Mobina_N00 نوشته شده: ↑دوشنبه 1 اردیبهشت 1399, 3:01 pm سلام.

من خواب دیدم که چندین نفر توی اتاق تاریکی هستن که نور خیلی کمی داره اتاق کوچیکی هم بود تقریبا.

توی همدیگه میلولیدن

بعدش ی شیطانی اومد که یه ردای سیاهی تنش بود و گفت برای اینکه نمیرین باید همه رو بکشین و فقط خودتون زنده بمونین.

یهو همه شروع کردیم به کشتن همدیگه.داشتن همو میکشتن.

هرکسی هم کشته میشد شبیه همون شیطان ردا داره میشد با این تفاوت که انگار رداش مثل دود سیاه مانند بود . یه جورایی انگار تسخیرش کرده باشه هرکی رو که مرده.بعد بی حرکت هم بودن.

بعد دیگه آخراش بود چند نفر که از جمله من زنده بودیم یه دفعه یکی اومد حمله کنه من رو بکشه منم سرشو میکوبیدم به زمین که بمیره.

بعد یهو نمیدونم از کجا یه شی مخروطی مانند نارنجی و مشکی دستم اومد که هی باسر تیز اون میزدم پشت طرفو سوراخ میکردم بعدش همه مرده بودن فقط من زنده بودم.رفتم پشت اون شیطانه اون مخروطرو فرو کردم پشتش(انگاری جای مخصوصی داشت پشتش)وقتی فرو کردم یهو همه اونایی که مرده بودن و هاله مشکی داشتن غیب شدن.

مثل اینکه رفتن درون اون.

بعد یهونمیدوونم چرا انگار شیطانه حس کردم شوکه شد.

خودم از اینکه بخوام کسی رو بکشم راضی نبودم ولی مجبور بودم.بعد نمیدونم چیشد یادم نیستش ولی یادمه داشتم به یکی میگفتم باید این شیطانه ازبین بره باید نمیدونم بمیره و اینا وگرنه خیلی بد میشه ی همچین چیزایی
میشه تعبیرشو بگین؟

MOHAMMAD_ASEMOONI نوشته شده: ↑سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1399, 6:12 pm

Mobina_N00 نوشته شده: ↑دوشنبه 1 اردیبهشت 1399, 3:01 pm سلام.

من خواب دیدم که چندین نفر توی اتاق تاریکی هستن که نور خیلی کمی داره اتاق کوچیکی هم بود تقریبا.

توی همدیگه میلولیدن

بعدش ی شیطانی اومد که یه ردای سیاهی تنش بود و گفت برای اینکه نمیرین باید همه رو بکشین و فقط خودتون زنده بمونین.

یهو همه شروع کردیم به کشتن همدیگه.داشتن همو میکشتن.

هرکسی هم کشته میشد شبیه همون شیطان ردا داره میشد با این تفاوت که انگار رداش مثل دود سیاه مانند بود . یه جورایی انگار تسخیرش کرده باشه هرکی رو که مرده.بعد بی حرکت هم بودن.

بعد دیگه آخراش بود چند نفر که از جمله من زنده بودیم یه دفعه یکی اومد حمله کنه من رو بکشه منم سرشو میکوبیدم به زمین که بمیره.

بعد یهو نمیدونم از کجا یه شی مخروطی مانند نارنجی و مشکی دستم اومد که هی باسر تیز اون میزدم پشت طرفو سوراخ میکردم بعدش همه مرده بودن فقط من زنده بودم.رفتم پشت اون شیطانه اون مخروطرو فرو کردم پشتش(انگاری جای مخصوصی داشت پشتش)وقتی فرو کردم یهو همه اونایی که مرده بودن و هاله مشکی داشتن غیب شدن.

مثل اینکه رفتن درون اون.

بعد یهونمیدوونم چرا انگار شیطانه حس کردم شوکه شد.

خودم از اینکه بخوام کسی رو بکشم راضی نبودم ولی مجبور بودم.بعد نمیدونم چیشد یادم نیستش ولی یادمه داشتم به یکی میگفتم باید این شیطانه ازبین بره باید نمیدونم بمیره و اینا وگرنه خیلی بد میشه ی همچین چیزایی
میشه تعبیرشو بگین؟

سلام
شما زیاد فیلمهای ترسناک و اکشن تماشا می‌کنید ؟

زیاد بازیهای کامپیوتری بازی میکنید ؟