زنی از دیار کارون

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Captain
Captain
پست: 2755
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵, ۱۲:۴۶ ب.ظ
محل اقامت: شیراز
سپاس‌های ارسالی: 22364 بار
سپاس‌های دریافتی: 5559 بار

زنی از دیار کارون

پست توسط Present »

نماز و روزه بجا ولی این نوشته خیلی خیلی مهم است

نامه ی یک زن عرب به روحانی رئيس جمهور

من از خوزستانم . از دروازه تشیع، از دیاری که دین خود را به اسلام ادا کرد. ،خوزستانى كه در قرن پیش به عربستان معروف بود .از خوزستانی که هرگاه نامش بر زبانها جاری شود، شهید پرور، هم خانواده‌اش بوده است ، دیار اهلا وسهلنها ...دیار ابونواس ها ، دیار ابو هلال ها دیار شهید هاشمی ها ...

انا ابنة الهور والشط و النخیل .

من همان دخترى هستم که دوشادوش پدر وبرادران ،در بزرگترین جهاد مسلمانان، در مقابل بریتانیای استعمارگر در المنیور ایستاد

من آن معلمی هستم که مفهوم شاه رفت و امام آمد را به دانش آموزانم آموختم و فرق دیو و فرشته را به آنها یاد دادم


.عباپوشی هستم که در هور العظیم و خرمشهر(محمره) وشوش هجده هزار فرزند را گُلگون كفن به اين خاك تقدیم نمودم تا کارون و کرخه و جراحی با خون فرزندانم سرخگون شوند.

من آن شیله به سری هستم که در زیر موشک های بعث اسلحه به کمر برای رزمندگان، نان پخته ام تا تنور برکت این دیار خاموش نگردد

من همانم که به شویش در اسیر کردن آن سرباز عراقی عليرغم اينكه عرب وشیعه بود کمک کردم تا به جهانیان بگویم جانم را فدای کشوری میکنم که اسلامی باشد و ندای عدالت علوی سر دهد.

من دختر شهيده ها هستم ، من يادگار مريم فراهانيان ها هستم ...


آقای روحانی با زبانی شکسته با شما سخن می گویم چرا که مدرسه ،دو لازمه مهم را یعنی نه زبان مادری را که طبق قانون حق آموختن آن را دارم به من آموخت ونه زبان رسمی را که زبان مادریم نمیباشد رل درست برایم قابل فهم کرده است .

دکتر جات توشه ای از غم کوله بار سخنانم است . اینگونه ناراحتتان میکنم که آيا می دانید که هور العظیم ، هور رشادت ها بدست سد کرخه خشک شد و بزرگترین کانون گرد وغبار ایران گرديد ، تا دکل های نفت با استخدامهای غیر بومی بالا رود ، و بر سر و روی آزادگان دشت آزدگان دود وغبار ببارند ، اين را امام جمعه دشت آزادگان(میسان) فریاد کشید ،كه نفت را ببريد ولي به ما آب بدهيد ، اما كسي اين فرياد را نشنيد ، دشت آزادگانی که فقط و فقط یک درمانگاه دارد

و شاید اين را بدانید که مهاجران جنگی حاشیه نشين کلان شهر اهواز در ملاشیه و شلنگ آباد و کوت عبدالله وسیاحی و عین دو ، دیگر نتوانستند به خانه های خود در دو هور و خرمشهر (محمره) و عبادان و حويزه و سوسنگرد(خفاجیه) بازگردنند.والآن در وضعیت دشواری به سر میبرند ،و زمینهایشان یا در دست ارتش است یا پر از نیزه های مین میباشد.

آیا می دانستيد که آن کارون سرخ فام که با خون شهدا گل گون بود دیگر گــِل گون گشته است و مردمان سر رود آب را بر انسان بسته اند تا آهن زنده شود.و پل هایشان زیبا نمایان شود .
یقین دارم که شما راضی به عطش کودک به بهای سیرآبی آهن نیستید. دکتر جان پول خرید تصفیه آب را ندارم . بچه هایم شکم درد گرفته اند . شنیدم آب هم به مانند گرد و غبار سرطانزا شده است
وعده آب سالم دادید ، پس چه شد ؟ این را در اولین سفر استانیتان قول دادید خدا چقدر خوشحال شدیم .گفتید تا یک هفته مشکل آب شرب حل میشود ولی ...

راستی مگر نگفتید که کارون را فقط برای آب شرب به اصفهان انتقال میدهند . چه شد که الآن نمایندگان مجلس چهارمحال وخوزستان عکس این را خبر میدهند .میگویند که انتقال آب برای شرب دروغی بیش نیست . میگویند که آب را برای کشاورزی و صنایع فولاد اصفهان انتقال میدهند .از بزرگی تونل بهشت آباد باید این را میفهمیدیم .تونلی بسیار بزرگتر از آن چند تونل دیگر انتقال کارون، این اخبار را خودم با گوشهای خودم شنیدم ، تفلکی کارون ..
سازمان محیط زیست رسما اعلام کرد که با انتقال کارون محیط خوزستان لطمه ی شدیدی میخورد پس چرا میخواهند انتقالش دهند.

و دیگر شنیدم که اینقدر وضعیت محیط زیستمان بد شده که اصفهانیها حاضر به خرید محصولات کشاورزیمان نیستند.محصولات کشاورزی استانی که روزی روزگاری رتبه ی اول کشاورزی را داشت.

میدانم که در جنگ تحمیلی کرخه را دیدید ولی
کاش این روزهای کرخه را میدید. با آنکه هنوز صدای دلاوری ها در دوسویش طنین انداز است نفس هایش سخت به شماره افتاده‌اند.آبی برای هور ندارد ، انسانهایی که دستگاه تصفیه ندارند هم سهمی از این آب کم کرخه نمیبرند.

حال دیگر دود وگردوغبار به مانند موشک وخمپاره هاى بعثیها بر سر و رویمان می ریزند تا اهواز آلوده ترین شهر جهان شود. این خبر را رئیس سازمان محیط زیست داد تا بردوشمان بیش از سنگینی آوار خانه های آباد نشده پس از جنگ، بر كف زمین هاى اهواز، خرمشهر، شوش، دزفول، آبادان و اندیمشک و ماهشهر سنگینی کند.

بخدا ریزگردهای سرطان‌زا از خمسه‌ خمسه های صدام کمتر نیستند. مشکوک به اورانیوم ضعیف شده بودند.


خوزستان وخوزستانی کامشان از نیشکر، شیرین نشد که نشد و شیرین شدن نیشکر به بهای تلخکامی وتعفن استان ومردمانش تمام گردید. دود نیشکر بی سود امان شهر را بریده ، کاش زمین های نیشکر را در نزد خود صاحبان اصلیشان میگذاشتند تا به کشاورزی محصولات مختلف بپردازند و دوباره رتبه اول کشور را بدست بیاورند .البته اگر آب به رودخانه ها باز گردد.


هنوز صف آرد می گیرم، کپسول گاز به سر می برم و بشکه آب به ظاهر تصفیه، به دست دارم تا نماد بی تفاوتی‌ها شوم

هور، آب،زمین ،هوا، انسان وحیوان در این سامان زخم دیده‌اند، لیک از درد انسان با شما می گویم انسانی که در خانه خود بیکار است. از مردی که لقمه ای نان برا ی کودکانش ندارد،نماينده خرمشهر در مجلس فریاد کشید که 95 درصد کارکنان شرکت نفت خرمشهر(محمره) غیر بومی هستند ولی باز کسی صدای این یکی را هم نشنید . شرکت نفت آزادگان بنا بر سخنی بین امام جمعه سوسنگرد(خفاجیه) وبازرسی کل کشور 80 درصدشان غیر بومیند. باور ندارید از آقای شمخانی بپرسید به او هم خبر رسانده اند که شرکت حفاری در استخدام مرحله ی پیش از بین 4000 استخدامی فقط هفت هایشان عرب است.


استاندار هم که با انتصابات جدید خود گل کاشت . راستی چرا خوزستان تا به حال یک استاندار عرب به چشم خود ندیده است .من فراموشم نمیشود که در محمره گفتید دیگر نگاه قومگرایانه در استخدامها وانتصابات برکنار میشود.
کاش میدانستید که چقدر دوست داشتم پسر فارغ التحصیل 35 ساله ام کاری گیر بیاورد تا بتوانم در عروسیش شادی کنم.سالهاست که در اینجا رنگ شادی جای خود را به رنگ سیاه بدبختی داده است
آمار بیکاری فرزندان این دیار، سر به آسمان کشیده است بیشتر شهرهاي خوزستان در آمار 20 شهر اول بیکار کشور قرار گرفته اند .

با شما از مادری سخن میگویم که کودکش زبان معلم را نمی فهمد از کودکی که بیصبرانه منتظر برنامه کودکی است که زبانش را نمیفهمد . کودکی که هنوز گل وخاک اسباب بازیهایش میباشد.گل وخاکی که بر روی نفت انباشته شده اند . آیا کودکان تهران واصفهان به مانند کودکانم چنین اسباب بازیهایی دارند؟
از مسوولی که غصه مردم ندارد و از مردمی سخن میگویم که،بجز خدا كسي فریادشان را نمی شود ...از خانواده هايي كه هنوز سر بر بالین زمین سرد و عریان دارند.از جوانانی که روزنامه و مجله و شبکه های تلویزیونی بر آنتن داخلی به زبان خود ندارند تا پتانسیل خود را آزادانه خارج کنند.
از انسانهایی که ماه هاست در سیاحی اهواز ویا فیه ی عبادان یا سرحانیه محمره(خرمشهر) و یا گامیشاباد شوشتر یا در توبچیه فلاحیه ( شادگان) یا درطابوگ عبادان یا شهرک حمزه دسبول طعم یک غذای گرم را مدت هاست نچشیده اند .
از شهرهایی سخن میگویم که فقر در آنها ریشه دوانده ، شهرهایی که مردمانش هنوز با اسمهای رضاشاهیشان الفت نگرفته اند.

،در باران های اسیدی اخیر بیش از پنجاه هزار آسیب دیده رهسپار بیمارستان ها گشتند بارانهای آلوده ای که نتیجه طبیعی سد سازی های بی رویه و غیرکارشناسی وغیر مهندسی و همچنین پروژه هایی انتقال آبی که وعده بهشت می دهند ولی جهنم به بار می آورند و خون طبیعت را مکیده و تن نحیف کارون را ضعیف‌تر کرده اند
سد گتوند هم حکایت خود دارد
بنده حمل كننده سلام وپیام کشاورزان خوزستان هستم، همآنانی که نه آبی برای آبیاری زمین‌هایشان دارند نه جرعه اي كه بنوشند و نه آبي که در آبشخور حیواناتشان بریزند .

بی گمان تا کنون سخنان رهبر فقید انقلاب که خوزستان دین خود را به اسلام ادا کرده است در گوش هر ایرانی طنین می اندازد.لیکن با تمام این وجود خوزستانِ زخم دیده بعد از سی واندی سال انقلاب نور وبیست وچند سال پس از شبیخون دشمن هنوز زخم هایی التیام نیافته دارد. صادقانه بگویم پس از آن هجمه ها کماکان این خاک ومردنمانش در چنگال بی تفاوتی وبه حاشیه رانده شدن ها، رنج می
امضا: زنی از دیار کاون
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم / شمعم که سوزم و دودی نیاورم

گــــــــــــــــاهی تــــــــــــــاوان شیــــــــــر بودن قـــفس اســـت ...
امــــــــا شـــــغال هــــا در شـــــهــــر آزاد مـــــیگـــــــردنــــــــــد ... !

به زودی تعمیرکار لب تاپ می شم :-)
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”