خطبه های حضرت علی (ع)

در اين بخش مي‌توانيد در مورد تمامي مسائل مرتبط با دانش عمومي به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, شوراي نظارت

Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 218
[10] از سخنان امام ( ع ) که درباره کسانی که برای مبارزه با وی به سوي
بصره حرکت کردند فرموده است [11] بر ماموران من و خزانه داران
بيت المال مسلمانان که در اختيار من است وارد شدند [12] و در شهری که همه
مردمش در اطاعت و بيعت من هستند قدم گذاردند وحدت آنها را بر هم
زدند و جمعيت آنها را 000 که همه با من بودند به شورش واداشتند [1] و بر
شيعيان من حمله بردند عده ای را از روی خدعه و ناجوانمردانه کشتند [2] و
گروهی هم با شهامت دست به شمشير برده استقامت ورزيدند و شديدا با
دشمن جنگيدند تا آنکه خداوند را صادقانه ملاقات کردند [ و شربت
شهادت را نوشيدند ]
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 219
[3] از سخنان امام ( ع ) و اين سخن را امام هنگامی فرمود که از کنار
کشته طلحه بن عبدالله و عبدالرحمان بن عتاب بن اسيد در روز جنگ
جمل عبور نمود [4] ابومحمد در اين مکان غريب مانده است [5] سوگند به
خدا من نمي خواستم قريش در زير اين آسمان کشته افتاده باشند [6] انتقام
خود را از بني عبدمناف گرفتم [ و قصاص خون شيعيان را نمودم ] و
اما رؤسای بني جمح از دست من فرار کردند . [7] آنها به سوی امری گردن
کشيده بودند که اهليت آن را نداشتند و پيش از آنکه به آن برسند
گردنهاشان شکسته شد
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 220
[8] از سخنان امام ( ع ) اين سخن در توصيف پوينده راه خدا است [9] عقلش را
زنده ساخته و شهواتش را ميرانده است تا آنجا که جسمش به لاغری
گرائيده [10] و خشونت و غلظت اخلاقش به لطافت تبديل شده برقی پر نور در
وجودش درخشيده و راه هدايت را برايش روشن ساخته [11] و در طريق الهی او
را به راه انداخته همواره در مسير تکامل از بابی به باب ديگر منتقل
شده تا به باب سلامت و سرای زندگی جاودانی راه يافته [12] و در قرار امن و
راحت با آرامش و اعتماد قرار گرفته است . [ اينها همه به خاطر ] آن
است که عقل و قلبش را به کار واداشته و پروردگارش را راضی ساخته
است .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 221
[1] از سخنان امام ( ع ) اين سخن را پس از تلاوت اين آيات الهاکم
التکاثر حتی زرتم المقابر بيان فرمود . [2] شگفتا چه هدف بسيار
دوری و چه زيارت کنندگان غافلی و چه افتخار موهوم و رسوائی به
ياد استخوانهای پوسيده کسانی افتاده اند که سالها است خاک شده اند
آن هم چه يادآوری آنها با اين فاصله [3] به ياد تفاخر به کسانی افتاده اند
[که هيچگونه سودی به حالشان نخواهد داشت ] [4] آيا به خوابگاه ابدی پدران
خويش افتخار مي کنند ؟ و يا با شمارش تعداد مردگان و نابودشدگان خود
را بسيار مي شمرند ؟ [5] [ گوئی ] خواهان بازگشت اجسادی هستند که تار و
پودشان از هم گسيخته و حرکاتشان به سکون تبديل يافته [6] [ اين اجساد
پوسيده ] اگر مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا باعث افتخار [7] اگر
با توجه به وضع آنان به آستانه تواضع فرود آيند عاقلانه تر است تا آنان
را وسيله سربلندی قرار دهند [8] [ اما ] به آنها با چشمان کم سو نگاه
انداختند و در اثر اين کوته بينی در دريای جهل و غرور فرورفتند . [9] اگر
شرح حال آنان را از عرصه های ويران آن ديار و خانه های خالی بپرسند [10] پاسخ
خواهند داد در زمين گم شدند [ و بدنهاشان خاک و خاک آنها معلوم
نيست در کجا پراکنده و جزء چه موجودی شده است ] شما نيز بعد از
آنان در غرور و جهل قرار گرفته ايد [11] بر جمجمه آنها قدم مي گذاريد و بر
اجساد آنها زراعت مي کنيد [12] و از آنچه باقی گذارده اند مي خوريد و در کهنه
خانه های آنها سکونت مي گزينيد [13] و زمان در فاصله بين شما و آنها بر شما
نوحه گری و زاری مي کند . [14] آنها پيش از شما به کام مرگ فرورفتند و برای
تعيين آب خورگاه از شما پيشی گرفتند [15] [ آری ] همانها که دارای مقامهای
عزت و درجات افتخار بودند سلاطين بودند و يا رعايای آنها 000 [1] [ پس
از مرگ ] در درون قبرها خزيدند و زمين بر آنها مسلط شد [2] از گوشتشان
خورد و از خونهايشان آشاميد [3] در حفره های گورستان به صورت جمادی بي رشد
و ناپيدا که اميد يافت شدن آن هرگز نيست قرار گرفتند . [4] ديگر وقوع
حوادث هراس انگيز آنها را به وحشت نمي اندازد و دگرگونيها آنها را
محزون نمي سازد به زلزله ها و اضطرابات اعتنائی ندارند [5] و به سر و
صداهای شديد گوش فرانمي دهند غائبانی هستند که انتظارشان کشيده نمي شود
و حاضرانی هستند که حضور نمي يابند جمع بودند و پراکنده شدند به
يکديگر الفت داشتند و جدا گرديدند [7] اگر اخبارشان به دست فراموشی
سپرده شده و ديارشان در سکوت فرورفته است براثر طول زمان و بعد محل
سکونت آنان نيست [8] بلکه جامی به آنها نوشانده اند که به جای سخن گفتن
گنگ و به جای شنوائی کر شدند [9] و حرکاتشان به سکون تبديل يافته است
و در ديد نخست پنداری که به خواب رفته اند [10] همسايگانی هستند که با
يکديگر انس نمي گيرند دوستانی هستند که به ديدار يکديگر نمي روند
[11] پيوندهای شناسائی در ميان آنها به کهنگی گرائيده و اسباب برادری قطع
گرديده [12] همه با اينکه جمعند تنهايند و با اينکه دوستند از يکديگر
دورند [13] نه برای شب صحبگاهی مي شناسند و نه برای روز شامگاهی [14] شب يا
روزی که رخت سفر مرگ در آن بسته اند برای آنها جاودان شده خطرات آن
جهان را وحشتناک تر از آنچه مي ترسيدند يافتند [15] و نشانه های آن را بزرگتر
از آنچه در نظر داشتند مشاهده کردند [16] برای وصول به هر يک از دو نتيجه
[ بهشت يا دوزخ ] تا محل قرارگاهشان مهلت داده شده و عالمی از بيم و
اميد برايشان فراهم ساخته [17] اگر مي خواستند آنچه را که در آنجا مشاهده
کرده اند و با چشم ديده اند توصيف کنند زبانشان عاجز مي ماند 000 [1] ولی
اگر آثارشان محو شده و اخبارشان منقطع گشته چشمهای عبرت گير آنها را
مي نگرد [2] و گوش دل اخبار آنان را مي شنود و با غير زبان خود حرف مي زنند
[3] و مي گويند : چهره های خرم و زيبا پژمرده شده و در حالت عبوسی فرو رفته
و اجسام و بدنهائی که در ناز و نعمت پرورش يافته بود از هم متلاشی
گرديده است [4] بر اندام خويش لباس کهنگی پوشيده ايم و تنگی قبر ما را
سخت در فشار قرار داده [5] وحشت و ترس را از يکديگر به ارث مي بريم و
خانه های خاموش [ قبر ] بر ما فروريخته [6] زيبائيهای اجساد ما را محو
کرده و نشانه های شناسائی چهرهای ما را دگرگون ساخته [7] اقامت ما در اين
خانه های وحشت زا طولانی شده نه از اين مشکلات فرجی يافته ايم و نه از
تنگی [ قبر ] گشايشی . [8] اگر آنها را در نظر خود مجسم کنيد و يا پرده ها
کنار رود آنان را ببينيد [9] در حالی که گوشهای آنان را حشرات خورده و کر
شده اند : [10] چشمهايشان به جای سرمه پر از خاک گرديده و فرو رفته اند و
زبانهائی که با سرعت و فصاحت سخن مي گفتند قطعه قطعه گرديده اند [11] قلبها
در سينه ها پس از بيداری به خاموشی گرائيده [12] و در هر يک از اعضای آنان
پوسيدگی تازه ای آشکار گشته و آنها را زشت ساخته [13] و راه آفات به سوی
اجسامشان به آسانی گشوده شده است همه تسليمند نه دستی برای دفاع
دارند و نه قلبی که با آن جزع کنند . [14] [ آری ] هنگامی که اينان را در
نظر مجسم سازی قلبهای پر غم و چشمانی پر خاشاک را مي بينی که از هر
نظر بيچاره اند همان بيچارگی که از آنها دور نمي شود [15] و شدت و اضطرابی
که جلا و روشنی را ندارد چقدر زمين اجساد عزيزان خوش سيما را که در
دنيا با غذاهای لذيذ و رنگين پرورش يافتند و در آغوش ناز و نعمت
بزرگ شدند به کام خود فروبرده [16] همانها که مي خواستند با سرور و خوشحالی
غمها را از دل بزدايند و به هنگام مصيبت برای از بين نرفتن طراوت
زندگی 000 با لهو و لعب خود را سرگرم مي ساختند [1] و در آن هنگام که در
سايه زندگی [ پر ناز و نعمت و ] غفلت زا آنها به دنيا و دنيا به
آنها مي خنديد [2] ناگهان روزگار با خارهای آلام و مصائب آنان را در هم
کوبيد، گذشت روزگار نيرويشان را در هم ريخت [3] مرگ از نزديک به آنان
نظر افکند و غم و اندوهی که از آن آگاهی نداشتند با آنها درآميخت
[4] غصه های پنهانی که حتی خيال آن را نمي کردند در وجودشان راه يافت و در
حالی که شديدا به سلامت و تندرستی انس داشتند بيماريها در پيکرشان
تولد يافت [5] در اين هنگام هراسان به آنچه پزشکان آنها را عادت داده
و آموخته بودند که حرارت را با برودت و برودت را با
حرارت تسکين بخشند روی آوردند [6] [ اما ] هيچ حرارتی را با برودت
خاموش نساختند جز اينکه حرارت شعله ورتر شد و هيچ برودتی را [ با
داروی حرارت ] تحريک نکردند جز اينکه برودت را تهييج نمود [7] و برای
اعتدال مزاج به وسيله هيچ داروئی نپرداختند جز اينکه آنها را آماده
بيماری ديگری نمود [8] تا آنجا که تسلي دهنده اش سست و پرستارش به غفلت
گرائيد و خاندانش از بيماريش خسته و ناتوان شدند [9] و از پاسخ سائلان در
مورد بيماری او عاجز ماندند و درباره همان خبر حزن آوری که از او کتمان
مي نمودند در پيش او به گفتگو پرداختند : [10] يکی مي گفت : تا هنگام مرگ
به همين وضع باقی است [ و با همين بيماری از دنيا مي رود ] ديگری
آرزوی بازگشت بهبوديش را داشت [11] سومی آنان را به شکيبائی در فقدانش
دعوت مي کرد و گذشتگان را به يادشان مي آورد [12] در همين حال که وی در شرف
سفر مفارقت دنيا و ترک دوستان بود [13] ناگهان عارضه ای گلوگير برايش
پيش آمد که فهم و درکش در حيرت افتاد و زبانش به خشکی گرائيد . [14] چه
وصايای لازم و مطالب مهمی که پاسخ آنها را مي دانست اما زبانش از
گفتن آنها بازمانده [15] و چه سخنان دردناکی که مي شنيد و خود را به کری
مي زد : [ اين زخم زبانها ] يا از شخص بزرگی بود که او را محترم
مي داشته و يا از کوچکی است که به او ترحم نموده است [16] [ خلاصه اينکه ]
مرگ دشواريهائی دارد که هراس انگيزتر از آن است که بتوان در قالب
الفاخ ريخت و يا انديشه های مردم دنيا بتوانند آنها را درک نمايند
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 222
[1] از سخنان امام ( ع ) اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :
[ يسبح له فيها بالغدو و الاصال رجال لاتلهيهم تجاره و لا بيع عن ذکر الله ]
[2] خداوند ياد خويش را جلای قلبها قرارداده که در اثر آن گوش پس از
سنگينی مي شنود [3] و چشم پس از کم سوئی مي بيند و بدين وسيله پس از لجاجت
و دشمنی منقاد و رام مي گردد . [4] خداوند که نعمتهايش بزرگ باد در
هر عصر و زمانی همواره بندگانی داشته که به فکر آنها الهام مي کرده [5] و
در وادی عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است . [ اين بندگان ] با
نور بيداری عقول چراغ فهم و بينائی در چشمها گوشها و دلها روشن
مي ساخته اند [6] انسانها را به ياد روزهای خاص الهی مي انداختند و از مقام
عظمت پروردگار آنان را بيم مي دادند اين افراد به منزله راهنمايان
بيابانها بودند [7] کسانی که راه مستقيم وسط را پيش گرفته طريقشان را
مي ستودند و آنان را به نجات بشارت مي دادند [8] و افرادی که به جانب چپ
و راست متمايل مي شدند از آنها انتقاد کرده و از هلاکت بيمشان مي دادند
[9] بدينگونه اين بندگان پاک چراغ آن تاريکيها و راهنمای آن پرتگاهها
بودند . [10] ياد خدا اهلی دارد که آن را به جای زرق و برق دنيا
برگزيده اند لذا هيچ تجارت و داد و ستدی آنها را از ياد خدا
بازنداشته است . [11] با همين وضع زندگی خود را ادامه مي دهند و غافلان را
با فريادهای خود متوجه کيفر محرمات الهی مي کنند [12] به عدالت فرمان
مي دهند و خود به آن عمل مي نمايند [13] مردم را از بدی باز مي دارند و خود به
گرد آن نمي چرخند با اينکه در دنيا هستند گويا آن را رها کرده و به
آخرت پيوسته اند [14] آنها ماورای دنيا را مشاهده کرده گويا از پشت ديوار
اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند 000 [1] و اقامت طولانی
آنجا را مشاهده مي کنند . و گويا رستاخيز وعده های خود را برای آنها
عملی ساخته است : آنها اين پرده ها را برای جهانيان کنار زده [2] حتی گويا
چيزهائی را مي بينند که ديگران نمي بينند و مطالبی را مي شنوند که ديگران
نمي شنوند . [3] اگر آنان را در پيشگاه عقل خود مجسم سازيد و مقامات ستوده
و مجالس آشکار آنان را بنگريد [4] مي بينيد که نامه های اعمال خويش را
گشوده و برای حسابرسی اعمال خود آماده شده اند [5] برای حساب هر کار کوچک
و بزرگی که به آن دستور داشته اند و کوتاهی کرده اند [6] و يا از آن نهی شده
و مرتکب گرديده اند سنگينی بار گناهانشان را به دوش گرفته [7] نمي توانند
کمر راست کنند گريه گلويشان را گرفته و با فرياد مي گريند و گريان با
هم گفتگو مي کنند [8] و با صدای بلند در پيشگاه پروردگار خويش در مقام
پشيمانی و اعتراف به تقصيرند [ آری اگر آنها را در پيشگاه عقلتان
مجسم کنيد ] خواهيد يافت که آنها نشانه های هدايتند [9] و چراغهای تاريکی
فرشتگان آنان را در ميان گرفته آرامش بر آنها نازل گرديده [10] درهای
آسمان به رويشان گشوده شده و مقام محترمی برايشان فراهم آمده است :
[11] مقامی که خداوند به آن نظر رحمت انداخته آنها را مي نگرد از سعی و
کوشش آنان راضی و موقعيتشان را مي ستايد . [12] با دعای خود از او آرامش
عفو و گذشت مي طلبند اينان گروگانان نيازمندی فضل و کرم اويند و
اسيران عظمت او . [13] غم و اندوه طولانی قلبشان را مجروح ساخته و گريه های
بسيار چشمهايشان را، [14] به هر دری که اميدواری به خدا در آن وجود دارد
دستی برای کوبيدن از سوی آنان دراز است از کسی درخواست مي کنند که
سختی و تنگی برايش معنی ندارد و اميدواران را محروم نمي سازد . [15] اکنون
به خاطر خود حساب خويشتن را برس زيرا ديگران حسابرسی غير از تو
دارند
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 223
[1] از سخنان امام عليه السلام اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :
يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم [2] [ اين آيه ] کوبنده ترين
دليل در برابر شنونده و قطع کننده ترين عذر شخص مغرور است همو که
جهالت و نادانيش او را خوشحال ساخته [ مي فرمايد ] : [3] ای انسان چه
چيز تو را بر گناه جرئت داده ؟ و چه چيز تو را در برابر پروردگارت
مغرور ساخته ؟ و چه چيز تو را بر هلاکت خويشتن علاقمند نموده است ؟
[4] مگر اين بيماری تو بهبودی نمي يابد ؟ و يا اين خوابت بيداری ندارد ؟
[5] چرا همانگونه که به ديگری رحم مي کنی به خود رحم نمي کنی ؟ تو که هرگاه
کسی را در دل آفتاب سوزان بيابی بر او سايه مي افکنی [6] و هرگاه بيماری
را ببينی که سخت ناتوان گشته از روی رحم بر او مي گريی [7] پس چه چيز تو
را بر اين بيماريت شکيبائی بخشيده ؟ و بر اين مصائبت صبور ساخته ؟ [8] و
چه چيز تو را از گريه بر خويشتن تسلی داده ؟ در حالی که هيچ چيز برای
تو عزيزتر از خودت نيست [9] و چگونه ترس از فرودآمدن بلا شب هنگام تو
را بيدار نکرده ؟ با اينکه در درون معصيت و گناه غوطه وری و در زير
سلطه و قدرت خداوند قرار داری [10] بيا اين بيماری دوری از خدا را
با داروی تصميم و عزم راسخ مداوا کن و اين خواب غفلتی که چشمت
را فراگرفته با بيداری برطرف ساز [11] بيا مطيع خداوند شو و به ياد او
انس گير خوب تصور کن که به هنگام روی گردانيدنت از خدا [12] او با
دادن نعمت به تو روی مي آورد به عفو و بخشش خويش دعوتت مي کند و تو
را در زير پوشش فضل و برکات خود قرار مي دهد . [13] اما در عين حال تو
همچنان به او پشت کرده و به ديگری روی مي آوری بلند مرتبه باد
خداوندی که با اين قدرت عظيم کريم است [14] و اما تو با اين ضعف و
حقارت چه بر معصيت او جرات ورزيده ای در صورتی که تو در کنف نعمتش
قرار داری [1] و در فراخنای فضل و رحمتش در حرکتی اما او فضل خويش
را از تو منع نکرده و پرده گناهانت را ندريده است [2] بلکه حتی يک
چشم برهم زدن از دائره لطفش بيرون نبوده ای : يا در نعمتی قرار داری که
به تو بخشيده [3] يا در گناهی که از آن پرده پوشی کرده و يا بلا و مصيبتی که
از تو برطرف ساخته است بنگر اگر از در اطاعتش در مي آمدی ديگر چگونه
بود ؟ [4] سوگند بخدا اگر اين وضع بين دو نفر که در نيرو و توان مساويند
وجود داشت [5] تو نخستين حاکمی بودی که خود بر مذموميت اخلاق و بدی
کردارت حکم مي کردی [6] حقا بايد بگويم : دنيا مغرورت نساخته و اين تو
هستی که به آن مغرور شده ای [7] در حالی که پندهای فراوانی در آن مي يابی
و تو را به عدل و انصاف دعوت کرده است [8] دنيا به هشدارهائی که در
مورد ريختن بلا به جانت و کاستن از نيرو و قدرتت به تو مي دهد
راستگوتر و وفادارتر است از اينکه به تو دروغ گويد و يا مغرورت سازد
[9] چه بسيار نصيحت کننده و پنددهنده ای است که نزد تو متهم است و چه
بسيار راستگويانی در مورد دنيا که تو آنها را دروغگو مي شماری [10] اگر
دنيا را از روی شهرهای ويران شده و خانه های در هم فروريخته بشناسی [11] آن
را يادآوري کننده ای دلسوز و واعظی گويا همچون دوستی مهربان که در رسيدن
اندوه به تو بخل مي ورزد خواهی يافت . [12] [ دنيا ] چه خوب سرائی است
اما برای آنها که آن را خانه هميشگی ندانند [13] و چه خوب محلی است برای
کسی که آن را وطن برنگزيند سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت کسانی
هستند که امروز از زرق و برق آن فرار مي کنند . [14] هنگامی که نفخه صور
بدمد و قيامت آشکار گردد و اهل هر معبدی به آن ملحق [15] و بندگان هر
معبودی به او بپيوندند و مطيعان به مطاع خود برسند [16] در آن هنگام نه
چشمی بر خلاف حق و عدالت در هوا گشوده [17] و نه قدمی آهسته در زمين جز به
حق برداشته شود . و در آن روز چه دليلهائی که ابطال نمي گردد و چه
عذرهائی که قطع نمي شود ؟ [1] بنابراين در جستجوی چيزی باشيد که عذر
خويش را با آن مدلل داريد و حجت و دليل خود را با آن استوار سازيد [2] و
آنچه باقی ماندنی است از ميان آنچه باقی نمي ماند انتخاب کنيد [3] و
وسيله ای برای سفر [ آخرت ] آماده نمائيد و چشم به جرقه های برق نجات
بدوزيد و بار و بنه اين سفر را محکم بر پشت مرکبها ببنديد .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 224
[4] از سخنان امام ( ع ) که در آن از ظلم و ستم تبری مي جويد [ و
داستان آهن تفتيده و برادرش عقيل را بازگو مي کند ] [5] سوگند بخدا اگر
شب را بر روی خارهای سعدان بيدار بسر برم و يا در غلها و
زنجيرها بسته و کشيده شوم [6] برايم محبوبتر است از اينکه خدا و رسولش
را روز قيامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده [7] و
چيزی از اموال دنيا را غصب نموده باشم . چگونه به کسی ستم روا دارم
آنهم برای جسمی که تار و پودش به سرعت بسوی کهنگی پيش مي رود [ و از
هم مي پاشد ] [8] و مدتهای طولانی در ميان خاکها مي ماند . [9] سوگند بخدا عقيل
برادرم را ديدم که به شدت فقير شده بود و از من مي خواست که يک من
از گندمهای شما را به او ببخشم . [10] کودکانش را ديدم که از گرسنگی
موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته [11] گويا صورتشان با نيل
رنگ شده بود . [12] عقيل باز هم اصرار کرد و چند بار خواسته خود را
تکرار نمود من به او گوش فرادادم [13] خيال کرد من دينم را به او
مي فروشم و به دلخواه او قدم برمي دارم و از راه و رسم خويش دست
مي کشم [ اما من برای بيداری و هشداريش ] آهنی را در آتش گداختم
[1] سپس آن را به بدنش نزديک ساختم تا با حرارت آن عبرت گيرد ناله ای
همچون بيمارانی که از شدت درد مي نالند سر داد [2] و چيزی نمانده بود که
از حرارت آن بسوزد به او گفتم : [3] هان ای عقيل زنان سوگمند در سوگ
تو بگريند از آهن تفتيده ای که انسانی آن را به صورت بازيچه سرخ
کرده ناله مي کنی [4] اما مرا به سوی آتشی مي کشانی که خداوند جبار با
شعله خشم و عضبش آنرا برافروخته است تو از اين رنج مي نالی و من از
آتش سوزان نالان نشوم ؟ [5] از اين سرگذشت شگفت آورتر داستان کسی است
که نيمه شب ظرفی سرپوشيده پر از حلوای خوش طعم و لذيذ به درب خانه
ما آورد [6] ولی اين حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم گويا آن را با
آب دهان مار يا استفراغش خمير کرده بودند [7] به او گفتم : هديه
است يا زکات و يا صدقه ؟ که اين دو بر ما اهل بيت حرام است . [8] گفت
نه اين است و نه آن بلکه هديه است به او گفتم : زنان بچه مرده
بر تو گريه کنند [9] آيا از طريق آئين خدا وارد شده ای که مرا بفريبی ؟
دستگاه ادراکت به هم ريخته ؟ يا ديوانه شده ای ؟ [10] و يا هذيان مي گوئی ؟
بخدا سوگند اگر اقليمهای هفتگانه با آنچه در زير آسمانها است به من
دهند [11] که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم
هرگز نخواهم کرد [12] و اين دنيای شما از برگ جويده ای که در دهان ملخی
باشد نزد من خوارتر و بي ارزشتر است . [13] علی را با نعمتهای فناپذير
و لذتهای نابودشدنی دنيا چه کار از به خواب رفتن عقل و لغزش های
قبيح به خدا پناه مي بريم و از او ياری مي جوئيم .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 225
[14] از دعاهای امام عليه السلام که با آن از خدا مي خواهد از همگان بي نيازش کند .
[15] پروردگارا آبرويم را با بي نيازی نگهدار و شخصيتم را در اثر فقر
ساقط مگردان . [1] که از روزي خواران تو درخواست روزی کنم و از اشخاص
پست خواستار عطوفت و بخشش باشم [2] به ستودن آن کس که کمکم مي کند
مبتلا گردم و به مذمت و بدگوئی از آنکه به من نمي بخشد آزمايش شوم
[3] و تو در ماورای همه اينها سرپرست منی که ببخشی و يا منع نمائی و تو
بر همه چيز قادری انک علی کل شی قدي
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 226
[4] از خطبه های امام ( ع ) که در تنفر از زرق و برق دنيا ايراد فرموده
[5] [ دنيا ] سرائی است که بلاها آن را احاطه کرده و به بي وفائی و مکر
معروف است حالاتش يکنواخت نمي ماند و ساکنانش ايمن نيستند .
[6] احوالش گوناگون و حالاتش گذرنده زندگی در آن مذموم [7] و امنيت در آن
غير ممکن است اهل آن همواره هدف تيرهای بلا هستند [8] که مرتبا به سوی
آنها پرتاب مي شود و با مرگ نابودشان مي سازد . [9] ای بندگان خدا
بدانيد شما و آنچه در آن از اين دنيا هستيد در همان راهی قرار داريد
که پيشينيان شما بودند [10] همانها که عمرشان از شما طولاني تر و سرزمينشان
آبادتر و آثارشان از شما بيشتر بود [11] ناگاه صداهايشان خاموش نيروها و
حرکتهاشان راکد [12] اجسادشان کهنه سرزمينشان خالی و آثارشان مندرس گرديد
قصرهای بلند و محکم [13] و بساط عيش و پشتيهای نرم و راحت آنها به سنگ
و آجر و لحدهای گورستان تبديل شد [14] همان گورهائی که بنای آن بر خرابی
گذارده شده [1] و با خاک آن را محکم کرده اند محل قبرها به هم نزديک [2] و
ساکنان آنها از هم غريب و دور در ميان محله وحشت زدگان و
فارغ بالهای گرفتار و مشغول قرار دارند . [3] با وطنهای خود انس نمي گيرند
و همچون همسايگان با هم ارتباطی ندارند با اينکه به هم نزديکند و
خانه هايشان در کنار هم قرار دارد [4] چگونه مي توانند با هم ديدار کنند
در حالی که فنا و فرسودگی با سينه خود آنها را در هم کوبيده و سنگ و
خاکها آنان را خورده اند . [5] در پيش خود مجسم سازيد که شما نيز مانند
آنها خواهيد شد و در گرو همان قبر [6] و در دل همان وديعه گاه قرار خواهيد
گرفت . چگونه خواهيد بود آنگاه که امور پايان پذيرد [ و دوران برزخ
تمام شود ] [7] مردگان از قبرها برخيزند آنجا است که هر کس از آنچه از
پيش فرستاده آگاه مي شود [8] و به سوی خداوند که مولا و سرپرست همگان است
باز مي گردند و افتراها و سخنهای نابجائی که در دنيا دست آويزشان بود
به دردشان نمي خورد
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 227
[9] از دعاهای امام ( ع ) که در آن از خداوند تقاضای هدايت به خير و
سعادت مي کند [10] پروردگارا تو برای دوستانت مانوس ترين مونس هائی و
برای توکل کنندگانت بهترين برطرف کننده [11] مشکلات درون دل آنان را
مي دانی و از اسرار ضميرشان آگاهی [12] و از اندازه ديد چشمانشان باخبری
اسرار آنها برايت مکشوف [13] و قلوبشان به تو متوجه است و اگر غربت
آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونس تنهائی آنهاست [14] و اگر مصائب و
مشکلات بر آنان فروبارد به تو پناه مي آورند [15] چه اينکه مي دانند زمام
امور به دست تو است و سرچشمه آنها به فرمان تو [1] پروردگارا اگر از
بيان خواسته خود عاجز شوم و يا در پيداکردن راه و رسم درخواست خود
نابينا گردم [2] تو مرا بر مصالح خويش راهنمائی کن و قلبم را به سوی
آنچه رشد و صلاح من است رهبری فرما که اين کار از هدايتهای تو به دور
نيست [3] و برآوردن چنين خواسته هائی برای تو تازگی ندارد .[4] پروردگارا
با عفو و بخشش خود با من رفتار کن نه با عدل و دادگريت
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 227
[9] از دعاهای امام ( ع ) که در آن از خداوند تقاضای هدايت به خير و
سعادت مي کند [10] پروردگارا تو برای دوستانت مانوس ترين مونس هائی و
برای توکل کنندگانت بهترين برطرف کننده [11] مشکلات درون دل آنان را
مي دانی و از اسرار ضميرشان آگاهی [12] و از اندازه ديد چشمانشان باخبری
اسرار آنها برايت مکشوف [13] و قلوبشان به تو متوجه است و اگر غربت
آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونس تنهائی آنهاست [14] و اگر مصائب و
مشکلات بر آنان فروبارد به تو پناه مي آورند [15] چه اينکه مي دانند زمام
امور به دست تو است و سرچشمه آنها به فرمان تو [1] پروردگارا اگر از
بيان خواسته خود عاجز شوم و يا در پيداکردن راه و رسم درخواست خود
نابينا گردم [2] تو مرا بر مصالح خويش راهنمائی کن و قلبم را به سوی
آنچه رشد و صلاح من است رهبری فرما که اين کار از هدايتهای تو به دور
نيست [3] و برآوردن چنين خواسته هائی برای تو تازگی ندارد .[4] پروردگارا
با عفو و بخشش خود با من رفتار کن نه با عدل و دادگريت
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

پست توسط ganjineh »

خطبه 228
[5] از سخنان امام ( ع ) که به بعضی از اصحابش اشاره مي کند . [6] خداوند
به او خير دهد که کژيها را راست کرد و بيماريها را مداوا نمود [7] سنت
را به پاداشت و فتنه را پشت سر گذاشت با جامه ای پاک و کم عيب از
اين جهان رخت بربست [8] به خير و نيکی آن رسيد از شر و بدی آن رهائی
يافت وظيفه خويش را نسبت به خداوند انجام داد و آنچنان که بايد
از مجازات او مي ترسيد [9] خود رفت و مردم را بر سر چندراهی باقی
گذاشت که نه گمراهان در آن هدايت مي يافتند و نه جويندگان هدايت به
يقين راه خويش را پيدا مي کردند .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “دانش عمومی”