بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام علیکم
شهید ستوانیکم خلبان جمال نجاح فخري الشيخلي
تاریخ شهادت : سال 1987 ( 12 بهمن ماه سال 1365 )
نوع هواپیما : Mirage F-1EQ4
یگان خدمت : گردان 91
محل خدمت : پایگاه هوائی ابي عبيدة [External Link Removed for Guests]
علت شهادت : در آغاز سال 1987 ایران شعار امسال سال یکسره کردن جنگ است را علم کرد و با هدف تصرف شهر بصره الفیحاء توانست بیش از یک میلیون رزمنده را جمع آوری کرده و از شرق بصره و از منطقه شلمچه با عبور از نهر جاسم و دریاچه ماهی حمله گسترده ای را آغاز کند . ایران بصره را یک هدف راهبردی می دانست که با تصرف آن می توانست عراق را از تنها راه دسترسی به خلیج ع ر ب ی محروم سازد که رگ حیاتی اقتصاد عراق هم محسوب می شد . علاوه بر آن ایران می توانست دولت های حاشیه خلیج ( فارس ) که حامی عراق بودند را هم تهدید نماید . رژیم ایران هرگاه که وارد نبرد مهمی با عراق می شد ، اقدام به انجام حملات بی هدف به تاسیسات غیر نظامی و مناطق مسکونی در داخل شهرهای عراق می نمود در حالیکه از قدرت مقابله به مثل عراق آگاهی داشت و می دانست که عراق کلوخ را با سنگ پاسخ می دهد . از سوی دیگر ایران نبردها را در رسانه های جمعی خود تبلیغ می کرد تا بتواند تعداد بیشتری از نیروهای داوطلب بسیجی را برای اعزام به جبهه های جنگ گردآوری کند .
رژیم ایران با استفاده از این نظریه ماکیاولی (الميكافيلي) که می گفت هدف وسیله را توجیه می کند ، مردمش را برای ادامه جنگ ترغیب می کرد اما مشیت خداوند اولا و اراده غیرتمندانه عراقی ها در مرحله بعد سبب شد تا خداوند ایرانی ها را رسوا سازد و چیزی به جز ذلت و ننگ عایدشان نشود . در نتیجه ایرانی ها اقدام به هدف قرار دادن شهر بصره و مناطق مرزی با توپخانه سنگین و شهر بغداد پایتخت با موشک های زمین به زمین نمودند . در جریان این تجاوزات آشکار ، گردان های نیروی هوائی عراق که دستان بلند این کشور در ویران کردن تمام تاسیسات حیاتی و نظامی در بیشتر شهرهای ایران و نیز سرکوب کننده تجمعات نیروهای ایرانی در خطوط تماس در مناطق درگیری بودند وظیفه داشتند تا با انجام ماموریت های روزانه خود پاسخی درخور به این اقدامات بدهند . در جریان ابلاغ این ماموریت ها به جنگنده های MIRAGE-F1 مستقر در پایگاه هوائی ابی عبیده و از آن جمله یک دسته 4 فروندی از جنگنده های گردان 91 ماموریت داده شد تا کارخانه آلومینیوم سازی اراک واقع در عمق خاک ایران را که شهری صنعتی محسوب می شد و با وجود کارخانه ها و تاسیسات زیربنائی از شریان های اصلی اقتصادی به شمار می رفت و ایران بر روی آن حساب ویژه ای باز کرده بود را مورد حمله قرار داده و نابود سازند.
پس از برخاستن هواپیماها با محموله کامل و طبق نقشه پرواز و زمان مقرر که فرماندهی نیروی هوائی آن را تعیین کرده بود و درست قبل از رسیدن به نقطه I.P رادارهای ایران موفق به ردیابی دسته شدند و بلافاصله یک فروند جنگنده رهگیر از نوع Tom Cat F-14 را به سمت شهر اراک اعزام کردند. دسته پروازی اقدام به شیرجه بر روی هدف و انهدام آن نمود اما چند دقیقه پس از خروج از منطقه هدف ، جنگنده F-14 راه دسته پروازی را بست و آنها را پراکنده ساخت و چون ستوانیکم جمال در این دسته در شماره 4 قرار داشت به تنهائی اقدام به درگیری با جنگنده ایرانی نمود اما جنگنده F-14 ایرانی موفق به سرنگونی آن شد . پس از اصابت و سرنگونی MIRAGE-F1 ستوانیکم جمال نجاح توانست از هواپیما خارج شود و با چتر در اطراف شهر اراک پائین بیاید . در اینجا نیروهای ایرانی خلبان جمال نجاح را دستگیر ، دست و پایش را بسته و او را به وانتی بستند و در خیابان های شهر بر زمین کشیدند . سرانجام جسد او را سوزاندند ، در حالیکه آتش از جسد او زبانه می کشید مردم دور او جمع شده بودند . شبکه های خبری ایران هم تصاویری از کشیده شدن جسد خلبان و آتش زدن او را در تلویزیون به نمایش گذاشتند و مدعی شدند که مردم خشمگین بدون حضور نیروهای امنیتی خلبان را دستگیر و بر روی زمین کشانده و جسدش را هم آتش زده اند. شبکه های خبری بین المللی مثل BBC و مونت کارلو گزارش این اقدام را برای مقامات عراقی ارسال نمودند . ایرانی ها می خواستند با این عمل نشان دهند که سرنوشت هر عقاب تیزچنگ عراقی کشتن و سوزاندن است تا بدینوسیله آنها را از انجام ماموریت در عمق خاک ایران برحذر دارند. خداوند ستوانیکم خلبان جمال نجاح الشيخلي را رحمت کند و او را در بهشت رحمت خود جای دهد . انا لله وانا اليه راجعون ولا حولة ولا قوة الا بالله العظيم
محل شهادت : اراک
شهید ستوانیکم خلبان جمال نجاح فخري الشیخلي فارغ التحصیل دوره 38 دانشکده نیروی هوائی عراق بود. [External Link Removed for Guests]
و اما بخوانید ماجرای سرنگونی میراژ عراقی را از قول امیر از سرتیپ خلبان محمد اسماعیل پیروان
... دي ماه سال 65 از نيمه گذشته بود و رزمندگان اسلام در عمليات «کربلاي 5» در منطقه عمومي شلمچه، ضربههاي جبرانناپذيري به پيکرهي دشمن وارد كرده بودند. جنگندههاي دشمن نيز به تلافي اين شكستها، با استفاده از نقاط کوهستاني و ارتفاعات غرب کشور، خود را از ديد رادارها مخفي كرده و اقدام به بمبباران شهرها كردند. در يکي از اين حملهها شهر قم هدف قرار گرفت و تعدادي از مردم بيدفاع و زائران حرم حضرت معصومه به شهادت رسيدند.
بهمن از راه رسيده بود و با توجه به در پيش بودن دهه فجر، احتمال اينکه دوباره اين شهر مذهبي مورد حمله قرار بگيرد؛ بسيار بالا بود. بههمين خاطر مسئولان نيروي هوايي تصميم گرفتند كه براي مدتي گشت ويژهاي با هواپيماهاي اف14، شهر قم و شهرهاي اطراف آن را پوشش دهد تا در صورت موفق شدن دشمن به مخفي ماندن از چشم رادارهاي پدافند و رسيدن آنها به شهر قم، هواپيماهاي اف14 آماده پذيرايي از آنها باشند و درس فراموشنشدنياي به آنها بدهند. نام منطقهي پروازي، «کيويك» که «كيو» حرف اول شهر قم (Qom) بود و مسئولان، کليه خلبانان را در مورد چگونگي عمليات و حساسيت موضوع آگاه كردند.
اولين پرواز من برروي منطقه کيوبک
چند روزي از آغاز اين مأموريت ميگذشت. اولين روز دهه فجر بود كه طبق معمول براي چک برنامه پروازي روز به پست فرماندهي رفتم. ديدم که نامم بههمراه سروان «کازروني» (جناب کازرونی در سال 93 آسمانی شدند) براي ساعت سه بعدازظهر روز سيزدهم بهمن براي پرواز در منطقه کيوبک در ليست قرار گرفته است. معمولاً خلبانها پيش از هر مأموريتي در مورد چگونگي انجام آن مدتي در يک محل خلوت و آرام فکر ميکنند و موارد گوناگون و احتمالات را بررسي كرده و تاکتيکهاي مناسب مقابله با آنها را از نظر ميگذرانند. دفاع از آسمان يک شهر بزرگ توسط هواپيما با دفاع از يک منطقه نظامي، يك مرکز بزرگ صنعتي، پالايشگاه و يا ديگر مراکز مهم نفتي خيلي متفاوت است. اين مكانها معمولاً براي دفاع از خود مجهز به يگانهاي پدافند هستند، کارکنان آنها آموزش پدافند غيرعامل ديدهاند و خانوادهاي در اين يگانها زندگي نميکند. همچنين ماهيت شغلي اين کارکنان ايجاب ميکند که آمادگي رويارويي با حمله هوايي دشمن را داشته باشند، ولي مردم شهرها، خصوصاً زنان و کودکان در برابر حملههاي هوايي بسيار آسيبپذيرند. البته نيروي هوايي برابر طرحهاي مصوب، بخش بزرگي از توان پدافندي خود را در مرزهاي هوايي کشور متمرکز کرده بود تا از ورود هواپيماهاي دشمن جلوگيري كند، ولي در هيچ جا دفاع هوايي مطلق نيست و گاهي دشمن موفق ميشود به خاک کشور نفوذ كند. با توجه به اين مسائل، شب قبل از مأموريت ترجيح دادم که اين مأموريت بهصورت دوفروندي انجام شود تا شهر پوشش دفاعي مطمئنتري داشته باشد، ولي ميدانستم كه با توجه به امکانات موجود و حجم مأموريتها اين امر ممکن نيست. تصور اينکه يکي از مهاجمان موفق شود خود را به شهر رسانده و مردم را مورد حمله قرار دهد، فکرم را سخت مشغول كرده بود و بار مسئوليت بر دوشم سنگيني ميکرد. روز سيزده بهمن، پس از نماز صبح قدري بيشتر استراحت کردم تا خستگي شب پيش را جبران كنم. از طرفي خلبانهايي که بعدازظهر پرواز داشتند و تا ديروقت درگير پرواز ميشدند، صبح چند ساعتي ديرتر به گردان پروازي مراجعه ميکردند تا سرزنده و بانشاط باشند.
هواپيما اشکال داشت
حدود ساعت دو بعدازظهر بود به همراه سروان کازروني، پس از دريافت اطلاعات پرواز و مدارک مربوط به مأموريت و وضع هواي منطقه به اتاق تجهيزات پروازي رفتيم و پس از چک کردن کلاه پرواز، ماسک اکسيژن و پوشيدن جيسوت (لباس ضدجاذبه ) بهسمت آشيانه راه افتاديم. در آشيانه پس از انجام مقدمات کار، سوار هواپيما شديم و موتورها را روشن کرديم. در حال چک کردن سيستمها بودم که متوجه اشکالي در يکي از سيستمها شدم. امکان برطرف کردن آن در زمان کوتاه فراهم نبود و مجبور شديم از هواپيماي رزرو استفاده كنيم. سريع خودمان را به آشيانهي هواپيماي جايگزين رسانديم؛ چون همکارانم از چند ساعت پيش در منطقه کيوبک مشغول مأموريت بودند و پس از چند مرحله سوختگيري، منتظر ما بودند و نميتوانستند پيش از رسيدن ما منطقه را ترک كنند. با مشاهده هواپيماي جايگزين تعجب کردم؛ چون هواپيما فقط مجهز به دو موشک حرارتي بود. اين موشکها بُرد کوتاهي داشتند و براي درگيري نزديک هوايي به کار ميرفتند؛ درحاليكه بايد دستكم چند موشک راداري بردمتوسط اسپارو و دو تير موشک سايدواندر زير هواپيما نصب بودند. با خودم فکر کردم که شايد به دليل تراکم مأموريتهاي عملياتي، کارکنان زحمتکش گردان نگهداري، مجال کافي براي تجهيز هواپيما پيدا نکردهاند. به خدا توكل كردم و مثل هميشه براي بازديد وضعيت ظاهري هواپيما بهسمت آن حرکت کردم؛ درحاليکه با خود ميگفتم: خدايا! خودت شاهدي که ما با چه امکانات محدودي بايد جلوي دشمني بايستيم که هيچ محدوديتي ندارد.
سوار هواپيما شدم. موتورها را يکي پس از ديگري روشن کردم و مشغول بررسي سيستمها و فرامين شدم. سروان کازروني هم مشغول بررسي رادار و آماده کردن سيستمهاي ناوبري و ديگر سيستمهاي مورد نياز مأموريت شد تا اگر اشکال جزئي وجود داشت، کارکنان فني حاضر در کنار هواپيما مشکل را برطرف كنند. پس از اطمينان از کار کردن درست تمام سيستمها با همآهنگي برج مراقبت و با نام خدا بهسمت ابتداي باند حرکت کرديم. پيش از ورود به باند، بررسيهاي لازم انجام شد و موشکها از بيرون توسط متخصصان مسلح شدند. با اجازهي برج مراقبت وارد باند شدم. پس از آزمايش موتورها و چک کردن دوباره فرامين، قدرت موتور را در حالت صددرصد گذاشتم و ترمزها را رها کردم. بهمن بود و هوا سرد. از آنجا كه در هواي سرد بهدليل تراکم مولکولهاي هوا واكنش موتور هواپيما بهتر است و هواپيما در زمان و فاصله كمتري از باند پرواز کنده ميشود، پس از چند ثانيه از باند پايگاه شکاري اصفهان جدا شديم و در آسمان آبي و آفتابي بهسمت منطقه مأموريتمان که شمال غرب شهر قم بود، پرواز كرديم. خود را به ارتفاع هجدههزار پا رسانديم. دقايقي بعد با ديدن بارگاه حضرت معصومه(س) از دور سلام داديم و بهاتفاق همکارم از خداوند متعال خواستيم به ما کمک كند تا بتوانيم با محدوديت موشک، از شهر دفاع كنيم. نزديک منطقه مأموريت بوديم که با کد، حضور خود را در منطقه به رادارهاي کرج و سوباشي اعلام كردم. با رسيدن به منطقه، هواپيماي ديگر که چند ساعتي در منطقه بود، حفاظت از آنجا را به ما سپرد. ساعت حدود سهوپانزده دقيقه بود. تانکر سوخترسان در منطقه گردش ميكرد تا در صورت نياز بتوانيم سوختگيري هوايي را انجام دهيم. تانکر سوخترسان نيز با کد اعلام موقعيت كرد.حدود 45 دقيقه گذشت. با حساسيت و دقتِ تمام، در صفحه رادار، جهتهاي مختلف را جستوجو ميکردم و اطراف را زير نظر داشتم. مدتي گذشت. سکوت عجيبي حاکم بود. نگاهي به نشانگر سوخت انداختم. هنوز هم ميتوانستيم پرواز كنيم. يکي از اشکالهايي که انجام مأموريت بهصورت تکفروندي داشت، اين بود که وقتي براي سوختگيري هوايي، كمي از منطقه فاصله ميگرفتيم، نگران بوديم که نكند پيش از پايان سوختگيري، سروکلهي هواپيماهاي دشمن پيدا شود.
فرياد دشمن! دشمن!
در حال گشت در منطقه ايستايي بودم و دقيقاً بهسمت شمال غرب پرواز ميکردم که افسر کنترل شکاري رادار سوباشي همدان روي راديو آمد و با لحني متفاوت و با صدايي بلند گفت: شاهد54! شاهد 54! رهنورد 53!
بيدرنگ جواب دادم. افسر كنترل از ما خواست که بلافاصله سمت خود را به جنوب غرب تغيير دهيم. سپس در قالب کدهاي روزانه موقعيت چهار فروند هواپيماي مهاجم را اعلام كرد. در ارتفاع چهاردههزار پايي پرواز ميکردم و با توجه به اعلام رادار، هوايپماهاي دشمن پايينتر از من پرواز ميکردند. از کازروني خواستم که آنها را روي رادار جستوجو كند. چند ثانيه بيشتر نگذشته بود که کازروني هدفها را روي صفحه رادار مشخص كرد. بيدرنگ با کد به رادار اعلام كردم که هدفها را داريم و براي درگيري به سمت آنها ميرويم. با توجه به محاسباتي که انجام داديم، هواپيماهاي مهاجم در اطراف شمال اراک و در ارتفاع پايين به سمت شهر قم ميآمدند. فاصله آنها با ما حدود صد کيلومتر بود. با همآهنگي، سروان کازروني اطلاعات مربوط به هدفها را درحالت TWS ( يکي از مودهاي رادار اف14) بهدست آورد تا خلبانان عراقي متوجه حضور ما در منطقه نشوند. در صورت قفل راداري روي هواپيماهاي دشمن، سيستم دريافتکننده هشدار راداري موجود در هواپيما، خلبان مهاجم را متوجه حضور و فعاليت اف14 ميکرد و احتمال داشت آنها از ادامه پرواز انصراف دهند و با برگشت به سمت خاک عراق، بمبهاي خود را در يکي از شهرهايي که در مسير برگشتشان قرار داشت فروريزند. در اين صورت از تله طراحي شده ما ميگريختند و با توجه به فاصله ما از آنها احتمال تعقيب و درگيري با آنها وجود نداشت؛ خصوصاً اينکه ما بنزين زيادي نداشتيم.سويچهاي لازم را براي درگيري روشن کردم و هرچه به هدفها نزديک ميشديم، رفتهرفته ارتفاع را کم كردم و سرعت مناسب را براي تاکتيک مورد نظر انتخاب كردم.
بايد در كمترين فاصله آنها را ميزدم
هدفها را در صفحه رادار زير نظر داشتم و سروان کازروني هم مرتب اطلاعات مربوط به هدفها را برايم ميگفت. اگر مجهز به موشک فنيکس و يا اسپارو بوديم، از روبهرو آنها را هدف قرار ميدادم، ولي چون فقط موشک حرارتي داشتيم، بايد مطابق تاکتيکهاي خاص پروازي طوري بهسمت آنها حرکت ميكرديم که با چند درجه اختلاف در سمت راست يا چپ ما قرار گيرند تا بتوانيم با گردشي بهموقع، درست پشت سر آنها قرار بگيريم. تصميم داشتم تا در فرصتي مناسب، موشک حرارتي را بهسمت اگزوز موتور يکي از آنها شليک كنم، ولي يک مسأله فکر مرا مشغول کرده بود و آن نگراني از اين موضوع بود که چون آنها در جهت شمال شرق پرواز ميکردند، ممكن بود حتي پس از سرنگوني يکيشان، بقيه خود را به شهر برسانند. بنابراين تصميم گرفتم که از جلو وارد دسته پروازي آنها شوم و آرايش پروازيشان را بههم بريزم. روي همين اساس سرعتم را بيشتر كردم تا در فاصله بيشتري از شهر با آنها درگير شوم. فاصله كمتر و كمتر ميشد و من بهجاي نگاه کردن به صفحه رادار، دقيقاً جلوي هواپيما را نگاه ميکردم. سروان کازروني هم مرتب فاصله آنها را اعلام ميكرد. سمت ما 240 درجه؛ يعني جنوب غرب بود و چون بعدازظهر بود، نور آفتاب دقيقاً در چشم من بود و همين، ديدن با چشم غيرمسلح از دور را دشوار ميکرد. مطمئناً يکي از دلايل انتخاب اين زمان براي حمله ازسوي دشمن همين موضوع بود؛ چون خلبانان ما نيز هنگام بمبباران اهداف خود در خاک دشمن، اين موضوع را در نظر ميگرفتند و ترجيح ميدادند در ساعتهاي اوليه صبح بهسمت عراق حمله كنند تا خلبانان شکاري عراقي و توپچيهاي پدافند به خاطر تابش شديد آفتاب نتوانند آنها را پيش از رسيدن به هدف، بهراحتي ببينند.ارتفاع هواپيما را به هزار پا رساندم؛ درحاليکه هواپيماهاي دشمن حدوداً در ارتفاع دويست پايي پرواز ميکردند. سروان کازروني فاصله هواپيماهاي دشمن را پنج مايل اعلام کرد و از آنجا که با کمک رادار دقيقاً روبهروي آنها پرواز ميکرديم، بايد آنها را در جلوي خود ميديدم. چند ثانيه بعد چهار نقطه تيره درست روبهروي خود، ولي در ارتفاع پايينتر ديدم. سرعت آنها كمتر از ما بود. کاملاً آنها را زير نظر گرفتم. کازروني هم رادار را رها کرد و با چشماني باز به کمک شتافت. هواپيماهاي دشمن از نوع ميراژ اف1 بودند. هزار پا بالاتر از آنها پرواز ميکردم و هنوز مرا نديده بودند؛ چون هيچ واكنشي از خود نشان نميدادند. فرصت مناسب فرا رسيد. ارتفاع را کم کردم، دستههاي گاز هواپيما را به جلو فشار دادم و همزمان با اضافه شدن سرعت، بهسمت آنها شيرجه رفتم.
هواپيماهاي دشمن پا به فرار گذاشتند
هواپیماهای عراقی در فاصله حدود دو مايلي، متوجه حضور ما شدند و خطر را بهخوبي احساس كردند. آرايششان بههم ريخت و بيدرنگ سه فروند بهسمت راست گردش كردند و يک فروند بهسمت چپ گردش كرد. من با مانوري مناسب به تعقيب دسته سه فروندي رفتم. با صداي بلند به کازروني گفتم كه مواظب هواپيماي چهارم باشد که بهسمت شهر و يا پشت سر ما نرود.سرعتم خيلي زياد بود و داشتم از يکي از آنها رد ميشدم که با مانور Hi Yo Yo، يعني مانوري كه خلبان با کشيدن شديد هواپيما بهسمت بالا، سرعت را در کوتاهترين زمان به ارتفاع تبديل ميكند و خود را در محل مورد نظرش قرار ميدهد، به پشت سر آنها رفتم. در همين هنگام کازروني گفت: هواپيماي چهارم بهسمت غرب گردش كرد.سرم را به عقب برگرداندم تا موقعيت هواپيماي دشمن را ببينم. متوجه شدم کازروني خودش را 150 درجه چرخانده است و دقيقاً پشت هواپيماي خودمان را زير نظر دارد. خيالم راحت شد. هواپيماهاي ميراژ دشمن مجهز به دو توپ بودند. آنها معمولاً هنگام بمبباران، مجهز به دو تير موشک حراراتي نيز در نوک بالها بودند تا در صورت رويارويي با هواپيماهاي رهگير، از خود دفاع كنند؛ بنابراين قرار گرفتن آنها در پشت سر، براي ما خطرآفرين بود. [External Link Removed for Guests] سرتیپ پیروان و سروان کازروني در سمت چپ . سروان کازرونی در سال 93 به رحمت خدا رفتند .
با يک مانور سريع، خودم را پشت سر يکي از آنها و در موقعيت شليک موشک قرار دادم که ناگهان هر سه فروند به سمت چپ تغيير مسير دادند و بمبهاي خود بيهدف در بيابان رها کردند. منتظر اين لحظه بودم. نگرانيام كمتر شد. باوجود اينکه جهت عمومي هر سه فروند بهسمت چپ بود، ولي از نظر فاصله طولي، فاصله جانبي و ارتفاع در حالتهاي مختلفي قرار داشتند و پيوسته در حال جابهجا شدن بودند. با رها کردن بمبهايشان، قدرت مانورشان بيشتر شد؛ بهطوريکه براي من ميسر نبود که خودم را در پارامتر مناسب براي زدن موشک قرار دهم. يعني در تمام مدتي که آنها از سمت چپ در حال گردش بهسمت غرب بودند (حدود 270 درجه) به آنها فشار آوردم تا شايد يکي را بزنم يا يکيشان به زمين بخورد، ولي نشد. به نظر ميرسيد خلبانان عراقي از مهارت بالايي برخوردارند. چرخشها ادامه پيدا کرد تا آنها در راستاي غرب (مسير فرار) قرار گرفتند و با استفاده از کاهش ارتفاع و افزايش سرعت قصد داشتند از مهلکه فرار كنند. اين يک روش معمول براي فرار از دست هواپيماي رهگير است؛ زيرا در اين حالت کار براي خلبان هواپيماي رهگير سخت و خطرآفرين ميشود؛ بهطوريکه ممکن است دست از تعقب بردارد. بدترين دشمن خلبان در اينگونه پروازها زمين است و تاکنون خلبانان زيادي در دنيا در پروازهاي آموزشي و يا جنگي به دليل سرعت زياد در ارتفاع کم با خطاي ديد روبهرو شدهاند. غفلت لحظهاي، ايجاد نوسان توسط خلبان و يا عدم تجربه و مهارت کافي در اين لحظه باعث خواهد شد كه هواپيما به موانع يا زمين برخورد كند و خلبان جان خود را از دست بدهد، ولي من دستبردار نبودم.
شرايط، بسيار سخت و حساس بود .
شرايط در کابين متفاوت بود. در ارتفاع پايين و سرعت بالا پرواز ميکرديم و به دليل انجام مانورهاي سنگين، دماي کابين بالا رفته بود. در ارتفاع پايين مولکولهاي هوا متراکم هستند و در سرعت زياد و مانور شديد، اصطکاک مولکولها با بدنه هواپيما صدا و حرارت زيادي در کابين توليد ميکند که سيستم خنککننده جوابگوي آن نميباشد. علاوه بر آن سروصدا نيز بسيار زياد بود. تمام اين شرايط باعث شده بود كه عرق بر سروصورتم جاري شود. زير کلاه پروازي و ماسک اکسيژن روي صورتم کاملاً خيس بود و در آن شرايط حتي امکان پاک کردن عرق از روي چشمانم نيز وجود نداشت. يکي از آنها که بهنظر ميرسيد ليدر دسته پروازي باشد، در وسط و دو فروند ديگر در دو طرف، با فاصله جانبي تاکتيکي و کمي عقبتر از او بهسمت عراق پرواز ميكردند و ما هم به دنبال آنها بوديم. استقبال را بهخوبي انجام داده بوديم و حالا نوبت بدرقهاي درخور بود.بايد براي شليک موشک حرارتي همه چيز را در نظر ميگرفتم؛ زيرا شليک موشک حرارتي با موشک راداري متفاوت است. موشک راداري را بيشتر از فاصله دور، توسط رادار هواپيما و بدون مشاهدهي چشم شليک ميکنند، ولي براي شليک موشک حرارتي، خلبان با مشاهده چشمي هدف، قرار گرفتن در موقعيت مناسب از نظر فاصله و زاويه جانبي با دم هواپيما و ارتفاع نسبت به هدف، دستگاه نشانهروي را دقيقاً روي اگزوز هواپيما قرار ميدهد و اگر همهي پارامترها به درستي رعايت شده باشند، جستوجوگر حرارتي موشک با حس کردن حرارت موتور، با صدايي که در گوشي خلبان شنيده ميشود اعلام ميکند که همه چيز براي شليک موشک آماده است. اگرچه موشک حرارتي براي هدايت بهسمت هدف نيازي به رادار ندارد، ولي قفل راداري به خلبان کمک ميکند که فاصلهاش را با هواپيماي هدف بهطور دقيق در HUD مشاهده كند؛ چون اگر موشك در بيرون از حداکثر و يا حداقل فاصله تعيينشده شليک شود، به هدف نخواهد خورد. همچنين رهگير بايد هنگام زدن موشک قدري پايينتر از هدف باشد.
نزديک بود همه چيز از دست برود
همه پارامترها روي ميراژ وسطي تنظيم شده بود؛ بهجز ارتفاع. من کمي بالاتر بودم، براي همين شروع كردم به کم کردن ارتفاع. ناگهان هواپيما در جتواش (گازهاي خروجي از اگزوز هواپيما جلويي) قرار گرفت و در ارتفاع سي متري از زمين، تکان سختي خورد و متلاطم شد. خيلي به زمين نزديک شديم؛ بهطوريکه سروان کازروني بهشدت نگران شد. سريع هواپيما را کنترل كردم و کمي ارتفاع گرفتم. همزمان سرعت را افزايش دادم و چون ميخواستم در جتواش قرار نگيرم، بالاتر پرواز كردم. چندين مايل از منطقه درگيري اوليه دور شده بوديم. تمايل نداشتم دست خالي به پايگاه برگردم و ازطرفي هنوز به دنبال کسب آخرين پارامتر شليک موشک بودم؛ چراکه فقط دو موشک داشتيم و هر بيدقتياي ممکن بود سرنوشت و نتيجه مأموريت را عوض كند. تمايل نداشتم عجله و دستپاچگي، موشکها را به هدر دهد. نکته جالب برايم اين بود در طول درگيري آنها بهدليل نامعلومي از پرتاب فلر حرارتي4 براي انحراف موشك حرارتي که بهزودي به سمت موتورشان شليک ميشد، خودداري ميکردند و اين، مقداري کارم را آسانتر ميکرد.
موشک، حلقوم ميراژ را فشرد
چون سرعت گرفته بودم، دوباره به نزديکي آنها رسيدم. اينبار با توجه به تجربه قبلي مقدار بهسمت چپ رفتم تا از مخروط جتواش خارج شوم. سپس ارتفاع را کم کردم و دوباره به پشت هواپيماي دشمن برگشتم. جنگندهي ما مقداري لرزش داشت که توجهي نکردم. بيدرنگ دستگاه نشانهروي را روي اگزوز موتور هواپيماي ميراژ وسطي قرار دادم. صداي بلند بوق حسگر حرارتي موشک در گوشم غوغا ميکرد؛ مثل اينکه موشک براي لحظه ملاقات بيقراري ميکرد. با فرياد اللهاکبر، ماشه را فشردم. موشک از زير بال هواپيما جدا شد و بهسمت هواپيماي دشمن روانه شد و پيش از اينکه واكنش دشمن سودي برايش داشته باشد، موشک با موتور هواپيما برخورد کرد. بر اثر انفجار، بخش بزرگي از دم هواپيماي دشمن جدا شد و چون در ارتفاع پاييني پرواز ميکرديم، خلبان فرصت خروج اضطراري را پيدا نکرد. هواپيما بلافاصله با زمين برخود كرد و منهدم شد. اين درحالي بود که ديگر خلبانان عراقي که در دو طرف او پرواز ميکردند، صحنه برخورد موشک و اصابت هواپيما به زمين را مشاهده ميکردند.
بهدنبال انفجار، قطعههاي هواپيما در فضا پخش شدند و باتوجه به اينکه من با سرعت زياد و در فاصله کم دقيقاً پشت سر او پرواز ميکردم، خطر مرا بهشدت تهديد ميکرد. هواپيما را سريع بالا کشيدم تا به قطعههاي متلاشيشده ميراژ که در هوا پراکنده بودند، برخورد نکند و از طرفي قطعهها وارد موتور هواپيما نشوند. همچنين قدرت موتورها را به حداقل رساندم و هواپيما را به سرعت وارونه كردم؛ بهطوريکه صحنهي برخورد ميراژ به زمين را به همين شکل ديدم. سروان کازروني که هيجانزده شده بود، خطاب به رادار سوباشي با صداي بلند تکبير گفت و اعلام کرد که يکي از هواپيماهاي دشمن را زديم و بقيه فرار کردند. افسران کنترل شکاري خيلي خوشحالي ميکردند و مرتب از ما تشکر ميکردند. وقتي از روي هواپيماي منهدمشده عبور کرديم، هواپيما را به حالت عادي درآوردم. ارتفاع هواپيما به دوهزار پايي رسيده بود و به خاطر کم کردن قدرت موتور، سرعت نيز کم شده بود و هواپيماهاي دشمن فاصله زيادي با ما گرفته بودند. دهانم کاملاً خشک شده بود و خيس عرق بودم. يکلحظه تصميم گرفتم سرعت را زياد كنم و به تعقيب آنها ادامه بدهم، ولي به دليل کمبود بنزين و فاصله گرفتن از شهر قم منصرف شدم؛ چون احتمال اينکه دستهي بمبافکن ديگري به شهر حمله كنند، زياد بود. مختصات جغرافيايي بقاياي لاشه هواپيما را با کد به رادار سوباشي اعلام كردم و بهسمت تانکر سوخترسان پرواز کرديم. با خلبان و مسئول سوخترساني هواپيماي 707 تماس گرفتم و با توجه به نتيجه مأموريت به نظر ميرسيد خستگي پرواز طولاني آنها نيز برطرف شده است.
خطري که به خير گذشت
هنگام سوختگيري بهدليل متلاطم بودن هوا و احياناً خستگي ناشي از درگيري سنگين هوايي، قسمت فلزي بسکت سوختگيري تانکر به گوشه جلويي کاناپي هواپيما برخورد كرد و صدمهاي جزئي به آن وارد نمود. پس از سوختگيري بهسمت منطقه ايستايي کيوبك برگشتيم و به گشتزني ادامه داديم. هوا داشت تاريک ميشد و سکوت آرامشبخشي حکمفرما بود. زمان پرواز ما نيز پس از حدود سه ساعت پايان يافته بود؛ به همين خاطر با کد از رادارهاي کرج و سوباشي خداحافظي و منطقه را ترک کرديم. در راه بازگشت طوري پرواز كرديم که شهر قم را دور بزنيم. چراغهاي حرم حضرت معصومه(س) روشن شده بودند و حرم جلوه و روحانيت خاصي داشت. سلام داديم و خدا را شکر کرديم که ما را ياري کرد تا بتوانيم از شهر دفاع كنيم و دشمن متجاوز را گوشمالي دهيم. اينجا بود که متوجه شدم اگر اراده خداوند باشد، كمترين امکانات هم کافي است و نگراني من که چرا به صورت تکفروندي و يا با موشک ناکافي به مأموريت اعزام شديم، بيجا بوده است. در حقيقت آيه شريفه «و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي؛ اين تو نبودي که تير را (بهسوي دشمن) پرتاب ميکردي؛ بلکه خداوند تير را ميانداخت» مصداق يافته بود.بهسمت پايگاه شکاري اصفهان پرواز كرديم و حدود پانزده دقيقه بعد، چرخهاي هواپيما باند پروازي را لمس كردند. هواپيما را در آشيانه پارک كردم و از هواپيما خارج شدم. پرسنل زحمتکش نگهداري؛ خصوصاً سرهمافر «بيآزار» بسيار خوشحال بودند و به ما خستهنباشيد گفتند. ما هم از آنها تشکر کرديم و مشکل جزئي کاناپي را يادآور شديم که روز بعد اين مشکل برطرف شد.
پرونده بمبباران شهرها بسته شد
فرمانده پايگاه شکاري اصفهان، سرتيپ خلبان «عطايي» در دفتر معاونت عمليات پايگاه منتظر ما بودند. ايشان به هر دوي ما خستهنباشيد گفتند و من هم خلاصه مأموريت را براي ايشان تعريف كردم. مدتي بعد نيز شهيد «ستاري»، فرمانده وقت نيروي هوايي هديهاي براي من و سروان کازروني فرستادند و از ما تقدير كردند. ما هم آن هديهها را تقديم خانوادهي شهدا کرديم.روز بعد از طريق سايتهاي شنود «فاشا» متوجه شديم که خلبان يکي از ميراژها نيز در آنسوي مرز به دليل کمبود سوخت به پايگاه خود نرسيده و مجبور به خروج اضطراري از هواپيما شده است. بهدنبال اين ماجرا، پرونده بمبباران شهرها با هواپيماهاي ميراژ در ارتفاع پست بسته شد و خلبانان عراقي ديگر جرأت حضور در اين منطقه را پيدا نکردند. [External Link Removed for Guests]
شهید ستوانیکم خلبان جمال نجاح فخري الشيخلي
تاریخ شهادت : سال 1987 ( 12 بهمن ماه سال 1365 )
نوع هواپیما : Mirage F-1EQ4
یگان خدمت : گردان 91
محل خدمت : پایگاه هوائی ابي عبيدة [External Link Removed for Guests]
علت شهادت : در آغاز سال 1987 ایران شعار امسال سال یکسره کردن جنگ است را علم کرد و با هدف تصرف شهر بصره الفیحاء توانست بیش از یک میلیون رزمنده را جمع آوری کرده و از شرق بصره و از منطقه شلمچه با عبور از نهر جاسم و دریاچه ماهی حمله گسترده ای را آغاز کند . ایران بصره را یک هدف راهبردی می دانست که با تصرف آن می توانست عراق را از تنها راه دسترسی به خلیج ع ر ب ی محروم سازد که رگ حیاتی اقتصاد عراق هم محسوب می شد . علاوه بر آن ایران می توانست دولت های حاشیه خلیج ( فارس ) که حامی عراق بودند را هم تهدید نماید . رژیم ایران هرگاه که وارد نبرد مهمی با عراق می شد ، اقدام به انجام حملات بی هدف به تاسیسات غیر نظامی و مناطق مسکونی در داخل شهرهای عراق می نمود در حالیکه از قدرت مقابله به مثل عراق آگاهی داشت و می دانست که عراق کلوخ را با سنگ پاسخ می دهد . از سوی دیگر ایران نبردها را در رسانه های جمعی خود تبلیغ می کرد تا بتواند تعداد بیشتری از نیروهای داوطلب بسیجی را برای اعزام به جبهه های جنگ گردآوری کند .
رژیم ایران با استفاده از این نظریه ماکیاولی (الميكافيلي) که می گفت هدف وسیله را توجیه می کند ، مردمش را برای ادامه جنگ ترغیب می کرد اما مشیت خداوند اولا و اراده غیرتمندانه عراقی ها در مرحله بعد سبب شد تا خداوند ایرانی ها را رسوا سازد و چیزی به جز ذلت و ننگ عایدشان نشود . در نتیجه ایرانی ها اقدام به هدف قرار دادن شهر بصره و مناطق مرزی با توپخانه سنگین و شهر بغداد پایتخت با موشک های زمین به زمین نمودند . در جریان این تجاوزات آشکار ، گردان های نیروی هوائی عراق که دستان بلند این کشور در ویران کردن تمام تاسیسات حیاتی و نظامی در بیشتر شهرهای ایران و نیز سرکوب کننده تجمعات نیروهای ایرانی در خطوط تماس در مناطق درگیری بودند وظیفه داشتند تا با انجام ماموریت های روزانه خود پاسخی درخور به این اقدامات بدهند . در جریان ابلاغ این ماموریت ها به جنگنده های MIRAGE-F1 مستقر در پایگاه هوائی ابی عبیده و از آن جمله یک دسته 4 فروندی از جنگنده های گردان 91 ماموریت داده شد تا کارخانه آلومینیوم سازی اراک واقع در عمق خاک ایران را که شهری صنعتی محسوب می شد و با وجود کارخانه ها و تاسیسات زیربنائی از شریان های اصلی اقتصادی به شمار می رفت و ایران بر روی آن حساب ویژه ای باز کرده بود را مورد حمله قرار داده و نابود سازند.
پس از برخاستن هواپیماها با محموله کامل و طبق نقشه پرواز و زمان مقرر که فرماندهی نیروی هوائی آن را تعیین کرده بود و درست قبل از رسیدن به نقطه I.P رادارهای ایران موفق به ردیابی دسته شدند و بلافاصله یک فروند جنگنده رهگیر از نوع Tom Cat F-14 را به سمت شهر اراک اعزام کردند. دسته پروازی اقدام به شیرجه بر روی هدف و انهدام آن نمود اما چند دقیقه پس از خروج از منطقه هدف ، جنگنده F-14 راه دسته پروازی را بست و آنها را پراکنده ساخت و چون ستوانیکم جمال در این دسته در شماره 4 قرار داشت به تنهائی اقدام به درگیری با جنگنده ایرانی نمود اما جنگنده F-14 ایرانی موفق به سرنگونی آن شد . پس از اصابت و سرنگونی MIRAGE-F1 ستوانیکم جمال نجاح توانست از هواپیما خارج شود و با چتر در اطراف شهر اراک پائین بیاید . در اینجا نیروهای ایرانی خلبان جمال نجاح را دستگیر ، دست و پایش را بسته و او را به وانتی بستند و در خیابان های شهر بر زمین کشیدند . سرانجام جسد او را سوزاندند ، در حالیکه آتش از جسد او زبانه می کشید مردم دور او جمع شده بودند . شبکه های خبری ایران هم تصاویری از کشیده شدن جسد خلبان و آتش زدن او را در تلویزیون به نمایش گذاشتند و مدعی شدند که مردم خشمگین بدون حضور نیروهای امنیتی خلبان را دستگیر و بر روی زمین کشانده و جسدش را هم آتش زده اند. شبکه های خبری بین المللی مثل BBC و مونت کارلو گزارش این اقدام را برای مقامات عراقی ارسال نمودند . ایرانی ها می خواستند با این عمل نشان دهند که سرنوشت هر عقاب تیزچنگ عراقی کشتن و سوزاندن است تا بدینوسیله آنها را از انجام ماموریت در عمق خاک ایران برحذر دارند. خداوند ستوانیکم خلبان جمال نجاح الشيخلي را رحمت کند و او را در بهشت رحمت خود جای دهد . انا لله وانا اليه راجعون ولا حولة ولا قوة الا بالله العظيم
محل شهادت : اراک
شهید ستوانیکم خلبان جمال نجاح فخري الشیخلي فارغ التحصیل دوره 38 دانشکده نیروی هوائی عراق بود. [External Link Removed for Guests]
و اما بخوانید ماجرای سرنگونی میراژ عراقی را از قول امیر از سرتیپ خلبان محمد اسماعیل پیروان
... دي ماه سال 65 از نيمه گذشته بود و رزمندگان اسلام در عمليات «کربلاي 5» در منطقه عمومي شلمچه، ضربههاي جبرانناپذيري به پيکرهي دشمن وارد كرده بودند. جنگندههاي دشمن نيز به تلافي اين شكستها، با استفاده از نقاط کوهستاني و ارتفاعات غرب کشور، خود را از ديد رادارها مخفي كرده و اقدام به بمبباران شهرها كردند. در يکي از اين حملهها شهر قم هدف قرار گرفت و تعدادي از مردم بيدفاع و زائران حرم حضرت معصومه به شهادت رسيدند.
بهمن از راه رسيده بود و با توجه به در پيش بودن دهه فجر، احتمال اينکه دوباره اين شهر مذهبي مورد حمله قرار بگيرد؛ بسيار بالا بود. بههمين خاطر مسئولان نيروي هوايي تصميم گرفتند كه براي مدتي گشت ويژهاي با هواپيماهاي اف14، شهر قم و شهرهاي اطراف آن را پوشش دهد تا در صورت موفق شدن دشمن به مخفي ماندن از چشم رادارهاي پدافند و رسيدن آنها به شهر قم، هواپيماهاي اف14 آماده پذيرايي از آنها باشند و درس فراموشنشدنياي به آنها بدهند. نام منطقهي پروازي، «کيويك» که «كيو» حرف اول شهر قم (Qom) بود و مسئولان، کليه خلبانان را در مورد چگونگي عمليات و حساسيت موضوع آگاه كردند.
اولين پرواز من برروي منطقه کيوبک
چند روزي از آغاز اين مأموريت ميگذشت. اولين روز دهه فجر بود كه طبق معمول براي چک برنامه پروازي روز به پست فرماندهي رفتم. ديدم که نامم بههمراه سروان «کازروني» (جناب کازرونی در سال 93 آسمانی شدند) براي ساعت سه بعدازظهر روز سيزدهم بهمن براي پرواز در منطقه کيوبک در ليست قرار گرفته است. معمولاً خلبانها پيش از هر مأموريتي در مورد چگونگي انجام آن مدتي در يک محل خلوت و آرام فکر ميکنند و موارد گوناگون و احتمالات را بررسي كرده و تاکتيکهاي مناسب مقابله با آنها را از نظر ميگذرانند. دفاع از آسمان يک شهر بزرگ توسط هواپيما با دفاع از يک منطقه نظامي، يك مرکز بزرگ صنعتي، پالايشگاه و يا ديگر مراکز مهم نفتي خيلي متفاوت است. اين مكانها معمولاً براي دفاع از خود مجهز به يگانهاي پدافند هستند، کارکنان آنها آموزش پدافند غيرعامل ديدهاند و خانوادهاي در اين يگانها زندگي نميکند. همچنين ماهيت شغلي اين کارکنان ايجاب ميکند که آمادگي رويارويي با حمله هوايي دشمن را داشته باشند، ولي مردم شهرها، خصوصاً زنان و کودکان در برابر حملههاي هوايي بسيار آسيبپذيرند. البته نيروي هوايي برابر طرحهاي مصوب، بخش بزرگي از توان پدافندي خود را در مرزهاي هوايي کشور متمرکز کرده بود تا از ورود هواپيماهاي دشمن جلوگيري كند، ولي در هيچ جا دفاع هوايي مطلق نيست و گاهي دشمن موفق ميشود به خاک کشور نفوذ كند. با توجه به اين مسائل، شب قبل از مأموريت ترجيح دادم که اين مأموريت بهصورت دوفروندي انجام شود تا شهر پوشش دفاعي مطمئنتري داشته باشد، ولي ميدانستم كه با توجه به امکانات موجود و حجم مأموريتها اين امر ممکن نيست. تصور اينکه يکي از مهاجمان موفق شود خود را به شهر رسانده و مردم را مورد حمله قرار دهد، فکرم را سخت مشغول كرده بود و بار مسئوليت بر دوشم سنگيني ميکرد. روز سيزده بهمن، پس از نماز صبح قدري بيشتر استراحت کردم تا خستگي شب پيش را جبران كنم. از طرفي خلبانهايي که بعدازظهر پرواز داشتند و تا ديروقت درگير پرواز ميشدند، صبح چند ساعتي ديرتر به گردان پروازي مراجعه ميکردند تا سرزنده و بانشاط باشند.
هواپيما اشکال داشت
حدود ساعت دو بعدازظهر بود به همراه سروان کازروني، پس از دريافت اطلاعات پرواز و مدارک مربوط به مأموريت و وضع هواي منطقه به اتاق تجهيزات پروازي رفتيم و پس از چک کردن کلاه پرواز، ماسک اکسيژن و پوشيدن جيسوت (لباس ضدجاذبه ) بهسمت آشيانه راه افتاديم. در آشيانه پس از انجام مقدمات کار، سوار هواپيما شديم و موتورها را روشن کرديم. در حال چک کردن سيستمها بودم که متوجه اشکالي در يکي از سيستمها شدم. امکان برطرف کردن آن در زمان کوتاه فراهم نبود و مجبور شديم از هواپيماي رزرو استفاده كنيم. سريع خودمان را به آشيانهي هواپيماي جايگزين رسانديم؛ چون همکارانم از چند ساعت پيش در منطقه کيوبک مشغول مأموريت بودند و پس از چند مرحله سوختگيري، منتظر ما بودند و نميتوانستند پيش از رسيدن ما منطقه را ترک كنند. با مشاهده هواپيماي جايگزين تعجب کردم؛ چون هواپيما فقط مجهز به دو موشک حرارتي بود. اين موشکها بُرد کوتاهي داشتند و براي درگيري نزديک هوايي به کار ميرفتند؛ درحاليكه بايد دستكم چند موشک راداري بردمتوسط اسپارو و دو تير موشک سايدواندر زير هواپيما نصب بودند. با خودم فکر کردم که شايد به دليل تراکم مأموريتهاي عملياتي، کارکنان زحمتکش گردان نگهداري، مجال کافي براي تجهيز هواپيما پيدا نکردهاند. به خدا توكل كردم و مثل هميشه براي بازديد وضعيت ظاهري هواپيما بهسمت آن حرکت کردم؛ درحاليکه با خود ميگفتم: خدايا! خودت شاهدي که ما با چه امکانات محدودي بايد جلوي دشمني بايستيم که هيچ محدوديتي ندارد.
سوار هواپيما شدم. موتورها را يکي پس از ديگري روشن کردم و مشغول بررسي سيستمها و فرامين شدم. سروان کازروني هم مشغول بررسي رادار و آماده کردن سيستمهاي ناوبري و ديگر سيستمهاي مورد نياز مأموريت شد تا اگر اشکال جزئي وجود داشت، کارکنان فني حاضر در کنار هواپيما مشکل را برطرف كنند. پس از اطمينان از کار کردن درست تمام سيستمها با همآهنگي برج مراقبت و با نام خدا بهسمت ابتداي باند حرکت کرديم. پيش از ورود به باند، بررسيهاي لازم انجام شد و موشکها از بيرون توسط متخصصان مسلح شدند. با اجازهي برج مراقبت وارد باند شدم. پس از آزمايش موتورها و چک کردن دوباره فرامين، قدرت موتور را در حالت صددرصد گذاشتم و ترمزها را رها کردم. بهمن بود و هوا سرد. از آنجا كه در هواي سرد بهدليل تراکم مولکولهاي هوا واكنش موتور هواپيما بهتر است و هواپيما در زمان و فاصله كمتري از باند پرواز کنده ميشود، پس از چند ثانيه از باند پايگاه شکاري اصفهان جدا شديم و در آسمان آبي و آفتابي بهسمت منطقه مأموريتمان که شمال غرب شهر قم بود، پرواز كرديم. خود را به ارتفاع هجدههزار پا رسانديم. دقايقي بعد با ديدن بارگاه حضرت معصومه(س) از دور سلام داديم و بهاتفاق همکارم از خداوند متعال خواستيم به ما کمک كند تا بتوانيم با محدوديت موشک، از شهر دفاع كنيم. نزديک منطقه مأموريت بوديم که با کد، حضور خود را در منطقه به رادارهاي کرج و سوباشي اعلام كردم. با رسيدن به منطقه، هواپيماي ديگر که چند ساعتي در منطقه بود، حفاظت از آنجا را به ما سپرد. ساعت حدود سهوپانزده دقيقه بود. تانکر سوخترسان در منطقه گردش ميكرد تا در صورت نياز بتوانيم سوختگيري هوايي را انجام دهيم. تانکر سوخترسان نيز با کد اعلام موقعيت كرد.حدود 45 دقيقه گذشت. با حساسيت و دقتِ تمام، در صفحه رادار، جهتهاي مختلف را جستوجو ميکردم و اطراف را زير نظر داشتم. مدتي گذشت. سکوت عجيبي حاکم بود. نگاهي به نشانگر سوخت انداختم. هنوز هم ميتوانستيم پرواز كنيم. يکي از اشکالهايي که انجام مأموريت بهصورت تکفروندي داشت، اين بود که وقتي براي سوختگيري هوايي، كمي از منطقه فاصله ميگرفتيم، نگران بوديم که نكند پيش از پايان سوختگيري، سروکلهي هواپيماهاي دشمن پيدا شود.
فرياد دشمن! دشمن!
در حال گشت در منطقه ايستايي بودم و دقيقاً بهسمت شمال غرب پرواز ميکردم که افسر کنترل شکاري رادار سوباشي همدان روي راديو آمد و با لحني متفاوت و با صدايي بلند گفت: شاهد54! شاهد 54! رهنورد 53!
بيدرنگ جواب دادم. افسر كنترل از ما خواست که بلافاصله سمت خود را به جنوب غرب تغيير دهيم. سپس در قالب کدهاي روزانه موقعيت چهار فروند هواپيماي مهاجم را اعلام كرد. در ارتفاع چهاردههزار پايي پرواز ميکردم و با توجه به اعلام رادار، هوايپماهاي دشمن پايينتر از من پرواز ميکردند. از کازروني خواستم که آنها را روي رادار جستوجو كند. چند ثانيه بيشتر نگذشته بود که کازروني هدفها را روي صفحه رادار مشخص كرد. بيدرنگ با کد به رادار اعلام كردم که هدفها را داريم و براي درگيري به سمت آنها ميرويم. با توجه به محاسباتي که انجام داديم، هواپيماهاي مهاجم در اطراف شمال اراک و در ارتفاع پايين به سمت شهر قم ميآمدند. فاصله آنها با ما حدود صد کيلومتر بود. با همآهنگي، سروان کازروني اطلاعات مربوط به هدفها را درحالت TWS ( يکي از مودهاي رادار اف14) بهدست آورد تا خلبانان عراقي متوجه حضور ما در منطقه نشوند. در صورت قفل راداري روي هواپيماهاي دشمن، سيستم دريافتکننده هشدار راداري موجود در هواپيما، خلبان مهاجم را متوجه حضور و فعاليت اف14 ميکرد و احتمال داشت آنها از ادامه پرواز انصراف دهند و با برگشت به سمت خاک عراق، بمبهاي خود را در يکي از شهرهايي که در مسير برگشتشان قرار داشت فروريزند. در اين صورت از تله طراحي شده ما ميگريختند و با توجه به فاصله ما از آنها احتمال تعقيب و درگيري با آنها وجود نداشت؛ خصوصاً اينکه ما بنزين زيادي نداشتيم.سويچهاي لازم را براي درگيري روشن کردم و هرچه به هدفها نزديک ميشديم، رفتهرفته ارتفاع را کم كردم و سرعت مناسب را براي تاکتيک مورد نظر انتخاب كردم.
بايد در كمترين فاصله آنها را ميزدم
هدفها را در صفحه رادار زير نظر داشتم و سروان کازروني هم مرتب اطلاعات مربوط به هدفها را برايم ميگفت. اگر مجهز به موشک فنيکس و يا اسپارو بوديم، از روبهرو آنها را هدف قرار ميدادم، ولي چون فقط موشک حرارتي داشتيم، بايد مطابق تاکتيکهاي خاص پروازي طوري بهسمت آنها حرکت ميكرديم که با چند درجه اختلاف در سمت راست يا چپ ما قرار گيرند تا بتوانيم با گردشي بهموقع، درست پشت سر آنها قرار بگيريم. تصميم داشتم تا در فرصتي مناسب، موشک حرارتي را بهسمت اگزوز موتور يکي از آنها شليک كنم، ولي يک مسأله فکر مرا مشغول کرده بود و آن نگراني از اين موضوع بود که چون آنها در جهت شمال شرق پرواز ميکردند، ممكن بود حتي پس از سرنگوني يکيشان، بقيه خود را به شهر برسانند. بنابراين تصميم گرفتم که از جلو وارد دسته پروازي آنها شوم و آرايش پروازيشان را بههم بريزم. روي همين اساس سرعتم را بيشتر كردم تا در فاصله بيشتري از شهر با آنها درگير شوم. فاصله كمتر و كمتر ميشد و من بهجاي نگاه کردن به صفحه رادار، دقيقاً جلوي هواپيما را نگاه ميکردم. سروان کازروني هم مرتب فاصله آنها را اعلام ميكرد. سمت ما 240 درجه؛ يعني جنوب غرب بود و چون بعدازظهر بود، نور آفتاب دقيقاً در چشم من بود و همين، ديدن با چشم غيرمسلح از دور را دشوار ميکرد. مطمئناً يکي از دلايل انتخاب اين زمان براي حمله ازسوي دشمن همين موضوع بود؛ چون خلبانان ما نيز هنگام بمبباران اهداف خود در خاک دشمن، اين موضوع را در نظر ميگرفتند و ترجيح ميدادند در ساعتهاي اوليه صبح بهسمت عراق حمله كنند تا خلبانان شکاري عراقي و توپچيهاي پدافند به خاطر تابش شديد آفتاب نتوانند آنها را پيش از رسيدن به هدف، بهراحتي ببينند.ارتفاع هواپيما را به هزار پا رساندم؛ درحاليکه هواپيماهاي دشمن حدوداً در ارتفاع دويست پايي پرواز ميکردند. سروان کازروني فاصله هواپيماهاي دشمن را پنج مايل اعلام کرد و از آنجا که با کمک رادار دقيقاً روبهروي آنها پرواز ميکرديم، بايد آنها را در جلوي خود ميديدم. چند ثانيه بعد چهار نقطه تيره درست روبهروي خود، ولي در ارتفاع پايينتر ديدم. سرعت آنها كمتر از ما بود. کاملاً آنها را زير نظر گرفتم. کازروني هم رادار را رها کرد و با چشماني باز به کمک شتافت. هواپيماهاي دشمن از نوع ميراژ اف1 بودند. هزار پا بالاتر از آنها پرواز ميکردم و هنوز مرا نديده بودند؛ چون هيچ واكنشي از خود نشان نميدادند. فرصت مناسب فرا رسيد. ارتفاع را کم کردم، دستههاي گاز هواپيما را به جلو فشار دادم و همزمان با اضافه شدن سرعت، بهسمت آنها شيرجه رفتم.
هواپيماهاي دشمن پا به فرار گذاشتند
هواپیماهای عراقی در فاصله حدود دو مايلي، متوجه حضور ما شدند و خطر را بهخوبي احساس كردند. آرايششان بههم ريخت و بيدرنگ سه فروند بهسمت راست گردش كردند و يک فروند بهسمت چپ گردش كرد. من با مانوري مناسب به تعقيب دسته سه فروندي رفتم. با صداي بلند به کازروني گفتم كه مواظب هواپيماي چهارم باشد که بهسمت شهر و يا پشت سر ما نرود.سرعتم خيلي زياد بود و داشتم از يکي از آنها رد ميشدم که با مانور Hi Yo Yo، يعني مانوري كه خلبان با کشيدن شديد هواپيما بهسمت بالا، سرعت را در کوتاهترين زمان به ارتفاع تبديل ميكند و خود را در محل مورد نظرش قرار ميدهد، به پشت سر آنها رفتم. در همين هنگام کازروني گفت: هواپيماي چهارم بهسمت غرب گردش كرد.سرم را به عقب برگرداندم تا موقعيت هواپيماي دشمن را ببينم. متوجه شدم کازروني خودش را 150 درجه چرخانده است و دقيقاً پشت هواپيماي خودمان را زير نظر دارد. خيالم راحت شد. هواپيماهاي ميراژ دشمن مجهز به دو توپ بودند. آنها معمولاً هنگام بمبباران، مجهز به دو تير موشک حراراتي نيز در نوک بالها بودند تا در صورت رويارويي با هواپيماهاي رهگير، از خود دفاع كنند؛ بنابراين قرار گرفتن آنها در پشت سر، براي ما خطرآفرين بود. [External Link Removed for Guests] سرتیپ پیروان و سروان کازروني در سمت چپ . سروان کازرونی در سال 93 به رحمت خدا رفتند .
با يک مانور سريع، خودم را پشت سر يکي از آنها و در موقعيت شليک موشک قرار دادم که ناگهان هر سه فروند به سمت چپ تغيير مسير دادند و بمبهاي خود بيهدف در بيابان رها کردند. منتظر اين لحظه بودم. نگرانيام كمتر شد. باوجود اينکه جهت عمومي هر سه فروند بهسمت چپ بود، ولي از نظر فاصله طولي، فاصله جانبي و ارتفاع در حالتهاي مختلفي قرار داشتند و پيوسته در حال جابهجا شدن بودند. با رها کردن بمبهايشان، قدرت مانورشان بيشتر شد؛ بهطوريکه براي من ميسر نبود که خودم را در پارامتر مناسب براي زدن موشک قرار دهم. يعني در تمام مدتي که آنها از سمت چپ در حال گردش بهسمت غرب بودند (حدود 270 درجه) به آنها فشار آوردم تا شايد يکي را بزنم يا يکيشان به زمين بخورد، ولي نشد. به نظر ميرسيد خلبانان عراقي از مهارت بالايي برخوردارند. چرخشها ادامه پيدا کرد تا آنها در راستاي غرب (مسير فرار) قرار گرفتند و با استفاده از کاهش ارتفاع و افزايش سرعت قصد داشتند از مهلکه فرار كنند. اين يک روش معمول براي فرار از دست هواپيماي رهگير است؛ زيرا در اين حالت کار براي خلبان هواپيماي رهگير سخت و خطرآفرين ميشود؛ بهطوريکه ممکن است دست از تعقب بردارد. بدترين دشمن خلبان در اينگونه پروازها زمين است و تاکنون خلبانان زيادي در دنيا در پروازهاي آموزشي و يا جنگي به دليل سرعت زياد در ارتفاع کم با خطاي ديد روبهرو شدهاند. غفلت لحظهاي، ايجاد نوسان توسط خلبان و يا عدم تجربه و مهارت کافي در اين لحظه باعث خواهد شد كه هواپيما به موانع يا زمين برخورد كند و خلبان جان خود را از دست بدهد، ولي من دستبردار نبودم.
شرايط، بسيار سخت و حساس بود .
شرايط در کابين متفاوت بود. در ارتفاع پايين و سرعت بالا پرواز ميکرديم و به دليل انجام مانورهاي سنگين، دماي کابين بالا رفته بود. در ارتفاع پايين مولکولهاي هوا متراکم هستند و در سرعت زياد و مانور شديد، اصطکاک مولکولها با بدنه هواپيما صدا و حرارت زيادي در کابين توليد ميکند که سيستم خنککننده جوابگوي آن نميباشد. علاوه بر آن سروصدا نيز بسيار زياد بود. تمام اين شرايط باعث شده بود كه عرق بر سروصورتم جاري شود. زير کلاه پروازي و ماسک اکسيژن روي صورتم کاملاً خيس بود و در آن شرايط حتي امکان پاک کردن عرق از روي چشمانم نيز وجود نداشت. يکي از آنها که بهنظر ميرسيد ليدر دسته پروازي باشد، در وسط و دو فروند ديگر در دو طرف، با فاصله جانبي تاکتيکي و کمي عقبتر از او بهسمت عراق پرواز ميكردند و ما هم به دنبال آنها بوديم. استقبال را بهخوبي انجام داده بوديم و حالا نوبت بدرقهاي درخور بود.بايد براي شليک موشک حرارتي همه چيز را در نظر ميگرفتم؛ زيرا شليک موشک حرارتي با موشک راداري متفاوت است. موشک راداري را بيشتر از فاصله دور، توسط رادار هواپيما و بدون مشاهدهي چشم شليک ميکنند، ولي براي شليک موشک حرارتي، خلبان با مشاهده چشمي هدف، قرار گرفتن در موقعيت مناسب از نظر فاصله و زاويه جانبي با دم هواپيما و ارتفاع نسبت به هدف، دستگاه نشانهروي را دقيقاً روي اگزوز هواپيما قرار ميدهد و اگر همهي پارامترها به درستي رعايت شده باشند، جستوجوگر حرارتي موشک با حس کردن حرارت موتور، با صدايي که در گوشي خلبان شنيده ميشود اعلام ميکند که همه چيز براي شليک موشک آماده است. اگرچه موشک حرارتي براي هدايت بهسمت هدف نيازي به رادار ندارد، ولي قفل راداري به خلبان کمک ميکند که فاصلهاش را با هواپيماي هدف بهطور دقيق در HUD مشاهده كند؛ چون اگر موشك در بيرون از حداکثر و يا حداقل فاصله تعيينشده شليک شود، به هدف نخواهد خورد. همچنين رهگير بايد هنگام زدن موشک قدري پايينتر از هدف باشد.
نزديک بود همه چيز از دست برود
همه پارامترها روي ميراژ وسطي تنظيم شده بود؛ بهجز ارتفاع. من کمي بالاتر بودم، براي همين شروع كردم به کم کردن ارتفاع. ناگهان هواپيما در جتواش (گازهاي خروجي از اگزوز هواپيما جلويي) قرار گرفت و در ارتفاع سي متري از زمين، تکان سختي خورد و متلاطم شد. خيلي به زمين نزديک شديم؛ بهطوريکه سروان کازروني بهشدت نگران شد. سريع هواپيما را کنترل كردم و کمي ارتفاع گرفتم. همزمان سرعت را افزايش دادم و چون ميخواستم در جتواش قرار نگيرم، بالاتر پرواز كردم. چندين مايل از منطقه درگيري اوليه دور شده بوديم. تمايل نداشتم دست خالي به پايگاه برگردم و ازطرفي هنوز به دنبال کسب آخرين پارامتر شليک موشک بودم؛ چراکه فقط دو موشک داشتيم و هر بيدقتياي ممکن بود سرنوشت و نتيجه مأموريت را عوض كند. تمايل نداشتم عجله و دستپاچگي، موشکها را به هدر دهد. نکته جالب برايم اين بود در طول درگيري آنها بهدليل نامعلومي از پرتاب فلر حرارتي4 براي انحراف موشك حرارتي که بهزودي به سمت موتورشان شليک ميشد، خودداري ميکردند و اين، مقداري کارم را آسانتر ميکرد.
موشک، حلقوم ميراژ را فشرد
چون سرعت گرفته بودم، دوباره به نزديکي آنها رسيدم. اينبار با توجه به تجربه قبلي مقدار بهسمت چپ رفتم تا از مخروط جتواش خارج شوم. سپس ارتفاع را کم کردم و دوباره به پشت هواپيماي دشمن برگشتم. جنگندهي ما مقداري لرزش داشت که توجهي نکردم. بيدرنگ دستگاه نشانهروي را روي اگزوز موتور هواپيماي ميراژ وسطي قرار دادم. صداي بلند بوق حسگر حرارتي موشک در گوشم غوغا ميکرد؛ مثل اينکه موشک براي لحظه ملاقات بيقراري ميکرد. با فرياد اللهاکبر، ماشه را فشردم. موشک از زير بال هواپيما جدا شد و بهسمت هواپيماي دشمن روانه شد و پيش از اينکه واكنش دشمن سودي برايش داشته باشد، موشک با موتور هواپيما برخورد کرد. بر اثر انفجار، بخش بزرگي از دم هواپيماي دشمن جدا شد و چون در ارتفاع پاييني پرواز ميکرديم، خلبان فرصت خروج اضطراري را پيدا نکرد. هواپيما بلافاصله با زمين برخود كرد و منهدم شد. اين درحالي بود که ديگر خلبانان عراقي که در دو طرف او پرواز ميکردند، صحنه برخورد موشک و اصابت هواپيما به زمين را مشاهده ميکردند.
بهدنبال انفجار، قطعههاي هواپيما در فضا پخش شدند و باتوجه به اينکه من با سرعت زياد و در فاصله کم دقيقاً پشت سر او پرواز ميکردم، خطر مرا بهشدت تهديد ميکرد. هواپيما را سريع بالا کشيدم تا به قطعههاي متلاشيشده ميراژ که در هوا پراکنده بودند، برخورد نکند و از طرفي قطعهها وارد موتور هواپيما نشوند. همچنين قدرت موتورها را به حداقل رساندم و هواپيما را به سرعت وارونه كردم؛ بهطوريکه صحنهي برخورد ميراژ به زمين را به همين شکل ديدم. سروان کازروني که هيجانزده شده بود، خطاب به رادار سوباشي با صداي بلند تکبير گفت و اعلام کرد که يکي از هواپيماهاي دشمن را زديم و بقيه فرار کردند. افسران کنترل شکاري خيلي خوشحالي ميکردند و مرتب از ما تشکر ميکردند. وقتي از روي هواپيماي منهدمشده عبور کرديم، هواپيما را به حالت عادي درآوردم. ارتفاع هواپيما به دوهزار پايي رسيده بود و به خاطر کم کردن قدرت موتور، سرعت نيز کم شده بود و هواپيماهاي دشمن فاصله زيادي با ما گرفته بودند. دهانم کاملاً خشک شده بود و خيس عرق بودم. يکلحظه تصميم گرفتم سرعت را زياد كنم و به تعقيب آنها ادامه بدهم، ولي به دليل کمبود بنزين و فاصله گرفتن از شهر قم منصرف شدم؛ چون احتمال اينکه دستهي بمبافکن ديگري به شهر حمله كنند، زياد بود. مختصات جغرافيايي بقاياي لاشه هواپيما را با کد به رادار سوباشي اعلام كردم و بهسمت تانکر سوخترسان پرواز کرديم. با خلبان و مسئول سوخترساني هواپيماي 707 تماس گرفتم و با توجه به نتيجه مأموريت به نظر ميرسيد خستگي پرواز طولاني آنها نيز برطرف شده است.
خطري که به خير گذشت
هنگام سوختگيري بهدليل متلاطم بودن هوا و احياناً خستگي ناشي از درگيري سنگين هوايي، قسمت فلزي بسکت سوختگيري تانکر به گوشه جلويي کاناپي هواپيما برخورد كرد و صدمهاي جزئي به آن وارد نمود. پس از سوختگيري بهسمت منطقه ايستايي کيوبك برگشتيم و به گشتزني ادامه داديم. هوا داشت تاريک ميشد و سکوت آرامشبخشي حکمفرما بود. زمان پرواز ما نيز پس از حدود سه ساعت پايان يافته بود؛ به همين خاطر با کد از رادارهاي کرج و سوباشي خداحافظي و منطقه را ترک کرديم. در راه بازگشت طوري پرواز كرديم که شهر قم را دور بزنيم. چراغهاي حرم حضرت معصومه(س) روشن شده بودند و حرم جلوه و روحانيت خاصي داشت. سلام داديم و خدا را شکر کرديم که ما را ياري کرد تا بتوانيم از شهر دفاع كنيم و دشمن متجاوز را گوشمالي دهيم. اينجا بود که متوجه شدم اگر اراده خداوند باشد، كمترين امکانات هم کافي است و نگراني من که چرا به صورت تکفروندي و يا با موشک ناکافي به مأموريت اعزام شديم، بيجا بوده است. در حقيقت آيه شريفه «و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي؛ اين تو نبودي که تير را (بهسوي دشمن) پرتاب ميکردي؛ بلکه خداوند تير را ميانداخت» مصداق يافته بود.بهسمت پايگاه شکاري اصفهان پرواز كرديم و حدود پانزده دقيقه بعد، چرخهاي هواپيما باند پروازي را لمس كردند. هواپيما را در آشيانه پارک كردم و از هواپيما خارج شدم. پرسنل زحمتکش نگهداري؛ خصوصاً سرهمافر «بيآزار» بسيار خوشحال بودند و به ما خستهنباشيد گفتند. ما هم از آنها تشکر کرديم و مشکل جزئي کاناپي را يادآور شديم که روز بعد اين مشکل برطرف شد.
پرونده بمبباران شهرها بسته شد
فرمانده پايگاه شکاري اصفهان، سرتيپ خلبان «عطايي» در دفتر معاونت عمليات پايگاه منتظر ما بودند. ايشان به هر دوي ما خستهنباشيد گفتند و من هم خلاصه مأموريت را براي ايشان تعريف كردم. مدتي بعد نيز شهيد «ستاري»، فرمانده وقت نيروي هوايي هديهاي براي من و سروان کازروني فرستادند و از ما تقدير كردند. ما هم آن هديهها را تقديم خانوادهي شهدا کرديم.روز بعد از طريق سايتهاي شنود «فاشا» متوجه شديم که خلبان يکي از ميراژها نيز در آنسوي مرز به دليل کمبود سوخت به پايگاه خود نرسيده و مجبور به خروج اضطراري از هواپيما شده است. بهدنبال اين ماجرا، پرونده بمبباران شهرها با هواپيماهاي ميراژ در ارتفاع پست بسته شد و خلبانان عراقي ديگر جرأت حضور در اين منطقه را پيدا نکردند. [External Link Removed for Guests]
آخرین ويرايش توسط 1 on abdolmahdi, ويرايش شده در 0.
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 60
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵, ۱:۴۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 207 بار
- سپاسهای دریافتی: 199 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
با سلام و تشكر مجدد به خاطر در دسترس قرار دادن اطلاعات منحصر به فرد
تفاوت ديدگاه ها و بيان روايات جنگي از دو سمت نبرد واقعا عبرت آموز است. هر كدام از طرفهاي جنگ خود را كاملا بر حق و طرف مقابل را باطل مي خوانده است. در اين ميان افراد ثالث نظير اسراييل و يا كارخانجات اسلحه سازي برنده واقعي اين جنگ بودند.
با تشكر
تفاوت ديدگاه ها و بيان روايات جنگي از دو سمت نبرد واقعا عبرت آموز است. هر كدام از طرفهاي جنگ خود را كاملا بر حق و طرف مقابل را باطل مي خوانده است. در اين ميان افراد ثالث نظير اسراييل و يا كارخانجات اسلحه سازي برنده واقعي اين جنگ بودند.
با تشكر
مرگ بر روی پاها بهتر از زندگی بر روی زانوان است
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
h.irani نوشته شده:با سلام و تشكر مجدد به خاطر در دسترس قرار دادن اطلاعات منحصر به فرد
تفاوت ديدگاه ها و بيان روايات جنگي از دو سمت نبرد واقعا عبرت آموز است. هر كدام از طرفهاي جنگ خود را كاملا بر حق و طرف مقابل را باطل مي خوانده است. در اين ميان افراد ثالث نظير اسراييل و يا كارخانجات اسلحه سازي برنده واقعي اين جنگ بودند.
با تشكر
با عرض سلام و تشکر متقابل

ما هم اگر قدری تعامل بهتری با دنیا داشتیم در طول جنگ 8 ساله می توانستیم خیلی بهتر از اینها نتیجه بگیریم ... در تمام زمینه ها .
ضمن آنکه همیشه هم گفته ام هر کدام از طرفین نبرد ، اوضاع را از دید خود نگاشته اند و تا بوده چنین بوده . موفق باشید

اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
یک خلبان با دو بمب افکن
خاطرات یک خلبان بمب افکن توپولف TU-22
السلام علیکم
در دهه 1980 و مخصوصا در جریان جنگ اول خلیج (فارس) نیروی هوائی عراق اقدام به استفاده گسترده از بمب افکن های سنگین خود و بکار گیری آنها در دشوارترین و خطرناک ترین ماموریت ها نمود .... متنی را که در ذیل مطالعه می فرمائید بیان ماموریتی است که به گردان 36 بمب افکن های توپولف TU-22 محول گردید تا دو هدف مهم در عمق خاک ایران و در منطقه ای موسوم به دره سومار توسط دو فروند از بمب افکن های این گردان با حداکثر ظرفیت حمل مهمات مورد حمله قرار گیرد . اهداف مورد نظر هم یگان های توپخانه ایران بوده اند : [External Link Removed for Guests]
به گردان بمب افکن های سنگین تی یو 22 ( توپولف ) ماموریت داده شد تا دو فروند از بمب افکن هایش را با مهمات کامل برای انهدام دو هدف در عمق مناطق عملیاتی سومار اعزام نماید ... و هدفمان هم یگان های توپخانه بود ... در آن زمان ماموریت ابتدا از طریق تلگراف به من ابلاغ شد ... و سپس همرزم دیگرم هم ابلاغیه دیگر را دریافت نمود ... بررسی آنچه را که می بایست در ماموریت انجام می دادیم آغاز کردیم ... با دقت فراوان ... نقشه های زمین شناسی منطقه را در مقیاس های مختلف برای مشخص شدن تصویر مطلوب از هدف مورد حمله استخراج کردیم و در مرحله آخر نیز تصاویر واقعی از هدف را به ما نشان دادند ... هنگامی که نقشه خلبان همراهم را مشاهده می کردم متوجه شدم که هدف او برای انجام حمله بسیار مناسب و با اندکی انحراف در زاویه ، در نزدیکی هدف من قرار دارد... در اطاق پرواز کار توجیه را تکمیل کردیم و به سمت هواپیماهایمان حرکت کردیم ... پس از انجام چکهای اولیه بیرونی هواپیما به درون هواپیما جهیدیم و بر روی صندلی خودمان در کابین قرار گرفتیم . تنها چند دقیقه بعد بر روی باند حرکت را آغاز کردیم ... من به هوا برخاستم ... وقتی که در آسمان جای گرفتم از طریق رادیو شنیدم که هواپیمای دوم در هنگام دویدن روی باند دچار نقص فنی شده و در حال بازگشت و فرود بر روی باند است ... من با توجه به نقشه پرواز به سمت منطقه عملیات ادامه مسیر دادم ... پس از مدت کوتاهی در رادیو شنیدم کسی ما را صدا می کرد ... تحقیق کردیم صدای کیست ... به ما گفته شد که حتما باید هر دو هدف از پیش تعیین شده را منهدم نمائیم ... در حالیکه هواپیمای دوم بدلیل نقص فنی روی زمین باقیمانده بود ... !!! و صدا تاکید داشت که حتما ماموریت باید انجام شود ... در اینجا صاعقه ای بر سرم فرود آمد ..!! [External Link Removed for Guests]
همانطور که قبلا هم گفته بودم هدف را با دقت بالائی بررسی کرده بودیم ... حالا چطور می توانستم در یک چشم بر هم زدن طراحی عملیات را بر هم بزنم ... و چطور می توانستم مسیر حمله بین هدف خودم و هدف هواپیمای دوم را هماهنگ کنم ... ؟ تازه باید تعداد بمبها را هم بین هدف خودم و هدف دوم تقسیم می کردم ... تمام این مسائل فشار زیادی را بر من وارد می ساخت ... در شرایط غیرعادی و بی سابقه ای قرار داشتم ... لازم بود تا سریعا تصمیم بگیرم و ماموریت را تعدیل کنم ... انهدام یک هدف به اندازه کافی دشوار بود ... اکنون که دو هدف در پیش داشتم ... به خودم گفتم : داری در یک لحظه دو هواپیما را برای انهدام دو هدف جداگانه هدایت می کنی ... هدف دوم را فقط به صورت سطحی آنهم در اطاق پرواز نگاهی انداخته بودم و اکنون باید برای انهدام آن به حافظه ام اعتماد می کردم ... و البته از هیچ چیز هم مطمئن نبودم ... محدوده هدف را تعیین کردم و طبق دستوراتی که اخیرا دریافت کرده بودم سمت پرواز به سوی هدف را تغییر دادم که به نوبه خود سبب تغییر در اسلوب رها سازی بمبها گردید ... به سوی دو هدف سمت گرفتم ... !! اما این کار شدنی نبود ... ماموریت غیرممکن بود ...!! سامانه های ناوبری را طوری تنظیم کردم که بتوانم هر دو هدف را با استفاده از تمام تجهیزات کمکی دیگر بمباران کنم ... با دقت و توجه تمام هر دو هدف را مورد اصابت قرار دادم ... از این بابت کاملا مطمئن هستم ... پس از گردش و در مسیر بازگشت از طریق پنجره های کابین توانستم دودهائی را که از هر دو هدف به هوا برمی خاست را مشاهده کنم ... از خوشحالی رقصیدم ... و شادمان با خدمه به کشورمان بازگشتیم ... خاطرات یک عقاب خلبان باجر و تی یو ... [External Link Removed for Guests] از صدام حسین در سال
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
خاطرات یک خلبان بمب افکن توپولف TU-22
السلام علیکم
در دهه 1980 و مخصوصا در جریان جنگ اول خلیج (فارس) نیروی هوائی عراق اقدام به استفاده گسترده از بمب افکن های سنگین خود و بکار گیری آنها در دشوارترین و خطرناک ترین ماموریت ها نمود .... متنی را که در ذیل مطالعه می فرمائید بیان ماموریتی است که به گردان 36 بمب افکن های توپولف TU-22 محول گردید تا دو هدف مهم در عمق خاک ایران و در منطقه ای موسوم به دره سومار توسط دو فروند از بمب افکن های این گردان با حداکثر ظرفیت حمل مهمات مورد حمله قرار گیرد . اهداف مورد نظر هم یگان های توپخانه ایران بوده اند : [External Link Removed for Guests]
به گردان بمب افکن های سنگین تی یو 22 ( توپولف ) ماموریت داده شد تا دو فروند از بمب افکن هایش را با مهمات کامل برای انهدام دو هدف در عمق مناطق عملیاتی سومار اعزام نماید ... و هدفمان هم یگان های توپخانه بود ... در آن زمان ماموریت ابتدا از طریق تلگراف به من ابلاغ شد ... و سپس همرزم دیگرم هم ابلاغیه دیگر را دریافت نمود ... بررسی آنچه را که می بایست در ماموریت انجام می دادیم آغاز کردیم ... با دقت فراوان ... نقشه های زمین شناسی منطقه را در مقیاس های مختلف برای مشخص شدن تصویر مطلوب از هدف مورد حمله استخراج کردیم و در مرحله آخر نیز تصاویر واقعی از هدف را به ما نشان دادند ... هنگامی که نقشه خلبان همراهم را مشاهده می کردم متوجه شدم که هدف او برای انجام حمله بسیار مناسب و با اندکی انحراف در زاویه ، در نزدیکی هدف من قرار دارد... در اطاق پرواز کار توجیه را تکمیل کردیم و به سمت هواپیماهایمان حرکت کردیم ... پس از انجام چکهای اولیه بیرونی هواپیما به درون هواپیما جهیدیم و بر روی صندلی خودمان در کابین قرار گرفتیم . تنها چند دقیقه بعد بر روی باند حرکت را آغاز کردیم ... من به هوا برخاستم ... وقتی که در آسمان جای گرفتم از طریق رادیو شنیدم که هواپیمای دوم در هنگام دویدن روی باند دچار نقص فنی شده و در حال بازگشت و فرود بر روی باند است ... من با توجه به نقشه پرواز به سمت منطقه عملیات ادامه مسیر دادم ... پس از مدت کوتاهی در رادیو شنیدم کسی ما را صدا می کرد ... تحقیق کردیم صدای کیست ... به ما گفته شد که حتما باید هر دو هدف از پیش تعیین شده را منهدم نمائیم ... در حالیکه هواپیمای دوم بدلیل نقص فنی روی زمین باقیمانده بود ... !!! و صدا تاکید داشت که حتما ماموریت باید انجام شود ... در اینجا صاعقه ای بر سرم فرود آمد ..!! [External Link Removed for Guests]
همانطور که قبلا هم گفته بودم هدف را با دقت بالائی بررسی کرده بودیم ... حالا چطور می توانستم در یک چشم بر هم زدن طراحی عملیات را بر هم بزنم ... و چطور می توانستم مسیر حمله بین هدف خودم و هدف هواپیمای دوم را هماهنگ کنم ... ؟ تازه باید تعداد بمبها را هم بین هدف خودم و هدف دوم تقسیم می کردم ... تمام این مسائل فشار زیادی را بر من وارد می ساخت ... در شرایط غیرعادی و بی سابقه ای قرار داشتم ... لازم بود تا سریعا تصمیم بگیرم و ماموریت را تعدیل کنم ... انهدام یک هدف به اندازه کافی دشوار بود ... اکنون که دو هدف در پیش داشتم ... به خودم گفتم : داری در یک لحظه دو هواپیما را برای انهدام دو هدف جداگانه هدایت می کنی ... هدف دوم را فقط به صورت سطحی آنهم در اطاق پرواز نگاهی انداخته بودم و اکنون باید برای انهدام آن به حافظه ام اعتماد می کردم ... و البته از هیچ چیز هم مطمئن نبودم ... محدوده هدف را تعیین کردم و طبق دستوراتی که اخیرا دریافت کرده بودم سمت پرواز به سوی هدف را تغییر دادم که به نوبه خود سبب تغییر در اسلوب رها سازی بمبها گردید ... به سوی دو هدف سمت گرفتم ... !! اما این کار شدنی نبود ... ماموریت غیرممکن بود ...!! سامانه های ناوبری را طوری تنظیم کردم که بتوانم هر دو هدف را با استفاده از تمام تجهیزات کمکی دیگر بمباران کنم ... با دقت و توجه تمام هر دو هدف را مورد اصابت قرار دادم ... از این بابت کاملا مطمئن هستم ... پس از گردش و در مسیر بازگشت از طریق پنجره های کابین توانستم دودهائی را که از هر دو هدف به هوا برمی خاست را مشاهده کنم ... از خوشحالی رقصیدم ... و شادمان با خدمه به کشورمان بازگشتیم ... خاطرات یک عقاب خلبان باجر و تی یو ... [External Link Removed for Guests] از صدام حسین در سال
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام علیکم و رحمه ا...
سرنگونی جنگنده F-5 ایرانی به خلبانی حسین لشگری
در روز 17 سپتامبر سال 1980 ( یعنی 5 روز قبل از آغاز جنگ بین ایران و عراق ) ، یک فروند جنگنده F-5 ایرانی در یک نبرد هوائی با جنگنده MiG-21 عراقی به خلبانی سرگرد كمال عبدالستار البرزنجي بر فراز بغداد مورد اصابت قرار گرفت و سرنگون شد . سرنگونی جنگنده ایرانی دقیقا 5 روز قبل از آغاز جنگ دلیلی بود بر آنکه ایران آغازگر جنگ بوده است . [External Link Removed for Guests]
این درگیری درست 5 روز قبل از آغاز جنگ بین ایران و عراق و پاسخ همه جانبه عراق به آن کشور رخ داد . اگر ایران نیت واقعی برای آغاز جنگ بر علیه عراق نداشت پس جنگنده ایرانی برفراز شهر بغداد در عمق 130 کیلومتری آسمان عراق چه می کرد ؟ متقابلا عراق هم هیچ چاره به جز سرنگونی فوری هواپیمای ایرانی و باسارت درآوردن خلبان آن حسين علي رضا لشكري نداشت در حالیکه خلبان ایرانی در نهایت عزت و احترام در بازداشتگاه اسراء در عراق به سر می برد تا اینکه سرانجام در سال 1998 آزاد شد .
در اینجا نباید فراموش کنیم که در یکی از این تجاوزات هوائی ایران ، یک فروند هواپیمای Antonov An-2 مربوط به یکی از گروه های چتربازی عراق توسط یک جنگنده ایرانی مورد رهگیری قرار گرفت و جنگنده متجاوز با استفاده از تیربار خود هواپیمای عراقی را مجبور به فرود در یکی از فرودگاه های مرزی نمود و ایران چتربازان ورزشکار هواپیما را برای مدت 28 روز نزد خود نگاه داشت . [External Link Removed for Guests]
چتربازان ورزشکار
پاسخ نظامی عراق پس از انجام 420 مورد تجاوز به مرزهای عراق توسط نیروهای مسلح زمینی ، هوائی و دریائی ایران در مدت 18 ماه صورت گرفت . هر چند دفاتر نمایندگی های سیاسی عراق در شهرهای تهران و محمره ( خرمشهر ) نیز هدف حمله قرار گرفت . در اینجا یادآور می شویم که در پایان جنگ 8 ساله ، ایران بازگشت کامل اسراء و تعیین مرزها را برغم تمام همکاری که عراق انجام داد نپذیرفت .
حسین علی رضا لشگری کیست ؟
او در سال 1952 در شهر قزوین به دنیا آمد و در سال 1977 از دانشکده افسری نیروی هوائی با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد . او پس از انجام 12 ماموریت جنگی باسارت عراق درآمد . ایرانی ها به او لقب سید الاسراء دادند چرا که پس از پایان جنگ بین دو کشور و انجام عملیات تبادل اسراء ، عراق همچنان او را در اسارت خود نگاه داشت . ایرانی ها می گویند که عراق وجود این اسیر را تا سال 1996 از دید صلیب سرخ بین الملل مخفی ساخته و این خلبان مدت 10 سال تمام را در زندان انفرادی و به دور از سایر اسرا به سر برده بود.
امتناع عراق از آزادی این اسیر طبق گفته منابع عراقی دو دلیل داشته است :
1- فشار بر ایران برای آزادی سایر اسرای عراقی باقیمانده نزد آن کشور . چرا که تعداد اسرای عراقی بیشتر از تعداد اسرای ایرانی بود و تبادل اسرا هم بر اساس تبادل مساوی نفر به نفر بین دو کشور صورت گرفت .
2- وجود این خلبان اسیر ایرانی ( حسین لشگری ) دلیلی تاریخی بر متجاوز بودن ایران بود و پاسخ عراق به تجاوزات ایران 5 روز بعد از سرنگونی هواپیمای ایرانی برفراز بغداد یعنی 22 سپتامبر 1980 صورت گرفته است .
در آوریل سال 1998 توافقی با ایران صورت گرفت که خلبان حسين علي رضا لشكري به همراه تعدادی از اسرای ایرانی در مقابل باقیمانده اسرای عراقی صورت گرفت . منابع مطلع می گویند در جریان این توافق 319 اسیر ایرانی در مقابل 5584 اسیر عراقی مبادله شدند.
خلبان حسين علي رضا لشكري به درجه سرلشگری ارتقاء یافت . در واقع ایران به ارتقاء درجه او در مدت اسارت هم ادامه داد تا در هنگام آزادی به درجه سرهنگ تمامی رسیده بود. خلبان حسين علي رضا لشكري در سال 2009 فوت کرد و مراسم تشییع جنازه عظیمی برای او برپا شد و در زادگاهش شهر قزوین به خاک سپرده شد . [External Link Removed for Guests]
سرگرد خلبان كمال عبد الستار
توضیحات منبع عراقی :
1- سرگرد خلبان كمال عبد الستار البرزنجي خلبان عراقی است که هواپیمای حسین لشگری را سرنگون ساخت . او سمت های مختلفی را در نیروی هوائی عراق بر عهده داشت . فرماندهی گردان 9 شکاری مستقر در پایگاه هوائی الرشید و پس از آن معاون فرماندهی پدافند هوائی عراق در جریان جنگ دوم خلیج ( فارس ) در سال 1991 را بر عهده گرفت . او در سال 2000 بازنشسته شد و به دائره کهنه سربازان معرفی گردید . پس از سرنگونی رژیم صدام حسین ، از سال 2004 تا 2010 به مقام فرماندهی نیروی هوائی عراق جدید پس از تشکیل مجدد آن برگزیده شد . او اصالتا کرد و اهل سلیمانیه است .
2- منابع خبری در تعیین روز سرنگونی جنگنده ایرانی با هم اختلاف دارند. عده ای تاریخ سرنگونی را 17 سپتامبر ، عده ای 18 سپتامبر و عده ای نیز 7 سپتامبر را بیان می کنند .!
3- محل سقوط جنگنده ایرانی بیشتر در جنوب شرق بغداد عنوان شده است .
4- جنگنده عراقی که توانست F-5 ایرانی را سرنگون سازد از نوع MiG-21 بوده است . [External Link Removed for Guests]
توضیحات مترجم :
1- مرحوم لشگری در بیان خاطرات خود می گوید : صبح روز 1359.6.27، با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم و پس از ادای فریضه نماز لباس پوشیده، به گردان پرواز رفتم. جناب سرگرد "ورتوان" قبل از من در گردان آماده بود. پس از احترام نظامی و احوال پرسی به اتفاق، برگه ماموریت را باز کردیم و برای هماهنگی عملیاتی به اتاق مخصوص توجیه رفتیم و ....
2- مرحوم لشگری لحظه اصابت هواپیمایش را چنین توضیح می دهد : از لیدر اجازه زدن هدف را گرفتم. قرار بود هر دو به صورت ضربدری از چپ و راست یکدیگر را رد کرده، هدفها را منهدم کنیم. بلافاصله زاویه مخصوص پرتاب راکت را به هواپیما دادم و نشاندهنده مخصوص را بر روی هدف میزان کردم. در یک لحظه ناگهان هواپیما تکان شدیدی خورد و فرمان، تعادلش را از دست داد.
نمیدانستم چه بر سر هواپیما آمده، سعی کردم بر خودم مسلط شوم و هواپیما را که در حال پایین رفتن بود کنترل کنم. به هر نحو توسط پدالها، سکان افقی هواپیما را به طرف هدف هدایت کردم، در این لحظه ارتفاع هواپیما به 6000 پا رسیده بود و چراغهای هشدار دهنده موتور مرتب خاموش و روشن میشدند. شاسی پرتاب راکتها را رها کردم. در یک لحظه 76 راکت بر روی هدف ریخته شد و جهنمی از آتش در زیر پایم ایجاد کرد...
3- آزاده شهید سرلشکر "حسین لشگری" و پس از 18 سال (6410 روز) اسارت در زندانهای رژیم بعث عراق، در فروردین 1377 به ایران بازگشت.
4- آزاده سرافراز "حسین لشگری" با موافقت فرمانده معظم کل قوا در تاریخ 27 بهمن 1378 به درجه سرلشکری ارتقا یافت.
5- او دارای درجهٔ جانبازی 70 درصد بود و در طول جنگ تحمیلی تا پیش از اسارت توانست در 12 عملیات هوایی شرکت کند. او از سوی مقام معظم رهبری به لقب "سید الاسراء" مفتخر شد.
6- مرحوم لشگری خاطرات دوران اسارت خود را در کتابی به نام 6410 که دقیقا تعداد روزهای اسارت ایشان است به رشته تحریر درآورده است . [External Link Removed for Guests]
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
سرنگونی جنگنده F-5 ایرانی به خلبانی حسین لشگری
در روز 17 سپتامبر سال 1980 ( یعنی 5 روز قبل از آغاز جنگ بین ایران و عراق ) ، یک فروند جنگنده F-5 ایرانی در یک نبرد هوائی با جنگنده MiG-21 عراقی به خلبانی سرگرد كمال عبدالستار البرزنجي بر فراز بغداد مورد اصابت قرار گرفت و سرنگون شد . سرنگونی جنگنده ایرانی دقیقا 5 روز قبل از آغاز جنگ دلیلی بود بر آنکه ایران آغازگر جنگ بوده است . [External Link Removed for Guests]
این درگیری درست 5 روز قبل از آغاز جنگ بین ایران و عراق و پاسخ همه جانبه عراق به آن کشور رخ داد . اگر ایران نیت واقعی برای آغاز جنگ بر علیه عراق نداشت پس جنگنده ایرانی برفراز شهر بغداد در عمق 130 کیلومتری آسمان عراق چه می کرد ؟ متقابلا عراق هم هیچ چاره به جز سرنگونی فوری هواپیمای ایرانی و باسارت درآوردن خلبان آن حسين علي رضا لشكري نداشت در حالیکه خلبان ایرانی در نهایت عزت و احترام در بازداشتگاه اسراء در عراق به سر می برد تا اینکه سرانجام در سال 1998 آزاد شد .
در اینجا نباید فراموش کنیم که در یکی از این تجاوزات هوائی ایران ، یک فروند هواپیمای Antonov An-2 مربوط به یکی از گروه های چتربازی عراق توسط یک جنگنده ایرانی مورد رهگیری قرار گرفت و جنگنده متجاوز با استفاده از تیربار خود هواپیمای عراقی را مجبور به فرود در یکی از فرودگاه های مرزی نمود و ایران چتربازان ورزشکار هواپیما را برای مدت 28 روز نزد خود نگاه داشت . [External Link Removed for Guests]
چتربازان ورزشکار
پاسخ نظامی عراق پس از انجام 420 مورد تجاوز به مرزهای عراق توسط نیروهای مسلح زمینی ، هوائی و دریائی ایران در مدت 18 ماه صورت گرفت . هر چند دفاتر نمایندگی های سیاسی عراق در شهرهای تهران و محمره ( خرمشهر ) نیز هدف حمله قرار گرفت . در اینجا یادآور می شویم که در پایان جنگ 8 ساله ، ایران بازگشت کامل اسراء و تعیین مرزها را برغم تمام همکاری که عراق انجام داد نپذیرفت .
حسین علی رضا لشگری کیست ؟
او در سال 1952 در شهر قزوین به دنیا آمد و در سال 1977 از دانشکده افسری نیروی هوائی با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد . او پس از انجام 12 ماموریت جنگی باسارت عراق درآمد . ایرانی ها به او لقب سید الاسراء دادند چرا که پس از پایان جنگ بین دو کشور و انجام عملیات تبادل اسراء ، عراق همچنان او را در اسارت خود نگاه داشت . ایرانی ها می گویند که عراق وجود این اسیر را تا سال 1996 از دید صلیب سرخ بین الملل مخفی ساخته و این خلبان مدت 10 سال تمام را در زندان انفرادی و به دور از سایر اسرا به سر برده بود.
امتناع عراق از آزادی این اسیر طبق گفته منابع عراقی دو دلیل داشته است :
1- فشار بر ایران برای آزادی سایر اسرای عراقی باقیمانده نزد آن کشور . چرا که تعداد اسرای عراقی بیشتر از تعداد اسرای ایرانی بود و تبادل اسرا هم بر اساس تبادل مساوی نفر به نفر بین دو کشور صورت گرفت .
2- وجود این خلبان اسیر ایرانی ( حسین لشگری ) دلیلی تاریخی بر متجاوز بودن ایران بود و پاسخ عراق به تجاوزات ایران 5 روز بعد از سرنگونی هواپیمای ایرانی برفراز بغداد یعنی 22 سپتامبر 1980 صورت گرفته است .
در آوریل سال 1998 توافقی با ایران صورت گرفت که خلبان حسين علي رضا لشكري به همراه تعدادی از اسرای ایرانی در مقابل باقیمانده اسرای عراقی صورت گرفت . منابع مطلع می گویند در جریان این توافق 319 اسیر ایرانی در مقابل 5584 اسیر عراقی مبادله شدند.
خلبان حسين علي رضا لشكري به درجه سرلشگری ارتقاء یافت . در واقع ایران به ارتقاء درجه او در مدت اسارت هم ادامه داد تا در هنگام آزادی به درجه سرهنگ تمامی رسیده بود. خلبان حسين علي رضا لشكري در سال 2009 فوت کرد و مراسم تشییع جنازه عظیمی برای او برپا شد و در زادگاهش شهر قزوین به خاک سپرده شد . [External Link Removed for Guests]
سرگرد خلبان كمال عبد الستار
توضیحات منبع عراقی :
1- سرگرد خلبان كمال عبد الستار البرزنجي خلبان عراقی است که هواپیمای حسین لشگری را سرنگون ساخت . او سمت های مختلفی را در نیروی هوائی عراق بر عهده داشت . فرماندهی گردان 9 شکاری مستقر در پایگاه هوائی الرشید و پس از آن معاون فرماندهی پدافند هوائی عراق در جریان جنگ دوم خلیج ( فارس ) در سال 1991 را بر عهده گرفت . او در سال 2000 بازنشسته شد و به دائره کهنه سربازان معرفی گردید . پس از سرنگونی رژیم صدام حسین ، از سال 2004 تا 2010 به مقام فرماندهی نیروی هوائی عراق جدید پس از تشکیل مجدد آن برگزیده شد . او اصالتا کرد و اهل سلیمانیه است .
2- منابع خبری در تعیین روز سرنگونی جنگنده ایرانی با هم اختلاف دارند. عده ای تاریخ سرنگونی را 17 سپتامبر ، عده ای 18 سپتامبر و عده ای نیز 7 سپتامبر را بیان می کنند .!
3- محل سقوط جنگنده ایرانی بیشتر در جنوب شرق بغداد عنوان شده است .
4- جنگنده عراقی که توانست F-5 ایرانی را سرنگون سازد از نوع MiG-21 بوده است . [External Link Removed for Guests]
توضیحات مترجم :
1- مرحوم لشگری در بیان خاطرات خود می گوید : صبح روز 1359.6.27، با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم و پس از ادای فریضه نماز لباس پوشیده، به گردان پرواز رفتم. جناب سرگرد "ورتوان" قبل از من در گردان آماده بود. پس از احترام نظامی و احوال پرسی به اتفاق، برگه ماموریت را باز کردیم و برای هماهنگی عملیاتی به اتاق مخصوص توجیه رفتیم و ....
2- مرحوم لشگری لحظه اصابت هواپیمایش را چنین توضیح می دهد : از لیدر اجازه زدن هدف را گرفتم. قرار بود هر دو به صورت ضربدری از چپ و راست یکدیگر را رد کرده، هدفها را منهدم کنیم. بلافاصله زاویه مخصوص پرتاب راکت را به هواپیما دادم و نشاندهنده مخصوص را بر روی هدف میزان کردم. در یک لحظه ناگهان هواپیما تکان شدیدی خورد و فرمان، تعادلش را از دست داد.
نمیدانستم چه بر سر هواپیما آمده، سعی کردم بر خودم مسلط شوم و هواپیما را که در حال پایین رفتن بود کنترل کنم. به هر نحو توسط پدالها، سکان افقی هواپیما را به طرف هدف هدایت کردم، در این لحظه ارتفاع هواپیما به 6000 پا رسیده بود و چراغهای هشدار دهنده موتور مرتب خاموش و روشن میشدند. شاسی پرتاب راکتها را رها کردم. در یک لحظه 76 راکت بر روی هدف ریخته شد و جهنمی از آتش در زیر پایم ایجاد کرد...
3- آزاده شهید سرلشکر "حسین لشگری" و پس از 18 سال (6410 روز) اسارت در زندانهای رژیم بعث عراق، در فروردین 1377 به ایران بازگشت.
4- آزاده سرافراز "حسین لشگری" با موافقت فرمانده معظم کل قوا در تاریخ 27 بهمن 1378 به درجه سرلشکری ارتقا یافت.
5- او دارای درجهٔ جانبازی 70 درصد بود و در طول جنگ تحمیلی تا پیش از اسارت توانست در 12 عملیات هوایی شرکت کند. او از سوی مقام معظم رهبری به لقب "سید الاسراء" مفتخر شد.
6- مرحوم لشگری خاطرات دوران اسارت خود را در کتابی به نام 6410 که دقیقا تعداد روزهای اسارت ایشان است به رشته تحریر درآورده است . [External Link Removed for Guests]
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 60
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵, ۱:۴۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 207 بار
- سپاسهای دریافتی: 199 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
با سلام
آيا واقعا جنگنده شهيد لشگري در حوالي بغداد هدف قرار گرفت؟ تا آنجايي كه شنيده بودم معمولا براي تهاجم به عمق خاك عراق از اف 5 استفاده نميشد و فانتوم براي اين منظور بكار مي رفت. آيا ميزان سوخت اف 5 براي رسيدن به بغداد اجازه حمل مهمات قابل اعتنا به اين هواپيما مي دهد كه ارزش ريسك فرستادن آن به چنين ماموريت پرخطري داشته باشد؟
همچنين پيش از شروع جنگ آيا ما بغداد را بمباران مي كرديم؟ به نظرم شهيد لشگري نيروهاي متجاوز عراقي در حوالي مرز را بمباران كرده بود و در همانجا مورد اصابت قرار گرفت.
آيا واقعا جنگنده شهيد لشگري در حوالي بغداد هدف قرار گرفت؟ تا آنجايي كه شنيده بودم معمولا براي تهاجم به عمق خاك عراق از اف 5 استفاده نميشد و فانتوم براي اين منظور بكار مي رفت. آيا ميزان سوخت اف 5 براي رسيدن به بغداد اجازه حمل مهمات قابل اعتنا به اين هواپيما مي دهد كه ارزش ريسك فرستادن آن به چنين ماموريت پرخطري داشته باشد؟
همچنين پيش از شروع جنگ آيا ما بغداد را بمباران مي كرديم؟ به نظرم شهيد لشگري نيروهاي متجاوز عراقي در حوالي مرز را بمباران كرده بود و در همانجا مورد اصابت قرار گرفت.
مرگ بر روی پاها بهتر از زندگی بر روی زانوان است
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
h.irani نوشته شده:با سلام
آيا واقعا جنگنده شهيد لشگري در حوالي بغداد هدف قرار گرفت؟ تا آنجايي كه شنيده بودم معمولا براي تهاجم به عمق خاك عراق از اف 5 استفاده نميشد و فانتوم براي اين منظور بكار مي رفت. آيا ميزان سوخت اف 5 براي رسيدن به بغداد اجازه حمل مهمات قابل اعتنا به اين هواپيما مي دهد كه ارزش ريسك فرستادن آن به چنين ماموريت پرخطري داشته باشد؟
همچنين پيش از شروع جنگ آيا ما بغداد را بمباران مي كرديم؟ به نظرم شهيد لشگري نيروهاي متجاوز عراقي در حوالي مرز را بمباران كرده بود و در همانجا مورد اصابت قرار گرفت.
سلام علیکم
من هم نشنیدم که هواپیماهای F-5 بر فراز بغداد عملیاتی انجام داده باشند چرا که طبق فرمایش شما شهر بغداد در شعاع عملیات و برد این هواپیما قرار نمی گیرد . خود عراقی ها هم در تعیین محل واقعی سرنگونی هواپیمای مرحوم لشگری منطقه مشخص و دقیقی را عنوان نکرده اند. در قسمت توضیحات منبع عراقی ""محل سقوط جنگنده ایرانی بیشتر در جنوب شرق بغداد "" عنوان شده است . این جنوب شرق بغداد می تواند در نزدیکی های مرز خودمان باشد چرا که بغداد اساسا از مرزها ایران فاصله چندانی ندارد. حتی جنوب شرق بغداد را می توانیم تا مرزهای مجاور استان خوزستان هم در نظر بگیریم ... اما مرحوم لشگری در کتاب 6410 ، منطقه عملیات و سرنگونی خود را منطقه زرباطیه و حمله به محل استقرار توپخانه ارتش عراق ذکر می کند .

اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
پرنده خورشید
داستان سرنگونی و بازگشت سروان قاسم حسن الدلیمی به عراق [External Link Removed for Guests]
احتمالا همه ما فیلم معروف Behind Enemy Lines یا پشت خطوط دشمن با بازیگری هنرپیشه معروف آمریکائی به نام Owen Wilson که در سال 2001 و بر اساس داستان واقعی فرار ستوان Chris Burnett خلبان آمریکایی ساخته شده را دیده ایم . این خلبان آمریکائی که هواپیمایش در سال 1995 و در جریان حمله به نیروهای صرب و در واکنش به جنایات آنها بر ضد مسلمانان بوسنی مورد اصابت موشک پدافند هوائی صربها قرار گرفت توانست از هواپیما به بیرون پریده و از تنگنای بوسنی خارج شود. داستان نجات این ستوان آمریکائی اولین موردی نیست که در جنگ ها رخ داده است . این ماجرا برای یکی از عقابان نیروی هوائی عراق در جریان جنگ با ایران هم عینا اتفاق افتاده که ماجرای آن در فیلمی به نام خلبان خورشید با شرکت کنعان علی هنرپیشه عراقی در سال 1991 به تصویر کشیده شده است ....
در سال 1988 و در واپسین روزهای جنگ ایران و عراق ، نیروی هوائی عراق اقدام به انجام ماموریتهای شناسائی مسلح در منطقه مقابل خانقین و یا سایر مناطق شرق العماره تا گیلان غرب می نمود . شیوه انجام اینگونه ماموریت ها به شکل Pair Leader ( دو خلبان – دو فرمانده ) بود که دو هواپیما هر کدام مجهز به 4 بمب 250 کیلوگرمی شدید الانفجار در ارتفاع پائین پرواز می کردند و هر واحد یا یگانی از دشمن را چه در حال عقب نشینی و چه در حال پیشروی مشاهده می کردند مورد حمله قرار می دادند . در آن زمان اکثر نیروهای ایرانی بدلیل انجام عملیات بزرگ و سریع ارتش عراق در حال عقب نشینی از خاک عراق بوده اند. برخی از مناطق عراق در شرق العماره تا عمق 40 کیلومتر در اشغال نیروهای ایرانی بود . پس از حمله عراق ایرانی ها فرمان عقب نشینی را صادر کرده و شمار زیادی از نیروهای آنها در حال خروج از خاک عراق بودند . از این روی می بایست خلبان عراق در ارتفاع کم و حداکثر 500 متری سطح زمین به پرواز درآمده تا یگان های درگیر دوست از دشمن را شناسائی نماید .
در اجرای فرمان تعقیب نیروهای در حال عقب نشینی ایرانی خلبان قاسم ارتفاع خود را کاهش داد تا یگان های ایرانی را که در حال انتقال به خط مقدم جبهه بودند را با هواپیمای سوخوی SU-25 خود مورد حمله قرار دهد . مدت زیادی از شیرجه او بر روی هدف نگذشته بود که یک تیر موشک استرلا SAM-7 به سوی هواپیمایش شلیک شد . خلبان فرصت کافی برای انجام مانور نداشت و فقط به رها سازی گوی های آتشین برای فرار از موشک اقدام نمود ... سروان قاسم نه زمان و نه ارتفاع کافی در اختیار داشت تا از موشک رها شود ... هواپیمای سوخوی SU-25 او مورد اصابت قرار گرفت و به شدت آسیب دید . بنا براین خلبان از صندلی پران استفاده نمود تا از هواپیمای در حال سقوط نجات یابد . [External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
لاشه هواپیمای سوخوی SU-25 خلبان قاسم در حالیکه نیروهای ایرانی در اطراف آن حضور دارند - این تصاویر واقعی
پس از فرود او بر زمین تازه دردسر هایش شروع شد . بدلیل شدت فرود پای راستش آسیب دید اما وضعیت زمین منطقه طوری بود که او توانست مخفی شود. سروان قاسم لاشه هواپیمایش را ترک و چتر نجاتش را هم مخفی کرد و از تکه ای چوب به عنوان عصاء استفاده کرد و به سمت غرب به راه افتاد . اما با تیراندازی به طرف او مسیر برایش ناامن شد . سروان قاسم هنوز تا مرز عراق حدود 40 الی 50 کیلومتر فاصله داشت اما او با وجود سختی ها و شدت درد در پای راستش همچنان به مسیر خود به طرف مرز ادامه داد . سروان قاسم برای رسیدن به مرز و دور ماندن از دست نیروهای ایرانی راه هوشمندانه ای را برگزیده بود. او روزها را مخفی می شد و استراحت می کرد و شبها به راه می افتاد و به همین شکل مسیر طولانی تا مرز عراق که 10 روز به طول انجامید را طی نمود .
در جریان طی مسیر گاهی پرنده ای سفید را مشاهده می نمود که در نزدیکی او به زمین می نشست و هرگاه که سروان می خواست او را بگیرد از کنارش می پرید و دوباره در نزدیکی او به زمین می نشست . چندین نوبت این کار پرنده تکرار شد تا سروان قاسم به چشمه آبی رسید که اگر چه برای نوشیدن مناسب نبود اما برایش حکم گنج را داشت . پس از نوشیدن و سیراب شدن باز هم راه خود را در پیش گرفت تا اینکه به محلی رسید که از دور صدای افرادی را می شنید اما نگران بود که به آنها نزدیک شود . چه بسا آنها نیروهای ایرانی بودند و با تیراندازی او را می کشتند .
سروان قاسم در تمام طول شب توقف کرد و سپس کمی به جلو رفت تا بتواند تشخیص دهد صداها فارسی است یا عربی . پس از آنکه مطمئن شد صداها عربی است در هنگام روز با بستن تکه ای پارچه از لباس های زیرش بر روی عصای همراهش و نشان دادن آن به نیروهای عراقی به نشانه تسلیم به سوی آنها رفت تا او را نکشند . اما نیروهای عراقی به سمت او تیراندازی کردند و او فریاد می زد که من خلبان عراقی هستم که چند روز قبل هواپیمایم را زدند ..! نیروهای عراقی تیراندازی را متوقف کردند اما با احتیاط فراوان و باعبور از زمین های مین گذاری شده به طرف خلبان آمدند . خلبان قاسم از میدان مین نجات یافت و نیروهای عراقی توسط بیسیم با مقامات نظامی تماس گرفتند در پشت جبهه تماس گرفتند و از اینکه به سویش تیراندازی کرده بوند بسیار عذرخواهی نمودند. سپس با یک بالگرد خلبان را به بیمارستانی در بغداد بردند تا بدلیل خشک شدن آب بدن و خونریزی از دهانش بدلیل چسبیدن حشره ای به سقف دهان در هنگام نوشیدن آب از برکه و نیز صدمات و جراحات پای راستش مورد درمان قرار گیرد .... [External Link Removed for Guests]
سروان قاسم پس از بازگشت به عراق
[External Link Removed for Guests]
کنعان علی هنرپیشه عراقی در حال ایفای نقش سروان قاسم حسن
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
داستان سرنگونی و بازگشت سروان قاسم حسن الدلیمی به عراق [External Link Removed for Guests]
احتمالا همه ما فیلم معروف Behind Enemy Lines یا پشت خطوط دشمن با بازیگری هنرپیشه معروف آمریکائی به نام Owen Wilson که در سال 2001 و بر اساس داستان واقعی فرار ستوان Chris Burnett خلبان آمریکایی ساخته شده را دیده ایم . این خلبان آمریکائی که هواپیمایش در سال 1995 و در جریان حمله به نیروهای صرب و در واکنش به جنایات آنها بر ضد مسلمانان بوسنی مورد اصابت موشک پدافند هوائی صربها قرار گرفت توانست از هواپیما به بیرون پریده و از تنگنای بوسنی خارج شود. داستان نجات این ستوان آمریکائی اولین موردی نیست که در جنگ ها رخ داده است . این ماجرا برای یکی از عقابان نیروی هوائی عراق در جریان جنگ با ایران هم عینا اتفاق افتاده که ماجرای آن در فیلمی به نام خلبان خورشید با شرکت کنعان علی هنرپیشه عراقی در سال 1991 به تصویر کشیده شده است ....
در سال 1988 و در واپسین روزهای جنگ ایران و عراق ، نیروی هوائی عراق اقدام به انجام ماموریتهای شناسائی مسلح در منطقه مقابل خانقین و یا سایر مناطق شرق العماره تا گیلان غرب می نمود . شیوه انجام اینگونه ماموریت ها به شکل Pair Leader ( دو خلبان – دو فرمانده ) بود که دو هواپیما هر کدام مجهز به 4 بمب 250 کیلوگرمی شدید الانفجار در ارتفاع پائین پرواز می کردند و هر واحد یا یگانی از دشمن را چه در حال عقب نشینی و چه در حال پیشروی مشاهده می کردند مورد حمله قرار می دادند . در آن زمان اکثر نیروهای ایرانی بدلیل انجام عملیات بزرگ و سریع ارتش عراق در حال عقب نشینی از خاک عراق بوده اند. برخی از مناطق عراق در شرق العماره تا عمق 40 کیلومتر در اشغال نیروهای ایرانی بود . پس از حمله عراق ایرانی ها فرمان عقب نشینی را صادر کرده و شمار زیادی از نیروهای آنها در حال خروج از خاک عراق بودند . از این روی می بایست خلبان عراق در ارتفاع کم و حداکثر 500 متری سطح زمین به پرواز درآمده تا یگان های درگیر دوست از دشمن را شناسائی نماید .
در اجرای فرمان تعقیب نیروهای در حال عقب نشینی ایرانی خلبان قاسم ارتفاع خود را کاهش داد تا یگان های ایرانی را که در حال انتقال به خط مقدم جبهه بودند را با هواپیمای سوخوی SU-25 خود مورد حمله قرار دهد . مدت زیادی از شیرجه او بر روی هدف نگذشته بود که یک تیر موشک استرلا SAM-7 به سوی هواپیمایش شلیک شد . خلبان فرصت کافی برای انجام مانور نداشت و فقط به رها سازی گوی های آتشین برای فرار از موشک اقدام نمود ... سروان قاسم نه زمان و نه ارتفاع کافی در اختیار داشت تا از موشک رها شود ... هواپیمای سوخوی SU-25 او مورد اصابت قرار گرفت و به شدت آسیب دید . بنا براین خلبان از صندلی پران استفاده نمود تا از هواپیمای در حال سقوط نجات یابد . [External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
لاشه هواپیمای سوخوی SU-25 خلبان قاسم در حالیکه نیروهای ایرانی در اطراف آن حضور دارند - این تصاویر واقعی
پس از فرود او بر زمین تازه دردسر هایش شروع شد . بدلیل شدت فرود پای راستش آسیب دید اما وضعیت زمین منطقه طوری بود که او توانست مخفی شود. سروان قاسم لاشه هواپیمایش را ترک و چتر نجاتش را هم مخفی کرد و از تکه ای چوب به عنوان عصاء استفاده کرد و به سمت غرب به راه افتاد . اما با تیراندازی به طرف او مسیر برایش ناامن شد . سروان قاسم هنوز تا مرز عراق حدود 40 الی 50 کیلومتر فاصله داشت اما او با وجود سختی ها و شدت درد در پای راستش همچنان به مسیر خود به طرف مرز ادامه داد . سروان قاسم برای رسیدن به مرز و دور ماندن از دست نیروهای ایرانی راه هوشمندانه ای را برگزیده بود. او روزها را مخفی می شد و استراحت می کرد و شبها به راه می افتاد و به همین شکل مسیر طولانی تا مرز عراق که 10 روز به طول انجامید را طی نمود .
در جریان طی مسیر گاهی پرنده ای سفید را مشاهده می نمود که در نزدیکی او به زمین می نشست و هرگاه که سروان می خواست او را بگیرد از کنارش می پرید و دوباره در نزدیکی او به زمین می نشست . چندین نوبت این کار پرنده تکرار شد تا سروان قاسم به چشمه آبی رسید که اگر چه برای نوشیدن مناسب نبود اما برایش حکم گنج را داشت . پس از نوشیدن و سیراب شدن باز هم راه خود را در پیش گرفت تا اینکه به محلی رسید که از دور صدای افرادی را می شنید اما نگران بود که به آنها نزدیک شود . چه بسا آنها نیروهای ایرانی بودند و با تیراندازی او را می کشتند .
سروان قاسم در تمام طول شب توقف کرد و سپس کمی به جلو رفت تا بتواند تشخیص دهد صداها فارسی است یا عربی . پس از آنکه مطمئن شد صداها عربی است در هنگام روز با بستن تکه ای پارچه از لباس های زیرش بر روی عصای همراهش و نشان دادن آن به نیروهای عراقی به نشانه تسلیم به سوی آنها رفت تا او را نکشند . اما نیروهای عراقی به سمت او تیراندازی کردند و او فریاد می زد که من خلبان عراقی هستم که چند روز قبل هواپیمایم را زدند ..! نیروهای عراقی تیراندازی را متوقف کردند اما با احتیاط فراوان و باعبور از زمین های مین گذاری شده به طرف خلبان آمدند . خلبان قاسم از میدان مین نجات یافت و نیروهای عراقی توسط بیسیم با مقامات نظامی تماس گرفتند در پشت جبهه تماس گرفتند و از اینکه به سویش تیراندازی کرده بوند بسیار عذرخواهی نمودند. سپس با یک بالگرد خلبان را به بیمارستانی در بغداد بردند تا بدلیل خشک شدن آب بدن و خونریزی از دهانش بدلیل چسبیدن حشره ای به سقف دهان در هنگام نوشیدن آب از برکه و نیز صدمات و جراحات پای راستش مورد درمان قرار گیرد .... [External Link Removed for Guests]
سروان قاسم پس از بازگشت به عراق
[External Link Removed for Guests]
کنعان علی هنرپیشه عراقی در حال ایفای نقش سروان قاسم حسن
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام علیکم
حملات هوائی راهبردی از ارتفاعات و سرعت بسیار بالا
برخی از راهبردهای نیروی هوائی عراق در جنگ با ایران
جنگ با ایران آزمایشگاهی بود که در آن نیروی هوائی و پدافند هوائی عراق اقدامات زیادی را از بعد تئوریک ، عملی و بهینه سازی امکانات انجام دادند تا وظایف حرفه ای خود را با کیفیت بهتری انجام دهند . از جمله اقدامات مهمی که برای بهینه سازی تجهیزات صورت گرفت ، اصلاح سامانه تصویر برداری هواپیمای Mig-25 موسوم به بیلنک و استفاده از آن بعنوان یک سامانه هدفگیری برای زدن بمبها در ارتفاع و سرعت بالا (( ارتفاع 23000 متر وسرعه 2.5 ماخ )) علاوه بر انجام ماموریت اصلی آن بوده است .
در سال 1985 مجموعه ای از مهندسین و کارشناسان نیروی هوائی گزارشی را مبنی بر امکان استفاده از سامانه تصویربرداری در ماموریت های بمباران هوائی علاوه بر کاربرد تصویر برداری آن ارائه نمودند . کارشناسان روسی که در پایگاه هوائی تموز مشغول بکار بودند این ایده را بسیار پسندیدند و قول همه گونه همکاری و حمایت را از این پیشنهاد که در اتحاد جماهیر شوروی بی سابقه بوده را دادند . بررسی پیشنهاد و آزمون های نظری و عملی آن حدود دو ماه به طول انجامید و نتایج حاصله ، مشوقی شد برای بکارگیری این شیوه جدید بر ضد ایران . صنایع مهمات سازی عراق هم اقدام به طراحی و ساخت بمب های ویژه ای به وزن 400 کیلوگرم نمود که در مقابل حرارت بالا مقاوم بود . برای انجام اینگونه ماموریت ها معمولا از 4 بمب 400 کیلوگرمی استفاده می گردید . از آن پس هواپیماهای Mig-25 در ماموریت های بمباران جزیره خارگ و برخی دیگر از اهداف راهبردی مهم و نیز بمباران شبانه روزی بیشتر شهرهای ایران در سال 1987 پس از تصمیم عراق به بمباران شهرها مشارکت نمودند. [External Link Removed for Guests]
حمله و انهدام تاسیسات جزیره خارگ توسط هواپیماهای
حمله هوائی راهبردی (در عمق مرزهای ایران) با استفاده از سوختگیری هوائی
در آن زمان طرح های راهبردی زیادی برای انجام حملات هوائی توسط بمب افکن های سنگین ، یا هواپیماهای Mig-25 و یا هواپیماهای جنگنده بمب افکن بسته به قابلیت های هواپیماها به اهداف راهبردی ایران وجود داشت که کلیه زیرساخت های حیاتی ایران را در بر می گرفت . اما اولویت با اهداف ضروری تر و حیاتی تری بود که از فرماندهی کل نیروهای مسلح به فرماندهی نیروی هوائی ابلاغ می گردید . این طرح ها با اولویت بسیار بالا به تاسیسات نفتی و گازی ایران ( و مخصوصا تاسیسات صدور نفت جزیره خارگ و مخازن انباشت نفت که از آنها برای بارگیری و صدور نفت از پایانه های صادراتی و نیز سکوهای استخراج نفت ) تخصیص داده شده بود . اما ایران با انتقال نفت از طریق نفتکش های نسبتا کوچک اقدام به انتقال برخی اسکله های نفتی را به دورترین نقاط در جنوب خلیج ع ر ب ی نمود با این گمان که هواپیماهای عراقی بدلیل دوری مسافت قادر به رسیدن به جزیره سیری واقع در 700 کیلومتری مرزهای عراق نیست . اما آنها نمی دانستند که جزیره سیری هم مانند جزیره خارگ دور از دسترس نیست . (پس از حمله به سیری ) ایرانی به فکر افتادند که اسکله ها را باز هم دورتر ببرند و از این رو جزیره لاوان را که در نزدیکی سواحل خودشان بود اختیار نمودند. [External Link Removed for Guests]
اما هواپیماهای شناسائی هوائی عراق دائما در تعقیب آنان بودند و بر همین مبنا بمب افکن های دوربرد B6D ( گونه چینی بمب افکن های توپولف TU-16) با استفاده از موشک های هوا به سطح C601 ماموریت های زیادی را از فاصله 100 الی 150 کیلومتری بر ضد نفتکش های این جزیره انجام می دادند . در 05/10/1987 نیروی هوائی عراق حمله موفقی را با 4 فروند Mirage F-1 به جزیره سیری و تاسیسات حمل و تحویل نفت آن انجام داد که ایران را گیج نمود. این حمله با استفاده از روش سوختگیری هوائی از میراژ های دیگر در طول مسیر پرواز به سمت هدف صورت گرفت . پس از این حمله ایران تصمیم گرفت که از این هم دورتر برود و این بار تنگه هرمز را در نظر گرفت . ایران اسکله های نفتی را به صورت شناور مستقر نمود و آنها را با استفاده از چاه های نفت ( امام حسن ) پر از نفت می کرد و این اسکله ها نیز سوپر نفتکش هائی با ظرفیت بیش از 400 هزار تن را پر از نفت می نمودند و برای تسریع در عملیات دو فروند سوپر نفتکش با همان ظرفیت به صورت همزمان بارگیری می شدند . از این رو انهدام این تاسیسات که هدفی چرب و بسیار موثر بر اقتصاد ایران تلقی می گردید با وجود قرار گرفتن در فاصله 1200 کیلومتری مرزهای بین المللی عراق در دستور کار نیروی هوائی عراق گرفت .
مدیر عملیات در فرماندهی کل نیروی هوائی در سال 1987 مشکلات موجود بر سر راه انجام چنین عملیاتی را به این شرح بیان می کند :
1- برخی نقاط مهم وجود داشتند که لازم بود قبل از انجام این ماموریت مورد حمله و اصابت قرار گیرند .
2- دوری مسافت مشکل مهمی بود که تنها با انجام سوختگیری های هوائی پی درپی ( انجام 3 مرحله سوختگیری هوائی ) قابل حل بود .
3- لازم بود تا برای حصول اطمینان از وجود نفتکش ها در محل ، عملیات شناسائی هوائی صورت گیرد که این کار با استفاده از هواپیماهای Mig-25 R امکانپذیر بود .
4- در صورت بروز نقص فنی هواپیماها و یا آسیب های ناشی از اقدامات پدافندی ایران آیا امکان فرود در امارات متحده عربی وجود داشت ؟ خودم به امارات رفتم و با مقامات آن کشور ملاقات و چنین درخواستی را مطرح نمودم . اما پاسخ شان نه مثبت بود و نه منفی . چرا که دولت امارات علاقه ای به دخالت در کشمکش و منازعه بین ایران و عراق نداشت .
5- سه مرحله سوختگیری هوائی پی در پی برای رسیدن به هدف کافی بود اما پس از انجام ماموریت دیگر سوختی برای بازگشت به فرودگاه مادر باقی نمی ماند. بنابراین فرماندهی نیروی هوائی تصمیم گرفت تا هواپیماها در پایگاه های هوائی عربستان در ظهران و در صورتی که سوخت برای رسیدن به ظهران هم کفایت نکند در کشور امارات عربی متحده فرود آیند. [External Link Removed for Guests]
بازسازی مسیر پروازی حمله به اسکله شناور ایرانی در تنگه هرمز
برنامه ریزی
منابع اطلاعاتی در فرماندهی نیروی هوائی عراق گزارش داده بودند که اسکله شناور قادر است تا دو فروند کشتی نفتکش را به صورت همزمان بارگیری نماید . بر این اساس هدف انتخاب شد که شامل دو فروند کشتی نفتکش ( یکی از آنها به نام وایس جاینت ) به ظرفیت 600 هزار تن و به ابعاد 325م× 60م بود و برج آن هم 11 طبقه داشت و با این مشخصات هدفی ایده آل برای حمله به شمار می رفت .! خلبانان شرکت کننده در حمله هم انتخاب شدند که تماما جمعی گردان 91 هواپیماهای Mirage F-1 بودند . پس از انجام محاسبات مربوط به رسیدن به هدف مشخص شد که برای انجام ماموریت نیاز به 14 فروند هواپیما می باشد که 9 فروند برای سوخترسانی ، دو فروند برای انجام عملیات ایذائی بمنظور گمراه کردن هر گونه فعالیت نیروی هوائی ایران و دور ساختن آنها از دسته اصلی حمله ( و سه فروند برای انجام حمله ) در نظر گرفته شده بودند. نقاط سوختگیری هوائی هم مشخص و شیوه سوخترسانی در مرحله اول از 6 فروند هواپیما به 6 فروند دیگر شامل هواپیماهای حمله تعیین گردید . هواپیماهای سوخترسان مرحله اول پس از انجام سوخترسانی به پایگاه هوائی الوحده ( الشعیبه) باز می گشتند. مرحله دوم سوخترسانی توسط سه فروند هواپیما به سه فروند هواپیمای حمله کننده تا رسیدن به هدف صورت می گرفت و هواپیماهای سوخترسان هم در پایگاه هوائی ظهران در عربستان سعودی فرود می آمدند بدون آنکه هماهنگی قبلی با سعودی ها صوت گرفته باشد . در هنگام برنامه ریزی ، محل استقرار کشتی های ناوگان نیروی دریائی آمریکا در خلیج ع ر ب ی هم مشخص گردید و مقرر شد تا مسیر پرواز بیشتر نزدیک به سمت غرب خلیج ع ر ب ی باشد تا سمت شرقی آن .
[External Link Removed for Guests]
تصویر انهدام کشتی نفتکش بارسلونا در 24 اردیبهشت ماه سال
آمادگی های لازم و انجام عملیات :
با توجه به ویژگی های ماموریت و بنا به نقشه عملیات ، فرماندهی نیروی هوائی بر آموزش خلبانان شرکت کننده اقدام نمود و در این راستا از دریاچه الرزازه برای شبیه سازی اهداف با کلیه جزئیات استفاده گردید . پس از دریافت فرمان اجرای عملیات ، و بمنظور جلوگیری از ردیابی توسط رادارهای ایرانی، 14 فروند هواپیمای Mirage F-1 در فرودگاه ثانویه ارطاوی واقع در 20 کیلومتری غرب پایگاه هوائی الوحده گرد آمدند . در روز 14 نیسان (آوریل) سال 1988 میلادی ، تمامی 14 فروند هواپیمای Mirage شامل 3 فروند هواپیمای حمله کننده با محموله 2 بمب 2000 پوندی مجهز به سرجنگی نفوذگر + 2 مخزن سوخت خارجی به ظرفیت 1200 لیتر به پرواز درآمدند در حالیکه سایر هواپیماها فقط مخازن سوخت خارجی + 2 تیر موشک هوا به هوای Magic – 500 را صرفا برای دفاع از خود حمل می کردند . عملیات سوخترسانی مرحله اول و دوم با موفقیت انجام شد و تنها 3 فروند هواپیمای ضربه در آسمان باقی ماندند. هواپیماها با سرعت 980 کیلومتر بر ساعت به هدف نزدیک می شدند و آخرین نقطه راهنمای ناوبری خلبانان ، تنگه هرمز بود که هواپیماها از آن نقطه برای حمله به هدف به طرف شمال و جزیره لارک سمت گرفتند . [External Link Removed for Guests]
در زمان مقرر هواپیماهای ضربه تا ارتفاع مناسب اوج گرفته و سپس به سمت هدف شیرجه رفتند و مهمات خود را بر روی اسکله شناور خالی کرده و مستقیما آن را هدف قرار دادند و پس از ترک منطقه هدف به سمت امارات متحده عربی رفتند تا در پایگاه های هوائی آن کشور فرود آیند . اما دولت امارات آنها را نپذیرفت و فرمانده دسته بناچار تصمیم گرفت تا دسته پروازی را به سلامت در فرودگاه ظهران فرود آورد. نتیجه این عملیات آتش سوزی و غرق شدن سه فروند نفتکش ویس جاینت ، بارسلون و نفتکش ترکیه ای بود. و بدین ترتیب نیروی هوائی عراق خود را به دورترین تاسیسات صدور نفت ایران رساند و یکی از منابع مهم تامین مالی جنگ را نابود ساخت و سبب شد تا جنگ زودتر به نهایت خود برسد . [External Link Removed for Guests]
یک فروند میراژ در حال پرواز برفراز یک نفتکش مورد اصابت واقع شده [External Link Removed for Guests]
یک فروند میراژ عراقی که گفته شده از سوی یک F-14 ایرانی مورد اصابت یک موشک سایدویندر قرار گرفته و در پایگاه هوائی ظهران عربستان فرود اضطراری داشته است . به تور باریر توجه فرمائید. [External Link Removed for Guests]
توضیحات مترجم : این حمله قبلا در همین تایپیک ارائه شده بود اما در این مقاله برخی نکات جدید مطرح شده بود که ذکر آن برای تکمیل ماجرای حمله و ارائه دید کاملتر به خوانندگان ضروری به نظر می رسید.
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
حملات هوائی راهبردی از ارتفاعات و سرعت بسیار بالا
برخی از راهبردهای نیروی هوائی عراق در جنگ با ایران
جنگ با ایران آزمایشگاهی بود که در آن نیروی هوائی و پدافند هوائی عراق اقدامات زیادی را از بعد تئوریک ، عملی و بهینه سازی امکانات انجام دادند تا وظایف حرفه ای خود را با کیفیت بهتری انجام دهند . از جمله اقدامات مهمی که برای بهینه سازی تجهیزات صورت گرفت ، اصلاح سامانه تصویر برداری هواپیمای Mig-25 موسوم به بیلنک و استفاده از آن بعنوان یک سامانه هدفگیری برای زدن بمبها در ارتفاع و سرعت بالا (( ارتفاع 23000 متر وسرعه 2.5 ماخ )) علاوه بر انجام ماموریت اصلی آن بوده است .
در سال 1985 مجموعه ای از مهندسین و کارشناسان نیروی هوائی گزارشی را مبنی بر امکان استفاده از سامانه تصویربرداری در ماموریت های بمباران هوائی علاوه بر کاربرد تصویر برداری آن ارائه نمودند . کارشناسان روسی که در پایگاه هوائی تموز مشغول بکار بودند این ایده را بسیار پسندیدند و قول همه گونه همکاری و حمایت را از این پیشنهاد که در اتحاد جماهیر شوروی بی سابقه بوده را دادند . بررسی پیشنهاد و آزمون های نظری و عملی آن حدود دو ماه به طول انجامید و نتایج حاصله ، مشوقی شد برای بکارگیری این شیوه جدید بر ضد ایران . صنایع مهمات سازی عراق هم اقدام به طراحی و ساخت بمب های ویژه ای به وزن 400 کیلوگرم نمود که در مقابل حرارت بالا مقاوم بود . برای انجام اینگونه ماموریت ها معمولا از 4 بمب 400 کیلوگرمی استفاده می گردید . از آن پس هواپیماهای Mig-25 در ماموریت های بمباران جزیره خارگ و برخی دیگر از اهداف راهبردی مهم و نیز بمباران شبانه روزی بیشتر شهرهای ایران در سال 1987 پس از تصمیم عراق به بمباران شهرها مشارکت نمودند. [External Link Removed for Guests]
حمله و انهدام تاسیسات جزیره خارگ توسط هواپیماهای
حمله هوائی راهبردی (در عمق مرزهای ایران) با استفاده از سوختگیری هوائی
در آن زمان طرح های راهبردی زیادی برای انجام حملات هوائی توسط بمب افکن های سنگین ، یا هواپیماهای Mig-25 و یا هواپیماهای جنگنده بمب افکن بسته به قابلیت های هواپیماها به اهداف راهبردی ایران وجود داشت که کلیه زیرساخت های حیاتی ایران را در بر می گرفت . اما اولویت با اهداف ضروری تر و حیاتی تری بود که از فرماندهی کل نیروهای مسلح به فرماندهی نیروی هوائی ابلاغ می گردید . این طرح ها با اولویت بسیار بالا به تاسیسات نفتی و گازی ایران ( و مخصوصا تاسیسات صدور نفت جزیره خارگ و مخازن انباشت نفت که از آنها برای بارگیری و صدور نفت از پایانه های صادراتی و نیز سکوهای استخراج نفت ) تخصیص داده شده بود . اما ایران با انتقال نفت از طریق نفتکش های نسبتا کوچک اقدام به انتقال برخی اسکله های نفتی را به دورترین نقاط در جنوب خلیج ع ر ب ی نمود با این گمان که هواپیماهای عراقی بدلیل دوری مسافت قادر به رسیدن به جزیره سیری واقع در 700 کیلومتری مرزهای عراق نیست . اما آنها نمی دانستند که جزیره سیری هم مانند جزیره خارگ دور از دسترس نیست . (پس از حمله به سیری ) ایرانی به فکر افتادند که اسکله ها را باز هم دورتر ببرند و از این رو جزیره لاوان را که در نزدیکی سواحل خودشان بود اختیار نمودند. [External Link Removed for Guests]
اما هواپیماهای شناسائی هوائی عراق دائما در تعقیب آنان بودند و بر همین مبنا بمب افکن های دوربرد B6D ( گونه چینی بمب افکن های توپولف TU-16) با استفاده از موشک های هوا به سطح C601 ماموریت های زیادی را از فاصله 100 الی 150 کیلومتری بر ضد نفتکش های این جزیره انجام می دادند . در 05/10/1987 نیروی هوائی عراق حمله موفقی را با 4 فروند Mirage F-1 به جزیره سیری و تاسیسات حمل و تحویل نفت آن انجام داد که ایران را گیج نمود. این حمله با استفاده از روش سوختگیری هوائی از میراژ های دیگر در طول مسیر پرواز به سمت هدف صورت گرفت . پس از این حمله ایران تصمیم گرفت که از این هم دورتر برود و این بار تنگه هرمز را در نظر گرفت . ایران اسکله های نفتی را به صورت شناور مستقر نمود و آنها را با استفاده از چاه های نفت ( امام حسن ) پر از نفت می کرد و این اسکله ها نیز سوپر نفتکش هائی با ظرفیت بیش از 400 هزار تن را پر از نفت می نمودند و برای تسریع در عملیات دو فروند سوپر نفتکش با همان ظرفیت به صورت همزمان بارگیری می شدند . از این رو انهدام این تاسیسات که هدفی چرب و بسیار موثر بر اقتصاد ایران تلقی می گردید با وجود قرار گرفتن در فاصله 1200 کیلومتری مرزهای بین المللی عراق در دستور کار نیروی هوائی عراق گرفت .
مدیر عملیات در فرماندهی کل نیروی هوائی در سال 1987 مشکلات موجود بر سر راه انجام چنین عملیاتی را به این شرح بیان می کند :
1- برخی نقاط مهم وجود داشتند که لازم بود قبل از انجام این ماموریت مورد حمله و اصابت قرار گیرند .
2- دوری مسافت مشکل مهمی بود که تنها با انجام سوختگیری های هوائی پی درپی ( انجام 3 مرحله سوختگیری هوائی ) قابل حل بود .
3- لازم بود تا برای حصول اطمینان از وجود نفتکش ها در محل ، عملیات شناسائی هوائی صورت گیرد که این کار با استفاده از هواپیماهای Mig-25 R امکانپذیر بود .
4- در صورت بروز نقص فنی هواپیماها و یا آسیب های ناشی از اقدامات پدافندی ایران آیا امکان فرود در امارات متحده عربی وجود داشت ؟ خودم به امارات رفتم و با مقامات آن کشور ملاقات و چنین درخواستی را مطرح نمودم . اما پاسخ شان نه مثبت بود و نه منفی . چرا که دولت امارات علاقه ای به دخالت در کشمکش و منازعه بین ایران و عراق نداشت .
5- سه مرحله سوختگیری هوائی پی در پی برای رسیدن به هدف کافی بود اما پس از انجام ماموریت دیگر سوختی برای بازگشت به فرودگاه مادر باقی نمی ماند. بنابراین فرماندهی نیروی هوائی تصمیم گرفت تا هواپیماها در پایگاه های هوائی عربستان در ظهران و در صورتی که سوخت برای رسیدن به ظهران هم کفایت نکند در کشور امارات عربی متحده فرود آیند. [External Link Removed for Guests]
بازسازی مسیر پروازی حمله به اسکله شناور ایرانی در تنگه هرمز
برنامه ریزی
منابع اطلاعاتی در فرماندهی نیروی هوائی عراق گزارش داده بودند که اسکله شناور قادر است تا دو فروند کشتی نفتکش را به صورت همزمان بارگیری نماید . بر این اساس هدف انتخاب شد که شامل دو فروند کشتی نفتکش ( یکی از آنها به نام وایس جاینت ) به ظرفیت 600 هزار تن و به ابعاد 325م× 60م بود و برج آن هم 11 طبقه داشت و با این مشخصات هدفی ایده آل برای حمله به شمار می رفت .! خلبانان شرکت کننده در حمله هم انتخاب شدند که تماما جمعی گردان 91 هواپیماهای Mirage F-1 بودند . پس از انجام محاسبات مربوط به رسیدن به هدف مشخص شد که برای انجام ماموریت نیاز به 14 فروند هواپیما می باشد که 9 فروند برای سوخترسانی ، دو فروند برای انجام عملیات ایذائی بمنظور گمراه کردن هر گونه فعالیت نیروی هوائی ایران و دور ساختن آنها از دسته اصلی حمله ( و سه فروند برای انجام حمله ) در نظر گرفته شده بودند. نقاط سوختگیری هوائی هم مشخص و شیوه سوخترسانی در مرحله اول از 6 فروند هواپیما به 6 فروند دیگر شامل هواپیماهای حمله تعیین گردید . هواپیماهای سوخترسان مرحله اول پس از انجام سوخترسانی به پایگاه هوائی الوحده ( الشعیبه) باز می گشتند. مرحله دوم سوخترسانی توسط سه فروند هواپیما به سه فروند هواپیمای حمله کننده تا رسیدن به هدف صورت می گرفت و هواپیماهای سوخترسان هم در پایگاه هوائی ظهران در عربستان سعودی فرود می آمدند بدون آنکه هماهنگی قبلی با سعودی ها صوت گرفته باشد . در هنگام برنامه ریزی ، محل استقرار کشتی های ناوگان نیروی دریائی آمریکا در خلیج ع ر ب ی هم مشخص گردید و مقرر شد تا مسیر پرواز بیشتر نزدیک به سمت غرب خلیج ع ر ب ی باشد تا سمت شرقی آن .
[External Link Removed for Guests]
تصویر انهدام کشتی نفتکش بارسلونا در 24 اردیبهشت ماه سال
آمادگی های لازم و انجام عملیات :
با توجه به ویژگی های ماموریت و بنا به نقشه عملیات ، فرماندهی نیروی هوائی بر آموزش خلبانان شرکت کننده اقدام نمود و در این راستا از دریاچه الرزازه برای شبیه سازی اهداف با کلیه جزئیات استفاده گردید . پس از دریافت فرمان اجرای عملیات ، و بمنظور جلوگیری از ردیابی توسط رادارهای ایرانی، 14 فروند هواپیمای Mirage F-1 در فرودگاه ثانویه ارطاوی واقع در 20 کیلومتری غرب پایگاه هوائی الوحده گرد آمدند . در روز 14 نیسان (آوریل) سال 1988 میلادی ، تمامی 14 فروند هواپیمای Mirage شامل 3 فروند هواپیمای حمله کننده با محموله 2 بمب 2000 پوندی مجهز به سرجنگی نفوذگر + 2 مخزن سوخت خارجی به ظرفیت 1200 لیتر به پرواز درآمدند در حالیکه سایر هواپیماها فقط مخازن سوخت خارجی + 2 تیر موشک هوا به هوای Magic – 500 را صرفا برای دفاع از خود حمل می کردند . عملیات سوخترسانی مرحله اول و دوم با موفقیت انجام شد و تنها 3 فروند هواپیمای ضربه در آسمان باقی ماندند. هواپیماها با سرعت 980 کیلومتر بر ساعت به هدف نزدیک می شدند و آخرین نقطه راهنمای ناوبری خلبانان ، تنگه هرمز بود که هواپیماها از آن نقطه برای حمله به هدف به طرف شمال و جزیره لارک سمت گرفتند . [External Link Removed for Guests]
در زمان مقرر هواپیماهای ضربه تا ارتفاع مناسب اوج گرفته و سپس به سمت هدف شیرجه رفتند و مهمات خود را بر روی اسکله شناور خالی کرده و مستقیما آن را هدف قرار دادند و پس از ترک منطقه هدف به سمت امارات متحده عربی رفتند تا در پایگاه های هوائی آن کشور فرود آیند . اما دولت امارات آنها را نپذیرفت و فرمانده دسته بناچار تصمیم گرفت تا دسته پروازی را به سلامت در فرودگاه ظهران فرود آورد. نتیجه این عملیات آتش سوزی و غرق شدن سه فروند نفتکش ویس جاینت ، بارسلون و نفتکش ترکیه ای بود. و بدین ترتیب نیروی هوائی عراق خود را به دورترین تاسیسات صدور نفت ایران رساند و یکی از منابع مهم تامین مالی جنگ را نابود ساخت و سبب شد تا جنگ زودتر به نهایت خود برسد . [External Link Removed for Guests]
یک فروند میراژ در حال پرواز برفراز یک نفتکش مورد اصابت واقع شده [External Link Removed for Guests]
یک فروند میراژ عراقی که گفته شده از سوی یک F-14 ایرانی مورد اصابت یک موشک سایدویندر قرار گرفته و در پایگاه هوائی ظهران عربستان فرود اضطراری داشته است . به تور باریر توجه فرمائید. [External Link Removed for Guests]
توضیحات مترجم : این حمله قبلا در همین تایپیک ارائه شده بود اما در این مقاله برخی نکات جدید مطرح شده بود که ذکر آن برای تکمیل ماجرای حمله و ارائه دید کاملتر به خوانندگان ضروری به نظر می رسید.
هرگونه برداشت یا نقل قول و یا کپی برداری از این مقاله با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است .
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1102
- تاریخ عضویت: جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۸۶, ۶:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: ارومیه
- سپاسهای ارسالی: 12685 بار
- سپاسهای دریافتی: 11777 بار
- تماس:
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
با سلام و تشکر از دوست خوبم برای زحمتی که می کشند ... چند مطلب در خصوص موارد فوق
لاشه به وضوح متعلق به یک C-130 ایرانی است.
این پیکربندی مهمات (2 بمب 2000 پاوندی و 2 باک 1200 لیتری) در شرایط استاندارد مجاز نمی باشد.
[External Link Removed for Guests]
اگر چنانچه بپذیریم که برادر عراقی نویسنده مطلب دچار "سهو قلم" (؟!) نشده باشند و اصرار بر اینکه مهمات محمول بمب های 2000 پاوندی بوده باشند، 2 حالت متصور است:
1- حمل 2 بمب 2000 پاوندی در پایلون های داخلی زیر بال و یک باک 1200 لیتری در جایگاه مرکزی زیر بدنه و یا [به احتمال بیشتر] دو بمب در زیر بال ها و یک باک مرکزی 2200 لیتری در پایلون مرکزی زیر بدنه!
[External Link Removed for Guests]
جنگنده Mirage F-1EQ4-200 عراقی در توقف میانه راه تحویل به عراق، یونان، با یک باک بزرگ 2200 لیتری "عراقی"! این باک همراه با گونه EQ-4 میراژ اف-1 وارد خدمت شد و به نام عراقی معروف گشت.
2- حمل 2 باک 1200 لیتری (ظرفیت واقعی 1155 لیتر!) در پایلون های داخلی زیر بال و 2 بمب 2000 پاوندی بر روی نقاط اتصال انتهایی پایلون چند تایی حمل بمب CLB-4 در پایلون مرکزی زیر بدنه!
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مشابه تصاویر بالا، البته میراژ در تصاویر بالا با بمب های خوشه ای بلوگا تسلیح شده است. با توجه به نزدیکی ابعاد (و نه وزن) بمب BLG-66 Belouga با بمب Mk-84 این کار شدنی است.
هر چند هیچ یک از پیکربندی های فوق استاندارد نیست و بنده عکسی با شرایط اعلامی نیافتم، اما با توجه به شرایط جنگی و اهمیت هدف و البته موضوع سوخت محمول هر 2 می توانند مورد استفاده واقع شده باشند.
موفق باشید
abdolmahdi نوشته شده:
...
[External Link Removed for Guests]
لاشه هواپیمای سوخوی SU-25 خلبان قاسم در حالیکه نیروهای ایرانی در اطراف آن حضور دارند - این تصاویر واقعی است
...
لاشه به وضوح متعلق به یک C-130 ایرانی است.
abdolmahdi نوشته شده:...
در روز 14 نیسان (آوریل) سال 1988 میلادی ، تمامی 14 فروند هواپیمای Mirage شامل 3 فروند هواپیمای حمله کننده با محموله 2 بمب 2000 پوندی مجهز به سرجنگی نفوذگر + 2 مخزن سوخت خارجی به ظرفیت 1200 لیتر به پرواز درآمدند در حالیکه سایر هواپیماها فقط مخازن سوخت خارجی + 2 تیر موشک هوا به هوای Magic – 500 را صرفا برای دفاع از خود حمل می کردند.
...
این پیکربندی مهمات (2 بمب 2000 پاوندی و 2 باک 1200 لیتری) در شرایط استاندارد مجاز نمی باشد.
[External Link Removed for Guests]
اگر چنانچه بپذیریم که برادر عراقی نویسنده مطلب دچار "سهو قلم" (؟!) نشده باشند و اصرار بر اینکه مهمات محمول بمب های 2000 پاوندی بوده باشند، 2 حالت متصور است:
1- حمل 2 بمب 2000 پاوندی در پایلون های داخلی زیر بال و یک باک 1200 لیتری در جایگاه مرکزی زیر بدنه و یا [به احتمال بیشتر] دو بمب در زیر بال ها و یک باک مرکزی 2200 لیتری در پایلون مرکزی زیر بدنه!
[External Link Removed for Guests]
جنگنده Mirage F-1EQ4-200 عراقی در توقف میانه راه تحویل به عراق، یونان، با یک باک بزرگ 2200 لیتری "عراقی"! این باک همراه با گونه EQ-4 میراژ اف-1 وارد خدمت شد و به نام عراقی معروف گشت.
2- حمل 2 باک 1200 لیتری (ظرفیت واقعی 1155 لیتر!) در پایلون های داخلی زیر بال و 2 بمب 2000 پاوندی بر روی نقاط اتصال انتهایی پایلون چند تایی حمل بمب CLB-4 در پایلون مرکزی زیر بدنه!
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مشابه تصاویر بالا، البته میراژ در تصاویر بالا با بمب های خوشه ای بلوگا تسلیح شده است. با توجه به نزدیکی ابعاد (و نه وزن) بمب BLG-66 Belouga با بمب Mk-84 این کار شدنی است.
هر چند هیچ یک از پیکربندی های فوق استاندارد نیست و بنده عکسی با شرایط اعلامی نیافتم، اما با توجه به شرایط جنگی و اهمیت هدف و البته موضوع سوخت محمول هر 2 می توانند مورد استفاده واقع شده باشند.
موفق باشید
حقيقت را بدانيد تا رها شويد؛ دانش قدرت است! زيرا به شما اجازه تصميم گيري آگاهانه بر اساس حقايق هستي را مي دهد، نه بر اساس باورهاي گاها اشتباه شما!
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
بسیار جالب بود
برنامه نویس فروشگاه اینترنتی [External Link Removed for Guests]
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 594 بار
- سپاسهای دریافتی: 10250 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
kayvan6079 نوشته شده: با سلام و تشکر از دوست خوبم برای زحمتی که می کشند ... چند مطلب در خصوص موارد فوقabdolmahdi نوشته شده:
...
[External Link Removed for Guests]
لاشه هواپیمای سوخوی SU-25 خلبان قاسم در حالیکه نیروهای ایرانی در اطراف آن حضور دارند - این تصاویر واقعی است
...
لاشه به وضوح متعلق به یک C-130 ایرانی است.
عجب ...ولی این تصویر در متن اصلی مقاله آورده شده بود و من اصلا متوجه نشده بودم .... درود بر شما استاد کیوان
abdolmahdi نوشته شده:...
در روز 14 نیسان (آوریل) سال 1988 میلادی ، تمامی 14 فروند هواپیمای Mirage شامل 3 فروند هواپیمای حمله کننده با محموله 2 بمب 2000 پوندی مجهز به سرجنگی نفوذگر + 2 مخزن سوخت خارجی به ظرفیت 1200 لیتر به پرواز درآمدند در حالیکه سایر هواپیماها فقط مخازن سوخت خارجی + 2 تیر موشک هوا به هوای Magic – 500 را صرفا برای دفاع از خود حمل می کردند.
...
این پیکربندی مهمات (2 بمب 2000 پاوندی و 2 باک 1200 لیتری) در شرایط استاندارد مجاز نمی باشد.
[External Link Removed for Guests]
اگر چنانچه بپذیریم که برادر عراقی نویسنده مطلب دچار "سهو قلم" (؟!) نشده باشند و اصرار بر اینکه مهمات محمول بمب های 2000 پاوندی بوده باشند، 2 حالت متصور است:
1- حمل 2 بمب 2000 پاوندی در پایلون های داخلی زیر بال و یک باک 1200 لیتری در جایگاه مرکزی زیر بدنه و یا [به احتمال بیشتر] دو بمب در زیر بال ها و یک باک مرکزی 2200 لیتری در پایلون مرکزی زیر بدنه!
[External Link Removed for Guests]
جنگنده Mirage F-1EQ4-200 عراقی در توقف میانه راه تحویل به عراق، یونان، با یک باک بزرگ 2200 لیتری "عراقی"! این باک همراه با گونه EQ-4 میراژ اف-1 وارد خدمت شد و به نام عراقی معروف گشت.
2- حمل 2 باک 1200 لیتری (ظرفیت واقعی 1155 لیتر!) در پایلون های داخلی زیر بال و 2 بمب 2000 پاوندی بر روی نقاط اتصال انتهایی پایلون چند تایی حمل بمب CLB-4 در پایلون مرکزی زیر بدنه!
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مشابه تصاویر بالا، البته میراژ در تصاویر بالا با بمب های خوشه ای بلوگا تسلیح شده است. با توجه به نزدیکی ابعاد (و نه وزن) بمب BLG-66 Belouga با بمب Mk-84 این کار شدنی است.
هر چند هیچ یک از پیکربندی های فوق استاندارد نیست و بنده عکسی با شرایط اعلامی نیافتم، اما با توجه به شرایط جنگی و اهمیت هدف و البته موضوع سوخت محمول هر 2 می توانند مورد استفاده واقع شده باشند.
بیان اینگونه موارد تخصصی فقط در صلاحیت شماست
موفق
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.