******* بهداشت اطفال و كودكان ********
مدیران انجمن: رونین, Dr.Akhavan, شوراي نظارت
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
******* بهداشت اطفال و كودكان ********
مقدمه:
همانطوري كه مي دانيم كود كان به دليل ضعف قواي جسمي و نداشتن توانائي در مقابله با بيماريها جزء گروههاي پر خطر جامعه محسوب شده و نياز به توجه ويژه و مراقبتهاي خاص دارند ، لذا شايسته است در راستاي رسيدن به هدف سلامت كودكان و در نتيجه سلامت جامعه بر آن شديم تا در اين مباحث به نحوه مراقبت و بررسي رشد و نمو آنها بپردازيم .
اميد است تا در اين راه طولاني و مهم بتوانيم به اهداف عالي خويش برسيم و جامعه اي شاد همراه با كودكاني سالم كه آينده ساز كشور عزيز ما خواهند بود داشته باشيم .
هدف :
بالا بردن سطح سلامت كودكان از طريق كاهش عوارض دوران كودكي و نوزادي و كاهش مرگ و مير آنها است .
براي داشتن كودكي سالم ، بايستي به رشد او توجه ويژه داشت ، يكي از بهترين راههاي مطلع شدن از سلامت كودك مراقبت رشد او ميباشد ، شاخصهاي اندازه گيري رشد جسمي ،وزن ، دور سر ، قد و سير تكامل فيزيكي مي باشد .بنابر اين در اين مبحث به چگونگي كنترل رشد كودك خواهيم پرداخت .
مراقبت نوزادي
دوران نوزادي به 28 روز اول تولد اطلاق مي شود كه به دلائل زير حائز اهميت ميباشد :
1-بخش مهمي از مرگهاي كودكان در سال اول زندگي مخصوصاّ در دوران نوزادي رخ مي دهد .
2-مقاومت بدن نوزاد در برابر سرماو گرما و ميكروبهاي بيماريزا كمتر از افراد بزرگسال است .
3-نوزاد قادر به مراقبت از خود نيست و بايد اورا از خطر بيماري حفظ كرد .
4-چون پس از تولد ، محل زندگي نوزاد از داخل رحم مادر به دنياي بيرون تغيير پيدا مي كند ، مدتي طول مي كشد تا نوزاد به زندگي جديد خود عادت كند.
*** مراقبتهاي نوزاد بعد از تولد :
1-براي حفظ درجه حرارت بدن نوزاد بايد درجه حرارت اتاق 25 تا 28 درجه و هواي اتاق تازه باشد .
2-در اتاقي كه نوزاد نگهداري مي شود ، بايد با بستن در و پنجره از جريان سريع هوا يا كوران جلوگيري كرد.
3-كهنه و ملافه هاي خيس را بايد فوري عوض كرد .
4- نوزاد را نبايد روي سطح سرد مثل ملافه يا ترازوي سرد گذاشت چون خيلي زود حرارت بدنش را از دست مي دهد .( براي فهميدن حرارت بدن نوزاد ، پاهاي او را لمس مي كنيم . سرد بودن پاهاي نوزاد نشان مي دهد كه درجه حرارت بدن نوزاد پائين است .
5-داغ شدن بدن نوزاد نيز خطرناك است . نبايد او را در معرض مستقيم خورشيد از پشت شيشه ، كنار شوفاژ يا بخاري يا زير كرسي گذاشت يا لباس زياد از حد به او پوشاند.
6- نوزاد را بايد بعد از 4 تا 6 ساعت پس از تولد حمام كرد ( بجز نوزادان كم وزن و بد حال ).بهتر است حمام كردن نوزاد حاقل سه روز يكبار باشد . نكات لازم در مورد حمام كردن نوزاد به شرح ذيل ميباشد :
-نبايد نوزاد را با شكم پر حمام كرد .، نوزاد گرسنه هم به دليل بي قراري از حمام كردن جلوگيري ميكند .
-نوزاد را بايد در اتا قي حمام كرد كه گرم باشد و جريان تند هوا نداشته باشد .
- آبي كه براي حمام نوزاد استفاده ميشود بايد سالم و ولرم باشد . براي امتحان كردن آب بايد بجاي دست از آرنج استفاده كرد .
- 7-بند ناف نوزاد مي تواند محل ورود ميكروب باشد ، هرگز نبايد با وسايل آلوده ناف نوزاد را دستكاري كرد ، نبايد بند ناف را پانسمان كرد ، اگر بند ناف قرمز شد يا ترشح خوني يا چركي داشت بايد نوزاد را فوري نزد پزشك برد .
- 8-براي كهنه كردن نوزاد از پارچه هاي با جنس نخي و كمي ضخيم استفاده شود ، كهنه را مرتب عوض كرده و با آب ولرم شسته و پس از خشك شدن لانها را اتو كرد .
- 9-در مواردي كه نوزاد دچار سوختگي ادرار شده است اقدامات زير لازم مي باشد :
- او را مرتب با آب ولرم شستشو دهيد.
محل سوختگي را چرب كنيد .
** زردي:
ممكن است زردي فقط در چشم نوزاد ديده شود ويا علاوه بر چشم ، مخاط و پوست بدن نوزاد نيز زرد گردد . معمولا در اثر رسوب ماده رنگي به نام بيلي روبين در قسمتهاي مختلف بدن مانند چشم و پوست زردي ايجاد مي شود .زردي نوزادان بر حسب زمان بروز آن علل مختلف دارد . برخي نوزادان در هفته اول پس از تولد ( بين روز دوم تا پنجم ) زرد مي شوند وزردي آنها تا روز هفتم ادامه پيدا كرده و سپس كاهش مي يابد اين نوع زردي طبيعي است و مشكلي براي نوزاد بوجود نمي آورد .
در اين حالت تغذيه نوزاد با شير مادر بايد ادامه يافته براي اطمينان ، نوزاد توسط پزشك يا كاركنان بهداشتي معاينه شود، ادامه تغذيه نوزاد با شير مادر در اين مواقع نيز لازم است .
- نكته مهم : براي درمان زردي نوزاد از دادن هر نوع ماده غذائي غير از شير مادر ( مانند آب قند ، ترنجبين ،شير خشت )خودداري كنيد .
*اگر زردي همراه با علائم زير با شد خطرناك است :
-زردي روز اول
-در صورت منفي بودن گروه خون مادر و مثبت بودن گروه خون پدر .
-اگر فرزند قبلي مادر در اثر زردي فوت كرده باشد يا دچار عقب ماندگي شده باشد .
-اگر زردي شديد باشد ( كف دست و پا هم زرد شده باشد )
اگر زردي نوزاد همراه با خوب شير نخوردن ، تب و بيحالي باشد
) خودداري نمائيد .
**دفع مدفوع :
مدفوع نوزاد در 8 تا 24 ساعت اول تولد به صورت ماده سياه رنگ و چسبنده اي است كه در برخي نوزادان ممكن است تا 5 روز بعد از تولد نيز ادامه يابد . اين ماده را بايد با پنبه خيس شده با آب گرم از مقعد و اطراف آن پاك كرد . دفع مدفوع نوزاد در طي روزهاي اول نظم خاصي ندارد و تا حدود زيادي بستگي به نحوه تغذيه نوزاد دارد . در تغذيه نوزاد با شير مادر ، مدفوع نوزاد شل و به رنگ سبز قهوه اي شده و گاهي داراي لخته هاي سفيد شير است . دفعات دفع مدفوع بستگي دارد به مقدار و دفعات شيري كه نوزاد مي خورد . در هفته هاي بعد ممكن است دفعات دفع مدفوع بيشتر شود به طوريكه نوزاد بعد از هر نوبت شير خوردن ، مدفوع دفع كند . مدفوع نوزاد در حالت عادي شل ،زرد يا سبز و بدون بو است .
*نكته مهم : چنانچه نوزاد تا 48 ساعت اول بعد از تولد دفع مدفوع نداشته باشد ، به پزشك مراجعه کنید.
**تغذيه با شير مادر :
مادر بايد نوزاد خود را بلا فاصله بعد از تولد به پستان خود بگذارد ، مگر اينكه وضع عمومي او يا نوزاد به عللي مساعد نباشد .
واكسيناسيون :
براي پيشگيري از بيماريهاي خطرناكي مثل كزاز . سياه سرفه و … ايمن سازي نوزادان در بدو تولد بسيار حياتي است .
تزريق ويتامين كا :
براي جلو گيري از خونريزي دوران نوزادي در بدو تولد به همه نوزادان ويتامين كا تزريق مي شود .
مراقبت از ناف نوزاد :
خشك شدن بند ناف نوزاد از همان روزهاي اول و دوم شروع مي شود . رنگ آن ابتدا زرد و سپس قهوه اي شده وبعد از يك تا دو هفته مي افتد در اين مدت و قبل از افتادن بند ناف لازم است :
- بند ناف و محل اتصال آن به بدن نوزاد تميز و خشك نگه داشته شود
- بند ناف در معرض هوا قرار گرفته و خشك شود .
- از گذاشتن هر گونه پوشش بر روي بند ناف خودداري شود.
- كهنه نوزاد زير بند ناف بسته شود .
- از دست كاري و قرار دادن مواد آلوده بر روي بند ناف اجتناب گردد . ضمناّ استفاده از الكل نيز توصيه نميشود زيرا الكل ، خشك شدن و جدا شدن بند ناف را به تاّخير مياندازد .گاهي در محل اتصال بند ناف به بدن نوزاد ، ترشح شيري رنگ و بي بو و يا يكي دو قطره خون خارج مي شود كه اهميتي ندارد.
**تجويز مولتي ويتامين يا ويتامين آ + د :
براي تاّ مين ويتامينهاي مورد نياز نوزاد از روز 15 تولد با نظر پزشك قطره آ+ د تجويز مي شود .
*** رشد و نمو کودک :
** رشد : افزایش اندازه و طول اندامهای بدن را گویند مثل :افزایش وزن ، افزایش قد ، افزایش دور سر ،طول بازوها ،طول باها و...
**تکامل : بیشرفت منظم در طول مسیری مداوم را گویند که در این مسیر کودک مهارتها و رفتارهای جدید تری یاد می گیرد ، بعبارت دیگر تغییر در عملکرد کودک را تکامل گویند ، مثل :
نشستن ،خندیدن، راه رفتن ، کنترل ادرار و مدفوع و دندان در آوردن .
*** اندازه گیری شاخصهای رشد :
**نحوه اندازه گيري وزن در كودكان :
اندازه گيري وزن بهترين شاخص رشد جسمي است ،اولين توزين بايد بلافاصله بعد از تولد صورت گيرد . معمولاّ براي وزن كردن كودكان از سه نوع ترازو استفاده مي شود .
-ترازوي ثابت يا رو ميزي
-آويزي
-عقربه اي يا كفي
در اندازه گيري وزن كودكان با ترازوي رو ميزي به نكات زير بايد توجه داشت :
- ترازو در روي ميز و محل مطمئني قرار داده شود .
- از مادر بخواهيد لباسهاي كودك را كم كند و چنانچه اتاق سرد باشد در بيرون آوردن لباسهاي كودك بايد احتياط كرد چون ممكن است سرما بخورد .
- پارچه تميز ونرم و يا كاغذ تميزي را روي كفه ترازو قرار دهيد و كودك را روي آن بخوابانيد .
- از تعادل ترازو مطمئن شويد وزنه بايد روي عدد صفر قرار گيرد ، اغلب ترازوها دگمه با پيچي دارند كه با آن ترازو را تنظيم مي كنند.
- كودك را به كمك مادر و به آهستگي و با احتياط بر روي ترازو قرار دهيد و از مادر بخواهيد كه كاملاّ نزديك كودك ايستاده و با او مشغول صحبت شود چون نوزادان و اطفال تحرك زيادي دارند مواظب باشيد كه از روي ترازو به خارج پرت نشويد .
*توجه :
در اين مرحله به منظور دقت در توزين كودك توجه داشته باشيد كه ترازو به محلي تكيه نداشته باشد و بهورز يا مادر براي ثابت نگه داشتن كودك با دست به ترازو فشار نياورند .
-با حركت دادن وزن به طرف چپ و راست تعادل را بدست آوريد . بعضي از ترازو هاي اطفال روميزي عقربه اي هستند كه عقربه در روي وزن كودك ثابت مي ماند . بعد از متوقف شدن حركات كودك وزن را بخوانيد و يادداشت كنيد.
-هنگام خواندن وزن ،پاها يا قسمتهاي بدن طفل نبايد به زمين يا محل ديگري بخورد .
-در پوشاندن لباس كودك به مادر كمك كنيد .
- ترازو را براي استفاده بعدي آماده كنيد و در بين دو وزن كردن ميله مدرج را روي صفر قرار داده و ترازو را قفل كنيد .
-
*طرز كار با ترازوي آويزان :
-ترازو را از ميله فلزي يا شاخه محكم درختي آويزان كنيد .
-از مادر خواهش كنيد لباسهاي كودك را تا حد امكان كم نمائيد .
-از مادر بخواهيد كودك را در محل توزين بگذارد و يا خود اين كار را انجام دهيد .
- كودك را در حاليكه در شلوارك است از قلاب مخصوص آويزان كنيد .
- وزن را بخوانيد و يادداشت نمائيد .
طرز كار با ترازوي كفي يا عقربه اي :
-ترازو در محل صافي قرار گرفته باشد .
-عقربه روي نقطه مربوط به صفر باشد.
-كاغذ و يا پارچه تميزي را روي آن قرار دهيد .
-كفش كودك را در آوريد .
-موقع خواندن وزن كودك بطور مستقيم نگاه كنيد تا وزن را درست بخوانيد و سپس يادداشت كنيد .
*توجه :
وزن طبيعي نوزاد بين 2500 تا 4500 گرم است و معمو لاّ در هفته اول كمي از وزن نوزاد كاسته ميشود زيرا شير كافي نمي خورد و از طرفي ادرار و مدفوع مي كند و چنانچه نوزاد شير كافي بخورد تا روز دهم به وزن زمان تولد خود ميرسد و بعد از آن مرتباّبه وزنش اضافه مي شود . بطوريكه در 6 ماهگي به دو برابر وزن زمان تولد و در يكسالگي به 3 برابر و در 2 سالگي به 4 برابر وزن زمان تولد خود ميرسد .
**نحوه اندازه گيري قد در كودكان :
در هر بار مراقبت از زمان تولد تا 6 سالگي بايد قد كودك را اندازه گيري نمائيد . اندازه گيري قد كودكان را در حالت خوابيده يا در حال ايستاده ميتوانيد انجام دهيد .
الف- روش اندازه گيري قد در حال خوابيده :
-از مادر كودك بخواهيد كلاه يا روسري كودك را باز كند و پتوي كودك را در آورد بطوريكه سر وكف پاي كودك آزاد و مشخص باشد .
-طفل را در روي ميز قد سنج بخوابانيد بطوريكه سر طفل را با احتياط به قطعه چوبي كه روي صفر خط كش بطور عمود نصب شده است تكيه دهيد .
-قسمت متحرك خط كش را حركت دهيد بطوريكه با كف پاي طفل تماس پيدا كند .
-قد كودك را بخوا نيد و يادداشت كنيد .
اگر ميز قد سنج در اختيار نداريد مي توانيد متر پارچه اي را روي ميز معمولي كه در كنار ديوار و محل مطمئني قرار داده شده بچسبانيد. بعد يك صفحه صاف را در قسمت بالاي سر كودك و عمود بر قسمت بالاي ميز و مقابل عدد صفر قرار دهيد و بعد از ثابت نگهداشتن كودك عددي را كه پاشنه پاي كودك در مقابل آن قرار گرفته است بخوانيد.
ب-روش اندازه گيري قد در حال ايستاده :
در كودكان زير 6 سال اندازه گيري قد در حالت خوابيده دقيق تر است ، اما در كودكاني كه به راحتي و بدون كمك مي ايستند مي توان در حال ايستاده قد را اندازه گير ي كرد.
اندازه گيري قد در اين روش در حالي انجام مي پذيرد كه كودك ايستاده و پاشنه هاي پا و سرين و قسمت فوقاني پشت وناحيه پس سري وي به ديوار و پاشنه ها بهم چسبيده و بازو ها بطور طبيعي در كنار بدن آويزان باشند ، در اين حال مي توانيد از متري كه به ديوار چسبانده شده استفاده كنيد و يا با متر پارچه اي از فرق سر تا كف پاي كودك را اندازه بگيريد .
اندازه طبيعي قد در نوزادان 55-44 سانتيمتر است و در پايان يكسالگي حدود 25 سانتيمتر به قد طفل اضافه مي شود و در سال دوم 12 سانتيمتر و در سال سوم 8-6 سانتيمتر به قد كودك اضافه ميشود .
**نحوه اندازه گيري دور سر :
به منظور بررسي رشد طبيعي دور سر لازم است كه تا پايان 2 سالگي بطور مرتب در مراقبتها دور سر كودك اندازه گيري شود .
براي اندازه گيري دور سر كودك مي توانيد از متر پارچه اي استفاده نمائيد بهتر است براي اندازه گيري دور سر طفل در حالت خوابيده به پشت باشد سپس مراحل زير را انجام دهيد :
-از مادر بخواهيد كلاه يا روسري كودك را در آورد .
- دور سر كودك را بر جسته ترين نقطه پشت سر تا بر جسته ترين نقطه روي پيشاني اندازه بگيريد ، بطوريكه متر در قسمت جلو روي برآمدگي ابرو ها قرار گيرد . اندازه بدست آمده را بخوانيد و يادداشت نمائيد .
اندازه طبيعي دور سر در موقع تولد 37-35 سانتيمتر است در موقع معاينه نوزاد اگر اندازه دور سر بيش از حد معمول و يا كوچكتراز حد طبيعي بود ارجاع به پزشك لازم است .
تا پايان 3 ماهگي هر ماه 2 سانتيمتر و از 4 ماهگي تا پايان 6 ماهگي هر ماه 1 سانتيمتر و از 7 ماهگي تا پايان يكسالگي هر ماه نيم سانتيمتر به دور سر كودك اضافه ميشود .
هر بار كه كودك را مراقبت مي كنيد به افزايش دور او توجه كنيد و در صورت اضافه شدن اندازه دور سر يا افزايش غير طبيعي كودك را ارجاع فوري دهيد .
***سیر تکامل فیزیکی کودک :
**بدو تولد :
-قادر به مكيدن و بلعيدن مي باشد .
**يك ماهگي :
-تعقيب نور
- عطسه و سرفه مي كند .
- ادرار و مدفوع مي كند .
**دو ماهگي :
-لبخند زدن
- از خود صدا در آوردن
**سه ماهگي :
-وقتي او را روي شكم مي گذاريد مي تواند سرش را نگه دارد .
-تعقيب دستهاي شما با چشم خود .
-باز و بسته كردن دستهايش
**چهار ماهگي :
-در پاسخ به خنده ديگران مي خندد .
-با چشمها شيء متحرك را تعقيب مي كند .
-دستها را بر روي سينه بهم مي رساند .
-سر خود را به طرف صداها مي چر خاند .
-دستش را براي گرفتن اشياء دراز مي كند .
**شش ماهگي :
-شناخت مادر
-اشياء را در دست خود نگه مي دارد .
-ملاج خلفي بسته مي شود .
**8 ماهگي :
-بررسي دستها واشيائي كه در دست او قرار داده مي شود .
-زمزمه ميكند و يا با صداي بلند مي خندد .
-گرفتن اشياء
-بدون كمك مي نشيند.
**9ماهگي :
-بين 1 تا 3 دندان دارد .
-دادن اشياءاز يك دست به دست ديگر
-مي خزد .
**12ماهگي:
-چهار دست و پا راه رفتن
-مي ايستد.
-سعي ميكند راه برود .
-در آمدن تمام دندانهاي پيشين فك بالا .
**12تا 18 ماهگي :
-به خوبي راه مي رود .
-اداي چند كلمه ساده
**18تا 24 ماهگي :
-به خوبي راه رفته و حتي مي دود .
-شروع به صحبت كردن نموده است .
-بسته شدن ملاج قدامي كودك
**2تا 4 سالگي :
-به ازاي هر سال 7 تا 8 سانتيمتر به قد كودك اضافه شده است .
-ادرار و مدفوع خود را خبر مي كند .
-به خوبي حرف مي زند .
-در بازي با همسالان شركت مي كند .
-نام خود را بطور كامل بيان مي كند .
**4تا6 سالگي:
-قدش به 110 سانتيمتر رسيده است .
-كنترل ادرار و مدفوع را دارد.
- علاقه به يادگيري
- شناخت چند رنگ اوليه
- برقراري تماس چشمي در زمان صحبت كردن
-
***منحني رشد :
رشد هر كودك در مقابل عوارضي مثل بيماري و تغذيه بسيار حساس است . حساس ترين معيار رشد نيز وزن است با اندازه گيري وزن وپايش رشد هر كودك مي توان سوء تغذيه و يا بيماريها را قبل از آنكه نشانه ها ي آن آشكار شود و يا عوارض بعدي روي سلامت كودك بگذارد كشف نمود .
در هر بار مراقبت كه كودك را وزن مي كنيد بايد وزن او را روي يك منحني بنام منحني رشد رسم كنيد .
منحني رشد هر كودك وسيله اي براي پايش رشد و سلامت كودك و پي بردن به وضعيت تغذيه او و آگاه شدن از بيماريها است .
منحني رشد براي سالهاي اول تا ششم زندگي كودك استفاده مي شود و از محور هاي افقي و عمودي تشكيل شده است .
محور افقي نشان دهنده سن و محور عمودي بيانگر وزن كودك است . محور افقي به 6 قسمت مجزا تقسيم شده وهر قسمت براي يكسال از زندگي كودك در نظر گرفته شده وهر قسمت به 12 ماه تقسيم شده است . براي استفاده صحيح از منحني رشد شرط اساسي و اوليه وزن كردن صحيح و دوره اي كودك است و توزين صحيح به وجود ترازوئي دقيق و سالم وابسته است ،ترازو بايد قبل از توزين هر كودك به دقت تنظيم شود . دقت در خواندن ترازو نيز اهميت دارد .
كودكان بايد در سال اول زندگي هر ماه يكبار ،در سال دوم هر دو ماه يكبار ، در سال سوم هر سه ماه يكبار و در سالهاي بعد تا 6 سالگي هر 6 ماه يكبار وزن شوند . در شرايط مراقبت ويژه و يا بيماري كودك بايد در فواصل مراقبت روتين نيز وزن شود و نقطه وزن كودك در هر بار مراقبت در حضور مادر روي منحني رشد ثبت گردد.
در روي كارت رشد سه نمودار رسم شده است كه از پائين به بالا به ترتيب نماينده صدك سوم ،صدك پنجاهم و صدك نود و هفتم است . به طور طبيعي منحني رشد نيمي از كودكان يك جامعه در بالاي صدك پنجاهم و نيم ديگر در پائين آن قرار مي گيرد .
صدك سوم يعني از هر 100 كودك 3 كودك در زير آن قرار دارند .صدك نود و هفتم يعني از هر100 كودك 97 كودك زير آن و 3 كودك بالاي آن قرار دارند .اين كودكان يا خيلي ريز يا خيلي درشت هستند فاصله صدك سوم تا صدك نود و هفتم را حدود تغيير پذير ي طبيعي مي نامند
**نحوه رسم منحني رشد :
پائين ستونهاي محور افقي محل نوشتن تاريخ تولد و تكرار آن در فواصل ماهانه است به طوريكه بايد در پائين خط عمودي صفر ( اولين خط عمودي سمت چپ )تاريخ تولد كودك به روز /ماه / سال نوشته شود و سپس در پائين خطوط عمودي بعدي تكرار شود .
چنانچه كودكي با وزن تولد 3 كيلو گرم در 27/11/84 متولد شده باشد ، وزن زمان تولد او بايستي در روي اولين خط عمودي سمت چپ منحني و روي عدد 3 نقطه گذاري شود ، حال اگر اولين مراجعه كودك بعد از تولد در تاريخ 8/1/85 ووزن او 5/4 كيلو گرم باشد نقطه وزن كودك بايد در مستطيل بين دو خط 27/12/84 و 27/1/85 (مستطيل دوم )قرار گيرد و چون اختلاف 27/12/84 تا 8/1/85 كمتر از 15 روز است نقطه مزبور بايد در نيمه سمت چپ مستطيل گذاشته شود ، اگر اين اختلاف بيش از 15 روز بود در نيمه راست قرار مي گرفت .
بنابر اين چنانچه كودك در نيمه اول ماه سن خود وزن شود نقطه در سمت چپ مستطيل مربوطه و اگر در نيمه دوم ماه سن خود وزن شد نقطه در سمت راست همان مستطيل ثبت ميشود .
براي تفسير منحني رشد كودك نقطه گذاري صحيح وزن كودك و اتصال اين نقطه به نقطه هاي قبلي اهميت دارد زيرا اتصال اين نقاط به يكديگر روند خطي رشد كودك را بدست مي دهد و تنها در اين حال است كه مقايسه آن با منحنيهاي سه گانه موجود روي كارت رشد ،تفسير منحني و توضيح دادن آن به مادر را ميسر ميكند .
از آنجا كه وقايع مهم زندگي كودك مثل مراحل مهم تكامل و نيز شروع غذاي تكميلي ، قطع شير مادر ، بيماريها و تولد فرزند بعدي مي تواند بر رشد او اثر گذارد ضرورت دارد كه اين حوادث به طور عمودي در ماه مربوط به سن كودك و در بالاي منحني رشد نوشته شود .
تفسير منحني رشد :
تمام اين فعاليتها براي كمك به تفسير منحني رشد و سپس اقدام لازم بر اساس اين تغيير است اگر فقط به رسم منحني اكتفا شود و به مادر در اين زمينه آموزش كافي داده نشود و كودك رها شود نه تنها هيچ كار مؤثري انجام نشده است بلكه در قبال سلامت فعلي و آتي كودك و جامعه مسوول و محكوم خواهيم بود.
**در تفسير منحني رشد بايد به چند نكته و اصل اساسي توجه داشت :
1-توزين كودك بايد به طور صحيح و دوره اي انجام شود .
2-وزن اندازه گيري شده به طور دقيق در منحني رشد ثبت شود .
3-سير منحني رشد بيش از محل آن اهميت دارد .
4-منحني رشد به درستي تفسير شود و اقدامات لازم انجام گيرد و توصيه ها وآموزشهاي لازم به مادر داده شود .
5- هر كودك منحني رشد مخصوص به خود دارد و مهم اين است كه منحني رشد هميشه رو به بالا و موازي با سه خط سير كند .
*سير منحني رشد ممكن است به يكي از سه طريق زير باشد :
1-سير صعودي : چنانچه منحني رشد كودك حركتي رو به بالا و به موازات يكي از منحني هاي سه گانه موجود بر كارت رشد داشت ، رشد مطلوب و پذيرفتني است ، البته اگر حركت منحني رو به بالا به نظر آيد ولي شيب لازم را نداشته باشد (به موازات منحنيهاي مرجع نباشد ) بهتر است كودك تحت مراقبت ويژه قرار گيرد .
2- سير افقي : چنانچه منحني رشد كودك افقي باشد هشدار دهنده است و بايستي كودك را مراقبت ويژه نمود .
چنانچه سن كودك زير 6 ماه است اقدامات زير را انجام دهيد :
در مورد تغذيه با شير مادر تاّ كيد نموده و مادر را در زمينه تغذيه شير خوارش راهنمائي كنيد ودر جهت حل مشكلات مربوط به شير دهي او را آموزش دهيد و 15 روز بعد پيگيري كنيد در صورت بهبود يافتن وضعيت رشد كودك مجدداّ آموزشهاي لازم را به مادر بدهيد و اگر با وجود شير دهي موفق همچنان وزن كودك ثابت ماند و علائم ديگري مبني بر بيماري يا سوء تغذيه نداشت به پزشك ارجاع دهيد ولي چنانچه وزن كودك كاهش يافت و يا علائمي مبني بر بيماري يا سوءتغذيه داشت اورا ارجاع فوري دهيد .
چنانچه سن كودك بالاي 6 ماه است اقدامات زير را انجام دهيد :
در مورد تغذيه با شير مادر و غذاي كمكي آموزشهاي لازم را به مادر بدهيد و مجدداّ 15 روز بعد او را پيگيري كنيد و اگر وضعيت رشد كودك بهبود يافت در مورد ساير مسائل مورد نياز آموزشهاي لازم را به مادر بدهيد ولي چنانچه رشد كودك همچنان ثابت بود و يا كاهش داشت مطابق روش بالا اقدام نمائيد .
3-سير نزولي : حركت رو به پائين منحني رشد كودك بسيار خطر ناك است در اين صورت كودك نياز به ارجاع فوري و كمكهاي فوري درماني و تغذيه اي دارد.
***كودكان نيازمند مراقبت ويژه :
1-كودكاني با وزن تولد كمتر از 2500 گرم
2-كودكاني كه در فاصله دو توزين منحني رشدشان موازي با منحنيهاي مرجع نباشد و مرتباّ از آن فاصله گيرد .
3-كودكاني كه منحني رشد افقي يا نزولي دارند .
4-تولد در فاصله كمتر از 2 سال از تولد قبلي
5-دو قلو يا چند قلو
6-كودك داراي نوعي ناتواني (مثل عقب ماندگي ذهني ،بيماري قلبي ،شكاف كام و…)
7-قطع شير مادر تا قبل از 6 ماهگي و تغذيه با شير مصنوعي
8-تاّ خير در تغذيه تكميلي
توجه داشته باشيد در مراقبت ويژه بايد فواصل مراقبت روتين را به نصف تقليل داد ،اين امر در كودكان ، در سال اول زندگي از اهميت ويژه برخور دار است و زمان مراجعات به 15 روز يكبار در ماه مي رسد .
*** نشانه هاي تاّ خير رشد در سنين مختلف :
قبل از 6 ماهگي : اضافه نشدن وزن (حداقل 500 گرم در ماه )كه بيشتر به علت محروم شدن كودك از شير مادر رخ مي دهد .توصيه هاي زير مفيد است :
-تغذيه انحصاري با شير مادر
-مكيدن پستان در وضعيت صحيح و بطور مكرردر شبانه روز و به مدت نا محدود
-درمان فوري عفونتها
از 6 تا 12 ماهگي : وزن نگرفتن براي 2 ماه كه به دليل ناكافي يا حجيم بودن غذاي كمكي و عفونتهاي شديد و مكرر رخ مي دهد . توصيه ها:
-تداوم تغذيه با شير مادر در شبانه روز
-دادن غذاي كمكي بر اساس سن كودك بطور صحيح
-پيشگيري از عفونتهاي مكرر و در مان آن
پس از يك سالگي:وزن نگرفتن براي 3ماه كه بيشتر به علت غذاي ناكافي و عفونتهاي شديد ومكرر رخ مي دهد .توصيه ها :
-تداوم تغذيه با شير مادر تا 2 سالگي و بيشتر
-دادن غذاي بيشتر به كودك از سفره خانواده به شرح زير :
(1) دادن حداقل 5 وعده غذا در روز
(2) بيشتر كردن مقدار غذا در هر وعده
(3) دادن يك وعده غذاي اضافي هنگام بيماري و اضافه كردن كمي روغن به غذاي او
-پيشگيري از عفونتهاي مكرر و در صورت ابتلا ، درمان سريع بيماري كودك
***اقدامات لازم در جهت بهبود رشد کودکان :
**شيوه هاي مقوي و مغذي كردن غذاي كودك :
منظور از مقوي كردن ، اضافه كردن برخي از مواد غذائي به غذاي كودك است تا بتوان به ويژه در زماني كه كودك دچار تاّ خير رشد شده است انرژي مورد نياز كودك را تاّ مين كند .
*اضافه كردن موادي مانند روغن يا كره به غذاي كودك باعث :
-افزايش انرژي موجود در غذا
-نرمي غذا و بلع راحت آن
-رساندن ويتامينهاي محلول در چربي به كودك ميشود .
منظور از مغذي كردن غذاي كودك ، اضافه كردن موادي كه علاوه بر انرژي ، پروتئين ، ويتامين و املاح آن را تاّ مين نمايد بدين منظور توصيه مي شود :
-حتي الا مكان مقداري گوشت به غذاي كودك اضافه كنيد .
-اضافه كردن نخود ،لوبيا و عدس كه كاملا پخته و له شده باشد
-افزودن تخم مرغ به غذاي كودك نيز ميتواند پروتئين غذاي كودك را بيشتر كند .
-استفاده از سبزيجات برگ سبز و نارنجي رنگ براي تهيه غذاي كودك
-استفاده از آرد غلات جوانه زده براي طبخ سوپ
-اضافه كردن عصاره استخوان قلم گوسفند يا گاو به غذاي كودك
*** تغذيه با شير مادر :
مزاياي تغذيه با شير مادر :
(1) بهترين و كاملترين غذا براي تمام شير خوران
(2) استريل بودن
(3) محافظت كودك در برابر بيماريها
(4) آماده و قابل دسترس
(5) رايگان
(6) ايجاد پيوند عاطفي ميان مادر و كودك
(7) كمك به فاصله گذاري بين تولد ها
**چگونگي تغذيه با شير مادر :
بهترين زمان براي شروع تغذيه 1 تا 2 ساعت بعد از زايمان است . شير اوليه آغوز نام دارد و غليظ و زرد رنگ بوده و مقدار پروتئين و چربي و برخي مواد غذائي آن بيشتر از شيري است كه بعد از آن توليد ميشودو باعث بالا رفتن ايمني كودك در مقابل بيماريها مي شود .
**نحوه صحيح شير دهي :
در موقع شير دادن كودك بايد روبروي مادر و صورتش نزديك پستان مادر قرار گيرد وچانه او به پستان چسبيده و مادر پستان را طوري بگيرد كه انگشت شست در بالا و 4 انگشت ديگر در زير پستان قرار گيرد بطوريكه نوك پستان و هاله اطراف براحتي در دهان شير خوار قرار گيرد و مواظب باشد تا سوراخهاي بيني كودك مسدود نگردد.
**نشانه هاي وضعيت درست شير خوردن :
-بدن كودك روبروي مادر ودر تماس نزديك با بدن اوست .
-سر كودك بطور مستقيم و در امتداد بدن اوست .
- صورت شير خوار روبروي پستان مادر قرار دارد .
- چانه كودك به پستان چسبيده است .
- لب پائيني به طرف خارج بر گشته است .
- قسمت بيشتري از هاله پستان در بالاي لب بالا و قسمت بسيار كمي از هاله زير لب پائيني ديده مي شود .
- مكيدنها كند و عميق است .
- صداي قورت دادن شير به خوبي شنيده مي شود .
- كودك وقتي احساس مي كند كه سير شده است خودش پستان را رها مي كند و نوك پستان در اين حالت كشيده تر و بلد تر از معمول است .
- مادر هيچ گونه دردي در هنگام شير دادن احساس نمي كند .
-
**نشانه هاي وضعيت نادرست شير خوردن :
-بدن كودك چرخيده است و روبروي بدن مادر و در تماس نزديك با بدن او نيست .
-سر كودك چرخيده و يا به جلو خم شده است .
-چانه كودك از پستان دور است .
- دهان كودك بسته است .
- لبها به طرف جلو متوجه شده اند .
- قسمت زيادي از هاله بالا و پائين پستان خصوصاّ در زير لب پائيني ديده مي شود .
- مكبدنها سطحي وتند است .
- صداي قورت دادن شير شنيده نمي شود ، بلكه صداي ملچ ملچ به گوش مي رسد .
- كودك به دليل نخوردن شير كافي گريه مي كند و دفعه بعد ممكن است از گرفتن پستان خودداري كند .
- وقتي پستان را رها مي كند نوك پستان صاف است و ممكن است خطي در سر تا سر آن ديده شود
- مادر هنگام شير دادن احساس درد مي كند .
-
**نكات مهم در شير دهي :
(1)در هفته هاي اول شيردهي بايد از هر دو پستان به شير خوار شير داد تا سبب تحريك توليد شير شود ، در هفته هاي بعد بر حسب ميل و نياز شير خوار مي توان از يك يا هر دو پستان به تناوب استفاده كرد .
(2)شاخص ناكافي بودن شير مادر در ماههاي اول بعد از تولد افزايش وزن كمتر از 500 گرم در ماه است و منحني رشد بهتر از هر چيز ديگري وضع تغذيه وكافي بودن شير را نشان مي دهد و نيز كمتر از 6 كهنه تر در 24 ساعت نمايانگر كافي نبودن شير مادر مي باشد .
(3)در زمان حاملگي در ماههاي اول قطع شير دهي ضروري نيست و هيچ خطري براي جنين ندارد ، اما بايد توجه داشت كه مادر حامله اي كه شير هم ميدهد به غذاي اضافي نياز دارد .حاملگي مجدد براي مادري كه شير مي دهد اصلاّ خوب نيست و علاوه بر عوارض جسمي براي مادر وكودك باعث مي شود مادر نتواند شير خوار خود را به صورت كافي شير دهد .
(4)تغذيه شير خوار در شب باعث پيشگيري از بارداري مي شود .
(5)كودك بايستي تا پايان 2 سالگي با شير مادر تغذيه شود .
(6)قطع شير مادر بايستي به صورت تدريجي صورت گرفته و به غذاي كودك بيشتر توجه شود .
***مشكلات شير دهي وراه حل آنها:
1-نوك پستان صاف يا فرو رفته :
در اين مادران بايد اطمينان حاصل كرد كه وضعيت شير خوردن كودك درست است ،سعي شود كه شير خوار مقدار كافي از نوك پستان و هاله اطراف آن را در دهان دارد ،تحريك نوك پستان قبل از شروع شير دهي باعث برجسته شدن نوك آن مي شود و با مكيدن توسط كودك بزرگتر مي شود ،در صورت عدم موفقيت مادر براي چند وعده يا چند روزشير را بدوشد و آنرا با فنجان يا قاشق به شير خوار بدهد وقتي شير خوار بزرگتر شد پستان گرفتن برايش آسانتر خواهد بود .
2-نوك پستان دراز :
در اين حالت شير خوار فقط نوك پستان را مي مكد و به ذخاير اصلي شير كه زير هاله قهوه اي رنگ قرار دارند فشار وارد نمي شود ، به مادراني كه اين مشكل را دارند بايد كمك كرد تا شير خوار مقدار كافي از هاله قهوه اي رنگ را در دهانش بگيرد .
3-احتقان پستان :
در احتقان پستانها متورم و درد ناك مي شوند و رگهاي سطحي آن پيدا و آبي رنگ هستند ، پستانها پر هستند مقداري از آن بعلت شير و مقداري به دليل افزايش مايع لنف و خون است .
علت آن توليد شير زياد و خصوصاّ بلافاصله پس از زايمان ،پر شدن پستانها و سينه نگذاشتن طفل
*درمان احتقان :
-شير خوار را بطور مكرر به سينه بگذارد .
-بهترين كار خارج كردن شير از پستان از طريق مكيدن شير خوار و يا دوشيدن با دست است .
-اگر شير خوار نوك پستان و هاله آن را به سختي به دهان مي گذارد ابتدا مقداري از شير ،دوشيده شده تا شير خوار نوك پستان را به راحتي به دهان بگذارد .
-بعد از تغذيه شير خوار چند تكه يخ را در درون يك دستمال تميز قرار دهد و يا با استفاده از پارچه تميزي كه در آب خيلي سرد خيس شده باشد كمپرس آب سرد انجام دهد كه اين امر به كاهش ورم پستان كمك مي كند .
4-زخم و شقاق پستان :
در بيشتر موارد وضعيت نادرست مكيدن ،شستشوي زياد پستان با صابون و خشك كردن آن با حوله كثيف ،برفك ،كرمهاو محلولها مي تواند باعث زخم نوك پستان گردد .درمان آن ،گذاشتن يك قطره شير روي پستان و خشك شدن آن در معرض هوا ونور خورشيد ،درمان برفك دهان نوزاد ،طولاني
بودن زمان مكيدن شير خوار تا تخليه كامل پستان ،و مهمتر از همه اصلاح وضعيت شير دهي ميباشد .
5-تورم پستان همراه با درد وتب :
زماني كه احتقان پستان به سرعت درمان نشود ،شير در پستان كامل تخليه نگردد ،ميكروب از راه زخم نوك پستان وارد شده و ايجاد ماستيت ميكند كه باعث دردناك شدن فوق العاده ،تورم ،قرمزي وگرمي پستان و داشتن تب مي شود .جهت درمان اين مادران به پزشك ارجاع داده و موارد زير را به مادر آموزش دهيد :
-مهمترين درمان خارج كردن شير از پستان
-شير خوار بطور مكرر تغذيه شود چون عفونت خارج از مجراي شير است ووارد بدن طفل نمي شود .
-شروع تغذيه از پستان سالم باشد و سپس از پستان مبتلا ادامه يابد .
-در صورت عدم تمايل مادر مي توان شير را دوشيد .
-استفاده از حوله گرم قبل از شير دهي و كمپرس سرد بعد از شير دهي
6-آبسه پستان :
جمع شدن چرك در قسمتي از پستان را گويند كه پستان متورم و درد ناك بوده و موقع لمس پر از مايع به نظر مي رسد . علت آن عدم درمان ماستيت ميباشد .
درمان :ارجاع به پزشك و دادن آموزش كليه موارد مربوط به ماستيت ،در صورت سرباز كردن آبسه به مدت 2 تا 3 روز شير آن دوشيده و دور ريخته شود .
***تغذيه تكميلي :
شير مادر تا پايان 6 ماهگي به تنهائي و بدون اضافه كردن هر نوع غذاي كمكي براي رشد طبيعي شير خوار كافي است . بعد از 6 ماهگي علاوه بر شير ، بايد غذاهاي نيمه جامد را نيز براي او شروع كرد .مناسبترين غذا ها :
-در حجم كم انرژي زياد داشته ( مانند چربيها ، شكر ، غلات )
-نرم بوده و به آساني هضم شوند.
-تازه و بدون آلودگي بوده و پاكيزه و بهداشتي تهيه شوند .
-در دسترس ، ارزان و از منابع غذائي محلي قابل تهيه باشند .
**سن شروع غذاهاي كمكي :
هفته اول ماه هفتم تولد كودك ، اما در صورت رشد نا مناسب مي توان زودتر شروع كرد .
توصيه هاي كلي :
-مواد غذائي را چه از نظر مقدار و چه از نظر نوع ، كم كم به رژيم غذائي شير خوار اضافه كنيد
- از يك نوع غذاي ساده شروع كنيد وكم كم مخلوطي از چند نوع غذا به او بدهيد .
- از مقدار كم (يك قاشق مربا خوري )در هر وعده شروع ودر وعده هاي بعد آن را زياد كنيد .
- بين اضافه كردن مواد غذائي مختلف حدود 5 تا 7 روز فاصله بگذاريد .
- اولين غذائي را كه مي خواهيد به كودك بدهيد ، كمي غليظتر از شير تهيه كنيد و سپس كم كم غذاهاي نيمه جامد وجامد بدهيد .
- غذا را با قاشق و مواد غذائي را با آبكي را با ليوان به شير خوار بدهيد .
- هنگام دادن غذاهاي نيمه جامد و جامد ، شير خوار را در وضعيت نشسته قرار دهيد .
- غذاي شير خوار را به مقدار كم و براي يك وعده تهيه كنيد .
- در صورت باقي ماندن غذا ، مي توانيد آن را به مدت 24 ساعت در يخچال نگهداري كنيد ، در غير اين صورت آنرا در فريزر بگذاريد .
- غذاي نگهداري شده را فقط به مقدار مصرف يك وعده كاملاّ داغ كنيد و پس از خنك كردن به كودك بدهيد .
-
**ترتيب دادن غذاي كمكي به کودک :
- هفته اول : فرني آرد برنج
- هفته دوم : فرني آرد برنج ، شير برنج و يا حريره بادام
- هفته سوم : پوره سبزيها (سيب زميني ،هويج ، نخود فرنگي )
- هفته چهارم: سوپ گوشت و سبزي
- هفته پنجم : زرده تخم مرغ آب پز سفت شده
- هفته ششم : سوپ داراي جوانه غلات و يا حبوبات
- هفته هفتم : آب ميوه
- از ماه نهم تا دوازدهم ميتوان فرني ، حريره بادام ، زرده تخم مرغ ، سوپ گوشت همراه با
سبزي ها . غلات و حبو بات ،ماست ،كته نرم همراه با آب گوشت و غيره به كودك داد.
*نكات لازم :
(1) بعد از شروع غذاي كمكي ، به كودك آب سالم و بهداشتي بدهيد .
(2)قبل از يك سالگي ،تا آنجا كه ممكن باشد ، شكر ، نمك و ادويه به غذاي كودك اضافه نكنيد .
(3)به غذاي كودكان كم وزن 1 تا 2 قاشق مربا خوري روغن نباتي يا كره اضافه كنيد .
(4)توصيه مي شود آب مركبات ، آخرين آب ميوه اي باشد كه به كودك مي دهيد .
(5)از روز 15 تولد مي توانيد قطره آ-د يا مولتي ويتامين (25 قطره )و همزمان با شروع تغذيه تكميلي قطره آهن (15قطره )به ترتيب زير بدهيد :
-براي كليه شير خواراني كه با وزن طبيعي متولد مي شوند از پايان 6 ماهگي و يا همزمان با شروع تغذيه كمكي تا پايان 2 سالگي داده شود .
-براي كليه شير خوراني كه با وزن كمتر از 2500 گرم متولد مي شوند از هر زمان كه وزن آنها به دو برابر وزن تولدشان رسيد تا پايان 2 سالگي داده شود .
-قطره آهن را بين دو وعده شير مادر ودر عقب دهان كودك چكانده وسپس مقداري آب به او بدهند تا از تيره شدن رنگ دندانها جلوگيري شود .
- دادن مواد غذائي حاوي ويتامين ث مانندميوه ها و آب ميوه به ويژه مركبات موجب افزايش جذب آهن مي شوند .
(6)قبل از يكسالگي از دادن اسفناج ، عسل و سفيده تخم مرغ خودداري كنيد .
(7)هرگز به زور به كودك غذا ندهيد .
***تغذيه كودك 1تا 5 سال :
شير خواران از يك سالگي به بعد ،علاوه بر غذاهائي كه خوردنشان را در سال اول زندگي ياد
گرفته اند بايد از غذاي سفره خانواده نيز استفاده كنند .اين كودكان رشد سريع دارند و مقاومت كافي در مقابل بسياري از بيماريها را هم ندارند و دندانهايشان نيز كامل نشده است . بنابر اين بايد در غذا دادن به آنها ،دو شرط اساسي زير را رعايت كرد :
-غذاهايشان كم حجم ،پر انرژي و زود هضم باشد .
-به دفعات زياد در اختيار آنان قرار داده شود .
***تغذيه كودك 1 تا 2 سال :
-علاوه بر استفاده از شير مادر ، 5 تا 6 بار در شبانه روز به او غذا بدهيد .
-غلاتي كه كودك قدرت جويدن آنها را دارد مانند برنج به صورت كته هاي مختلف مخلوط با سبزيها
حبوبات و گوشتهاي نرم به او بدهيد .
-اگر كودك هر روز از سبزيهاي تازه استفاده مي كند ، لازم نيست كه هر روز ميوه هم بخورد .
-اگر كودك مبتلا به يبوست است در تهيه سوپ او ،علاوه بر سبزيها از برگه هلو ،زرد آلو و آلو به مقدار كم استفاده كنيد .
-غذاي كودك را تميز و كاملاّ پخته تهيه كنيد و پس از خنك كردن به او بدهيد .
-باقيمانده غذا را در يخچال و يا فريزر نگهداري كنيد.
-به غذاي كودك كمي روغن مايع يا كره اضافه كنيد .
-فلفل ،ادويه وچاشنيهاي تند را به غذاي كودك اضافه نكنيد .
*** تغذيه كودك 3 تا 5 سال :
-مهمترين وعده غذاي كودك ، صبحانه اوست لذا بايد به صبحانه كودك توجه كرد .
-با منتظر گذاشتن كودك براي صرف شام با ساير اعضاي خانواده ،امكان دارد كودك به خواب رود ،بنابر اين شام كودك را در ساعتهاي آخر روز وقبل از شام خانواده به او بدهيد .
-در حين غذا خوردن نمي توان از كودك انتظار داشت كه حتماّ بدون حركت بنشيند ، لذا بهتر است به كودكان اجازه دهيد در حين غذا خوردن از جا بلند شود و بعد از كمي حركت و بازي به غذا خوردن خود ادامه دهد .
-بهتر است غذا خوردن كودك ،زمان و محل معيني داشته باشد و براي غذا دادن به كودك از ظرف جداگانه اي استفاده شود تا معلوم شود كه كودك چه مقدار از غذاي خود را خورده است .
-كودك را مجبور به غذا خوردن نكنيد بلكه در هر وعده اصلي غذا ، مقدار غذائي كه مناسب او است در برابرش بگذاريد . اگر كودك خودداري كرد ،بدون تعريف كردن از غذا يا اصرار به كودك ، آ نرا بر داريد و تا وعده بعدي چيزي به او ندهيد ،بتدريج كودك به خوردن غذا تمايل پيدا مي كند .
منبع: پزشکان بدون مرز
آخرین ويرايش توسط 1 on Dr.Akhavan, ويرايش شده در 0.
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
دود سيگار براى
دود سيگار، خطر عفونت گوش، عفونتهاى ناحيه تنفسى تحتانى، مرگ ناگهانى نوزادان و تشديد علايم آسم را در كودكان افزايش مىدهد.
محققان علوم پزشكى در دانشكده پزشكى دانشگاه هاروارد اعلام كردند بيش از 35 تا 45 درصد از كودكان به طور منظم در معرض دود سيگار والدينشان در منازل و خودروها قرار مىگيرند كه تاكنون مطالعه كمى در اين زمينه انجام گرفته است.
در اين مطالعه مقادير دود تا ميزان 272 ميكروگرم بر متر مكعب اندازهگيرى شد و محققان دريافتند حداكثر دودى كه كودكان تحمل مىكنند 505 ميكروگرم بر متر مكعب است.
اين در حالى است كه ميزان مجاز دود موجود در محيط كه قابل تحمل باشد 40 ميكروگرم بر متر مكعب است .
محققان مى گويند سيگار كشيدن دست دوم كه به معناى تحمل دود سيگار ديگران است بيش از همه، بر كودكانى تأثير مىگذارد كه نزديك فرد سيگارى حضور دارند.
دود سيگار، خطر عفونت گوش، عفونتهاى ناحيه تنفسى تحتانى، مرگ ناگهانى نوزادان و تشديد علايم آسم را در كودكان افزايش مىدهد.
محققان علوم پزشكى در دانشكده پزشكى دانشگاه هاروارد اعلام كردند بيش از 35 تا 45 درصد از كودكان به طور منظم در معرض دود سيگار والدينشان در منازل و خودروها قرار مىگيرند كه تاكنون مطالعه كمى در اين زمينه انجام گرفته است.
در اين مطالعه مقادير دود تا ميزان 272 ميكروگرم بر متر مكعب اندازهگيرى شد و محققان دريافتند حداكثر دودى كه كودكان تحمل مىكنند 505 ميكروگرم بر متر مكعب است.
اين در حالى است كه ميزان مجاز دود موجود در محيط كه قابل تحمل باشد 40 ميكروگرم بر متر مكعب است .
محققان مى گويند سيگار كشيدن دست دوم كه به معناى تحمل دود سيگار ديگران است بيش از همه، بر كودكانى تأثير مىگذارد كه نزديك فرد سيگارى حضور دارند.
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
را در آغوش
جامجم آنلاين: هنگامي كه كودك گريه ميكند بر حس غريزي خود اعتماد كرده او را بلند كنيد.
به گزارش ساينس ديلي ، محققان دانشگاه كوئينزلند دريافتهاند بسياري از والدين نوزادان نميدانند چطور كودك خود را آرام كنند يا اين كه بلند كردن او درست است يا نه؟
پاسخ مثبت است. به دليل آن كه كودكان در اين سن نيازمند والدين متوجه و حساسي هستند كه به گريه آنان پاسخ دهند.
پاسخ اين والدين براي تكامل هيجاني و نورولوژيك كودك حائز اهميت است.
جامجم آنلاين: هنگامي كه كودك گريه ميكند بر حس غريزي خود اعتماد كرده او را بلند كنيد.
به گزارش ساينس ديلي ، محققان دانشگاه كوئينزلند دريافتهاند بسياري از والدين نوزادان نميدانند چطور كودك خود را آرام كنند يا اين كه بلند كردن او درست است يا نه؟
پاسخ مثبت است. به دليل آن كه كودكان در اين سن نيازمند والدين متوجه و حساسي هستند كه به گريه آنان پاسخ دهند.
پاسخ اين والدين براي تكامل هيجاني و نورولوژيك كودك حائز اهميت است.
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
شير كودكان زير 2 سال آب اضافه كنيد
نویسنده : دكتر«ثريا نوابپور»كارشناس صنايع شير ايران (پگاه)
در صورت استفاده از شير گاو براي كودكان زير 2 سال بايد مقداري آب و قند به شيرآنان اضافه شود.
شيرمادر بهترين تغذيه براي كودكان زير 2سال است و درصورتي كه امكان استفاده از اين شير براي نوزاد وجود نداشته باشد بايد ازشيرخشك مخصوص تغذيه اطفال استفاده شود؛ ازآنجا كه تركيبات پروتئيني شيرمادر با شير گاو مغاير است؛ توصيه ميشود در صورت استفاده ازشير گاو براي نوزادان، مقاديري آب و قند به آن اضافه گردد.
كازئين به عنوان عمدهترين پروتئين موجود درشيرگاو حدود 78 درصد از اين شير را تشكيل ميدهد درصورتي كه اين مقدار درشير مادر حدود 50 درصد از حجم شيررا به خود اختصاص داده است و درعوض مقدار پروتئينهاي آب پنير درشيرمادر بيش از شيرگاو است.
لذا باتوجهبهاينكه كازئينموجود درشيرگاو پس از تركيب با اسيدمعده نوزاد، لختهشده و باعث ايجاد مشكلات بسياري براي كودك ميگردد، تركيب آب با اينشيربرايكودكان زير 2سال الزامي است.
مقدار آب اضافه شده به شير از 5/1سالگي تا 2 سال به تدريج بايد كاسته شود بهطوري كه بعد از 2سالگي كودك بدون نياز بهآب، قادراست شير را بهراحتي هضم نمايد.
اضافه كردن آب درشير براي كودكان سنين بالاتر، تنها باعث اضافهشدن حجم آن و كاهش ارزش غذايي اصلي شير خواهد شد.
نویسنده : دكتر«ثريا نوابپور»كارشناس صنايع شير ايران (پگاه)
در صورت استفاده از شير گاو براي كودكان زير 2 سال بايد مقداري آب و قند به شيرآنان اضافه شود.
شيرمادر بهترين تغذيه براي كودكان زير 2سال است و درصورتي كه امكان استفاده از اين شير براي نوزاد وجود نداشته باشد بايد ازشيرخشك مخصوص تغذيه اطفال استفاده شود؛ ازآنجا كه تركيبات پروتئيني شيرمادر با شير گاو مغاير است؛ توصيه ميشود در صورت استفاده ازشير گاو براي نوزادان، مقاديري آب و قند به آن اضافه گردد.
كازئين به عنوان عمدهترين پروتئين موجود درشيرگاو حدود 78 درصد از اين شير را تشكيل ميدهد درصورتي كه اين مقدار درشير مادر حدود 50 درصد از حجم شيررا به خود اختصاص داده است و درعوض مقدار پروتئينهاي آب پنير درشيرمادر بيش از شيرگاو است.
لذا باتوجهبهاينكه كازئينموجود درشيرگاو پس از تركيب با اسيدمعده نوزاد، لختهشده و باعث ايجاد مشكلات بسياري براي كودك ميگردد، تركيب آب با اينشيربرايكودكان زير 2سال الزامي است.
مقدار آب اضافه شده به شير از 5/1سالگي تا 2 سال به تدريج بايد كاسته شود بهطوري كه بعد از 2سالگي كودك بدون نياز بهآب، قادراست شير را بهراحتي هضم نمايد.
اضافه كردن آب درشير براي كودكان سنين بالاتر، تنها باعث اضافهشدن حجم آن و كاهش ارزش غذايي اصلي شير خواهد شد.
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
رشد
FTT ياناكفايتي رشد وضعيتي است كه در بيشتر در كودكان زير 2 سال رخ ميدهد و عبارتست است از تاخير يا توقف در رشد.تشخيص FTT با موارد زير صورت مي گيرد:
1- وزن زير صدك 3 باشد.
2- وزن كمتر از 80% وزن ايده /ال باشد.
3- صدك وزن كودك به اندازه 2 صدك اصلي از صدك رشد استاندارد او اختلاف پيدا كند.
علت شناسي:
دلايل بروز FTT به دو دسته تقسيم ميشوند:
1- دلايل ارگانيك: افت رشد به دليل وجود يك بيماري حاد يا مزمن(مثل عفونت) كه در جذب يا متابوليسم مواد مغذي تداخل ميكند و يا نياز به انرژي دريافتي را افزايش ميدهد،رخ ميدهد.
2- دلايل غيرارگانيك: بيشتر به عوامل محيطي،رواني و اجتماعي بر ميگردد مثل عدم دريافت غذاي كافي.80% بچه هاي FTT دلايل غير ارگانيك دارند.فقر مالي،كاهش اشتها،عدم داشتن دانش و فهم كافي در مورد شيوه هاي صحيح غذا دادن ،تعداد زياد فرزندان،شير ناكافي مادر (بدليل فقر غذايي مادر،استرسهاي روحي مادر و ...)از جمله اين دلايل هستند. FTT غيرارگانيك بيشتر در سن زير يكسال و حدود 6 ماهگي رخ ميدهد.
گاهي هم FTT به شكل مختلط رخ ميدهد يعني دلايل ارگانيك و غير ارگانيك با هم بروز ميكنند.
تشخيص FTT:
3 نكته كليدي در تشخيص FTT ،بررسي منحني رشد،گرفتن تاريخچه غذايي كودك و معاينه فيزيكي است.معمولا 3 نوع FTT تشخيص داده ميشود:
نوع 1: قد و دور سر طبيعي است و وزن كاهش يافته است كه ميتواند در اثر تغذيه نامناسب يا يك بيماري حاد باشد.وزن حساس ترين شاخص در تعيين وضعيت تغذيه كودك است و در تشخيص FTT اهميت زيادي دارد.اگر بدن كودك غذاي كافي دريافت نكند،از توده چربي و حتي ماهيچه اي خود استفاده ميكند تا بتواندمواد مغذي مورد نياز را فراهم كند.
• كاهش وزن اغلب نشان دهنده وجود سوءتغذيه است.
البته بايد به خاطر داشت كه نوزادان در 15-10 روز اول تولد وزن كم ميكنند كه شايد به خاطر كاهش آب بدن باشد و اين وضعيتي عادي است
نوع 2: دور سر طبيعي است و وزن و قد كاهش يافته است كه ممكن است ناشي از اختلالات اندوكرين،كوچك بودن ژنتيكي جثه يا ديستروفي استخوان باشد.
نوع 3:قد و وزن كاهش يافته و دور سر كمتر از مقدار طبيعي است.اين نوع FTT در اثر تاخير رشد داخل رحمي، نقص در سيستم عصبي ،عفونت هاي داخل رحمي و ... رخ ميدهد.
اگر پدر و مادر هر دو جثه كوچك داشته باشند كودك به احتمال زياد به طور ژنتيكي ريز جثه است و ناشي از سوءتغذيه او نيست.
اگر گرفتن تاريخچه يا معاينه فيزيكي نشانگر FTT نبود ، ميتوان از آزمايشات بيوشيميايي استفاده نمود؛از جمله شمارش گلبولهاي قرمز،بررسي غلظت و اسيديته ادرار،ESR,BUN،آزمايش مدفوع،غلظت الكتروليت ها در كودكي كه سابقه اسهال و استفراغ دارد ،سطح تيروكسين در صورتي كه رشد وزني او تحت تاثير قرار گرفته است و اندازه گيري فشارخون.
درمان:
توصيه ميشود كودكان مبتلا به FTT نوع 2 و 3 به پزشك متخصص اطفال ارجاع داده شوند و براي كودكان مبتلا به FTT نوع 1 هم بسته به شدت آن اقدامات لازم انجام شود.
• هدف از درمان FTT بهبود وضعيت رشد كودك است.در FTT ارگانيك ابتدا بايد عامل بيماري را بر طرف كرد و سپس كمبود تغذيه اي را جبران نمود.
• براي كودك FTT بايد يك رژيم غذايي كه كالري كافي براي افزايش رشد او فراهم كند تنظيم نمود.(تقريبا 150% كالري مورد نياز براي سن او را بايد در نظر گرفت.)
• معمولا براي همه كودكان سوءتغذيه اي مكمل مولتي ويتامين/مينرال از جمله آهن و روي توصيه ميشود.
• براي كودكان شيرخوار، شيردهي بايد ادامه پيدا كند و حتي اگر بچه توان مكيدن ا ندارد، مادربايد شير خود را دوشيده و با فنجان و قاشق كوچك به بچه شير بدهد.
• براي كودكاني كه غذا دريافت ميكنند،بايد دفعات تغذيه را بيشتر كرد و هر 3-2 ساعت يكباريا بيشتر به او غذا داد.
• براي بالا بردن كالري غذا،به هر وعده غذايي كودك بهتر است2-1 قاشق مرباخوري روغن مايع يا كره اضافه شود.
• استفاده از جوانه غلات (گندم و ماش)،عصاره استخوان قلم،پودر كنج يا بادام به مغذي كردن غذاي كودك كمك ميكند.
• مصرف زياد آب ميوه و نوشيدنيهاي شيرين(اغلب در مقاديرcc 900-360) ميتواند FTT را تشديد كند.مصرف آب ميوه بايد تا زماني كه كودك به وزن مناسب نرسيده است بهcc 180-120محدود شود.
• با توجه به اينكه تغذيه خوب در سالهاي اول زندگي اهميت زيادي دارد،كودكان FTT ،در اثر سوءتغذيه در معرض خطر عقب ماندگي ذهني و رفتاري هستند(مانند دير زبان باز كردن،اختلالات رفتاري و ...).كودكان FTT زير يكسال و به خصوص زير 6 ماه ،يعني زماني كه مغز بيشترين ميزان رشد خود را دارد،ازاين نظر در معرض خطر بالايي هستند و لذا بايد به تغذيه كودكان در اين سن توجه كافي نمود.
FTT ياناكفايتي رشد وضعيتي است كه در بيشتر در كودكان زير 2 سال رخ ميدهد و عبارتست است از تاخير يا توقف در رشد.تشخيص FTT با موارد زير صورت مي گيرد:
1- وزن زير صدك 3 باشد.
2- وزن كمتر از 80% وزن ايده /ال باشد.
3- صدك وزن كودك به اندازه 2 صدك اصلي از صدك رشد استاندارد او اختلاف پيدا كند.
علت شناسي:
دلايل بروز FTT به دو دسته تقسيم ميشوند:
1- دلايل ارگانيك: افت رشد به دليل وجود يك بيماري حاد يا مزمن(مثل عفونت) كه در جذب يا متابوليسم مواد مغذي تداخل ميكند و يا نياز به انرژي دريافتي را افزايش ميدهد،رخ ميدهد.
2- دلايل غيرارگانيك: بيشتر به عوامل محيطي،رواني و اجتماعي بر ميگردد مثل عدم دريافت غذاي كافي.80% بچه هاي FTT دلايل غير ارگانيك دارند.فقر مالي،كاهش اشتها،عدم داشتن دانش و فهم كافي در مورد شيوه هاي صحيح غذا دادن ،تعداد زياد فرزندان،شير ناكافي مادر (بدليل فقر غذايي مادر،استرسهاي روحي مادر و ...)از جمله اين دلايل هستند. FTT غيرارگانيك بيشتر در سن زير يكسال و حدود 6 ماهگي رخ ميدهد.
گاهي هم FTT به شكل مختلط رخ ميدهد يعني دلايل ارگانيك و غير ارگانيك با هم بروز ميكنند.
تشخيص FTT:
3 نكته كليدي در تشخيص FTT ،بررسي منحني رشد،گرفتن تاريخچه غذايي كودك و معاينه فيزيكي است.معمولا 3 نوع FTT تشخيص داده ميشود:
نوع 1: قد و دور سر طبيعي است و وزن كاهش يافته است كه ميتواند در اثر تغذيه نامناسب يا يك بيماري حاد باشد.وزن حساس ترين شاخص در تعيين وضعيت تغذيه كودك است و در تشخيص FTT اهميت زيادي دارد.اگر بدن كودك غذاي كافي دريافت نكند،از توده چربي و حتي ماهيچه اي خود استفاده ميكند تا بتواندمواد مغذي مورد نياز را فراهم كند.
• كاهش وزن اغلب نشان دهنده وجود سوءتغذيه است.
البته بايد به خاطر داشت كه نوزادان در 15-10 روز اول تولد وزن كم ميكنند كه شايد به خاطر كاهش آب بدن باشد و اين وضعيتي عادي است
نوع 2: دور سر طبيعي است و وزن و قد كاهش يافته است كه ممكن است ناشي از اختلالات اندوكرين،كوچك بودن ژنتيكي جثه يا ديستروفي استخوان باشد.
نوع 3:قد و وزن كاهش يافته و دور سر كمتر از مقدار طبيعي است.اين نوع FTT در اثر تاخير رشد داخل رحمي، نقص در سيستم عصبي ،عفونت هاي داخل رحمي و ... رخ ميدهد.
اگر پدر و مادر هر دو جثه كوچك داشته باشند كودك به احتمال زياد به طور ژنتيكي ريز جثه است و ناشي از سوءتغذيه او نيست.
اگر گرفتن تاريخچه يا معاينه فيزيكي نشانگر FTT نبود ، ميتوان از آزمايشات بيوشيميايي استفاده نمود؛از جمله شمارش گلبولهاي قرمز،بررسي غلظت و اسيديته ادرار،ESR,BUN،آزمايش مدفوع،غلظت الكتروليت ها در كودكي كه سابقه اسهال و استفراغ دارد ،سطح تيروكسين در صورتي كه رشد وزني او تحت تاثير قرار گرفته است و اندازه گيري فشارخون.
درمان:
توصيه ميشود كودكان مبتلا به FTT نوع 2 و 3 به پزشك متخصص اطفال ارجاع داده شوند و براي كودكان مبتلا به FTT نوع 1 هم بسته به شدت آن اقدامات لازم انجام شود.
• هدف از درمان FTT بهبود وضعيت رشد كودك است.در FTT ارگانيك ابتدا بايد عامل بيماري را بر طرف كرد و سپس كمبود تغذيه اي را جبران نمود.
• براي كودك FTT بايد يك رژيم غذايي كه كالري كافي براي افزايش رشد او فراهم كند تنظيم نمود.(تقريبا 150% كالري مورد نياز براي سن او را بايد در نظر گرفت.)
• معمولا براي همه كودكان سوءتغذيه اي مكمل مولتي ويتامين/مينرال از جمله آهن و روي توصيه ميشود.
• براي كودكان شيرخوار، شيردهي بايد ادامه پيدا كند و حتي اگر بچه توان مكيدن ا ندارد، مادربايد شير خود را دوشيده و با فنجان و قاشق كوچك به بچه شير بدهد.
• براي كودكاني كه غذا دريافت ميكنند،بايد دفعات تغذيه را بيشتر كرد و هر 3-2 ساعت يكباريا بيشتر به او غذا داد.
• براي بالا بردن كالري غذا،به هر وعده غذايي كودك بهتر است2-1 قاشق مرباخوري روغن مايع يا كره اضافه شود.
• استفاده از جوانه غلات (گندم و ماش)،عصاره استخوان قلم،پودر كنج يا بادام به مغذي كردن غذاي كودك كمك ميكند.
• مصرف زياد آب ميوه و نوشيدنيهاي شيرين(اغلب در مقاديرcc 900-360) ميتواند FTT را تشديد كند.مصرف آب ميوه بايد تا زماني كه كودك به وزن مناسب نرسيده است بهcc 180-120محدود شود.
• با توجه به اينكه تغذيه خوب در سالهاي اول زندگي اهميت زيادي دارد،كودكان FTT ،در اثر سوءتغذيه در معرض خطر عقب ماندگي ذهني و رفتاري هستند(مانند دير زبان باز كردن،اختلالات رفتاري و ...).كودكان FTT زير يكسال و به خصوص زير 6 ماه ،يعني زماني كه مغز بيشترين ميزان رشد خود را دارد،ازاين نظر در معرض خطر بالايي هستند و لذا بايد به تغذيه كودكان در اين سن توجه كافي نمود.
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
پرخاشگري ، بد دهني و عصبانيت در كودكان و راه هاي كنترل
تعاريف پرخاشگري
روان شناساني که اعتقادات نظري متفاوتي دارند در مورد چگونگي تعريف پرخاشگري اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلي اين است که آيا بايد پرخاشگري را براساس پيامدهاي قابل ديدن آن تعريف کنيم يا براساس مقاصد شخصي که آن را نشان مي دهد.
گروهي پرخاشگري را رفتاري مي دانند که به ديگران آسيب مي رساند يا بالقوه مي تواند آسيب برساند. پرخاشگري ممکن است بدني باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) يا لفظي ( فرياد زدن، رنجاندن) يا به صورت تجاوز به حقوق ديگران ( چيزي را به زور گرفتن)، نقطه قوت اين تعريف عيني بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق مي شود. نقطه ضعف آن اين است که شامل بسياري از رفتارهايي است که ممکن است به طور معمول پرخاشگري تلقي نشود.
پرخاشگري وسيله اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي؛ پرخاشگري خصمانه رفتاري است در جهت آسيب رساندن به ديگران ، بيشتر پرخاشگري هاي بين کودکان کوچک از نوع «وسيله اي» است.
اين نوع پرخاشگري به خاطر متعلقات است. کودکان از يکديگر اسباب بازي مي قاپند، يکديگر را هل مي دهند تا به اسباب بازي که مي خواهند بازي کنند دست يابند. به ندرت اتفاق مي افتد که کودکان بخواهند به کسي آسيب برسانند يا از روي عصبانيت دست به پرخاشگري بزنند.
پرخاشگري را بايد از جرئت ورزي متمايز دانست. جرئت ورزي، دفاع از حقوق يا متعلقات (مانند ممانعت کودک از اين که کسي به اسباب بازي اش دست بزند) يا بيان اميال و آرزوها را بر مي گيرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر مي دانند، در صورتي که کسي که از حق خود دفاع مي کند با جرئت است نه پرخاشگر.
تغييرات رشدي
کودکان در 12 ماهگي وقتي با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسيله اي مي کنند يعني رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازي و متعلقات ديگر است و در ارتباط با همسالان ابراز مي شود. کودکان گاهي اوقات به والدين و کودکان بزرگتر حمله ور مي شوند، ولي اين گونه پرخاشگري در مقايسه با پرخاشگري با همسالان، نسبتاً نادر است. کودکان همچنان که به سال هاي پيش از مدرسه و مدرسه نزديک مي شوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه مي زنند و در نوع پرخاشگري آنان هم تغييراتي ايجاد مي شود. يعني وقتي که پرخاشگري ابراز مي شود غالباً خصمانه است و کمتر «وسيله اي» است. به اين معنا که کودکان براي به دست آوردن هدف هاي وسيله اي کمتر مستقيماً از حربه هاي جسماني استفاده مي کنند؛ ولي وقتي که به کسي حمله لفظي يا بدني مي کنند بيشتر امکان دارد که با قصدي خصمانه اين کار را کرده باشند.
پرخاشگري لفظي، دست کم در سال هاي قبل از مدرسه افزايش مي يابد.
ثبات پرخاشگري
هرچند که سطح پرخاشگري کودکان از موقعيتي به موقعيت ديگر فرق مي کند ولي کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. کودکاني که در سال هاي اوليه به شدت پرخاشگرند به احتمال زياد در جواني و بزرگسالي هم پرخاشگر خواهند بود و کودکاني که پرخاشگر نيستند به احتمال زياد در بزرگسالي هم پرخاشگرنخواهند بود.
بعضي از مطالعات نشان مي دهد که ثبات پرخاشگري دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست و چند تحقيق ديگر نشان داده است که دخترها و پسرها از اين لحاظ تفاوتي ندارند. البته کودکان به هنگامي که با وقايع تنش زا مثل جدايي پدر و مادر يا به دنيا آمدن کودکي جديد رو به رو مي شوند بيشتر پرخاشگر مي شوند، ولي پرخاشگري شديد که بيش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاکي از تداوم داشتن اين الگوي رفتار است. پرخاشگري در حد معمول کمتر جاي نگراني دارد. به خصوص در سال هاي پيش از مدرسه شايد اين اندازه پرخاشگري صرفاً نشان دهنده اين باشد که کودک مي خواهد انواع مختلف کنش متقابل اجتماعي را داشته باشد.
ادراک مقاصد ديگران و رفتار پرخاشگرانه
کودکان در مورد پرخاشگري ديگران برحسب اين که آن را عمدي يا تصادفي بدانند قضاوت هاي متفاوتي مي کنند. تحقيقي که پسرهاي بسيار پرخاشگر را با پسرهاي غير پرخاشگر مقايسه مي کند نشان مي دهد که پسرهاي پرخاشگر احتمالاً از مقاصد ديگران، درکي متفاوت از پسرهاي غير پرخاشگر دارند. براساس درجه بندي معلمان و همسالان تعدادي از پسرها در کلاس هاي دوم، چهارم، ششم به عنوان بسيار پرخاشگر يا غير پرخاشگر طبقه بندي شدند. سپس اين عده در موقعيتي آزمايشي مشاهده شدند که به آنان براي جور کردن قطعات پازل جايزه اي تعلق مي گرفت. قرار بر اين شد که وقتي که قسمتي از پازل کامل شد پسر بچه ديگري ( که همدست آزمايشگر) بود آن را به هم بزند. در حالت اول، پسر بچه آن را عمداً به هم زد؛ در حالت دوم، طوري به هم زد که تصادفي جلوه کند و در حالت سوم انگيزه هاي پسر بچه مبهم بود. کودکان مورد آزمايش اين امکان را داشتند که با خراب کردن پازل اين کودک «تلافي» کنند. کودکان پرخاشگر و غير پرخاشگر وقتي که احساس کردند که اين کودک عمداً خرابکاري کرده تلافي کردند و وقتي که ديدند عملش غيرعمدي بوده تلافي نکردند، ولي واکنش آنان به انگيزه هاي مبهم اين کودک بدين ترتيب بود که پسر بچه هاي پرخاشگر تلافي کردند و طوري واکنش نشان دادند که گويي اين کودک عمداً اين کار را کرده است. کودکان غير پرخاشگر تلافي نکردند و طوري عمل کردند که گويي اعمال او غيرعمدي بوده است.
تفاوت هاي جنسيتي
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. اين تفاوت در غالب فرهنگ ها و تقريباً در همه سنين و نيز در غالب حيوانات ديده مي شود. پسرهابيش از دخترها پرخاشگري بدني و لفظي دارند. از سال دوم زندگي اين تفاوت ها آشکار مي شود. براساس مطالعات مشاهده اي در مورد کودکان نوپاي بين سنين 1 تا 2 سال تفاوت هاي جنسيتي از لحاظ تعداد پرخاشگري بعد از 18 ماهگي ظاهر مي شود و قبل از آن اثري از آن نيست. پسرها به خصوص وقتي که به آنان حمله مي شود يا کسي مزاحم کارهايشان مي شود تلافي مي کنند. در يک مطالعه مشاهده اي در مورد کودکان پيش از مدرسه پسرها فقط اندکي بيش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولي دو برابر دخترها تلافي کردند. شايد اين که پسربچه بالقوه پرخاشگر است يا مي تواند آن را بياموزد علتي فيزيولوژيک داشته باشد. براي مثال پسران 1 تا 3 ساله در کلاس هاي پيش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بيش از دخترها به خاطر پرخاشگري مورد توجه قرار گرفتند. اين توجه گاهي مثبت بود ( لبخند زدن، ملحق شدن به بازي کودکان) و گاهي تا حدودي منفي ( متوقف کردن کودک يا سر کودک را با چيزي گرم کردن). توجه نشان دادن به رفتار کودک، به هر نحوي که باشد، بيش از بي توجهي به آن باعث تشويق رفتار مي شود.
الگوي خانواده و پرخاشگري
والدين کودکان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معيارها خشونت دارند و پرخاشگرند. يکي از پيچيده ترين و جامع ترين روش هايي که براي درک پرخاشگري در خانواده به کار رفته تحقيق «جرالد پاترسون» و همکارانش در مرکز يادگيري اجتماعي «شهر اورگون» بوده است. آنان براي مطالعه الگوهاي کنش متقابل خانوادگي در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشکلات رفتاري کودکان مشاهدات مستقيمي انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانواده هايي بودند که به دليل مشکلات رفتاري مثل پرخاشگري، دزدي و ساير رفتارهاي ضداجتماعي فرزند يا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند.
وقتي که واکنش خشونت آميزي بروز مي کند ساير اعضاي خانواده کاري مي کنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه مي شوند. براي مثال، برادري بر سر خواهرش فرياد مي زند، خواهر بر سر او فرياد مي زند و ناسزايي به او مي گويد. در اين موقع برادرش او را کتک مي زند و اين ماجرا ادامه مي يابد. تمام اين ها نشان مي دهد که والدين مي توانند در پاداش دادن و تنبيه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتي داشته باشند و با استفاده از راه هاي مؤثر بدون اين که با تنبيه شديد همراه باشد پرخاشگري کودکان را کنترل کنند و بازآموزي کودکان در دوراني نسبتاً کوتاه ميسراست.
در آخر بايد گفت تلويزيون نيز منبع ديگري است که کودکان به خصوص پسرها از طريق آن رفتار پرخاشگرانه را مي آموزند.به طور مثال: خشونت از ارزش هاي آمريکايي تلقي مي شود، پرخاشگري به عنوان يکي از وسايل رسيدن به هدف تشويق مي شود. در برنامه هاي تلويزيوني که يکي از وسايل انتقال چنين ارزش هاي اجتماعي به کودکان است، به طور متوسط در هر ساعت پنج يا شش بار خشونت بدني نمايش داده مي شود، رفتار پرخاشگرانه شخصيت هاي تلويزيوني غالباً تقويت مي شود: قهرمان اين برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمان ها. در مطالعه اي کودکان چهار ساله به هنگام بازي آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالاي متوسط و زير متوسط طبقه بندي شدند. سپس در طول چهار هفته بعد، کودکان به گروه هايي تقسيم شدند که در مهدکودک به مدت تقريباً نيم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل «بت من» و «سوپرمن» يا فيلم هاي معمولي و يا برنامه هاي جامعه پسند مي ديدند. کودکاني که از اول از لحاظ پرخاشگري در حد بالاي متوسط بودند در مدت بازي آزاد و بعد از ديدن برنامه پرخاشگرانه، از خود پرخاشگري بيشتري نشان دادند تا کودکان مشابهي که برنامه هاي معمولي را ديده بودند. دو گروه از کودکاني که از لحاظ پرخاشگري زير متوسط بودند و هر کدام يکي از اين برنامه ها را ديده بودند واکنششان با هم فرقي نداشت. اين الگوهاي رفتاري تا دو هفته بعد از پايان گرفتن تماشاي اين برنامه ها هم چنان ادامه داشت.
کودکاني که مستعد پرخاشگري هستند با ديدن خشونت از تلويزيون پرخاشگرتر مي شوند.
نحوه کنترل عصبانیت در کودکان
خواه چهار ساله يا چهل ساله ، همه ما بارها عصباني شده ايم. اما فردي كه در طول زندگي نياموزد چگونه بر خشم خود مسلط شود ، روابط را خدشه دار و دوستان و اطرافيان را آزرده خاطر مي سازد.
خصيصــــه هاي ذاتـــــــــي
مواقعي كه فرد عصباني مي شود، ميزان عصبانيت او را غالباً شخصيت او معين مي كند. حالات فوق العاده حساس ، سركش ، بي دقت، پرتحرك يا پرخاشگر بودن مي تواند بخش رشد يافته اي از يك شخصيت سالم و يا در نهايت يك مبارزه جو باشد. نكته مهم اين است كه با پي بردن به ضعف رفتاري فرزندتان مي توانيد پرخاشگري ها را به نقاط قوت تبديل كنيد. وقتي كه كودك عصبي در مورد چيزهايي عصباني مي شود كه دوست صبور او اصلاً به آن موارد توجهي ندارد ، در اين صورت شما نيازبه زمان بيشتري داريد تا جايگزين هايي را به جاي عصبانيت به او بياموزيد
مــــراحل رشـــد
زماني كه كودك در مرحله رشد فيزيكي يا اجتماعي قرار دارد زمينه بيشتري براي پرخاشگري و عصبانيت در او ايجاد مي شود. مراحل مختلف رشد ، عوامل خشم متفاوتي دارند. وقتي به كودك خود كه به كاسه توت فرنگي دست درازي كرده، مي گوييد:” الان اجازه خوردن آنها را نداري”، عصباني مي شود. ولي فرزند بزرگتر شما تحمل جواب مشابه را دارد به دليل اين كه او صبر و بردباري را در خود پرورانده است
جنسيــــت:
به طور كلي، پسرها خشم خود را راحت تر از دخترها ابراز مي كنند و شايد يك توجيه فرهنگي براي آن وجود داشته باشد. به احتمال زياد والدين و مربيان از پسرها فوران خشم را انتظار دارند و از آن چشم پوشي مي كنند در صورتي كه گريه رنجورانه يك دختر عصباني مورد قبول آنهاست. اما كودكان در هر دو جنس نياز به يادگيري كنترل خشم دارند
زندگــــــي خانوادگــــــي
به طور كلي ناراحتي يك كودك به دليل جدايي والدين ، بيماري ، مرگ ، تولد خواهر يا برادر، تغيير منزل و يا ديگر اتفاق هاي مهم زندگي ، اغلب در او پنهان مي ماند و با بروز عصبانيت و پرخاشگري به كودك آسيب مي رساند. زيرا او احساس مي كند مورد آزار و اذيت واقع شده و سعي مي كند اين احساس را منتقل كند. اگر كودك لطيفه اي براي مهار كردن موقعيت حاد روحي بگويد و يا كوله پشتي برادرش را پرت كند ، به هر حال اين رفتارها به ميزان زيادي به الگوي رفتاري خانواده اش بستگي دارد. مخصوصاً اين رفتارها در خانواده هايي شايع است كه خشم، داد و فرياد و پرخاشگري هايي مثل ” به هم زدن در” در آنها مشاهده مي شود. در بيشتر خانواده هايي كه در مقابل احساسات ، اتفاقات و هيجانات ناآرام و سركوبگر هستند، الگوي ديگري وجود دارد. ” الگوي كودكان رفتارهايي است كه آنها در اطرافشان مي بينند.”
با كودكان پرخاشگر چگونه رفتار كنيم
امروزه بسياري از خانوادهها از خشونت و پرخاشگري فرزندان خود شكايت دارند. آنها تمايل دارند كه علت اين رفتارها را بدانند و راههاي پيشگيري و اصلاح رفتار را در اين زمينه به كار گيرند. در اين نوشتار به تعريف رفتار پرخاشگرانه پرداخته مي شود، انواع آن بيان مي گردد و راههاي مناسب مقابله با پرخاشگري مورد بررسي قرار مي گيرد
انواع پرخاشگري
پرخاشگري يك نوع رفتاري است كه از خشم و عصبانيت نشأت مي گيرد.اين رفتار را مي توان به دو گروه تقسيم بندي كرد:
پرخاشگري خصمانه:
رفتاري است كه به منظور صدمه و آزار رساندن به ديگري يا ديگران ابراز مي شود؛ و هدف در آن صرفاً آزار رساندن است. مثلاً كودكي كودك ديگر را مي زند و يا در مدارس ديده مي شود كه زنگهاي تفريح، كودكان در حياط مدرسه بعضاً به كتك كاري مي پردازند
پرخاشگري وسيله اي:
رفتاري است كه فرد به وسيله آن خواستار به دست آوردن هدفي ديگر است و ابداً قصد حمله به ديگران يا اذيت كردن آنها را ندارد. البته در اين ميان ممكن است لطمه اي نيز به كسي وارد شود. مثلاً كودكي بزهكار كيف خانمي را مي ربايد تا به اين وسيله مورد تشويق و تأييد گروه همسالان قرار گيرد
ممكن است پرخاشگري جنبه انتقام گيري نيز داشته باشد. يعني كودكي كه مورد اذيت و آزار قرار گرفته و نتوانسته خشم خود را ابراز كند، اكنون با پرخاشگري به كاهش اضطراب خود مي پردازد. در اين جا پرخاشگري وسيله اي است كه كودك با توسل به آن مي خواهد به هدف خود يعني كاهش اضطراب دست يابد.
جهت پرخاشگري ممكن است به يكي از اين دو صورت باشد:
الف) پرخاشگري دروني
ب) پرخاشگري بيروني
چنانچه جهت پرخاشگري به طرف درون باشد، كودك خشم را به درون خود مي افكند و دچار خشم فرو خورده مي شود. پيامد چنين عملي مي تواند افسردگي نيز باشد. کودکان افسرده در واقع از دست خودشان عصباني هستند.
خشم دروني عصبانیت و نارضايتي از خود را به وجود مي آورد.
خشم بيروني؛ كودك ممكن است خشم خود را به صورت رفتارهايي از قبيل فرياد كشيدن، پا به زمين كوبيدن يا پرتاب كردن اشيا بروز دهد.
علل خشونت و پرخاشگري در كودكان :
1.الگوپذيري كودكان از والدين
يكي از دلايل بسيار مهم پرخاشگري در كودكان يادگيري است. يعني كودكاني كه الگوهاي رفتاري پرخاشگرانه داشته اند، همانند الگوهاي خود رفتار مي كنند. چنانچه پدر يا مادري خلق و خويي عصباني و پرخاشگر داشته باشند، مسلماً فرزندشان نيز پرخاشگر خواهد شد. اين رفتار توسط كودك ياد گرفته مي شود. از آنجا كه كودكان با والدين همانند سازي مي كنند، بنابراين بسياري از رفتارهاي پدر و مادر ناخودآگاه توسط فرزندان فرا گرفته مي شود. توضيح اين كه فرايند همانند سازي كاملاً ناخودآگاه صورت مي پذيرد.
نكته ديگر اين كه حتماً لازم نيست والدين با خودِ كودك پرخاشگري كرده باشند؛ چنانچه او شاهد رفتارهاي خشونت بار پدر و مادر با افراد ديگر نيز باشد، اين گونه رفتار را فرامي گيرد. بنابراين كودكان از طريق مشاهده، رفتارهاي والدين را مي آموزند.
بر اين نكته مي توان تأكيد کرد كه كودكان با چشمان خود مي آموزند؛ يعني آن چه را مشاهده مي كنند، ياد مي گيرند؛ حتي اگر آن رفتار به طور مستقيم در مورد خود آنها صورت نگيرد.
2. كودكان ناكام پرخاشگر مي شوند
ناکامی يكي از مسائلي است كه به پرخاشگري مي انجامد. وقتي كودك به هدف خود دست نيابد و ناكام شود، يكي از رفتارهايي كه از او سر مي زند پرخاشگري است.
3. اضطراب و پرخاشگري
كودكان مضطرب نمي توانند كودكان آرامي باشند. آنها رفتارهايي پرخاشگرانه از خود بروز مي دهند؛ البته بلافاصله پشيمان مي شوند و از والدين خود عذرخواهي مي كنند. اگر از كودك مضطرب بپرسيم كه چرا پرخاش مي كني و عصباني هستي؛ خواهد گفت نمي دانم.؛ يا خواهد گفت دست خودم نيست.
4. پرخاشگري، نشانهاي از تضادهاي دروني
گاهي كودكان در دوگانگي و تضادهاي دروني قرار مي گيرند. يا بهتر بگوييم، گاهي بر سر دو راهيهايي گير مي كنند و نمي دانند كدام راه را انتخاب كنند؛ و اين حالت آنها را دچار تعارض، اضطراب و خشم مي كند. مثلاً كودكي كه دوست دارد نزد مادرش در منزل بماند و از طرفي وقتي مي بيند تمام كودكان به مدرسه مي روند، همزمان تمايل به مدرسه رفتن نيز دارد، دچار دوگانگي مي شود. به كودكان خود كمك كنيم كه در دو راهيهاي زندگي، مدتي طولاني قرار نگيرند. آنها بايستي به سرعت و با دقت درست ترين كار را انجام دهند.
5. پرخاشگري و افسردگي
پرخاشگري و کج خلقی در كودكان چنانچه با علامتهاي ديگر همراه باشد، مي تواند نشانه اي از افسردگي باشد كه در اين صورت لازم است شرايط زندگي كودك تمام و كمال مورد بررسي قرار گيرد.
6. پرخاشگري؛ بيماريها؛ مصرف دارو
بعضي از بيماريها به مصرف دارو نياز دارد و ممكن است از عوارض جانبي داروها كج خلقي و رفتارهايي باشد كه خشونت را برمي انگيزند.
7. خشونت و مدرسه
گاهي كودكان در مدرسه قرباني خشونت مي شوند؛ و اين قرباني شدن باعث مي شود كه خود آنها نيز عامل خشونت شوند.
عواملي كه به خشونت در مدرسه مي انجامند، عبارت اند از:
-وقتي كودكي توسط دانش آموزان ديگر مورد تمسخر قرار گيرد
- وقتي كودكي توسط دانش آموزان ديگر كتك بخورد و قادر به دفاع از خود نباشد.
- وقتي كودكي هميشه از مشاجرات فرار مي كند و حتي در مواقعي به گريه متوسل مي شود.
- وقتي كودكي مرتب اشيا، وسايل و پول خود را گم مي كند.
- وقتي كودك از لحاظ ظاهري (پارگي لباس و يا نامناسب بودن آن) مورد تمسخر قرار مي گيرد.
- خجالتي بودن و سكوت مكرر در كلاس.
- افت تحصيلي، افسردگي و ناراحت بودن.
اين عوامل كودك را قرباني خشونت ديگران مي كند و خود كودك نيز عامل خشونت مي شود و رفتارهاي پرخاشگرانه از او سر خواهد زد.
درمان پرخاشگري در کودکان ( با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنيم )
براي درمان پرخاشگري در كودكان اولين گام اين است كه نوع پرخاشگري آنها و علت آن را براساس توضيحاتي كه ارائه شد شناسايي كنيم؛ و پرخاشگري را به صورت موردي برطرف نماييم.
- در مورد كودك پرخاشگري كه الگو پذيري عامل اين گونه رفتار او بوده، بايد روي الگوي كودك كار كرد و راههاي ديگري جز پرخاشگري را به آن الگو آموخت.
- اگر پرخاشگري در اثر ناكامي به وجود آمده باشد، بايستي كودك ناكام را در رسيدن به اهداف مطلوب و دوست داشتني كمك كنيم.
- در مواردي كه علت پرخاشگري اضطراب است، بايد از نگراني دروني و اضطراب كودك مطلع شويم.
ورزش كردن براي اين كودكان بسيار مؤثر است و باعث تخليه هيجاني مي شود.
- در كشمكشهاي دروني بايستي كودك را از حالت دوگانگي خارج ساخت. كمك به كودكان در تصميم گيري، باعث مي شود كه بياموزند به حالتهاي دوگانه دروني خود پايان بخشند.
- در پارهاي از موارد، كودك افسرده پرخاشگري شديدي از خود نشان مي دهد. در اين ميان لازم است به اين نكته پي ببريم كه او چه چيز دوست داشتني را از دست داده و چگونه مي شود مورد از دست رفته را براي او جبران كنيم.
- در مورد پرخاشگري، شيطنت و مصرف دارو بايستي حتماً با پزشك متخصص ارتباط داشته باشيم تا كودك از نزديك مورد معاينه قرار گيرد.
- هنگامي كه كودك قرباني خشونت در مدرسه شده است، بايستي با مسئولان مدرسه صحبت كنيم و لازم است كه ايشان طبق قانون و مقررات خاص با كودكان خشونت گرا برخورد كنند؛ و نيز كودكاني را كه قرباني خشونت شدهاند براساس رفتارهاي خوبشان مورد تشويق و تأييد قرار دهند.
- چنانچه نوع پرخاشگري كودك خصمانه است، بايستي كودك را از آزار و اذيت كردن دور كنيم تا مجبور نباشد براي تلافي و انتقام، افراد ديگر را اذيت كند؛ و اگر پرخاشگري از نوع وسيله اي است، بايستي راههاي ديگري را جهت مطرح كردن كودك برگزينيم تا او ناچار نباشد از روش خشونت براي جلب توجه استفاده كند.
نتيجه گيري
به طور كلي خشونت و پرخاشگري بيشتر عامل بيروني دارد و فقط در موارد خاص به علل دروني مربوط مي شود. والدين در درجه اول، بايستي محركهاي محيطي را كه باعث تحريك خشم و ايجاد خشونت در فرزندشان مي شود شناسايي و سپس براي رفع آن به كمك روان شناسان و متخصصان اقدام نمايند.
روش هايي براي درمان پرخاشگري کودکان
۱- محدوديت هايي براي کنترل پرخاشگري وضع کنيد و آنها را به اطلاع کودک برسانيد.
2- مدل هاي پرخاشگري را به حداقل برسانيد. مي توانيد از راهکارهاي زير استفاده کنيد:
الف) ساعاتي را که کودک فیلم های خشونت آمیز تلویزیونی مي بيند، محدود کنيد.
ب)فیلم ها، تصاوير و روزنامه کودک را به دقت انتخاب کنيد.
ج) الگوهايي را در اختيار کودک بگذاريد که پرخاشگرانه نباشند.
ح)همراه کودک برنامه های تلویزیونی را ببينيد و صحنه پرخاشگرانه آن را تفسير کنيد.
3- همدلي را افزايش دهيد. آگاهي کودک را نسبت به رنجي که بر اثر پرخاشگري او در افراد يا حيوانات به وجود مي آيد، افزايش دهيد.
4- رفتارهايي را که مغاير با رفتار پرخاشگرانه است، تقويت کنيد.
5- به جاي کودک پرخاشگر، به کودکي که به وي پرخاش شده توجه کنيد.
6- نحوه ي ارتباط کودک را با افرادي که با او زندگي مي کنند، مورد بررسي قرار دهيد.
7- اگر قرار است کودک به دليل رفتار خشونت آميزش تنبيه شود، بهتر است به طريقي باشد که منجر به حمله انتقامي و تلافي جويانه از طرف کودک نشود.
8- فرصت تخليه هيجانات را براي کودک فراهم کنيد.
9- مباحث گروهي يا خانوادگي را که تأکيد بر همکاري با ديگران دارد، به کار گيريد.
10- همکاري، مسئولیت و پيگيري مسائل مورد علاقه را با دادن مسئوليت به کودکان تشويق کنيد.
11- براي مهارِ رفتار کودکان، فنون محروم سازي ممکن است تا حدودي مفيد واقع شود. بنابراين رفتارهاي پسنديده را به وضوح تشريح کنيد و پاداش ها و کيفرهاي آنها را بيان نماييد.
12- فعاليت هاي ساعتي او را در صورت امکان با شرکت کودکي ديگر طراحي کنيد.
13- از تنبيهات بدني پرهيز کنيد.
14- علت رفتار پرخاشگرانه وي را بيابيد.
15- ثبت وقايع روزانه، بازي درماني، بازي هاي جالب، جمله سازي و گوش دادن فعال ممکن است به عنوان کمکي در جهت درک کودکان خشن به کار گرفته شود.
16- به کودک بفهمانيد که با هر رفتار خشونت آميز، خود را از شما بيشتر دور مي کند.
17- از کودک پرخاشگر بخواهيد الگوي مطلوبي براي خود بيابد و فهرستي از رفتارهاي الگو را در کوتاه مدت اجرا نمايد.
18- با کودک قرارداد رفتاري ببنديد تا براي رفتارهاي مطلوبش جايزه دريافت کند و نتيجه اعمال نامطلوبش را ببيند.
الگوهاي پرخاشگري در کودکان
همه جوامع بايد راه هايي را بيابند تا مانع از آن شوند که اعضاي آن به هم آسيب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه اي کنترل مي کنند ولي از لحاظ ارزشي که براي آن قايلند و ميزان محدود کردن آن ، با هم فرق دارند.
براي مثال، در ميان قبايل سرخپوست آمريکايي، کومانچي ها و آپانچي ها کودکانشان را جنگجو بار مي آورند و حال آنکه هوپيها وزوني ها به فرزندانشان صلح جويي و رفتار غير پرخاشگرانه مي آموزند. اصولاً در فرهنگ آمريکاي براي پرخاشگري و سرسختي ارزش قايلند.
چرا فرزندم با خشونت رفتار مي كند ؟
نوجوانان خشونت گرا معمولاٌ قدرت كنترل رفتار خود را ندارند و ، رسوم و اخلاقيات جامعه اي را كه در آن زندگي مي كنند ، زير پا مي گذارند . تحقيقات نشان مي دهد كه پسران بيش از دختران در رفتارهاي خشونت آميز و پرخاشگرانه خود از نيروي بدني استفاده مي كنند . اما دختران بيشتر متوسل به جدال هاي لفظي مي شوند . اين گونه افراد معمولاً در ميان گروه به عنوان افرادي گستاخ ، بي تربيت و بي رحم نسبت به اطرافيان و همسالان ، شناخته مي شوند .
علل
1- خشونت در قالب پرخاشگري فيزيكي يا لفظي ممكن است ناشي از ناكامي هاي اساسي باشد يا به دليل وجود مدل هاي پرخاشگرانه در محيط زندگي ( خانه يا مدرسه ) نوجوان ايجاد شود .
2- نوجوانان خشن معمولاٌ والديني پرخاشگر دارند كه روش هاي تربيتي آنها بيشتر مبتني بر سخت گيري ، خشونت و تنبيه بدني است .
3- عامل وراثت هم مي تواند در رفتار خشن يك نوجوان نقش داشته باشد كه بيشتر رفتاري اكتسابي و آموخته شده است . تحقيقات نشان مي دهد كه در اغلب مواقع ، تربيت هاي كارآمد و قوي مي تواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد .
4- نوجواني كه پرتوقع و نازپرورده بار آمده است و انتظار دارد كه همگان به خواست هاي او احترام بگذارند ، هنگام برآورده نشدن انتظاراتش ، عصباني مي شود و ، به خشونت و پرخاشگري متوسل مي گردد .
۵– نابساماني هاي خانواده مي تواند از عوامل ديگر ايجاد خشونت در قالب پرخاشگري باشد. مانند غيبت هاي طولاني پدر يا مادر ، درگيري و اختلاف ، جدايي و متاركه و محيط هاي زندگي دور از تفاهم و مسالمت .
پيشگيري و درمان
1- در دوران بلوغ كه بحران روحي و عاطفي نوجوان را در بر مي گيرد ، بهترين راه براي پيشگيري از خشونت ، مسامحه و سازگاري است. اغماض ، گذشت و ناديده گرفتن رفتارهاي او همراه با آرامش ، در اغلب مواقع از استمرار و پيشروي خشونت در قالب پرخاشگري هاي فيزيكي و لفظي جلوگيري مي كند .
2- راهنمايي و مشاوره با دانش آموز در خصوص عواقب خشونت و آثار اجتماعي آن و همچنين مشاوره با خانواده دانش آموز درباره كاهش رفتارهايي كه منجر به خشونت نوجوان مي شود ، بسيار مؤثر خواهد بود.
3- ايجاد زمينه ي فعاليت هاي مؤثر در خانه و مدرسه براي اشتغال بيشتر نوجوان و تخليه انرژي هاي جسمي و رواني او در كاهش خشونت و رفتارهاي پرخاشگرانه بسيار تأثيرگذار است .
4- خودداري مدرسه از به كاربردن روش هاي انضباطي غلط و ايجاد فضاي صميمي تر ميان معلمان و دانش آموزانِ نوجوانِ خشونت گرا ، به كاهش رفتارهاي خشونت آميز و پرخاشگرانه مي انجامد .
كودكان و خشونت در تلويزيون
تلويزيون مي تواند عامل مؤثري در رشد و تحول سيستمهاي ارزشي ، و شكل دهنده رفتار باشد ؛ ولي متأسفانه بسياري از برنامه هاي تلويزيون مروّج خشونت هستند. با تحقيق در مورد تأثير برنامه هاي خشونت آميز تلويزيون بر كودكان و نوجوانان ، معلوم شده است كه آنها :
1- ترس از خشونت ندارند؛
2- به تدريج مي پذيرند كه خشونت راهي براي حل مشكل است ؛
3- به تقليد خشونت مي پردازند؛
4- ناخودآگاه با شخصيت هاي خاصي چه قربانيان و چه قرباني كنندگان همانند سازي مي كنند. لازم به ذكر است كه همانند سازي ، ناآگاهانه و بسيار خطرناك است ولي الگو برداري آگاهانه است .
مشاهده خشونت در برنامه هاي تلويزيوني باعث پرخاشگري در كودكان مي شود. گاهي اوقات حتي ديدن يك برنامه خشونت آميز مي تواند پرخاشگري را افزايش دهد. كودكاني كه مكرراً نمايشهايي پر از خشونت را تماشا مي كنند و ازاين كار منع هم نمي شوند، به احتمال زياد ، به تقليد آنچه مي بينند مي پردازند.
اثر خشونت تلويزيوني ممكن است فوراً در رفتار يا گفتار كودك نمودار شود و يا سالها بعد خود را نشان دهد. البته خشونت تلويزيوني تنها علت پرخاشگري يا رفتار خشونت آميز نيست ولي از عوامل مهم تلقي مي شود.والدين مي توانند با استفاده از راههاي پيشنهاد شده ي زير كودكان خود را از خشونت مفرط تلويزيوني محافظت كنند.
1- به برنامه هايي كه كودكان مي بينند توجه كنيد و بعضي از آنها را همراه كودك خود ببينيد. چنانچه كودك خود را به هنگام تماشاي برنامه هاي خاص تلويزيوني همراهي كنيد ، مي توانيد سؤالهاي او را بهتر برايش توضيح دهيد و جلوي كج فهمي او را بگيريد.
2- زمان تماشاي برنامه هاي تلويزيوني را محدود كنيد. توجه داشته باشيد كه تلويزيون را نبايد دراتاق خواب بچه ها قرار دهيد. با اين عمل خود باعث مي شويد كه كودك با اثرات منفي برنامه هاي خشونت آميز تلويزيوني ، به خواب نرود ؛ همچنين نظم ساعت خواب و بيداري او مختل نمي شود.
3- به كودكان خود تذكر بدهيد كه اگر چه هنرپيشه حقيقتاً مجروح نشده يا به قتل نرسيده است ، لكن اين گونه خشونتها در دنياي واقعي يا بسيار دردناك است يا منجر به مرگ مي شود.
4- هنگامي كه برنامه هاي خشونت آميز پخش مي شود، يا كانال را عوض كنيد يا تلويزيون را خاموش كنيد. توضيح دهيد كه مشكل آن برنامه چيست و به گونه اي با منطق درخور فهم كودك ، آسيب و ضرر موجود در آن برنامه را توضيح دهيد تا ميل كودك يا اصرار او براي تماشاي اين گونه برنامه ها كاهش يابد.
5- در حضور بچه ها صحنه هاي خشونت آميز را تأييد نكنيد و بگوييد كه بدترين شيوه براي حل يك مشكل، روش خشونت آميز است.
6- تأثير همسن و سالان و دوستان و همكلاسي ها بايد به حداقل برسد. به اين منظور با والدين بچه هاي ديگر تماس بگيريد و در مورد نوع برنامه ها ي تلويزيون و مدت زمان مناسب براي تماشاي تلويزيون توافق كنيد.
والد ين با استفاده از اين روشها مي توانند اثر مخرب تلويزيون را در ديگر حيطه هاي زندگي از قبيل شكل گيري ها و قالب پذيري هاي جنسيتي يا نژادي پيشگيري كنند. مدت تماشاي تلويزيون توسط كودكان ، جدا ازمحتواي آن بايد كم شود چون كودكان را از پرداختن به فعاليت هاي مفيد ديگر از قبيل مطالعه، بازي با دوستان و رشد و پرورش علائق خود باز مي دارد.
اگر والدين در امر محدود كردن كودكان خود مشكل دارند يا نگراني هايي در باب چگونگي رفتار خود در مقابل واكنش هاي كودك نسبت به برنامه هاي تلويزيوني دارند، مي بايست با يك روان شناس كودك و نوجوان مشاوره كنند و از رهنمودها و تجارب او برخوردار شوند.
بازيهاي خشن موجب پرخاشگري كودكان ميشود
تحقيقات انجام شده بر روي كودكان و نوجوانان حاكي از آن است كه بازيهاي ويديويي خشن، پرخاشگري در كودكان را افزايش ميدهد.
تحقيقات انجام شده حاكي از آن است انجام بازيهاي كامپيوتري و ويدويي خشونت آميز، پرخاشگري در كودكان و نوجوانان را افزايش ميدهد.
اين تحقيقات به مدت 20 سال بر روي كودكان و نوجوانان انجام شده است. آزمايشاتي كه بعد از انجام بازي هاي خشونت آميز بر روي كودكان انجام شده است نشان ميدهد كه اين افراد بعد از بازي حركات پرخاشگري از خود نشان ميدهند.
معلمان 600 دانشاموز 13 تا 15 سال ميگويند: دانشآموزاني كه وقت بيشتري را براي بازيهاي خشونت آميز صرف ميكنند بيشتر از دانشآموزان ديگر حالتهاي خصمانه در بحثها به خود ميگيرند.
اين نتايج در گردهمايي سالانه انجمن روانشناسي آمريكا مطرح شده است و در اين نشست كارشناسان خواستار كاهش برنامهها و بازيهاي خشونت آميز براي كودكان و نوجوانان شدهاند.
همچنين از والدين خواستهاند كه براي مراقبت از سلامت كودكان خود بايد بر بازيهاي كودكان نظارت بيشتري داشته باشند.
بازيهاي كامپيوتري و ويديويي تاثيرات بسيار زيادي بر روي كودكان دارند زيرا در اين بازيها كودك خود را قهرمان داستان ميبيند و با انجام جنايت و خشونت به پيروزي ميرسد.
كودكان ناسزاگو
امروزه بسياري از والدين نگران بددهاني يا بدزباني فرزندانشان هستند و از خود مي پرسند كه آنها اين صحبت ها را چگونه ياد گرفته اند؟ چرا اين اتفاق براي فرزند ما افتاده؟ آيا خودمان مقصر بودهايم؟ جمعي از والدين مي گويند، ما كه اين حرف هاي زشت را بر زبان نمي آوريم، پس چگونه فرزندمان چنين حرف هايي مي زند؟! در نهايت نيز اين سؤال برايشان مطرح است كه چه بايد كرد تا كودك اين عادت ناپسند را ترك كند. در اين نوشتار به علل اصلي بدزباني و راه حل هايي براي رفع آن اشاره شده است.
علت ها
همان طور كه در بحث هاي گذشته درباره رفتار كودكان متذكر شديم، بسياري از اعمال بچهها از عملكرد والدين نشأت مي گيرد. كودكان رفتارهاي پدر و مادر را به طور ناخودآگاه دروني مي كنند. رفتارهاي درون فكني شده جزو معيارهاي نهادينه شده كودك قرار مي گيرند و سپس او مطابق اين معيارها عمل مي كند؛ به اين فرآيند همانند سازي مي گويند. كودك والدين خود را به عنوان اولين الگوهاي زندگي مي پذيرد و چون به آنها عشق مي ورزد و آنان را سمبل هايي قوي مي داند، رفتار والدين براي او شاخص و الگو قرار مي گيرد.
گاهي بين درون فكني يك رفتار و بروز آن فاصله زماني وجود دارد؛ براي مثال، كودك گفتاري ناپسند را ماهها قبل از زبان پدر يا مادر شنيده، اما برون ريزي آن امروز صورت مي گيرد. اين مدت به تشخيص كودك و شرايط او بستگي دارد كه چه زمان، چگونه و در برابر چه كسي كلام زشت را به كار برد.
در بعضي خانوادهها، والدين با فرزندان خود بسيار خصمانه رفتار مي كنند و در عين حال آنان را آزاد مي گذارند. به اين گروه از پدر و مادرها، والدين خصمانه آزاد گذارنده مي گويند؛ آنها خود از حرف هاي زشت استفاده مي كنند و فرزندان نيز آزادند كه اين گونه عبارات را به كار برند. يعني هيچ اقدامي در جهت جلوگيري از اين رفتار به عمل نمي آيد؛ و يا از نظرتربیتی هيچ گونه تدبيري از طرف والدين براي ترك اين عادت در بچه ها صورت نمي گيرد.
ذكر اين نكته ضروري است كه چه والدين حرف هاي زشت را به فرزند خود بگويند و چه در حضور او در برابر فرد ديگري اين گونه گفتار را به كار ببرند، كودك ، آنها را ميآموزد و به وقت نياز بر زبان ميآورد.
از ديگر علت هاي يادگيري كلام زشت ، ارتباط كودكان با دوستان و با بچه هاي ديگر است. بسياري اوقات كودكان عامل بدزباني يكديگرند. در مهد کودک ، مدرسه ، كوچه و هر جاي ديگري كه بچه ها فرصت بازی و به خصوص درگيري با هم را پيدا كنند، ممكن است اين بدآموزي صورت بگيرد.
از ديگر عوامل بروز بدزباني در بچهها ، به كارگيري كلام زشت به عنوان اعتراض است. كودك با بر زبان آوردن اين گونه حرف ها اعتراض خود را نشان ميدهد؛ اين نوعي رفتار تلافي جويانه است كه بعضي كودكان در پيش مي گيرند. آنها احساس مي كنند، فقط با اداي اين گونه كلمات است كه تخليه مي شوند و مي توانند نارضايتي خود را نشان دهند.
گاهي كه كودك خردسال براي اولين بار از كلمات زشت استفاده مي كند، موجب خنده و مزاح اطرافيان مي شود. اين گونه برخورد از همان ابتدا براي او حكم تشويق به انجام اين رفتار را خواهد داشت و به تدريج به آن عادت مي كند.
در پارهاي از موارد نيز كودكان با بر زبان آوردن حرف هاي زشت مي توانند به خواسته هاي خود برسند. بنابراين بدزباني را راهي براي رسيدن به اهداف خود تلقي مي كنند و در درازمدت جزو رفتار آنان خواهد شد.
راه حل ها
به هفت علت اصلي براي ناسزاگویی در كودكان اشاره كرديم؛
- يادگيري از طريق والدين
- يادگيري از طريق دوستان و بچههاي ديگر
-بد آموزی بوسیله فیلم
- بيان نوعي اعتراض
- رسيدن به خواسته ها و اهداف
- تشويق شدن
- ناکامی و افسردگی
مسلماً با شناسايي علت رفتار نادرست، ميتوانيم در رفع آن موفق تر عمل كنيم:
1 . چنانچه اين گونه رفتار از والدين سرچشمه گرفته باشد، بايستي والدين به طور جدي آموزش داده شوند تا خود را كنترل كنند و چنين رفتاري را حداقل در حضور فرزند انجام ندهند. در ضمن لازم است به كودك گفته شود كه اين رفتارها درست نيست و اگر هم از والدين سر زده، آنها اشتباه كردهاند و ديگر تكرار نخواهد شد. بهعلاوه توصيه مي شود اگر پدر و مادر چنين رفتاري را مرتكب شدند، به اشتباه خود اعتراف كنند و حتي از فرزند عذرخواهي نمايند.
2 . اگر دوستان يا بچه هاي ديگر عامل بدزباني كودك باشند، بايستي او را از اين افراد دور كنيم و به جاي آنها دوستان خوب و مؤدب را جايگزين نماييم.
3 . در انتخاب فيلم ها دقت كنيم و چنانچه فيلمي مناسب سن كودك نيست، شرايطي فراهم آوريم كه او فيلم را نبيند.
4 . به اعتراضات كودك گوش دهيم و دقيقاً توجه كنيم كه او چه مي گويد و نسبت به چه چيز اعتراض دارد. دادن يك كمك فوري به كودك در چنين شرايطي بسيار مهم است. روشهای سختگیرانه والدین، اعتراض شديد فرزند را به همراه دارد.
5 . هرگز كودك نبايد به اين وسيله به خواسته اش برسد؛ بلكه بايستي به او فهماند، چنانچه دست از اين نوع رفتار بردارد و حتي از اين بابت عذرخواهي كند، به خواسته اش خواهد رسيد.
6 . هرگز با شنيدن حرف هاي زشت كودك به او نخنديم، بلكه اخم كنيم و خود را از وي دور سازيم. با اين روش به او نشان مي دهيم كه رفتار پسنديدهاي نداشته است.
7 . چنانچه فرزند ناکامی و افسردگي دارد، بهتر است فرصتي فراهم كنيم تا او موفقیت ، شادی و نشاط را تجربه كند. در چنين مواردي بايستي به درمان حالات افسرده وار او بپردازيم.
- علاوه بر توجه به نكات گفته شده، والدين مي توانند با استفاده از روش «يادگيري وسيله اي» ، در جهت رفع عادت بدزباني در كودكان برآيند. به اين ترتيب كه هر وقت كودك رفتار ناپسند از خود نشان نداد، به او جايزهاي بدهند و به طور مشخص بگويند «اين پاداش به اين علت بود كه امروز حرف هاي زشت بر زبان نياوردي و بچه مؤدبي بودي…» با اين روش، او ميفهمد كه رفتار ناپسند پاداش نمي گيرد، بلكه موجب اخم و قهر والدين است؛ برعكس رفتار مؤدبانه او تشويق و تأييد مي شود.
بد دهنی کودکان
اين مسئله در بسياري مواقع يكي از شكايات و معضلات والدين را در مقابل اطفال تشكيل داده و متأسفانه دربسياري از مواقع خود پدر و مادرها در به وجود آوردن آن نقش داشته اند.
علائم اختلال:
براي شروع بحث ابتدا بايد دانست كه آيا طفل از لحاظ موقعيت دركي در موضعي قرار دارد كه قادر به شناخت خوب و بد و زشت و زيبا بوده باشد و يا صرفاً از روي تقليد در سير رشد كلامي اين الفاظ را به كار مي برد. كلاً شروع شكل گيري انضباط در اطفال از حوالي 5/1 سالگي آغاز مي گردد و از آن زمان است كه والدين نقش فعال خويش را در اين زمينه ايفا خواهند نمود. رفتار و حركات و سخن گفتن ناشيانه طفل در اين زمان از هر لحاظ جالب نظر والدين و اطرافيان بوده و موجب مسرت و شادماني آنان مي گردد. در حوالي سنين 5/2 3 سالگي كه طفل قادر به اداي 2-3 كلمه پشت سر هم مي باشد بدترين زمان از لحاظ تقليد برخي كلمات ناهنجار مي باشد كه احياناً در محيط اطراف طفل ادا مي گردد در اين زمان مشكل به دو صورت تكوين خواهد يافت:
اول: آن كه اداي الفاظ ركيك و زشت در فرهنگ خانواده خاصي مرسوم بوده و از قبل مورد تقبيح واقع نگرديده باشد كه در اين صورت طفل با تقليد مستقيم بدين رفتار ناپسند گرايش يافته و آن را در خويش پرورش خواهد داد.
دوم: آن كه برخي وابستگان خانواده مثلاً عمو، دايي و يا حتي خود پدر و مادر لحن كودكانه طفل را مستمسكي جهت تفريح قرار داده و تقليد الفاظ ركيك توسط وي آنان را به خنده و شادي وامي دارد و پرواضح است كه بعدها رفع يك عادت كاملاً مستقر شده و ذهني شده در طفل تا چه اندازه با صعوبت همراه خواهد بود. سپس در زماني كه حدوداً مصادف با 5-6 سالگي طفل مي باشد پدر و مادر از اينكه كودك خردسال بدون هيچ گونه ابايي به فحاشي ناسزاگويي مي پردازد ظاهراً دچار تعجب مي گردند در حالي كه توجه به زيربناي موضوع جاي هيچ گونه شگفتي بجا نخواهد گذاشت.
بددهني به صورت علامتي از يك اختلال سلوك:
اختلالات سلوك در اطفال گروهي از اختلال هاي رفتاري آنان را تشكيل مي دهند. نمونه هايي از اين اختلالات شامل دروغ گويي افراطي و آتش افروزي عمدي و فرار از مدرسه مي گردد. چنين كودكاني ممكن است متخاصم، بددهن، گستاخ و بي اعتنا بوده و نسبت به بزرگترها رفتار منفي گرايانه نشان دهند.
ساير موارد شامل:
بددهني در اختلالات شخصيت:
بالاخص در اختلال شخصيت ضد اجتماعي
بددهني در پسيكوزهاي اطفال:
كه به طور خلاصه دسته اي از بيماري هاي جدي رواني را تشكيل داده و بيمار در طي حملات تهاجمي بيماري ممكن است به بددهني و توهين به ساير افراد بپردازد.
بدهني در عقب افتادگي عقلاني:
وجود رفتار نامتناسب اجتماعي و از جمله پرخاشگري در كودكان دچار عقب ماندگي ذهني موجود و گاه موجب برانگيختن توجه منفي در مراقبين آنان مي گردد. روش هاي پيش گيري از بيماري در بسياري موارد آنچنان كه ذكر گرديد عدم رعايت برخي موازين اخلاقي در خانواده باعث الگوبرداري توسط طفل گرديده و مسلماً با ارشاد اعضاي خانواده مي توان از ايجاد اين عادت زشت جلوگيري نمود. در همين جا بايد به بزرگترها تذكر داد كه هيچگاه ولو به شوخي به ذكر الفاظ ركيك و زشت نزد اطفال اقدام ننموده و اگر هم طفل اين لغات و اصطلاحات را به كار برد به ابراز شادي و خنده نپردازند.
همچنين يكي از نكات شاخص آموزش و پرورش در محيط اجتماعي اطفال و من جمله مدارس تعليم اصول عاليه اخلاقي است كه مانع از تكوين بسياري عادات زشت و من جمله هرزه گويي خواهد گرديد. گنجاندن اين گونه مفاهيم عالي در برنامه رسمي تعليمات مدارس مسلماً مثمر ثمر خواهد بود. درمان هاي اوليه و در دسترس به هر حال هرگاه پدر و مادر مواجه با هرزه گويي در طفل خويش گردند بهترين توصيه آن است كه با نشان دادن رفتاري حاكي از نارضايتي به طفل بفهمانند كه رفتار وي مقبول نظر آنان نمي باشد. اين طرز رفتار بسيار مؤثرتر از تنبيه جسماني طفل بوده و د
تعاريف پرخاشگري
روان شناساني که اعتقادات نظري متفاوتي دارند در مورد چگونگي تعريف پرخاشگري اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلي اين است که آيا بايد پرخاشگري را براساس پيامدهاي قابل ديدن آن تعريف کنيم يا براساس مقاصد شخصي که آن را نشان مي دهد.
گروهي پرخاشگري را رفتاري مي دانند که به ديگران آسيب مي رساند يا بالقوه مي تواند آسيب برساند. پرخاشگري ممکن است بدني باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) يا لفظي ( فرياد زدن، رنجاندن) يا به صورت تجاوز به حقوق ديگران ( چيزي را به زور گرفتن)، نقطه قوت اين تعريف عيني بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق مي شود. نقطه ضعف آن اين است که شامل بسياري از رفتارهايي است که ممکن است به طور معمول پرخاشگري تلقي نشود.
پرخاشگري وسيله اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي؛ پرخاشگري خصمانه رفتاري است در جهت آسيب رساندن به ديگران ، بيشتر پرخاشگري هاي بين کودکان کوچک از نوع «وسيله اي» است.
اين نوع پرخاشگري به خاطر متعلقات است. کودکان از يکديگر اسباب بازي مي قاپند، يکديگر را هل مي دهند تا به اسباب بازي که مي خواهند بازي کنند دست يابند. به ندرت اتفاق مي افتد که کودکان بخواهند به کسي آسيب برسانند يا از روي عصبانيت دست به پرخاشگري بزنند.
پرخاشگري را بايد از جرئت ورزي متمايز دانست. جرئت ورزي، دفاع از حقوق يا متعلقات (مانند ممانعت کودک از اين که کسي به اسباب بازي اش دست بزند) يا بيان اميال و آرزوها را بر مي گيرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر مي دانند، در صورتي که کسي که از حق خود دفاع مي کند با جرئت است نه پرخاشگر.
تغييرات رشدي
کودکان در 12 ماهگي وقتي با هم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسيله اي مي کنند يعني رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازي و متعلقات ديگر است و در ارتباط با همسالان ابراز مي شود. کودکان گاهي اوقات به والدين و کودکان بزرگتر حمله ور مي شوند، ولي اين گونه پرخاشگري در مقايسه با پرخاشگري با همسالان، نسبتاً نادر است. کودکان همچنان که به سال هاي پيش از مدرسه و مدرسه نزديک مي شوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه مي زنند و در نوع پرخاشگري آنان هم تغييراتي ايجاد مي شود. يعني وقتي که پرخاشگري ابراز مي شود غالباً خصمانه است و کمتر «وسيله اي» است. به اين معنا که کودکان براي به دست آوردن هدف هاي وسيله اي کمتر مستقيماً از حربه هاي جسماني استفاده مي کنند؛ ولي وقتي که به کسي حمله لفظي يا بدني مي کنند بيشتر امکان دارد که با قصدي خصمانه اين کار را کرده باشند.
پرخاشگري لفظي، دست کم در سال هاي قبل از مدرسه افزايش مي يابد.
ثبات پرخاشگري
هرچند که سطح پرخاشگري کودکان از موقعيتي به موقعيت ديگر فرق مي کند ولي کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان با هم فرق دارند. کودکاني که در سال هاي اوليه به شدت پرخاشگرند به احتمال زياد در جواني و بزرگسالي هم پرخاشگر خواهند بود و کودکاني که پرخاشگر نيستند به احتمال زياد در بزرگسالي هم پرخاشگرنخواهند بود.
بعضي از مطالعات نشان مي دهد که ثبات پرخاشگري دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست و چند تحقيق ديگر نشان داده است که دخترها و پسرها از اين لحاظ تفاوتي ندارند. البته کودکان به هنگامي که با وقايع تنش زا مثل جدايي پدر و مادر يا به دنيا آمدن کودکي جديد رو به رو مي شوند بيشتر پرخاشگر مي شوند، ولي پرخاشگري شديد که بيش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاکي از تداوم داشتن اين الگوي رفتار است. پرخاشگري در حد معمول کمتر جاي نگراني دارد. به خصوص در سال هاي پيش از مدرسه شايد اين اندازه پرخاشگري صرفاً نشان دهنده اين باشد که کودک مي خواهد انواع مختلف کنش متقابل اجتماعي را داشته باشد.
ادراک مقاصد ديگران و رفتار پرخاشگرانه
کودکان در مورد پرخاشگري ديگران برحسب اين که آن را عمدي يا تصادفي بدانند قضاوت هاي متفاوتي مي کنند. تحقيقي که پسرهاي بسيار پرخاشگر را با پسرهاي غير پرخاشگر مقايسه مي کند نشان مي دهد که پسرهاي پرخاشگر احتمالاً از مقاصد ديگران، درکي متفاوت از پسرهاي غير پرخاشگر دارند. براساس درجه بندي معلمان و همسالان تعدادي از پسرها در کلاس هاي دوم، چهارم، ششم به عنوان بسيار پرخاشگر يا غير پرخاشگر طبقه بندي شدند. سپس اين عده در موقعيتي آزمايشي مشاهده شدند که به آنان براي جور کردن قطعات پازل جايزه اي تعلق مي گرفت. قرار بر اين شد که وقتي که قسمتي از پازل کامل شد پسر بچه ديگري ( که همدست آزمايشگر) بود آن را به هم بزند. در حالت اول، پسر بچه آن را عمداً به هم زد؛ در حالت دوم، طوري به هم زد که تصادفي جلوه کند و در حالت سوم انگيزه هاي پسر بچه مبهم بود. کودکان مورد آزمايش اين امکان را داشتند که با خراب کردن پازل اين کودک «تلافي» کنند. کودکان پرخاشگر و غير پرخاشگر وقتي که احساس کردند که اين کودک عمداً خرابکاري کرده تلافي کردند و وقتي که ديدند عملش غيرعمدي بوده تلافي نکردند، ولي واکنش آنان به انگيزه هاي مبهم اين کودک بدين ترتيب بود که پسر بچه هاي پرخاشگر تلافي کردند و طوري واکنش نشان دادند که گويي اين کودک عمداً اين کار را کرده است. کودکان غير پرخاشگر تلافي نکردند و طوري عمل کردند که گويي اعمال او غيرعمدي بوده است.
تفاوت هاي جنسيتي
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. اين تفاوت در غالب فرهنگ ها و تقريباً در همه سنين و نيز در غالب حيوانات ديده مي شود. پسرهابيش از دخترها پرخاشگري بدني و لفظي دارند. از سال دوم زندگي اين تفاوت ها آشکار مي شود. براساس مطالعات مشاهده اي در مورد کودکان نوپاي بين سنين 1 تا 2 سال تفاوت هاي جنسيتي از لحاظ تعداد پرخاشگري بعد از 18 ماهگي ظاهر مي شود و قبل از آن اثري از آن نيست. پسرها به خصوص وقتي که به آنان حمله مي شود يا کسي مزاحم کارهايشان مي شود تلافي مي کنند. در يک مطالعه مشاهده اي در مورد کودکان پيش از مدرسه پسرها فقط اندکي بيش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولي دو برابر دخترها تلافي کردند. شايد اين که پسربچه بالقوه پرخاشگر است يا مي تواند آن را بياموزد علتي فيزيولوژيک داشته باشد. براي مثال پسران 1 تا 3 ساله در کلاس هاي پيش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بيش از دخترها به خاطر پرخاشگري مورد توجه قرار گرفتند. اين توجه گاهي مثبت بود ( لبخند زدن، ملحق شدن به بازي کودکان) و گاهي تا حدودي منفي ( متوقف کردن کودک يا سر کودک را با چيزي گرم کردن). توجه نشان دادن به رفتار کودک، به هر نحوي که باشد، بيش از بي توجهي به آن باعث تشويق رفتار مي شود.
الگوي خانواده و پرخاشگري
والدين کودکان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معيارها خشونت دارند و پرخاشگرند. يکي از پيچيده ترين و جامع ترين روش هايي که براي درک پرخاشگري در خانواده به کار رفته تحقيق «جرالد پاترسون» و همکارانش در مرکز يادگيري اجتماعي «شهر اورگون» بوده است. آنان براي مطالعه الگوهاي کنش متقابل خانوادگي در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشکلات رفتاري کودکان مشاهدات مستقيمي انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانواده هايي بودند که به دليل مشکلات رفتاري مثل پرخاشگري، دزدي و ساير رفتارهاي ضداجتماعي فرزند يا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند.
وقتي که واکنش خشونت آميزي بروز مي کند ساير اعضاي خانواده کاري مي کنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه مي شوند. براي مثال، برادري بر سر خواهرش فرياد مي زند، خواهر بر سر او فرياد مي زند و ناسزايي به او مي گويد. در اين موقع برادرش او را کتک مي زند و اين ماجرا ادامه مي يابد. تمام اين ها نشان مي دهد که والدين مي توانند در پاداش دادن و تنبيه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتي داشته باشند و با استفاده از راه هاي مؤثر بدون اين که با تنبيه شديد همراه باشد پرخاشگري کودکان را کنترل کنند و بازآموزي کودکان در دوراني نسبتاً کوتاه ميسراست.
در آخر بايد گفت تلويزيون نيز منبع ديگري است که کودکان به خصوص پسرها از طريق آن رفتار پرخاشگرانه را مي آموزند.به طور مثال: خشونت از ارزش هاي آمريکايي تلقي مي شود، پرخاشگري به عنوان يکي از وسايل رسيدن به هدف تشويق مي شود. در برنامه هاي تلويزيوني که يکي از وسايل انتقال چنين ارزش هاي اجتماعي به کودکان است، به طور متوسط در هر ساعت پنج يا شش بار خشونت بدني نمايش داده مي شود، رفتار پرخاشگرانه شخصيت هاي تلويزيوني غالباً تقويت مي شود: قهرمان اين برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمان ها. در مطالعه اي کودکان چهار ساله به هنگام بازي آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالاي متوسط و زير متوسط طبقه بندي شدند. سپس در طول چهار هفته بعد، کودکان به گروه هايي تقسيم شدند که در مهدکودک به مدت تقريباً نيم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل «بت من» و «سوپرمن» يا فيلم هاي معمولي و يا برنامه هاي جامعه پسند مي ديدند. کودکاني که از اول از لحاظ پرخاشگري در حد بالاي متوسط بودند در مدت بازي آزاد و بعد از ديدن برنامه پرخاشگرانه، از خود پرخاشگري بيشتري نشان دادند تا کودکان مشابهي که برنامه هاي معمولي را ديده بودند. دو گروه از کودکاني که از لحاظ پرخاشگري زير متوسط بودند و هر کدام يکي از اين برنامه ها را ديده بودند واکنششان با هم فرقي نداشت. اين الگوهاي رفتاري تا دو هفته بعد از پايان گرفتن تماشاي اين برنامه ها هم چنان ادامه داشت.
کودکاني که مستعد پرخاشگري هستند با ديدن خشونت از تلويزيون پرخاشگرتر مي شوند.
نحوه کنترل عصبانیت در کودکان
خواه چهار ساله يا چهل ساله ، همه ما بارها عصباني شده ايم. اما فردي كه در طول زندگي نياموزد چگونه بر خشم خود مسلط شود ، روابط را خدشه دار و دوستان و اطرافيان را آزرده خاطر مي سازد.
خصيصــــه هاي ذاتـــــــــي
مواقعي كه فرد عصباني مي شود، ميزان عصبانيت او را غالباً شخصيت او معين مي كند. حالات فوق العاده حساس ، سركش ، بي دقت، پرتحرك يا پرخاشگر بودن مي تواند بخش رشد يافته اي از يك شخصيت سالم و يا در نهايت يك مبارزه جو باشد. نكته مهم اين است كه با پي بردن به ضعف رفتاري فرزندتان مي توانيد پرخاشگري ها را به نقاط قوت تبديل كنيد. وقتي كه كودك عصبي در مورد چيزهايي عصباني مي شود كه دوست صبور او اصلاً به آن موارد توجهي ندارد ، در اين صورت شما نيازبه زمان بيشتري داريد تا جايگزين هايي را به جاي عصبانيت به او بياموزيد
مــــراحل رشـــد
زماني كه كودك در مرحله رشد فيزيكي يا اجتماعي قرار دارد زمينه بيشتري براي پرخاشگري و عصبانيت در او ايجاد مي شود. مراحل مختلف رشد ، عوامل خشم متفاوتي دارند. وقتي به كودك خود كه به كاسه توت فرنگي دست درازي كرده، مي گوييد:” الان اجازه خوردن آنها را نداري”، عصباني مي شود. ولي فرزند بزرگتر شما تحمل جواب مشابه را دارد به دليل اين كه او صبر و بردباري را در خود پرورانده است
جنسيــــت:
به طور كلي، پسرها خشم خود را راحت تر از دخترها ابراز مي كنند و شايد يك توجيه فرهنگي براي آن وجود داشته باشد. به احتمال زياد والدين و مربيان از پسرها فوران خشم را انتظار دارند و از آن چشم پوشي مي كنند در صورتي كه گريه رنجورانه يك دختر عصباني مورد قبول آنهاست. اما كودكان در هر دو جنس نياز به يادگيري كنترل خشم دارند
زندگــــــي خانوادگــــــي
به طور كلي ناراحتي يك كودك به دليل جدايي والدين ، بيماري ، مرگ ، تولد خواهر يا برادر، تغيير منزل و يا ديگر اتفاق هاي مهم زندگي ، اغلب در او پنهان مي ماند و با بروز عصبانيت و پرخاشگري به كودك آسيب مي رساند. زيرا او احساس مي كند مورد آزار و اذيت واقع شده و سعي مي كند اين احساس را منتقل كند. اگر كودك لطيفه اي براي مهار كردن موقعيت حاد روحي بگويد و يا كوله پشتي برادرش را پرت كند ، به هر حال اين رفتارها به ميزان زيادي به الگوي رفتاري خانواده اش بستگي دارد. مخصوصاً اين رفتارها در خانواده هايي شايع است كه خشم، داد و فرياد و پرخاشگري هايي مثل ” به هم زدن در” در آنها مشاهده مي شود. در بيشتر خانواده هايي كه در مقابل احساسات ، اتفاقات و هيجانات ناآرام و سركوبگر هستند، الگوي ديگري وجود دارد. ” الگوي كودكان رفتارهايي است كه آنها در اطرافشان مي بينند.”
با كودكان پرخاشگر چگونه رفتار كنيم
امروزه بسياري از خانوادهها از خشونت و پرخاشگري فرزندان خود شكايت دارند. آنها تمايل دارند كه علت اين رفتارها را بدانند و راههاي پيشگيري و اصلاح رفتار را در اين زمينه به كار گيرند. در اين نوشتار به تعريف رفتار پرخاشگرانه پرداخته مي شود، انواع آن بيان مي گردد و راههاي مناسب مقابله با پرخاشگري مورد بررسي قرار مي گيرد
انواع پرخاشگري
پرخاشگري يك نوع رفتاري است كه از خشم و عصبانيت نشأت مي گيرد.اين رفتار را مي توان به دو گروه تقسيم بندي كرد:
پرخاشگري خصمانه:
رفتاري است كه به منظور صدمه و آزار رساندن به ديگري يا ديگران ابراز مي شود؛ و هدف در آن صرفاً آزار رساندن است. مثلاً كودكي كودك ديگر را مي زند و يا در مدارس ديده مي شود كه زنگهاي تفريح، كودكان در حياط مدرسه بعضاً به كتك كاري مي پردازند
پرخاشگري وسيله اي:
رفتاري است كه فرد به وسيله آن خواستار به دست آوردن هدفي ديگر است و ابداً قصد حمله به ديگران يا اذيت كردن آنها را ندارد. البته در اين ميان ممكن است لطمه اي نيز به كسي وارد شود. مثلاً كودكي بزهكار كيف خانمي را مي ربايد تا به اين وسيله مورد تشويق و تأييد گروه همسالان قرار گيرد
ممكن است پرخاشگري جنبه انتقام گيري نيز داشته باشد. يعني كودكي كه مورد اذيت و آزار قرار گرفته و نتوانسته خشم خود را ابراز كند، اكنون با پرخاشگري به كاهش اضطراب خود مي پردازد. در اين جا پرخاشگري وسيله اي است كه كودك با توسل به آن مي خواهد به هدف خود يعني كاهش اضطراب دست يابد.
جهت پرخاشگري ممكن است به يكي از اين دو صورت باشد:
الف) پرخاشگري دروني
ب) پرخاشگري بيروني
چنانچه جهت پرخاشگري به طرف درون باشد، كودك خشم را به درون خود مي افكند و دچار خشم فرو خورده مي شود. پيامد چنين عملي مي تواند افسردگي نيز باشد. کودکان افسرده در واقع از دست خودشان عصباني هستند.
خشم دروني عصبانیت و نارضايتي از خود را به وجود مي آورد.
خشم بيروني؛ كودك ممكن است خشم خود را به صورت رفتارهايي از قبيل فرياد كشيدن، پا به زمين كوبيدن يا پرتاب كردن اشيا بروز دهد.
علل خشونت و پرخاشگري در كودكان :
1.الگوپذيري كودكان از والدين
يكي از دلايل بسيار مهم پرخاشگري در كودكان يادگيري است. يعني كودكاني كه الگوهاي رفتاري پرخاشگرانه داشته اند، همانند الگوهاي خود رفتار مي كنند. چنانچه پدر يا مادري خلق و خويي عصباني و پرخاشگر داشته باشند، مسلماً فرزندشان نيز پرخاشگر خواهد شد. اين رفتار توسط كودك ياد گرفته مي شود. از آنجا كه كودكان با والدين همانند سازي مي كنند، بنابراين بسياري از رفتارهاي پدر و مادر ناخودآگاه توسط فرزندان فرا گرفته مي شود. توضيح اين كه فرايند همانند سازي كاملاً ناخودآگاه صورت مي پذيرد.
نكته ديگر اين كه حتماً لازم نيست والدين با خودِ كودك پرخاشگري كرده باشند؛ چنانچه او شاهد رفتارهاي خشونت بار پدر و مادر با افراد ديگر نيز باشد، اين گونه رفتار را فرامي گيرد. بنابراين كودكان از طريق مشاهده، رفتارهاي والدين را مي آموزند.
بر اين نكته مي توان تأكيد کرد كه كودكان با چشمان خود مي آموزند؛ يعني آن چه را مشاهده مي كنند، ياد مي گيرند؛ حتي اگر آن رفتار به طور مستقيم در مورد خود آنها صورت نگيرد.
2. كودكان ناكام پرخاشگر مي شوند
ناکامی يكي از مسائلي است كه به پرخاشگري مي انجامد. وقتي كودك به هدف خود دست نيابد و ناكام شود، يكي از رفتارهايي كه از او سر مي زند پرخاشگري است.
3. اضطراب و پرخاشگري
كودكان مضطرب نمي توانند كودكان آرامي باشند. آنها رفتارهايي پرخاشگرانه از خود بروز مي دهند؛ البته بلافاصله پشيمان مي شوند و از والدين خود عذرخواهي مي كنند. اگر از كودك مضطرب بپرسيم كه چرا پرخاش مي كني و عصباني هستي؛ خواهد گفت نمي دانم.؛ يا خواهد گفت دست خودم نيست.
4. پرخاشگري، نشانهاي از تضادهاي دروني
گاهي كودكان در دوگانگي و تضادهاي دروني قرار مي گيرند. يا بهتر بگوييم، گاهي بر سر دو راهيهايي گير مي كنند و نمي دانند كدام راه را انتخاب كنند؛ و اين حالت آنها را دچار تعارض، اضطراب و خشم مي كند. مثلاً كودكي كه دوست دارد نزد مادرش در منزل بماند و از طرفي وقتي مي بيند تمام كودكان به مدرسه مي روند، همزمان تمايل به مدرسه رفتن نيز دارد، دچار دوگانگي مي شود. به كودكان خود كمك كنيم كه در دو راهيهاي زندگي، مدتي طولاني قرار نگيرند. آنها بايستي به سرعت و با دقت درست ترين كار را انجام دهند.
5. پرخاشگري و افسردگي
پرخاشگري و کج خلقی در كودكان چنانچه با علامتهاي ديگر همراه باشد، مي تواند نشانه اي از افسردگي باشد كه در اين صورت لازم است شرايط زندگي كودك تمام و كمال مورد بررسي قرار گيرد.
6. پرخاشگري؛ بيماريها؛ مصرف دارو
بعضي از بيماريها به مصرف دارو نياز دارد و ممكن است از عوارض جانبي داروها كج خلقي و رفتارهايي باشد كه خشونت را برمي انگيزند.
7. خشونت و مدرسه
گاهي كودكان در مدرسه قرباني خشونت مي شوند؛ و اين قرباني شدن باعث مي شود كه خود آنها نيز عامل خشونت شوند.
عواملي كه به خشونت در مدرسه مي انجامند، عبارت اند از:
-وقتي كودكي توسط دانش آموزان ديگر مورد تمسخر قرار گيرد
- وقتي كودكي توسط دانش آموزان ديگر كتك بخورد و قادر به دفاع از خود نباشد.
- وقتي كودكي هميشه از مشاجرات فرار مي كند و حتي در مواقعي به گريه متوسل مي شود.
- وقتي كودكي مرتب اشيا، وسايل و پول خود را گم مي كند.
- وقتي كودك از لحاظ ظاهري (پارگي لباس و يا نامناسب بودن آن) مورد تمسخر قرار مي گيرد.
- خجالتي بودن و سكوت مكرر در كلاس.
- افت تحصيلي، افسردگي و ناراحت بودن.
اين عوامل كودك را قرباني خشونت ديگران مي كند و خود كودك نيز عامل خشونت مي شود و رفتارهاي پرخاشگرانه از او سر خواهد زد.
درمان پرخاشگري در کودکان ( با کودکان پرخاشگر چگونه رفتار کنيم )
براي درمان پرخاشگري در كودكان اولين گام اين است كه نوع پرخاشگري آنها و علت آن را براساس توضيحاتي كه ارائه شد شناسايي كنيم؛ و پرخاشگري را به صورت موردي برطرف نماييم.
- در مورد كودك پرخاشگري كه الگو پذيري عامل اين گونه رفتار او بوده، بايد روي الگوي كودك كار كرد و راههاي ديگري جز پرخاشگري را به آن الگو آموخت.
- اگر پرخاشگري در اثر ناكامي به وجود آمده باشد، بايستي كودك ناكام را در رسيدن به اهداف مطلوب و دوست داشتني كمك كنيم.
- در مواردي كه علت پرخاشگري اضطراب است، بايد از نگراني دروني و اضطراب كودك مطلع شويم.
ورزش كردن براي اين كودكان بسيار مؤثر است و باعث تخليه هيجاني مي شود.
- در كشمكشهاي دروني بايستي كودك را از حالت دوگانگي خارج ساخت. كمك به كودكان در تصميم گيري، باعث مي شود كه بياموزند به حالتهاي دوگانه دروني خود پايان بخشند.
- در پارهاي از موارد، كودك افسرده پرخاشگري شديدي از خود نشان مي دهد. در اين ميان لازم است به اين نكته پي ببريم كه او چه چيز دوست داشتني را از دست داده و چگونه مي شود مورد از دست رفته را براي او جبران كنيم.
- در مورد پرخاشگري، شيطنت و مصرف دارو بايستي حتماً با پزشك متخصص ارتباط داشته باشيم تا كودك از نزديك مورد معاينه قرار گيرد.
- هنگامي كه كودك قرباني خشونت در مدرسه شده است، بايستي با مسئولان مدرسه صحبت كنيم و لازم است كه ايشان طبق قانون و مقررات خاص با كودكان خشونت گرا برخورد كنند؛ و نيز كودكاني را كه قرباني خشونت شدهاند براساس رفتارهاي خوبشان مورد تشويق و تأييد قرار دهند.
- چنانچه نوع پرخاشگري كودك خصمانه است، بايستي كودك را از آزار و اذيت كردن دور كنيم تا مجبور نباشد براي تلافي و انتقام، افراد ديگر را اذيت كند؛ و اگر پرخاشگري از نوع وسيله اي است، بايستي راههاي ديگري را جهت مطرح كردن كودك برگزينيم تا او ناچار نباشد از روش خشونت براي جلب توجه استفاده كند.
نتيجه گيري
به طور كلي خشونت و پرخاشگري بيشتر عامل بيروني دارد و فقط در موارد خاص به علل دروني مربوط مي شود. والدين در درجه اول، بايستي محركهاي محيطي را كه باعث تحريك خشم و ايجاد خشونت در فرزندشان مي شود شناسايي و سپس براي رفع آن به كمك روان شناسان و متخصصان اقدام نمايند.
روش هايي براي درمان پرخاشگري کودکان
۱- محدوديت هايي براي کنترل پرخاشگري وضع کنيد و آنها را به اطلاع کودک برسانيد.
2- مدل هاي پرخاشگري را به حداقل برسانيد. مي توانيد از راهکارهاي زير استفاده کنيد:
الف) ساعاتي را که کودک فیلم های خشونت آمیز تلویزیونی مي بيند، محدود کنيد.
ب)فیلم ها، تصاوير و روزنامه کودک را به دقت انتخاب کنيد.
ج) الگوهايي را در اختيار کودک بگذاريد که پرخاشگرانه نباشند.
ح)همراه کودک برنامه های تلویزیونی را ببينيد و صحنه پرخاشگرانه آن را تفسير کنيد.
3- همدلي را افزايش دهيد. آگاهي کودک را نسبت به رنجي که بر اثر پرخاشگري او در افراد يا حيوانات به وجود مي آيد، افزايش دهيد.
4- رفتارهايي را که مغاير با رفتار پرخاشگرانه است، تقويت کنيد.
5- به جاي کودک پرخاشگر، به کودکي که به وي پرخاش شده توجه کنيد.
6- نحوه ي ارتباط کودک را با افرادي که با او زندگي مي کنند، مورد بررسي قرار دهيد.
7- اگر قرار است کودک به دليل رفتار خشونت آميزش تنبيه شود، بهتر است به طريقي باشد که منجر به حمله انتقامي و تلافي جويانه از طرف کودک نشود.
8- فرصت تخليه هيجانات را براي کودک فراهم کنيد.
9- مباحث گروهي يا خانوادگي را که تأکيد بر همکاري با ديگران دارد، به کار گيريد.
10- همکاري، مسئولیت و پيگيري مسائل مورد علاقه را با دادن مسئوليت به کودکان تشويق کنيد.
11- براي مهارِ رفتار کودکان، فنون محروم سازي ممکن است تا حدودي مفيد واقع شود. بنابراين رفتارهاي پسنديده را به وضوح تشريح کنيد و پاداش ها و کيفرهاي آنها را بيان نماييد.
12- فعاليت هاي ساعتي او را در صورت امکان با شرکت کودکي ديگر طراحي کنيد.
13- از تنبيهات بدني پرهيز کنيد.
14- علت رفتار پرخاشگرانه وي را بيابيد.
15- ثبت وقايع روزانه، بازي درماني، بازي هاي جالب، جمله سازي و گوش دادن فعال ممکن است به عنوان کمکي در جهت درک کودکان خشن به کار گرفته شود.
16- به کودک بفهمانيد که با هر رفتار خشونت آميز، خود را از شما بيشتر دور مي کند.
17- از کودک پرخاشگر بخواهيد الگوي مطلوبي براي خود بيابد و فهرستي از رفتارهاي الگو را در کوتاه مدت اجرا نمايد.
18- با کودک قرارداد رفتاري ببنديد تا براي رفتارهاي مطلوبش جايزه دريافت کند و نتيجه اعمال نامطلوبش را ببيند.
الگوهاي پرخاشگري در کودکان
همه جوامع بايد راه هايي را بيابند تا مانع از آن شوند که اعضاي آن به هم آسيب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه اي کنترل مي کنند ولي از لحاظ ارزشي که براي آن قايلند و ميزان محدود کردن آن ، با هم فرق دارند.
براي مثال، در ميان قبايل سرخپوست آمريکايي، کومانچي ها و آپانچي ها کودکانشان را جنگجو بار مي آورند و حال آنکه هوپيها وزوني ها به فرزندانشان صلح جويي و رفتار غير پرخاشگرانه مي آموزند. اصولاً در فرهنگ آمريکاي براي پرخاشگري و سرسختي ارزش قايلند.
چرا فرزندم با خشونت رفتار مي كند ؟
نوجوانان خشونت گرا معمولاٌ قدرت كنترل رفتار خود را ندارند و ، رسوم و اخلاقيات جامعه اي را كه در آن زندگي مي كنند ، زير پا مي گذارند . تحقيقات نشان مي دهد كه پسران بيش از دختران در رفتارهاي خشونت آميز و پرخاشگرانه خود از نيروي بدني استفاده مي كنند . اما دختران بيشتر متوسل به جدال هاي لفظي مي شوند . اين گونه افراد معمولاً در ميان گروه به عنوان افرادي گستاخ ، بي تربيت و بي رحم نسبت به اطرافيان و همسالان ، شناخته مي شوند .
علل
1- خشونت در قالب پرخاشگري فيزيكي يا لفظي ممكن است ناشي از ناكامي هاي اساسي باشد يا به دليل وجود مدل هاي پرخاشگرانه در محيط زندگي ( خانه يا مدرسه ) نوجوان ايجاد شود .
2- نوجوانان خشن معمولاٌ والديني پرخاشگر دارند كه روش هاي تربيتي آنها بيشتر مبتني بر سخت گيري ، خشونت و تنبيه بدني است .
3- عامل وراثت هم مي تواند در رفتار خشن يك نوجوان نقش داشته باشد كه بيشتر رفتاري اكتسابي و آموخته شده است . تحقيقات نشان مي دهد كه در اغلب مواقع ، تربيت هاي كارآمد و قوي مي تواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد .
4- نوجواني كه پرتوقع و نازپرورده بار آمده است و انتظار دارد كه همگان به خواست هاي او احترام بگذارند ، هنگام برآورده نشدن انتظاراتش ، عصباني مي شود و ، به خشونت و پرخاشگري متوسل مي گردد .
۵– نابساماني هاي خانواده مي تواند از عوامل ديگر ايجاد خشونت در قالب پرخاشگري باشد. مانند غيبت هاي طولاني پدر يا مادر ، درگيري و اختلاف ، جدايي و متاركه و محيط هاي زندگي دور از تفاهم و مسالمت .
پيشگيري و درمان
1- در دوران بلوغ كه بحران روحي و عاطفي نوجوان را در بر مي گيرد ، بهترين راه براي پيشگيري از خشونت ، مسامحه و سازگاري است. اغماض ، گذشت و ناديده گرفتن رفتارهاي او همراه با آرامش ، در اغلب مواقع از استمرار و پيشروي خشونت در قالب پرخاشگري هاي فيزيكي و لفظي جلوگيري مي كند .
2- راهنمايي و مشاوره با دانش آموز در خصوص عواقب خشونت و آثار اجتماعي آن و همچنين مشاوره با خانواده دانش آموز درباره كاهش رفتارهايي كه منجر به خشونت نوجوان مي شود ، بسيار مؤثر خواهد بود.
3- ايجاد زمينه ي فعاليت هاي مؤثر در خانه و مدرسه براي اشتغال بيشتر نوجوان و تخليه انرژي هاي جسمي و رواني او در كاهش خشونت و رفتارهاي پرخاشگرانه بسيار تأثيرگذار است .
4- خودداري مدرسه از به كاربردن روش هاي انضباطي غلط و ايجاد فضاي صميمي تر ميان معلمان و دانش آموزانِ نوجوانِ خشونت گرا ، به كاهش رفتارهاي خشونت آميز و پرخاشگرانه مي انجامد .
كودكان و خشونت در تلويزيون
تلويزيون مي تواند عامل مؤثري در رشد و تحول سيستمهاي ارزشي ، و شكل دهنده رفتار باشد ؛ ولي متأسفانه بسياري از برنامه هاي تلويزيون مروّج خشونت هستند. با تحقيق در مورد تأثير برنامه هاي خشونت آميز تلويزيون بر كودكان و نوجوانان ، معلوم شده است كه آنها :
1- ترس از خشونت ندارند؛
2- به تدريج مي پذيرند كه خشونت راهي براي حل مشكل است ؛
3- به تقليد خشونت مي پردازند؛
4- ناخودآگاه با شخصيت هاي خاصي چه قربانيان و چه قرباني كنندگان همانند سازي مي كنند. لازم به ذكر است كه همانند سازي ، ناآگاهانه و بسيار خطرناك است ولي الگو برداري آگاهانه است .
مشاهده خشونت در برنامه هاي تلويزيوني باعث پرخاشگري در كودكان مي شود. گاهي اوقات حتي ديدن يك برنامه خشونت آميز مي تواند پرخاشگري را افزايش دهد. كودكاني كه مكرراً نمايشهايي پر از خشونت را تماشا مي كنند و ازاين كار منع هم نمي شوند، به احتمال زياد ، به تقليد آنچه مي بينند مي پردازند.
اثر خشونت تلويزيوني ممكن است فوراً در رفتار يا گفتار كودك نمودار شود و يا سالها بعد خود را نشان دهد. البته خشونت تلويزيوني تنها علت پرخاشگري يا رفتار خشونت آميز نيست ولي از عوامل مهم تلقي مي شود.والدين مي توانند با استفاده از راههاي پيشنهاد شده ي زير كودكان خود را از خشونت مفرط تلويزيوني محافظت كنند.
1- به برنامه هايي كه كودكان مي بينند توجه كنيد و بعضي از آنها را همراه كودك خود ببينيد. چنانچه كودك خود را به هنگام تماشاي برنامه هاي خاص تلويزيوني همراهي كنيد ، مي توانيد سؤالهاي او را بهتر برايش توضيح دهيد و جلوي كج فهمي او را بگيريد.
2- زمان تماشاي برنامه هاي تلويزيوني را محدود كنيد. توجه داشته باشيد كه تلويزيون را نبايد دراتاق خواب بچه ها قرار دهيد. با اين عمل خود باعث مي شويد كه كودك با اثرات منفي برنامه هاي خشونت آميز تلويزيوني ، به خواب نرود ؛ همچنين نظم ساعت خواب و بيداري او مختل نمي شود.
3- به كودكان خود تذكر بدهيد كه اگر چه هنرپيشه حقيقتاً مجروح نشده يا به قتل نرسيده است ، لكن اين گونه خشونتها در دنياي واقعي يا بسيار دردناك است يا منجر به مرگ مي شود.
4- هنگامي كه برنامه هاي خشونت آميز پخش مي شود، يا كانال را عوض كنيد يا تلويزيون را خاموش كنيد. توضيح دهيد كه مشكل آن برنامه چيست و به گونه اي با منطق درخور فهم كودك ، آسيب و ضرر موجود در آن برنامه را توضيح دهيد تا ميل كودك يا اصرار او براي تماشاي اين گونه برنامه ها كاهش يابد.
5- در حضور بچه ها صحنه هاي خشونت آميز را تأييد نكنيد و بگوييد كه بدترين شيوه براي حل يك مشكل، روش خشونت آميز است.
6- تأثير همسن و سالان و دوستان و همكلاسي ها بايد به حداقل برسد. به اين منظور با والدين بچه هاي ديگر تماس بگيريد و در مورد نوع برنامه ها ي تلويزيون و مدت زمان مناسب براي تماشاي تلويزيون توافق كنيد.
والد ين با استفاده از اين روشها مي توانند اثر مخرب تلويزيون را در ديگر حيطه هاي زندگي از قبيل شكل گيري ها و قالب پذيري هاي جنسيتي يا نژادي پيشگيري كنند. مدت تماشاي تلويزيون توسط كودكان ، جدا ازمحتواي آن بايد كم شود چون كودكان را از پرداختن به فعاليت هاي مفيد ديگر از قبيل مطالعه، بازي با دوستان و رشد و پرورش علائق خود باز مي دارد.
اگر والدين در امر محدود كردن كودكان خود مشكل دارند يا نگراني هايي در باب چگونگي رفتار خود در مقابل واكنش هاي كودك نسبت به برنامه هاي تلويزيوني دارند، مي بايست با يك روان شناس كودك و نوجوان مشاوره كنند و از رهنمودها و تجارب او برخوردار شوند.
بازيهاي خشن موجب پرخاشگري كودكان ميشود
تحقيقات انجام شده بر روي كودكان و نوجوانان حاكي از آن است كه بازيهاي ويديويي خشن، پرخاشگري در كودكان را افزايش ميدهد.
تحقيقات انجام شده حاكي از آن است انجام بازيهاي كامپيوتري و ويدويي خشونت آميز، پرخاشگري در كودكان و نوجوانان را افزايش ميدهد.
اين تحقيقات به مدت 20 سال بر روي كودكان و نوجوانان انجام شده است. آزمايشاتي كه بعد از انجام بازي هاي خشونت آميز بر روي كودكان انجام شده است نشان ميدهد كه اين افراد بعد از بازي حركات پرخاشگري از خود نشان ميدهند.
معلمان 600 دانشاموز 13 تا 15 سال ميگويند: دانشآموزاني كه وقت بيشتري را براي بازيهاي خشونت آميز صرف ميكنند بيشتر از دانشآموزان ديگر حالتهاي خصمانه در بحثها به خود ميگيرند.
اين نتايج در گردهمايي سالانه انجمن روانشناسي آمريكا مطرح شده است و در اين نشست كارشناسان خواستار كاهش برنامهها و بازيهاي خشونت آميز براي كودكان و نوجوانان شدهاند.
همچنين از والدين خواستهاند كه براي مراقبت از سلامت كودكان خود بايد بر بازيهاي كودكان نظارت بيشتري داشته باشند.
بازيهاي كامپيوتري و ويديويي تاثيرات بسيار زيادي بر روي كودكان دارند زيرا در اين بازيها كودك خود را قهرمان داستان ميبيند و با انجام جنايت و خشونت به پيروزي ميرسد.
كودكان ناسزاگو
امروزه بسياري از والدين نگران بددهاني يا بدزباني فرزندانشان هستند و از خود مي پرسند كه آنها اين صحبت ها را چگونه ياد گرفته اند؟ چرا اين اتفاق براي فرزند ما افتاده؟ آيا خودمان مقصر بودهايم؟ جمعي از والدين مي گويند، ما كه اين حرف هاي زشت را بر زبان نمي آوريم، پس چگونه فرزندمان چنين حرف هايي مي زند؟! در نهايت نيز اين سؤال برايشان مطرح است كه چه بايد كرد تا كودك اين عادت ناپسند را ترك كند. در اين نوشتار به علل اصلي بدزباني و راه حل هايي براي رفع آن اشاره شده است.
علت ها
همان طور كه در بحث هاي گذشته درباره رفتار كودكان متذكر شديم، بسياري از اعمال بچهها از عملكرد والدين نشأت مي گيرد. كودكان رفتارهاي پدر و مادر را به طور ناخودآگاه دروني مي كنند. رفتارهاي درون فكني شده جزو معيارهاي نهادينه شده كودك قرار مي گيرند و سپس او مطابق اين معيارها عمل مي كند؛ به اين فرآيند همانند سازي مي گويند. كودك والدين خود را به عنوان اولين الگوهاي زندگي مي پذيرد و چون به آنها عشق مي ورزد و آنان را سمبل هايي قوي مي داند، رفتار والدين براي او شاخص و الگو قرار مي گيرد.
گاهي بين درون فكني يك رفتار و بروز آن فاصله زماني وجود دارد؛ براي مثال، كودك گفتاري ناپسند را ماهها قبل از زبان پدر يا مادر شنيده، اما برون ريزي آن امروز صورت مي گيرد. اين مدت به تشخيص كودك و شرايط او بستگي دارد كه چه زمان، چگونه و در برابر چه كسي كلام زشت را به كار برد.
در بعضي خانوادهها، والدين با فرزندان خود بسيار خصمانه رفتار مي كنند و در عين حال آنان را آزاد مي گذارند. به اين گروه از پدر و مادرها، والدين خصمانه آزاد گذارنده مي گويند؛ آنها خود از حرف هاي زشت استفاده مي كنند و فرزندان نيز آزادند كه اين گونه عبارات را به كار برند. يعني هيچ اقدامي در جهت جلوگيري از اين رفتار به عمل نمي آيد؛ و يا از نظرتربیتی هيچ گونه تدبيري از طرف والدين براي ترك اين عادت در بچه ها صورت نمي گيرد.
ذكر اين نكته ضروري است كه چه والدين حرف هاي زشت را به فرزند خود بگويند و چه در حضور او در برابر فرد ديگري اين گونه گفتار را به كار ببرند، كودك ، آنها را ميآموزد و به وقت نياز بر زبان ميآورد.
از ديگر علت هاي يادگيري كلام زشت ، ارتباط كودكان با دوستان و با بچه هاي ديگر است. بسياري اوقات كودكان عامل بدزباني يكديگرند. در مهد کودک ، مدرسه ، كوچه و هر جاي ديگري كه بچه ها فرصت بازی و به خصوص درگيري با هم را پيدا كنند، ممكن است اين بدآموزي صورت بگيرد.
از ديگر عوامل بروز بدزباني در بچهها ، به كارگيري كلام زشت به عنوان اعتراض است. كودك با بر زبان آوردن اين گونه حرف ها اعتراض خود را نشان ميدهد؛ اين نوعي رفتار تلافي جويانه است كه بعضي كودكان در پيش مي گيرند. آنها احساس مي كنند، فقط با اداي اين گونه كلمات است كه تخليه مي شوند و مي توانند نارضايتي خود را نشان دهند.
گاهي كه كودك خردسال براي اولين بار از كلمات زشت استفاده مي كند، موجب خنده و مزاح اطرافيان مي شود. اين گونه برخورد از همان ابتدا براي او حكم تشويق به انجام اين رفتار را خواهد داشت و به تدريج به آن عادت مي كند.
در پارهاي از موارد نيز كودكان با بر زبان آوردن حرف هاي زشت مي توانند به خواسته هاي خود برسند. بنابراين بدزباني را راهي براي رسيدن به اهداف خود تلقي مي كنند و در درازمدت جزو رفتار آنان خواهد شد.
راه حل ها
به هفت علت اصلي براي ناسزاگویی در كودكان اشاره كرديم؛
- يادگيري از طريق والدين
- يادگيري از طريق دوستان و بچههاي ديگر
-بد آموزی بوسیله فیلم
- بيان نوعي اعتراض
- رسيدن به خواسته ها و اهداف
- تشويق شدن
- ناکامی و افسردگی
مسلماً با شناسايي علت رفتار نادرست، ميتوانيم در رفع آن موفق تر عمل كنيم:
1 . چنانچه اين گونه رفتار از والدين سرچشمه گرفته باشد، بايستي والدين به طور جدي آموزش داده شوند تا خود را كنترل كنند و چنين رفتاري را حداقل در حضور فرزند انجام ندهند. در ضمن لازم است به كودك گفته شود كه اين رفتارها درست نيست و اگر هم از والدين سر زده، آنها اشتباه كردهاند و ديگر تكرار نخواهد شد. بهعلاوه توصيه مي شود اگر پدر و مادر چنين رفتاري را مرتكب شدند، به اشتباه خود اعتراف كنند و حتي از فرزند عذرخواهي نمايند.
2 . اگر دوستان يا بچه هاي ديگر عامل بدزباني كودك باشند، بايستي او را از اين افراد دور كنيم و به جاي آنها دوستان خوب و مؤدب را جايگزين نماييم.
3 . در انتخاب فيلم ها دقت كنيم و چنانچه فيلمي مناسب سن كودك نيست، شرايطي فراهم آوريم كه او فيلم را نبيند.
4 . به اعتراضات كودك گوش دهيم و دقيقاً توجه كنيم كه او چه مي گويد و نسبت به چه چيز اعتراض دارد. دادن يك كمك فوري به كودك در چنين شرايطي بسيار مهم است. روشهای سختگیرانه والدین، اعتراض شديد فرزند را به همراه دارد.
5 . هرگز كودك نبايد به اين وسيله به خواسته اش برسد؛ بلكه بايستي به او فهماند، چنانچه دست از اين نوع رفتار بردارد و حتي از اين بابت عذرخواهي كند، به خواسته اش خواهد رسيد.
6 . هرگز با شنيدن حرف هاي زشت كودك به او نخنديم، بلكه اخم كنيم و خود را از وي دور سازيم. با اين روش به او نشان مي دهيم كه رفتار پسنديدهاي نداشته است.
7 . چنانچه فرزند ناکامی و افسردگي دارد، بهتر است فرصتي فراهم كنيم تا او موفقیت ، شادی و نشاط را تجربه كند. در چنين مواردي بايستي به درمان حالات افسرده وار او بپردازيم.
- علاوه بر توجه به نكات گفته شده، والدين مي توانند با استفاده از روش «يادگيري وسيله اي» ، در جهت رفع عادت بدزباني در كودكان برآيند. به اين ترتيب كه هر وقت كودك رفتار ناپسند از خود نشان نداد، به او جايزهاي بدهند و به طور مشخص بگويند «اين پاداش به اين علت بود كه امروز حرف هاي زشت بر زبان نياوردي و بچه مؤدبي بودي…» با اين روش، او ميفهمد كه رفتار ناپسند پاداش نمي گيرد، بلكه موجب اخم و قهر والدين است؛ برعكس رفتار مؤدبانه او تشويق و تأييد مي شود.
بد دهنی کودکان
اين مسئله در بسياري مواقع يكي از شكايات و معضلات والدين را در مقابل اطفال تشكيل داده و متأسفانه دربسياري از مواقع خود پدر و مادرها در به وجود آوردن آن نقش داشته اند.
علائم اختلال:
براي شروع بحث ابتدا بايد دانست كه آيا طفل از لحاظ موقعيت دركي در موضعي قرار دارد كه قادر به شناخت خوب و بد و زشت و زيبا بوده باشد و يا صرفاً از روي تقليد در سير رشد كلامي اين الفاظ را به كار مي برد. كلاً شروع شكل گيري انضباط در اطفال از حوالي 5/1 سالگي آغاز مي گردد و از آن زمان است كه والدين نقش فعال خويش را در اين زمينه ايفا خواهند نمود. رفتار و حركات و سخن گفتن ناشيانه طفل در اين زمان از هر لحاظ جالب نظر والدين و اطرافيان بوده و موجب مسرت و شادماني آنان مي گردد. در حوالي سنين 5/2 3 سالگي كه طفل قادر به اداي 2-3 كلمه پشت سر هم مي باشد بدترين زمان از لحاظ تقليد برخي كلمات ناهنجار مي باشد كه احياناً در محيط اطراف طفل ادا مي گردد در اين زمان مشكل به دو صورت تكوين خواهد يافت:
اول: آن كه اداي الفاظ ركيك و زشت در فرهنگ خانواده خاصي مرسوم بوده و از قبل مورد تقبيح واقع نگرديده باشد كه در اين صورت طفل با تقليد مستقيم بدين رفتار ناپسند گرايش يافته و آن را در خويش پرورش خواهد داد.
دوم: آن كه برخي وابستگان خانواده مثلاً عمو، دايي و يا حتي خود پدر و مادر لحن كودكانه طفل را مستمسكي جهت تفريح قرار داده و تقليد الفاظ ركيك توسط وي آنان را به خنده و شادي وامي دارد و پرواضح است كه بعدها رفع يك عادت كاملاً مستقر شده و ذهني شده در طفل تا چه اندازه با صعوبت همراه خواهد بود. سپس در زماني كه حدوداً مصادف با 5-6 سالگي طفل مي باشد پدر و مادر از اينكه كودك خردسال بدون هيچ گونه ابايي به فحاشي ناسزاگويي مي پردازد ظاهراً دچار تعجب مي گردند در حالي كه توجه به زيربناي موضوع جاي هيچ گونه شگفتي بجا نخواهد گذاشت.
بددهني به صورت علامتي از يك اختلال سلوك:
اختلالات سلوك در اطفال گروهي از اختلال هاي رفتاري آنان را تشكيل مي دهند. نمونه هايي از اين اختلالات شامل دروغ گويي افراطي و آتش افروزي عمدي و فرار از مدرسه مي گردد. چنين كودكاني ممكن است متخاصم، بددهن، گستاخ و بي اعتنا بوده و نسبت به بزرگترها رفتار منفي گرايانه نشان دهند.
ساير موارد شامل:
بددهني در اختلالات شخصيت:
بالاخص در اختلال شخصيت ضد اجتماعي
بددهني در پسيكوزهاي اطفال:
كه به طور خلاصه دسته اي از بيماري هاي جدي رواني را تشكيل داده و بيمار در طي حملات تهاجمي بيماري ممكن است به بددهني و توهين به ساير افراد بپردازد.
بدهني در عقب افتادگي عقلاني:
وجود رفتار نامتناسب اجتماعي و از جمله پرخاشگري در كودكان دچار عقب ماندگي ذهني موجود و گاه موجب برانگيختن توجه منفي در مراقبين آنان مي گردد. روش هاي پيش گيري از بيماري در بسياري موارد آنچنان كه ذكر گرديد عدم رعايت برخي موازين اخلاقي در خانواده باعث الگوبرداري توسط طفل گرديده و مسلماً با ارشاد اعضاي خانواده مي توان از ايجاد اين عادت زشت جلوگيري نمود. در همين جا بايد به بزرگترها تذكر داد كه هيچگاه ولو به شوخي به ذكر الفاظ ركيك و زشت نزد اطفال اقدام ننموده و اگر هم طفل اين لغات و اصطلاحات را به كار برد به ابراز شادي و خنده نپردازند.
همچنين يكي از نكات شاخص آموزش و پرورش در محيط اجتماعي اطفال و من جمله مدارس تعليم اصول عاليه اخلاقي است كه مانع از تكوين بسياري عادات زشت و من جمله هرزه گويي خواهد گرديد. گنجاندن اين گونه مفاهيم عالي در برنامه رسمي تعليمات مدارس مسلماً مثمر ثمر خواهد بود. درمان هاي اوليه و در دسترس به هر حال هرگاه پدر و مادر مواجه با هرزه گويي در طفل خويش گردند بهترين توصيه آن است كه با نشان دادن رفتاري حاكي از نارضايتي به طفل بفهمانند كه رفتار وي مقبول نظر آنان نمي باشد. اين طرز رفتار بسيار مؤثرتر از تنبيه جسماني طفل بوده و د
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
خصایص بازی کودکان
بازی کودکان
در مطالعات درباره بازی کودکان روشن شده است که بازی دوران کودکی خصایص معینی دارد که آن را از دورانهای دیگر زندگی مشخص می کنند اگر چه ممکن است همین خصایص یا بعضی از آنها بر حسب کودکان فرق کنند. خصایص عمده ای که برای بازی کودکان نام می برند از این قرارند:
* بازی کودکان تحت تاثیر سنت است. به این معنا که خردسالان در بازیهای خود از بزرگسالان تقلید می کنند.
* بازی از الگوی قابل پیش بینی رشد و تکامل پیروی می کند. برای بازی کودکان چهار دوره یا مرحله نام می برند از این قرار:
1. مرحله کاوشی، که تا حدود 3 ماهگی است و بازی کودکان عمدتاً عبارت است از نگاه کردن به اشخاص و اشیاء و احیاناً کوشش برای گرفتن اشیایی که جلوی چشمانشان می گیرند. پس از آن کودک سعی می کند همه چیز را بگیرد زیرا می تواند حرکات اعضای بزرگ بدنش را تا حدی کنترل کند.
2. مرحله اسباب بازی، که از یک سالگی آغاز می شود و بین 5 و 6 سالگی به اوج خود می رسد. در این دوره کودک با اسباب بازیها بازی می کند و آنها را مانند خودش جاندار می پندارد مثلاً با عروسکهایش مانند انسان برخورد می کند چنانکه با آنها حرف می زند، آنها را تشویق یا تنبیه می کند.
3. مرحله بازی حرکتی و نمایشی، که معمولاً پس از ورود به مدرسه آغاز می شود. در این مرحله بازیهای کودکان عمدتاً حرکتی و نمایشی هستند جز هنگام تنهایی که ممکن است کودک به اسباب بازیهایش پناه ببرد و با آنها بازی کند. در این مرحله است که کودکان به بازیهای ورزشی و جمعی می پردازند.
4. مرحله بازی رویایی، که حدود بلوغ شروع می شود و کودک دیگر با فعالیتهای بازی زیاد علاقه نشان نمی دهد و بیشتر اوقاتش را در بازیهای رویایی صرف می کند.
* تعداد فعالیتهای بازی با افزایش سن بیشتر می شود. البته وجود امکانات و همبازیها در این اصل موثر است.
* با افزایش سن، بازی شکل اجتماعی پیدا می کند. به تدریج که کودک رشد می کند و از «خود محوری» بیرون می آید علاقه مند می شود که بیشتر اوقاتش را در بازیهای جمعی صرف کند.
* تعداد همبازی با افزایش سن کمتر می شود. کودکان خردسال با همه بازی می کنند در صورتی که کودکان بزرگسال چنین نیستند و همبازیهای معینی برای خود انتخاب می کنند.
* بازی روز به روز خاصیت جنسی پیدا می کند. کودکان خردسال بین بازیها و اسباب بازیهای پسرانه و دخترانه فرق نمی گذارند. لکن هنگامی که بزرگ می شوند هر جنس به اسباب بازیها و بازیهای اختصاصی جنس خود متمایل می شود که طبعاً عامل فرهنگ جامعه در این انتخاب بسیار موثر است.
* بازی دوران کودکی که از غیر رسمی به رسمی تغییر می یابد . بازی نونهالان خود انگیخته و غیر رسمی است یعنی هر وقت خواستند و با هر چیز مورد علاقه اشان بازی می کنند بدون این که زمان و مکان را در نظر بگیرند. آنها به اسباب بازی خاصی نیاز ندارند. به تدریج که بزرگ می شوند بازی آنها بیشتر رسمی می شود.
* با بزرگ شدن، بازی کودک کمتر فعالیت بدنی دارد. تقریباً نزدیکیهای بلوغ علاقه به بازیهای فعال به حداقل می رسد و او بیشتر به بازیهای سرگرمی و تفریحی علاقه مند می شود از قبیل گردآوری مجموعه های مختلف.
* بازی، سازگاری کودک را پیش بینی می کند. نوع بازی، تنوع فعالیتهای بازی، و مقدار زمانی که کودک در بازی صرف می کند همگی وضع سازگاری شخصی و اجتماعی او را نشان می دهند. مثلاً کودکی که عمدتاً به بازیهای انفرادی و انزوایی می پردازد در حالی که همسالانش با همدیگر بازی می کنند معمولاً سازگاری ضعیفی دارد.
* در بازی کودکان تنوع محسوسی وجود دارد. اگر چه همه کودکان مراحل همانند و قابل پیش بینی بازی را طی می کنند لکن همه ایشان به شیوه همانند و در همان سن بازی نمی کنند.
در مطالعات درباره بازی کودکان روشن شده است که بازی دوران کودکی خصایص معینی دارد که آن را از دورانهای دیگر زندگی مشخص می کنند اگر چه ممکن است همین خصایص یا بعضی از آنها بر حسب کودکان فرق کنند. خصایص عمده ای که برای بازی کودکان نام می برند از این قرارند:
* بازی کودکان تحت تاثیر سنت است. به این معنا که خردسالان در بازیهای خود از بزرگسالان تقلید می کنند.
* بازی از الگوی قابل پیش بینی رشد و تکامل پیروی می کند. برای بازی کودکان چهار دوره یا مرحله نام می برند از این قرار:
1. مرحله کاوشی، که تا حدود 3 ماهگی است و بازی کودکان عمدتاً عبارت است از نگاه کردن به اشخاص و اشیاء و احیاناً کوشش برای گرفتن اشیایی که جلوی چشمانشان می گیرند. پس از آن کودک سعی می کند همه چیز را بگیرد زیرا می تواند حرکات اعضای بزرگ بدنش را تا حدی کنترل کند.
2. مرحله اسباب بازی، که از یک سالگی آغاز می شود و بین 5 و 6 سالگی به اوج خود می رسد. در این دوره کودک با اسباب بازیها بازی می کند و آنها را مانند خودش جاندار می پندارد مثلاً با عروسکهایش مانند انسان برخورد می کند چنانکه با آنها حرف می زند، آنها را تشویق یا تنبیه می کند.
3. مرحله بازی حرکتی و نمایشی، که معمولاً پس از ورود به مدرسه آغاز می شود. در این مرحله بازیهای کودکان عمدتاً حرکتی و نمایشی هستند جز هنگام تنهایی که ممکن است کودک به اسباب بازیهایش پناه ببرد و با آنها بازی کند. در این مرحله است که کودکان به بازیهای ورزشی و جمعی می پردازند.
4. مرحله بازی رویایی، که حدود بلوغ شروع می شود و کودک دیگر با فعالیتهای بازی زیاد علاقه نشان نمی دهد و بیشتر اوقاتش را در بازیهای رویایی صرف می کند.
* تعداد فعالیتهای بازی با افزایش سن بیشتر می شود. البته وجود امکانات و همبازیها در این اصل موثر است.
* با افزایش سن، بازی شکل اجتماعی پیدا می کند. به تدریج که کودک رشد می کند و از «خود محوری» بیرون می آید علاقه مند می شود که بیشتر اوقاتش را در بازیهای جمعی صرف کند.
* تعداد همبازی با افزایش سن کمتر می شود. کودکان خردسال با همه بازی می کنند در صورتی که کودکان بزرگسال چنین نیستند و همبازیهای معینی برای خود انتخاب می کنند.
* بازی روز به روز خاصیت جنسی پیدا می کند. کودکان خردسال بین بازیها و اسباب بازیهای پسرانه و دخترانه فرق نمی گذارند. لکن هنگامی که بزرگ می شوند هر جنس به اسباب بازیها و بازیهای اختصاصی جنس خود متمایل می شود که طبعاً عامل فرهنگ جامعه در این انتخاب بسیار موثر است.
* بازی دوران کودکی که از غیر رسمی به رسمی تغییر می یابد . بازی نونهالان خود انگیخته و غیر رسمی است یعنی هر وقت خواستند و با هر چیز مورد علاقه اشان بازی می کنند بدون این که زمان و مکان را در نظر بگیرند. آنها به اسباب بازی خاصی نیاز ندارند. به تدریج که بزرگ می شوند بازی آنها بیشتر رسمی می شود.
* با بزرگ شدن، بازی کودک کمتر فعالیت بدنی دارد. تقریباً نزدیکیهای بلوغ علاقه به بازیهای فعال به حداقل می رسد و او بیشتر به بازیهای سرگرمی و تفریحی علاقه مند می شود از قبیل گردآوری مجموعه های مختلف.
* بازی، سازگاری کودک را پیش بینی می کند. نوع بازی، تنوع فعالیتهای بازی، و مقدار زمانی که کودک در بازی صرف می کند همگی وضع سازگاری شخصی و اجتماعی او را نشان می دهند. مثلاً کودکی که عمدتاً به بازیهای انفرادی و انزوایی می پردازد در حالی که همسالانش با همدیگر بازی می کنند معمولاً سازگاری ضعیفی دارد.
* در بازی کودکان تنوع محسوسی وجود دارد. اگر چه همه کودکان مراحل همانند و قابل پیش بینی بازی را طی می کنند لکن همه ایشان به شیوه همانند و در همان سن بازی نمی کنند.
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
به ساز چه کسی برقصد؟
همه پدر و مادرها آرزو دارند فرزندان خوب و باهوشی داشته باشند. داشتن فرزند موفق در عرصه ورزش و يا بااستعداد در عالم هنر هم خالی از لطف نيست. تناسب اندام و جذابیت نيز امتياز مهمی است. با اين حال اگر فرزند ما هيچ یک از اين امتيازات را هم نداشته باشد، باز چیزی از خوبی و انسانيت كم نمی آورد. نداشتن هوش و ذوق و هنر و جذابیت از انسانیت و انسان بودن فرزند ما نمی کاهد ولی تربیت غیر اخلاقی، از انسانيت او كم می کند و به شخصیت اش لطمه می زند. اما، خوب بودن یعنی چه؟
آيا کودکی كه بی چون و چرا به حرف پدر و مادرش گوش می کند بچه خوبی است؟ يا نه، فرزند خوب کسی است كه از استقلال رای برخوردار بوده و توانایی فكر كردن دارد و به حكم وجدان و شعور خود عمل می کند؟ لحظه ای فكر كنيد! راستی شما از فرزند خود چه انتظاری داريد؟ می خواهید به حقوق ديگران احترام بگذارد، می خواهید قوانین و مقررات را محترم بشمارد، مسئول رفتار خود باشد و حق و حقوق ساير انسانها را رعايت كند، می خواهید روی پای خود بياستد و به راحتی تسليم خواسته های ديگران نشود، ميخواهيد سخاوتمند و محترم باشد و … همه اينها بخشی از خوب بودن است و بدون شک همه پدر و مادرهایی كه به تربیت فرزندان خود علاقهمند هستند، دوست دارند فرزندانشان از اين كيفيات برخوردار باشند.
چگونه می توان فرزند شایسته تربیت کرد؟
وظایف پدر و مادر در زمانه ما به مراتب سنگينتر از پدر و مادرهای روزگار گذشته است. در روزگار قديم، پدر و مادر اعضای یک گروه بزرگتر بودند. خانه، مدرسه و نهادهای مذهبی همگی به ارزشهای یکسانی اعتقاد داشتند و مسیری که کودکان جامعه به سوی آن پيش می رفتند از پيش تعيين شده بود. اما امروز وضع فرق می کند. در گذشته اگر پدر و مادر نمی توانستند شما را تربيت كنند، مادربزرگتان در صحنه حضور داشت. اگر او هم نبود عمه يا عمویتان كه بودند. تا همين چندی پيش، پدر و مادر هر دو به اتفاق خود را در تعليم و تربيت فرزندشان مسئوول ميدانستند. اما امروز در شرايط افزايش شديد و بيسابقه خانواده های تکسرپرست، همه وظايف تربيت فرزند به دوش یکی از پدر و يا مادر افتاده است.
پرسشي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه آيا اصولاً تربيت فرزندان، امری اکتسابی است يا پدیده ای است ذاتی و درونی؟! درباره اين موضوع همواره از چند صد سال پيش تاكنون ديدگاهها و نظرهاي مختلفي ابراز شده است. آدمهايي مثل افلاطون، ارسطو، سقراط و بقراط به اين موضوع اشاره و بحثهايي هم دربارهي آن ميكنند ولي هيچ يك پاسخ قطعياي به پرسش ما نميدهند.
با مطالعه آثار سعدی می بینیم كه هفتصد سال پيش، ذهن او نيز درگير اين بحث بوده است. ولی سعدی هم در نهايت به نتيجه قطعی نمی رسد. چنانچه گاه ميگويد: «زمين شوره سنبل برنيارد در آن تخم و عمل زايل مگردان» و يا مثلاً ميگويد: «تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است پرتو نيكان نگيرد آنكه بنيادش بد است» و به اين ترتيب تربيت را امری ذاتی و ژنتیک توصيف ميكند و گاه ميگويد: «سگ اصحاف كهف روزی چند پي نيكان گرفت و مردم شد يا آدم شد» و ميبينيم كه در اينجا درست نقطه مقابل حرف قبلي خود را نشان می دهد و معتقد است كه حتی سگ هم اگر با آدم بنشيند و در معرض تربيت خوب قرار گيرد، تربيت ميشود. در جایی ديگر نيز سعدی صراحتاً به تأثير همنشيني اشاره كرده است:
«گلي خوشبوي در حمام روزي رسيد از دست محبوبي به دستم، به دو گفتم كه مشکی و عبیری كه از بوی دلآويز تو مستم بگفتا من گلي ناچيز بودم وليكن مدتي با گل نشستم. كمال همنشين در من اثر كرد و گرنه من همان خاكم كه هستم.
اما اگر از اينها كه مربوط به گذشتههاي دور است بگذريم، هر چه به دوران معاصر نزديكتر ميشويم، ميبينيم كه درصد كساني كه به تربیت اکتسابس و نه ذاتی معتقدند، بيشتر ميشود و امروز ديگر اين يك حقيقت پذيرفته شده است كه درصد قابلملاحظهاي از تربيت جنبه اكتسابي دارد و از طريق آموزش منتقل ميشود. مثلاً هيچكس حسود به دنيا نميآيد. كسي کینه توز به دنيا نميآيد. و يا كسي كمالطلب به دنيا نميآيد. حتماً پدر و مادر كمالطلبي هستند كه اين كودك را كمالطلب بار ميآورند و يا معلم مدرسه كمالطلبي هست كه بچه را كمالطلب ميكند. در واقع بخش اعظم تربيت را ميتوان به حساب رفتار اكتسابي گذاشت. آليس می گه، از مشهورترين متخصصان روانشناسي تربيتي، در كتاب به مصلحت خود شما از واژه ای به نام تربيت مسموم استفاده ميكند و اطاعت مطلق را يكي از نشانههاي تربيت مسموم ميداند. در چنين نظام تربیتی هر چه كودك كمتر حرف بزند، بهتر است، هر چه كمتر گريه كند، بهتر است. به بيان ديگر در تربيت مسموم كودك تبديل به يك شیء ميشود. چنين كودكي بايد به ساز مادر برقصد و اسباب ناراحتي او نباشد. اگر خوشحال باشد، اگر تميز باشد، اگر روميزي را نكشد، اگر روي مبل راحتي نپرد، اگر شلوارش را كثيف نكند، كودك خوبي است. اما اگر گريه كند، غيرقابلتحمل ميشود، اگر روميزي را بكشد بايد مجازات شود و اگر شلوارش را كثيف كند با نگاههاي خيره مادر روبهرو خواهد شد!
در چنين تربيت مسمومي، اگر بچه خوشحالي كند سرزنش ميشود. اين چنين كودك ميآموزد كه بايد چيزي غير از خودش باشد و شخصيتي كاذب از خود ارائه دهد. كودك ميآموزد كه بايد انتظارات پدر و مادرش را برآورده كند و جز اين وظيفهاي ندارد و كم كم احساس ميكند كه اصلاً آدم نيست بلكه فقط وسيلهاي است براي راضي كردن پدر و مادر.
در تربيت مسموم، بزرگترها ارباب كودك هستند. امر و نهی ميكنند و خداگونه در مورد خوب و بد هر چيز تصميم ميگيرند. پس هر كودكي كه به مادر و يا پدرش بدي كند جايش در جهنم است. در تربيت مسموم حق هميشه با پدر و مادر است و هر گونه حق متقابل كودك، تهدیدی براي والدين مستبد به شمار ميرود. برخوردهاي خشك و جدي با کودک او را براي آينده آماده ميكند و تشكر ظاهري بسيار بهتر از ناسپاسي صادقانه است. اعتراض و ناسپاسي بايد در دل بچه خفه شود و بهتر است به دروغ هم كه شده اظهار رضايت كند ولي هر طور شده واقعيت را نگويد. چرا كه در چنين ديدگاهي رفتار ظاهري مهمتر از واقعيت است. در تربيت مسموم، تجربههاي سنتي والدين حرف اول و آخر را ميزند؛ نترس، عصباني نشو، مرد كه گريه نميكند! دختر كه به پسر اظهار عشق نميكند! بچه تا كسي از او سوال نكرده، جواب نميدهد!
ژان پیاژه، استاد بزرگ روان شناسی کودک، ميگويد: «نوزاد انسان وابستهترين موجود در مجموعه مخلوقات جهان است. او در هشت سال نخست زندگي، جادویی فكر مي كند و با منطق كاري ندارد. كودك والدين خود را چون خدا پرستش ميكند. آنها را الگو ميكند. پدر و مادر _ خواسته و ناخواسته _ با سوء استفاده جسمی و جنسی و احساسی و ذهنی، كودك را آزار ميدهند اما كودك كه آنها را الگو و اسوه خود ميداند همه خطاها را متوجه خود ميبيند و احساس شرم و درماندگی ميكند. كودك از روي عجز، وابستگی و وحشت نميتواند بپذيرد كه پدر و مادرش بی کفایت هستند. نميپذيرد كه آنها بيمار و ناپخته هستند. و اين چنين همه ناراحتی هاا را ميپذيرد تا از خود حمايت كرده باشد. احساسات خود را سركوب ميكند. حوادث را انكار ميكند. خشم را جابهجا ميسازد و آن را به دوستان و اسباب بازی هایش انتقال ميدهد. خیالبافی ميكند. آرمان گرایی ميكند. و در نوجوانی برای نجات از شرم و ناتواني معتاد ميشود چرا كه اعتياد در واقع درپوشی است كه فرد بر درد و رنج ناگزير خود ميگذارد.
منبع : وبلاگ روان شناسی
همه پدر و مادرها آرزو دارند فرزندان خوب و باهوشی داشته باشند. داشتن فرزند موفق در عرصه ورزش و يا بااستعداد در عالم هنر هم خالی از لطف نيست. تناسب اندام و جذابیت نيز امتياز مهمی است. با اين حال اگر فرزند ما هيچ یک از اين امتيازات را هم نداشته باشد، باز چیزی از خوبی و انسانيت كم نمی آورد. نداشتن هوش و ذوق و هنر و جذابیت از انسانیت و انسان بودن فرزند ما نمی کاهد ولی تربیت غیر اخلاقی، از انسانيت او كم می کند و به شخصیت اش لطمه می زند. اما، خوب بودن یعنی چه؟
آيا کودکی كه بی چون و چرا به حرف پدر و مادرش گوش می کند بچه خوبی است؟ يا نه، فرزند خوب کسی است كه از استقلال رای برخوردار بوده و توانایی فكر كردن دارد و به حكم وجدان و شعور خود عمل می کند؟ لحظه ای فكر كنيد! راستی شما از فرزند خود چه انتظاری داريد؟ می خواهید به حقوق ديگران احترام بگذارد، می خواهید قوانین و مقررات را محترم بشمارد، مسئول رفتار خود باشد و حق و حقوق ساير انسانها را رعايت كند، می خواهید روی پای خود بياستد و به راحتی تسليم خواسته های ديگران نشود، ميخواهيد سخاوتمند و محترم باشد و … همه اينها بخشی از خوب بودن است و بدون شک همه پدر و مادرهایی كه به تربیت فرزندان خود علاقهمند هستند، دوست دارند فرزندانشان از اين كيفيات برخوردار باشند.
چگونه می توان فرزند شایسته تربیت کرد؟
وظایف پدر و مادر در زمانه ما به مراتب سنگينتر از پدر و مادرهای روزگار گذشته است. در روزگار قديم، پدر و مادر اعضای یک گروه بزرگتر بودند. خانه، مدرسه و نهادهای مذهبی همگی به ارزشهای یکسانی اعتقاد داشتند و مسیری که کودکان جامعه به سوی آن پيش می رفتند از پيش تعيين شده بود. اما امروز وضع فرق می کند. در گذشته اگر پدر و مادر نمی توانستند شما را تربيت كنند، مادربزرگتان در صحنه حضور داشت. اگر او هم نبود عمه يا عمویتان كه بودند. تا همين چندی پيش، پدر و مادر هر دو به اتفاق خود را در تعليم و تربيت فرزندشان مسئوول ميدانستند. اما امروز در شرايط افزايش شديد و بيسابقه خانواده های تکسرپرست، همه وظايف تربيت فرزند به دوش یکی از پدر و يا مادر افتاده است.
پرسشي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه آيا اصولاً تربيت فرزندان، امری اکتسابی است يا پدیده ای است ذاتی و درونی؟! درباره اين موضوع همواره از چند صد سال پيش تاكنون ديدگاهها و نظرهاي مختلفي ابراز شده است. آدمهايي مثل افلاطون، ارسطو، سقراط و بقراط به اين موضوع اشاره و بحثهايي هم دربارهي آن ميكنند ولي هيچ يك پاسخ قطعياي به پرسش ما نميدهند.
با مطالعه آثار سعدی می بینیم كه هفتصد سال پيش، ذهن او نيز درگير اين بحث بوده است. ولی سعدی هم در نهايت به نتيجه قطعی نمی رسد. چنانچه گاه ميگويد: «زمين شوره سنبل برنيارد در آن تخم و عمل زايل مگردان» و يا مثلاً ميگويد: «تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است پرتو نيكان نگيرد آنكه بنيادش بد است» و به اين ترتيب تربيت را امری ذاتی و ژنتیک توصيف ميكند و گاه ميگويد: «سگ اصحاف كهف روزی چند پي نيكان گرفت و مردم شد يا آدم شد» و ميبينيم كه در اينجا درست نقطه مقابل حرف قبلي خود را نشان می دهد و معتقد است كه حتی سگ هم اگر با آدم بنشيند و در معرض تربيت خوب قرار گيرد، تربيت ميشود. در جایی ديگر نيز سعدی صراحتاً به تأثير همنشيني اشاره كرده است:
«گلي خوشبوي در حمام روزي رسيد از دست محبوبي به دستم، به دو گفتم كه مشکی و عبیری كه از بوی دلآويز تو مستم بگفتا من گلي ناچيز بودم وليكن مدتي با گل نشستم. كمال همنشين در من اثر كرد و گرنه من همان خاكم كه هستم.
اما اگر از اينها كه مربوط به گذشتههاي دور است بگذريم، هر چه به دوران معاصر نزديكتر ميشويم، ميبينيم كه درصد كساني كه به تربیت اکتسابس و نه ذاتی معتقدند، بيشتر ميشود و امروز ديگر اين يك حقيقت پذيرفته شده است كه درصد قابلملاحظهاي از تربيت جنبه اكتسابي دارد و از طريق آموزش منتقل ميشود. مثلاً هيچكس حسود به دنيا نميآيد. كسي کینه توز به دنيا نميآيد. و يا كسي كمالطلب به دنيا نميآيد. حتماً پدر و مادر كمالطلبي هستند كه اين كودك را كمالطلب بار ميآورند و يا معلم مدرسه كمالطلبي هست كه بچه را كمالطلب ميكند. در واقع بخش اعظم تربيت را ميتوان به حساب رفتار اكتسابي گذاشت. آليس می گه، از مشهورترين متخصصان روانشناسي تربيتي، در كتاب به مصلحت خود شما از واژه ای به نام تربيت مسموم استفاده ميكند و اطاعت مطلق را يكي از نشانههاي تربيت مسموم ميداند. در چنين نظام تربیتی هر چه كودك كمتر حرف بزند، بهتر است، هر چه كمتر گريه كند، بهتر است. به بيان ديگر در تربيت مسموم كودك تبديل به يك شیء ميشود. چنين كودكي بايد به ساز مادر برقصد و اسباب ناراحتي او نباشد. اگر خوشحال باشد، اگر تميز باشد، اگر روميزي را نكشد، اگر روي مبل راحتي نپرد، اگر شلوارش را كثيف نكند، كودك خوبي است. اما اگر گريه كند، غيرقابلتحمل ميشود، اگر روميزي را بكشد بايد مجازات شود و اگر شلوارش را كثيف كند با نگاههاي خيره مادر روبهرو خواهد شد!
در چنين تربيت مسمومي، اگر بچه خوشحالي كند سرزنش ميشود. اين چنين كودك ميآموزد كه بايد چيزي غير از خودش باشد و شخصيتي كاذب از خود ارائه دهد. كودك ميآموزد كه بايد انتظارات پدر و مادرش را برآورده كند و جز اين وظيفهاي ندارد و كم كم احساس ميكند كه اصلاً آدم نيست بلكه فقط وسيلهاي است براي راضي كردن پدر و مادر.
در تربيت مسموم، بزرگترها ارباب كودك هستند. امر و نهی ميكنند و خداگونه در مورد خوب و بد هر چيز تصميم ميگيرند. پس هر كودكي كه به مادر و يا پدرش بدي كند جايش در جهنم است. در تربيت مسموم حق هميشه با پدر و مادر است و هر گونه حق متقابل كودك، تهدیدی براي والدين مستبد به شمار ميرود. برخوردهاي خشك و جدي با کودک او را براي آينده آماده ميكند و تشكر ظاهري بسيار بهتر از ناسپاسي صادقانه است. اعتراض و ناسپاسي بايد در دل بچه خفه شود و بهتر است به دروغ هم كه شده اظهار رضايت كند ولي هر طور شده واقعيت را نگويد. چرا كه در چنين ديدگاهي رفتار ظاهري مهمتر از واقعيت است. در تربيت مسموم، تجربههاي سنتي والدين حرف اول و آخر را ميزند؛ نترس، عصباني نشو، مرد كه گريه نميكند! دختر كه به پسر اظهار عشق نميكند! بچه تا كسي از او سوال نكرده، جواب نميدهد!
ژان پیاژه، استاد بزرگ روان شناسی کودک، ميگويد: «نوزاد انسان وابستهترين موجود در مجموعه مخلوقات جهان است. او در هشت سال نخست زندگي، جادویی فكر مي كند و با منطق كاري ندارد. كودك والدين خود را چون خدا پرستش ميكند. آنها را الگو ميكند. پدر و مادر _ خواسته و ناخواسته _ با سوء استفاده جسمی و جنسی و احساسی و ذهنی، كودك را آزار ميدهند اما كودك كه آنها را الگو و اسوه خود ميداند همه خطاها را متوجه خود ميبيند و احساس شرم و درماندگی ميكند. كودك از روي عجز، وابستگی و وحشت نميتواند بپذيرد كه پدر و مادرش بی کفایت هستند. نميپذيرد كه آنها بيمار و ناپخته هستند. و اين چنين همه ناراحتی هاا را ميپذيرد تا از خود حمايت كرده باشد. احساسات خود را سركوب ميكند. حوادث را انكار ميكند. خشم را جابهجا ميسازد و آن را به دوستان و اسباب بازی هایش انتقال ميدهد. خیالبافی ميكند. آرمان گرایی ميكند. و در نوجوانی برای نجات از شرم و ناتواني معتاد ميشود چرا كه اعتياد در واقع درپوشی است كه فرد بر درد و رنج ناگزير خود ميگذارد.
منبع : وبلاگ روان شناسی
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
اما بدترين نتيجه حاصل از تربيت مسموم آن است كه مرد يا زن جواني كه كودكي خود را پشت سر گذاشته است اكنون براي اثبات قداست پدر و مادر، بي آنكه خود بداند، ناراحتيهاي خود را با تكرار تربيت غلط روي فرزندانش جاودانه ميسازد. او هم به حريم فرزندانش تجاوز ميكند. به فرزندانش برچسب ميزند و همان حرفهايي را كه خود قبلاً شنيده حالا تكرار ميكند: خنگی، بی ادبی، کثیفی و ... او هم مقايسه ميكند؛ از خواهرت ياد بگير، از پسرعمويت بياموز، به پدرت نگاه كن و… چنين پدر يا مادري منحصر به فرد بودن كودك را به رسميت نميشناسد و متوجه نيست كه انسان تنها ميتواند با خودش رقابت كند چرا كه فقط با خودش قابل مقايسه است. در تربيت مسموم، به كودك طعنه ميزنند. رابطه صريح و بيپرده در كار نيست و مثلاً به جاي اينكه بگويند: «پسرم، فلان رفتارت خوب نيست!» به طعنه ميگويند: «بعضيها چه كارهاي بدي ميكنند!» در چنين سيستم آموزشی است كه كودك به رقابت با ديگران تشويق ميشود. چرا كه ما از او ميخواهيم حتماً شاگرد اول شود. حتماً برنده مسابقه شود و… اين گونه است كه مثلاً در يك مسابقهي پرش ارتفاع، ورزشكارهاي ما ترجيح ميدهند كه با ركورد يك متر و هشتاد سانتي متر اول شوند اما با ركورد دو متر و ده سانت دوم نشوند. اين نتيجه همان فرهنگ و تربيت غلط و مسمومي است كه ميگويد: «تو بايد برنده اين مسابقه شوي!»
پدر و مادرها به خاطر کمال طلبی و بلندپروازی خود، كودكان را نابود ميكنند. مهرطلبی انسانها ، تنگ نظریها و گوشه گیریهای آنها، همه، عقده حقارت ، فقدان اعتماد به نفس، همه و همه ريشه در تربيت مسموم و برآورده نشدن نیازهای عاطفی کودکان دارند. اگر تا به حال پنجاه بار ترك سيگار كردهايد ولي موفق نشدهايد، اگر تاكنون براي گرفتن رژيم لاغري چندين كيلو از وزن بدنتان را كم كردهايد ولي هنوز يكصد كيلو وزن داريد، مسلماً در کودکی از تربیتی مسوم رنج بردهايد. تربيتي كه نيروي اراده شما را تضعيف كرده و از شما انساني خود بزرگبين و سست ساخته است.
اكنون كه به گوشه ای از پیامدهای تربیت مسموم پی بردیم، بهتر است به فكر چاره جویی باشيم و از شما پدر و مادرهاي عزيز بخواهيم كه به فرزندان خود برچسب نزنيد؛ تو بدي، تو خنگي، تو استعداد نداري، تو رياضي سرت نميشه، بيدست و پا هستي و… چه بهتر كه اين برچسبها، به ویژه برچسبهای صفتی را به كلي فراموش كنيم. صراحت به خرج دهيد، كنايه نزنيد، چرا فكر ميكنيد بايد به در بگوييد تا ديوار بشنود؟ ضد و نقيض حرف نزنيد، چه بسا پدر و مادرهايي كه فرزندانشان را به درستی و راست گویی و صداقت توصيه ميكنند. ولي با رفتار و كردار خود عملاً دروغ و ريا را به آنها آموزش ميدهند؛ مثلاً ميگويند: «اگر فلاني تلفن كرد بگو من نيستم!». پيشبيني نكنيد. به سليقه نوجوانتان احترام بگذاريد. نوجوانها را مسخره نكنيد، بچهها را مسخره نكنيد، بر عكس بكوشيد تا وكلاي مدافع فرزندان خود باشيد، اگر قرار است انتقاد كنيد، انتقادتان بايد سازنده باشد. به جاي زير سوال بردن شخصيت فرزندتان به حل مسئلهاش توجه كنيد. انتقاد مخرب به جاي موضوع، به شخص توجه ميكند. تحسين تلخ نكنيد، بچه ای ميگفت: «مادرم هر وقت ميخواهد از من تعريف كند، اول تعريف ميكند و بعد از بديهايم ميگويد!» اين مادر در حقيقت ساندويچي درست ميكند كه وسطش يك سالاد خوشمزه است و اطرافش ناني سفت و بدمزه!
بچه كارنامهاش را براي مادرش ميآورد. مادر كارنامه بچه را ميخواند. نمراتش عالي است. بيست و هيجده و نوزده. در اين ميان، يك درس، مثلاً جغرافي را دوازده گرفته. مادر ميگويد: «آفرين! نمره ریاضی ات خيلي خوب است، ولي مردهشور اين درس جغرافي را ببرن، اين چه نمرهاي است كه گرفتهاي؟!» اگر قرار است كه به ضعف بچه در درس جغرافي برسيد، بهتر است آن را براي موقعيتي ديگر بگذاريد. تحسين تلخ يعني اينكه هم خوبي را بگوييد و هم بلافاصله بدي را. بهتر است نقطه ضعف بچه را با نقطه قوتش قاطی نكنيد.
كار ديگري كه پدر و مادرها ميكنند، تظاهر به دانايي بيش از اندازه است، پدر و مادر بايد بدانند كه نبايد در حضور بچه تظاهر به دانايي بيش از اندازه بكنند. چه بسيار پدر و مادرهايي ميبينيم كه از نوجوانهاي خودشان تقليد ميكنند. ميخواهند مثل دخترشان، مثل پسرشان لباس بپوشند، موهايشان را مثل پسرشان آرايش مو بكنند و يا مثل دخترشان، كفش انتخاب كنند. سعي كنيد بيشتر به جنبههاي مثبت وجود فرزندتان توجه كنيد. مهم اين است كه جنبههاي مثبت را تقويت كنيد. ميدانيد كه روان شناسی با روان پزشکی و پزشکی تفاوت دارد ولی چرا؟ صفت مشخص و بارز علم پزشکی چيست؟ پزشك به محض اينكه بيمار را ميبيند، از او ميپرسد كه چته؟ كجات درد ميكند؟ چه مشكلي داري؟ يعني به عبارت ديگر در پزشكي، پزشك با نقطه ضعف شروع ميكند، با نقطه ضعفي كه بيمار گرفتار آن است. اما حالا و در روان شناسی امروز ما، ثابت شده كه اگر انسان داراي نقاط ضعف است، در عوض داراي نقاط مثبتي به مراتب بيشتر از نكات منفي خود نيز هست، پس چه بهتر كه به جاي اينكه روي نقاط ضعف تكيه كنيد و بخواهيد آن را از بين ببريد، به جنبههاي مثبت توجه كنيد و آنها را تقويت كنيد. به نوجوانهاي خود استقلال بدهيد. بگذاريد كه احساس كنند استقلال دارند، اگر به فرزند خود استقلال ندهيد، خاصيت ابراز وجود كردن را از او ميگيريد، عزت نفسش را خدشهدار ميكنيد و اعتماد به نفسش را از بين ميبريد. بسياري از پدر و مادرها جرأت نميكنند به بچههاي خود استقلال بدهند و براي سادهترين كارها آنها را همراهي ميكنند و دستشان را ميگيرند. در حالي كه بچهها احتياج به استقلال دارند.
در اصلاح حقايق عجله نكنيد و تلخ زبانی را كنار بگذاريد. با لحني آرام و ملايم با بچهها صحبت كنيد. پرخاش نكنيد، ناسزا نگوييد و فحش ندهيد. يكي از كارهاي بد ديگري كه به والدين از روي ندانمكاري انجام ميدهند رفتار دوران نوجواني خودشان را با رفتار نوجوانشان مقايسه ميكنند، من كه به سن تو بودم، اين كار را ميكردم، من كه به سن تو بودم، روزي ده ساعت درس ميخواندم. من كه به سن تو بودم اتاقها را جارو ميكردم، من كه به سن تو بودم هر روز براي خانه نان ميخريدم. بهتر است بدانيد كه فرزند شما موجودي يكتا و منحصر به فرد است كه براي خودش استقلال رای دارد. پس او را با اشخاص ديگر و از همه مهمتر با خودتان مقايسه نكنيد. موضوعات را آب و تاب ندهيد، و از رفتار خودتان بيش از اندازه تعريف نكنيد. ميان فرزندان خود تبعيض قائل نشويد. ميان دختران و پسران خود فرقي نگذاريد. خلاقيت وجودي فرزندانتان را نكشيد. متأسفانه بسياري از فرزندان ما در نتيجه آموزشهاي اشتباه در خانه و بعد مدرسه، خلاقيت خود را از دست ميدهند. وقتي پدر و يا مادر به بچه ميگويند دقيقاً بايد اين جوري رفتار كني بچه خلاقيت را از دست ميدهد. وقتي معلم نقاشي بچه سر كلاس درس خطي ميكشد و ميگويد كه فقط داخل اين خط را بايد رنگ بكني و نبايد از آن بيرون بروي، وقتي يك درخت را روي تخته ميكشد و بعد به بچه ميگويد كه بايد درختي درست شبيه آن بكشد، ديگر خلاقيتي باقي نميماند. براستي در كلاسهاي نقاشي ما چه كسي بهترين نمره نقاشی را ميگيرد. كودكي كه دقيقاً نقاشي معلم را تقليد كرده باشد! شايد بچهاي خواست برگ درختها را زرد و قرمز كند، اصلاً چرا بايد برگ درختها هميشه سبز باشند؟ شايد كودكي اصلاً نخواست تنه درخت را قهوه ای كند. بايد به كودك امكان خلاقيت بدهيم. در حالي كه در جامعه ما اگر بچه كمترين تخطی ای از آنچه پدر، مادر و معلم به او ميگويند بكند و يا كمترين جوابي بر خلاف آنچه آنها ميخواهند، بگوييد بچه بدي شناخته ميشود. بيسبب نيست كه در كشور ما اختراعات تا اين اندازه كم است؟ بيسبب نيست كه بچههاي ما بچههاي خلاقي نيستند. پس بايد بپذيريم كه هر موجود انساني فردي است منحصر به فرد كه با هيچ كس ديگر قابل مقايسه نيست. سهراب سپهری ميگويد: «من نميدانم كه چرا ميگويند اسب حيوان نجیبی است؟ كبوتر زيباست و چرا در قفس هيچ كسي كركس نيست؟ شبنم چه كم از لاله ی قرمز دارد؟»
ما بايد به فرزندان خود ابراز وجود را بياموزيم. امروزه، يكي از معضلاتي كه در زندگي افراد بالغ جامعه خودمان ميبينيم، اين است كه نميتوانند ابراز وجود كنند. تا به حال چند بار اتفاق افتاده است كه به مغازه كفشفروشي رفتهايد تا كفش قهوهاي سرپنجه باريك بخريد ولي كفش سياه سرپنجه پهن خريدهايد؟ چهطور ميشود كه وقتي هيچ علاقهأي به خريد يك چيز نداريد آن را ميخريد؟ مثلاً كسي ميآيد كنار اتومبيلتان ميايستد و بزور به شما گل يا آدامس ميفروشد! چرا نميتوانيد حق خود را در جامعه بگيريد؟ چرا نميتوانيد در برابر زورگويي و حرف زور مقاومت كنيد و بياستيد؟ علتش اين است كه قدرت ابراز وجود نداريد؟ پس اجازه بدهيد فرزندان شما ابراز وجود را بياموزند. بگذاريد حرفشان را بزنند، اگر قرار است كه با سادهترين حرفي كه فرزند شما ميزند و شما آن را نميپسنديد پرخاش كنيد، مطمئن باشيد كه فرزندتان هيچ وقت ابراز وجود را نخواهد آموخت. وقتي به فرزند خود ميگوييد حق نداري روي حرف بزرگترها حرف بزني، يعني حق هرگونه ابراز وجود را از او ميگيريد. فرزند شما يك انسان است و حق دارد كه ابراز وجود كند و خودش را نشان دهد.
با مهرطلبي از فرزندان خود سوء استفاده نكنيد. بسياري از مادرها و پدرها براي ارضای حس سلطه جویی خود از فرزندانشان با مهرطلبي سوء استفاده كرده، سعي ميكنند به هر بهانهاي كه شده مهر آنها را براي خودشان خريداري كنند. و با رفتارها و گفتارهايي مثل اعلام اينكه «چهقدر سرم درد ميكند، چهقدر امروز خسته شدم و يا چهقدر امروز كار كردم» سعي ميكنند مهر و محبت بچهها را نسبت به خودشان بخرند، اما اين راه درست خريد محبت نيست.
كمالطلبي را كنار بگذاريد و آن را به فرزندان خود آموزش ندهيد. كمالطلبي چيز خوبي نيست! البته ما در مسير كمال حركت ميكنيم و به سمت كمال پيش ميرويم ولي نفس كمالطلبي یک بیماری است كه آدمها را در سنين بالاتر بسيار آزار ميدهد و از آنها انسانهايي بيچاره و مفلوک ميسازد.
كمال طلبي به فرزندان شما احساس بدي ميدهد. و آنها را مضطرب ميكند. كمالطلبي اسباب اضطراب است، اغلب كمالطلبها با ناراحتيهايي از نوع اضطراب و افسردگي روبهرو هستند كه بچههايتان از چشم و همچشمي دور باشند. به بچهها بفهمانيد كه شخصيتي منحصر بهفرد باشند. گوش شنواي فرزندان خود باشيد و بگذاريد بچهها براي شما حرف بزنند. و بالاخره تخم حسادت را در فرزندان خود نكاريد. كاري نكنيد كه بچهها رفتارهاي حسادتآميز را بياموزند. اين تنها خود شما، پدر و مادرها هستيد كه ميتوانيد از فرزندانتان انسانهايي بالغ، قابل اعتماد و داراي سلامت رواني بسازيد.
منبع :
[External Link Removed for Guests]
پدر و مادرها به خاطر کمال طلبی و بلندپروازی خود، كودكان را نابود ميكنند. مهرطلبی انسانها ، تنگ نظریها و گوشه گیریهای آنها، همه، عقده حقارت ، فقدان اعتماد به نفس، همه و همه ريشه در تربيت مسموم و برآورده نشدن نیازهای عاطفی کودکان دارند. اگر تا به حال پنجاه بار ترك سيگار كردهايد ولي موفق نشدهايد، اگر تاكنون براي گرفتن رژيم لاغري چندين كيلو از وزن بدنتان را كم كردهايد ولي هنوز يكصد كيلو وزن داريد، مسلماً در کودکی از تربیتی مسوم رنج بردهايد. تربيتي كه نيروي اراده شما را تضعيف كرده و از شما انساني خود بزرگبين و سست ساخته است.
اكنون كه به گوشه ای از پیامدهای تربیت مسموم پی بردیم، بهتر است به فكر چاره جویی باشيم و از شما پدر و مادرهاي عزيز بخواهيم كه به فرزندان خود برچسب نزنيد؛ تو بدي، تو خنگي، تو استعداد نداري، تو رياضي سرت نميشه، بيدست و پا هستي و… چه بهتر كه اين برچسبها، به ویژه برچسبهای صفتی را به كلي فراموش كنيم. صراحت به خرج دهيد، كنايه نزنيد، چرا فكر ميكنيد بايد به در بگوييد تا ديوار بشنود؟ ضد و نقيض حرف نزنيد، چه بسا پدر و مادرهايي كه فرزندانشان را به درستی و راست گویی و صداقت توصيه ميكنند. ولي با رفتار و كردار خود عملاً دروغ و ريا را به آنها آموزش ميدهند؛ مثلاً ميگويند: «اگر فلاني تلفن كرد بگو من نيستم!». پيشبيني نكنيد. به سليقه نوجوانتان احترام بگذاريد. نوجوانها را مسخره نكنيد، بچهها را مسخره نكنيد، بر عكس بكوشيد تا وكلاي مدافع فرزندان خود باشيد، اگر قرار است انتقاد كنيد، انتقادتان بايد سازنده باشد. به جاي زير سوال بردن شخصيت فرزندتان به حل مسئلهاش توجه كنيد. انتقاد مخرب به جاي موضوع، به شخص توجه ميكند. تحسين تلخ نكنيد، بچه ای ميگفت: «مادرم هر وقت ميخواهد از من تعريف كند، اول تعريف ميكند و بعد از بديهايم ميگويد!» اين مادر در حقيقت ساندويچي درست ميكند كه وسطش يك سالاد خوشمزه است و اطرافش ناني سفت و بدمزه!
بچه كارنامهاش را براي مادرش ميآورد. مادر كارنامه بچه را ميخواند. نمراتش عالي است. بيست و هيجده و نوزده. در اين ميان، يك درس، مثلاً جغرافي را دوازده گرفته. مادر ميگويد: «آفرين! نمره ریاضی ات خيلي خوب است، ولي مردهشور اين درس جغرافي را ببرن، اين چه نمرهاي است كه گرفتهاي؟!» اگر قرار است كه به ضعف بچه در درس جغرافي برسيد، بهتر است آن را براي موقعيتي ديگر بگذاريد. تحسين تلخ يعني اينكه هم خوبي را بگوييد و هم بلافاصله بدي را. بهتر است نقطه ضعف بچه را با نقطه قوتش قاطی نكنيد.
كار ديگري كه پدر و مادرها ميكنند، تظاهر به دانايي بيش از اندازه است، پدر و مادر بايد بدانند كه نبايد در حضور بچه تظاهر به دانايي بيش از اندازه بكنند. چه بسيار پدر و مادرهايي ميبينيم كه از نوجوانهاي خودشان تقليد ميكنند. ميخواهند مثل دخترشان، مثل پسرشان لباس بپوشند، موهايشان را مثل پسرشان آرايش مو بكنند و يا مثل دخترشان، كفش انتخاب كنند. سعي كنيد بيشتر به جنبههاي مثبت وجود فرزندتان توجه كنيد. مهم اين است كه جنبههاي مثبت را تقويت كنيد. ميدانيد كه روان شناسی با روان پزشکی و پزشکی تفاوت دارد ولی چرا؟ صفت مشخص و بارز علم پزشکی چيست؟ پزشك به محض اينكه بيمار را ميبيند، از او ميپرسد كه چته؟ كجات درد ميكند؟ چه مشكلي داري؟ يعني به عبارت ديگر در پزشكي، پزشك با نقطه ضعف شروع ميكند، با نقطه ضعفي كه بيمار گرفتار آن است. اما حالا و در روان شناسی امروز ما، ثابت شده كه اگر انسان داراي نقاط ضعف است، در عوض داراي نقاط مثبتي به مراتب بيشتر از نكات منفي خود نيز هست، پس چه بهتر كه به جاي اينكه روي نقاط ضعف تكيه كنيد و بخواهيد آن را از بين ببريد، به جنبههاي مثبت توجه كنيد و آنها را تقويت كنيد. به نوجوانهاي خود استقلال بدهيد. بگذاريد كه احساس كنند استقلال دارند، اگر به فرزند خود استقلال ندهيد، خاصيت ابراز وجود كردن را از او ميگيريد، عزت نفسش را خدشهدار ميكنيد و اعتماد به نفسش را از بين ميبريد. بسياري از پدر و مادرها جرأت نميكنند به بچههاي خود استقلال بدهند و براي سادهترين كارها آنها را همراهي ميكنند و دستشان را ميگيرند. در حالي كه بچهها احتياج به استقلال دارند.
در اصلاح حقايق عجله نكنيد و تلخ زبانی را كنار بگذاريد. با لحني آرام و ملايم با بچهها صحبت كنيد. پرخاش نكنيد، ناسزا نگوييد و فحش ندهيد. يكي از كارهاي بد ديگري كه به والدين از روي ندانمكاري انجام ميدهند رفتار دوران نوجواني خودشان را با رفتار نوجوانشان مقايسه ميكنند، من كه به سن تو بودم، اين كار را ميكردم، من كه به سن تو بودم، روزي ده ساعت درس ميخواندم. من كه به سن تو بودم اتاقها را جارو ميكردم، من كه به سن تو بودم هر روز براي خانه نان ميخريدم. بهتر است بدانيد كه فرزند شما موجودي يكتا و منحصر به فرد است كه براي خودش استقلال رای دارد. پس او را با اشخاص ديگر و از همه مهمتر با خودتان مقايسه نكنيد. موضوعات را آب و تاب ندهيد، و از رفتار خودتان بيش از اندازه تعريف نكنيد. ميان فرزندان خود تبعيض قائل نشويد. ميان دختران و پسران خود فرقي نگذاريد. خلاقيت وجودي فرزندانتان را نكشيد. متأسفانه بسياري از فرزندان ما در نتيجه آموزشهاي اشتباه در خانه و بعد مدرسه، خلاقيت خود را از دست ميدهند. وقتي پدر و يا مادر به بچه ميگويند دقيقاً بايد اين جوري رفتار كني بچه خلاقيت را از دست ميدهد. وقتي معلم نقاشي بچه سر كلاس درس خطي ميكشد و ميگويد كه فقط داخل اين خط را بايد رنگ بكني و نبايد از آن بيرون بروي، وقتي يك درخت را روي تخته ميكشد و بعد به بچه ميگويد كه بايد درختي درست شبيه آن بكشد، ديگر خلاقيتي باقي نميماند. براستي در كلاسهاي نقاشي ما چه كسي بهترين نمره نقاشی را ميگيرد. كودكي كه دقيقاً نقاشي معلم را تقليد كرده باشد! شايد بچهاي خواست برگ درختها را زرد و قرمز كند، اصلاً چرا بايد برگ درختها هميشه سبز باشند؟ شايد كودكي اصلاً نخواست تنه درخت را قهوه ای كند. بايد به كودك امكان خلاقيت بدهيم. در حالي كه در جامعه ما اگر بچه كمترين تخطی ای از آنچه پدر، مادر و معلم به او ميگويند بكند و يا كمترين جوابي بر خلاف آنچه آنها ميخواهند، بگوييد بچه بدي شناخته ميشود. بيسبب نيست كه در كشور ما اختراعات تا اين اندازه كم است؟ بيسبب نيست كه بچههاي ما بچههاي خلاقي نيستند. پس بايد بپذيريم كه هر موجود انساني فردي است منحصر به فرد كه با هيچ كس ديگر قابل مقايسه نيست. سهراب سپهری ميگويد: «من نميدانم كه چرا ميگويند اسب حيوان نجیبی است؟ كبوتر زيباست و چرا در قفس هيچ كسي كركس نيست؟ شبنم چه كم از لاله ی قرمز دارد؟»
ما بايد به فرزندان خود ابراز وجود را بياموزيم. امروزه، يكي از معضلاتي كه در زندگي افراد بالغ جامعه خودمان ميبينيم، اين است كه نميتوانند ابراز وجود كنند. تا به حال چند بار اتفاق افتاده است كه به مغازه كفشفروشي رفتهايد تا كفش قهوهاي سرپنجه باريك بخريد ولي كفش سياه سرپنجه پهن خريدهايد؟ چهطور ميشود كه وقتي هيچ علاقهأي به خريد يك چيز نداريد آن را ميخريد؟ مثلاً كسي ميآيد كنار اتومبيلتان ميايستد و بزور به شما گل يا آدامس ميفروشد! چرا نميتوانيد حق خود را در جامعه بگيريد؟ چرا نميتوانيد در برابر زورگويي و حرف زور مقاومت كنيد و بياستيد؟ علتش اين است كه قدرت ابراز وجود نداريد؟ پس اجازه بدهيد فرزندان شما ابراز وجود را بياموزند. بگذاريد حرفشان را بزنند، اگر قرار است كه با سادهترين حرفي كه فرزند شما ميزند و شما آن را نميپسنديد پرخاش كنيد، مطمئن باشيد كه فرزندتان هيچ وقت ابراز وجود را نخواهد آموخت. وقتي به فرزند خود ميگوييد حق نداري روي حرف بزرگترها حرف بزني، يعني حق هرگونه ابراز وجود را از او ميگيريد. فرزند شما يك انسان است و حق دارد كه ابراز وجود كند و خودش را نشان دهد.
با مهرطلبي از فرزندان خود سوء استفاده نكنيد. بسياري از مادرها و پدرها براي ارضای حس سلطه جویی خود از فرزندانشان با مهرطلبي سوء استفاده كرده، سعي ميكنند به هر بهانهاي كه شده مهر آنها را براي خودشان خريداري كنند. و با رفتارها و گفتارهايي مثل اعلام اينكه «چهقدر سرم درد ميكند، چهقدر امروز خسته شدم و يا چهقدر امروز كار كردم» سعي ميكنند مهر و محبت بچهها را نسبت به خودشان بخرند، اما اين راه درست خريد محبت نيست.
كمالطلبي را كنار بگذاريد و آن را به فرزندان خود آموزش ندهيد. كمالطلبي چيز خوبي نيست! البته ما در مسير كمال حركت ميكنيم و به سمت كمال پيش ميرويم ولي نفس كمالطلبي یک بیماری است كه آدمها را در سنين بالاتر بسيار آزار ميدهد و از آنها انسانهايي بيچاره و مفلوک ميسازد.
كمال طلبي به فرزندان شما احساس بدي ميدهد. و آنها را مضطرب ميكند. كمالطلبي اسباب اضطراب است، اغلب كمالطلبها با ناراحتيهايي از نوع اضطراب و افسردگي روبهرو هستند كه بچههايتان از چشم و همچشمي دور باشند. به بچهها بفهمانيد كه شخصيتي منحصر بهفرد باشند. گوش شنواي فرزندان خود باشيد و بگذاريد بچهها براي شما حرف بزنند. و بالاخره تخم حسادت را در فرزندان خود نكاريد. كاري نكنيد كه بچهها رفتارهاي حسادتآميز را بياموزند. اين تنها خود شما، پدر و مادرها هستيد كه ميتوانيد از فرزندانتان انسانهايي بالغ، قابل اعتماد و داراي سلامت رواني بسازيد.
منبع :
[External Link Removed for Guests]
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
مهم در رشد و تکامل
کودک برای آن که بتواند صحبت کند باید از چهار مرحله بگذرد . این مراحل همه با هم مربوط هستند و موفقیت در یکی از آنها کمکی برای پیروزی در دیگری است . آنها عبارتند از:
1. فهمیدن سخنان دیگران
2. قدرت ساختن لغات
3. مربوط کردن لغات با یکدیگر و جمله سازی
4. تلفظ
1. فهمیدن سخن دیگران
فهمیدن معنای سخن دیگران پیش از مرحله به کار بردن لغات است و اصولاً همیشه تعداد لغاتی که شخص می تواند بفهمد بر لغاتی که می تواند به کار ببرد افزونی دارد . و این موضوع در مورد بزرگسالانی که می خواهند یک زبان خارجی را بیاموزند نیز دیده می شود . آنها کلماتی را که اهل زبان می گویند غالباً ممکن است بفهمند در حالی که مدتها طول می کشد تا بتوانند همان کلمات را به طور معقول و صحیحی در جمله ای به کار ببرند هنگامی که کودکی به وسیله دیگران مخاطب قرار می گیرد حرکات و اشارات آنها در فهم سخنانشان به کودک بسیار کمک می کند و در واقع نمی توان گفت که کودک چه مقدار از کلمات گوینده را می فهمد کودکان خردسال امر و نهی را معمولاً از طریق حرکت دست و قیافه شخص و همچنین از نحوه صدا می فهمند . تا 18 ماهگی بزرگسالان باید مقاصد خود را علاوه بر گفتن با کمک و اشاره به کودک بفهمانند .
مثلاً هنگامی که ما به کودکی می گوییم«فنجان را روی زمین بگذار» باید به فنجان اشاره کنیم . کودک از اشارات و طرز بیان ما به مقصود ما پی خواهد برد . با استفاده از نتیجه آزمایشهایی که به عمل آمده اند می دانیم که در هر سنی تا چه حد می توانیم از کودکان انتظار فهم و درک مقاصد خود را داشته باشیم . در 16 هفتگی کودک صورت خود را به طرف شخص دیگر می گرداند و با لبخند خود نشان می دهد که مادر خود را شناخته است . بین 6 تا 8 ماهگی لغات جداگانه و در یک سالگی دستورات ساده را تا اندازه ای می فهمد . پیش از آن که وارد مدرسه شود آن اندازه توانایی فهمیدن لغات را پیدا کرده است که معنای تعلیماتی را که اشخاص ناآشنا به او می دهند درک می کند و می تواند به شباهت و فرق لغات پی ببرد . گوش دادن به رادیو در این مرحله کمک فراوانی به کودک می کند .
2. لغت سازی
در رشد و تکامل لغات باید دو شکل مشخص را در نظر گرفت:
الف . لغات عمومی، که عبارت از لغاتی است که دارای معنای عمومی باشند و در موقعیتهای گوناگون می توان آنها را به کار برد . لغاتی مانند «مرد»،«زن»،«زیبا»،«رفتن» به این گروه متعلقند .
ب . لغات اختصاصی، که عبارتند از لغاتی که دارای معنای اختصاصی هستند و در موقعیتهای خاصی به کار می روند . چون لغات گروه اول بیشتر مورد نیازند زودتر آموخته می شوند . در هر سن تعداد لغات عمومی بیشتر از لغات اختصاصی است .
1. لغات عمومی
در رشد و گسترش لغات عمومی کودک تمام اجزای سخن و لغات را یکسان نمی آموزد . بلکه لغاتی که مفیدتر و آسانتر مانند اسامی اشیاء و اشخاص ابتدا آموخته می شوند . و در آخر لغاتی را که کمتر مفید و مشکلترند مانند ضمایر یاد می گیرند چون در مراحل اول می توان اسم مورد نظر را به کار برد نخستین چیزی که کودک می آموزد «اسم» و این معمولاً لغت یا هجایی است که بعداً آن را دو مرتبه ادا می کند مثل بابا؛ پس از این مرحله نوبت به افعال می رسد، سپس صفات، و سرانجام حروف اضافه و ضمایر آموخته می شوند صفاتی که در مراحل نخستین به کار می روند خوب، بد، سرد، گرم، و مانند اینهاست . نخستین قیدهایی که کودک در سخن خود به کار می برد «اینجا»، و «آنجا» است . از تحلیل سخنان کودک در آغاز چنین برمی آید که تا 18 ماهگی اسامی را بیشتر از سایر کلمات به کار می برد . وقتی به دو سالگی می رسد افعال و حروف اضافه را نسبت به اسامی بیشتر به کار می برد .
تعداد لغات
این که کودک در هر سن چند لغت می داند یا یاد می گیرد بستگی دارد به هوش، فرصت و انگیزه فراگیری و کاربرد لغات .
کودک نه تنها لغات تازه را می آموزد بلکه از راه آموختن معانی تازه برای لغات قدیمی نیز در واقع در دامنه کلماتی که می داند می افزاید . مثلاً نخست تنها چیزی که با شنیدن کلمه «پرتقال» به ذهن کودک می رسد این است که آن یک نوع میوه است . پس از چندی پی می برد که این کلمه به یک نوع رنگ اطلاق می شود . به این ترتیب اگر بخواهیم احاطه فردی را بر لغات یک زبان اندازه بگیریم علاوه بر تعداد لغاتی که می داند باید توجه کنیم که برای هر لغت چند معنی فرا گرفته است .
افزایش لغات در دو سال نخست زندگی به آرامی آغاز می شود سپس تا پیش از قدم نهادن به مدرسه بر سرعت آن افزوده می گردد . پس از آن با تندی و سرعتی فراوان پیش می رود . این افزایش سریع پس از ورود به مدرسه معلول تماس مستقیم با معلم و فرا گرفتن موضوعات گوناگون از یک طرف و گوش دادن به برنامه های رادیو با توجه بیشتر و خواندن قطعات سرگرم کننده از طرف دیگر است .
میان افراد در مقدار لغاتی که می دانند تفاوتهای زیاد وجود دارد . این تفاوتهای فردی از 18 ماهگی نمایان می شوند و با گذشت زمان افزایش می یابند . اگر چه هوش در تعداد لغاتی که فرد می شناسد تاثیر فراوان دارد این عوامل گوناگون مانند محیط، فرصت یادگیری، و انگیزه نیز در فراگیری کلمات و گسترش دایره لغات بسیار موثرند . مقدار لغات نه تنها در تکلم کودک بلکه در نوشتن او نیز اثر دارد . تعداد و تنوع کلماتی که کودک در نوشته خود به کار می برد با تعداد لغاتی که می داند و در مکالمات خویش آنها را به کار می برد رابطه مستقیم دارد .
ادامه دارد . ...
کودک برای آن که بتواند صحبت کند باید از چهار مرحله بگذرد . این مراحل همه با هم مربوط هستند و موفقیت در یکی از آنها کمکی برای پیروزی در دیگری است . آنها عبارتند از:
1. فهمیدن سخنان دیگران
2. قدرت ساختن لغات
3. مربوط کردن لغات با یکدیگر و جمله سازی
4. تلفظ
1. فهمیدن سخن دیگران
فهمیدن معنای سخن دیگران پیش از مرحله به کار بردن لغات است و اصولاً همیشه تعداد لغاتی که شخص می تواند بفهمد بر لغاتی که می تواند به کار ببرد افزونی دارد . و این موضوع در مورد بزرگسالانی که می خواهند یک زبان خارجی را بیاموزند نیز دیده می شود . آنها کلماتی را که اهل زبان می گویند غالباً ممکن است بفهمند در حالی که مدتها طول می کشد تا بتوانند همان کلمات را به طور معقول و صحیحی در جمله ای به کار ببرند هنگامی که کودکی به وسیله دیگران مخاطب قرار می گیرد حرکات و اشارات آنها در فهم سخنانشان به کودک بسیار کمک می کند و در واقع نمی توان گفت که کودک چه مقدار از کلمات گوینده را می فهمد کودکان خردسال امر و نهی را معمولاً از طریق حرکت دست و قیافه شخص و همچنین از نحوه صدا می فهمند . تا 18 ماهگی بزرگسالان باید مقاصد خود را علاوه بر گفتن با کمک و اشاره به کودک بفهمانند .
مثلاً هنگامی که ما به کودکی می گوییم«فنجان را روی زمین بگذار» باید به فنجان اشاره کنیم . کودک از اشارات و طرز بیان ما به مقصود ما پی خواهد برد . با استفاده از نتیجه آزمایشهایی که به عمل آمده اند می دانیم که در هر سنی تا چه حد می توانیم از کودکان انتظار فهم و درک مقاصد خود را داشته باشیم . در 16 هفتگی کودک صورت خود را به طرف شخص دیگر می گرداند و با لبخند خود نشان می دهد که مادر خود را شناخته است . بین 6 تا 8 ماهگی لغات جداگانه و در یک سالگی دستورات ساده را تا اندازه ای می فهمد . پیش از آن که وارد مدرسه شود آن اندازه توانایی فهمیدن لغات را پیدا کرده است که معنای تعلیماتی را که اشخاص ناآشنا به او می دهند درک می کند و می تواند به شباهت و فرق لغات پی ببرد . گوش دادن به رادیو در این مرحله کمک فراوانی به کودک می کند .
2. لغت سازی
در رشد و تکامل لغات باید دو شکل مشخص را در نظر گرفت:
الف . لغات عمومی، که عبارت از لغاتی است که دارای معنای عمومی باشند و در موقعیتهای گوناگون می توان آنها را به کار برد . لغاتی مانند «مرد»،«زن»،«زیبا»،«رفتن» به این گروه متعلقند .
ب . لغات اختصاصی، که عبارتند از لغاتی که دارای معنای اختصاصی هستند و در موقعیتهای خاصی به کار می روند . چون لغات گروه اول بیشتر مورد نیازند زودتر آموخته می شوند . در هر سن تعداد لغات عمومی بیشتر از لغات اختصاصی است .
1. لغات عمومی
در رشد و گسترش لغات عمومی کودک تمام اجزای سخن و لغات را یکسان نمی آموزد . بلکه لغاتی که مفیدتر و آسانتر مانند اسامی اشیاء و اشخاص ابتدا آموخته می شوند . و در آخر لغاتی را که کمتر مفید و مشکلترند مانند ضمایر یاد می گیرند چون در مراحل اول می توان اسم مورد نظر را به کار برد نخستین چیزی که کودک می آموزد «اسم» و این معمولاً لغت یا هجایی است که بعداً آن را دو مرتبه ادا می کند مثل بابا؛ پس از این مرحله نوبت به افعال می رسد، سپس صفات، و سرانجام حروف اضافه و ضمایر آموخته می شوند صفاتی که در مراحل نخستین به کار می روند خوب، بد، سرد، گرم، و مانند اینهاست . نخستین قیدهایی که کودک در سخن خود به کار می برد «اینجا»، و «آنجا» است . از تحلیل سخنان کودک در آغاز چنین برمی آید که تا 18 ماهگی اسامی را بیشتر از سایر کلمات به کار می برد . وقتی به دو سالگی می رسد افعال و حروف اضافه را نسبت به اسامی بیشتر به کار می برد .
تعداد لغات
این که کودک در هر سن چند لغت می داند یا یاد می گیرد بستگی دارد به هوش، فرصت و انگیزه فراگیری و کاربرد لغات .
کودک نه تنها لغات تازه را می آموزد بلکه از راه آموختن معانی تازه برای لغات قدیمی نیز در واقع در دامنه کلماتی که می داند می افزاید . مثلاً نخست تنها چیزی که با شنیدن کلمه «پرتقال» به ذهن کودک می رسد این است که آن یک نوع میوه است . پس از چندی پی می برد که این کلمه به یک نوع رنگ اطلاق می شود . به این ترتیب اگر بخواهیم احاطه فردی را بر لغات یک زبان اندازه بگیریم علاوه بر تعداد لغاتی که می داند باید توجه کنیم که برای هر لغت چند معنی فرا گرفته است .
افزایش لغات در دو سال نخست زندگی به آرامی آغاز می شود سپس تا پیش از قدم نهادن به مدرسه بر سرعت آن افزوده می گردد . پس از آن با تندی و سرعتی فراوان پیش می رود . این افزایش سریع پس از ورود به مدرسه معلول تماس مستقیم با معلم و فرا گرفتن موضوعات گوناگون از یک طرف و گوش دادن به برنامه های رادیو با توجه بیشتر و خواندن قطعات سرگرم کننده از طرف دیگر است .
میان افراد در مقدار لغاتی که می دانند تفاوتهای زیاد وجود دارد . این تفاوتهای فردی از 18 ماهگی نمایان می شوند و با گذشت زمان افزایش می یابند . اگر چه هوش در تعداد لغاتی که فرد می شناسد تاثیر فراوان دارد این عوامل گوناگون مانند محیط، فرصت یادگیری، و انگیزه نیز در فراگیری کلمات و گسترش دایره لغات بسیار موثرند . مقدار لغات نه تنها در تکلم کودک بلکه در نوشتن او نیز اثر دارد . تعداد و تنوع کلماتی که کودک در نوشته خود به کار می برد با تعداد لغاتی که می داند و در مکالمات خویش آنها را به کار می برد رابطه مستقیم دارد .
ادامه دارد . ...
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
ضد سرفه مرگبار براى
داروهاى ضد سرفه براى نوزادان و كودكان زير دوسال مىتواند خطرناك و مرگبار باشد.
به گزارش شبكه تلويزيونى فاكس نيوز، تحقيقات جديد دانشمندان نشان مىدهد خوراندن شربت سرفه به نوزادان مىتواند براى سلامت آنان خطرناك و در مواردى مرگبار باشد.
محققان به والدين توصيه مىكنند به كودكان زير دو سال داروى ضد سرفه از هر نوعى از جمله سودوافدرين و آنتىهيستامين كه خاصيت ضدگرفتگى سينه و بينى را دارند، ندهند.
داروهاى ضد سرفه براى نوزادان و كودكان زير دوسال مىتواند خطرناك و مرگبار باشد.
به گزارش شبكه تلويزيونى فاكس نيوز، تحقيقات جديد دانشمندان نشان مىدهد خوراندن شربت سرفه به نوزادان مىتواند براى سلامت آنان خطرناك و در مواردى مرگبار باشد.
محققان به والدين توصيه مىكنند به كودكان زير دو سال داروى ضد سرفه از هر نوعى از جمله سودوافدرين و آنتىهيستامين كه خاصيت ضدگرفتگى سينه و بينى را دارند، ندهند.
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
جويدن
نويسنده : حسين دهنوي
س: پسر ٥ ساله ام ناخن مي خورد. اين مشكل را چگونه برطرف كنيم؟
ج: فرزند شما دچار فشارهاي روحي است. منشاء اين فشارها را بيابيد و از بين ببريد.
منشاء فشارهاي روحي فرزند شما مي تواند عوامل زير باشد:
١ - درگيري پدر و مادر: اختلاف والدين، يكي از مهم ترين عوامل فشار روحي كودكان است. برخي گمان مي كنند مقصود از اختلاف والدين درگيري فيزيكي است در حالي كه هرگونه مجادله لفظي نيز از ديد كودك اختلاف است و در موارد بسياري با التماس همراه با دلهره از پدر و مادر مي خواهد كه دعوا نكنند. اگر به فرزند خود علاقه مند هستيد به اختلافات پايان دهيد.
٢ - حسادت به برادر يا خواهر كوچك تر: يكي از مهم ترين عوامل فشار روحي كودكان تولد برادر يا خواهر است كه به جهت آماده نبودن او قبل از تولد نوزاد و رفتارهاي نسنجيده والدين و نزديكان، دچار فشار روحي شديد مي شود.
٣ - نگراني ناشي از مشاركت ندادن در جمع: وقتي كودك، گروه همسالان را در حال بازي يا فعاليت هاي گروهي مي بيند و به جهت كمرويي يا ناآشنايي با آنان در آن فعاليت ها مشاركت نمي كند، ناخن مي جود. شما مي توانيد زمينه هاي اين مشاركت را با آشنا كردن كودكان با هم فراهم كنيد.
٤ - ترس از سرزنش و تنبيه: تهديد دائم به تنبيه و سرزنش كودك آرامش روحي او را به هم مي زند.
٥ - فيلم هاي ترسناك: كودك خود را از ديدن فيلم هاي ترسناك و عاطفي منع كنيد.
؛چند توصيه
؛- از پيچيدن پارچه به دور انگشتان و يا زدن فلفل به انگشتان كودك بپرهيزيد.
- زمينه فعاليت هاي دستي او ( بازي با پازل، خمير بازي، نقاشي و...) را فراهم كنيد.
- او را از سيماي زشت اين رفتار با قرار دادنش جلوي آينه آگاه كنيد.
-دست خود را با دست ها و انگشتان او مقايسه كنيد تا متوجه خرابي انگشتانش شود.
- لبه هاي خشن ناخن ها را هموار كنيد. اين لبه هاي خشن، وسوسه انگيزند.
- در صورت تخفيف اين رفتار، او را تحسين و تشويق كنيد.
منلع ک ایران هالرز
نويسنده : حسين دهنوي
س: پسر ٥ ساله ام ناخن مي خورد. اين مشكل را چگونه برطرف كنيم؟
ج: فرزند شما دچار فشارهاي روحي است. منشاء اين فشارها را بيابيد و از بين ببريد.
منشاء فشارهاي روحي فرزند شما مي تواند عوامل زير باشد:
١ - درگيري پدر و مادر: اختلاف والدين، يكي از مهم ترين عوامل فشار روحي كودكان است. برخي گمان مي كنند مقصود از اختلاف والدين درگيري فيزيكي است در حالي كه هرگونه مجادله لفظي نيز از ديد كودك اختلاف است و در موارد بسياري با التماس همراه با دلهره از پدر و مادر مي خواهد كه دعوا نكنند. اگر به فرزند خود علاقه مند هستيد به اختلافات پايان دهيد.
٢ - حسادت به برادر يا خواهر كوچك تر: يكي از مهم ترين عوامل فشار روحي كودكان تولد برادر يا خواهر است كه به جهت آماده نبودن او قبل از تولد نوزاد و رفتارهاي نسنجيده والدين و نزديكان، دچار فشار روحي شديد مي شود.
٣ - نگراني ناشي از مشاركت ندادن در جمع: وقتي كودك، گروه همسالان را در حال بازي يا فعاليت هاي گروهي مي بيند و به جهت كمرويي يا ناآشنايي با آنان در آن فعاليت ها مشاركت نمي كند، ناخن مي جود. شما مي توانيد زمينه هاي اين مشاركت را با آشنا كردن كودكان با هم فراهم كنيد.
٤ - ترس از سرزنش و تنبيه: تهديد دائم به تنبيه و سرزنش كودك آرامش روحي او را به هم مي زند.
٥ - فيلم هاي ترسناك: كودك خود را از ديدن فيلم هاي ترسناك و عاطفي منع كنيد.
؛چند توصيه
؛- از پيچيدن پارچه به دور انگشتان و يا زدن فلفل به انگشتان كودك بپرهيزيد.
- زمينه فعاليت هاي دستي او ( بازي با پازل، خمير بازي، نقاشي و...) را فراهم كنيد.
- او را از سيماي زشت اين رفتار با قرار دادنش جلوي آينه آگاه كنيد.
-دست خود را با دست ها و انگشتان او مقايسه كنيد تا متوجه خرابي انگشتانش شود.
- لبه هاي خشن ناخن ها را هموار كنيد. اين لبه هاي خشن، وسوسه انگيزند.
- در صورت تخفيف اين رفتار، او را تحسين و تشويق كنيد.
منلع ک ایران هالرز