یمجیزک ، چاهی عمیق برای ترک اعتی
يكي از داروهاي ترك اعتياد كه امروزه در سطحي وسيع مورد استفاده مصرفكنندگان موادمخدر به منظور ترك اعتياد قرار گرفته و ميگيرد ، تمجزيك است. اين دارو براي اولين بار توسط يك شركت داروسازي انگليسي به صورت آمپول و قرص به بازار داروهاي ترك اعتياد عرضه شد. ظاهراً اين دارو از تركيب مرفين صنعتي ، هيدروكلرايد و ديگر داروهاي شيميايي ساخته شده است. نام تجاري اين دارو تمجزيك است و نامهاي عاميانه آن كه در بين مصرفكنندگان شايع است ، تيمجيزك ، تيديجيزك و اورجيزك است و نامهاي ژنريك آن كه در دسته بنديهاي دارويي از آنها ياد ميشود بوپرهنرفين و نوپرهنرفين ميباشد. نتايج تحقيقات كنگره 60 كه با استفاده از تجربيات مصرفكنندگان اين دارو به دست آمده است نشان ميدهد اين دارو به قدري مخرب ، ويرانگر و وحشتناك است كه در تصور نميگنجد. بعد وحشتناك قضيه اين است كه مصرفكنندگان اين دارو به منظور ترك موادمخدر سنتي نظير ترياك و هرويين به مصرف آن روي آوردهاند و يا توسط بعضي افراد كه كارشان ترك اعتياد است به آنها تجويز شده و بعد از مدتي چنان اعتياد سنگيني به آن پيدا ميكنند كه ابعاد تخريب آن از تصور ما و شما خارج است. اين دارو اغلب به صورت آمپول به منظور تزريق وريدي تجويز و استفاده ميشود. درنظر بگيريد شخصي كه مقداري ترياك به صورت كشيدني يا خوراكي استفاده ميكند و به آن اعتياد دارد و درحاليكه با داشتن اعتياد به ترياك قادر است به امورات زندگي خود رسيدگي كند ، براي ترك اعتياد مراجعه ميكند و به او آمپول تيمجيزك تجويز ميشود و بايستي آن را به صورت تزريق استفاده كند. به دليل قدرت بالاي اين دارو شخص مصرفكننده بعد از چندبار استفاده طوري نشئه ميشود كه با مقادير بسيار زياد ترياك و حتي هرويين به آن نشئگي نميرسد. بعد از مدتي ترس او از تزريق از بين ميرود و حتي نسبت به تزريق شرطي هم ميشود زيرا عمل تزريق مقدمهاي است براي نشئه شدن. در اين حالت او خودش عمل تزريق را انجام ميدهد ، رفته رفته نقطه تحمل يا تلورانس مصرف بالا ميرود و از روزي يك يا دو عدد آمپول به تدريج به عددي ميرسد كه شما باورتان نميشود. جايگزيني اين دارو و اعتياد به آن وضعيتي را به وجود ميآورد كه مصرفكننده نه تنها نميتواند آن را كنار بگذارد بلكه اگر بخواهد به مصرف قبلي خودش يعني ترياك هم برگردد ، نميتواند. در اين فرايند ، يعني اقدام به ترك اعتياد ترياك ، يك معتاد ساده با مصرف ترياك به يك معتاد تزريقي تبديل ميشود كه روزانه بايستي دهها آمپول به خودش تزريق كند و ديگر قادر به ادامه زندگي و رسيدگي به امورات روزمره خود نيست.
داستان داروهاي ترك اعتياد و تجويزهاي بعضي افراد كه خود را متخصص ترك اعتياد ميدانند ، داستان بسيار تلخ و گريهآوري است كه تمامي مصرفكنندگان موادمخدر كه قصد ترك اعتياد خود را دارند با آن آشنا هستند و خوب ميدانند كه اين افراد چگونه آنها را از چاله درميآورند و به چاهي عميق مياندازند كه بيرون آمدن از آن بسيار سخت و طاقتفرساست. جالب است بدانيدكه شركت سازنده اين دارو در اروپا ادعا كرده است كه اين دارو بهترين جايگزين براي موادمخدر و ترك آن است درحالي كه تجربه مصرفكنندگان اين دارو هرگز چنين چيزي را تأييد نميكند. يكي از مصرفكنندگان اين دارو (كه متن سخنان او را در كارگاهآموزشي چهارشنبه مورخ 28/10/84 كنگره 60 در همين سايت ميتوانيد ملاحظه كنيد) ميگويد بعد از گذشت مدتي از مصرف اين دارو گاهي اوقات 20 عدد آمپول تيمجيزك در روز تزريق ميكرده است.
از عوارض اعتياد به اين داروي خطرناك ميتوان به علاقه شديد به تزريق و شرطي شدن نسبت به آن ، بيقراري شديد و تشنج ، كمر درد ، بيخوابي ، ضعيف شدن و پوكي استخوان به گونهاي كه با كوچكترين ضربه منجر به شكستگي استخوان ميگردد ، لكههاي پوستي ناشي از آسيبهاي كبدي ، پرخاشگري ، بيحسي بدن و خواب رفتن اعضاي بدن ، فراموشي ، برخورد با ديوار و عدم تشخيص موانع اشاره كرد.
شايان ذكر است تاكنون تعداد زيادي از مصرفكنندگان اين دارو كه براي درمان اعتياد به آن ، به كنگره 60 مراجعه كردهاند توانستهاند با استفاده از روش درماني كنگره 60 براي هميشه اعتياد خود را به اين داروي خانمانسوز درمان كنند.
دپارتمان تحقيقات 1/11/84
مسافر علي خدامی
.....::::: علل وعوامل موثر در اعتياد و درمان آن ::::::.....
مدیران انجمن: رونین, Dr.Akhavan, شوراي نظارت
تمجيزک چاهي عميق براي ترک اعتياد
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
سم زدايي سريع جريان خون يک جنايت
زدایی سریع جریان خون ، یک جنایت است !
آقاي مهندس دژاكام از شما خواهش ميكنم در زمينه تأسيس و فعاليت اين كنگره توضيحاتي را ارايه دهيد .
قبل از هر چيز از نشريه همراه و كاركنان آن تشكر و قدرداني مينمايم. بايد بگويم اين نشريه يك نشريه تخصصي است و از طريق آن ما با بسياري از گروهها آشنا شديم ، ديدگاههاي متفاوت را ديديم و نقطه نظرات را متوجه شديم. اين مجله همانطور كه به طرف مرحله تجربي و علمي حركت ميكند ، راهگشاي بسياري از مسايل خواهد بود.
در رابطه با كنگره 60 بايد بگويم كه اولاً كنگره به معني مجمع ، مجلس و جمعيت آمده است. از آنجا كه اين مجمع ، حرفي براي گفتن داشت ، اسمي را انتخاب نمو دكه براي تمام فرهنگها ، مفهوم را برساند و عدد 60 هم به عنوان تمثيل از روي كتاب عبور از منطقه 60 درجه گرفته شده است. چون 60 يك عدد كبيره است و تئوري كنگره 60 نيز برمبناي اين كتاب است. وقتي در سالهاي اخير ديده شد كه دولت به تنهايي قادر نيست همه كارها را انجام دهد ، مخصوصاً در رابطه با موادمخدر ، جمعيتهاي مردمي وارد عمل شدند. اين جمعيتها نه سازمان دولتي هستند نه شركت خصوصي ، بلكه سازمانهاي غيرانتفاعي و غيردولتي ميباشند. اين سازمانها در مسايل مختلف ميتوانند به دولتها كمك كنند. اين مسأله در تمام سيستمها به وجود آمده است. در دنيا دو گروه در ارتباط با معتادان كار ميكنند و به رسميت شناخته شدهاند. يكي از آنها گروه متخصصين هستند كه دورههاي آكادميك را گذراندهاند و يك هم توسط افراد معتاد شكل گرفته است. كنگره 60 هم توسط افراد معتاد شكل گرفته است. كنگره 60 هم از اين دسته دوم است و به عنوان يك سازمان غيردولتي در سال 1378 تأسيس شده و فعاليت خود را اغاز نموده است.
از آنجا كه حوزه اعتياد يك حوزه جرمخيز بوده و معمولاً افرادي كه در دنياي اعتياد بودهاند ، تمايل ندارند كه شناخته شوند ، بنابراين هيچگاه اين گروهها به ثبت نميرسيدند و به صورت گمنام عمل ميكردند كما اينكه هنوز در كشور مجموعههايي وجود دارد كه معتادان در آن كار ميكنند و به ثبت نرسيدهاند ، چون گمنامي و حفظ هويت از اركان اصلي كار آنها بوده تا مردم به آنها اعتماد نمايند. ولي ما ديديم كه اگر به ثبت نرسيم ، دچار يكسري مشكلات خواهيم شد. بنابراين تصميم گرفتيم تا از طرق وزارتكشور ، كنگره 60 را به ثبت برسانيم. 14 نفر عضو هيئت مؤسس كنگره 60 بودهاند .
در رابطه با نحوه فعاليت خود بگوييد .
اولين تفكري كه ما در رابطه با اعتياد داشتيم اين بود كه اعتياد ، معادلهاي است با صدها مجهول ، همه افراد اعم از مسؤولين و خانوادهها روي اين نكته تمركز دارند كه اعتياد مسأله بسيار بدي است و ترك بسيار خوب است. در اينجا اين مسأله پيش ميآيد كه چه چيزي را بايد ترك نمود و چگونه ؟ شخصي كه سالها موادمخدر مصرف نموده ، از نظر فيزيولوژي چگونه آسيب ديـده است ؟ اين امور در مسأله اعتياد مجهول بود. اولين اقدام كنگره 60 اين بود كه صورتمسأله اعتياد را روشن نمايد. اين كنگره معتقد بود كه بايستي مجهولات مسأله اعتياد را روشن ساخت. علل و عواملي كه در كنار اعتياد است ، از قبيل فقر ، اقتصاد ، دوست ناباب و فشارهاي رواني ، بايستي حذف شوند. وقتي آنها را حذف نموديم به اين نتيجه رسيديم كه اعتياد از روي عدمآگاهي به وجود ميآيد. من خودم به خاطر عدمآگاهي ، معتاد شدم و وقتي به آگاهي رسيدم ، اعتياد را ترك نمودم. حالا اين سؤال پيش ميآيد كه اگر مسأله آگاهي است ، چرا متخصصان و عالمان هم معتاد ميشوند. من در جواب ميگويم آنها نيز آن آگاهي را كه مدنظر ماست ندارند.
هنگامي كه اعتياد را تحليل نماييم ، ميتوانيم اذعان كنيم كه اعتياد داراي سه جنبه است : جنبه جسمي ، رواني و انديشه. از نظر جسم ما تئوري مواد شبهافيوني را مطرح ميكنيم (مخدرهاي طبيعي). بيشترين كار در اين قسمت است ، يعني ترسيم و بازسازي مخدرهايطبيعي بدن انسان كه مدت 11 ماه وقت ميخواهد. دينورفين كه 200 برابر مرفين و اندورفين كه 70 برابر مرفين قدرت دارند ، در شخص معتاد از بين رفته است. بنابراين سيستم توليد اين مواد بايستي ترميم شود و اين زمان ميبرد. از طرف ديگر ، سازمان بهداشت جهاني ، اعتياد را مسموميتمزمن ميداند. در حقيقت معتاد اگر مصرف نكند ، مريض است و دچار عدم تعادل ميشود. در صورتي كه وقتي شخصي را مار ميزند ، شما ميخواهيد سم مار را از بدن مارگزيده خارج كنيد تا خوب شود ولي در يك فرد معتاد نميتوانيد ترياك را بلافاصله از بدن وي خارج نماييد. بنابراين اين واژه غلط مسموميتمزمن ، تمام جهان را گمراه نموده است. امروزه يكي از فجايعي كه در دنيا مرتكب ميشوند ، مسأله بيهوش كردن و سمزدايي جريان خون است. اين يك جنايت است. موادمخدر براي ادامه حيات معتاد از واجبات است و بايستي به آرامي از بدن رفع شود ، اگر سريع خارج شود ، فرد با مشكلات حادي از جمله ديوانگي روبرو خواهد شد. اين موضوع مانند اين است كه شهري حدود 10 الي 15 سال بمباران شده است و حالا ما ميخواهيم تركشهاي آن را از شهر خارج كنيم. تركشها را خارج كردن ، يك طرف قضيه است و آباداني آن شهر ، طرف ديگر قضيه ميباشد.
در رابطه با نحوه درمان توضيح دهيد .
من معتقدم بهترين دارو براي هر ماده مخدر ، همان ماده مخدر است. براي ترياك ، خود ترياك ، براي الكل خود الكل و غيره. اين عمل در كتابهاي پزشكي هم موجود است كه به آن تيپر كردن Tayper ميگويند. سازمان بهداشتجهاني ميگويد : اعتياد يعني وابستگي دارويي. ترياك هم دارو است. بنابراين بايد عمل Tayper كردن روي آن انجام گيرد.( Tayper به معني كاهش دادن است.) البته در رابطه با هرويين ما استثنا قايل شديم. نام علمي هرويين دياستيلمرفين است. مرفين را از ترياك ميگيرند. به طور ميانگين 10 كيلو ترياك 1 كيلو مرفين دارد و يك كيلو مرفين 900 گرم هرويين ميدهد. بنابراين ريشه هرويين ، مرفين است با اين تفاوت كه هرويين بسيار سريع تأثير ميگذارد و چون در ترياك هم بين 3 تا 23 درصد مرفين داريم ، به اين دليل ترياك را جايگزين هرويين ميكنيم. در اين روش ما هرويين را سهروز به طور كامل قطع ميكنيم ، بعد 500 ميليگرم ترياك (يعني پنجاه صدمگرم) هر وعده 250 ميليگرم را در دو وعده فرد مصرف ميكند كه به صورت خوراكي مصرف ميشود و ديگر هيچگونه دارويي مصرف نميكند. بنابراين در طولاني مدت او را Tayper ميكنيم يعني 21 روز به 21 روز كاهش ميدهيم تا به مرحله صفر برسد كه حدود 11 ماه طول ميكشد.
پزشكان از دستاوردهاي شما مطلع هستند ؟
بله ما در كنگرهها و سمينارها مقالاتي را ارايه نمودهايم. علاوه بر اين بايد اشاره كنم كه ما اگر كاري كنيم كه يك فرد هروييني به ترياك روآورد ، كار بسيار مثبتي را انجام دادهايم چرا كه مضرات هرويين صدها برابر ترياك است. همچنين اگر بتوانيم در كاهش درصد آسيب 20 درصد مصرف موادمخدر را كم كنيم ، حجم بزرگي از بودجه را صرفهجويي كردهايم.
آيا در كنار معتادان ، خانوادههاي معتادان را هم آموزش ميدهيد ؟
معتاد و خانواده معتاد ، حرفهاي همديگر را درك نميكنند. كاري كه ما ميكنيم اين است كه آنها را با هم ، همزبان كنيم تا در درمان موفق شوند. امروزه خانواده معتادين در اثر فشارهاي زياد از خود افراد معتاد هم بيمارترند ، چون آنها از لحاظ رواني و روحي بيمار ميشوند. كلاسهاي كنگره به سه صورت است : كلاس مخصوص آقايان مسافر ، كلاس مخصوص خانمهاي مسافر ، و كلاس مخصوص خانوادههاي معتادان به نام همسفران. علاوه بر اين ما جلاسات عمومي نيز داريم كه مربوط به خانوادهها ، معتادان ، متخصصان و محققان ميباشد .
اين آموزشها به چه صورت است ؟
آموزشهاي ما به اين صورت است كه براي مدت يك سال از مهر سال گذشته دستور كارگاهها نوشته ميشود ، مثلاً دستورجلسه يكهفته كار و درمان اعتياد ، روشهاي درمان ، تركتدريجي ، قوانين كنگره ، اخلاق در خانواده و غيره هستند. ما در هر هفته ، براي تمامي شعب خود دستورجلسه واحدي داريم .
از زمان تأسيس تاكنون آيا عود مجدد در بين مسافران ديده شده است ؟
اصولاً ميتوان چنين گفت كه هيچ جنگي بدون كشته و خونريزي امكانپذير نيست. در كشوري مانند انگليس ، بازده درمان از هر 1000 نفر ، 21 نفر است يعني ½ درصد در كشورهاي پيشرفته معتادين درمان ميشوند. بنابراين حدود 98 درصد عود وجود دارد. اما در كشور ما اگر اين روش انجام بگيرد البته به صورت درست و منطقي و همچنين خواست فرد معتاد مبني بر ترك اعتياد ، عود بسيار كم ميشود. اگر ما حتي رقم ½ درصد را به 8 درصد برسانيم ، به اين معني است كه 4 برابر ، ركورد دنيا را شكستهايم البته نتيجه ما بالاتر از اين است و من حتي جرأت گفتن آن را ندارم .
تعداد افرا عضو كنگره چند نفر است ؟
حدود 2000 نفر در كشور .
اصولاً مسافر به چه معني است و منظور از وادي سفر چيست ؟
مسافر يعني كسي كه سفر ميكند. اعتياد با خود يكسري مسايل را به همراه دارد. اول از همه ظلمت ميآورد ، دوم ترس است ، كفر ، خسارت و نفرت نيز از اين مسايل است. بنابراين كسي كه ميخواهد اعتياد را كنار بگذارد ، بايد حركت كند. به اين ترتيب كه از ظلمت به سوي نور ، از ترس به شجاعت ، از خشم به مهر و . . . بنابراين اينجا حركت هست ، هم دروني و هم بيروني. پس لفظ سفر پيش ميآيد ، كسي هم كه سفر ميكند ، مسافر ناميده ميشود. واژه معتاد اصولاً يك بار بسيار منفي در پي دارد. در اينجا شخصي كه ميخواهد حركت كند برچسب معتاد را از او برميداريم و به او مسافر ميگوييم. براي اين رهايي نيز سه سفر درنظر گرفتهايم. يك مرحله از مصرف موادمخدر تا قطع آن كه تقريباً 11 ماه است (سفر دروني ، بيروني ، زماني). سفر دوم از قطع تا موقعي كه خودش را پيدا ميكند. وقتي فرد به خود رسيد ، سفر سوم شروع ميشود كه رسيدن به قدرت مطلق يا خداوند است. در طول اين سفر 14 آبادي هست كه به آن 14 وادي ميگوييم. وادي اول تفكر و وادي چهاردهم ، محبت است .
آقاي مهندس آيا كنگره 60 با ديگر سازمانهاي غيردولتي در ارتباط است ؟
بله ما با برخي از آنها تبادل اطلاعات داريم. با پرسپوليس همكاري داشتيم ، همچنين با كانونسلامت پارسيان ، به اين طريق كه همكاران در اينجا به ايراد سخنراني پرداختهاند. در زمينه اطلاعرساني ما نسبتاً خوب كار كردهايم. ما تقريباً در NGOها از نظر اطلاعرساني بالاترين آمار را داريم. از نظر مطبوعات ، بيشترين مقالات را ارايه نمودهايم. از نظر راديو بيشترين مصاحبه و در تلويزيون هم سريالهاي مسافر ، شكرتلخ و حركت از نو را داشتيم. با مطبوعات خارجي نيز ارتباط داشتهايم. NIDA روش ما را تأييد نموده است. در 20 دانشگاه سخنراني و همايش داشتهايم. كتاب 60 درجه نيز چاپ ششم را پشتسر گذاشته است .
ويژگي يك سازمان غيردولتي فعال چيست ؟
اول اينكه استقلال داشته باشد ، جيرهخور دولت نباشد. دوم خودكفا باشد و سوم اينكه مهرههاي دولتي بيش از حد در آن سازمان نباشند. يك سازمان غيردولتي بايد هيأت امنايش حداقل از پنج مهره مردمي تشكيل شده باشد ، صددرصد نبايد مرههاي بهنام باشند .
دفتر توانمند سازي را چطور ارزيابي ميكنيد ؟
من خودم از دفتر توانمندسازي سازمانهاي غيردولتي خيلي راضي و خشنود هستم و از خداوند ميخواهم كه در اين راه پر فراز و نشيبي كه در پيش دارند ، موفق باشند. در گذشته فكر ميكردند اگر سازمانهاي غيردولتي بخواهند كار كنند ، به نوعي رقيب دولت ميشوند ، بايد دولتها متوجه باشند كه يك سازمان غيردولتي ، رقيب دولت نيست بلكه كمكي براي دولت و مردم است. بنابراين تقويت سازمانهاي غيردولتي امر بسيار مهمي است .
آيا براي زندانها هم كاري انجام دادهايد ؟
ما براي زندانها چند صد جلد كتاب 60 درجه زيرصفر فرستادهايم ، چون اين كتاب در حقيقت راهنمايي براي كاهش آسيب است. البته يكسري طرحهايي نيز در رابطه با زندان و زندانيان معتاد ارايه نمودهايم و گفتهايم كه راهحل موادمخدر در زندان تنها يك راه است و آن هم دادن شربت متادون به معتادان زنداني است. اينكه سرنگ يكبار مصرف در زندان توزيع كنيم ، كار درستي نيست. بايد شربت متادون داد تا زندانيان به طرف درمان سوق داده بشوند البته دادن اين شربت نيز بايد به مدت يكسال انجام گيرد. با اين كار ديگر نه كسي ترياك ميخورد و نه تزريق ميكند ، اين مشكلي است كه در تمام زندانهاي دنيا وجود دارد و با دادن متادون آن را مهار ميكنند .
اگر خطاب به معتادان و NGO ها مطالب خاصي داريد بفرماييد .
بله سخن من به معتادان اين است كه كليه معتادان به هر مادهاي ، اول مشخص كنند كه چه اندازه بايد مصرف كنند. با اين روش معتاد ميتواند حدود 60 الي 70 درصد مصرفش را پايين بياورد. با سازمانها نيز ميگوييم كه بايد سعي كنند استقلال خودشان را حفظ كنند. دولت بايد به آنها كمك كند و براي راهاندازي سازمانها همكاري كند ، چون اين سازمانها در ابتداي راه هستند و دوران جنيني خود را طي ميكنند اما بعد از آن بايد خودكفا باشند و خودشان را وابسته نكنند و از شركت در گروههاي سياسي اجتناب نمايند. به قول ابوسعيد ابوالخير هركس به اين سرا درآيد ، نانش دهيد ، از ايمانش نپرسيد .
آقاي مهندس دژاكام از شما خواهش ميكنم در زمينه تأسيس و فعاليت اين كنگره توضيحاتي را ارايه دهيد .
قبل از هر چيز از نشريه همراه و كاركنان آن تشكر و قدرداني مينمايم. بايد بگويم اين نشريه يك نشريه تخصصي است و از طريق آن ما با بسياري از گروهها آشنا شديم ، ديدگاههاي متفاوت را ديديم و نقطه نظرات را متوجه شديم. اين مجله همانطور كه به طرف مرحله تجربي و علمي حركت ميكند ، راهگشاي بسياري از مسايل خواهد بود.
در رابطه با كنگره 60 بايد بگويم كه اولاً كنگره به معني مجمع ، مجلس و جمعيت آمده است. از آنجا كه اين مجمع ، حرفي براي گفتن داشت ، اسمي را انتخاب نمو دكه براي تمام فرهنگها ، مفهوم را برساند و عدد 60 هم به عنوان تمثيل از روي كتاب عبور از منطقه 60 درجه گرفته شده است. چون 60 يك عدد كبيره است و تئوري كنگره 60 نيز برمبناي اين كتاب است. وقتي در سالهاي اخير ديده شد كه دولت به تنهايي قادر نيست همه كارها را انجام دهد ، مخصوصاً در رابطه با موادمخدر ، جمعيتهاي مردمي وارد عمل شدند. اين جمعيتها نه سازمان دولتي هستند نه شركت خصوصي ، بلكه سازمانهاي غيرانتفاعي و غيردولتي ميباشند. اين سازمانها در مسايل مختلف ميتوانند به دولتها كمك كنند. اين مسأله در تمام سيستمها به وجود آمده است. در دنيا دو گروه در ارتباط با معتادان كار ميكنند و به رسميت شناخته شدهاند. يكي از آنها گروه متخصصين هستند كه دورههاي آكادميك را گذراندهاند و يك هم توسط افراد معتاد شكل گرفته است. كنگره 60 هم توسط افراد معتاد شكل گرفته است. كنگره 60 هم از اين دسته دوم است و به عنوان يك سازمان غيردولتي در سال 1378 تأسيس شده و فعاليت خود را اغاز نموده است.
از آنجا كه حوزه اعتياد يك حوزه جرمخيز بوده و معمولاً افرادي كه در دنياي اعتياد بودهاند ، تمايل ندارند كه شناخته شوند ، بنابراين هيچگاه اين گروهها به ثبت نميرسيدند و به صورت گمنام عمل ميكردند كما اينكه هنوز در كشور مجموعههايي وجود دارد كه معتادان در آن كار ميكنند و به ثبت نرسيدهاند ، چون گمنامي و حفظ هويت از اركان اصلي كار آنها بوده تا مردم به آنها اعتماد نمايند. ولي ما ديديم كه اگر به ثبت نرسيم ، دچار يكسري مشكلات خواهيم شد. بنابراين تصميم گرفتيم تا از طرق وزارتكشور ، كنگره 60 را به ثبت برسانيم. 14 نفر عضو هيئت مؤسس كنگره 60 بودهاند .
در رابطه با نحوه فعاليت خود بگوييد .
اولين تفكري كه ما در رابطه با اعتياد داشتيم اين بود كه اعتياد ، معادلهاي است با صدها مجهول ، همه افراد اعم از مسؤولين و خانوادهها روي اين نكته تمركز دارند كه اعتياد مسأله بسيار بدي است و ترك بسيار خوب است. در اينجا اين مسأله پيش ميآيد كه چه چيزي را بايد ترك نمود و چگونه ؟ شخصي كه سالها موادمخدر مصرف نموده ، از نظر فيزيولوژي چگونه آسيب ديـده است ؟ اين امور در مسأله اعتياد مجهول بود. اولين اقدام كنگره 60 اين بود كه صورتمسأله اعتياد را روشن نمايد. اين كنگره معتقد بود كه بايستي مجهولات مسأله اعتياد را روشن ساخت. علل و عواملي كه در كنار اعتياد است ، از قبيل فقر ، اقتصاد ، دوست ناباب و فشارهاي رواني ، بايستي حذف شوند. وقتي آنها را حذف نموديم به اين نتيجه رسيديم كه اعتياد از روي عدمآگاهي به وجود ميآيد. من خودم به خاطر عدمآگاهي ، معتاد شدم و وقتي به آگاهي رسيدم ، اعتياد را ترك نمودم. حالا اين سؤال پيش ميآيد كه اگر مسأله آگاهي است ، چرا متخصصان و عالمان هم معتاد ميشوند. من در جواب ميگويم آنها نيز آن آگاهي را كه مدنظر ماست ندارند.
هنگامي كه اعتياد را تحليل نماييم ، ميتوانيم اذعان كنيم كه اعتياد داراي سه جنبه است : جنبه جسمي ، رواني و انديشه. از نظر جسم ما تئوري مواد شبهافيوني را مطرح ميكنيم (مخدرهاي طبيعي). بيشترين كار در اين قسمت است ، يعني ترسيم و بازسازي مخدرهايطبيعي بدن انسان كه مدت 11 ماه وقت ميخواهد. دينورفين كه 200 برابر مرفين و اندورفين كه 70 برابر مرفين قدرت دارند ، در شخص معتاد از بين رفته است. بنابراين سيستم توليد اين مواد بايستي ترميم شود و اين زمان ميبرد. از طرف ديگر ، سازمان بهداشت جهاني ، اعتياد را مسموميتمزمن ميداند. در حقيقت معتاد اگر مصرف نكند ، مريض است و دچار عدم تعادل ميشود. در صورتي كه وقتي شخصي را مار ميزند ، شما ميخواهيد سم مار را از بدن مارگزيده خارج كنيد تا خوب شود ولي در يك فرد معتاد نميتوانيد ترياك را بلافاصله از بدن وي خارج نماييد. بنابراين اين واژه غلط مسموميتمزمن ، تمام جهان را گمراه نموده است. امروزه يكي از فجايعي كه در دنيا مرتكب ميشوند ، مسأله بيهوش كردن و سمزدايي جريان خون است. اين يك جنايت است. موادمخدر براي ادامه حيات معتاد از واجبات است و بايستي به آرامي از بدن رفع شود ، اگر سريع خارج شود ، فرد با مشكلات حادي از جمله ديوانگي روبرو خواهد شد. اين موضوع مانند اين است كه شهري حدود 10 الي 15 سال بمباران شده است و حالا ما ميخواهيم تركشهاي آن را از شهر خارج كنيم. تركشها را خارج كردن ، يك طرف قضيه است و آباداني آن شهر ، طرف ديگر قضيه ميباشد.
در رابطه با نحوه درمان توضيح دهيد .
من معتقدم بهترين دارو براي هر ماده مخدر ، همان ماده مخدر است. براي ترياك ، خود ترياك ، براي الكل خود الكل و غيره. اين عمل در كتابهاي پزشكي هم موجود است كه به آن تيپر كردن Tayper ميگويند. سازمان بهداشتجهاني ميگويد : اعتياد يعني وابستگي دارويي. ترياك هم دارو است. بنابراين بايد عمل Tayper كردن روي آن انجام گيرد.( Tayper به معني كاهش دادن است.) البته در رابطه با هرويين ما استثنا قايل شديم. نام علمي هرويين دياستيلمرفين است. مرفين را از ترياك ميگيرند. به طور ميانگين 10 كيلو ترياك 1 كيلو مرفين دارد و يك كيلو مرفين 900 گرم هرويين ميدهد. بنابراين ريشه هرويين ، مرفين است با اين تفاوت كه هرويين بسيار سريع تأثير ميگذارد و چون در ترياك هم بين 3 تا 23 درصد مرفين داريم ، به اين دليل ترياك را جايگزين هرويين ميكنيم. در اين روش ما هرويين را سهروز به طور كامل قطع ميكنيم ، بعد 500 ميليگرم ترياك (يعني پنجاه صدمگرم) هر وعده 250 ميليگرم را در دو وعده فرد مصرف ميكند كه به صورت خوراكي مصرف ميشود و ديگر هيچگونه دارويي مصرف نميكند. بنابراين در طولاني مدت او را Tayper ميكنيم يعني 21 روز به 21 روز كاهش ميدهيم تا به مرحله صفر برسد كه حدود 11 ماه طول ميكشد.
پزشكان از دستاوردهاي شما مطلع هستند ؟
بله ما در كنگرهها و سمينارها مقالاتي را ارايه نمودهايم. علاوه بر اين بايد اشاره كنم كه ما اگر كاري كنيم كه يك فرد هروييني به ترياك روآورد ، كار بسيار مثبتي را انجام دادهايم چرا كه مضرات هرويين صدها برابر ترياك است. همچنين اگر بتوانيم در كاهش درصد آسيب 20 درصد مصرف موادمخدر را كم كنيم ، حجم بزرگي از بودجه را صرفهجويي كردهايم.
آيا در كنار معتادان ، خانوادههاي معتادان را هم آموزش ميدهيد ؟
معتاد و خانواده معتاد ، حرفهاي همديگر را درك نميكنند. كاري كه ما ميكنيم اين است كه آنها را با هم ، همزبان كنيم تا در درمان موفق شوند. امروزه خانواده معتادين در اثر فشارهاي زياد از خود افراد معتاد هم بيمارترند ، چون آنها از لحاظ رواني و روحي بيمار ميشوند. كلاسهاي كنگره به سه صورت است : كلاس مخصوص آقايان مسافر ، كلاس مخصوص خانمهاي مسافر ، و كلاس مخصوص خانوادههاي معتادان به نام همسفران. علاوه بر اين ما جلاسات عمومي نيز داريم كه مربوط به خانوادهها ، معتادان ، متخصصان و محققان ميباشد .
اين آموزشها به چه صورت است ؟
آموزشهاي ما به اين صورت است كه براي مدت يك سال از مهر سال گذشته دستور كارگاهها نوشته ميشود ، مثلاً دستورجلسه يكهفته كار و درمان اعتياد ، روشهاي درمان ، تركتدريجي ، قوانين كنگره ، اخلاق در خانواده و غيره هستند. ما در هر هفته ، براي تمامي شعب خود دستورجلسه واحدي داريم .
از زمان تأسيس تاكنون آيا عود مجدد در بين مسافران ديده شده است ؟
اصولاً ميتوان چنين گفت كه هيچ جنگي بدون كشته و خونريزي امكانپذير نيست. در كشوري مانند انگليس ، بازده درمان از هر 1000 نفر ، 21 نفر است يعني ½ درصد در كشورهاي پيشرفته معتادين درمان ميشوند. بنابراين حدود 98 درصد عود وجود دارد. اما در كشور ما اگر اين روش انجام بگيرد البته به صورت درست و منطقي و همچنين خواست فرد معتاد مبني بر ترك اعتياد ، عود بسيار كم ميشود. اگر ما حتي رقم ½ درصد را به 8 درصد برسانيم ، به اين معني است كه 4 برابر ، ركورد دنيا را شكستهايم البته نتيجه ما بالاتر از اين است و من حتي جرأت گفتن آن را ندارم .
تعداد افرا عضو كنگره چند نفر است ؟
حدود 2000 نفر در كشور .
اصولاً مسافر به چه معني است و منظور از وادي سفر چيست ؟
مسافر يعني كسي كه سفر ميكند. اعتياد با خود يكسري مسايل را به همراه دارد. اول از همه ظلمت ميآورد ، دوم ترس است ، كفر ، خسارت و نفرت نيز از اين مسايل است. بنابراين كسي كه ميخواهد اعتياد را كنار بگذارد ، بايد حركت كند. به اين ترتيب كه از ظلمت به سوي نور ، از ترس به شجاعت ، از خشم به مهر و . . . بنابراين اينجا حركت هست ، هم دروني و هم بيروني. پس لفظ سفر پيش ميآيد ، كسي هم كه سفر ميكند ، مسافر ناميده ميشود. واژه معتاد اصولاً يك بار بسيار منفي در پي دارد. در اينجا شخصي كه ميخواهد حركت كند برچسب معتاد را از او برميداريم و به او مسافر ميگوييم. براي اين رهايي نيز سه سفر درنظر گرفتهايم. يك مرحله از مصرف موادمخدر تا قطع آن كه تقريباً 11 ماه است (سفر دروني ، بيروني ، زماني). سفر دوم از قطع تا موقعي كه خودش را پيدا ميكند. وقتي فرد به خود رسيد ، سفر سوم شروع ميشود كه رسيدن به قدرت مطلق يا خداوند است. در طول اين سفر 14 آبادي هست كه به آن 14 وادي ميگوييم. وادي اول تفكر و وادي چهاردهم ، محبت است .
آقاي مهندس آيا كنگره 60 با ديگر سازمانهاي غيردولتي در ارتباط است ؟
بله ما با برخي از آنها تبادل اطلاعات داريم. با پرسپوليس همكاري داشتيم ، همچنين با كانونسلامت پارسيان ، به اين طريق كه همكاران در اينجا به ايراد سخنراني پرداختهاند. در زمينه اطلاعرساني ما نسبتاً خوب كار كردهايم. ما تقريباً در NGOها از نظر اطلاعرساني بالاترين آمار را داريم. از نظر مطبوعات ، بيشترين مقالات را ارايه نمودهايم. از نظر راديو بيشترين مصاحبه و در تلويزيون هم سريالهاي مسافر ، شكرتلخ و حركت از نو را داشتيم. با مطبوعات خارجي نيز ارتباط داشتهايم. NIDA روش ما را تأييد نموده است. در 20 دانشگاه سخنراني و همايش داشتهايم. كتاب 60 درجه نيز چاپ ششم را پشتسر گذاشته است .
ويژگي يك سازمان غيردولتي فعال چيست ؟
اول اينكه استقلال داشته باشد ، جيرهخور دولت نباشد. دوم خودكفا باشد و سوم اينكه مهرههاي دولتي بيش از حد در آن سازمان نباشند. يك سازمان غيردولتي بايد هيأت امنايش حداقل از پنج مهره مردمي تشكيل شده باشد ، صددرصد نبايد مرههاي بهنام باشند .
دفتر توانمند سازي را چطور ارزيابي ميكنيد ؟
من خودم از دفتر توانمندسازي سازمانهاي غيردولتي خيلي راضي و خشنود هستم و از خداوند ميخواهم كه در اين راه پر فراز و نشيبي كه در پيش دارند ، موفق باشند. در گذشته فكر ميكردند اگر سازمانهاي غيردولتي بخواهند كار كنند ، به نوعي رقيب دولت ميشوند ، بايد دولتها متوجه باشند كه يك سازمان غيردولتي ، رقيب دولت نيست بلكه كمكي براي دولت و مردم است. بنابراين تقويت سازمانهاي غيردولتي امر بسيار مهمي است .
آيا براي زندانها هم كاري انجام دادهايد ؟
ما براي زندانها چند صد جلد كتاب 60 درجه زيرصفر فرستادهايم ، چون اين كتاب در حقيقت راهنمايي براي كاهش آسيب است. البته يكسري طرحهايي نيز در رابطه با زندان و زندانيان معتاد ارايه نمودهايم و گفتهايم كه راهحل موادمخدر در زندان تنها يك راه است و آن هم دادن شربت متادون به معتادان زنداني است. اينكه سرنگ يكبار مصرف در زندان توزيع كنيم ، كار درستي نيست. بايد شربت متادون داد تا زندانيان به طرف درمان سوق داده بشوند البته دادن اين شربت نيز بايد به مدت يكسال انجام گيرد. با اين كار ديگر نه كسي ترياك ميخورد و نه تزريق ميكند ، اين مشكلي است كه در تمام زندانهاي دنيا وجود دارد و با دادن متادون آن را مهار ميكنند .
اگر خطاب به معتادان و NGO ها مطالب خاصي داريد بفرماييد .
بله سخن من به معتادان اين است كه كليه معتادان به هر مادهاي ، اول مشخص كنند كه چه اندازه بايد مصرف كنند. با اين روش معتاد ميتواند حدود 60 الي 70 درصد مصرفش را پايين بياورد. با سازمانها نيز ميگوييم كه بايد سعي كنند استقلال خودشان را حفظ كنند. دولت بايد به آنها كمك كند و براي راهاندازي سازمانها همكاري كند ، چون اين سازمانها در ابتداي راه هستند و دوران جنيني خود را طي ميكنند اما بعد از آن بايد خودكفا باشند و خودشان را وابسته نكنند و از شركت در گروههاي سياسي اجتناب نمايند. به قول ابوسعيد ابوالخير هركس به اين سرا درآيد ، نانش دهيد ، از ايمانش نپرسيد .
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
كارگاه آموزشي كنگره 60 در دانشگاه علامه طباطبايي
روز دوشنبه 28/1/85 كارگاه آموزشي شناخت اثرات و تخريبهاي مواد مخدر جديد ، به همت دانشجويان دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي و با حضور مهندس حسين دژاكام دبيركل جمعيت احياي انساني كنگره 60 ، تني چند از اعضاي كنگره 60 و جمع كثيري از دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد.
كنگره 60 تشكيلاتي تحقيقاتي است كه در حوزه اعتياد و مواد مخدر شامل آموزش ، پيشگيري ، مهار و درمان فعاليت ميكند. از ابتداي فعاليت كنگره 60 تاكنون ارتباط با دانشگاه ها و مجامع علمي كشور و تبادل اطلاعات يكي ار اولويتهاي مهم اين جمعيت بوده است. در اين راستا اعضاي كنگره60 در بيش از 20 دانشگاه كشور اقدام به برگزاري همايش يا كارگاه آموزشي نمودهاند.
موضوع همايش اخير كه در دانشگاه علامه طباطبايي ، دانشكده علوم اجتماعي برگزار گرديد ، شناخت مواد مخدر جديد و عوارض و تخريبهاي آنها بود. در ماههاي اخير مصرف مواد مخدر جديد و صناعي شامل كرك ، شيشه يا آيس يا كريستال به شكل نگران كنندهاي افزايش يافته است و به همين علت كنگره 60 در آگاه سازي و اطلاع رساني به مردم و جامعه در خصوص تخريب هاي وحشتناك اين مواد ، فعاليت گستردهاي داشته است.
در اين همايش چند تن از اعضاي كنگره 60 كه خودشان مصرف كننده اين مواد بوده و در كنگره 60 به رهايي و درمان رسيده اند در مورد اين مواد خطرناك براي دانشجويان صحبت كردند . در پايان كارگاه نيز به پرسشهاي دانشجويان در خصوص اعتياد و مواد مخدر ، توسط اعضاي كنگره 60 پاسخ داده شد. در حال حاضر كنگره 60 يكي از معدود مراكزي است كه آخرين اطلاعات لمي و به روز را در مورد اثرات مواد مخدر جديد در اختيار دارد.
روز دوشنبه 28/1/85 كارگاه آموزشي شناخت اثرات و تخريبهاي مواد مخدر جديد ، به همت دانشجويان دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبايي و با حضور مهندس حسين دژاكام دبيركل جمعيت احياي انساني كنگره 60 ، تني چند از اعضاي كنگره 60 و جمع كثيري از دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد.
كنگره 60 تشكيلاتي تحقيقاتي است كه در حوزه اعتياد و مواد مخدر شامل آموزش ، پيشگيري ، مهار و درمان فعاليت ميكند. از ابتداي فعاليت كنگره 60 تاكنون ارتباط با دانشگاه ها و مجامع علمي كشور و تبادل اطلاعات يكي ار اولويتهاي مهم اين جمعيت بوده است. در اين راستا اعضاي كنگره60 در بيش از 20 دانشگاه كشور اقدام به برگزاري همايش يا كارگاه آموزشي نمودهاند.
موضوع همايش اخير كه در دانشگاه علامه طباطبايي ، دانشكده علوم اجتماعي برگزار گرديد ، شناخت مواد مخدر جديد و عوارض و تخريبهاي آنها بود. در ماههاي اخير مصرف مواد مخدر جديد و صناعي شامل كرك ، شيشه يا آيس يا كريستال به شكل نگران كنندهاي افزايش يافته است و به همين علت كنگره 60 در آگاه سازي و اطلاع رساني به مردم و جامعه در خصوص تخريب هاي وحشتناك اين مواد ، فعاليت گستردهاي داشته است.
در اين همايش چند تن از اعضاي كنگره 60 كه خودشان مصرف كننده اين مواد بوده و در كنگره 60 به رهايي و درمان رسيده اند در مورد اين مواد خطرناك براي دانشجويان صحبت كردند . در پايان كارگاه نيز به پرسشهاي دانشجويان در خصوص اعتياد و مواد مخدر ، توسط اعضاي كنگره 60 پاسخ داده شد. در حال حاضر كنگره 60 يكي از معدود مراكزي است كه آخرين اطلاعات لمي و به روز را در مورد اثرات مواد مخدر جديد در اختيار دارد.
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
دومين جشن همسفر
در كنگره 60 يك روز ازسال به عنوان روز همسفر نامگذاري شده است. در اين روز مسافران كنگره 60 از همسفران خود تقديير و تشكر به عمل ميآورند. طبق قوانين كنگره 60 همسفر كسي است كه سابقه اعتياد ندارد و براي تعالي اهداف كنگره 60 تلاش مينمايد.
-
خانوادههايي كه عضوي از آنها دچار بيماري اعتياد بوده و به كنگره مراجعه كرده اند ، همسفر محسوب ميشوند. خانوادهها يا همسفران در طول دوران بيماري يا اعتياد عضو خود معمولاً دچار صدمات و لطمات سنگيني ميشوند كه كمتر از خود اعتياد نيست.آنها با تمام وجود براي رهايي مسافر خود تلاش كرده و ميكنند و با صبر و استقامت و استفاده از آموزشهاي كنگره 60 توانستهاند در نبرد با اعتياد پيروز شوند . به همين مناسبت و به شكرانه اين تلاش ، استقامت و پيروزي ، مسافران از همسفران خود قدرداني و سپاسگزاري ميكنند.
در حال حاضر همسفران پا به پاي مسافران در جهت تعالي اهداف كنگره تلاش ميكنند و به تعبير نگهبان كنگره 60 مسافران و همسفران دو بال پرواز كنگره محسوب ميشوند.( به عنوان مثال تمام كارها و امور مربوط به سايت كنگره 60 مثل وارد كردن مطالب گوناگون و تصاويربه سايت به عهده همسفر شهروز است. همسفر شهروز پسري 18 ساله و محصل است كه پدرش سالهاي زيادي درگير اعتياد بوده و در نهايت توانست در كنگره 60 اعتيادش را درمان و به رهايي برسد.).
همسفران ديگري نيز در بخشهاي مختلف كنگره فعاليت مي كنند. نكته جالب توجه اين جشن اين است كه تمامي مسئوليت برگزاري آن به عهده خانوادهها يا همسفران است و مسافران كوچك ترين نقشي در برگزاري اين جشن ندارند و فقط به عنوان مهمان در اين جشن شركت ميكنند. روز چهارشنبه 28/2/85 دومين جشن همسفر در كنگره 60 شعبه آكادمي برگزار شد. متاسفانه به دليل كمبود شديد جا و تراكم جمعيت بسياري از همسفران و مسافران نتوانستند در اين جشن شركت كنند. تصاوير انتخاب شده شما را تا حدي در فضا و حال و هواي اين مراسم قرار خواهد داد.
>>> مسافر علي خدامي
در كنگره 60 يك روز ازسال به عنوان روز همسفر نامگذاري شده است. در اين روز مسافران كنگره 60 از همسفران خود تقديير و تشكر به عمل ميآورند. طبق قوانين كنگره 60 همسفر كسي است كه سابقه اعتياد ندارد و براي تعالي اهداف كنگره 60 تلاش مينمايد.
-
خانوادههايي كه عضوي از آنها دچار بيماري اعتياد بوده و به كنگره مراجعه كرده اند ، همسفر محسوب ميشوند. خانوادهها يا همسفران در طول دوران بيماري يا اعتياد عضو خود معمولاً دچار صدمات و لطمات سنگيني ميشوند كه كمتر از خود اعتياد نيست.آنها با تمام وجود براي رهايي مسافر خود تلاش كرده و ميكنند و با صبر و استقامت و استفاده از آموزشهاي كنگره 60 توانستهاند در نبرد با اعتياد پيروز شوند . به همين مناسبت و به شكرانه اين تلاش ، استقامت و پيروزي ، مسافران از همسفران خود قدرداني و سپاسگزاري ميكنند.
در حال حاضر همسفران پا به پاي مسافران در جهت تعالي اهداف كنگره تلاش ميكنند و به تعبير نگهبان كنگره 60 مسافران و همسفران دو بال پرواز كنگره محسوب ميشوند.( به عنوان مثال تمام كارها و امور مربوط به سايت كنگره 60 مثل وارد كردن مطالب گوناگون و تصاويربه سايت به عهده همسفر شهروز است. همسفر شهروز پسري 18 ساله و محصل است كه پدرش سالهاي زيادي درگير اعتياد بوده و در نهايت توانست در كنگره 60 اعتيادش را درمان و به رهايي برسد.).
همسفران ديگري نيز در بخشهاي مختلف كنگره فعاليت مي كنند. نكته جالب توجه اين جشن اين است كه تمامي مسئوليت برگزاري آن به عهده خانوادهها يا همسفران است و مسافران كوچك ترين نقشي در برگزاري اين جشن ندارند و فقط به عنوان مهمان در اين جشن شركت ميكنند. روز چهارشنبه 28/2/85 دومين جشن همسفر در كنگره 60 شعبه آكادمي برگزار شد. متاسفانه به دليل كمبود شديد جا و تراكم جمعيت بسياري از همسفران و مسافران نتوانستند در اين جشن شركت كنند. تصاوير انتخاب شده شما را تا حدي در فضا و حال و هواي اين مراسم قرار خواهد داد.
>>> مسافر علي خدامي
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
گزارش عملكرد تربيت بدني كنگره 60
اولين دوره مسابقات ليگ كشوري تيراندازي با كمان ، با حضور سيزده تيم در مركز استعداديابي امام محمد باقر (ع) ، واقع در پارك طالقاني از روز پنج شنبه مورخ 21/2/85 آغاز شد .
مراسم افتتاحيه اين مسابقات با حضور آقاي علي آبادي رياست محترم سازمان تربيت بدني ، آقاي صفائي رياست محترم فدراسيون تير اندازي با كمان ، آقاي سردار آجرلو مدير عامل اسبق باشگاه قرهتگي ورزشي پاس و عده اي ديگر از مسئولين و خبرنگاران رسانه هاي جمعي كشور انجام شد . سيزده تيم حاضر در اين رقابتها طي 24 هفته بصورت رفت و برگشت با يكديگر به رقابت خواهند پرداخت . اين مسابقات در دو رشته كامپوند و ريكرو به صورت تيمي و حذفي برگزار مي شود . مسابقات در رشته كامپوند از سه هفته پيش شروع شده و در رشته كامپوند از هفته آينده آغاز خواهد شد .
همانطور كه مي دانيد رشته ورزشي تير اندازي با كمان ، يكي از 5 رشته ورزي فعال در كنگره 60 مي باشد . در حال حاضر بعد از گذشت 3 ماه از آغاز فعاليت اين رشته ورزشي در كنگره 60 حدودا 40 نفر از مسافران و همسفران كنگره 60 عضو اين رشته هستند . از آنجايي كه اين عزيزان توانسته اند طي اين مدت كوتاه پيشرفت قابل توجهي داشته باشند ، با صلاح ديد نگهبان كنگره 60 و مربيان و كادر فني و همچنين با موافقت فدراسيون تيراندازي با كمان ، تصميم بر اين شد كه دو تيم در قسمت آقايان و يك تيم از قسمت خانم ها از كنگره 60 در اين رقابتها حاضر باشند.
نفرات تشكيل دهنده تيم كنگره 60 در رشته ريكرو عبارتند از :
آقايان : مهندس حسين دزاكام (بنيان گذار كنگره 60) ، داوود رحيمي ، حميد فرشاد ، همسفر رامين ، همسفر مسعود و در رشته كامپوند ، آقايان : علي اشكذري ، احمد حكيمي و عباس امير معافي . ضمنا آقاي عباس امير معافي بعنوان نماينده كنگره 60 در هفته گذشته در يك دوره مسابقات حذفي در رشته كامپوند حاضر شدند و بعد از رقابت با حريفان حرفهاي خود توانستند مقام چهارمي اين مسابقات را تصاحب كنند . در اين جا لازم مي دانم اين موفقيت را از طرف تريت بدني كنگره 60 به ايشان و كليه اعضاي خانواده بزرگ كنگره 60 تبريك بگويم .
قدري غير قابل باور به نظر مي رسد ، افرادي كه ساليان سال درگير اعتياد بودند و روزگاري از آنها به عنوان معضل جامعه ياد مي شد ، امروز تبديل به كساني شده اند كه نه تنها اعتياد خود را درمان كرده اند ، بلكه مي توانند با يك اعتماد به نفس بالا پا به پاي حريفان حرفهاي و آن هم در سطح كشوري به انجام رقابت بپردازند .
همه ما در كنگره 60 ياد گرفته ايم كه انسان اگر بخواهد مي تواند با تلاش خود از پايينترين نقطه به بالاترين نقطه صعود كند .
در پايان اين گزارش جا دارد باز هم از حمايت رياست محترم فدراسيون تيراندازي با كمان جناب آقاي صفائي و همچنين زحمات آقاي دكتر حاج رسولي و آقاي سرهنگ حاج مهدي سهيل ( رياست تربيت بدني كنگره 60 ) و مربی تيروکمان کنگره ۶۰ از طرف فدراسيون تير اندازی آقای موچانی صميمانه سپاسگزاري كنم .
به پاكي دريا ها ژرف باشيد .
خبرنگار ورزشي كنگره 60
مسافر علي جلالي
6/3/85
اولين دوره مسابقات ليگ كشوري تيراندازي با كمان ، با حضور سيزده تيم در مركز استعداديابي امام محمد باقر (ع) ، واقع در پارك طالقاني از روز پنج شنبه مورخ 21/2/85 آغاز شد .
مراسم افتتاحيه اين مسابقات با حضور آقاي علي آبادي رياست محترم سازمان تربيت بدني ، آقاي صفائي رياست محترم فدراسيون تير اندازي با كمان ، آقاي سردار آجرلو مدير عامل اسبق باشگاه قرهتگي ورزشي پاس و عده اي ديگر از مسئولين و خبرنگاران رسانه هاي جمعي كشور انجام شد . سيزده تيم حاضر در اين رقابتها طي 24 هفته بصورت رفت و برگشت با يكديگر به رقابت خواهند پرداخت . اين مسابقات در دو رشته كامپوند و ريكرو به صورت تيمي و حذفي برگزار مي شود . مسابقات در رشته كامپوند از سه هفته پيش شروع شده و در رشته كامپوند از هفته آينده آغاز خواهد شد .
همانطور كه مي دانيد رشته ورزشي تير اندازي با كمان ، يكي از 5 رشته ورزي فعال در كنگره 60 مي باشد . در حال حاضر بعد از گذشت 3 ماه از آغاز فعاليت اين رشته ورزشي در كنگره 60 حدودا 40 نفر از مسافران و همسفران كنگره 60 عضو اين رشته هستند . از آنجايي كه اين عزيزان توانسته اند طي اين مدت كوتاه پيشرفت قابل توجهي داشته باشند ، با صلاح ديد نگهبان كنگره 60 و مربيان و كادر فني و همچنين با موافقت فدراسيون تيراندازي با كمان ، تصميم بر اين شد كه دو تيم در قسمت آقايان و يك تيم از قسمت خانم ها از كنگره 60 در اين رقابتها حاضر باشند.
نفرات تشكيل دهنده تيم كنگره 60 در رشته ريكرو عبارتند از :
آقايان : مهندس حسين دزاكام (بنيان گذار كنگره 60) ، داوود رحيمي ، حميد فرشاد ، همسفر رامين ، همسفر مسعود و در رشته كامپوند ، آقايان : علي اشكذري ، احمد حكيمي و عباس امير معافي . ضمنا آقاي عباس امير معافي بعنوان نماينده كنگره 60 در هفته گذشته در يك دوره مسابقات حذفي در رشته كامپوند حاضر شدند و بعد از رقابت با حريفان حرفهاي خود توانستند مقام چهارمي اين مسابقات را تصاحب كنند . در اين جا لازم مي دانم اين موفقيت را از طرف تريت بدني كنگره 60 به ايشان و كليه اعضاي خانواده بزرگ كنگره 60 تبريك بگويم .
قدري غير قابل باور به نظر مي رسد ، افرادي كه ساليان سال درگير اعتياد بودند و روزگاري از آنها به عنوان معضل جامعه ياد مي شد ، امروز تبديل به كساني شده اند كه نه تنها اعتياد خود را درمان كرده اند ، بلكه مي توانند با يك اعتماد به نفس بالا پا به پاي حريفان حرفهاي و آن هم در سطح كشوري به انجام رقابت بپردازند .
همه ما در كنگره 60 ياد گرفته ايم كه انسان اگر بخواهد مي تواند با تلاش خود از پايينترين نقطه به بالاترين نقطه صعود كند .
در پايان اين گزارش جا دارد باز هم از حمايت رياست محترم فدراسيون تيراندازي با كمان جناب آقاي صفائي و همچنين زحمات آقاي دكتر حاج رسولي و آقاي سرهنگ حاج مهدي سهيل ( رياست تربيت بدني كنگره 60 ) و مربی تيروکمان کنگره ۶۰ از طرف فدراسيون تير اندازی آقای موچانی صميمانه سپاسگزاري كنم .
به پاكي دريا ها ژرف باشيد .
خبرنگار ورزشي كنگره 60
مسافر علي جلالي
6/3/85
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
شعب کنگره 60
شعبه مرکزی: ميدان هفتم تير ـ خيابان بهار شيراز ـ ابتداي سهروردي جنوبي ـ پلاك 5
فكس : 77648489 تلفن : 93-77648490
راهنمای رايگان درمان اعتياد : روزهای ، شنبه ، دوشنبه ، چهارشنبه از ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر
شنبهها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانمهای مسافر ۲ تا ۴ بعد از ظهر
دوشنبه ها : کارگاه آموزشی عمومی ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
سه شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانواده ها يا همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
چهارشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويژه مسافران سفر دوم و همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويژه آقايان مسافر ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : هر دو هفته يکبار مراسم شکر گذاری به صرف شام از ساعت ۷ تا ۱۱ شب .
--------------------------------------------------------------------------------
شعبه انقلاب: میدان انقلاب -ابتدای خیابان کارگر جنوبی -کوچه مهدیزاده -پلاک 21
تلفن : 66910787
راهنمای رايگان درمان اعتياد : روزهای ، يکشنبه ، سه شنبه ، پنج شنبه از ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانواده ها يا همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
سه شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : کارگاه آموزشی عمومی ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه رباط کريم : روبروی اداره بهزيستی جنب امامزاده عماد (ع) ساختمان کنگره ۶۰
راهنمای رايگان درمان اعتياد : روزهای ، يکشنبه ، سه شنبه ، پنج شنبه از ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانواده ها يا همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
سه شنبه ها : کارگاه آموزشی عمومی ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويژه آقايان مسافر ۵ تا ۷ بعد از ظهر
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه پارک طالقانی : ايستگاه متروی ميرداماد ، پارک طالقانی
جمعه ها : تمرين تيمهای ورزشی فوتسال و واليبال کنگره ۶۰ از ساعت ۵/۷ صبح تا ۲ بعد از ظهر
--------------------------------------------------------------------------------
جلسات صبحگاهی پارک لاله :بلوار کشاورز ، خيابان حجاب ، درب حجاب ، ابتدای باغ ژاپنی
يکشنبه ها ، سه شنبه ها ، پنج شنبه ها ساعت ۷ صبح تا ۸ صبح
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه اراک :خيابان امام خمينی ، پل برق ، ابتدای خيابان نمکويها شمت راست کوچه دوم
مشاوره رايگان : روزهای يکشنبه و پنجشنبه
تلفن : ۲۷۷۱۱۲۶
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه اصفهان : احمد آباد ، ايستگاه پل بلند ، مجتمع خدماتی درمانی اعتياد ، طبقه همکف ، سالن اجتماعات
روزهای يکشنبه ، پنجشنبه از ساعت ۴:۳۰ الی ۷ بعد از ظهر.
تلفن : ۰۹۱۶۱۱۸۳۳۴۴
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه ابهر : خرمدره ، خيابان هفدهم شهريور ، مركز توانبخشی فاطمه زهرا
روزهای جمعه ، از ساعت ۱۵ الی ۱۹ .
--------------------------------------------------------------------------------
نشاني الكترونيكي :info@congress60.org
شعبه مرکزی: ميدان هفتم تير ـ خيابان بهار شيراز ـ ابتداي سهروردي جنوبي ـ پلاك 5
فكس : 77648489 تلفن : 93-77648490
راهنمای رايگان درمان اعتياد : روزهای ، شنبه ، دوشنبه ، چهارشنبه از ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر
شنبهها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانمهای مسافر ۲ تا ۴ بعد از ظهر
دوشنبه ها : کارگاه آموزشی عمومی ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
سه شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانواده ها يا همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
چهارشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويژه مسافران سفر دوم و همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويژه آقايان مسافر ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : هر دو هفته يکبار مراسم شکر گذاری به صرف شام از ساعت ۷ تا ۱۱ شب .
--------------------------------------------------------------------------------
شعبه انقلاب: میدان انقلاب -ابتدای خیابان کارگر جنوبی -کوچه مهدیزاده -پلاک 21
تلفن : 66910787
راهنمای رايگان درمان اعتياد : روزهای ، يکشنبه ، سه شنبه ، پنج شنبه از ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانواده ها يا همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
سه شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : کارگاه آموزشی عمومی ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه رباط کريم : روبروی اداره بهزيستی جنب امامزاده عماد (ع) ساختمان کنگره ۶۰
راهنمای رايگان درمان اعتياد : روزهای ، يکشنبه ، سه شنبه ، پنج شنبه از ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ويژه آقايان مسافر ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
يکشنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويزه خانواده ها يا همسفران ۵ تا ۷ بعد از ظهر
سه شنبه ها : کارگاه آموزشی عمومی ، ۵ تا ۷ بعد از ظهر
پنج شنبه ها : کارگاه آموزشی خصوصی ، ويژه آقايان مسافر ۵ تا ۷ بعد از ظهر
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه پارک طالقانی : ايستگاه متروی ميرداماد ، پارک طالقانی
جمعه ها : تمرين تيمهای ورزشی فوتسال و واليبال کنگره ۶۰ از ساعت ۵/۷ صبح تا ۲ بعد از ظهر
--------------------------------------------------------------------------------
جلسات صبحگاهی پارک لاله :بلوار کشاورز ، خيابان حجاب ، درب حجاب ، ابتدای باغ ژاپنی
يکشنبه ها ، سه شنبه ها ، پنج شنبه ها ساعت ۷ صبح تا ۸ صبح
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه اراک :خيابان امام خمينی ، پل برق ، ابتدای خيابان نمکويها شمت راست کوچه دوم
مشاوره رايگان : روزهای يکشنبه و پنجشنبه
تلفن : ۲۷۷۱۱۲۶
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه اصفهان : احمد آباد ، ايستگاه پل بلند ، مجتمع خدماتی درمانی اعتياد ، طبقه همکف ، سالن اجتماعات
روزهای يکشنبه ، پنجشنبه از ساعت ۴:۳۰ الی ۷ بعد از ظهر.
تلفن : ۰۹۱۶۱۱۸۳۳۴۴
--------------------------------------------------------------------------------
منطقه ابهر : خرمدره ، خيابان هفدهم شهريور ، مركز توانبخشی فاطمه زهرا
روزهای جمعه ، از ساعت ۱۵ الی ۱۹ .
--------------------------------------------------------------------------------
نشاني الكترونيكي :info@congress60.org
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
یام های کنگره 60
پيامهای ذيل مخصوص کنگره ۶۰ می باشد و از هيچ کتابی برداشت نشده است و از نوشتارهای کنگره ۶۰ استخراج گرديده است .
دو چیز انسان را به مرتبه و جایگاهش هدایت می کند :
علم با آگاهی
بهره برداری از علم در جهت نیروهای خداوندی که همه چیز را شامل می شود .
دادن محبت کار آسانی نیست آن هم بدون قید و شرط .
این سود برای شما بیشترین زیان را فراهم می آورد .
سفر به اعماق درون در یک مقطع کوتاه نمی شود نمود .
تنها سفر نمودن مشکلات عدیده ای دارد .
آخر امر ، امر اول اجرا می شود
بعضی وقتها نمی دانیم از الله چه می خواهیم .
سیری که خود در آن نقش نداری اما در این سیر کامل می شوی .
هر یک دیگری را کامل می نمائیم .
جهان برای تمام شدن نیست اما برای کامل شدن است .
سفر درون آغاز سفر هاست .
سفر درون که آغاز سفر هاست یعنی از ریشه به ساقه رفتن .
حق وجودی است که چشم دل می خواهد که نظاره گر باشد و آن چشم را هر کس نمی تواند داشته باشد و اما کاری است هم سخت و هم سهل .
صورت ما را به همه جا می برد ، درون و سماء و آنچه در اندیشه به تصور می آید .
با ساز سازگار شوید و این نقطه ای است برای آغاز .
دیگران که در دارالفنون حیات آموزش دیده اند از برخورد و نسخه پیچی برای مسافران عاجزند .
این مشعل خاموشی ندارد زیرا روشن کننده آن فرمانش را از مبداء آفرینش دریافت نمود .
تمامی ذات نیک و بد بشر در اثر آوارهای سهمگین در این افراد ( معتاد ) مدفون شده و با وجودشان عجین گشته است .
این احیای دوباره ( برگشت از اعتیاد ) کاری است بسیار سخت که با توان نیروی الهی همراه نباشد رو به زوال می رود .
جهان و جهان ها مانند گهواره ای هستند که انسان در هر ابعادی که باشد در آن قرار می گیرد و آن نیرویی که این گهواره ها را به حرکت در می آید می داند که چه کسی باید در آن آرام باشد و یا از آن به بیرون پرتاب شود .
نفس تنها در انسان است که تعالی را به عقب می راند ، اگر اصلاح نشود نفس مخرب طالب تخریب و خواستار مطالب دور از حقیقت است .
خلقت تنوع دارد و تنوع آن در تکامل نقش بسیار عمیق دارد ، پس با تفکر به خلقت در می یابید که یافتنی بسیار و ما همه محدودیم .
سم زدایی همان عملی است که تئوری آن بر مبنای اوهام و اباطیل بیان شده و در تجربه با شکست مواجه گردیه است .
تکامل با جسمیت صورت می پذیرد .
انسان در هر درجه علمی که باشد اگر به این مواد عادت کرده باشد در ابعاد دیگر نیز از عدم تعادل رنج می برد و به کارهای ادامه دار او لطمه وارد می سازد .
هر چیز به تکامل که می رسد دگرگونیهای متعددی هم پیدا می کند .
علم بطور دایره وار و حلقه وار در گردش است .
بگذارید آنان که حیله و عداوت می دوزند در گرداب و ساختن جهنم خود غرق شوند .
با اندیشه می شود بسیار ساده مسئله را حل نمود .
عفو همیشه هم باعث اصلاح نمی شود .
آرامش را در حیات آفرینش بیاب .
ما به پندارها لباس کردار پوشانیدیم .
به پندارهای ما لباس کردار پوشانیدی و این پرچمی شد بر فراز بلندترین کوه ها .
کردار شما در دو سو به گردش در آمده است . گویی آنانی که مرده بودند نیاز به خورشید داشتند که تابش کند و با نور از لایه های خاک میان سبزه زارها بدر آمدند و مانند گل های بهاری به بنفشه های نوروزی به خورشید درود بگویند .
اگر نوازنده خوب بنوازد حتماً شما هم رقصنده خوب خواهید شد و اینکه نوازنده ندارید مقصر شما نیستید .
در هر دو نفر ما باید آنقدر عشق خواستن باشد که یکی را به نوا و دیگری به تحرک وا دارد .
اگر جلوی جوی آبی را بگیرید از جای دیگر روان می شود .
انسان در انجام بسیاری ار کارها توانائیهای غیر قابل تصور را دارا می باشد که خود از آن آگاه نیست .
تمامی هستی در تمامی هستی تک تک ما وجود دارد .
ما دوستانی یافته ایم که یافت نمی شد .
حقیقت با من هایی است که قفس را بیش از اندیشه خود دوست ندارند .
فتح سرزمین ها چندان مهم نیست ، فتح در اندیشه و اعمال درست شکل و عمارتی دیگر است .
قضاوت حق در مکان های نا حق پایدار نمی ماند .
انسان به اندازه وجود اعداد در تردد است .
علم فهمیدن و علم عمل کردن دو مطلب جدا هستند .
اگر همه اشجار یک میوه بدهند مطلوب و یا مقبول واقع نمی شود .
ابرهای تیره هر قدر سیه و کدر باشند از گذر در این راه طاقت نمی آورند یا بایستی به صعود فکر کنند و یا به سقوط .
آنانی که جسم را آزاد می سازند و به رهایی روح و فکر نمی اندیشند همیشه مانند درختان هستند .
حامیان در راهند .
زنجیرهای محبت را محکم نمائید و این عمل راه شما را به سوی ماوراء باز می نماید .
ماندن و رفتن شخص چندان اهمیت ندارد ، نیرویی که به کنگره ما ادامه حرکت می دهد از یک منشاء سرچشمه نمی گیرد .
ما سر شوریدگان را به کجا باید شد .
اعتماد به خود ، اعتماد به نیروهای الهی است ، که باب آن گشوده شده است .
برای بر خواستن هیچگاه دیر نیست .
شاگردان شیطان هم باید بر سر کلاس کنگره بنشینند و مطلب بیاموزند .
ادامه دارد...منتظر باشيد
پيامهای ذيل مخصوص کنگره ۶۰ می باشد و از هيچ کتابی برداشت نشده است و از نوشتارهای کنگره ۶۰ استخراج گرديده است .
دو چیز انسان را به مرتبه و جایگاهش هدایت می کند :
علم با آگاهی
بهره برداری از علم در جهت نیروهای خداوندی که همه چیز را شامل می شود .
دادن محبت کار آسانی نیست آن هم بدون قید و شرط .
این سود برای شما بیشترین زیان را فراهم می آورد .
سفر به اعماق درون در یک مقطع کوتاه نمی شود نمود .
تنها سفر نمودن مشکلات عدیده ای دارد .
آخر امر ، امر اول اجرا می شود
بعضی وقتها نمی دانیم از الله چه می خواهیم .
سیری که خود در آن نقش نداری اما در این سیر کامل می شوی .
هر یک دیگری را کامل می نمائیم .
جهان برای تمام شدن نیست اما برای کامل شدن است .
سفر درون آغاز سفر هاست .
سفر درون که آغاز سفر هاست یعنی از ریشه به ساقه رفتن .
حق وجودی است که چشم دل می خواهد که نظاره گر باشد و آن چشم را هر کس نمی تواند داشته باشد و اما کاری است هم سخت و هم سهل .
صورت ما را به همه جا می برد ، درون و سماء و آنچه در اندیشه به تصور می آید .
با ساز سازگار شوید و این نقطه ای است برای آغاز .
دیگران که در دارالفنون حیات آموزش دیده اند از برخورد و نسخه پیچی برای مسافران عاجزند .
این مشعل خاموشی ندارد زیرا روشن کننده آن فرمانش را از مبداء آفرینش دریافت نمود .
تمامی ذات نیک و بد بشر در اثر آوارهای سهمگین در این افراد ( معتاد ) مدفون شده و با وجودشان عجین گشته است .
این احیای دوباره ( برگشت از اعتیاد ) کاری است بسیار سخت که با توان نیروی الهی همراه نباشد رو به زوال می رود .
جهان و جهان ها مانند گهواره ای هستند که انسان در هر ابعادی که باشد در آن قرار می گیرد و آن نیرویی که این گهواره ها را به حرکت در می آید می داند که چه کسی باید در آن آرام باشد و یا از آن به بیرون پرتاب شود .
نفس تنها در انسان است که تعالی را به عقب می راند ، اگر اصلاح نشود نفس مخرب طالب تخریب و خواستار مطالب دور از حقیقت است .
خلقت تنوع دارد و تنوع آن در تکامل نقش بسیار عمیق دارد ، پس با تفکر به خلقت در می یابید که یافتنی بسیار و ما همه محدودیم .
سم زدایی همان عملی است که تئوری آن بر مبنای اوهام و اباطیل بیان شده و در تجربه با شکست مواجه گردیه است .
تکامل با جسمیت صورت می پذیرد .
انسان در هر درجه علمی که باشد اگر به این مواد عادت کرده باشد در ابعاد دیگر نیز از عدم تعادل رنج می برد و به کارهای ادامه دار او لطمه وارد می سازد .
هر چیز به تکامل که می رسد دگرگونیهای متعددی هم پیدا می کند .
علم بطور دایره وار و حلقه وار در گردش است .
بگذارید آنان که حیله و عداوت می دوزند در گرداب و ساختن جهنم خود غرق شوند .
با اندیشه می شود بسیار ساده مسئله را حل نمود .
عفو همیشه هم باعث اصلاح نمی شود .
آرامش را در حیات آفرینش بیاب .
ما به پندارها لباس کردار پوشانیدیم .
به پندارهای ما لباس کردار پوشانیدی و این پرچمی شد بر فراز بلندترین کوه ها .
کردار شما در دو سو به گردش در آمده است . گویی آنانی که مرده بودند نیاز به خورشید داشتند که تابش کند و با نور از لایه های خاک میان سبزه زارها بدر آمدند و مانند گل های بهاری به بنفشه های نوروزی به خورشید درود بگویند .
اگر نوازنده خوب بنوازد حتماً شما هم رقصنده خوب خواهید شد و اینکه نوازنده ندارید مقصر شما نیستید .
در هر دو نفر ما باید آنقدر عشق خواستن باشد که یکی را به نوا و دیگری به تحرک وا دارد .
اگر جلوی جوی آبی را بگیرید از جای دیگر روان می شود .
انسان در انجام بسیاری ار کارها توانائیهای غیر قابل تصور را دارا می باشد که خود از آن آگاه نیست .
تمامی هستی در تمامی هستی تک تک ما وجود دارد .
ما دوستانی یافته ایم که یافت نمی شد .
حقیقت با من هایی است که قفس را بیش از اندیشه خود دوست ندارند .
فتح سرزمین ها چندان مهم نیست ، فتح در اندیشه و اعمال درست شکل و عمارتی دیگر است .
قضاوت حق در مکان های نا حق پایدار نمی ماند .
انسان به اندازه وجود اعداد در تردد است .
علم فهمیدن و علم عمل کردن دو مطلب جدا هستند .
اگر همه اشجار یک میوه بدهند مطلوب و یا مقبول واقع نمی شود .
ابرهای تیره هر قدر سیه و کدر باشند از گذر در این راه طاقت نمی آورند یا بایستی به صعود فکر کنند و یا به سقوط .
آنانی که جسم را آزاد می سازند و به رهایی روح و فکر نمی اندیشند همیشه مانند درختان هستند .
حامیان در راهند .
زنجیرهای محبت را محکم نمائید و این عمل راه شما را به سوی ماوراء باز می نماید .
ماندن و رفتن شخص چندان اهمیت ندارد ، نیرویی که به کنگره ما ادامه حرکت می دهد از یک منشاء سرچشمه نمی گیرد .
ما سر شوریدگان را به کجا باید شد .
اعتماد به خود ، اعتماد به نیروهای الهی است ، که باب آن گشوده شده است .
برای بر خواستن هیچگاه دیر نیست .
شاگردان شیطان هم باید بر سر کلاس کنگره بنشینند و مطلب بیاموزند .
ادامه دارد...منتظر باشيد
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
نام مقاله : صورت مسأله اعتياد و گروهبندي معتادان
هدف :
در اين مقاله بررسي ميشود كه درمان يا ترك اعتياد موادمخدر از نظر جسمي يا فيزيولوژي در كوتاه مدت مثلاً يك هفته و يا دوهفته امكانپذير نيست و روشهاي متداول امروزي براي ترك اعتياد كه توسط اكثر پزشكان ارجمند اجرا ميشود ، صحيح نميباشد. زيرا هنوز درمان بهطور كامل انجام نشده است كه با يك آزمايش صوري و قراردادي (آزمايش ادرار) بيمار را رها مينمايند .
مقدمه :
اينجانب به مدت 17 سال بهطور مداوم معتاد به ترياك بودم و روزانه به جز كشيدن ، 5 تا 7 گرم ترياك يا شيره ميخوردم و بارها اقدام به ترك اعتياد به روشهاي گوناگون و زير نظر پزشكان عزيز نمودم كه هميشه ناموفق بوده است و چون مهندس الكترونيك و محقق بودم ، روي اعتياد خود شروع به تحقيق نمودم و به اين نتيجه رسيدم كه ترك اعتياد به علت اثر مواد افيوني روي ساختار جسم و تخريبي كه ايجاد ميكند ، در كوتاه مدت امكانپذير نيست .
روشتحقيق :
با توجه به اينكه از اولينباري كه در سال 63 اقدام به ترك اعتياد نموده بودم ، دوازده سال ميگذشت ، پس از شكستهاي پيدرپي و مطالعات بسيار در ترك اعتياد با فرض اينكه سيستمهاي تخريب شده ضددرد و سيستمهاي توليدكننده مواد شبهافيوني جسم من مجدداً بايد راهاندازي گردد ، اقدام به كاهش مواد مصرفي خود طبق برنامه نمودم و به مدت 11 ماه موادمخدر مصرفي خود را به صورت كاهش پلهاي و تدريجي تيپر نموده و به صفر رساندم تا به آرامي جسم من فرصت بازسازي خود را داشته باشد كه اين كار در تاريخ 15/9/76 با موفقيت به پايان رسيد ، كه اين روز در واقع احياي دوباره من است. سپس اين تحقيق روي افراد ديگري نيز انجام پذيرفت كه نتيجه تقريباً مشابه بود. به دليل تحقيقات فراوان روي تعداد زيادي از مصرفكنندگان موادمخدر توانستم كنگره 60 را بهوجود آورم و همچنان به مطالعه و تحقيقات خود ادامه ميدهم .
يافتههاي پژوهشي :
در اين مقاله صورت مسأله اعتياد فقط در مقوله جسم و فيزيولوژي انسان در دو بخش تحت عنوان عكسالعملها يا اختلالات آشكار و عكسالعملها يا اختلالات پنهان جسم انسان بهطور خلاصه بررسي شده است. در مرحله عكسالعملهاي آشكار مسأله روشن است. اما در مرحله عكسالعملهاي پنهان(اختلال در توليد 12 ماده شبهافيوني بدن انسان) قضيه فرق ميكند و هميشه مسأله ناديده گرفته ميشود. طول اين مرحله حدوداً 11 ماه است كه روي بالغ بر 50 نفر معتاد ترك كرده صادق بود. پس از اين مدت ، مشكلاتي مثل خواب ، پرش عضلات ، بالا رفتن ميلجنسي در عوض ناتواني جنسي ، گريه كردن ، عدم ميل به زندگي و . . . روبه تعادل ميرود. شرح كامل در كتاب عبور از منطقه 60درجه زيرصفر به قلم نويسنده مقاله تقديم ميگردد .
عكسالعملهاي جسم در اثر قطع مصرف موادمخدر
هرگاه شخص مصرفكنندة موادمخدر(ترياك و خانواده آن) به هر دليل مصرف مادة خود را قطع نمايد و يا به او نرسد ، عكسالعملهاي نسبتاً شديدي در جسم او ظاهر ميگردد. اين عكسالعملها شامل دو بخش عمده ميباشد كه نكته كور درمان يا ترك اعتيادهاي ناموفق و متداول امروزي در آن نهفته است .
الف : عكسالعملهاي آشكار
ب : عكسالعملهاي پنهان
عكسالعملهاي آشكار يا به اصطلاح سمزدايي :
در صورت نرسيدن موادمخدر به شخص مصرفكننده و يا قطع ناگهاني مواد ، عكسالعملهايي در جسم او ظاهر ميشود كه بسته به نوع مواد مصرفي ، مقدار و تعداد دفعات مصرف در 24 ساعت ، معمولاً چند ساعت پس از دير شدن نوبت مصرف آغاز ميشود و اختلالاتي كه به آرامي شروع شده بود پس از 24 ساعت به اوج خود ميرسد. اين عكسالعملها و اختلالات شامل موارد زير است :
ـ عرق كردن-------------------------------------------ـ پرش پا
ـ ريزش آببيني-------------------------------------- ـ گرفتگي عضلات در پاها و گردن
ـ عطسههاي پيدرپي------------------------------- ـ بيخوابي
ـ استخوان درد يا سيمكشي در مچ پا--------------- ـ اسهال
و بازوها
با وجود اين عوارض اگر از دارو هم استفاده نشود ، مكانيزم بدن حداكثر پس از يك هفته رو به تعادل ميرود و پس از طي دو هفته به حداقل خود ميرسد ولي باز ادامه دارند .
درمان در مرحله عكسالعملهاي آشكار يا به اصطلاح سمزدايي :
براي كاهش عكسالعملهاي اين مرحله ميتوان از روشهاي ذيل استفاده نمود :
1 ـ از طريق پزشك با استفاده از داروي مناسب ، مثل متادون (آمپول ، شربت و قرص)، ظرف يكهفته يا دوهفته دُز دارو را كاهش داد .
2 ـ كاهش موادمخدر مصرفي با استفاده از روش سنتي مثل استفاده از تنتور ترياك و يا آب شيرة ترياك كه بايد ظرف مدت دوهفته مواد مصرفي را كاهش داد .
3 ـ از طريق ساير روشهاي حاشيهاي مثل طب سوزني همراه با دارو و غيره .
4 ـ از طريق شلاق درماني ، شلنگ آب ، زنداني كردن در منزل و غيره و هزار ترفند ديگر كه البته اين روش بسيار مردود و غلط ميباشد و كساني كه با زور اين كار را انجام دادهاند ، تصور ميكنند روش آنها درست است و جواب ميدهد ، در حاليكه در اين مرحله زمان مسأله را حل ميكند و مكانيزم بدن خودبهخود به حال تعادل ميرسد كه البته زمان را فرد معتاد سپري ميكند و از اين مرحله موفق بيرون ميآيد .
5 ـ با استفاده از روش ترك يابويي يا سقوطآزاد : اين روش مثل سقوطآزاد ، فرد معتاد بدون استفاده از هيچ دارويي مواد خود را قطع ميكند و به اين دليل آن را معتادان تركيابويي گفتهاند ، چون انسان بايد مثل يك يابو از نظر جسمي قوي باشد .
نتيجهگيري :
اين مشكلات هيچ كدام در وحلة اول منشاء يا علت رواني ندارند. به دليل اينكه ريشه وجود اين اختلالات ضعيف شدن سيستم ضددرد بدن انسان و عدم توليد يا بازدهي نامناسب سيستمهاي توليد مواد شبهافيوني و شبه مرفيني جسم انسان است. بايستي براي معالجه بهگونهاي رفتار نمود تا اين سيستمها به آرامي كار خود را شروع نمايند. به عبارتي چشمه بايستي از خود جوشش داشته باشد. با آب ريختن درون چشمهاي كه متروكه شده نميتوان آن را به جوشش آورد. به ديگر سخن استفاده از داروهاي عادتآور و مخرب باعث نابودي چشمههاي درون بدن ميشود .
براي ترميم اين سيستم تجربه نشان داده است در صورت برنامهريزي صحيح ميتوان با طي مسافت زماني حدود 11 ماه به 90% تعادل از نظر جسمي رسيد. با تعادل جسم ، روان هم به تعادل ميرسد. 10% بقيه در طول زمان حل ميشود كه البته مشكل جهانبيني يا نگرش فرد نسبت به خودش و جهان پيرامونش هنوز به قدرت خود باقي است و اگر اين مشكل هم حل نشود با برطرف شدن كليه مشكلات جسم و روان دوباره شخص به اعتياد روي ميآورد .
درمان اين مرحله :
1 ـ ميتوان بدون دارو و مواد مصرفي اين مرحله را طي نمود كه از نظر بازگشت به اعتياد بسيار خطرناك است و اگر شخص به اعتياد خود برگردد ، كاري طبيعي انجام داده است و اگر به اعتياد برنگردد عملي غيرعادي و فوقالعاده انجام داده است. البته شخص تا يكسال راندمان كاري مناسبي ندارد. از نظر جنسي ناتواني پيدا ميكند و مشكلات زيادي دارد. در اين مرحله در اثر قطع مواد شوك مخرب بر جسم و روان شخص وارد ميشود كه بعضي از تخريبها تا پايان عمر شخص هم به تعادل نميرسد .
2 ـ ميتوان از روز اول قطع مواد با جايگزين كردن داروي مناسب ، كه داروها بايستي داروي اصلي و مخصوص ترك اعتياد باشد ، اين مرحله را در فاصله زماني 6 تا 11 ماه طي نمود و به آرامي دُز دارو را كاهش داد و به صفر رساند .
3 ـ براي معتادان ترياك ميتوان موادمخدر مصرفي فرد را در طي زمان كاهش داد و به صفر رساند و اين مرحله شايسته است در 11 ماه طي شود .
4 ـ براي معتادان هروييني و تزريقيها بايستي مصرف هرويين به مدت يكهفته يا حداقل سهروز كاملاً قطع شود ( در صورت ضرورت 100 ميليگرم ترياك به صورت خوراكي ) و سپس 500 ميليگرم در دو وعده به صورت خوراكي مصرف شود و سپس به صورت تدريجي تيپر شود تا به صفر برسد. ترياك به صورت خام متناسب با دستگاه گوارش همه نيست و بايستي ترياك پخته شود تا قابل هضم باشد (براي پخته شدن ، ترياك را روي شعلة كبريت يا منبع حرارتي ديگر قرار ميدهند).
نكته :
خارج از بحثهاي قانوني و حقوقي ، من به تجربه دانستم هيچ دارويي مناسبتر ، قويتر ، كاملتر ، ارزانتر و مفيدتر از خود ترياك براي ترك اعتياد يك معتاد فعلاً وجود ندارد .
طرح كلي درمان معتادان
شايسته است ما در طرح پيشگيري ، درمان و مهار اعتياد ، مانند باطري اتومبيل عمل نماييم. به عبارتي ما با نيروي اوليه خود ، نيروگاه نسبتاً بزرگي را به كار مياندازيم و كنار ميرويم. درست مثل باطري ، موتور ساكن اتومبيل را روشن ميكند و كنار ميرود. البته موتور هم پس از روشن شدن باطري را شارژ مينمايد تا براي راهاندازي بعدي آماده گردد.
ما هرگز نميتوانيم نقش باطري و موتور را به عهده بگيريم. اگر به فرض محال از تمام پزشكان استفاده نماييم ، قرنها طول خواهد كشيد تا بتوانيم تمام معتادان موجود را معالجه نماييم كه البته با روشهاي متداول دوباره همة آنها به اعتياد خود برخواهند گشت .
در حقيقت ما هستههاي گروه درماني به وجود ميآوريم و از انرژي خود مصرفكنندگان براي اداره آن با دادن اطلاعات به آنها بالاترين استفاده را ميكنيم. درست مثل زدن اولين ضربه به ساچمههايي كه پشت سرهم با فاصله كمي قرار دارند .
اين روش مثل تصاعد حسابي با كمترين هزينه و بالاترين راندمان عمل خواهد نمود. انشاا...
درمان به صورت كامل :
ترك اعتياد بسيار آسان است. آنقدر آسان كه هر معتاد چندين بار اين كار را انجام داده است و تجربه كافي دارد ! اما در اين طرح هدف ما درمان و بهبودي كامل فرد معتاد ميباشد كه از زاويه ديگري كه به حقيقت نزديكتر باشد ، به موضوع نگاه خواهيم نمود و روشي كاربردي را مطرح مينماييم .
براي درمان و معالجه فرد معتاد ما بايد سه پارامتر در انسان را مورد توجه قرار دهيم كه بايستي اين سه پارامتر همزمان و به موازات هم جلو بروند و چنانكه يكي از اين مؤلفهها ناقص باشد مشكل فرد معتاد حل نخواهد شد و درمان حاصل نميگردد .
اين مؤلفهها به شرح زير ميباشند :
الف : جهانبيني انسان
ب : جسم انسان
ج : روان انسان
براي مثال اگر فردي در جهانبيني خود به پوچي برسد ، چنانكه مشكل جسم و روان او حل بشود ، بازهم به طرف اعتياد كشيده خواهد شد .
حل مشکل جسمی ۱۱ ماه
حل مسکل روانی ۱۱ ماه
حل مشکل جهانبينی متفاوت
جدول زمانی برای رسيدن به حدود ۹۰٪ سلامتی
در اين طرح بيشتر روي پارامتر مشكل جسمي بررسيهاي لازم انجام گرفته كه بايستي همزمان با آن براي اصلاح مسأله جهانبيني و مسأله رواني كلاسهاي ويژه آموزش ، سخنراني و مشاورههاي لازم انجام پذيرد. در ضمن با حل مشكل جسمي به ميزان قابل توجهي مسأله رواني هم خودبهخود حل ميگردد. چون با طول درمان حسابشده ، سيستمهاي از كارافتاده جسم شخص معتاد بهبودي يافته و شخص به حال تعادل نزديك ميگردد .
مراحل اجراي طرح در سازمانها :
الف ـ جلسه توجيهي براي مديران و آشنايي با مقولة اعتياد جهت اقدامات پيشگيري و درمان معتادان و جلب حمايت آنان از معتادان خواستار ترك اعتياد .
ب ـ برگزاري جلسات سخنراني براي كليه كاركنان همراه با پرسش و پاسخ به منظور پيشگيري ، درمان و مهار اعتياد .
ج ـ به مدت يكسال به كاركنان فرصت داده شود تا براي درمان اعتياد خود اقدام نمايند. البته اين عمل بايستي توسط مديران به وسيله بخشنامه يا هر اقدام ديگر انجام پذيرد تا بدين ترتيب راه براي داوطلبان درمان اعتياد باز شود و بتوانند خودشان را معرفي نمايند .
د ـ ايجاد پايگاهي در سازمانها براي تشكيل كلاسهاي آموزشي و مشاورهاي ، جهت درمان ، پيشگيري و مهار اعتياد تا همه روزه در ساعات خاصي در اين محلها توسط خود مصرفكنندگان عمليات گروه درماني انجام پذيرد. البته مصرفكنندگان در شيفتهاي خاص به گروههاي خاص تقسيمبندي ميشوند.
ه ـ در اختيار گذاشتن كتاب ، بروشور ، جزوه ، نوار كاست ، فيلم و . . . به پايگاهها ، به منظور درمان ، پيشگيري و مهار اعتياد ، كه هزينة آن توسط سازمان يا مصرفكنندگان انجام پذيرد .
و ـ در اين پايگاهها به مصرفكنندگان كه گزينش ميگردند ، آموزش لازم داده ميشود تا به درمان خود و ديگران بپردازند .
لازم به توضيح است كه در سازمانها تحت هيچ شرايطي نميتوان از ترك سريع استفاده نمود. چون در ترك سريع بايستي فرد در منزل باشد و تا يكماه اصلاً قادر به كار نخواهد بود و پس از يكماه تا يكسال بازهم راندمان كاري ندارد و شخص با كوچكترين حركتي از كنترل خارج ميگردد و اين براي نيروهاي حساس بسيار مسألهساز خواهد بود و ميتواند نظم سازمان را مختل نمايد .
الف ـ نامزدهاي اعتياد :
كساني هستند كه از موادمخدر به صورت تفريحي استفاده ميكنند. اين گروه مطمئن هستند و تصور مينمايند واقعاً هرگز معتاد نخواهند شد ! اين افراد معتادان آينده خواهند بود !
راهحل پيشگيري
شايسته است از نظر اطلاع و شناخت و آگاهي به صورت واقعي محاسن و معايب اعتياد را براي آنها بشكافيم تا بدانند آنچه نميدانند. اين گروه در اولويت قرار دارند و از اهميت خاصي برخوردارند .
راهحل اجرايي
برگزاري جلسات سخنراني در كارخانهها ، ارگانها ، سازمانها و ميزگردهاي تلويزيوني ، جرايد ، آموزش معلمهاي پرورشي مدارس و كتابهاي درسي .
جلسات سخنراني بايد توسط افرادي باشد كه مردم حرفهاي آنان را از دل و جان قبول داشته باشند ، نه افرادي كه به مصرفكنندگان ناسزا بگويند و مردم را بترسانند .
ب ـ گروه معتاداني كه از اعتياد خود خرسند هستند :
اين گروه تصور ميكنند به يك ماده جادويي دست يافتهاند و لذت ميبرند و حتي تصور ميكنند انسانهايي كه از اين ماده جادويي استفاده نميكنند بايد چيزي كم داشته و يا انسانهاي كمخردي هستند. اين گروه يا در اوايل كار هستند و اعتياد براي آنها كار انجام ميدهد و يا در اعتياد غرق شدهاند و بسان زنبارگاني هستند كه عجوزه را جوان ميبينند .
راهحل اول :
ما فعلاً از نظر درماني هيچ كاري براي اين گروه نميتوانيم انجام دهيم مگر اينكه از نظر انديشه ، نقطه تفكري در آنها به وجود آوريم تا شايد روزي اين نقطه تفكر بزرگتر گردد .
راهحل دوم :
مهار اعتياد مبحث جديدي است كه به جز درمان و پيشگيري در حال وارد كردن آن در فرهنگ اعتياد ميباشيم. چون عملاً پله مناسبي خواهد بود براي ترك اعتياد اين گروه.
در مهار اعتياد به فرض اگر بتوانيم حركتي انجام دهيم تا فردي كه مثلاً روزانه 17 بار به خودش تزريق ميكند و يا 200 عدد قرص ميخورد و يا دو مثقال (5/9 گرم) ترياك يا شيره ميخورد ، 17تزريق خود را مثلاً به 3 تزريق برساند و در همان وضع بماند ، به هر حال كار مناسبي انجام دادهايم و بين بد و بدترين ، بد را انتخاب ميكنيم و اين خود باعث كاهش ميزان تقاضاي موادمخدر ميگردد و شخص هم در حالت تعادل بهتري قرار ميگيرد و ممكن است براي مرحله بعدي ترك يا درمان آماده گردد و يا به او براي تزريق سرنگ بدهيم تا ناقل بيماري ايدز و هپاتيت در جامعه نباشد و هزينههاي سنگين را براي درمان جامعه به وجود نياورد . (كاهش آسيب)
ج ـ گروه معتادان خواستار ترك اعتياد :
اين گروه معتاداني هستند كه از اعتياد خود در رنج دائم به سر ميبرند و هرچه تاكنون تلاش كردهاند راهي براي رهايي از اعتياد پيدا نكردهاند اين افراد همان گروهي هستند كه جوياي كمك ما ميباشند و ما ميتوانيم برنامة مشخص و نسبتاً صحيحي را براي درمان آنها اجرا نماييم .
در اينجا قبل از مطرح كردن راهحل ، بهتر است موادمخدر مورد نظر را به طور خلاصه ذكر نماييم :
هرويين :
كه با روشهاي زير مورد استفاده قرار ميگيرد :
1 ـ تزريق در رگ : معمولاً به دستها تزريق ميشود و در نهايت به كيسهخوني (رگهاي ناحيه كشاله ران) منتهي ميگردد .
2 ـ دودي : روي زرورق دود ميشود .
3 ـ دماغي : توسط بيني بالا كشيده ميشود .
ترياك :
كه به روشهاي زير مورد استفاده قرار ميگيرد :
1 ـ تزريق در داخل رگ : در ايران كمتر تزريق ميشود ولي مرسوم ميباشد .
2 ـ كشيدن : با ابزارهاي متفاوت دود آن كشيده ميشود .
3 ـ خوراكي : به صورت خام خورده ميشود ( در معده دير حل ميشود ولي امروزه ، به ويژه در نسل جوان ، بسيار زياد شيوع پيدا كرده است.)
شيرة ترياك :
نوع اصل آن از جوشاندن سوخته ترياك به دست ميآيد طريق استفادة آن مشابه ترياك بوده ، اما خيلي قويتر از ترياك است. 2 تا 3 برابر ترياك ايجاد نشئگي ميكند. چون در معده سريع حل ميشود بيشتر به صورت خوراكي مصرف ميشود . چرتآور است. با نگاري و قليون كشيده ميشود .
قرص ، دارو و آمپول (خوابآورها ، مسكنها و آرامبخشها) :
گاهي ترك اعتياد آن به مراتب سختتر از ترياك و هرويين ميباشد و تخريب وحشتناكي روي انسان ايجاد ميكند و پس از قطع ناگهاني ، شخص ممكن است در روز چندينبار دچار غش و تشنج شديد گردد. افرادي يافت ميشوند كه در روز 200 تا 300 قرص ميخورند و هر چه آمپول هم گيرشان بيايد تزريق ميكنند. در حقيقت اين افراد هرچه گيرشان بيايد مصرف ميكنند و چند مصرفه هستند. از سر كشيدن شربتهاي گوناگون كه داراي مواد افيوني هستند خودداري نميكنند .
مقابسه اثرات مصرف موادمخدر در بدن انسان بهطور تقريبي :
1% گرم تزريق ترياك = 1 گرم خوردن ترياك = 10 گرم كشيدن ترياك
گروه معتادان خواستار رهايي شامل افراد زير ميباشد :
معتادان شاغل :
به مصرفكنندگاني گفته ميشود كه به كار مشغول هستند. مثل كارگران ، كارمندان ، دانشجويان ، پيشهوران و . . . براي اين گروه درمان به روش ترك تدريجي پيشنهاد ميگردد. چون در اثر ترك سريع عملاً قادر به انجام كارهاي محوله خود نيستند و اين موضوع باعث ميگردد كه مجدداً به طرف مصرف مواد كشيده شوند. براي مثال اگر مصرفكنندهاي صافكار باشد ، پس از قطع مواد تا يكسالي قادر نيست كار خود را به نحو احسن انجام دهد و بيحوصله است. به هرحال روزي به خودش خواهد گفت : اگر امروز يكذره مواد مصرف كنم ، كارم را تند و سريع انجام ميدهم و اين خود آغازي براي بازگشت به مصرف مواد خواهد بود. طول درمان 10 ماه ميباشد .
نكته :
در اين مرحله افراد معتاد با مشاوره لازم و گزينش و تقسيمبندي ميگردند. ممكن است براي بعضي افراد روشهاي ويژهاي كه خارج از برنامة تركتدريجي باشد ، اعمال گردد.
معتادان بيكار :
1 ـ ميتوان از ترك سريع با دارو يا بدون دارو و يا با استفاده از مواد ، مرحلة اول را طي نمود .
2 ـ ميتوان از ترك تدريجي استفاده نمود. البته به اوضاع و احوال و شرايط فرد بستگي دارد .
نكته :
به اين معتادان حداقل تا 11 ماه نميتوان مسؤوليتهاي سنگين واگذار نمود. شايسته است اول برادري خود را ثابت نمايند و از گروهدرماني هم ، بايستي استفاده نمود .
معتادان آخر خطي :
به گروهي از معتادان گفته ميشود كه همهچيز خود را از دست دادهاند. كار ، خانواده ، دوستان ، سرمايه ، حتي جايي براي خوابيدن هم ندارند .
پيشنهاد :
اين گروه به مراكز ويژهاي هدايت شوند و حداقل تا يكسال به آنها هيچ مسؤوليتي واگذار نگردد و اگر رو به بهبودي رفتند ، از طريق كمكهاي غيرنقدي مورد حمايت قرار گيرند .
در خاتمه چنانكه دبيرخانه همايش هزينههاي مربوطه را بپذيرند تا 10 نفر از مصرفكنندگاني كه درمان شدهاند ميتوانند در همايش حاضر شوند و صحبت نمايند .
نكته :
خارج از بحثهاي قانوني و حقوقي ، من به تجربه دانستم هيچ دارويي مناسبتر ، قويتر ، كاملتر ، كمخطرتر ، ارزانتر و مفيدتر از خود ترياك براي ترك اعتياد يك معتاد فعلاً وجود ندارد .
با تقديم احترام
مهندس حسين دژاكام
دبير کل كنگره ۶۰
هدف :
در اين مقاله بررسي ميشود كه درمان يا ترك اعتياد موادمخدر از نظر جسمي يا فيزيولوژي در كوتاه مدت مثلاً يك هفته و يا دوهفته امكانپذير نيست و روشهاي متداول امروزي براي ترك اعتياد كه توسط اكثر پزشكان ارجمند اجرا ميشود ، صحيح نميباشد. زيرا هنوز درمان بهطور كامل انجام نشده است كه با يك آزمايش صوري و قراردادي (آزمايش ادرار) بيمار را رها مينمايند .
مقدمه :
اينجانب به مدت 17 سال بهطور مداوم معتاد به ترياك بودم و روزانه به جز كشيدن ، 5 تا 7 گرم ترياك يا شيره ميخوردم و بارها اقدام به ترك اعتياد به روشهاي گوناگون و زير نظر پزشكان عزيز نمودم كه هميشه ناموفق بوده است و چون مهندس الكترونيك و محقق بودم ، روي اعتياد خود شروع به تحقيق نمودم و به اين نتيجه رسيدم كه ترك اعتياد به علت اثر مواد افيوني روي ساختار جسم و تخريبي كه ايجاد ميكند ، در كوتاه مدت امكانپذير نيست .
روشتحقيق :
با توجه به اينكه از اولينباري كه در سال 63 اقدام به ترك اعتياد نموده بودم ، دوازده سال ميگذشت ، پس از شكستهاي پيدرپي و مطالعات بسيار در ترك اعتياد با فرض اينكه سيستمهاي تخريب شده ضددرد و سيستمهاي توليدكننده مواد شبهافيوني جسم من مجدداً بايد راهاندازي گردد ، اقدام به كاهش مواد مصرفي خود طبق برنامه نمودم و به مدت 11 ماه موادمخدر مصرفي خود را به صورت كاهش پلهاي و تدريجي تيپر نموده و به صفر رساندم تا به آرامي جسم من فرصت بازسازي خود را داشته باشد كه اين كار در تاريخ 15/9/76 با موفقيت به پايان رسيد ، كه اين روز در واقع احياي دوباره من است. سپس اين تحقيق روي افراد ديگري نيز انجام پذيرفت كه نتيجه تقريباً مشابه بود. به دليل تحقيقات فراوان روي تعداد زيادي از مصرفكنندگان موادمخدر توانستم كنگره 60 را بهوجود آورم و همچنان به مطالعه و تحقيقات خود ادامه ميدهم .
يافتههاي پژوهشي :
در اين مقاله صورت مسأله اعتياد فقط در مقوله جسم و فيزيولوژي انسان در دو بخش تحت عنوان عكسالعملها يا اختلالات آشكار و عكسالعملها يا اختلالات پنهان جسم انسان بهطور خلاصه بررسي شده است. در مرحله عكسالعملهاي آشكار مسأله روشن است. اما در مرحله عكسالعملهاي پنهان(اختلال در توليد 12 ماده شبهافيوني بدن انسان) قضيه فرق ميكند و هميشه مسأله ناديده گرفته ميشود. طول اين مرحله حدوداً 11 ماه است كه روي بالغ بر 50 نفر معتاد ترك كرده صادق بود. پس از اين مدت ، مشكلاتي مثل خواب ، پرش عضلات ، بالا رفتن ميلجنسي در عوض ناتواني جنسي ، گريه كردن ، عدم ميل به زندگي و . . . روبه تعادل ميرود. شرح كامل در كتاب عبور از منطقه 60درجه زيرصفر به قلم نويسنده مقاله تقديم ميگردد .
عكسالعملهاي جسم در اثر قطع مصرف موادمخدر
هرگاه شخص مصرفكنندة موادمخدر(ترياك و خانواده آن) به هر دليل مصرف مادة خود را قطع نمايد و يا به او نرسد ، عكسالعملهاي نسبتاً شديدي در جسم او ظاهر ميگردد. اين عكسالعملها شامل دو بخش عمده ميباشد كه نكته كور درمان يا ترك اعتيادهاي ناموفق و متداول امروزي در آن نهفته است .
الف : عكسالعملهاي آشكار
ب : عكسالعملهاي پنهان
عكسالعملهاي آشكار يا به اصطلاح سمزدايي :
در صورت نرسيدن موادمخدر به شخص مصرفكننده و يا قطع ناگهاني مواد ، عكسالعملهايي در جسم او ظاهر ميشود كه بسته به نوع مواد مصرفي ، مقدار و تعداد دفعات مصرف در 24 ساعت ، معمولاً چند ساعت پس از دير شدن نوبت مصرف آغاز ميشود و اختلالاتي كه به آرامي شروع شده بود پس از 24 ساعت به اوج خود ميرسد. اين عكسالعملها و اختلالات شامل موارد زير است :
ـ عرق كردن-------------------------------------------ـ پرش پا
ـ ريزش آببيني-------------------------------------- ـ گرفتگي عضلات در پاها و گردن
ـ عطسههاي پيدرپي------------------------------- ـ بيخوابي
ـ استخوان درد يا سيمكشي در مچ پا--------------- ـ اسهال
و بازوها
با وجود اين عوارض اگر از دارو هم استفاده نشود ، مكانيزم بدن حداكثر پس از يك هفته رو به تعادل ميرود و پس از طي دو هفته به حداقل خود ميرسد ولي باز ادامه دارند .
درمان در مرحله عكسالعملهاي آشكار يا به اصطلاح سمزدايي :
براي كاهش عكسالعملهاي اين مرحله ميتوان از روشهاي ذيل استفاده نمود :
1 ـ از طريق پزشك با استفاده از داروي مناسب ، مثل متادون (آمپول ، شربت و قرص)، ظرف يكهفته يا دوهفته دُز دارو را كاهش داد .
2 ـ كاهش موادمخدر مصرفي با استفاده از روش سنتي مثل استفاده از تنتور ترياك و يا آب شيرة ترياك كه بايد ظرف مدت دوهفته مواد مصرفي را كاهش داد .
3 ـ از طريق ساير روشهاي حاشيهاي مثل طب سوزني همراه با دارو و غيره .
4 ـ از طريق شلاق درماني ، شلنگ آب ، زنداني كردن در منزل و غيره و هزار ترفند ديگر كه البته اين روش بسيار مردود و غلط ميباشد و كساني كه با زور اين كار را انجام دادهاند ، تصور ميكنند روش آنها درست است و جواب ميدهد ، در حاليكه در اين مرحله زمان مسأله را حل ميكند و مكانيزم بدن خودبهخود به حال تعادل ميرسد كه البته زمان را فرد معتاد سپري ميكند و از اين مرحله موفق بيرون ميآيد .
5 ـ با استفاده از روش ترك يابويي يا سقوطآزاد : اين روش مثل سقوطآزاد ، فرد معتاد بدون استفاده از هيچ دارويي مواد خود را قطع ميكند و به اين دليل آن را معتادان تركيابويي گفتهاند ، چون انسان بايد مثل يك يابو از نظر جسمي قوي باشد .
نتيجهگيري :
اين مشكلات هيچ كدام در وحلة اول منشاء يا علت رواني ندارند. به دليل اينكه ريشه وجود اين اختلالات ضعيف شدن سيستم ضددرد بدن انسان و عدم توليد يا بازدهي نامناسب سيستمهاي توليد مواد شبهافيوني و شبه مرفيني جسم انسان است. بايستي براي معالجه بهگونهاي رفتار نمود تا اين سيستمها به آرامي كار خود را شروع نمايند. به عبارتي چشمه بايستي از خود جوشش داشته باشد. با آب ريختن درون چشمهاي كه متروكه شده نميتوان آن را به جوشش آورد. به ديگر سخن استفاده از داروهاي عادتآور و مخرب باعث نابودي چشمههاي درون بدن ميشود .
براي ترميم اين سيستم تجربه نشان داده است در صورت برنامهريزي صحيح ميتوان با طي مسافت زماني حدود 11 ماه به 90% تعادل از نظر جسمي رسيد. با تعادل جسم ، روان هم به تعادل ميرسد. 10% بقيه در طول زمان حل ميشود كه البته مشكل جهانبيني يا نگرش فرد نسبت به خودش و جهان پيرامونش هنوز به قدرت خود باقي است و اگر اين مشكل هم حل نشود با برطرف شدن كليه مشكلات جسم و روان دوباره شخص به اعتياد روي ميآورد .
درمان اين مرحله :
1 ـ ميتوان بدون دارو و مواد مصرفي اين مرحله را طي نمود كه از نظر بازگشت به اعتياد بسيار خطرناك است و اگر شخص به اعتياد خود برگردد ، كاري طبيعي انجام داده است و اگر به اعتياد برنگردد عملي غيرعادي و فوقالعاده انجام داده است. البته شخص تا يكسال راندمان كاري مناسبي ندارد. از نظر جنسي ناتواني پيدا ميكند و مشكلات زيادي دارد. در اين مرحله در اثر قطع مواد شوك مخرب بر جسم و روان شخص وارد ميشود كه بعضي از تخريبها تا پايان عمر شخص هم به تعادل نميرسد .
2 ـ ميتوان از روز اول قطع مواد با جايگزين كردن داروي مناسب ، كه داروها بايستي داروي اصلي و مخصوص ترك اعتياد باشد ، اين مرحله را در فاصله زماني 6 تا 11 ماه طي نمود و به آرامي دُز دارو را كاهش داد و به صفر رساند .
3 ـ براي معتادان ترياك ميتوان موادمخدر مصرفي فرد را در طي زمان كاهش داد و به صفر رساند و اين مرحله شايسته است در 11 ماه طي شود .
4 ـ براي معتادان هروييني و تزريقيها بايستي مصرف هرويين به مدت يكهفته يا حداقل سهروز كاملاً قطع شود ( در صورت ضرورت 100 ميليگرم ترياك به صورت خوراكي ) و سپس 500 ميليگرم در دو وعده به صورت خوراكي مصرف شود و سپس به صورت تدريجي تيپر شود تا به صفر برسد. ترياك به صورت خام متناسب با دستگاه گوارش همه نيست و بايستي ترياك پخته شود تا قابل هضم باشد (براي پخته شدن ، ترياك را روي شعلة كبريت يا منبع حرارتي ديگر قرار ميدهند).
نكته :
خارج از بحثهاي قانوني و حقوقي ، من به تجربه دانستم هيچ دارويي مناسبتر ، قويتر ، كاملتر ، ارزانتر و مفيدتر از خود ترياك براي ترك اعتياد يك معتاد فعلاً وجود ندارد .
طرح كلي درمان معتادان
شايسته است ما در طرح پيشگيري ، درمان و مهار اعتياد ، مانند باطري اتومبيل عمل نماييم. به عبارتي ما با نيروي اوليه خود ، نيروگاه نسبتاً بزرگي را به كار مياندازيم و كنار ميرويم. درست مثل باطري ، موتور ساكن اتومبيل را روشن ميكند و كنار ميرود. البته موتور هم پس از روشن شدن باطري را شارژ مينمايد تا براي راهاندازي بعدي آماده گردد.
ما هرگز نميتوانيم نقش باطري و موتور را به عهده بگيريم. اگر به فرض محال از تمام پزشكان استفاده نماييم ، قرنها طول خواهد كشيد تا بتوانيم تمام معتادان موجود را معالجه نماييم كه البته با روشهاي متداول دوباره همة آنها به اعتياد خود برخواهند گشت .
در حقيقت ما هستههاي گروه درماني به وجود ميآوريم و از انرژي خود مصرفكنندگان براي اداره آن با دادن اطلاعات به آنها بالاترين استفاده را ميكنيم. درست مثل زدن اولين ضربه به ساچمههايي كه پشت سرهم با فاصله كمي قرار دارند .
اين روش مثل تصاعد حسابي با كمترين هزينه و بالاترين راندمان عمل خواهد نمود. انشاا...
درمان به صورت كامل :
ترك اعتياد بسيار آسان است. آنقدر آسان كه هر معتاد چندين بار اين كار را انجام داده است و تجربه كافي دارد ! اما در اين طرح هدف ما درمان و بهبودي كامل فرد معتاد ميباشد كه از زاويه ديگري كه به حقيقت نزديكتر باشد ، به موضوع نگاه خواهيم نمود و روشي كاربردي را مطرح مينماييم .
براي درمان و معالجه فرد معتاد ما بايد سه پارامتر در انسان را مورد توجه قرار دهيم كه بايستي اين سه پارامتر همزمان و به موازات هم جلو بروند و چنانكه يكي از اين مؤلفهها ناقص باشد مشكل فرد معتاد حل نخواهد شد و درمان حاصل نميگردد .
اين مؤلفهها به شرح زير ميباشند :
الف : جهانبيني انسان
ب : جسم انسان
ج : روان انسان
براي مثال اگر فردي در جهانبيني خود به پوچي برسد ، چنانكه مشكل جسم و روان او حل بشود ، بازهم به طرف اعتياد كشيده خواهد شد .
حل مشکل جسمی ۱۱ ماه
حل مسکل روانی ۱۱ ماه
حل مشکل جهانبينی متفاوت
جدول زمانی برای رسيدن به حدود ۹۰٪ سلامتی
در اين طرح بيشتر روي پارامتر مشكل جسمي بررسيهاي لازم انجام گرفته كه بايستي همزمان با آن براي اصلاح مسأله جهانبيني و مسأله رواني كلاسهاي ويژه آموزش ، سخنراني و مشاورههاي لازم انجام پذيرد. در ضمن با حل مشكل جسمي به ميزان قابل توجهي مسأله رواني هم خودبهخود حل ميگردد. چون با طول درمان حسابشده ، سيستمهاي از كارافتاده جسم شخص معتاد بهبودي يافته و شخص به حال تعادل نزديك ميگردد .
مراحل اجراي طرح در سازمانها :
الف ـ جلسه توجيهي براي مديران و آشنايي با مقولة اعتياد جهت اقدامات پيشگيري و درمان معتادان و جلب حمايت آنان از معتادان خواستار ترك اعتياد .
ب ـ برگزاري جلسات سخنراني براي كليه كاركنان همراه با پرسش و پاسخ به منظور پيشگيري ، درمان و مهار اعتياد .
ج ـ به مدت يكسال به كاركنان فرصت داده شود تا براي درمان اعتياد خود اقدام نمايند. البته اين عمل بايستي توسط مديران به وسيله بخشنامه يا هر اقدام ديگر انجام پذيرد تا بدين ترتيب راه براي داوطلبان درمان اعتياد باز شود و بتوانند خودشان را معرفي نمايند .
د ـ ايجاد پايگاهي در سازمانها براي تشكيل كلاسهاي آموزشي و مشاورهاي ، جهت درمان ، پيشگيري و مهار اعتياد تا همه روزه در ساعات خاصي در اين محلها توسط خود مصرفكنندگان عمليات گروه درماني انجام پذيرد. البته مصرفكنندگان در شيفتهاي خاص به گروههاي خاص تقسيمبندي ميشوند.
ه ـ در اختيار گذاشتن كتاب ، بروشور ، جزوه ، نوار كاست ، فيلم و . . . به پايگاهها ، به منظور درمان ، پيشگيري و مهار اعتياد ، كه هزينة آن توسط سازمان يا مصرفكنندگان انجام پذيرد .
و ـ در اين پايگاهها به مصرفكنندگان كه گزينش ميگردند ، آموزش لازم داده ميشود تا به درمان خود و ديگران بپردازند .
لازم به توضيح است كه در سازمانها تحت هيچ شرايطي نميتوان از ترك سريع استفاده نمود. چون در ترك سريع بايستي فرد در منزل باشد و تا يكماه اصلاً قادر به كار نخواهد بود و پس از يكماه تا يكسال بازهم راندمان كاري ندارد و شخص با كوچكترين حركتي از كنترل خارج ميگردد و اين براي نيروهاي حساس بسيار مسألهساز خواهد بود و ميتواند نظم سازمان را مختل نمايد .
الف ـ نامزدهاي اعتياد :
كساني هستند كه از موادمخدر به صورت تفريحي استفاده ميكنند. اين گروه مطمئن هستند و تصور مينمايند واقعاً هرگز معتاد نخواهند شد ! اين افراد معتادان آينده خواهند بود !
راهحل پيشگيري
شايسته است از نظر اطلاع و شناخت و آگاهي به صورت واقعي محاسن و معايب اعتياد را براي آنها بشكافيم تا بدانند آنچه نميدانند. اين گروه در اولويت قرار دارند و از اهميت خاصي برخوردارند .
راهحل اجرايي
برگزاري جلسات سخنراني در كارخانهها ، ارگانها ، سازمانها و ميزگردهاي تلويزيوني ، جرايد ، آموزش معلمهاي پرورشي مدارس و كتابهاي درسي .
جلسات سخنراني بايد توسط افرادي باشد كه مردم حرفهاي آنان را از دل و جان قبول داشته باشند ، نه افرادي كه به مصرفكنندگان ناسزا بگويند و مردم را بترسانند .
ب ـ گروه معتاداني كه از اعتياد خود خرسند هستند :
اين گروه تصور ميكنند به يك ماده جادويي دست يافتهاند و لذت ميبرند و حتي تصور ميكنند انسانهايي كه از اين ماده جادويي استفاده نميكنند بايد چيزي كم داشته و يا انسانهاي كمخردي هستند. اين گروه يا در اوايل كار هستند و اعتياد براي آنها كار انجام ميدهد و يا در اعتياد غرق شدهاند و بسان زنبارگاني هستند كه عجوزه را جوان ميبينند .
راهحل اول :
ما فعلاً از نظر درماني هيچ كاري براي اين گروه نميتوانيم انجام دهيم مگر اينكه از نظر انديشه ، نقطه تفكري در آنها به وجود آوريم تا شايد روزي اين نقطه تفكر بزرگتر گردد .
راهحل دوم :
مهار اعتياد مبحث جديدي است كه به جز درمان و پيشگيري در حال وارد كردن آن در فرهنگ اعتياد ميباشيم. چون عملاً پله مناسبي خواهد بود براي ترك اعتياد اين گروه.
در مهار اعتياد به فرض اگر بتوانيم حركتي انجام دهيم تا فردي كه مثلاً روزانه 17 بار به خودش تزريق ميكند و يا 200 عدد قرص ميخورد و يا دو مثقال (5/9 گرم) ترياك يا شيره ميخورد ، 17تزريق خود را مثلاً به 3 تزريق برساند و در همان وضع بماند ، به هر حال كار مناسبي انجام دادهايم و بين بد و بدترين ، بد را انتخاب ميكنيم و اين خود باعث كاهش ميزان تقاضاي موادمخدر ميگردد و شخص هم در حالت تعادل بهتري قرار ميگيرد و ممكن است براي مرحله بعدي ترك يا درمان آماده گردد و يا به او براي تزريق سرنگ بدهيم تا ناقل بيماري ايدز و هپاتيت در جامعه نباشد و هزينههاي سنگين را براي درمان جامعه به وجود نياورد . (كاهش آسيب)
ج ـ گروه معتادان خواستار ترك اعتياد :
اين گروه معتاداني هستند كه از اعتياد خود در رنج دائم به سر ميبرند و هرچه تاكنون تلاش كردهاند راهي براي رهايي از اعتياد پيدا نكردهاند اين افراد همان گروهي هستند كه جوياي كمك ما ميباشند و ما ميتوانيم برنامة مشخص و نسبتاً صحيحي را براي درمان آنها اجرا نماييم .
در اينجا قبل از مطرح كردن راهحل ، بهتر است موادمخدر مورد نظر را به طور خلاصه ذكر نماييم :
هرويين :
كه با روشهاي زير مورد استفاده قرار ميگيرد :
1 ـ تزريق در رگ : معمولاً به دستها تزريق ميشود و در نهايت به كيسهخوني (رگهاي ناحيه كشاله ران) منتهي ميگردد .
2 ـ دودي : روي زرورق دود ميشود .
3 ـ دماغي : توسط بيني بالا كشيده ميشود .
ترياك :
كه به روشهاي زير مورد استفاده قرار ميگيرد :
1 ـ تزريق در داخل رگ : در ايران كمتر تزريق ميشود ولي مرسوم ميباشد .
2 ـ كشيدن : با ابزارهاي متفاوت دود آن كشيده ميشود .
3 ـ خوراكي : به صورت خام خورده ميشود ( در معده دير حل ميشود ولي امروزه ، به ويژه در نسل جوان ، بسيار زياد شيوع پيدا كرده است.)
شيرة ترياك :
نوع اصل آن از جوشاندن سوخته ترياك به دست ميآيد طريق استفادة آن مشابه ترياك بوده ، اما خيلي قويتر از ترياك است. 2 تا 3 برابر ترياك ايجاد نشئگي ميكند. چون در معده سريع حل ميشود بيشتر به صورت خوراكي مصرف ميشود . چرتآور است. با نگاري و قليون كشيده ميشود .
قرص ، دارو و آمپول (خوابآورها ، مسكنها و آرامبخشها) :
گاهي ترك اعتياد آن به مراتب سختتر از ترياك و هرويين ميباشد و تخريب وحشتناكي روي انسان ايجاد ميكند و پس از قطع ناگهاني ، شخص ممكن است در روز چندينبار دچار غش و تشنج شديد گردد. افرادي يافت ميشوند كه در روز 200 تا 300 قرص ميخورند و هر چه آمپول هم گيرشان بيايد تزريق ميكنند. در حقيقت اين افراد هرچه گيرشان بيايد مصرف ميكنند و چند مصرفه هستند. از سر كشيدن شربتهاي گوناگون كه داراي مواد افيوني هستند خودداري نميكنند .
مقابسه اثرات مصرف موادمخدر در بدن انسان بهطور تقريبي :
1% گرم تزريق ترياك = 1 گرم خوردن ترياك = 10 گرم كشيدن ترياك
گروه معتادان خواستار رهايي شامل افراد زير ميباشد :
معتادان شاغل :
به مصرفكنندگاني گفته ميشود كه به كار مشغول هستند. مثل كارگران ، كارمندان ، دانشجويان ، پيشهوران و . . . براي اين گروه درمان به روش ترك تدريجي پيشنهاد ميگردد. چون در اثر ترك سريع عملاً قادر به انجام كارهاي محوله خود نيستند و اين موضوع باعث ميگردد كه مجدداً به طرف مصرف مواد كشيده شوند. براي مثال اگر مصرفكنندهاي صافكار باشد ، پس از قطع مواد تا يكسالي قادر نيست كار خود را به نحو احسن انجام دهد و بيحوصله است. به هرحال روزي به خودش خواهد گفت : اگر امروز يكذره مواد مصرف كنم ، كارم را تند و سريع انجام ميدهم و اين خود آغازي براي بازگشت به مصرف مواد خواهد بود. طول درمان 10 ماه ميباشد .
نكته :
در اين مرحله افراد معتاد با مشاوره لازم و گزينش و تقسيمبندي ميگردند. ممكن است براي بعضي افراد روشهاي ويژهاي كه خارج از برنامة تركتدريجي باشد ، اعمال گردد.
معتادان بيكار :
1 ـ ميتوان از ترك سريع با دارو يا بدون دارو و يا با استفاده از مواد ، مرحلة اول را طي نمود .
2 ـ ميتوان از ترك تدريجي استفاده نمود. البته به اوضاع و احوال و شرايط فرد بستگي دارد .
نكته :
به اين معتادان حداقل تا 11 ماه نميتوان مسؤوليتهاي سنگين واگذار نمود. شايسته است اول برادري خود را ثابت نمايند و از گروهدرماني هم ، بايستي استفاده نمود .
معتادان آخر خطي :
به گروهي از معتادان گفته ميشود كه همهچيز خود را از دست دادهاند. كار ، خانواده ، دوستان ، سرمايه ، حتي جايي براي خوابيدن هم ندارند .
پيشنهاد :
اين گروه به مراكز ويژهاي هدايت شوند و حداقل تا يكسال به آنها هيچ مسؤوليتي واگذار نگردد و اگر رو به بهبودي رفتند ، از طريق كمكهاي غيرنقدي مورد حمايت قرار گيرند .
در خاتمه چنانكه دبيرخانه همايش هزينههاي مربوطه را بپذيرند تا 10 نفر از مصرفكنندگاني كه درمان شدهاند ميتوانند در همايش حاضر شوند و صحبت نمايند .
نكته :
خارج از بحثهاي قانوني و حقوقي ، من به تجربه دانستم هيچ دارويي مناسبتر ، قويتر ، كاملتر ، كمخطرتر ، ارزانتر و مفيدتر از خود ترياك براي ترك اعتياد يك معتاد فعلاً وجود ندارد .
با تقديم احترام
مهندس حسين دژاكام
دبير کل كنگره ۶۰
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
سلام دوستان هنگامه هستم يك مسافر
دور و بر ما پر از آدمهايي بود كه وقتي زمزمههاي انقلاب بلند شد ، فقط به خاطر بزدلي ايران را ترك كردند. بقيهي فاميل همينجا ماندند و هيچ اتفاقي هم نيفتاد. آخر ، هيچ كدام از ما به كسي يا جايي وابسته نبوديم. بنابراين بدون مشكل خاصي زندگيمان را ادامه داديم. افراد فاميل در چشم به هم زدني از هم گسيختند. مسلم بود كه سر و سامان گرفتن آنها در گوشه و كنار دنيا ، با مشكلاتي طبيعي همراه باشد. هر روز خبري تازه به ما ميرسيد كه اوايل چندان هم اميدواركننده نبود. انگار همه شوكه شده بوديم و مدتي طول ميكشيد تا بتوانيم خودمان را با خبر جديد وفق بدهيم. در همان اوضاع و احوال بود كه جنگ تحميلي هم آغاز شد و ركودهاي اقتصادي باعث شد تا سرمايهگذاريهاي شوهرم با شكست مواجه بشود. مجموعه اين مسايل باعث شد كه من به افسردگي دچار بشوم. ابتدا زياد آن را جدي نگرفتم ولي بالاخره مجبور شدم به دكتر مراجعه كنم. دكتر به من پيشنهاد داد كه براي رهايي از افسردگي باردار بشوم .
وقتي فرزند دومم به دنيا آمد ، مشكلاتم بيشتر شد و افسردگي پس از زايمان هم به سراغم آمد. حالم اصلاً مساعد نبود. بنابراين به چندين دكتر مراجعه كردم كه فقط آرامبخش تجويز ميكردند و اين اصلاً با روحيهي من سازگار نبود. من زني فعال و پر انرژي بودم. در حالي كه مصرف قرصها فقط باعث ميشد كه بخوابم. تازه ، زماني هم كه بيدار بودم ، مثل يك تكه گوشت در گوشهيي ميافتادم و تنها كاري كه از دستم برميآمد ، گريستن بود. از اين نوع زندگي دچار نفرت شده بودم. اما چارهي ديگري نداشتم .
دو سه سالي به همين منوال گذشت و در روحيهي من تغييري به وجود نيامد تا يكي از بستگان كه پزشك مجربي است پيشنهاد كرد به جاي قرص ، ترياك مصرف كنم. در مهمانيهاي ما وجود ترياك خيلي معمولي بود. اما من از آن وحشت داشتم. حتي با آنكه بارها طريقهي مصرف آن را از نزديك ديده بودم ، اما خودم نميتوانستم آن را مصرف كنم. تا اينكه بالاخره به مصرف آن روي آوردم. از آن به بعد ، در مهمانيها ، به صورت تفريحي ترياك ميكشيدم.
ترياك هم نتوانست مشكلات روحي مرا برطرف كند بنابراين براي مدتي به اروپا رفتم. اقوام و فاميل ، وقتي پس از چند سال مرا ديدند ، حيرت كردند و از من پرسيدند چرا به آن حال و روز افتادم ! طفلكيها خيلي تلاش كردند تا محيطي را فراهم كنند كه حال روحي من بهتر بشود. به هر حال ، ديدار با اقوام و آشنايان ، باعث شد كه حالم روبه بهبودي بگذارد. اما بازگشت به ايران و دوري از آنها دوباره حال مرا دگرگون كرد و اوضاعم روزبهروز بدتر شد تا جايي كه يك روز به حالت اغماء افتادم. وقتي چشم باز كردم دكتري را بلاي سرم ديدم و دوباره دكتر رفتنها شروع شد. براي كسب آرامش ، راههاي زيادي را امتحان كردم. مديتيشن ، سكوت 7 روزه ، انواع آرامبخش و حتي مصرف گاهبهگاه ترياك. ولي هيچكدام افاقه نكرد و دوباره برايم سفر به خارج تجويز شد .
اين بار بعد از چند ماه اقامت در اروپا ، به آمريكا رفتم. پزشكان آنجا نيز هيچكدام تجويز مشتركي نداشتند و داروهاي مختلفي به خورد من ميدادند. روزبهروز داروهاي قويتري به من ميدادند ولي بدن من نسبت به آنها مقاومتر ميشد. حدود يكسال ، برنامهي من مراجعه به دكترهاي آمريكايي و اروپايي و ديدار با اقوامي بود كه در سراسر دنيا پراكنده شده بودند. اما بالاخره به ايران برگشتم. چند ماه بعد پدربزرگم كه هميشه سعي ميكرد به من روحيه بدهد و وابستگي عجيبي به او داشتم ، فوت كرد. فقدان او ضربهي سنگيني به من وارد كرد. واكنش من نسبت به اين موضوع يكهفته اغماء و بيهوشي بود.
من به دنبال آرامش بودم. به همينخاطر وقتي برادر شوهرم ، كنگره و فعاليتهاي آن را به من معرفي كرد ، به عنوان يك راه چاره پذيرفتم. شوهرم مرا معتاد نميدانست و با رفتن من به كنگره مخالف بود. اما عليرغم مخالفتهاي او با اشتياق به كنگره رفتم.
در جلسهي اول ، مسؤولين با سابقهي من آشنا شدند و سپس مشخص شد كه چگونه كلاسها را طي كنم. به تدريج داروها و سپس ترياك را از برنامهام حذف كردم. زماني كه داروها را قطع كردم ، قيافهام خيلي تغيير كرد. در كنار حذف قرص و ترياك ، ياد ميگرفتم كه چگونه به زندگي با ديد ديگري نگاه كنم و در برابر مشكلات چگونه رفتار كنم. زماني من حاكم خانواده بودم و حرفم ، حرف اول و آخر بود ، اما به مرور عوض شدم . . .
اوايل انقلاب دايم در اين هراس بودم كه آيا ما هم به سرنوشت سايرين و درد غربت دچار ميشويم. ولي اكنون آموختم كه به آيندهاي كه هنوز نيامده فكر نكنم و از گذشتهها فقط درس بگيرم . . .
طول درمان به خاطر مصرف داروهايم بيشتر از سايرين و حدود 15 ماه طول كشيد. در اين مدت هميشه اين ترس با من بود كه مبادا در ميان راه ، بدنم جواب ندهد و روحيهام خرابتر از قبل شود. اينكه من بيستويكسال مصرفكنندهي انواع آرامبخشها بودم و حالا ميخواستم بدون تجويز پزشكهايم در سراسر دنيا (!) آنها را كنار بگذارم ، شوخي نبود. ولي سرانجام به روزي رسيدم كه توانستم ترياك ، قرصها و حتي سيگار را براي هميشه كنار بگذارم.
زندگي بدون قرص ، ترياك و سيگار ، تجربهي جديدي بود و حذف آنها ، باعث شد تا مشكلات و ناراحتيهاي جسميام كه ترياك و قرص سرپوشي بر آنها بود ، مجال بروز بيابند. از جمله تخريب كليهها ، ديسك كمر و تيروئيد كه خود عاملي براي افسردگي عنوان ميشد. چند ماهي است كه پاك هستم و عليرغم اينكه در آستانه دوران ميانسالي هستم طبيعتاً بايد با مشكلات جسمي مواجه شوم. اما مشكل خاصي را در خودم احساس نميكنم.
بيست و يكسال دارو مصرف ميكردم ولي داروها مشكلات مرا حل نكردند. دكترها شايد مشكلات مرا تشخيص ميدادند ولي راهي براي درمان آن نشان نميدادند. من دكتر نيستم ولي بر اثر تجربه دريافتهام كه مشكلات در زندگي همه وجود دارد و قرصهاي رنگارنگ اعصاب تنها باعث ميشوند تا ما در موضع انفعاليمان بيشتر سنگر بگيريم.
روش درمان من در كنگره 60 روش درمان تدريجي بود ، پس از يكماه ورود به كنگره راهنماي من خانم راد كليه قرصهاي جوارواجور مرا قطع كردند و جاي آن 300 ميليگرم ترياك به صورت خوراكي در دو وعده 150 ميليگرمي تجويز كردند و سپس 300 ميليگرم ترياك را در طول زمان تا 500 ميليگرم بالا بردند و بعد از آن كاهش آغاز گرديد و در طول 15 ماه مصرف داروي من يعني ترياك به 30 ميليگرم رسيد يعني يكگرم ترياك را به 30 قسمت تقسيم ميكردم و روزانه يكي از آنها را مصرف ميكردم (اگر اندازه آن را بخواهيد بدانيد به اندازه ته سنجاق فرفره) و امروز نيك ميدانم كه ترياك به عنوان يك درمان كننده در ميزانهاي بسيار ضعيف در حد و حدود ميليگرم بهترين درمان كننده است و هماكنون بيش از يكسال از درمان من گذشته و پس از طي دورههاي آموزشي و امتحانات كتبي و شفاهي به عنوان كمكراهنما در كنگره 60 در حال خدمت كردن به خانمهاي مصرفكننده موادمخدر در كلاسهاي كنگره 60 ميباشم. و امروز شايد باور نكنيد من براي درمان خود انواع بيمارستانهاي رواني را در اروپا و آمريكا پشت سر گذاشتم ، در نهايت در ايران با ساده ترين روش ممكن به درمان رسيدهام. در حقيقت آن هنگامه مُرد و اين هنگامه متولد شد . . .
دور و بر ما پر از آدمهايي بود كه وقتي زمزمههاي انقلاب بلند شد ، فقط به خاطر بزدلي ايران را ترك كردند. بقيهي فاميل همينجا ماندند و هيچ اتفاقي هم نيفتاد. آخر ، هيچ كدام از ما به كسي يا جايي وابسته نبوديم. بنابراين بدون مشكل خاصي زندگيمان را ادامه داديم. افراد فاميل در چشم به هم زدني از هم گسيختند. مسلم بود كه سر و سامان گرفتن آنها در گوشه و كنار دنيا ، با مشكلاتي طبيعي همراه باشد. هر روز خبري تازه به ما ميرسيد كه اوايل چندان هم اميدواركننده نبود. انگار همه شوكه شده بوديم و مدتي طول ميكشيد تا بتوانيم خودمان را با خبر جديد وفق بدهيم. در همان اوضاع و احوال بود كه جنگ تحميلي هم آغاز شد و ركودهاي اقتصادي باعث شد تا سرمايهگذاريهاي شوهرم با شكست مواجه بشود. مجموعه اين مسايل باعث شد كه من به افسردگي دچار بشوم. ابتدا زياد آن را جدي نگرفتم ولي بالاخره مجبور شدم به دكتر مراجعه كنم. دكتر به من پيشنهاد داد كه براي رهايي از افسردگي باردار بشوم .
وقتي فرزند دومم به دنيا آمد ، مشكلاتم بيشتر شد و افسردگي پس از زايمان هم به سراغم آمد. حالم اصلاً مساعد نبود. بنابراين به چندين دكتر مراجعه كردم كه فقط آرامبخش تجويز ميكردند و اين اصلاً با روحيهي من سازگار نبود. من زني فعال و پر انرژي بودم. در حالي كه مصرف قرصها فقط باعث ميشد كه بخوابم. تازه ، زماني هم كه بيدار بودم ، مثل يك تكه گوشت در گوشهيي ميافتادم و تنها كاري كه از دستم برميآمد ، گريستن بود. از اين نوع زندگي دچار نفرت شده بودم. اما چارهي ديگري نداشتم .
دو سه سالي به همين منوال گذشت و در روحيهي من تغييري به وجود نيامد تا يكي از بستگان كه پزشك مجربي است پيشنهاد كرد به جاي قرص ، ترياك مصرف كنم. در مهمانيهاي ما وجود ترياك خيلي معمولي بود. اما من از آن وحشت داشتم. حتي با آنكه بارها طريقهي مصرف آن را از نزديك ديده بودم ، اما خودم نميتوانستم آن را مصرف كنم. تا اينكه بالاخره به مصرف آن روي آوردم. از آن به بعد ، در مهمانيها ، به صورت تفريحي ترياك ميكشيدم.
ترياك هم نتوانست مشكلات روحي مرا برطرف كند بنابراين براي مدتي به اروپا رفتم. اقوام و فاميل ، وقتي پس از چند سال مرا ديدند ، حيرت كردند و از من پرسيدند چرا به آن حال و روز افتادم ! طفلكيها خيلي تلاش كردند تا محيطي را فراهم كنند كه حال روحي من بهتر بشود. به هر حال ، ديدار با اقوام و آشنايان ، باعث شد كه حالم روبه بهبودي بگذارد. اما بازگشت به ايران و دوري از آنها دوباره حال مرا دگرگون كرد و اوضاعم روزبهروز بدتر شد تا جايي كه يك روز به حالت اغماء افتادم. وقتي چشم باز كردم دكتري را بلاي سرم ديدم و دوباره دكتر رفتنها شروع شد. براي كسب آرامش ، راههاي زيادي را امتحان كردم. مديتيشن ، سكوت 7 روزه ، انواع آرامبخش و حتي مصرف گاهبهگاه ترياك. ولي هيچكدام افاقه نكرد و دوباره برايم سفر به خارج تجويز شد .
اين بار بعد از چند ماه اقامت در اروپا ، به آمريكا رفتم. پزشكان آنجا نيز هيچكدام تجويز مشتركي نداشتند و داروهاي مختلفي به خورد من ميدادند. روزبهروز داروهاي قويتري به من ميدادند ولي بدن من نسبت به آنها مقاومتر ميشد. حدود يكسال ، برنامهي من مراجعه به دكترهاي آمريكايي و اروپايي و ديدار با اقوامي بود كه در سراسر دنيا پراكنده شده بودند. اما بالاخره به ايران برگشتم. چند ماه بعد پدربزرگم كه هميشه سعي ميكرد به من روحيه بدهد و وابستگي عجيبي به او داشتم ، فوت كرد. فقدان او ضربهي سنگيني به من وارد كرد. واكنش من نسبت به اين موضوع يكهفته اغماء و بيهوشي بود.
من به دنبال آرامش بودم. به همينخاطر وقتي برادر شوهرم ، كنگره و فعاليتهاي آن را به من معرفي كرد ، به عنوان يك راه چاره پذيرفتم. شوهرم مرا معتاد نميدانست و با رفتن من به كنگره مخالف بود. اما عليرغم مخالفتهاي او با اشتياق به كنگره رفتم.
در جلسهي اول ، مسؤولين با سابقهي من آشنا شدند و سپس مشخص شد كه چگونه كلاسها را طي كنم. به تدريج داروها و سپس ترياك را از برنامهام حذف كردم. زماني كه داروها را قطع كردم ، قيافهام خيلي تغيير كرد. در كنار حذف قرص و ترياك ، ياد ميگرفتم كه چگونه به زندگي با ديد ديگري نگاه كنم و در برابر مشكلات چگونه رفتار كنم. زماني من حاكم خانواده بودم و حرفم ، حرف اول و آخر بود ، اما به مرور عوض شدم . . .
اوايل انقلاب دايم در اين هراس بودم كه آيا ما هم به سرنوشت سايرين و درد غربت دچار ميشويم. ولي اكنون آموختم كه به آيندهاي كه هنوز نيامده فكر نكنم و از گذشتهها فقط درس بگيرم . . .
طول درمان به خاطر مصرف داروهايم بيشتر از سايرين و حدود 15 ماه طول كشيد. در اين مدت هميشه اين ترس با من بود كه مبادا در ميان راه ، بدنم جواب ندهد و روحيهام خرابتر از قبل شود. اينكه من بيستويكسال مصرفكنندهي انواع آرامبخشها بودم و حالا ميخواستم بدون تجويز پزشكهايم در سراسر دنيا (!) آنها را كنار بگذارم ، شوخي نبود. ولي سرانجام به روزي رسيدم كه توانستم ترياك ، قرصها و حتي سيگار را براي هميشه كنار بگذارم.
زندگي بدون قرص ، ترياك و سيگار ، تجربهي جديدي بود و حذف آنها ، باعث شد تا مشكلات و ناراحتيهاي جسميام كه ترياك و قرص سرپوشي بر آنها بود ، مجال بروز بيابند. از جمله تخريب كليهها ، ديسك كمر و تيروئيد كه خود عاملي براي افسردگي عنوان ميشد. چند ماهي است كه پاك هستم و عليرغم اينكه در آستانه دوران ميانسالي هستم طبيعتاً بايد با مشكلات جسمي مواجه شوم. اما مشكل خاصي را در خودم احساس نميكنم.
بيست و يكسال دارو مصرف ميكردم ولي داروها مشكلات مرا حل نكردند. دكترها شايد مشكلات مرا تشخيص ميدادند ولي راهي براي درمان آن نشان نميدادند. من دكتر نيستم ولي بر اثر تجربه دريافتهام كه مشكلات در زندگي همه وجود دارد و قرصهاي رنگارنگ اعصاب تنها باعث ميشوند تا ما در موضع انفعاليمان بيشتر سنگر بگيريم.
روش درمان من در كنگره 60 روش درمان تدريجي بود ، پس از يكماه ورود به كنگره راهنماي من خانم راد كليه قرصهاي جوارواجور مرا قطع كردند و جاي آن 300 ميليگرم ترياك به صورت خوراكي در دو وعده 150 ميليگرمي تجويز كردند و سپس 300 ميليگرم ترياك را در طول زمان تا 500 ميليگرم بالا بردند و بعد از آن كاهش آغاز گرديد و در طول 15 ماه مصرف داروي من يعني ترياك به 30 ميليگرم رسيد يعني يكگرم ترياك را به 30 قسمت تقسيم ميكردم و روزانه يكي از آنها را مصرف ميكردم (اگر اندازه آن را بخواهيد بدانيد به اندازه ته سنجاق فرفره) و امروز نيك ميدانم كه ترياك به عنوان يك درمان كننده در ميزانهاي بسيار ضعيف در حد و حدود ميليگرم بهترين درمان كننده است و هماكنون بيش از يكسال از درمان من گذشته و پس از طي دورههاي آموزشي و امتحانات كتبي و شفاهي به عنوان كمكراهنما در كنگره 60 در حال خدمت كردن به خانمهاي مصرفكننده موادمخدر در كلاسهاي كنگره 60 ميباشم. و امروز شايد باور نكنيد من براي درمان خود انواع بيمارستانهاي رواني را در اروپا و آمريكا پشت سر گذاشتم ، در نهايت در ايران با ساده ترين روش ممكن به درمان رسيدهام. در حقيقت آن هنگامه مُرد و اين هنگامه متولد شد . . .
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
اعتياد - درمان- راهکارهاي مناسب
اعتياد ، درمان ، راهكارهاي مناسب
با تشکر از ماهنامه همراه که شرايط بسيار مناسبي براي مطرح کردن ايده ها و نظرات مختلف در مقوله اعتياد را فراهم نموده است. مقاله زيباي درمان چيست را که انديشه هاي دفتر مقابله با جرم و موادمخدر سازمان ملل مطرح مي نمايد را در نشريه همراه شماره 13 رويت نمودم . خيلي خوشحال شدم و با دقت مقاله را مورد مطالعه قرار دادم. اين نوشته مرا بران داشت تا ديدگاه خود را که در کنگره 60 در بوته آزمايش قرار گرفته و پاسخ مناسب در پي داشته است را در مورد اعتياد و درمان آن به نگارش درآورم. زيرا براي معالجه هر نوع بيماري ، اول شرط لازم ، تشخيص بيماري است ، به عبارت ديگر اول بايستي بدانيم دقيقاً کجاي جسم بيمار دچار آسيب شده يا از تعادل خارج گرديده است تا سپس راهکاري مناسب را با درنظر گرفتن طول درمان مشخص نماييم. البته در اين مقاله مسأله بيماري اعتياد فقط از نظر جسمي يا فيزيولوژي مورد بررسي قرار گرفته است.
اكنون نگاهي مياندازيم به تشخيصي كه متخصصين از اعتياد ارائه نمودهاند. طبق تعريفي كه متخصصين از اعتياد مطرح مي کنند :
الف : اعتياد مسموميت مزمن است .
ب : اعتياد وابستگي دارويي است يا وابستگي به موادمخدر .
اعتياد مسموميت مزمن است
امروزه طبق آمار سازمان ملل حدود 185 ميليوننفر در سراسر جهان درگير اعتياد هستند ، اگر اين تعريف كه اعتياد مسموميت مزمن است غلط باشد، كه به نظر ما همين طور است ، ميليونها معتاد و هزاران پزشك و متخصص و مسئولين مختلف در سراسر گيتي گمراه شده اند. در اين صورت چه كسي ميخواهد پاسخ اين اشتباه علمي را بدهد ؟
اعتياد مسموميت مزمن نيست ! چرا ؟
چون وقتيكه مسأله مسموميت مطرح ميگردد ، عنوان سم به ميان مي آيد و وقتيكه چنين شد ، به دنبال سمزدايي مي رويم.
اکنون بايد گفت موادمخدر اصلاً سم نيستند.
مثلاً : هرويين اسم علمي آن دياستيلمرفين است ، ( از يككيلو مرفين 900 گرم هرويين ساخته ميشود ) و هر روز از مرفين در امور پزشكي بعنوان يك داروي بسيار مؤثر و مفيد استفاده ميگردد. ترياك هم شامل : مرفين ، كديين ، پـاپـاورين و تركيباتي ديگر است كه در پزشكي كاربرد بسيار دارند. در حشيش و گرس هم مادهاي وجود دارد بنام THC كه در گذشته در پزشكي مصرف ويژهاي داشت. شايد گفته شود اگر زياد مصرف شود مثل سم عمل ميكند ، ما هم قبول داريم هر دارويي كه بيش از اندازه استفاده شود اثر كشنده دارد (مثل انواع قرصهاي روانگردان و آرامبخش و خوابآور و حتي ويتامينها ).
اصولاً سمي بودن ، امر نسبي است و لذا ميتوان تعريف ذيل را ارائه نمود :
هرگونه ماده خارجي ( بصورت گاز ، مايع ، جامد ) از هرطريق وارد جسم گردد و جسم را از تعادل خارج نمايد و به سمت مرگ سوق دهد ، سم تلقي ميگردد. بنابراين وقتيكه كسي را مار ميگزد ، بلافاصله او را به بيمارستان منتقل ميكنند و كاري ميكنند كه سم مار از بدنش خارج گردد ، چون سم مار عامل خطرناك و كشنده است و بايستي سريعاً از جريان خون خارج شود. اين عمل را سمزدايي ميگويند. فردي كه به ترياك عادت ندارد ، اگر بيش از يكگرم ترياك بخورد ، اثر كشنده و سمي دارد و او را بايستي بلافاصله سمزدايي نمود و يا اگر تعداد زيادي قرص بخورد ، همين عمل سمزدايي انجام ميگيرد.
از اين اشتباه علمي فاحش تعجب ميكنم همين طور از اينکه چگونه متخصصين و دانشمندان به اين نكته توجه نميكنند. اكنون براي روشن شدن اين اشتباه فاحش ، سوالات ذيل را مطرح مينمايم .
سئوال اول : فرض كنيم فردي به مدت 2 سال 8 واحد مرفين در بيمارستان به او تزريق شود ، اكنون پزشك معالج مي خواهد مرفين او را قطع كند چه عملي انجام ميدهد ؟
الف : آيا او را سمزدايي ميكند ؟
ب : آيا مرفين مصرفي او را تيپر ميكند ؟
سئوال دوم : فرض كنيم شخصي 10 سال تمام از داروهاي آرامبخش ، خوابآور ، ضدافسردگي ، كدييندار ، كورتن و غيره استفاده ميكند ، براي قطع داروي او در صورت ضرورت چه عملي انجام ميدهيم ؟
الف : آيا او را سمزدايي ميكنيم ؟
ب : آيا داروي مصرفي او را تيپر ميكنيم ؟
حتماً پاسخ خواهند داد داروي او را تيپر ميكنيم ، چون اگر سمزدايي كنيم و بخواهيم بقاياي دارو را از بدن شخص خارج كنيم ، تخريب زيادي به شخص وارد مي شود و حتي در شرايط خاص ممكن است باعث مرگ شخص گردد.
سئوال سوم : فردي 20 سال تمام هرويين و يا ترياك مصرف ميكرده ، حالا ميخواهيم مواد مصرفي او را قطع كنيم ، حالا چه عملي بايستي انجام بگيرد ؟
1 ـ آيا سمزدايياش ميكنيم ؟
2 ـ آيا مواد مصرفي او را تيپر ميكنيم ؟
حتماً خواهيد گفت هرويين و ترياك با دارو فرق ميكند و موادمخدر محسوب ميشود. اينها سم هستند و بايد سمزدايي صورت گيرد و براي محكمكاري يك دارو هم بدهيم كه اگر پس از سمزدايي ، هرويين و ترياك مصرف كرد ، گيرندههاي موادمخدر در بدنش مسدود گردد و اثر نكند. کارشناسان استناد مي کنند به اينکه ابتدا اين حالت را روي موشها آزمايش كردهاند و پاسخ خوب بوده است. بيچاره موشها !
در اينجا لازم است متذكر بشويم بحث ما بحث علمي است و با تلقي عاميانه و برداشت جامعه و نگاه قانون كاري نداريم ، بحث فيزيولوژي انسان است .
اكنون سئوال آخر من اين است : مگر نه اينكه نام هرويين اسم قراردادي يا تجاري دياستيل مرفين است ؟ و نام ترياك اسم قراردادي يا تجاري مجموعه داروهاي مرفين ، كديين ، ناركوتين ، نارسئين و پاپاورين است و ترياك يك تركيب وحشتناك و فوقالعاده قوي از انواع داروهاي مسكن ، آرامبخش ، دوپينگ ، عادتآور و . . . ميباشد. بنابراين ما با ترياك و هرويين و اسم عاميانه موادمخدر سركار نداريم ، اگر به اسم اصلي و علمي آنها توجه ميشد ، مسئله خيلي براحتي حل ميشد و همان كاري را كه براي ساير داروها انجام ميدادند براي موادمخدر هم انجام ميگرفت.
اكنون سم نبودن موادمخدر را با مثال ديگري نشان ميدهيم.
فردي كه به ترياك عادت ندارد اگر بيش از يكگرم ترياك بخورد آثار مسموميت در او ظاهر ميگردد و به سمت مرگ ميرود. حال اگر فرد ديگري معتاد به ترياك باشد و روزانه 10 گرم ترياك را بصورت خوراكي مصرف كند وقتي كه مصرف ميكند به سمت تعادل حركت ميكند و اگر مصرف نكند ، به سمت عدمتعادل ميرود و البته احتمال مرگ هم در شرايط خاص يراي او وجود دارد. بنابراين اين چگونه سمي است كه براي يكي مايه مرگ است و براي ديگري مايه حيات ؟!
به ديگر سخن ، اگر مرفين ، دياستيلمرفين ، كديين ، ناركوتين ، نارسئين و پاپاورين ، در جهان پزشكي سم تلقي ميگردند ، بنابراين ميتوان هرويين و ترياك را هم سم تلقي نمود ، در اين صورت بايستي اين سموم را از جهان پزشكي خارج کرد چون داروهائي مثل شربتهاي سينه و يا قرصهايي كه حاوي كديين هستند و يا مرفين و ساير مشتقات ترياك كه درجهان پزشكي كاربردهاي مفيد و موثري دارند ، سمهايي هستند كه ما دانسته بخورد انسانها ميدهيم.
علمي كه تجربه شده باشد ، سندي بدون نقص است
همه ميگويند ، ما هم ميگوئيم که راههاي زيادي براي درمان اعتياد وجود دارد ، ولي راه درست و صحيح و يا به عبارتي صراطمستقيم فقط يكراه است. نكته مهم اين است که براي رسيدن به مقصد ، سه اصل ذيل لازم و ضروري است :
الف : مبدا
ب : مقصد
ج : هدف
براي معالجه هرگونه بيماري بايستي 3 اصل فوق درنظر گرفته شود. مثلاً براي فردي كه سرطان دارد :
مبدا : تشخيص نوع و پيشرفت بيماري ، مقصد : شيمي درماني يا جراحي و هدف : مهار بيماري است.
ممكن است گفته شود براي مسافرت يا بيماري ، مبدا مهم نيست بلكه مقصد اهميت دارد ، ولي ما در پاسخ ميگوييم اگر شما در نقطهاي قرار داريد باوجود اينكه نقشه ، قطبنما و تمامي تجهيزات لازم را داريد ، امّا نميدانيد در كجاي زمين هستيد و در چه نقطهاي قرار داريد ! چگونه ميخواهيد به طرف مقصد حركت کنيد و يا براي درمان يك بيماري كه نميدانيم بيماري فرد چيست ، چگونه ميخواهيم او را درمان نماييم ؟ بنابراين براي درمان هر بيماري ، ابتدا لازم است مبدا را كه همان تشخيص كامل بيماري است ، مشخص کنيم كه بيمار در چه نقطهاي قرار دارد و دقيقاً كدامين قسمتهاي جسم دچار مشكل شده است.
حال اين سئوال را مطرح مينمايم.
فرد معتاد از نظر جسمي يا فيزيولوژي در چه نقطهاي قرار دارد ؟ البته در اين بحث و بررسي فقط و فقط مسئله جسم و فيزيولوژي مطرح است و بررسي روان ، جامعه ، تفكر و انديشه كه در درمان اعتياد مهم هستند را كنار ميگذاريم .
حال مبداء ، مقصد و هدف روشهاي درماني موجود را در سراسر گيتي كه به نام درمان در قسمت جسم يا درمان فيزيكي يا فيزيولوژي فرد معتاد عمل مينمايند ، مورد كاوش قرار ميدهيم .
نگاهي به روشهاي ترك يا درمان فيزيکي اعتياد
مبداء يا تشخيص : وجود مقداري سم يا موادمخدر در جسم بيمار_
مقصد : خارج كردن سمها از جسم بيمار به روشهاي گوناگون
هدف : منفي بودن آزمايش ادرار كه نشان خروج سم است..
اكنون خواهش ميكنم كسانيكه زباني جز زبان علم ندارند ، پاسخ مرا بدهند. به اعتقاد اينجانب تئوري سمزدايي برمبناي انديشههاي خيالي و نادرست بنيان گرديده و در تجربه با شكست كامل مواجه شده است ، مگر نه اينكه اصلاً علم پزشكي برمبناي تجربه عمل مينمايد ؟ تجربهاي كه هميشه با شكست مـواجه گرديده ، چرا نبايد مورد ترديد قرار بگيرد ، هرچند در تمامي كتب علمي از آن به عنوان يك روش نام برده شده است. شكست خوردگان درنهايتخواهند گفت : اعتياد درمان ندارد.
اعتيـاد جـايگـزيـنـي مـزمـن است
يعني موادمخدر بيروني ، چه گياهي و چه شيميايي و حتي الكل ، جايگزين موادمخدر و يا مواد شبهافيوني طبيعي جسم انسان يا فرد معتاد شده است. براي مثال : موادمخدري مثل ترياك و هرويين ، جايگزين مواد طبيعي بدن انسان مثل دينورفين شده اند كه تا 200 برابر مرفين قدرت دارد و يا اندرفين كه 30 تا 70 برابر قدرت دارد و يا انكفالين و به طور كلي ، تمامي سيستمهاي توليدكننده موادمخدر طبيعي جسم فرد معتاد كه ميتوان آن را سيستم بيوشيمي افيوني نام نهاد. البته به دليل مصرف مكرر موادمخدر و ورود مرفين خارجي به بدن ، موادمخدر طبيعي از چرخه حيات ، خارج و يا منهدم گرديدهاند و براي درمان ، بايستي اين سيستمها دوباره راه اندازي شوند. تجربه نشان داده است براي ترميم اين سيستمها حدوداً يازدهماه زمان لازم است ، آنهم با روش صحيح ، زيـرا بيش از 95درصد حالت عدمتعادل فرد معتاد و عودهاي مكرر پس از قطع مواد با سمزدايي ، مربوط به اين قسمتها ميباشد . بنابراين براي درمان اعتياد در قسمت جسم مبـدا ، مقصد و هدف را بهگونهاي ديگر مطرح مينمائيم :
مبداء يا تشخيص : تعيين ميزان تخريب سيستمهاي شبهافيوني جسم
مقصد : بازسازي آنها در طول يازدهماه .
هدف : برطرف شدن مشكلات رواني و روحي و رسيدن به تعادل و جلوگيري از عودهاي مجدد .
ديدگاهي ديگر ( كنگره 60 )
تشخيص بيماري :
هرگاه فردي بيش از 3 سال بطور مرتب روزانه موادمخدري همچون هرويين ، ترياك ، حشيش ، انواع قرصها ، الكل ، كوكايين ، شيشه و هرمادهاي كه در اثر مصرف آن انسان را از حالت تعادل طبيعي خارج ميشود ، مصرف نموده باشد ، سيستمهاي شبهافيوني جسم او تخريب شدهاند ، خواه فقط يك ماده باشد ، مثل ترياك ، الكل ، هرويين ، كوكايين و قرص ، يا چند ماده مثل هرويين با قرص يا حشيش با الكل يا هرويين و ترياك و قرص .
مقصد يا روشدرمان :
جسم انسان داراي سيستمي است كه تا زنده است خودش ، خودش را ترميم مينمايد ، مشروط به اينكه شرايط مناسب را براي او فراهم نماييم. بنابراين بهترين روش ، كاهش تدريجي يا تيپر كردن همان موادمخدر مصرفي ميباشد كه در پلههاي 21 روزه با كاهش مصرف موادمخدر مرحله قبلي ، انجام ميگيرد و در اين كاهش بعضي مواد كه از يك خانواده ميباشند ميتوانند جايگزين يكديگر شوند . مثلاُ در كاهش هرويين ميتوان ترياك را جايگزين نمود . پس از سهروز قطع كامل هرويين ، روزانه نيمگرم تا يكگرم ترياك در دو وعده بصورت خوراكي مصرف مي شود و براي ساير مواد ، روش جايگزيني بقرار زير ميباشد :
تريـاك با ترياك ، الكــل با الكـل ، حشيش با حشيش ، كوكايين با كوكايين و درشرايط خاص با ترياك ، انواع قرصها با ترياك ، هرويين با ترياك.
طول زمان درمان براي فردي كه 3 سال معتاداست با كسي كه 20 سال مواد مصرف کرده و براي كسي كه نيمگرم مواد مصرف ميكند يا شخصي كه 20 گرم مواد مصرف ميكند ، يكسان و يازدهماه ميباشد ، مثل كاشت گندم چه يك مشت بكاريم و چه يك خروار ، زمان برداشت محصول يكي است و يا مثل زايمان كه بستگي به سن و نژاد و نسل و چاق و لاغري ندارد.
هدف : رسيدن به تعادل جسمي و رواني
هيچ چيز در جهان نميتواند جايگزين موادمخدر براي فرد معتاد بشود. نه پول ، نه مقام ، نه همسر ، نه خدا و نه چيز ديگري. تنها چيزي كه ميتواند جايگزين موادمخدر بشود ، موادمخدر طبيعي جسم او ميباشد. چون با راهاندازي سيستمهاي شبهافيوني جسم او ، كاملاً موادمخدر طبيعي خوب ، سالم ، بدون هزينه و بدون تخريب دراختيار او قرار ميگيرد و اكثر مشكلات كه آنها را به مشکلات روحي و رواني منصوب ميکنيم ، كاملاً محو ميگردد .
جايگزين دارو :
از آنجائيكه تمامي مواد شبهافيوني كه جسم انسان توليد ميكند هنوز كشف نشده است ، به اين دليل ، در گام نخست ، مصرف همان موادمخدر مصرفي ، بهـترين ، كمخطرترين و مناسبترين گزينه ميباشد كه با كاهش حساب شده به سيستمهاي جسم فرصت ميدهد كه خود را بازسازي نمايند ، البته در شرايطي كه قانون و جامعه اجازه اين كار را نميدهد ، بهتر است فقط از يك داروي استاندار استفاده شود. مثلاً براي جايگزيني متادون بجاي ترياك يا هرويين اول بايستي ميزان مصرف متادون با درنظر گرفتن ميزان مصرفي موادمخدر شخص و دفعات مصرفي او تعيين گردد. لازم به ذكر است عمل جايگزيني حدوداً يكماه زمان ميبرد تا سيستمهاي شخص آنرا بپذيرند ، سپس مرحله كاهش پلهاي يا تيپر كردن در فاصله پلههاي 21 روزه انجام گيرد تا در كاهش هر پله ، جسم خود را بازسازي و مواد شبهافيوني خود را دوباره توليد نمايد. و از دادن هرگونه داروي كمكي مثل خوابآور ، ضدافسردگي و آرامبخش جداً خودداري گردد چون جلوي فرايند زاينده بهبودي سيستم ها را سد مينمايد و نميگذارد جسم خودش ، خودش را ترميم نمايد. در ضمن شخص به آرامي اعتياد جديدي را نيز تجربه خواهد كرد ، كه همانا اعتياد به قرصها ميباشد.
اعتياد وابستگي دارويي است :
عدهاي معتقداند اعتياد وابستگي دارويي است ، اگر اعتياد وابستگي دارويي است ، بازهم بايستي دليل آن كاملاً مشخص گردد كه چرا معتاد بايستي دارو مصرف نمايد و اين دارو به مصرف كجاي جسم ميرسد و بايستي دقيقاً دلايل آن را بدانيم و روشي كه ميتوان وابستگي را بطور علمي از بين برد چگونه است و پروتكل درماني آن چيست. به اعتقاد اينجانب اين تعريف هم ما را به مقصد هدايت نميكند.
درمان اعتياد به طور كلي سه مؤلفه دارد .
الف ـ جسم
ب ـ روان
ج ـ جهانبيني
اگر فردي بيش از سه سال بطور روزانه و مرتب از موادمخدر استفاده نمايد ، در سيستمهاي بيوشيميايي شبهافيوني جسم خود تخريب ايجاد نموده و موادمخدر بيروني جايگزين موادمخدر دروني جسم او گرديده است و در اثر قطع مصرف موادمخدر و بدليل اينكه مواد شبهافيوني جسم دچار مشكل شدهاند ، اختلالاتي در جسم بوجود ميآيد كه در اثر آن اختلالات ، جسم عكسالعمل نشان ميدهد كه اين عكسالعملها شامل دو گروه عمده اند كه نقطه كور درمان يا ترك اعتيادهاي ناموفق و متداول امروزي در آن تبلور مي يابد.
الف : عكسالعملهاي آشكار
ب : عكسالعملهاي پنهان
عكسالعملهاي آشكار
درصورت نرسيدن موادمخدر ( خانواده ترياك و مشابه ) به شخص مصرفكننده و يا قطع ناگهاني موادمخدر مصرفي ، عكسالعملهايي در جسم شخص معتاد ظاهر ميشود ، كه بسته به نوع مواد مصرفي ، مقدار و تعداد دفعات مصرف در 24 ساعت پس از چند ساعت از دير شدن نوبت مصرف آغاز ميشود. عكسالعملهايي كه به آرامي شروع ميشود و پس از 24 ساعت به اوج خود ميرسند ، شامل موارد ذير است :
عطسههاي پيدرپي بيخوابي
آبريزش ازبيني استخوان درد ، در مچپا و بازوها
عـرقكـردن پرشپا
اسهـال خميازه پشتسرهم
گرفتگي عضلات پا و گردن
در اين عوارض اگر از دارو هم استفاده نشود ، مكانيزم جسم حداكثر پس از يكهفته خودبهخود باعث ميگردد كه جسم انسان بطرف تعادل ميل نمايد و پس از طي دوهفته به حداقل خود ميرسد ولي بازهم ادامه دارد .
درمان در مرحله عكسالعملهاي آشكار
براي درمان در اين مرحله هماكنون از روشهايي استفاده ميشود ، كه در درمان قطعي اعتياد چندان اهميتي ندارد و مخرب نيز هست چون به سيستمهاي شبه افيوني جسم يک شوک مخرب وارد مي نمايد که شايد تا آخر هم قابل جبران نباشد و اين سيستمها قادر به بازسازي خود نشوند. به عبارت ديگر ، چون موادمخدر طبيعي جسم از کار افتاده است و موادمخدر بيروني مثل يک ستون زير سقف تعادل شخص معتاد قرار گرفته است ، با قطع ناگهاني موادمخدر بيروني مثل آن ميماند که ستون زير سقف تعادل جسم شخص را يک مرتبه برداريم که قطعاً سقف فرو خواهد ريخت. شرط عقل آن است که ستون اصلي جسم را به آرامي ترميم نماييم و هماهنگ با آن بار ستون مصنوعي موادمخدر بيروني را کم نماييم .
روش هايي که اکنون اعمال مي شود عبارتند از :
1 ـ از طريق پزشک با استفاده از دارو ، بمدت يک يا دوهفته
2 ـ از طريق طب سوزني همراه با دارو
3 ـ کاهش موادمخدر مصرفي در يک يا دوهفته (روش سنتي)
4 ـ از طريق روشهاي خشن و قوه قهريه مثل شلاق درماني ، زندان درماني در منزل ، بستن معتاد به تخت و يا طناب پيچ کردن
5 ـ سم زدايي سريع و فوق سريع که بسيار تا بسيار مخرب است
6 ـ با روش سقوط آزاد يا قطع ناگهاني و داوطلبانه موادمخدر
7 ـ ورزش درماني ، موزيک درماني ، جادو درماني ، جن درماني و . . .
ظاهراً تمامي روش هاي فوق براي ترک اعتياد در مقطع بروز عکسالعملهاي آشکار مؤثر است ، چون فرد معتاد اگر آزمايش ادرار بدهد ، آزمايش منفي است يعني موادمخدر در ادرار شخص نيست بنابراين به غلط مي گويند کار درمان جسمي يا فيزيکي يا فيزيولوژي تمام است و فرد معتاد از نظر جسمي مشکلي ندارد و بقيه مشکلات معتاد ، روحي ، رواني و رفتاري است که بايستي درمان شود مثلاً با گفتار درماني يا گروه درماني ، تصور مي کنند چون اسهال فرد معتاد بهبود يافته ، ديگر مشکل جسمي ندارد . تعجب ميکنم از اين همه اشتباه دانشمندان و متخصصين علم !
عکس عکس العمل هاي پنهان
اين مرحله که حساسترين و سرنوشتسازترين مرحله درمان اعتياد بوده و هميشه از چشم متخصصان پنهان مانده است و اگر هم پنهان نبوده به آن توجه جدي نميکردند و ساز و کار آن را نميدانستند که چگونه و در چه مدتي بايستي اين مرحله را سپري نمود و جسم را ترميم نمود !
البته مشکلات اين مرحله در مرحله اول هم وجود داشتند ولي انسان کمتر متوجه آنها ميشد. براي مثال کسي كه در مرحله نخست دچار اسهال شديد گرديده و مرتب دلپيچه دارد و به طرف توالت ميرود ، هرگز افسردگي را حس نميكند. اين مشكلات عبارتند از :
1 ـ افسردگي 2 ـ نااميدي
3 ـ گوشهگيري 4 ـ عدمميل به زندگي
5 ـ كمحوصلگي 6 – زود خستهشدن
7 ـ بيخوابي 8 ـ تنبلي
9 ـ كندذهني يا فراموشي 10 ـ گريه كردن
11 ـ ترشح بزاق چسبناك در گلو 12 ـ بيدارشدن ميل جنسي
13 ـ ناتواني جنسي ( انزال سريع )
نكته بسيار مهم :
مشكلات فوقالذكر هيچكدام در مرحله نخست منشا يا ريشه رواني ندارند ، درصورتيكه اكثر قريب به اتفاق متخصصين ريشه اين مشكلات را علتهاي رواني ميدانند و ميخواهند با گفتار درماني و يا گروه درماني آن را حل نمايند ، درصورتي كه اين اختلالات در اثر ضعيف شدن سيستم ضد درد بدن انسان و عدم توليد يا بازدهي نامناسب سيستمهاي توليدكننده مواد شبهافيوني و شبهمرفيني جسم انسان است كه كاملاً ريشه فيزيولوژي دارد. بايستي براي معالجه بهگونهاي عمل شود که اين سيستمها به آرامي دوباره كار خود را شروع نمايند و دادن داروهاي خوابآور ، ضدافسردگي و روانگردان بعنوان داروهاي كمكي به بيمار نه تنها كمكي به او نخواهد كرد بلكه باعث تخريب بيشتر سيستم افيوني جسم ميگردد ، به عبارت ديگر با آب ريختن درون چشمهاي كه خشک شده ، نميتوان آن را به جوشش درآورد ، بلكه بايستي بصورت اصولي و اساسي چشمه را ترميم نمود. امروز ما با معتادين زيادي برخورد داريم كه براي مثال موادمخدر را همراه با قرصهاي مختلف مصرف ميكنند ، اينها همان كساني هستند كه قبلاً تركاعتياد كردهاند اما با عود مجدد به اين قرصها هم اعتياد پيدا كردهاند. گاهي مشاهده شده اشخاصي كه 60 الي 80 عدد قرص و گاهي 300 الي 400 عدد قرص (كه به تصور و فكر هم نميگنجد) مصرف ميكنند !
براي ترميم سيستمهاي شبهافيوني ، تجربه نشان داده است كه درصورت برنامهريزي صحيح ميتوان با طي مسافت زماني حدود 11 ماه به 90 درصد تعادل از نظر جسمي رسيد. با تعادل جسم ، روان هم به تعادل ميرسد. 10 درصد باقيمانده درطول زمان حل ميشود ، البته مشكل جهانبيني يا نگرش فرد نسبت به خودش و جهان پيرامون و ساير انسانها هنوز به قوت خود باقي است كه بايستي با شركت در كلاسهاي گروهدرماني كه از روز نخست درمان آغاز ميگردد ، حل شود. لازم به توضيح است كه اگر اين مشكل ، يعني جهانبيني حل نشود با برطرف شدن كليه مشكلات جسم و روان ، شخص دوباره به اعتياد روي خواهد آورد .
درمان در مرحله عكسالعملهاي پنهان
درمان در اين مرحله به يك روش ولي دونوع ماده مصرفي انجام ميگيرد :
الف : استفاده از يك داروي جايگزين استاندارد
ب : استفاده از خود مادهمخدر
الف : استفاده از خود مادهمخدر
در استفاده از خود ماده مخدر ابتدا ميزان مصرف روزانه و دفعات مصرف در طول 24 ساعت ، ظرف حداكثر يكهفته مشخص ميگردد. هيچ لزومي ندارد ما بخواهيم ميزان مصرف اوليه يا دفعات مصرف آن را كمتر از ميزان مصرفي بگيريم ، چون تعادل شخص با شروع درمان بهم خواهد ريخت و ادامه راه را مشكل مينمايد . درضمن با شروع درمان مواد مصرفي به سرعت كاهش مييابد. پلههاي كاهش بايستي 21 روزه يا 3 هفته باشد . چون هفته اول فرد به ميزان اندكي كاملاً متعادل نيست ، هفته دوم كاملاً اوضاع عادي ميشود و هفته سوم مواد كاملاً فرد را سرخوش مينمايد و آماده ميشود براي حركت يا كاهش بعدي. درطول زمان كاهش ، ممکن است هرگونه مشكلي مثل كمخوابي ، كمحوصلگي و يا افسردگي بروز نمايد. بايد بدانيم كه مشكل بسيار جزيي است و حتماً بايستي صبر كند و تحمل نمايد چون به سرعت جسم كمبود موادمخدر را جبران مينمايد. و لازم است درنظر داشته باشيم جسم با تمام قدرت درحال ساخت و ساز ميباشد و حتي بعضي از بيماريهاي سابقهدار شخص مثل هپاتيت ، نارسايي يا تپش قلب ، مشكلات گوارشي ، افسردگيهاي طولاني ، مشاهده شده كه پس از پايان دوره درمان ، بهبود حاصل مي شود و استفاده از هرگونه داروي كمكي مثل خوابآورها ، آرامبخشها ، ضدافسردگيها ، باعث جلوگيري از درمان قطعي ميگردد.
ميزان كاهش :
درمجموع ميزان كاهش بايستي حدوداً يا 20 درصد مرحله قبلي باشد و اگر تعداد دفعات مصرف روزانه بيش از يكبار باشد ظرف مدت 5/5 ماه شايسته است به نقطه يكبار مصرف در روز برسيم و كليه دفعات مصرف به ترتيب اولـويت يكي ، يكي حذف گردند .
اين مرحله را ميتوان فقط با استفاده از يكدارو استاندارد طبق روش الف درمان را به مرحله اجراء درآورد .
نكته : خارج از بحثهاي قانوني و حقوقي من به تجربه دانستم که هيچ دارويي مناسبتر ، قـويتر ، كاملتر ، كمخطرتر و مفيدتر از خود موادمخدر براي درمان همان مادهمخدر نيست اما در عين حال ، ترياك بعنوان يكداروي تركيبي با 25 آلكالوييد براي درمان اكثر بيماريهاي اعتياد مثل هرويين ، انواع قرصها ، شيشه ، كوكايين ، بسيار مؤثر ميباشد و خداوند هيچگونه دارويي سالمتر و مفيدتر از ترياك تاكنون خلق نكرده است .
با تشکر از ماهنامه همراه که شرايط بسيار مناسبي براي مطرح کردن ايده ها و نظرات مختلف در مقوله اعتياد را فراهم نموده است. مقاله زيباي درمان چيست را که انديشه هاي دفتر مقابله با جرم و موادمخدر سازمان ملل مطرح مي نمايد را در نشريه همراه شماره 13 رويت نمودم . خيلي خوشحال شدم و با دقت مقاله را مورد مطالعه قرار دادم. اين نوشته مرا بران داشت تا ديدگاه خود را که در کنگره 60 در بوته آزمايش قرار گرفته و پاسخ مناسب در پي داشته است را در مورد اعتياد و درمان آن به نگارش درآورم. زيرا براي معالجه هر نوع بيماري ، اول شرط لازم ، تشخيص بيماري است ، به عبارت ديگر اول بايستي بدانيم دقيقاً کجاي جسم بيمار دچار آسيب شده يا از تعادل خارج گرديده است تا سپس راهکاري مناسب را با درنظر گرفتن طول درمان مشخص نماييم. البته در اين مقاله مسأله بيماري اعتياد فقط از نظر جسمي يا فيزيولوژي مورد بررسي قرار گرفته است.
اكنون نگاهي مياندازيم به تشخيصي كه متخصصين از اعتياد ارائه نمودهاند. طبق تعريفي كه متخصصين از اعتياد مطرح مي کنند :
الف : اعتياد مسموميت مزمن است .
ب : اعتياد وابستگي دارويي است يا وابستگي به موادمخدر .
اعتياد مسموميت مزمن است
امروزه طبق آمار سازمان ملل حدود 185 ميليوننفر در سراسر جهان درگير اعتياد هستند ، اگر اين تعريف كه اعتياد مسموميت مزمن است غلط باشد، كه به نظر ما همين طور است ، ميليونها معتاد و هزاران پزشك و متخصص و مسئولين مختلف در سراسر گيتي گمراه شده اند. در اين صورت چه كسي ميخواهد پاسخ اين اشتباه علمي را بدهد ؟
اعتياد مسموميت مزمن نيست ! چرا ؟
چون وقتيكه مسأله مسموميت مطرح ميگردد ، عنوان سم به ميان مي آيد و وقتيكه چنين شد ، به دنبال سمزدايي مي رويم.
اکنون بايد گفت موادمخدر اصلاً سم نيستند.
مثلاً : هرويين اسم علمي آن دياستيلمرفين است ، ( از يككيلو مرفين 900 گرم هرويين ساخته ميشود ) و هر روز از مرفين در امور پزشكي بعنوان يك داروي بسيار مؤثر و مفيد استفاده ميگردد. ترياك هم شامل : مرفين ، كديين ، پـاپـاورين و تركيباتي ديگر است كه در پزشكي كاربرد بسيار دارند. در حشيش و گرس هم مادهاي وجود دارد بنام THC كه در گذشته در پزشكي مصرف ويژهاي داشت. شايد گفته شود اگر زياد مصرف شود مثل سم عمل ميكند ، ما هم قبول داريم هر دارويي كه بيش از اندازه استفاده شود اثر كشنده دارد (مثل انواع قرصهاي روانگردان و آرامبخش و خوابآور و حتي ويتامينها ).
اصولاً سمي بودن ، امر نسبي است و لذا ميتوان تعريف ذيل را ارائه نمود :
هرگونه ماده خارجي ( بصورت گاز ، مايع ، جامد ) از هرطريق وارد جسم گردد و جسم را از تعادل خارج نمايد و به سمت مرگ سوق دهد ، سم تلقي ميگردد. بنابراين وقتيكه كسي را مار ميگزد ، بلافاصله او را به بيمارستان منتقل ميكنند و كاري ميكنند كه سم مار از بدنش خارج گردد ، چون سم مار عامل خطرناك و كشنده است و بايستي سريعاً از جريان خون خارج شود. اين عمل را سمزدايي ميگويند. فردي كه به ترياك عادت ندارد ، اگر بيش از يكگرم ترياك بخورد ، اثر كشنده و سمي دارد و او را بايستي بلافاصله سمزدايي نمود و يا اگر تعداد زيادي قرص بخورد ، همين عمل سمزدايي انجام ميگيرد.
از اين اشتباه علمي فاحش تعجب ميكنم همين طور از اينکه چگونه متخصصين و دانشمندان به اين نكته توجه نميكنند. اكنون براي روشن شدن اين اشتباه فاحش ، سوالات ذيل را مطرح مينمايم .
سئوال اول : فرض كنيم فردي به مدت 2 سال 8 واحد مرفين در بيمارستان به او تزريق شود ، اكنون پزشك معالج مي خواهد مرفين او را قطع كند چه عملي انجام ميدهد ؟
الف : آيا او را سمزدايي ميكند ؟
ب : آيا مرفين مصرفي او را تيپر ميكند ؟
سئوال دوم : فرض كنيم شخصي 10 سال تمام از داروهاي آرامبخش ، خوابآور ، ضدافسردگي ، كدييندار ، كورتن و غيره استفاده ميكند ، براي قطع داروي او در صورت ضرورت چه عملي انجام ميدهيم ؟
الف : آيا او را سمزدايي ميكنيم ؟
ب : آيا داروي مصرفي او را تيپر ميكنيم ؟
حتماً پاسخ خواهند داد داروي او را تيپر ميكنيم ، چون اگر سمزدايي كنيم و بخواهيم بقاياي دارو را از بدن شخص خارج كنيم ، تخريب زيادي به شخص وارد مي شود و حتي در شرايط خاص ممكن است باعث مرگ شخص گردد.
سئوال سوم : فردي 20 سال تمام هرويين و يا ترياك مصرف ميكرده ، حالا ميخواهيم مواد مصرفي او را قطع كنيم ، حالا چه عملي بايستي انجام بگيرد ؟
1 ـ آيا سمزدايياش ميكنيم ؟
2 ـ آيا مواد مصرفي او را تيپر ميكنيم ؟
حتماً خواهيد گفت هرويين و ترياك با دارو فرق ميكند و موادمخدر محسوب ميشود. اينها سم هستند و بايد سمزدايي صورت گيرد و براي محكمكاري يك دارو هم بدهيم كه اگر پس از سمزدايي ، هرويين و ترياك مصرف كرد ، گيرندههاي موادمخدر در بدنش مسدود گردد و اثر نكند. کارشناسان استناد مي کنند به اينکه ابتدا اين حالت را روي موشها آزمايش كردهاند و پاسخ خوب بوده است. بيچاره موشها !
در اينجا لازم است متذكر بشويم بحث ما بحث علمي است و با تلقي عاميانه و برداشت جامعه و نگاه قانون كاري نداريم ، بحث فيزيولوژي انسان است .
اكنون سئوال آخر من اين است : مگر نه اينكه نام هرويين اسم قراردادي يا تجاري دياستيل مرفين است ؟ و نام ترياك اسم قراردادي يا تجاري مجموعه داروهاي مرفين ، كديين ، ناركوتين ، نارسئين و پاپاورين است و ترياك يك تركيب وحشتناك و فوقالعاده قوي از انواع داروهاي مسكن ، آرامبخش ، دوپينگ ، عادتآور و . . . ميباشد. بنابراين ما با ترياك و هرويين و اسم عاميانه موادمخدر سركار نداريم ، اگر به اسم اصلي و علمي آنها توجه ميشد ، مسئله خيلي براحتي حل ميشد و همان كاري را كه براي ساير داروها انجام ميدادند براي موادمخدر هم انجام ميگرفت.
اكنون سم نبودن موادمخدر را با مثال ديگري نشان ميدهيم.
فردي كه به ترياك عادت ندارد اگر بيش از يكگرم ترياك بخورد آثار مسموميت در او ظاهر ميگردد و به سمت مرگ ميرود. حال اگر فرد ديگري معتاد به ترياك باشد و روزانه 10 گرم ترياك را بصورت خوراكي مصرف كند وقتي كه مصرف ميكند به سمت تعادل حركت ميكند و اگر مصرف نكند ، به سمت عدمتعادل ميرود و البته احتمال مرگ هم در شرايط خاص يراي او وجود دارد. بنابراين اين چگونه سمي است كه براي يكي مايه مرگ است و براي ديگري مايه حيات ؟!
به ديگر سخن ، اگر مرفين ، دياستيلمرفين ، كديين ، ناركوتين ، نارسئين و پاپاورين ، در جهان پزشكي سم تلقي ميگردند ، بنابراين ميتوان هرويين و ترياك را هم سم تلقي نمود ، در اين صورت بايستي اين سموم را از جهان پزشكي خارج کرد چون داروهائي مثل شربتهاي سينه و يا قرصهايي كه حاوي كديين هستند و يا مرفين و ساير مشتقات ترياك كه درجهان پزشكي كاربردهاي مفيد و موثري دارند ، سمهايي هستند كه ما دانسته بخورد انسانها ميدهيم.
علمي كه تجربه شده باشد ، سندي بدون نقص است
همه ميگويند ، ما هم ميگوئيم که راههاي زيادي براي درمان اعتياد وجود دارد ، ولي راه درست و صحيح و يا به عبارتي صراطمستقيم فقط يكراه است. نكته مهم اين است که براي رسيدن به مقصد ، سه اصل ذيل لازم و ضروري است :
الف : مبدا
ب : مقصد
ج : هدف
براي معالجه هرگونه بيماري بايستي 3 اصل فوق درنظر گرفته شود. مثلاً براي فردي كه سرطان دارد :
مبدا : تشخيص نوع و پيشرفت بيماري ، مقصد : شيمي درماني يا جراحي و هدف : مهار بيماري است.
ممكن است گفته شود براي مسافرت يا بيماري ، مبدا مهم نيست بلكه مقصد اهميت دارد ، ولي ما در پاسخ ميگوييم اگر شما در نقطهاي قرار داريد باوجود اينكه نقشه ، قطبنما و تمامي تجهيزات لازم را داريد ، امّا نميدانيد در كجاي زمين هستيد و در چه نقطهاي قرار داريد ! چگونه ميخواهيد به طرف مقصد حركت کنيد و يا براي درمان يك بيماري كه نميدانيم بيماري فرد چيست ، چگونه ميخواهيم او را درمان نماييم ؟ بنابراين براي درمان هر بيماري ، ابتدا لازم است مبدا را كه همان تشخيص كامل بيماري است ، مشخص کنيم كه بيمار در چه نقطهاي قرار دارد و دقيقاً كدامين قسمتهاي جسم دچار مشكل شده است.
حال اين سئوال را مطرح مينمايم.
فرد معتاد از نظر جسمي يا فيزيولوژي در چه نقطهاي قرار دارد ؟ البته در اين بحث و بررسي فقط و فقط مسئله جسم و فيزيولوژي مطرح است و بررسي روان ، جامعه ، تفكر و انديشه كه در درمان اعتياد مهم هستند را كنار ميگذاريم .
حال مبداء ، مقصد و هدف روشهاي درماني موجود را در سراسر گيتي كه به نام درمان در قسمت جسم يا درمان فيزيكي يا فيزيولوژي فرد معتاد عمل مينمايند ، مورد كاوش قرار ميدهيم .
نگاهي به روشهاي ترك يا درمان فيزيکي اعتياد
مبداء يا تشخيص : وجود مقداري سم يا موادمخدر در جسم بيمار_
مقصد : خارج كردن سمها از جسم بيمار به روشهاي گوناگون
هدف : منفي بودن آزمايش ادرار كه نشان خروج سم است..
اكنون خواهش ميكنم كسانيكه زباني جز زبان علم ندارند ، پاسخ مرا بدهند. به اعتقاد اينجانب تئوري سمزدايي برمبناي انديشههاي خيالي و نادرست بنيان گرديده و در تجربه با شكست كامل مواجه شده است ، مگر نه اينكه اصلاً علم پزشكي برمبناي تجربه عمل مينمايد ؟ تجربهاي كه هميشه با شكست مـواجه گرديده ، چرا نبايد مورد ترديد قرار بگيرد ، هرچند در تمامي كتب علمي از آن به عنوان يك روش نام برده شده است. شكست خوردگان درنهايتخواهند گفت : اعتياد درمان ندارد.
اعتيـاد جـايگـزيـنـي مـزمـن است
يعني موادمخدر بيروني ، چه گياهي و چه شيميايي و حتي الكل ، جايگزين موادمخدر و يا مواد شبهافيوني طبيعي جسم انسان يا فرد معتاد شده است. براي مثال : موادمخدري مثل ترياك و هرويين ، جايگزين مواد طبيعي بدن انسان مثل دينورفين شده اند كه تا 200 برابر مرفين قدرت دارد و يا اندرفين كه 30 تا 70 برابر قدرت دارد و يا انكفالين و به طور كلي ، تمامي سيستمهاي توليدكننده موادمخدر طبيعي جسم فرد معتاد كه ميتوان آن را سيستم بيوشيمي افيوني نام نهاد. البته به دليل مصرف مكرر موادمخدر و ورود مرفين خارجي به بدن ، موادمخدر طبيعي از چرخه حيات ، خارج و يا منهدم گرديدهاند و براي درمان ، بايستي اين سيستمها دوباره راه اندازي شوند. تجربه نشان داده است براي ترميم اين سيستمها حدوداً يازدهماه زمان لازم است ، آنهم با روش صحيح ، زيـرا بيش از 95درصد حالت عدمتعادل فرد معتاد و عودهاي مكرر پس از قطع مواد با سمزدايي ، مربوط به اين قسمتها ميباشد . بنابراين براي درمان اعتياد در قسمت جسم مبـدا ، مقصد و هدف را بهگونهاي ديگر مطرح مينمائيم :
مبداء يا تشخيص : تعيين ميزان تخريب سيستمهاي شبهافيوني جسم
مقصد : بازسازي آنها در طول يازدهماه .
هدف : برطرف شدن مشكلات رواني و روحي و رسيدن به تعادل و جلوگيري از عودهاي مجدد .
ديدگاهي ديگر ( كنگره 60 )
تشخيص بيماري :
هرگاه فردي بيش از 3 سال بطور مرتب روزانه موادمخدري همچون هرويين ، ترياك ، حشيش ، انواع قرصها ، الكل ، كوكايين ، شيشه و هرمادهاي كه در اثر مصرف آن انسان را از حالت تعادل طبيعي خارج ميشود ، مصرف نموده باشد ، سيستمهاي شبهافيوني جسم او تخريب شدهاند ، خواه فقط يك ماده باشد ، مثل ترياك ، الكل ، هرويين ، كوكايين و قرص ، يا چند ماده مثل هرويين با قرص يا حشيش با الكل يا هرويين و ترياك و قرص .
مقصد يا روشدرمان :
جسم انسان داراي سيستمي است كه تا زنده است خودش ، خودش را ترميم مينمايد ، مشروط به اينكه شرايط مناسب را براي او فراهم نماييم. بنابراين بهترين روش ، كاهش تدريجي يا تيپر كردن همان موادمخدر مصرفي ميباشد كه در پلههاي 21 روزه با كاهش مصرف موادمخدر مرحله قبلي ، انجام ميگيرد و در اين كاهش بعضي مواد كه از يك خانواده ميباشند ميتوانند جايگزين يكديگر شوند . مثلاُ در كاهش هرويين ميتوان ترياك را جايگزين نمود . پس از سهروز قطع كامل هرويين ، روزانه نيمگرم تا يكگرم ترياك در دو وعده بصورت خوراكي مصرف مي شود و براي ساير مواد ، روش جايگزيني بقرار زير ميباشد :
تريـاك با ترياك ، الكــل با الكـل ، حشيش با حشيش ، كوكايين با كوكايين و درشرايط خاص با ترياك ، انواع قرصها با ترياك ، هرويين با ترياك.
طول زمان درمان براي فردي كه 3 سال معتاداست با كسي كه 20 سال مواد مصرف کرده و براي كسي كه نيمگرم مواد مصرف ميكند يا شخصي كه 20 گرم مواد مصرف ميكند ، يكسان و يازدهماه ميباشد ، مثل كاشت گندم چه يك مشت بكاريم و چه يك خروار ، زمان برداشت محصول يكي است و يا مثل زايمان كه بستگي به سن و نژاد و نسل و چاق و لاغري ندارد.
هدف : رسيدن به تعادل جسمي و رواني
هيچ چيز در جهان نميتواند جايگزين موادمخدر براي فرد معتاد بشود. نه پول ، نه مقام ، نه همسر ، نه خدا و نه چيز ديگري. تنها چيزي كه ميتواند جايگزين موادمخدر بشود ، موادمخدر طبيعي جسم او ميباشد. چون با راهاندازي سيستمهاي شبهافيوني جسم او ، كاملاً موادمخدر طبيعي خوب ، سالم ، بدون هزينه و بدون تخريب دراختيار او قرار ميگيرد و اكثر مشكلات كه آنها را به مشکلات روحي و رواني منصوب ميکنيم ، كاملاً محو ميگردد .
جايگزين دارو :
از آنجائيكه تمامي مواد شبهافيوني كه جسم انسان توليد ميكند هنوز كشف نشده است ، به اين دليل ، در گام نخست ، مصرف همان موادمخدر مصرفي ، بهـترين ، كمخطرترين و مناسبترين گزينه ميباشد كه با كاهش حساب شده به سيستمهاي جسم فرصت ميدهد كه خود را بازسازي نمايند ، البته در شرايطي كه قانون و جامعه اجازه اين كار را نميدهد ، بهتر است فقط از يك داروي استاندار استفاده شود. مثلاً براي جايگزيني متادون بجاي ترياك يا هرويين اول بايستي ميزان مصرف متادون با درنظر گرفتن ميزان مصرفي موادمخدر شخص و دفعات مصرفي او تعيين گردد. لازم به ذكر است عمل جايگزيني حدوداً يكماه زمان ميبرد تا سيستمهاي شخص آنرا بپذيرند ، سپس مرحله كاهش پلهاي يا تيپر كردن در فاصله پلههاي 21 روزه انجام گيرد تا در كاهش هر پله ، جسم خود را بازسازي و مواد شبهافيوني خود را دوباره توليد نمايد. و از دادن هرگونه داروي كمكي مثل خوابآور ، ضدافسردگي و آرامبخش جداً خودداري گردد چون جلوي فرايند زاينده بهبودي سيستم ها را سد مينمايد و نميگذارد جسم خودش ، خودش را ترميم نمايد. در ضمن شخص به آرامي اعتياد جديدي را نيز تجربه خواهد كرد ، كه همانا اعتياد به قرصها ميباشد.
اعتياد وابستگي دارويي است :
عدهاي معتقداند اعتياد وابستگي دارويي است ، اگر اعتياد وابستگي دارويي است ، بازهم بايستي دليل آن كاملاً مشخص گردد كه چرا معتاد بايستي دارو مصرف نمايد و اين دارو به مصرف كجاي جسم ميرسد و بايستي دقيقاً دلايل آن را بدانيم و روشي كه ميتوان وابستگي را بطور علمي از بين برد چگونه است و پروتكل درماني آن چيست. به اعتقاد اينجانب اين تعريف هم ما را به مقصد هدايت نميكند.
درمان اعتياد به طور كلي سه مؤلفه دارد .
الف ـ جسم
ب ـ روان
ج ـ جهانبيني
اگر فردي بيش از سه سال بطور روزانه و مرتب از موادمخدر استفاده نمايد ، در سيستمهاي بيوشيميايي شبهافيوني جسم خود تخريب ايجاد نموده و موادمخدر بيروني جايگزين موادمخدر دروني جسم او گرديده است و در اثر قطع مصرف موادمخدر و بدليل اينكه مواد شبهافيوني جسم دچار مشكل شدهاند ، اختلالاتي در جسم بوجود ميآيد كه در اثر آن اختلالات ، جسم عكسالعمل نشان ميدهد كه اين عكسالعملها شامل دو گروه عمده اند كه نقطه كور درمان يا ترك اعتيادهاي ناموفق و متداول امروزي در آن تبلور مي يابد.
الف : عكسالعملهاي آشكار
ب : عكسالعملهاي پنهان
عكسالعملهاي آشكار
درصورت نرسيدن موادمخدر ( خانواده ترياك و مشابه ) به شخص مصرفكننده و يا قطع ناگهاني موادمخدر مصرفي ، عكسالعملهايي در جسم شخص معتاد ظاهر ميشود ، كه بسته به نوع مواد مصرفي ، مقدار و تعداد دفعات مصرف در 24 ساعت پس از چند ساعت از دير شدن نوبت مصرف آغاز ميشود. عكسالعملهايي كه به آرامي شروع ميشود و پس از 24 ساعت به اوج خود ميرسند ، شامل موارد ذير است :
عطسههاي پيدرپي بيخوابي
آبريزش ازبيني استخوان درد ، در مچپا و بازوها
عـرقكـردن پرشپا
اسهـال خميازه پشتسرهم
گرفتگي عضلات پا و گردن
در اين عوارض اگر از دارو هم استفاده نشود ، مكانيزم جسم حداكثر پس از يكهفته خودبهخود باعث ميگردد كه جسم انسان بطرف تعادل ميل نمايد و پس از طي دوهفته به حداقل خود ميرسد ولي بازهم ادامه دارد .
درمان در مرحله عكسالعملهاي آشكار
براي درمان در اين مرحله هماكنون از روشهايي استفاده ميشود ، كه در درمان قطعي اعتياد چندان اهميتي ندارد و مخرب نيز هست چون به سيستمهاي شبه افيوني جسم يک شوک مخرب وارد مي نمايد که شايد تا آخر هم قابل جبران نباشد و اين سيستمها قادر به بازسازي خود نشوند. به عبارت ديگر ، چون موادمخدر طبيعي جسم از کار افتاده است و موادمخدر بيروني مثل يک ستون زير سقف تعادل شخص معتاد قرار گرفته است ، با قطع ناگهاني موادمخدر بيروني مثل آن ميماند که ستون زير سقف تعادل جسم شخص را يک مرتبه برداريم که قطعاً سقف فرو خواهد ريخت. شرط عقل آن است که ستون اصلي جسم را به آرامي ترميم نماييم و هماهنگ با آن بار ستون مصنوعي موادمخدر بيروني را کم نماييم .
روش هايي که اکنون اعمال مي شود عبارتند از :
1 ـ از طريق پزشک با استفاده از دارو ، بمدت يک يا دوهفته
2 ـ از طريق طب سوزني همراه با دارو
3 ـ کاهش موادمخدر مصرفي در يک يا دوهفته (روش سنتي)
4 ـ از طريق روشهاي خشن و قوه قهريه مثل شلاق درماني ، زندان درماني در منزل ، بستن معتاد به تخت و يا طناب پيچ کردن
5 ـ سم زدايي سريع و فوق سريع که بسيار تا بسيار مخرب است
6 ـ با روش سقوط آزاد يا قطع ناگهاني و داوطلبانه موادمخدر
7 ـ ورزش درماني ، موزيک درماني ، جادو درماني ، جن درماني و . . .
ظاهراً تمامي روش هاي فوق براي ترک اعتياد در مقطع بروز عکسالعملهاي آشکار مؤثر است ، چون فرد معتاد اگر آزمايش ادرار بدهد ، آزمايش منفي است يعني موادمخدر در ادرار شخص نيست بنابراين به غلط مي گويند کار درمان جسمي يا فيزيکي يا فيزيولوژي تمام است و فرد معتاد از نظر جسمي مشکلي ندارد و بقيه مشکلات معتاد ، روحي ، رواني و رفتاري است که بايستي درمان شود مثلاً با گفتار درماني يا گروه درماني ، تصور مي کنند چون اسهال فرد معتاد بهبود يافته ، ديگر مشکل جسمي ندارد . تعجب ميکنم از اين همه اشتباه دانشمندان و متخصصين علم !
عکس عکس العمل هاي پنهان
اين مرحله که حساسترين و سرنوشتسازترين مرحله درمان اعتياد بوده و هميشه از چشم متخصصان پنهان مانده است و اگر هم پنهان نبوده به آن توجه جدي نميکردند و ساز و کار آن را نميدانستند که چگونه و در چه مدتي بايستي اين مرحله را سپري نمود و جسم را ترميم نمود !
البته مشکلات اين مرحله در مرحله اول هم وجود داشتند ولي انسان کمتر متوجه آنها ميشد. براي مثال کسي كه در مرحله نخست دچار اسهال شديد گرديده و مرتب دلپيچه دارد و به طرف توالت ميرود ، هرگز افسردگي را حس نميكند. اين مشكلات عبارتند از :
1 ـ افسردگي 2 ـ نااميدي
3 ـ گوشهگيري 4 ـ عدمميل به زندگي
5 ـ كمحوصلگي 6 – زود خستهشدن
7 ـ بيخوابي 8 ـ تنبلي
9 ـ كندذهني يا فراموشي 10 ـ گريه كردن
11 ـ ترشح بزاق چسبناك در گلو 12 ـ بيدارشدن ميل جنسي
13 ـ ناتواني جنسي ( انزال سريع )
نكته بسيار مهم :
مشكلات فوقالذكر هيچكدام در مرحله نخست منشا يا ريشه رواني ندارند ، درصورتيكه اكثر قريب به اتفاق متخصصين ريشه اين مشكلات را علتهاي رواني ميدانند و ميخواهند با گفتار درماني و يا گروه درماني آن را حل نمايند ، درصورتي كه اين اختلالات در اثر ضعيف شدن سيستم ضد درد بدن انسان و عدم توليد يا بازدهي نامناسب سيستمهاي توليدكننده مواد شبهافيوني و شبهمرفيني جسم انسان است كه كاملاً ريشه فيزيولوژي دارد. بايستي براي معالجه بهگونهاي عمل شود که اين سيستمها به آرامي دوباره كار خود را شروع نمايند و دادن داروهاي خوابآور ، ضدافسردگي و روانگردان بعنوان داروهاي كمكي به بيمار نه تنها كمكي به او نخواهد كرد بلكه باعث تخريب بيشتر سيستم افيوني جسم ميگردد ، به عبارت ديگر با آب ريختن درون چشمهاي كه خشک شده ، نميتوان آن را به جوشش درآورد ، بلكه بايستي بصورت اصولي و اساسي چشمه را ترميم نمود. امروز ما با معتادين زيادي برخورد داريم كه براي مثال موادمخدر را همراه با قرصهاي مختلف مصرف ميكنند ، اينها همان كساني هستند كه قبلاً تركاعتياد كردهاند اما با عود مجدد به اين قرصها هم اعتياد پيدا كردهاند. گاهي مشاهده شده اشخاصي كه 60 الي 80 عدد قرص و گاهي 300 الي 400 عدد قرص (كه به تصور و فكر هم نميگنجد) مصرف ميكنند !
براي ترميم سيستمهاي شبهافيوني ، تجربه نشان داده است كه درصورت برنامهريزي صحيح ميتوان با طي مسافت زماني حدود 11 ماه به 90 درصد تعادل از نظر جسمي رسيد. با تعادل جسم ، روان هم به تعادل ميرسد. 10 درصد باقيمانده درطول زمان حل ميشود ، البته مشكل جهانبيني يا نگرش فرد نسبت به خودش و جهان پيرامون و ساير انسانها هنوز به قوت خود باقي است كه بايستي با شركت در كلاسهاي گروهدرماني كه از روز نخست درمان آغاز ميگردد ، حل شود. لازم به توضيح است كه اگر اين مشكل ، يعني جهانبيني حل نشود با برطرف شدن كليه مشكلات جسم و روان ، شخص دوباره به اعتياد روي خواهد آورد .
درمان در مرحله عكسالعملهاي پنهان
درمان در اين مرحله به يك روش ولي دونوع ماده مصرفي انجام ميگيرد :
الف : استفاده از يك داروي جايگزين استاندارد
ب : استفاده از خود مادهمخدر
الف : استفاده از خود مادهمخدر
در استفاده از خود ماده مخدر ابتدا ميزان مصرف روزانه و دفعات مصرف در طول 24 ساعت ، ظرف حداكثر يكهفته مشخص ميگردد. هيچ لزومي ندارد ما بخواهيم ميزان مصرف اوليه يا دفعات مصرف آن را كمتر از ميزان مصرفي بگيريم ، چون تعادل شخص با شروع درمان بهم خواهد ريخت و ادامه راه را مشكل مينمايد . درضمن با شروع درمان مواد مصرفي به سرعت كاهش مييابد. پلههاي كاهش بايستي 21 روزه يا 3 هفته باشد . چون هفته اول فرد به ميزان اندكي كاملاً متعادل نيست ، هفته دوم كاملاً اوضاع عادي ميشود و هفته سوم مواد كاملاً فرد را سرخوش مينمايد و آماده ميشود براي حركت يا كاهش بعدي. درطول زمان كاهش ، ممکن است هرگونه مشكلي مثل كمخوابي ، كمحوصلگي و يا افسردگي بروز نمايد. بايد بدانيم كه مشكل بسيار جزيي است و حتماً بايستي صبر كند و تحمل نمايد چون به سرعت جسم كمبود موادمخدر را جبران مينمايد. و لازم است درنظر داشته باشيم جسم با تمام قدرت درحال ساخت و ساز ميباشد و حتي بعضي از بيماريهاي سابقهدار شخص مثل هپاتيت ، نارسايي يا تپش قلب ، مشكلات گوارشي ، افسردگيهاي طولاني ، مشاهده شده كه پس از پايان دوره درمان ، بهبود حاصل مي شود و استفاده از هرگونه داروي كمكي مثل خوابآورها ، آرامبخشها ، ضدافسردگيها ، باعث جلوگيري از درمان قطعي ميگردد.
ميزان كاهش :
درمجموع ميزان كاهش بايستي حدوداً يا 20 درصد مرحله قبلي باشد و اگر تعداد دفعات مصرف روزانه بيش از يكبار باشد ظرف مدت 5/5 ماه شايسته است به نقطه يكبار مصرف در روز برسيم و كليه دفعات مصرف به ترتيب اولـويت يكي ، يكي حذف گردند .
اين مرحله را ميتوان فقط با استفاده از يكدارو استاندارد طبق روش الف درمان را به مرحله اجراء درآورد .
نكته : خارج از بحثهاي قانوني و حقوقي من به تجربه دانستم که هيچ دارويي مناسبتر ، قـويتر ، كاملتر ، كمخطرتر و مفيدتر از خود موادمخدر براي درمان همان مادهمخدر نيست اما در عين حال ، ترياك بعنوان يكداروي تركيبي با 25 آلكالوييد براي درمان اكثر بيماريهاي اعتياد مثل هرويين ، انواع قرصها ، شيشه ، كوكايين ، بسيار مؤثر ميباشد و خداوند هيچگونه دارويي سالمتر و مفيدتر از ترياك تاكنون خلق نكرده است .
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
روش درمان تدریجی
Paradime
پاردايم يا الگوي درماني كنگره 60
دو صد گفته چون نيم كردار نيست.
بهترين روش يا متدي كه تاكنون بشر را به دروازههاي تمدن يا پيشرفت رساندهاست، الگو برداري از طبيعت بوده است. براي مثال هواپيما كه از روي پرندگان ، و زيردريايي كه از روي ماهيها الگوبرداري شدهاست . اگر به كتاب آسماني نگاه كنيم متوجه ميشويم كه مرتباً از الگوها سخن به ميان ميآيد؛ قوم عاد، قوم ثمود، قوم لوط، فرعون، موسي و ... همه براي ما الگو ميباشند.
در زندگي امروزي صنعتگران ،،هنرمندان، برجسازان، شهرسازان و.... همه سعي ميكنند كالاي خود ، يا طرح خود را بهصورت الگو به نمايش بگذارند، زيرا ماكت يا الگوي به نمايش گذاشته شده، كاملاً نشان دهندة تبحر، سليقه و ذوق صاحب آن است. ولي هيچ نوشتار، گفتار، نقشه و ماكتي نميتواند به اندازة الگوي واقعي بيانگر و نشان دهندة اصل موضوع باشد. به اين دليل همه در كنگرة 60 الگوي يكديگر هستند؛ براي مثال معتاد تزريقي كارتن خواب كه اكنون چند سال از رهايي او ميگذرد و شخصي موفق است، الگوي تازه وارد ميباشد و معتاد تزريقي تازه وارد هم الگوي فرد رها شده است كه اگر به مصرف مواد برگردد ، مانند او خواهد شد، جوانان الگوي جوانان و پيران الگوي پيران.
چگونگي اصلاح ساختارهاي تخريب شده جسم ، روان و جهانبيني.
جسم:
در قسمت جسم مهمترين تخريب ، از كار افتادن دو سيستم مهم، يعني ضد درد و توليد كنندههاي مواد شبه افيوني ميباشد. راهاندازي اين دو سيستم دقيقاً 11 ماه زمان ميخواهد و اين عدد با تحقيقات و پژوهشهايي كه در مدت شش سال برروي صدها نفر در درازمدت صورت گرفته است ، بهدست آمده است.
تا زمانيكه اين سيستم به طور كامل راهاندازي نشده است و مرفين طبيعي در بدن به اندازه كافي توليد و ترشح نميشود، ما شاهد اختلالات بيشماري در جسم و روان بيمار خواهيم بود و تمامي اختلالات ناشي از قطع مصرف مواد مخدر چه جسمي و چه رواني، هيچ دليلي جز عدم توليد مواد شبه افيوني ندارند. بيمار اعتياد براي درمان كامل خود بايد بپذيرد كه 11 ماه زمان نياز است و از هر روشي كه براي درمان استفاده كند بايد بداند كه تا پايان11 ماه درمان نشده است.
چگونه سپري كردن اين مدت ، بسيار بسيار مهم است. اگرمعتاد به صورت ناگهاني مصرف مواد مخدر خود را قطع كند، دچار انواع و اقسام اختلالات جسمي و رواني خواهد شد كه حداقل تا 11 ماه ادامه خواهند داشت. و بعضي از تخريبها شايد تا آخر عمر هم پابرجا باقي بماند. اين سندرم محروميت از مواد مخدر فقط منحصر به روزهاي اول قطع مواد نيست ، بلكه تا ماهها ادامه خواهد داشت كه معمولاً به دليل شدت و سختي اين عوارض و طولاني بودن مدت آنها اكثر بيماران قادر به تحمل آن نيستند و در ابتدا يا نيمه راه به مصرف مجدد مواد مخدر روي ميآورند.
اگر بيمار بخواهد از داروهاي موجود كه براي درمان اعتياد تجويز ميشوند و يا به صورت آزاد به فروش ميرسند استفاده كند ، علاوه بر عوارض محروميت كه حتي با مصرف دارو هم از بين نميروند ، دچار عوارض جديدي ميشود كه ناشي از مصرف اين داروها و تداخل ناشي از مصرف آنها ميشود كه خود اين مطلب صحبت جداگانهاي دارد كه در بخشهاي بعدي باز خواهد شد. يكي از شايعترين مواد حوزه Opium كه در كشور ما مصرف ميشود ترياك است. ترياك 25 نوع تركيب يا الكالوئيد دارد. نظير: Cotamine - Narcotine - Narceine - Codeine - Morphine- Papaverine . اگر در نظر بگيريم كه هر يك از اين تركيبات بر روي بخشي از ساختار بيوشيمي جسم تاثير بگذارد ، كه ميگذارد ، ميتوانيم تصور كنيم كه كل سيستم بيوشيمي جسم از تعادل خارج ميشود و ما قادر نيستيم با هيچ دارويي و يا مجموعهاي از داروها ، اين عوارض را پوشش دهيم.
ما معتقديم تنها مادهاي كه ميتواند عوارض سندرم محروميت را تمام و كمال پوشش دهد ، خود ماده مخدر يا ترياك است. از اينجا به بعد ما به چشم دارو به ترياك نگاه ميكنيم و مصرف كنندهاي كه قصد درمان و رهايي دارد نيز به همين ديد به ترياك نگاه ميكند. تا به حال به قصد نشئه شدن مصرف ميكرده اما با آموزشي كه ميبيند و آگاهي كه كسب ميكند به چشم دارو به ترياك مصرفي خود نگاه ميكند. هر چند ترياك از هزاران سال قبل دارو بوده و هنوز هم هست و استفادههاي پزشكي آن بسيار است فقط نام آن در استفادههاي خاص پزشكي تغيير ميكند.
به عبارت ساده دوره درمان 11 ماهه را شخص بيمار يا بايستي با تحمل عوارض ناشي از قطع ناگهاني مصرف طي كند ، كه اكثراً نميتوانند ، يا بايد داروهاي شيميايي مصرف كند كه وضعيت بدتر ميشود و بهتر نميشود و يا اينكه خود ماده مخدر را به عنوان دارو و در حد نياز جسم ، فقط به منظور پوشش عوارض ناشي از كمبود مرفين، مصرف كند و به صورت تيپر يا تدريجي كاهش دهد.
در كنگره 60 راهنمايان وظيفه دارند برنامه مصرفي رهجو يا بيمار را تنظيم كنند. بيمار در اين مدت خودسرانه هيچگونه حركتي درخصوص تعيين مقدار و زمان مصرف مواد خود نميكند و اين مهم كاملاً به عهده راهنماست. اين برنامه با توجه به فرايند زمان و محاسبات دقيق ، تنظيم ميشود. در پروسه درماني كنگره 60 ، اولين حركت ، تثبيت مقدار مصرف مواد مخدر توسط بيمار است . زيرا اكثراً بدون برنامه منظم ، مواد خود را مصرف ميكنند. در ابتدا به بيمار گفته ميشود كه مواد مصرفي خود را در حدي كه متعادل باشد تعيين و ثابت كند و بعد از چند روز كه مصرف منظم را آموخت به صورت پلهاي مقدار مصرف او كاهش مييابد و تيپر ميشود. اين كاهش هر 21 روز يكبار و هر بار 20% مقدار مواد مصرفي از مرحلة قبل است. در اين مدت كه به صورت پلهاي يا تيپر Taper مصرف شخص كاهش مييابد، به موازات آن سيستم توليد كننده مواد شبه افيوني و ضد درد نيز راهاندازي ميشود و توليد اين مواد در بدن افزايش مييابد تا جايي كه مصرف مواد به كمترين حد خود يعني يك گرم در 30 روز ميرسد و سپس قطع ميشود و در اين موقع سيستم توليدكننده مواد شبه افيوني كاملاً راهاندازي شده است و بيمار بدون هيچگونه عوارضي به راحتي از اين مرحله عبور ميكند. در اين مدت او به دليل استفاده از داروي مناسب(ترياك) با كمترين هزينه توانسته است هم دوره درمان را بگذراند و هم اينكه به راحتي به مسائل زندگي خود رسيدگي كند.
روان:
امروزه اكثر متخصصين درمان اعتياد معتقدند كه اعتياد يك بيماري روحي و رواني است. گفته ميشود كه مشكلات جسمي بيماري اعتياد و تخريبي كه در جسم بهوجود ميآيد ، در مقايسه با تخريبهاي روحي و رواني ناچيز است و به راحتي ميتوان آن را بازسازي كرد. اما در قسمت روان ، كار دشوار است و اكثر مشكلات معتاد در درمان بيماري اعتياد به اين قسمت مربوط ميشود. به عبارت ساده بيماري اعتياد يك بيماري رواني است. كنگره 60 در اين خصوص بر اين عقيده است كه بيمار اعتياد يا معتاد ، الزاماً و ذاتاً بيمار رواني نيست، از آنجا كه جسم و ساختارهاي آن بر اثر مصرف دراز مدت مواد مخدر دچار تخريب و عدم تعادل شده است ، مشخص است كه روان نيز به تبع آن دچار عدم تعادل ميشود اما اين عدم تعادل ريشه در عدم تعادل جسم دارد و اعتياد نميتواند يك بيماري رواني باشد. ما معتقديم تمامي مشكلاتي كه يك معتاد بعد از قطع مواد مخدر با آن رو به رو ميشود و به زعم ديگران مشكلات رواني هستند، كاملاً ريشه در جسم بيمار دارند و دليل آن كمبود ترشح مواد شبه افيوني جسم است. زيرا كمبود اين مواد باعث بروز اختلالاتي همچون افسردگي ، نا اميدي ، گوشهگيري ، تنبلي ، كند ذهني ، بي ميلي به زندگي ، بي خوابي ، ناتواني جنسي ، افزايش ميل جنسي و غيره ميشود كه ديگران آنها را مشكلات رواني ميدانند اما ما آنها را عوارض پنهان ناشي از كمبود ترشح مواد شبه افيوني و عدم راهاندازي سيستم توليد كننده آنها ميدانيم.
شايان ذكر است اين عوارض ، بخش دوم عوارض ناشي از قطع مصرف ميباشند و معمولاً بعد از گذشت 20 روز از قطع مصرف مواد مخدر به خوبي حس ميشوند . بخش اول عوارض كه شامل انواع دردهاي جسمي شامل استخوان درد ، درد دستها و پاها ، اسهال ، عرق كردن ، ريزش اشك و آب بيني، خميازه ، عطسه ، بيقراري و غيره ميباشد ، عوارض آشكار يا سندرم محروميت ناشي از قطع مصرف ميباشند كه نهايتاً تا 20 روز بعد از قطع مصرف از بين ميروند.
كنگره 60 معتقد است زمانيكه بيمار با استفاده از روش درمان تدريجي ، خود را درمان ميكند ، در طول دوره 11 ماهه درماني ، با كاهش پلهاي مصرف مواد مخدريا تيپر و بازسازي ساختارهاي جسم ، به موازات آن ساختارهاي روان نيز به تبع جسم اصلاح ميشوند و اين اصلاح به صورت خودكار صورت ميگيرد.
زمانيكه شخص مصرف مواد خود را قطع نموده و از نظر جسمي به تعادل كامل رسيده است ، از نظر رواني نيز داراي تعادل كامل خواهد بود و كوچكترين عوارضي در اين خصوص به سراغ او نميآيد. در اين حالت راكب و مركب هر دو ميزان هستند. اما در غير اين صورت، يعني زماني كه شخص بيمار از نظر جسمي مشكل دارد با هيچ تكنيكي نميتوانيم مشكلات رواني او را برطرف كنيم ، درست مانند اسبي كه لنگ است اما با داشتن سوار كار ماهر ، انتظار سواري خوب را داشته باشيم كه غير ممكن است.
جهان بيني:
سومين آيتم مهم در درمان اعتياد جهانبيني است. همانگونه كه گفته شد جهان بيني يعني چگونه ديدن جهان ، هستي و زندگي است و كسي كه دچار بيماري اعتياد است ، به دليل حكومت افيون بر شهر وجودي او ، دچار جهان بيني از نوع خاص ميشود كه ما به آن جهان بيني يا تفكر و نگرش افيوني ميگوييم و شخص فقط از زوايه نشئگي و مصرف مواد مخدر به زندگي نگاه ميكند.
تغيير جهان بيني و نگرش بيمار از اين حالت و به تعادل رساندن آن يكي از بخشهاي بسيار بسيار مهم، در سيستم درماني كنگره 60 است. چرا كه اگر تفكرات و نگرش فرد اصلاح نشود حتي اگر سالها مواد مخدر مصرف نكند درمان نشده است. به همين دليل ، يعني عدم حركت اصلاحي در جهت تعادل اين بخش ، در روشهاي ديگر ، اكثر معتادان بعد از قطع مصرف ، حتي با وجود گذشت مدت طولاني دوباره به مصرف مواد مخدر روي ميآورند و اين ذهنيت پديد آمده است كه معتاد بايستي تا آخر تحت مراقبت و كنترل باشد، در صورتي كه هرگز چنين نيست و اگر معتادي به درستي درمان شده باشد يعني جسم ، روان و جهانبيني او به تعادل رسيده باشد هرگز نيازي به مراقبت و كنترل دائمي نيست و در هرگونه شرايط نامطلوب و يا محيطهاي آلوده و دوستان آلوده قرار گيرد هرگز مصرف نخواهد كرد و برگشتي نخواهد داشت.
در پروسه درماني كنگره 60 كه همراه با برپايي كارگاههاي آموزشي و گروه درماني است ، بيمار همزمان با كاهش پلهاي مصرف مواد مخدر و به تعادل رساندن ساختارهاي جسم و روان در جلسات گروه درماني نيز شركت ميكند.
تنها عاملي كه ميتواند تفكرات و نگرش شخص معتاد را تغيير دهد و آن را از حالت افيوني بودن خارج و به سمت سلامتي و نگرش صحيح سوق دهد ، آموزش و كسب آگاهي و رسيدن به دانايي است؛ كه اين مهم با شركت بيمار در جلسات گروه درماني و كارگاههاي آموزشي كنگره 60 و تحت آموزش قرار گرفتن ، به شكل كامل ميسر ميشود. در سيستم آموزشي كنگره 60 ، پيرامون موضوعات متعدد درخصوص شناخت انسان و مواد مخدر و جايگاه انسان در زندگي و نقش او ، و همچنين طرق كسب لذتهاي سالم و بديع، آموزش كاملي صورت ميگيرد و بيمار با آموزشي كه ميبيند و آگاهيئي كه كسب ميكند و همچنين تجربياتي كه از ساير دوستان به او منتقل ميشود ، آرام آرام دچار يك تحول و دگرگوني اساسي در بخش تفكرات و نگرش ميشود و ميآموزد كه چگونه بايد زندگي كند و زمانيكه مصرف مواد مخدر او بعد از گذشت دوره درماني قطع ميشود در حالي كه از نظر جسمي و رواني از تعادل كامل برخوردار است ، در بخش جهانبيني نيز آموزش هاي لازم را ديده و به تعادل رسيده است و در اين جاست كه ميتوانيم ادعا كنيم بيمار درمان شده است نه اينكه ترك اعتياد كرده است.
جمعيت احيای انسانی کنگره ۶۰
Paradime
پاردايم يا الگوي درماني كنگره 60
دو صد گفته چون نيم كردار نيست.
بهترين روش يا متدي كه تاكنون بشر را به دروازههاي تمدن يا پيشرفت رساندهاست، الگو برداري از طبيعت بوده است. براي مثال هواپيما كه از روي پرندگان ، و زيردريايي كه از روي ماهيها الگوبرداري شدهاست . اگر به كتاب آسماني نگاه كنيم متوجه ميشويم كه مرتباً از الگوها سخن به ميان ميآيد؛ قوم عاد، قوم ثمود، قوم لوط، فرعون، موسي و ... همه براي ما الگو ميباشند.
در زندگي امروزي صنعتگران ،،هنرمندان، برجسازان، شهرسازان و.... همه سعي ميكنند كالاي خود ، يا طرح خود را بهصورت الگو به نمايش بگذارند، زيرا ماكت يا الگوي به نمايش گذاشته شده، كاملاً نشان دهندة تبحر، سليقه و ذوق صاحب آن است. ولي هيچ نوشتار، گفتار، نقشه و ماكتي نميتواند به اندازة الگوي واقعي بيانگر و نشان دهندة اصل موضوع باشد. به اين دليل همه در كنگرة 60 الگوي يكديگر هستند؛ براي مثال معتاد تزريقي كارتن خواب كه اكنون چند سال از رهايي او ميگذرد و شخصي موفق است، الگوي تازه وارد ميباشد و معتاد تزريقي تازه وارد هم الگوي فرد رها شده است كه اگر به مصرف مواد برگردد ، مانند او خواهد شد، جوانان الگوي جوانان و پيران الگوي پيران.
چگونگي اصلاح ساختارهاي تخريب شده جسم ، روان و جهانبيني.
جسم:
در قسمت جسم مهمترين تخريب ، از كار افتادن دو سيستم مهم، يعني ضد درد و توليد كنندههاي مواد شبه افيوني ميباشد. راهاندازي اين دو سيستم دقيقاً 11 ماه زمان ميخواهد و اين عدد با تحقيقات و پژوهشهايي كه در مدت شش سال برروي صدها نفر در درازمدت صورت گرفته است ، بهدست آمده است.
تا زمانيكه اين سيستم به طور كامل راهاندازي نشده است و مرفين طبيعي در بدن به اندازه كافي توليد و ترشح نميشود، ما شاهد اختلالات بيشماري در جسم و روان بيمار خواهيم بود و تمامي اختلالات ناشي از قطع مصرف مواد مخدر چه جسمي و چه رواني، هيچ دليلي جز عدم توليد مواد شبه افيوني ندارند. بيمار اعتياد براي درمان كامل خود بايد بپذيرد كه 11 ماه زمان نياز است و از هر روشي كه براي درمان استفاده كند بايد بداند كه تا پايان11 ماه درمان نشده است.
چگونه سپري كردن اين مدت ، بسيار بسيار مهم است. اگرمعتاد به صورت ناگهاني مصرف مواد مخدر خود را قطع كند، دچار انواع و اقسام اختلالات جسمي و رواني خواهد شد كه حداقل تا 11 ماه ادامه خواهند داشت. و بعضي از تخريبها شايد تا آخر عمر هم پابرجا باقي بماند. اين سندرم محروميت از مواد مخدر فقط منحصر به روزهاي اول قطع مواد نيست ، بلكه تا ماهها ادامه خواهد داشت كه معمولاً به دليل شدت و سختي اين عوارض و طولاني بودن مدت آنها اكثر بيماران قادر به تحمل آن نيستند و در ابتدا يا نيمه راه به مصرف مجدد مواد مخدر روي ميآورند.
اگر بيمار بخواهد از داروهاي موجود كه براي درمان اعتياد تجويز ميشوند و يا به صورت آزاد به فروش ميرسند استفاده كند ، علاوه بر عوارض محروميت كه حتي با مصرف دارو هم از بين نميروند ، دچار عوارض جديدي ميشود كه ناشي از مصرف اين داروها و تداخل ناشي از مصرف آنها ميشود كه خود اين مطلب صحبت جداگانهاي دارد كه در بخشهاي بعدي باز خواهد شد. يكي از شايعترين مواد حوزه Opium كه در كشور ما مصرف ميشود ترياك است. ترياك 25 نوع تركيب يا الكالوئيد دارد. نظير: Cotamine - Narcotine - Narceine - Codeine - Morphine- Papaverine . اگر در نظر بگيريم كه هر يك از اين تركيبات بر روي بخشي از ساختار بيوشيمي جسم تاثير بگذارد ، كه ميگذارد ، ميتوانيم تصور كنيم كه كل سيستم بيوشيمي جسم از تعادل خارج ميشود و ما قادر نيستيم با هيچ دارويي و يا مجموعهاي از داروها ، اين عوارض را پوشش دهيم.
ما معتقديم تنها مادهاي كه ميتواند عوارض سندرم محروميت را تمام و كمال پوشش دهد ، خود ماده مخدر يا ترياك است. از اينجا به بعد ما به چشم دارو به ترياك نگاه ميكنيم و مصرف كنندهاي كه قصد درمان و رهايي دارد نيز به همين ديد به ترياك نگاه ميكند. تا به حال به قصد نشئه شدن مصرف ميكرده اما با آموزشي كه ميبيند و آگاهي كه كسب ميكند به چشم دارو به ترياك مصرفي خود نگاه ميكند. هر چند ترياك از هزاران سال قبل دارو بوده و هنوز هم هست و استفادههاي پزشكي آن بسيار است فقط نام آن در استفادههاي خاص پزشكي تغيير ميكند.
به عبارت ساده دوره درمان 11 ماهه را شخص بيمار يا بايستي با تحمل عوارض ناشي از قطع ناگهاني مصرف طي كند ، كه اكثراً نميتوانند ، يا بايد داروهاي شيميايي مصرف كند كه وضعيت بدتر ميشود و بهتر نميشود و يا اينكه خود ماده مخدر را به عنوان دارو و در حد نياز جسم ، فقط به منظور پوشش عوارض ناشي از كمبود مرفين، مصرف كند و به صورت تيپر يا تدريجي كاهش دهد.
در كنگره 60 راهنمايان وظيفه دارند برنامه مصرفي رهجو يا بيمار را تنظيم كنند. بيمار در اين مدت خودسرانه هيچگونه حركتي درخصوص تعيين مقدار و زمان مصرف مواد خود نميكند و اين مهم كاملاً به عهده راهنماست. اين برنامه با توجه به فرايند زمان و محاسبات دقيق ، تنظيم ميشود. در پروسه درماني كنگره 60 ، اولين حركت ، تثبيت مقدار مصرف مواد مخدر توسط بيمار است . زيرا اكثراً بدون برنامه منظم ، مواد خود را مصرف ميكنند. در ابتدا به بيمار گفته ميشود كه مواد مصرفي خود را در حدي كه متعادل باشد تعيين و ثابت كند و بعد از چند روز كه مصرف منظم را آموخت به صورت پلهاي مقدار مصرف او كاهش مييابد و تيپر ميشود. اين كاهش هر 21 روز يكبار و هر بار 20% مقدار مواد مصرفي از مرحلة قبل است. در اين مدت كه به صورت پلهاي يا تيپر Taper مصرف شخص كاهش مييابد، به موازات آن سيستم توليد كننده مواد شبه افيوني و ضد درد نيز راهاندازي ميشود و توليد اين مواد در بدن افزايش مييابد تا جايي كه مصرف مواد به كمترين حد خود يعني يك گرم در 30 روز ميرسد و سپس قطع ميشود و در اين موقع سيستم توليدكننده مواد شبه افيوني كاملاً راهاندازي شده است و بيمار بدون هيچگونه عوارضي به راحتي از اين مرحله عبور ميكند. در اين مدت او به دليل استفاده از داروي مناسب(ترياك) با كمترين هزينه توانسته است هم دوره درمان را بگذراند و هم اينكه به راحتي به مسائل زندگي خود رسيدگي كند.
روان:
امروزه اكثر متخصصين درمان اعتياد معتقدند كه اعتياد يك بيماري روحي و رواني است. گفته ميشود كه مشكلات جسمي بيماري اعتياد و تخريبي كه در جسم بهوجود ميآيد ، در مقايسه با تخريبهاي روحي و رواني ناچيز است و به راحتي ميتوان آن را بازسازي كرد. اما در قسمت روان ، كار دشوار است و اكثر مشكلات معتاد در درمان بيماري اعتياد به اين قسمت مربوط ميشود. به عبارت ساده بيماري اعتياد يك بيماري رواني است. كنگره 60 در اين خصوص بر اين عقيده است كه بيمار اعتياد يا معتاد ، الزاماً و ذاتاً بيمار رواني نيست، از آنجا كه جسم و ساختارهاي آن بر اثر مصرف دراز مدت مواد مخدر دچار تخريب و عدم تعادل شده است ، مشخص است كه روان نيز به تبع آن دچار عدم تعادل ميشود اما اين عدم تعادل ريشه در عدم تعادل جسم دارد و اعتياد نميتواند يك بيماري رواني باشد. ما معتقديم تمامي مشكلاتي كه يك معتاد بعد از قطع مواد مخدر با آن رو به رو ميشود و به زعم ديگران مشكلات رواني هستند، كاملاً ريشه در جسم بيمار دارند و دليل آن كمبود ترشح مواد شبه افيوني جسم است. زيرا كمبود اين مواد باعث بروز اختلالاتي همچون افسردگي ، نا اميدي ، گوشهگيري ، تنبلي ، كند ذهني ، بي ميلي به زندگي ، بي خوابي ، ناتواني جنسي ، افزايش ميل جنسي و غيره ميشود كه ديگران آنها را مشكلات رواني ميدانند اما ما آنها را عوارض پنهان ناشي از كمبود ترشح مواد شبه افيوني و عدم راهاندازي سيستم توليد كننده آنها ميدانيم.
شايان ذكر است اين عوارض ، بخش دوم عوارض ناشي از قطع مصرف ميباشند و معمولاً بعد از گذشت 20 روز از قطع مصرف مواد مخدر به خوبي حس ميشوند . بخش اول عوارض كه شامل انواع دردهاي جسمي شامل استخوان درد ، درد دستها و پاها ، اسهال ، عرق كردن ، ريزش اشك و آب بيني، خميازه ، عطسه ، بيقراري و غيره ميباشد ، عوارض آشكار يا سندرم محروميت ناشي از قطع مصرف ميباشند كه نهايتاً تا 20 روز بعد از قطع مصرف از بين ميروند.
كنگره 60 معتقد است زمانيكه بيمار با استفاده از روش درمان تدريجي ، خود را درمان ميكند ، در طول دوره 11 ماهه درماني ، با كاهش پلهاي مصرف مواد مخدريا تيپر و بازسازي ساختارهاي جسم ، به موازات آن ساختارهاي روان نيز به تبع جسم اصلاح ميشوند و اين اصلاح به صورت خودكار صورت ميگيرد.
زمانيكه شخص مصرف مواد خود را قطع نموده و از نظر جسمي به تعادل كامل رسيده است ، از نظر رواني نيز داراي تعادل كامل خواهد بود و كوچكترين عوارضي در اين خصوص به سراغ او نميآيد. در اين حالت راكب و مركب هر دو ميزان هستند. اما در غير اين صورت، يعني زماني كه شخص بيمار از نظر جسمي مشكل دارد با هيچ تكنيكي نميتوانيم مشكلات رواني او را برطرف كنيم ، درست مانند اسبي كه لنگ است اما با داشتن سوار كار ماهر ، انتظار سواري خوب را داشته باشيم كه غير ممكن است.
جهان بيني:
سومين آيتم مهم در درمان اعتياد جهانبيني است. همانگونه كه گفته شد جهان بيني يعني چگونه ديدن جهان ، هستي و زندگي است و كسي كه دچار بيماري اعتياد است ، به دليل حكومت افيون بر شهر وجودي او ، دچار جهان بيني از نوع خاص ميشود كه ما به آن جهان بيني يا تفكر و نگرش افيوني ميگوييم و شخص فقط از زوايه نشئگي و مصرف مواد مخدر به زندگي نگاه ميكند.
تغيير جهان بيني و نگرش بيمار از اين حالت و به تعادل رساندن آن يكي از بخشهاي بسيار بسيار مهم، در سيستم درماني كنگره 60 است. چرا كه اگر تفكرات و نگرش فرد اصلاح نشود حتي اگر سالها مواد مخدر مصرف نكند درمان نشده است. به همين دليل ، يعني عدم حركت اصلاحي در جهت تعادل اين بخش ، در روشهاي ديگر ، اكثر معتادان بعد از قطع مصرف ، حتي با وجود گذشت مدت طولاني دوباره به مصرف مواد مخدر روي ميآورند و اين ذهنيت پديد آمده است كه معتاد بايستي تا آخر تحت مراقبت و كنترل باشد، در صورتي كه هرگز چنين نيست و اگر معتادي به درستي درمان شده باشد يعني جسم ، روان و جهانبيني او به تعادل رسيده باشد هرگز نيازي به مراقبت و كنترل دائمي نيست و در هرگونه شرايط نامطلوب و يا محيطهاي آلوده و دوستان آلوده قرار گيرد هرگز مصرف نخواهد كرد و برگشتي نخواهد داشت.
در پروسه درماني كنگره 60 كه همراه با برپايي كارگاههاي آموزشي و گروه درماني است ، بيمار همزمان با كاهش پلهاي مصرف مواد مخدر و به تعادل رساندن ساختارهاي جسم و روان در جلسات گروه درماني نيز شركت ميكند.
تنها عاملي كه ميتواند تفكرات و نگرش شخص معتاد را تغيير دهد و آن را از حالت افيوني بودن خارج و به سمت سلامتي و نگرش صحيح سوق دهد ، آموزش و كسب آگاهي و رسيدن به دانايي است؛ كه اين مهم با شركت بيمار در جلسات گروه درماني و كارگاههاي آموزشي كنگره 60 و تحت آموزش قرار گرفتن ، به شكل كامل ميسر ميشود. در سيستم آموزشي كنگره 60 ، پيرامون موضوعات متعدد درخصوص شناخت انسان و مواد مخدر و جايگاه انسان در زندگي و نقش او ، و همچنين طرق كسب لذتهاي سالم و بديع، آموزش كاملي صورت ميگيرد و بيمار با آموزشي كه ميبيند و آگاهيئي كه كسب ميكند و همچنين تجربياتي كه از ساير دوستان به او منتقل ميشود ، آرام آرام دچار يك تحول و دگرگوني اساسي در بخش تفكرات و نگرش ميشود و ميآموزد كه چگونه بايد زندگي كند و زمانيكه مصرف مواد مخدر او بعد از گذشت دوره درماني قطع ميشود در حالي كه از نظر جسمي و رواني از تعادل كامل برخوردار است ، در بخش جهانبيني نيز آموزش هاي لازم را ديده و به تعادل رسيده است و در اين جاست كه ميتوانيم ادعا كنيم بيمار درمان شده است نه اينكه ترك اعتياد كرده است.
جمعيت احيای انسانی کنگره ۶۰
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
شيشه-اکس- کراک و حشيش
سلام دوستان مادر يحيي هستم يك همسفر .
موضوع : خاطراتي تلخ و شيرين از زندگي يك مصرفكننده شيشه از زبان مادرش
سالها در كتابها و كلاس درس آموخته بودم كه بزرگترين دشمن انسان جهل و ناداني اوست و بيش از بيست سال در كلاسهاي درس ، خود به دانشآموزان اين مطلب را به شكلهاي گوناگون آموزش ميدادم اما غافل از اينكه هنوز اين مطلب را درست درك نكرده بودم چرا كه فكر ميكردم انسان همين كه بداند انجام يك كاري بد است ، اين دليل كافي است براي انجام ندادن آن كار و همه انسانها همين كه بدانند فلان كار ضدارزش است ديگر نبايد سراغ آن بروند.
حتي فكر ميكردم تحقيق و بررسي در مورد ضدارزشها وقت تلف كردن است. از زمان كودكي در خانه و مدرسه شنيده بودم كه اعتياد درد بيدرمان است و معتاد يك مقصر. هر وقت فرد معتادي را در گوشه خيابان ميديدم يا به هنگام تميز كردن شيشههاي اتومبيل ، حس ناخوشايندي در درونم اوج ميگرفت كه روحم را ميآزرد. از نگاههاي تحقيرآميز ديگران به آنها رنج ميبردم و بغض گلويم را ميگرفت و هيچ وقت دوست نداشتم شاهد اين واقعيتهاي تلخ زندگي باشم.
در حالي كه اشك در چشمانم حلقه ميزد به تقليد از اطرافيانم ميگفتم «معتاد بايد بميرد.» ولي با گفتن اين جمله نه تنها آرام نميشدم بلكه عذاب وجدان ساعتها رهايم نميكرد. من از دنياي تاريك اعتياد هيچ نميدانستم و نميخواستم بدانم ، نميخواستم آگاه شوم. احساس ميكردم چون خودم نسبت به اين امر ديد منفي دارم همين براي مبتلا نشدن اطرافيانم كافي است. حتي در طول دورانهاي مختلف زندگي لحظهاي هم فكر نميكردم كه روزي در اين تاريكي دست و پا بزنم و فريادها و شيونهايم تا آسمانها شنيده شود.
حتي لحظهاي هم نميخواستم درباره اين موضوع فكر كنم چه رسد به تحقيق و بررسي. واقعاً چرا بايد آنقدر خودخواه ميبودم كه فكر ميكردم من و خانوادهام هيچوقت گريبانگير اين موضوع نخواهيم شد ؟ چرا لحظهاي با خود نميانديشيدم كه مگر اين افرادي كه امروز در جامعه مبتلا به اين درد شدهاند جرمشان چه بوده است ؟ چرا آنها را تافته جدا بافته ميدانستم. آنها هم انسان بودند. آنها هم زندگي كردن را دوست داشتند. چرا دنبال علت نبودم ؟ چرا فكر ميكردم آنها مجرم هستند ، درست است كه ديد كلي جامعه انساني هميشه نسبت به دنياي اعتياد اينگونه بوده است ، اما اين دليل كافي براي من نميتوانست باشد.
چرا به عنوان يك معلم حتي نخواستم لحظهاي در مورد حداقل اعتياد دانشآموزانم فكر كنم ؟ ولي امروز با شجاعت تمام ميگويم نادان بودم و اين جهل سراسر تار و پود بدن مرا در بر گرفته بود. خودخواه بودم و خود را جزء از ما بهتران ميدانستم. تا دوران راهنمايي فرزندم سالم ، سرحال ، كوشا ، مهربان ، فهميده و مؤدب بود و كاملاً در همه مراحل و فراز و نشيبهاي زندگي ، من و پدرش را درك ميكرد. كودكي آرام ، فكور و توانمند بود. يحيي هميشه در هر آموزشي موفق بود و سربلند. با حداقل تلاشها بهترين نتايج را ميداد. از همان دوران كودكي با مردم مهربان بود.
برادر كوچكترش را خيلي دوست ميداشت و براي او مثل يك پدر مهربان بود. از همان بدو تولد برادرش كه يحيي 5 سال بيشتر نداشت براي او مراقب و محافظي مهربان بود. كمكم با شروع دوران دبيرستان يك غم عجيب با او همراه و علامتهاي سؤال در ذهنم روزبهروز نقش ميبست كه يحيي ديروز چرا اينگونه شده است ؟ ميهماني رفتن ، آمدن ميهمان به خانه ، مسافرت رفتن با خانواده ، ورزش كردن ، شركت در كلاسهاي آموزشي ، ديگر براي يحيي معنايي نداشت. ساعتها در اتاقش به ظاهر مشغول درس خواندن بود اما نمرات پايين و راندمان به حداقل رسيده بود. عدم حضور در كلاسهاي مدرسه. چندسالي اينگونه گذشت و من فكر ميكردم چون فرزندم وارد مرحله جديد سني شده است شايد افسرده شده باشد. با اين واژههاي نامفهوم خودم را آرام ميكردم.
كمكم طراوت و شادابي در وجود يحيي كمرنگ ميشد و دنيايي از غم و اندوه در چشمانش آشكار بود. ديگر برايش هيچچيز مهم نبود. نظم جايگاهش را در زندگي يحيي كاملاً از دست داده بود. اتاقي بهم ريخته ، كتابها در كف اتاق پراكنده و تمامي آن قيد و بندهايي كه به آنها پايبند بود از بين رفته بود. اما با اينكه اين دوران كاملاً با قبل متفاوت بود هنوز برايم قابل تحمل بود چون يحيي در درون دنياي خودش فرو رفته بود و من از اين تغيير حالتها هيچچيز نميدانستم. كمكم آمد و رفتهاي يحيي شكلي غيرعادي به خود گرفت. ديگر جرأت نداشتم از او بپرسم كجا ميروي يا كي ميآيي ؟ فقط گاهي اوقات با ترس ميگفتم يحي جان زود بيا.
حدود 3 سال اين اضطرابها و نگرانيها شب و روز مرا در بر گرفته بود. به خصوص در 3 سال اخير كه ديگر از يحيي هيچ چيز باقي نمانده بود. رفت و آمدها و تلفنهاي او كاملاً مشكوك بود و مشخص بود كه يحيي در يك زندگي نافرجام دست و پا ميزند. نام قرص اكستازي را در محل كارم شنيده بودم. در آن دوران مسؤول يك دبيرستان دخترانه بودم و بسيار حساس نسبت به وضعيت درسي ، آموزشي و پرورشي دانشآموزان اما وقتي متوجه شدم كه يكي از دانشآموزانم قرص اكس مصرف ميكند آنقدر نادان بودم كه حتي تلاش نكردم اطلاعاتي هرچند ناچيز در مورد اين ماده كسب كنم چون فكر ميكردم فقط هرويين و ترياك موادمخدر هستند و از كنار اين قضيه به راحتي گذشتم غافل از اينكه در اين دوران فرزند خودم گرفتار اين ماده افيوني شده است. كمكم روحيه طلبكاري يحيي در خانه نمايان شد. با زور و داد و فرياد ميخواست مسائل را بر طبق ميل خودش پيش ببرد. شخصيتش 180 درجه تغيير كرده بود.
با همه مردم مشكل داشت. در هنگام رانندگي كردن به مردم بدون دليل فحاشي ميكرد و آنها را تهديد ميكرد. سر هر مسأله كوچكي برادرش را به باد فحش و ناسزا ميگرفت و روزي نبود لحظهاي نبو دكه با يكديگر درگير نشوند. كافي بود صداي تلويزيون كمي بلند باشد با الفاظ زشت از افراد خانواده ميخواست كه صداي آن را كمتر كنند. اكثر اوقات روز بيرون بود بدون اينكه ما بدانيم كجاست. در يكسال و نيم اخير (سالهاي 83 و 84) كه گرفتا رماده خانمانسوز شيشه شده بود يحييِ ديروز به يك ديو پرخاشگر شايد هم يك جاني تبديل شده بود. به قدري ترسناك شده بود كه هر لحظه امكان داشت يك حادثه غيرقابل جبران رخ دهد. تمامي زيباييها و طراوت زندگيمان از بين رفته بود و در يك جهنم تاريك دست و پا ميزديم. وقتي به خانه ميآمد با خودش دنيايي از نگرانيها را ميآورد.
نميتوانستم به هنگام شام ، ناهار يا صبحانه در اتاق سفره پهن كنم ، مجبور بودم غذاي هركس را جداگانه در سيني به دستش بدهم كه مبادا با يكديگر درگير شوند. من و پدرش جرأت نداشتيم از او بپرسيم كجا ميروي ؟ كي ميآيي ؟ هميشه از پدرش طلبكار بود. پدري مهربان كه هميشه نگران فرزندش بود. او را بدترين آدم دنيا ميدانست و هميشه خدا خدا ميكرد كه پدرش در خانه نباشد و رفتارهاي او را نبيند. سر كوچكترين مسأله برادر كوچكترش را تهديد به مرگ ميكرد حتي يادم است نوروز سال 83 يك ساعت به تحويل سال مانده بود. من درحال قرآن خواندن بودم و برادر يحيي درحال نگاه كردن به تلويزيون و پدرشان مسافرت بود.
يحيي به خانه آمد ، درب را محكم كوبيد و سر بلند بودن صداي تلويزيون حرفهاي بسيار زشت و ناپسند به برادرش گفت و با هم درگير شدند و يحيي با كارد آشپزخانه قصد حمله به برادرش را داشت با خواهش و التماس فرزند كوچكترم را از خانه بيرون كردم و درب را روي خودمان قفل كردم و در هنگام سال تحويل فرزند كوچكترم آواره خيابانها بود. شيشه كاملاً از يحيي موجودي ديگر ساخته بود كه اصلاً اسمش را نميتوان انسان گذاشت. به هنگام رانندگي كردن در خط سرعت در ماشين را باز ميكرد و برادرش را تهديد به مرگ ميگرد. ديگر از آمدن او به خانه خوشحال نميشدم. مسافرتهاي پيدرپي او هميشه مرا نگران ميكرد كه خدايا فرزندم كجاست ؟ با چه كساني نشست و برخاست ميكند.
اكثر شبها تا ساعت 2 نيمهشب منتظر او ميماندم و تمام سلولهاي بدنم فرياد ميزدند كه خدايا فرزندم كجاست ؟ خدا ميداند اين شبها بر من چه گذشت ! وقتي به خانه ميآمد حتي جرأت نداشتم از او بپرسم كجا بودي ؟ فقط با دنيايي از ترس و وحشت از او ميپرسيدم غذا خوردي يا نه ؟ حدود 2 سال بود كه اصلاً اشتها به غذا نداشت. آنقدر ضعيف و لاغر شده بود كه جرأت نميكردم به چهرهاش نگاه كنم. تمام دندانهايش قابل شمارش بود. هميشه تشنه بود و اين تشنگي برايم علامت سؤال بود. ديگر فاميل و دوست و آشنايان برايش مهم نبودند. حدود 3 سال بود كه پدر بزرگ و مادربزرگش را نديده بود. همه فاميل سراغش را ميگرفتند و به ظاهر با ما بود اما در كدامين يمن سير ميكرد خدا ميداند ؟ هميشه نگرانش بودم اما انگار خداوند نميخواست اين غم برايم فاش شود. نيمهشبها كه به خانه ميآمد ساعتها برايم حرف ميزد.
حرفهاي تكراري و بيمحتوا همرا با نگراني و اضطراب. فك پاييناش به سمت چپ و راست حركت ميكرد و گاهي دندانهايش را روي هم فشار ميداد. چشمانش سرد و بيحالت. ديگر هيچ گرمي در وجود يحيي نبو دكه دلم را به آن خوش كنم. دروغ ، تهديد ، اهانت همه زندگي يحيي را در بر گرفته بود. نميتوانستم با او مخالفت كنم كينه ميكرد نگران حرمتها بودم. نگران فرزند كوچكم. نگران حرمتهاي بين پدر و پسر. ساعتها با خودم فكر ميكردم كه چرا يحيي اينطور شده است. شايد افسرده شده است. او را به دكتر بردم براي او قرصهاي اعصاب تجويز كرد. قرصها را مصرف كرد اما هيچ تأثيري نداشت. او را پيش روانپزشك بردم و روانپزشك گفت كه يحيي كاملاً سالم است.
پس علت اين همه پرخاشگريها چه بود ؟ مثل روز برايم روشن بود كه اگر در مقابلش عصباني شوم حادثهاي غيرقابل جبران رخ خواهد داد. با احتياط و ملايمت با او رفتار ميكردم اما هميشه با خود ميگفتم اين چه بيماري است چه افسردگي است كه درمان ندارد ! كجا بايد بروم و با كه راز دل بگويم ؟ به ظاهر در كنار هم بوديم اما كانون خانوادهمان كاملاً از هم پاشيده شده بود. مرتب خودم را سرزنش ميكردم كه عامل همه اين بدبختيها شايد اعمال خودم باشد . . . وقتي ميخوابيد ، خوابهاي سنگين كه بيدار شدنش با خدا بود و بس ، ابتدا خوشحال ميشدم كه خوابيده و از دستش راحت شدم بعد ميگفتم چگونه بيدارش كنم ؟ چون قبلاً بارها سعي ميكردم بيدارش كنم از جايش بلند ميشد و حرفهاي بسيار زشت به من ميگفت و دوباره بيهوش ميشد و من با گريه اتاق را ترك ميكردم اين هم يكي از تلخترين خاطرات دوران شيشه است. وقتي بيدار ميشد فقط يك كلمه سلام از دهانش بيرون ميآمد و مشكوك ، صبحانه نخورده ، خانه را ترك ميكرد و نيمهشب به خانه ميآمد. به زور از پدرش ماشين را گرفته بود. هر وقت پدرش ميپرسيد يحيي كجاست ؟ يك بهانه ميآوردم و در درونم ميسوختم كه خدايا چه كنم و چاره كارم كجاست ؟ دوستان و آشنايان و همسايگان وقتي سراغش را ميگرفتند ، درونم گريه ميكرد كه به خدا قسم نميدانم فرزندم كجاست .
سالها كنار تخته سياه در مدرسه خاك خورده بودم. صبحهاي زود از خانه بيرون ميآمدم و هرچه در توان داشتم براي فرزندان آب و خاكم ميگذاشتم و خدا ميداند كه هميشه احساس ميكردم آنها فرزندان من هستند. اما هماكنون معلمي شكست خورده كه همه سرمايه زندگياش درحال آب شدن بود درست مثل يخفروشي كه در تابستان براي فروش يخهايش فرياد ميزند اي دوستان رحم كنيد بر كسي كه سرمايهاش آب شدني است. درگيري با مردم ، اهانت كردن به ديگران ، تجاوز كردن از حد و مرز خود و به حد مرز ديگران ، دنيايي كه يحيي در آن سير ميكرد.
تابستان سال گذشته به علت درگيري يحيي با چندين نفر به راحتي آب خوردن با قانون درگير شديم و آبروي چندينسالهمان با يك لحظه خشونت درحال از بين رفتن بود. آواره راهروهاي دادسرا ولي يحيي هيچ ترس و وحشتي از قانون نداشت. ديگر كلانتري ، نيرويانتظامي ، دادسرا ، دادگاه ، جرم ، زندان اين واژهها براي يحيي معنايي نداشتند و گويا يحيي ميخواست براي هميشه از واقعيتهاي زندگي فراري باشد. ديگر برايش مهم نبود چه بر سر خانوادهاش بيايد ؟ به جايي رسيده بودم كه ميدانستم ديگر ناراحتيهاي من ، نگرانيها و دلهرههاي من براي يحيي اهميتي ندارد و ديگر هيچ جايي در زندگي او نداشتم.
من هم ديگر دوست نداشتم لحظهاي دركنار او باشم. اوايل فكر ميكردم به هنگام درگيري با برادرش بهترين راه اين است كه به پليس 110 زندگ بزنم اما وقتي عكسالعملهاي يحيي را در دادسرا ديدم متوجه شدم يحيي از هيچچيز و هيچكس ترس و وحشتي ندارد و تنها راه باقيمانده مرگ است. يا بايد يحيي بميرد تا همه ما از دست او راحت شويم يا همه ما بايد تكتك از بين برويم و دركنار يحيي نباشيم. اما عليرغم اين همه خشونتها يحيي كاملاً درمانده شده بود. بعضي شبها روي تختش دراز ميكشيد و از او ميپرسيدم يحيي چرا اينقدر ناراحتي بگو شايد از دست من و پدرت كاري برآيد. در جواب ميگفت از دست هيچكس كاري بر نميآيد فقط آرزوي مرگم را از خدا بكن. اواخر شهريور سال 84 بود يحيي به مسافرت رفت و من سفري به مشهد كردم.
ديگر خسته شده بودم نه درد را ميشناختم و نه درمان را و اصلاً فكرش را نميكردم يحيي درگير اعتياد شده باشد. به زيارت حضرت رضا(ع) رفتم و از آن امام رئوف خواستم كه مشكل زندگي يحيي برايم فاش شود. به تهران برگشتم. در تاريخ 1/7/84 يحيي هم از مسافرت برگشت و ظرف 24 ساعت با 3 نوع ماده مخدر شيشه ، حشيش و كرك آشنا شدم. از داخل ساك سفرش حدود 80 الي 90تا فندك عجيب به همراه تعدادي لولههاي پيركس و شيشهاي پيدا كردم و همچنين موادي كه كاملاً برايم ناشناخته بودند. آري ديگر واقعيتها برايم فاش شدند و فرزندم را گرفتار در دام اعتياد ديدم. آري فرزندم هم جزء همان تافتههاي جدا بافته شده بود آيا دوباره ميتوانستم به خودم بگويم معتاد بايد بميرد ؟
از درون فريادهايي ميكشيدم دردناك هرچند اطرافيان صدايش را نميشنيدند. بالاخره از طريق راهنماي تلفن 118 به بهزيستي مركز سمزدايي رفتم و يحيي 15 روز تحت درمان آن مركز قرار گرفت. داروهاي مختلف به او دادند و از ما خواستند كه ظرف اين مدت مراقب او باشيم كه از خانه بيرون نرود و مادهمخدر مصرف نكند. خدا ميداند در آن 15 روز بر من و پدرش چه گذشت. (دوران خماري شيشه اين ماده خانمانسوز كه يحيي به آن كاملاً معتاد شده بود). روزها داد و فرياد ميكرد و با مشت و لگد به در و ديوار ميكوبيد و سراغ شيشه و پايپش را ميگرفت و گاهي هم هايهاي مثل بچه گريه ميكرد. نيمه شبها ساعتها دچار توهمهاي وحشتناكي ميشد.
با چشماني نيمهباز از رختخواب بيدار ميشد اما كاملاً بيهوش و وسايل خانه را از اين اتاق به آن اتاق ميبرد و به ظاهر به صورت توهمي غذا و آب ميخورد اما نه ظرف غذايي در جلويش بود و نه ظرف آبي در دستش. بعد از پانزده روز دوباره با بنبست مواجه شديم چون يحيي براي مصرف مواد بيتاب و توان بود و در دوران خماري شيشه كنترل جسمش بر عهده خودش نبود. ديگر هيچ روزنه اميدي برايم باقي نمانده بود. روز اول ماه مبارك رمضان سال 84 با كنگره 60 آشنا شدم. هيچ اميدي براي درمان فرزندم نداشتم به خصوص وقتي شنيدم كه درمان در كنگره با مصرف مواد به صورت تدريجي ميباشد. در ابتدا چون در مورد اين روش كاملاً ناآگاه بودم پذيرش مصرف كردن مجدد مواد برايم سخت بود به خصوص كه در روش قبلي (بهزيستي ـ سم زدايي) ياد گرفته بودم كه در طول درمان بايد مراقبش باشيم تا مواد مصرف نكند.
1 ماه بعد از مشاوره و آشنايي مختصر با علم كنگره 60 كمي آرام شدم. اولين مقالهاي كه مطالعه كردم (سمنزدايي) بود. وقتي فهميدم كه بنيانگذار كنگره 60 خود شخص مصرفكننده بوده ، روزنه بسيار كوچكي از اميد در وجودم روشن شد. وقتي داستان سيستمهاي شبهافيوني را تا حدودي آموختم آرام شدم. وقتي نوشته بهترين راه در جلسات كنگره قرائت ميشد آرام ميشدم اينها همه برايم قرص آرامبخش بودند اما هيچ وقت اميد نداشتم كه رفتارهاي يحيي تغيير كند.
در روزهاي اول ورودم به كنگره 60 وقتي حرمتها در جلسات قرائت ميشد گريه ميكردم و ميگفتم خدايا ميشود يك روزي برسد كه يحيي به طرف ارزشهاي خوب زندگي حركت كند دروغ نگويد ، فحاشي نكند ، با مردم مهربان باشد و اينها همه برايم يك رويا بود. اما امروز فرزند من از دام خطرناكترين مادهمخدر (شيشه) كه خودم شخصاً شاهد تخريبهايش بودم رهايي يافته و سالم و رها در حال زندگي كردن است. آري فرزند من در اين مكان مقدس به درمان رسيد و برايم از ارزشها ميگويد و همه افراد خانواده را به خوب بودن و درست زندگي كردن دعوت ميكند. حال به جرأت ميگويم كه بزرگترين دشمن انسان جهل و ناداني اوست و بزرگترين حماقت در زندگي فرار از واقعيتهاي تلخ آن است. من امروز با آموزشهاي كنگره 60 با واژههاي معتاد ، اعتياد ، مادهمخدر ، آشنا شدم ، آگاه شدم و بر علم امروزم ميبالم و افتخار ميكنم و خدا را شاكرم كه اگر تاريكيها را ديدم توانستم با ياري او در كنگره 60 به روشناييها راه پيدا كنم.
در اينجا آموختم كه معتاد مجرم نيست بلكه فرد ناآگاهي است كه اگر خواهان رهايي باشد و مسؤوليت درمان خود را به عهده بگيرد و راه درست را بداند به درمان خواهد رسيد. براي من كلاسها و آموزشهاي اين مكان مقدس به قدري پربار بوده است كه حاضر نيستم لحظهاي از نشستن بر روي اين صندليها را با هيچ دانشگاهي عوض كنم و افتخار ميكنم كه يك همسفر هستم . . .
والسلام
موضوع : خاطراتي تلخ و شيرين از زندگي يك مصرفكننده شيشه از زبان مادرش
سالها در كتابها و كلاس درس آموخته بودم كه بزرگترين دشمن انسان جهل و ناداني اوست و بيش از بيست سال در كلاسهاي درس ، خود به دانشآموزان اين مطلب را به شكلهاي گوناگون آموزش ميدادم اما غافل از اينكه هنوز اين مطلب را درست درك نكرده بودم چرا كه فكر ميكردم انسان همين كه بداند انجام يك كاري بد است ، اين دليل كافي است براي انجام ندادن آن كار و همه انسانها همين كه بدانند فلان كار ضدارزش است ديگر نبايد سراغ آن بروند.
حتي فكر ميكردم تحقيق و بررسي در مورد ضدارزشها وقت تلف كردن است. از زمان كودكي در خانه و مدرسه شنيده بودم كه اعتياد درد بيدرمان است و معتاد يك مقصر. هر وقت فرد معتادي را در گوشه خيابان ميديدم يا به هنگام تميز كردن شيشههاي اتومبيل ، حس ناخوشايندي در درونم اوج ميگرفت كه روحم را ميآزرد. از نگاههاي تحقيرآميز ديگران به آنها رنج ميبردم و بغض گلويم را ميگرفت و هيچ وقت دوست نداشتم شاهد اين واقعيتهاي تلخ زندگي باشم.
در حالي كه اشك در چشمانم حلقه ميزد به تقليد از اطرافيانم ميگفتم «معتاد بايد بميرد.» ولي با گفتن اين جمله نه تنها آرام نميشدم بلكه عذاب وجدان ساعتها رهايم نميكرد. من از دنياي تاريك اعتياد هيچ نميدانستم و نميخواستم بدانم ، نميخواستم آگاه شوم. احساس ميكردم چون خودم نسبت به اين امر ديد منفي دارم همين براي مبتلا نشدن اطرافيانم كافي است. حتي در طول دورانهاي مختلف زندگي لحظهاي هم فكر نميكردم كه روزي در اين تاريكي دست و پا بزنم و فريادها و شيونهايم تا آسمانها شنيده شود.
حتي لحظهاي هم نميخواستم درباره اين موضوع فكر كنم چه رسد به تحقيق و بررسي. واقعاً چرا بايد آنقدر خودخواه ميبودم كه فكر ميكردم من و خانوادهام هيچوقت گريبانگير اين موضوع نخواهيم شد ؟ چرا لحظهاي با خود نميانديشيدم كه مگر اين افرادي كه امروز در جامعه مبتلا به اين درد شدهاند جرمشان چه بوده است ؟ چرا آنها را تافته جدا بافته ميدانستم. آنها هم انسان بودند. آنها هم زندگي كردن را دوست داشتند. چرا دنبال علت نبودم ؟ چرا فكر ميكردم آنها مجرم هستند ، درست است كه ديد كلي جامعه انساني هميشه نسبت به دنياي اعتياد اينگونه بوده است ، اما اين دليل كافي براي من نميتوانست باشد.
چرا به عنوان يك معلم حتي نخواستم لحظهاي در مورد حداقل اعتياد دانشآموزانم فكر كنم ؟ ولي امروز با شجاعت تمام ميگويم نادان بودم و اين جهل سراسر تار و پود بدن مرا در بر گرفته بود. خودخواه بودم و خود را جزء از ما بهتران ميدانستم. تا دوران راهنمايي فرزندم سالم ، سرحال ، كوشا ، مهربان ، فهميده و مؤدب بود و كاملاً در همه مراحل و فراز و نشيبهاي زندگي ، من و پدرش را درك ميكرد. كودكي آرام ، فكور و توانمند بود. يحيي هميشه در هر آموزشي موفق بود و سربلند. با حداقل تلاشها بهترين نتايج را ميداد. از همان دوران كودكي با مردم مهربان بود.
برادر كوچكترش را خيلي دوست ميداشت و براي او مثل يك پدر مهربان بود. از همان بدو تولد برادرش كه يحيي 5 سال بيشتر نداشت براي او مراقب و محافظي مهربان بود. كمكم با شروع دوران دبيرستان يك غم عجيب با او همراه و علامتهاي سؤال در ذهنم روزبهروز نقش ميبست كه يحيي ديروز چرا اينگونه شده است ؟ ميهماني رفتن ، آمدن ميهمان به خانه ، مسافرت رفتن با خانواده ، ورزش كردن ، شركت در كلاسهاي آموزشي ، ديگر براي يحيي معنايي نداشت. ساعتها در اتاقش به ظاهر مشغول درس خواندن بود اما نمرات پايين و راندمان به حداقل رسيده بود. عدم حضور در كلاسهاي مدرسه. چندسالي اينگونه گذشت و من فكر ميكردم چون فرزندم وارد مرحله جديد سني شده است شايد افسرده شده باشد. با اين واژههاي نامفهوم خودم را آرام ميكردم.
كمكم طراوت و شادابي در وجود يحيي كمرنگ ميشد و دنيايي از غم و اندوه در چشمانش آشكار بود. ديگر برايش هيچچيز مهم نبود. نظم جايگاهش را در زندگي يحيي كاملاً از دست داده بود. اتاقي بهم ريخته ، كتابها در كف اتاق پراكنده و تمامي آن قيد و بندهايي كه به آنها پايبند بود از بين رفته بود. اما با اينكه اين دوران كاملاً با قبل متفاوت بود هنوز برايم قابل تحمل بود چون يحيي در درون دنياي خودش فرو رفته بود و من از اين تغيير حالتها هيچچيز نميدانستم. كمكم آمد و رفتهاي يحيي شكلي غيرعادي به خود گرفت. ديگر جرأت نداشتم از او بپرسم كجا ميروي يا كي ميآيي ؟ فقط گاهي اوقات با ترس ميگفتم يحي جان زود بيا.
حدود 3 سال اين اضطرابها و نگرانيها شب و روز مرا در بر گرفته بود. به خصوص در 3 سال اخير كه ديگر از يحيي هيچ چيز باقي نمانده بود. رفت و آمدها و تلفنهاي او كاملاً مشكوك بود و مشخص بود كه يحيي در يك زندگي نافرجام دست و پا ميزند. نام قرص اكستازي را در محل كارم شنيده بودم. در آن دوران مسؤول يك دبيرستان دخترانه بودم و بسيار حساس نسبت به وضعيت درسي ، آموزشي و پرورشي دانشآموزان اما وقتي متوجه شدم كه يكي از دانشآموزانم قرص اكس مصرف ميكند آنقدر نادان بودم كه حتي تلاش نكردم اطلاعاتي هرچند ناچيز در مورد اين ماده كسب كنم چون فكر ميكردم فقط هرويين و ترياك موادمخدر هستند و از كنار اين قضيه به راحتي گذشتم غافل از اينكه در اين دوران فرزند خودم گرفتار اين ماده افيوني شده است. كمكم روحيه طلبكاري يحيي در خانه نمايان شد. با زور و داد و فرياد ميخواست مسائل را بر طبق ميل خودش پيش ببرد. شخصيتش 180 درجه تغيير كرده بود.
با همه مردم مشكل داشت. در هنگام رانندگي كردن به مردم بدون دليل فحاشي ميكرد و آنها را تهديد ميكرد. سر هر مسأله كوچكي برادرش را به باد فحش و ناسزا ميگرفت و روزي نبود لحظهاي نبو دكه با يكديگر درگير نشوند. كافي بود صداي تلويزيون كمي بلند باشد با الفاظ زشت از افراد خانواده ميخواست كه صداي آن را كمتر كنند. اكثر اوقات روز بيرون بود بدون اينكه ما بدانيم كجاست. در يكسال و نيم اخير (سالهاي 83 و 84) كه گرفتا رماده خانمانسوز شيشه شده بود يحييِ ديروز به يك ديو پرخاشگر شايد هم يك جاني تبديل شده بود. به قدري ترسناك شده بود كه هر لحظه امكان داشت يك حادثه غيرقابل جبران رخ دهد. تمامي زيباييها و طراوت زندگيمان از بين رفته بود و در يك جهنم تاريك دست و پا ميزديم. وقتي به خانه ميآمد با خودش دنيايي از نگرانيها را ميآورد.
نميتوانستم به هنگام شام ، ناهار يا صبحانه در اتاق سفره پهن كنم ، مجبور بودم غذاي هركس را جداگانه در سيني به دستش بدهم كه مبادا با يكديگر درگير شوند. من و پدرش جرأت نداشتيم از او بپرسيم كجا ميروي ؟ كي ميآيي ؟ هميشه از پدرش طلبكار بود. پدري مهربان كه هميشه نگران فرزندش بود. او را بدترين آدم دنيا ميدانست و هميشه خدا خدا ميكرد كه پدرش در خانه نباشد و رفتارهاي او را نبيند. سر كوچكترين مسأله برادر كوچكترش را تهديد به مرگ ميكرد حتي يادم است نوروز سال 83 يك ساعت به تحويل سال مانده بود. من درحال قرآن خواندن بودم و برادر يحيي درحال نگاه كردن به تلويزيون و پدرشان مسافرت بود.
يحيي به خانه آمد ، درب را محكم كوبيد و سر بلند بودن صداي تلويزيون حرفهاي بسيار زشت و ناپسند به برادرش گفت و با هم درگير شدند و يحيي با كارد آشپزخانه قصد حمله به برادرش را داشت با خواهش و التماس فرزند كوچكترم را از خانه بيرون كردم و درب را روي خودمان قفل كردم و در هنگام سال تحويل فرزند كوچكترم آواره خيابانها بود. شيشه كاملاً از يحيي موجودي ديگر ساخته بود كه اصلاً اسمش را نميتوان انسان گذاشت. به هنگام رانندگي كردن در خط سرعت در ماشين را باز ميكرد و برادرش را تهديد به مرگ ميگرد. ديگر از آمدن او به خانه خوشحال نميشدم. مسافرتهاي پيدرپي او هميشه مرا نگران ميكرد كه خدايا فرزندم كجاست ؟ با چه كساني نشست و برخاست ميكند.
اكثر شبها تا ساعت 2 نيمهشب منتظر او ميماندم و تمام سلولهاي بدنم فرياد ميزدند كه خدايا فرزندم كجاست ؟ خدا ميداند اين شبها بر من چه گذشت ! وقتي به خانه ميآمد حتي جرأت نداشتم از او بپرسم كجا بودي ؟ فقط با دنيايي از ترس و وحشت از او ميپرسيدم غذا خوردي يا نه ؟ حدود 2 سال بود كه اصلاً اشتها به غذا نداشت. آنقدر ضعيف و لاغر شده بود كه جرأت نميكردم به چهرهاش نگاه كنم. تمام دندانهايش قابل شمارش بود. هميشه تشنه بود و اين تشنگي برايم علامت سؤال بود. ديگر فاميل و دوست و آشنايان برايش مهم نبودند. حدود 3 سال بود كه پدر بزرگ و مادربزرگش را نديده بود. همه فاميل سراغش را ميگرفتند و به ظاهر با ما بود اما در كدامين يمن سير ميكرد خدا ميداند ؟ هميشه نگرانش بودم اما انگار خداوند نميخواست اين غم برايم فاش شود. نيمهشبها كه به خانه ميآمد ساعتها برايم حرف ميزد.
حرفهاي تكراري و بيمحتوا همرا با نگراني و اضطراب. فك پاييناش به سمت چپ و راست حركت ميكرد و گاهي دندانهايش را روي هم فشار ميداد. چشمانش سرد و بيحالت. ديگر هيچ گرمي در وجود يحيي نبو دكه دلم را به آن خوش كنم. دروغ ، تهديد ، اهانت همه زندگي يحيي را در بر گرفته بود. نميتوانستم با او مخالفت كنم كينه ميكرد نگران حرمتها بودم. نگران فرزند كوچكم. نگران حرمتهاي بين پدر و پسر. ساعتها با خودم فكر ميكردم كه چرا يحيي اينطور شده است. شايد افسرده شده است. او را به دكتر بردم براي او قرصهاي اعصاب تجويز كرد. قرصها را مصرف كرد اما هيچ تأثيري نداشت. او را پيش روانپزشك بردم و روانپزشك گفت كه يحيي كاملاً سالم است.
پس علت اين همه پرخاشگريها چه بود ؟ مثل روز برايم روشن بود كه اگر در مقابلش عصباني شوم حادثهاي غيرقابل جبران رخ خواهد داد. با احتياط و ملايمت با او رفتار ميكردم اما هميشه با خود ميگفتم اين چه بيماري است چه افسردگي است كه درمان ندارد ! كجا بايد بروم و با كه راز دل بگويم ؟ به ظاهر در كنار هم بوديم اما كانون خانوادهمان كاملاً از هم پاشيده شده بود. مرتب خودم را سرزنش ميكردم كه عامل همه اين بدبختيها شايد اعمال خودم باشد . . . وقتي ميخوابيد ، خوابهاي سنگين كه بيدار شدنش با خدا بود و بس ، ابتدا خوشحال ميشدم كه خوابيده و از دستش راحت شدم بعد ميگفتم چگونه بيدارش كنم ؟ چون قبلاً بارها سعي ميكردم بيدارش كنم از جايش بلند ميشد و حرفهاي بسيار زشت به من ميگفت و دوباره بيهوش ميشد و من با گريه اتاق را ترك ميكردم اين هم يكي از تلخترين خاطرات دوران شيشه است. وقتي بيدار ميشد فقط يك كلمه سلام از دهانش بيرون ميآمد و مشكوك ، صبحانه نخورده ، خانه را ترك ميكرد و نيمهشب به خانه ميآمد. به زور از پدرش ماشين را گرفته بود. هر وقت پدرش ميپرسيد يحيي كجاست ؟ يك بهانه ميآوردم و در درونم ميسوختم كه خدايا چه كنم و چاره كارم كجاست ؟ دوستان و آشنايان و همسايگان وقتي سراغش را ميگرفتند ، درونم گريه ميكرد كه به خدا قسم نميدانم فرزندم كجاست .
سالها كنار تخته سياه در مدرسه خاك خورده بودم. صبحهاي زود از خانه بيرون ميآمدم و هرچه در توان داشتم براي فرزندان آب و خاكم ميگذاشتم و خدا ميداند كه هميشه احساس ميكردم آنها فرزندان من هستند. اما هماكنون معلمي شكست خورده كه همه سرمايه زندگياش درحال آب شدن بود درست مثل يخفروشي كه در تابستان براي فروش يخهايش فرياد ميزند اي دوستان رحم كنيد بر كسي كه سرمايهاش آب شدني است. درگيري با مردم ، اهانت كردن به ديگران ، تجاوز كردن از حد و مرز خود و به حد مرز ديگران ، دنيايي كه يحيي در آن سير ميكرد.
تابستان سال گذشته به علت درگيري يحيي با چندين نفر به راحتي آب خوردن با قانون درگير شديم و آبروي چندينسالهمان با يك لحظه خشونت درحال از بين رفتن بود. آواره راهروهاي دادسرا ولي يحيي هيچ ترس و وحشتي از قانون نداشت. ديگر كلانتري ، نيرويانتظامي ، دادسرا ، دادگاه ، جرم ، زندان اين واژهها براي يحيي معنايي نداشتند و گويا يحيي ميخواست براي هميشه از واقعيتهاي زندگي فراري باشد. ديگر برايش مهم نبود چه بر سر خانوادهاش بيايد ؟ به جايي رسيده بودم كه ميدانستم ديگر ناراحتيهاي من ، نگرانيها و دلهرههاي من براي يحيي اهميتي ندارد و ديگر هيچ جايي در زندگي او نداشتم.
من هم ديگر دوست نداشتم لحظهاي دركنار او باشم. اوايل فكر ميكردم به هنگام درگيري با برادرش بهترين راه اين است كه به پليس 110 زندگ بزنم اما وقتي عكسالعملهاي يحيي را در دادسرا ديدم متوجه شدم يحيي از هيچچيز و هيچكس ترس و وحشتي ندارد و تنها راه باقيمانده مرگ است. يا بايد يحيي بميرد تا همه ما از دست او راحت شويم يا همه ما بايد تكتك از بين برويم و دركنار يحيي نباشيم. اما عليرغم اين همه خشونتها يحيي كاملاً درمانده شده بود. بعضي شبها روي تختش دراز ميكشيد و از او ميپرسيدم يحيي چرا اينقدر ناراحتي بگو شايد از دست من و پدرت كاري برآيد. در جواب ميگفت از دست هيچكس كاري بر نميآيد فقط آرزوي مرگم را از خدا بكن. اواخر شهريور سال 84 بود يحيي به مسافرت رفت و من سفري به مشهد كردم.
ديگر خسته شده بودم نه درد را ميشناختم و نه درمان را و اصلاً فكرش را نميكردم يحيي درگير اعتياد شده باشد. به زيارت حضرت رضا(ع) رفتم و از آن امام رئوف خواستم كه مشكل زندگي يحيي برايم فاش شود. به تهران برگشتم. در تاريخ 1/7/84 يحيي هم از مسافرت برگشت و ظرف 24 ساعت با 3 نوع ماده مخدر شيشه ، حشيش و كرك آشنا شدم. از داخل ساك سفرش حدود 80 الي 90تا فندك عجيب به همراه تعدادي لولههاي پيركس و شيشهاي پيدا كردم و همچنين موادي كه كاملاً برايم ناشناخته بودند. آري ديگر واقعيتها برايم فاش شدند و فرزندم را گرفتار در دام اعتياد ديدم. آري فرزندم هم جزء همان تافتههاي جدا بافته شده بود آيا دوباره ميتوانستم به خودم بگويم معتاد بايد بميرد ؟
از درون فريادهايي ميكشيدم دردناك هرچند اطرافيان صدايش را نميشنيدند. بالاخره از طريق راهنماي تلفن 118 به بهزيستي مركز سمزدايي رفتم و يحيي 15 روز تحت درمان آن مركز قرار گرفت. داروهاي مختلف به او دادند و از ما خواستند كه ظرف اين مدت مراقب او باشيم كه از خانه بيرون نرود و مادهمخدر مصرف نكند. خدا ميداند در آن 15 روز بر من و پدرش چه گذشت. (دوران خماري شيشه اين ماده خانمانسوز كه يحيي به آن كاملاً معتاد شده بود). روزها داد و فرياد ميكرد و با مشت و لگد به در و ديوار ميكوبيد و سراغ شيشه و پايپش را ميگرفت و گاهي هم هايهاي مثل بچه گريه ميكرد. نيمه شبها ساعتها دچار توهمهاي وحشتناكي ميشد.
با چشماني نيمهباز از رختخواب بيدار ميشد اما كاملاً بيهوش و وسايل خانه را از اين اتاق به آن اتاق ميبرد و به ظاهر به صورت توهمي غذا و آب ميخورد اما نه ظرف غذايي در جلويش بود و نه ظرف آبي در دستش. بعد از پانزده روز دوباره با بنبست مواجه شديم چون يحيي براي مصرف مواد بيتاب و توان بود و در دوران خماري شيشه كنترل جسمش بر عهده خودش نبود. ديگر هيچ روزنه اميدي برايم باقي نمانده بود. روز اول ماه مبارك رمضان سال 84 با كنگره 60 آشنا شدم. هيچ اميدي براي درمان فرزندم نداشتم به خصوص وقتي شنيدم كه درمان در كنگره با مصرف مواد به صورت تدريجي ميباشد. در ابتدا چون در مورد اين روش كاملاً ناآگاه بودم پذيرش مصرف كردن مجدد مواد برايم سخت بود به خصوص كه در روش قبلي (بهزيستي ـ سم زدايي) ياد گرفته بودم كه در طول درمان بايد مراقبش باشيم تا مواد مصرف نكند.
1 ماه بعد از مشاوره و آشنايي مختصر با علم كنگره 60 كمي آرام شدم. اولين مقالهاي كه مطالعه كردم (سمنزدايي) بود. وقتي فهميدم كه بنيانگذار كنگره 60 خود شخص مصرفكننده بوده ، روزنه بسيار كوچكي از اميد در وجودم روشن شد. وقتي داستان سيستمهاي شبهافيوني را تا حدودي آموختم آرام شدم. وقتي نوشته بهترين راه در جلسات كنگره قرائت ميشد آرام ميشدم اينها همه برايم قرص آرامبخش بودند اما هيچ وقت اميد نداشتم كه رفتارهاي يحيي تغيير كند.
در روزهاي اول ورودم به كنگره 60 وقتي حرمتها در جلسات قرائت ميشد گريه ميكردم و ميگفتم خدايا ميشود يك روزي برسد كه يحيي به طرف ارزشهاي خوب زندگي حركت كند دروغ نگويد ، فحاشي نكند ، با مردم مهربان باشد و اينها همه برايم يك رويا بود. اما امروز فرزند من از دام خطرناكترين مادهمخدر (شيشه) كه خودم شخصاً شاهد تخريبهايش بودم رهايي يافته و سالم و رها در حال زندگي كردن است. آري فرزند من در اين مكان مقدس به درمان رسيد و برايم از ارزشها ميگويد و همه افراد خانواده را به خوب بودن و درست زندگي كردن دعوت ميكند. حال به جرأت ميگويم كه بزرگترين دشمن انسان جهل و ناداني اوست و بزرگترين حماقت در زندگي فرار از واقعيتهاي تلخ آن است. من امروز با آموزشهاي كنگره 60 با واژههاي معتاد ، اعتياد ، مادهمخدر ، آشنا شدم ، آگاه شدم و بر علم امروزم ميبالم و افتخار ميكنم و خدا را شاكرم كه اگر تاريكيها را ديدم توانستم با ياري او در كنگره 60 به روشناييها راه پيدا كنم.
در اينجا آموختم كه معتاد مجرم نيست بلكه فرد ناآگاهي است كه اگر خواهان رهايي باشد و مسؤوليت درمان خود را به عهده بگيرد و راه درست را بداند به درمان خواهد رسيد. براي من كلاسها و آموزشهاي اين مكان مقدس به قدري پربار بوده است كه حاضر نيستم لحظهاي از نشستن بر روي اين صندليها را با هيچ دانشگاهي عوض كنم و افتخار ميكنم كه يك همسفر هستم . . .
والسلام
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]