به یک نفر اهلِ یکی از کشورهای اروپا که تو مصرفِ آب خیلی اسراف میکرد گفتم :
قدرِ آب رو باید دونست . فقط یه لحظه فکر کن اگه بری WC و آخِرِ کار ببینی آب قطعه چه حالی بهت دست میده ؟
گفت:

هیچی . مشکلی پیش نمیاد اصلاً . چون آب لازم نداریم تو WC , دستمال کاغذی اگه نباشه مشکل پیش میاد!!!

گمونم یه جای تمیز توی زمین فوتبال نباشه .
هر بازیکونی که دوربین نشونش میده , درست همون موقع ( معذرت میخوام ) تُف میندازه تو زمین !!!.
تو هر بازی 22 نفر تو زمینند .
نفری 50 تا تف بندازند , بعد از سه چهار مسابقه دیگه زمین شده تفِ خالی

MOHAMMAD_ASEMOONI نوشته شده:گمونم یه جای تمیز توی زمین فوتبال نباشه .
هر بازیکونی که دوربین نشونش میده , درست همون موقع ( معذرت میخوام ) تُف میندازه تو زمین !!!.
تو هر بازی 22 نفر تو زمینند .
نفری 50 تا تف بندازند , بعد از سه چهار مسابقه دیگه زمین شده تفِ خالی

به چمنا آب میدن تف نیست که!!!
خوش بین باش

این روزها این کلیپ توی شبکه ها اجتماعی و روزنامه های اینترنتی عربی خبرساز شده
در این کلیپ یک زن که در یک کودکستان یا پانسیون نگهداریِ کودکان کار میکنه به طرز وحشیانه ای با یکی از کودکان رفتار میکنه
البته ممکنه این کلیپ اصلاً در ایران فیلمبرداری نشده باشه و در یک کشور عربی باشه
خودتون ببینین
[External Link Removed for Guests]

شاید لازم بشه از فـیلترشکـن استفاده کنین

تو ژاپن شلوارهای جین ( جینز ) رو میبرند باغ وحش میندازند جلوی شیرها و ببرها و خرسها تا پاره پوره و جر واجرش کنند بعدش توی حراج میفروشند
قیمت تا 1200 دلار برای هر شلوار رسیده !!!

[External Link Removed for Guests]
جورابهای پاره پوره رو دور نندازینا . بالاخره یه روز مد میشه

تلوزیون دیجیتال اختراع شد .
از شرّ تصویر برفکی و خش خش تلوزیونهایِ آنالوگ راحت شدیم , گرفتار تصویر شطرنجی و قریچ قوروچ شدیم .

یک رادار قدیمی تک سرنشین که مخترع مربوطه از برجک تانک هم در ان استفاده کرده بود. اپراتور، نقش صفحه نمایش، نقشه منطقه و کامپیوتر انالیز سمت و ارتفاع هواپیما ها را یک تنه بعهده داشت اما تنها مشکل این رادار پیشرفته زمان خود ان بود که اولا صندلی نداشت واپراتور مجبور بود ساعت ها بحالت نیم خیز منتظر صدای هواپیما بماند و دوم انکه وی میتوانست صحبت محرمانه فرماندهان جنگ را از فاصله چند کیلومتری شنود کند ولذا در اکثر مواقع فرماندهان مجبوربودند به زبان علامات ناشنوایان با هم صحبت کنند یا گفته خود را روی کاغذ نوشته و به هم نشان دهند.




این رادار نمونه رادار قویترمدل قبل است که قدرت ان در تشخیص صدای هواپیما به دو بابر افزایش یافته بود اما بهمان ترتیب مشکل فرماندهان را هم دو برابر کرده بود زیرا انها مجبور میشدند بجای زبان ناشنوایان جهت احتیاط بیشتر بوسیله تله پاتی با هم حرف بزنند.




این هم مدل دیگری از رادار در زمان جنگ دوم جهانی بود که به ان رادار اچار فرانسه می گفتند چرا که اپراتور میتوانست از ان هم بعنوان شنود صدای هواپیما، هم بعنوان دوربین دو چشمی، اژیر اخطار حمله هوایی و هم شیپور جنگ استفاده کند. در مواقعی که هواپیماهای دشمن حسابی نزدیک می شدند اپراتور در هر دو رادار صدای اژیر در می اوردند یکی با صدای زیر و یکی با صدای بم. پس از پایان جنگ تعدادی از این رادارها بعنوان شیپور صبحگاه عمومی به پادگان ها فرستاده شدند اما بدلیل انکه یک شهر را بیدار می کرد از رده خارج شد


این یکی دیگه آخرشه یعنی حرف نداشت. یک مولتی رادار فوق پیشرفته که در مواقع ضروری از ان بعنوان ارکستر شهر هم استفاده می شد. قدرت این رادار بحدی بود که اگر یک المانی در شهر کلن المان سرفه می کرد اپراتور در لندن تا سه روز گوش درد می گرفت. علاوه بر تمام مزیت ها این رادار چرخ هم داشت و اپراتور برای کشف نشدن رادار می توانست رکاب بزند و موضع خود را در نقاط مختلف شهر تغییر دهد. چند سال بعد از پایان جنگ قرار شد این رادار را بنا به توان فوق العاده ان برای شنود مکالمات احتمالی موجودات فضایی در کهکشان های دیگر به مدار زمین بفرستند اما با اختراع تلسکوپ هابل این پروژه منتفی شد.




پوتین اقیانوس پیما. نامی برای این وسیله است که المانی ها ان را اختراع کردند. قرار بود هیتلر یک لشکر پیاده را به این پوتین مجهز کرده واز طریق دریای مانش به انگلستان حمله کند



این را هم یکی از مغزهای متفکر ایتالیایی اختراع کرد. او یک چرخ گردان را در پشت تانک ها نصب کرد تا ضمن گرد وخاک کردن زمانی که هواپیماهای متفقین از انجا عبور می کنند تظاهر کنند " ما تانک نیستیم. ما تراکتور هستیم و داریم خرمن می کوبیم "




پدر جد تانکهای امروزی. سرعت ان ده متر در ساعت بود و ترمز هم نداشت یعنی نیاز نداشت. می توانست مثل لاکپشت در اب شنا کند و لذا در مواقع اضطراری از ان بعنوان توپخانه زیر دریایی هم یاد شده .شهر داریها گاهی از ان بعنوان ماشین غلطک برای اسفالت کردن خیابان ها هم استفاده می کردند. معایب این تانک یکی ان بود که اساسا در نداشت و و برای ورود و خروج راننده و توپچی باید برجک را بر می داشتند و دوباره نصب می کردند. نداشتن در برای این تانک یک حسن بحساب می امد چرا که دشمن فکر می کرد یک تانک رویاتیک است.




این یک نفربر بدون موتور جنگ جهانی اول ساخت انگلیس است که از منجنیق الهام گرفته است. بدلیل انکه این زره پوش موتور نداشت نیروی محرکه ان دو سرباز بودند که ان را هل می دادند. در سرازیری ها قدرت پیشروی خوبی داشت اما در سر بالایی ها یک گروهان باید ان را هل می دادند که به بالای تپه برسد. در مواقع اتش بس از چرخ های ان بعنوان هالتر وزنه برداری استفاده می شد تا سربازان نیرومحرکه برای هل دادن امادگی های لازم را داشته باشند.



در بین تمامی تسلیحات جنگی جنگ جهانی گمان نمی رود از این شاهکار درجه یک بهتر پیدا شود. یک زره پوش پرنده ضد ضد هوایی. وقتی روی زمین بود یک زره پوش بالقوه بود که هر چیزی را سر ره خود تخریب می کرد و وقتی در هوا بود یک هواپیمای ضد گلوله بود که هیچ اسکادرانی جرات نزدیک شدن به ان را نداشت . المان ها در در دقیقه 90 جنگ تمامی نمونه های ان رامنهدم کرده ونقشه های ان را سوزاندند تا اسرار ساخت ان برای همیشه مکتوم باقی بماند

اخیرا محققان درختان ادمخواری را در اروپای شرقی کشف کرده اند که تعدادی سربازان متفقین را در بحبوحه جنگ دوم جهانی خورده بودند. دانشمندان دلیل این پدیده را تخریب محیط زیست توسط ارتش متفقین و جهش ژنتیکی درختان به نوع ادمخوار عنوان کرده اند. در تصاویر تجهیزات باقیمانده سربازان بلعیده شده را که درختان مذکور نتوانسته اند انها را هضم کنند مشاهده می شود.

گراهام جکسون یک سیاهپوست در حال گریه برای جرالد فورد رییس جمهوری چند دهه قبل امریکا زمانی که او مرده بود. قضیه گریه وی از دو حال خارج نبود :
1- داشته خودش را در انظار امریکاییها شیرین میکرده
2- واقعا داشته برای جرالد فورد گریه می کرده

در مورد اول می توان گفت بلاخره اینقدر فکرش کار میکرده که برای ارتقاء اینده خودش سیاستی بیندیشد.
در مورد دوم یک کمی مخ اش سه کار میکرده

کریم خان زند
روزي مردي رو به دربار خان زند مي آورد و با ناله و فرياد مي خواهد كه كريمخان را فورا ملاقات كند. سربازان مانع ورودش مي شوند.. خان زند در حال كشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان, خان بزرگوار زند دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند.مرد به حضور خان مي رسد. خان از وي مي پرسد كه چه شده مرد, كه چنين ناله و فرياد مي كني؟ مرد با درشتي مي گويد همه امولم را دزد برده و الان هيچ در بساط ندارم. خان مي پرسد وقتي اموالت به سرقت ميرفت تو كجا بودي؟ مرد مي گويد من خوابيده بودم. خان مي گويد خب چرا خوابيدي كه مالت را ببرند؟

مرد در اين لحظه پاسخي مي دهد كه فقط مردي آزاده و عادل چون كريمخان تحمل و توان شنيدنش را دارد. مرد مي گويد من خوابيده بودم چون فكر مي كردم تو بيداري!!!

خان بزرگوار زند لحظه اي سكوت مي كند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران كنند. و در آخر مي گويد اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم.


عبارت مثلی بالا که بیشتر در جنوب ایران و بین اهل ادب و تاریخ مصطلح است هنگامی مورد استفاده و استناد قرار میگیرد که دستگاهی زحمت و هزینه نگاهداریش زاید بر سود و فایده آن باشد ، و یا شخصی بیش از حد زحمت وافاضه اش توقع حقوق و دستمزد داشته باشد .



در این گونه موارد آن موسسه یا آن شخص را به قوش کریمخانی تشبیه و تمثیل می کنند و عطای فایده اش را به لقای توقع و مزاحمتش می بخشند .

اما ریشه تاریخی این ضرب المثل :
به طوری که در کتب تاریخی آمده است شاهان و رجال وبزرگان ایران غالبا عاشق شکار بوده اند و برای صید پرندگان وحیوانات وحشی به شکل جرگه یا انفرادی از طرق مختلفه استفاده میکرده اند که از آن جمله پرورش پرندگان شکاری بوده است .



این پرندگان شکاری عبارت بودند از قرقی ، قوش ، شاهین ، باز ، سنقر ، چرغ ، الاطوغان یا آق طوغان و حتی کلاغ که آنها را در بازخانه و یا به اصطلاح دیگر قوشخانه برای صید پرندگان و آهو و خرگوش و جز اینها تربیت می کرده اند .

در بازخانه سلاطین ایران گاهی تا هفتصد پرنده شکاری از هر قبیل نگهداری می شد که برای هر یک از این پرندگان مامور ومربی مخصوص گماشته بوده اند .



شاردن سیاح معروف فرانسوی در عصر صفویه راجع به بازخانه شاهی می نویسد :” در این موسسات دفتری وجود دارد که مخصوص ثبت و ضبط مرغانی است که به شاهنشاه تقدیم می دارند و یا اعلیحضرت اعطاء می فرمایند . در این دفاتر اسامی اشخاص و تاریخ و خصوصیات پرندگان شکاری درج می شود . صید با مرغان شکاری در ایران خرج سنگینی دارد چون طیور صیاد فقط از گوشت تغذیه می کنند و لاغیر، و برای بعضیشان ناگزیرند که در تمام مدت روز منحصرا مرغ خانگی بدهند .”



روزی برای کریمخان زند سر دودمان سلسله زندیه که مطلقا اهل این گونه تجملات پر خرج نبوده است قوشی به عنوان تحفه آورده بودند که بسیار قشنگ و زیبا بود .



کریمخان از بازیار پرسید :” خوراک این قوش چیست وچگونه باید از این حیوان پذیرایی کرد ؟” بازیار جواب داد :” این قوش شب و روزی دو وعده غذا می خورد و هر وعده باید گوشت یک مرغ بزرگ یا دو کبوتر به او داد. در فاصله دووعده غذا اگر مقداری از تنقلات نیز به اوداده شود در فربهی و سلامتی بی اثر نخوهد بود! محل سکونت این نوع قوشها باید قفس بالنسبه بزرگ و بسیار زیبا باشد و روزی یک بار او را شستشو دهند تا گرد و غباری که بر سرو رویش نشسته است زایل و زدوده گردد !”



کریمخان زند مجددا پرسید :” بگویید ببینم این حیوان زبان بسته در ازای این همه تیمارداری و پرستاری چه فایده ای دارد ؟” جواب دادند :” هرگاه وکیل الرعایا قصد شکار کند و تصادفا کبک یا کبوتری را از دور ببیند قوش را رها میکند و این حیوان احتمال دارد یکی ازآن پرندگان را صید کند و به حضور سلطان بیاورد . همچنین اگر آهویی ازجرگه شکار و تیررس سلطان فرار کند هنر قوش این است که خود را به آهو برساند ودر مقابل دیدگانش آن قدر پرپر می زند تا حضرت وکیل الرعایا به آهونزدیک شوند و آن را هدف قرار دهند !”



سرسلسله دودمان زندیه که تاکنون سراپا گوش بود و دیده از حیوان تقدیمی بر نمی داشت با تبسمی که حاکی از کمال صفا و وطن خواهی و رعایت اقتصاد و صرفه جویی در دستگاه سلطنت بود به آورندگان قوش گفت :” با این ترتیب به حساب شما من باید روزی چهار کبوتر ومقداری تنقلات برای تغذیه این حیوان تدارک کنم و یک نفر مربی نیز برای تیمار داشت و پرستاریش استخدام نمایم ؟”

حضار مجلس همگی به علامت تصدیق سر فرود آوردند .



کریمخان زند پکی به قلیان زد و به لهجه لری گفت :
” ولش کنید سی خوش بیره ، سی خوش بره .( یعنی رهایش کنید تا خودش بگیرد وخودش بخورد ) در دربار من ستون خرجی برای اینگونه تفریحات و تجملات بی فایده وجود ندارد .”

این ژاپنی در دوران جنگ جهانی اول، بدلیل این اختراع تحسین بر انگیز توامان نامزد جایزه اسکار، نوبل و کاپ ویژه اکادمی علمی فرانسه شد. این وسیله که بدلیل عدم تشابه به سلاح های متعارف تا به امروز کد اسمی برای ان انتخاب نشده، بطور موقت "لاک استتاری ضد گلوله " نامیده میشود، بدان دلیل که دشمن پی به وجود جنگنجوی پنهانشده در زیر ان نبرده و خیال می کرد وی یک لاکپشت است که در حال خزیدن می باشد. اما متاسفانه تست های انجام شده بر روی چهار سرباز ژاپنی نشان داد که این لاک در مقابل تیر کالیبر پنجاه به بالا مقاومتی نداشته و گلوله اینگونه سلاح ها براحتی از ان عبور می کند. اجساد سربازان مربوطه بعد از تست، طی تشریفات ویژه نظامی و غیر نظامی در حواشی جزیره موکو هاتا به اب انداخته شد.




متاسفانه اطلاع درستی ازاین وسیله طراحی شده توسط مکزیکی ها موجود نیست. ومعلوم نیست چرا انها مسلسل را وارونه روی موتور نصب کرده اند. یک کارشناس جنگ جهانی بطور غیر رسمی گفته بود : " احتمال دارد این عکس فتو شاپی باشد و مکزیکی ها خودشان عمدا ان را دستکاری کرده اند تا اسرار این سلاح مخوف همچنان در هاله ای از ابهام باقی بماند.




اولین تیربار جهان. این تیربار سی خدمه داشت ومزیت ان نسبت به تیربارهای امروزی ان بود که هر لول مستقل عمل کرده و یک محل را هدف قرار می داد. مشکل این مسلسل سی نفره ان بود که پوکه های داغ تیربارچی های بالا در یقه تیراندازهایی که نشسته یا روی زمین دراز کشیده بودند می افتاد والبته گاهی هم انها را لگد می کردند. سرخپوستان امریکا نام ان را " سی چپق آهنین " گذاشته بودند زیرا هنگام تیر اندازی از دهانه هر تفنگ یک کپه دود مثل چپق خارج می شد. آیزنهاور که ان زمان سرباز صفربود جزء این تیراندازان است اما چون نفر درازکش اخر از سمت چپ است در عکس دیده نمی شود.

عشق و محبت به سگ در USA Army حرف اول را میزند. سربازان امریکایی چنان شیفته این جانور هستند که یک سرباز امریکایی وقتی در روزنامه خواند چینی ها در رستوران ها سگ را کشته و گوشت ان را سرو می کنند بدلیل افسردگی سعی کرد با خوردن یک سطل قرص اسپرین خودکشی کند. اخیرا این وابستگی بحدی رسیده است که سر اشپز ناو " بلک هیل" نامه ای به این مضمون به اوبا نوشت و از وضع موجود شکایت کرد :
" اقای رییس جمهور ضمن عرض سلام امیدوارم احوال شما و جان کری خوب باشد ودر کشیدن نقشه برای تصاحب سرزمین دیگر ملل موفق باشید. اگر جویای احوالات من باشید که میدانم نیستید ملالی ندارم جز گله سگ ها در ناو که امیدوارم بزودی زود ریشه کن شوند.
باری خواستم به عرض شما برسانم ناو بلک هیل سگدانی شده است و خود من برای سیر کردن شکم سربازان و سگ ها روز و شب دارم مثل سگ جان می کنم اما هنوز به نفر اخر نرسیده نفر اول دوباره گرسنه اش شده.من واقعا عاجز و درمانده شده ام و حتی نمی توان یک روز مرخصی بگیرم و به امریکا بر گردم.
ای کاش فقط مشکل همین بود. انبار تدارکات خالی شده و حتی 10 کانتینر کمک های بلاعوضی که پادشاه عربستان برای ما فرستاده بود رو به اتمام است. کاپیتان اسمیت تلگرامی هم برای پادشاه یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس فرستاده و تقاضای کمک نموده است اما مسئول روابط عمومی کاخ وی گفت که ایشان فعلا در سواحل هاوایی مشغول گرفتن حمام افتاب است و در کشور حضور ندارد. من نمی دانم مگر افتاب در حاشیه خلیج قحط است که این مردک در این موقعیت برای گرفتن حمام افتاب به هاوایی رفته است؟
آقای اوباما علیرغم انکه میدانم اقای جان کری فعلا شبانه روز مشغول دوندگی به این کشور و ان کشور برای جلب کمک انها در حمله به سوریه است اما از شماخواهش دارم به وی سفارش کنید از این طرف که برای دیدن پادشاه بحرین میرود یکسری هم به ناو بزند و مرا از دست این سگ ها خلاص کند.

سر آشپز بیلی کوکی
"

اوبا در جواب نامه سر اشپز نوشت :

" ناراحت نباش بیلی. من همین الان با پادشاه عربستان تماس گرفتم ودستور دادم یک کشتی مواد لازم وضروری برای شما بفرستد. خود پادشاه داوطلب شد مبلغ هزار دلار هم به هر سرباز امریکایی پاداش بدهد. من با کاپیتان اسمیت تلفنی خواهم گفت پول تمام سربازانی که به مرخصی رفته اند را به تو بدهد، حالا چی بازم شکایت داری؟"

سر اشپز در یک مسیژ فوری به اوبا گفت " نه قربان من هیچ شکایتی ندارم و از وضع موجود خیلی هم راضی می باشم. لازم است بگویم من خودم بجای یک سگ پنج سگ در اشپزخانه دارم که اخیرا یکی از انها در یکی از دیگ ها شش توله زایید. نمی دونید قربان چقدر قشنگ و ملوس هستند ولی پدرسگ ها روی پنج گالن شیر میخورن"