ماجرای دوشیزه گان "وان"
يكى از افسران سرويس اطلاعاتى لهستان به بهره گيرى از ويژگي هاى ظاهرى خود و استفاده از حربه عشق و دوستى نسبت به زنان توانست سوژه مورد نظر خود يعنى زنى را كه منشى رياست ستاد كل ارتش آلمان بود به استخدام سرويس اطلاعات لهستان درآورد.
شرايط سخت زندگى اين زن به اضافه ماجراهاى عشق و عاشقىِ او با سوسنووسكى كه مردى جذاب بود در زمينه جاسوس شدن او نقش مهمى داشت.
دلبستگى و وابستگى شديد اين زن به مأمور اطلاعات از يك طرف و تهديد مأمور اطلاعاتى به ترك او و خروج از كشور زمينه بسيار مناسبى براى مأمور اطلاعاتى فراهم آورد، به طوري كه به او فهماند كه تا مادامى كه اخبار و اطلاعات مورد نياز كشورش را بتواند تأمين كند، مجبور به ترك فرالين نخواهد بود.
بهره گيرى افسر اطلاعاتى مذكور از روابط گسترده با زنان و ايجاد رقابت و حسادت بين زنان مزبور ، نقش برجستهاى در موفقيت او در خصوص جمع آورى اخبار و اطلاعات از مراكز سياسى ـ نظامى و اقتصادى كه اين زن ها عمدتا در آن مراكز مشغول به كار بوده اند، به همراه داشت.
***توجه به اين نكته ضروري است كه آنچه در شناسايى اين زن جاسوسه نقش مهم داشت، كنترل رفت و آمد و حساس بودن نگهبان مستقر در محل كار، دقت اطرافيان در نحوه پوشش و وضعيت ظاهرى منشى و نهايتا طرح كنترل دائم منشى مذكور بود.
ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه غرايز جنسى يكى از عوامل بسيار مهمى است كه همواره مورد استفاده سرويس هاى اطلاعاتى قرارگرفته و می گيرد.***
درست قبل از شروع جنگ جهانى دوم يكى از معروفترين وقايع جاسوسى در حال انجام بود. اين واقعه مربوط به "سرهنگ دوم سوسنووسكى" بود. در يك روز مه آلود پس از ورود كليه كارمندان بخش عمليات به وزارت جنگ آلمان واقع در بندر لستراس اتفاقى رخ داد كه باعث جلب توجه ضد جاسوسى آلمان به اين واقعه گرديد.
اتفاق كوچكى بود:::
آن روز منشى اصلى يكى از افسران ستاد كل (سرهنگ بخش عمليات) تأخير كرده بود. ولى اين اتفاق كوچك توجه دربان وزارتخانه را به خود جلب كرد. هميشه در گذشته اين منشى براى كار به موقع حاضر می شد و لباسهاى ارزان قيمت به تن می كرد. در حالى كه آن روز اين وضع به كلى تغيير كرده بود.در نتيجه تغييرات تازه، دربان به فكر فرو رفت.
چند روز بعد او هنگام بازرسىِ شبانه خود متوجه شد كه چراغ يكى از اتاقها روشن است. دربان وارد اتاق شد و فرالين وان.ن را مشغول ماشين كردن اوراقى ديد. فرالين در اثر ورود دربان كمى آشفته شده بود ولى با سرعت وضع طبيعى خود را بازيافته و از كار زياد خود گله كرد!!!
دربان متوجه كفشهاى خوش دوخت، پالتوى پوست، دربِ باز گاو صندوق و حالت وحشت زده فرالين وان.ن شد.
روز بعد او نزد سرهنگ بخش عمليات رفته و اتفاقات شب گذشته را گزارش كرد. سرهنگ در ابتدا كمى ناراحت شد، سپس محتوى گاوصندوق خود را به ياد آورد. اين اسناد عبارت بود از طرحهاى اقدامات عليه چك و اسلواكى و لهستان، آمارى از وضع و قدرت فعلى بعضى از سلاحهاى ورماخت، تشريح سلاحهاى تازه و طرحهاى آنان «رقم توليد و غيره».
در طى روزهاى بعد سرهنگ، منشى خود را با دقت بيشترى تحت نظر داشت. سه روز متفاوت او دير وقت به اداره خود بازگشته، محتوى گاوصندوق را بازرسى كرد. شب چهارم متوجه شد كه ده صفحه آخر يك گزارش مهم مفقود شده است.
او مشغول مطالعه اين طرح بود و فرالين وان.ن ماشين كردن بعضى از تغييرات آن را به عهده داشت. ولى با وجود اين او اجازه نداشت مدارك را خارج از گاو صندوق نگاه دارى كند.
با وجود اينكه روز بعد سند در گاو صندوق قرار داشت ولى سرهنگ آماده قبول معناى واقعى كشف خود بود. او وقايع را به واحد ضد جاسوسي گزارش كرد و بالاخره تصميم گرفته شد كه منشى را تحت مراقبت دائم قرار دهند.
تا آخر آن هفته چهارده تن از دوستان فرالين وان.ن تحت مراقبت مداوم قرار گرفتند و بدون اينكه خودِ آنان متوجه شده باشند تحت مراقبت قرار داشتند. بزودى مدارك كافى به دست مأمورين آلمانى كه در اين عمليات فعاليت می كردند افتاد و دستگيرى آنان به آسانى امكان پذير بود ولى هدف اصلى آنان "سرهنگ دوم سوسنووسكى" بود. براى دستگيرى يك وطن پرست لهستانى لازم بود كه او را در حين عمل دستگير نمايند.
در نتيجه مراقبت كشف گرديد كه سوسنووسكى با سازمان مخفى فرانسه در تماس است. يك مأمور پنهانى با سوسنووسكى تماس گرفته و خود را مأمور (سرويس اطلاعات فرانسه) معرفى كرد. سوسنووسكى شكى نبرده، لذا آمادگى خود را براى فروختن مدارك سرى نظامى آلمان ابراز داشت.
به اين ترتيب روز بعد او در ازاى مبلغ قابل توجهى در يكى از اتاق هاى انتظار درجه يك يكى از راه آهن هاى برلن، مدارك را تسليم فرستاده ضد جاسوسى آلمان كرد. در عرض دو، سه ثانيه سوسنووسكى و مأمور هر دو دستگير شدند. البته توقيف مأمور نيز لازم بود، چون براى اعتراف مظنون نيازمند به اعتراف تطميع كننده بود.
در عرض ده دقيقه بعد ساير اعضاى شبكه در قسمتهاى مختلف برلن دستگير شدند.
بازجويی ها و آزمايشهاى متعددى به طور مداوم در چند شب و روز صورت گرفت و پس از طى مدت زيادى تمام داستان فاش گرديد.
سوسنووسكى مرد فوق العاده خوش قيافه اى بود، با قد بلند، اندام متناسب و رفتار خوشايند. او پس از اينكه درجه افسرى را در ارتش لهستان به دست آورد، وارد سرويس اطلاعات نظامى شد. سپس براى به دست آوردن اطلاعات در باره سلاحهاى آلمانى، بخصوص به منظور به دست آوردن طرحهاى اصلى از ستاد كل ارتش آلمان به آنجا فرستاده شده بود.
او هنگام اقامت در برلن وارد مجامع ديپلماتيك و اشرافى آلمان شد. او نفوذ زيادى بر روى زنها داشت و می كوشيد تا آنجا كه ممكن است ماجراهاى عشقىِ خود را توسعه دهد. البته هميشه با اين فكر كه اخبارى سرى به دست آورد.
او بالاخره وسيله اى را كه دنبال آن می گشت پيدا كرد. اين وسيله فردى نبود جز فرالين وان.ن كه در O.K.Hرياست ستادكل ارتش آلمان منشى بود. او عضو فاميل اشرافى پروسى بود كه اكنون به روز فلاكتبارى افتاده بود. پدرش در گذشته يكى از افسران عالی رتبه ارتش امپراطورى آلمان بود. او به اتفاق مادرش تحت شرايط سختى زندگى می كردند. مدت كمى پس از آشنايى با سوسنووسكى ماجراى عشقى بين آنها برقرار شد. اين ماجرا از نظر او بسيار جدى بود.
كمى بعد سوسنووسكى با يكى از دوستان و همكاران فرالين وان.ن آشنا شد. اين سه نفر اوقات زيادى را با يكديگر می گذراندند. سوسنووسكى آنها را به رستوران، بار و باشگاه هاى شبانه می برد و پذيرايى فوق العاده اى از آنها می كرد. به آنها هداياى گران قيمت می داد و طبق سيستم معينى بتدريج آنان را به زندگى اشرافى عادت می داد. او به زودى بدون اطلاع فرالين وان .ن روابط عاشقانه با فرالين وان .ب برقرار كرد.
فرالين وان .ب او را به فاميل خود معرفى كرد. سوسنووسكى با مادر او با مهارت رفتار می كرد و ديرى نگذشت كه زندگى آنان به وضع گذشته بازگشت. قروض آنان پرداخت شد و آنها توانستند حداقل زندگى متناسب با وضع طبقاتى خود ترتيب دهند.
پيرزن اميدوار بود كه روزى اين افسر خوش قيافه و پولدار را به عنوان داماد خود بپذيرد و به اين دليل با وجود قوانين اخلاقىِ خشكِ متعلق به طبقه خود هنگامى كه سوسنووسكى شب را در منزل آنان می گذراند، مخالفتى نمی كرد. هرچه روابط او و دخترش محكمتر می شد پيرزن راجع به آينده خوش بين تر می گرديد.
در طول اين مدت بتدريج حسادت بين دو زن جوان ايجاد شده بود. اين ممكن بود خطرناك باشد ولى سوسنووسكى با چنان مهارتى اوضاع را اداره می كرد كه بالاخره هر دوى آنان با سهمى كه از عشق او داشتند راضى بودند. در نتيجه اين حسادت، احتياج آنان به او شديدتر می شد.
سوسنووسكى منتظر لحظه مناسب بود و لحظه اى فرا رسيد كه هويت خود را بر آنان آشكار ساخت. او به آنها گفت كه مأمور مخفى لهستانى است. نامبرده مشكلات خود را شرح داد و با نشان دادن نامه هاى رؤساى خود در ورشو اظهار داشت كه آنها از او ناراضى هستند و در صورتى كه فعاليتهاى جديدى را آغاز نكند به ورشو احضار خواهد شد تا به خدمت ارتش بازگردد.
اين دو زن نمی توانستند دورى او را تحمل كنند و سوسنووسكى با استفاده از اين موضوع به هر يك از آنها به طور جداگانه اظهار داشت كه اگر بتواند مأموريت خود را با موفقيت انجام دهد او را به همسرى اختيار خواهد كرد و با پاداشى كه از دستگاه براى اين مأموريت تعيين كرده خواهند توانست به راحتى در اروپا زندگى كنند.
هر دو دختر همكارى با او را قبول كردند. فرالين وان.ن نيز در مركز ستاد كل كار میكرد. گرچه شغل او اهميت و حساسيت كار فرالين وان.ب را نداشت.
سوسنووسكى به هنگام ارتباطات شبانه خود دستورات لازمه را به آنان می داد. آنها شبانه مداركى به منزل می آوردند تا سوسنووسكى از آنها عكس بردارى كند. ديرى نگذشت كه منزل فرالين وان .ن محل ملاقات چند تن از زيباترين زنان جامعه برلن شد. اينها در زمينه هاى سياسى ـ نظامى و اقتصادى نفوذ داشتند. سوسنووسكى روابط خود را در ميان اين زنان توسعه می داد.
در ابتدا مدارك او در ورشو جلب توجه فراوان كرد. ولى بتدريج هر چه اخبار فرستاده شده اهميت بيشترى می يافت شك آنان نسبت به او بيشتر می شد. اهميت اخبار رسيده موجب شد كه آنان تصور كنند اين اخبار توسط خودِ سرويس مخفى آلمان در اختيار او گذارده شده است. هنگامى كه او دو صندوق مملو از اسناد فوق العاده با اهميت با خود به ورشو آورد، رؤساى او به اعتبار اين اسناد شك كرده و از پذيرفتن آنها خوددارى كردند ولى به سوسنووسكى اجازه داده شد كه اين اسناد را به ساير سرويسهاى اطلاعاتى بفروشد.
سرويس اطلاعاتى فرانسه Deuxieme Bureau كه اهميت آنها را دريافته بود مقدارى از آن را خريد.
اطلاعات بريتانيا نيز در اين خريد شركت كرد. مبالغ هنگفتى براى اطلاعات بعدى به سوسنووسكى پيشنهاد شد و تنها پس از دستگيرى او بود كه ورشو متوجه اشتباه خود گرديد. ولى ديگر دير شده بود.
پس از دستگيرى شبكه جاسوسى، دادگاهى ترتيب داده شد. فرالين وان .ب و فرالين وان .ن محكوم به مرگ شدند.
آخرين فرجام آنان توسط هيتلر رد شد. اين دو در حالى كه هنوز به سوسنووسكى وفادار بودند جان سپردند.
يكى ديگر از خانم هايى كه با سوسنووسكى روابطى داشت به طريق كاملاً متفاوتى عكس العمل نشان داد. او صاحب يك مغازه لباسفروشىِ كوچك در نقطه غربى برلن بود. چون نقش او در اين واقعه خيلى ناچيز بود، ضد جاسوسى آلمان به دادگاه پيشنهاد كرد كه تعقيب او را متوقف كنند. زيرا فكر می كردند كه شايد بتوانند از او استفاده كنند. البته براى اين خانم شرح داده شد كه در صورتى كه با آنان همكارى كامل نكند تعقيب او را از سر خواهند گرفت. ولى حتى اين احتياط نيز بى مورد بود. زيرا هنگامى كه او حقايق را درباره سوسنووسكى و هم دستان او شنيد، چنان عصبانى شد كه تصميم گرفت از سرويس مخفى لهستانى انتقام بگيرد.
بنا به دستور ضدجاسوسي او به فعاليت خود براى لهستانی ها ادامه داد و آنها پس از تحقيقات لازمه او را دوباره براى خدمت در سرويس شان پذيرفتند. او بتدريج يكى از پرارزشترين و قابل اعتمادترين هم دستان آلمان شد به طوريكه با كمك او ده تن از مأمورين لهستانى را به دام انداختند.
آلمانها پس از مدتي سوسنووسكى را در مقابل آزادى چند تن از افرادشان كه توسط لهستانی ها دستگير شده بودند به آنها بازگرداندند.
درنتيجه اين وقايع، ستاد كل ارتش آلمان مجبور شد كليه طرح هاى خود را تغيير دهد.
البته مدت زيادى طول كشيد تا آلمان ها توانستند اين عقب افتادگى را جبران كنند!!!
منبع: وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران
[External Link Removed for Guests]