خطبه های حضرت علی (ع)

در اين بخش مي‌توانيد در مورد تمامي مسائل مرتبط با دانش عمومي به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, شوراي نظارت

Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 109
از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده در بيان قدرت خداوند[1]
و عظمت مقام او و مسأله رستاخيز است . [2] همه چيز در برابرش خاضعند و
همه چيز به ياری او پابرجااست بي نياز کننده هر مستمند [3] و عزت بخش هر
فرد خوار و ذليل نيروی هر ناتوان و پناهگاه هر مصيبت زده است . [4] هر
کس تکلم کند سخنش را مي شنود و هر کس سکوت کند اسرار درونش را
مي داند هر کس زنده باشد روزيش بر او است [5] و هر کس بميرد بازگشتش
بسوی او است . [ خداوندا ] چشمها تو را نديده تا از تو خبر دهند [6] بلکه
پيش از آنکه مخلوقات از تو سخن گويند بوده ای آفريدگان را به خاطر رفع
وحشت تنهائی نيافريدی [7] و برای منفعت خود آنها را بکار وا نداشتنی .
هيچکس از دست قدرت تو نتواند فرار کند و هر کس را بگيری از حيطه
قدرتت بيرون نرود [8] معصيت گناهکاران از عظمتت نمي کاهد و اطاعت مطيعان
بر ملکت نمي افزايد [9] آنکس که از قضای تو به خشم آيد نمي تواند فرمانت
را برگرداند و هر کس که به فرمانت پشت کند از تو بي نياز نمي گردد .
[10] هر سری نزد تو آشکار و هر پنهانی در پيش تو حاضر است . تو يک وجود
ابدی هستی که زمان برايت مفهوم ندارد [11] تو پايانی هستی که جز بازگشت
به سوی تو راهی نيست وعده گاهی هستی که نجات از حکم تو جز به سوی تو
ممکن نيست . [12] زمام هر جنبده ای به دست تو و بازگشت هر انسانی به سوی
تو است . [13] پروردگارا منزهی چه بزرگ است مقام تو منزهی چه بزرک
است آنچه را که از آفريده هايت مينگريم [14] و چه کوچک است هر بزرگی در
برابر قدرت تو و چه هول انگيز است آنچه از ملکوتت را مشاهده
ميکنيم . [1] و چه کوچک است آنچه ديده ميشود در برابر بخشهائی از قلمرو
حکومتت که از ما پنهان است [2] چه قدر نعمت های دنيايت فراوان و پر
اهميت است و با اين حال چه کوچکند اينها در برابر نعمت های آخرتت
[3] قسمتی از اين خطبه است : فرشتگان والامقام [4] گروهی از فرشتگانی که آنها
را در آسمانهای خود سکونت بخشيده ای و از زمينت بالا برده ای [5] آنها از
همه مخلوقاتت نسبت به تو آگاهترند و بيشتر از تو ميترسند و به تو
نزديکترند [ آنها ] در صلب پدران قرار نگرفته اند [6] و رحم مادران آنها
را در خود جای نداده و از آبی پست خلق نشده اند [7] ناراحتيها و مشکلات
زندگی آنان را متفرق نساخته با اين مقام و قربی که با تو دارند و
منزلتی که نزد تو يافته اند [8] و تمايلاتی که در تو خلاصه کرده اند و طاعتهای
فراوانی که برای تو انجام ميدهند [9] و با اينکه از فرمان تو کمتر غفلت
ميورزند اگر کنه آنچه از تو بر آنها پوشيده است مشاهده ميکردند اعمال
خويش را حقير ميشمردند [10] و بر خويشتن عيب ميگرفتند و خوب مفهميدند که
حق عبادت تو را انجام نداده اند و آنطور که سزاوار مقام تو است
اطاعتت ننموده اند . [11] بندگان سرکش [12] تو منزهی که هم آفريدگار و هم
معبودی از نعمت های نيکی که به آفريدگان عطا کرده ای اين است که
سرائی آفريدی [ بنام سرای آخرت ] [13] و در آن سفره ای گستردی [ که همه چيز
در آن يافت ميشود ] آشاميدنی و خوردنی همسران و خدمتگزاران [14] کاخهاو
نهرها و کشتزارها و ميوه ها در آن قراردادی سپس کسی را فرستادی تا
مردم را به سوی آن دعوت کند [15] نه دعوت کننده را اجابت کردند و نه در
آنچه ترغيب کرده ای رغبت ورزيدند و نه به آنچه تشويق نمودی مشتاق
شدند [16] به مرداری روی آوردند که با خوردن آن رسوا گشتند و در دوستی آن
توافق کردند . [1] هرکس به چيزی [ ديوانه وار ] عشق ورزد نابينايش ميکند
و قلبش را بيمار ميسازد با چشمی معيوب مينگرد [2] و با گوشی غير شنوا
ميشنود خواسته های دل عقلش را نابود ساخته [3] دنيا قلبش را ميميراند و
شيفته آن ميکند او بنده دنيا است [4] و بنده کسی که چيزی از دنيا در دست
دارد دنيا به هر طرف بلغزد او هم مي لغزد و به هر جانب رو کند به
همان سو رو مي نمايد [5] هر چه بيمش دهند از خدا نميترسد و از هيچ واعظی
پند نمي پذيرد [6] در حاليکه ميبيند عده ای ناگهان گرفتار شدند [ و مرگ
آنها را از پای درآورد ] در جائيکه نه فسخ پيمان ممکن است و نه راه
بازگشتی دارد [7] چگونه بلاهائيکه نمي دانستند و انتظار آن را هم نداشتند بر
سر آنها فرود آمد و دنيائی را که جاودانی مي پنداشتند بزودی از آن جدا
شدند . [8] و به آنچه در آخرت به آنها وعده داده بودند رسيدند .
بلاهائی که بر آنها فرود آمده قابل توصيف نيست :
[9] سکرات مرگ و حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم آورد در
سکرات مرگ اعضاء بدنشان سست گرديد [10] و در برابر آن رنگ خود را
باختند سپس کم کم مرگ درآنها نفوذ کرد [11] بين آنها و بين زبانشان جدائی
افکند . او همچنان در ميان خانواده خود با چشم نگاه ميکند و با گوشش
مي شنود [12] در حاليکه عقلش سالم است فکرش باقی است ميانديشد که عمرش
را در چه راه فانی کرده [13] و روزگارش را در چه راهی سپری نموده است به
ياد ثروتهائی که جمع کرده مي افتد همان ثروتی که در جمع آوری آن چشمها
را بهم گذارده [14] و از حلال و حرام و مشکوک گرفته و گناه جمع آوری آنها
همراه او است [15] هنگام جدائی از آنها فرارسيده برای وارث بجای ميماند
از آن متنعم ميشوند و از آن بهره ميگيرند [16] راحتی آن برای ديگری و
سنگينی گناهش بر دوش او است و او در گرو اين اموال است پس او
دست خود را از پشيمانی مي گزد [ و اين ] [17] بخاطر چيزهائی است که به
هنگام مرگ برايش روشن ميگردد [18] او در اين حال نسبت به آنچه در زندگی
به آن علاقه داشت بي اعتنا است . آرزو ميکند که : [1] ای کاش آن کس که
در گذشته بر ثروت او غبطه مي خورد و بر آن حسد مي ورزيد او اين اموال
را جمع کرده بود [2] مرگ همچنان بر اعضاء بدنش چيره مي شود تا آنجا که
گوشش همچون زبانش از کار مي افتد [3] بطوريکه در ميان خانواده اش
نمي تواند با زبانش سخن گويد و با گوشش بشنود پيوسته به صورت آنان
مي نگرد [4] و حرکات زبانشان را مي بيند اما صدای کلام آنان را نمي شنود سپس
چنگال مرگ تمام وجودش را فراميگيرد [5] چشم او نيز همچون گوشش از کار
خواهد افتاد و روح از بدنش خارج مي شود [6] و همچون مرداری بين
خانواده اش مي افتد آنچنانکه از نشستن نزدش وحشت مي کنند و از او دور
مي شوند [7] نه سوگواران را ياری مي کند و نه به آن کس که او را صدا مي زند
پاسخ مي گويد سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمين حمل مي کنند [8] و
به دست عملش مي سپارند و از ديدارش برای هميشه چشم مي پوشند [9] صحنه
قيامت [10] و اين وضع همچنان ادامه مي يابد تا عمر جهان پايان گيرد و
مقدرات به اينها برسد و آخرين مخلوق به نخستين ملحق گردد [ همه
بميرند ] [11] و فرمان خدا درباره تجديد خلقت صادر گردد . در اين هنگام
آسمان را به حرکت آورد و از هم بشکافد [12] و زمين را بلرزش آورد و به
سختی تکان دهد کوهها از جا کنده [13] از هيبت جلال و سطوتش به يکديگر
کوبيده و متلاشی شوند و با خاک يکسان گردند . هر کس را که در زمين به
خاک رفته است بيرون آورد [14] و پس از فرسودگی نوسازی کند و بعد از
پراکندگی آن را جمع نمايد [15] سپس آنها را برای پرسشهائی که از اعمال
مخفی و کارهای پنهانيشان مي خواهد بکند از هم جدا ساخته و دو دسته
مي کند [ سرانجام ] [16] به عده ای نعمت مي بخشد و از ديگری انتقام مي گيرد
اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خويش قرار مي دهد [17] و در سرای
جاودانيش آنان را مخلد مي سازد : سرائی که اقامت کنندگانش هرگز کوچ
نمي کنند و احوالشان تغيير نمي پذيرد [1] خوف و ترس به آنان روی نياورد
بيماريها در وجود آنان رخنه نکند [2] خطرات به آنان عارض نشود و سفری در
پيش ندارند تا از منزلی به منزل ديگر به اجبار کوچ کنند . [3] و اما
گناهکاران را در بدترين منزلگاه جای دهد و دست آنها را با غل و زنجير
به گردنشان مي بندد آن چنان که سرشان را با پاها بهم نزديک کند
[4] جامه هائی از موادی که زود آتش ميگيرد و لباسهائی از قطعه های آتش بر
آنها بپوشانند : در عذابی که حرارت آن بسيار شديد است [5] و درش به روی
آنها بسته است در آتشی که بخروشد و زبانه کشد [6] شعله اش ساطع است و
صدايش هراس انگيز آنها که در آنند از آن خارج نگردند و برای آزادی
اسيرانش غرامت پذيرفته نمي شود [7] و زنجيرهايشان گسسته نمي گردد مدتی
برای اين خانه تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سرآمدی تا تمام گردد
[8] قسمتی از اين خطبه درباره پيامبر ( ص ) است زهد پيامبر ( ص ) او
دنيا را بس حقير مي شمرد [9] و در چشم ديگران آن را کوچک جلوه مي داد آن
را خوار مي دانست و در پيش ديگران خوارش مي شمرد آگاه بود که خداوند
برای احترام او با اختيار دنيا را از وی گرفت [10] و آن را به غير او به
خاطر کوچکيش گشاده ساخت او با قلب و روح خود از دنيا اعراض نمود
و ياد آن را در دل خود ميرانيد [11] دوست مي داشت که زينتهای آن از پيش
چشمش پنهان باشد تا از آن لباس فاخری تهيه نکند [12] يا اقامت در آن را
آرزو ننمايد در تبليغ احکام از ناحيه پروردگار برای قطع عذر آنان اصرار
ورزيد امت خويش را برای بيم از عذاب خدا نصيحت کرد . [13] مردم را بسوی
بهشت دعوت نمود و بشارت داد و از آتش سوزان جهنم برحذر مي داشت .
[14] خاندان پيامبران ( ص ) [15] ما شجره نبوتيم جايگاه رسالت و مرکز رفت و
آمد فرشتگان . [1] معادن دانش و چشمه سارهای حکمتها ياور و دوستار ما
رحمت حق را منتظر است [2] و اعداء و دشمنان ما در انتظار مجازاتند .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 110
[3] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده ارکان اسلام : [4] برترين
وسيله ای که متوسلان ميتوانند با آن بسوی خداوند تقرب جويند : [5] ايمان
به او و پيامبر او است و همچنين جهاد در راه او . چه اينکه
جهاد قله مرتفع اسلام است . [6] و نيز کلمه اخلاص [ شهادت به
يگانگی خدا و رسالت پيامبر ] که هماهنگ با فطرت بشر است و به
پاداشتن نماز که آئين اسلام است و ادای زکات [7] که فريضه ای است
واجب و روزه ماه رمضان که سپری است در برابر مجازات خدا [8] و حج و
عمره خانه خدا که نابودکننده فقر و شستشوکننده گناه است [9] و صله
رحم که باعث فزونی مال و طول عمر است و صدقه های پنهانی [10] که
کفاره خطاها است و صدقه های آشکار که از مرگهای ناگهانی و بد
پيش گيری ميکند [11] نيکوکاری که از لغزشها و شکستهای خوارکننده باز
مي دارد . [12] دائما به ياد خدا باشيد که بهترين ذکرهاست . و به آنچه به
پرهيزگاران وعده داده اند دل بنديد [13] که وعده اش درسترين وعده ها است
براه و رسم پيامبرتان اقتدا کنيد که بهترين راه و رسم ها است .
[14] رفتارتان را با روش پيامبر ( ص ) تطبيق دهد که هدايت کننده ترين
روشها است . [1] برتری قرآن بر همه چيز [2] قرآن را فراگيريد که بهترين
گفته ها است و در آن بينديشيد که بهار قلبها است [3] از نور آن شفا بجوئيد
که شفای دلهای بيمار است آن را به نيکوترين وجه تلاوت کنيد که سود
بخشترين سرگذشتها است [4] دانشمندی که به غير علمش عمل کند همچون جاهل
سرگردانی است که هرگز از جهل بهوش نمي آيد [5] بلکه حجت بر آن دانشمند
عظيمتر و حسرت برای او ثابت تر است و در پيشگاه خدا سزاوار سرزنش
بيشتر .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 111
[6] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده نکوهش از دنياپرستی :
[7] اما بعد شما را از دنيا برحذر مي دارم زيرا دنيا ظاهرش شيرين و
با طراوت است در لابلای شهوات قرارگرفته [8] و بخاطر نقد بودنش جلب توجه
ميکند با اينکه مواهب آن کم و ناچيز است دلها را به خود مي کشاند
آرزوهای دنياپرستان را در خود جمع کرده زيور غرور را به خود پوشيده
است [9] شادمانی و نعمت آن پايدار نيست از دردها و مشکلات آن ايمن
نتوان بود سخت مغرورکننده و زيانبار است [10] متغير است و زوال پذير
فناپذير و نابودشدنی است پيوسته کسان را مي خورد و هلاک مي کند [11] آن
گاه که به حد اعلا برسد و به آرزوی دنياپرستان جامه عمل بپوشاند و از
آن راضی گردند پيش از آنچه در قرآن ذکر شده نخواهد بود که : [12] زندگی
همچون آبی ميماند که از آسمان فرود مي آيد و به وسيله آن گياهان فراوان
و سر بهم داده و در هم پيچيده به وجود مي آيد چيزی نمي گذرد که خشک
مي شوند و بادها آنها را پراکنده مي سازند و خداوند بر همه چيز قادر
است [13] هيچکس از دنيا شادمانی نديده جز اينکه پشت سرش با
اشک و آه روبرو شده است [14] هنوز با خوشيهايش روبرو نگشته که به
ناراحتيهای پشت کردن آن مبتلا مي شود . [1] هنوز باران ملايم خوشی راحتی
دائمی برايش پديد نياورده که بلاها سيل آسا بر سرش فرومي بارند . [2] هرگاه
صبح گاهان به ياری کسی برخيزد شامگاهان خود را به ناشناسی مي زند [3] و اگر
در يک طرف شيرينی و گوارائی داشته باشد در طرف ديگر تلخی و گردباد
بدبختی بپا مي سازد [4] هنوز کسی از نعمتها و خوشيهايش به آنچه خواسته
نرسيده که مشکلات و سختي هايش به او مي رسد [5] شبی را بر پر و بال امنيت
به سر نبرده جز اينکه صبحگاه روی شهپرهای لغزنده خوف قرارگيرد بسيار
فريبنده است [6] و آنچه در آن است نيز فريبندگی دارد فانی است و زودگذر
و هر کس در آن است نيز فنا می پذيرد زاد و توشه های آن جز زاد و توشه
تقوی بي فايده است [7] کسی که به مقدار کفايت از آن قانع باشد آرامش
بيشتری بدست مي آورد و آن کس که از آن بسيار بطلبد وسائل نابودی خود
را بيشتر فراهم ساخته است [8] و همانچه بدست آورده بزودی از دست مي رود
کسانی که به آن تکيه کردند به درد و رنج انداخت [9] و افرادی که به آن
اطمينان نمودند به زمينشان زد چه افراد پرابهتی که سرانجام دنيا آنها
را حقير و کوچک ساخت [10] و متکبران و فخرفروشانی که به خاک مذلت
کشانيد حکومت و رياست آن ناپايدار زندگی آن تيره [11] گوارايش ناگوار
شيرينی آن تلخ و طعام آن سم است [12] طنابهايش کهنه و پوسيده زندگانش در
معرض مرگ و تندرستانش در معرض بيماری [13] حکومت آن بر باد مي رود و
نيرومندانش مغلوب مي شوند نعمتهای فراوانش به نيستی مي گرايد [14] و
همجوارانش غارت مي شوند . مگر شما در جايگاه پيشينيان خود قرار
نگرفته ايد ؟ [15] آنها که عمرشان از شما طولاني تر و آثارشان بادوام تر و
آرزويشان درازتر افرادشان فزونتر و لشکرهاشان انبوه تر بودند [16] دنيا را
پرستيدند آنهم چه پرستيدنی و آنرا برگزيدند چه برگزيدنی [17] سپس
بدون زاد و توشه ای که بمنزلگاهشان برساند و بدون مرکبی که راه را
بسرعت بپيمايد از آن کوچ کردند [18] آيا به شما خبر داده اند که دنيا
غرامت اين همه زيانها را به آنها داده باشد ؟ و يا کمکی به آنها کند ؟
و يا لااقل برای آنان همنشين خوبی باشد ؟ [1] بلکه به عکس آنها را در
زير آفتهای گوناگون قرار داد و با محنتها خوارشان کرد [2] و با مشکلات و
بيچارگيها آنها را ذليل نمود آنها را به صورت بخاک افکنده و
پايمالشان کرده [3] و گردش روزگار را بر ضد آنها برانگيخته است به خوبی
مشاهده کرديد که دنيا در برابر آنها که در مقابلش خضوع کنند [4] و آن را
بر همه چيز مقدم دارند و به آن تکيه نمايند چهره درهم مي کشد ناآشنا
جلوه مي کند و اين هنگامی است که از آن برای هميشه کوچ کنند . [5] آيا هيچ
مشاهده کرده ايد که دنيا برای دنياپرستان زاد و توشه ای جز گرسنگی فراهم
کند ؟ و جز فشار و تنگی محلی برای آنان فراهم سازد ؟ [6] و جز تاريکی برای
آنان نوری به ارمغان آورد ؟ و يا جز ندامت چيزی به بار آورد ؟ آيا
چنين دنيائی را بر همه چيز مقدم مي شمريد ؟ [7] و به آن مطمئن مي گرديد ؟ و
يا مردم را بسوی آن تحريض مي کنيد ؟ دنيا بد خانه ايست برای کسی که
نسبت به آن بدگمان نباشد [8] و در سکونت گزيدن در آن خوفی نداشته باشد
پس بدانيد و حتما مي دانيد [9] که سرانجام دنيا را ترک ميگوئيد و از
آن کوچ مي کنيد شما بايد پند بگيريد از آنها که مي گفتند چه کسی از ما
نيرومندتر است ؟ [10] که همانها را بسوی قبرشان حمل کردند در حاليکه
اختياری از خود نداشتند درون قبرها وارد شدند [11] در حاليکه ميهمان
ناخوانده ای بودند در دل سنگها خانه های قبر برای آنها ساخته شد [12] و از
خاک کفنهائی و از استخوانهای پوسيده همسايگانی ولی آنها همسايگانی
هستند که هيچ صدائی را پاسخ نمي گويند [13] و در برابر ستمگران کمکی برای
نجات همسايه خود نمي کنند و به گريه ها اعتنا نمي نمايند چنان نسبت به
همه چيز بي تفاوت مي شوند که نه از باران خوشحال [14] و نه از قحطسالی
مايوس مي گردند گرد همند ولی تنهايند همسايه اند ولی از هم دور [15] با
يکديگر فاصله ای ندارند ولی هيچگاه به ديدار هم نمي روند نزديکند ولی
گوئی با هم فاصله ها دارند عاقلانی هستند که کينه ها از دل آنها رفته [16]
بيخبرانی هستند که حسد در دلشان فرو مرده از زيان آنها ترسی نيست [17] و
به دفاع آنها اميدی نمي باشد درون زمين را به جای برونش انتخاب کردند
و خانه تنگ و تاريک را بجای خانه های وسيع برگزيدند [18] به جای بستگان
وادی غربت و به جای نور ظلمت را ترجيح دادند به زمين بازگشتند
آنچنانکه در آغاز از آن به وجود آمدند پابرهنه و عريان شدند .
[1] با اعمال خود از آن بسوی زندگی هميشگی و سرای جاودانی کوچ کردند
همچنانکه خداوند سبحان مي فرمايد : [2] همانطور که در آغاز آفريديم باز هم
برمي گردانيم وعده ای است قطعی که حتما آن را انجام خواهيم داد
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 112
[3] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده ناتوانی بندگان از
وصف خدا [4] آيا هنگامی که [ فرشته مرگ ] وارد منزلی ميشود او را با حس
درک مي کنيد ؟ و آيا وقتيکه کسی را قبض روح مي نمايد وی را مي بينيد ؟
[5] و حتی چگونگی قبض روح کردن جنين را در شکم مادر مي توانيد تشخيص دهيد ؟
که آيا از پيکر مادر وارد مي شود [6] يا اينکه روح به اذن پروردگار دعوت
او را اجابت مي کند [ و خارج مي شود ] ؟ يا اينکه همراه او در رحم مادر
ساکن است ؟ [7] آن کس که از صفات مخلوقی مانند خود عاجز است چگونه
مي تواند پروردگار خويش را توصيف کند ؟ [ و آن کس که چگونگی کار
فرشته قبض ارواح را نمي داند با اينکه مخلوقی بيش نيست چگونه انتظار
دارد بکنه ذات خدا پي ببرد و او را توصيف نمايد ؟ ]
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 113
[8] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده نکوهش از دنياپرستي
[9] شما را از دنيا برحذر مي دارم زيرا منزلی است که هر آن از آن بايد
آماده کوچ بود و جايگاه اقامت نيست . [10] خويش را با مکر و غرور زينت
کرده و با زيورش فريب داده است خانه ای است که در نظر مالک اصلی
بي ارزش است [11] حلالش را با حرامش و خيرش را با شرش زندگيش را با
مرگش شيرينيش را با تلخيش بهم آميخته [12] بهمين دليل خداوند آن را
مخصوص اولياء خويش قرار نداده و از اعطای آن به دشمنانش مضايقه
نکرده است . [1] نيکيهايش کم و شر و بديهايش آماده جمعش رو به فنا
مي رود حکومتش رو به نيستی مي گرايد و آباديش ويران مي شود [2] چه ارزشی
دارد سرائی که همچون عمارتهای فرسوده فرومي ريزد و چه خوشی مي تواند
داشته باشد عمری که همچون زاد و توشه پايان مي گيرد ؟ [3] و چه لذت و
خوبی دارد اين زندگی که همچون ايام سفر به آخر مي رسد ؟ واجبات
خداوند را جزو خواسته های خويش بدانيد [4] و از او بخواهيد که در ادای
حقش و آنچه از شما خواسته است ياريتان کند [5] پيش از آنکه شما را
بسوی مرگ فراخوانند دعوت مرگ را به گوشهای خويش برسانيد [6] زاهدان در
دنيا اگر چه بخندند قلبشان مي گريد و اگر چه فرحناک باشند اندوهشان
شديد است [7] و اگر چه با مواهبشان مورد غبطه واقع شوند بغض و
ناراحتيشان نسبت بخويش فراوان است . ياد مرگ از قلبهايتان پنهان
شده [8] و آمال و آرزوهای دروغين در وجودتان حاضر گشته نفوذ دنيا بر شما
بيش از آخرت است [9] و متاع زودرس دنيا شما را از ياد متاع جاودانی
آخرت بيرون برده است شما همه از نظر دين خدا برادر [ و برابريد ]
[10] چيزی جز زشتی درون و سوءنيت شما را از هم پراکنده نکرده نه به يکديگر
کمک مي کنيد و نه همديگر را نصيحت [11] نه بهم بذل و بخششی داريد و نه به
يکديگر مهر و محبت می ورزيد شما را چه شده ؟ که با رسيدن به مقدار
کمی از دنيا فرحناک و بانشاط مي شو يد [12] ولی از دست رفتن و محروميت
فراوان آخرت شما را محزون نمي کند ؟ [13] و هرگاه متاع ناچيزی از دنيا
را از دست بدهيد شما را مضطرب و پريشان مي کند تا آنجا که آثار آن در
چهره هايتان آشکار [14] و در برابر آنچه از دست داده ايد کم صبری مي کنيد
گويا اينجا سرای اقامت هميشگی شما است ؟ [15] و گويا وسايل آن
برای شما هميشه جاويد است ؟ . آن چنان اين مطلب آشکار است که
همه عيب يکديگر را مي دانيد و اگر بر زبان نمي آوريد [16] به خاطر آن
است که مي ترسيد همان عيب را در باره شما بازگو کنند [ گويا ] دست
به دست يکديگر داده ايد که آخرت را ترک گوئيد و نسبت به دنبا عشق
ورزيد [17] دينتان لقلقه زبانتان شده [ با اين زبان بازی ] به کس ی ميمانيد
که از کارش فراغت يافته و رضايت مولای خويش را فراهم آورده است .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 114
[1] از خطبه هائی است که امام ( ع ) فرموده پند و اندرز به مردم [2] ستايش
مخصوص خداوندی است که حمد را به نعمت و نعمت را به شکر
پيوند داده [3] او را بر نعمتهايش همانگونه ستايش مي کنيم که بر
بلاهايش و از او در مقابله با نفس سرکشی که در انجام اوامرش سستی
مي کند [4] و در ارتکاب نواهيش سرعت مي گيرد ياری مي طلبيم و از گناهانيکه
علمش به آنها احاطه دارد [5] و کتابش آنها را بر شمرده استغفار مي نماييم .
آنهم با آن علمی که به همه جا راه دارد و کتابی که همه چيز را احصاء
مي کند . [6] و همچون کسی که غيبها را با چشم مشاهده مي کند و در کنار آنچه
وعده داده شده ايستاده است به او ايمان مي آوريم : ايمانی که اخلاص آن
شرک را مي راند [7] و يقينش شک و ترديد را مي زدايد . و گواهی مي دهيم که
غير از او معبودی نيست و شريک ندارد [8] و شهادت مي دهيم که محمد ( ص )
بنده و فرستاده اوست [9] شهادتی که سخن را بالا مي برد و عمل را به
پيشگاه خدا [ به مرحله قبول مي رساند ] . شهادتی که در هر ميزانی
گذاشته شود سبک نمي گردد [10] و از هر ميزانی برگرفته شود سنگين نخواهد بود
[11] ای بندگان خدا شما را به تقوا توصيه مي کنم که هم زاد و توشه است
و هم پناهگاه : زادی که انسان را به سرمنزل مقصود مي رساند [12] و پناهگاهی
که او را از خطرها نجات مي دهد دعوت کننده به آن بهترين دعوت کنندگان
و پاسدارش بهترين پاسداران [13] و به همين دليل دعوت خود را به گوش
همگان رسانيده و موجب رستگاری حافظان آن شده است . [14] ای بندگان خدا
ترس از خدا دوستان خدا را از ارتکاب محرمات باز مي دارد و قلبهاشان
را قرين خوف وخشيت قرار مي دهد [15] آنچنانکه آنها را در دل شب بيدار
مي دارد [ و به راز و نياز با خدا برمي خيزند ] و در روزهای گرم و سوزان
به روزه وامي دارد [16] مشقت را به جای راحتی و تشنگی را به جای سيرابی
انتخاب کرده اند پايان زندگی را نزديک شمرده 000 [1] و به انجام اعمال
نيک مبادرت ورزيده اند آرزوها را تکذيب کرده اند و سرآمد زندگی را
در نظر داشته اند سپس آگاه باشيد که دنيا سرای فناء مشقت [2] دگرگونی و
عبرت است : از فنای روزگار که تيرهايش خطا نمي کند [3] و مجروحانش
بهبودی نمي يابند زندگان را هدف تير مرگ و تندرستان را هدف بيماری
قرار مي دهد [4] و نجات يافتگان را به هلاکت مي کشاند خورنده ای است که
هرگز سير نمي شود و نوشنده ای است که هيچگاه عطشش فرو نمي نشيند . [5] از
سختی و مشکلات آن اين است که : آدمی آنچه را که نمي خورد جمع مي کند و
آنچه را که در آن ساکن نمي گردد بناء مي نهد [6] سپس به سوی خدا ميرود در
حاليکه نه مالی و نه خانه ای را بهمراه مي برد . و از دگرگونيهای آن اين
است که : آن کس که [ ديروز ] مورد ترحم مردم بود [ امروز ] مورد
غبطه واقع مي شود [7] و آن کس که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار مي گيرد اين
نيست مگر به خاطر نعمتهائی که به سرعت دگرگون مي شود و بلاهائی که
ناگهان نازل مي گردد . [8] و از نکات عبرت انگيز آن اين است که انسان در
حالی که نزديک است به آرزويش برسد ناگهان اجلش فرامي رسد و اميدش
را قطع مي کند [9] نه به آرزو رسيده و نه آنچه مورد آرزوی او است باقی
مي ماند . سبحان الله سرور و نشاطش چه غرورآور است [10] و سيرابيش چه
تشنگي زا ؟ و چه سايه اش زود از ميان مي رود نه آنچه مي آيد رد مي شود و
نه آنچه گذشته است بازمي گردد [11] سبحان الله چه زندگان به مردگان
نزديکند چون زودی به آنها ملحق ميشوند و چقدر مردگان از زندگان
دورند چون به کلی جدا شده اند . [12] هيچ چيز بدتر از شر و بدی نيست جز کيفر
آن و هيچ چيز نيکوتر از خير و نيکی نيست جز پاداش آن [13] همه چيز
دنيا شنيدنش بزرگتر است از ديدنش [14] ولی همه چيز آخرت ديدنش از
شنيدنش بزرگتر خواهد بود پس مي بايست شنيدن از ديدن [15] و خبر از
پنهانيها شما را کفايت کند آگاه باشيد هرگاه از دنيای شما کم شود و
به آخرتتان افزوده گردد [16] بهتر از آن است که از آخرتتان کم و به
دنيايتان افزوده شود چه بسا کم شدنهائی که سود به همراه دارد [17] و چه
افزايشهائی که خسران و زيان بدنبال مي آورد دامنه آنچه به آن مامور
شده ايد گسترده تر است تا آنچه از آن منع گرديده ايد [1] آنچه بر شما حلال شد
000 بيشتر است از آنچه حرام گرديده پس کم را به خاطر زياد ترک
گوئيد و آنچه محدودتر است به خاطر گسترده تر رها کنيد [2] روزي هايتان
را ضمانت کرده و شما را بکار امر فرموده پس نبايد در طلب آنچه
تضمين شده است [3] نسبت به آنچه بر شما واجب است بيشتر کوشش کنيد با
اينکه به خدا سوگند [4] آنچنان نادانی و شک و يقين به هم آميخته که گوئی
آنچه تضمين شده بر شما فرض است [5] و آنچه واجب گرديده از شما برداشته
شده [6] پس به عمل مبادرت ورزيد و از فرارسيدن ناگهانی مرگ بترسيد
زيرا آنچه از روزی از دست رفته اميد بازگشت آن هست اما آنچه از
عمر گذشته اميد بازگشت آن نمي رود [7] آنچه امروز از بهره دنيا کم شده
ممکن است فردا اضافه گردد [8] ولی آنچه ديروز از عمر گذشته امروز اميد
بازگشتش نيست . اميد به آينده است [9] و نوميدی از گذشته : پس
آنچنانکه شايسته است از خدا بترسيد و نميريد مگر آنکه مسلمان باشي
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 115
[10] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده دعايی برای طلب باران
[11] خداوندا کوههای ما از بي آبی از هم شکافته و زمين ما به صورت غبار در
آمده است چهارپايان ما در عطشند [12] و در خوابگاه خويش متحيرند همچون
زنان بچه مرده ناله سر داده اند [13] و از زيادی رفت و آمد به سوی چراگاهها
و آب گاهها [ و نيافتن آب و علف ] خسته شده اند . [14] بار خدايا به
ناله گوسفندان و آتش و آه سوزناک شتران رحم فرما بار خدايا به
سرگردانی آنها در راهها [15] و ناله هاشان در خوابگاهها ترحم فرما . الها
هنگامی بيرون آمده ايم [16] که خشکسالی پي درپی به ما هجوم آورده و ابرهای
به ظاهر پرباران از ما پشت کرده اند [1] تو مايه اميد هر بيچاره 000 و
حل کننده مشکلات هر طلب کننده در اين هنگام که ياس و نوميدی بر مردم
چيره شد [2] و ابرها از باريدن بازداشته شد و حيوانات بيابانی رو به هلاکت
گذارده اند تو را مي خوانيم و تقاضا داريم که ما را به اعمالمان مؤاخذه
نکنی و ما را به گناهانمان مگيری [3] رحمتت را به وسيله ابرهای
پرباران و بهاران پرگياه [4] و گياهان سرسبز و پرطراوت بر ما گسترده دار
باران دانه درشت خود را آنچنان بر ما ببار که زمينهای مرده زنده
شوند [5] و آنچه از دست رفته است باز گردد . پروردگارا بارانی
زنده کننده سيراب سازنده کامل همگانی [6] پاکيزه پربرکت گوارا روياننده از
ناحيه خودت بر ما نازل فرما بارانيکه گياهان پربرکت و شاخه های
پرثمر به بار آورد [7] و برگهايش سرسبز و خرم باشد چنان که بندگان ضعيف
را به توان رساند و سرزمينهای مرده را زنده گرداند. [8] خداوندا آبی ده
که تپه ها و کوههای بلند ما را پرگياه سازد و در دامنه ها و دشتها جاری
گردد [9] سرزمين ما را برکت بخشد ميوه ها با آن به ما روی آورند حيوانات
ما با آن زندگی کنند [10] و سرزمينهای دورتر از ما نيز با آن بهره مند گردند
و روستاهای ما از آن مدد گيرد . [11] [ همه اينها را ] از برکات واسع و
عطاهای فراوان خويش بر سرزمينهای فقير و حيوانات وحشی عنايت فرما [12]
[ خداوندا ] بارانی دانه درشت و پي درپی برای سيرابی گياهان ما
فروفرست [13] آن چنانکه قطراتش يکديگر را برانند و دانه هايش به شدت
بر هم کوبيده شوند [14] نه رعد و برقی بي باران و ابری بي ثمر و نه ابرهای
کوچک و پراکنده و نه دانه هائی ريز همراه بادهای سرد [15] [ بلکه بارانی
مرحمت کن ] که قحطي زدگان به نعمت فراوان رسند و به برکت آن
خشکسالي زدگان زنده گردند . [16] زيرا توئی که : بعد از نوميدی مردم باران
را فرومي فرستی و رحمتت را بر آنها همه جا گسترش مي دهی و تو سرپرستی
هستی که همه کارهايت ستوده است [1] تفسير کلمات مشکلی که در
اين خطبه آمده است شريف رضی مي گويد : انصاحت جبالنا يعنی کوهها
براثر خشکی از هم شکافته است و انصاح الثوب وقتی گفته مي شود که
لباس از هم شکافته باشد انصاح النبت و صاح و صوح به هنگامی که
گياه خشک گردد مي گويند و همه اين چند واژه به يک معنی است . و جمله
وهامت دوابنا از ماده هيام به معنی عطش است . و حدابير
السنين جمع حدبار به معنی شتری است که بر اثر راه رفتن ناتوان
شده است . امام ( ع ) سالهای قحطی را به چنين شتری تشبيه کرده است .
ذوالرمه شاعر مي گويد : حدابير ماتنفک الا مناحه علی الخسف او
نرمی بها بلدا قفرا شتران ناتوانی که هيچگاه از هم جدا نمي گردند جز در
خوابگاه ها يا اينکه آنها را در محيطهای بی آب و علف قرار دهند و
جمله و لا قزع ربابها يعنی از قطعات کوچک و پراکنده ابر نباشد .
و جمله و لا شفان ذهابها در تقدير و لا ذات شفان ذهابها به
معنی باد سرد و ذهاب به معنی بارانهای نرم مي باشد . و کلمه
ذات حذف گرديد .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 116
[2] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده امام ( ع ) يارانش را
اندرز ميدهد [3] خداوند پيامبر اسلام را فرستاد تا به سوی حق دعوت نمايد و
گواه اعمال خلق باشد . او بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را
رسانيد [4] و در راه خدا با دشمنانش بدون عذر نبرد کرد [5] پيشوای پرهيزگاران
است و روشني بخش چشم هدايت شدگان . [6] بخش ديگری از اين خطبه است :
اگر شما همانند من از آنچه پنهان است خبر داشتيد از خانه ها بيرون
مي آمديد [7] و سر به بيابان مي گذارديد بر اعمال خويش گريه مي کرديد و
همچون زنان مصيبت ديده به سر و سينه مي زديد [8] ثروت خويش را بدون
نگهبان و بي آنکه کسی را جانشين خود قرار دهيد رها مي ساختيد [9] و هر کدام
از شما تنها به خود مي پرداختيد و به ديگری توجه نمي کرديد ولی آنچه را
که به شما تذکر داده اند فراموش کرده ايد . [1] و از آنچه شما را برحذر
داشته اند ايمن گشته ايد عقل شما گم شده و امورتان پراکنده گشته [2] بخدا
سوگند علاقه داشتم که خداوند بين من و شما جدائی افکنده بود و مرا به
کسی که نسبت به من سزاوارتر و شايسته تر است ملحق ساخته بود [3] همانها
که به خدا سوگند افکارشان خجسته عليم و بردبار [4] گويندگان سخن حق و
ترک کنندگان طغيان و ستم آنها که پيش از ما در طريق راست قدم
نهاده اند [5] و در راه روشن به سرعت گام برداشتند . پس به سعادت
جاويدان [6] و زندگی گوارا و پرکرامت دست يافتند . آگاه باشيد به خدا
سوگند پسرکی از طايفه بني ثقيف که هوسباز و متکبر است بر شما
مسلط مي شود [7] اموال و کشتزارها و باغهای سرسبز شما را مي خورد چربی و رمق
شما را مي گيرد فشارت را بيشتر کن ای اباوذحه [ تا مي توانی اين
مردم را در فشار بگذار و از آنها انتقام بگير ] [8] شريف رضی مي گويد :
وذحه خنفساء [ نوعی از حشرات و سوسکها که در نقاط بسيار آلوده
يافت مي شود ] مي باشد . و اين سخن اشاره به حجاج است حجاج با
سوسک داستانی دارد که اينجا جای ذکر آن نيست .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 118
[1] از سخنانی است که امام ( ع ) ايراد فرموده ياران شايسته امام
( ع ) [2] شما ياوران حقيد و برادران دينی سپرهای روز گرفتاری و پيکار [3] و
رازداران در برابر افشاکنندگان اسرار با نيروی شما پشت کنندگان به حق
را مي کوبم و به کمک شما به اطاعت روي آوران به حق اميدوارم [4] مرا با
خيرخواهی خالصانه و سالم از هر گونه شک و ترديد ياری کنيد [5] بخدا سوگند
من به مردم از خودشان سزاوارترم
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 119
[6] از سخنانی است که امام ( ع ) ايراد فرموده [ پس از جنگ صفين
و نهروان در آن هنگام که مردم را گرد آورد و به جهاد تحريض کرد و
آنها مدتی سکوت کردند و به ندای امام پاسخ نگفتند] [7] فرمود : شما را چه
مي شود ؟ مگر لاليد ؟ [ چرا سخن نمي گوئيد ؟ ] گروهی گفتند : ای
اميرمؤمنان اگر تو حرکت کنی در رکابت خواهيم بود . [8] امام فرمود :
چرا چنين هستيد ؟ هرگز به راه راست موفق نشويد و هيچگاه در راه
حق قدم مگذاريد [9] آيا در چنين شرايطی سزاوار است من شخصا به سوی
ميدان نبرد حرکت کنم [ نه ] در اين موقع مي بايست [10] مردی از شما که من
از شجاعت و دلاوريش راضی باشم و به او اطمينان داشته باشم به سوی
دشمن بسيج شود . [11] برای من سزاوار نيست که لشگر ،شهر، بيت المال ، جمع آوری
خراج ، قضاوت بين مسلمانان [12] و نظر و توجه به حقوق مطالبه کنندگان را رها
سازم و با گروهی از لشگر به دنبال گروههای ديگر خارج گردم [13] و همچون
تيری در جعبه خالی اين طرف و آن طرف افتم . من همچون محور سنگ آسياب
هستم 0000 [1] که بايد در محل خود بمانم و همه اين امور پيرامون من و به
وسيله من گردش کند .اگر من [ در اين شرايط خاص ] از مرکز خود دور
شوم مدار همه کارها به هم مي ريزد و نتيجه آن دگرگون مي گردد [2] سوگند
مي خورم که اين پيشنهاد بد و نامتناسبی است . بخدا سوگند اگر اميد
شهادت بهنگام برخورد با دشمن نداشتم [3] اگر چنين سعادتی نصيب من شود
بر مرکب خويش سوار مي شدم [4] و از شما فاصله مي گرفتم و مادام که
نسيمها بسوی شمال و جنوب در حرکتند [ هيچگاه ] بسراغ شما نمي آمدم [5] چه
شما بسيار طعنه زن عيبجو رويگردان از حق و پرمکر و حيله هستيد . تعداد
فراوان شما با کمی اجتماع افکارتان سودی نمي بخشد [6] من شما را به راه
روشنی واداشتم که جز افراد ناپاک در آن هلاک نگردند . [7] آن کس که در
اين راه استقامت گزيد به بهشت شتافت و هر کس پايش لغزيد به جهنم
واصل شد
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 120
[8] از سخنانی است که امام ( ع ) ايراد فرموده در اين خطبه به گوشه ای از
سجايای خويش اشاره کرده و به مردم اندرز مي دهد [9] به خدا سوگند تبليغ
رسالتها وفای به پيمانها و تفسير کلمات [ خداوند ] به من آموخته شده
[10] درهای دانش و روشنائی امور نزد ما اهلبيت است .[11] آگاه باشيد قوانين
دين يکی است و راههای آن سهل و مستقيم و نزديک است کسی که از آن
راه برود به قافله حق ملحق مي شود و به غنيمت مي رسد [12] و هر کس از آن
بازايستد گمراه و پشيمان مي گردد . برای آن روز که ذخيره ها را پس انداز
مي کنند و اسرار فاش مي گردد عمل کنيد [13] کسيکه از فکر و عقل خويش بهره
نگيرد در پندگرفتن از ديگران عاجزتر خواهد بود . [14] از آتشی بپرهيزيد که
حرارتش شديد ژرفای آن زياد و زيور آن غل و نجير آهنين است 000
[1] و آشاميدنی آن آب جوشان ميباشد . آگاه باشيد ذکر خيری که خداوند پس از
انسان برای او در ميان مردم قرار دهد [2] بهتر است از مالی که بعنوان
ارث برای کسی بگذارد که سپاسش نکند .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 121
[3] از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده پس از ليله الهرير
يکی از ياران امام ( ع ) بپاخواست و گفت : تو ما را از مسأله
حکميت نهی کردی سپس به آن امر فرمودی ما نفهميديم کدام يک از اين
دو دستور صحيح است ؟ امام ( ع ) [ از اين سخن ناراحت شد ] و دستها
را به هم زد سپس فرمود : [4] اين جزای کسی است که بيعت را ترک کند و
پيمان را بشکند بخدا سوگند هنگامی که شما را دستور به جهاد [ با
لشکر معاويه ] دادم [5] شما را وادار به کاری کردم که خوشايندتان نبود
ولی خداوند خيرتان را در آن قرار داده بود اگر شما در برابر اين دستور
تسليم شده بوديد به هنگامی که در مسير حق گام برمي داشتيد رهبرتان بودم
[6] و اگر منحرف مي شديد شما را به راه بازمي گرداندم و اگر خودداری
مي کرديد کسانی را به جای شما مي گماردم و به هر حال برای من اطمينان
بخش بود [7] اما [ افسوس که شما هرگز تسليم فرمان من نبوديد ] من با
کمک چه کسی بجنگم ؟ و به که اعتماد کنم ؟ [ عجبا ] من مي خواهم به
وسيله شما بيماريها را مداوا کنم اما شما خود درد منيد من
به کسی مي مانم که بخواهد خار را به وسيله خار بيرون آورد [8] با اينکه
مي داند خار همانند خار است . بارخدايا طبيبان اين درد جانگزا خسته
شده اند [9] بازوی توانای رادمردان در کشيدن آب همت از چاه وجود اين مردم
که دائما فروکش مي کند ناتوان گرديده [10] کجايند مردمی که به اسلام دعوت
شدند و پذيرفتند ؟ قرآن را تلاوت کردند و آن چنانکه بايد آن را
شناختند ؟ [11] به سوی جهاد برانگيخته شدند و عاشقانه همچون عشق ناقه
به فرزندانش به سوی آن به راه افتادند ؟ غلاف شمشيرها را کنار
انداختند [12] و گرداگرد زمين را گروه گروه و صف به صف احاطه کردند ؟
[13] بعضی شهيد گشتند و برخی نجات يافتند ؟ هيچگاه از زنده ماندن کسی در
ميدان جنگ شاد نمي شدند و در مرگ شهداء نيازی به تسليت نداشتند .
[1] براثر گريه [ از خوف خدا ] چشمانشان ناراحت بود و از زيادی روزه
شکمها از غذا تهی [2] دعاهای بسيار لبهايشان را خشک و شب زنده داری
چهره هاشان را دگرگون کرده بود [3] و غبار خشوع بر چهره هاشان نشسته بود [ در
ميدان جهاد همچون شير مي غريدند و بهنگام شب با خدا رازو نياز داشتند ]
آنها برادران من بودند که رفتند بر ما شايسته است تشنه ملاقاتشان
باشيم [4] و از فراقشان انگشت حسرت به داندان بگزيم . شيطان راههای
خويش را برای شما آسان جلوه مي دهد [5] و ميخواهد پيمان دين شما را گره
گره بگشايد و بجای جمعيت و هم آهنگی تفرقه [6] و بوسيله تفرقه فتنه
برقرار سازد . بنابراين از وسوسه ها و فريبهای او روی بگردانيد [7] کسی که
به شما نصيحت را هديه کند آن را بپذيريد و قبول کنيد و آن را در درون
وجود خود نگهداری نمائيد .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “دانش عمومی”