من در پادگان مسئوليتهايی داشتم که در مقاطع گوناگون عوض ميشد؛ مثلا در کارهاي اجتماعي، تعميرات و مشاغل گوناگون مشغول بودم و در روزهاي آخر نيز به مسائل اجتماعي رسيدگي ميکردم.
به گزارش «تابناک»، این گوشهای از سخنان عبداللطيف چاردالي، يکي از فرماندهان فراري کمپ اشرف است که در گفتوگوي اختصاصي با شبکه خبري العالم از روزهای سیاه خود در این کمپ و رفتارهای ضد انسانی آن میگوید.
وی در این مصاحبه، با اشاره به سوابق خود در این گروهک مزدور میگوید: من به مدت 25 سال در فرقه رجبيه در مقاطع گوناگون مسئوليتهاي مختلفي داشتم و مدتي پيش تصميم به فرار از اين پادگان گرفتم، تا خودم را تسليم نيروهاي عراقي کنم.
حکم فرار از کمپ مرگ است
[External Link Removed for Guests]
عبداللطيف با اشاره به این که در پادگان اشرف تبليغ ميکردند، هر کس تصميم به فرار بگيرد، حکمش مرگ است، زيرا مسعود رجبي آن را اعلام کرده، گفت: اما من وقتي تصميم به فرار گرفتم، به خود قبولاندم حتي اگر حکم مرگ هم در انتظار من باشد، بايد فرار کنم، چون من از پایه ايدئولوژي آنها را نمی پذیرفتم و زماني که فرار کردم، نزد نيروهاي عراقي رفته و خودم را معرفي کردم. آنها نيز خيلي با احترام با من برخورد کردند و همان روز من را به بغداد رساندند و اکنون هم ميهمان دولت عراق هستم.
در اشرف همه چیز ممنوع است
این عضو جدا شده از گروهک تروریستی منافقین خاطرنشان کرد: از هنگامی که در بغداد هستم، دولت عراق همه امکانات تلويزيون، اينترنت و تلفن را در اختيار من گذارده، در صورتي که اين امکانات در اشرف ممنوع بود و هيچ کس نه اينترنت داشت و نه تلفن و حتي حق ديدن تلويزيون نيز نداشت.
وي گفت: پیشتر ذهنيت من اين بود که اگر فرار کنم، شايد نيروهاي عراقي مرا دستگير و زنداني کنند، چون در پادگان اشرف، بارها اين جمله را تکرار ميکردند، ولی هنگامی که خودم را تسليم کردم، برعکس از من استقبال گرمي کرده و با احترام و مانند يک برادر با من برخورد کردند.
شاردالي در ادامه گفت: وقتي من تصميم به فرار گرفتم، با خودم گفتم: حتي اگر کشته شوم، بايد فرار کنم، ولی از وقتي که فرار کردم، آينده روشني را حس ميکنم، احساس ميکنم در دنياي جديدي پای گذاشته و زندگي ميکنم که تا پیش از آن چيزي نميفهميدم، اما اکنون آينده روشني احساس ميکنم.
اشرف میزبان سران سابق رژیم بعث بود
عضو بریده از گروهک رجیبه، در ادامه با اشاره به ارتباط گیری سریع رهبران آن با سران سابق رژیم بعث گفت: پس از سقوط رژيم سابق، عشاير، شيوخ و شخصيتها به پادگان اشرف ميآمدند و با اين سازمان کار ميکردند و هدف سازمان جلب حمايت آنها بود تا بتوانند بدين طريق در اشرف بمانند و امضا جمع ميکردند. حتي سازمان براي انتخابات به آنها رهنمود ميداد که مثلا عليه گروه خاصي که مد نظر منافقين بود، امضا جمع کنند و در اين راه، هزينه ميکردند. گاه پنج تا ده هزار نفر ميآوردند تا حمايت آنها را جلب کنند و اين نفرات نيز تنها برای پول ميآمدند، از شيوخ پول ميگرفتند که به سود يک گروه سياسي خاصي رأي دهند.
اما از هنگامی که نيروهاي عراقي، حفاظت اشرف را به عهده گرفتند، ديگر شيوخ نميتوانند به اشرف وارد شوند؛ بنابراين، سازمان از راه اينترنت و ايميل کار خود را ميکند و تقریبا روزانه، صدها هزار ايميل به شيوخ فرستاده ميشود تا براي حمايت آنها امضا جمع کنند و حتي براي تظاهراتها و شورشهاي عراق تبليغ میکنند.
شاردالي افزود: تا جايي که من دیدم، شخصيتهاي بسيار سطح بالايي که هم اکنون در دولت عراق پست و سمت دارند، هفتگی و ماهانه با سازمان جلسه ميگذاشتند و از منافقين حمايت ميکردند و منافقين هم به آنها پول ميدادند و براي انتخابات استاني و انتخابات مجلس برنامه ريزي ميکردند؛ حتي افرادي که هم اکنون در دولت عراق، پست بالايي نيز دارند، از منافقين ميليونها دلار پول ميگرفتند، براي اينکه انتخاب بشوند، چون طرفدار منافقين بودند و حتي حقوق محافظان آن شخصيتها و هزينه ماشينهاي ضد گلوله را نيز منافقين ميدادند که من فعلاً نامي از آنها نميبرم.
ستاد اجتماعی کمپ اشرف
چاردالي در ادامه به فعالیتهای انجام گرفته در کمپ اشرف اشاره کرد و گفت: در اشرف، ستادي به نام ستاد اجتماعي هست که به نيروهاي عراقي، شخصيتها و شيوخ وصل است و با توجه به اينکه حفاظت اشرف به عهده نيروهاي عراقي است و کسي نميتواند وارد آن شود، سازمان از راه اينترنت و ايميل به اين شيوخ وصل است و هدف نيز جلب حمايت آنها است. مثلا سازمان اعلام کرد، به 5200 امضا نياز دارد؛ بنابراین، به فردي ايميل ميزنند که اين میزان امضا براي ما جمع کن. ما اين مقدار پول در ازای آن به شما ميدهيم و ممکن است روزانه صدها هزار ايميل رد و بدل شود که اصليترين کار سازمان همين است که شورشها و تظاهراتها را کنترل و اداره کند.
رجوی میخواهد با دولت عراق وارد جنگ شود
عضو جدا شده از گروهک منافقین در ادامه، با اشاره به رفتار دولت عراق با این گروهک گفت: نزدیک دو سال پيش که نيروهاي عراقي حفاظت اشرف را به عهده گرفتند، دولت عراق چند بار به مسعود رجوي اولتيماتوم داد تا از عراق بیرون شود، ولی او نه تنها به اين هشدار توجه نکرد بلکه در اين دو سال، به دنبال تدارکات جنگ است؛ از آموزشهاي نظامي گرفته تا مقابله با نيروهاي عراقي و ساخت وسايل دفاعي حتي گرفتن سلاح نيروهاي عراقي و نحوه گرفتن اسير و از دور خارج کردن ماشينهاي جنگي عراقي و اعلام مرز سرخ، مبني بر اينکه هيچ يک از سربازان عراقي، حق ورود به اشرف را ندارند، در حالي که اينجا خاک عراق است و آموزش تکاوري و کاراته براي مقابله با نيروهاي عراقي نيز از جمله کارهای آنها برای جنگ با ارتش این کشور است.
بسیاری در اشرف به دنبال بیرون آمدن هستند
چاردالي گفت: شمار بسیاری از افراد حاضر در اشرف، می خواهند از آنجا بیرون روند، ولی می ترسند، زيرا سازمان همواره در گوش آنها ميخواند که دولت عراق شما را زنداني ميکند، پناهندگي نميدهد و... شمار بسیاری از افراد در فشار هستند؛ اما هيچ تصميمي نميتوانند بگيرند، چون ميترسند.
من در کنفرانس مطبوعاتي گفتم: از سازمانهاي بين المللي ميخواهم که امکانات را فراهم کنند که افراد، تک تک از پادگان بیرون روند و با صليب سرخ و محافل بين المللي جداگانه صحبت کنند.
نبود آزادی من را از اشرف فراری داد
براد کيخائيل از ديگر فرماندهان فراري پادگان اشرف نيز در گفت وگو با شبکه العالم اظهار داشت: مدتي پيش، به خواست خودم و به دليل نبود آزادي و اين که هيچ گونه اختياري در اشرف نداشتيم و بنا به تصميمات اشتباهي که رجبي درباره دولت عراق ميگرفت، پس از 22 سال که در اشرف بودم، تصميم به فرار گرفتم.
وي افزود: من پس از اين که تصميم به فرار گرفتم، موانع بسیاري از جمله سيم خاردار، خاکريز و حتي پستهاي نگهباني در پادگان براي جلوگيري از فرار ايجاد کردند. من با همه اينها روبه رو بودم و گذر از همه اين موانع، مدت زمان زيادي براي طراحي نياز داشت تا بتوانم خودم را به نيروهاي عراقي ـ که پس از اين پستهاي بازرسي بودند ـ برسانم. وقتي خودم را به نيروهاي عراقي رساندم، آنها بدون هيچ مشکلي با آغوش باز از من استقبال کردند و من را به نيروهاي بالاتر رساندند. آنها هم امکانات و مکان مناسبي براي من فراهم کردند و حتي دسترسي به سازمانهاي بين المللي براي مطرح کردن موضوع خود و گرفتن پناهندگي در کشور سوم را فراهم آوردند.
اشرف، آموزشگاه مخالفان دولت عراق است
کيخائيل گفت: همزمان با ورود نيروهاي اشغالگر به عراق، شمار بسیاري از عراقيها در آن زمان وارد قرارگاه اشرف ميشدند. برخي از آنها آموزش اينترنت ميديدند تا زماني که نميتوانند وارد سازمان شوند، با اينترنت در ارتباط باشند. برخي نيز درباره انتخابات توجيه ميشدند که از بيرون عراق انتخابات را از روند طبيعي آن بیرون کنند و به سمت مشخصي بکشانند. برخي شبانه روز آنجا بوده و اسکان داشتند و با داشتن خانه و وسايل رفاهي، شب را نيز آنجا ميماندند، حتي آموزش هاي ايدئولوژيک به آنها داده ميشد تا بعدها بتوانند براي سازمان کار کنند و هوادار آن باشند.
اینجا خاک عراق است
وي گفت: ما پناهندگاني بوديم که وارد عراق شديم، طبعاً خاک عراق متعلق به خود آنهاست. دولت عراق نيز اعلام کرده که ضوابط خاص خود را دارد و تا هنگامی که منافقين گیرو اين مقررات و ضوابط نباشند، بايد خاک عراق را ترک کنند و يک سال يعني تا پايان سال ميلادي نيز مهلت تعيين کرده است.
کيخائيل گفت: اما منافقين از آنجايي که در دولت سابق داراي محدوده خاصي بودند و هر کاري که دلشان ميخواست انجام ميدادند، اکنون هم ميخواهند همچون دولت سابق به کارهاي پیشین خود برسند و درست مانند گذشته اقدامات تروريستي و نظامي عليه دولت ايران انجام دهند.
اما از آنجايي که اوضاع عوض شده و دولت عراق به آنها چنين اجازهاي نميدهد و خودشان آخرين عمليات تروريستي را رد کردند و گفتند ما از هر گونه اقدام تروريستي پرهيز ميکنيم، اما باز ميخواهند، به کارهای نظامي خود ادامه دهند، ولی اگر وارد اشرف شويد، ميبينيد نفرات داراي لباس نظامي هستند که حتماً براي برانگيختن نفرات عليه نظام جمهوري اسلامي ايران است يا هنوز سلسله مراتب فرماندهي حاکم است؛ يعني فرمانده و افراد تحت مسئول.
هنوز برنامه صبحگاه در اشرف اجرا ميشود، در صورتي که دولت کنوني عراق گفته ما نميتوانیم يک گروه تروريستي و نظامي را بپذيرم، اما با پناهندگي افراد مشکلي نداریم، این یعنی تک تک افراد به عنوان پناهنده ميتوانند در اینجا باشند، ولی وقتي تشکيلات است، يعني يک چيز منسجم که ميخواهد برنامههاي خود را در رژيم سابق داشته باشد، این دیگر با قانون و منافع عراق در تضاد است.
رجویها تنها شعار آزادی میدهند
عضو جدا شده گروهک تروریستی منافقین در ادامه گفت: به رغم اينکه مريم رجوي و مسعود رجوي ظاهراً دم از آزادي مردم ايران ميزنند، در پادگان اشرف، هيچ خبري از آزادي نيست، هيچ کس موبايل ندارد و حتي روش کار با آن را نميدانند، اينترنت فقط براي دخالت در امور عراق است؛ آن هم نفرات خاص توجيه شدهاند با کنترل و آن هم دو نفره براي اينکه نتوانند از اخبار آن استفاده کنند. هيچ کس حق داشتن راديو ندارد. وقتي کسي اتومبيل ميخرد، نخست راديوي آن را باز کرده و در انبار ميگذارند و افراد حاضر در اشرف تنها مجاز به شنيدن اخبار منافقين از تلویزیون خود آنها هستند. خلاصه این که همه چيز کنترل شده است و حتي دو نفر نميتوانند براي هم ابراز عقيده کنند و گويا در سی چهل سال پيش، زندگي ميکنند، از زماني که بيرون آمدم، مي بينم، خيلي چيزها هست و من با اينترنت و موبايل با خانواده در ارتباط هستم.
کيخائيل در پایان این گفتوگوی تلویزیونی به شبکه العالم گفت: من در 22 سالي که در اشرف بودم، با خانواده ام ارتباط نداشتم. خانم رجوي که حرف از آزادي ميزند، منظورش همين است 22 سال خانوادم را نبينم و در اشرف پدر با پسر ارتباط نداشته باشه و نتوانند همديگر را ببينند. آزادي يعني همين که يکي فوت کرد، به خانوادهاش بگویيم پسرت فوت کرد و يک خانواده را داغدار کنيم. اگر شما واقعاً معتقد به آزادي هستيد، اجازه بدهید سازمان هاي بين المللي با تک تک افراد صحبت کنند.
گفتنی است، در پی حضور ارتش عراق در محل سابق استقرار نظامیان آمریکایی در کمپ اشرف، اعضای گروهک منافقین با اقدامات تحریکآمیز، قصد درگیر شدن با آنها را داشتند که با خویشتنداری نظامیان عراقی، راه به جایی نبردند.
در دوران اشغال عراق به دست ارتش آمریکا و متحدانش، کمپ اشرف به محل توطئه و فتنه علیه دولت عراق تبدیل شده است و بسیاری از اعضای سابق رژیم بعث در این پادگان مخفی شده بودند.
اشرفیها نمیدانند موبایل چیست!
مدیران انجمن: MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت
- پست: 1407
- تاریخ عضویت: جمعه 3 شهریور 1385, 1:31 am
- محل اقامت: مازندران
- سپاسهای ارسالی: 6679 بار
- سپاسهای دریافتی: 5422 بار
اشرفیها نمیدانند موبایل چیست!
آیا می دانید هر فرد پس از مرگ با اهدای اعضای خویش می تواند سبب نجات یا ارتقای سلامتی بیش از 50 نفر شود
برای عضویت در انجمن اهدای عضو به لینک زیر مراجعه کنید
[External Link Removed for Guests]
[COLOR=#000000]تا چند زنم بروی [COLOR=#0070c0]دریاها خشت بیزار شدم ز بتپرستان
خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت
برای عضویت در انجمن اهدای عضو به لینک زیر مراجعه کنید
[External Link Removed for Guests]
[COLOR=#000000]تا چند زنم بروی [COLOR=#0070c0]دریاها خشت بیزار شدم ز بتپرستان
خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت
- پست: 1407
- تاریخ عضویت: جمعه 3 شهریور 1385, 1:31 am
- محل اقامت: مازندران
- سپاسهای ارسالی: 6679 بار
- سپاسهای دریافتی: 5422 بار
Re: اشرفیها نمیدانند موبایل چیست!
یکی از اعضای سابق گروهک تروريستي منافقين که موفق به فرار از اردوگاه اشرف شده، گفته است: ساکنان اشرف در وضعيت اسفناکي بوده و از سادهترين حقوق انساني محروم هستند.
به گزارش «تابناک»، هفته گذشته، سه نفر از اعضاي منافقين به نام هاي مريم سنجابي، عبداللطيف چهاردري و برات کيخایي از اردوگاه اشرف گريخته و خود را تسليم دولت عراق کردند.
در همین زمینه، پارلمان عراق، قانوني را تصويب کرده است که بنا بر آن، دولت موظف است اعضاي سازمانهاي تروريستي را که ارتباط نزديکي با صدام حسين، ديکتاتور سابق عراق داشتند، از اين کشور بیرون کند.
حکايت وضعيت اسفناک ساکنان کمپ اشرف
بنا بر این گزارش، بيش از سه هزار نفر از اعضاي اين گروهک تروريستي در اردوگاه اشرف مستقر هستند و افزون بر همکاري با نظاميان آمريکايي در عراق، نيروهاي خود را براي انجام عمليات تروريستي به ايران ميفرستند.
آنها در گذشته، بارها عليه مقامات ايراني و همچنين مردم بيگناه ايران عمليات تروريستي انجام دادهاند.
این گزارش می افزاید، گروهک منافقين همچنين با رژيم بعث صدام حسين، ديکتاتور پيشين عراق در سرکوب مخالفان در مناطق جنوبي اين کشور در سال 1991 و کشتار کردها همکاري داشت.
اين گروهک تروريستي از سوي بيشتر کشورهاي جامعه بينالملل در فهرست گروههاي تروريستي قرار گرفته است.
اعضاي گروهک منافقين در سال 1986 ميلادي به عراق گريختند و تحت حمايت صدام حسين اردوگاه اشرف را در نزديکي مرز ايران بر پا کردند.
[External Link Removed for Guests]
مريم سنجابي از اعضاي سابق گروهک مجاهدين خلق که موفق به فرار از اردوگاه اشرف شده است
مريم سنجابي، يکي از اعضاي سابق منافقين در مصاحبه با «پرس تی وی» گفت: در اردوگاه اشرف، همچنان قوانين خشک نظامي هست که همه آنها برگرفته از ايدئولوژي فرقهاي خاص آن است. همه کساني که در کمپ اشرف هستند، از ساده ترين حقوق انساني خود محرومند و همه بايد پیروی اجباري از رهبريت آن را داشته باشند.
قوانين اين فرقه واقعا عجيب و غريب و در نوع خود بينظير است. هيچ کس نميتواند اظهار نظر منفي داشته باشد؛ نه تنها اظهار نظري نميتوان داشت، بلکه همه افراد بايد اظهارنظرها و عقايد رهبري سازمان را تعريف و تمجيد کنند.
در دوران حکومت صدام حسين، اوضاع بسيار اسفناکتر و دردناکتر بود. در آن زمان، نشستهاي اجباري طولاني به صورت روزها و شبانه روز در سالهاي متمادي وجود داشت و افراد در اين نشستها، بايد از عقايد و افکار رهبري اين سازمان تعريف و تمجيد ميکردند. در اين نشستها، کتککاري، فحش و ناسزا هم بود و افراد نميتوانستند از خود عقيدهاي داشته باشند يا دیدگاه های خود را بگویند.
بسیاری از افراد در آن زمان، تصميم گرفته بودند، سازمان را ترک کنند و بروند، ولي باز هم اين اجازه به آنها داده نميشد و از همه افراد ميخواستند که در اشرف باقي بمانند. من حتي به یاد دارم، برخي افراد که تصميم ميگرفتند و موفق ميشدند از اشرف فرار کنند، باز هم به دست دولت سابق عراق بازداشت شده و به اردوگاه بازگردانده ميشدند؛ يعني ميخواهم بگويم، اوضاع به گونه ای بود که بر پایه ايدئولوژي اين سازمان و آن ايدئولوژي فرقهاي که روي همه اعضاي اين سازمان سوار شده بود، هيچ کس حق هيچگونه اظهارنظري ذر اين باره که از سازمان جدا شود، بيرون برود، يا آن که در سازمان بماند، نداشت. کسي که براي او تصميم ميگرفت، رهبري سازمان بود که با ديکتاتوري تمام، ميخواست که همه اعضا در اشرف بمانند.
من سالها بود به دليل شناختي که از ايدئولوژي فرقهگرايانه اين سازمان پيدا کرده بودم، قصد جدايي از اين سازمان را داشتم، ولي امکانش را نداشتم. اصليترين دليل جدايي من از سازمان مجاهدين، دوگانگي موجود در ايدهها و نظرات آن بود. اين سازمان در ظاهر ادعا ميکرد، دنبال حقوق بشر، حقوق زنان، عدالتخواهي و در واقع جامعه بيطبقه توحيدي است، در حالي که هيچ کدام از اينها را در اشرف و در کمپ خود اجرا نميکرد. به همين دليل بود که من به عمق دوگانگي و بيمحتوا بودن اين سخنان پي برده بودم؛ بنابراین، اين شرايط ديگر برايم تحمل ناشدنی بود و تصميم گرفتم از اشرف بیرون بروم.
در سازمان مجاهدين، اعضا هيچگونه اختياري بر کارها ندارند. در پادگان اشرف نه حقوق بشري است و نه آزادي. افرادي مسخ شده هستند که بنا بر قوانين سازمان، تنها بايد فرمانبرداري کرده و حق هيچ گونه پرسش، ابهام و حتي اظهار نظري را ندارند. در اشرف هيچگونه دسترسي به دنياي آزاد نیست. افراد حق استفاده از روزنامه، اينترنت، تلفن و حتي ديدار با اعضاي خانوادهشان را هم ندارند.
افراد در کمپ اشرف از ساده ترين حقوق انساني برخوردار نيستند، تنها کانال خبررساني در اشرف، يک بولتن چند صفحهاي است که اخبار آن هم درواقع توسط مسئولين سازمان کنترل ميشود و بعد به آگاهی افراد ميرسد.
حتي بيرون رفتن نفرات از محل استقرار، بايد با اجازه فرمانده آن بخش باشد. در سالهاي اخير حتي خودروهاي درون کمپ را هم جمعآوري کرده بودند. به علت اين که ميترسيدند افراد با آنها فرار کنند.
اين شرح مختصري از زندگي افراد درون پادگان اشرف است که نزدیک 25 سال است از ارتباط با دنياي بيرون محرومند. من زماني که در پادگان اشرف بودم، وضعيت خود را با روباتهايي که در فيلمهاي سينمايي ميديديم، مقايسه ميکردم که هيچگونه اختياري از خودشان ندارند.
فکر ميکردم، تنها تفاوتي که ما با آنها داريم اين است که اين روباتها، دست کم قلب و احساس ندارند، ولي انسانهايي که در اشرف هستند بايد افکار و عقايد و احساساتشان را هم از بين ميبردند.
در زمان دولت صدام حسين، سازمان مجاهدين همه سلاحهاي سبک، نيمه سنگين و مهماتش را از دولت صدام حسين تحويل ميگرفت و حتي تعميرات آن هم بر عهده دولت سابق عراق بود.
در سال 2003 در جنگي که بين آمريکاييها و دولت عراق صورت گرفت، پس از اشغال عراق، توافقي میان نيروهاي آمريکايي و سازمان مجاهدين شد که بنا بر آن، باید همه سلاحهايي که در اشرف هست تحويل داده و ظاهرا خلع سلاح شود.
به نظر من، اين طبيعي بود که شماري از اين سلاحها و مهمات را نيروهاي سازمان براي شرايطي که ميخواهند، نگه دارند، چون اين سازمان به مبارزه مسلحانه معتقد است و همچنين بر این باور است که ميخواهد در اشرف بماند و از آنجا مبارزه و جنگ خود را ادامه دهد.
موضوع مشکلات اردوگاه اشرف با دولت عراق در آغاز پيچيده نبود. مشکل اصلي اين است که سران سازمان مجاهدين نميخواهند اعضاي آن با دنياي بیرون ارتباطي داشته باشند.
از همان روزي که دولت عراق تصميم گرفت، يک ايستگاه پليس در اشرف ايجاد کند، مشکلات پيچيده و بغرنجي مطرح شد و از آن روز بود که سازمان مجاهدين، فريبکارانه در برابر برقراري ارتباط اعضاي اين سازمان و در واقع کساني که در کمپ اشرف هستند، با دنياي بیرون مقاومت ميکرد.
به نظر من، اين تشکيلات ميخواهد مانع شود که افراد درون کمپ اشرف هيچ دسترسي به دنياي آزاد و دنياي بیرون نداشته باشند و حتي از ورود خبرنگاران و افرادي که بخواهند به اين اردوگاه بيايند و يا حتي ايجاد ايستگاه پليس در آن جلوگيري کند؛ اين جزو تشکيلات و قوانين حاکم بر اين سازمان است.
به ما آموزشهايي برای مقابله با نيروهاي عراقي داده ميشد؛ آموزشهايي که گفته ميشد در صورت حمله عراقيها و گرفتن سلاحهاي آنان و حتي مصادره خودروهايشان، باید برای مقابله به مثل انجام ميداديم.
از هنگامی که از اشرف بیرون آمده ام، احساس ميکنم وارد دنياي جديدي شدم که دست کم ميتوانم آزادي را حس کنم و براي خودم تصميم بگيرم. کسي من را وادار به انجام کارهاي اجباري نميکند و ميتوانم با انسانها و افکار آنها در هر جای دنيا در تماس باشم.
اکنوم امکان استفاده تلفن، اينترنت، روزنامه و تلويزيون و از همه آن حقوقي که انسانهاي ساکن در اشرف از آن محرومند، برخوردارم. مهمترين چيزي که اکنون از همه اينها برايم باارزشتر است، آزادي انديشه است. ديگر کسي با افکار من کاري ندارد و من آزادم و ميتوانم افکار و باورهای خود را داشته باشم.
مهمترين پيامي که ميتوانم به دوستان خودم، به جوانان ايراني و جواناني که در بیرون از کشور هستند، بدهم اين است؛ پیش از اين که براي زندگي خود تصميم بگيرند، پیش از اين که بخواهند به سازماني بپيوندند و پیش از اين که راه زندگي خود را برگزینند، بهتر است حتما تا آنجا که می توانند مطالعه کنند و بیندیشند، تا اسير گروههايي که فرقهاي هستند و افکار فرقهگرانه و استالينيستي دارند، نشوند.
حتما مطالعه کنند، حتما کمک بگيرند و حتما مشاوره بگيرند. زندگي چيز با ارزشي است که به سختي به دست ميآيد. انسان يک بار به دنيا ميآيد و يک بار هم از دنيا ميرود و هر کسي که ميخواهد تصميم مهمي در زندگي اش بگيرد، باید حتما با فکر و ايدههاي مشخصي باشد.
هر کسي بايد بتواند شخصيت و مرام انساني خود را نگه دارد؛ بنابراين، مهم است که بداند در چه راهي گام برميدارد.
به گزارش «تابناک»، هفته گذشته، سه نفر از اعضاي منافقين به نام هاي مريم سنجابي، عبداللطيف چهاردري و برات کيخایي از اردوگاه اشرف گريخته و خود را تسليم دولت عراق کردند.
در همین زمینه، پارلمان عراق، قانوني را تصويب کرده است که بنا بر آن، دولت موظف است اعضاي سازمانهاي تروريستي را که ارتباط نزديکي با صدام حسين، ديکتاتور سابق عراق داشتند، از اين کشور بیرون کند.
حکايت وضعيت اسفناک ساکنان کمپ اشرف
بنا بر این گزارش، بيش از سه هزار نفر از اعضاي اين گروهک تروريستي در اردوگاه اشرف مستقر هستند و افزون بر همکاري با نظاميان آمريکايي در عراق، نيروهاي خود را براي انجام عمليات تروريستي به ايران ميفرستند.
آنها در گذشته، بارها عليه مقامات ايراني و همچنين مردم بيگناه ايران عمليات تروريستي انجام دادهاند.
این گزارش می افزاید، گروهک منافقين همچنين با رژيم بعث صدام حسين، ديکتاتور پيشين عراق در سرکوب مخالفان در مناطق جنوبي اين کشور در سال 1991 و کشتار کردها همکاري داشت.
اين گروهک تروريستي از سوي بيشتر کشورهاي جامعه بينالملل در فهرست گروههاي تروريستي قرار گرفته است.
اعضاي گروهک منافقين در سال 1986 ميلادي به عراق گريختند و تحت حمايت صدام حسين اردوگاه اشرف را در نزديکي مرز ايران بر پا کردند.
[External Link Removed for Guests]
مريم سنجابي از اعضاي سابق گروهک مجاهدين خلق که موفق به فرار از اردوگاه اشرف شده است
مريم سنجابي، يکي از اعضاي سابق منافقين در مصاحبه با «پرس تی وی» گفت: در اردوگاه اشرف، همچنان قوانين خشک نظامي هست که همه آنها برگرفته از ايدئولوژي فرقهاي خاص آن است. همه کساني که در کمپ اشرف هستند، از ساده ترين حقوق انساني خود محرومند و همه بايد پیروی اجباري از رهبريت آن را داشته باشند.
قوانين اين فرقه واقعا عجيب و غريب و در نوع خود بينظير است. هيچ کس نميتواند اظهار نظر منفي داشته باشد؛ نه تنها اظهار نظري نميتوان داشت، بلکه همه افراد بايد اظهارنظرها و عقايد رهبري سازمان را تعريف و تمجيد کنند.
در دوران حکومت صدام حسين، اوضاع بسيار اسفناکتر و دردناکتر بود. در آن زمان، نشستهاي اجباري طولاني به صورت روزها و شبانه روز در سالهاي متمادي وجود داشت و افراد در اين نشستها، بايد از عقايد و افکار رهبري اين سازمان تعريف و تمجيد ميکردند. در اين نشستها، کتککاري، فحش و ناسزا هم بود و افراد نميتوانستند از خود عقيدهاي داشته باشند يا دیدگاه های خود را بگویند.
بسیاری از افراد در آن زمان، تصميم گرفته بودند، سازمان را ترک کنند و بروند، ولي باز هم اين اجازه به آنها داده نميشد و از همه افراد ميخواستند که در اشرف باقي بمانند. من حتي به یاد دارم، برخي افراد که تصميم ميگرفتند و موفق ميشدند از اشرف فرار کنند، باز هم به دست دولت سابق عراق بازداشت شده و به اردوگاه بازگردانده ميشدند؛ يعني ميخواهم بگويم، اوضاع به گونه ای بود که بر پایه ايدئولوژي اين سازمان و آن ايدئولوژي فرقهاي که روي همه اعضاي اين سازمان سوار شده بود، هيچ کس حق هيچگونه اظهارنظري ذر اين باره که از سازمان جدا شود، بيرون برود، يا آن که در سازمان بماند، نداشت. کسي که براي او تصميم ميگرفت، رهبري سازمان بود که با ديکتاتوري تمام، ميخواست که همه اعضا در اشرف بمانند.
من سالها بود به دليل شناختي که از ايدئولوژي فرقهگرايانه اين سازمان پيدا کرده بودم، قصد جدايي از اين سازمان را داشتم، ولي امکانش را نداشتم. اصليترين دليل جدايي من از سازمان مجاهدين، دوگانگي موجود در ايدهها و نظرات آن بود. اين سازمان در ظاهر ادعا ميکرد، دنبال حقوق بشر، حقوق زنان، عدالتخواهي و در واقع جامعه بيطبقه توحيدي است، در حالي که هيچ کدام از اينها را در اشرف و در کمپ خود اجرا نميکرد. به همين دليل بود که من به عمق دوگانگي و بيمحتوا بودن اين سخنان پي برده بودم؛ بنابراین، اين شرايط ديگر برايم تحمل ناشدنی بود و تصميم گرفتم از اشرف بیرون بروم.
در سازمان مجاهدين، اعضا هيچگونه اختياري بر کارها ندارند. در پادگان اشرف نه حقوق بشري است و نه آزادي. افرادي مسخ شده هستند که بنا بر قوانين سازمان، تنها بايد فرمانبرداري کرده و حق هيچ گونه پرسش، ابهام و حتي اظهار نظري را ندارند. در اشرف هيچگونه دسترسي به دنياي آزاد نیست. افراد حق استفاده از روزنامه، اينترنت، تلفن و حتي ديدار با اعضاي خانوادهشان را هم ندارند.
افراد در کمپ اشرف از ساده ترين حقوق انساني برخوردار نيستند، تنها کانال خبررساني در اشرف، يک بولتن چند صفحهاي است که اخبار آن هم درواقع توسط مسئولين سازمان کنترل ميشود و بعد به آگاهی افراد ميرسد.
حتي بيرون رفتن نفرات از محل استقرار، بايد با اجازه فرمانده آن بخش باشد. در سالهاي اخير حتي خودروهاي درون کمپ را هم جمعآوري کرده بودند. به علت اين که ميترسيدند افراد با آنها فرار کنند.
اين شرح مختصري از زندگي افراد درون پادگان اشرف است که نزدیک 25 سال است از ارتباط با دنياي بيرون محرومند. من زماني که در پادگان اشرف بودم، وضعيت خود را با روباتهايي که در فيلمهاي سينمايي ميديديم، مقايسه ميکردم که هيچگونه اختياري از خودشان ندارند.
فکر ميکردم، تنها تفاوتي که ما با آنها داريم اين است که اين روباتها، دست کم قلب و احساس ندارند، ولي انسانهايي که در اشرف هستند بايد افکار و عقايد و احساساتشان را هم از بين ميبردند.
در زمان دولت صدام حسين، سازمان مجاهدين همه سلاحهاي سبک، نيمه سنگين و مهماتش را از دولت صدام حسين تحويل ميگرفت و حتي تعميرات آن هم بر عهده دولت سابق عراق بود.
در سال 2003 در جنگي که بين آمريکاييها و دولت عراق صورت گرفت، پس از اشغال عراق، توافقي میان نيروهاي آمريکايي و سازمان مجاهدين شد که بنا بر آن، باید همه سلاحهايي که در اشرف هست تحويل داده و ظاهرا خلع سلاح شود.
به نظر من، اين طبيعي بود که شماري از اين سلاحها و مهمات را نيروهاي سازمان براي شرايطي که ميخواهند، نگه دارند، چون اين سازمان به مبارزه مسلحانه معتقد است و همچنين بر این باور است که ميخواهد در اشرف بماند و از آنجا مبارزه و جنگ خود را ادامه دهد.
موضوع مشکلات اردوگاه اشرف با دولت عراق در آغاز پيچيده نبود. مشکل اصلي اين است که سران سازمان مجاهدين نميخواهند اعضاي آن با دنياي بیرون ارتباطي داشته باشند.
از همان روزي که دولت عراق تصميم گرفت، يک ايستگاه پليس در اشرف ايجاد کند، مشکلات پيچيده و بغرنجي مطرح شد و از آن روز بود که سازمان مجاهدين، فريبکارانه در برابر برقراري ارتباط اعضاي اين سازمان و در واقع کساني که در کمپ اشرف هستند، با دنياي بیرون مقاومت ميکرد.
به نظر من، اين تشکيلات ميخواهد مانع شود که افراد درون کمپ اشرف هيچ دسترسي به دنياي آزاد و دنياي بیرون نداشته باشند و حتي از ورود خبرنگاران و افرادي که بخواهند به اين اردوگاه بيايند و يا حتي ايجاد ايستگاه پليس در آن جلوگيري کند؛ اين جزو تشکيلات و قوانين حاکم بر اين سازمان است.
به ما آموزشهايي برای مقابله با نيروهاي عراقي داده ميشد؛ آموزشهايي که گفته ميشد در صورت حمله عراقيها و گرفتن سلاحهاي آنان و حتي مصادره خودروهايشان، باید برای مقابله به مثل انجام ميداديم.
از هنگامی که از اشرف بیرون آمده ام، احساس ميکنم وارد دنياي جديدي شدم که دست کم ميتوانم آزادي را حس کنم و براي خودم تصميم بگيرم. کسي من را وادار به انجام کارهاي اجباري نميکند و ميتوانم با انسانها و افکار آنها در هر جای دنيا در تماس باشم.
اکنوم امکان استفاده تلفن، اينترنت، روزنامه و تلويزيون و از همه آن حقوقي که انسانهاي ساکن در اشرف از آن محرومند، برخوردارم. مهمترين چيزي که اکنون از همه اينها برايم باارزشتر است، آزادي انديشه است. ديگر کسي با افکار من کاري ندارد و من آزادم و ميتوانم افکار و باورهای خود را داشته باشم.
مهمترين پيامي که ميتوانم به دوستان خودم، به جوانان ايراني و جواناني که در بیرون از کشور هستند، بدهم اين است؛ پیش از اين که براي زندگي خود تصميم بگيرند، پیش از اين که بخواهند به سازماني بپيوندند و پیش از اين که راه زندگي خود را برگزینند، بهتر است حتما تا آنجا که می توانند مطالعه کنند و بیندیشند، تا اسير گروههايي که فرقهاي هستند و افکار فرقهگرانه و استالينيستي دارند، نشوند.
حتما مطالعه کنند، حتما کمک بگيرند و حتما مشاوره بگيرند. زندگي چيز با ارزشي است که به سختي به دست ميآيد. انسان يک بار به دنيا ميآيد و يک بار هم از دنيا ميرود و هر کسي که ميخواهد تصميم مهمي در زندگي اش بگيرد، باید حتما با فکر و ايدههاي مشخصي باشد.
هر کسي بايد بتواند شخصيت و مرام انساني خود را نگه دارد؛ بنابراين، مهم است که بداند در چه راهي گام برميدارد.
آیا می دانید هر فرد پس از مرگ با اهدای اعضای خویش می تواند سبب نجات یا ارتقای سلامتی بیش از 50 نفر شود
برای عضویت در انجمن اهدای عضو به لینک زیر مراجعه کنید
[External Link Removed for Guests]
[COLOR=#000000]تا چند زنم بروی [COLOR=#0070c0]دریاها خشت بیزار شدم ز بتپرستان
خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت
برای عضویت در انجمن اهدای عضو به لینک زیر مراجعه کنید
[External Link Removed for Guests]
[COLOR=#000000]تا چند زنم بروی [COLOR=#0070c0]دریاها خشت بیزار شدم ز بتپرستان
خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت