[FONT=Tahoma, arial][HIGHLIGHT=#f9f9f9]به گزارش پانا، محمود احمدی نژاد دوشنبه شب به صورت سرزده در منزل پدری ابوالفضل پورعرب در جنوب تهران حضور یافت و ضمن عیادت از این بازیگر مشهور سینمای کشور ، در جریان وضعیت سلامتی و روند درمان وی قرار گرفت.
[FONT=Tahoma, arial][HIGHLIGHT=#f9f9f9]رییس جمهور در این دیدار که فضای بسیار صمیمی و دوستانه ای داشت ضمن آرزوی سلامتی و توفیق برای پورعرب؛ نسبت به پیگیری های لازم جهت تسریع در روند درمان و بهبود سلامتی وی تاکید کرد.
[FONT=Tahoma, arial][HIGHLIGHT=#f9f9f9]در این دیدار ابوالفضل پورعرب با اشاره به نوع بیماری و روند درمانی خود، خاطراتی از دوران بازیگری اش را برای رییس جمهور بیان کرد.
[FONT=Tahoma, arial][HIGHLIGHT=#f9f9f9]همچنین مادر پورعرب که از حضور رییس جمهور در منزلش بسیار خوشحال بود، عیادت دکتر احمدی نژاد از پسرش را موجب دلگرمی و تقویت روحیه فرزند مریض خود دانست و یک جلد قرآن کریم به رییس جمهور اهداء کرد. [FONT=Tahoma, arial][HIGHLIGHT=#f9f9f9]
[FONT=Tahoma, arial][HIGHLIGHT=#f9f9f9]
عیادت سرزده احمدینژاد از ابوالفضل پورعرب/تصاویر
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت
-
- پست: 2755
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵, ۱۲:۴۶ ب.ظ
- محل اقامت: شیراز
- سپاسهای ارسالی: 22364 بار
- سپاسهای دریافتی: 5559 بار
Re: عیادت سرزده احمدینژاد از ابوالفضل پورعرب/تصاویر
وای چه خانه فقیرانه ای ! چقدر تغییر کرده !!! خدا شفاس بده سرطان بد دردیه به خدا داشتیم و دیدیم
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم / شمعم که سوزم و دودی نیاورم
گــــــــــــــــاهی تــــــــــــــاوان شیــــــــــر بودن قـــفس اســـت ...
امــــــــا شـــــغال هــــا در شـــــهــــر آزاد مـــــیگـــــــردنــــــــــد ... !
به زودی تعمیرکار لب تاپ می شم
گــــــــــــــــاهی تــــــــــــــاوان شیــــــــــر بودن قـــفس اســـت ...
امــــــــا شـــــغال هــــا در شـــــهــــر آزاد مـــــیگـــــــردنــــــــــد ... !
به زودی تعمیرکار لب تاپ می شم
- پست: 1212
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸, ۱۰:۵۳ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2116 بار
- سپاسهای دریافتی: 5462 بار
Re: عیادت سرزده احمدینژاد از ابوالفضل پورعرب/تصاویر
خدا شفاش بده...گردونه دنیاست دیگه..روزگاری در اوج و شهرت ... و حالا تک تنها در گوشه ازلت!!!
خواب دیدم قیامت شده است .
هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یادهندوستان کند خود بهتر از هرنگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله بازگردانیم!
هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ایرانیان.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت:«میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یادهندوستان کند خود بهتر از هرنگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله بازگردانیم!