تاكنيك هاي نظامي ( واسه وطن خواهان )‌

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2732
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 12804 بار
سپاس‌های دریافتی: 4580 بار

تاكنيك هاي نظامي ( واسه وطن خواهان )‌

پست توسط كيارش »

منتظريم تا كريم جان شروع كنه :) :)



تذكر :‌دوستان بحث رو به انحراف نكشونيد :x
 [FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]  این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود,    
  [FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر    
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2132
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 1980 بار
سپاس‌های دریافتی: 6841 بار
تماس:

پست توسط Mr.Amirhessam »

سلام
اگه منظورتون ايرانه من نظرم رو بگم.
در حال حاضر بهترين تاكتيك نظامي براي ما جنگ نامتقارن و يا بقول ديگر چريكست چون دوره جنگهاي كلاسيك به سر اومده و يك نمون از اون رو در جنگ 33 روزه مشاهده كرديد.
ايران با داشتن ارتشي بالغ بر 400000 هزار نفر و سپاه با 10000 هزار نفر و نيروي هاي بسيجي فعال بالغ بر 10000000 مليون نفر كه در قالب گردانهاي عاشورا اموش هاي ويژه رو ميبينن از توان بازدارندگي خوبي برخورداره.
ستون و پايه استراتژي نظامي ايران بر پايه جنگ هاي نامتقارن گذاشته شده.
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2132
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 1980 بار
سپاس‌های دریافتی: 6841 بار
تماس:

پست توسط Mr.Amirhessam »

“جنگ هاي نوين ، كه در دهه پاياني قرن بيستم همواره ابعاد آشكارتري يافته اند، بيشتر از آن جا شناخته مي شوند كه در آنها، مرزبندي دقيق بين زندگي كاري و به كارگيري آشكار زور، هر چه بيشتر شكسته شده و از بين رفته است . در حقيقت ، اين جنگ ها به نوعي حرفه تبديل شده اند. نقش تاريخي قانون گذاري از سوي دولت ها كه ديگر حق انحصاري جنگ را در اختيار ندارند، روز به روز ، كم رنگ تر مي شود و دوراني شبيه به دوران پيش از انحصار قدرت در دست دولت، بتدریج بارزتر می شود. میزان و نوع قربانيان جنگ ها، تاكتيك نظامي و عواقب اجتماعي – اقتصادي آن نيز مويد اين مطلب است. از این رو جنگ هاي نوين و نامتقارن به سياست های امنيتي متفاوتي نياز دارند.”
در جنگ هاي نوين، قدرت از آن كساني است كه با در اختيار داشتن جنگ افزار، قادر به استفاده دلخواه از آن هستند ، يعني مي توانند از آن به منزله منبع موثر درآمد نیز استفاده كنند . سلاح براي عده اي ، ابزاري براي تامين درآمد مناسب و براي عده ديگري ابزاري عالي براي توسعه طلبي است .
در جنگ هاي نوين ، مجددا شعار منتسب به اسپينولا ، ژنرال اسپانيايي ، ارنست دوم ، حاكم مانسفلد و نيز گوستاو آدلف ، پادشاه سوئد، مبني بر اين كه "هزينه جنگ را تنها بايد از راه جنگ تامين كرد"، می یابد. این شعار درباره ی فرماندهان جنگ های داخلی که با گرفتن حق حفاری و استخراج منابع مناطق تحت كنترل خود ، توانستند ، ظرف مدت زماني كوتاهي ، به ميليون ها دلار دست يابند و نيز سران نظامي كه هزينه اداره جنگ هاي كوچك را از راه خريد و فروش گسترده مواد مخدر ، الماس و تجارت انسان تامين مي كردند و از اين را ه ، دارايي هاي هنگفتي اندوختند ، به واقعيت تبديل مي شود . افزون بر اين ، موسسات تجارت كننده سربازان نظامي مانند اكسكيوتيو آوتكومس (Executiv Outcomes) و گركا سكيوريتي ( Gurkha Security Ltd) نيز وجود دارند كه در سطح بين المللي ، عمل می کنند و هنگام وقوع جنگ هاي داخلي ، حوزه فعاليت شركت هاي بزرگ را فراهم مي آورند .
آنها خدمات خود را به هر كس كه توان مالي كافي داشته باشد ، عرضه مي كنند ، حتي به شبكه هاي مبارزان مسلمان كه از طريق فروش نفت اعراب تامين مالي مي شوند و تقريبا در تمامي جنگ هاي داخلي ، از الجزاير در شمال افريقا گرفته تا فيليپين در جنوب شرقي آسيا، چچن و افغانستان حضور دارند. معروف ترين اين گروه ها تا كنون شبكه القاعده بوده است . افزون بر اين ، موسسات مزبور در ارتباط با كودكان سرباز نيز- كه مطابق ارزيابي هاي سازمان ملل متحد، تعداد آنها به سيصد هزار نفر مي رسد و بيشتر در افريقاي سياه و جنوب شرقي آسيا ديده مي شوند و جنگ اغلب برخلاف انتظار ، تنها راه ادامه زندگي براي آنها است- نقش فعالي را ايفا مي كنند . در ادامه اين مقاله به مسائل و مشكلات مربوط به اين پديده خواهيم پرداخت.
در عين حال، نگاهي نيز به نحوه هدايت جنگ در اروپا پيش از دوره ايجاد و اعمال حق انحصاري قدرت دولتي خواهيم داشت و سپس ، به بررسي دقيق تر برخي از ويژگي هاي جنگ هاي نوين با در نظر گرفتن پيامدهايشان خواهيم پرداخت تا در نهايت، راهكارهايي را براي پيامدهاي مزبور در سياست هاي امنيتي آلمان و اروپا ارائه دهيم.
بخش اول:
از زماني كه دولت ها ديگر حق انحصاري جنگ را در اختيار ندارند، نقش قانون گذاري كه آن را از اوايل دوران جديد در اروپا بر عهده گرفته اند، در تمامي ابعاد آن، آشكارتر شده است . تفكيك دائمي زندگي كاري از به كارگيري خشونت كه از جانب دولت ها صورت گرفت، استفاده از افزايش توليد براي بهبود ابزارهاي توليد و نيز ارتقا تدريجي استاندارد هاي زندگي مردم را امكان پذير كرد. با اعمال قانون انحصار قدرت در دست دولت- براي نخستين بار از زمان سقوط امپراطوري روم- ثابت شد كه گاهي اين افزايش توليد در انحصار صاحبان قدرت هاي محلي و نظاميان چپاولگر بوده است .
در اين باره مي توان اين قاعده نسبتا عام را بيان كرد كه :«هر چه يك روستا ، ناحيه يا منطقه توسعه يافته تر بود، بیشتر توجه صاحبان قدرت و راهزنان را جلب می کرد». اين موضوع بدان معناست كه ، فقر و تیره بختي همواره به منزله سپري نسبي در برابر چپاولگري هاي مكرر سران متخاصم زمين دار ( فئودال) و گروه هاي سربازان بيكار يا دسته هاي شبه نظامي مزدور و راهزنان بوده است .
بدون شك ، چنين شرايطي ، انگيزه چندانی براي سرمايه گذاري هاي خودجوش و بلند مدت در راستاي آباداني ارضي ، توسعه تجهيزات توليدي صنايع و ساير فعاليت ها باقي نمي گذارد.
پيش از ايجاد حق انحصاري به كارگيري قدرت از سوي دولت، سود متوسط به دست آمده در زمان برقراري صلح در يك منطقه نسبتا پايين بود .
در نتيجه، از انگيزه صرف نظر از اعمال زور از جانب ساكنان منطقه به منظور تامين مخارج زندگي خود تا حدودي كاسته شد، بنابراين، اعمال زور جزء هميشگي اداره و تامين امنيت زندگي بود و در اين ميان، تنها استثنا، شهرهايي بودند كه امنيت آنها با ساخت ديوارها و برج ها تامين مي شد و به جزيره امني در ميان دريايي از تهديدات دائمي فيزيكي ، تبديل شده بودند. از آن جا كه سود به دست آمده در زمان صلح در شهرها به نحو آشكاري بيشتر از روستاها بود، شهرها به كانون رفاه و رونق اقتصادي تبديل شدند.
البته، افزايش سود در زمان صلح مستلزم آن بود كه بخش در خور توجهي از سود سرمايه گذاري صنعتي يا بخش خصوصي از آن جدا شود تا از اين طريق ، بتوان امنيت عمومي در شهرها را در سطح بالاتري برقرار كرد ، زيرا ، هم نگهبان براي محافظت از ديوارهاي شهر خواهان دستمزد بودند و هم در تمامي موارد، خريداري جنگ افزارهاي جديد ضرورت داشت ، همان طور كه با تهيه سلاح هاي گرم كل نظام تسليحاتي جديد تغيير مي كرد و اين تغيير مستلزم صرف هزينه بود، هزينه اي كه بايد از محل سود حاصل در زمان برقراري صلح تامين مي شد.
البته، تمام اين كارها تا زماني خوب پيش مي رفت كه به توسعه اقتصاد كمك مي كرد و دارايي هاي يك شهر كه با ديوارها ، دروازه ها و برج ها در مقابل صاحبان قدرت هاي كوچك تر و گروه هاي چپاولگر حفاظت مي شد، توجه صاحبان قدرت هاي بزرگ را به خود جلب نمي كرد؛ اما در چنين حالتي همان ديوارها توپ هاي تخريبگر دشمن را به قصد باجگيري به آن جا مي كشاند و آنها نيز در صورت عدم موافقت با باج خواهي شان ، به ويرانگري و غارت شهر و هم چنين قبضه کردن قدرت مي پرداختند. در چنين مواردي، مردم اغلب براي پرهيز از عواقب وخيم جنگ، ترجيح مي دادند كه اموال خود را واگذار كنند.
بدين ترتيب، بخش عمده اي از سود گردآوري شده در زمان صلح بايد به مهاجماني كه پشت دروازه هاي شهر بودند، واگذار مي شد .
از نظر مهاجمان ، اين كار نشان دهنده آن بود كه آن ها بار ديگر نيز مي توانند عمل خود را تكرار كنند و همين كافي بود تا تهاجم در فواصل كوتاه تري رخ دهد. گاهي اوقات شوراي شهر كه هيئت حاكمه آن از افراد متمول تشكيل مي شد ، از دادن اموال سر باز مي زد و با اين كار باعث وقوع جنگ مي شد و با پاي خود به استقبال خطر بزرگي مي رفت ، زيرا ، قاعدتا هنگام غارت يك شهر ، موضوع تنها به بردن اموال نقدي اندوخته شده و اشياي قيمتي ختم نمي شد ، بلكه به قتل عامي مي انجاميد كه در آن خانه ها مي سوختند ، مردان كشته مي شدند و زنان مورد تجاوز جنسي قرار مي گرفتند . در طول تاريخ ، بسياري از شهرهاي تجاري پر رونق به همين شيوه براي هميشه از بين رفته اند.
در حملات متجاوزان و گروه هاي سربازان مزدور، مهاجران شهرهاي مزبور نيز نقش تعيين كننده اي داشتند.
پيش از اين، آنها سهم چنداني در جنگ قدرت داخل شهرها نداشتند و معمولا به اجبار به كشورهاي ديگر تبعيد مي شدند، اما براي بازگشت مجدد به شهرها يا متجاوزان را براي حمله به شهرها تحريك مي كردند يا سربازان بيكار را براي نيل به هدفشان به خدمت مي گرفتند . معمولا درگيري هاي شهروندان از مرزهاي شهري مي گذشت و پاي قدرت هاي خارجي را به معركه مي كشاند.
البته ، راه ديگري غير از به دست گرفتن غيرقانوني قدرت و قتل عام و غارت نيز وجود داشت و آن به خدمت گماشتن بلند مدت يا دائمي فرماندهان جنگي در پست هاي داخل شهري بود كه آنها را به صاحبان رسمي و حقوق بگير قدرت در حكومت شهر تبديل مي كرد. اين موضوع در اصل براي تاجران ، فروشندگان و صنعتگران شهرها هزينه هايي در بر داشت كه در بلند مدت ، در خور توجه بود، ولي در مقابل ، اين مزيت را نيز داشت كه آنها را از خدمت سربازي معاف مي كرد .
افزون بر اين ، از هر يك از اين صاحبان قدرت توقع مي رفت ، وظيفه خود را در برقراري امنيت راه هاي تجاري ادا كنند ، مراقب توطئه مهاجران باشند و در صورت نياز ، به طور مسلحانه ، با آنها مقابله كنند و سرانجام ، در صورتي كه وضع مساعد به نظر مي رسيد ، امكانات نظامي خود را آشكارا يا پنهاني عليه شهرهاي مزاحم رقيب به كار گيرند . رابطه به كارگيري خشونت و زندگي كاري درباره كندوتيري ، فرمانده نظامي ايتاليايي قرن پانزدهم و شانزدهم ، پيشرفته ترين شكل خود را يافت تا آن كه در نهايت ، در قرن هفدهم ، با به وجود آمدن انحصار دولتي قدرت پايان يافت.
اين طور به نظر مي رسد كه كاهش تدريجي انحصار مطلق در زمينه نظامي به خصوصي سازي و تبديل مجدد جنگ افروزي به وسيله اي براي كسب درآمد در مناطق وسيعي منجر شده است كه از جهات بسياري به روابطي كه توصيف شد، شباهت دارد.
به سختي مي توان براي جنگ هاي در شرف وقوع ، عاملي قوي تر از كشف منابع زيرزميني، به ويژه نفت و الماس، يعني ثروت هاي قابل استخراج و چپاول و نيز پديد آمدن گروهك هاي مهاجران كه به عنوان حاميان سياسي و مالي صاحبان قدرت ظاهر مي شوند ، نام برد.
در آن مناطق دنیا مانند قسمت شمال غربي اروپا كه دولت ها به شكل قدرتمندي توسعه نيافته و امور را در اختيار نگرفته اند، تهديد بازچیرگی نوعي از جنگ وجود دارد.
جنگ هاي سي ساله كه در حافظه تاريخي ما اروپایی ها ثبت و ضبط شده، گواهي بر اين مدعاست. البته، جنگ هاي صد ساله (6) براي فرانسوي ها و دوران جنگ رزها(7) براي انگليسي ها نيز چنين ماهيتي دارد . اين بدان معناست كه جنگ ميان كشورها - همان طور كه شاخصه اصلي تاريخ جنگ در اروپاي قرن هجدهم ، نوزدهم و هم چنين اوايل قرن بيستم محسوب مي شود و مانند گذشته به مفهموم كلي جنگ شفافيت خاصي مي بخشد- در انعكاس چالش ها ي فعلي و هم چنين آينده ، نسبت به جايگاه جنگ هاي سي ساله در برهه زماني بسيار دورتر و همچنين نسبت به جنگ هاي قرون وسطي كه از نظر تاريخي قدمت بيشتري دارند و اغلب متوجه منابع اقتصادي دشمن بودند تا نيروهاي جنگي، از اهميت كم تري برخوردارند .
اين موضوع با توجه به ضرورت توانمند بودن نيروهاي نظامي اروپا بدان معناست كه در حال حاضر ، رهبري عملياتي گروه هاي بزرگ تر در مقايسه با كنترل و محدود كردن منابع مالي جنگ هاي داخلي ، مبارزه با گروه هاي تبهكار و باندها ، اهميت بسیار كم تري دارد.
اكنون، براي بررسي اين موضوع با نگاهي تحليلي به آنچه جايگاه جنگ هاي سي ساله ناميديم ، مي پردازيم .
شاخصه اين جنگ ها آن بود كه قواي جنگي تنها به ميزان محدودي عليه نيروهاي مسلح دشمن به كار گرفته مي شد و خشونت بيشتر متوجه مردم غيرنظامي بود. هر چند اين كار اغلب به وقوع نبردهاي بزرگ تري مي انجاميد ، اما در بيشتر موارد ، كشمش هاي كوچك تر ، تجسس ،چپاول و غارتگري ، حمله ، قتل عام و آتش افروزي سرنوشت جنگ را رقم مي زدند.
مهم ترين بازيگران صحنه اين جنگ عبارت بودند از : 1) صاحبان قدرت كه در سطح وسيعي ظاهر مي شدند.2) ژنرال ها كه جنگ را با هزينه هاي شخصي ادراره مي كردند.3) سرهنگ هايي كه گروه هاي مزدوران را رهبري و سازماندهي مي كردند.4) يگان هاي گشتي .5) سربازان بيكار.6) قدرت هاي خارجي كه براساس منافع و امكانات خود در جنگ مداخله مي كردند . قدرت هاي خارجي قاعدتا اين كار را از راه ايجاد مشروعيت، فراهم آوردن پول و اسلحه و گاهي نيز از طريق نيروهاي نظامي قانوني خود انجام مي دادند – البته، هر چه مدت ماموريت اين نيروها در ميدان هاي جنگ اروپاي ميانه طولاني تر مي شد ، خودشان دچار بي نظمي و حركات هرج و مرج طلبانه مي شدند – در اين باره مي توان به گروه هاي نظامي اسپانيايي و سوئدي اشاره كرد .
بدين ترتيب، شاخصه اصلي جنگ هاي سي ساله درگيري هايي است كه از :« تلاش هاي خصوصي و فردي براي رسيدن به قدرت و ثروت ( مانند: والنشتاين ، ارنست مانسفلد دوم ، كريستين فن براونشويگ ) ، چاره انديشي هاي دولتي و تلاش هاي توسعه طلبانه سياستمداران كشورهاي قدرتمند همسايه ( مانند : فريدريش فن در فالتس، ماكسيميليان فن بايرن ) كه در نهايت ، در اين جنگ تعهدات ديني و مذهبي نسبت به منافع مادي نقش مهم تري بازي مي كرد» اين كه در مجموع ، جنگ مزبور با وقفه هاي كوتاهي سه دهه به طول انجاميد، در واقع پيامد همين تنوع و پراكندگي است .
جنگ هاي سي ساله با قراردادهاي صلح مونستر و اسنابروك پايان يافت ، اما اگر دقيق تر بنگريم ، در اصل ، اين قراردادها نبودند كه جنگ را پايان دادند ، بلكه روند طولاني صلحي بود كه طي سال ها ، همواره با وقوع خشونت هاي جنگي به وقفه مي افتاد و به معناي واقعي كلمه تا آخرين لحظه ، وضعيتي كاملا ناپايدار داشت .
بيشتر جنگ هاي بزرگ روزگار ما – با صرف نظر از برخي از جنگ هاي بين كشورها كه براساس الگوي كلاسيك به وقوع پيوستند – مانند جنگ چين با ويتنام ، جنگ اول خليج فارس ميان ايران و عراق و سرانجام جنگ میان اتيوپي و اريتره ، از نظر ارزش ها، منافع و گردانندگان دولتي ، شبه دولتي و شخصي، مشابه همين وضعيت آشفته و پيچيده است و ويژگي بارز آنها منافع فراواني ست كه از راه استمرار جنگ به دست مي آيد و بديهي است كه چشم پوشي از جنگ در دراز مدت بيش از آنكه منافعشان را تامين كند به زيان آنهاست، بنابراين، طبيعي است كه علاقه چنداني به برقراري صلح نداشته باشند.
جنگ هاي صحراي افريقا از جنوب سودان و با گذر از درياهاي پهناور و كنگو تا آنگولا ، جنگ هاي مربوط به فروپاشي يوگسلاوي ، جنگ هاي به وقوع پيوسته در كل منطقه قفقاز كه معروف ترينشان جنگ چچن است و هم چنين جنگ هاي افغانستان از آغاز دهه 80، مجموعا به الگوي جنگ هاي سي ساله بسيار شبيه ترند تا جنگ هاي بين دولت ها در فاصله زماني قرن هجدهم تا بيستم.

بخش دوم :
داده هاي جامعه شناختی، اين نظريه ها را كه بيشتر بر اساس مقايسه هاي تاريخي به دست آمده اند ، تاييد مي كنند .
بدين صورت كه دو سوم تمام جنگ هايي كه پس از سال 1945 به وقوع پيوسته اند ، جنگ ميان كشورها به مفهوم كلاسيك كلمه بوده است. چگونه مي توان اين جنگ ها را كه ما به علت سادگي شان ، آنها را جنگ هاي نوين مي ناميم ، از نظر مفهومي طبقه بندي كرد؟ پاسخ بدين محدوده جنگ هاي كم شدت ، جنگ هاي كوچك تا جنگ هاي شديد و هم چنين جنگ هاي شهري ، جنگ هاي نوهابزي (19) و جنگ هاي فراملي را در بر مي گيرد كه داشتن تنوع و حتي تناقص هاي اندك در ارايه تعاريف نه تنها از دقت علمي آنها نمي كاهد ، بلكه نشان دهنده عدم شفافيت علل درگيري ها و انگيزه ها ي خشونت است كه پيچيدگي آنها ظاهراً از نظر معنايي به طور دقيق قابل تفكيك نيست .
به همين علت است كه مفهوم مبهم ، اما صريح جنگ هاي نوين را ترجيح مي دهيم . براي من بالشخصه كاملاً روشن است كه اين نوع جنگ ها در اصل ، چندان جديد نيستند ، بلكه همان جنگ هاي كاملاً قديمي هستند كه مجدداً باز گشته اند .
تشابه جالب توجه جنگ هاي نوين با جنگ سي ساله تنها در مدت زمان طولاني آنها نيست . جنگ هاي بين كشورها از نظر ميانگين آماري تقريباً در بيشتر موارد كوتاه اند ، حتي اگر مانند گذشته، تحت تاثير جنگ جهاني اول و دوم ، با محاسبه اي ذهني به نتيجه ديگري برسيم، جنگ هاي داخلی و فراملي بيشتر به طول مي انجامند .
حدود 25% جنگ هاي جديد بيش از 120 ماه به طول انجاميده و از اين رو طولاني ترين جنگ هايي بوده اند كه از قرن هفدهم ، يعني از پايان جنگ سي ساله تا به حال رخ داده اند . اين امر را مي توان با توجه به كلاف سر در گم علل و انگيزه ها ، منافع و ارزش هايي كه جناح هاي مختلف در اين جنگ ها، مطرح كرده اند و هم چنين با توجه به اين نكته كه اداره جنگ هاي مزبور بر اساس تمركز قواي نظامي در زمان و مكان معين، يعني بر اساس استراتژي ناپلئوني نبوده است و نيرو ها در همان زمان و مكان شكل مي گرفتند ، توضيح داد .
همچنين ، بايد ياد آور شد كه به علت عدم وجود جبهه ، به ندرت درگيري پيش مي آمد و در نهايت ، هرگز نبرد هايي كه كشمكش بين نيرو ها و از بين رفتن توان آنها را باعث مي شدند ، به وقوع نمي پيوستند و دو طرف ضمن رعايت احتياط در رفتار با يكديگر ، خشونت را براي مردم غير نظامي بکار مي بردند .
بر همين مبنا ، خسارات و تعداد قربانيان جنگ هاي نوين به شرح زيرند : اگر در جنگ هاي آغاز قرن بيستم ، با احتساب جنگ جهاني اول ، حدود 90% زخميان و كشته شدگان از ميان افراد گروه هاي نظامي بر اساس تعريف حقوق بين الملل ، يعني سربازان بودند ، اين آمار در جنگ هاي اواخر قرن بيستم برعكس شد . با وجود بهبود وضعيت و جايگاه نظاميان در اين فاصله زماني ، با محاسبه اي تقريبي مشخص شده است كه بيش از 80% كشته شدگان و زخميان جنگ هاي جديد را افراد عادي ، و بر اساس حقوق بين الملل غير نظاميان، تشكيل داده اند.
مسلماً اين امر دلايل بسياري دارد كه چهار مورد آن شايسته تاكيد ويژه هستند .
1- تغيير روش براي رسيدن به هدف در نحوه اعمال قدرت نظامي از شكستن اراده دشمن به سمت وادار كردن مردم به تسليم .
2- از بين بردن تفاوت ميان جبهه و خانه كه با محاصره از دور و حمايت نيروي دريايي و بمباران استراتژيك اهداف براي اولين بار در جنگ بين كشورها ديده شد ، اما به دليل استراتژي جنگ هاي پارتيزاني و هم چنين تروريسم بين المللي بار ديگر شتاب تاسف باري گرفت.
3- گسترش و به كارگيري جنگ افزارهايي كه تاثير شان تنها به افراد نظامي محدود نمي شود . اين جنگ افزارها از بمب هاي ناپالم و هدايت شونده گرفته تا مين هاي ضد نفر را شامل مي شوند كه در جنگ هاي نفوذي درون شهري بدون ترتيب خاصي ، در محدوده اي وسيع كار گذاشته مي شوند .
4- و در نهايت ، به عنوان دليل چهارم براي آمار بالاي كشته شدگان غير نظامي در ميان قربانيان جنگ هاي نوين ، مي توان به بي اعتنايي افراد مسلح به مقررات موجود كه به دليل كاهش نفوذ و دخالت دولت در جنگ است ، اشاره كرد و اين كه ديگر قوانين جنگ با مقررات جزايي نظامي تاثيري در عملكرد آنها ندارد .
در عوض، در جنگ هاي جديد ، تمايل شديد به تجاوز جنسي كه تقريباً روزمره و عادي شده اند و هم چنين مثله كردن قربانيان اشاره كرد . اگر در جنگ هايي كلاسيك ، رويارويي نهايي نقطه اوج محسوب مي شد ، در جنگ هاي نوين ، اين نقطه اوج جاي خود را به قتل عام داده است .
با توجه به پيشرفت هاي مطرح شده ، عوامل زيادي از آن حكايت دارند كه جنگ هاي نوين را نمي توان مانند جنگ هاي سي ساله با ابزارهاي نظامي پايان داد . زيرا با اتخاذ تصميم نظامي انجام نگرفته اند .
جنگ هاي كلاسيك قرن هجدهم تا بيستم – اگر اين را بپذيريم – با كاهش كلي كلي پيچيدگي متمايز مي شوند . در پايان اين جنگ ها ، قواي جنگي دو طرف در منطقه و طي زمان محدودي به درگيري پايان مي دادند.
كلاوزويتس، نظريه پرداز جنگ ، نبرد را به اين مفهوم ، سنجش نيروهاي اخلاقي و مادي به كمك ابزارهای مادي تعريف كرده است . تمام انگيزه ها ، نيات ، منافع و منابع متفاوت در ارتباط با كاهش كلي پيچيدگي نبرد نهايي به اوج خود مي رسيدند .
به همين دليل پس از آن ، بر پايه نتايج حاصل از آنها امكان بستن قرارداد صلح ممكن مي شد. اين موضوع در مورد جنگ هاي مارنگو ، آوسترليتس ، واترلو ، زواستوپل و با كمي تاخير درباره گتيزبورگ ، كنيگ گرتس، زدان و هم چنين مارنه در سال 1914 نيز صادق است، البته اگر در اين جنگ ، محاصره و نفوذ جناح راست ارتش آلمان در عمق منجر به شكست قطعي فرانسوي ها مي شد.
در جنگ هاي نوين، نمي توان از هيچ يك از اين موارد سخن گفت : زيرا، در اين نوع جنگ ها ، قصد بر آن نيست كه با تصميم گيري نظامي به هدف دست يابند، بلكه هدف استحكام بخشيدن به جايگاه گروه مورد نظر است .
به همين دليل در اين موارد ، جنگ مي تواند ، مانند جنگ هاي سي ساله ، براي مدت طولاني تري متوقف شود و تصور يك روند تدريجي به سوي برقراري مناسبات صلح آميز را پديد آورد تا اين كه خشونت مجدداً و به صورت ناگهاني افزايش يافته و اقدامات جنگي از سر گرفته شوند. جنگ كم شدت مفهومي است گكه طي دهه 80 به همين منظور مطرح شد .
البته اين مفهوم بدان معنا نيست كه جنگ هاي نوين احتمالاً قربانيان كم تري در پي دارند . اين جنگ ها تنها به دليل مدت زمان طولاني شان و نيز به دليل قتل عام هاي مداوم مردم غير نظامي – صرف نظر از موارد ويژه جنگ جهاني اول و دوم – و با توجه به تعداد كشته ها ، از بين رفتن ظرفيت هاي اقتصادي و ساختارهاي اجتماعي ، نسبت به جنگ هاي كلاسيك بين كشورها ، از وضعيت مشابه يا بدتري برخوردارند و حتي در بيشتر اوقات ، از نظر ميزان تخريب و تعداد قربانيان گوي سبقت را از جنگ هاي كلاسيك مي ربايند .
البته ، بايد يادآور شد كه جنگ هاي سي ساله در توسعه بلند مدت اقتصادي – اجتماعي و نه سياسي اروپاي ميانه نسبت به جنگ هاي بعدي تاثيرات عميق تري داشته است.

بخش سوم :
حال اين پرسش مطرح است كه موضوع مزبور براي سياست امنيتي آلمان و اروپا چه معنايي دارد ؟
نخست بايد توجه كرد كه مداخله در جنگ هاي نوين ويژگي هاي كاملاً متفاوتي نسبت به مسئله جنگ هاي بين كشوري دارد . در سال هاي 1917 - 1918 و 1933 – 1944 امريكايي ها دو بار در جنگ هاي اروپا دخالت نظامي كردند و از اين راه ، تصميم گيري ها را به نفع جناحي كه مي خواستند ، هدايت كردند .
ايالات متحده نخست در پايان جنگ هاي دهه 60 در ويتنام ، هنگامي دريافت كه دخالت در جنگ هاي داخلي و فراملي مسئله متفاوتي است كه ديگر نمي توانست خواسته هاي سياسي خود را به دشمني كه از هر نظر از او ضعيف تر بود ، تحميل كند .
به بيان دقيق تر، واكنش ويتنامي ها كه از نظر نظامي به هيچ وجه در حد و اندازه امريكا نبودند ، به شكست سياسي و سرانجام نظامي ايالات متحده انجاميد . به طور كلي ، مشخص مي شود كه دخالت نظامي با هر هدفي كه انجام شود، ديگر نمي تواند به معناي تصميم گيري نظامي به نفع يك جناح خاص باشد، بلكه بايد در بستر مجموعه اي از تدابير سياسي و اقتصادي صورت گيرد كه دست كم، پيچيدگي نظامي غير قابل جبران جنگ هاي نوين را مورد توجه قرار دهد.
در محدوده چنين مجموعه تدابيري، سهم اقدام نظامي اي كه در صورت نياز مي تواند عامل به كارگيري وسيع جنگ افزارهاي نظامي باشد ، اهميت بسياري مي يابد .
حال چه با شكستن اراده سياسي اي كه با رعايت حداقل هاي حقوق بشر ناسازگار است و چه با حذف گزينه خشونت جناح هاي داخلي درگير در جنگ و فرماندهان، براي جلوگيري از افزايش خشونت و كنترل تدريجي آن و در نهايت ، چه با حفاظت از ارسال كمك هاي بين المللي براي اين كه كمك هاي مزبور در اختيار جناح هاي درگير در جنگ هاي داخلي قرار نگيرند، بلكه واقعا كمك موثري در برقراري آرامش باشند.
البته ميزان اندك رفع مشكلات نيروهاي نظامي در جنگ هاي نوين ، يعني عدم امكان برقراري صلح سياسي از طريق تصميم گيري نظامي ، نتايج متضادي را به بار آورده است . اين نتايج باعث به كارگيري ارتش – كه در جنگ هاي كلاسيك به منزله آخرين ابزار سياست محسوب مي شد – در چارچوب اعزام نیروهاي حافظ صلح و برقرار كننده آرامش و تبديل آن به نخستين ابزار شده است و در حقيقت ، بايد این گونه هم شود.
البته اگر بلافاصله پس از آن، روند صلح آغاز مي شد و در محدوده زماني مشخص ( يعني قابل تامين از نظر مالي ) چشم اندازهايي از موفقيت را نيز مشاهده مي كرد. در گذشته ، اين تغييرات در سياست امنيتي آلمان و اروپا تا مدت ها به صورت پنهاني و اغلب بدون آگاهي از اين نكات صورت مي گرفته است.
البته كثرت اعزام نيروهاي ارتش آلمان به خارج كه تا پانزده سال پيش كاملا غير قابل تصور به نظر مي رسيد ، نشان دهنده اين موضوع است . همان طور كه گاهي شنيده مي شود، به تبع تحولات مزبور در جنگ ها ، پيش بيني روند نظامي سازي در سياست خارجي بي مورد است .
به هر حال ، همواره اين خطر وجود دارد كه اعزام كوتاه و ثمر بخش ارتش به توقع بيش از حد سياستمداران از قواي نظامي منجر شود .
اما بايد ياد آور شد كه اين نوع مشكلات از دير باز وجود داشته اند. در رابطه با گسترش تهديد آميز جنگ هاي داخلي ، اين مسئله نيز اهميت دارد كه روند رو به افزايش و متقابل خشونت از جانب طرف سومي كه مسلح است ، پيشاپيش متوقف شود از پديد آمدن راهزني اقتصادي جلوگيري به عمل آيد و بيش از همه سعي شود تا نسل كاملي از كودكان در شرايط سخت جنگ هاي داخلي رشد نكنند . اين امر باعث خواهد شد كه آنها با چيزي جز قانون تنازع بقا و روابط اجتماعي توام با خشونت آشنا نشوند . در هر منطقه اي كه اين كار با موفقيت انجام شود، اعزام نيروهاي نظامي به آن جا يكي از نخستين ابزارهاي سياست است . سياست امنيتي آينده نگر بايد در پي آن باشد كه قواي نظامي خاص اين كار در سطح وسيعي در اختيار باشند .
البته پس از استقرار نيروهاي نظامي، مهم آن است كه براي به نتيجه رسيدن دخالتشان، اقتصاد دوران صلح به جريان بيفتد و براي گروه ها و اقشاري كه از برقراري صلح ذي نفع خواهند شد، از نظر سياسي امتيازاتي قائل شوند، با توسعه و تحكيم تشكيلات مافيايي مقابله گردد، زير ساخت ها مجددا احيا شوند ، به طوري كه تصميم هاي بلند مدت براي سرمايه گذاري امكان پذير و معنادار گردند و سرانجام ، با تدبير آموزشي در گسترده ترين مفهوم آن ، برنامه هايي را كه از نظر رواني به وقوع خشونت هاي آشكار مي انجامند، از بين ببرند. تنها در اين صورت است كه دخالت هاي نظامي بشر دوستانه در بلند مدت ثمر بخش خواهند بود ، اما درست به همين دليل تا به حال بسياري از اعزام نيروهاي صلح طلبانه سازمان ملل متحد و هم چنين ناتو با مسامحه همراه بوده اند ، زيرا ظاهرا عقيده بر آن بوده است كه با استقرار نيروهاي نظامي ، فراهم آوردن امكانات مالي و كمك رساني فراگير از طريق ارگان هاي غير دولتي ، شرايط اصلي براي موفقيت در روند صلح برآورده مي شود . اين موضوع دست كم ، جايي كه اقتصاد چپاولگرانه آشكارا در جنگ هاي داخل شهري به اقتصاد جنايتكارانه اي تبديل مي شود كه در آن ، جناح هاي قديمي درگير در جنگ هاي داخلي دعاوي تازه اي مطرح مي كنند ، صدق نمي كند .
اين امر هميشه آن جا رخ مي دهد كه گروه ها و فرماندهان مختلف از جنگ به منظور ساختن شبكه هايي براي تجارت دارايي هاي غير مجاز ، مانند مواد مخدر ، جواهرات ، زنان جوان و… سود مي برند .
براي بازسازي مجدد اقتصاد در دوران صلح در ميان مدت بايد اين شبكه ها را كه شرايط زيربنايي جنگ هاي بعدي را آماده مي كنند ، نابود كرد.
حوزه وظایف سياست امنيتي طي ده تا پانزده سال اخير به نحو تاسف باري تغيير كرده و وضعيت گنگ و پيجيده شده است . اين امر بيشتر به دليل از بين رفتن تقارن هاي سياست امنيتي و جايگزين شدن عدم تقارن به جاي آن ، وضوح بيشتري يافته است . اين تنها جنگ ميان دولت ها نبود كه از طريق تقارن رقبا ، وضعيت هاي پيچيده را روشن و با ابزار نظامي ، قابل تصميم گيري مي كرد ، بلكه نظم كلي سياسي كشورهاي جهان نيز با اصل استقلال حاكميت و براساس تقارن برنامه ريزي شده بود . اين وضع با بازگشت دست اندر كاران نيمه دولتي ، خصوصي و در برخي از موارد اقتصادي به صحنه تغيير كرد و با تشكيل يك نظام سياسي جهاني كه در آن نه تقارن ها ، بلكه عدم تقارن ها تعيين كننده بودند ، سرعت بيشتري گرفت .
برتري اقتصادي ، تكنولوژيك ، اطلاعاتي و به ويژه نظامي ايالات متحده از اواسط دهه 80 و به بيان دقيق تر از زمان فروپاشي روسيه آن چنان زياد شده است كه تا مدت هاي مديد، هيچ كشوري نخواهد توانست با امريكا در جنگ های متقارن رقابت كند و مانند جنگ هاي كلاسيك میان كشورها درگيري متقارن با اين كشور داشته باشد .
البته ، اين وضعيت نيز احتمالا مانع از آن نخواهد شد كه در آينده، فقط قدرت هاي اتمي به جنگ با يكديگر بپردازند، اما بي شك در اختيار داشتن جنگ افزارهاي اتمي باعث عدم توازن در سياست جهاني شده است و برخي از قدرت هاي كوچك تر با اتكاي بر آنها و به شكلي كاملا هدفدار با استراتژي جنگ هاي نا منقارن پاسخ داده اند. براي كساني كه مي خواهند تحت شرايط موجود اراده سياسي خود را عليه قدرت تماميت خواه غرب معتبر جلوه دهند يا حتي آن را با ابزارهاي نظامي پيش ببرند، بهترين راه ممكن اتكا بر استراتژي جنگ هاي نا متقارن است .
اين نوع جنگ، از چاپ عكس هايي كه عملكرد سياسي و نظامي غرب را غير قانوني نشان مي دهد تا تبديل هواپيماهاي غير نظامي به بمب و ساختمان هاي بلند به ميدان نبرد را شامل مي شود . اعتقاد به اين كه با پايان جنگ هاي متقارن دوران جنگ نيز پايان يافته است ، خيال خامي بيش نبود.
در حال حاضر ، جنگ هاي نامتقارن جايگزين آن جنگ ها شده اند و تاريخ قرن 21 را رقم خواهند زد.
منبع:
[External Link Removed for Guests]

-------------------------------

پي نوشت ها :
1. Herfried Münkler پرفسور دكتر مونكلر در رشته هاي زبان و ادبيات آلمان، علوم سياسي و فلسفه در شهرهاي فرانكفورت و هايدلبرگ آلمان تحصيل كرده و در سال 1981 ، موفق به كسب درجه دكتري در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه يوهان ولفگانگ فن گوته فرانكفورت شده است .
موضوع رساله وي « فلسفه تاريخ و كنش سياسي و پاسخ هاي ماكياولي به فروپاشي فلسفه تاريخ مسيحي و بحران جمهوري فلورنس بوده است . وی در فوريه سال 1987 ، موضوع « خردورزی دولتي واژه اي ايده آل براي دوران جديد » را براي كسب درجه پرفسوري برگزيده است .
وي از سال 1980 تا 1992 در رشته علوم اجتماعي و در زمينه تاريخ اندیشه ی سياسي در دانشگاه فرانكفورت به تدريس اشتغال داشته است . در سال 1992 ، كرسي استادي در دانشگاه هومبولت برلين را براي تئوري سياست و علوم اجتماعي پذيرفت . زمينه هاي تدريس وي تئوري سياسي ، تاريخ اندیشه سياسي ، پژوهش در زمينه فرهنگ سياسي و تئوري تاريخ جنگ است .
وي در كنار تدريس ، فعاليت هاي بسيار ديگري نيز داشته است كه در اين جا به مهم ترين آنها اشاره مي كنيم . پرفسور مونكلر از سال 1991 ، افزون بر عضويت در تعداد زيادي از آكادمي هاي علمي و پژوهشي ، در تعدادي از آنها نقش سخنگو را نيز بر عهده داشته است .
وي در پروژه هاي علمي بسياري شركت داشته و در چند انتشاراتي كه به نشر مجلات و كتب سياسي مي پردازند نيز ، عضو هيئت تحريريه بوده است . رياست بنياد بين المللي ماركس – انگلس كه محل استقرار آن در آمستردام است ، عضويت در هيئت رئيسه بنياد ابرشوابن ، عضويت در يكي از كميسيون هاي مهم بنياد فريدريش ابرت و عضويت در آكادمي علوم برلين – براندنبورگ نيز گوشه اي از فعاليت هاي مونكلر است . وي در سال 1951 در فريدبرگ متولد شده ، متاهل است و دو فرزند دارد . م.
2- Spinola
3- Ernst zu Mansfeld
4- Gustav Adolf
5- Condottieri فرمانده ايتاليايي كه با مزدورانش به نفع سلاطين و فرمانروايان آن زمان در قبال دريافت پول مي جنگيد . م .
6- اين اصطلاح براي جنگ ميان فرانسوي ها و انگليسي ها كه طي سال هاي 1337 تا 1453 انجام شد و بدون قرارداد صلح به پايان رسيد ، به كار مي رود . م.
7- جنگي ميان خاندان سلطنتي لنكستر ( با پرچم رز سرخ ) و يورك ( با پرچم رز سفيد ) كه در فاصله سال هاي 1455 – 1485 رخ داد . م.
8- Wallenstein
9- Christian von Braunschweig
10- Richelieu
11- Bethlen
12- Gabor
13- Gustav Adolf von Schweden
14- Friedrich von der Pfalz
15- Maximilian von Bayern
16- Munster
17- Osnabruck
18- Low intensity wars
19- توماس هابز، فيلسوف و نظريه پرداز انگليسي 1588 تا 1679 ميلادي . م.
20- Clausewitz
21- Marengo
22- Austerlitz
23- Waterloo
24- Sewastopol
25- Gettysburg
26- Koniggretz
27- Sedan
28- Marne
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 1790
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۵, ۳:۴۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 8 بار
سپاس‌های دریافتی: 258 بار

پست توسط Saeid12345 »

اميرحسام,

من که الان حوصله خواندن مطالب طولاني را ندارم.
ان شاء الله وقتي روز شد ميخونم و نظرم رو ميگم. :D
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 1106
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵, ۱۱:۱۲ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 176 بار
سپاس‌های دریافتی: 468 بار
تماس:

پست توسط Mehdi2224 »

بهتر بود اين مطالب رو چند بخش ميکردي و به صورت دنباله دار وارد ميکردي
سيو کرديم بعدان بخونيم
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2732
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 12804 بار
سپاس‌های دریافتی: 4580 بار

پست توسط كيارش »

بله تا هنگام ارسال اين پست هنوز اقا كريم نيومده
 [FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]  این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود,    
  [FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر    
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2132
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 1980 بار
سپاس‌های دریافتی: 6841 بار
تماس:

پست توسط Mr.Amirhessam »

من نقش اقا كريم رو به عهده گرفتم و فكر كنم از مقاله بالا مقاله كاملتري باشه .اگه داريد لطف كنيد و بذاريد.
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2732
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 12804 بار
سپاس‌های دریافتی: 4580 بار

پست توسط كيارش »

اميرحسام, سلام كريم جان :grin: :grin:
 [FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]  این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود,    
  [FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر    
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1575
تاریخ عضویت: شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵, ۱:۲۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2 بار
سپاس‌های دریافتی: 238 بار
تماس:

پست توسط Sardar »

کريم حسام مطالب رو کم کم بگو تا حس خوندنش باشه!؟ :-x
هیهات منا الذلة
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”