Das Leben der Anderen/The Lives of Others

نويسنده و کارگردان: فلوريان هنکل فون دونرسمارک. موسيقي: استفان موچا، گابريل يارد. مدير فيلمبرداري: هاگن بوگدانسکي. تدوين: پاتريشيا رومل. طراح صحنه: سيلکه بوهر. بازيگران: اولريش موهه[سروان گرد ويسلر]، مارتينا گدک[کريستا-ماريا زيلاند]، سباستين کخ[گئورگ درايمان]، اولريش توکور[سرهنگ دوم آنتون گروبيتز]، هانس يوئه بائر[پل هاوزر]، ولکمار کلينرت[آلبرت يرسکا]، ماتياس بره نر[کارل والنر]. ١٣٧ دقيقه. محصول ٢٠٠٦ آلمان. نامزد اسکار بهترين فيلم خارجي، برنده جايزه بهترين بازيگر مرد/موهه، بهترين کارگرداني و بهترين فيلمنامه از جوايز فيلم باواريا، برنده جايزه بهترين بازيگر/موهه، بهترين فيلم و بهترين فيلمنامه از مراسم فيلم اروپايي، برنده شش جايزه از مراسم فيلم آلماني، نامزد گلدن گلاب بهترين فيلم خارجي، برنده جايزه بهترين فيلم خارجي از مراسم Guldbagge، برنده جايزه تماشاگران از جشنوراه لوکارنو، برنده جايزه بهترين فيلم خارجي از انجمن منتقدان لس آنجلس، برنده جايزه مردم پسندترين فيلم از جشنواره ونکوور، برنده جايزه تماشاگران جشنواره ورشو و...
آلمان شرقي، اوايل دهه ١٩٨٠. گئورگ درايمان نمايشنامه نويسي موفق است که مدت هاست با هنرپيشه اي زيبا به نام کريستا ماريا زيلاند زندگي مشترکي دارد. کريستا هنرپيشه محبوب مردم و روشنفکران است که اغلب نقش اول نمايش هاي درايمان را نيز بازي مي کند تا اين که يک شب در نمايش افتتاحيه يکي از کارهاي آن دو، توجه وزير فرهنگ به کريستا جلب مي شود. اما کريستا اعتنايي به او نمي کند و همين امر وزير را خشمگين مي سازد. وزير از سرهنگ گروبيتز صاحب منصب اشتازي[سرويس اطلاعاتي آلمان شرقي] مي خواهد تا زندگي اين دو هنرمند را زير نظر بگيرد. گروبيتز نيز به نوبه خود زبده ترين مامور خود سروان ويسلر را مامور اين کار مي کند. ويسلر در تمامي آپارتمان درايمان و کريستا دستگاه هاي شنود و دوربين مخفي نصب کرده و بيست و چهار ساعته آنها را زير نظر مي گيرد. اما کم کم جذب زندگي اين دو و دنياي هنر و ادبيات مي شود. تا جايي که برخي کارهاي قابل مجازات آن دو را نيز ناديده مي گيرد. اما انتشار مقاله اي بدون امضا در اشپيگل درباره خودکشي يکي از نويسندگان آلمان شرقي همه چيز را به هم مي ريزد. مافوق هاي ويسلر از او مي خواهند کشف کنند آيا درايمان نقشي در نوشتن اين مقاله داشته يا خير؟ ويسلر سعي مي کند تا درايمان را تبرئه کند، اما گروبيتز با به دام انداختن کريستا پي به واقعيت مي برد. ولي در بازرسي خانه ماشين تحريري که تنها مدرک جرم درايمان است، يافت نمي شود و کريستا خودکشي مي کند. سال ها بعد از فروپاشي درايمان که پي به نقش ويسلر در نجات خود و بيگناهي کريستا برده کتاب خود با نام سمفوني انسان خوب را به او تقديم مي کند. اما از ديدارش چشم مي پوشد...