نقد فيلمهاي هاليوود..

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه‌ي مباحث فيلم و سينما به بحث بپردازيد

مدیر انجمن: شوراي نظارت

Major
Major
پست: 205
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵, ۱۰:۲۱ ب.ظ
محل اقامت: www.aerospacetalk.ir
سپاس‌های دریافتی: 37 بار
تماس:

پست توسط Tomcattter »

Fantastic Four

چهار شگفت انگیز

تصویر

کارگردان: تیم استوری. فیلمنامه: مایکل فرانس، مارک فراست بر اساس شخصیت های داستان مصور جک کربای. مدیر فیلمبرداری: الیور وود. تدوین: ویلیام هوی. موسیقی: میری بن آری، جان آتمن. طراح صحنه: بیل بائس. بازیگران: یوآن گروفاد(رید ریچاردز)، جسیکا آلبا( سو استورم)، کریس اوانز(جانی استورم)، مایکل چیکلیس(بن گریم)، جولین مک ماهون(ویکتور وان دوم). 106 دقیقه . محصول 2005 آمریکا، آلمان

دکتر رید ریچاردز، فضانورد و دانشمند، بزرگ ترین آرزویش سفر به مرکز توفانی متشکل از پرتوهای کیهانی است. او یقین دارد در این سفر پاسخ بسیاری از سوال هایش درباره علم ژنیتیک را خواهد یافت.اما پروژه در حال تعطیل شدن است، تا این که سر و کله یکی از دوستان دوران تحصیل اش به نام ویکتور وان دوم پیدا می شود و کمک لازم برای ادامه پروژه را در اختیار او می گذارد.

در این سفررید توسط گروهی از دوستان و همکارانش شامل سو استورم دوست دخترش و برادر او جان استورم و بن گریم همراهی می شود. سفر بدون حادثه و مشکل آغاز می شود، اما رید خیلی زود در می یابد که در محاسبه سرعت توفان کیهانی که هر لحظه نزدیک تر می شود، اشتباه کرده است و به زودی گروه با حادثه ای که تمام زندگی شان را عوض می کند ؛ روبرو می شوند.در اثر پرتو های کیهانی ژن های تمامی اعضای گروه دچار آسیب جدی شده و در بازگشت به زمین همگی شروع به نشان دادن توانایی ها و ویژگی های خارق العاده ای می کنند. پس از مدتی نیت های پلید ویکتور وان دوم آشکار می شود و گروه که نام فانتاستیک فور را بر خود گذاشته با تکیه بر قدرت های به دست آمده با او وارد جنگ می شوند.

چرا باید دید؟
نزدیک به چهل سال است که این قصه مصور مارول بسیاری را شیفته خود کرده و حتی بسیاری عقیده دارند که فانتاستیک فور بهترین قصه مصوری است که تاکنون نوشته شده است. دلیل این محبوبیت وجود روابط عاطفی میان شخصیت های اصلی است که آنها را به یک خانواده شبیه می سازد. این یکی از ویژگی های بارز آثار مارول است که قهرمانان آن در عین داشتن قدرت های خارق العاده، در یک محیط عادی به سر می برند و زندگی های معمولی هم دارند و گاه دچار خلاء عاطفی هم می شوند.

اما چرا تا امروز این قصه محبوب به فیلم برگردانده نشده است؟ پاسخ ساده است؛ چون بر خلاف سوپرمن و مرد عنکبوتی تعداد شخصیت های محوری بیشتری دارد و در نتیجه نیازمند جلوه های ویژه خاص تر و بیشتری است. البته در سال 1994 اولین برگردان سینمایی از فانتاستیک فور ساخته شد، اما هرگز به نمایش در نیامد .البته هدف کمپانی تولید کننده بیشتر حفظ حقوق اثر بود، چون در قرارداد ذکر شده بود که در طول مدت معینی فیلم باید تولید شود ، در غیر این صورت قرارداد فسخ خواهد شد. بنابر این فیلم با بازیگران و عواملی دست چندم ساخته و بایگانی شد. دلیل عمده دیگر نبود امکانات فنی برای خلق جلوه های ویژه خاصی بود که قصه به آنها نیاز داشت و در آن زمان هنوز ابداع نشده بود. از این رو فیلم کمپانی تولید کننده صبر کرد و امروز با فیلمی روبرو هستیم که بیش از 900 صحنه با جلوه های ویژه دارد و جزو محصولات شاخص تاریخ سینما از جهت فنی به شمار می رود.

اما درباره کارگردان سیاه پوست فیلم ، تیم استوری، که تا امروز دو فیلم نیمه موفق به نام های آرایشگاه و تاکسی(بازسازی تاکسی فرانسوی) را در کارنامه اش دارد. هر دو فیلم و باقی فیلم های استوری با حضور بازیگران سیاه پوست و خاص آنها تولید شده بود و این طور که پیداست تهیه کنندگان فیلم فانتاستیک فور در او این توانایی را کشف کرده اند که می تواند این پروژه گران قیمت را به منزل برساند. پس تماشای این فیلم به علاقمندان قصه های مصور مارول اکیداً توصیه می شود، چون خالق اصلی قصه، استن لی، نیز نقش کوتاهی-یک پستچی- در فیلم بازی کرده است.
براي غلبه بر ظلمت كافي است چراغ روشن كنيم ، چون نمي توان ظلمت را روشن كرد .
*****
سایت مرجع هوانوردی و هوافضای پارسی
[External Link Removed for Guests]
*****
وبلاگ من
[External Link Removed for Guests]
Major
Major
پست: 205
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵, ۱۰:۲۱ ب.ظ
محل اقامت: www.aerospacetalk.ir
سپاس‌های دریافتی: 37 بار
تماس:

پست توسط Tomcattter »

stealth

هواپیمای رادار گریز

به علاقمندان هواپیما دیدن این فیلم رو توصیه میکنم فیلم جالبی هستش :razz:

تصویر

کارگردان: راب کوهن. فیلمنامه: دبلیو. دی. ریختر. مدیر فیلمبرداری: دین سملر. تدوین: استیون ریوکین. موسیقی: BT. طراح صحنه: جاناتان لی، مایکل ریوا. بازیگران: جاش لوکاس(ستوان بن گانون)، جسیکا بیل(ستوان کارا وید)، جمی فاکس(ستوان هنری پورسل)، سام شپرد(سروان جورج کامینگز)، ریچارد راکسبرگ(دکتر کیت اوربیت). ١٢١ دقیقه. محصول ٢٠٠٥ آمریکا.
داستان در آینده نزدیک اتفاق می افتد. یک هواپیمای جت جنگی رادار گریز برای پرواز آزمایشی به یک ناو هواپیما بر فرستاده می شود. قرار است تیم سه نفره – گانون، کارا وید، هنری پورسل - هواپیمای جدید را آزمایش کنند. فرمانده شان خبر پیوستن عضو جدیدی به گروه را به آطلاع شان می رساند: کامپیوتری به نام ادی که مجهز به هوش مصنوعی و قادر به هدایت هواپیماست. اما پس از گذشت زمانی کوتاه هواپیما با اراده ادی به راه می افتد و زمینه را برای شروع یک جنگ مهیا می کند. حال ماموریت این سه خلبان آزمایشی برگزیده ارتش متوقف کردن همکارشان ادی است.

چرا باید دید؟
راب کوهن متخصص فیلم های اکشن است که در سال های اخیر با ساختن سریع و خشمگین و XXX موفقیت های مالی بزرگی کسب کرده است. راب کوهن این بار به جای جاده های شهری و بیابانی ، آسمان را برای ترک تازی هنرپیشگانش انتخاب کرده و برای افزایش هیجان از دست اندازی به جلوه های ویژه بصری گران قیمت هم غافل نمانده ،حتی برای واقعی نمایی بیشتر دست به دامان طراحان واقعی هواپیماهای جنگی شده است.

البته برای جدی تر شدن قصه شباهت هایی میان ادی و هال(کامپیوتر هوشمند ٢٠٠١، یک ادیسه فضایی) به فیلمنامه افزوده شده و همین برای بینندگان حرفه ای خالی از تفریح نیست. هواپیمای رادار گریز غیر از جلوه های ویژه اش، مقادیر زیادی انفجارها و مانورهای هوایی، هیچ چیز ویژه دیگری ندارد، اما برای کسانی که شعارشان" اکشن باشه، کوفت باشه" غفلت از تماشای آن غفلتی غیر قابل بخششی محسوب می شود.
براي غلبه بر ظلمت كافي است چراغ روشن كنيم ، چون نمي توان ظلمت را روشن كرد .
*****
سایت مرجع هوانوردی و هوافضای پارسی
[External Link Removed for Guests]
*****
وبلاگ من
[External Link Removed for Guests]
Incredible Poster
Incredible Poster
نمایه کاربر
پست: 3047
تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۹:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 58 بار
سپاس‌های دریافتی: 384 بار
تماس:

پست توسط Farhad3614 »

سلام Tomcattter دوست عزیز ممنون از همکاری شما همچنین شما دوست عزیز PARSA2001 :)
==========================================

تاریخچه نارنیا : شیر, جادوگرو کمد لباس
تصویر

بازیگران : Tilda Swinton ( جادوگر سفید) , James McAvoy ( آقای تامنوس) , William Meseley ( پیتر) , Skandar Keynes ( ادموند) , Anna Popplewll ( سوزان) , Georgie Helnes ( لوسی)
کارگردان: Andrew Adamson
تاریخ اکران :9 دسامبر 2005
استدیو: والت دیزنی
نوع فیلم : اکشن/ماجرایی
درجه بندی سنی PG
مدت زمان نمایش : 2 ساعت و 12 دقیقه

تصویر
تصویر

فکر کنم سریال این فیلم را قبلا ایران میگذاشت دیده اید تاریخچه نارنیا : شیر.جادوگرو کمدلباس  یکی از هفت کتاب سی اس لوئیس  است که به فیلم تبدیل شده البته کتابهای دیگرش هم به سریال تبدیل شده اند ولی معروفترین آنها همین تاریخچه نارنیا : شیر.جادوگرو کمد لباس ( فروش هفتگی 6 میلیون و فروش کلش 271 میلیون الان هست ) هست.

تصویر

فیلم داستان عالی هست البته با داستان کتابش یه مقداری فرق داره در مورد جلوه های ویژه اش هم باید به خیلی از موجودات فیلم بیشتر پرداخته میشد. مثلا به جنرال اتمال وعقابها کمی غیر واقعی به نظر میرسیدند ولی دراصلان عالی بود. یکی از بهترین بخش فیلم موسیقی متن ( ویلیامز) بود که فکر کنم حتما جایزه اسکار رو ببره فیلم برداری فیلم هم عالی بود مخصوصا در صحنه های جنگ . بیشتر فیلمبرداری فیلم در نیوزلند و چک انجام شده.

تصویر

داستانش هم در مورد چهار کودک هست که پدرشان را در جنگ جهانی دوم  از دست داده اند و مادرشان برای در امان ماندن از خطر بمباران جنگ جهانی آنها را به خانه پرفسوری در یکی از روستاها می فرستد ( کجاشو نمی دونم ) . آنها در روز دوم اقامت به بازی قایم موشک ( باشک) می پردازند که در حین بازی کمدی را پیدا می کنند که به سرزمین نارنیا راه دارد سرزمینی که توسط جادوگرسفید اداره می شودکه از وقتی حاکم شده نارنیا را در زمستان ابدی فرو برده  و اصلان که قبلا حاکم این سرزمین بوده و قصد پس گرفتن آن را دارد. از آنجا که ادموند توسط جادوگر زندانی می شود پیتر و لوسی و سوزان مجبور می شوند در نارنیا بمانند و از اصلان برای آزادی ادموند کمک بگیرند....

==================================================================================

Silent Hill

تصویر

تپه سکوت

بازیگران :  Radha Mitchell, Sean Bean, Laurie Holden, Deborah Kara Unger, Jodelle Ferland
کارگردان: Christophe Gans
تاریخ اکران :21 اپریل 2006
استدیو: TriStar Pictures
نوع فیلم : اکشن/معمایی/ ترسناک
درجه بندی سنی : -
مدت زمان نمایش :  -

تصویر

تصویر

بازی ترسناک و پر طرفدار سایلنت هیل هم فیلم شد ولی این یکی مثل بلاد رین نمیشه (افتضاح بود)خبر های خوشایندی رسیده که کمپانی کونامی بر کیفیت و ساخت فیلم نظارت داره همچنین اقای akira yomaoke  آهنگ ساز سری بازی های سایلنت هیل در آهنگ سازی فیلم نقش دارن من در تریلر این فیلم شاهد بعضی از موجودات و شخصیت های منفی سری بازیهاش بودم شخصیت اول فیلم زن هست در هر صورت تریلرش واقعا قشنگ بود.

تصویر
تصویر
تصویر

=========================================================================
Incredible Poster
Incredible Poster
نمایه کاربر
پست: 3047
تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۹:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 58 بار
سپاس‌های دریافتی: 384 بار
تماس:

پست توسط Farhad3614 »

(Fight Club) باشگاه مشت زني

محصول امريكا , 1999
كارگردان : ديويد فينچر
تهيه كننده أرت لينسان , كان چفين . راس گريسان
فيلمنامه:جيم اولس ( بر اساس كتابي نوشته چاك پالانيوك
مدير فيمبرداري : جف كروننوث
موسيقي متن : دي داست بردرز
بازيگران : براد پيت ( تايلر داردن) _ ادوارد نورتون ( جك ) _ هلنا بونهام كارتر ( مارلا سينگر )
مدت زمان : 139 دقيقه
درجه نمايش : R

تصویر

شايد بشه گفت كه فيلم باشگاه مشت زني بيانگر اين جمله اي است كه تايلر داردن ( براد پيت ) در طول فيلم به زبان مي أورد .فضايي غريب براي انهدام خود .
باشگاه مشت زني فيلمي ديگر از ديويد فينچر كارگردان نو أمده و صاحب سبك سينماي أمريكاست كه با لحن أشناي فينچر ( لحني كه قبلا در هفت و بازي و اخيرا با فيام اتاق وحشت باهاش أشنايي داريم ) به بيان دل مشغوليها و خواسته هاي انسان امروز مي پردازد . انساني كه لذت غريب انهدام خود را راهي براي فرار از دنياي اطرافش ميیابد
خلاصه داستان :


فيلم با تصاويز عجيب و غريبي أغاز مي شود تصاوير و نماهاي نا اشنايي كه با موسيقي هماهنگ داست بردرز همراه شده و درست در لحظه اي كه ما از خودمون مي پرسيم اينجا ديگه جه جور جاييه از أن فضا به بيرون پرت مي شيم و پس از پيمودن طول يك اسلحه أنرا در داخل دهان مردي مردي مي نيم .
و از اين پس شاهد يك بازگشت به گذشته هستيم .

جك ( ادوارد نورتون ) كارگر ساده اي است كه زندگي ساده اي دارد و دچار كم خوابي است و از زندگي خود ناراضي به نظر مي رسد . براي رفع مشكل كم خوابي خود به روانپزشك مراجعه مي كند و پزشك او را به سوي يك مركز افراد سرطاني راهنمايي مي كند .
جك در أنجا به بازيابي زوحي خود مي پردازد و در اثر رفتن به أنجا دوباره مي تواند خواب راحتي داشته باشد .
درست زماني كه جك در حال بازيافتن ارامش خود است با دختري معتاد ( هلنا بونهام كارتر ) أشنا مي شود و تحت تاثير جذبه اساطيري دختر بار ديگر نا أرامي ها به سراغ او مي أيد .
جك كه به سبب شغلش دائما در خال پرواز است در يكي از سفرها به ظاهر با مردي به نام تايلر دردن ( براد پيت ) أشنا مي شود كه عقده ها و عقايد فروخورده جك را باز مي گويد . ( در واقع تايلر خويشتن مطلوب جك است كه توسط خود او خلق شده , در قسمت نقد درباره اين موضوع مفصلا توضيح مي دم ) .
تايلر مردي است كه به عنوان گارسون ور يك رستوران گران قيمت گار مي كند و در أنجا در غذاي مشتريان ادرار مي كند و شبها به عنوان مسئول پروژكتور تعدادي فريم پورنو را در ميان فيلمهاي خوانوادگي نمايش مي دهد .
و همين طور نوعي صابون كه از كيسه هاي زباله و چربي بدن ساخته شده با نام خود به مغازه ها مي فروشد.

پس از ملاقات با تايلر ما شاهد از بين رفتن خانه جك در يك انفجار هستيم و از اين به بعد ما شاهد انهدام خود خواسته جك هستيم .
جك با تايلر تماس مي گيرد و تايلر او را تزغيب مي كند كه خشم فرو خورده خود را در عمل نشان دهد .
پس از ملاقات دوباره جك با تايلر , تايلر از او مي خواهد كه او را بزند جك به اين درخواست پاسخ مثبت مي دهد و تايلر نيز او را مي زند و اين سر أغاز باشگاه مبارزه است .
جامعه اي مخفي كه مخصوص مردان است و تايلر به عنوان رهبر أنرا اداره مي كند .
جامعه اي كه قوانيي خاص خود را دارد " اولين قانون نبايد درباره باشگاه مبارزه با كسي حرف بزني "
جك به خانه تايلر نقل مكان مي كند . و ما از اين پس شاهد مبارزه جك بر ضد خويشتن خويشيم .
به نظر مياد كه أدمهاي اين باشگاه فقط با لت و پار شدن مي تونن به زنده بودن خودشون ايمان بيارن
با گذشت زمان بين جك و تايلور تعارض به وجود مي أيد .و روند ماجرا به گونه اي است كه جك چاره اي جز رها شدن از شر مخلوق خويش ندارد . هر چند اين كار أ، قدر ها هم راحت نيست .





نقد فيلم :
بررسي فيلمي از كارگرداني مثل ديويد فينجر به دقت خيلي زيادي نياز داره و اگه اين فيلم باشگاه مشت زني باشه كار خيلي سخت تر هم ميشه.
راستش قبل از اينكه اين نقد رو بنويسم نقد هاي مقتلفي درباره فيلم خوندم ولي تمامي نقدها به نظر مي رسه يه چيزي كم داره . چيزي كه تو بيشتر نقدها مورد توجه قرار گرفته خود باشگاه مبارزه و لت و پار كردن ادمهاست حتي بعضي ها از اين صحنه ها به عنوان ضحنه هايي براي جلب تماشاچي اسم بردند.
ولي من مي خوام از يك ديدگاه ديگه به اين فيلم نگاه كنم و اون جنبه از فيلم رو در نظر بگيرم كه كمتر بهش پرداخته شده و اون چگونگي و نحوه أفرينش شخصيت تايلر توسط جك و بررسي شخصيت پردازي جك است كه با بازي خيره كننده ادوارد نورتون داراي يك پرسوناژ به ياد موندني شده .

من مراحل خلق شخصيت تايلر رو به سه دسته تقسيم بندي مي كنم .
اولين مرحله شخصيت پردازي وقتي اتفاق مي افتد كه جك براي اولين بار به كلينيك بيماران سرطاني مي ره .
در اين سكانس ما شاهد روايت ماجراي زندگي يكي از بيماران هستيم و جك را مي بينيم كه روي صندلي بين جمع نشسته .
بعد از اينكه مرد راوي در اثر تعريف داستان زندگي خودش و خيانت زنش به گريه مي افته و روانكاو براي أرامش دادن به اون بالاي سرش ميره .
ما از نقطه نظر جك اين صحنه رو تماشا مي كنيم كه ناگهان تضويري در پشت دكتر نمايان ميشه .
فكر كنم خيلي ها اين صحنه رو نديدن باشن اگه نديدني پيشنهاد مي كنم حتما يه بار ديگه اين صحنه رو ببيبين
تصويري كه در پشت مرد ظاهر ميشه در واقع تضويري نا واضح از تايلر است كه با همون كت زرشكي رنگ در پشت روانكاو ايستاده . جك با ديدن اين تضوير يج حلظه روشو بر مي گردونه و اين سكانس در واقع أغاز أفرينش تايلر توشط جك است كه هنوز مبهمه .

دومين مرحله درست زماني اتفاق مي افته كه بايد بيفته .
يعني لحظه اي كه جك , مارلا رو براي اولين بار مي بينه و اونو تا بيرون كلينيك تعقيب مي كنه .
ما تو اين صحنه از نقطه نظر جك شاهد رفتن مارلا در حيابان هستيم كه باز هم تصويري مبهم از تايلر ظاهر مي شه.

اما سومين و أخرين مرحله ار مراحل خلق تايلر در فرودگاه مي گذره .
جايي كه جك به نرده اي تكيه داده و به نظر مياد داره به چيزي فكر مي كنه و ما اين بار تايلر رو ديگه نه به عنوان يك تك فريم بلكه كاملا واضح مي بينيم كه از پشت جك عبور مي كنه و به نظر مياد اين أغاز أفرينش تايلر بوده كه شروع به حركت كرده و در ذهن أشفته جك خلق شده

بار ديگه كه تايلر رو مي بينيم تو هواپيماست كه روي صندلي كنار جك نشسته .و. ديگه كاملا شكل شقصيت حقيقي به خودش گرفته.
اما هنوزم جك مردده كه اين شخصيت رو خلق كنه يا نه .
زيرا در همين سكانس از زبان تايلر از خودش مي خواد كه مي تونه از هواپيما خارج بشه .
ولي جك مي خواد ادامه بده و اين راه رو تا أخر طي كنه.

از اين به تماشاگر ديگه جك رو به عنوان يك شخصيت حقيقي قبول مي كنه ( البته تا سكانسهاي انتهايي فيلم كه ما مي فهميم تايلور در واقع مخلوق ذهني جك و خود مطلوب اونه ) و سير طبيعي داستان ادامه پيدا مي كنه .
احساسا مي كنم 15 دقيقه اول فيلم باشگاه مشت زني يعني قبل از ملاقات جك و تايلر در هواپيما كليدي ترين قسمت فيلم باشه .




اما اين سوال پيش مياد كه جك چرا اصلا بايد كسي مثل تايلر رو خلق كنه
دليل اين امرو مي شه در شخصيت جك جستجو كرد كه به نظر مياد با زنها مشكل داره , از خودش راضي نيست . خواب راحتي نداره و يه جور بي انگيزه گي توش ديده مي شه ( در يك سكانس شاهد عوض كردن دكوراسيون خانه جك هستيم و علاقه خاصي كه اون نشون مي ده ولي خود جك همين خونه و دكوراسيون را منفجر مي كنه ؟؟؟)
شايد يكي از دلايل مهمش وجود مارلا باشه .
براي همين تالير رو خلق مي كنه.
اين موضوع بارها تو فيلم نمايش داده مي شه .
تضادي كه كاملا در دو شخصيت جك و تايلور هم ديده مي شه .
خود ايده أل در برابر خود حقيقي قرار مي گيره و تعارص ايجاد مي شه .
خودي كه جك مي سازه اوايل كاملا دوست داشتنيه ولي با كشته شدن باب ( دوست صمسمي جك كه تو كلينيك بيماران سرطاني أشنا شده بود ) و ساير اتفاقات ديكر فيلم رفتار مارلا و .......
مبارزه جك بر ضد خودش أغاز مي شه. مبارزه اي كه به اين راحتي ها برنده اش معلوم نمي شه .

با وجود اينكه ما در 30 دقيقه پاياني فيلم مي فهميم كه جك و تايلور در واقع يك نفرن .
ولي فينچر خيلي زودتر از اين ها به ما اين واقعيت رو گوشزد مي كنه .
من مي تونم چند تا مثال بيارم .

1 : شباهت چمدان اين دو در هواپيما در اولين برخورد و عوض شدن چمدانها در صورتي كه ما مي بينيم تايلر چمدون خودش رو مي بره؟؟؟
2: وقتي جك به ماريا مي گه تو خونه من چي كار مي كني؟ در حالي كه اون به طور واصح تو خونه تايلره ؟؟
و ......

البته شيوه روايت داستان توسط فينچر كه به صورت اول شخس است به اين روند كمك مي كنه .
ما در تمام صحنه ها شاهد حصور جك هستيم حتي يك سكانس هم بدون حضور جك نيست ( البته به جز سكانس كشته شدن باب كه وجود جك لازم بنوده )
و ما ناچارا هر چيزي كه جك مي خواد كه ما بدونيم مي دونيم نه چيزي بيشتر.


در نهايت فيلم باشگاه مشت زني فيلمي است پرماجرا كه تماما درباره درون گرايي است و سقوط أدم عصر حاضر به ورطه پوچي و بيهودگي و تلاش براي يافتن أرماني دوباره .
اين فيلم گام بلندي براي فينچر در عرصه فيلمسازي بود و جايگاه فينچر رو به عنوان فيلمسازي صاحب سبك محكمتر كرد .
استفاره به جا و درست از نور و تضوير برداري بي نظيز فيلم و شيوه تدوين فيلم از مزاياي فيلم به شمار مي ره .( البته نبايد از تاثير كليپ هايي كه قبلا فينچر براي مدونا و .. ساخته در تدوين فيلم به راحتي گذشت ) .
بازي بازيگران فيلم كه بي نظيره : براد پيت در نقش تايلر ويران گر به خوبي مي درخشد بازيگري كه در تمامي لحظات تماشاگر را ميخكوب مي كند .

ادوارد نورتون هم در نقش جك بازي فوق العاده اي ارايه مي كند . ( أدم افسوس مي خوره كه چرا ادوارد نورتون اون جوري كه بايد شناخته نشده , بازي بي نظيرش تو فيلم تاريخ مجهول أمريكا رو به ياد بيارين ) و هلنا بونهام كارتر هم كه در نقش زني اساطيري چيزي از دو بازيگر ديگر كم ندارد .

=============================================
Incredible Poster
Incredible Poster
نمایه کاربر
پست: 3047
تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۹:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 58 بار
سپاس‌های دریافتی: 384 بار
تماس:

پست توسط Farhad3614 »

CRY WOLF

تصویر

کارگردان: جف وادلو
تاریخ اکران : 16 ستامبر 2005
استدیو: Rogue Pictures (Focus)
نوع فیلم : ترسناک/ جنایی
درجه بندی سنی : PG – 13 مدت زمان نمایش : 1 ساعت و 30 دقیقه.

تصویر

بودجه این فیلم حدود 1 میلیون دلار بود ولی فروش کل این فیلم 10 میلیون یعنی از این پرسودترین فیلمهای 2005 !!!

کاگردان این فیلم واقعا یکی از بهترین فیلم های ترسناک این چند سال سینما رو ساخته فیلمی با داستان خوب و غیر کلیشه ای هست .البته اصلا نمیشه یک فیلم ترسناک از نظر من عنوان کرد باید بگم بیشتر شبیه یک فیلم جنایی بود. داستانش هم در مورد پسری 17 ساله هست به خاطر خراب کاری هایی در مدرسه قبلی اش کرده به دانشگاهی در Westlake تبعید میشود .... در انجا همراه با رفقای جدیدش عضو باشگاهیی به نام دروغگو ها (liars club ) میشود .... اونا با شخصیت پردازی چهره یک قاتل ( wolf ) رو برای خودشون خلق میکنند که جنایتکار است و دوستان خودش رو میکشد ولی این داستان پردازی ها باعث ترس در کل بچه ها مدرسه میشود. ولی گرگ جنبه حقیقی به خود میگیره و قتل هایی در بین اعضای باشگاه شکل میگیره

فیلم قشنگی هست :-)
Incredible Poster
Incredible Poster
نمایه کاربر
پست: 3047
تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۹:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 58 بار
سپاس‌های دریافتی: 384 بار
تماس:

Re: نقد فيلمهاي هاليوود..

پست توسط Farhad3614 »

The Hills Have Eyes = تپه ها چشم دارند

Movie Genres : Thriller 'So Scary ژانر : ترسناک " هیجانی

این فیلم شبیه به فیلم پیچش غلط Worng Turn می باشد که فقط موضوع فیلم به گونه ی دیگری شروع می شود . امیدوارم از فیلم The Hills Have Eyes خوشتون بیاد .
به نظر من این فیلم از نظر فیلمبرداری واقعاً درست کار شده و دارای جلوه های وییژه جالبی هست
در اول فیلم متوجه افراد تحقیقاتی سفید پوشی رو می بینید که درحال تحقیقات از یک منطقه ی صحرایی می باشند که تعداد اون افراد به 4 نفر می رسد پس گذشت چند دقیقه یک موجودی با یک تبر تمام افراد محقق را می کشه و با ماشین جنازه هارو به جایی حمل می کنه علت تحقیقات اون افراد درباره ی اتمسفر و نوکلئیر هوا هست که باید در اون منطقه انجام می شد به دلیل اینکه اتمسفر هوا اون منطقه را تحت فشار قرار داده بود و به همین دلیل باعث تحقیقات این محققان می شه (با از بین رفتن اتمسفر حرارت هوا بسیار بالا می ره)
بعد ازکشته شدن محققان اتفاقات دیگری می افته .
یک خانواده درحال سفر به یکی از ایالت های آمریکایی می باشند که درحال سفر دقیقاً به همان صحرایی می رسند که اون اتفاقات افتاد ماشین در جاده بر روی یک سری تیغ می رود و تمام چرخهای ماشین می ترکد و ماشین دیگه کنترلی نداره و به یک سنگ بزرگ برخورد می کنه و در آخر می ایستد افراد از ماشین مضطرب پیاده می شوند . و برای کمک از رادیو استفاده می کنند ولی رادیو به هیچ عنوان کار نمی کنه چون این منطقه بسیار دورافتاده و همه جا به صورت خاک می باشد . پس چند دقیق تمام اون خانواده دور هم جمع می شوند و دعا می کنند که از این دردسر نجات یابند .گفته بودم که این منطقه دارای تحت حرارت اتمسفر نبوده و این منطقه را در چند وقت گذشته بیش از حد گرم کرده و باعث از بین رفتن آدمهایی که در اونجا زندگی می کردند بشه اما افرادی در آنجا زنده ماندند که سر و صورت اونا آب شده بود و از حالت عادی در آمده بودند و این گرما باعث از دست دادن مخ اونها شده بود (همان افرادی که محققان را کشتند)که این پدیده باعث می شد که هر فردی که جدید وارد اون منطقه می شد توسط این آدمها کشته و آنرا بخورند .
این فیلم در کل خوب بود بیش از این نمی گم تا فیلم رو ببینید ...

*******************************

نقشه پرواز ( Flightplane )

كارگردان : رابرت شوينتك
فيلمنامه : پيتر دالينگ و بيلي ري
بازيگران : جودي فاستر، شان بين، پيتر سارسگارد

هيجان در آسمان :
«كايل پرات» (مهندس نيروي رانش جت) براي كار در يك شركت هواپيمايي در آلمان بسر مي برد. پس از آنكه همسرش در حادثه اي مي ميرد، كايل براي تدفين او همراه با دخترش «جوليا» به آمريكا باز مي گردد. در حين پرواز كايل مدت كوتاهي به خواب مي رود و پس از بيدار شدن جوليا را در كنار خود نمي بيند. كايل به دنبال دخترش مي گردد، تمام مسافران و خدمه مدعي اند او را نديده اند.

از سوي ديگر نام جوليا حتي در فهرست مسافران هواپيما نيز ثبت نشده و تمام شواهد حاكي از آن است كه او اصلا سوار هواپيما نشده است. وقايع پيش آمده باعث مي شود كايل در سلامت عقل خود شك كند، اما او كه به نقشه هواپيما اشراف كامل دارد تصميم به جستجو در گوشه و كنار آن مي گيرد.

چطور ممكن است يك دختر بچه در هواپيما در ارتفاع 37 هزار پايي ناپديد شود؟

«نقشه پرواز» تريلري مهيج است كه با بهره گيري از فيلمنامه اي خوب به اين پرسش پاسخ مي دهد. مسلما براي چنين معماهايي هميشه جوابهايي وجود دارد، اما جواب «نقشه پرواز» به آساني قابل پيش بيني نيست.نقش «جودي فاستر» در اين فيلم، شباهتهايي با «اتاق امن» (ديويد فينچر 2002) دارد. در هر دو فيلم زني با اتكا به هوش و شجاعتش از فرزندش در مقابل دشمنان مسلط بر اوضاع دفاع مي كند، اما مشكل او در «نقشه پرواز» به مراتب پيچيده تر است.

دشمنان چه كساني هستند؟ چرا فرزندش را ربوده اند؟ چطور در يك هواپيما چنين امري ممكن است؟ موفقيت فيلم ناشي از بازيهاي خوب جودي فاستر، شان بين، پيتر سارسگارد و ديگر بازيگران فيلم، فيلمنامه پيتر دالينگ و كارگرداني خوب رابرت شوينتك (كارگردان آلماني كه دو فيلم اولش زياد ديده نشده اند) است. داستان بيشتر فيلمهاي شوينتك در هواپيماهاي در حال پرواز مي گذرد. اين امر البته باعث تكراري شدن فيلمهاي او نشده است. او از هر گوشه هواپيما استفاده مناسبي كرده است و فيلمنامه نيز اصلا بر مبناي شناخت شخصيت دقيق و اصلي از هواپيمايي كه درونش است پيش مي رود.

در حقيقت اگر كايل هواپيما را بهتر از خلبانان نمي شناخت نمي توانست هيچ اميدي به موفقيت داشته باشد، حتي با اين دانش هم او مرتب با سرخوردگي مواجه مي شود تا آنجا كه سلامت عقلش نيز مورد ترديد قرار مي گيرد، اما ما مي دانيم كه حق با اوست.

*********************
Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 1796
تاریخ عضویت: شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۵, ۴:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 35 بار
سپاس‌های دریافتی: 215 بار
تماس:

پست توسط Karim1504 »

واقعا عالیه تاپیک جالبیه :smile: :smile: :)
نه از خودت تعریف کن و نه بدگویی. اگر از خودت تعریف کنی قبول نمی‌کنند و اگر بدگویی کنی بیش از آنچه اظهار داشتی تو را بد خواهند پنداشت...
[External Link Removed for Guests]
Incredible Poster
Incredible Poster
نمایه کاربر
پست: 3047
تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۹:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 58 بار
سپاس‌های دریافتی: 384 بار
تماس:

پست توسط Farhad3614 »

وکيل مدافع شيطان - Devil's Advocate

محصول سال : 1997
هنرپیشگان: Keanu Reeves, Al Pacino, Charlize Theron, Jeffrey Jones, Judith Ivey
کارگردان: Taylor Hackford
خلاصه فیلم : فيلم بر اساس کتابی از آندرو نيدرمن ساخته شده است . کوين لومکس ( با بازی کيانو ريوز ) يک وکيل مدافع جوان ، بيباک و شکست ناپذير ساکن شهری کوچک در فلوريدا است . او توسط قدرتمندترين شرکت حقوقی دنيا در نيويورک استخدام می شود و با وجود مخالفت مادرش که نيويورک را شهری پر از فساد می داند پيشنهاد کار را پذيرفته و بهمراه همسرش به نيويورک می رود . اما بزودی همسرش شروع به دلتنگی می کند و اسرار دارد که برگردند اما کوين در شعل جديدش غرق شده و توجه کمتری به همسرش دارد . همسرش پس از مدتی اشباحی اهريمنی را در اطراف خود می بيند و رفته رفته دچار جنون می شود . او روزی ادعا می کند که رئيس کوين ، جان ميلتون ( با بازی آل پاچينو ) به او تجاوز کرده است اما در همان روز ميلتون بهمراه کوين در دادگاه بوده است . کوين همسرش را در يک مرکز روانی بستری می کند اما پس از اينکه همسرش خودکوشی می کند و مادرش حقايقی دهشتناک را در مورد ميلتون بيان می دارد کوين در می يابد که ميلتون خودِ شيطان است و نقشه های هولناکی برایش دارد .

[External Link Removed for Guests]

******************************

نام فیلم : اتاق 6 - Room 6
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Christine Taylor, Shane Brolly, Mary Pat Gleason, Chloe Grace Moretz, Jerry OConnell
کارگردان: Mike Hurst
خلاصه فیلم :
A young woman whose fiancé was recently seriously injured in a car crash and a stranger navigate a strange hospital that was thought to have long been gone. Together, amidst the chaos of frightening illusions and rampant demons within the hospital's cursed walls, the two must unravel the mystery of Room 6.

[External Link Removed for Guests]

****************************

نام فیلم : ولن تاین - ValenTine

محصول سال : 2001
هنرپیشگان: David Boreanaz, Denise Richards, Marley Shelton, Katherine Heigl, Jessica Capshaw
کارگردان: Jamie Blanks
خلاصه فیلم : پسري به اسم جرمي در يک مهماني که همکلاسيهاي دبيرستاني اش نيز در آن حضور دارند بخاطر زشتي اش نه تنها مورد توجه هيچيک از دخترها نيست بلکه از سوي همکلاسي هايش نيز تحقير مي شود . او نهايتاً توجه يک دختر تنها را جلب مي کند و به او نزديک مي شوه تا با او ارتباط برقرار کند اما دختر از اينکه ديگران او را با جرمي ببينند در هراس است . کمي بعد اين اتفاق مي افتد اما دختر ادعا مي کند که جرمي يک منحرف جنسي بوده و مزاحم او شده است . بدين ترتيب پسرها جرمي را وحشيانه کتک مي زنند و دخترها نيز با فريادهاي خود مهاجمان را مورد تشويق قرار مي دهند . ده سال از اين ماجرا مي گذرد . يکروز يکي از همان دخترها از سوي مرد ناشناسي دعوت به ملاقات مي شود اما او اين قرار را رد مي کند و کمي بعد با ضربات چاقو بقتل مي رسد . ساير دخترها نيز در مراسم تدفين متوجه مي شوند که براي همه شان کارتهاي والنتاين تهديد کننده اي ارسال شده و بتدريج در ميايند که همان نوجواني که ده سال پيش آن بلا را بسرش آورده اند اکنون براي انتقام گيري بازگشته است .

[External Link Removed for Guests]

********************************

نام فیلم : دنيای زير زمينی - Underworld
محصول سال : 2003
هنرپیشگان: Beckinsale, Scott Speedman, Bill Nighy, Michael Sheen, Kevin Grevioux, Shane Brolly
کارگردان: Len Wiseman
خلاصه فیلم : قريب به هزار سال است که کره زمين درگير جنگی خشن بين دو نژاد خون آشامان و گرگ نماها است . در اين جنگ ، نژاد خون آشامان تا آستانه نابودی کامل پيش رفته است . يک زن جنگجوی خون آشام به اسم سلن قصد دارد تا راهی را برای نجات نژادشان از نابودی بيابد . او بطور تصادفی درگير رابط متقابل بين رهبر خون آشامان و رهبر گرگ نماها است . در اين ميان سلن با مردی به اسم مايکل آشنا شده و به او علاقمند می شود . بزودی مشخص می شود که مايکل بتازگی تبديل به يک گرگ نما شده است بنابراين سلن که دلباخته موجودی از نژاد دشمن شده برای متوقف ساختن جنگ بدنبال راه حلی است .

[External Link Removed for Guests]

*********************************

نام فیلم : افسانه لوسی کیز - Legend of Lucy Keyes
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Julie Delpy, Brooke Adams (II), Justin Theroux, Mark Boone Jr., Cassidy Hinkle
کارگردان: John Stimpson
خلاصه فیلم : گای کولی به همراه همسرش جین و دو دخترش مالی و لوسی به شهر کوچکی در پرینستون نقل مکان می کنند. گای قرار است تا در این منطقه نیروگاهی برای تولید انرژی تاسیس کند. کارفرمای او سامانتا پورتر خانه ای قدیمی نزدیک جنگل برای وی آماده کرده است. خانواده کولی در ابتدا از رسیدن به این شهر خوشحال هستند، اما به نظر می رسد اهالی چندان تمایلی به تاسیس نیروگاه ندارند. چون بر اساس افسانه ای محلی روح سرگردان مادری دختر از دست داده، همیشه در حال جستجو در جنگل است. از نظر معتقدان به افسانه لوسی کیز تاسیس نیروگاه به منزله نابودی جنگل و در نتیجه سرگردانی ابدی مادر داغدیده است. گای و جین به این افسانه ها باور ندارند، اما به زودی جین دچار کابوس هایی می شود که در آنها دختر خود را از دست می دهد. به زودی هشدار زنی سفید مو از اهالی محل به نام خانم کازول و رفتار مشکوک جوناس داد همسایه آنها و بروز حوادثی عجیب باعث می شود تا جین احساس خطر کرده و دست به کنکاش درباره حقیقت افسانه موجود کند...

[External Link Removed for Guests]

***********************************

ام فیلم : تامارا - Tamara
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Jenna Dewan, Matthew Marsden, Katie Stuart, Chad Faust, Gil Hacohen
کارگردان: Jeremy Haft
خلاصه فیلم : تامارا دختری کم رو است که با پدرش زندگی می کند. مادر متوفای او به جادوگری علاقه داشته و این علاقه به وی ارث رسیده است. تامارا که در عالم خیال عاشق معلم ادبیاتش بیل ناتولی است، هواره از سوی پسران همکلاسی اش تحقیر و اذیت می شود. آنها که از علاقه تامارا به بیل باخبر شده اند، یک شب با نوشتن نامه ای از زبان وی تامارا را به یک هتل دعوت می کنند. اما در جریان این شوخی نه چندان نامناسب، تامارا تصادفاً کشته می شود. پسرها به رهبری جسی جسد تامارا را دفن می کنند، اما فردای آن روز تامارا با آرایشی اغواء کننده در کلاس حاضر می شود. او بازگشته است تا از همگی آنان انتقام بگیرد.

[External Link Removed for Guests]

**********************************
Incredible Poster
Incredible Poster
نمایه کاربر
پست: 3047
تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۹:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 58 بار
سپاس‌های دریافتی: 384 بار
تماس:

پست توسط Farhad3614 »

Fighter In The Wind مبارزی در باد

یک فیلم رزمی کره ای برای تمامی دوستداران ورزش رزمی زیبای کیوکوشین کای -که زندگی استاد بزرگ اویاما را نمایش میزاره من که خیلی خوشم اومد.
در این فیلم سیر زندگی استاد اویاما(مبدع کیو کوشین کای)را به نمایش میزاره که استاد که یک کره ای هست اول در ژاپن با بی مهری از طرف تمام ژاپنی ها رو برو میشه ولی بعد با ابداع کیوکوشن کای همه اونها را شکست میده.(همونطور که میدونید ایوما به عنوان بزرگترین Fighter یا مبارزی که کاراته به خودش دیده در جهان معروفه و تمام رزمی کاران بزرگ زمان خودش را شکست داده بود-اویا ما به راحتی با (یک مشت گاو خشمگین را میکشت).

به همه علاقه مندان رزمی کار پیشنهاد میکنم حتما این فیلم را ببینند . :-)

تصویر
تصویر
تصویر
تصویر


**********************************

نام فیلم : هفت - Seven
محصول سال : 1995
هنرپیشگان: Morgan Freeman, Brad Pitt, Gwyneth Paltrow, Kevin Spacey, R. Lee Ermey
کارگردان: David Fincher
خلاصه فیلم : دو کارگاه پليس جنايي ورزيده بدنبال دستگيري يک قاتل زنجيره اي ديوانه و ناشناس هستند که قربانيان خود را که نمونه هاي برجسته و بارزي از ارتکاب هر يک از هفت گناه مرگبار (تکبر ، طمع ، شهوت ، غضب ، شکم پرستي ، حسد و تنبلي) هستند انتخاب کرده و به شکل فجيعي به قتل مي رساند . اين قاتل زنجيره اي خودش را شمشير عدالت خدا بر روي زمين مي داند که بايستي گنهکاران را به مجازات اعمالشان برساند . اين دو کاراگاه مي کوشند هويت و هدف اين قاتل را شناسايي کنند اما خودشان نيز در يک نقشه شيطاني که قاتل برايشان طرح ريزي کرده بدام مي افتند و بايستي با او مقابله نمايند .

[External Link Removed for Guests]

*******************************

نام فیلم : تریستان + ایسولد - Tristan + Isolde
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: James Franco, Sophia Myles, Rufus Sewell, David OHara, Mark Strong
کارگردان: Kevin Reynolds
خلاصه فیلم : قرون وسطي. پس از سقوط امپراتوري روم قبايل مختلف انگلستان را تحت سلطه خود گرفته اند. دانکاد پادشاه اسکاتلند قصد دارد تا از تفرقه ميان اين قبايل استفاده کرده و انگلستان را زير سلطه خود ببرد. در حمله اي که به همين منظور از سوي سربازان اسکاتلندي صورت گرفته، پدر و مادر تريستان اهل آراگورن کشته مي شود. لرد مارک که براي نجات او بازويش را از دست داده، تريستان را به فرزندي قبول مي کند. سال ها بعد تريستان که بزرگ شده در حمله اي به سربازان اسکاتلندي براي نجات اسيران توسط شمشيري سمي زخمي مي شود. همقطارانش به تصور اين که تريستان مرده، بدن او را در قايقي گذاشته و به دريا مي اندازند. در آن سوي دريا، در سواحل اسکاتلند قايق توسط ايزولد دختر شاه دانکاد پيدا مي شود. اوا تريستان را معالجه مي کند و به زودي عاشق يکديگر مي شوند. اما به زودي تريستان مجبور به فرار و بازگشت به انگلستان مي شود. در حالي که از هويت ايزولد بي خبر است. شاه دانکاد نيز که از مرگ سردار خود خشمگين است، نقشه اي ماهرانه طراحي مي کند. او از همه جنگجويان مي خواهد تا براي مبارزه به کاخ او بروند. برنده اين مبارزات دختر وي را به عنوان همسر تصاحب خواهد کرد. تريستان به نام مارک در اين مسابقه شرکت و برنده مي شود. اما زماني که پي به حقيقت ماجرا مي برد، چاره اي جز رساندن مجبوب به دست پدرخوانده اش ندارد. مارک در مراسم ازدواج خود تريستان را وارث خود اعلام مي کند. اما آتش عشق ميان تريستان و ايزولد لحظه به لحظه تندتر مي شود و درک اين موضوع از طرف يکي از سرداران خائن مارک به زودي زمينه را براي حمله شاه دانکاد مهيا مي کند. اما همه چيز مطابق نقشه او پيش نمي رود....
گروه فیلم : رمانتیک

[External Link Removed for Guests]

********************************

نام فیلم : جانبی - Collateral
محصول سال : 2004
هنرپیشگان: Tom Cruise, Jamie Foxx, Jada Pinkett Smith, Mark Ruffalo, Peter Berg, Bruce McGill, Dennis Farina
کارگردان: Michael Mann
خلاصه فیلم : وینسنت (تام کروز) که یک آدمکش حرفه ای است وارد شهر لس آنجلس شده تا ۵ نفر را که برای کارفرمایش مزاحمت ایجاد کرده اند به قتل برساند . او بمنظور رفتن به نقاط مختلف شهر و از بین بردن قربانیانش نیاز به یک تاکسی دارد . ماکس که یک راننده تاکسی است بی اطلاع از هدف وینسنت ، خود و تاکسی اش را در اختیار او می گذارد و امیدوار است در پایان شب دستمزد خوبی از وینسنت بگیرد . ماکس وینسنت را به محل سکونت اولین قربانی می رساند و منتظر او می شود . کمی بعد جنازه ای از پنجره ساختمان به بیرون پرتاب می شود و روی کاپوت ماشین ماکس می افتد . ماکس پس از این اتفاق در می یابد که مسافر او یک قاتل حرفه ای است و رهایی از دست او به سادگی امکان پذیر نیست . وینسنت ماکس را مجبور می کند که او را به نقاط مختلف شهر ببرد . از سوی نيز دیگر اف.بی.آی بدنبال آنهاست .
گروه فیلم : جنائی

[External Link Removed for Guests]

****************************

نام فیلم : کلیک - Click (زیرنویس فارسی)
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Adam Sandler, Kate Beckinsale, Christopher Walken, Henry Winkler, David Hasselhoff, Julie Kavner, Sean Astin
کارگردان: Frank Coraci
خلاصه فیلم : مایکل یک آرشیتکت بسیار فعال است که به انجام کار زیاد معتاد شده است . همسر او دونا و دو فرزندش از این وضعیت دلخور هستند زیرا مایکل تمام مدت سرکار است و به آنها توجه زیادی نمی کند . یکشب که مایکل به خانه می آید می بیند که قادر به روشن کردن تلویزیون نیست و در نهایت به یک مغازه می رود تا یک کنترل از راه دور همه کاره خریداری کند . صاحب مغازه که دانشمند دیوانه ای به اسم مورتی است یک کنترل از راه دور عجیب به مایکل می دهد و در ادامه مایکل در می یابد با این دستگاه می تواند بخشهای مختلف زندگیش را عقب و جلو کند . ابتدا مایکل از این موضوع خوشحال می شود و لحظات خوش زندگیش را دوباره با این دستگاه مرور می کند اما در ادامه متوجه می شود این کنترل هوشمند بوده و خودش انتخاب می کند که چگونه زندگی مایکل را جلو و عقب ببرد .
گروه فیلم : کمدی

[External Link Removed for Guests]

**********************************

نام فیلم : تمامی اسبهای زیبا - All the Pretty Horses
محصول سال : 2002
هنرپیشگان: Matt Damon, Henry Thomas, Penelope Cruz, Sam Shepard, Ruben Blades
کارگردان: Billy Bob Thornton
خلاصه فیلم : جان گردي کول(مت ديمون) و بهترين دوستش لسي رالينز (هنري توماس) تکزاس را ترک ميکنند و به طرف مکزيک راهي مي شوند در جستجوي کار به عنوان اسب چران در يک مزرعه مشغول به کار ميشوند. ولي وقتي کول درگير رابطه وعاشقانه با دختر زيباي مرزعه دار ثروتمند(پنه له په کروز)، مي شود.پدر دختر تمام سعي خود را براي جلوگيري از اين رابطه انجام ميدهد.
گروه فیلم : درام

[External Link Removed for Guests]

*********************************

نام فیلم : مردان ناشناخته 3 - X-Men 3 : The Last Stand
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Hugh Jackman, Patrick Stewart, Halle Berry, Ian McKellen, Famke Janssen
کارگردان: Brett Ratner
خلاصه فیلم : تعدادي از دانشمندان راهي را کشف مي کنند که با آن بتوان ژن ميوتانتها را نابود کرد و بنابراين قدرتهاي آنها را از بين برده و آنها را تبديل به انسانهاي عادي کرد . با پخش اين خبر ، برخي ميوتانتها از اين کشف تازه استقبال مي کنند اما برخي ديگر به رهبري مگنتو معتقدند که انسانها قصد دارند به اين طريق ميوتانتها را نابود سازند . پروفسور چارلز و افراد ايکس نيز در تلاشند تا با اين دو گروه مذاکره کنند اما مگنتو تصميم دارد ارتشي از ميوتانتها را جمع کرده و به جنگ انسانها برود . از سوي ديگر جين گري نيز در قالب شخصيت جديد و قدرتمندي به اسم ققنوس از دنياي مردگان بازگشته و به گروه مگنتو مي پيوندد و ولرين ، استورم ، بيست و انجل نيز در تلاش براي متوقف ساختن او و گروه مگنتو هستند.
گروه فیلم : تخیلی

[External Link Removed for Guests]

******************************

نام فیلم : پوینده ای در تاریکی - A Scanne Darkly
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Keanu Reeves, Mitch Baker, Robert Downey Jr., Winona Ryder, Woody Harrelson
کارگردان: Richard Linklater
خلاصه فیلم : این فیلم اقتباسی از ناولی نوشته فیلیپ ک.دیک است و جرج کلونی و استیون سودربرگ تهیه کنندگان آن می باشند . فیلم ابتدا بصورت زنده فیلمبرداری شده و سپس به انیمیشن تبدیل می شود – تکنیکی که در فیلم Waking Life ابداع شد - داستان فیلم در آینده می گذرد که در آن ماموران مخفی چهره خود را همراه با هویتشان تغییر می دهند .
گروه فیلم : تخیلی

[External Link Removed for Guests]

****************************

نام فیلم : ماوراي بنفش - Ultraviolet
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Milla Jovovich, Cameron Bright, Nick Chinlund, William Fichtner, Sebastien Andrieu
کارگردان: Kurt Wimmer
خلاصه فیلم : قرن بيست و يکم، آينده. وايولت در جهاني توتاليتر زندگي مي کند که توسط داکسوس اداره مي شود. وايولت در گذشته انسان بوده و شوهر دانشمندش به دست نيروهاي پليس داکسوس به قتل رسيده است. وايولت که براي دستيابي به قدرت هاي فوق طبيعي خود را تبديل به نيمه انسان و نيمه خون آشام کرده، قصد دارد تا از داکسوس انتقام بگيرد. او براي سرقت سلاح جديد داکسوس با هيئت مبدل وارد تشکيلات وي مي شود، اما در پايان عمليات درمي يابد آن چه او دزديده کودکي به نام سيکس[6] است. وايولت پس از مدتي کشف مي کند که سيکس در واقع کپي ژنتيکي داکسوس است، اما خونش مي تواند او و ديگر خون آشام ها را معالجه کند. وايولت اينک مجبور است براي نجات جان خود و سيکس با مامورين داکسوس و در پايان خود او نبرد کند، در حالي که دوستان سابقش جز يک نفر همه او را تنها گذاشته اند
گروه فیلم : تخیلی

[External Link Removed for Guests]

*******************************

نام فیلم : آرامش - Serenity
محصول سال : 2005
هنرپیشگان: Nathan Fillion, Gina Torres, Alan Tudyk, Morena Baccarin, Adam Baldwin, Jewel Staite, Sean Maher
کارگردان: Joss Whedon
خلاصه فیلم : در آينده ای دور يک گروه قدرتمند به اسم اتحاديه بر کهکشان حکومت می کنند . اين گروه که بصورت استبدادی بر تمام سيارات تسلط دارد همواره در تلاش هستند تا مخالفان و شورشيان را سرکوب کنند . يک گروه از اين شورشيان به فرماندهی کاپيتان مالکوم سوار بر يک سفينه قديمی با نام سرنيتی سعی دارند تا از دست نيروهای اتحاديه بگريزند . در همين زمان دختری به اسم ريور که قادر به خواندن ذهن افراد است موفق می شود ذهن گروهی از سياستمداران اتحاديه را خوانده و پی به اسرارشان ببرد . به همين خاطر او بکمک برادرش سايمن از دست نيروهای اتحاديه و بخصوص مامور بی رحمی به اسم آپريتيو گريخته و در ادامه آنها به سفينه سرنيتی پناهنده می شوند .
گروه فیلم : تخیلی

[External Link Removed for Guests]

************************************

نام فیلم : شاگردان مرلین - Merlins Apprentice
محصول سال : 2006
هنرپیشگان: Sam Neill , John Reardon , Miranda Richardson , Christopher Jacot
کارگردان: David Wu
خلاصه فیلم :
The great wizard Merlin returns to Camelot, only to find the entire mythical community in ruins from the theft of its most revered Holy Grail.

[External Link Removed for Guests]

**********************************
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1420
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۵, ۹:۵۶ ق.ظ
محل اقامت: سرزمین تاریکی ها
سپاس‌های ارسالی: 1082 بار
سپاس‌های دریافتی: 869 بار
تماس:

نگاهی به فیلم تعطیلات مستر بین

پست توسط gigi64 »

وقتی مستر بین جشنواره کن را به هم می ریزد!

نگاهی به فیلم تعطیلات مستر بین

این سومین فیلم سینمایی بلندی است که درباره مستر بین ساخته می شود. (دو فیلم قبلی ، "بین" در سال 1997 و "جانی انگلیش" به سال 2003 بودند ). مستر بینی که حدود دو دهه است ، به عنوان کاراکتر اصلی مجموعه ای از نمایشات کوتاه تلویزیونی ، مردم دنیا را می خنداند. (از جمله تلویزیون خودمان هم به کرات برنامه های تلویزیونی مستر بین را در مناسبت های گوناگون از شبکه های مختلفش پخش کرده و حتی بنا بر همین کاراکتر ، در ایران شخصیتی به نام مستر سین بوجود آمد که ابتدا ادای وی را در می آورد ولی بعدها با نام حمیدرضا ماهی صفت ، کمدین مستقلی در شوهای مختلف شد!) کاراکتری که خالقش را به نام خود "روان اتکینسن"(بازیگر نقش مستر بین) ثبت کرده اند ، چراکه اساس آن بر فیزیک بدنی ، حرکات و رفتار و میمیک های خاص این بازیگر 52 ساله انگلیسی استوار است. از همین رو همواره در فهرست نویسندگان فیلمنامه مجموعه ها و فیلم هایی که درباره این شخصیت ساخته شده ، خلق کاراکتر آن به نام همان "روان اتکینسن" در تیتراژ می آید. کاراکتری که نه بر دیالوگ و تکیه کلام و شوخی های خاص زبانی ، بلکه به خاطر نوعی حرکات کاریکاتوری ویژه که با قد دراز و دست و پاهای بلند و کله کوچک وی کاملا هماهنگ است و فیگورهای چهره که با فرم گرد صورت و چشم های درشت و دماغ بزرگ آن ، ترکیب خنده آوری را پدید می آورد.


تصویر

اما تازه ترین فیلم مستر بین (که به قول خودش قرار است ، آخرین آن هم باشد) درباره مسافرت او به سواحل کن واقع در جنوب فرانسه است که طبق معمول با وقایع و اتفاقات کمیک و مضحکه آمیزی نیز همراه می شود. مستر بین در یک قرعه کشی بخت آزمایی کلیسا ، برنده سفری به کن و سواحل جنوب فرانسه همراه 2000 یورو خرج سفر و یک عدد دوربین دیجیتال شده و با خوشحالی زائدالوصفی راهی آنجا می گردد. در همان ابتدای راه و در پاریس براثر تاخیر ، قطار کن را از دست می دهد و در مرتبه دوم باعث نرسیدن فرد دیگری به قطار بعدی می شود که اتفاقا آن فرد ، کارگردانی روس به نام" امیل" ، عضو هیئت داوران جشنواره کن بوده و از پسرش "استپن" هم که در آن قطار انتظارش را می کشد ، جا می ماند. از آن پس ، مستر بین و استپن ، اگرچه زبان یکدیگر را نمی فهمند ، اما همسفر می شوند. این درحالی است که "بین "سعی می کند از تمامی اتفاقات و حوداثی که در طول راه از سر می گذراند ، با دوربین دیجیتال خود فیلم برداری کند. این درحالی است که با هنرپیشه فرانسوی یکی از فیلم های حاضر در جشنواره کن به نام "سابین" هم ، همراه می شوند.

فیلم "تعطیلات مستر بین" در مایه های آثاری همچون "دنیای دیوانه دیوانه دیوانه" و یا نسخه دهه نودی آن یعنی "موش دوانی"(که خود روان اتکینسن هم در آن بازی داشت)، مسابقه ای برای رسیدن به مقصدی خاص (در اینجا کن)را موضوع خود قرار می دهد که در واقع بازنده ای ندارد . (برخلاف دو فیلم مذکور که اساسا برنده ای نداشتند) . همه شخصیت های ماجرا از همان عضو هیئت داوران و پسرش گرفته تا کارگردانی به نام "کلی کارسون"(با بازی ویلم دافو) و سابین که هنرپیشه فیلمش است و تا خود "بین" که هیچ علاقه ای هم به جشنواره کن ندارد و تمام هم و غمش این است که به ساحل دریا برسد، به طور ناخودآگاه در این مسابقه اعلام نشده شرکت دارند. اما در این میان دست و پا چلفتی های مستر بین است که موانع و مشکلات متعددی در میانه این سفر ایجاد می کند و البته باعث خنده و مضحکه می گردد. مضحکه فوق ، این بار علاوه بر آداب و رسوم خشک و پرافاده انگلیسی که معمولا سوژه اصلی کمدی های مستر بین است ، کمی فرا مرزی شده و شیوه رفتار و سلوک بسیاری از آدم های تازه به دوران رسیده (در هر شغل و مقامی ) را در کادر دوربین به هجو می کشد. از خوره بازی برای آن دوربین دیجیتالی گرفته که این روزها در دست و بال هر قشر و طبقه ای به چشم می خورد تا بدون علم به فرهنگ و دانش استفاده از آن ، در هر موقعیتی مورد استفاده قرار دهند! (فیلم های دوربین دیجیتال " بین" از آن زجری که امیل برای رسیدن به قطار از دست رفته اش متحمل می شود ، را دربر می گیرد تا ثبت تصویری شماره تلفنی که قرار است نقطه ارتباطی با پدر "استپن" ، یعنی همان امیل باشد ) و همچنین خوردن مشقت بار غذاهای ناشناخته دریایی در آن رستوران تا سر و کله زدن مستر بین با موبایل سابین که حتی تا زمان به خواب رفتن همه ادامه دارد ( این هجواستفاده از موبایل در چند صحنه دیگر نیز به چشم می خورد ، از جمله وقتی که بین و استپن سعی می کنند با حدس زدن دو رقم نا معلوم شماره تلفن امیل با وی تماس بگیرند ، یک بار با فردی تماس می گیرند که در دستشویی است و موبایلش درون چاه توالت می افتد ، بار دیگر نوزادی ، گوشی را برمی دارد که با آن شربتش را هم می زند، بار دیگر موبایل متعلق به مرده ای است که مرده شورش آن را جواب می دهد و یک بار هم با کسی تماس می گیرند که پس از پاسخ به موبایل ، خود را از فراز پلی مرتفع به پایین پرتاب می کند !!) و نمایشات خیابانی و جذب مردم برای کمک های خیریه (که به اجرای آن نمایش عجیب و غریب مستر بین و استپن با ترانه ای که از بلندگوی عاریتی پخش می شود ، می انجامد!) ...

تصویر

و بالاخره هجو اساسی فیلم "تعطیلات مستر بین" ، با دست انداختن جشنواره فیلم کن و البته فیلم و سینمای به اصطلاح هنری به کمال می رسد.

فیلمی که "کلی کارسون" ساخته و سابین هم از بازیگران آن است ، "زمان پلی بک" نام دارد و موقع نمایش آن در کاخ جشنواره فیلم کن ، امیل هم به عنوان عضو هیئت داوران در سالن حاضر است. فیلم که آغاز می شود نام "کلی کارسون" به عنوان بازیگر بر پرده نقش می بندد . عبارت بعدی بر تصویر بعدی ، نام تهیه کننده را نشان می دهد که بازهم "کلی کارسون" است !! و سپس بر صحنه بعدی این عبارت نقش می بندد : در فیلمی از "کلی کارسون" !!!

خود بزرگ بینی و به اصطلاح از دماغ فیل افتادن این دسته از فیلم سازان در سکانسی هم که همین جناب "کلی کارسون" برروی فرش قرمز به سوی سالن می آید ، وقتی همراه زنی نشان داده می شود که در کنار یکدیگر همچون فیل و فنجان به نظر می آیند!!! ، به شکل قابل درکی ، مورد تمسخر قرار می گیرد .

فیلم "زمان پلی بک" در سالن نمایش جشنواره کن ، با نماهای بسیار کشدار و کسالت بار از کلوزآپ "کلی کارسون" آغاز می شود که گویی در تونلی پیش می رود و نریشن خود وی شنیده می شود که از بیگانگی و غربت و یاس و مانند اینها می گوید .نریشنی که با تکرار بیش از حد کلمه" هیچ چیز" ادامه می یابد. دوربین ، حاضران در سالن را نشان می دهند که اغلب خسته شده ، خمیازه می کشند و حتی خوابیده اند !! اما ورود مستر بین با لباس مبدل مادربزرگ "سابین" به همراه استپن ، همه چیز را برهم می ریزد. او وقتی متوجه می شود که کلی کارسون نماهای مختصر سابین را هم حذف کرده ، به آپاراتخانه رفته و به جای فیلم "زمان پلی بک" ، فیلم هایی را که در طول سفرش با دوربین دیجیتال خود برداشته بود ، به نمایش می گذارد ، در حالی که همچنان نریشن کلی کارسون برروی آنها شنیده می شود. مانند نماهایی از تلاشی که او و استپن پس از دست دادن وسایلشان برای درآوردن پول از طریق نمایش خیابانی انجام دادند ، تصاویری از حضور مستر بین در میانه صحنه های فیلم تبلیغاتی کلی کارسون و یا در رستورانی که به زور آن خرچنگ های بد هیبت را می خورد و بالاخره هنگامی که شادمانه همراه سابین و استپن به کن رسیدند ... تماشاگران به شدت "بین" را که به دنبال تعقیب و گریزش با کلی کارسون و امیل همراه استپن به روی صحنه رسیده ، تشویق می کنند ، چراکه در واقعیت هم همان را می بینند که در فیلم دیده اند. به عبارتی دیگر آنها از این رو پس از چرت زدن های طولانی هنگام تماشای فیلم "زمان پلی بک" ، حالا همگی ایستاده ، برای هنرمندان فیلم به شدت دست می زنند ، که برخلاف آن صحنه های ملال آور فیلم "زمان پلی بک" ، از درون تصاویر دوربین دیجیتال مستر بین ، به تماشای زندگی نشسته اند و واقعیت زندگی را مشاهده نموده اند. این همان سینما و هنر واقعی به نظر می آید که متاسفانه در قرن بیست و یکم و پس از تجارب فراوان اساتید فیلمسازی تاریخ سینما ، هنوز هم عده ای قلیل با عنوان سینمای هنری و مخاطب خاص و امثال این گونه القاب خود فریب ، آن را فراموش می کنند.

تصویر

کلی کارسون در مصاحبه مطبوعاتی پس از نمایش فیلم اگرچه همچنان فیلم نمایش داده شده را نتیجه ریسک پذیری شخص خودش اعلام می کند ، اما اعتراف دارد که سینما یک تجربه جمعی است برای نمایش واقعیات زندگی .

پیش از این وودی آلن نیز در فیلم "پایان هالیوودی" نگاهی طعنه آمیز به هنر روشنفکر نمایانه حاضر در برخی از جشنواره های اروپایی داشت. در آن فیلم یک فیلمساز مشهور ، پس از سالها بیکاری ، پیشنهاد ساخت فیلمی را از همسر سابقش که اینک مدیر یکی از کمپانی های فیلمسازی است ، دریافت می کند ، اما هنگام شروع تولید فیلم براثر استرس و فشار روانی ، نابینا می شود. او به توصیه کارگزارش ، این موضوع را افشاء نکرده و به کمک وی و مترجم فیلمبردار چینی پروژه ، با همان حالت نابینایی ، به کارگردانی فیلم می پردازد ولی کار افتضاح درمی آید به طوری که کمپانی سفارش دهنده ، آن را یک آشغال به تمام معنا می نامد . اما وقتی وی همین فیلم را به جشنواره های اروپایی می برد ، مورد استقبال شدید قرار گرفته و به عنوان نابغه از سوی آن جشنواره ها شناخته می شود!!

فیلم "تعطیلات مستر بین" در ایامی به نمایش درآمده که اتفاقا در آستانه برگزاری شصتمین دوره جشنواره فیلم کن قرار گرفته ایم و به این ترتیب وجه تسمیه مناسبی هم پیدا می کند. جشنواره ای که اگرچه دیگر از آن فضای روشنفکرنمایی فیلم های به اصطلاح هنری فاصله گرفته ولی به طور باورنکردنی ، آلترناتیو آن آثار شبه هنری را فیلم های هالیوودی قرار داده است. چنانچه در جشنواره امسال از میان 30 فیلم بخش اصلی مسابقه و خارج از مسابقه ، 12 فیلم(یعنی نزدیک به نیمی از فیلم ها ) متعلق به سینمای آمریکا هستند. که چند فیلم از این آثار (برخلاف قانون بخش مسابقه جشنواره کن )قبلا در سطح گسترده ای اکران عمومی پیدا کرده اند از جمله فیلم "زودیاک" (دیوید فینچر) و فیلم "سند مرگ" کویینتین تارانتینو .
اگر سال گذشته این جشنواره با فیلم صهیونیستی "رمز داوینچی" افتتاح شد ، امسال رییس هیئت داوران بخش اصلی جشنواره ، استیون فریرز است که سال گذشته با فیلم "ملکه" بسیاری از حرف های لابی صهیونیست را علیرغم بدنامی های باند بوش – بلر در سیاست های جنگ طلبانه اخیرشان ، در قالب فیلم بیان کرد!!

به نظر می آید آنچه استیو بندلک (کارگردان ) در فیلم "تعطیلات مستر بین" به تصویر می کشد ، حق مطلب است که جشنواره هایی همچون کن با فیلم های واقعی و مستقل از کمپانی های هالیوودی بایستی پوست اندازی کنند تا بلکه آن مسیر حقیقی شان را بیابند
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1487
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲ آذر ۱۳۸۵, ۷:۲۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 16 بار
سپاس‌های دریافتی: 209 بار

پست توسط ALIAGHAKHAN »

 مرد سیندرلایی
Cinderella Man
 


 تصویر 

کارگردان: Ron Howard
فیلمنامه: Cliff Hollingsworth ، Akiva Goldsman
ژانر:درام
مدت زمان: 144 دقیقه
محصول: 2005 USA
رده بندی سنی:PG-13
مدیر فیلمبرداری:Salvatore totiu
اهنگساز: Thomas Newman
بازیگران:
Russell Crowe در نقش Jim Braddock
Renée Zellweger در نقش Mae Braddock
Paul Giamatti در نقش Joe Gould
Craig Bierko در نقش Max Baer
Paddy Considine در نقش Mike Wilson
Bruce McGill در نقش Jimmy Johnston
David Huband در نقش Ford Bond
Connor Price در نقش Jay Braddock
Ariel Waller در نقش Rosemarie Braddock
Patrick Louis در نقش Howard Braddock
Rosemarie DeWitt در نقش Sara Wilson
Linda Kash در نقش Lucille Gould
Nicholas Campbell در نقش Sporty Lewis
Gene Pyrz در نقش Jake
Chuck Shamata در نقش Father Rorick

تصویر

خلاصه داستان:
جيم بو کسوری است که تنها در مسابقات درجه دو برای چند دلار شرکت می کند . در چنين اوضاعی دست او نيز در يک مسابقه شکسته می شود و او مجبور می شود بعنوان کارگر در اسکله مشغول بکار می شود و دستمزد او هم تامين کننده حداقل نيازهای خانواده نيست . در ادامه جو گولد ، مدير سابق برنامه های جيم بسراغ او آمده و پيشنهاد شرکت در يک مسابقه بوکس را می دهد تا از اين طريق ۲۵۰ دلار بدست آورد .

تصویر

به خاطر شیر
محکم ضربه بزن!

فیلم مرد سیندرلایی بر خلاف ظاهر که میبایست یک فیلم خشن و مردانه باشد یک درام به تمام معناست .مردسیندرلا روایت تمام مردانی است که در دهه 1920 به بعد مجبور بودند به خاطر زنان و فرزندانشان و به خاطر گرسنگی و فقر دست به یک مبارزه طاقت فرسا بزنند .ران هاوارد به خوبی این مبارزه را تشبیه میکند به یک رینگ بوکس که برای زنده بودن مجبور هستی همیشه برنده باشی ! این بار قهرمان داستان ران هاوارد نه تنها برای خود و خانواده اش مبارزه میکند بلکه برای کل مردم طبقه فرودست مبارزه میکند .رینگ بوکس بهانه خوبی است برای ران هاوارد که در پس این همه خشونت و مرگ و وحشت مبارزه به شکل انتقادی از بازیچه شدن مردم امریکا توسط سرمایه داران بزرگ امریکا انتقاد کند .چیزی که جیمز برداک را به یک قهرمان بوکس تبدیل میکند واژه هایی نظیر پول.ثروت و شهرت نیست بلکه او ناگزیر است مبارزه کند که در غیر این صورت تمام دلبستگی های عاطفی و انسانی خود را از دست خواهد داد و برای اینکه همواره این دلبستگی ها را حفظ کند باید تبدیل شود به یک انسان بی احساس و خشن که به خاطر ارمان های انسان گرانه اش باید هر حریفی را ناکوت کند .دیالوگهایی که ما در فیلم میشنویم مثل:باید متحد شویم و مبارزه کنیم .مبارزه؟ باچی مبارزه کنیم؟ با چیزی که نمیبینی نباید در بیفتی بدشانسی طمع و خشکسالی! ما را متوجه این موضوع میکند که مبارزه بزرگی فراتر از یک رینگ کوچک بوکس در حال شکل گیری است و این همان مبارزه مردم طبقه فقیر با طبقه پولدار و ثروت مند است و گویی که که جیم برداک قهرمان داستان بر علیه کشور امریکا بپا خواسته است.و این شاید بی ربط نباشد به شورش های کارگران و کولی های بی خانمان در سالهای 1928 تا سال 1940 که در بین این سالها و تظاهرات مردم عده زیادی از بی خانمانان امریکا کشته شدند و خیلی از این کشته شدگان همان افراد مهاجری بودند که برای یک زندگی بهتر پا را به سرزمینی به نام امریکا گذاشته بودند شاید خطاب به جیم برداک به عنوان ایرلندی خوشانس بدون ربط با این موضوع نباشد

تصویر

این که فشار زندگی و تبعیض ها و بی عدالتی ها میتواند از انسان یک حیوان و یا یک فرشته نجات بسازد بر کسی پوشیده نیست و این مثال برای قهرمان داستان ران هاوارد هم صدق میکند که جیم برداک در داخل خانه و برای فرزندانش حکم یک فرشته نجات را دارد اما در بیرون از خانه نه تنها در میدان مسابقه بلکه در درون اجتماع و جامعه هم به به انسانی تبدیل میشود که باید مثل حیوان (به کنایه از جیم برداک) روزی 26 ساعت کار کند تا بتواندمخارج زندگی را تامین کند.این بار بر خلاف شخصیت جان نش در فیلم یک ذهن زیبا که یک دشمن گریز به تمام معناست (مثل تمام مردم امریکا) جیم برداک در نقطه عکس شخصیت جان نش عمل کند و این بار بر علیه همه ترسها و دشمن ستیزی های مردم ترسو امریکا بر خلاف جهت حرکت جامعه به سوی نظام سرمایه داری امریکا یک تنه حمله میکند و این حرکت باعث میشود که او برای مردم احساساتی امریکا تبدیل به یک ناجی و مسیح کاذب بشود تا جایی که مردم هنگام مبارزه جیم برداک به کلیسا میروند و برای او دعا میکنند !!!قهرمانی که خود سرمایه داران امریکایی میسازند و از احساسات مردم برای جیب خودشان استفاده میکنند .در واقع ران هاوارد با نگاه انقادی این نکته را یاد اور میشود که مردم امریکا چیزی به جز ء عروسکهای خیمه شب بازی در دستان سردمداران امریکایی نیستند .انها خود برای منافع خود یک قهرمان ملی میسازند و هر وقت لازم دیدند این قهرمان و ناجی مردم را نابود میکنند .به عنوان مثال در سکانسی از فیلم میبینیم که جیم برداک در مقابل همان کسانی که حکم مبارزه کردن او باطل کرده اند به شیوه ای حقارت بار دست به گدایی میزند و تمام غرور خود را از دست رفته میبیند اما در ادامه همان سرمایه داران دوباره برداک را به بزرگ میکنند .جیم برداک چه در فیلم ببرد و چه ببازد سرمایه داران پول بیشتری به جیب میزنند . و این پیام اصلی فیلم است.اما از سویی دیگر در برابر اینهمه فشارها و بی عدالتی ها عاملی که باعث دلگرمی قهرمان فیلم و تماشاگر است همسر جیم است که در تمام مراحل زندگی جیم نقشی اساسی و غیر قابل انکار را دارد ران هاوارد در این فیلم به نقش و حضور زن تاکید میکند .شاید قهرمان اصلی قصه همان همسر جیم باشد که که در میدان مبارزه زندگی درست مثل جیم میجنگد و با دلگرمی دادن به قهرمان فیلم موجبات پیروزی جیم بردک را فراهم میسازد و این مصداق همان جمله معروف است که پشت هر مرد موفقی یک زن بزرگ وجود دارد .فراموش نکنیم که مرد سیندرلایی یک درام واقعی است که فیلم را بین مرز خشونت و عاطفه نگه میدارد .و شاید این باعث زیبایی دوچندان این فیلم باشد که ما به عنوان تماشاگر بعد از هر بار دیدن تصاویر خشونت امیز رینگ بوکس شاهد تصاویری ارام و ملودرام هستیم و خالق این ارامی می همسر جیم با بازی Renée Zellweger است که در واقع ران هاوارد از شخصیت می به عنوان یک قهرمان بزگ و به عنوان مکمل قهرمان اصلی یاد میکند

ما مشابه این فیلم را در زمان نزدیک به حال هم داریم فیلم عزیز میلیون دلاری به کارگردانی کلینت ایتسوود که این بار یک دختر گارسون برای زندگی میجنگد .زندگی دختری که در نیمه دوم فیلم و در حالتی سکون هر بار ارزوی رهایی از این زندگی را دارد عزیز میلیون دلاری هم یک درام موفق است که با وجود تصاویر خشن مبارزه بوکس تبدیل به یک درام استثنایی میشود.به هر حال ران هاوارد را با فیلمی مثل رمز داونچی هم میشناسیم و با دیدن تمام فیلمهای هاوارد به این نتیجه خواهیم رسید که او برای بیان کردن واقعیت های موجود ابائی ندارد .در فیلم رمز داونچی این شهامت را از او به وضوح خواهیم دید.(قصد تایید فیلم رمز داونچی را ندارم) او در در این باره میگوید: پيشنهاد من اين است كه بگويم اگر فكر مي‌كنيد از داستان آن منقلب و متاثر مي‌شويد فيلم را نبينيد. كمي صبر كنيد و با كسي كه فيلم را ديده مشورت كنيد.

تصویر

نقدی دیگر
فیلم مرد سیندرلایی محصول سال 2005 فیلمی بود که نظر منتقدین را به خود جلب نکرد!و خیلی ها این فیلم را در رده اثار ضعیف ران هاوارد قرار دادند !اما با این حال فیلم مرد سیندرلا یک فیلم خوش ساخت است .داستان فیلم واقعی است و از روی زندگی واقعی جیم برداک قهرمان افسانه ای بوکس ساخته شده است .فیلم از یک فیلمنامه خوب سود میبرد که دارای کشش های زیادی است.بازی های خوب بازیگران به خصوص راسل کرو ستودنی است فیلم مرد سیندرلایی بدون شک یکی دیگر از همان قهرمان پروری های ران هاوارد در فیلمهایش است .ما قبلا در فیلم یک ذهن زیبا با قهرمانی مواجه بودیم که با دشمن درونی خودش مواجه میشود و در نهایت با غلبه بر درون خود جایزه نوبل را در یافت میکند .نکته مشترک جیم بردک با جان نش در این است که هر دو قهرمان داستان ران هاوارد راسل کرو است .

تصویر

بازیگری که خوب بازی میکند و به خوبی احساس یک قهرمان را منتقل میکند .شاید بازی او در فیلم گلادیاتور هیچ وقت از یاد نرود اما نکته قابل تامل فیلم فیلمبرداری حرفه ای سالواتوره توتینو و استفاده از لوکیشن های باز و بسته در فیلم است به طوری که تماشاگر به واقع خود را در همان شهر نیویورک دهه 30 حس میکند .و در نماهای بسته به خصوص در رینگ بوکس تصویر برداری صحنه ها به اوج خود میرسد و حرکت دوربین همراه میشود با ضربه های بازیگران و حاصل کار تصاویری خوب و واقعی است که به بسیار واقعی به نظر میرسند.گروهی را که ران هاوارد از نویسنده تا دیگر عوامل در کنار خود میبیند همان گروهی است که در فیلم یک ذهن زیبا با او همکاری داشته اند اما حاصل کار انها هیچ وقت فیلمی مثل یک ذهن زیبا نشد.راجر ایبرت در باره این فیلم میگوید:
عوامل این فیلم قصدشان این نیست که فیلم را از رده خارج کنند برداک در یک مصاحبه مطبوعاتی گفته:برای این میجنگد که بتواند برای خانواده اش شیر تهیه کند.
هيچ كس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه اين لياقت را داشته باشد هيچ گاه تو را به گريه نمي اندازد...
ارسال پست

بازگشت به “فيلم و سينما”