سلام
شاهنامهبه چند بخش تقسیم شده:
1-اساطیری
2-پهلوانی
3-تاریخی
در مورد اساطیری موارد مربوط به حیوانات بد منظر و دیوهاو...و پادشاهی جمشید که صد ها سال بر ایران (بر جهان)حکومت می کندوتمام دنیا را به کمک برادرش آرتین تصرف می کند و با کشف طلا و آهن باعث ثروت مندی مردم میشود ،اما پس از مغرور شدن و اینکه خود را خدا میدانست توسط آژیدهاک(=ضحاک که بر گرفته از اژده ها می باشد که از مردمان میان رودان (میشه گفت اعراب)بوده است و مرد ثروتمندی بوده است که با دسیسه ی شیطان پدرش را می کشد و شیطان با بدل کردن خود به آشپز خوراکی که به او می خوراند دو مار بر شانه های اوسبز می شوند که تمام حکیمان جهان از دز مان او عاجزند تا اینکه شیطان در لباس پزشک ظاهر شده و به دلیل دشمنی ای که با ایرانیان به دلیل خداپرست بودن داشته به او میگوید باید هرروز مغز دوجوان ایرانی را به او بخورانی وگرنه هیچگاه آسوده نخواهی شد،اما آشپزان ضحاک هربار که جوانانی را برای غذای مار ها میاورند به جای دونفر یک نفر از آنها را خوراک مارها می کردند ویکی دیگر به کوه محل اقامت افریدون(یا فریدون)می فرستاده اند که بعد ها آنجوانان سربازان افریدن را برای سرنگونی ضحاک تشکیل می دهند...)از قدرت خلع میشود تاینکه افریدون پسر آرتین به کمک شیر یک گاو بزرگ میشود وتوسط تعدادی از حکیمان درس حکمت و خرد می آموزد و توسط کاوه آهنگر به مردی نیرومند بدل میشود و می تواند به کمک ایرانیان وطن پرست ضحاک و سربازان دیوش را نابود کنند و افریدون ضحاک را در کوه دماوند می بندد تا عبرتی برای آیندگان باشد(البته میگن چنین چیزی وجود داره و حالت به شکل یک انسان چهار
دست در کوه نقش بسته ...) دوره پهلوانی که مربوط میشه به جنگ های رستم که در آغاز اون میگه"رستم یلی بود اندر سیستان .......منم کردمش بدین داستان"در این دوره بعد از جنگ های پی در پی رستم ودلاوری های اون و اسفندیارو...به تدریج وارد دوره ی تاریخی (که از این به بعد کشفیات باستان شناسان این را به واقعیت بدل میکنه و)...میشیم که گفته شده که یکی از نوادگان سیاوش به نام کیان سلسله ای از شاهان رو به وجود میاره که تا قرن ها بر ایران حکومت میکنه،و این سلسله میشه کیانیان و بعد از پیروزی های متعددو قدرت بی چون و چرا در زمان"داریوش سوم"(که این خودش گواه بر این می باشدکه داریوش های دیگری از جمله داریوش بزرگ که بزرگ ترین امپراتوری تاریخ رو ایجاد کرده وجودداشته)و به ترتیب بعد از سلطه "بیگانه(که منظور اسکندر ویونانیان بعد از او که اون سلسله رو یکی از فرمانده هان اسکندر بی شرف بعد از مردنش در ایران به وجود میاوردو به مدت 80سال بر ایران حکومت می کنند(البته بعد از مرگ اسکندر امپراتوری اون به چندین بخش تقسیم میشه و...))که در نهایت توسط "اشک"(در میان پارتیان کسانی که از همه ی پهلوانان برتر بوده اشک نام نهاده اندو...) ،که یکی از پارتیان بوده و پارتیان مردمانی جنگجو بوده اند علیه حکومت شورش ایجاد میشه و سلوکیان(سلسه ای که
توسط"سلوک"فرمانده اسکندر بی شرف پس از مرگش در ایران ایجاد میشه و...)از حاکمیت ضعیفی برخوردار بوده اند لشکری رو به سوی پهلوانان اشکی میفرسته که این لشکر شکست میخوره و سلسه ی ملوک الطوایفی "اشکانیان:به عنوان طولانی ترین دوره ی شاهنشاهی ایران باستان به وجود میادورد که علی رغم طولانی تر بودن کمترین کشفیات باستان شناسی ایران باستان مربوط به این دوره می باشد،وپس از آن به دلیل شیوه ی بد حکومت که در آن نیروهای زیادی وجود داشته اند که قدرت شاه رو به تدریج از آن ها کمتر می کند(مثل مجلس مهستان،خاندان ها یبا اصل و نصب و شاهزادگان و...)شخصی به نام ساسان که او را در خرد و حکمت همتای کوروش ذوالقرنین(این کلمه تو قرآن است و بسیاری از اندیشمندان ایرانی و غیر ایرانی به جز اندک معلوم الحالانی اون را به کوروش نسبت می دهند نه اسکندری که از زئوس(خدای یونانیان که در اصل یک انسان بوده است و...) و به صورت غیر شرعی زاده شده(جریان دارد...)،که این خود ارزش او را به عنوان یک پیامبر (که گفته شده کورورش پیامبری از 124000پیامبر خدا بوده است،بالاخره همه ی پیامبرا عرب که نبوده اند...)می دانند،سلسله ساسانی را ایجاد می کند واین سلسله را درخشان ترین دوره ی ایران باستان می دانند(می دانید که در آن زمان پارچ شیشه ای ساخته شده ،سد امیر...)وحتی در این زمان در زمان شاپور دوم امپراتو روم ایر ایران میشود که بعد از آن واقعه شاپور دستور می دهد که این واقعه رو در کتیبه ای (در استخر)نقش بندی کنند که همچنان اون اثر وجودداره.... کی خسرو را آنطور که بعضی ها می گویند که نامه ی پیامبر را به دلیل "بسم ..."پاره می کند،بلکه از قول کی خسرو چنین می گوید:ما ایرانیان که هزاران سال است که خدا را می پرستیم ،این کیست که به ما درس آموزگاری میدهدو...)که خسرو توسط بهرام چوبینه(به دلیل بدنی محکم و استخوانی به چوب
معروف بوده است) (که خود مجموعه ای از قول ها را به دوش دارد.....یک روز امپراتور روم با بزرگترین فرمانده روم به ایران میاید تا در یک جشن شرکت کندخسروشاه نیز با بهرام به استقبال او می رود ،امپراتور روم به خسرو میگوید که بین دو پهلوان کارزاری شکل گیرد تا برنده مشخص شود،خسرو می خندد که این امر به امپراتور روم گران میاید و...در نهایت بین دو پهلوان کارزاریشکل میگیرد که در آن بهرام با یک ضربه بزرگ ترین پهلوان رومیان را به خاک میندازد،البته پهلوان روم نیز بر بهرام ضربه وارد میکند که به دلیل محکم
بودن او اثری بر او نمی گذارد. که باز هم خسرو می خندد و...این بهرام در نهایت پس از خروج از ایران در ارمنستان حاکم میشود ....در نهایت توسط عده ای از نیروهای خسرو کشته میشود ،بله بهرام بزرگترین پهلوان زمان خود بود)برای مدتی خلع می شود که به کمک رومیان بار دیگر به قدرت باز می گردد،البته به ازای دادن بخشی از سرزمین ایران،که در همین حین با دختر امپراتور روم ازدواج می کندو پس از به قدرت رسیدن ،امپراتور(پدر زن خسرو)کشته می شود که این واقعه خسرو را به بازپسگیری سرزمین های از دست رفته به تکاپو می اندازد و علی رغم گفته های بعضی از مثلا تاریخ شناسان که می گویند او شکست خورده است می تواند سرزمین های ایران را باز پسگیردو حتی
بخشی از تصرفات رومیان از هم پاشیده را زیر به چنگ میاورد و پس از خسرو (کهتوسط پسرش شیرویه کشته میشود)خسرو کوچک از نوادگان انوشیروان به قدرت می رسد که حاکمی ضعیف بوده است و بعد بهرام(بهرام که گور می گرفتی همه عمر ....دیدی که چگونه گور بهرام گرفت)که در زمان بهرام امور مملکت سامان داده می شودو...پس از مرگ خسرو آیین هایی تقریبا خرافی مثل مانی به وجود می
آیندو... وتا می رسیم به اعراب و آینده و....شما که میگید سلسله ی هخامنشی وجود نداشته ،آیا نشانه به بزرگی بیستون(بزرگترین کتیبه ی جهان) را ندیده اید،تخت جمشید را چطورفرش پازریت ،سنگ نوشته ها،پاسارگاد،نقش رستم و هزاران مورد دیگر،شما چطور میگویید که شاهنشاهی هخامنشی (که پس از حکومت مادها توسط کوروش که داماد پادشاه ماد بوده است به همکاری تعدادی از فرمانده هان جداشده ی ماد ایجاد میشود ،پیش از انجام شورش پادشاه که از قصد کوروش برای براندازی آگاهی داشت او را به یک مهمانی دعوت می کند تا او را به قتل برساند اما کورش به این
مهمانی نمی رودو...پس از سقوط مادها بابل ها ها و لیدی ها (حوالی ترکیه ی امروزی )که به خاک ایران طمع داشتند مورد تجاوز قرار میگیرد که در نهایت هردوی آنها به ویژبابل که آن زمان قدرتمند ترین امپراتوری دنیا بوده و شاهان آن خودشون رو خدا می دانسته اند توسط کوروش بزرگ ساقط می شوند و یهودیان و تمام آنان که خداپرست بوده اند توسط بابل مورد تعرض قرار می گرفته اند
شما که هخامنشیان را نادیده می گیرید باید مادها را نیز نادیده بگرید ،که حکومت آشور قدرتمند ترین حومت میان رودان را به کمک بابلیان نابود کرد،ارتش ایران در زمان خشه یار شا بالغ بر صدها هزار تن بوده است ،و بنای آکروپولیس توسط او ویران می گرددهمان بنایی که قرار بود مکان خدایشان باشد و از هر گزندی در امان باشد،البته فکر کنم یکی از کسانی که در جنگ های گذشته توسط ایرانیان اسیر شده راه را بر اسکندر باز می کند
چند مورد دیگه:
می دانید اعراب شیوه ی جنگیشان را از ساسانیان آموخته اند ،یعنی اول از همه
فرمانده هان جنگ به دلیل اینکه ثروتع بیشتری دارند...که اعراب این رسم
خودشون را در کربلا زیر پا گذاشتند
میدانید رستم فرخزاد چگونه کشته شده است ؟:یک روز در زمانی که اعراب که آن
زمان خراج گذار ایران بوده اند،چندین شتر از طلا که در راه به طوفان شن بر
می خورند که در این هنگام صندوق های طلا بر پشت او بر میفتد و در این هنگام یکی از اعراب او را باشمشیر به قتل می رساند و داد و هوار راه میاندازد که من او را کشتم ،اگر این در جنگ ایران و اعراب می بود احتمال پیروزی اعراب کمتر بود
جنگ نهایی ایران و اعراب در جنگ قادسیه نبوده است(چرا که آن منطقه به دلیل بیابانی بودن شکست ایران در آن یقینی بوده است)اما جنگ سرنوشت ساز در منطقه نهاوند رخ می دهد که در آن به تعدادی از اعراب و سران آنها کشته می شوند که عمر یک شبانه روز گریه می کند اما در نهایت ایران شکست می خورد،البته ایران بیش از 25سال با اعراب می جگند که در نهایت توسط ابن زیاد خراسان ایران اشغال می شود
راز شیعه بودن ایرانیان در این است که چون امامان روبروی بنی امیه و بنی عباس(که توسط مسلم خراسانی به قدرت رسیدو...)می ایستاده اند ایرانیان نیز شیعه شده اند ،حتی اکنون فرقه ای از شیعه به نام شیعه کیسانی(کیسان ابوعمره=کیان)وجود دارد
اسیطوره های ایرانی ریشه در واقعیت دارد چرا که اسطوره ها سینه به سینه نقل شده است و در نهایت به فردوسی رسیده است
حتی وجود تخت جمشید خود موید این است که شخصی به اسم تخت جمشید وجود داشته است
حتی من از افراد گذشته شنیده ام که:زمانی حضرت علی(ع)به پیامبر می گوید که من آرزو دارم با رستم پیکار کنم و پیامبر به او می گود که رستم ....روزی در میان یک آبرو باریک دو نفر به هم می رسند و هریک تلاش می کنند که از آب راهه عبور کنن که در این میان رستم می تواند علی (ع)را بر زمین بکوبد....بعد این داستان را برای پیامبر بازگو می کند و پیامبر به او می گوید که رستم آن شخص بود.
می توان گفت افسانه ها و اسطوره ها وجود داشته اند که در گذر زمان با بعضی اغراق ها آمیخته اند ،چرا که عمر خط 5000سال است در حالی که تاریخ بشر ملیون ها سال است ،اما این اسطوره ها به دلیل اینکه توسط مردم نقل شده است با اغراق هایی آمیخته اند مثلا یکی به من می گوید فلان پهلوان خرسی را کشت من برای اینکه لحن حماسی آن را افزود کنم برای دیگران چنین نقل می کنم:آن پهلوان یک دسته خرس را کشت.
پس می توان نتیجه گرفت افسانه ها وجود داشته اند.آنوقت شما چطور می گویید که هخامنشیان نبوده اند نه تنها هخامنشیان که اسطوره های شاهنامه نیز وجود داشته اند..... آنوقت شما چطور می گویید که تاریخ وجود ندارد
(خلاصه از دفتر چند میلیاردی تاریخ سرزمین ایران)
درورد بر ایران
