من سال ها پیش کارتونی رو دیدم که در آن یک مرد زندانی شده بود یک پیرمرد زندانی به او یک انگشتر میدهد. بعد مدتی پیرمرد میمیرد و زندان بان ها جسد او را به آب می اندازند پس آن که جسد به آب انداخته میشود معلوم میشود که آن جسد، جسد پیرمرد نیست بلکه آن مرد است که با این حقه از زندان آزاد می شود بقیه داستان یادم نیست. کسی می دونه اسم این داستان چیه؟

سلام
اسمش کُنتِ مونت کریستو هست
نوشته ی الکساندر دوما

کُنت یک لقب هست مثل لُرد ، ارباب ، خان
برای زن میگن کُنتِس