حدود چهارسال بود كه اعتياد به حشيش به مقدار زياد داشتم. اوايل سال 81 بود كه طي مدت يكهفته در يك مهماني چند روزه شيشه ، اكس ، كرك و كوكائين را تجربه كردم. از بين اينها اكس برايم لذتبخشتر بود و چيز خاصي از نشئگي شيشه نفهميدم و فقط 48 ساعت بيدار بودم. حدود يكسال و نيم درگير قرصهاي اكس شدم. حدود 7 ماه به مقدار هفتهاي يكبار و تفريحي ولي حدود 10 الي 11 ماه اعتياد شديد به اكس آوردم و تقريباً هر روز ميخوردم و تعداد قرصها گاهي به 3 عدد هم ميرسيد و
مصرف حشيشم هم سرجايش بود. ديگر هيچ انرژي در بدنم نمانده بود و دچار افسردگي و توهمهاي شديدي ميشدم و هيچ اميدي به زندگي نداشتم و كاملاً گوشهگير شده بودم تا اينكه مصرف قرصها را قطع كردم و فقط روزانه 10 گرم حشيش ميكشيدم به همراه 2 تا 3 عدد قرص استامينوفن كدئين. حدود 3 الي 4 ماه عين مرده بودم و توان انجام حتي كارهاي ضروري را نداشتم ولي هر جوري بود تحمل كردم
چون در اواخر دوران مصرف اكس واقعاً دچار توهمهاي شديد و فاز منفي ميشدم و ديگر هيچ لذتي از خوردن اكس نميبردم. بعد از گذشت 3 الي 4 ماه كمي بهتر شده بودم ولي هنوز دچار افسردگي شديد و زمان خواب كابوسهاي بدي ميديدم تا اينكه از طرف دانشگاه اسمم براي سفر حج درآمد و به حج عمره رفتم. در آنجا مصرف حشيش و قرص استامينوفنكدئين را هم قطع كردم ولي چون در آنجا ا
نرژيهاي معنوي زيادي وجود داشت كه به من آرامش ميداد و زياد احساس كمبود نميكردم و روحيه و روانم بهتر شده بود. بعد از برگشتن از سفر حج حدود 20 روزي طاقت آوردم و هيچ موادي استفاده نميكردم ولي كمكم دوباره آشوبها ، استرسها و افسردگيام شروع شد و ناخودآگاه مصرف حشيشم را شروع كردم. حدود 4 ماه فقط حشيش ميكشيدم و بعد از آن شيشه را كه نسبت به سال 81 خيلي
بيشتر رايج شده بود مصرف كردم و چون سيستمهاي بدنم در اثر مصرف اكس و قطع ناگهاني آن تخريب شده بود اينبار كه شيشه را كشيدم بسيار برايم لذتبخش و آرامشبخش بود و احساس كردم كه گمشدهام را پيدا كردم و چون هنوز از ديد بيرون شيشه اعتيادآور نبود با خيال راحت مصرف ميكردم و از آن روز به بعد كمتر روزي بود كه مصرف نكردم. يك ماه اول خيلي خوب بود و به زندگي اميدوار شده بودم و
فكر ميكردم كه توانايي انجام هركاري را دارم و واقعاً هم همينطور بود. فاز هر كاري را كه ميگرفتم انجام ميدادم. اولينبار 2 صوت آن را دو نفري كشيديم كه بسيار نشئه شده بودم. ولي بعد از گذشت 2 هفته ديگر 2 صوت جواب نميداد و مقدارش كمي بيشتر شد. بعد از گذشت 3 ، 4 ماه تخريب جسم و روانم بسيار بدتر از حتي زمان مصرف اكس شده بود. در زمان مصرف اكس در حالت خماري كاملاً گوشهگير و هيچ خطري براي كسي نداشتم ولي در موقع خماري شيشه اينگونه نبود و شخصيتم كاملاً در حال تغيير
بود و تقريباً روزبهروز مصرفم بيشتر ميشد. خواب ديگر برايم معني و مفهومي نداشت فقط هر 36 ساعت (كه در طول اين زمان 3 يا 4 دفعه مصرف ميكردم) و موقعي كه نشئگي ميپريد ، دچار بيهوشي ميشدم كه هيچكس در موقع خوابيدن قادر به بيدار كردنم نبود و اگر اصرار ميكرد به سمتش حمله ميكردم و دوباره ميخوابيدم كه البته خودم چيزي به ياد نميآوردم بلكه اطرافيان كه از دستم ناراحت هم شده بودند اين موضوع را براي من يادآوري ميكردند. بعد از هر بار كشيدن حدود 12 ساعت به راحتي
بيدار بودم و بعد از گذشت 12 ساعت نشئگي دچار ركود شديد ميشد و دوباره مصرف ميكردم و اين كار را اگر مواد داشتم ادامه ميدادم به طوري كه بعضي اوقات تا سهروز هم بيدار بودم البته با كشيدن دفعات متعدد. كلاً خماري شيشه خوابي است كه البته اسمش خواب است ولي در واقع بيهوشي است كه روان انسان كاملاً در اختيار نيروهاي اهريمني است. وقتي كه از خواب بيدار ميشدم اگر مواد داشتم كه سريعاً مصرف ميكردم و در موقع كشيدن آنقدر خمار بودم كه تمام بدنم ميلرزيد و عرض زيادي ميكردم
ولي اگر مواد نداشتم كاملاً يك انسان خطرناك و خشمگين و ديوانه بودم و هر لحظه امكان درگيري با هركس كه كوچكترين حرفي ميزد داشتم و در موقع درگيري واقعاً از هيچچيزي نميترسيدم و هنگام رانندگي بارها با مردم درگير ميشدم فقط به خاطر اينكه مثلاً برايم بوق زده بودند. پول موادم را از هر طريقي كه ميشد جور ميكردم ، مثلاً من كه قبل از اعتياد به شيشه دزدي نميكردم حالا به راحتي پولهاي پدرم را برميداشتم حتي آنقدر تابلو برميداشتم كه مثلاً اگر در كيفش 400 هزار تومان بود با
[External Link Removed for Guests]
خودم ميگفتم اگر همه را بردارم ميگويد حتماً يكجا گمش كردهام و تمام 400 هزارتومان را برميداشتم و چندبار اصلاً كيفش را هم برميداشتم و بعد از برداشتن پولها كيفش را در خيابان گم و گور ميكردم و من كه در زمان مصرف حشيش و اكس نميتوانستم مواد بفروشم و به علت اعتقاداتم عذاب وجدان
ميگرفتم حالا ديگر موادمخدر و پايپ هم خريد و فروش ميكردم. افكارم وقتي كه مواد نداشتم بسيار افيوني بود و فقط و فقط به فكر تهيه مواد بودم حتي از دوستانم كه فروشنده شيشه بودند در هر فرصتي شيشه ميپيچاندم. ديگر مصرف كردن بيشتر خودم فقط برايم مطرح و مهم بود. مني كه در دوران مصرف حشيش چون هميشه مقدار زيادي حشيش داشتم بعضي اوقات به دوستانم هم حشيش ميدادم ، ديگر امكان نداشت بدون نيت و يا استفاده به كسي حتي يك سيگاري حشيش هم بدهم. تمام زندگيام شده بود : «فاز» و ديگر تشخيص نميدادم كه چه چيزي واقعي است و به هر چيزي و هر كسي توهم ميزدم. نسبت به محبت بسيار بدبين شده بودم چون در ماههاي اول مصرف بارها ديده بودم كه بعد از
كشيدن شيشه به دوستان هم مصرفم محبت ميكردم ولي بعد از گذشت چند ساعت كه نشئگي ركود ميكرد همهچيز تمام ميشد و اين احساس باعث شده بود كه كلاً نسبت به محبت بدبين شوم و تصور ميكردم كه بين انسانها چيزي به اسم محبت وجود ندارد و فقط تظاهر به محبت است. حتي راجع به پدرم كه اصلاً مصرفكننده نبود و بسيار به من علاقه داشت و پول زيادي هم در اختيار من ميگذاشت و
كاملاً به من اعتماد داشت ، در دوران اعتياد به شيشه احساس ميكردم كه او بدترين آدم و بزرگترين دشمن من است و خيلي با او درگير ميشدم. و حتي ماشين زير پايش را هم به زور از او گرفته بودم و او را وادار ميكردم با تاكسي به ادارهاش برود. بعد از گذشت 5 ، 6 ماه كه مصرف من بسيار بالا رفته بود و با كشيدن روزانه 8 صوت(8/0گرم ) هم حالم خراب بود و به قدري جسم و روان من تخريب شده بود كه چه ميكشيدم و چه نميكشيدم ! يك آدم ديوانه ، لات و پرخاشگر شده بودم. بارها تصميم گرفتم كه يك روز هم كه شده نكشم ولي نميشد و ناخودآگاه از خواب كه بيدار ميشدم ميديدم پايپ در دستم است و در حال مصرف كردن هستم و هر وقت كه مثلاً 5 گرم ميگرفتم كه براي يكهفته مصرف كنم اما تا 5 گرم را
طي 2 يا 3 روز مصرف نميكردم دستبردار نبودم (ضمناً اين مدت تمام وقت بيدار بودم). ديگر در شبانه روز هر فرصتي گير ميآوردم چند دود ميگرفتم حتي پشت چراغقرمز و يا حتي در اتاقم در خانه وقتي كه پدر و مادرم حتي در خانه بودند. از نظر جسمي هم بسيار تخريب شده بودم. دندانهايم بسيار پوك و ضعيف شده بود و در اثر فشار دادن دندانها روي هم كه بعد از مصرف شيشه طبيعي است 4 تا از دندانهايم تركيده و از بين رفته بود. وزنم هم از 65 كيلو در شروع مصرف شيشه به 51 كيلو رسيده بود چون به خوردن غذا اشتها نداشتم و فقط در زمان خماري ميتوانستم غذا بخورم و در طول روز هميشه تشنه بودم و مصرف بيرويه مايعات آب ميوه . . . داشتم. بعد از مصرف شيشه و نشئه شدن در هنگام
دفع ادرار مني به طور خودكار با ادرار دفع ميشد و اواخر بيضهها و آلتتناسلي بسيار كوچك شده بود و توانايي جنسي كاملاً از بين رفته بود. جوشهاي چركي روي پيشاني ، صورت و كمرم هم ديده ميشد. چانهام بسيار دراز يعني تمام عضلات صورتم آب شده بود. گاهي به مدت نيمساعت به يكجا خيره ميشدم و بسيار دير به دير پلك ميزدم بدون اينكه به چيز خاصي فكر كنم. در بدنم ديگر هيچ انرژي وجود نداشت و بعد از مصرف شيشه زياد هم تنها براي يك ساعت حالم خوب بود و بعد دچار فاز منفي و
افسردگي ميشدم. اين بود كه كرك را كه از سال 81 به صورت تفريحي و ماهي يكبار استفاده ميكردم به شيشهام اضافه شد. البته اول در موقعي كه ميخواستم بخوابم كرك ميكشيدم ولي بعد از چند روز كرك را در طول روز هم مصرف ميكردم. ضمناً هر وقت فقط كرك مصرف ميكردم بيش از 12 دود نميتوانستم بگيرم و حالم بد ميشد و حالت تهوع داشتم. ولي بعد از مصرف شيشه به هر مقداري كه ميخواستم ميتوانستم كرك بكشم. ابتدا حدود 7 الي 8 روز خوابم خوب شده بود و يك حالت متعادلي داشتم چون شيشه و كرك دو نشئگي مكمل هستند ولي بعد از گذشت 7 ، 8 روز ديگر مثل يك مرده
url=http://upload4.postimage.org/619056/photo_hosting.html]

[/u]r
شده بودم و قادر به انجام هيچكاري نبودم و از يك تزريقي هروئيني چند ساله هم تابلوتر شده بودم. دو سه ماهي از اين وضعيت ميگذشت كه پدر و مادرم از ماجراي اعتيادم خبردار شدند كه قبل از آن فكر ميكردند افسرده و دچار بحران روحي شدهام و مرا بردند مركز سمزدايي. من در شروع سمزدايي واقعاً خواهان رهايي از اعتياد بودم ولي به علت بلايي كه در سمزدايي به سر من آمد تصميم گرفتم تا آخر عمر
مصرفكننده باقي بمانم و ديگر قصد ترك كردن نداشتم تا اينكه يكي از دوستان مادرم ما را با كنگره 60 آشنا كرد. فرقي كه كنگره 60 با ديگر مراكز ترك اعتياد براي من داشت اين بود كه در مراكز سمزدايي به من گفتند كه موادي كه تو مصرف ميكني مانند سم است ولي كنگره 60 به من گفت كه موادي كه تو مصرف ميكني جايگزين موادمخدر طبيعي بدنت شده كه توسط يكسري سيستمها در بدن به طور طبيعي توليد ميشود و تو يكشبه معتاد نشدهاي كه بتواني يكشبه درمان شوي. در مركز سمزدايي در جلسات خانواده دائماً به دنبال علتهاي اعتياد من بودند ولي در كنگره 60 به ما گفتند كه علتها هيچ نقشي در درمان اعتياد من ندارد و خودم بايستي مسئوليت درمانم را به عهده بگيرم. در مركز سمزدايي به خانوادهام ميگفتند در طول درمان بايد مثل زندانبان مراقبش باشيد اما كنگره 60 گفت در طول درمان فرد
خواهان رهايي بايد آزاد باشد و خودش راهش را انتخاب كند و من ديدم كه در كنگره همه مثل من روزي مصرفكننده بودند و حالا حالشان خوب است و همين علتها و باز شدن صورتمسأله اعتياد توسط كنگره براي من باعث شد كه به اين راه اميدوار شوم و در كنگره 60 مشغول درمان شدم و موادم را طي
مدت 6 ماه با نظر كنگره و راهنمايم و شركت در جلسات به صفر رساندم و الان شكر خداوند 3 ماه از سفر دوم (كه از قطع موادمخدر تا رسيدن به خود ميباشد) را گذراندهام و باور كنيد الان حالم بسيار خوب است و دوباره خداوند به من فرصت درست زندگي كردن را داده است. مني كه يكروز نميتوانستم بدون موادمخدر زندگي كنم حالا پاك هستم اما نه با فشار و زور و اكنون ميفهمم كه خداوند چه سيستمهاي توليد موادمخدر طبيعي در بدن من به طور رايگان قرار داده بود و من با جهل خود آنها را از كار انداخته
بودم ولي دوباره با كمك خداوند و كنگره 60 سلامتيام را بدست آوردم و نحوه درست زندگي كردن را ياد گرفتهام. اميدوارم تمام كساني كه اسير اين مواد جديد و شيطاني شدهاند اگر خواهان رهايي هستند بتوانند در كنگره 60 به رهايي هميشگي برسند.
نوبت باران هميشه محفوظ است...
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]