*** روانشناسي کودک
مدیران انجمن: Dr.Akhavan, mahshid-banoo, شوراي نظارت
- پست: 486
- تاریخ عضویت: جمعه 27 مرداد 1385, 3:58 am
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 4870 بار
- سپاسهای دریافتی: 2877 بار
*** روانشناسي کودک
روان شناسی کودک (Child Psychology)
نگاه اجمالی
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند.
اهمیت روان شناسی کودک
روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.
از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.
اهداف روان شناسی کودک
روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک
مطالعه در مورد جنبههای مختلف رشد کودک
رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبهها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چندبعدی در مورد کودک میشود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری مینماید.
مطالعه در مورد نیازهای کودک در سنین مختلف
کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت میباشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت میباشد.
مطالعه در مورد شیوههای صحیح فرزندپروری
شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است.
مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... .
نگاه اجمالی
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند.
اهمیت روان شناسی کودک
روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.
از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.
اهداف روان شناسی کودک
روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک
مطالعه در مورد جنبههای مختلف رشد کودک
رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبهها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چندبعدی در مورد کودک میشود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری مینماید.
مطالعه در مورد نیازهای کودک در سنین مختلف
کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت میباشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت میباشد.
مطالعه در مورد شیوههای صحیح فرزندپروری
شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است.
مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... .
آشنایان ره عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یک شنبه 7 اسفند 1384, 3:45 am
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
- پست: 486
- تاریخ عضویت: جمعه 27 مرداد 1385, 3:58 am
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 4870 بار
- سپاسهای دریافتی: 2877 بار
چگونه با کودک حرف بزنیم؟
چگونه با کودک حرف بزنیم؟
مقدمه
سن یک سالگی ، سنی است که کودک شما زبان باز می کند. راهکارهای سادهای در جهت تقویت مهارتهای گفتاری کودکان وجود دارد که در این جا به تعدادی از آنها اشاره شده است. نقطه عطف دوران کودکی فرزندتان زمانی است که او اولین کلمه را بر زبان میآورد و این زمان دوست داشتنی ، در آلبوم کودکتان ثبت شده و جزء یکی از خاطرات فراموش نشدنی زندگیتان به حساب میآید و اما گاهی ممکن است حرف نزدن کودکان نوپا باعث نگرانی والدین شود. به عقیده یکی از متخصصین ، بسیاری از والدین ابراز نگرانی میکنند که آیا پیشرفت زبانی فرزندانشان معمولی به نظر میرسد! در حالی که بیشتر اوقات اضطراب آنها بیهوده و بیاساس است.
آیا همه کودکان در باید در یک زمان مشخص شروع به صحبت کردن کنند؟
بطور طبیعی ، زمان زبان باز کردن در کودکان بسیار متفاوت است. بیشتر کودکان ، حتی آنهایی که بطور ذاتی ساکت هستند، بالاخره در این محدوده زمانی زبان باز میکنند. در حالی که تعدادی از بچههای ۱۲ ماهه چند کلمه ساده ، مانند مامان ، بابا ، بالا و دد ، که کلماتی مشترک در بین اکثر بچهها است، میتوانند بگویند. اما کودکانی هم هستند که تا سن ۱۵ تا ۱۸ ماهگی نمیتوانند صحبت کنند. به نظر دکتر رسکورلا ، کودکان بین ۱۳ تا ۱۸ ماهگی اولین کلمه را میگویند.
مهارتهای زبانی کودکان
هنگامی که کودکان به سن ۲ سالگی میرسند، در حدود ۷۰ درصد آنها ۵۰ تا ۲۵۰ کلمه را بر زبان میآورند، که معمولا کلماتی مانند اسمها ، فعلها و صفات هستند و همچنین میتوانند کلمات را کنار یکدیگر قرار دهند و جملات دو یا سه کلمهای بسازند مانند: شیر میخوام، هاپو بازی کنیم). به ندرت هم کودکانی هستند که بتوانند جملات پیچیدهتری بگویند مثل ، بابا کی مییاد به خونه تا باهاش توپ بازی کنم؟
تعداد قابل ملاحظهای از کودکان ، در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد ، در این سن از لحاظ گفتاری از دیگران عقبتر هستند. اگر کودک شما در ۲ سالگی کمتر از ۵۰ کلمه میگوید و یا نمیتواند جملات دو کلمهای بسازد، از جمله کودکانی است که دیر به حرف میافتند. به عقیده دکتر رسکورلا ، دیر به حرف افتادن کودکان زنگ خطری به حساب نمیآید ولی بخصوص در مورد بچههای ۵ ساله بهتر است که موضوع را با پزشک کودک در میان بگذارید.
نگران کنندهتر از همه عقب ماندگی در مورد فهمیدن گفتار و یا آنچه که فرزندتان درک میکند، میباشد. یکی از کارشناسان میگوید: بیشتر کودکان یک ساله میتوانند دستورات ساده را عمل کنند. به عنوان نمونه ، کفشت را پیدا کن. اگر فرزند ۱۸ ماهه شما به نظر میرسد که بعضی چیزها را نمیفهمد، بهتر است که با دکتر او مشورت کنید.
اگر حرفهای کودک شما برای همگان غیر از شما نامفهوم است. اصلا نگران نشوید. یکی از متخصصان با مطالعه بین بچههای ۱۸ ماهه برآورد کرده است که تنها ۲۵ درصد از آنچه که فرزندتان میگوید، میتواند برای دیگران قابل درک باشد. (در مقابل نیز شما فقط ۹۵ درصد از صحبتهای او را متوجه میشوید). در آخر دکتر رسکورلا اضافه میکند: توانایی صحبت کردن در میان کودکان متفاوت است، تا ۳ سالگی نگران حرف زدن فرزند خود نباشید.
بایدها و نبایدها
اگر کودک شما میگوید:
آبه- آبه.
من دستشویی رفته باشم.
به آب میوه اشاره میکند.
با حرکات سر و صورت به حیوانات پشمالو اشاره میکند.
شما نگوئید
آبه میخوای
نه، رفته باشی، نیست. من رفتم
من به تو چیزی نمیدم مگر این که آب میوه بگی.
آیا خرگوش صورتی خودت را میخوای؟
شما بگوئید
آب میخواهی
بله ، شما دستشویی رفتید
آب میوه ، تو آب میوه میخواهی
آیا خرگوش صورتی خودت را میخواهی یا خرس آبیات؟
کمک به شکوفایی گفتار در کودکان
والدین در پیشرفت زبانی کودکانشان نقش کلیدی دارند. دکتر استیو برمن ، متخصص در پیشرفتهای زبانی و استاد دانشگاه در آمریکا میگوید: تحقیقات نشان داده که در پیشرفت زبان دو بخش حیاتی حائز اهمیت است: تعداد کلماتی که کودک میشنود و دوم مقدار کمکی که از دیگران میگیرد. با تشویق و صحبت کردن بیشتر شما با کودکتان ، دایره لغات او گسترش مییابد.
برخی از روشهایی که نقش اساسی در مکالمه کودک دارد
بلند و رسا صحبت کنید.
به عقیده یکی از کارشناسان: هر کاری که کودک شما انجام میدهد، از لباس پوشیدن گرفته تا خوابیدن، فرصت خوبی برای استفاده از کلمات است. یک داستان دنبالهدار ، همراهی کردن با اشاره ، لباست این جاست، سرت را بالا کن ، لغات جدیدی را در ذهن او میسازد و همچنین نشان میدهد که هر چیزی ، اسمی دارد.
با آهنگ و موزون صحبت کنید.
از زمانی که کودکان قبل از حرف زدن با دانش حرکات آشنا میشوند، صحبت کردن به صورت آهنگین و با حرکات دست بازی کردن برای آنها بسیار سودمند و مفید است. مانند: با دست مثل عنکبوت راه رفتن یا حرکات دایرهوار چرخهای اتوبوس. کلپرلژنژ کارشناس کودکان زیر سه سال میگوید: معمولا بچهها بیشتر کلماتی را که در ترانهها میشنوند را به آسانی به خاطر میسپارند.
کلمات را یکی یکی اضافه کنید.
دکتر رسکورلا میگوید: وقتی که فرزند نوپای شما بعضی چیزها را خود به خود میگوید، آن لغت را به کلمات دیگرش اضافه کنید. به عنوان نمونه ، اگر او ، توپ ، میگوید به او بگوئید: توپ قرمز یا توپ بزرگ. این راهکار نه تنها دامنه لغات او را افزایش میدهد، بلکه به او یاد میدهد که کلمات را ترکیب کند.
با اسم کلمات بازی کنید.
کودک شما باید بداند که هر چیزی اسمی دارد و همچنین میتواند با استفاده از همین اسامی ارتباط برقرار کند. کتابهای مصور برای نشان دادن و نامیدن اسامی بسیار مفید است. کودک از سن ۱۲ تا ۱۵ ماهگی ، به اسمهای ساده متکی است. در ۱۵ تا ۱۹ ماهگی کلماتی مانند فعل دویدن ، خوردن یا نشستن یا صفاتی مثل بنفش ، کوچک و سرد به لغات او افزوده میشود. پیش از درخواست او پاسخ ندهید (مثل تیری که از تفنگ رها شود). به فرزندتان اجازه دهید تا نیازهایش را قبل از این که شما بپرسید ، بیان کند.
اگر اغلب پس از بیدار شدن از خواب تشنه است، فورا برای او آب نیاورید. بلکه در عوض اجازه دهید تا او از شما بخواهد، سپس بگوئید: تشنه هستی! الان برایت کمی آب میآورم. تمرین کنید و باز هم تمرین و تمرین. به فرزندتان اجازه دهید تا در هر فرصت مناسب از مهارتهای زبانیاش، بخصوص با هم سن و سالهایش استفاده کند. به عقیده یکی از کارشناسان: وقتی که کودک شما میبیند که بچههای دیگر صحبت میکنند، او نیز برای حرف زدن با دیگران تشویق میشود. بعضی از کارشناسان گفتاری معتقدند که استفاده از پستانک ، شیشه شیر و لیوانهای دردار که باعث مکیدن به مدت طولانی میشوند، باعث نوک زبانی بچهها شده و ممکن است حروف س و ز را ناجور تلفظ کنند.
تحمل کنید و صبور باشید. یکی از متخصصین میگوید: زمانی که کودکان دنبال کلماتی هستند که میخواهند بیان کنند، فرصت دهید، اگرچه معمولا برای والدین خسته کننده است. همچنین از پریدن بین حرفهای کودکان جهت کامل کردن جملاتشان خودداری کنید. با این کار به آنها فرصت میدهید تا از کلمات ذهنی خود استفاده کنند و شما تواناییهای آنها را باور خواهید کرد و این راه بهترین تشویق و ترغیب در همه مراحل است
منبع از وبلاگ حسین محرمی
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
مقدمه
سن یک سالگی ، سنی است که کودک شما زبان باز می کند. راهکارهای سادهای در جهت تقویت مهارتهای گفتاری کودکان وجود دارد که در این جا به تعدادی از آنها اشاره شده است. نقطه عطف دوران کودکی فرزندتان زمانی است که او اولین کلمه را بر زبان میآورد و این زمان دوست داشتنی ، در آلبوم کودکتان ثبت شده و جزء یکی از خاطرات فراموش نشدنی زندگیتان به حساب میآید و اما گاهی ممکن است حرف نزدن کودکان نوپا باعث نگرانی والدین شود. به عقیده یکی از متخصصین ، بسیاری از والدین ابراز نگرانی میکنند که آیا پیشرفت زبانی فرزندانشان معمولی به نظر میرسد! در حالی که بیشتر اوقات اضطراب آنها بیهوده و بیاساس است.
آیا همه کودکان در باید در یک زمان مشخص شروع به صحبت کردن کنند؟
بطور طبیعی ، زمان زبان باز کردن در کودکان بسیار متفاوت است. بیشتر کودکان ، حتی آنهایی که بطور ذاتی ساکت هستند، بالاخره در این محدوده زمانی زبان باز میکنند. در حالی که تعدادی از بچههای ۱۲ ماهه چند کلمه ساده ، مانند مامان ، بابا ، بالا و دد ، که کلماتی مشترک در بین اکثر بچهها است، میتوانند بگویند. اما کودکانی هم هستند که تا سن ۱۵ تا ۱۸ ماهگی نمیتوانند صحبت کنند. به نظر دکتر رسکورلا ، کودکان بین ۱۳ تا ۱۸ ماهگی اولین کلمه را میگویند.
مهارتهای زبانی کودکان
هنگامی که کودکان به سن ۲ سالگی میرسند، در حدود ۷۰ درصد آنها ۵۰ تا ۲۵۰ کلمه را بر زبان میآورند، که معمولا کلماتی مانند اسمها ، فعلها و صفات هستند و همچنین میتوانند کلمات را کنار یکدیگر قرار دهند و جملات دو یا سه کلمهای بسازند مانند: شیر میخوام، هاپو بازی کنیم). به ندرت هم کودکانی هستند که بتوانند جملات پیچیدهتری بگویند مثل ، بابا کی مییاد به خونه تا باهاش توپ بازی کنم؟
تعداد قابل ملاحظهای از کودکان ، در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد ، در این سن از لحاظ گفتاری از دیگران عقبتر هستند. اگر کودک شما در ۲ سالگی کمتر از ۵۰ کلمه میگوید و یا نمیتواند جملات دو کلمهای بسازد، از جمله کودکانی است که دیر به حرف میافتند. به عقیده دکتر رسکورلا ، دیر به حرف افتادن کودکان زنگ خطری به حساب نمیآید ولی بخصوص در مورد بچههای ۵ ساله بهتر است که موضوع را با پزشک کودک در میان بگذارید.
نگران کنندهتر از همه عقب ماندگی در مورد فهمیدن گفتار و یا آنچه که فرزندتان درک میکند، میباشد. یکی از کارشناسان میگوید: بیشتر کودکان یک ساله میتوانند دستورات ساده را عمل کنند. به عنوان نمونه ، کفشت را پیدا کن. اگر فرزند ۱۸ ماهه شما به نظر میرسد که بعضی چیزها را نمیفهمد، بهتر است که با دکتر او مشورت کنید.
اگر حرفهای کودک شما برای همگان غیر از شما نامفهوم است. اصلا نگران نشوید. یکی از متخصصان با مطالعه بین بچههای ۱۸ ماهه برآورد کرده است که تنها ۲۵ درصد از آنچه که فرزندتان میگوید، میتواند برای دیگران قابل درک باشد. (در مقابل نیز شما فقط ۹۵ درصد از صحبتهای او را متوجه میشوید). در آخر دکتر رسکورلا اضافه میکند: توانایی صحبت کردن در میان کودکان متفاوت است، تا ۳ سالگی نگران حرف زدن فرزند خود نباشید.
بایدها و نبایدها
اگر کودک شما میگوید:
آبه- آبه.
من دستشویی رفته باشم.
به آب میوه اشاره میکند.
با حرکات سر و صورت به حیوانات پشمالو اشاره میکند.
شما نگوئید
آبه میخوای
نه، رفته باشی، نیست. من رفتم
من به تو چیزی نمیدم مگر این که آب میوه بگی.
آیا خرگوش صورتی خودت را میخوای؟
شما بگوئید
آب میخواهی
بله ، شما دستشویی رفتید
آب میوه ، تو آب میوه میخواهی
آیا خرگوش صورتی خودت را میخواهی یا خرس آبیات؟
کمک به شکوفایی گفتار در کودکان
والدین در پیشرفت زبانی کودکانشان نقش کلیدی دارند. دکتر استیو برمن ، متخصص در پیشرفتهای زبانی و استاد دانشگاه در آمریکا میگوید: تحقیقات نشان داده که در پیشرفت زبان دو بخش حیاتی حائز اهمیت است: تعداد کلماتی که کودک میشنود و دوم مقدار کمکی که از دیگران میگیرد. با تشویق و صحبت کردن بیشتر شما با کودکتان ، دایره لغات او گسترش مییابد.
برخی از روشهایی که نقش اساسی در مکالمه کودک دارد
بلند و رسا صحبت کنید.
به عقیده یکی از کارشناسان: هر کاری که کودک شما انجام میدهد، از لباس پوشیدن گرفته تا خوابیدن، فرصت خوبی برای استفاده از کلمات است. یک داستان دنبالهدار ، همراهی کردن با اشاره ، لباست این جاست، سرت را بالا کن ، لغات جدیدی را در ذهن او میسازد و همچنین نشان میدهد که هر چیزی ، اسمی دارد.
با آهنگ و موزون صحبت کنید.
از زمانی که کودکان قبل از حرف زدن با دانش حرکات آشنا میشوند، صحبت کردن به صورت آهنگین و با حرکات دست بازی کردن برای آنها بسیار سودمند و مفید است. مانند: با دست مثل عنکبوت راه رفتن یا حرکات دایرهوار چرخهای اتوبوس. کلپرلژنژ کارشناس کودکان زیر سه سال میگوید: معمولا بچهها بیشتر کلماتی را که در ترانهها میشنوند را به آسانی به خاطر میسپارند.
کلمات را یکی یکی اضافه کنید.
دکتر رسکورلا میگوید: وقتی که فرزند نوپای شما بعضی چیزها را خود به خود میگوید، آن لغت را به کلمات دیگرش اضافه کنید. به عنوان نمونه ، اگر او ، توپ ، میگوید به او بگوئید: توپ قرمز یا توپ بزرگ. این راهکار نه تنها دامنه لغات او را افزایش میدهد، بلکه به او یاد میدهد که کلمات را ترکیب کند.
با اسم کلمات بازی کنید.
کودک شما باید بداند که هر چیزی اسمی دارد و همچنین میتواند با استفاده از همین اسامی ارتباط برقرار کند. کتابهای مصور برای نشان دادن و نامیدن اسامی بسیار مفید است. کودک از سن ۱۲ تا ۱۵ ماهگی ، به اسمهای ساده متکی است. در ۱۵ تا ۱۹ ماهگی کلماتی مانند فعل دویدن ، خوردن یا نشستن یا صفاتی مثل بنفش ، کوچک و سرد به لغات او افزوده میشود. پیش از درخواست او پاسخ ندهید (مثل تیری که از تفنگ رها شود). به فرزندتان اجازه دهید تا نیازهایش را قبل از این که شما بپرسید ، بیان کند.
اگر اغلب پس از بیدار شدن از خواب تشنه است، فورا برای او آب نیاورید. بلکه در عوض اجازه دهید تا او از شما بخواهد، سپس بگوئید: تشنه هستی! الان برایت کمی آب میآورم. تمرین کنید و باز هم تمرین و تمرین. به فرزندتان اجازه دهید تا در هر فرصت مناسب از مهارتهای زبانیاش، بخصوص با هم سن و سالهایش استفاده کند. به عقیده یکی از کارشناسان: وقتی که کودک شما میبیند که بچههای دیگر صحبت میکنند، او نیز برای حرف زدن با دیگران تشویق میشود. بعضی از کارشناسان گفتاری معتقدند که استفاده از پستانک ، شیشه شیر و لیوانهای دردار که باعث مکیدن به مدت طولانی میشوند، باعث نوک زبانی بچهها شده و ممکن است حروف س و ز را ناجور تلفظ کنند.
تحمل کنید و صبور باشید. یکی از متخصصین میگوید: زمانی که کودکان دنبال کلماتی هستند که میخواهند بیان کنند، فرصت دهید، اگرچه معمولا برای والدین خسته کننده است. همچنین از پریدن بین حرفهای کودکان جهت کامل کردن جملاتشان خودداری کنید. با این کار به آنها فرصت میدهید تا از کلمات ذهنی خود استفاده کنند و شما تواناییهای آنها را باور خواهید کرد و این راه بهترین تشویق و ترغیب در همه مراحل است
منبع از وبلاگ حسین محرمی
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
آشنایان ره عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
- پست: 583
- تاریخ عضویت: پنج شنبه 30 فروردین 1386, 3:45 pm
- سپاسهای ارسالی: 3433 بار
- سپاسهای دریافتی: 3949 بار
نقاشي كودكان
تجسم دنياي بيپايان در وسعت يك "برگ كاغذ"
ميگويند پيكاسو در لحظهاي از زندگيش براي آن كه خود را از فرهنگ حاكم بر جامعه آزاد كند و شكل، بيان تازهاي را پيدا كند كه با محتواي جديد فرهنگي تناسب نداشته باشد و ناتوراليسم قرن 19 با مدلهاي تغييرناپذير خود قادر به مقابله با آن نباشد، تصميم ميگيرد مدتي « كمتر از خوب» نقاشي كند. بدين ترتيب او با جابهجا كردن رئاليسم بصري با رئاليسم روشنفكرانه، راه كوبيسم را پيش گرفت. شيوهاي كه تا آن زمان، كاري روي آن صورت نگرفته بود، به خاطر همين موضوع نيز هركس برداشتي از آن داشت.
هنرمند كوبيست نيز درست مانند كودكي كه توانايي نقاشي كردن دارد در تصويرنگاري خود، از مجموعه شناختهايش استفاده ميكند و درست مانند نقاشيهاي كودكان، حروف و كلمات او ميتوانند به تصاوير متصل شوند و حتي با آن يكي شوند. كودك نيز بايد زماني تصميم بگيرد كه "كمتر از خوب" نقاشي كند و راه خود را پيش گيرد. اين فرصت را اطرافيان بايد در اختيار او قرار دهند.
كودك و نقاشي
در عرصه نقاشي، از نظر كودك پيش از آنكه نتيجه و محصول كار جالب باشد، اجراي آن اهميت دارد؛ زيرا كودك احساس ميكند كاري مربوط به خود را انجام ميدهد، كاري مختص به دنياي خود او كه اميد دارد اطرافيان آن را درك كنند. كودك بايد توانايي كسب تجارب مربوط به خود، نه تجارب ما را داشته باشد. به همين دليل است كه بزرگسالان نبايد در پي آن باشند كه آثار كودكان از نظر صوري و برداشت هنري صحيح باشد.
[نقاشي به مثابه برونريزي
كودكان هميشه نقاشي ميكشيدهاند. از ديرباز، اين عمل به مثابه نوعي برونريزي حتي ناخواسته، به كمك كودكان ميآمده است. براي همين است كه اين امر بسيار عادي ميتواند به شيوههاي مختلف تعبير شود.
همه ما روزي با چشمان كودكيمان به دنيا نگاه كردهايم، اما آنچنان از آن دور افتادهايم كه براي فهم نقاشي كودكان، نگاه كردن به آن برايمان كافي نيست و بايد آنها را مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم. نقاش حاوي يك موضوع تحولي است كه با رشد كودك، اين مفهوم نيز تحول مييابد. كودك نقاشي را بر اساس فهم خود از دنياي اطرافش ميكشد نه ادراكش. براي همين است كه به نقاشيهاي كودكان بزرگتر برچسب ادراك ميزنيم، چون مرتبط با واقعيت بيروني است، تخيل بيشتر مهار شده و تحريف واقعيت كمتر است، خودسانسوري گريبان كودك را ميگيرد و كودك همه آنچه را در ذهن دارد روي كاغذ نميريزد.
ارزيابي نقاشي كودكان از منظر روانشناسي
به گفته هارلو: براي كودك، بازي و نقاشي وسيله اصلي سياحت، خودآگاهي و به گذشته نگريستن است. رسم خطخطي و اصولاً هر نوع فعاليت بدوي هنري ميتواند معرف يكي از مراحل تكامل باشد. كودكان مسائل و مشكلاتي را كه در ارتباط با بزرگسالان برايشان به وجود ميآيد مطرح ميكنند، درست به همين خاطر است كه نقاشي براي آنان به صورت يك فعاليت اجتماعي در ميآيد. نقاشيهاي كودكان اگر هم از نظر شكل ظاهري بياهميت جلوه كند، ولي هرگز به طور كامل بياهميت نيست. هر اتفاقي كه در خانواده و مدرسه رخ ميدهد، از سوي كودك جذب ميشود و در موقعيتهايي خاص به نوبه خود ظاهر ميشود. اين ظاهر شدن ميتواند در پهنه كاغذ سفيد نقاشي باشد. آن وقت نقاشي ميتواند سرشار از پيام باشد، خواه براي كساني كه آن را تشريح ميكنند و خواه براي كساني كه آن را به فراموشي بسپارند.
شايد يكي از كساني كه بتواند نقاشي كودك را بر اساس دانستهها و تجارب خود تفسير كند روانشناس است. مهم اين است كه چطور يك روانشناس فاصله بين تفسير خود از موضوع و عملكرد كودك را پر كند.
در حقيقت ناهمطرازيها و تحريفهاست كه به كمك روانشناس ميآيد تا ارزش باليني نقاشي را بيشتر به نمايش بگذارد. كودك هنگام نقاشي از واقعيت جدا ميشود و ناهشيارش را وارد ميدان ميكند. كودك به كمك نقاشي، كشمكشها و دلهرههاي درونياش را آشكار ميكند و به اين طريق اثر آنها را كاهش ميدهد. در حقيقت وقتي مسائل و مشكلات عاطفي بر روي كاغذ منتقل ميشوند، به صورتي جداگانه در ميآيند كه كمتر سنگين و دلهرهآور است. به همين دليل به هنگام نقاشي، كودكان از نمادها استفاده ميكنند.
نقاشي در تشكيل شخصيت و روان كودك اهميت بسزايي دارد و نه تنها براي او امكان شناسايي محيط و شركت خود را در آن فراهم ميسازد و يا سئوالاتي برايش مطرح ميكند بلكه، به او امكان ميدهد تا مسائلي را كه به صورت نامنظم از همه طرف برايش مطرح ميشود به شكل صورتبندي شده منظم كند. به اين ترتيب كودك با تجزيه مسائل مختلف موفق ميشود شالوده كم و بيش منظم و درستي از آنها ارائه دهد. روانشناس ميكوشد تا از ديدگاه خاص خود، حداكثر دادههاي معنادار را در رابطه با موضوعي كه به منظور اقدام باليني تحت نظر او قرار گرفته، گردآوري كند. بر همين اساس از يك آزادي درك و ارزشيابي بسيار وسيعتري برخوردار است. موانع و ملاحظاتي كه دست و پاي نزديكان كودك (پدر و مادر) را ميبندد و مانع از برخورد جدي با مسائلي كه نقاشي نشان ميدهد ميشود، روانشناس را محدود نميكند. اما وصف اين نكته را نميتوان نفي كرد كه عمل و داوريهاي روانشناس به وسيله يك نظام ارزشي هدايت ميشود. نظام ارزشهايي كه از يك طرف به شخص او اختصاص دارند و از طرف ديگر در نظام ارزشهاي جامعهاي كه در آن به زندگي حرفهاي خود ميپردازد، شريك هستند. محيطي كه يك زمان كودك را از چيزي نهي ميكند و زماني ديگر او را به سمت آن فرا ميخواند زماني به او ميگوييم اين كار خوب است انجامش بده و زماني ديگر ميگوييم خوب نيست انجامش نده؛ بايدها و نبايدها.
نظام ارزشي دوبعدي كه كودك در حصار آن به بند كشيده ميشود... نگاه نقطهاي كه دو گزينه بيشتر ندارد: سياه يا سفيد، خوب يا بد، به همين دليل اين نظام ارزشها ميتواند بر كار و تحليل روانشناس اثر بگذارد، البته روا نخواهد بود كه از در نظر گرفتن و قبول آنچه كودك درك ميكند و با آن زندگي ميكند، امتناع ورزد. اگر پيشداوري كند كه كودك متهم است چون خود را با نظام ارزشي والدين و جامعه مطابقت نداده و بر اساس آنچه در ناهشيارياش ميگذرد نقاشي كشيده، شم باليني خود را كه هر روانشناس به آن احتياج دارد زير پا گذاشته است. به اين علت كه، نظام ارزشي كودك با بزرگسال متفاوت است. كودك در سير تحول به اين نظام ميپيوندد. كودك گاهي به شكست آري، و گاهي نه مي گويد. گاهي مواقع شكست براي او مثل موفقيت است و گاه برعكس. بعضي مواقع كودك تن به شكست ميدهد تا خودش را اثبات كند، در مدرسه تنبلي ميكند تا به پدر و مادرش ثابت كند كه وجود دارد. به همين خاطر است كه نگاه و تفسير كور از نقاشي آگاهانه نيست. نبايد معقتد باشيم كه كودك همان چيزي است كه در نقاشي نشان داده و جز اين نيست و تفسير ما هم فقط در همان اطراف پرسه زند، گاهي مواقع كلامي كه كودك روي نقاشي ميگذارد، تفسير ما را از نقاشي دگرگون ميكند، يعني مثلاً كودك در حين نقاشي چه ميگويد، در مورد چيزهايي كه ميكشد چه اظهارنظري ميكند يا هنگام كشيدن كدام قسمتهاي نقاشي مكث ميكند و...
نقاشي جلوهاي از ادراك كودك از دنياي پيرامون
آنچه كودك در نقاشي ميكشد مهم است ولي آنچه نميكشد هم مهم است، آنچه از كشيدنش واهمه دارد، آنچه نميخواهد يا نميتواند بكشد. هرآنچه كودك در نقاشي «بيان ميكند» (كه در حقيقت نقاشي بيان مكتوب كودك است از آنچه كه توانايي ابراز آن را به شيوهاي ديگر ندارد) براي كسي بيان شده است.
"مخاطب كودك" هيچكس نيست، اما همه مخاطب آنند!
اطرافيان براي كودك، اشخاص «با معنايي» هستند و تصويري از خود به كودك ارائه ميدهند. تصاويري كه ميتواند رنگي با سياه و سفيد باشند، شفاف يا كدر، دوست داشتني يا مرعوبكننده، تصاويري كه او در ذهن خود آنها را دستكاري ميكند، به مادر بال ميدهد براي پريدن تا از دست نقنقهاي خواهر كوچولوي تازه متولد شده خلاص شود، به دست پدر دسته گل ميدهد و لبخند بزرگي كه سراسر صورتش را پوشانده. خواهر بزرگتر را كوچك ميكند جوري كه هر وقت دلش خواست پاكش كند، طوري كه آب از آب تكان نخورد. او همه اينها را روي كاغذ پياده ميكند اگر بتواند و صد البته اگر «بخواهند». حالا او نقاشي را كشيده و مسأله اصلي اينجاست كه افرادي كه آنها براي كودك معنادار بودند و به او به نحوي نقاشي را براي آنها كشيده، آيا كودك نيز براي آنها به همان اندازه بامعناست؟ نقاشي او را پر كردن بيهودهي وقتي ميدانيم كه كودك ميتوانست به شيوهاي ارزشمندتر آن را پر كند (مثلاً خواندن زبان انگليسي) يا حداقل كمي روي آن تأمل ميكنيم؟ البته انتظار اينكه مادر يا پدر فكر كنند، اين يك ورق كاغذ ميتواند آن قدر پراهميت باشد كه دليل ناخن جويدنهاي فرزندشان را ميتوانند در آن جستجو كنند خيلي توقف بيجايي است. اما با آگاه كردن والدين و اين كه براي آن يك تكه كاغذ ارزش قائل شوند ميتواند راهگشا باشد.
پيوند نقاشي كودكان با روياها
در اين معنا ميتوان ميان بيان مفهوم نقاشي و تعبير خواب و رؤيا شباهتهايي ديد. خواب و رؤيا يك مرحله تنظيم و تقسيمبندي آگاهانه افكار و خاطرات و دوبارهسازي ناخودآگاهانه حوادث قبلي است. نقاشي نيز همينگونه است. نقاشي كودك را در مراحلي كه حوادث اطراف را دستهبندي و عرضه ميكند و روند تدريجي و تكامل يافتهاي از زمان خطخطي كردن تا زماني كه خطوط معنيدارد و بالاخره مبتني بر قوانين پرسپكتيو و شالوده منظمي رسم ميكند، ميتواند چيزي شبيه به خواب و رويا معني كرد. نقاشي نيز مانند خواب و رؤيا به كودك امكان ميدهد تا اطلاعاتي را كه از دنياي بيرون كسب ميكند از هم جدا سازد و سپس آنها را دوباره تنظيم كند. كودك در هر دو مورد خود را از ممنوعيتها رها ميسازد. به همين دليل اگر آموزش نقاشي را بر پايه تصحيح نقاشي قرار دهيم و در آن به كودكان از سنين پايين تمرين كپي و تقليد كردن را بياموزيم اشتباه بزرگي مرتكب شدهايم.
جزيره من قانون خودم را دارد!
بيشتر آزمايشهايي كه براي تعيين هوش انجام ميگيرد، داراي محدوديتهاي ارزشي و فرهنگي است، در حالي كه آزمايشهاي رفتاري كه بر اساس تجزيه و تحليل نقاشيهاي كودكان انجام ميشود، از وسيله بيان مخصوص روحيه كودكان بهره ميگيرد. به همين منظور نقاشي كودكان از ديدگاه جامعهشناسي نيز حائز اهميت است، زيرا علاوه بر مشخص نمودن روابط كودك در ارتباط با ديگر افراد خانواده، نشانگر وجود روش خاصي در روابط خانوادگي است كه از لحاظ فرهنگهاي مختلف، مفاهيم مختلفي دارند. آنچه كودك در طول كشيدن نقاشياش بيان ميكند مهم است، آنچه بيان نميكند هم مهم است، آنچه كه بيان نشده كشيده ميشود و آنچه كه كشيده شده بيان نميشود و اين قدرت روانشناس است كه آنچه را كه كودك بيان نكرده او بيان كند، در حقيقت يك جور ترجمه است. او خط و خطوط كشيده شده، رنگهاي به كار رفته، ارتباطات، دوريها و نزديكيها، وسعت و نيروي خطوط، آهنگ و ناحيهي ترسيم و بسياري موارد ديگر را تفسير ميكند. چيزي كه حذف ميشود شايد به ظاهر فقط چند خط كج و معوج باشد ولي در نهايت كليتي به نام يك «انسان» را تشكيل داده و كودك آن را نامگذاري كرده. روانشناس، زبان نقاشي را به زبان قابل فهم براي خودش و ديگران ترجمه ميكند. شايد او مترجم دردهاي كودك است به زباني آشنا و قابل فهم براي ديگراني كه توانايي درك زبان كودك را ندارند يا شايد نميخواهند داشته باشند. زباني كه قواعدش مختص كودك است و بس. اوست كه صفات و قيود و افعال زبانش را تعيين ميكند و در چارچوب آن يك تكه كاغذ هرطور كه بخواهد حرف ميزند و ميانديشد. گاهي مواقع هم خارج از آن چارچوب عمل ميكند آخر آنجا جزيره اوست و او آزادانه در آن جولان ميدهد. تنها بومياني كه ساكن آن جزيه باشند زبان او را ميفهمند. جزيرهاي كه ما آن را داخل آبهاي نامتناهي محدود ميكنيم و فكر نميكنيم اگر او روزي بخواهد پا از آن بيرون بگذارد آيا ميداند چگونه؟ آيا قواعد ساختن قايق را بلد است؟ آيا فقط زبان جزيره ناشناخته خود را بلد است يا اينكه زبان مردمان ديگر را هم آموخته. ما گاه نميدانيم كه كودك تا ابد نميتواند داخل جزيره خود بماند شايد روزي جزيره بخواهد زير آب برود و ما حواسمان نيست. شايد يك صبح كه از خواب بيدار شديم ببينيم كه جزيره زير آب رفته است.
چقدر خوب ميشد كه پدر و مادر، بومي همان جزيرهاي بودند كه كودكشان ساكن آن است. آن وقت زبان يكديگر را ميفهميدند بدون آنكه نيازي به مترجم باشد مترجمي كه دردهايشان را براي همديگر ترجمه كند. كسي چه ميداند، شايد آن موقع همه روانشناسها به سراغ موضوعي قابل توجهتر ميرفتند مثلاً تعبير روياها بويژه روياهاي كودكان، كسي چه ميداند.
حالا كودكمان درون جزيرهاش نشسته، يك عينك آفتابي زده، رو به افق روي نوك بالاترين درخت جزيرهاش دارد نقاشي ميكشد. پرندگان زيادي دور و برش آواز ميخوانند، صداي برخورد امواج به ساحل جزيره را ميشنود. به هيچكدام اعتنايي نميكند كار خودش را ميكند، نقاشياش را ميكشد، ميخواهد تا دو ساعت ديگر كه مادر از سر كارش برميگردد نقاشي را به مادرش نشان دهد. آخر آن را براي مادرش كشيده، نقاشي كه مادرش در آن دو تا بال دارد، پدرش لبخند ميزند، خواهر نقنقو را اصلاً نكشيده، چقدر هم دلش خنك شده، خودش را بين پدر و مادر كشيده و دست هر دو را گرفته. در آخرين لحظات اتمام نقاشي تصميم گرفته خواهر بزرگتر را نكشد و او را خطخطي كرده است. بعد صداي در را ميشنود، انگار مادر آمده. مادر داد ميزند: «مگه نگفتم ساعت دو غذا را خاموش كن، بوي سوختگي كل آپارتمان را برداشته». صداي پرندهها قطع ميشود، موجها ديگر به ساحل نميخورند، عينكش را بر ميدارد از درخت پايين ميآيد. نقاشياش تمام شده. حالا داخل اتاقش پشت ميزش نشسته، نقاشي خود را ورنداز ميكند فكر ميكند كه يك نقاشي تازه بكشد. اين دفعه خودش را اصلاً نميكشد دوباره عينكش را ميزند ميرود روي نوك بالاترين درخت جزيره تنهائيش. كاش مادر هم بومي جزيره تنهايي كودكش بود.
با اين نقاشان كوچك چگونه باشيم؟ برتون معتقد است:« رئاليستترين هنرمندان نيز هرگز آنچه را كه كشيدهاند، همه آنچه كه ميبينند نيست، آنچه ميشنوم هيچ ارزشي ندارد فقط چشمهاي بازم ميبينند و اگر بسته هم باشند بيشتر ميبينند. مهم اين است كه هنر را از آنچه تاكنون شناخته شده رها كنيم و تمام موضوعها و نمادها را به گوشهاي افكنيم. بايد از خود مطمئن باشيم: تجلي الهامي كه ما از يك اثر هنري داريم، اين الهام و ادراك بايد آنچنان قوي باشد و آنچنان براي ما لذت يا درد پديد آورد كه مجبور به نقاشي كردن شويم، درست مثل گرسنهاي كه وقتي نان به دستش برسد مانند يك حيوان بدان حمله ميبرد. اين گرسنگي را نبايد از كودكانمان بگيريم.
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
- پست: 1258
- تاریخ عضویت: یک شنبه 10 دی 1385, 12:01 am
- محل اقامت: www.ir-dl.ir
- سپاسهای ارسالی: 2151 بار
- سپاسهای دریافتی: 1069 بار
- تماس:
افسردگی در کودکان
افسردگی در کودکان
والدین باید رفتارهای کودکان به ویژه گوشه گیری بیش از حد ، کاهش اعتماد به نفس و افزایش میزان تحریک پذیری آنان را جدی بگیرند ، زیرا این موارد از بارزترین علائم افسردگی در کودکان است.
مطالعات و بررسیهای انجام شده نشان داده است که افسردگی در کودکان و نوجوانان نیز با افسردگی در بزرگسالان شباهت بسیاری دارد. بالا بودن میزان تحریک پذیری، کاهش اعتماد به نفس، بیتفاوتی، سطح پایین انرژی، گوشه گیری اجتماعی، اختلال در خوردن و خوابیدن از بارزترین علائم و نشانه های افسردگی در این گروه سنی است.
عوامل ژنتیک و فیزیولوژیک زمینه ایجاد افسردگی را فراهم میکنند ولی عوامل استرس زای محیطی ازجمله مشکلات و آشفتگیهای خانواده، طلاق، آزار کودک، بیتوجهی به کودک، شکست تحصیلی، مشکلات اقتصادی و از دست دادن یکی از نزدیکان میتواند بر خلق کودک و ابتلای وی به افسردگی تاثیر گذارد.
اختلال افسردگی در کودکانی که قبل از سن مدرسه هستند بسیار نادر است. آمار نشان میدهند که ۲ درصد بچه های دبستانی اختلال افسردگی شدید دارند.
مطالعات معدودی وجود دارند که نشان میدهند داروهای ضد افسردگی در کودکان و نوجوانان تاثیر مفیدی داشته اند. مصرف داروهای ضد افسردگی در این گروه سنی می بایست بر پایه استانداردهای درمانی بالینی استوار باشد. در این زمینه درمان دارویی همراه با روش های مخصوص روان درمانی در کودکان و نوجوانان نظیر بازی درمانی ارزش بسیاری داشته و پیشگیری مؤثرتری در خودکشی آنان در سنین بعدی دارد

والدین باید رفتارهای کودکان به ویژه گوشه گیری بیش از حد ، کاهش اعتماد به نفس و افزایش میزان تحریک پذیری آنان را جدی بگیرند ، زیرا این موارد از بارزترین علائم افسردگی در کودکان است.
مطالعات و بررسیهای انجام شده نشان داده است که افسردگی در کودکان و نوجوانان نیز با افسردگی در بزرگسالان شباهت بسیاری دارد. بالا بودن میزان تحریک پذیری، کاهش اعتماد به نفس، بیتفاوتی، سطح پایین انرژی، گوشه گیری اجتماعی، اختلال در خوردن و خوابیدن از بارزترین علائم و نشانه های افسردگی در این گروه سنی است.
عوامل ژنتیک و فیزیولوژیک زمینه ایجاد افسردگی را فراهم میکنند ولی عوامل استرس زای محیطی ازجمله مشکلات و آشفتگیهای خانواده، طلاق، آزار کودک، بیتوجهی به کودک، شکست تحصیلی، مشکلات اقتصادی و از دست دادن یکی از نزدیکان میتواند بر خلق کودک و ابتلای وی به افسردگی تاثیر گذارد.
اختلال افسردگی در کودکانی که قبل از سن مدرسه هستند بسیار نادر است. آمار نشان میدهند که ۲ درصد بچه های دبستانی اختلال افسردگی شدید دارند.
مطالعات معدودی وجود دارند که نشان میدهند داروهای ضد افسردگی در کودکان و نوجوانان تاثیر مفیدی داشته اند. مصرف داروهای ضد افسردگی در این گروه سنی می بایست بر پایه استانداردهای درمانی بالینی استوار باشد. در این زمینه درمان دارویی همراه با روش های مخصوص روان درمانی در کودکان و نوجوانان نظیر بازی درمانی ارزش بسیاری داشته و پیشگیری مؤثرتری در خودکشی آنان در سنین بعدی دارد
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یک شنبه 7 اسفند 1384, 3:45 am
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
اضطراب جدایی از والدین
جدایی از والدین
با شروع پاییز و آغاز ماه مهر صبحها و بعد از ظهرهای شهر حال و هوای تازهای پیدا کردهاند.
دخترها و پسرهایی که با روپوشهای مخصوص و کیفهایی پر از کاغذ و دفتر راهی مدرسه میشوند، شهر را پرجنب و جوشتر از گذشته جلوه میدهند. اما چیزی که بیش از هر چیز در این ایام به ویژه یکی دو هفته نخست مهرماه جلب توجه میکند، بچههای کوچک ۶ـ۵ سالهای هستند که اولین تجربه جدایی از خانه و ورود به یک محیط اجتماعی را تجربه میکنند.
پسربچهها و دختربچههایی که قرار است یکسال قبل از رسیدن به سن مدرسه وارد پیشدبستانی شوند تا آمادگیها و مهارتهای لازم برای شروع حداقل دوازده سال درس و تحصیل را در این یک سال فرا بگیرند.
اگر در این روزها سری به مراکز پیشدبستانی بزنید، با والدین و کودکانی روبهرو خواهید شد که هرکدام شیوه و روش خاصی را برای ورود به پیشدبستانی در پیش گرفتهاند.
بچههایی که با داد و فریاد و گریه نمیخواهند از مادر خود جدا شوند و با اصرار از او میخواهند کنارشان بماند، بچههایی که حتی با حضور مادر هم حاضر به ورود به پیشدبستانی نیستند و با اصرار از والدین خود میخواهند آنها را به خانه ببرند، کودکانی که خیلی راحت و سرحال به نظر میرسند و با آرامش بیشتری محیط جدید را میپذیرند و البته گاهی بعضی از آنها بعد از دو سه روز از این رویه خود پشیمان میشوند و شروع به ناسازگاری میکنند. اما همه قصه این تجربه جدید به کودکان ختم نمیشود چون والدین هم هر کدام رفتارهای خاصی دارند، برخی از والدین با آرامش همه کارها را به مربیان واگذار میکنند عدهای در برابر رفتار کودک عصبانی میشوند و به او میگویند باید از این کارت خجالت بکشی. گروهی هم سعی میکنند با هزار دلیل و منطق بچه را قانع کنند و البته گروهی هم خودشان همراه فرزندانشان میگریند.
هر تغییری با اضطراب همراه است
دکتر فربد فدایی، روانپزشک در مورد علت این ناراحتیها میگوید: «نخستین محیطی که کودک در آن چشم به جهان گشوده خانواده است، بنابراین کاملا طبیعی است که دور شدن از خانواده برای کودک به معنای از دست دادن یک محیط مأنوس و آشنا باشد و در او ایجاد ترس و نگرانی کند. به طور کلی همیشه ورود به یک محیط جدید با نگرانی و اضطراب همراه است و این امر به یک گروه و یا سن خاص محدود نمیشود اما هر اندازه تجربه و سن این افراد کمتر باشد میزان این نگرانی و استرس در آنها بیشتر خواهد بود.»
به نظر میرسد کودکانی که بیشتر به خانواده خود وابسته هستند و بیش از اندازه مورد توجه و حمایت والدین خود قرار داشتهاند تا جایی که از استقلال کمی نسبت به سن خود برخوردار هستند، بیش از سایرین دچار ترس و اضطراب جدایی از والدین و خانه میشوند. عدم اطلاع کافی والدین از چگونگی آماده کردن کودک برای ورود به پیشدبستانی و پذیرش این تغییر جدید به ترس آنها دامن خواهد زد.کودکانی که در خانوادههای پرتشنج و ناامن زندگی میکنند، معمولا در ورود به پیشدبستانی مشکل خواهند داشت، این بچهها همیشه نگران اتفاقات درون خانه هستند و میترسند زمانی که خارج از منزل هستند، در خانه اتفاق ناگواری رخ دهد.
بچههایی که در دوران نوزادی زیاد تنها گذاشته میشوند و یا درگذشته تجربیات ناخوشایندی در محیطهای متفاوت از خانه داشتهاند و یا تجربیات اجتماعی آنها محدود است، آمادگی کمتری در ورود به پیشدبستانی دارند. آنها همیشه از تنهایی و دور شدن از خانواده خود واهمه دارند، میترسند والدین خود را از دست بدهند، یا هرگز به دنبال آنها نیایند و یا بدون حمایت والدین، دیگران به آنها آسیب بزنند. کودکانی که یکی از افراد خانواده خود را به هر دلیلی مانند مرگ، طلاق و... از دست دادهاند، از جدایی از خانواده خود حتی برای زمان کوتاه مدرسه و پیشدبستانی میترسند. همه این امور باعث میشود ترس طبیعی جدایی از والدین و تجربههای جدید در کودکان گوناگون با شرایط مختلف و با شدتها متفاوت ظاهر شود.
پریستینه آرزومانیان، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی با تاکید بر طبیعی بودن این ترس به ویژه در هفتههای نخست ورود به پیشدبستانی از آن تحت عنوان اضطراب جدایی یاد میکند و میگوید: «اگر کودکی بعد از گذشت بیش از ۳، ۴ هفته نتوانست با محیط جدید سازگاری پیدا کند و آن را بپذیرد، علت آن را باید در مسائل تربیتی و اجتماعی او جستوجو کرد. مادرهایی که خودشان مضطرب به شدت کنترل کنندهاند، وسواسی و یا همیشه نگران هستند و بچهها را بیش از اندازه مورد حمایت خود قرار میدهند و کودک خود را به شدت وابسته بزرگ کردهاند باعث افزایش اضطراب جدایی در کودکان خود میشوند و ناخواسته زمینه را برای ورود مشکل آنها به مدرسه و پیشدبستانی فراهم میکنند».
او در ادامه یادآور میشود: اگر کودکی بعد از گذشت یک تا دو ماه از ورود به پیشدبستانی همچنان عادت نکرده و با سختی از والدین جدا میشود باید از یک روانشناس یا مشاور کمک گرفته شود تا با تشخیص الگوهای نادرست تربیتی در حل مشکل کودک اقدام شود.
● خانه دوم بچهها
اگر کودک شما که میلی به رفتن به پیشدبستانی ندارد، صبحها دیر از خواب بیدار میشود تا شاید بتواند در خانه بماند، خسته است، لجباز شده، از سر درد، دل درد، تهوع، بیاشتهایی یا ناراحتیهای دیگر شکایت میکند و یا دچار اختلال خواب (کمخوابی، پرخوابی یا دیدن خوابهای بد) شده است کاملاً طبیعی است اما به شرط آنکه این حالات گذرا باشد و خیلی زود رفع شود. در اینجا این سوال مطرح میشود: برای اینکه کمتر با این مشکلات روبهرو شویم و بچهها راحت محیط جدید خود را بپذیرند و از حضور در آن لذت ببرند چه باید کرد؟ به نظر میرسد مدتها قبل از ورود کودک به پیشدبستانی باید مقدمات لازم را فراهم کرد و با ایجاد یک محیط امن خانوادگی و حمایتهای کافی و مناسب و تربیت کودکی مستقل با مهارتهای اجتماعی لازم او را برای این تجربه جدید و مهم آماده کرد. به یاد داشته باشید پیشدبستانی پلی است بین مدرسه و خانه بهطوری که تجربیات ناخوشایند مهدکودک تاثیر مثبتی در آینده تحصیلی او خواهد داشت. هرگز در برابر گریه و مقاومت کودک در رفتن به پیشدبستانی و جدایی از شما عصبانی نشوید و او را سرزنش و تحقیر و یا مقایسه نکنید، از به کار بردن جملاتی مانند خجالت بکش از دوستهات یاد بگیر، کوچولو و... خودداری کنید. در ضمن سعی نکنید در زمانی که بچه وارد پیشدبستانی شده و گریه و مقاومت میکند او را با دلیل و منطق آرام کنید.
بهتر است خیلی آرام، مهربان و در عین حال مصمم کارها را به مسوولان پیشدبستانی واگذار کنید. اغلب مربیان باتجربه و مهربان در این کار موفقتر از شما خواهند بود و میتوانند با شیوههای خاص ذهن کودک را از توجه به این موضوع به کارهای دیگری معطوف کرده و با شیوهای تدریجی و ناملموس او را برای شرکت در کلاسها آماده کنند.
پریستینه آرزومانیان میگوید: «مادر نگران و مضطرب ناخواسته به اضطراب کودک دامن میزند. بچهها قادرند حتی از روی حالات چهره و نگاه مادر این اضطراب را درک کنند، بنابراین در چنین شرایطی بهتر است در روزهای اول ورود کودک به پیشدبستانی به جای مادر، پدر او را همراهی کند».او با تاکید بر اینکه جدایی باید به صورت تدریجی انجام شود، یادآوری میشود؛ «بهتر است همراه کودک (مادر، پدر و...) درروزهای اول با او وارد کلاس شده و همراه او بماند، در صورت لزوم در این روزها باید ساعات حضور کودک در مراکز را کوتاهتر از روزهای عادی قرار داد و بهتدریج علاوه بر افزایش این ساعات از زمان حضور والدین در کنار او کاست.بهطور مثال والدین میتوانند در ابتدا با کودک در کلاس حضور یابند و در مراحل بعدی پشت در کلاس بنشینند و کمکم در حیاط منتظر باشند، هماهنگی والدین و اولیای مدرسه هم در این زمینه از اهمیت زیادی برخوردار است».
دکتر فربد فدایی هم در مورد کاهش این اضطراب میگوید: «محیط پیشدبستانی باید تا حدامکان شبیه خانه باشد، یعنی از لحاظ ظاهر، وضعیت ساختمان و محیط فیزیکی بهگونهای باشد که واقعاً از دیدگاه کودک حالت خانه دوم را داشته باشد. میتوان در این فضا از صندلیهای راحتی، فرش، تابلوهای زینتی، گیاهان مختلف و رنگهای شاد استفاده کرد.»
او با اشاره به اینکه همراهداشتن وسیله و یا اسباببازی مورد علاقه کودک میتواند کمک زیادی در کاهش اضطراب او داشته باشد، یادآور میشود:« پدر و مادر قبل از شروع پیشدبستانی باید کودک را آماده کنند، در مورد پیشدبستانی، فعالیتهای آن و پیداکردن دوستان جدید با او صحبت کنند.تعریفکردن داستانهای زیبا و جذاب در مورد پیشدبستانی و خواندن کتابهایی در این مورد برای کودک در آشنایی او با محیط جدید مفید است، حتی میتوان قبل از بازگشایی پیشدبستانی او را به آن جا برد و ساختمان را به او نشان داد.نکته مهم در این مورد این است که ابتدا خود شما به محیطی که قرار است فرزندتان را به آن بسپارید، اعتماد داشته باشید و این اطمینان را به کودکتان منتقل کنید و به او اطمینان بدهید پیشدبستانی، محیط خوبی است و حتماً بهموقع دنبال او خواهید رفت.»
روزنامه تهران امروز
با شروع پاییز و آغاز ماه مهر صبحها و بعد از ظهرهای شهر حال و هوای تازهای پیدا کردهاند.
دخترها و پسرهایی که با روپوشهای مخصوص و کیفهایی پر از کاغذ و دفتر راهی مدرسه میشوند، شهر را پرجنب و جوشتر از گذشته جلوه میدهند. اما چیزی که بیش از هر چیز در این ایام به ویژه یکی دو هفته نخست مهرماه جلب توجه میکند، بچههای کوچک ۶ـ۵ سالهای هستند که اولین تجربه جدایی از خانه و ورود به یک محیط اجتماعی را تجربه میکنند.
پسربچهها و دختربچههایی که قرار است یکسال قبل از رسیدن به سن مدرسه وارد پیشدبستانی شوند تا آمادگیها و مهارتهای لازم برای شروع حداقل دوازده سال درس و تحصیل را در این یک سال فرا بگیرند.
اگر در این روزها سری به مراکز پیشدبستانی بزنید، با والدین و کودکانی روبهرو خواهید شد که هرکدام شیوه و روش خاصی را برای ورود به پیشدبستانی در پیش گرفتهاند.
بچههایی که با داد و فریاد و گریه نمیخواهند از مادر خود جدا شوند و با اصرار از او میخواهند کنارشان بماند، بچههایی که حتی با حضور مادر هم حاضر به ورود به پیشدبستانی نیستند و با اصرار از والدین خود میخواهند آنها را به خانه ببرند، کودکانی که خیلی راحت و سرحال به نظر میرسند و با آرامش بیشتری محیط جدید را میپذیرند و البته گاهی بعضی از آنها بعد از دو سه روز از این رویه خود پشیمان میشوند و شروع به ناسازگاری میکنند. اما همه قصه این تجربه جدید به کودکان ختم نمیشود چون والدین هم هر کدام رفتارهای خاصی دارند، برخی از والدین با آرامش همه کارها را به مربیان واگذار میکنند عدهای در برابر رفتار کودک عصبانی میشوند و به او میگویند باید از این کارت خجالت بکشی. گروهی هم سعی میکنند با هزار دلیل و منطق بچه را قانع کنند و البته گروهی هم خودشان همراه فرزندانشان میگریند.
هر تغییری با اضطراب همراه است
دکتر فربد فدایی، روانپزشک در مورد علت این ناراحتیها میگوید: «نخستین محیطی که کودک در آن چشم به جهان گشوده خانواده است، بنابراین کاملا طبیعی است که دور شدن از خانواده برای کودک به معنای از دست دادن یک محیط مأنوس و آشنا باشد و در او ایجاد ترس و نگرانی کند. به طور کلی همیشه ورود به یک محیط جدید با نگرانی و اضطراب همراه است و این امر به یک گروه و یا سن خاص محدود نمیشود اما هر اندازه تجربه و سن این افراد کمتر باشد میزان این نگرانی و استرس در آنها بیشتر خواهد بود.»
به نظر میرسد کودکانی که بیشتر به خانواده خود وابسته هستند و بیش از اندازه مورد توجه و حمایت والدین خود قرار داشتهاند تا جایی که از استقلال کمی نسبت به سن خود برخوردار هستند، بیش از سایرین دچار ترس و اضطراب جدایی از والدین و خانه میشوند. عدم اطلاع کافی والدین از چگونگی آماده کردن کودک برای ورود به پیشدبستانی و پذیرش این تغییر جدید به ترس آنها دامن خواهد زد.کودکانی که در خانوادههای پرتشنج و ناامن زندگی میکنند، معمولا در ورود به پیشدبستانی مشکل خواهند داشت، این بچهها همیشه نگران اتفاقات درون خانه هستند و میترسند زمانی که خارج از منزل هستند، در خانه اتفاق ناگواری رخ دهد.
بچههایی که در دوران نوزادی زیاد تنها گذاشته میشوند و یا درگذشته تجربیات ناخوشایندی در محیطهای متفاوت از خانه داشتهاند و یا تجربیات اجتماعی آنها محدود است، آمادگی کمتری در ورود به پیشدبستانی دارند. آنها همیشه از تنهایی و دور شدن از خانواده خود واهمه دارند، میترسند والدین خود را از دست بدهند، یا هرگز به دنبال آنها نیایند و یا بدون حمایت والدین، دیگران به آنها آسیب بزنند. کودکانی که یکی از افراد خانواده خود را به هر دلیلی مانند مرگ، طلاق و... از دست دادهاند، از جدایی از خانواده خود حتی برای زمان کوتاه مدرسه و پیشدبستانی میترسند. همه این امور باعث میشود ترس طبیعی جدایی از والدین و تجربههای جدید در کودکان گوناگون با شرایط مختلف و با شدتها متفاوت ظاهر شود.
پریستینه آرزومانیان، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی با تاکید بر طبیعی بودن این ترس به ویژه در هفتههای نخست ورود به پیشدبستانی از آن تحت عنوان اضطراب جدایی یاد میکند و میگوید: «اگر کودکی بعد از گذشت بیش از ۳، ۴ هفته نتوانست با محیط جدید سازگاری پیدا کند و آن را بپذیرد، علت آن را باید در مسائل تربیتی و اجتماعی او جستوجو کرد. مادرهایی که خودشان مضطرب به شدت کنترل کنندهاند، وسواسی و یا همیشه نگران هستند و بچهها را بیش از اندازه مورد حمایت خود قرار میدهند و کودک خود را به شدت وابسته بزرگ کردهاند باعث افزایش اضطراب جدایی در کودکان خود میشوند و ناخواسته زمینه را برای ورود مشکل آنها به مدرسه و پیشدبستانی فراهم میکنند».
او در ادامه یادآور میشود: اگر کودکی بعد از گذشت یک تا دو ماه از ورود به پیشدبستانی همچنان عادت نکرده و با سختی از والدین جدا میشود باید از یک روانشناس یا مشاور کمک گرفته شود تا با تشخیص الگوهای نادرست تربیتی در حل مشکل کودک اقدام شود.
● خانه دوم بچهها
اگر کودک شما که میلی به رفتن به پیشدبستانی ندارد، صبحها دیر از خواب بیدار میشود تا شاید بتواند در خانه بماند، خسته است، لجباز شده، از سر درد، دل درد، تهوع، بیاشتهایی یا ناراحتیهای دیگر شکایت میکند و یا دچار اختلال خواب (کمخوابی، پرخوابی یا دیدن خوابهای بد) شده است کاملاً طبیعی است اما به شرط آنکه این حالات گذرا باشد و خیلی زود رفع شود. در اینجا این سوال مطرح میشود: برای اینکه کمتر با این مشکلات روبهرو شویم و بچهها راحت محیط جدید خود را بپذیرند و از حضور در آن لذت ببرند چه باید کرد؟ به نظر میرسد مدتها قبل از ورود کودک به پیشدبستانی باید مقدمات لازم را فراهم کرد و با ایجاد یک محیط امن خانوادگی و حمایتهای کافی و مناسب و تربیت کودکی مستقل با مهارتهای اجتماعی لازم او را برای این تجربه جدید و مهم آماده کرد. به یاد داشته باشید پیشدبستانی پلی است بین مدرسه و خانه بهطوری که تجربیات ناخوشایند مهدکودک تاثیر مثبتی در آینده تحصیلی او خواهد داشت. هرگز در برابر گریه و مقاومت کودک در رفتن به پیشدبستانی و جدایی از شما عصبانی نشوید و او را سرزنش و تحقیر و یا مقایسه نکنید، از به کار بردن جملاتی مانند خجالت بکش از دوستهات یاد بگیر، کوچولو و... خودداری کنید. در ضمن سعی نکنید در زمانی که بچه وارد پیشدبستانی شده و گریه و مقاومت میکند او را با دلیل و منطق آرام کنید.
بهتر است خیلی آرام، مهربان و در عین حال مصمم کارها را به مسوولان پیشدبستانی واگذار کنید. اغلب مربیان باتجربه و مهربان در این کار موفقتر از شما خواهند بود و میتوانند با شیوههای خاص ذهن کودک را از توجه به این موضوع به کارهای دیگری معطوف کرده و با شیوهای تدریجی و ناملموس او را برای شرکت در کلاسها آماده کنند.
پریستینه آرزومانیان میگوید: «مادر نگران و مضطرب ناخواسته به اضطراب کودک دامن میزند. بچهها قادرند حتی از روی حالات چهره و نگاه مادر این اضطراب را درک کنند، بنابراین در چنین شرایطی بهتر است در روزهای اول ورود کودک به پیشدبستانی به جای مادر، پدر او را همراهی کند».او با تاکید بر اینکه جدایی باید به صورت تدریجی انجام شود، یادآوری میشود؛ «بهتر است همراه کودک (مادر، پدر و...) درروزهای اول با او وارد کلاس شده و همراه او بماند، در صورت لزوم در این روزها باید ساعات حضور کودک در مراکز را کوتاهتر از روزهای عادی قرار داد و بهتدریج علاوه بر افزایش این ساعات از زمان حضور والدین در کنار او کاست.بهطور مثال والدین میتوانند در ابتدا با کودک در کلاس حضور یابند و در مراحل بعدی پشت در کلاس بنشینند و کمکم در حیاط منتظر باشند، هماهنگی والدین و اولیای مدرسه هم در این زمینه از اهمیت زیادی برخوردار است».
دکتر فربد فدایی هم در مورد کاهش این اضطراب میگوید: «محیط پیشدبستانی باید تا حدامکان شبیه خانه باشد، یعنی از لحاظ ظاهر، وضعیت ساختمان و محیط فیزیکی بهگونهای باشد که واقعاً از دیدگاه کودک حالت خانه دوم را داشته باشد. میتوان در این فضا از صندلیهای راحتی، فرش، تابلوهای زینتی، گیاهان مختلف و رنگهای شاد استفاده کرد.»
او با اشاره به اینکه همراهداشتن وسیله و یا اسباببازی مورد علاقه کودک میتواند کمک زیادی در کاهش اضطراب او داشته باشد، یادآور میشود:« پدر و مادر قبل از شروع پیشدبستانی باید کودک را آماده کنند، در مورد پیشدبستانی، فعالیتهای آن و پیداکردن دوستان جدید با او صحبت کنند.تعریفکردن داستانهای زیبا و جذاب در مورد پیشدبستانی و خواندن کتابهایی در این مورد برای کودک در آشنایی او با محیط جدید مفید است، حتی میتوان قبل از بازگشایی پیشدبستانی او را به آن جا برد و ساختمان را به او نشان داد.نکته مهم در این مورد این است که ابتدا خود شما به محیطی که قرار است فرزندتان را به آن بسپارید، اعتماد داشته باشید و این اطمینان را به کودکتان منتقل کنید و به او اطمینان بدهید پیشدبستانی، محیط خوبی است و حتماً بهموقع دنبال او خواهید رفت.»
روزنامه تهران امروز
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یک شنبه 7 اسفند 1384, 3:45 am
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
ایراد نگیرید، تشویق و حمایت کنید
نگیرید، تشویق و حمایت
نوجوانی دوره ای بحرانی در زندگی فرزندان ماست. نه نوجوان بودن آسان است و نه والدین یک نوجوان بودن. یک اظهار نظر به ظاهر ساده از طرف شما می تواند باعث ایجاد سوءتفاهم شود و فرزند نوجوانتان برنجد یا خشمگین شود. همین مسأله والدین را برای برقراری ارتباط دوستانه و مناسب با نوجوان گیج و سردرگم و حتی دلسرد می کند. والدین باید با یک رویکرد منطقی،، هم به رشد شخصیتی فرزندانشان کمک کنند و به استقلال طلبی آن ها احترام بگذارند و هم با ملایمت به آنها نشان دهند که خانواده بزرگترین حامی و پشتیبان آنها است.
● توقع بیش از اندازه نداشته باشید
از فرزند نوجوانتان توقع بیش از اندازه نداشته باشید. اگر قصد دارید در چند مورد رفتار او را اصلاح کنید، باید در این راه قدم به قدم پیش بروید و در هر مقطع زمانی فقط روی یک جنبه از رفتارش کار کنید، به عنوان مثال اگر اخیراً از او خواستید که هر روز سر ساعت مشخصی به خانه برگردد و او هم تازه شروع به عمل کردن مطابق میل شما کرده است نباید بلافاصله موضوع دیگری مانند کم کردن ساعات تماشای تلویزیون را مطرح کنید. هنگامی که مشغول اصلاح رفتار او در زمینه ای خاص هستید از نافرمانی های کوچکش در سایر زمینه ها چشم پوشی کنید. تلاش بیش از حد برای اصلاح جنبه های متعدد رفتار فرزندتان هر دوی شما را خسته و نا امید می کند. بیشتر بر روی مسائلی متمرکز شوید که به سلامت و امنیت او مربوط است، مانند مواد مخدر، بی احتیاطی در رانندگی و انتخاب دوستان مناسب.
● اجازه دهید برای حل مشکل تلاش کند
برای کمک و پشتیبانی از فرزندتان همیشه حاضر باشید ولی فقط هر وقت از شما خواست، نصیحتش کنید. اگر فرزندتان دوست ندارد درباره موضوع خاصی با شما صحبت کند، اصرار نکنید هرچه در سرش می گذرد را برایتان تعریف کند. اصرار بیش از اندازه در این مورد معمولاً باعث خشمگین شدن نوجوانان می شود. در عوض به او اجازه دهید خودش برای حل مشکلاتش تلاش کند. بدین ترتیب به او نشان می دهید از این که کم کم شخصیت مستقلی پیدا کند حمایت می کنید و این اولین قدم برای افزایش عزت نفس در نوجوانان است. البته باید به او یادآوری کنید که هر زمان نیاز به مشورت و یا کمک شما داشته باشد، همیشه در کنارش حاضر هستید.
● به حریم خصوصی نوجوانان احترام بگذارید
آزادی های معمول نوجوانان را با دخالت های بی مورد محدود نکنید. به حریم خصوصی فرزند نوجوانتان همانند بزرگسالان احترام بگذارید. هرگز ایمیل های او را نخوانید و به مکالمه های خصوصی اش گوش ندهید. هنگامی که او خانه نیست اتاقش را مرتب نکنید. نوجوانان از سرک کشیدن والدین به اتاق و وسایلشان بیزارند و مسلماً شما هم دوست ندارید مرتباً ریخت و پاش آنها را جمع کنید. فرزندانتان آنقدر بزرگ شده اند که بتوانند اتاقشان را خودشان مرتب کنند.
● فقط اعتدال را به نوجوانان یاد دهید
بسیاری از نوجوانان عادت به صحبت کردن بیش از حد با تلفن دارند. به آنها یاد بدهید که تلفن وسیله ای برای همه اعضای خانواده است و همه حق دارند که از آن استفاده کنند.
می توانید مدت زمانی تعیین کنید و از فرزندتان بخواهید مکالمه های تلفنی اش از آن مقدار بیشتر نباشد. این کار فقط برای آزاد کردن خط تلفن نیست بلکه به فرزندتان اعتدال و میانه روی و نظم می آموزد.
● درباره وضع ظاهری بیش از حد حساس نباشید
نوجوانان درباره وضع ظاهری خود بیش از اندازه حساس هستند. ممکن است آنها مرتباً در حال ایراد گرفتن از سر و وضع و نحوه لباس پوشیدن اطرافیانشان باشند. اما معمولاً هنگامی که کسی از ظاهر خود آنها انتقاد می کند، برخورد مناسبی ندارند. باید به نوجوانان کمک کرد تا تصویر ذهنی مناسبی از خودشان داشته باشند. درباره نحوه لباس پوشیدن فرزندتان بیش از حد حساس نباشید. البته این به این معنی نیست که در هر شرایطی از او تعریف کنید. بلکه به دنبال راههایی برای حمایت کردنش باشید. هنگامی که لباس های مناسبی را برای پوشش انتخاب می کند او را تشویق کنید و سعی کنید باورهای مثبت او را نسبت به خودش مستحکم تر کنید.
غزاله مرعشی
روزنامه ایران
نوجوانی دوره ای بحرانی در زندگی فرزندان ماست. نه نوجوان بودن آسان است و نه والدین یک نوجوان بودن. یک اظهار نظر به ظاهر ساده از طرف شما می تواند باعث ایجاد سوءتفاهم شود و فرزند نوجوانتان برنجد یا خشمگین شود. همین مسأله والدین را برای برقراری ارتباط دوستانه و مناسب با نوجوان گیج و سردرگم و حتی دلسرد می کند. والدین باید با یک رویکرد منطقی،، هم به رشد شخصیتی فرزندانشان کمک کنند و به استقلال طلبی آن ها احترام بگذارند و هم با ملایمت به آنها نشان دهند که خانواده بزرگترین حامی و پشتیبان آنها است.
● توقع بیش از اندازه نداشته باشید
از فرزند نوجوانتان توقع بیش از اندازه نداشته باشید. اگر قصد دارید در چند مورد رفتار او را اصلاح کنید، باید در این راه قدم به قدم پیش بروید و در هر مقطع زمانی فقط روی یک جنبه از رفتارش کار کنید، به عنوان مثال اگر اخیراً از او خواستید که هر روز سر ساعت مشخصی به خانه برگردد و او هم تازه شروع به عمل کردن مطابق میل شما کرده است نباید بلافاصله موضوع دیگری مانند کم کردن ساعات تماشای تلویزیون را مطرح کنید. هنگامی که مشغول اصلاح رفتار او در زمینه ای خاص هستید از نافرمانی های کوچکش در سایر زمینه ها چشم پوشی کنید. تلاش بیش از حد برای اصلاح جنبه های متعدد رفتار فرزندتان هر دوی شما را خسته و نا امید می کند. بیشتر بر روی مسائلی متمرکز شوید که به سلامت و امنیت او مربوط است، مانند مواد مخدر، بی احتیاطی در رانندگی و انتخاب دوستان مناسب.
● اجازه دهید برای حل مشکل تلاش کند
برای کمک و پشتیبانی از فرزندتان همیشه حاضر باشید ولی فقط هر وقت از شما خواست، نصیحتش کنید. اگر فرزندتان دوست ندارد درباره موضوع خاصی با شما صحبت کند، اصرار نکنید هرچه در سرش می گذرد را برایتان تعریف کند. اصرار بیش از اندازه در این مورد معمولاً باعث خشمگین شدن نوجوانان می شود. در عوض به او اجازه دهید خودش برای حل مشکلاتش تلاش کند. بدین ترتیب به او نشان می دهید از این که کم کم شخصیت مستقلی پیدا کند حمایت می کنید و این اولین قدم برای افزایش عزت نفس در نوجوانان است. البته باید به او یادآوری کنید که هر زمان نیاز به مشورت و یا کمک شما داشته باشد، همیشه در کنارش حاضر هستید.
● به حریم خصوصی نوجوانان احترام بگذارید
آزادی های معمول نوجوانان را با دخالت های بی مورد محدود نکنید. به حریم خصوصی فرزند نوجوانتان همانند بزرگسالان احترام بگذارید. هرگز ایمیل های او را نخوانید و به مکالمه های خصوصی اش گوش ندهید. هنگامی که او خانه نیست اتاقش را مرتب نکنید. نوجوانان از سرک کشیدن والدین به اتاق و وسایلشان بیزارند و مسلماً شما هم دوست ندارید مرتباً ریخت و پاش آنها را جمع کنید. فرزندانتان آنقدر بزرگ شده اند که بتوانند اتاقشان را خودشان مرتب کنند.
● فقط اعتدال را به نوجوانان یاد دهید
بسیاری از نوجوانان عادت به صحبت کردن بیش از حد با تلفن دارند. به آنها یاد بدهید که تلفن وسیله ای برای همه اعضای خانواده است و همه حق دارند که از آن استفاده کنند.
می توانید مدت زمانی تعیین کنید و از فرزندتان بخواهید مکالمه های تلفنی اش از آن مقدار بیشتر نباشد. این کار فقط برای آزاد کردن خط تلفن نیست بلکه به فرزندتان اعتدال و میانه روی و نظم می آموزد.
● درباره وضع ظاهری بیش از حد حساس نباشید
نوجوانان درباره وضع ظاهری خود بیش از اندازه حساس هستند. ممکن است آنها مرتباً در حال ایراد گرفتن از سر و وضع و نحوه لباس پوشیدن اطرافیانشان باشند. اما معمولاً هنگامی که کسی از ظاهر خود آنها انتقاد می کند، برخورد مناسبی ندارند. باید به نوجوانان کمک کرد تا تصویر ذهنی مناسبی از خودشان داشته باشند. درباره نحوه لباس پوشیدن فرزندتان بیش از حد حساس نباشید. البته این به این معنی نیست که در هر شرایطی از او تعریف کنید. بلکه به دنبال راههایی برای حمایت کردنش باشید. هنگامی که لباس های مناسبی را برای پوشش انتخاب می کند او را تشویق کنید و سعی کنید باورهای مثبت او را نسبت به خودش مستحکم تر کنید.
غزاله مرعشی
روزنامه ایران
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یک شنبه 7 اسفند 1384, 3:45 am
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
دروغگويي در كودكان
در
يكي از صفات پسنديده ي هماهنگ با سرشت آدميان "راستگويي" است. هر انساني بالقوه مايل است راست بگويد و همچنين سخناني را كه از ديگران مي شنود راست تلقي كند.
دروغ گفتن ، انحراف از صراط مستقيم و فطرت انساني و مخالف وجدان اخلاقي است. بدبختانه اين مرض خطرناك ، مخصوص بزرگسالان نيست، بچه هاي كوچك نيز به اين ناهنجاري دچار مي شوند و از كودكي به دروغگويي عادت مي كنند و گاهي چنان به اين عادت ناپسند انس مي گيرند كه از دروغ گفتن لذت مي برند و از اين كه ديگران را با گفته هاي نادرست و غير واقعي خود جذب كنند، مسرور مي شوند . پدران و مادران و مربيان عزيز بايد بدانند كه دروغگويي ناخوشي خطرناكي است كه ممكن است از دوران كودكي بروز كند و فرد تا پايان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضي از خانواده ها اين ناراحتي را كوچك و ناچيز تلقي كرده و اساساً در فكر پيشگيري يا درمان آن نيستند . اگر فرزند آنها تب ، يا عطسه بي موقعي كند، سخت ناراحت مي شوند و فوراً براي درمان او اقدام مي كنند ولي به دروغ گفتن فرزند خويش چندان اهميت نمي دهند.
براي اين كه بتوانيم كودكان را با فطرت راستي پرورش دهيم بعضي از علل دروغگويي اطفال را كه ناشي از روش هاي ناپسند مربيان است ، بيان مي كنيم :
علل دروغگويي و راه جلوگيري از آن
1- يكي از علل دروغگويي فرزندان ، تحميل تكاليف سنگين به آنها و داشتن توقع بيش از طاقت كودكان است كه آنان را به راه دروغگويي مي كشاند و اين عادت ناپسند را در آنان ايجاد مي كند. رسول اكرم (ص) در اين باره مي فرمايند:
اگر آنچه كه كودك در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول كنيد و آنچه را كه انجام آن براي او سنگين و طاقت فرساست از او نخواهيد، فرزند دروغگو و بدبين بار نمي آيد .
بنابراين لازم است پدر و مادر و مربيان در مقام كارها ، قدرت و نيروي عادت كودكان را در نظر بگيرند و چيزي كه مطابق طاقت و توان آنهاست ، بر آنها تحميل نكنند. چون كودك از رنجش مربي و اين كه مربي ، او را تنبل و نالايق بشناسد ، واهمه دارد . لذا وقتي از انجام كار فوق طاقت خود عاجز ماند، ناچار براي حفظ شخصيت خويش به دروغ پناه مي برد و در اثر تكرار، دروغگو مي شود.
2- يكي ديگر از عوامل رواني كه باعث دروغ گفتن كودك مي شود ، احساس تحقير است . كودكي كه مورد تحقير و اهانت واقع شده و به شخصيتش ضربه وارد آمده است ، تلاش مي كند تا از هر راهي كه مي تواند ، خود را نشان بدهد؛ كاري كند كه اعضاي خانواده و احياناً كسان ديگر، به وي توجه كنند و او را به حساب بياورند. بنابراين از فرصت هاي گوناگون استفاده مي كند تا منظور خود را عملي سازد. يكي از كارهاي خطرناكي كه اين قبيل كودكان به آن دست مي زنند، دروغگويي است . كودكي كه در خانواده عملاً مورد تحقير و بي اعتنايي بوده و روزگار خود را با محروميت گذرانده است ، بزرگترين لذتش خودنمايي و جلب توجه ديگران است . او با راستگويي و بيان حقايق واقعي هرگز قادر نيست افكار ديگران را متوجه خود كرده و اعضاي خانواده را به خويش جلب كند. ناچار دروغ مي گويد و گاهي دروغ هاي بزرگ و وحشت زا و هيجان آورمي گويد ، دروغي كه تا چند دقيقه همه را متوجه او كرده و خانواده را به جوش و خروش وا مي دارد. مثلاً ، با وحشت و اضطراب ساختگي مي دود و فرياد مي زند : " مغازه آتش گرفت " يا خواهرم رفت زير ماشين ! " .
موقعي كه افراد خانواده با نگراني و وحشت مي دوند كه خود را به محل حادثه برسانند، كودك دروغگو لذت مي برد و شادمان مي شود ، لذت مي برد از اين كه آن صحنه را به وجود آورده و منشاء اين همه هيجان و جنبش شده و اعضاي خانواده را مسخره كرده و اهانت هاي گذشته آنان را تلافي كرده است .
مسلماً روش نادرست والدين ومربيان ، كودك را به دروغگويي وا مي دارد ؛ بنابراين كساني كه مي خواهند فرزندان خود را به نيكي پرورش دهند و آنان را راستگو تربيت كنند، بايد از اول به طرزي صحيح وعاقلانه به شخصيت آنان احترام بگذارند و از تحقير و اهانت آنها كه منشاء انحراف و طغيان است بپرهيزند.
3- يكي ديگر از علل دروغگويي اطفال ، ترس از مجازات است . مثلاً موقعي كه به كودك بگويند: شيشه اتاق را تو شكسته اي؟ اگر كودك بداند كه اعتراف او مجازات سختي را به دنبال خواهد داشت غريزه ي حفظ خود ، او را وا مي دارد كه به دروغ بگويد: " من نشكسته ام " . كودك چون خود را در مقابل تنبيه طاقت فرساي والدين ناتوان مي بيند، براي حفظ خود چاره اي ندارد جز آنكه به دروغ پناه ببرد و گناه خود را انكار كند. بديهي است هر قدر ترس از مجازات بيشتر باشد، اصرار كودك در دروغ بيشتر خواهد بود.
درمان اين قبيل دروغگويي ها ملايمت و مهرباني والدين در تربيت فرزندان است. اگر والدين فرزندان خود را با اصول مهر و مؤدت پرورش دهند، اگر خانواده كانون عطوفت و رأفت باشد، اگر والدين انصاف داشته باشند و به وظايف خود در مورد فرزندان توجه كنند، بچه ها در برابر تخلفات خود دروغ نمي گويند.
يكي از مهمترين عوامل پرورش راستگويي در كودكان ، محيط خانواده است جايي كه پدران ومادران راستگو هستند و پيرامون دروغ و خلاف حقيقت نمي گردند، كودك طبعاً به راه درستي مي رود و راستگو بارمي آيد. برعكس ،جايي كه پدران و مادران خود دروغ مي گويند و به اين خوي ناپسند عادت دارند، قطعاً كودك نيز دروغگو مي شود. در چنين خانواده اي ايجاد شرايط رواني براي جلوگيري از دروغگويي بي اثر است . محيط زندگي مهمترين و بزرگترين عامل سازنده شخصيت كودك است و با هيچ يك از عوامل رواني قابل مقايسه نيست . كودك بدون توجه و اراده ، با محيطي كه در آن زندگي مي كند منطبق مي شود و آنچه مي بيند و مي شنود ، در فكر او نقش مي بندد.
وقتي مرد يا زن بدون عنوان پدري يا مادري دروغ مي گويد ، مرتكب يك گناه كبيره شده و استحقاق يك كيفر دارد ولي وقتي آن مرد و زن ، پدر و مادر باشند و در محيط خانواده در مقابل گوش هاي حساس و چشم هاي كنجكاو فرزندان خود دروغ بگويند، علاوه بر گناه دروغ ، گناه ديگري مرتكب شده و آن گناه ، پرورش دروغگوست كه قطعاً به مراتب بزرگتر است.
منبع:سایت تبیان
يكي از صفات پسنديده ي هماهنگ با سرشت آدميان "راستگويي" است. هر انساني بالقوه مايل است راست بگويد و همچنين سخناني را كه از ديگران مي شنود راست تلقي كند.
دروغ گفتن ، انحراف از صراط مستقيم و فطرت انساني و مخالف وجدان اخلاقي است. بدبختانه اين مرض خطرناك ، مخصوص بزرگسالان نيست، بچه هاي كوچك نيز به اين ناهنجاري دچار مي شوند و از كودكي به دروغگويي عادت مي كنند و گاهي چنان به اين عادت ناپسند انس مي گيرند كه از دروغ گفتن لذت مي برند و از اين كه ديگران را با گفته هاي نادرست و غير واقعي خود جذب كنند، مسرور مي شوند . پدران و مادران و مربيان عزيز بايد بدانند كه دروغگويي ناخوشي خطرناكي است كه ممكن است از دوران كودكي بروز كند و فرد تا پايان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضي از خانواده ها اين ناراحتي را كوچك و ناچيز تلقي كرده و اساساً در فكر پيشگيري يا درمان آن نيستند . اگر فرزند آنها تب ، يا عطسه بي موقعي كند، سخت ناراحت مي شوند و فوراً براي درمان او اقدام مي كنند ولي به دروغ گفتن فرزند خويش چندان اهميت نمي دهند.
براي اين كه بتوانيم كودكان را با فطرت راستي پرورش دهيم بعضي از علل دروغگويي اطفال را كه ناشي از روش هاي ناپسند مربيان است ، بيان مي كنيم :
علل دروغگويي و راه جلوگيري از آن
1- يكي از علل دروغگويي فرزندان ، تحميل تكاليف سنگين به آنها و داشتن توقع بيش از طاقت كودكان است كه آنان را به راه دروغگويي مي كشاند و اين عادت ناپسند را در آنان ايجاد مي كند. رسول اكرم (ص) در اين باره مي فرمايند:
اگر آنچه كه كودك در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول كنيد و آنچه را كه انجام آن براي او سنگين و طاقت فرساست از او نخواهيد، فرزند دروغگو و بدبين بار نمي آيد .
بنابراين لازم است پدر و مادر و مربيان در مقام كارها ، قدرت و نيروي عادت كودكان را در نظر بگيرند و چيزي كه مطابق طاقت و توان آنهاست ، بر آنها تحميل نكنند. چون كودك از رنجش مربي و اين كه مربي ، او را تنبل و نالايق بشناسد ، واهمه دارد . لذا وقتي از انجام كار فوق طاقت خود عاجز ماند، ناچار براي حفظ شخصيت خويش به دروغ پناه مي برد و در اثر تكرار، دروغگو مي شود.
2- يكي ديگر از عوامل رواني كه باعث دروغ گفتن كودك مي شود ، احساس تحقير است . كودكي كه مورد تحقير و اهانت واقع شده و به شخصيتش ضربه وارد آمده است ، تلاش مي كند تا از هر راهي كه مي تواند ، خود را نشان بدهد؛ كاري كند كه اعضاي خانواده و احياناً كسان ديگر، به وي توجه كنند و او را به حساب بياورند. بنابراين از فرصت هاي گوناگون استفاده مي كند تا منظور خود را عملي سازد. يكي از كارهاي خطرناكي كه اين قبيل كودكان به آن دست مي زنند، دروغگويي است . كودكي كه در خانواده عملاً مورد تحقير و بي اعتنايي بوده و روزگار خود را با محروميت گذرانده است ، بزرگترين لذتش خودنمايي و جلب توجه ديگران است . او با راستگويي و بيان حقايق واقعي هرگز قادر نيست افكار ديگران را متوجه خود كرده و اعضاي خانواده را به خويش جلب كند. ناچار دروغ مي گويد و گاهي دروغ هاي بزرگ و وحشت زا و هيجان آورمي گويد ، دروغي كه تا چند دقيقه همه را متوجه او كرده و خانواده را به جوش و خروش وا مي دارد. مثلاً ، با وحشت و اضطراب ساختگي مي دود و فرياد مي زند : " مغازه آتش گرفت " يا خواهرم رفت زير ماشين ! " .
موقعي كه افراد خانواده با نگراني و وحشت مي دوند كه خود را به محل حادثه برسانند، كودك دروغگو لذت مي برد و شادمان مي شود ، لذت مي برد از اين كه آن صحنه را به وجود آورده و منشاء اين همه هيجان و جنبش شده و اعضاي خانواده را مسخره كرده و اهانت هاي گذشته آنان را تلافي كرده است .
مسلماً روش نادرست والدين ومربيان ، كودك را به دروغگويي وا مي دارد ؛ بنابراين كساني كه مي خواهند فرزندان خود را به نيكي پرورش دهند و آنان را راستگو تربيت كنند، بايد از اول به طرزي صحيح وعاقلانه به شخصيت آنان احترام بگذارند و از تحقير و اهانت آنها كه منشاء انحراف و طغيان است بپرهيزند.
3- يكي ديگر از علل دروغگويي اطفال ، ترس از مجازات است . مثلاً موقعي كه به كودك بگويند: شيشه اتاق را تو شكسته اي؟ اگر كودك بداند كه اعتراف او مجازات سختي را به دنبال خواهد داشت غريزه ي حفظ خود ، او را وا مي دارد كه به دروغ بگويد: " من نشكسته ام " . كودك چون خود را در مقابل تنبيه طاقت فرساي والدين ناتوان مي بيند، براي حفظ خود چاره اي ندارد جز آنكه به دروغ پناه ببرد و گناه خود را انكار كند. بديهي است هر قدر ترس از مجازات بيشتر باشد، اصرار كودك در دروغ بيشتر خواهد بود.
درمان اين قبيل دروغگويي ها ملايمت و مهرباني والدين در تربيت فرزندان است. اگر والدين فرزندان خود را با اصول مهر و مؤدت پرورش دهند، اگر خانواده كانون عطوفت و رأفت باشد، اگر والدين انصاف داشته باشند و به وظايف خود در مورد فرزندان توجه كنند، بچه ها در برابر تخلفات خود دروغ نمي گويند.
يكي از مهمترين عوامل پرورش راستگويي در كودكان ، محيط خانواده است جايي كه پدران ومادران راستگو هستند و پيرامون دروغ و خلاف حقيقت نمي گردند، كودك طبعاً به راه درستي مي رود و راستگو بارمي آيد. برعكس ،جايي كه پدران و مادران خود دروغ مي گويند و به اين خوي ناپسند عادت دارند، قطعاً كودك نيز دروغگو مي شود. در چنين خانواده اي ايجاد شرايط رواني براي جلوگيري از دروغگويي بي اثر است . محيط زندگي مهمترين و بزرگترين عامل سازنده شخصيت كودك است و با هيچ يك از عوامل رواني قابل مقايسه نيست . كودك بدون توجه و اراده ، با محيطي كه در آن زندگي مي كند منطبق مي شود و آنچه مي بيند و مي شنود ، در فكر او نقش مي بندد.
وقتي مرد يا زن بدون عنوان پدري يا مادري دروغ مي گويد ، مرتكب يك گناه كبيره شده و استحقاق يك كيفر دارد ولي وقتي آن مرد و زن ، پدر و مادر باشند و در محيط خانواده در مقابل گوش هاي حساس و چشم هاي كنجكاو فرزندان خود دروغ بگويند، علاوه بر گناه دروغ ، گناه ديگري مرتكب شده و آن گناه ، پرورش دروغگوست كه قطعاً به مراتب بزرگتر است.
منبع:سایت تبیان
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یک شنبه 7 اسفند 1384, 3:45 am
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
چه کنيم که بچه ها به حرفمان گوش کنند
کنيم که بچه ها به حرفمان گوش
توصيه هايي براي والديني که از دست بچه ها به ستوه آمده اند
وقتي روي کتاب هاي کف اتاق خواب پسر ده ساله ام ليز خوردم فهميدم که بايد کاري مي کرد. آن طور هم نبود که من و همسرم قبلاً تلاش نکرده باشيم. تهديدها و اولتيماتوم هاي ما فقط به طور موقتي مشکل را حل مي کرد. کتاب ها هميشه کف اتاق پراکنده بود.
سپس به ذهنم خطور کرد که از روش منظمي که در کتابفروشي ها به کار برده مي شود، استفاده کنم. براي پسرم قفسه هاي پلاستيکي خريدم، سپس به کمک هم کتاب ها و ديگر وسايل او را در قفسه ها جاي داديم و مرتب کرديم. ديگر نه من نق مي زدم و نه او اتاق درهم برهمي داشت.
والدين پر مشغله اغلب مانند گروهبان آموزشي عمل مي کنند که فقط در طول روز به افراد آموزش مي دهند، اين روش نه تنها بي اثر است بلکه والدين و فرزندان را عصباني و آزرده خاطر مي کند.
درگير و شريک کردن بچه ها در کارهاي خانه ، هميشه مشکل است. اين کار را با وضع مقرارت مشخصي در مورد اين که چه کسي، چه کاري را چه موقع مي بايست انجام دهد شروع کنيد. از بچه ها بخواهيد که در طرح يک جدول به شما کمک کنند. وقتي کاري به طور کامل اجرا نمي شود، با ربط دادن نتايج به رفتار بد، درسي به آنها بياموزيد.
بنابراين شما چه چيزي بايد به فرزندانتان بگوييد تا کاري را که مي خواهيد انجام دهند؟ راه حل هاي زير با استفاده از تجربه هاي والدين که مربوط به پنج مشکل عمومي است بايد حس همکاري و مسئوليت پذيري و مرتب بودن فرزندان را برانگيزد – مهارت هايي که يک عمر به درد آنان مي خورد.
وقتي فرزندتان دسته گلي به آب داده است. به جاي اين که بگوييد « اي دست و پا چلفتي!» بگوييد: « ببينم، براي حل اين مشکل چي لازم داري؟»
جين نلسون روان شناس خانواده مي گويد: « اين که والدين چگونه با اشتباهات کوچک فرزندان کنار مي آيند – از ريختن شير گرفته تا شکستن اسباب بازي – مي تواند منجر به دوستي و اعتماد بين آنها و فرزندانشان شود يا سبب فاصله و خصومت گردد.»
گاهي فرزندانتان کارهايي مي کنند که شما بايد تحمل کنيد، البته خيلي سخت است ولي برخورد خشونت آميز به آنها ياد نمي دهد چگونه رفتارشان را تصحيح کنند. اگر با فرياد بگوييد: « فوراً آن را تميز کن.» عمل تميز کردن نه الزام منطقي عملش، بلکه بيشتر شبيه تنبيه به نظرش مي رسد.
نحوه ي برخورد فرزندتان با راه حل انتخابي شما مهم است. متوجه باشيد که هيچ سرزنشي در کار نباشد ، فقط به طور ساده بيان موقعيتي باشد که نيازمند اصلاح است.
اتاق درهم و برهم فرزندتان شما را ناراحت مي کند. به جاي اين که بگوييد:« اتاقت را مرتب کن – وگرنه...! » بگوييد « يا الان مرتب کن و يا تا ده دقيقه بعد – انتخاب با خودت است.»
والدين اغلب به استفاده از تهديدهاي تو خالي روي مي آورند که تأثير چنداني بر بچه ها ندارد. نتيجه چيست؟ به نظر مي رسد « نتيجه ي اين نوع برخورد ، افزايش کشمکش است که مي تواند به سرعت شدت يابد.»
از دادن اولتيماتوم اجتناب ورزيد. سعي کنيد که هميشه بر وجه مثبت کار تأکيد کنيد.مثلاً بگوييد: « اگر اسباب بازي ها و لباسهايت منظم باشد اتاقت خيلي قشنگ مي شود.» و با دادن انتخاب محدودي به فرزندانتان در مورد زمان انجام اين کار، در واقع از برخورد و درگيري با او پرهيز مي کنيد.
او نمي خواهد از رختخواب بيرون بيايد.به جاي اين که بگوييد: « پاشو! اين آخرين دفعه است که صدايت مي کنم.» بگوييد: « صبح به خير. ساعت هفت است، الان بايد چه کار کني؟»
به عنوان والدين ، ما اغلب در قبال فرزندانمان مسئوليت زيادي به عهده مي گيريم، بنابراين تعجبي ندارد که آنها مدت زيادي در تختخواب منتظر بمانند تا به آنها گفته شود، بلند شوند. فرزندان به طور تجربي مي دانند که ما آنها را با ناز و نوازش بيدار مي کنيم و نمي گذاريم ديرشان شود.
نلسون مي گويد: « نق زدن ، به فرزندان ياد نمي دهد که چگونه مسئوليت پذير باشند. در تعطيلي آخر هفته در مورد راه هايي که سبب مي شود صبح زيبا همچنان زيبا بماند، صحبت کنيد. به عنوان مثال او مي تواند شب قبل لباسهايش را آماده کند و کيفش را ببندد. يک ساعت شماطه دار بخريد و نحوه ي تنظيم آن را به او ياد بدهيد.
تصميم بگيريد در مقابل کاري که مي خواهيد فرزندتان انجام دهد، چه خواهيد کرد. مثلاً برايش توضيح دهيد که اگر از سرويس مدرسه جا بماند، او را با ماشين خودتان نخواهيد برد. البته اين تهديد موقعي عاقلانه است که فرزندتان بتواند پياده يا با وسايل نقليه عمومي به مدرسه برود.
بر سر حرفتان بمانيد: او بايد مسئله دير رفتن به مدرسه را حل کند يا اين که جوابگوي علت دير کردش به اولياي مدرسه باشد.
او باز هم مي خواهد در انجام تکاليف به او کمک کنيد. به جاي اين که بگوييد: « تو خيلي تنبلي! بايد بيشتر تلاش کني » بگوييد « کار توست ، مطمئنم که مي تواني آن را انجام بدهي.»
هنگام شب در اکثر خانه ها براي انجام تکاليف درگيري وجود دارد. بعضي مواقع فرزندان کـُند هستند. کمک کردن بيش از حد به بچه سبب عدم پيشرفت او مي شود.
توپ را در زمين فرزندتان بيندازيد. اول به او بگوييد که به توانايي هاي او ايمان داريد، «هفته گذشته مسئله سختي را حل کردي» ، سپس مقررات مشخصي براي مطالعه وضع کنيد و يک مکان آرام براي مطالعه ايجاد نماييد که دور از سر و صداي اطفال و تلويزيون باشد.
وقتي فرزند شما مشغول انجام تکاليفش است نزديک او نرويد. اين کار او را خيلي وابسته خواهد کرد. البته چنانچه در مورد چيزي مشکل دارد يا مردد است، خوب است که همان را توضيح دهيد و بعد از او دور شويد.
نحوه ي برخورد فرزندتان با راه حل انتخابي شما مهم است. متوجه باشيد که هيچ سرزنشي در کار نباشد ، فقط به طور ساده بيان موقعيتي باشد که نيازمند اصلاح است.
هرگز تکاليف او را انجام ندهيد اين کار مانع پيشرفت او مي شود، چرا که فرزندتان چيزي ياد نمي گيرد. راه حلش اين است که تکاليف را به صورت کاري عادي و روزمره در آوريد نه اينکه مسئله اي باشد که هر روز در موردش کشمکش داشته باشيد.
هيچ کاري در خانه انجام نمي دهد.
به جاي اين که بگوييد: « کي مي خواهي ياد بگيري که در مورد کارهاي خانه احساس مسئوليت کني؟» بگوييد: « تا ميز چيده نشود نمي توانم شام را بکشم.»
درگير و شريک کردن بچه ها در کارهاي خانه ، هميشه مشکل است. اين کار را با وضع مقرارت مشخصي در مورد اين که چه کسي، چه کاري را چه موقع مي بايست انجام دهد شروع کنيد. از بچه ها بخواهيد که در طرح يک جدول به شما کمک کنند. وقتي کاري به طور کامل اجرا نمي شود، با ربط دادن نتايج به رفتار بد، درسي به آنها بياموزيد.
والدين پر مشغله اغلب مانند گروهبان آموزشي عمل مي کنند که فقط در طول روز به افراد آموزش مي دهند، اين روش نه تنها بي اثر است بلکه والدين و فرزندان را عصباني و آزرده خاطر مي کند.
براي نمونه تا زماني که ميز چيده نشود از دادن شام امتناع کنيد. در اين مورد قاطع باشيد ؛ حتي اگر فرزندتان گرسنه به رختخواب برود. در مورد لباس هاي کثيف نيز همين گونه برخورد کنيد.سر فرزندتان داد نزنيد که لباسهايش را از کف اتاق جمع کند، بلکه فقط لباس هايي را بشوييد که در سبد رختشويي است. موقعي که فرزندتان مي خواهد لباس مورد علاقه اش را بپوشد ولي مي بيند که شسته نيست ، ياد مي گيرد که از قبل به فکرش باشد.انتظار داشته باشيد که گاهي فرزندتان شما را عصباني کند. وقتي او اين کار را مي کند، فقط پاسخ مختصر و ساده اي بدهيد. به خاطر داشته باشيد که کارها براي اين که بهتر شوند، اول بدتر مي شوند. اما در درازمدت تلاش بيشتر براي درگير کردن فرزندان در يافتن راه حل مشکلات ، هزينه ناچيزي است که براي پرورش فرزنداني مسئوليت شناس و با انگيزه مي پردازيد.
منبع : تبیان
توصيه هايي براي والديني که از دست بچه ها به ستوه آمده اند
وقتي روي کتاب هاي کف اتاق خواب پسر ده ساله ام ليز خوردم فهميدم که بايد کاري مي کرد. آن طور هم نبود که من و همسرم قبلاً تلاش نکرده باشيم. تهديدها و اولتيماتوم هاي ما فقط به طور موقتي مشکل را حل مي کرد. کتاب ها هميشه کف اتاق پراکنده بود.
سپس به ذهنم خطور کرد که از روش منظمي که در کتابفروشي ها به کار برده مي شود، استفاده کنم. براي پسرم قفسه هاي پلاستيکي خريدم، سپس به کمک هم کتاب ها و ديگر وسايل او را در قفسه ها جاي داديم و مرتب کرديم. ديگر نه من نق مي زدم و نه او اتاق درهم برهمي داشت.
والدين پر مشغله اغلب مانند گروهبان آموزشي عمل مي کنند که فقط در طول روز به افراد آموزش مي دهند، اين روش نه تنها بي اثر است بلکه والدين و فرزندان را عصباني و آزرده خاطر مي کند.
درگير و شريک کردن بچه ها در کارهاي خانه ، هميشه مشکل است. اين کار را با وضع مقرارت مشخصي در مورد اين که چه کسي، چه کاري را چه موقع مي بايست انجام دهد شروع کنيد. از بچه ها بخواهيد که در طرح يک جدول به شما کمک کنند. وقتي کاري به طور کامل اجرا نمي شود، با ربط دادن نتايج به رفتار بد، درسي به آنها بياموزيد.
بنابراين شما چه چيزي بايد به فرزندانتان بگوييد تا کاري را که مي خواهيد انجام دهند؟ راه حل هاي زير با استفاده از تجربه هاي والدين که مربوط به پنج مشکل عمومي است بايد حس همکاري و مسئوليت پذيري و مرتب بودن فرزندان را برانگيزد – مهارت هايي که يک عمر به درد آنان مي خورد.
وقتي فرزندتان دسته گلي به آب داده است. به جاي اين که بگوييد « اي دست و پا چلفتي!» بگوييد: « ببينم، براي حل اين مشکل چي لازم داري؟»
جين نلسون روان شناس خانواده مي گويد: « اين که والدين چگونه با اشتباهات کوچک فرزندان کنار مي آيند – از ريختن شير گرفته تا شکستن اسباب بازي – مي تواند منجر به دوستي و اعتماد بين آنها و فرزندانشان شود يا سبب فاصله و خصومت گردد.»
گاهي فرزندانتان کارهايي مي کنند که شما بايد تحمل کنيد، البته خيلي سخت است ولي برخورد خشونت آميز به آنها ياد نمي دهد چگونه رفتارشان را تصحيح کنند. اگر با فرياد بگوييد: « فوراً آن را تميز کن.» عمل تميز کردن نه الزام منطقي عملش، بلکه بيشتر شبيه تنبيه به نظرش مي رسد.
نحوه ي برخورد فرزندتان با راه حل انتخابي شما مهم است. متوجه باشيد که هيچ سرزنشي در کار نباشد ، فقط به طور ساده بيان موقعيتي باشد که نيازمند اصلاح است.
اتاق درهم و برهم فرزندتان شما را ناراحت مي کند. به جاي اين که بگوييد:« اتاقت را مرتب کن – وگرنه...! » بگوييد « يا الان مرتب کن و يا تا ده دقيقه بعد – انتخاب با خودت است.»
والدين اغلب به استفاده از تهديدهاي تو خالي روي مي آورند که تأثير چنداني بر بچه ها ندارد. نتيجه چيست؟ به نظر مي رسد « نتيجه ي اين نوع برخورد ، افزايش کشمکش است که مي تواند به سرعت شدت يابد.»
از دادن اولتيماتوم اجتناب ورزيد. سعي کنيد که هميشه بر وجه مثبت کار تأکيد کنيد.مثلاً بگوييد: « اگر اسباب بازي ها و لباسهايت منظم باشد اتاقت خيلي قشنگ مي شود.» و با دادن انتخاب محدودي به فرزندانتان در مورد زمان انجام اين کار، در واقع از برخورد و درگيري با او پرهيز مي کنيد.
او نمي خواهد از رختخواب بيرون بيايد.به جاي اين که بگوييد: « پاشو! اين آخرين دفعه است که صدايت مي کنم.» بگوييد: « صبح به خير. ساعت هفت است، الان بايد چه کار کني؟»
به عنوان والدين ، ما اغلب در قبال فرزندانمان مسئوليت زيادي به عهده مي گيريم، بنابراين تعجبي ندارد که آنها مدت زيادي در تختخواب منتظر بمانند تا به آنها گفته شود، بلند شوند. فرزندان به طور تجربي مي دانند که ما آنها را با ناز و نوازش بيدار مي کنيم و نمي گذاريم ديرشان شود.
نلسون مي گويد: « نق زدن ، به فرزندان ياد نمي دهد که چگونه مسئوليت پذير باشند. در تعطيلي آخر هفته در مورد راه هايي که سبب مي شود صبح زيبا همچنان زيبا بماند، صحبت کنيد. به عنوان مثال او مي تواند شب قبل لباسهايش را آماده کند و کيفش را ببندد. يک ساعت شماطه دار بخريد و نحوه ي تنظيم آن را به او ياد بدهيد.
تصميم بگيريد در مقابل کاري که مي خواهيد فرزندتان انجام دهد، چه خواهيد کرد. مثلاً برايش توضيح دهيد که اگر از سرويس مدرسه جا بماند، او را با ماشين خودتان نخواهيد برد. البته اين تهديد موقعي عاقلانه است که فرزندتان بتواند پياده يا با وسايل نقليه عمومي به مدرسه برود.
بر سر حرفتان بمانيد: او بايد مسئله دير رفتن به مدرسه را حل کند يا اين که جوابگوي علت دير کردش به اولياي مدرسه باشد.
او باز هم مي خواهد در انجام تکاليف به او کمک کنيد. به جاي اين که بگوييد: « تو خيلي تنبلي! بايد بيشتر تلاش کني » بگوييد « کار توست ، مطمئنم که مي تواني آن را انجام بدهي.»
هنگام شب در اکثر خانه ها براي انجام تکاليف درگيري وجود دارد. بعضي مواقع فرزندان کـُند هستند. کمک کردن بيش از حد به بچه سبب عدم پيشرفت او مي شود.
توپ را در زمين فرزندتان بيندازيد. اول به او بگوييد که به توانايي هاي او ايمان داريد، «هفته گذشته مسئله سختي را حل کردي» ، سپس مقررات مشخصي براي مطالعه وضع کنيد و يک مکان آرام براي مطالعه ايجاد نماييد که دور از سر و صداي اطفال و تلويزيون باشد.
وقتي فرزند شما مشغول انجام تکاليفش است نزديک او نرويد. اين کار او را خيلي وابسته خواهد کرد. البته چنانچه در مورد چيزي مشکل دارد يا مردد است، خوب است که همان را توضيح دهيد و بعد از او دور شويد.
نحوه ي برخورد فرزندتان با راه حل انتخابي شما مهم است. متوجه باشيد که هيچ سرزنشي در کار نباشد ، فقط به طور ساده بيان موقعيتي باشد که نيازمند اصلاح است.
هرگز تکاليف او را انجام ندهيد اين کار مانع پيشرفت او مي شود، چرا که فرزندتان چيزي ياد نمي گيرد. راه حلش اين است که تکاليف را به صورت کاري عادي و روزمره در آوريد نه اينکه مسئله اي باشد که هر روز در موردش کشمکش داشته باشيد.
هيچ کاري در خانه انجام نمي دهد.
به جاي اين که بگوييد: « کي مي خواهي ياد بگيري که در مورد کارهاي خانه احساس مسئوليت کني؟» بگوييد: « تا ميز چيده نشود نمي توانم شام را بکشم.»
درگير و شريک کردن بچه ها در کارهاي خانه ، هميشه مشکل است. اين کار را با وضع مقرارت مشخصي در مورد اين که چه کسي، چه کاري را چه موقع مي بايست انجام دهد شروع کنيد. از بچه ها بخواهيد که در طرح يک جدول به شما کمک کنند. وقتي کاري به طور کامل اجرا نمي شود، با ربط دادن نتايج به رفتار بد، درسي به آنها بياموزيد.
والدين پر مشغله اغلب مانند گروهبان آموزشي عمل مي کنند که فقط در طول روز به افراد آموزش مي دهند، اين روش نه تنها بي اثر است بلکه والدين و فرزندان را عصباني و آزرده خاطر مي کند.
براي نمونه تا زماني که ميز چيده نشود از دادن شام امتناع کنيد. در اين مورد قاطع باشيد ؛ حتي اگر فرزندتان گرسنه به رختخواب برود. در مورد لباس هاي کثيف نيز همين گونه برخورد کنيد.سر فرزندتان داد نزنيد که لباسهايش را از کف اتاق جمع کند، بلکه فقط لباس هايي را بشوييد که در سبد رختشويي است. موقعي که فرزندتان مي خواهد لباس مورد علاقه اش را بپوشد ولي مي بيند که شسته نيست ، ياد مي گيرد که از قبل به فکرش باشد.انتظار داشته باشيد که گاهي فرزندتان شما را عصباني کند. وقتي او اين کار را مي کند، فقط پاسخ مختصر و ساده اي بدهيد. به خاطر داشته باشيد که کارها براي اين که بهتر شوند، اول بدتر مي شوند. اما در درازمدت تلاش بيشتر براي درگير کردن فرزندان در يافتن راه حل مشکلات ، هزينه ناچيزي است که براي پرورش فرزنداني مسئوليت شناس و با انگيزه مي پردازيد.
منبع : تبیان
- پست: 486
- تاریخ عضویت: جمعه 27 مرداد 1385, 3:58 am
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 4870 بار
- سپاسهای دریافتی: 2877 بار
روانشناسی بازی کودکان
انسان نياز به حرکت و جنبش دارد و بازي بخش مهمي از اين نياز است. هر فرد براي رشد ذهني و اجتماعي خود، نيازمند انديشه و تفکر است و بازي خمير مايه اين تفکر و انديشه است. آمادگي جسمي و روحي براي مقابله با مشکلات بخشي از فلسفه ي بازي کودکان است، بنابراين، بازي هر چه گسترده تر، پيچيده تر و اجتماعي تر باشد کودک از مصونيت رواني بيشتري برخوردار مي شود. کشف دنياي اطراف بخش ديگري از فلسفه بازي است که کودک حس کنجکاوي خود را از اين طريق ارضا مي کند. بازي تن و روان کودک را ايمني مي بخشد و مسؤوليتهاي اجتماعي و اقتصادي را که در آينده بايد بدون کشيد به او مي آموزد. کودک با بازي کردن موقعيتي بدست مي آورد تا اعتقادات، احساسات و مشکلات خود را پيدا کند و مهارتهاي زندگي را بياموزد.\" رابرت وايت\" ميگويد: «ساعات زيادي را که کودکان صرف بازي مي کنند نمي توان به هيچوجه تلف شده تلقي نمود، بازي ممکن است شادي بخش باشد ولي در دوران کودکي يک کار جدي است ». بدون ترديد بازي بهترين شکل فعاليت طبيعي هر کودک محسوب ميشود. تعـــــريف بـــازي : به هرگونه فعاليت جسمي يا ذهني هدفداري که به صورت فردي يا گروهي انجام پذيرد و موجب کسب لذت و اقناع نيازهاي کودک شود، بازي مي گويند.
نقش بازي در رشـــد اجتماعـــي کـــودک:
موجب ارتباط کودک با محيط بيرون مي شود و دنياي اجتماعي او را گسترش مي دهد. موجب شکـــوفايـــي استعدادهاي نهفته و بروز خلاقيت مي شود. همکاري ، همياري و مشارکت کــودک توسعه مي يابد. با رعايت اصول و مقــــررات آشنا مي شود. همانند سازي با بـــــزرگسالان را مـــــي آموزد. با مفهــــوم سلسله مــــراتب آشنا شده و آنــــرا رعايت مي کند. رقابت را مي آموزد و شکست را بطور واقعــــي تجربه مي کند. قدرت ابراز وجود پيدا مي کند و از ترس، کمرويـي و خجالت بيهوده رها مي شود. حمايت از افــــراد ضعيف را مـــي آموزد.
نقش بازي در رشــد عاطفـــي کــــودک:
نياز به بـــرتري جويــــي را ارضا مي کند. موجب ابراز احساسات، عواطف ، ترس ها و ترديدها ، مهر و محبت ، خشم و کينه و نگراني ها مي شود. تمايل به جنگجويــي و ستيـــزه گــــري را کم مي کند. « برون نگــــري» کــودک را افــزايش مي دهد. نقش بـــازي در رشد جسمـــي کـــودک : مـــوجب رشد هماهنگ دستگاهها و اعضاي مختلف بدن مي شود. باعث تقويت حواس کــــودک مي شود. نيـــرو و انرژي بدن را به بهتـــرين شکل مصرف مي کند. کـــودک به تــوانمندي هاي فکـــري و بدني خود آگاهـــي پيدا مي کند.
نقش بــــازي در رشد ذهنــــي کـــودک :
در يادگيــــري زبان نقش بسزايــــي دارد. در رشــــد هـــوشــــي کـــودک بسيار مؤثــــر است. با مفاهيــــم ساخت، فضـــا و شکــــل آشنا مـــــي شــود. رفتــارهاي هـــوشمندانه کـــودک تقويت مي شود. موقعيت استفاده از قوه تخيل در کـــودک به وجود مي آيد. زمينه بهتـــــري بـــراي تفکــــر فـــراهم مي کند. انــــواع بازي هـــا: کودکان روحيات متفاوتي دارند و با توجه به ويژگيهاي خود، بازيهاي مختلفي را تجريه مي کنند.
عواملي که در انتخاب نوع بازي کودکان دخالت دارند عبارتند از :
تفاوتهاي فردي، ميزان سلامتي، سطح رشد جسمي و حرکتي، بهره هوشي، جنسيت، خلاقيت، فرهنگ خانواده و موقعيت جغرافيايي بر همين اساس بازي به انواع گوناگون تقسيم مي شود:
۱- بـــازي هاي جسمــــي : از قديمي ترين نوع بازيهاست، به ابزار مخصوص نيازمند است ، هم به صورت انفرادي و هم به صورت گروهي انجام مي شود، براي مصرف انرژي اضافي بدن و نجات يافتن از خستگي و کسالت بسيار مفيد است و رفتارهاي ناآرام و پرخاشگري توأم با عصبانيت کودک را کاهش مي دهد.
۲- بــــازي هاي تقليــــــدي : کودک به تقليد نقش هايي مي پردازد که آنها را باور کرده است. معمولاً بهترين شخصيت ها براي شروع ايفاي نقش ، والدين، برادران ، خواهران و دوستان هستند. کودک از ايفاي نقش آنان لذت برده و تجربه کسب مي کند. در دوره ي دبستان بيشتر نقش معلمان را تقليد مي کند، در حالي که در دوره ي نوجواني از تقليد رفتار بزرگسالان دوري مي کند و به تقليد رفتار همسالان مي پردازد که اين خود آغازي است براي هماهنگي و همسو شد با گروههاي اجتماعي و ايفاي نقش هاي واقعي زندگي.
۳- بـــازي هاي نمايشــــي : کودک در تقليد از بزرگترها از لباس و وسايل مخصوص آنها نيز استفاده مي کند، مانند پسر کوچکي که کت پدر را به تن کرده، عينک او را به چشم مي زند و يا دختر بچه اي که کفش پاشنه دار مادر را پوشيده و به زحمت راه مي رود.
۴- بــــازي هـــــاي نمــــادي: زماني که کودک دستيابي به ابزار و وسايل مورد نياز خود را غيرممکن مي بيند، نيازها و آرزوهاي خود را با استفاده از وسايل نمادين و از طريق بازي بيان مي کند. براي مثال بر تکه اي چوب سوار شده، اين طرف و آن طرف مي رود، مانند اين که سوار بر اسبي شده و آن را هدايت مي کند. اين نوع بازي ها يکي از بهترين شيوه هاي بازي درماني محسوب مي شوند.
۵- بــــازي هاي آمــوزشـــي : مهمترين وسيله آموزش کودک ، استفاده از وسايل بازي مناسب است، مانند مکعب هاي چوبي که کودک با جور کردن و دسته بندي کردن آنها مي تواند با مسائل اساسي اما ساده و آسان رياضي آشنا شود. از خانه ي کوچک اسباب بازي براي آشنا کردن کودک با واقعيت هاي موجود زندگي مي توان استفاده کرد. بازي هاي آموزشي موجب تقويت حواس و رشد قواي ذهني و اجتماعي کودک مي شوند، به شرط آن که سعي کنيم کنترل اصلي بازي در اختيار کودک باشد و جهت و مسير آن را او تعيين کند.
۶- بــــازي هاي خلاقيتـــــي : کودک از طريق به وجود آوردن چيزي، عقايد و احساساتش را اظهار مي کند ، مانند نقاشي، موسيقي ، خميربازي، شن بازي و يا استفاده از لغات که او را قادر مي سازد تا در آينده داستان شعر و نمايشنامه بنويسد.
تـــوصيه هايـــي بــــراي والــــديــــن :
۱- به بازي کـــودکان اهميت دهيم، زيرا زندگي آنها در بازي، شکل واقعي به خود مي گيرد.
۲- تلاش کنيم تا بازيهاي کودکان متناسب با فرهنگ و ارزشهاي خانواده باشد.
۳- با دقت در تفکرات خلاق و پويايي کودکان در حال بازي مي توانيم با چگونگي شخصيت آنها بيشتر آشنا شويم.
۴- در بازي کودکان دخالت نکنيم اما راهنما و کمک کننده خوبي باشيم.
۵- با همبازي شدن با کودکان راه دوستي ها را باز کنيم و راه پنهان کاري هاي دوره نوجواني را ببنديم.
۶- کاري کنيم که بازي به صورت تجربه اي لذت بخش در ذهن کودک باقي بماند.
۷- بـــراي متوقف کردن بازي از امـــر و نهي استفاده نکنيم.
۸- با توجه به روحيه ي کنجکاو کودک، به گونه اي او را راهنمايي کنيم که به تفکر مثبت و انديشه خلاق و سازنده دست يابد.
۹- مراقب باشيم که محيط بازي موجب آسيب جسمي، فکري و يا رواني نشود.
۱۰- در انتخاب نوع بازي، به سن ، جنس و توانايي هاي فرزندمان توجه کنيم.
۱۱- نوع و مدت زمان بازي فرزندمان را طوري کنترل کنيم که از فشارهاي هيجاني و روحي بيش از حد دور باشد( به ويژه بازي هاي رايانه اي).
۱۲- بـــراي انتخاب الگوهاي صحيح، زمينه مناسبي را براي بازي هاي تقليدي کـــودکانمان فراهم نماييم.
۱۳- از محدود کـــردن کـــودک در هنگام بازي بپــرهيـــزيم.
۱۴- وسايل بازي را مناسب سن و رشد جسمي و ذهني کودک تهيه کنيم
۱۵- آداب اجتماعي و چگونگي رفتار با ديگران را ضمن همبازي شدن با کودکان مي توانيم به صورت غيرمستقيم به آنها بياموزيم.
۱۶- به مطالب و نحوه ي بيان کودکان در بازي به خوبي توجه کنيم، زيرا احساسات و مشکلات زندگي واقعي آنها در بازي منعکس مي شود.
۱۷- براي انتخاب همبازي هاي خوب، فرزندمان را غير مستقيم راهنمايي کنيم، زيرا رفتارهاي يک همبازي خود تأثير بسيار مثبتي در آينده ي او خواهد داشت.
۱۸- اگر در حضور فرزندمان با وسايل موجود در خانه براي او اسباب بازي (ماشين ، عروسک و ...) بسازيم، ارتباط عاطفي ميان ما و کودکانمان تقويت خواهد شد.
۱۹- براي تقويت حس همکاري و مسؤوليت پذيري فرزندمان با او توافق کنيم که پس از بازي، اسباب بازي هاي خود را جمع کرده و سرجايش بگذارد و گرنه دفعه بعد اجازه استفاده از آنها را نخواهد داشت.
۲۰- از فرزندمان بخواهيم که اجازه دهد تا همبازي هايش از اسباب بازي هاي او استفاده کنند، زيرا اين کار موجب تقويت حس نوع دوستي و تسهيل در ارتباط با ديگران مي شود.
۲۱- اسباب بازي گران قيمت ممکن است وسيله بازي مفيدي نباشد. هنگام خريد توجه داشته باشيم که اسباب بازي بايد بتواند قدرت خلاقيت و سازندگي فرزندمان را رشد دهد. وسايل بازي جورکردني، پازل ها، خميربازي، گل رس و .... اسباب بازي هاي مناسبي به شمار مي روند.
۲۲- اگر کودکان در هنگام بازي با هم اختلاف پيدا کردند اجازه بدهيم خودشان مشکل را حل کنند. در صورتي که اختلاف تشديد شود فقط آنها را از هم جدا کنيم و هرگز از يکي از طرفين ، جانبداري نکيم.
۲۳- در محيط هاي بازي گروهي مثل زمين بازي کودکان در پارک ها، اجازه دهيم بچه ها با هم دوست شوند و بازي کنند، از وارد شدن به محيط بازي کودکان بپرهيزيم.
۲۴- از همبازي شدن کودکان با افراد بزرگتر از خود به ويژه «نوجوانان و جوانان» اکيداً جلوگيري کنيم.
۲۵- کودکان همواره نيازمند بازي هستند، پس اسباب بازي هاي مناسب هر مکان را همراه خود داشته باشيم.
۲۶- کودکان بايد به مجموعه اي از بازي هاي جسمي، اجتماعي، عاطفي و ذهني بپردازند. هنگامي که فقط يکي از بازي ها را انجام مي دهند(مثلاً بازي هاي رايانه اي) از رشد اجتماعي، جسمي و عاطفي محروم شده و احتمال بروز عصبانيت و پرخاشگري در آنها افزايش مي يابد. آخــــر اینکـــه : « بــازی دنيای کــــودکان است، با دنيـــای کــــودکان بازی نکنيد. »
تهیه مطلب : افشین پا آهو
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
انسان نياز به حرکت و جنبش دارد و بازي بخش مهمي از اين نياز است. هر فرد براي رشد ذهني و اجتماعي خود، نيازمند انديشه و تفکر است و بازي خمير مايه اين تفکر و انديشه است. آمادگي جسمي و روحي براي مقابله با مشکلات بخشي از فلسفه ي بازي کودکان است، بنابراين، بازي هر چه گسترده تر، پيچيده تر و اجتماعي تر باشد کودک از مصونيت رواني بيشتري برخوردار مي شود. کشف دنياي اطراف بخش ديگري از فلسفه بازي است که کودک حس کنجکاوي خود را از اين طريق ارضا مي کند. بازي تن و روان کودک را ايمني مي بخشد و مسؤوليتهاي اجتماعي و اقتصادي را که در آينده بايد بدون کشيد به او مي آموزد. کودک با بازي کردن موقعيتي بدست مي آورد تا اعتقادات، احساسات و مشکلات خود را پيدا کند و مهارتهاي زندگي را بياموزد.\" رابرت وايت\" ميگويد: «ساعات زيادي را که کودکان صرف بازي مي کنند نمي توان به هيچوجه تلف شده تلقي نمود، بازي ممکن است شادي بخش باشد ولي در دوران کودکي يک کار جدي است ». بدون ترديد بازي بهترين شکل فعاليت طبيعي هر کودک محسوب ميشود. تعـــــريف بـــازي : به هرگونه فعاليت جسمي يا ذهني هدفداري که به صورت فردي يا گروهي انجام پذيرد و موجب کسب لذت و اقناع نيازهاي کودک شود، بازي مي گويند.
نقش بازي در رشـــد اجتماعـــي کـــودک:
موجب ارتباط کودک با محيط بيرون مي شود و دنياي اجتماعي او را گسترش مي دهد. موجب شکـــوفايـــي استعدادهاي نهفته و بروز خلاقيت مي شود. همکاري ، همياري و مشارکت کــودک توسعه مي يابد. با رعايت اصول و مقــــررات آشنا مي شود. همانند سازي با بـــــزرگسالان را مـــــي آموزد. با مفهــــوم سلسله مــــراتب آشنا شده و آنــــرا رعايت مي کند. رقابت را مي آموزد و شکست را بطور واقعــــي تجربه مي کند. قدرت ابراز وجود پيدا مي کند و از ترس، کمرويـي و خجالت بيهوده رها مي شود. حمايت از افــــراد ضعيف را مـــي آموزد.
نقش بازي در رشــد عاطفـــي کــــودک:
نياز به بـــرتري جويــــي را ارضا مي کند. موجب ابراز احساسات، عواطف ، ترس ها و ترديدها ، مهر و محبت ، خشم و کينه و نگراني ها مي شود. تمايل به جنگجويــي و ستيـــزه گــــري را کم مي کند. « برون نگــــري» کــودک را افــزايش مي دهد. نقش بـــازي در رشد جسمـــي کـــودک : مـــوجب رشد هماهنگ دستگاهها و اعضاي مختلف بدن مي شود. باعث تقويت حواس کــــودک مي شود. نيـــرو و انرژي بدن را به بهتـــرين شکل مصرف مي کند. کـــودک به تــوانمندي هاي فکـــري و بدني خود آگاهـــي پيدا مي کند.
نقش بــــازي در رشد ذهنــــي کـــودک :
در يادگيــــري زبان نقش بسزايــــي دارد. در رشــــد هـــوشــــي کـــودک بسيار مؤثــــر است. با مفاهيــــم ساخت، فضـــا و شکــــل آشنا مـــــي شــود. رفتــارهاي هـــوشمندانه کـــودک تقويت مي شود. موقعيت استفاده از قوه تخيل در کـــودک به وجود مي آيد. زمينه بهتـــــري بـــراي تفکــــر فـــراهم مي کند. انــــواع بازي هـــا: کودکان روحيات متفاوتي دارند و با توجه به ويژگيهاي خود، بازيهاي مختلفي را تجريه مي کنند.
عواملي که در انتخاب نوع بازي کودکان دخالت دارند عبارتند از :
تفاوتهاي فردي، ميزان سلامتي، سطح رشد جسمي و حرکتي، بهره هوشي، جنسيت، خلاقيت، فرهنگ خانواده و موقعيت جغرافيايي بر همين اساس بازي به انواع گوناگون تقسيم مي شود:
۱- بـــازي هاي جسمــــي : از قديمي ترين نوع بازيهاست، به ابزار مخصوص نيازمند است ، هم به صورت انفرادي و هم به صورت گروهي انجام مي شود، براي مصرف انرژي اضافي بدن و نجات يافتن از خستگي و کسالت بسيار مفيد است و رفتارهاي ناآرام و پرخاشگري توأم با عصبانيت کودک را کاهش مي دهد.
۲- بــــازي هاي تقليــــــدي : کودک به تقليد نقش هايي مي پردازد که آنها را باور کرده است. معمولاً بهترين شخصيت ها براي شروع ايفاي نقش ، والدين، برادران ، خواهران و دوستان هستند. کودک از ايفاي نقش آنان لذت برده و تجربه کسب مي کند. در دوره ي دبستان بيشتر نقش معلمان را تقليد مي کند، در حالي که در دوره ي نوجواني از تقليد رفتار بزرگسالان دوري مي کند و به تقليد رفتار همسالان مي پردازد که اين خود آغازي است براي هماهنگي و همسو شد با گروههاي اجتماعي و ايفاي نقش هاي واقعي زندگي.
۳- بـــازي هاي نمايشــــي : کودک در تقليد از بزرگترها از لباس و وسايل مخصوص آنها نيز استفاده مي کند، مانند پسر کوچکي که کت پدر را به تن کرده، عينک او را به چشم مي زند و يا دختر بچه اي که کفش پاشنه دار مادر را پوشيده و به زحمت راه مي رود.
۴- بــــازي هـــــاي نمــــادي: زماني که کودک دستيابي به ابزار و وسايل مورد نياز خود را غيرممکن مي بيند، نيازها و آرزوهاي خود را با استفاده از وسايل نمادين و از طريق بازي بيان مي کند. براي مثال بر تکه اي چوب سوار شده، اين طرف و آن طرف مي رود، مانند اين که سوار بر اسبي شده و آن را هدايت مي کند. اين نوع بازي ها يکي از بهترين شيوه هاي بازي درماني محسوب مي شوند.
۵- بــــازي هاي آمــوزشـــي : مهمترين وسيله آموزش کودک ، استفاده از وسايل بازي مناسب است، مانند مکعب هاي چوبي که کودک با جور کردن و دسته بندي کردن آنها مي تواند با مسائل اساسي اما ساده و آسان رياضي آشنا شود. از خانه ي کوچک اسباب بازي براي آشنا کردن کودک با واقعيت هاي موجود زندگي مي توان استفاده کرد. بازي هاي آموزشي موجب تقويت حواس و رشد قواي ذهني و اجتماعي کودک مي شوند، به شرط آن که سعي کنيم کنترل اصلي بازي در اختيار کودک باشد و جهت و مسير آن را او تعيين کند.
۶- بــــازي هاي خلاقيتـــــي : کودک از طريق به وجود آوردن چيزي، عقايد و احساساتش را اظهار مي کند ، مانند نقاشي، موسيقي ، خميربازي، شن بازي و يا استفاده از لغات که او را قادر مي سازد تا در آينده داستان شعر و نمايشنامه بنويسد.
تـــوصيه هايـــي بــــراي والــــديــــن :
۱- به بازي کـــودکان اهميت دهيم، زيرا زندگي آنها در بازي، شکل واقعي به خود مي گيرد.
۲- تلاش کنيم تا بازيهاي کودکان متناسب با فرهنگ و ارزشهاي خانواده باشد.
۳- با دقت در تفکرات خلاق و پويايي کودکان در حال بازي مي توانيم با چگونگي شخصيت آنها بيشتر آشنا شويم.
۴- در بازي کودکان دخالت نکنيم اما راهنما و کمک کننده خوبي باشيم.
۵- با همبازي شدن با کودکان راه دوستي ها را باز کنيم و راه پنهان کاري هاي دوره نوجواني را ببنديم.
۶- کاري کنيم که بازي به صورت تجربه اي لذت بخش در ذهن کودک باقي بماند.
۷- بـــراي متوقف کردن بازي از امـــر و نهي استفاده نکنيم.
۸- با توجه به روحيه ي کنجکاو کودک، به گونه اي او را راهنمايي کنيم که به تفکر مثبت و انديشه خلاق و سازنده دست يابد.
۹- مراقب باشيم که محيط بازي موجب آسيب جسمي، فکري و يا رواني نشود.
۱۰- در انتخاب نوع بازي، به سن ، جنس و توانايي هاي فرزندمان توجه کنيم.
۱۱- نوع و مدت زمان بازي فرزندمان را طوري کنترل کنيم که از فشارهاي هيجاني و روحي بيش از حد دور باشد( به ويژه بازي هاي رايانه اي).
۱۲- بـــراي انتخاب الگوهاي صحيح، زمينه مناسبي را براي بازي هاي تقليدي کـــودکانمان فراهم نماييم.
۱۳- از محدود کـــردن کـــودک در هنگام بازي بپــرهيـــزيم.
۱۴- وسايل بازي را مناسب سن و رشد جسمي و ذهني کودک تهيه کنيم
۱۵- آداب اجتماعي و چگونگي رفتار با ديگران را ضمن همبازي شدن با کودکان مي توانيم به صورت غيرمستقيم به آنها بياموزيم.
۱۶- به مطالب و نحوه ي بيان کودکان در بازي به خوبي توجه کنيم، زيرا احساسات و مشکلات زندگي واقعي آنها در بازي منعکس مي شود.
۱۷- براي انتخاب همبازي هاي خوب، فرزندمان را غير مستقيم راهنمايي کنيم، زيرا رفتارهاي يک همبازي خود تأثير بسيار مثبتي در آينده ي او خواهد داشت.
۱۸- اگر در حضور فرزندمان با وسايل موجود در خانه براي او اسباب بازي (ماشين ، عروسک و ...) بسازيم، ارتباط عاطفي ميان ما و کودکانمان تقويت خواهد شد.
۱۹- براي تقويت حس همکاري و مسؤوليت پذيري فرزندمان با او توافق کنيم که پس از بازي، اسباب بازي هاي خود را جمع کرده و سرجايش بگذارد و گرنه دفعه بعد اجازه استفاده از آنها را نخواهد داشت.
۲۰- از فرزندمان بخواهيم که اجازه دهد تا همبازي هايش از اسباب بازي هاي او استفاده کنند، زيرا اين کار موجب تقويت حس نوع دوستي و تسهيل در ارتباط با ديگران مي شود.
۲۱- اسباب بازي گران قيمت ممکن است وسيله بازي مفيدي نباشد. هنگام خريد توجه داشته باشيم که اسباب بازي بايد بتواند قدرت خلاقيت و سازندگي فرزندمان را رشد دهد. وسايل بازي جورکردني، پازل ها، خميربازي، گل رس و .... اسباب بازي هاي مناسبي به شمار مي روند.
۲۲- اگر کودکان در هنگام بازي با هم اختلاف پيدا کردند اجازه بدهيم خودشان مشکل را حل کنند. در صورتي که اختلاف تشديد شود فقط آنها را از هم جدا کنيم و هرگز از يکي از طرفين ، جانبداري نکيم.
۲۳- در محيط هاي بازي گروهي مثل زمين بازي کودکان در پارک ها، اجازه دهيم بچه ها با هم دوست شوند و بازي کنند، از وارد شدن به محيط بازي کودکان بپرهيزيم.
۲۴- از همبازي شدن کودکان با افراد بزرگتر از خود به ويژه «نوجوانان و جوانان» اکيداً جلوگيري کنيم.
۲۵- کودکان همواره نيازمند بازي هستند، پس اسباب بازي هاي مناسب هر مکان را همراه خود داشته باشيم.
۲۶- کودکان بايد به مجموعه اي از بازي هاي جسمي، اجتماعي، عاطفي و ذهني بپردازند. هنگامي که فقط يکي از بازي ها را انجام مي دهند(مثلاً بازي هاي رايانه اي) از رشد اجتماعي، جسمي و عاطفي محروم شده و احتمال بروز عصبانيت و پرخاشگري در آنها افزايش مي يابد. آخــــر اینکـــه : « بــازی دنيای کــــودکان است، با دنيـــای کــــودکان بازی نکنيد. »
تهیه مطلب : افشین پا آهو
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
آشنایان ره عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یک شنبه 7 اسفند 1384, 3:45 am
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
ترس کودکان از تاریکی
کودکان از
یک از ترسهائی که بین بیشتر کودکان عمومیت دارد، ترس از تاریکی است. معمولاً این ترس بین سنین ۳ـ۲ سالگی آغاز میشود و با وجود آن که در سالهای بعد قدری کاهش مییابد، ولی تا حدود ۱۲-۱۰ سالگی نیز ادامه پیدا میکند. یکی از مواردی که منجر به ترس کودک از تاریکی میشود، زمانی است که پدر و مادر و یا نزدیکان کودک بهعنوان تنبیه از او میخواهند تا در اتاقی تاریک (مثل انباری، زیرزمین و غیره که موجب ترس و وحشت او میشود)، تنها بماند. نکتهٔ دیگر آن است که، فضای منزلی که کودک در آن زندگی میکند و یا اتاق آشنای کودک، در وضعیتهای تاریک و روشن جلوههای متفاوتی دارد.
کودکی که در مرحلهٔ رشد تصورات خیالی است، به راحتی میتواند از هر چیزی در تاریکی برای خود هیولائی بسازد و از آن هیولای خیالی خود بترسد.
گاهی ترس از تاریکی صرفاً معمول این نکته است که کودک نمیداند در تاریکی چه باید بکند. گاهی نیز عادت ترس کودک از تاریکی آن است که نمیتواند مادر، پدر و یا شخص مراقب خود را ببیند. در صورتیکه اگر این فرد دستش را به کودک بدهد، ترس کودک از بین خواهد رفت. در برخی موارد، ترس کودک از تاریکی، ناشی از تصورات ذهنی او دربارهٔ دزد و موجودات خیالیای است که از اطرفیان خود میشنود و یا گاهی خواب میبیند. از نظر یک کودک ۶ ساله، تاریکی مظهر هیولاها، غولها، دزدها و ... است که میتواند به او صدمه بزنند.
برای مثال، زمانیکه کودک به رختخواب میرود به یاد موقعیت ترسناکی که شب پیش در خواب دیده است، میافتد و آنگاه خواب از سر او میپرد و شروع به خیالپردازی مجدد میکند. در بعضی موارد، حتی فکر تنهائی در یک اتاق تاریک کودک را میترساند. کودکانی که از تاریکی و تنهائی، شدیداً دچار ترس، دلهره و اضطراب میشوند و از آن فرار میکنند، بیش از هر چیز نیازمند احساس امنیت و آرامش خیالی هستند که والدین و اعضای خانواده میتوانند به آنها ببخشند. از جمله کارها و اقداماتی که بهمنظور کاهش ترس کودک از تاریکی میتوان انجام داد عبارتند از:
۱) علت اصلی ترس کودک را باید شناخت
برای مثال، پدر و مادر میتوانند نسبت به رفتارها و رویدادهای روزانهٔ فرزند خود حساس باشند و تغییرات محیطی او را ـ اعم از خانه، مدرسه و دوستانش ـ مورد بررسی قرار دهند، حتی میتوانند، علایق و انگیزههای جدید او را بشناسند. گاهی که کودک به شدت ترسیده است و قادر به بیان کلامی ترس خود نیست، میتوانید از او بخواهید که با رسم نقاشی، ترس خود را به تصویر در آورد.
آنگاه دقت کنید که کودک چه میکشد و با چه رنگهائی آن را رنگآمیزی میکند. معمولاً اضطرابها و ترسها با رنگهای تیره، مات و تاریک رسم میشوند و گاهی هم کودک با خط خطی کردن چهرهای که کشیده است، سعی در از بین بردن و محو کردن عامل ترس خود دارد. پس از نقاشی، میتوانید با کودک دربارهٔ اثرش صحبت کنید و با سئوالات سادهای که از او میپرسید، علت ترس او را جویا شوید. برای مثال، میتوانید بپرسید: ”شکلی که کشیدهای، شبیه چیست؟ تو را به یاد چه چیزی میاندازد؟ و ...“ در این خصوص توجه به دو نکته ضروری است؛
▪ کودک را وادار به نقاشی از موضوعی که باعث ترس او شده است، نکنید.
▪ اجازه دهید که او ابتدا احساس امنیت و آرامش کند و در صورت تمایل تصویر خیالی خود را رسم کند.
۲) زمان خواب کودک را میتوان با تداعیهای خوش و آرامشبخش همراه ساخت
انجام مراسمی برای خوابیدن به کودک امنیت و آسودگی خیال میدهد. برای مثال، مسواک زدن، شب بخیر گفتن، پوشیدن لباس خواب، شنیدن داستانی ساده و یا خاطرهای از دوران کودکی میتواند دلهره و اضطراب کودک را کاهش دهد.
۳) با روشن نگه داشتن یک چراغ کم نور و یا چراغ خواب میتوان اتاق کودک را از تاریکی محض در آورد
دقت داشته باشید، چراغ خواب را جائی قرار دهید که نور آن موجب سایهٔ وسایل اتاق بر روی دیوار نشود، زیرا کودکان با خیالپردازیهای خود سایهها را بهصورت اشباح و موجودات خیالی تجسم میکنند. در مواردی نیز، استفاده از یک چراغ قوهٔ کوچک که کودک بتواند آن را زیر بالش خود بگذارد، به او آرامش خیال میدهد.
۴) بعد از آنکه چراغ اتاق را خاموش کردید، چند دقیقه نزد کودک بمانید و دربارهٔ روزی که گذرانده است، با او صحبت کنید
زمانیکه قصد ترک اتاق را دارید، این اطمینان را به کودک بدهید که هر وقت شما را صدا کند، فوری نزد او خواهید رفت. چنانچه احساس میکنید کودک شدیداً از تاریکی ترسیده است، میتوانید تا زمانیکه او کاملاً به خواب نرفته است، نزد او بمانید.
۵) اگر کودک عادت دارد که نیمههای شب از خواب بیدار شود، هیچگاه او را به اتاق خواب دعوت نکنید، زیرا ترک چنین عادتی دشوار و سخت است
در عوض میتوانید با گفتن جملاتی اعتماد بهنفس او را تقویت کند، ترس را از دل او بزدائید. بهعنوان مثال، میتوانید به او بگوئید: ” از اینکه دختری دارم که تنها در اتاقش میخوابد، احساس غرور و افتخار میکنم.“
۶) زمانیکه کودک وحشتزده از خواب میپرد، سعی نکنید با انتقاد و یا سرزنش، کودک را مورد تحقیر قرار دهید
و یا احیاناً به این دلیلکه شما را از خواب بیدار کرده است، او را از خود برنجانید و یا دچار احساس گناه کنید، بلکه صبورانه نسبت به ترس کودک و منشأ آن کنجکاوی به خرج دهید و از او بخواهید در صورت تمایل دربارهٔ ترسش و یا موجوداتی که در خواب دیده است، صحبت کند، زیرا از این طریق ترس و وحشت کودک کاهش مییابد و راحتتر میتواند به مقابله با آن بپردازد.
۷) گاهی انجام برخی بازیها و سرگرمیها در تاریکی میتواند موجب کاهش ترس کودک از تاریکی شود
بهعنوان مثال، پدر و مادر میتوانند جلوی نور شمع به سایه بازی با انگشتان بر روی دیوار بپردازند و یا در تاریکی جایشان را تغییر دهند و از کودک بخواهند آنها را پیدا کند. هدف از انجام این بازیها آن است که کودک به تاریکی عادت کند و دریابد که اشیاء در تاریکی هیچ تفاوتی با زمانیکه هوا روشن است، نمیکنند.
ماهنامه کودک
یک از ترسهائی که بین بیشتر کودکان عمومیت دارد، ترس از تاریکی است. معمولاً این ترس بین سنین ۳ـ۲ سالگی آغاز میشود و با وجود آن که در سالهای بعد قدری کاهش مییابد، ولی تا حدود ۱۲-۱۰ سالگی نیز ادامه پیدا میکند. یکی از مواردی که منجر به ترس کودک از تاریکی میشود، زمانی است که پدر و مادر و یا نزدیکان کودک بهعنوان تنبیه از او میخواهند تا در اتاقی تاریک (مثل انباری، زیرزمین و غیره که موجب ترس و وحشت او میشود)، تنها بماند. نکتهٔ دیگر آن است که، فضای منزلی که کودک در آن زندگی میکند و یا اتاق آشنای کودک، در وضعیتهای تاریک و روشن جلوههای متفاوتی دارد.
کودکی که در مرحلهٔ رشد تصورات خیالی است، به راحتی میتواند از هر چیزی در تاریکی برای خود هیولائی بسازد و از آن هیولای خیالی خود بترسد.
گاهی ترس از تاریکی صرفاً معمول این نکته است که کودک نمیداند در تاریکی چه باید بکند. گاهی نیز عادت ترس کودک از تاریکی آن است که نمیتواند مادر، پدر و یا شخص مراقب خود را ببیند. در صورتیکه اگر این فرد دستش را به کودک بدهد، ترس کودک از بین خواهد رفت. در برخی موارد، ترس کودک از تاریکی، ناشی از تصورات ذهنی او دربارهٔ دزد و موجودات خیالیای است که از اطرفیان خود میشنود و یا گاهی خواب میبیند. از نظر یک کودک ۶ ساله، تاریکی مظهر هیولاها، غولها، دزدها و ... است که میتواند به او صدمه بزنند.
برای مثال، زمانیکه کودک به رختخواب میرود به یاد موقعیت ترسناکی که شب پیش در خواب دیده است، میافتد و آنگاه خواب از سر او میپرد و شروع به خیالپردازی مجدد میکند. در بعضی موارد، حتی فکر تنهائی در یک اتاق تاریک کودک را میترساند. کودکانی که از تاریکی و تنهائی، شدیداً دچار ترس، دلهره و اضطراب میشوند و از آن فرار میکنند، بیش از هر چیز نیازمند احساس امنیت و آرامش خیالی هستند که والدین و اعضای خانواده میتوانند به آنها ببخشند. از جمله کارها و اقداماتی که بهمنظور کاهش ترس کودک از تاریکی میتوان انجام داد عبارتند از:
۱) علت اصلی ترس کودک را باید شناخت
برای مثال، پدر و مادر میتوانند نسبت به رفتارها و رویدادهای روزانهٔ فرزند خود حساس باشند و تغییرات محیطی او را ـ اعم از خانه، مدرسه و دوستانش ـ مورد بررسی قرار دهند، حتی میتوانند، علایق و انگیزههای جدید او را بشناسند. گاهی که کودک به شدت ترسیده است و قادر به بیان کلامی ترس خود نیست، میتوانید از او بخواهید که با رسم نقاشی، ترس خود را به تصویر در آورد.
آنگاه دقت کنید که کودک چه میکشد و با چه رنگهائی آن را رنگآمیزی میکند. معمولاً اضطرابها و ترسها با رنگهای تیره، مات و تاریک رسم میشوند و گاهی هم کودک با خط خطی کردن چهرهای که کشیده است، سعی در از بین بردن و محو کردن عامل ترس خود دارد. پس از نقاشی، میتوانید با کودک دربارهٔ اثرش صحبت کنید و با سئوالات سادهای که از او میپرسید، علت ترس او را جویا شوید. برای مثال، میتوانید بپرسید: ”شکلی که کشیدهای، شبیه چیست؟ تو را به یاد چه چیزی میاندازد؟ و ...“ در این خصوص توجه به دو نکته ضروری است؛
▪ کودک را وادار به نقاشی از موضوعی که باعث ترس او شده است، نکنید.
▪ اجازه دهید که او ابتدا احساس امنیت و آرامش کند و در صورت تمایل تصویر خیالی خود را رسم کند.
۲) زمان خواب کودک را میتوان با تداعیهای خوش و آرامشبخش همراه ساخت
انجام مراسمی برای خوابیدن به کودک امنیت و آسودگی خیال میدهد. برای مثال، مسواک زدن، شب بخیر گفتن، پوشیدن لباس خواب، شنیدن داستانی ساده و یا خاطرهای از دوران کودکی میتواند دلهره و اضطراب کودک را کاهش دهد.
۳) با روشن نگه داشتن یک چراغ کم نور و یا چراغ خواب میتوان اتاق کودک را از تاریکی محض در آورد
دقت داشته باشید، چراغ خواب را جائی قرار دهید که نور آن موجب سایهٔ وسایل اتاق بر روی دیوار نشود، زیرا کودکان با خیالپردازیهای خود سایهها را بهصورت اشباح و موجودات خیالی تجسم میکنند. در مواردی نیز، استفاده از یک چراغ قوهٔ کوچک که کودک بتواند آن را زیر بالش خود بگذارد، به او آرامش خیال میدهد.
۴) بعد از آنکه چراغ اتاق را خاموش کردید، چند دقیقه نزد کودک بمانید و دربارهٔ روزی که گذرانده است، با او صحبت کنید
زمانیکه قصد ترک اتاق را دارید، این اطمینان را به کودک بدهید که هر وقت شما را صدا کند، فوری نزد او خواهید رفت. چنانچه احساس میکنید کودک شدیداً از تاریکی ترسیده است، میتوانید تا زمانیکه او کاملاً به خواب نرفته است، نزد او بمانید.
۵) اگر کودک عادت دارد که نیمههای شب از خواب بیدار شود، هیچگاه او را به اتاق خواب دعوت نکنید، زیرا ترک چنین عادتی دشوار و سخت است
در عوض میتوانید با گفتن جملاتی اعتماد بهنفس او را تقویت کند، ترس را از دل او بزدائید. بهعنوان مثال، میتوانید به او بگوئید: ” از اینکه دختری دارم که تنها در اتاقش میخوابد، احساس غرور و افتخار میکنم.“
۶) زمانیکه کودک وحشتزده از خواب میپرد، سعی نکنید با انتقاد و یا سرزنش، کودک را مورد تحقیر قرار دهید
و یا احیاناً به این دلیلکه شما را از خواب بیدار کرده است، او را از خود برنجانید و یا دچار احساس گناه کنید، بلکه صبورانه نسبت به ترس کودک و منشأ آن کنجکاوی به خرج دهید و از او بخواهید در صورت تمایل دربارهٔ ترسش و یا موجوداتی که در خواب دیده است، صحبت کند، زیرا از این طریق ترس و وحشت کودک کاهش مییابد و راحتتر میتواند به مقابله با آن بپردازد.
۷) گاهی انجام برخی بازیها و سرگرمیها در تاریکی میتواند موجب کاهش ترس کودک از تاریکی شود
بهعنوان مثال، پدر و مادر میتوانند جلوی نور شمع به سایه بازی با انگشتان بر روی دیوار بپردازند و یا در تاریکی جایشان را تغییر دهند و از کودک بخواهند آنها را پیدا کند. هدف از انجام این بازیها آن است که کودک به تاریکی عادت کند و دریابد که اشیاء در تاریکی هیچ تفاوتی با زمانیکه هوا روشن است، نمیکنند.
ماهنامه کودک
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنج شنبه 25 خرداد 1385, 2:47 pm
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4176 بار
- تماس:
استرس در كودكان را جدى بگيريم

متخصصين ثابت كرده اند كه بسيارى از رفتارهاى غيرعادى كودكان در واقع واكنش نسبت به فشارهايى است كه احساس مى كنند. در كتاب فرهنگ لغت دكتر معين در مقابل واژه «استرس» معادل هاى «فشار» و «تنيدگى» و «تنش» نوشته شده است و استرس را حالتى تعريف كرده كه ارگانيسم را عليه يك عامل مهاجم نامعين مثل جراحت، عفونت، درد، آلرژى و حتى خوشحالى و غم به واكنش وامى دارد.
استرس واژه اى است كه معمولاً براى حالت هاى خاص بزرگسالان به كار مى رود. اين واژه در مورد كودكان به لحاظ دنياى آزاد و بى دغدغه آنان كمتر به كار مى رود و بعضاً به ندرت به كار برده مى شود. البته ممكن است در موارد حاد مثل سپرى كردن يك بيمارى، از دست دادن عزيزان و... متوجه فشارى كه كودك متحمل مى شود شده باشيم ولى هرگز نمى گوييم كه كودك دچار استرس شده است.
واقعيت اين است كه در دنياى امروز بسيارى از حالت هايى كه انسان را دچار روان پريشى ها مى كند در كودكى همان قدر عموميت دارد كه در بزرگسالى. عوامل بسيار ظريفى هستند كه منشاء فشارند اين عوامل مى توانند توانايى ها، قابليت هاى يادگيرى، كار و خلاصه زندگى كودك را تحت تأثير خود بگيرند.
واژه استرس را اولين بار در سال 1936 در مورد فشارهاى روانى - عاطفى كودكان دكتر هانس سليه به كار برد. سليه معتقد بود كه «بسيارى از بيمارى هاى شايع ميان كودكان بيشتر به خاطر عدم واكنش هاى سازشى مناسب به استرس است نه به خاطر صدمات ناشى از ميكروب ها و سم ها. مثلاً وقتى غده فوق كليوى كودك براى زير كنترل در آوردن حساسيت غذايى يا آلرژى هاى ديگر به شدت فعال شده باشد ديگر سيستم داخلى بدن توانايى و آمادگى لازم براى مقابله با ساير بيمارى ها را نخواهد داشت. در نتيجه كودك پيوسته حالت سرماخوردگى دارد يا گلودرد ، گوش درد و... چركى، پس تا وقتى كه فشارهاى درونى ناشى از آلرژى برطرف نشود بچه دائماً در معرض اين قبيل بيمارى ها خواهد بود.
دكتر پل كارسن استرس را درونى (بيولوژيكى) و بيرونى (محيطى - عاطفى) معرفى مى كند. در بررسى هايى كه درباره اين دو نوع استرس به عمل آمده ثابت شده است كه اگر عوامل بيرونى علت اصلى استرس باشد با برطرف شدن فشار، ضعف بدن و رفتارهاى غيرعادى برطرف خواهد شد و كودك مبتلا به سرعت بهبود خواهد يافت. اما اگر علت اصلى عوامل درونى رژيم غذايى نامناسب، اختلال در بينايى، شنوايى و عقب ماندگى باشد تا درمان كامل هر يك از اين عوامل، هيچ گونه تغييرى در رفتار و ضعف جسمانى كودك پديدار نخواهد شد.
استرس چه درونى باشد و چه بيرونى، به طور اتوماتيك سيستم هشدار دهنده بدن را به كار مى اندازد و اندام هايى از بدن را به فعاليتى غيرعادى وامى دارد. واقعيت اين است كه بسيارى از علائم استرس دوران كودكى به قدرى ظريف و حساس است كه والدين يا مربيان هرگز متوجه آن نمى شوند. بسيارى از كودكان كه به ظاهر سالم و طبيعى هستند ممكن است ناراحتى هاي عديده اى داشته باشند كه هيچ ربطى هم به يكديگر نداشته باشد. مثلاً كودكى كه نمى تواند توپ را درست ببيند يا سر كلاس درسى براى ديدن مطالبى كه روى تخته سياه نوشته شده به چشم هايش فشار مى آورد با عنايت به اين عدم توانايى ها دچار استرس مى شود كه در يادگيرى او اختلال ايجاد مى كند. با اطلاعات اندكى كه والدين يا مربيان از بسيارى از حالات كودكان دارند مى توانند حدس بزنند كه مشكل تنگ كردن چشم كودك به هنگام نگاه كردن به تخته سياه و تلويزيون با عينك حل مى شود ولى اگر آنها توجه دقيق و عميقى به خلق و خو و رفتار كودك نداشته باشند نخواهند توانست به راحتي عوامل بيرونى و درونى استرس را در وجود كودك تشخيص دهند. مثلاً كودكى كه تا رسيدن پاى تخته به چند ميز و نيمكت مى خورد ممكن است فاصله ها را تشخيص ندهد، يا قند خون اش پايين آمده و كودك انرژى لازم را براى دقت و يادگيرى و تشخيص از دست داده است. بعضى وقت ها كودكى كه قند خونش پايين است دچار اشكال در بينايى نيز مى شود؛ چنين كودكى براى بهتر ديدن آن چه كه در اطرافش وجود دارد مدام به خودش فشار مى آورد و به طور قطع دچار استرس مى شود و اين فشار موجب كاهش بيشتر قند در خون كودك مى شود.
رژيم غذايى و رفتارهاى كودك
پژوهشگران و متخصصان امور تغذيه معتقدند كه رژيم غذايى نقش بسيار مهمى در زندگى كودك دارد؛ آنان برخى از مشكلات و بيمارى هاى كودك را به خاطر عدم تغذيه صحيح مى دانند چون بسيارى از كودكان آنچه را كه لازم است بخورند نمى خورند و آن چيزهايى را كه خوردنش مضر است بيشتر مصرف مى كنند! پزشكان متخصص تغذيه مى گويند ميان رفتارهاى كودك و وضعيت بيوشيميايى بدنش رابطه اى انكارناپذير وجود دارد و آزمايش هاى انجام يافته بر روى قندخون بچه ها نشان مى دهد كه 75 درصد بچه هاى «شيطان» (بيش فعال) يا قند خونشان پايين است و يا مبتلا به نوعى آلرژى هستند. وجود چنين اختلالاتى از علائم استرس و فشار در كودكان است.
برخلاف تصور والدين، عدم موفقيت در انجام امورى كه نياز به حفظ تعادل و حركات موزون دارد و يا نداشتن نظم و برنامه ريزى در انجام كارها و نداشتن نظم فكرى و منطقى در حرف ها و قادر نبودن به انجام امور شخصى، ربطى به دست و پا چلفتى بودن كودكان ندارد. پزشكان ثابت كرده اند كه تغذيه نامناسب در دوران حساس رشد منجر به كاهش سلول هاى مغزى و كوچك شدن اندازه مغز مى شود و چون بسيارى از الگوهاى رشد از طريق ژن به نسل هاى بعد منتقل مى شود رژيم غذايى مادر و اجداد مادرى هم مى تواند روى رشد كودك اثر بگذارد.

والدين در عصر جديد كه تقريباً عصر فرزند سالارى است مدام مراقب تغذيه كودكان هستند ولى افراط و تفريط در مصرف پروتئين ها، چربى و هيدرات هاى كربن حتى ويتامين ها تعادل كودكان را به هم مى زند. يكى از بارزترين عوارض رژيم غذايى نامناسب در كودكان شيطنت افراطى و اختلال در يادگيرى است به طورى كه كمبود ويتامين B1 كودك را تندخو، تحريك پذير، بى حوصله و عصبى مى كند، ويتامين B3 برخى از كودكان را دچار رخوت و سنگينى و برخى را نيز دچار اضطراب مى كند، كمبود آهن نيز سبب عدم تمركز ذهنى و كم تحملى و برانگيختگى مى شود.
زياده روى در خوردن تنقلات مثل شيرينى، پفك، پاستيل و... همان اثر زيانبار را دارد كه سوء تغذيه. پزشكانى كه در انستيتوى تغذيه نيويورك بر روى صدها كودك تحقيقاتى پيرامون تغذيه مناسب انجام داده اند ثابت كرده اند كودكانى كه شيطنت مى كنند و در يادگيرى آنان اختلال وجود دارد در متابوليسم (سوخت و ساز) هيدرات هاى كربن (شيرينى) مشكلاتى دارند. اكثر كودكانى كه در كلاس درس شيطنت مى كنند يا به درس گوش نمى دهند علت اصلى اعمالشان زياده روى در خوردن انواع شيرينى هاست.
آلرژى
با بررسى تاريخچه پزشكى كودك از قد، وزن، بيمارى ها و داروهاى مصرفى و آلرژى ها و چگونگى خواب، مى توان رژيم غذايى مناسبى در نظر گرفت كه ضمن در برداشتن تمام مواد غذايى ضرورى، عوارض جانبى در برنداشته باشد به ويژه اين كه با پى بردن به آلرژى كودك ويتامين مورد نياز او را از مواد ديگر تأمين كنيم مثلاً حساسيت به مركبات موجب مى شود ويتامين C مورد نياز از گوجه فرنگى و امثال آن تأمين شود.
پزشكان مى گويند ويتامين B يكى از ضرورى ترين مواد براى كنترل طبيعى سيستم عصبى و مهمترين عامل در حفظ سلامت عمومى به شمار مى آيد به ويژه در كودكانى كه دچار استرس هستند زيرا با آزمايشات گوناگون ثابت شده كه اين گونه كودكان خيلى زودتر از ساير كودكان ذخيره ويتامين B شان را از دست مى دهند. در پژوهش هايى كه زير نظر دكتر وگل (VOGEL) رئيس بخش پزشكى مركز رشد و تكامل كودك واقع در نيويورك انجام گرفته ثابت شد كه 20 درصد بچه ها تا 18 سالگى دچار شب ادرارى هستند.
دكتر ويليام كروك كه متخصص آلرژى در اين بخش است اعتقاد دارد كه عارضه شب ادرارى يك عارضه آلرژيك است. براساس اظهارات اين متخصص خوردن مواد آلرژى زا سبب اسپاسم و انقباض شديد و غيرارادى عضلات مى شود و وقتى كه ماهيچه هاى مثانه دچار اسپاسم مى شود ديگر كودك يا نوجوان قادر به نگه داشتن ادرار نخواهد بود. در اين گونه مواقع بهتر است مواد آلرژى زا ( آنچه را كه كودك نسبت به آن آلرژى دارد) از برنامه غذايى حذف کنيم و مقدار مصرف پروتئين را نيز افزايش و مصرف هيدرات هاى كربن (شيرينى) را كاهش دهيم.
اين رژيم به 85 درصد از كودكان و نوجوانان كمك كرده كه بتوانند دفع ادرار را كنترل كنند. پزشكان انستيتو تغذيه نيويورك مى گويند براى تعيين نيازهاى واقعى بدن هر كودك بايد به بررسى عميق و همه جانبه اى دست زد و تمام ويژگى هاى بيوشيميايى را در نظر گرفت تا به رژيم غذايى مناسبى دست يافت. همان طور كه ذكر آن رفت استرس در كودكان مجموعه عوامل بسيار ظريفى است كه منشاء آن فشار است و شناخت آن مستلزم دقت فراوان است ولى خوشبختانه پس از شناخت، درمان آن بسيار آسان و نتيجه بخش است.
سخن آخر
والدين بايد آگاه باشند كه تمامى مشكلات رفتارى كودكان مربوط به نحوه تربيت نيست به ويژه رفتارهاى غيرعادى. در سال هاى1920 - 1915توجهى به كودكان كژرفتار و ديرآموز مبذول نمى شد و در نهايت به مددكاران تحويل داده مى شدند ولى امروزه پژوهش هاى پزشكى ثابت كرده كه ناراحتى اغلب اين کودکان ناشى از خوردن غذاهاى بدون كالرى و موادشيميايى افزوده شده به غذاها و احتمالاً آلرژى نهفته است. با دقت در وضع غذا و رفتار كودك تا فرصت باقى است به درمان او بپردازيم.
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[لینک خارجی برای کاربران مهمان مخفی است، لطفا برای مشاهده لینک ثبت نام نموده و یا وارد سایت شوید]