عجب موضوع باحالی...دمت گرم
راستش من خیلی تقلب میکردم
ولی چون همیشه مطالعه ی خودم برای خودم کافی بود(یعنی از 18 تا 20 میشدم تو اکثر موارد)نوع تقلب هام رسوندنی بود
یعنی به بقیه میرسوندم و نیازی به کمک گرفتن نداشتم و چندباری هم که نیاز داشتم هرکاری کردم از وجدان درد رها نشده و تقلب ننوشتم
اما تو رسوندن تبهر خیلی خیلی خیلی زیادی داشتم
گاها به یه ردیف نیمکت میرسوندم
معلم بیچاره هم یا فکر میکرد واقعا سطح اون ردیف یهویی رفته بالا(بعضیهاشون)یا اگه میفهمید که تقلب شده(در مواقعی که مراقب معلم دیگه ای بود)به همه شک میکرد الا من(چون واقعا خودم هم به خودم شک نمیکردم)
یه بار امتحانم ترم زبان بود بچه ها هم همه از دَم تعطیل...
چشم امیدشون به من بود(اصلا شرایط خنده دار بود،یه 15 نفری منتظر من بودن)مراقب هم از اون گرگها بود
خلاصه گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم....سریع خودم جوابارو تو پاسخ نامه نوشتم و یه دورهم اکثر سوالای برگه سوالات رو جواب دادم
بعد منتظر شدم تا مسئول امتحان برای گرفتن امضا از این معلمه به عنوان مراقب بیاد....همین که اومد برگه سوالاتمو با عقبی عوض کردم و چون عقبیمون خیلی ناشی بود اسمشرو رو برگه سوالات نوشته بود برا همین سریع پاشدم با برگه ی اون رفتم
بعدا که آمار گرفته بودم:بچه ها با بدبختی برگه سوالات منو دست به دست کرده بودن و خلاصه همه یه حال اساسی برده بودن
اونقدر خاطره از تقلب دارم که الان یادم میاد کلی خندم میگیره
بازم دمت گرم موضوع خیلی جالبی بود.کلی یاد خاطرات افتادیم...
یا علی.