صفحه 1 از 1

تصويرزنان در آثار فيلمسازان زن سينماي ايران

ارسال شده: چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸, ۷:۵۸ ب.ظ
توسط ganjineh
... و خدا زن را آفريد
تصويرزنان در آثار فيلمسازان زن سينماي ايران
نقد و تحليل - حسين آرياني

 تصویر 

رژيم گذشته با وجود آنكه شعار دفاع از حقوق زنان را مي‌داد، اما در عمل در سينماي آن دوران فيلمساز زني ديده نمي‌شد و در اين مقوله فيلم‌هاي انگشت‌شماري را مي‌توان نام برد،
اما بعد از انقلاب اسلامي فيلمسازان زن يكي پس از ديگري از راه مي‌رسند و برخي از آنان تبديل به فيلمسازان مطرح و تاثيرگذار مي‌شوند محدوديت حضور زنان فيلمساز در رژيم گذشته شايد تا حد زيادي به غالب مردانه و فضاي ناسالم آن سينما برمي‌گشت كه امكان حضور زنان را به عنوان كارگردان برنمي‌تابيد.

پرداختن فيلمسازان زن به كاراكترهاي زن از اين نظر كه خودشان حديث خويش را بازگو مي‌كنندشايد بتواند واقع‌گرايانه و ملموس‌تر از آب دربيايد در مواردي هم اينگونهاست هرچند در بسياري از فيلمسازان زن (مانند فيلمسازان مرد) ضعف‌هايي درارائه شخصيت زنان ديده مي‌شود ولي به نظر مي‌آيد اين ضعف‌ها با آزمون وخطاهاي انجام شده به نتيجه معقول‌تري به خصوص در مورد كارگردان‌هايخلاق‌تر خواهد انجاميد كارگردانان زن سينماي ايران شخصيت‌هاي زن خود را درسه بستري كه بيشتر غالب هستند تصوير مي‌كنند. در اينجا سه بستر را با هممرور مي‌كنيم:

1- «زن در كشاكش جامعه»: با شنيدن عبارت « زن و جامعه» بي‌اختيار به ياد درخشان بني‌اعتماد مي‌افتيم كه بدون شك مهم‌ترين و موفق‌ترين فيلمساز زن ماست تمركز بني‌اعتماد به شخصيت‌هاي زن از فيلم «نرگس»شروع شد. شخصيت زن در فيلم در دو كاراكتر «نرگس» و «آفاق» تبلور پيدامي‌كند نرگس (عاطفه رضوي) شخصيت مثبت داستان است كه با پشتكاري فراوان سعيدر اصلاح عادل (ابوالفضل پورعرب) دارد و در نهايت شوهرش را از بزه كاريدور مي‌كند. «آفاق» (فريماه فرجامي) همشخصيتي به شدت خاكستري دارد شخصيتي كه چند بعدي و قابل باور است تيرگي‌هاو روشنايي‌هاي وجود آفاق چنان درهم تنيده شده‌اند كه به سادگي قابل تفكيكو تميز نيستند.
آفاق يك زن بزه‌كار به شدت واقعي است كه نمونه‌اش را تا آنموقع در سينماي ايران نديده بوديم بني‌اعتماد نشان مي‌دهد بستر اجتماعي كهامثال آفاق از آن برخاسته‌اند نقش تعيين‌كننده‌اي داشته است گويي ارادهانساني در چنين مواردي نقش كوچكي را بازي مي‌كند آفاق اسير سرنوشتيناخواسته و تحميلي در اثر جبر شرايط اجتماعي است. نكته‌اي كه اين حس راتقويت مي‌كند ندامت او از اعمال گذشته‌اش است به گونه‌اي كه نزد نرگستصويري جبري و تلخ از گذشته به ياد مي‌آورد و اينكه متاسف است كه نتوانستهراهنماي خوبي براي عادل باشد.
در «روسري آبي» مشكل زنفقر است و اينكه دل به كسي بسته كه جاي پدرش است بنابراين او در مقابلخانواده سنتي قرار مي‌گيرد كه مخالف ازدواج پدرشان هستند اينجا هم احساساتزن در اوج محروميت اقتصادي جدي گرفته مي‌شود اينكه او دل بسته مرد شده بهزيبايي تصوير مي‌شود در ضمن مرد مي‌تواند ماوا و پناهگاه زن در مقابلمناسبات اجتماعي- اقتصادي بي‌رحمانه جامعه باشد.
در «زير پوست شهر» مادرنگران وضعيت جامعه‌اي است كه خوشبختي او و خانواده‌اش را تهديد مي‌كند دراين فيلم به طور موكد به مسئله اختلاف طبقاني و مشكلات جامعه كارگري اشارهمي‌شود مادر كه گويي غم تمام دنيا را بر دوش دارد ولي استوار باقي مي‌ماندو براي حفظ و بقاي خانواده مي‌جنگد با آنكه شوهري از كارافتاده دارد ازپاي نمي‌نشيند، تلاش مي‌كند و همواره به خانواده اميد مي‌دهد او يك مادرتمام عيار است رنج ديده است ولي استوار و حافظ خانواده.
در «گيلانه» عشق مادر بهپسرش را كاملاً موكد مي‌بينيم بازي خيره كننده معتمد آريا هم كاراكتر مادررا جلوه‌اي متعالي مي‌بخشد. معتمدآريا با جسم رنج ديده و فرتوت و ضعيف،گيلانه را با آن كمر خميده و راه رفتن دشوار و ميميك صورت و حركات دستش بهخوبي به تصوير كشيده است. او تمام هستي و وجود خود را نثار فرزندش مي‌كندو تصويري متعالي از كاراكتر «مادر» ارائه مي‌كند. زيبايي طبيعت گيلان همبه كمك شخصيت پردازي فيلم آمده است. گويي گيلانه در بهشتي زميني در انتهايدنيا قرار دارد، تنها با پسرش تا همه وجود خود را نثار پسر ناتوانش كندبهشتي كه تجسم فداكاريهاي او است و از سويي ديگر تجسم آن چيزي است كه بهمادران (به خصوص مادران چنين فداكار) از جانب خداوند وعده داده شده است.نمونه‌هاي ديگري هم در مقوله زن و اجتماع به ياد مي‌آيد.
«زندان زنان» (منيژه حكمت)را هر چند عده‌اي اثري سياه و تحقيركننده دانسته اند اما نكات مثبتي درتصويركردن كاراكترهاي زن فيلم ديده مي شود. از جمله در فيلم گذر ايام وتغيير شرايط را در سه مقطع زماني متفاوت در وجود سه دختر نوجوان (هرسه بابازي پگاه آهنگراني) مي‌بينيم اين شخصيت‌ها به خوبي آسيب‌پذيري دختراننوجوان را در برابر اعمال بزه‌كارانه (اپيزود دوم و سوم) و نيز در برابرگروه‌هاي سياسي (شخصيت اپيزود اول يك زندان سياسي است) را به خوبي نشانمي‌دهد و درمي‌يابيم كه اين موقعيت‌ها براي دختران با روحيه لطيف وحساسشان مي‌تواند به شدت ويران‌كننده‌تر و مرگ‌آورتر باشد. كاراكترزندان‌بان (رويا تيموريان) نيز كاراكتري قابل توجه است او از رفتاري تند ومهاجم به تدريج به نوعي تحمل پذيري و سرانجام به رابطه‌اي عاطفي با زندانيقديمي خود مي‌رسد.
مونا زندي هم با اولين فيلم خود «عصرجمعه»نشان مي‌دهد كه آينده روشني دارد «عصرجمعه» در ترسيم دنياي يك مادر و پسرفاقد پشتوانه اقتصادي و از طبقه فرودست موفق نشان مي‌دهد البته فيلم «عصرجمعه» مي‌توانست نمونه‌اي از خيل فيلم‌هاي احساساتي و غمخوار براي زنانستم ديده طبقات فرودست باشد، اما مونا زندي به دور از تاكيدهاي احساساتياين چنين فيلم‌هايي تماشاگر را به تفكر در زندگي اين مادر و پسر وامي‌داردنمونه طفره رفتن زندي از صحنه‌هاي ملودراماتيك را مي‌شود در صحنه‌اي كهخاله پسر زنداني (هانيه توسلي) به ملاقات او مي رود، دريافت. كل بخش توضيحگذشته مادر توسط خاله براي پسرك با بسته شدن در اتاق حذف مي‌شود مونا زنديكه قبلاً دستيار بني‌اعتماد بوده با «عصر جمعه» نشان مي‌دهد كه بني اعتمادشاگرد مستعدي را روانه سينماي حرفه‌اي كرده است.

2- «تصوير ملودراماتيك از زن»: اين عنوان هم بي‌اختيار ما را به ياد پوران درخشندهمي‌اندازد فيلم‌هاي او شايد بيش از حد احساساتي عاطفي و اخلاقي هستند واحتمالاً به همين جهت هم منتقدان فيلم‌هاي او را چندان جدي نمي‌گيرند قابلتامل‌ترين فيلم‌هاي او شايد «پرنده كوچك خوشبختي» باشد. در اين فيلم نحوه ارتباط برقرار كردن معلم (هما روستا)با دختر كر و لال (عطيه معصومي) خوب و تاثيرگذار تصوير شده است اينجااحساسات و عواطف زنانه موتور اصلي حركت درام است. كشش و علاقه معلم بهدخترك از سويي به علت تعهد و دلبستگي شغلي است و از سويي ديگر به اين علتاست كه او اصولاً نمي‌تواند بچه‌دار شود او آن قدر به دخترك نزديك مي‌شودو از نرمش عواطف بهره مي‌گيرد و آن قدر در مورد وضعيت او تحقيق مي‌كند وتلاش بي‌وقفه انجام مي‌دهد كه سرانجام به تحول دختر مي‌انجامد تصوير بالارفتن دست دختر به نشان شروع ارتباط با معلم و سكانس خاك كردن اسباب بازيتاثيرگذار هستند هرچند در كل بازي‌هاي احساساتي ، مايه‌هاي شديدملودراماتيك و موسيقي احساساتي فيلم به «پرنده كوچك خوشبختي» ضربه واردكرده است.
اما متاسفانه مايه‌هاي احساساتي و ملودراماتيك در فيلم‌هاي بعدي درخشنده غليظ‌تر و كم‌عمق‌تر شدند فيلم‌هايي مثل «عبور از غبار»، «زمان از دست رفته» و «روياي خيس»كه در آنها احساسات و عواطف بسيار اغراق‌آميز بنظر مي‌آيند اما مي‌تواناميدوار بود درخشنده با آزمون و خطاهاي اين دوره طولاني فيلمسازي‌اش شايدبتواند تولدي دوباره در سينما داشته باشد.

3- «فمينيسم و دفاع از حقوق زنان»: تنها فيلمساز فمينيست سينماي ايران تهمينه ميلاني است وقتي فيلم «دو زن»اكران شد بسيار براي تماشاگران غافلگيركننده بود براي اولين بار زناني بهتصوير كشيده شدند كه حقوقشان توسط مردانشان پايمال شده بود. شخصيت مردانيمثل كاراكتر آتيلا پسياني كه زن را چون موجودي مطيع و خدمتگزار در خانه مي‌داند و شخصيت و علايق زن را ناديده مي‌گيرد يا مرداني مانند شخصيت محمدرضا فروتن كه فقط عشق خود را براي ازدواجش با دختري زيبا كه هيچ نزديكي و سنخيتي با او ندارد كافي مي‌داند و ...
بهرحال كوشش ميلاني براي دفاع از حقوق زنان قابل تامل استاما اين وسط ضعف‌هايي هم به چشم مي‌خورند كه چنان كوچك نيستند قهرمانان زنفيلم‌هاي ميلاني بيشتر در اثر ظلم‌هاي مردان جلوه مي‌كنند، هويت و شأن ومنزلت مي‌يابند گويي خودشان جز مبارزه و مظلوميتشان چيز ديگري براي عرضه ندارند در حالي كه يك كاراكتر فمينيستي بايد بيشتر به قابليت‌هاي ارزشمند و قابل تامل زنان متكي باشد تا تصوير ظلم مردان.
نكته ديگر آنكه كاراكترهاي مرد و زن فيلم‌هاي ميلاني هم خيلي سياه و سفيد هستند مردان شر مطلق و زنان مظهر خير. اين گونه شخصيت‌هاي يك بعديهم به فيلم‌هاي او ضربه وارد مي‌كنند و البته از فيلمساز با تجربه‌اي چونميلاني شخصيت‌پردازي درست و خاكستري كاراكترها انتظار بزرگي نيست.

در مجموع نگارنده هرچند تصوير زن را در آثار فيلمسازان زن تصوير كاملي نمي‌بيند و ضعف‌هايي به چشم مي‌خورند اما اينكه اين كاراكترها توسط خود زنان تصوير شده‌اند در بسياري از موارد به نفع فيلم و واقعي‌تر شدن آن تمام شده است.
به هرحال اميد است كه عرصه فعاليت‌هاي فيلمسازان زن به سويفيلم‌هايي بهتر و چهره‌اي واقعي‌تر از زنان ادامه يابد و با آزمون وخطاهاي انجام شده نتايج بهتري حاصل شود.