تولد هايدن هايم,پادشاهي وورتمبرگ , امپراطوري
تولد 15 نوامبر
مرگ herrlingen المان
روباه
نظامي
خدمت 1911 تا1944
فيلد
نشانه هاي لياقت شهصوار صليب اهنين با برگ هاي بلوط
تاريخ مرگ 14 اكتبر 1944
فیلد مارشال اروین رومل با نام کامل اروین یوهانسن اوگن رومل (۲۴ [External Link Removed for Guests] ماه ۱۲۷۰ - مرگ ۲۲ [External Link Removed for Guests] ۱۳۲۳) در شهر [External Link Removed for Guests] [External Link Removed for Guests] دیده به جهان گشود. جوانی را در شهر هایدنهایم در ۴۵ کیلومتری شهر [External Link Removed for Guests] سپری کرد. او پسر مدیر دومین مدرسه پروتسانها در شهر آلن بود. اروین در مورد سالهای کودکیش میگوید سالهای زندگی من با سرعت و شادی سپری شد.[SUP][[External Link Removed for Guests]][/SUP]
او در هنگامی که فقط ۱۴ سال داشت با کمک یک دوستش یک هواپیمای بدون موتور( [External Link Removed for Guests] )ساختند که مسافت بیشتری را طی میکرد.[SUP][[External Link Removed for Guests]][/SUP] پدر و پدربزرگ او معلم بودند. او به دستور پدر راهی دانشکده نظامی دنزیگ در سال ۱۲۸۹ هجری خورشیدی شد و ۲ سال بعد به درجه [External Link Removed for Guests] نایل آمد.
در سال ۱۲۹۰ در دانشگاه نظامی با همسر آیندهاش یعنی خانم لوسی ماریا مولین که در آن زمان هفده سال داشت آشنا شد و در ۵ سال بعد یعنی ۱۲۹۵ با هم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج در سال ۱۳۰۶ پسری به نام منفرد رومل بود.[SUP][External Link Removed for Guests][/SUP]
[SUP] [/SUP]
با آغاز [External Link Removed for Guests] اروین رومل هم به جبهه فرستاده شد و در [External Link Removed for Guests] ، [External Link Removed for Guests] ، [External Link Removed for Guests] و رشتهکوههای وترمبرگ جنگید. موفق به دریافت سه بار مدال صلیب آهنین درجه اول نائل آمد و یک بار عالیترین مدال آلمان در زمان رایش دوم یعنی مدال Pour le Merritt را دریافت نمود. و این به خاطر جنگیدن در رشته کوههای [External Link Removed for Guests] [External Link Removed for Guests] در میدان نبرد ایسونزو و پیروزی در میدان نبرد بود. رومل همچنین در رشته کوههای غرب اسلوونی در نبرد لونگارنو ۱۵۰ [External Link Removed for Guests] و ۹۰۰۰ سرباز ایتالیایی را اسیر نموده و ۸۱ دستگاه توپ جنگی به غنیمت گرفت.[SUP][[External Link Removed for Guests]][/SUP] همچنین یک بار به دسته پیاده تحت فرماندهی 'فردریک پائولس'، که مانند خودش در جنگ جهانی دوم به شهرت رسید، شتافت و ار را نجات داد. او بر اساس تجربیاتش در این دوره کتاب تاکتیکهای پیاده نظام را نوشت که در فاصله دو جنگ اول و دوم جهانی مورد توجه بسیار قرار گرفت.
با قبول صلح آلمان با دولتهای [External Link Removed for Guests] و امضای صلحنامه ورسای که یکی از عاملهای شروع جنگ جهانی بعدی بود آلمان مجبور شد برابر با پیماننامه تعداد نظامیان خود را تا صد هزار نفر کاهش دهد که این برای کشوری به بزرگی آلمان و ارتش کلاسیک آن فاجعه بود. به همین دلیل ارتش آلمان مجبور بود سربازهای خود را اخراج کند و فقط افسران باتجربه و کارآمد را نگه دارد. از آنجایی که رومل دوست داشت به عنوان یک افسر عملیاتی باشد، همانند هم درجهداران خود به آموزش کارآموزان در دانشکدههای نظامی پرداخت. در بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۲ در دانشکده نظامی [External Link Removed for Guests] و بین سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۷ در [External Link Removed for Guests] شروع به تدریس و آموزش جوانان آلمانی نمود. در همین سالها رومل کتاب خود را با نام وقتی پیاده نظام حرکت میکند را نوشت که نوع آوری در نوشتهها و کتابهای نظامی آن زمان به حساب میآمد و در حال حاضر نیز مورد استفاده دانشگاههای معتبر نظامی دنیا است. خواندن کتاب مذکور سبب آشنایی [External Link Removed for Guests] و رومل بودهاست.[SUP][External Link Removed for Guests][/SUP] اولین برخورد هیتلر و رومل زمانی بود که رومل مسوول حفظ نظم در یکی از بازدیدهای رسمی هیتلر بعنوان صدراعظم آلمان شد. وی در ادامه کتاب اولش کتاب نقش [External Link Removed for Guests] در حمله را نوشت. در این زمان رومل [External Link Removed for Guests] بود.
با آغاز [External Link Removed for Guests] و حمله آلمان به [External Link Removed for Guests] و فتح [External Link Removed for Guests] پایتخت لهستان رومل از لهستان به [External Link Removed for Guests] بازگشت و فرمانده قرارگاه ستاد فرماندهی کل شد، در این سمت او با سران نازی و فرماندهای عالیرتبه ارتش آلمان ارتباط روزانه داشت و از نزدیک ارزش و کارایی واحدهای زرهی جدید معروف به پانزر را در حمله به لهستان مشاهده کرد.[SUP][[External Link Removed for Guests][/SUP]
[SUP]
قبل از شروع نبرد فرانسه رومل با استفاده از نزدیکیش به هیتلر به جای ژنرال اشتومه به فرماندهی لشکر هفتم زرهی منصوب گردید، لشکری که تحت فرماندهی او در نبرد فرانسه به لشکر اشباح معروف گردید. در ۲۰ اردیبهشت سال ۱۳۱۹ (۱۳۴۰م) لشکر زرهی هفتم آلمان بعنوان بخشی از [External Link Removed for Guests] پانزدهم به فرماندهی ژنرال هوت تا [External Link Removed for Guests] پیش رفته بودند ولی در خاک بلژیک با مقاومت ارتش بلژیک مواجه شدند. وقتی به رودخانه موز نزدیک دایانت رسیده بودند پلها توسط بلژیکیها برای کند کردن حرکت لشکر آلمان نابود شده بود و هر کس میخواست پیش برود با تک تیر اندازان و بمباران توپخانههای بلژیکی روبرو میشد در چنین زمانی ارتش آلمان نیاز به نارنجکهای دودزا برای پنهان ماندن و حمله سریع احتیاج داشت. این مشکل توسط رومل حل شد بدین ترتیب که از مشعل خانهها استفاده شد و به هر تعداد توانسته بودند مشعل جمعآوری کردند و بعد از ایجاد دود غلیظ با استفاده از پلهای پلاستیکی و سبک و قایق تانکها را از رودخانه موز عبور دادند و بدین ترتیب توانستند و درون خاک بلژیک پیش روند. در مراحل بعدی جنگ بارها و بارها رومل مهارت خود را در استفاده از استتار برای فریب دشمن و پنهان کردن تحرکاتش استفاده کرد. لشکر هفتم به پیشروی برق آسای خودش در خاک بلژیک و فرانسه ادامه داد و شهر کامبری و بندر شربورگ را تصرف کرد. تاکتیک رومل در حمله برق آسا به جلو و ترساندن دشمن بارها و بارها باعث موفقیتش شد. اما به این معنی بود که واحدهای پشتیبانش و لشکرهای مستقر در جناحهایش مجبور بودند مراکز مقاومتی را که او در پیشرویش دور زده بود پاکسازی کنند.
در ۱۲ فوریه ۱۹۴۱، اروین رومل وارد لیبی شد تا فرماندهی سربازانی را که برای تقویت متحدین ایتالیایی آلمان فرستاده شده بودند بر عهده گیرد. واحدهای آلمانی به سرعت گسترش یافته و به شکل یک سپاه در آمدند و به "سپاه آلمان در آفریقاًیا Deutsches Afrikakorps شهرت پیدا کردند.
در ۲۴ مارس ۱۹۴۱، رومل حملهای ترتیب داد و با دور زدن توبروک، در ۱۴ آوریل به مرز مصر رسید. در آنجا نیروهای بریتانیایی متخاصم و متحدان آلمانی- ایتالیایی تا نوامبر ۱۹۴۱ در بن بست قرار گرفتند. ارتش هشتم بریتانیا (شامل سربازانی از انگلیس، استرالیا، هند، آفریقای جنوبی، نیوزلند و فرانسه آزاد) - که از نو سازمان یافته بود- با بهره گیری از تغییر مسیر منابع مادی و انسانی از افریقای شمالی به جبهه شرق در اروپا در تابستان و پاییز، طی عملیات معروف به «جنگجوی صلیبی» به مواضع رومل حمله کرد. بریتانیاییها بعد از شکستهای زودهنگام، ارتشهای محور را به لیبی عقب راندند، پادگان واقع در توبروک(طبرق) را آزاد کردند و رومل را مجبور کردند تا در ۶ ژانویه ۱۹۴۲ به العقیله (در مرز استانهای لیبیایی سیرنایکا و تریپولیتانیا) عقب نشینی کند. توانایی آلمانیها در انتقال منابع به آفریقای شمالی بعد از تثبیت کردن جبهه شرقی در ژانویه ۱۹۴۲ و تغییر مسیر منابع بریتانیا برای مقابله با تهدید نیروهای ژاپنی در اقیانوس آرام بعد از ۷ دسامبر ۱۹۴۱، به رومل این امکان را داد تا حمله دیگری را در ۲۱ ژانویه آغاز کند. طی دو هفته، سربازان محور به الغزاله در غرب توبروک رسیدند. در ۲۶ ماه مه ۱۹۴۲، سربازان آلمانی و ایتالیایی دست به حمله دیگری به نام "ونیزیاً زدند و توانستند توبروک را محاصره و نیروهای متفقین را به مرز مصر عقب برانند. در ۲۱ ژوئن، توبروک سقوط کرد و نیروهای رومل بریتانیاییها را تا مصر دنبال کردند. هیتلر برای قدردانی از او به وی درجه فیلد مارشالی داد.
فیلد مارشال اروین رومل تنها رهبر نظامی در جنگ جهانی دوم بود که نه تنها ایدهآل افراد زیر امرش بود بلکه شدیدا مورد ستایش دشمنانش نیز بود، وینستون چرچیل از او به عنوان ژنرالی بزرگ چنین یاد کرد: «تحرک و جرات او در شمال آفریقا، فجایع هولناکی را بر ما وارد کرد.» لیدل هارت از او به عنوان یک نابغه نظامی یاد کرد که در شمال آفریقا به عنوان قهرمانی برای سربازان ارتش بریتانیا که با او میجنگیدند در آمده بود. او اضافه میکند در طول قرنها تاریخ جنگ در مقایسه با وی تنها ناپلئون چنین تاثیری بر روی وی داشتهاست.
لقب روباه صحرا که مبلغینش به وی داده بودند، نه به خاطر تحقیر، بلکه در ستایش زیرکی، سرعت عمل و قدرت تصمیم گیری آنی او بود. گزارشها و شرح شجاعتهای حماسی رومل در جنگیدن، جهانی شده بود. با وجود عقب نشینیهای تاکتیکی که او گاهی انجام میداد، او ارتش هشتم متفقین را مداوم به سوی شرق عقب میراند. شهرت او چنان به اوج رسید که یک فرمانده بریتانیایی لازم دید تا به سربازانش گوشزد نماید که: «رومل نه جادوگر است و نه یک سوپر من». در نبوغ نظامی و استثنایی بودن رومل همین بس که ژنرال مونتگومری فرمانده ارتش هشتم متفقین در مورد او گفته بود: «بزرگترین افتخار دوران نظامی بودنم این است که، هم رزم من مارشال رومل بود.»
در ژوئیه ۱۹۴۲، بریتانیاییها نیروهای محور را در العلمین متوقف کردند. به رغم موفقیت بریتانیاییها در متوقف کردن رومل، نخست وزیر بریتانیا، وینستون چرچیل فرماندهان نظامی ارشد خود در خاورمیانه را تغییر داد و ژنرال سر هارولد الکساندر را به عنوان فرمانده کل نیروهای بریتانیایی در خاورمیانه و سرتیپ سر برنارد ال. مونتگومری را به عنوان فرمانده ارتش هشتم منصوب کرد.
در ۳۰ اوت ۱۹۴۲، محور آخرین حمله خود در صحرای غرب را انجام دادند. در ۳ سپتامبر، بریتانیاییها واحدهای محور را در نبرد علم الهلفا - درست در جنوب العلمین- متوقف کردند. مونتگومری بعد از جمعآوری سربازان و تجهیزات - از جمله تانکهای جدید آمریکایی- در ۲۳ اکتبر ۱۹۴۲ به نیروهای رومل در العلمین حمله کرد. ده روز بعد، نیروهای محور مجبور به عقب نشینی شدند. نبرد العلمین جایی است مسیر جنگ جهانی دوم بر میگردد متفقین از نیرویی مدافع به نیرویی مهاجم تبدیل میشوند. (در اصطلاح نظامی از حالت پدافند به آفند در آمدند) البته باید گفت رومل فقط به خاطر ضعف تدارکاتی شکست خورد و نه ضعف تاکتیتکی و فرماندهی.
رومل به امید حفظ نیروهای رزمنده خود برای نبرد در یک موقعیت استراتژیک بهتر، به سرعت به لیبی عقب نشینی کرد و در ۲۳ ژانویه ۱۹۴۳ تریپولی پایتخت لیبی را ترک کرد و یک هفته بعد به مرز تونس رسید.۴
از اتمام نبرد در شمال آفریقا هیتلر رومل را ابتدا بعنوان بازرس نظامی ارتش آلمان در حوزه مدیترانه منصوب کرد و به ایتالیا فرستاد. دشمنی بین رومل و فرماندهان ایتالیایی باعث شد تا رومل از جبهه جنوب به فرانسه منتقل شود و مسوول ساختن دیوار دفاع ساحلی معروف به دیوار آتلانتیک بشود، او بعد از مدتی به فرماندهی ارتش گروه ب در فرانسه منصوب شد. هدف او مقابله با حمله متفقین به فرانسه بود. او در این سمت تحت فرماندهی مارشال [External Link Removed for Guests] فرمانده کل جبهه غرب قرار داشت.
متفقین تصميم گرفت كه تهاجم سراسری خود در جبهه نرماندی را در بامداد روز ششم ژوئن ۱۹۴۴ كه هوا تا حدی مهآلود بوده و آلمانها قدرت ديدشان بر سطح دريا بسيار اندك است انجام دهند.
حمله را با نام رمز«D-Day»، (روز- دی) ناميدند.
دفاع از ديوار آتلانتيك برعهده دو نفر مارشال آلمانی بود. در بخش منتهی به سواحلی كه به شهر «كان» ختم میشد، مارشال رومل (Rommel) و در منطقهای كه به بندر شربورگ ختم میشد، مارشال «روندشتدت» (Rundstdt) دفاع از ساحل فرانسه را برعهده گرفت.
هجوم به نرماندی به وسيله ۱۶ هزار هواپيما كه پنج هزار فروند آن شكاری و سه هزار و ۵۰۰ فروند آن بمبافكن سنگين و بقيه از انواع هواپيماهای ديگر بودند، آغاز شد و همچنين شش هزار كشتی سربازبر به غير از تانكهای شناور (آمفيبیوس)، ۱۶۲۱ رزمناو و ناوشكن و ۱۵۰۰ كشتی اژدرافكن و مين جمعكن از بامداد ششم ژوئن عمليات جنگی بر ضد ديوار آتلانتيك و سپس پياده شدن قوای متفق را آغاز كردند.
، نخستوزير انگلستان در خاطرات خود مینويسد: در مرحله اول عمليات كه در بامداد ششم ژوئن انجام شد، پنج هزار و ۲۰۰ تن مواد منفجره به وسيله كشتیهای متفقين روی آشيانههای بتونی ريخته شد و به موازات آن ۱۴ هزار و ۹۰۰ بار پرواز بمبافكنهای سنگين بر فراز ديوار و پشت خطوط تداركاتی موجود انجام شد. دشمن يعنی آلمان به حدی غافلگير شد كه نتوانست بيش از يكصد بار پرواز جنگی بر فراز كشتیهای ما انجام دهد. هواپيماهای آمريكايی در دستههای يكصد فروندی، خطوط دفاعی و تداركاتی آلمان را در فرانسه و خاك اصلی آلمان به صورت مداوم بمباران كردند به نحوی كه خط دفاعی آتلانتيك در چند نقطه دچار شكاف شد و نيروهای آمريكايی و انگليسی به پشت ديوار بتونی رخنه كردند.
جريان يكی از اين عمليات هوايی اتومبيل مارشال رومل مورد حمله هوايی قرار گرفت و زخمی شد ولی به سرعت او را معالجه كردند به طوری كه توانست به اتفاق مارشال «روندشتدت» به برلين نزد هيتلر برود و از او خواست قوای آلمان قبل از نابودی كامل برای دفاع از ميهن آلمان عقبنشينی كند تا در نبرد آينده توفيقی به دست آيد.
، اكيدا با عقبنشينی مخالفت كرد ولی مارشال رومل در جواب [External Link Removed for Guests] (Keitel) كه گفت پس بايد چه كنيم، با عصبانيت گفت كه احمقها، صلح!(تصحیح: این جمله معروف از فیلد مارشال روندشتت است که باعث عزل او از مقامش شد. این موضوع در کتاب " [External Link Removed for Guests] " اثر شایرر به تفصیل آورده شده است)
از شكاف ديوار آتلانتيك روزانه ۲۵ هزار سرباز متفق وارد فرانسه میشد. در ۱۹ ژوئن تمام شبهجزيره «كوتانتين» سقوط كرد و در ۲۷ ژوئن بندر شربورگ به دست متفقين افتاد و سپس كاملا ديوار آتلانتيك سقوط كرد.
بعد از اين شكست در ژوئيه ۱۹۴۴ [External Link Removed for Guests] (Von Kluge) را به فرماندهی نيروهاي آلمان در فرانسه منصوب کرد و مارشال «رومل» و «روندشتدت» به برلين احضار شدند. اين در حالی بود كه هواپيماهای متفقين خاك اصلی آلمان را به شدت بمباران میكردند و پاريس به زودی فتح شد و راه برای پيادهنظام متفقين به داخل آلمان باز شد.
۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ « [External Link Removed for Guests] » (Von Stauffenberg) که یکی از افسران زیردست رومل در آفریقا بود و در شمال آفریقا چشم چپ، دست راست و دو انگشت از دست دیگرش را از دست داده بود، بمبی را در جلسه توجیهی صبحگاهی هیتلر منفجر کرد. هیتلر از این واقعه با جراحات مختصری جان سالم بدر برد. گرچه رومل در جریان اقدامات توطئه گران نبود و از انفجار بمب ابراز تاسف کرد، اما رییس ستاد او ژنرال اشپایدل از همدستان اشتافنبرگ بود و اعلام کرد که رومل در جریان [External Link Removed for Guests] قرار داشته بود[SUP][[External Link Removed for Guests]][/SUP]. یک دادگاه نظامی مرکب از سه ژنرال ارتش آلمان غیابا رومل را محاکمه و محکوم به خیانت کرد.
افراد عمده ارتش آلمان از کودتا اهمیت بالایی برای کودتاچیان داشت. محبوبیت رومل در بین مردم آلمان و رده نظامی بالای او در ارتش آلمان (فیلد مارشالی) کودتاچیان را به جلب حمایت او مایل کرده بود. رومل مخالف قتل هیتلر بود اما اعتقاد داشت که برای نجات آلمان باید او را دستگیر و محاکمه کرد. نهایتاٌ رومل موافقت کرده بود که در صورت کودتا در برلین از کودتاچیان حمایت کند و گفته بود که "کودتاچیان برلین می توانند روی او حساب کنند." کلنل ون هوفاکر (von Hofacker) که از عوامل دستگیر شده کودتا بود، زیر شکنجه به این حرف رومل اشاره کرده بود و این جمله شدیداً باعث عصبانی شدن هیتلر شده بود و منجر شده بود که هیتلر تصمیم به قتل رومل بگیرد. [SUP][External Link Removed for Guests][/SUP]
[SUP]
از آنجا که رومل از افسران محبوب و معتبر ارتش آلمان بود، محاکمه او به اتهام خیانت می توانست به ضرر هیتلر تمام شود. از این رو هیتلر ترجیح می داد که او در سکوت خودکشی کند و مرگ او به دلیل بیماری ناشی از جراحات جنگی اعلام شود. [External Link Removed for Guests] روز ۱۴ اکتبر سال ۱۹۴۴ دو ژنرال آلمانی، ژنرال اشتودنت فرمانده آجودانی کل ستاد کل و یک افسر دیگر، به نمایندگی از هیتلر با رومل ملاقات کردند. آنها به او اطلاع دادند که او متهم به خیانت است، اتهامی که او با گفتن یک "البته" این اتهام را تایید کرد. اشتودنت به او اطلاع داد که او دو گزینه دارد یا محاکمه نظامی را بپذیرد و یا در قبال تضمین امنیت خانواده اش و حفظ افتخارات نظامیش تن به خودکشی بدهد. رومل خودکشی را برگزید. بعد از خداحافظی با همسر و پسرش به همراه دو ژنرال و یک راننده خانه اش را ترک کرد و در جنگل مجاور منزلش یک کپسول سیانور را بلعید و به زندگیش خاتمه داد. او پنجاه و دو سال عمر کرده بود.