بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمدللّه رب العالمين والصلاة والسلام على محمد و آله الطاهرين.
سلام بر مولا على، سلام بر امامى كه در سجده گاه محراب در حالى شهيد عظمت خود شد كه بر لبانش نماز جارى بود و در قلبش شوق پروردگار موج مى زد. چه زيبا سرود ابوالعلاى معرى:
على الدهر من دماء الشهيدين علي و نجله شاهدان فهما في اواخر الليل فجران وفي اولياته شفقان ثبتا في قميصه ليجىء الحشر مستعديا الى الرحمن سخن گفتن از اميرالمؤمنين على عليه السلام بسيار دشوار است و هيچ كس چنانكه بايد از عهده آن بر نمى آيد. انسان هر چه در سخن مبالغه كند باز نمى تواند به ابعاد اين شخصيت عظيم دست يابد و او را چنانكه بايد، بشناسد و همه فضايل و مناقبش را برشمارد.بنابراين، پژوهشگر هر كه باشد چاره اى ندارد مگر آنكه به يك بعد از ابعاد عظمت و شخصيت آن حضرت بپردازد و فروتنانه برآستانه اين عظمت بايستد و به پرتوهاى محير العقولى از نور اين وجود مقدس ربانى، نگاه افكند. ما نيز در اين مجال، فقط به گوشه اى ازآثارى كه از امام على(ع) در باب اصول قضاوت و دادرسى به جا مانده است، اكتفا مى كنيم، باشد كه افق هايى را كه او در برابردستگاه هاى قضايى گشوده است دريابيم و شاخصه هايى را كه براى قضاوت ترسيم كرد و قواعدى را كه در اين زمينه بنا نهاد، بازشناسيم. به صريح روايات مستفيضه دو فريق و سيره تاريخى قطعى زمان پيامبر (ص) و صحابه، امام على(ع) داناترين افراد امت وقوى ترين آنان در قضاوت بود.
در تاريخ دمشق از ابن عباس به نقل از پيامبر (ص) آمده است:
علي اقضى امتي بكتاب اللّه فمن احبني فليحبه فان العبد لاينال ولايتي الا بحب علي،((1)) على در قضاوت بر اساس كتاب خدا از همه امتم قوى تر است.
هر كس مرا دوست مى دارد بايد او را دوست بدارد، هيچ بنده اى به ولايت من نمى رسد مگر با دوستى على.
امام احمدبن حنبل در فضائل الصحابه به نقل از حميدبن عبداللّهبن يزيد مدنى مى نويسد:
نزد پيامبر، سخن از قضاوتى به ميان آمد و از حكمى كه على در آن باره كرده بود، پيامبر در شگفت شد و فرمود:
الحمدللّه الذى جعل فينا الحكمة اهل البيت،((2)) سپاس خداى را كه حكمت را در اهل بيت ما قرار داد.
در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد آمده است:
على در مسجد نزد عمر نشسته بود و گروهى از مردم نيز بودند، چون على برخاست، يكى از حاضران از او به بدى ياد كرد و به اونسبت تكبر و خودبينى داد. عمر گفت: برازنده كسى چون اوست كه خود را بزرگ بداند، به خدا سوگند اگر شمشير او نبود، عموداسلام برافراشته نمى شد، او همچنان در قضاوت سرآمد امت است و نيز در سابقه و شرافت.((3)) در مناقب ابن شهر آشوب از ابن عباس نقل شده است:
عمربن خطاب به على گفت: يا اباالحسن وقتى قضيه اى از تو پرسيده مى شود، زود حكم مى كنى. امام دست خود را نشان داد و گفت:اينها چند تاست؟ عمر گفت: پنج تا. امام گفت:
خيلى زود گفتى. عمر پاسخ داد: چيزى از من پنهان نبود.
امام گفت: من نيز در چيزى كه برمن پنهان نيست، زود حكم مى كنم.((4)) امام على(ع) درباره خود مى گويد:
بعثني رسول اللّه (ص) الى اليمن قاضيا، فقلت يا رسول اللّه (ص): ترسلني و انا حديث السن ولا علم لى بالقضاء؟ فقال: ان اللّه جل ثناؤه سيهدي قلبك و يثبت لسانك فاذا جلس بين يديك الخصمان فلا تقضين حتى تسمع من ال آخر كما سمعت من الاول، فانه احرى ان يتبين لك القضاء. قال الامام علي(ع):
فمازلت قاضيا و ما شككت في قضاء بعد،((5)) پيامبر (ص) مرا براى قضاوت به يمن فرستاد، گفتم: يا رسول اللّه، آيا مرا مى فرستى در حالى كه من سن كمى دارد و از قضاوت آگاه نيستم. پيامبر فرمود: خداوند قلب تو را هدايت خواهد كرد و زبانت را استوار مى دارد. هر گاه دو طرف در برابر تو نشستند، قضاوت مكن تا سخن هر دو را بشنوى، اين براى روشن شدن قضاوت نزد تو شايسته تر است.
امام على(ع) مى گويد:
از آن زمان هر گاه قاضى بودم، در هيچ قضاوتى هرگز دچار ترديد نشدم.
باز آن حضرت در يكى از دهها روايتى كه در اين باب از او نقل شده مى فرمايد:
لوثني لي الوساد لحكمت بين اهل التوراة بتوراتهم و بين اهل الانجيل بانجيلهم و اهل الزبور بزبورهم و اهل القرآن بقرآنهم حتى يزهوكل كتاب من هذه الكتب و يقول: يارب ان عليا قضى بين خلقك بقضائك،((6)) اگر كرسى قضاوت براى من گذاشته شود، ميان اهل تورات بر اساس توراتشان و ميان اهل انجيل بر اساس انجيلشان و اهل زبور به زبورشان و اهل قرآن به قرآنشان داورى خواهم كرد آن چنانكه هر يك از اين كتابها بگويد: پروردگارا، على آن گونه كه تو حكم كردى قضاوت كرد.
رواياتى كه از آن حضرت در فقه قضا و اصول قضاوت نقل شده، بسيار بوده و خود ثروتى عظيم است. همچنين وقايع و مرافعاتى ازمردم كه بر آن حضرت عرضه شده و او ميان آنان قضاوت كرده است چه در زمان حيات پيامبر و چه پس از او و در زمان خلافت خود نيز مشهور و فراوان است و از معجزات آن حضرت به شمار مى رود. ما را در اين مقام نمى رسد جز آنكه به برخى از اصول كلى قضاوت كه در آثار آن حضرت آمده است اشاره اى داشته باشيم. اين اصول كلى با جديدترين نظريات حقوقى و قضايى معاصرهماورد است بلكه بر آنها برترى دارد.
1.مبدا مشروعيت قضاوت:
مبدا مشروعيت، نخستين اصل از اصول قضاوت است. قضاوت، نوعى سلطه و ولايت است كه بر ديگران اجرا و اعمال مى شود و ازاين رو بايد مشروع باشد تا سلطه اى عادلانه و جايز، شمرده شود.
امام على(ع) به شريح قاضى فرمود:
يا شريح هذا مجلس لايجلسه الا نبي او وصي نبي او شقي،((7)) اى شريح، قضاوت، جايگاهى است كه كسى در آن نمى نشيند مگر آنكه يا پيامبر باشد يا وصى پيامبر، يا شقى.
اين حديث، نكته مهمى را بيان مى كند كه در بعضى از آيات قرآن بر آن تاكيد شده است، مانند:
ي داود انا جعلناك خليفة في الارض فاحكم بين الناس بالحق،((8)) اى داود ما تو را جانشين خود در زمين قرار داديم، پس ميان مردم به حق حكم كن.
آن نكته مهم اين است كه مصدر همه قوا، چه مقننه و چه مجريه و چه قضائيه، بايد به خداوند منتهى شود، چرا كه او آفريننده و مالك ومولاى حقيقى انسان است و به همه مصالح و مفاسد انسان آگاه است.
بر اين اساس، هيچ كس بر ديگرى و حتى هيچ گروهى بر فردى ولايت ندارد جز در مواردى كه خداوند اجازه داده و بدان امر كرده است. از نظر اسلام، قضاوت نيز شاخه اى از ولايت عامه است، بنابراين، هيچ كس بالذات ولايت قضايى ندارد و اين ولايت فقط ازطريق وصايت و نصب عام يا خاص از جانب پيامبر و امام ايجاد مى شود، خود پيامبر و امام نيز منصوب از جانب خداوند هستند.
2. مبناى قضاوت و حكم:
يكى ديگر از اصول قضايى اسلام آن است كه قضاوت روا نيست مگر بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر و ائمه معصوم و اجتهاد امام مسلمين يا فقها و هيچ حكمى جز اين، صحيح نيست. امام على(ع) اين مبنا را در احاديث متعددى توضيح داده است، در عهدنامه معروف مالك اشتر مى فرمايد:
و اكتب الى قضاة بلدانك فليرفعوا اليك كل حكم اختلفوا فيه على حقوقه، ثم تصفح تلك الاحكام فما وافق كتاب اللّه و سنة نبيه والاثرمن امامك فامضه، واحملهم عليه، و ما اشتبه عليك فاجمع له الفقهاء بحضرتك فناظرهم فيه ثم امض ما يجتمع عليه اقاويل الفقهاءبحضرتك من المسلمين، فان كل امر اختلف فيه الرعية مردود الى حكم الامام و على الامام الاستعانة باللّه و الاجتهاد في اقامة الحدود وجبر الرعية على امره ولا قوة الا باللّه،((9)) به قاضيان شهرها بنويس، هر حكمى را كه در حقوق آن اختلاف دارند نزد تو بفرستند، سپس اين حكم ها را بررسى كن، هر كدام موافق كتاب خدا و سنت پيامبر و سخن امام تو بود، آن را امضا و ايشان را بر آن وادار كن. و در حكمى كه بر تو مشتبه باشد، فقها را نزدخود فراخوان تا در آن حكم با هم مناظره كنند، سپس حكمى را كه مورد اجماع فقهاى مسلمين درحضور تو قرار گرفت، امضا كن. هرامرى كه رعيت در آن اختلاف كنند به حكم امام بازگردانده مى شود و بر امام است كه با استعانت از خدا در اقامه حدود و واداشتن مردم به فرمان خدا بكوشد.
3. شرايط و صفات قاضى:
فرمان نامه امام به مالك اشتر، اصل ديگرى از اصول قضاوت را آشكار مى كند و آن شرايط و صفاتى است كه بايد در قاضى جمع باشدتا ولى امر بتواند او را به قضاوت بگمارد. در اين عهدنامه مبارك آمده است:
ثم اختر للحكم بين الناس افضل رعيتك فى نفسك ممن لاتضيق به الامور، ولا تمحكه الخصوم، ولا يتمادى في الزلة، ولا يحصر في الفيء الى الحق، اذا عرفه، ولا تشرف نفسه على طمع، ولا يكتفي بادنى فهم دون اقصاه و اوقفهم في الشبهات و آخذهم بالحجج و اقلهم تبرما بمراجعة الخصم، و اصبرهم على تكشف الامور، و اصرمهم عند اتضاح الحكم ممن لا يزدهيه اطراء ولا يستميله اغراء،((10)) براى قضاوت ميان مردم كسى را انتخاب كن كه او را از همه برتر مى دانى، كسى كه موجب دشوارى كارها نشود و رفتار خصمان او را به لجاجت نكشاند، و بر اشتباه خود پاى نفشارد، و آن گاه كه حق را شناخت در بازگشت به آن بخل نورزد، و نفس او به هيچ طمعى نگاه نكند، و تا همه حقيقت كشف نشود به اندك فهمى اكتفا نكند. كسى كه درنگش در شبهات از همه بيشتر و بيش از همه اهل حجت ودليل باشد و از مراجعه طرفين دعوا كمتر به ستوه آيد و در كشف حقيقت امور از همه بردبارتر و بر روشن شدن حكم از همه قاطع ترباشد. كسى كه ستايش او را سست نكند و ترغيب و تشويق، او را به جانبى گرايش ندهد.
اين سخن امام شرايط ى را كه بايد قاضى داشته باشد بيان مى كند از جمله:
عدالت و تقوا، دانش و آگاهى او نسبت به احكام و علوم مرتبط با قضاوت، نيرومندى و استوارى شخصيت، حق جويى و واقع نگرى به گونه اى كه پس از كشف خطاى خود بر آن اصرار نورزد، بى نيازى و پايدارى در برابر فريب مال و جاه و شهرت، دقت و تانى و توقف در شبهات، سعه صدر در برابر مردم و مراجعه كنندگان، خوشنامى و اصالت در ميان مردم.
4.استقلال قاضيان از فرمانروايان:
در برابر شروط ى كه براى قاضى برشمرده شده، بر حاكم نيز واجب است كه تابع عمليات قضايى باشد و سرپرستى امور قضات را برعهده بگيرد و حرمت و شان و استقلال آنان را نگهدارد. اين نيز خود اصلى از اصول قضاوت است. امام على(ع) در بخش ديگرى ازاين عهدنامه مى فرمايد:
ثم اكثر تعاهد قضائه و اتسع له بالبذل ما يزيل علته و تقل معه حاجته الى الناس، و اعطه من المنزلة لديك ما لا يطمع فيه غيره من خاصتك، ليامن بذلك اغتيال الرجال اياه عندك، و آمن توقيره في صحبتك، و قربه في مجلسك و امض قضائه و انفذ حكمه و اشددعضده...،((11)) حقوق قاضى را افزون كن و آنقدر به او ببخش كه فقر او را برطرف و نياز او به مردم را كم كند. منزلت او را نزد خود چنان كن كه هيچ كس از خواص تو در آن طمع نورزد تا بدين وسيله قاضى از توطئه آنان نزد تو در امان باشد و او را نزديك خود بنشان و قضاوت او راامضا و حكمش را اجرا كن و پشتيبان او باش.
5. اصول ادله اثبات حكم:
امتياز قضاوت هاى اميرالمؤمنين(ع) در اين است كه او همزمان بر ادله شرعى و ادله علمى تكيه مى كرد. او همچنانكه بر اساس بينه وسوگند و قسامه كه ادله شرعى است، قضاوت مى كرد، در قضاياى پيچيده، براى كشف حقيقت و رسيدن به واقعيت، روش هاى گوناگون علمى را به خدمت مى گرفت.
امام(ع) با اين اقدام، در به كارگيرى علوم و استفاده از امارات و قرائنى كه موجب يقين و كشف حقيقت واقع مى شود، آفاق جديدى را به روى قضات گشود. در ماجراى دو زنى كه هر يك از آن دو، ادعا داشت فرزند پسر از آن اوست و هر دو از فرزند دختر بيزارى مى جستند، امام با استفاده از وزن مخصوص دو نوع شير فرمود: شير هر دو زن را وزن كنند، شير هر كدام سنگين تر بود، پسر متعلق به اوست و بدين ترتيب ماجرا را فيصله داد.
امام در يكى از قضاوت هاى معروف خود، با استفاده از نكات روان شناسى به كشف جرم پرداخت. جوانى نزد شريح قاضى طرح دعواكرد كه پدرش تاجر بود و به همراه چهار تاجر ديگر به مسافرت رفت و در سفر درگذشت و مالى براى او به جا نگذاشت. شريح اين مرافعه را به صورت عادى رسيدگى كرد و از متهمان خواست سوگند ياد كنند، آنان نيز سوگند خورده و تبرئه شدند ولى امام(ع) دستورداد دادرسى تجديد شود و تحقيقات تازه اى صورت گيرد. چهار تاجر را جداگانه كنار ستون هاى مسجد نشاند و صورتشان را پوشاند كه چيزى را نبينند، سپس يكى از آنان را فرا خواند و پنهانى از او تحقيق كرد پس از آن از مردم خواست تكبير بگويند. اين شيوه تحقيق موجب تزلزل اظهارات دروغين متهمان شد و هر يك از آنان پس از شنيدن صداى تكبير بلند مردم، تصور مى كرد كه ديگران اعتراف كرده و حقيقت ماجرا را گفته اند، در نتيجه، همگى اقرار به قتل پدر آن جوان كردند... همچنين در ماجراى دو زنى كه هر دو، ادعامى كردند مادر كودكى هستند، آن حضرت تظاهر كرد كه مى خواهد كودك را دو نيمه كند و با اين اقدام مى خواست انعكاس آن را درچهره آنان ملاحظه كند.
مادر حقيقى كودك براى سالم ماندن كودك خود دست از مطالبه برداشت و از اين طريق، معلوم شد كه مادرحقيقى كودك است.
دهها نمونه از اين گونه قضاوت ها از امام على(ع) به جا مانده است كه آن حضرت از روش هاى علمى و شگردهاى تحقيقاتى چه درعرصه كشف حقيقت و اقرار به آن و چه در عرصه اجراى احكام و حدود الهى، استفاده مى كرد.
6. حق نقض حكم و استيناف:
در آثار امام على(ع) مشهود است كه وى حق نقض حكم و استيناف محاكمه را به رغم صدور حكم قاضى، براى خود محفوظ مى داشت، چنانكه به يك مورد آن اشاره كرديم. اين بدان معنا است كه حاكم، حق استيناف يا تميز حكم را دارد. در روايتى نيز از امام على(ع) آمده است:
ان القاضى اذا علم بخطاء حكمه رد قضائه او رد قضاؤه((12))، هر گاه قاضى به خطا بودن حكم خود پى ببرد، قضاوت خود را مردود مى كند، يا قضاوتش مردود مى شود.
اين روايت نيز منشا ديگرى در اصول قضايى براى جواز نقض و استيناف حكم است.
7. حق دفاع و وكيل گرفتن براى متهم:
امام على(ع) در تمام قضاوت هاى خود، دفاع متهمان را مى شنيد و به آنان حق دفاع مى داد، حتى به شريح قاضى فرمان داد كه براى حفظ حق مدعى عليه حتى با وجود بينه با برگرداندن قسم به مدعى قضاوت را مؤكد كند. همچنين به شريح فرمان داد كسى را كه مدعى است شهودى دارد كه غايب هستند يا دليلى دارد كه در آينده مى تواند ارائه كند، مهلت دهد، به او فرمود:
واجعل لمن ادعى شهودا غيبا امدا بينهما فان احضرهم اخذت له بحقه و ان لم يحضرهم اوجبت عليه القضية((13))، براى كسى كه مدعى است شهود غايبى دارد، مهلتى تعيين كن، اگر آنان را حاضر كرد، حق او را بگير، و اگر آنان را حاضر نكرد، عليه اوحكم خواهد شد.
در روايت ديگرى فرمود:
من وكل وكيلا حكم على وكيله و تجوز الوكالة بغير محضر من الخصم((14))، هر كس وكيلى را تعيين كرد، حكم به وكيل او تعلق مى گيرد، و وكالت بدون حضور خصم، جايز است.
8. تشويق به داورى و صلح، قبل از قضاوت:
داورى و مصالحه قبل از قضاوت را امام(ع) درموارد متعددى به عنوان اصلى از اصول قضايى، مورد تاكيد قرار دادند، چنانكه به شريح فرمود:
اعلم ان الصلح جائز بين المسلمين الا صلحا حرم حلالا او احل حراما((15))، آگاه باش كه صلح ميان مسلمانان جايز است مگر صلحى كه حلالى را حرام يا حرامى را حلال كند.
همچنين پس از نقل يكى از قضاوت هاى پيامبر (ص) فرمود:
... يدعوا الخصوم الى الصلح فلايزال بهم حتى يصطلحوا((16))، پيامبر طرفين را به صلح دعوت مى كرد و آن قدر ادامه مى داد تا صلح مى كردند.
اين اصل بر آنچه امروزه به عنوان داورى و قضاوت اختيارى و احياى دادگاههاى صلح، مورد اهتمام است، تاكيد مى كند، چيزى كه امروزه دستگاه قضايى ما در ايران اسلامى درصدد احياى آن است.
9. برابرى همه در حكم و اجراى عدالت:
برابرى همگانى نيز اصلى ديگر از اصول قضاوت عادلانه است.
امام على(ع) در عينيت بخشيدن به اين اصل در مورد خود و ديگران،ممتاز است.
در تاريخ كامل ابن اثير به نقل از شعبى آمده است:
على(ع) زره خود را نزد شخصى نصرانى ديد، او را نزد شريح برد و در كنار او نشست... سپس فرمود: اين زره من است، نصرانى گفت: اين زره از آن من است، ولى اميرالمؤمنين را هم تكذيب نكرد. شريح به على(ع) گفت: آيا شاهدى دارى؟ امام خنديد و گفت: نه.نصرانى زره را گرفت و چند قدمى دور شد، سپس برگشت و گفت: شهادت مى دهم كه اين شيوه قضاوت پيامبران است، اميرالمؤمنين مرا نزد قاضى خود آورد و قاضى او عليه او حكم كرد! سپس نصرانى اسلام آورد و اعتراف كرد كه زره در مسير صفين از شتر امام(ع)افتاد. امام على(ع) از اسلام آوردن نصرانى خوشحال شد و علاوه بر آن زره، اسبى را نيز به او بخشيد. آن نصرانى با امام(ع) در جنگ خوارج شركت كرد((17)).
از امام صادق(ع) روايت شد كه اميرالمؤمنين(ع) به عمربن خطاب فرمود:
ثلاث ان حفظتهن و عملت بهن كفتك ماسواهن و ان تركتهن لم ينفعك شيء سواهن، قال: و ما هن يا اباالحسن؟ قال: اقامة الحدود على القريب و البعيد، و الحكم بكتاب اللّه في الرضى و السخط، و القسم بالعدل بين الاحمر و الاسود. قال عمر:
لعمري لقد اوجزت و ابلغت يا اباالحسن((18))، سه چيز است كه اگر آنها را حفظ و به آنها عمل كنى، تو را از ديگر امور كفايت مى كند و اگر آنها را ترك كنى، هيچ كار ديگرى نفعى براى تو ندارد.
عمر گفت: يا اباالحسن آنها كدامند؟ امام فرمود: اقامه حدود بر دور و نزديك، حكم به كتاب خدا در حال خشنودى و خشم، تقسيم عادلانه ميان سرخ و سياه. عمر گفت: سوگند كه كوتاه و رسا گفتى.
امام على(ع) مى فرمود: شايسته است قاضى به يكى از طرفين توجه نداشته باشد و به طرف ديگر بى توجه باشد، قاضى بايد نگاهش راعادلانه ميان طرفين تقسيم كند و اجازه ندهد يكى از طرفين نسبت به ديگرى اظهار سلطه و دست درازى كند.
مى فرمايد:
من ابتلى بالقضاء فليواس بينهم في الاشارة و في النظر و في المجلس((19))، كسى كه قضاوت مى كند بايد اشاره اش و نگاهش و نشستنش نسبت به طرفين برابر باشد.
خود امام(ع) در اين امر بسيار دقيق بود، در كتاب مناقب خوارزمى از عبداللّه بن عباس نقل شده است كه ((مردى نزد عمر عليه على(ع)طرح دعوا كرد و على(ع) در مجلس نشسته بود. عمر رو به على(ع) كرد و گفت: يا اباالحسن برخيز و در كنار خصم خود بنشين، امام(ع)برخاست و كنار خصمش نشست. قضاوت پايان يافت و آن مرد رفت و على(ع) نيز به جاى خود در مجلس بازگشت و نشست، عمر كه متوجه شد چهره او متغير است، گفت: اى ابوالحسن چرا متغيرى، آيا از آنچه پيش آمد ناخشنودى؟ امام فرمود: آرى. عمر گفت:
چرا؟امام فرمود: مرا در حضور خصمم با كنيه خطاب كردى، چرا نگفتى يا على برخيز و كنار خصمت بنشين؟ عمر سر على(ع) را گرفت وميان چشمانش را بوسيد و گفت: پدرم فداى شما، خدا به وسيله شما ما را هدايت كرد و به وسيله شما ما را از تاريكى به نورآورد))((20)).امام على(ع) به ميهمان خود كه براى طرح دعوايى نزد آن حضرت آمده بود ولى از اول نگفته بود كه به چنين منظورى آمده است، فرمود:
اخصم انت؟ قال: نعم، قال: تحول عنا ان رسول اللّه (ص) نهى ان يضاف الخصم الا و معه خصمه((21))، آيا تو طرف دعوا هستى؟ گفت: بلى. امام فرمود: از خانه من بيرون شو، پيامبر (ص) از ميهمان كردن يك طرف دعوا نهى كرد مگر آنكه طرف ديگر همراهش باشد.
10. علنى بودن محاكمه:
يكى ديگر از اصول قضاوت، نزد امام على(ع) علنى بودن محاكمات است. در سيره آن حضرت نيز چنين مى بينيم، او در مسجدقضاوت مى كرد و در مسجد كوفه جايگاهى داشت به نام دكة القضاء. وى به شريح قاضى نيز دستور داد چنين كند، چون شنيده بود كه شريح در خانه خود قضاوت مى كند، فرمود:
يا شريح اجلس في المسجد فانه اعدل بين الناس انه وهن بالقاضى ان يجلس في بيته((22))، اى شريح، (براى قضاوت) در مسجد بنشين، اين ميان مردم عادلانه تر است، براى قاضى سبك است كه در خانه اش قضاوت كند.
11. سهولت قضاوت و سرعت اجرا:
سهولت قضاوت و سرعت اجرا و حذف تشريفات و تعقيداتى كه موجب فوت وقت و از دست رفتن فرصت و ضرر اطراف دعوا و بى اثر شدن قضاوت و اجراى حدود در جامعه مى شود، يكى از مهم ترين اصول قضاوت نزد امام(ع) است. اين اصل، هم در قضاوتهاى آن حضرت آشكار است و هم در فرمان ها و سخنان خود با تاكيد مى فرمود: در اجراى حدود هيچ مهلتى روا نيست. همواره قضات رافرمان مى داد كه در ستاندن حقوق مردم از كسانى كه امروز و فردا مى كنند و حقوق ديگران را به تاخير مى اندازند، شتاب كنند.
سلمة بن كهيل در كلامى مى گويد:
على(ع) به شريح گفت: انظر الى اهل المعك و المطل و دفع حقوق الناس من اهل المقدرة واليسار ممن يدلى باموال المسلمين الى الحكام، فخذ للناس بحقوقهم منهم و بع فيها العقار و الديار، فانى سمعت رسول اللّه (ص) يقول: مطل المسلم الموسر ظلم للمسلم((23))، بر قدرتمندان توانگرى كه در اداى اموال و حقوق مردم امروز و فردا مى كنند و اموال مردم را نزد حكام مى فرستند، نظارت كن و حقوق مردم را از آنان بگير و اگر ملك و خانه اى دارند بفروش و حقوق مردم را ادا كن. از پيامبر (ص) شنيدم كه مى فرمود: امروز و فردا كردن مسلمان توانگر نسبت به پرداخت حقوق مردم، ظلم به مسلمانان است.
12. نظارت بر قضاوت قاضيان:
امام(ع) در عهدنامه مالك اشتر فرمان مى دهد كه بر قضاوت قاضيان نظارت شود، ايشان مى فرمايد: ((اكثر تعاهدقضائه....))((24)).
در روايتى از امام صادق(ع) آمده است:
قال اميرالمؤمنين: يداللّه فوق راس الحاكم ترفرف بالرحمة فاذا حاف وكله اللّه الى نفسه((25))، اميرالمؤمنين فرمود: دست خدا بالاى سر قاضى به رحمت بال مى زند، هر گاه قاضى بى عدالتى ورزد، خداوند او را به خودوامى گذارد.
در حديث ديگرى آمده است كه امام على(ع) به رفاعه قاضى خود در اهواز مى گويد:
لاتقض و انت غضبان ولامن النوم سكران((26))، در حال خشم و خواب آلودگى قضاوت نكن.
در حديثى ديگر خطاب به شريح مى فرمايد:
لاتقعدن في مجلس القضاء حتى تطعم((27))، تا غذا نخورده باشى بر مسند قضاوت منشين.
باز در حديثى ديگر آمده است:
اميرالمؤمنين(ع) ابوالاسود دوئلى را به قضاوت گماشت سپس او را عزل كرد. ابوالاسود گفت: نه جنايتى كردم و نه خيانتى مرتكب شدم، چرا مرا عزل كردى؟ امام فرمود:
انى رايت كلامك يعلو على كلام الخصم، ديدم سخن تو از سخن خصم بالاتر مى رود.((28))
13. فلسفه مجازات از ديدگاه امام:
پژوهشگر در تجربه قضايى امام على(ع) به وجود فلسفه اى خردمندانه براى مجازات پى مى برد. فلسفه مجازات از مباحث مهم پژوهش هاى جنايى معاصر است. نزد امام(ع) كيفر به معناى آزار رسانى به مجرم و يا تحقير او نيست، بلكه به معناى تهذيب و اصلاح مجرم است. سياست قانونگذارى كيفرى و نيز اجراى كيفرها بايد بر اين اساس و در اين چارچوب، تعريف شود. همچنين در تجربه قضايى امام على(ع) فلسفه و هدف ديگرى براى مجازات وجود دارد و آن اصلاح جامعه و باز داشتن ديگران از ارتكاب جرم است،اين هدف، اقتضا دارد برخى از حدود و مجازات ها، علنى اجرا شود. از فروع اين اصل، مساله سقوط مجازات است به واسطه توبه واصلاح شدن مجرم قبل از دست يابى به اوست، بلكه اين اصل در عفو مجرم حتى اگر پس از دستگيرى توبه كند نيز تاثير دارد. باز ازفروع اين اصل، روايتى است از امام على(ع) كه فرمود:
لا اقيم على رجل حدا بارض العدو حتى يخرج منها مخافة ان تحمله الحمية فيلحق بالعدو،((29)) در سرزمين دشمن، بر كسى حد جارى نمى كنم تا از آن بيرون رود، زيرا بيم آن مى رود كه شخص مجرم بر اثر تعصب به دشمن ملحق شود.
در زمينه فلسفه تربيتى مجازات، قضاوتى از امام على(ع) نقل شده كه در نوع خود بى مانند است. اين قضاوت در روايات بسيارى نقل شده است از جمله روايتى كه حذيفة بن منصور از امام صادق(ع) نقل كرده است:
قال: اتي اميرالمؤمنين(ع) بقوم سراق قد قامت عليهم البينة و اقرو بالسرقة، قال: فقطع ايديهم ثم قال: يا قنبر ضمهم اليك فداو كلومهم واحسن القيام عليهم، فاذا برئوا فاعلمنى. فلما برئوا اتاه فقال: يا اميرالمؤمنين القوم الذين اقمت عليهم الحدود قد برئت جراحاتهم فقال:اذهب فاكس كل رجل منهم ثوبين و اتني بهم ،قال: فكساهم ثوبين و اتى بهم في احسن هيئة متردين مشتملين، كانهم قوم محرمون، فمثلوابين يديه قياما، فاقبل على الارض ينكتها باصبعه مليا، ثم رفع راسه اليهم فقال: اكشفوا ايديكم ثم قال: ارفعوا رؤوسكم الى السماء فقولوا:اللهم ان عليا قطعنا ففعلوا ،فقال: اللهم على كتابك و سنة نبيك، ثم قال لهم: يا هؤل آء ان تبتم، استلمتم ايديكم و ان لا تتوبوا الحقتم بها، ثم قال: يا قنبر خل سبيلهم واعط كل واحد منهم مايكفيه الى بلده((30))، امام صادق(ع) فرمود: گروهى دزد را نزد اميرالمؤمنين(ع) آوردند كه بينه عليه آنان اقامه شده و خود نيز به سرقت اعتراف كرده بودند.دست آنان را قطع كرد سپس به قنبر فرمود: ايشان را با خود ببر و زخمشان را مداوا و خوب از ايشان نگهدارى كن و هر گاه خوب شدند مرا آگاه كن. چون خوب شدند قنبر نزد امام آمد و گفت: اى اميرالمؤمنين، گروهى كه بر آنان حد جارى كرده بودى، زخمهايشان خوب شد. امام فرمود: برو به هر كدام از آنان دو پيراهن بپوشان و نزد من بياور. قنبر به هر كدام دو پيراهن پوشيد و آنان را در هياتى بسيار نيكو و آراسته كه گويى احرام پوشيده بودند، نزد امام آورد. آنان در برابر امام ايستادند و امام نگاهش را به زمين انداخت و باانگشتش به آرامى خاك را جابه جا مى كرد، سپس سر خود را به جانب آنان بلند كرد و فرمود: دست هاى خود را بيرون آوريد، سپس فرمود: سر خود را به آسمان بلند كنيد و بگوييد: خدايا، على دست ما را قطع كرد، آنان نيز چنين كردند. امام فرمود: خدايا اين كار به حكم كتاب تو و سنت پيامبرت بود. سپس به آنان گفت: اگر توبه كرديد، دست هايتان را سالم (از آتش) نگه داشته ايد و اگر توبه نكنيد،خود شما نيز به دست هايتان ملحق خواهيد شد. پس از آن به قنبر فرمود: آزادشان كن تا بروند و به هر يك مالى بده كه آنان را به شهرشان برساند.
روايات بسيارى از اين قبيل وجود دارد كه با اين اصل مهم در سياست كيفرى، مرتبط است.
14. برائت متهم قبل از اثبات محكوميت او:
اين نيز اصلى ديگر از اصول قضايى نزد امام على(ع) به ويژه در موارد حقوق اللّه است. در اين موارد، حد با شبهه رفع مى شود و جز بابينه، حد اجرا نمى شود و متهم ملزم به سوگند نيست.
امام(ع) مى فرمايد: ((لا يمين في الحد))((31)) در حد، سوگند نيست، بلكه متهم تا با بينه حد بر او اثبات نشود، بى گناه شمرده مى شود. سه نفر نزد حضرت آمدند و عليه كسى گواهى به زنا دادند، به آنان فرمود:شاهد چهارم كجاست؟ گفتند: هم اينك مى رسد، امام(ع) فرمود: ايشان را حد قذف بزنيد.
15. اخلاق قضايى:
امام در قضاوت هاى خود، با ديگران مهربان و نرم خو بود، خود را با آنان برابر مى دانست، ياريگر ناتوانان بود، اما در همين وقت نسبت به خود و خاندان و اطرافيان و فرماندارانش، سختگير بود. اين از مهم ترين اصول عدالت قضايى است.
از طرفى به فرماندار خود در مصر، محمدبن ابى بكر مى نويسد:
واذا انت قضيت بين الناس فاخفض لهم جناحك ولين لهم جانبك و ابسط لهم وجهك و آس بينهم في اللحظ و النظر حتى لايطمع العظماء فى حيفك لهم و لا يياس الضعفاء من عدلك عليهم((32))، هر گاه ميان مردم به قضاوت مى نشينى در برابر آنان فروتن و نرمخو باش، چهره ات را با ايشان گشاده دار و توجه و نگاهت به آنان يكسان باشد تا بزرگان در تمايل تو به خودشان طمع نورزند و ضعيفان از عدل تو بر خودشان نااميد نگردند.
و در جايى ديگر مى فرمايد:
انصف الناس من نفسك((33))، خود را با مردم برابر بدانيد.
و باز مى فرمايد:
الذليل عندي عزيز حتى آخذ الحق له و القوى عندي ضعيف حتى آخذ الحق منه((34))، ذليل نزد من عزيز است تا حق او را بگيرم و قوى نزد من ضعيف است تا حق ديگران را از او باز ستانم.
از طرفى ديگر، با خودش و با كاتبش رفتارى سختگيرانه دارد.
على ابن ابى رافع، كاتب آن حضرت و خزانه دار بيت المال مى گويد:
از طرف على بن ابى طالب ،خزانه دار بيت المال و كاتب او بودم، در بيت المال گردن بند مرواريدى بود كه از جنگ بصره به دست آمده بود. دختر اميرالمؤمنين نزد من فرستاد كه شنيدم در بيت المال گردن بند مرواريدى هست كه در اختيار توست، مى خواهم براى آرايش عيد قربان آن را عاريه بگيرم. من پيام فرستادم آيا آن را به عنوان عاريه مضمونه مى خواهى كه باز گردانى؟ گفت: آرى، عاريه مضمونه كه پس از سه روز باز گردانم. گردن بند را به او دادم، اميرالمؤمنين گردن بند را نزد دخترش ديد و آن را شناخت، به او گفت:اين را از كجا آورده اى؟ دختر گفت: آن را از على بن ابى رافع خزانه دار بيت المال، عاريه گرفتم براى آرايش در روز عيد، سپس آن راباز مى گردانم.
اميرالمؤمنين مرا خواست، نزد او رفتم، گفت: اى پسر ابو رافع آيا به مسلمانان خيانت مى كنى؟ گفتم: پناه بر خدا از خيانت به مسلمانان.گفت: چگونه گردن بندى كه جزو بيت المال مسلمانان است، بدون اذن من و رضايت آنان به دختر اميرالمؤمنين عاريه دادى؟ گفتم: يااميرالمؤمنين: او دختر تو بود و آن را از من عاريه خواست، من نيز آن را به عنوان عاريه مضمونه به او عاريه دادم كه باز گرداند، من ضامن آن هستم و بر من است كه آن را سالم به جاى خود برگردانم. فرمود: آن را همين امروز به جاى خود برگردان و اگر مثل اين كاررا تكرار كنى، تو را مجازات خواهم كرد. سپس فرمود: اگر دختر من اين گردن بند را به صورت عاريه مضمونه نگرفته بود، به خداسوگند نخستين هاشمى مى بود كه دست او را به جرم سرقت قطع مى كردم. اين سخن امام به دخترش رسيد، دختر امام به او گفت:يااميرالمؤمنين، من دختر تو و پاره اى از وجود تو هستم، چه كسى از من به پوشيدن اين گردن بند سزاوارتر است؟ اميرالمؤمنين به اوفرمود: اى دختر على بن ابى طالب، خود را از حق دور مكن، آيا همه زنان مهاجران در اين عيد، با چنين گردن بندى آرايش كرده بودند؟ ابن ابى رافع مى گويد: گردن بند را از دختر اميرالمؤمنين گرفتم و به جاى خود باز گرداندم((35)).
آنچه عرضه شد گوشه اى از يادگارهاى اميرالمؤمنين در عرصه قضاوت بود. سلام خدا بر تو اى صداى عدالت در زمين، اى فريادمظلومان در برابر ظالمان، سلام خدا بر تو روزى كه زاده شدى، روزى كه در محرابت شهيد عدل خود شدى، روزى كه همراه پيامبر(ص) برانگيخته خواهى شد تا ترازوى عدالت در روز حساب باشى و اعمال بندگان با ولايت و محبت و راه تو، سنجيده شود.والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.
نوشته حاضر ترجمه متن سخنرانى آيت اللّه سيدمحمود هاشمى شاهرودى است كه در سال 1381 در كنفرانس ((الامام على العطاءالحضارى المتواصل)) در شهر دمشق ايراد شد.
امام علي(ع)اصول قضاوت
در اين بخش ميتوانيد در مورد تمامي مسائل مرتبط با حقوق و قضا به بحث بپردازيد
مدیران انجمن: رونین, شوراي نظارت
- پست: 1921
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۹, ۵:۴۵ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 6415 بار
- سپاسهای دریافتی: 11867 بار
امام علي(ع)اصول قضاوت
مائیم که از پادشهان باج گرفتیم
زان پس که از ایشان کمروتاج گرفتیم
اموال وخزائنشان تاراج گرفتیم
مائیم که از دریا امواج گرفتیم
شاهنشاه بزرگ ایران نادرشاه افشار
زیبنده یک رونین زیبا مردن است، آن رونینی که هر دم آماده مرگ نباشد، ناگزیر مرگی ناشایست برایش پیش می آید.
زان پس که از ایشان کمروتاج گرفتیم
اموال وخزائنشان تاراج گرفتیم
مائیم که از دریا امواج گرفتیم
شاهنشاه بزرگ ایران نادرشاه افشار
زیبنده یک رونین زیبا مردن است، آن رونینی که هر دم آماده مرگ نباشد، ناگزیر مرگی ناشایست برایش پیش می آید.
ارسال پست
تعداد پست ها:1
• صفحه 1 از 1
پرش به
- بخشهاي داخلي
- ↲ اخبار و قوانين سايت
- ↲ سوالات، پيشنهادات و انتقادات
- ↲ مرکز جوامع مجازي - CentralClubs Network
- ↲ سرويس ميزباني وب - CentralClubs Hosting
- ↲ مجله الکترونيکي مرکز انجمنهاي تخصصي
- بخش تلفن همراه
- ↲ نرم افزار تلفن همراه
- ↲ Symbian App
- ↲ Android App
- ↲ Windown Phone App
- ↲ iOS App
- ↲ JAVA Mobile App
- ↲ بازيهاي تلفن همراه
- ↲ Symbian Games
- ↲ Android Games
- ↲ iOS Games
- ↲ Windows Phone Games
- ↲ JAVA Mobile Games
- ↲ گوشيهاي تلفن همراه
- ↲ Sony
- ↲ Samsung
- ↲ GLX
- ↲ Dimo
- ↲ Huawei
- ↲ Motorola
- ↲ Nokia
- ↲ گوشيهاي متفرقه
- ↲ سرگرميهاي تلفن همراه
- ↲ خدمات و سرويسهاي مخابراتي
- ↲ تازه ها و اخبار تلفن همراه
- ↲ مطالب كاربردي تلفن همراه
- ↲ متفرقه در مورد تلفن همراه
- ↲ سوالات و اشکالات تلفن همراه
- بخش كامپيوتر
- ↲ نرم افزار كامپيوتر
- ↲ گرافيک و طراحي کامپيوتري
- ↲ طراحي صفحات اينترنتي
- ↲ سوالات و اشکالات نرم افزاري
- ↲ برنامه نويسي
- ↲ C Base Programming
- ↲ Dot Net Programming
- ↲ Web Programming
- ↲ Other Programming
- ↲ Software Engineering
- ↲ Java Programming
- ↲ Database Programming
- ↲ سخت افزار كامپيوتر
- ↲ امنيت و شبكه
- ↲ امنيت
- ↲ شبکه
- ↲ تازه ها و اخبار دنياي کامپيوتر
- ↲ مطالب كاربردي كامپيوتر
- ↲ متفرقه در مورد کامپيوتر
- بخش هوا فضا
- ↲ نيروي هوايي ايران
- ↲ متفرقه درباره نیروی هوایی
- ↲ نیروی هوایی و سازندگی
- ↲ حماسه و حماسه آفرینان نيروي هوايي
- ↲ تیزپروازان در بند
- ↲ شهدا و جانباختگان نیروی هوایی
- ↲ عملیاتهاي نيروي هوايي
- ↲ دستاوردها و اخبار نيروي هوايي
- ↲ تاریخچه نیروی هوایی در ایران
- ↲ هوانيروز ايران
- ↲ حماسه و حماسه آفرينان هوانيروز
- ↲ شهدا و جانباختگان هوانيروز
- ↲ دستاوردها و اخبار هوانيروز
- ↲ هواپيماها
- ↲ هواپيماهاي نظامي
- ↲ هواپيماهاي غير نظامي
- ↲ هواپيماهاي بدون سرنشين
- ↲ بالگردها
- ↲ بالگردهاي نظامي
- ↲ بالگردهاي غير نظامي
- ↲ بالگردهاي بدون سرنشين
- ↲ اخبار بالگردها
- ↲ تسليحات هوايي
- ↲ موشكهاي هوا به هوا
- ↲ موشكهاي هوا به زمين
- ↲ موشکهاي دريايي
- ↲ موشکهاي زمين به هوا
- ↲ موشکهاي زمين به زمين
- ↲ ديگر مباحث هوانوردي
- ↲ الکترونيک هواپيمايي
- ↲ موتورهاي هوايي
- ↲ شبيه سازهاي پرواز
- ↲ گالري تصاوير هوافضا
- ↲ تصاوير هواپيماهاي جنگنده
- ↲ کليپهاي هوايي
- ↲ تصاوير هواپيماهاي بمب افکن
- ↲ تصاوير هواپيماهاي ترابري
- ↲ تصاوير هواپيماهاي مسافربري
- ↲ تصاوير هواپيماهاي شناسايي
- ↲ تصاوير بالگردهاي نظامي
- ↲ تصاوير بالگردهاي غير نظامي
- ↲ تصاوير نمايشگاههاي هوايي
- ↲ تصاوير متفرقه هوايي
- ↲ انجمن نجوم
- ↲ منظومه شمسي
- ↲ كيهانشناسي
- ↲ گالري تصاوير نجوم
- ↲ اخبار نجوم
- ↲ اخبار هوافضا و هوانوردي
- ↲ مدرسه هوانوردي
- ↲ كتابخانهي هوا فضا
- ↲ متفرقه در مورد هوا فضا
- بخش جنگ افزار
- ↲ ادوات زميني
- ↲ ادوات زرهي
- ↲ تجهيزات انفرادي
- ↲ تسليحات سنگين و توپخانهاي
- ↲ خودروهاي نظامي
- ↲ تسليحات ضد زره
- ↲ ادوات دريايي
- ↲ ناوهاي هواپيمابر
- ↲ ناوشکنها
- ↲ رزم ناوها
- ↲ ناوچهها
- ↲ زيردرياييها
- ↲ تجهيزات و تسليحات دريايي
- ↲ ساير ادوات دريايي
- ↲ گالري تجهيزات و ادوات دريايي
- ↲ اخبار ادوات دريايي
- ↲ اخبار نظامي
- ↲ گالري نظامي
- ↲ متفرقه در مورد جنگ افزار
- بخش دفاع مقدس
- ↲ حماسه دفاع مقدس
- ↲ تخريب و خنثي سازي
- بخش خودرو و وسايل نقليه
- ↲ مباحث فنی و تخصصی خودرو
- ↲ معرفي خودرو
- ↲ تازهها و اخبار خودرويي
- ↲ گالري خودرو
- ↲ متفرقه وسايل نقليه
- بخش پزشکي
- ↲ پزشكي و درمان
- ↲ پزشکي
- ↲ سوال پزشکي
- ↲ بهداشت
- ↲ بهداشت عمومي
- ↲ بهداشت مواد غذايي
- ↲ لوازم آرايشي و بهداشتي
- ↲ متفرقه در مورد پزشکي
- ↲ روانشناسي و روان پزشكي
- بخش فرهنگ، تمدن و هنر
- ↲ فرهنگي هنري
- ↲ شعر و ادبيات
- ↲ فيلم و سينما
- ↲ هنرهاي نمايشي
- ↲ فرهنگ هنرهاي نمايشي
- ↲ موسيقي
- ↲ عكس و نقاشي
- ↲ تاريخ، فرهنگ و تمدن
- ↲ تاريخ ايران
- ↲ تاريخ جهان
- ↲ فلسفه
- ↲ زبانهاي خارجي
- ↲ زبان انگليسي
- ↲ زبان اسپانيايي
- ↲ هنر آشپزي
- بخش علم، فناوري و آموزش
- ↲ انجمن علم و فناوري
- ↲ انجمن آموزش
- ↲ کتاب و فرهنگ مطالعه
- ↲ دانش عمومی
- ↲ کنکور و دانشگاه
- ↲ جامعه شناسي
- ↲ خانواده
- ↲ متفرقه جامعه شناسي
- ↲ حقوق و قضا
- ↲ علوم
- ↲ فيزيک
- ↲ شيمي
- ↲ رياضي
- ↲ متالورژي
- ↲ پليمر
- ↲ علوم کشاورزي
- ↲ گياهان زراعي و باغي
- ↲ گياهان دارويي
- ↲ طبیعت و محیط زیست
- ↲ زيست شناسي
- ↲ عمران
- ↲ بتن و سازههاي بتني
- ↲ معماري و شهرسازي
- ↲ سبکها و مشاهير معماري
- ↲ شهرسازي
- ↲ معماري داخلي
- ↲ معماري منظر
- بخش الکترونيک و رباتیک
- ↲ مفاهیم اولیه و پایه در الکترونیک
- ↲ نرم افزارهای کمکی الکترونیک
- ↲ مدارهای مجتمع
- ↲ سوالات و پرسشهای مفاهیم پایه
- ↲ مدارات ساده و آسان
- ↲ مدارهای آنالوگ و دیجیتال
- ↲ شبیه ساز و طراحی مدار
- ↲ مدارات صوتی
- ↲ مدارات، منابع تغذیه سویچینگ و اینورتوری
- ↲ مدارات مخابراتی
- ↲ میکروکنترلرهای AVR
- ↲ آموزش و مثالها AVR
- ↲ طرح آماده و کامل شده AVR
- ↲ میکروکنترلرهای ARM
- ↲ سایر میکروکنترولرها و پردازندهها
- ↲ سایر میکروکنترلرها
- ↲ مدار مجتمع برنامه پذیر FPGA
- ↲ رباتیک
- ↲ اخبار و مصاحبه ها در رباتیک
- ↲ آموزش و مقالات رباتیک
- ↲ پروژهها تکمیل شده رباتیک
- ↲ مدارها و مکانیک در رباتیک
- ↲ رباتهای پرنده
- ↲ برق و الکترونیک عمومی
- ↲ تعمیر لوازم برقی
- ↲ اخبار برق و الکترونیک
- بخش بازيهاي رايانهاي
- ↲ بازيهاي رايانهاي
- ↲ كنسولهاي بازي
- ↲ PSP
- ↲ اخبار بازيها
- بخش تجاري اقتصادي
- ↲ بخش اقتصادی و مالی
- ↲ تجارت آنلاين
- ↲ بورس
- ↲ تحلیل و سیگنال روز
- ↲ کار آفرینی
- بخشهاي متفرقه
- ↲ بخش ويژه
- ↲ ساير گفتگوها
- ↲ صندلي داغ
- ↲ اخبار و حوادث
- ↲ انجمن ورزش
- ↲ آکواريوم و ماهيهاي زينتي
- ↲ معرفي سايتها و وبلاگها