
خوب همون طوری که می دونین این اسم نیست هر کی خواست اون را به خودش نسبت بده و در این جبهه ها الزاماتی داره و این عوامل شبه افراد اون طیف خواهد بود.

با توجه به لزوم التزام همه ی سیاستمداران به قانون اساسی معنای و اصول گرایی معنای جهانی آن مجزا بوده و هر دو قاعدتا باید یک علم سینه بزنند .
عینه می بینیم که علنا همان مبنای جهانی در مورد اصلاح طلب های هم جور در آمده و حتی آن عده ای که با پذیرش قانون اساسی و دو مبنای اساسی آن یعنی جمهوریت و اسلامیت وارد گود سیاست شده اند بی آن که بدانند در این جاده ی تعریف شده به اسطه ی مفاهیم فرنگی چندی بعد نه اپوزپسیون دولت بلکه آلترناتیو و نظام می شوند و علی القاعده از دایره ی قانون اساسی خارج می شوند .



با این مقدمه بنده اصلاح طلبی را معادل خودباختگی و در این روزگار غرب زده می بینم و گرایی اصیل (نه آن که خود ) را معادل ولایتمداری می دانم. چه آن که در دایره ی طلبان از برخی نمایندگان حاضر در مجلس شورای اسلامی تا سلطنت طلب ها و حتی ... بدون که هیچ یک مرز روشنی با دیگری مشخص کنند جا گرفته اند و با این که ظاهرا برای هم افزایی و توان افزایی شده را در جهت از بالا پی گیری می کنند.

به ترتیب سال 88 ما مخالفت علنی آن ها را هم بر علیه اعتقادات دینی و هم بر علیه رای عموم مردم دیدیم اما باز هم متاسفانه آن ها با گروه های ضد نظام و مفاهیم غرب پرداخته ی اپوزوسیون مرزبندی نکردند.
دوستان [SIZE=130]ی بر خلاف نظر بنده یا در جهت تکمیل آن دارند خوشحال می شوم [SIZE=130] خود را برایمان بنویسند.
