البته آنها خدا را هم تا حدی و به شکلی قبول داشتند ولی بت ها را راه مستقیم به خدا میدانستند
عربها، سه بت لات، مَنات و عزی را بناتالله الثلاثة یعنی سه دختر الله مینامیدند و آن سه را شفیعان خود نزد خدا میدانستند.
البته معدود تاریخ نگارانی که به ریشه یابی این سه بت و 357 دیگر بت اعراب پرداختند معترفند که مساله ی اجنه و درخواست کمک از ایشان بوده که بت پرستی به این شکل رواج پیدا کرده بود.
همچنین باید تصحیح کنم که فرستاده ی ابوسفیان در حبشه این جمله را گفته که: ما خود بت را نمیپرستیم بلکه روحی که در او حلول میکند!(همیشه این روح نیست بلکه حلول میکند و میرود) را میپرستیم.
اما من یک سوال برام پیش اومده و مطمئنا از کمبود مطالعه ی خودم هست و این که چرا تا به حال موردی بیان نشده که مثلا امام محمد باقر که در شرایط خوبی هم زندگی میکردند برای بنای قبور پدران خویش توصیه و حرفی نزدند و یا چرا اما سجاد با آن داغ بزرگ بر سینه ی خویش و آن قدرت کلام به جای نوشتن زیارت عاشوراها و درخواست از پدران خویش برای کمک (که مسما اگه قرار به کمک کردن توسط ائمه بود به فرزند خویش خیلی راحت تر کمک میکردن) ایشان صحیفه ی سجادیه رو بر جا میگذارند که فقط و فقط خدا را میشه دید توی این کتاب! و البته در همه ی دعاها منسوب به ائمه تنها خدا مخاطب ما هست!
و در کل ائمه که الگوی ما هستند همه ی تلاش خودشون رو در این راه گذاشتند که ما به خدا برسیم نه کس دیگری و در این راه صرفا به نقل قول از دیگر ائمه ی قبل خود بسنده کردند.
« لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» آنها هرگز مالك شفاعت نیستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پیمانى دارد. (مریم 87)
« یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلا» در آن روز شفاعت (هیچكس) سودى نمىبخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضى است.( طه 109 )
« وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَه» هیچ شفاعتى نزد او جز براى كسانى كه اذن داده سودى ندارد. (سبا 23)
فکر میکنم این آیه ها مربوط به شفاعت در روز قیامت باشند نه مربوط به زمان حیات زمین.
من هم سعی با پیروی کردن از حضرت علی (ع) بتوانم در روز قیامت جلوی ایشان سر بلند باشم نه اینکه در این دنیا با التماس به حضرت علی به فرض خودم دل ایشان را به رحم بیارم تا پارتی بازی کند پیش خدا و من خوشبخت بشم و یا بهشت به زور اشک بخرم.
...
موضوع شفا گرفتن را هم در بسیاری از ادیانی که ما حتی کفر انگیز میدانیمشان دیدیم. فردی که 500 سال پیش از یکی از یاران حضرت مسیح شفا گرفت و پای قطع شده اش برگشت سر جایش (البته اثبات شده هم هست که این اتفاق افتاده) و یا در مصر باستان و لبنان و شامات از مولوخ و بعل شفا میگرفتند و هنوز در هند هستند که از موش و گاو شفا میطلند و همچنین بسیاری موارد شفا گرفتن های بی ربط به دین ما!
اگر آنها شفا میگیرند پس حتما حق هستند...اگر حق نیستند چرا شفا میگیرند؟
شفا گرفتن و معجزه شدن در درمان بیماری ها و خواسته ها به نظر من مربوط به قسمت پنهان علم امروز و ماوراءالطبیعه هست که با حالت روحی و روحانی خودمان یا با کارهایی که انجام میدهیم و تاثیر بر ناخودآگاه ذهن فرد میگذاریم این اتفاق میافتد در کل هنوز توجیحی منطقی پیدا نشده و مطمئن هستم که روزی انسان آن را پیدا خواهد کرد.
و بسیاری حرف های دیگر که متاسفانه مجال بیان کردن ندارم.