[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
به گزارش مشرق، سخنگوی قوه قضائیه، از صدور حکم اعدام برای چهار نفر از متهمان پرونده فساد بزرگ بانکی خبر داد.
حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای در سی و سومین نشست خبری خود با خبرنگاران گفت: در بخش نخست رسیدگی به این پرونده، به اتهامات 39 متهم رسیدگی و حکم صادر شده است .
وی افزود: از این تعداد، چهارنفر به اعدام، دو نفر حبس ابد و برای بقیه 25، 20 ، 10 سال و کمتر حبس در نظر گرفته شده است.
حکم اعدام برای 4 متهم پرونده فساد بانکی
مدیران انجمن: MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت
- پست: 3805
- تاریخ عضویت: شنبه 7 شهریور 1388, 3:26 am
- محل اقامت: جمهوری اسلامی ایران
- سپاسهای ارسالی: 4180 بار
- سپاسهای دریافتی: 22794 بار
- تماس:
حکم اعدام برای 4 متهم پرونده فساد بانکی
گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه نیکان به مرور بار سفر بر بستند
شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز
[HR]
پرونده فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران تسلیحات ضد زره ایران
ناوچه های موشک انداز "کلاس کمان / سینا" پهپادهای ایرانی
ناوشکن های "کلاس موج" بالگردهای خانواده شاهد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
ناوشکن عملیاتی-آموزشی "کلاس لقمان"
ناو خارک
رادارهای ایرانی؛ سربازان همیشه بیدار آسمان
موشك پدافند هوايي "صياد 2"
توان پدافند هوایی جمهوری اسلامی ایران
موشک های بالستیک و شبه بالستیک ساخت جمهوری اسلامی ایران
- پست: 1212
- تاریخ عضویت: یکشنبه 2 اسفند 1388, 10:53 am
- سپاسهای ارسالی: 2116 بار
- سپاسهای دریافتی: 5462 بار
Re: حکم اعدام برای 4 متهم پرونده فساد بانکی
حالا که دیگه حکم هم صادر شده.انشاا... که اسم راین جنایت کاران رو هم بگن که همه بدونن....
خواب دیدم قیامت شده است .
هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یادهندوستان کند خود بهتر از هرنگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله بازگردانیم!
هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یادهندوستان کند خود بهتر از هرنگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله بازگردانیم!