نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

با سلام
تمام مطالب این پست برگرفته شده از کتاب " عصر ظهور" نوشته علی کورانی می باشد
این کتاب در زمان جنگ ایران و عراق (سال 63 یا 64) به چاپ رسیده و چاپ بیست‌و‌هفتم این کتاب زمستان سال 92 از سوی انتشارات چاپ و نشر بین‌الملل انتشار یافته است.
در پست های آینده به تفکیک در خصوص ملت ها و کشورهای منطقه و نقش آنها در زمان ظهور منجی موعود پرداخته خواهد شد.
چند نکته در مورد این کتاب که جان مطلب را دوست عزیز Null Observer بیان کرده اند

Null Observer نوشته شده:باید بگویم من این کتاب و احادیث را چندبار مطالعه کرده ام. چند نکته:
1- اکثر احادیث مربوط کمتر از یکسال مانده به ظهور است که حوادث پشت سرهم چنان رخ می دهند که کسی در وقوع ظهور تردیدی نمی کند.
2-تفسیر آقای کورانی برخی اوقات اشتباه بوده است. مثلاً اصرار ایشان بر تفسیر ترکها به روسها خالی از واقعیت است. الان با شروع فتنه شام دیگر همه می دانیم ترکها یعنی واقعاً همان ترکها.
3-برخی موارد را هم ایشان در 20 سال پیش نتوانسته تفسیر کنند ولی ما الان می توانیم. مثلاً خوارج روم را می توان به همین داعشی های اروپایی نسبت داد.
4- نکته آخر این که از احادیث چنین برمی آید که روز بروز وضع مردم بدتر میشود و اوضاع سوریه، عراق و منجمله یمن پیوسته بی ثبات خواهد بود تا این که آقا تشریف بیاورند. لذا این که فکر کنیم ایران وضع آشفته سوریه، عراق و یمن را سروسامان خواهد داد؛ اشتباه است.


و مورد دیگر اینکه تمام نشانه های ظهور و حوادثی که در این کتاب به آن اشاره شده به صورت قطعی رخ نخواهد داد (البته حوادث غیر حتمی).

ولی پیش از قیام قائم پنج علامت حتمی است: خروج سفیانی، خروج یمانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه، فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیدا.


تصویر

درباره نویسنده :
متولد منطقه جبل عامل در جنوب لبنان است و از علمای برجسته آن دیار است. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی‌ و آغاز جنگ تحمیلی راهی ایران شده و سالهاست که در شهر قم سکونت دارد آن هم به یک دلیل مهم: موضوع عصر ظهور و اعتقاد به اینکه آغاز حرکت حضرت مهدی (عج) ازمشرق خواهد بود.
آیت‌الله علی کورانی عاملی در سال 1958 عازم نجف شده و شاگرد کسانی چون آیت‌الله شیخ محمدتقی فقیه، سید علا بحر‌العلوم، شیخ محمدتقی ایروانی، آیت‌الله ابوالقاسم خویی و آیت‌الله شهید صدر بوده است. هر چند تالیف ده‌ها کتاب با عناوین مختلف، تاسیس مرکز المعجم الفقهی ، تالیف دانشنامه‌امام مهدی در 40 فصل و سخنرانیهایش درشبکه‌های ماهواره‌ای به زبان عربی و فارسی که موضوع همه آنها به گفته خودش درباره‌امام مهدی (عج) است باعث شده که او چهره‌ای شناخته‌شده درمیان کشورهای اسلامی‌و مسلمانان باشد‌اما آنچه او را بیش از همه نه فقط در ایران که در سایر کشورهای عربی مشهور کرده، تالیف کتاب «عصر ظهور» است که به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

....................................................................................................

فهرست مطالب کتاب

1- سيماى كلى دوران ظهور
2- آشوب گرى شرق و غرب عليه مسلمانان
3- روميان و نقش آنان در زمان ظهور
4- تركان و نقش آنان در دوران ظهور
5- يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور
6- وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان
7- وعده خداوند نسبت به تسلط و چيرگى بر يهوديان
8- وعده خداوند در فرونشنادن آتش جنگ يهوديان
9- خلاصه تاريخ يهوديان
10- دوران حضرت موسى و يوشع عليهما السلام
11- روى كار آمدن داوران ، دوره پريشانى و سلطه فرمانروايان محلى بر آنان
12- دوره داود و سليمان عليهما السلام
13- دوران تجزيه و نزاع و كشمكش داخلى
14- دوره استيلاى آشوريان
15- دوران تسلط بابليان
16- دوران استيلاى ايرانيان
17- دوران استيلاى يونانى ها
18- دوره استيلاى روميان
19- اعراب و نقش آنان در دوران ظهور
20- سرزمين شام و جنبش سفيانى
21- حوادث شام پيش از خروج سفيانى
22- فتنه همگانى و فتنه سرزمين شام
23- زمين لرزه اى در دمشق و اطراف آن
24- ورود سپاه ايران و مغرب به سرزمين شام
25- كشمكش بر سر قدرت بين اصهب و ابقع
26- جنبش سفيانى
27- بيوگرافى سفيانى
28- پليدى و سركشى سفيانى
29- فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى
30- تلاش سفيانى براى مذهبى جلوه دادن جنبش خود
31- كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان
32- درفش سرخ سفيانى
33- آيا سفيانى يكى است يا چند تن
34- آغاز جنبش سفيانى و مراحل آن
35- از وادى يابس (دره خشك ) تا دمشق
36- نبرد بزرگ قرقيسيا
37- اشغال عراق توسط سفيانى
38- پيشروى لشكر سفيانى به سوى حجاز (لشكرى كه در زمين فرو مى رود)
39- آغاز بازگشت و عقب نشينى سفيانى
40- نبرد اهواز
41- سفيانى در نبرد فتح قدس
42- يمن و نقش آن در دوران ظهور
43- مصر و حوادث آن در دوران ظهور
44- سرزمين اسلامى مغرب و حوادث دوران ظهور
45- عراق و نقش آن در دوران ظهور
46- حسنى و شيصبانى و عوف سلمى
47- مرحله سوم : لشكركشى سفيانى و خراب شدن بصره
48- مرحله چهارم : آزاد شدن عراق به دست حضرت مهدى عليه السلام
49- جنگ جهانى در دوران ظهور
50- ايرانيان و نقش آنان در دوران ظهور
51- آيات و اخبار در ستايش ايرانيان
52- در تفسير گفته خداى سبحان : و آخرين منهم لما يلحقوابهم
53- در تفسير كلام خداى بزرگ : بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس ‍ شديد
54- روايت : شيران بى فرار
55- روايت : گوسفندان سياه و سفيد
56- روايت :ايرانيان ،طرفداران اهلبيت
57- روايت : عجم ، مورد اعتماد پيامبر
58- روايت : آيا مردم ، كسانى جز فارسيان و روميان اند؟
59- ايرانيان و آغاز زمينه سازى براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام
60- خراسانى و ياور او شعيب بن صالح هر دو ايرانى هستند
61- روايت : آغاز حكومت مهدى عليه السلام از ايران
62- روايت : امت محمد (صلى الله عليه و آله ) و حكومت مردى ازاهل بيت
63- روايات مربوط به قم ، و مرد موعود اين شهر
64- روايت : اهل مشرق و پرچمهاى سياه
65- روايت : پرچمهاى خراسان تا قدس
66- روايت طالقان
67 - آيا روايات مربوط به مهياگران ، بر آغاز دوران ظهور دلالت دارد؟
68- ظاهر شدن خراسانى و شعيب در ايران
69- نهضت ظهور مقدس
70- كامل شدن نهضت حضرت مهدى در مدت چهارده ماه
71- بحران حكومت در حجاز
72- خارج شدن امام (عليه السلام) با اضطراب و نگرانى از مدينه
73- گرد آورى ياران
74- حركت آزمايش كشته شدن نفس زكيه
75- (اى پيامبر) حق آمد و باطل نابود شد
76- آزاد سازى مدينه منوره و حجاز
77- حضرت مهدى عليه السلام در ايران و عراق
78- پيشروى به سوى قدس
79- فرود آمدن مسيح (عليه السلام) از آسمان
80- قرارداد صلح و آتش بس بين امام (عليه السلام) و غربيان
81- غربيان به اسلام مى گروند
82- سيماى حكومت جهانى امام مهدى (عليه السلام)
83- پاكسازى زمين از وجود ستم و ستمكاران
84- احياء دوباره اسلام و جهان شمولى آن
85- دگرگونى زندگى مادى و ايجاد رفاه
86- استخراج گنج هاى زمين و تقسيم آن بين مردم
87- برخوردارى امت مسلمان (اسلامى) از نعمت ها و عمران و آبادى زمين
88- دگرگونى علوم طبيعى و وسائلزندگى
89- حكومتى بزرگتر از سلطنت سليمان و ذوالقرنين
90- راه يافتن به جهان بالا
91- راه يافتن به جهان آخرت و بهشت
92- حضرت مهدى عليه السلام از ديدگاه شيعه
93- اعتقاد به امامت از پايه هاى اساسى مذهب تشيع
94- مقام حضرت مهدى (عليه السلام) در پيشگاه پروردگار
95- سخنان امامان درباره حضرت مهدى (عليه السلام)
96- نمونه هايى از دعاها و زيارت آن حضرت
97- مهدى منتظر (عليه السلام ) از ديدگاه اهل سنت
98- يكسانى اعتقاد به مهدى منتظر از ديدگاه شيعه واهل سنت
99- كهن ترين كتاب اهل سنت درباره مهدى
100- قديمى ترين اثر شيعى درباره عقيده مهدى
101- پاسخ ‌هاى محكم اهل سنت به ترديد كنندگان در عقيده به مهدى
102- ابن قيم جوزى
103- ابن حجر هيثمى
104- ابن فداء ابن كثير
105- جلال الدين سيوطى
106- ابن ابى الحديد معتزلى
107- علامه مناوى صاحب فيض ‍ القدير
108- علامه خيرالدين آلوسى
109- شيخ محمد خضر حسياد استاد دانشگاه الاءزهر
110- شيخ ناصرالدين اءلبانى
111- كتانى مالكى
112- عدوى مصرى
113- سعد الدين تفتازانى
114- قرمانى دمشقى
115- محى الدين عربى
116- شريف برزنگى
آخرین ويرايش توسط 2 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

1- سيماى كلى دوران ظهور

با آنكه قرآن كريم معجزه جاويد پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) است و در هر زمان و نسلى تازگى دارد....با اين وصف از جمله معجزه هاى هميشه تازه وى خبرهايى است كه توسط آن حضرت از آينده زندگى انسانها و خط سير اسلام ، تا فرا رسيدن زمان بازگشت اسلام (موعود) بيان شده است عصرى كه خداوند دين خود را برتمام اديان و مكاتب جهان برخلاف خواست مشركان و كافران پيروز مى گرداند.
و اين عصر ظهور اسلام كه موضوع اين كتاب است همان عصر ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) است و هيچ تفاوتى بين اين دو، در صدها روايت بشارت دهنده پيامبر (صلى الله عليه وآله) و رواياتى كه از طريق صحابه و تابعين و نويسندگان صحاح و مجموعه هاى روايتى كه درباره اين دو عصر رسيده وجود ندارد، با آنكه اختلاف روش داشته اند. و اگر روايات امامان اهل بيت (عليهم السلام) را بر آنها بيفزائيم بيش از يكهزار روايت مى شود، اگر چه ائمه (عليهم السلام) همواره احاديث خود را به پيامبر (صلى الله عليه وآله) نسبت نداده اند، لكن بارها تاءكيد فرموده اند كه آنچه بيان نموده اند از پدران پاك و از جد بزرگوارشان پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى باشد.
سيمائى را كه اين روايات از اوضاع جهان در زمان ظهور ترسيم مى كند به ويژه از منطقه ظهور آن حضرت . مانند: يمن ، حجاز، ايران ، عراق ، شام ، فلسطين ، مصر و مغرب (مراكش) .... سيمائى است كامل كه بسيارى از حوادث بزرگ و كوچك و نامهاى اشخاص و اماكن را در برمى گيرد.
كوشيده ام اين روايات را از ميان احاديث فراوان ، استخراج نموده و برگزينم و تا حد ممكن به شكلى واضح و پيوسته و دقيق در دسترس عموم مسلمانان قرار دهم .
در اين بخش ، قبل از پرداختن به مشروح آن روايات ، خلاصه اى از آنها را عرضه مى دارم تا سيمائى كلى از عصر ظهور باشد.
روايات شريفه حاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه ) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگيهاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد...
و طبق بيان روايات ، در سطح جهانى نبردى سخت بين روميان (غربيها) و بين تركان و يا هواداران آنها كه ظاهرا روسها باشند بوجود مى آيد، تا جائيكه به جنگ جهانى منجر مى گردد.
اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدى عليه السلام در ايران و يمن تشكيل خواهد شد...كه ياران ايرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حكومت خويش را تاءسيس نموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند.
و اندك زمانى پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت ، با عنوان سيد خراسانى ، رهبر سياسى و شعيب بن صالح ، رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن ، نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفاء خواهند نمود.
اما ياران يمنى وى ، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز بوجود مى آيد همكارى مى نمايند. علت بوجود آمدن اين خلاء سياسى حجاز اين است كه شاه نابخردى از خاندان فلان ! كه آخرين پادشاه حجاز مى باشد كشته شده و بر سر جانشينى او اختلاف بوجود مى آيد به گونه اى كه اين اختلاف تا ظهور مهدى (عليه السلام) ادامه خواهد يافت .
آنگاه كه مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشينى او نسبت به هيچكس به توافق نمى رسند و اين جريان تا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى يابد، عمر سلطنت هاى چندين ساله بسر آمده ، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندين روزه فرا مى رسد. ابوبصير مى گويد: پرسيدم : آيا اين وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.
و اين درگيرى بعد از كشته شدن اين پادشاه (عبدالله) منجر به كشمكش بين قبيله هاى حجاز مى شود.
از جمله نشانه هاى ظهور، حادثه اى است كه بين دو حرم (مكه ومدينه) رخ مى دهد.
عرض كردم : چه حادثه اى اتفاق مى افتد؟ فرمود: تعصب قبيله اى ميان دو حرم به وجود آمده و شخصى از فرزندان فلان ! پانزده تن از سران و شخصيتهاى قبيله مخالف و يا از فرزندان مخالفان خود را مى كشد.
در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن ، نداى آسمانى است ، كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود.
سيف بن عميره گفت : نزد ابوجعفر منصور بودم وى بدون مقدمه گفت : اين سيف بن عميره بدون ترديد ندا كننده اى از آسمان نام مردى از فرزندان ابوطالب را مى خواند. گفتم : فدايت شوم اى اميرمؤ منان ، اين سخن را روايت مى كنيد؟ گفت : آرى سوگند به آن كس كه جانم در دست اوست آن را با گوش خود شنيدم . گفتم : اى امير مؤ منان ، من تاكنون چنين حديثى از كسى نشنيده ام ! گفت : اى سيف ، اين سخن حق است ، زمانيكه آن امر واقع مى شود، نخستين كسى كه اجابت نمايد ما هستيم ، مگر نه اين است كه آن ندا، مردى از عموزادگان ما را مى خواند؟ گفتم : آيا آن مرد از فرزندان فاطمه (سلام الله عليها) است ؟ گفت : آرى اين سيف ، چنانچه اين روايت را از ابوجعفر محمد بن على امام باقر نشنيده بودم ، اگر تمام مردم روى زمين برايم مى گفتند نمى پذيرفتم ، اما او محمد بن على (امام باقر (عليه السلام) است .
طبق روايات پس از اين نداى آسمانى ، حضرت مهدى (عليه السلام) به طور سرى با برخى از ياران و هواداران خود ارتباط برقرار مى نمايد. درباره آن بزرگوار، در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده ، و نام وى زبانزد همگان گشته ، و محبتش در دلها جاى مى گيرد.
دشمنان وى از ظهور آن حضرت سخت بيمناك شده ، و از اين رو براى دست يافتن به او به تلاش و كوشش مى پردازند...در ميان مردم شايع مى شود كه آن حضرت در مدينه منوره اقامت گزيده ، و حكومت حجاز يا نيروهاى خارجى جهت كنترل اوضاع داخلى حجاز، و پايان دادن به كشمكش قبائل با حكومت وقت لشكريان سفيانى را از سوريه به يارى مى طلبند.
اين سپاه وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمى كه دست يابند او را دستگير مى كنند. بسيارى از آنان و شيعيان آنها را كشته و بقيه را بزندان مى افكنند.
سفيانى ، دسته اى از نيروهاى خود را روانه مدينه مى كند و آنها مردى را در آنجا بقتل مى رسانند و مهدى و منصور از آنجا مى گريزند، و از اولاد پيامبر (صلى الله عليه وآله) كوچك و بزرگ آنان دستگير شده به گونه اى كه هيچكس ‍ نمى ماند جز اينكه دستگير و زندانى مى گردد،
نيروهاى سفيانى در تعقيب آن دو مرد از شهر بيرون مى آيند و حضرت مهدى (عليه السلام) همانند حضرت موسى عليه السلام ، بيمناك و نگران از آنجا خارج شده و رهسپار مكه مى گردد.
سپس آن حضرت در شهر مكه با بعضى از ياران خود تماس مى گيرد.... تا اينكه قيام و حركت مقدس خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند آنگاه نخستين سخنرانى خود را براى مردم مكه ايراد مى فرمايد، كه دشمنان وى سعى در ترور آن حضرت دارند، اما ياران آن حضرت با در ميان گرفتن آن بزرگوار دشمنان را دور و متفرق ساخته ، و نخست بر مسجد الحرام و سپس بر مكه تسلط مى يابند.
و در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى عليه السلام پيام خود را به زبانهاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش ‍ دعوت كرده ، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند، تا معجزه اى كه جد گرامى اش حضرت مصطفى (صلى الله عليه وآله) وعده فرموده ، و آن فرو رفتن لشكريان سفيانى بزمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند، به وقوع پيوندد.
اما پس از اندك زمانى ، معجزه وعده دادن شده در مورد سپاه سفيانى كه در مسير مكه به حركت در آمده اتفاق مى افتد.
چون (سپاه سفيانى) به بيابان مدينه مى رسد خداوند آنها را در زمين فرو مى برد، و اين مصداق فرموده خداى بزرگ است كه فرمود: ((و اگر تو اى پيامبر سختى حال تبهكاران را مشاهده كنى آنگاه كه ترسان و هراسان گشته و هيچ از عذاب آنان فروگذار نشود و از مكانى نزديك گرفتار شوند
((همينكه به بيابان مى رسند به زمين فرو مى روند و كسانى كه پيشاپيش ‍ رفته اند باز مى گردند تا ببينند آن قوم چه كردند كه خود نيز به سرنوشت آنان دچار مى شوند و عقب ماندگان نيز از راه رسيده و به آنها مى پيوندند كه جوياى حال آنان شوند، به همين بلا گرفتار مى شوند.
آن حضرت پس از اين معجزه فرو رفتن دشمنان در زمين ، با سپاه خود كه متشكل از ده و اندى هزار تن است كه از مكه رهسپار مدينه مى گردد، و پس ‍ از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته ، آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد.
برخى از روايات خاطر نشان مى سازد كه آن حضرت ، پس از پيروزى بر حجاز راهى جنوب ايران مى شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد آنان با وى بيعت كرده و با همرزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند.
سپس امام (عليه السلام) وارد عراق گرديده و اوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى با بقاياى نيروهاى سفيانى و گروهكهاى متعدد شورشى آنها را شكست داده و به قتل مى رساند.
آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مى دهد، و بدين سان ، يمن ، حجاز، ايران ، عراق ، و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروائى آن حضرت در مى آيد.
رويات يادآور اين معناست كه نخستين جنگى را كه حضرت مهدى (عليه السلام) پس ‍ از فتح عراق به آن اقدام خواهد نمود جنگ با تركان است :
((اول لواء يعقده يبعثه الى الترك فيهزمهم ))
نخستين سپاهى كه حضرت مهدى (عليه السلام) تشكيل مى دهد لشكرى است كه به سوى تركها گسيل داشته و آنها را شكست مى دهد.
و ظاهرا مقصود از تركان ، روس ها است كه بعد از جنگ جهانى با روميان يعنى غربيها ضعيف و ناتوان مى شوند.
و امام (عليه السلام) پس از تجهيز، سپاه بزرگ قومش را راهى قدس مى گرداند، در اين هنگام سفيانى در برابر آن حضرت عقب نشينى مى كند تا اينكه لشكريان حضرت مهدى (عليه السلام) در ((مج عذراء)) نزديك دمشق فرود مى آيند، و گفتگو و مذاكراتى ميان آن بزرگوار و سفيانى انجام مى پذيرد، اما موضع سفيانى در مقابل آن حضرت ضعيف است بخصوص كه موج گسترده مردمى به آن حضرت گرايش پيدا مى كنند. به گونه اى كه روايات نشان مى دهد، سفيانى مى خواهد قدرت را به او واگذارد، اما حاميان يهودى و رومى وى و دستيارانش او را سرزنش مى كنند.
آنها با بسيج نيروهاى خود با امام (عليه السلام) و سپاه وى درگير نبردى بزرگ مى شوند، نبردى كه محورهاى ساحلى آن ، از عكا در فلسطين گرفته تا انطاكيه در تركيه و در داخل از طبريه(1) تا دمشق و قدس را فرا مى گيرد...
در اين هنگام خشم الهى بر نيروهاى سفيانى و يهودى و رومى فرود آمده و به دست مسلمانان كشته مى شوند، به گونه اى كه اگر يكى از آنان در پشت صخره اى پنهان شود، آن صخره بانگ برآورد: اى مسلمان ، در اينجا فردى يهودى مخفى شده او را هلاك كن .
در اين لحظه ظفر و يارى خداوند بر امام مهدى (عليه السلام) و مسلمانان به ارمغان آمده پيروزمندانه وارد قدس مى گردند.
غربيان مسيحى به طور ناگهانى مواجه با شكست يهوديان و نيروهاى پشتيبان آنها به دست با كفايت آن حضرت مى شوند، از اين رو آتش خشم آنان برافروخته شده و عليه امام (عليه السلام) اعلان جنگ مى دهند.
ولى ناگاه حضرت مسيح عليه السلام از آسمان به قدس فرود آمده و با سخنان خويش جهانيان و بويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد.
فرود آمدن حضرت مسيح (عليه السلام) براى جهانيان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملتهاى مسيحى خواهد گرديد.
به نظر مى رسد كه حضرت مسيح (عليه السلام) ميان حضرت مهدى (عليه السلام) و غربى ها وساطت نموده ، قرارداد صلحى به مدت هفت سال بين دو طرف بسته مى شود.
بين شما و روميان چهار پيمان صلح برقرار مى شود كه چهارمين آنها به دست مردى از (خاندان) هرقل ، انجام مى پذيرد و هفت سال به طول مى انجامد. مردى از عبدالقيس به نام ((مستور بن غيلان)) پرسيد: اين پيامبر خدا پيشواى مردم در آن روز چه كسى خواهد بود؟ فرمود: مهدى از فرزندانم ، كه مردى چهل ساله بنظر مى رسد، چهره اش چون ستاره تابان مى درخشد، برگونه راست او خالى وجود دارد، و در حالى كه دو قباى قطوانى(2) به تن دارد همچون مردان بنى اسرائيل جلوه مى كند، وى گنجينه هاى زمين را استخراج نموده و شهرى شرك آلود را آزاد مى سازد.
آنگونه كه در بعضى روايات آمده غربى ها پس از دو سال پيمان صلح را مى شكنند. شايد انگيزه اين پيمان شكنى ، ترس و وحشتى است كه حضرت مسيح (عليه السلام) در اثر ايجاد موج همبستگى مردمى در بين ملتهاى آنان بوجود مى آورد. بسيارى از غربيها به آئين اسلام گرويده و حضرت مهدى (عليه السلام) را مورد حمايت و تاءييد خويش قرار مى دهند.
لذا روميان در يك هجوم ناگهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مى آورند.
((آنگاه با شما پيمان شكنى نموده و با ارتشى متشكل از هشتاد لشكر و هر لشكر دوازده هزار سرباز به سوى شما گسيل مى شوند))
و نيروهاى اسلام روياروى آنان قرار گرفته و حضرت مسيح موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى (عليه السلام) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گزارد.
نبرد با روميان (غربيها) در همان محورهاى نبرد آزادى قدس ، از عكا تا انطاكيه ، و از دمشق تا قدس و مرج دابق(3) روى خواهد داد كه شكستى سخت متوجه روميان و پيروزى بزرگ و آشكارى نصيب مسلمانان مى گردد.
پس از اين كارزار دروازه هاى پيروزى جهت فتح نمودن اروپا و غرب مسيحيت ، به روى آن حضرت گشوده مى شود... و ظاهرا بسيارى از كشورها به وسيله انقلاب ملتهاى خودشان فتح مى گردد، چرا كه ملتها حكومتهاى خود را كه مخالف حضرت مهدى و مسيح عليهماالسلام است سرنگون ساخته و حكومتهاى طرفدار آن حضرت را برپا مى دارند.
بعد از فتح غرب توسط امام (عليه السلام) و در آمدن آن تحت فرمانروائى آن حضرت ، و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان ، حضرت مسيح عليه السلام رحلت نموده و حضرت مهدى (عليه السلام) و مسلمانان برپيكر او نماز مى گزارند، و آنطور كه روايات مى گويد، امام عليه السلام مراسم دفن و نماز خواندن بر بدن وى را آشكارا در حضور مردم انجام مى دهد، تا همچون بار اول درباره او سخن ناروا نگويند، سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم صديقه عليهما سلام است كفن نموده و در جوار مزار شريف در قدس به خاك مى سپارد.
پس از فتح جهان توسط آن حضرت و يكپارچگى تمام دولتهاى جهان به صورت يك حكومت اسلامى ... امام (عليه السلام) جهت تحقق بخشيدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در ميان ملتهاى جهان اقدام مى كند، و براى تعالى بخشيدن و شكوفائى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش ، و بالا بردن سطح آگاهى دينى و دنيايى مردم مى كوشد...
طبق برخى روايات ، ميزان افزايش دانشى را كه آن حضرت بر دانش مردم اضافه مى كند، به نسبت 25 به 2 است ، يعنى اضافه بر 2 جزء از علم را كه قبلا" دارا بوده اند 25 جزء ديگر را بر آن افزوده و به طور كلى دانش بشر 27 جزء خواهد شد.
هم چنانكه در زمان آن حضرت پاى ساكنان زمين به سوى ساكنان كرات گشوده مى شود بلكه مرحله گشوده شدن درهاى عالم غيبت به روى اين جهان مادى ما آغاز مى گردد، كه انسانهائى از بهشت به زمين مى آيند كه براى مردم اعجاز آور و خارق العاده خواهد بود.
و در روزگار آن حضرت و بعد از آن شمارى از پيامبران و امامان عليهم السلام به زمين باز خواهند گشت و تا هر زمان كه اراده حق تعالى باشد فرمانروايى خواهند نمود. و اين امر از نشانه هاى رستاخيز و مقدمات آن مى باشد.
به نظر مى رسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافى بهره گيرى از پيشرفت علوم و حالت رفاهى باشد كه در زمان امام (عليه السلام) جامعه بشرى به آن دست مى يابد تا، دجال از روشهاى پيشرفته چشمبندى ، براى فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشتر پيروان او را تشكيل مى دهند، استفاده مى كند.
از اين رو در جهان موجى از فتنه و آشوب بوجود مى آورد كه فريبكارى هاى او را باور مى كنند، اما حضرت مهدى (عليه السلام) نيرنگ هاى وى را آشكار ساخته و به زندگى او و هوادارانش خاتمه مى بخشد.
اين بود دورنمائى كلى از حركت و انقلاب جهانى حضرت مهدى موعود(عليه السلام)... اما روزگارى كه اين حوادث در آن رخ مى دهد، آشكارترين نشانه ها و رويدادهاى آن از زبان روايات چنين است :
نخست فتنه اى است كه بر امت اسلامى پيش مى آيد و روايات ، آن را آخرين و سخت ترين فتنه ها توصيف مى كند كه بر آنان وارد شده ، و با ظهور امام (عليه السلام) برطرف مى گردد.
نكته قابل توجه اين است كه تمام ويژگيهاى كلى و مشروح اين آشوب با فتنه و سلطه غربى ها و نيز كشورهاى شرقى هم پيمان با آن در آغاز اين قرن ، تطبيق مى كند چه اينكه اين آشوب سراسر ممالك اسلامى و تمام خانواده هاى آنان را دربر مى گيرد.
خانه اى وجود ندارد، مگر اين كه آن فتنه داخل آن شده و هيچ مسلمانى نمى ماند مگر اينكه مورد آسيب آن واقع مى شود.
ملت هاى كافر بركشورهاى مسلمانان هجوم مى آورند، آنگونه كه گرسنگان آزمند برسفره چرب و رنگين حمله مى كنند.
به هنگام آن فتنه و آشوب گروهى از غرب و گروهى از شرق آمده و برامت من حكمرانى كنند.
اين فتنه از سرزمين شام ، سرزمينى كه دشمنان ما سلطه گرى استعمارى سياه خويش را از آنجا آغاز نموده ، و آن را كانون پرتو افكن تمدن مى نامند شروع مى شود در نتيجه آشوبى به پا مى شود كه در زبان روايات به ((فتنه فلسطين)) از آن ياد شده ، آشوبى كه كشور شام در اثر آن ، هم چون آب درون مشك به هم مى خورد.
((چون فتنه فلسطين برپا شود منطقه شام دچار آشفتگى و نابسامانى گردد، مانند بهم خوردن آب در مشك ، و آنگاه كه زمان پايانش فرا رسد پايان يافته و اندكى از شما پشيمان مى شويد.))

روايات ، نسل ها و فرزندان مسلمان را بدين گونه توصيف مى كند: كه آنان با فرهنگ اين فتنه و آشوب نشو و نما مى كنند به گونه اى كه از ديگر فرهنگ ها بى اطلاع مى مانند... و فرمانروايان ستمگرى كه با احكام كفر و هوا و هوس ‍ بر مسلمانان حكمرانى نموده و آنان را با بدترين وضعى شكنجه مى دهند.
احاديث شريف ، به وجود آورندگان اين آشوب را روميان (غربيها) و تركان كه ظاهرا مراد از آنان (روسها) باشند، نام برده ، و آنگاه كه حوادث بزرگى در سال ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) رخ مى دهد، آنان نيروهاى خود را در رمله فلسطين و در انطاكيه در ساحل تركيه سوريه و در جزيزه ، واقع در مرزهاى سوريه عراق تركيه ، مستقر مى سازند.
زمانيكه روم و ترك (روسيه و غرب ) عليه شما شورش ... و با يكديگر نيز مخالفت و كشمكش مى نمايند و جنگ و درگيرى ها در جهان رو به افزايش مى رود، هواداران تركان ، جهت استقرار در جزيره و خوارج روم به انگيزه فرود آمدن در رمله به حركت در مى آيند
هم چنين در روايات آمده كه آغاز ظهور آن بزرگوار از ايران خواهد بود.
نقطه آغاز ظهور او از سوى مشرق است و چون آن هنگام فرا رسد، سفيانى خروج مى كند.
يعنى ، آغاز مقدمات و زمينه ظهور آن حضرت بدست طرفداران سلمان فارسى ، ياران درفش هاى سياه انجام پذيرفته و نهضت آنان به دست مردى از قم به وجود مى آيد.
مردى از قم قيام نموده و مردم را به حق دعوت مى نمايد. گروهى كه گرد او جمع مى شوند، دلهاشان چون پاره اى آهن محكم و استوار است و آنچنان نستوه اند كه از تند بادها و طوفانهاى كارزار نمى هراسند، و از نبرد خسته و افسرده نشده و وحشتى به دل راه نمى دهند، و همواره توكل و اتكاء آنها به خداوند است و فرجام نيكو از آن تقواپيشگان خواهد بود.
آنان پس از بپاخاستن و به وجود آوردن انقلابشان از دشمنان خود (ابرقدرتها) مى خواهند كه آنها را به حال خود رها نموده و در امور آنها دخالت نكنند، اما آنان بر اين امر اصرار دارند.
حق را مى جويند، به آنان سپرده نمى شود، بار ديگر خواستار آن مى شوند ديگر بار نيز سپرده نمى گردد. با مشاهده اين وضع سلاح بر دوش ‍ گرفته ، و به مبارزه ادامه مى دهند تا خواسته آنها را عملى مى نمايند ولى اين بار اينان نمى پذيرند، تا اينكه قيام نموده .... و پرچم نهضت را به دست صاحب شما يعنى (حضرت مهدى (عليه السلام) مى سپارند، و كشته هاى آنان شهيدان راه حق هستند
و به گفته روايات آنها سرانجام در جنگ طولانى خود پيروز گشته و دو شخصيتى كه وعده داده شده در بين آنان ظاهر مى شوند. كه يكى خراسانى بعنوان فقيه و مرجع ، يا رهبر سياسى ، و ديگرى شعيب بن صالح كه جوانى گندم گون ، با ريش كم پشت از اهالى رى ، مى باشد به عنوان فرمانده نظامى مى باشد.
با سپردن اين دو شخصيت پرچم اسلام را به حضرت مهدى (عليه السلام)، با نيروهاى خود در نهضت آن حضرت شركت مى نمايند. و شعيب بن صالح به سمت فرماندهى كل قواى حضرت مهدى (عليه السلام) نائل مى گردد.
هم چنين روايات از حركتى ياد مى كند كه در سوريه توسط ((عثمان سفيانى )) كه از هواداران روميان و هم پيمان با يهود است برپا شده و وى سوريه و اردن را يك پارچه در قلمرو حكومت خويش در مى آورد.
خروج سفيانى امرى حتمى است كه از آغاز تا انجام آن پانزده ماه به طول مى انجامد. شش ماه آن را به جنگ و كشتار پرداخته و با به تصرف در آوردن پنج منطقه ، نه ماه كامل بر آن مناطق فرمانروائى مى كند.
طبق گفته روايات آن مناطق پنجگانه علاوه بر سوريه و اردن ، احتمالا لبنان را نيز در بر مى گيرد.
اين وحدت ناميمونى است كه توسط سفيانى در كشور شام به وجود مى آيد، زيرا كه هدف آن ايجاد يك خط دفاعى (عربى) از اسرائيل ، و پايگاهى براى روياروئى با ايرانيان و زمينه سازان حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشد.
از اين رو سفيانى اقدام به اشغال و تصرف عراق نموده و نيروهاى وى وارد عراق مى گردند.
او تعداد يكصد و سى هزار نيرو را به كوفه اعزام مى نمايد و آنها در محلى بنام ((روحاء)) و ((فاروق )) فرود مى آيند، آنگاه شصت هزار تن از آنان روانه كوفه شده و در محل مقبره حضرت هود (عليه السلام) در نخيله منزل مى كنند، و گويا من سفيانى (و يا همراه و يار او) را مى بينم كه در كوفه و در زمينهاى پهناور و سرسبز شما رحل اقامت افكند و منادى او بانگ برمى آورد كه هر فردى سر شيعه على را بياورد هزار درهم به او داده مى شود، در اين هنگام است كه همسايه به همسايه اش حمله ور شده و مى گويد اين شخص از زمره آنان است .
آنگاه سفيانى را به پركردن خلاء سياسى كه در حجاز بوجود آمد وادار مى نمايند و براى مبارزه و نابودى حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) كه زبانزد مردم بوده و انتظار آغاز آن را از مكه دارند، حكومت سفيانى را تقويت مى نمايند.
از اين رو سفيانى سپاه خود را به حجاز گسيل داشته و نيروهايش با ورود به شهر مدينه در آنجا دست به فساد زده و سپس آهنگ مكه مى نمايند، جائى كه حضرت مهدى (عليه السلام) نهضت خويش را از آن مكان آغاز نموده است . پس ‍ از آن معجزه اى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) در مورد سپاه سفيانى قبل از رسيدن به مكه وعده داه است ، يعنى فرو رفتن به زمين ، رخ خواهد داد.
پناهنده اى به خانه خدا پناه مى برد، آنگاه سپاهى به سوى او فرستاده مى شود، همين كه به بيابان مدينه مى رسند در زمين فرو مى روند.
پس از آن سفيانى بعد از شكست از ايرانيان و يمنى ها در عراق ، و شكستى كه در حجاز به دست حضرت مهدى (عليه السلام) به واسطه معجزه فرو رفتن در زمين نصيب او مى گردد، عقب نشينى مى كند و جهت روياروئى با پيشروى امام (عليه السلام) كه با سپاه خويش راهى دمشق و قدس مى باشد، به جمع آورى و بازسازى نيروهاى خود در داخل كشور شام مى پردازد.
روايات اين نبرد را حماسه اى بزرگ دانسته كه از عكا تا صور و انطاكيه در ساحل دريا، و در داخل منطقه ، از دمشق تا طبريه و قدس امتداد مى يابد.
در اين گيرودار خشم خداوند بر سفيانى و همدستان يهودى و رومى (غربى) وى فرود آمده و پس از شكستى سخت و كوبنده ، سفيانى به اسارت در آمده و كشته مى شود، آنگاه حضرت مهدى (عليه السلام) به همراهى مسلمانان وارد قدس مى گردد.
هم چنانكه روايات نهضت ديگرى را كه زمينه ساز حكومت آن حضرت بوده و در يمن پديد مى آيد، ياد نموده و رهبر آن نهضت ((يمنى)) را ستوده و يارى نمودن وى را بر مسلمانها واجب مى شمارد:
در بين پرچمها هيچ پرچمى از درفش يمنى هدايت كننده تر نيست پس از خروج يمنى فروش سلاح به مردم حرام است و چون خروج كند و به يارى او بشتاب زيرا كه درفش او درفش هدايت است . جايز نيست هيچ مسلمانى از آن سرپيچى نمايد كه اگر چنين كند اهل آتش خواهد بود، چرا كه يمنى مردم را به حق و راه راست فرا مى خواند.
چنانكه روايات ، از ورود نيروهاى يمنى به عراق جهت يارى ايرانيان در برابر نيروهاى سفيانى خبر مى دهد و ظاهرا وى و سپاهيانش در يارى نمودن حضرت مهدى (عليه السلام) در حجاز نقش مهمى را ايفا مى كنند.
هم چنين از نهضت مردى مصرى قبل از خروج يمانى و سفيانى به ميان آمده و جنبشى ديگر را به فرمانده ارتش مصر، و حركتى را به قبطيان اطراف مصر نسبت مى دهد. آنگاه ورود نيروهاى غربى يا مغربى را به مصر، و به دنبال آن خروج سفيانى را در كشور شام خاطرنشان مى سازد.
و نيز از روايات چنين بر مى آيد كه حضرت مهدى (عليه السلام) براى مصر موقعيت تبليغى خاصى در سطح جهان قرار مى دهد و آنجا را به عنوان منبر سخنرانى خويش انتخاب مى فرمايد و سپس كيفيت ورود آن حضرت و يارانشان را به مصريان مى نمايد:
آنگاه آنان (مهدى (عليه السلام) و يارانشان ) وارد مصر شده و حضرت بر فراز منبر آن قرار مى گيرد و با مردم سخن مى گويد: زمين بر اثر عدل و داد رونق و نشاط تازه اى به خود گرفته ، و آسمان باران رحمت خود را فرو مى بارد، درختان بارور شده و زمين گياهان خود را مى روياند و زينت بخش ‍ ساكنان خود مى گردد، حيوانات وحشى به گونه اى در آرامش و امنيت بسر مى بردند كه همچون حيوانات اهلى مى توانند در همه جا آسوده بچرند. دانش در دل مؤ منان آن چنان جاى گزين مى شود كه هيچ مؤ منى از لحاظ علمى به برادر دينى اش نياز پيدا نمى كند. آن روز، مصداق اين آيه شريفه ((يغنى الله كلا من سعته )) (خداوند همگان را از غناى بى كران خويش توانگر مى سازد) آشكار مى گردد.
اما در مورد كشورهاى اسلامى مغرب ، بنا به گفته روايات ، نيروهايى از آنجا وارد سرزمين شام و چه بسا مصر گرديده ، و برخى از آنها داخل عراق مى شوند.... و ماءموريتهاى آنان همچون ماءموريت نيروهاى بازدارنده عرب و يا بين المللى است كه به نفع اسلام و مسلمانان نخواهد بود. اين نيروها در شام با نيروهاى ايرانى و زميه سازان دولت حضرت مهدى (عليه السلام) روياروى شده و با يكديگر به زد و خورد مى پردازند. پس از آن به سوى اردن عقب نشينى نموده ، و باقيمانده آن بعد از خروج سفيانى عقب نشسته و يا به او مى پيوندند. و سپس به كمك دولت مصر كه با قيام مردم خود روبرو شده ، و يا به يارى نيروهاى غربى كه اندكى قبل از خروج و حركت سفيانى در شام وارد سرزمين مصر شده اند مى شتابند.
روايت مربوط به عصر و زمان ظهور حضرت (عليه السلام) خاطرنشان مى سازد كه يهوديان در آخرالزمان در روى زمين ايجاد فساد و فتنه نموده و گرفتار تكبرورزى و خود بزرگ بينى مى گردند. آنگونه كه خداوند در قرآن آنان را وصف نموده ، اين خوى برترى جوئى به دست پرچمدارانى كه از خراسان خروج مى نمايند نابود مى گردد.
چرا كه هيچ چيز نمى تواند آنان را از تصميم خود برگرداند تا آنكه درفش هاى خود را در قدس به اهتزاز در آورند.
و ايرانيان قومى هستند كه به زودى خداوند متعال آنان را عليه يهوديان برخواهد انگيخت .
ما بندگان نيرومندى از خود را عليه شما بر مى شورانيم
روايات ، هلاكت موعود يهوديان را كه در يك وهله و يا چندين وهله پيش از ظهور حضرت (عليه السلام) و بعد از آن اتفاق مى افتد، مشخص ننموده ، اما آخرين مرحله آن را وصف مى نمايد كه به دست تواناى حضرت مهدى (عليه السلام) و سپاهيان وى كه بيشتر آنها ايرانى هستند به هلاكت مى رسند.
و اين رويداد به صورت كارزارى بزرگ است كه در آن عثمانى سفيانى حاكم سرزمين شام در كنار يهوديان و روميها و در خط مقدم دفاعى آنان قرار داد.
بنا به نقل روايات ، امام مهدى (عليه السلام) نسخه هاى اصلى تورات را از درون غارى در انطاكيه و كوهى در فلسطين و از درياچه طبريه بيرون آورده و با استناد به آن يهوديان را محكوم نموده و نشانه و علامتها و معجزات را براى آنان آشكار مى سازد.
برخى از يهوديان كه بعد از نبرد آزادى قدس جان سالم بدر برده اند تسليم آن بزرگوار شده و كسانى كه تسليم نمى شوند از كشورهاى عربى اخراج مى گردند.
آنطور كه از روايات استفاده مى شود، اندكى قبل از ظهور حضرت ، جنگى جهانى بين روميان و تركان يعنى غربيها و روسيه رخ مى دهد كه سبب آغاز آن از ناحيه مشرق است و از پاره اى ديگر از روايات چنين برمى آيد كه جنگ مزبور به صورت جنگهاى منطقه اى خواهد بود.
در سال ظهور آن حضرت (عليه السلام) جنگهاى زيادى در روى زمين به وقوع مى پيوندند كه خسارتهاى آن متوجه آمريكا و اروپا مى گردد.
(( آتش جنگ در مغرب زمين همچون شعله ور شدن آتش هيزم بسيار برافروخته مى گردد، بين مردم شرق و غرب و حتى مسلمانان ايجاد اختلاف مى شود، و مردم در اثر هراس و وحشتى كه دارند با رنج و گرفتارى سختى روبرو خواهند شد))
هم چنين روايات خبر مى دهد كه زيانهاى جانى و تلفات اين جنگ بعلاوه بيمارى طاعون كه پيش از جنگ و پس از آن شيوع پيدا مى كند، به دو سوم ساكنان زمين مى رسد، و اين خسارتها به مسلمانان وارد نمى گردد مگر به صورت غير مستقيم .
((اين حادثه رخ نمى دهد مگر اينكه دو سوم مردم جهان از بين مى روند، پرسيدم : وقتى دو سوم مردم از بين بروند چه كسى باقى خواهد ماند؟ فرمود: آيا شما نمى خواهيد جزء يك سوم باقى مانده باشيد؟))
پاره اى روايات ، اشاره دارد به اينكه اين نبرد در چند مرحله انجام مى پذيرد، و آخرين مرحله آن بعد از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) و آزاد سازى حجاز توسط آن بزرگوار و ورود او به عراق خواهد بود.
البته آزاد نمودن حجاز مربوط به نابسامانى و خلاء سياسى و بحران حكومت در آن جاست كه مشروح آن در فصلهاى بعدى خواهد آمد.

________________________________________
(1) شهر طبريه و درياچه معروف آن در فلسطين قرار دارد.
(2) قطوان نام منطقه اى در كوفه .
(3) نام منطقه اى در فلسطين اشغالى
آخرین ويرايش توسط 2 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

2- آشوب گرى شرق و غرب عليه مسلمانان


واژه ((فتنه )) در قرآن كريم و سنت به دو معناى عام و خاص آمده ، معنى عام عبارت است از هر امتحان و آزمايشى كه براى انسان پيش آيد، خواه از ناحيه خود انسان باشد يا از ناحيه شيطان و يا از سوى مردم و خواه از امتحان ، كامياب و روسفيد بيرون آيد و از فتنه و آشوب برهد و يا در آن سقوط نمايد.
و معنى خاص : عبارت از حوادث و پيشامدهايى است كه مسلمانان را در بوته امتحان قرار داده و از مرز ديانت خارج و منحرف مى سازد. و مقصود از آشوبهاى داخلى و خارجى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) هشدار داده همين معناست .
البته صحابه و تابعين با تفاوت آراءشان روايات متعددى را نقل نموده اند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مردم را از فتنه و آشوبهاى بعد از خود برحذر داشته است .
و در ميان صحابه ، حذيفة بن يمان در علم و آگاهى به روايات فتنه ها معروف بوده ، زيرا وى در پرستش نمودن از پيامبر (صلى الله عليه وآله) درباره آشوبها و حفظ آن روايات اهتمام مى ورزيد.
از اين رو بسيارى از رويات مربوط به فتنه ها را در منابعى مى يابيم كه با ذكر سند و نسبت به حذيفه از پيامبر (صلى الله عليه وآله) و يا از اميرمؤ منان على (عليه السلام) نقل شده ، زيرا حذيفه از ياران خاص آن حضرت نيز بوده است .
چنانكه از او روايت كرده اند كه مى گفت :
((هيچ فتنه جوئى نيست كه تعدادشان به سيصد تن برسد مگر اينكه اگر بخواهم نام او و پدر و محل سكونتش را تا روز قيامت يادآور شوم مى توانم ، زيرا تمام آنها را رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) به من آموخته است ))
و مى فرمود:
((اگر تمام آنچه را كه مى دانم براى شما بازگو مى كردم ، مرا تا شب مهلت نداده و فورى مى كشتيد.))(1)
توجه مسلمانان به روايات فتنه و آشوبها، به حدى بود كه در نزد بعضى از آنان به اخبار حضرت مهدى (عليه السلام) و ظهور آن بزرگوار غلبه پيدا نمود، از اين رو گرد آورندگان مجموعه هاى روايى ، باب ها و فصلهايى را تحت عنوان ((فتن )) (آشوبها) يا ((ملاحم و فتن )) (پيش آمدها و آشوبها) تدوين نموده اند. و كلمه ملاحم به معنى جنگها و رويدادهاى مهمى است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) وقوع آنها را خبر داده است .
لذا عده اى از راويان و دانشمندان اسلامى كتابهاى خاصى به نام ((الفتن و الملاحم )) و مانند آن تاءليف نموده و روايات وارد شده در اين زمينه را در آن كتابها گرد آورده اند.
آنچه در اين جا مهم است ، بررسى عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاريخ مسلمانان نيست بلكه مهم ، شناخت آخرين فتنه اى است كه جملگى اتفاق نظر دارند كه با ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) از بين خواهد رفت ، همان فتنه اى كه ويژگيهاى آن منطبق بر فتنه غرب است كه اثر آن در طليعه اين قرن بر ملل مسلمان آشكار گشته و دشواريهاى بسيارى را به دنبال داشته است چرا كه غربيان در داخل سرزمين مان با ما جنگيده و بر ثروتها و سرنوشت و امور ما مسلط مى گردند. در اين امر دشمنان شرقى ما با آنان همكارى نموده و بخشى از سرزمين ما را به تصرف درآورده و با محو موجوديت اسلام و آثار آن ، آنجا را در قلمرو فرمانروايى خود در مى آورند.
و اينك نمونه هايى از روايات شريفه :
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود:
((چهار فتنه و آشوب بر امت من وارد شده كه در فتنه اول ، خون ريزى و در دومى ، خونها و اموال و در فتنه سوم ، خونها و اموال و زنان حلال شمرده مى شود. چهارمين فتنه و آشوب ، كور و كر و همه گير و هم چون حركت كشتى در درياى متلاطم خواهد بود، به گونه اى كه هيچ يك از مردم پناهگاهى نمى يابند. آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا مى گيرد (جزيره ) را زير دست و پاى خود به شدت كوبيده ، و بلا و گرفتارى ، مردم را مانند پوست دباغ خانه گوشمال مى دهد هيچ كس قادر نيست بگويد: بس كنيد و دست نگهداريد! اگر آن را از ناحيه اى برطرف سازند از ناحيه اى ديگر سربرآورده و ظاهر مى گردد.))(2)
و در روايتى آمده است :
((زمانى كه فتنه فلسطين رخ دهد، وضع شام همچون بر هم خوردن آب در مشك آشفته مى شود و چون وقت پايانش فرا رسد، پايان پذيرفته و گروه اندكى از شما پشيمان خواهيد شد.))(3)
و در روايتى :
((آن فتنه و آشوب ، شام را احاطه كرده و عراق را مى پوشاند، و جزيره را درهم مى كوبد.))(4)
و در روايتى ديگر چنين آمده :
((آنگاه فتنه اى پديد مى آيد هر زمان صحبت از پايان آن شود، همچنان ادامه يافته ، به گونه اى كه خانه اى نيست كه آن فتنه داخل آن نشده ، و مسلمانى نيست كه سيلى آن را بر صورت خود لمس نكرده باشد تا آنكه مردى از خاندان من ظهور نمايد.))(5)

((نزديك است امتها عليه شما يكديگر را فرا خوانند، بسان فراخواندن خورندگان بر سر سفره . هر چند شما از نظر عدد بسياريد، اما همچون خاشاك بر روى سيل مى باشيد، خداوند هيبت و شكوه شما را از دل دشمنانتان برداشته ، و در اثر علاقه مندى به دنيا و بيزارى از مرگ ، ضعف و سستى را به دل شما مى افكند.))(6)

اينها رواياتى روشن و رسا بود كه نور نبوت بر آنها تابيده و نشانگر اوضاع و احوال امت اسلامى با زمامداران ستمگر و با دشمنان سلطه گر آنان است و فرج ظهور حضرت مهدى عليه السلام را مژده مى دهند.

و نيز از او نقل شده كه فرمود:

((واى بر عرب از شرى كه به آنها نزديك است ، بالها، چيست آن بالها؟، بادى كه وزش آن نابودكننده است و بادى كه وزش آن برانگيزاننده است و بادى كه وزش آن سستى آور است ، واى بر آنها از كشتار سريع و مرگ آنى ، و گرسنگى دردناك ، بلا و گرفتارى بر سر آنان فرو ريزد فرو ريختنى ))(7)

ممكن است مراد از (بالها) هواپيما باشد كه همچون باد سريع و آرام مى آيد و سبب كشتار زياد، و باعث مرگ و مير آنى مى گردد و يا اينكه بادى است كه از موج بمب هاى قوى و ضعيف ناشى مى گردد. هم چنانكه احتمال دارد كه اين (بالها) همان است كه بيان آن در روايت مربوط به كارزار حضرت مهدى (عليه السلام) با سفيانى و اعراب طرفدار يهوديان و روميان در معركه آزادى قدس آمده ، چه اينكه در نسخه خطى ابن حماد چنين آمده :

((آنگاه خداوند، باد و پرندگانى را بر روميان مسلط مى گرداند، كه با بالهاى خود بر گونه هاى آنان آنچنان ضربه مى زنند كه چشمهايشان نابينا گشته و زمين شكافته شده و آنها را در خود فرو مى برد.))(8)

و نيز ممكن است بالهاى پرندگان حقيقى همچون ابابيل (پرستو) باشد و يا جنگ افزارهايى مانند هواپيما كه حضرت مهدى (عليه السلام) آنها را بكار مى برد، و به رودى بيان آن در بحث رزمگاه بزرگ قدس و در بخش حركت ظهور خواهد آمد.

از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود:

((مشركان ، مسلمانان را به خدمت خويش گمارده و آنان را در شهرها به فروش مى رسانند، و هيچ نيكوكار و بدكارى از اين عمل پروائى ندارد. اين بلا و گرفتارى آن چنان گريبان گير مردم آن روزگار شود كه همه نااميد و ماءيوس و بدبين شده و تصور كنند كه گشايشى بر آنان نيست ، كه در اين هنگام خداوند مردى از پاكان عترت من و از نياكان ذريه ام برانگيزد، مردى عادل ، خجسته و پاكيزه كه ذره اى (از دستورات اسلام ) را فروگذار نمى كند و خداوند دين و قرآن ، اسلام و مسلمانان را بوسيله او عزت و سربلندى بخشيده و شرك و مشركين را ذليل و زبون مى گرداند، وى پيوسته در حالت پروا از خداست و در اجراى حكم خداوند فريب خويشاوند را نمى خورد، سنگ بر روى سنگ نگذاشته ، و عمارتى براى خويش بنا نمى كند، در زمان فرمانروايى خود بر كسى تازيانه نزند مگر جهت اجراى حد شرعى ، خداوند متعال تمام بدعت ها را بوسيله او محو و نابود ساخته و تمام فتنه ها را از بين مى برد و در هر حقى به وسيله او گشوده مى شود و درهاى باطل را مى بندد و خداوند مسلمانان دربند را هر كجا كه بسر برند توسط او به ديارشان باز مى گرداند))(9)

اين روايتى است كه حالت دردناك به ضعف كشيدن مسلمانان ، و خريد و فروش آنان و اسارتشان را در ديگر سرزمين ها ترسيم مى نمايد، و اين حالت تنها به زمان ما و مسلمانانى كه با حقارت كاركنان و خدمتگزاران مشركان اند منحصر نمى گردد، بلكه شامل معامله بر سر ملتهاى مسلمان و بيرون راندن آنها از سرزمين هايشان و به اسارت درآمدن آنان توسط مشركان نيز مى شود.

سپس اين روايت خاطر نشان مى سازد كه در حالت ياءس و درماندگى ، ناگاه منجى عالم بشريت حضرت مهدى ارواحنا فداه ظهور مى كند.


_______________________________
(1) نسخه خطى ابن حماد ص 1 2.
(2) الملاحم والفتن ص 17 و غير آن .
(3) ابن حماد ص 63.
(4) ابن حماد ص 9.
(5) ابن حماد ص 10.
(6) الملاحم و الفتن ص 129.
(7) نسخه خطى ابن حماد ص 53.
(8) نسخه خطى ابن حماد ص 124.
(9) الملاحم و الفتن ص 108.
آخرین ويرايش توسط 2 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

3- روميان و نقش آنان در زمان ظهور

منظور از روم در روايات مربوط به آخر الزمان و ظهور حضرت مهدى (عليه السلام)، ملل اروپائى و قرنهاى اخير، گسترش آنان در امريكا مى باشد، كه فرزندان روم و وارثان امپراطورى تاريخى روميان هستند.

گاهى گفته مى شود: روميانى كه خداوند متعال سوره اى درباره آنان نازل فرموده و پيامبر (صلى الله عليه وآله) و مسلمانان بعدها با آنان پيكار نمودند ، غير از اينان هستند. زيرا آنان بيزانس ها بودند كه پايتخت آنان ابتدا شهر ((رم )) در ايتاليا و سپس شهر قسطنطنيه گرديد تا اينكه مسلمانان حدود 500 سال پيش آن را فتح نموده و ((اسلامبول )) ناميدند و مردم آن را استانبول تلفظ نمودند.

پاسخ : صحيح است كه روميان هنگام نزول سوره مباركه روم و صدور روايات درباره آنان كه از طرفداران امپراطورى روم يا بيزانس (معروف ) بودند. امام غربى هاى امروز افرادى غير آنها نيستند ، بلكه ادامه سياست و تمدن آنها به حساب آمد و بخشى از آنان شمرده مى شوند.. و ملتهاى فرانسه و بريتانيا و آلمان و غير آن ، از لحاظ فرهنگ و سياست و دين ، اركان حقيقى امپراطورى روم مى باشند. و اين كه آنها در آن زمان مناطق تحت نفوذ روم و (مستعمرات آن ) ناميده مى شدند، اين حقيقت را نفى نمى كند.

بلكه سرداران بيزانس رومى خود به مدت 2 هزار سال پايتخت شان رم و قسطنطنيه بود در حالى كه همه آنان از نژاد ايتاليائى و ريشه واحدى نبودند، بلكه از ريشه و نژادهاى متعدد اروپائى بودند و بعد از آنكه يونان جزئى از امپراطورى روم گرديد، گاهى در ميان آنان يونانيان نيز بچشم مى خوردند .

و شايد به همين دليل باشد كه وقتى امپراطورى تقليدى روم به ضعف گرائيد و در قسطنطنيه و پيرامون آن محدود گرديد و در محاصره دريائى از ملتهاى مسلمان قرار گرفت ، اروپائيان به ادعاى ميراث خوارى به پا خاسته ، وعده اى از سران كشور آلمان و غير آن را، قيصر (سزار) ناميدند.

اين نوع تغيير و تحول در امپراطورى ها و دولتها امرى طبيعى است ، چرا كه حكومت از كشورى به كشور ديگر و از ملتى به ملت ديگر انتقال مى يابد، و اين با باقى ماندن نام و خصوصيتهاى اصلى آن منافات ندارد.

بنابراين ، روايات شريفه اى كه از آينده روميان يا به تعبير عرب ها ((بنى اصفر))( زرد پوستان ) خبر مى دهد، مرادشان فقط روميان بيزانس ‍ ايتاليائى ، منهاىملل و قبيله هاى فرنگى و ساير قبايل وابسته به آنها نيست .

به همين دليل مسلمانان در كتابهاى تاريخى خود از آنها به روميان و گاهى فرنگيها تعبير مى كنند امام در عين حال به همه آنها رومى گفته ، و آن را به صورت ((اءروام )) جمع مى بندند.

علاوه بر آن ، آنچه از سوره مباركه روم ، آيات 31 و 32 و سوره كهف آيه هاى 12 و 21 و غير آن درباره شرك آنان نسبت به خداوند متعال و احزاب و پيروان آنها استفاده مى شود اين است كه مراد از آنان ملتها و احزاب مدعى پيروى از حضرت مسيح عليه السلام مى باشند. و روشن است كه رهبرى ملتهاى مسيحى به دست روميان ايتاليائى و قسطنطنيه بوده سپس غربيها از آنان به ارث برده اند.

نام روم در بسيارى از روايات زمان ظهور آمده از جمله روايات مربوط به فتنه و آشوب و تسلط آنان بر مسلمانان ، كه قبلا گذشت .

و روايات ديگرى درباره حركت ناوگانهاى جنگى آنها به سواحل سرزمين هاى عربى ، اندكى پيش از ظهور حضرت مهدى عليه السلام ، وجود دارد.

از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

((وقتى كه در سرزمين شام بلوايى را مشاهده نمودى ، پس مرگ است و مردن ، تا آنكه غربيان به تحرك آمده و روانه سرزمينهاى عربى گردند. كه حوادثى بين آنان رخ خواهد داد.))(5)

و فتنه و آشوب شام در روايات مربوط به زمان ظهور به مرحله كشمكشهائى كه در سرزمين شام بعد از آشوب و استيلاى اجانب بر امت اسلامى واقع مى شود اطلاق مى گردد.. به اين معنى كه ((بنى اصفر)) ((غربيها)) خود را ناگزير از دخالت مستقيم نظامى مى بينند، بعد از آن كه به واسطه پايدارى مردم آن سامان و امواج سياسى موجود و درگير آن ، از تسلط بر منطقه پيرامون فلسطين ناتوان گشته و دخالت نظامى آنها در آينده با مقاومت مسلمانان كشورهاى عربى مواجه خواهد شد.

از امير مؤ منان عليه السلام روايت شده كه فرمود:

((در ماه رمضان به هنگام صبح از ناحيه مشرق ندا دهنده اى بانگ برمى آورد كه : اى اهل ايمان گردهم آييد و از ناحيه مغرب پس از ناپديد شدن شفق ، ندا كننده اى ندا سر دهد: اى اهل باطل گرد هم جمع شويد... و روميان به ساحل دريا نزديك غار اصحاب كهف روى آورده و خداوند آن جوانان را با سگ شان از غارشان برمى انگيزد، در بين آنان دو مرد بنام مليخا، و خملاها بوده كه اين دو تسليم اوامر حضرت قائم عليه السلام خواهند بود.))(6)

و شايد اين جنبش نظامى ادامه حركت گذشته و يا همان حركت باشد، و روايت گوياى اين است كه آن جريان نزديك حركت ظهور آن حضرت خواهد بود كه چرا كه حوادث ، پى در پى و به دنبال نداى آسمانى در ماه رمضان بوجود آمده و تا محرم ادامه مى يابد، و ظهور آن بزرگوار در شب دهم و روز دهم ماه محرم به وقوع مى پيوندد.

از برخى روايات چنين استفاده مى شود كه نيروهاى غربى آهنگ سرزمين شام كرده و در عكا و صور، و طبق اين روايت نزديك غار اصحاب كهف ، يعنى در انطاكيه از ناحيه ساحل سوريه تركيه ، فرود مى آيند.

درباره جوانان اصحاب كهف رواياتى وارد شده كه خداوند متعال آنان را در آخرالزمان ظاهر مى نمايد تا براى مردم علامت و نشانه اى بوده ، و از ياران حضرت مهدى عليه السلام باشند و ما آن را در بحث پيرامون ، ياران آن حضرت ياد خواهيم كرد. فلسفه ظاهر شدن آنان به هنگام فرود آمدن نيروهاى غربى در آن برهه حساس ، اين است كه معجزه اى خصوصا براى مسيحيان باشند، زيرا طبق نقل روايات ياران حضرت مهدى عليه السلام نسخه هاى اصلى تورات و انجيل را از غار انطاكيه بيرون آورده و به وسيله آن با رومى ها و يهوديان به بحث و گفتگو مى پردازند، احتمال دارد اين غار، همان غار معروف اصحاب كهف و يا غار ديگرى باشد.

به نقل از جابر جعفى ، امام باقر عليه السلام كه فرمودند:

((شورشيان روم بزودى روى آورده و در رمله فرود مى آيند، اى جابر: در آن سال ، در سراسر زمين از ناحيه غرب اختلاف فراوان وجود دارد.))(7)

البته ممكن است اين شورشگران ، مزدوران غربى ، داوطلبان نبرد با يهود باشند كه به همين منظور در رمله فلسطين فرود مى آيند، و ظاهرا مراد از اختلاف مذكور در روايت از ناحيه مغرب زمين و يا غرب ، همان غرب سرزمينهاى اسلامى باشد، چرا كه بعد از آن بيان مى كند كه اولين حادثه اى كه به شام يم رسد خراب شدن آن است و احتمالا خرابى آنجا به سبب غربى ها باشد.

و آنچه را كه در اين زمينه قابل توجه است ، مطالبى است كه از اهل بيت عليهم السلام ، در تفسير اوائل سوره مباركه روم وارد شده است .

((سوگند به اين حروف (الف ، لام ، ميم ) روميان غالب گرديدند، در نزديك ترين سرزمين و اينان بعد از مغلوب شدن به زودى غالب مى گردند، در اندك سالى اءمر از آن خداوند است از پيش و آينده و آن روز ايمان آورندگان به يارى خدا چنين شاد مى گردند هم اوست كه هر كسى را كه خواهد يارى فرمايد، و اوست غالب و مهربان ))(8)

از امام باقر عليه السلام روايت شده كه آن حضرت ((يارى خداوند را نسبت به مؤ منين )) در آيه شريفه ، به ظهور حضرت مهدى عليه السلام تفسير نموده اند، و گويا خداوند آن حضرت را بر روميان پيروز مى گرداند(9).

از جمله روايات ديگر در اين زمينه ، روايات مربوط به فرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام و دعوت نمودن آن حضرت مسيحيان را به اسلام و پيروى از حضرت مهدى عليه السلام است كه اين فرموده خداوند را روشن مى سازد:

((حضرت عيسى عليه السلام نشانه اى است از علامتهاى قيامت ))(10)

((همه اهل كتاب قبل از مردنش به او ايمان مى آورند، و او در روز رستاخيز گواه بر آنهاست ))(11)

يعنى آن بزرگوار يكى از علائم رستاخيز بوده و هنگامى كه خداوند او را به دنيا فرود آورد، تمام نصارى و يهود به او ايمان آورده و خود و معجزه هايش ‍ را قبل از آنكه از دنيا رحلت كند، مى بينند.

و در روايت آمده است كه عيسى عليه السلام بوسيله حضرت مهدى عليه السلام و معجزاتى كه خداوند در اختيار او نهاده با روميان بحث و مناظره مى كند(12).

آن حضرت پس از معجزه فرود آمدنش از آسمان ، در دگرگونى اوضاع سياسى و شورانيدن ملتهاى غربى بر ضد فرمانروايانشان ، نقش مهم و اساسى خواهد داشت ، كه در جريان فرود آمدن آن بزرگوار به بيان آن خواهيم پرداخت .

از جمله روايات مورد بحث ، احاديث مربوط به آتش بس ميان مسلمانان و روميان مى باشد كه حضرت ، قرارداد عدم تجاوز را با آنان امضاء خواهد نمود، ظاهرا اين پيمان بعد از نبرد بزرگ قدس است كه در مثلث عكا قدس ‍ انطاكيه بين سپاه آن حضرت و لشكريان سفيانى با پشتيبانى يهود و روميان رخ مى دهد و بعد از پيروزى حضرت مهدى و ورودش به قدس و فرود آمدن حضرت عيسى عليه السلام خواهد بود.

به نظر مى رسد كه حضرت مسيح عليه السلام در اين درگيرى و نبرد نقش ‍ وساطت و ميانجى گرى را بر عهده خواهد داشت ، كه درباره آن سخن خواهيم گفت ، از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود:

((اى عوف ! پيش از رستاخيز شش حادثه را متذكر باش ... از جمله فتنه و آشوبى را كه خانه اى از عرب خالى از آن فتنه نخواهد بود، ميان شما و بنى اصفر (غربيها) صلحى برقرار مى گردد، سپس با شما پيمان شكنى نموده ، و با هشتاد لشكر كه هر يك متشكل از 12 هزار سرباز مى باشد به شما حمله ور مى شوند.))(13)

همچنين از آن حضرت روايت شده كه فرمودند:

((بين شما و روميان چهار پيمان صلح بسته مى شود، كه چهارمين آنها به دست مردى از خاندان هرقل است كه چند سال (دو سال ) دوام خواهد يافت ، در اين هنگام مردى از عبدالقيس به نام سؤ ددبن غيلان پرسيد: در آن روز پيشواى مردم كيست ؟ حضرت فرمود: مهدى از فرزندانم .))(14)

در برخى از روايات مدت پيمان نامه صلح هفت سال ذكر شده ، اما غربى ها تنها پس از دو سال عهدشكنى نموده و پيمان خود را با مسلمانان بر هم زده و با سپاهى كه متشكل از قريب به يك ميليون سرباز مى باشد با حمل 80 پرچم در سواحل فلسطين و سرزمين شام ، با مسلمانان درگير مى شوند.

و در پى آن ، حضرت مهدى عليه السلام رهسپار فتح و آزادى اروپا و جهان غير اسلام مى گردد كه در بحث حركت ظهور آن حضرت خواهد آمد.

ديگر روايات ارتباط سفيانى با روميان و فرار هواداران وى پس از شكست او به طرف كشور روم ، و تعقيب آنان توسط ياران حضرت مهدى عليه السلام و بازگرداندن آنها را بيان مى كند، از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

((زمانى كه حضرت قائم عليه السلام قيام نمايد، سپاه خويش را به سوى بنى اميه (سفيانيان ) گسيل دارد آنها به سوى روم بگريزند، به آنان مى گويند تا به كيش ما در نيائيد شما را راه نخواهيم داد، آنها پذيرفته و روميان آنان را وارد مى كنند و آنگاه كه ياران حضرت مهدى عليه السلام با روميان مواجه مى شوند، آنها تقاضاى صلح و امان مى نمايند، پيروان آن حضرت پاسخ مى دهند كه تا هم كيشان ما را آزاد نكنيد به شما امان نخواهيم داد، سپس آنها را آزاد نموده و به ياران حضرت باز مى گردانند(15).

روايات ديگرى نشانگر اين است كه سفيانى داراى فرهنگى غربى بوده ، وى در كشور روم بسر مى برد و سپس راهى منطقه شام مى گردد و حركت خود را از آنجا آغاز مى كند، چنانكه به بيان آن خواهيم پرداخت ، در كتاب غيبت طوسى (رحمه الله) آمده است كه :

((سفيانى كه سر كرده قوم است از كشور روم به حركت در آمده در حالى كه چون مسيحيان صليب به گردن دارد.))(16)

از جمله روايات ، احاديث آزادى سرزمين روم توسط حضرت مهدى عليه السلام و اسلام آوردن روميان بدست آن حضرت است ، البته احتمال دارد اين امر به دنبال شكستن پيمان صلح و حمله نظامى آنان به ساحل فلسطين و سرزمين شام و شكست خوردن آنها باشد، چنانكه ممكن است اين درگيرى سخت ترين نبردهاى روم با حضرت مهدى عليه السلام باشد كه در پى آن گرايشى در بين ملتهاى آنان نسبت به اسلام پيدا مى شود.

و در برخى از روايات ، آمده است كه :

((با تكبير، هفتاد هزار تن از مسلمانان روم را فتح مى نمايند.))(17)

بعيد نيست كه سقوط اين پايتخت غربى با تظاهرات غربى ها و تكبير آنان در حالى كه حضرت مهدى عليه السلام و يارانش آنان را همراهى مى كنند، انجام شود.
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

((آن گاه اهل روم بدست حضرت مهدى عليه السلام اسلام آورده و حضرت براى آنان مسجدى را بنا مى كند سپس با جانشين قرار دادن يكى از يارانش در آنجا، خود باز مى گردد))(18)

ظاهرا حضرت مسيح عليه السلام در دگرگونى ملتهاى غرب نقش اساسى داشته ، و اين امر در خلال دو سه سالى است كه بين امام عليه السلام و غربيان پيمان صلح برقرار است ، و احتمالا حضرت عيسى عليه السلام در اين برهه ، در غرب بسر برده و يا بيشتر حضور او در غرب خواهد بود.



--------------------------------------------------------------------------------

(5) الملاحم و الفتن ص 107.
(6) بحار ج 52 ص 275.
(7) بشارة الاسلام ص 102.
(8) روم 1 5.
(9) محجه بحرانى ص 170.
(10) زخرف 61.
(11) نساء 159
(12) بحار ج 52 ص 226.
(13) بشارة الاسلام ص 235 از عقدالدرر سلمى و به گفته او بخارى آن را در صحيح خود از روايت عوف بن مالك ، آورده است .
(14) بحار ج 51 ص 80 دوازدهمين روايت از اربعين حافظ ابى نعيم .
(15) بحار ج 51 ص 88.
(16) غيبت طوسى ص 278.
(17) بشارة الاسلام ص 297.
(18) بشارة الاسلام ص 251.
آخرین ويرايش توسط 2 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

4- تركان و نقش آنان در دوران ظهور


به نظر ما منظور از تركها در روايات جنبش خجسته ظهور حضرت ، روس ها و اطرافيان آنان از ملتهاى اروپاى شرقى هستند، آنان گر چه از لحاظ تاريخى مسيحى اند و از ملتهاى مستعمره امپراطورى روم بشمار مى روند، تا جائى كه مدعى وراثت آنها شده ، و شاهان خود را مانند آلمانى ها و غير آنها، قيصر (سزار) ناميده اند ليكن آنان اولا: از قبيله هاى گوناگون منطقه شرق آسيا اروپا هستند كه در زبان روايات و تاريخ ، به ((قبيله ها و ملتهاى ترك )) ناميده شده اند، و اين نام علاوه بر تركهاى تركيه و ايران ، شامل قبيله هاى تاتار و مغول و بلغارستان و روسيه و غير آنان نيز مى گردد.

دوم اين كه : مسيحيت ، اخيرا به آنها سرايت نموده و اصالة در بين آنان رائج نبوده بلكه بصورت يك قشر سطحى در آمده ، و بدتر از وضع آنان ، در ميان ملتهاى اروپاى غربى وجود دارد، چرا كه مادى گرائى شرك آميز آنان چيره گشته ، و شايد به همين دليل است كه تسليم نظريه كمونيسم مادى گرا و الحادى شده و در برابر نفوذ آن ، مقاومت نكردند.

سوم : اينكه روايات مربوط به جنبش تركان عليه مسلمانان ، اگر چه پاره اى از آنها بر يورش تركهاى مغول و تاخت و تاز آنها به سرزمين ما در قرن هفتم هجرى منطبق مى گردد. اما برخى از آن روايات ، حركت هاى آنان را كه به حوادث ظهور حضرت مهدى عليه السلام متصل مى گردد، و همچنين همكارى آنها با روميان عليه ما و اختلاف شان با يكديگر در همان زمان را بيان مى كند و اين ماجرا جز بر روسها منطبق نگشته ، و يا اينكه اگر قضيه به درازا كشيده شود، بر وارثان دولت آنها از اقوامى كه ريشه و تبار تركى دارند در روسيه و اروپاى شرقى ، منطبق است .

اينك نمونه هايى از رواياتى كه نقش آنان ، در آنها بيان شده است :

از آن جمله ، روايات فتنه و آشوب اخيرى است كه بدست آنها و روميان بر مسلمانان واقع مى شود، كه قبلا گذشت ، كه آنرا جز به هجوم غربيان و روسها به سرزمين هاى مسلمانان در اوايل اين قرن ، نمى توان تفسير نمود، همانكه ، پيوسته ادامه داشته تا اينكه خداوند آن را با حركت زمينه ساز حضرت مهدى عليه السلام در امت ، و سپس با ظهور مبارك او ارواحنا فداه بر طرف مى سازد.

و روايات مربوط به جنگ سفيانى با ترك ها نيز از جمله همين روايات است و احتمالا مراد از تركان همان روسها هستند، چه آنكه سفيانى هم پيمان روم و يهود بوده ، و در اءخبار آمده است كه حركت او در منطقه سوريه و اردن به دنبال سلطه تركان بر سوريه پديد مى آيد. و چنانچه روايت مربوط به آن صحيح باشد، مدت آن سلطه كوتاه خواهد بود، زيرا آن تسلط پس از شكست شورش (علج اءصهب ) پديد مى آيد.

((زمانى كه علج اصهب قيام نمايد، و پايتخت حكومت دچار سختى و بحران گردد، پس ازاندكى كشته خواهد شد، آنگاه (اءكحل ) به خونخواهى وى برمى خيزد، و اينجاست كهكشور به شرك (ترك نسخه بدل ) بازگردانده مى شود.))(2)

در روايات مربوط به ظهور، اءصهب و اءبقع ، دو رهبر مخالف حركت سفيانى ياد شده اند كه سفيانى بر آن دو پيروز شده، و بر منطقه تسلط مى يابد.

و من رواياتى را كه دلالت بر جنگ سفيانى با ترك ها، در دمشق و يا حومه و اطراف آن بنمايد، نيافتم ، اما روايات بسيارى به صورت متواتر اجمالى(3) رسيده كه حاكى از درگيرى بزرگ سفيانى با آنان در قرقيسيا، واقع در مرز سوريه عراق تركيه مى باشد، اين نبرد از جنگ هاى بزرگى است كه از پيش ‍ وعده داده شده ، و انگيزه آن درگيرى و كشمكش بر سر گنجى است كه در مجراى نهر فرات و يا نزديك آن كشف مى شود.

بعلاوه ، شايد مراد از اتراك ، در اين نبرد تركهاى تركيه باشند نه روسها، ممكن است روسيه در جنگ با تركها بطور نهانى با سفيانى بوده و از او پشتيبانى مى نمايد. و به خواست خدا بزودى يادى از جنگ قرقيسيا، در ضمن حوادث كشور شام و حركت سفيانى خواهد آمد.

و از جمله ، روايات مربوط به انقلاب آذربايجان كه در رويارويى با تركان مى باشد، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:

((آذربايجان براى ما لازم است ، چيزى در مقابل آن ياراى مقاومت ندارد و چون انقلاب گر ما قيام كند به سوى او بشتابيد، اگر چه رفتن با چهار دست و پا بر روى برف باشد.))(4)

ممكن است از قول امام (عليه السلام) كه فرمود: ((ناگزير از آذربايجان بوده و چيزى در مقابل آن ايستادگى نمى كند)) چنين استفاده شود كه آن جنبشى است هدايت گر كه در آذربايجان و يا از ناحيه اهالى آن سامان بوجود آمده كه لازم است بعد از آن ، انتظار و درنگ نموده ، تا نشانه هاى نزديك آن آغاز گردد، و چنانكه از روايت زير فهميده مى شود ممكن است اين ماجرا در رويارويى با روسها باشد؛

((دو خروج براى تركان رخ مى دهد، كه در يكى از آنها آذربايجان ويران گشته و در خروج ديگرى در جزيره سر مى زند كه عروسان حجله نشين را به وحشت مى اندازد در اين هنگام است كه خداوند متعال مسلمانان را ياورى نموده ، و قربانى بزرگ خداوند در ميان آنان وجود دارد.))(5)

وقتى به تنهايى اين روايت را مورد بررسى قرار مى دهيم ، احتمالا از جمله روايات مربوط به هجوم تركان و مغول به سرزمينهاى اسلامى باشد، كه در نخستين مرحله اى كه به آذربايجان رسيده آن را ويران مى سازند، و سپس به فرات مى رسند و مسلمانان بر آنان پيروز مى گردند. كه در چشمه جالوت و غير آن ، قربانى بزرگى در بين آنان وجود دارد.

اما اگر جمع بين اين روايت ، و روايت پيشين نماييم . احتمال دارد كه منظور از تركان در آن ، روسها باشند. و نخستين خروج آنها قبل از جنگ جهانى دوم و بعد از آن و قبل از نشانه هاى نزديك ظهور و اشغال آذربايجان توسط آنان خواهد بود.

و دومين خروج به طرف ((جزيره )) است كه نام مكانى در حد فاصل بين عراق و سوريه نزديك منطقه قرقيسيا بوده ، و خروج آنان به آن منطقه بمنظور نبرد با سفيانى است . و مفهوم پيروز شدن مسلمانان در آن درگيرى پيروزى غير مستقيمى است كه با به هلاكت رسيدن دشمنان ستمگر آنان خواهد بود، و چنانكه خواهيد داشت در منطقه درگيرى قرقيسيا درفش و پرچم هدايت گرى وجود ندارد يا پرچمى كه پيروزى مسلمانان را به همراه داشته باشد و همانا بشارت دادن پيامبر و امامان عليهم السلام نسبت به آن ، بدين جهت است كه در اين كارزار، ستمگران با شمشيرهاى برخى از هواداران خودشان به هلاكت مى رسند.

ديگر روايات مربوط به فرود آمدن تركان در منطقه ((جزيره )) و ((فرات )) است كه احتمالا مراد از تركان روس هاست ، زيرا فرود آمدن آنها همزمان با فرود آمدن روميان در منطقه رمله فلسطين و سواحل آن مى باشد.

و قبلا اشاره كرديم كه قرقيسيا منطقه اى در نزديكى ((جزيره )) است كه به دياربكر و جزيره ربيعه موسوم است ، و مفهوم كلمه (جزيره ) كه به طور عموم در كتب تاريخى بيان شده ، همين نقطه است ، نه جزيرة العرب و يا جزيره اى ديگر.

و اين امر منافاتى با فرود آمدن تركان مغول در جزيره و فرات در قرن هفتم هجرى ندارد، چه اينكه برخى ، آن را از جمله نشانه هاى نزديك به ظهور حضرت به حساب آورده اند، حال آنكه از نشانه هاى نزديك ظهور، فرود آمدن و سپس نبرد آنان با سفيانى در منطقه قرقيسيا خواهد بود.

به همين مناسبت ، روايات آشوب گرى تركان مغول و هجوم آنان به سرزمين هاى اسلامى در زمره روايات مربوط به حوادث و پيش آمدها و معجزات نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) است كه مسلمانان آنها را مى دانسته ، و در صدر اسلام آنها را سينه به سينه نقل مى كرده اند، سپس در زمان حمله مغولان و بعد از آن ، اين قبيل روايات زيادتر و بيشتر رائج گرديده ، در عين حال اين گونه روايات فرو نشستن آشوب آنان و پيروزى مسلمانان را خاطر نشان ساخته ، بدون آنكه در پى آن اشاره اى به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) داشته باشد، همچنانكه در روايات مربوط به تركان كه در پى بيان آن ها هستيم ، آمده است .

و اينك نمونه هايى از روايات مربوط به حمله مغولان : از حضرت على (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:

((گويا، قومى را مى بينم كه چهره هايشان همچون سپرهاى چكش خورده جلوه گر است ، لباسهاى حرير و ديبا پوشيده و اسبهاى اصيل را يدك مى كشند، در آنجا آنچنان كشتار زياد است كه مجروحان از روى بدن كشتگان عبور مى كنند، و در آن كار زار تعداد فراريان از اسيران كمتر است .

يكى از ياران عرض كرد: اى اميرمؤ منان ! شما به علم غيب آگاهيد. حضرت خنديد و به آن مرد كه از بنى كلب بود فرمود: اى برادر كلبى اين علم غيب نيست ، بلكه اين يك نوع آگاهى است كه از صاحب دانشى ((رسول الله )) آموخته ام زيرا علم غيب تنها علم رستخيز و آنچه را كه خداوند در اين آيه بر شمرده است ، مى باشد ((اين خداوند است كه به زمان رستاخيز آگاهست و هم اوست كه باران را فرو فرستاده ، و از آنچه درون رحم هاست خبر دارد و هيچ كس نمى داند كه پيمانه عمرش در كجا لبريز خواهد شد...)) خداى سبحان است كه از آنچه درون رحم است ، پسر يا دختر، زشت يا زيبا، بخشنده يا بخيل ، نيك بخت يا بدبخت بوده و چه كسى هيزم آتش دوزخ و چه كسى در بهشت ، همنشين پيامبران است ، آگاهى دارد، بنابراين علم غيبى كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست همين است ، و غير از آنچه كه گفته شد، علمى است كه خداوند به پيامبرش آموخته ، پيامبر مرا بر آن آگاه ساخت و در حق من دعا فرمود، تا خداوند آن را در دل من جايگزين و درونم را از آن سرشار سازد.))(6)

از سلسله روايات گذشته ، روايات مربوط به جنگ حضرت مهدى (عليه السلام) با تركان مى باشد، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:

((نخستين سپاهى كه حضرت مهدى تدارك مى بيند به سوى تركان گسيل مى دارد و پس از شكست آنان و به اسارت درآوردن آنها و به غنيمت گرفتن اموالشان راهى شام گرديده و آنجا را فتح مى نمايند.))(7)

به اين معنى كه اين اولين لشكرى است كه حضرت آن را مجهز و اعزام مى كند و خود آن بزرگوار در آن شركت ندارد و در برخى از روايات آمده است كه اعزام سپاه حضرت مهدى (عليه السلام) توسط آن بزرگوار بعد از ورود وى به عراق و در پى چندين نبرد، جهت آزاد سازى حجاز و عراق خواهد بود.

و ممكن است مراد از تركان در اينجا ترك هاى تركيه باشد اما به احتمال قوى تر روسها هستند كه سفيانى ، در نبرد قرقيسيا با آنان كارزار مى كند و هيچيك بر ديگرى غلبه نمى يابد و چنانكه روايات مى گويد، نابودى آنان توسط حضرت مهدى (عليه السلام) بوده و سرزمين آنها بر اثر صاعقه ويران مى گردد.

دسته اى ديگر از اين احاديث ، رواياتى است كه ويرانى سرزمين تركان را در اثر صاعقه و زلزله مى داند و ممكن است منظور جنگ افزارهايى مانند موشك ها باشند كه ويران گرى آنها مانند صاعقه و يا زلزله است .

و به نظر مى رسد كه اين حادثه ، در پى نبرد آنان با حضرت مهدى (عليه السلام) بوده و ويرانى در حد بسيار گسترده اى مى باشد، آن گونه كه به نابودى و محو قدرت و شوكت آنان مى انجامد، چه اينكه پس از آن ، يادى از آنان در روايات ظهور وارد نشده ، فقط بعد از دومين خروج آنان اين عبارت آمده ((فلا ترك بعدها)) پس از آن حادثه ، ديگر ترك وجود نخواهد داشت ، از اين رو احتمال دارد كه آنان همان روسها باشند، زيرا در روايات مربوط به ظهور چنين گفته اى در مورد هيچ ملت مسلمانى نيامده است .


5- يهوديان و نقش آنان در دوران ظهور


اگر پيرامون نقش يهوديان در آخرالزمان و عصر ظهور حضرت مهدى (عليه السلام)، جز آيه هاى نخستين سوره بنى اسرائيل چيزى در اختيار ما نبود، همان كافى بود، زيرا اين آيات در عين خلاصه بودن ، وحى الهى بوده و به گونه اى رسا و گويا، شمه اى از تاريخ و سرگذشت آنها را بيان كرده و به نحو معجزه آسا و با دقت ، آينده آنها را روشن مى سازد. علاوه بر اين آيه ها و آيات ديگر، تعدادى روايات وجود دارد كه پاره اى از آنها مربوط به تفسير آيات ، و برخى ديگر پيرامون وضع يهوديان در عصر ظهور و انقلاب حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشد، كه پس از تفسير آيات به بيان آنها مى پردازيم .


6- وعده الهى نسبت به نابودى يهوديان

((منزه و پاك است آنكه يك شب ، بنده اش را به سفر شبانه برد از مسجد الحرام به مسجد اقصى كه مبارك گردانيم (بركت داديم ) پيرامونش ‍ را تا از نشانه هاى خود به او نشان دهيم بدرستى كه او شنوا و بيناست . و به موسى تورات را داده و او را هدايت گر فرزندان يعقوب (بنى اسرائيل ) گردانيديم ، كه غير از من سرپرستى را نپذيرند. فرزندان كسى را كه با نوح حمل نموديم ، كه او بنده اى شكرگزار بود.))

((ما در تورات حكم در انقراض بنى اسرائيل نموديم زيرا شما (بنى اسرائيل ) در زمين دو بار فساد نموديد و بر ديگر فخر و بزرگى بسيار خواهيد نمود.))

يعنى ما در توراتى كه بر آنان فرو فرستاديم حكم قطعى به انقراض آنها كرديم شما بزودى از راه راست منحرف شده و دوباره در جامعه تبهكارى مى كنيد، چه اينكه بزودى بر ديگران فخر و برترى جوئى بسيار مى نمائيد.

((وقتى كه هنگام كيفر اولين فساد فرا رسد بندگانى را از ناحيه خود كه توانمند و ستبر مى باشند جهت سركوبى شما فرستاديم ، در ميان خانه ها به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى قطعى بود.))

زمانيكه وقت مجازات شما بر نخستين تبهكارى خودتان رسيد بندگانى را از اطراف خود كه داراى صلابت مى باشند بسوى تان فرستاديم تا شما را گوشمالى سخت بدهند آنان ميان خانه ها به جستجوى خانه به خانه پرداختند و اين وعده اى حتمى است .

((آنگاه پيروزى را براى شما، بر آنان گردانديم و شما را با ثروتها و پسران يارى نموديم و تعداد شما را بيش از آنان قرار داديم .))

سپس پيروزى را براى شما بر كسانى كه آنها را عليه شما برانگيختيم برگردانديم و به شما ثروت ها و فرزندانى را عطا كرديم و شما را از ياوران بيشترى برخوردار نموديم كه به كمك شما عليه آنان بستيزند.

((اگر خوبى كرديد، خوبى به خود نموده ايد و اگر بدى كرديد به خود بدى نموده ايد و هنگامى كه وعده بار دوم بيايد چهره هاى شما را ناخوش دارند و وارد مسجد اقصى گردند همانگونه كه نخستين بار داخل شدند و آنچه را كه برتر آمده نابود كنند نابود كردنى .))

و آنگاه وضع شما مدتى بدين گونه ادامه داشته و چنانچه توبه نموده و بواسطه نعمتهايى كه از ثروتها و اولاد به شما بخشيديم ، نيك عمل نموديد به سود خودتان بوده و اگر به بدى و طغيان و خود بزرگ بينى پرداختيد فرجام بد آن ، مربوط به خودتان خواهد بود، اما شما بزودى نه تنها عمل نيك ننموده بلكه به اعمال بد دست مى يازيد، ما شما را مهلت مى دهيم تا زمانى كه وقت مجازات و كيفر شما بر دومين فسادتان فرا رسد، آنگاه فرستادگانى را از ناحيه خودمان كه بمراتب سخت تر از مرحله اول رفتار مى نمايند، مى فرستيم بلا و گرفتارى را كه ناخوش داريد به ارمغان شما بياورند و سپس فاتحانه وارد مسجد اقصى گرديده به همان سان كه در زمان تعقيب و جستجوى دشمن در منازل شما در مرحله اول ، وارد گرديده و برترى جويى و فساد گرائى شما را به نابودى كشاندند.

((شايد پروردگار شما بر شما رحم نموده و اگر باز گرديد باز گرديم و ما دوزخ را تنگنائى براى كافران قرار داديم .))(8)

شايد پروردگارتان شما را بعد از دومين كيفر با رحمت خويش ببخشايد و چنانچه بعد از كيفر دوم ، بازگشت به انحراف نموديد، ما نيز مجازات شما را از سر خواهيم گرفت و شما را در تنگناى دنيوى قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصارى بر شما قرار خواهيم داد.

نخستين نتيجه اى كه از آيات قرآن كريم استفاده مى شود اين است كه : تاريخ يهوديان بعد از موسى تا پايان زندگانى آنها بدين صورت خلاصه مى شود كه آنها در جامعه فساد نموده تا آن هنگام مجازات شان فرا رسد، و خداوند افرادى را از ناحيه خود برمى انگيزد كه بر آنان چيره خواهند شد سپس ‍ خداوند بنابر مصلحت هايى يهوديان را بر آنان پيروز مى گرداند و اموال و اولاد به آنها عطا نموده ، و طرفدارانشان را در جهان بيش از آن قوم مى گرداند، اما يهود از اين اموال و ياران بهره بردارى صحيح نمى نمايند، بلكه سوء استفاده نموده و بار دوم در روى زمين فساد به بار مى آورند، البته اين بار علاوه بر فساد، گرفتارى خوى تكبر و برترى طلبى شده و خويش را بسيار بهتر و برتر از ساير مردم مى پندارند. و زمانى كه وقت كيفرشان فرا مى رسد خداوند بار ديگر آن قوم را بر آنان چيره ساخته ، و گوشمالى را در سه مرحله سخت تر از بار اول بر آنان وارد مى سازد.


دومين نتيجه : اين است كه ، قومى را كه خداوند بار اول بر ضد آنان بر مى انگيزد، به آسانى بر آنان چيره مى گردند، و به جستجوى خانه به خانه مى پردازند، آن گاه داخل مسجد اقصى شده و نيروهاى نظامى آنان را متلاشى مى كنند آنگاه خداوند بار دوم آنها را مى فرستد و بر خلاف غلبه يهوديان بر آنها و زيادى ياران و هوادارانشان ، ضربات شديدترى را در سه نوبت بر آنها وارد مى سازند، كه در اولين نوبت ، چهره هاى پليد آنان را آشكار و آنها را رسوا ساخته و چنانكه نخستين بار وارد مسجد اقصى شدند، فاتحانه وارد مسجد مى گردند. و سپس خوى تكبر و برترى جوئى آنان بر ملتها را، پايمال مى كنند.

سؤ ال اساسى كه مفسران مطرح مى كنند اين است كه آيا اين دو نوع فساد كه يكى همراه با برترى طلبى است پايان يافته و يا آن دو كيفر وعده داده شده بر آنان واقع شده است يا خير؟

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه هر دو مورد، انجام شده بدين ترتيب كه كيفر فتنه و فساد نخستين بنوخذ نصر (بخت النصر) و مجازات دومين مرحله فساد و تباهى به دست (تيتوس ) رومى انجام پذيرفته است و بعضى ديگر معتقدند كه هنوز آن دو كيفر رخ نداده است .

اما نظريه درست اين است كه : اولين كيفر در برابر نخستين فساد، در صدر اسلام بدست مسلمانان انجام پذيرفته ، و آنگاه كه مسلمانان از اسلام فاصله گرفته و دور شدند خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت ، و در اين مرحله نيز براى دومين بار، يهوديان در زمين ايجاد فساد و طغيان نمودند و هرگاه كه مسلمانان دوباره به اسلام روى آورند زمان كيفر دوم فرا رسيده و به دست مسلمانان انجام خواهد شد. و بر اساس همين تفسير از امامان عليهم السلام رواياتى رسيده ، از جمله آنكه ، آن قومى را كه خداوند در مرحله دوم عليه يهوديان برمى انگيزد، حضرت مهدى (عليه السلام) و ياران وى اند كه اهل قم مى باشند و هم آنان كه خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت قائم (عليه السلام) برمى انگيزد، در تفسير عياشى از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه حضرت بعد از آن كه آيه شريفه ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد)) را قرائت نمود، فرمود:

((مراد از اين آيه حضرت قائم (عليه السلام) و ياران اوست كه نيرومند و داراى صلابت مى باشند.))

و نيز در تفسير نور الثقلين ، از كتاب روضه كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه آن حضرت در تفسير آيه شريفه فوق فرمود:

((خداوند قبل از خروج حضرت قائم ، قومى را برانگيزد كه دشمنى از دشمنان آل محمد (صلى الله عليه وآله) را رها ننموده ، مگر اينكه او را به هلاكت مى رسانند.))

و در كتاب بحارالانوار، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه وقتى اين آيه را قرائت فرمود، عرض كرديم ((فدايت گرديم آنها چه كسانى هستند؟ امام سه بار فرمود: آنان به خدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا سوگند اهل قم ، آنان بخدا سوگند اهل قم مى باشند.))(6)

اين سه روايت از نظر مراد و مقصود يكسان و هماهنگ بوده و هيچ گونه اختلافى بين آنها وجود ندارد ، زيرا اهل قم يعنى اهل ايران ، همان ياران حضرت مهدى (عليه السلام) هستند كه خداوند آنان را براى زمينه سازى ظهور آن بزرگوار بر مى انگيزد و به طورى كه روايات دلالت دارد ، به هنگام ظهور تعدادى از اصحاب خاص ايشان در بين آنها وجود دارند . علاوه بر اينكه مقاومت يهوديان در مقابل اين مردم و مسلمانان هواداران آنان در چند نوبت انجام مى گيرد ، تا آنكه حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور كند كه نابودى نهائى يهوديان را به رهبرى وى و بدست با كفايت او ، ارواحنا فداه خواهد بود .

و از مطالبى كه دلالت دارد بر اينكه ، دومين كيفر وعده داده شده يهوديان بدست مسلمانان انجام خواهد گرفت ، اين است كه آن قومى را كه خداوند وعده فرمود ، دوبار عليه يهوديان برمى انگيزد، يك امت بوده و صفاتى كه براى آنان ياد شده و ويژگيهاى جنگ آنان با يهوديان جز بر مسلمانان تطبيق نمى كند. زيرا پادشاهان مصر و بابل و يونان و ايران و روم و ديگران كه بر يهوديان تسلط يافتند با صفت ((عبادالنا)) (بندگان ما) سازگار نيستند وآنگهى طبق بيان آيات بعد از كيفر اول حادثه اى پيش نيامده كه يهوديان بر آنان چيره گردند، در حالى كه پس از مجازات اول يهوديان ، بدست ما در صدر اسلام ، آنان بر ما غلبه پيدا نمودند، و خداوند آنها را با اموال و فرزندان يارى داد، به گونه اى كه افزايش هواداران آنها در جهان بيش از طرفداران مسلمانان گشته و با پشتيبانى ابر قدرتها عليه ما قيام نمودند .و هم آنان هستند كه در زمين فساد نموده ، و بر ما و ملتهاى محروم ،برترى طلبى وفخر مى كنند و اين مجاهدان و كفرستيزان اسلام هستند كه ضربات خود را بر پيكر و چهره كريه آنها وارد مى سازند.

نيز آنچه بر اين معنى دلالت دارد و با بررسى تاريخ يهوديان بعد از حضرت موسى (عليه السلام) روشن مى گردد، اين است كه فساد در زمان گذشته ، و حال يهود تحقق يافته ، اما برترى وعده داده شده آنها تنها در زمان ما بوجود آمده است و همين غلبه آنهاست كه در پى آن دومين كيفر وعده داده شده فرا رسيده و آنها را نابود مى سازد.

و اين مطلب براى كسانى كه مختصرى تاريخ يهوديان را، كه به زودى از آن ياد خواهيم نمود، مورد مطالعه قرار دهند، اءمرى روشن است.


--------------------------------------------------------------------------------

(2) الزام الناصب ج 2 ص 224.
(3) يعنى رواياتى كه با دقت در آن ، علم به صدور آن از پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت او، پيدا مى شود اگر چه در الفاظ با هم مغايرت دارند.
(4) غيبت نعمانى ص 170.
(5) الملاحم و الفتن ص 32.
(6) بحار ج 60 ص 216.
آخرین ويرايش توسط 1 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

7- وعده خداوند نسبت به تسلط و چيرگى بر يهوديان


خداوند متعال در قران كريم ميفرمايد:

((پروردگار تو اعلام مى دارد ،كسانى را بر يهوديان چيره خواهد كرد كه تا روز قيامت ،آنان را مجازات و شكنجه خواهند نمود و خداست كه زود مجازات نموده و هم اوست آمرزگار و بخشنده ، و از جمله مجازات خداوند اين است كه آنان را پراكنده و گروه گروه در زمين قرار داده بعضى از آنان نيكوكار و برخى نابكارند و آنان را با خوبى و بدى آزمايش كرديم ، شايد توبه نموده و به راه حق و هدايت باز گردند.))(2)

معنى اين دو آيه شريفه اين است كه : خداوند اعلان و مقدر فرموده كه بزودى كسى را بر يهوديان مسلط مى گرداند كه تا روز رستاخيز آنان را مجازات و شكنجه دهد، او (خداى ) بسرعت مجازات نموده و هم اوست آمرزنده مهربان ، از جمله مجازاتهاى خداوند درباره يهوديان اين است كه آنها را در روى زمين پراكنده و دسته دسته مى گرداند، گروهى از آنان نيكوكار و گروهى بدكارند و آنها را به وسيله خوبى و بدى آزمايش مى كند شايد توبه نموده و هدايت گردند.

ما اجراى اين وعده الهى را در كيفر يهوديان ، در تمام دورانهاى تاريخى آنان به استثناى دوران حكومت پيامبرانى چون موسى و يوشع و داود و سليمان عليهم السلام مشاهده مى كنيم و خداوند اقوام و ملتهاى مختلفى را بر آنها مسلط گردانيد كه آنان را شكنجه و مجازاتى دردناك نمودند.

گاهى عنوان مى شود: آرى ، پادشاهان مصر و بابل و يونان و فارس و روم و ديگران بودند كه بر يهوديان تسلط يافته و آنان را مجازات سختى چشاندند اما مسلمانان چنان رفتارى با آنها ننموده ، بلكه تنها بر نيروهاى نظامى آنها پيروز گشتند و سپس زندگى در سايه دولت اسلامى را از آنان پذيرفتند، كه با برخوردارى از آزادى و حقوق خود در قوانين اسلامى ، جزيه بپردازند.

اما پاسخ : اينكه آنها را بدترين عذاب چشانيدند، به اين معنى نيست كه پيوسته آنها را كشته و يا آواره و زندانى نمودند، آن چنانكه بيشتر حكومتهايى كه پيش از اسلام بر آنان تسلط يافتند، اين گونه عمل كردند، بلكه به اين معنى است كه آنها از لحاظ نظامى ، سياسى ، تسليم آن حكومتى گرديدند كه خداوند بر آنان مسلط ساخت اگر چه مسلمانان در آزار و كيفر يهوديان ، از ديگران ملايم تر بودند، اما مصداق تسلط بر يهوديان ، و كيفر نمودن آنان مى باشند.

و گاهى نيز گفته مى شود: بلى تاريخ يهوديان تطبيق اين وعده خدا را بر آنها گواهى مى دهد ولى در عصر حاضر كه يك و يا حداقل نيم قرن برآنها سپرى گفته ، كسى كه آنان را مجازات و كيفر دهد بر آنان مسلط نشده ، بلكه آنان بيش از نيم قرن است يعنى از سال 1936 م . بدترين شكنجه ها را در فلسطين و ديگر مناطق به مسلمانان روا مى دارند! اين قضيه را چگونه مى توان تحليل نمود؟

پاسخ اين است كه : اين دوره از تاريخ زندگى يهوديان جدا به حساب مى آيد، زيرا اين همان دوره بازگشت قدرت آنهاست كه خداوند در سوره اسراء به آنان وعده فرموده است ؛ ((سپس پيروزى شما را بر كسانى كه آنان را عليه شما برانگيختم برگردانده و به شما اموال و فرزندانى را عطا كرده ، و شما را از يارانى بيش از تعداد آنان برخوردار نموديم تا با همكارى شما بر ضد آنها بستيزند. )) بنابراين ، اين دوره خارج از وعده كلى تسلط بر آنهاست تا اينكه وقت كيفر و مجازات دوم بدست مسلمانان فرا رسد.

در اين زمينه روايات زيادى از امامان عليهم السلام رسيده كه اين وعده الهى نيز بدست مسلمانان انجام مى پذيرد، در همين خصوص صاحب مجمع البيان ، در تفسير آيه ياد شده ، اتفاق نظر مفسران را بر اين معنى بيان كرده و فرموده مراد از آن نزد تمام مفسرين ، امت پيامبر اسلام حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) مى باشد، و همين معنى از امام باقر (عليه السلام) نقل شده ، و على بن ابراهيم قمى ، در تفسير خود آن را از ابى الجارود، از امام باقر (عليه السلام) نقل نموده است .


8- وعده خداوند در فرونشنادن آتش جنگ يهوديان

خداى متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

((يهوديان گفتند دست خدا بسته است ، دست آنان بسته باد، و به سبب اين گفته از رحمت خداى دور شدند. بلكه دستهاى خدا گشوده است و هر گونه بخواهد انفاق مى كند))

((.... آنچه كه از ناحيه پروردگار بر تو فرود آمده ، بر سركشى و كفر آنان مى افزايد و ميان آنان تا روز رستخيز، كينه و دشمنى انداختيم ، و هر وقت آتش جنگى را برافروختند، خداوند آن را خاموش گردانيد، آنان سعى در ايجاد فساد در زمين دارند و خداوند فساد كنندگان را دوست نمى دارد.))(3)

اين وعده خداست ، به فرو نشاندن آتش جنگ هايى كه يهوديان برمى افروزند، خواه مستقيما خود آنان خوى جنگ افروزى داشته ، و يا اينكه ديگران را به اين عمل تحريك كنند و اين وعده الهى بدون استثناء خواهد بود، زيرا با لفظ ((كلما اوقدوا)) يعنى ((هر وقت آتش افروزى نماينده )) آمده است .

تاريخ گذشته و حال آنان گواهى مى دهد كه آنها همواره در پى آتش افروزى بسيارى از آشوب و جنگها بوده اند، اما خداوند متعال وعده خود را نسبت به مسلمانان و بشريت با عنايت خويش تحقق بخشيده ، و مكر و حيله يهود را باطل و نقشه هايشان را خنثى كرده و آتش جنگ آنان را فرونشانده است . و شايد بزرگترين آتش جنگ و آشوبى كه آنان عليه مسلمانها و جهانيان برافروخته اند، همين نبرد فعلى باشد كه جهت دامن زدن به آن ، شرق و غرب را تحريك نموده ، و خودشان در فلسطين مستقيما، و در اكثر كشورهاى جهان بطور غيرمستقيم طرف درگير مى باشند، و چيزى نمانده كه وعده خداوند با فرونشاندن اين جنگ تحقق يابد و از آيه شريفه ياد شده چنين استفاده مى شود كه دشمنى و درگيريهاى داخلى آنها، خود يكى از راه هاى لطف خداوند، براى فرونشاندن آتش جنگ آنها خواهد بود، به دليل ذكر جمله ((اطفاء النار)) بعد از طرح دشمنى و درگيريهاى داخلى در آيه شريفه ، گوئيا كه خاموش نمودن آتش افروزى آنان ، فرع بر ايجاد كينه در بين آنها مى باشد.

((و ما ميان آنان تا روز قيامت دشمنى و كينه توزى افكنديم و هرگاه آتش جنگى را برافروزند، خداوند آن را فرو مى نشاند.))

اين شمه اى از تاريخ آنان بود، و ما به تفسير آيه هايى كه وعده هاى سه گانه خدا درباره يهوديان را در بردارد، با اندكى شرح در كتاب ((الممهدون للمهدى )) (زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) پرداخته ايم .

امام برخى از روايات مربوط به نقش يهوديان در زمان ظهور، مربوط به گرد آمدن آنها در فلسطين قبل از جنگ نابود كننده آنها است كه تفسيرى براى اين آيه شريفه است :

((و بعد از او به بنى اسرائيل گفتيم زمين را ساكن شويد و زمانى كه روز قيامت فرا رسيد شما را آميخته با يكديگر مى آوريم .))(4)

يعنى شما را از هر ناحيه اى و يا همگى شما را گرد آورديم ، چنانكه در تفسير نورالثقلين آمده است . و از اين حديث شريف درباره آمدن آنان و كارزارشان در عكا استفاده مى شود، از پيامبر (صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود:

((آيا شنيده ايد نام شهرى را كه بخشى از آن درون درياست ؟ عرض كردند آرى ، فرمود: قيامت به پا نمى شود مگر آنكه هفتاد هزار تن از فرزندان اسحاق به شهر يورش مى برند.))(5)

و از امير مؤمنان (عليه السلام) است كه فرمود:

((در مصر منبرى را بنا نموده و دمشق را قطعا تخريب خواهم كرد و يهوديان را از شهرهاى عربى بيرون مى رانم و با همين چوب اعراب را خواهم راند، راوى اين حديث (عبايه اسدى ) گويد: پرسيدم اى اميرمؤ منان ، شما به گونه اى خبر مى دهيد كه به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد؟ فرمود:اى عبايه ، به روشى غير روش ما صحبت كردى . مردى از تبار من (يعنى حضرت مهدى (عليه السلام) اين كارها را انجام مى دهد(6).

اين روايت دلالت دارد، كه يهوديان در بسيارى از شهرهاى عرب تسلط و يا حضور مؤ ثر دارند و ما پيرامون نبرد حضرت مهدى (عليه السلام) با سفيانى و يهوديان ، در بيان حوادث سرزمين شام ، و حوادث حركت ظهور، سخن خواهيم گفت.

و از جمله روايات ، حديث كشف معبد توسط آنهاست ، و جمله ((كشف هيكل )) (معبد) در شمار نشانه هاى ظهور آمده ، كه ظاهرا معبد حضرت سليمان (عليه السلام) كشف خواهد شد، از اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند:

((ظهور آن حضرت نشانه ها و علاماتى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين كردن و پرتاب سنگ ، و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه ، تعطيل مساجد به مدت چهل شب ، كشف معبد و به اهتزاز در آمدن پرچمهائى گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام ) كشنده و كشته شده هر دو در آتش اند.))(7)

ولى احتمال دارد كه كشف معبد از ناحيه زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) اندكى قبل از ظهور وى ، صورت پذيرد، زيرا روايت خاطرنشان نمى كند كه چه كسى آن را كشف مى نمايد همچنانكه ممكن است آن معبد، آثارى تاريخى و غير از معبد حضرت سليمان و يا در محل ديگرى غير از قدس ‍ باشد، چون عبارت و جمله ((كشف معبد)) بطور مطلق ياد شده است .

بخش هاى اول اين روايت نشان گر حالت جنگ در كوفه است كه در روايات ، از آن به عراق ياد شده ، اما در اين جا به معنى همان شهر كوفه و محاصره و سنگ باران آن و ايجاد موانع دفاعى در گوشه و زواياى خيابانهاى آن شهر مى باشد، اما پرچم هاى گوناگون در اطراف مسجدالحرام ، اشاره به درگيرى و كشمكش قبيله ها با حكومت مركزى حجاز است كه اندكى پيش از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) پديد خواهد آمد و در اين زمينه روايات فروانى وارد شده است .

دسته ديگرى از احاديث ، رواياتى است كه افرادى را كه خداوند بعد از فساد آفرينى و برترى طلبى يهوديان برآنان مسلط مى گرداند، مشخص و معين مى كند، كه پاره اى از آنها در تفسير آيات قرآن مجيد گذشت ، و برخى ديگر درباره ايران و شخصيتهاى ايرانى در زمان ظهور است ، مانند روايت ((درفش هاى سياه )) كه به طور تواتر اجمالى وارد شده و غير آن.

((درفش هايى سياه ، از خراسان خارج مى شود كه هيچ چيز قادر بر باز گرداندن آنها نيست ، تا آنكه سرانجام در قدس برافراشته مى شود.))

و روايات مربوط به بيرون آوردن تورات اصلى از غار انطاكيه و كوهى در شام و در فلسطين و درياچه طبريه ، توسط حضرت مهدى (عليه السلام) و استدلال آن حضرت بر يهوديان ، بوسيله تورات نيز از جمله همين روايات است .

از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود:

((تورات و انجيل را از سرزمينى كه انطاكيه ناميده مى شود بيرون مى آورد.))(8)

و نيز از آن بزرگوار نقل شده كه فرمودند:

(((صندوق مقدس ) را از غارى در انطاكيه و بخش هاى تورات را از كوهى در شام بيرون آورده و به وسيله آن كتاب با يهوديان به استدلال مى پردازد و سرانجام بسيارى از آنها اسلام مى آورند.))(9)

هم چنين پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:

((صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وى آشكار مى شود و آن را آورده و در پيشگاه او در بيت المقدس قرار مى دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مى نمايند، به جز اندكى بقيه آنان ايمان مى آورند.))(10)

و تابوت سكينه، (صندوق مقدس) همان است كه در فرموده خداى متعال آمده است :

((پيامبرشان گفت : دليل و نشانه بر پادشاهى او اين است كه تابوتى به سوى شما مى آيد، كه در آن سكينه و آرامشى از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و از آنچه را كه آل موسى و آل هارون باقى گذاشته اند، و آن تابوت بوسيله فرشتگان حمل مى شود، به راستى در آن معجزه و دليل براى شماست چنانكه مؤ من باشيد.))(11)

در تفسير آيه فوق آمده است كه اين صندوق مقدس كه در آن ميراث پيامبران عليهم السلام وجود دارد، دليل و نشانه اى است براى بنى اسرائيل مبنى بر اينكه چه كسى شايستگى فرمانروائى را دارد، از اين رو فرشتگان آن را آورده و از ميان جمعيت بنى اسرائيل عبور داده و آنگاه در پيش روى طالوت (عليه السلام) قرار مى دهند، سپس طالوت (عليه السلام) آن را به داوود و او به سليمان و او به وصى خود آصف بن برخيا تسليم مى كند، و بنى اسرائيل بعد از وصى حضرت سليمان به علت اينكه از او فرمان بردارى ننموده و ديگرى را اطاعت مى كنند آن صندوق را از دست مى دهند.

و مراد از جمله ((فيسلم كثير منهم )) (بسيارى از آنان ايمان مى آوردند) و يا ((اسلمت الا قليلا منهم )) (به جز اندكى از آنان بقيه ايمان آوردند) ممكن است كسانى باشند كه صندوق مقدس را مى بينند و يا كسانى كه حضرت مهدى (عليه السلام) بوسيله تورات با آنان استدلال مى نمايد و يا افرادى كه آن حضرت آنان را پس از آزاد سازى فلسطين و شكست آنان در آن جا باقى مى گذارد.

در روايتى ديگر آمده كه تعداد سى هزار نفر يهودى به وى ايمان مى آورند كه اين رقم نسبت به كل جمعيت آنان اندك است.

ديگر روايات مربوط به نبردهاى زمينه سازان ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) با يهود و راجع به بيرون راندن آنان توسط آن حضرت از جزيره العرب است ، مانند روايتى كه گذشت ، و اين عمل امكان پذير نيست مگر با پيروزى بر آنها و بيرون راندن آنان از فلسطين ، همچنين روايات مربوط به نبرد بزرگ حضرت مهدى (عليه السلام) است كه طرف درگير در اين نبرد مستقيما سفيانى و پشتيبانان يهودى وى و روميان هستند و خط درگيرى در اين جنگ از انطاكيه تا عكا، يعنى در طول ساحل سوريه لبنان فلسطين كشيده شده و سپس به طبرستان و دمشق و قدس ادامه مى يابد. شكست بزرگ و وعده داده شده آنان در آنجا تحقق مى يابد بگونه اى كه سنگ و درخت بر مى آورد كه اى مسلمانان ! اين شخص كه در پناه من است يهودى مى باشد او را هلاك نما و اين مطلب در حوادث حركت ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) ارواحنا فداه خواهد آمد.

در زمره احاديث گذشته ، روايات نبرد مرج عكا است كه جزئى از جنگ بزرگ پيشين است ، اما احتمال بيشتر اين است كه آن ، جزئى از دومين نبرد حضرت مهدى (عليه السلام) با غربيها و پشتيبانان يهودى آنهاست ، كه پس از گذشت دو سه سال از آزادى فلسطين و شكست يهوديان و غربى ها به وقوع مى پيوندد. به گفته روايات ، حضرت مهدى (عليه السلام) پس از آن ، پيمان صلح و عدم تجاوزى را به مدت 7 سال با روميان منعقد مى سازد.

به نظر مى رسد حضرت عيسى (عليه السلام) ميانجى و واسطه آن پيمان نامه باشد، اما آنان پس از دو سال پيمان شكنى نموده ، و با هشتاد لشكر كه هر يك متشكل از 12 هزار تن مى باشد، به كارزار بر مى خيزند و اين بزرگترين نبردى خواهد بود كه تعداد بسيارى از دشمنان خدا در آن كشته خواهند شد.

تا جائى كه اين نبرد را به حماسه بزرگ و سفره مرج عكا توصيف مى كنند، يعنى سفره اى كه درندگان زمين و پرندگان آسمان از گوشت بدن ستمگران استفاده مى كنند.

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:

((شهر رم را با تكبير 70 هزار مسلمان مى گشايد در حالى كه شاهد حماسه بزرگ و خوان گسترده خدا در مرج عكا خواهند بود كه ستم و ستم گران را نابود خواهند كرد.))(12)

از جمله روايتها، احاديث مربوط به موقعيت نظامى شهر عكا در زمان حضرت مهدى (عليه السلام) است كه آن حضرت آنجا را پايگاه دريائى براى فتح اروپا قرار خواهد داد.

در روايات آمده است كه :

((آن حضرت تعداد چهار صد كشتى را در ساحل عكا تدارك ديده و با ياران خويش به سرزمين روميان روى آورده و آنجا را فتح مى نمايد.))(13)

و به زودى در ضمن بيان پيشامدهاى نهضت ظهور حضرت مهدى (عليه السلام)، پيرامون آن سخن خواهيم گفت .


--------------------------------------------------------------------------------

(2) اعراف 167168.
(3) مائده / 64
(4) اسراء/ 104.
(5) مستدرك ج 4 ص 476.
(6) بحار ج 53 ص 60.
(7) بحار ج 52 ص 273.
(8) بحار ج 51 ص 25.
(9) منتخب الاءثر ص 309.
(10) الملاحم و الفتن ص 57.
(11) بقره / 248.
(12) بشاره الاسلام ، ص 297.
(13) الزام الناصب ص 224.
آخرین ويرايش توسط 1 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

9- خلاصه تاريخ يهوديان

اين مختصر، وضع سياست كلى يهوديان را از دوران حضرت موسى (عليه السلام) تا زمان پيامبر گرامى ما حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) شامل مى شود و ما آن را بر اساس كتاب ((قاموس كتاب مقدس )) از انتشارات ((جامعه كليساهاى خاور نزديك )) و كتاب ((تاريخ يهود از كتب آنان )) تاءليف مرحوم محمد عزت در وزه ، آورده ايم .

تاريخ يهوديان در اين مدت به ده دوره تقسيم مى شود:

1 - دوره حضرت موسى و يوشع عليها السلام 1270 ق .م 1130 ق .م

2 - دوره داوران 1130 ق .م 1025 ق .م

3 - دوره حضرت داود و سليمان عليهما السلام 1025 ق .م 931 ق .م

4 - دوره تجزيه و كشمكش هاى داخلى 931 ق .م 859 ق .م

5 - دوران تسلط آشوريان 859 ق .م 611 ق .م

6 - دوران سلطه بابليها 597 ق .م 539 ق .م

7 - دوران سلطه ايرانيان 539 ق .م 331 ق .م

8 - دوران سلطه يونانيها 331 ق .م 64 ق .م

9 - دوران تسلط روميان 64 ق .م 638 م .

10 - دوران تسلط اسلام 638 م . 1925 م .



10- دوران حضرت موسى و يوشع عليهما السلام

موسى عليه السلام پيامبر خدا، يك صد و بيست سال زندگى كرد، قريب به سى سال از اوان عمر شريف خود را در كاخ فرعون مصر، و نزديك به ده سال نزد شعيب پيامبر عليه السلام در ((قادش برنيع )) واقع در انتهاى سينا از سمت فلسطين نزديك دره ((عربه )) سپرى كرد.

تورات موجود، در كتاب خروج باب 12:37 و كتاب عدد، باب 33:36 تعداد اسرائيليانى را كه همراه موسى عليه السلام خارج شدند، به جز فرزندانشان ششصد هزار پياده از مردان ، ياد مى كند.
برخى از پژوهشگران غربى تعداد آنان را شش هزار نفر تخمين مى زنند.
و مورخين ، احتمال بيشتر مى دهند كه خارج شدن از مصر در اوائل قرن سيزدهم قبل از ميلاد، يعنى حدود 1230 ق .م در زمان فرعون ((منفتاح )) رخ داده است .

حضرت موسى عليه السلام در كوه نزديك ((قادش )) در گذشت و وصى او يوشع ين نون عليه السلام وى را در آنجا دفن كرد و قبرش را پنهان ساخت ، موسى عليه السلام انواع اذيت و آزار را از بنى اسرائيل در زمان حيات و پس از مرگش تحمل نمود. تورات آنها، درباره او و هارون عليهماالسلام مى گويد: ((خدا، موسى را گفت : در اين كوه بمير همان گونه كه برادرت هارون در كوه هور جان داد. چون شما دو تن به من خيانت ورزيديد، چونكه مرا در محل آب سرزمين قادش در زمين سينا تقديس ‍ نكرديد. پس به راستى تو زمين را از مقابل آن مى نگرى اما تو بدآنجا، به سرزمينى كه من به بنى اسرائيل اعطاء كرده ام داخل نمى شوى .))(3)

و مى گويد: ((يوشع بن نون به آنجا وارد خواهد شد.))(4)
رهبرى بنى اسرائيل را پس از موسى عليه السلام وصى او يوشع پيامبر بر عهده گرفته و آنها را به كرانه غربى رود اردن كوچ داد و از شهر ((اريحا)) آغاز نمود، كه به اضافه آن شهر 31 ((مملكت )) كوچك را كه هر يك از آنها عبارت از شهر يا شهركى بوده داراى روستاهاى كشاورزى فتح نمود كه ساكنين آنجا بت پرستان كنعانى بوده اند.

آن گاه ، آن منطقه را ميان فرزندان يعقوب كه نسبت به يكديگر حسادت مى ورزيدند. تقسيم نمود و باب هاى 15 تا 19 از كتاب يوشع ، شهرها و شهركهاى منطقه را كه طبق برآورد خود 216 پارچه مى باشد، نام مى برد.
يوشع عليه السلام قريب سال 1130 ق .م نزديك يك صد و ده سالگى بدرود حيات گفت .


11- روى كار آمدن داوران ، دوره پريشانى و سلطه فرمانروايان محلى بر آنان

رهبرى اسرائيليان پس از يوشع عليه السلام به داوران منتقل شد و پانزده تن از آنان به فرمانروائى رسيدند، دوران اينان داراى دو ويژگى است كه مى توانيم آن دو را پيوسته با بنى اسرائيل مشاهده نمائيم .
يكى انحراف آنان از خط پيامبران عليهم السلام و ديگرى مسلط گردانيدن خداوند كسانى را كه عذاب دردناكى را به آنان بچشانند، كه در قرآن از آن ياد شده است .

كتاب داوران در باب سوم و پنجم از انحراف بنى اسرائيل بعد از يوشع عليه السلام چنين سخن به ميان آورده است : ((در ميان كنعانيان و حيثى ها و اموريها و فرزيها و حيوى ها و يبوسيان ، ساكن شده و دختران آنان را همسران خود قرار داده و دختران خود را به پسران آنها داده و خدايان آنها را پرستيدند.))

و در باب 3:8 مى گويد: نخستين كسى كه بر آنها سلطه يافت و آنها را به مدت هشت سال تحت فرمان خود در آورد(رشتعام ) فرمانرواى آرام النهرين بود.
((آن گاه بنى عمون و عمالقه بر آنها هجوم برده و بر شهر اريحا استيلاء يافتند))(5)

((سپس يابين فرمانرواى كنعان به مدت 10 سال در حاصور بر آنان تسلط يافت))(6)
((بعد از آن بنى عمون و فلسطينيان 18 سال آنان را به بردگى خود در آوردند.))(7) ((و پس از آن فلسطينى ها آنها را كيفر نموده و مدت چهل سال بر آنان مسلط گشتند.))(8)
و فرمانروائى داوران پس از يوشع عليه السلام تا زمان صموئيل پيامبر عليه السلام ادامه يافت ، همان پيامبرى كه خداوند متعال در قرآن وى را چنين ياد نموده است :

((آيا نديدى آن گروه بنى اسرائيل را كه پس از وفات موسى از پيامبر خود درخواست كردند كه فرمانروائى براى ما برانگيز تا (بسركردگى او) در راه خدا جهاد كنيم پيامبرشان گفت : ((آيا اگر جهاد بر شما فرض ‍ شود نافرمانى مى كنيد؟ گفتند: چگونه مى شود كه ما در راه خدا مبارزه نكنيم در حالى كه ما و فرزندانمان را از ديارمان بيرون رانده اند. پس چون جهاد بر آنان مقرر گرديد بجز اندكى همه روى گردانيدند و خداوند از كردار ظالمان آگاه است .))(9)
تاريخ نويسان اين دوره را حدود يك قرن از 1130 ق .م تا دوران طالوت و داود عليه السلام 1025 ق .م مى دانند، در حالى كه از كتاب داوران در تورات مدت اين زمان بيش از اين استفاده مى شود.


12- دوره داود و سليمان عليهما السلام

دوران طالوت (شاول ) را بخشى از دوران داود و سليمان عليه السلام قرار داديم ، زيرا او گرچه پيامبر نبود اما فرمانروائى بود در خط انبياء، مورخين مدت فرمانروائى وى را پانزده سال از سال 1025 تا 1010 قبل از ميلاد ذكر نموده اند. و پس از او داود و سليمان عليه السلام از سال 1010 ق .م تا 931 ق .م يعنى سال وفات حضرت سليمان فرمانروائى كردند.
به طورى كه ملاحظه مى شود مؤ لفان تورات موجود نسبت به موسى و داود و سليمان عليهم السلام ستم و افتراء بسيار روا داشته و تهمتهاى بزرگ اخلاقى ، سياسى و عقيدتى بر آنان بسته اند.
و بيشتر تاريخ نويسان غربى مسيحى ، نه تنها از آنان پيروى نموده بلكه مطالبى را برگفته هاى آنان افزوده اند. آنگاه طرفداران فرهنگ غرب كه نام مسلمانى بر خود نهاده اند نيز از اين دسته تبعيت نموده اند. درود و سلام خدا بر تمام پيام آوران او و ما به پيشگاه خداوند از كسانى كه نسبت به آن بزرگواران كفر ورزيده و بهتان مى زنند بيزارى مى جوئيم .

داود عليه السلام اسرائيليان را از ورطه بت پرستى و از سلطه بت پرستان نجات بخشيد و نفوذ دولت الهى وى به مناطق مجاور كشيده شد و با ملتهايى كه تحت فرمانروائى او در آمده بودند با حسن سلوك رفتار نمود، بگونه اى كه خداوند متعال در كتاب خود و از زبان پيامبرش حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) وصف نموده ، داود عليه السلام خواست در محل عبادت جدش ‍ حضرت ابراهيم عليه السلام در قدس بر بالاى كوه ((مريا)) مسجدى بنا كند اما آنجا خرمنگاه يكى از ساكنان قدس از يبوسها به نام ((ارونا)) بود كه داود عليه السلام آن قطعه زمين را به پنجاه شاقل نقره از آن مرد خريد و طبق گفته تورات موجود: ((در آنجا مسجدى ساخته و در آن اقامه نماز كرد و در قسمتى از آن براى خداوند قربانى مى كردند.))(10)

حضرت سليمان وارث سلطنت و فرمانروائى پدر بزرگوارش داود عليه السلام گرديد و دولت او به همان پايه رسيد كه خداوند در قرآن و سنت رسول خود (صلى الله عليه وآله) ياد نموده است كه وى مسجد پدرش داود و جد اعلاى خود ابراهيم را بنائى نو و با شكوه ساخته و به نام معبد سليمان عليه السلام معروف گشت !
دوره فرمانروايى حضرت سليمان عليه السلام دروه اى استثنائى در تاريخ انبياء عليهم السلام است كه خداوند نمونه اى از امكانات شگفت آور و متنوع را در آن آشكار ساخت ، كه اگر ملتها موجوديت سياسى خويش را به رهبرى پيامبران خدا و جانشينان آنان به پا نموده و آن امكانات را در سركشى و طغيان عليه برخى از خودشان بكار نمى گرفتند، خداوند اين نعمتها را به آنان نيز ارزانى مى داشت ، خداوند در قرآن مى فرمايد:

((اگر خداوند روزى را براى مردم فراوان قرار داده بود، آنها در زمين ستم مى نمودند، اما خداوند به مقدارى كه خواهد، فرو مى فرستد، و او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست ))(11)
حضرت سليمان عليه السلام در حالى كه بر تخت خود نشسته بود جان به جان آفرين تسليم نمود، كه مورخين وفات وى را به سال 931 ق .م ياد آور شده اند.
به مجرد وفات آن حضرت انحراف در بنى اسرائيل و تجزيه در دولت آنها پايدار گشت و خداوند كسى را بر آنان مسلط ساخت كه آنان را عذابى دردناك بچشاند.
تورات فعلى بعد از آنكه در كتاب اول فرمانروايان ، بر سليمان عليه السلام افتراء مى بندد كه او دست از بندگى خدا برداشته و به پرستش بتها پرداخت ، مى گويد: ((و به سليمان گفت : علت اين كار نزد توست و تو پيمان و واجبات مرا كه به تو سفارش نمودم پاس نداشتى من نيز كشور را از دست تو گرفته و جزء جزء مى گردانم .))(12)


13- دوران تجزيه و نزاع و كشمكش داخلى


كار آنها بدآنجا رسيد كه عليه يكديگر، از نيروهاى بت پرست باقى مانده پيرامون خود و از فراعنه مصر و آشور و بابل كمك خواستند.

يهوديان پس از در گذشت حضرت سليمان عليه السلام در شكيم (نابلس ) گرد آمده و اكثريت آنها با ((يربعام بن نباط)) كه از دشمنان حضرت سليمان در زمان حياتش بود و از دست آن حضرت به آغوش فرعون مصر گريخت ، بيعت نموده و با بازگشت وى يهوديان به او خوش آمد گفته و او در ساحل غربى رود اردن دولتى به نام اسرائيل تاءسيس كرد و پايخت آن را شكيم يا سامره قرار داد. و تعداد اندكى از آنان با ((رحبعام )) پسر حضرت سليمان بيعت نموده و پايتخت خود را قدس قرار دادند و اين دولت به نام يهودا معروف گرديد.
اما آصف بن برخيا وصى حضرت سليمان كه خداوند كه خداوند او را در قرآن با اين جمله ((عنده علم من الكتاب )) (نزد او دانشى از كتاب بود) وصف نموده ، از بنى اسرائيل جز نسبت دروغ به وى دادن چيز ديگرى بهره نبرد.

تورات مى گويد:

((كفر و بت پرستى در ميان پيروان ((يربعام )) امر آشكارى بود و او دو گوساله از طلا ساخته يكى از آنها را در قدس و ديگرى را در ((دان )) قرار داد و در كنار هر يك قربانگاهى قرار داد و به آنها گفت : اين خدايان شماست كه از مصر شما را به سوى (شكيم ) روانه ساخت ، بنابراين در پيشگاه آنها قربانى كنيد و به طرف اورشليم نرويد، و ملت خواسته او را پذيرفت ))(13)
در كنار پرستش گوساله ، يربعام آنان را به پرستش ديگر خدايانى از جمله ((عشتروت )) خداى صيدونيها و ((كموش )) خداى موآبى ها و ((مكلوم )) خداى عمونى ها، فرمان داد(14).
طبق گفته كتاب خبرهاى فرمانروايان نخستين ، بعد از سه سال كشور يهودا به همين سرنوشت گرفتار شده و به پرستش بتان پرداختند(15).

((شيشق )) فرعون مصر اين فرصت را غنيمت شمرده و در سال 926 ق . م به منظور پشتيبانى از يربعام و پايان دادن به دولت يهودا، ((رحبعام پسر حضرت سليمان )) و طرف داران وى ، طى هجومى قدس را اشغال نمود ((و خزينه هاى خانه خدا و مقر فرمانروا و حتى سپرهاى زرينى را كه حضرت سليمان عليه السلام ساخته بود با خود برد.))(16)
بنظر مى رسد شرائط فرعون مصر او را يارى نكرد تا سلطه مستمر خود يا هم پيمانش يربعام را تحميل كند.

بنابراين پس از عقب نشينى ((شيشق )) اين كشور كوچك اندكى از موجوديت خود را باز يافت . و اين نبردها با يربعام همچنان ادامه داشت ، چنانكه آرامى ها از ضعف دو دولت استفاده نموده و با هجوم به كشور يهودا پس از به اسارت در آوردن سران آنها، آنان را به سوى پايتخت خود دمشق آورده و براى آنان جزيه مقرر داشتند، و اين ماجرا در زمان فرمانروايى آرامى بن هود (سال 879 843 ق .م ) انجام پذيرفت(17).
آنگاه در زمان پادشاهى ((آخاب بن عومرى )) در سالهاى 874 ق .م - 853 ق .م جزيه و حمايت را بر كشور يربعام مقرر نمودند.

همچنين تورات ، نبرد فلسطينيها با اعراب در نار ((كوشسيين )) با كشور يهودا را در زمان فرمانروائى ((يهورام )) يادآور مى شود كه ، آنان قدس را اشغال نموده و بر اموال موجود در قصر فرمانروا استيلاء يافته و زنان و فرزندان وى را به اسارت در آورند(18).
و نيز مى گويد: لشكر آرامى در بيت المقدس به نبرد پرداخته و تمام سران آنجا را هلاك كرد و تمام گنجينه ها را بر گرفته و به حزائيل پادشاه آرامى ها تقديم نمود(19).
هم چنين يوآش فرمانرواى اسرائيل بر كشور يهودا يورش آورده و حصار شهر را ويران ساخت و تمام زر و سيم و ظروف موجود در خانه خدا و خزينه هاى سلطان را به يغما برد(20).
اين حالت كشمكش ميان آنان و تسلط كشورهاى مجاور بر آنان تا زمان اشغال گرى آشوريان ، ادامه داشت .


14- دوره استيلاى آشوريان


سلطه آشوريها بر يهوديان ، با هجوم شلمنصر سوم فرمانرواى آشوريان از سالهاى 859 ق .م تا 824 ق .م به كشور آرامى ها و قلمرو اسرائيل آغاز گرديد به گونه اى كه تمام منطقه ، تحت فرمان او و فرمانروايان آشورى پس از وى در آمد.و به نظر مى رسد كه كشور يهودا، برعكس كشور اسرائيل تحت فرمان و اطاعت آشوريان بود.

زيرا به نقل تورات : فرمانرواى آنجا، آحازبن يوثام ، از فرمانرواى آشور تغلث فلاسر خواست كه او دست به حمله اى عيله كشور اسرائيل و آرامى ها بزند و او در خواست اخير وى را پذيرفته و در سال 732 ق .م اقدام به حمله نمود. و جانشين او شلمنصر پنجم نيز كار او را دنبال كرد، اما در حين محاصره شكيم (نابلس ) پايتخت آنجا، در گذشت و جانشين وى سرجون دوم اشغال سامره را به پايان برد و بر آن تسلط يافت و اين مملكت را بطور كامل از بين برد و از حمله عليه اسرائيل نقشه راندن كه وطن كه با يهوديان به اجرا درآورند، آشوريان را يارى داد و تغلث فلاسر يهوديان را به عنوان اسارت به سرزمين خود برد و آشوريها را جايگزين آنها نمود(21).

پس از او سلطان فقح به اتمام آن نقشه پرداخت و نيمى از نواده هاى منسى و غير او را به اسارت گرفت(22).
و سرجون دوم ، نزديك به سى هزار تن را به سوى حران و كرانه خابور و ميديا جلاى وطن داد، و آرامى ها را جايگزين آنان نمود(23).
در دوران فرمانروائى حزقيا كه ظاهرا مى كوشيد با مصريان ارتباط بر قرار نمايد، كشور يهود از اطاعت آشوريها خارج گرديد، كه سنجاريب فرمانرواى آشور بر وى خشمگين شد و قريب سال 701 ق .م براى به اطاعت در آوردن كشور يهودا، و با آخرين هجوم آشوريائى منطقه را تحت فرمان خويش در آورده و قدس را متصرف گشت ، و ((حزقيا تمام نقره هاى موجود در خانه خدا و خزينه هاى قصر فرمانروا را به وى تسليم كرد.))(24)

تورات فعلى علاوه بر سلاطين آشور كه گذشت ، از اسرحدون ، و آشوربانيبال آخرين فرمانرواى آنها ياد كرده و مى گويد: اين دو، اقوامى را از آشور كوچانده و در سامره اسكان دادند(25).


15- دوران تسلط بابليان


نينوا پايتخت آشوريان ، در سال 612 ق . م بدست مادها و بابليان (كلدانيها) سقوط كرد و آنجا را بين خود تقسيم نمودند، عراق و سرزمين شام و فلسطين سهم بابليان و مشهورترين فرمانرواى آنان ، بخت النصر گرديد، كه وى براى به اطاعت در آوردن سرزمين شام و فلسطين دوبار نخست سال 597 و سپس به سال 586 ق .م . دست به حمله زد، در نخستين هجوم قدس ‍ را محاصره و فتح كرده و خزينه هاى قصر فرمانروا را از آن خود نمود، و شمار زيادى از يهوديان از جمله سلطان يهو يا كين و مدافعان او را به اسارت در آورد، و صدقيا عموى يهو ياكين را بر بقيه يهوديان برگماشت و اسيران را در منطقه نيبور نزديك رود خابور در بابل اسكان داد.

و حمله دوم ،در اثر كشمكش نفوذ ،ميان بخت النصر و فرعون مصر خوفرا به وجود آمد به طورى كه فرعون به تحريك فرمانروايان شام و فلسطين ، از جمله صدقيا فرمانرواى قدس پرداخته و وى راعليه بابليان ، با خود هم پيمان ساخت كه آنان نيز پذيرفته و او حمله خود را متوجه منطقه كرد، اما بخت النصر با سرعت دست به هجومى ديگر زد كه منجر به شكست مصريان و تصرف تمام منطقه گرديد، و با ويران نمودن معبد آن را به آتش ‍ كشيده و خزينه هاى آن را به غارت بردند، و با خانه هاى بزرگان يهودى نيز چنين كرده و قريب به 50 هزار تن از آنان را به اسارت گرفتند، فرزندان صدقيا را پيش روى وى سر بريده و سپس چشمهايش را از حدقه بيرون آوردند و او را در بند كشيده همراه با اسيران بردند، و بدين گونه كشور يهودا را منقرض ساخت(26).


16- دوران استيلاى ايرانيان


كورش فرمانرواى ايران سرزمين بابل را اشغال كرد و در سال 539 ق .م حكومت آن جا را منقرض ساخت و با حمله به سرزمين شام و فلسطين آنجا را فتح نمود و به اسراى بخت النصر و يهوديانى كه در بابل بسر مى بردند اجازه بازگشت به قدس را داد و گنجهاى معبد سليمان را به ايشان برگردانيد و اجازه داد كه معبد را بازسازى نموده و ((زربابل )) را بعنوان فرمانروا برآنان برگزيد(27).
فرمانرواى يهودى دست نشانده كورش ساختن معبد را آغاز نمود، اما مردم مجاور از اين عمل به هراس افتاده و به كمبوجيه جانشين كورش شكايت بردند. وى دستور جلوگيرى از ساختن معبد را صادر كرد، آنگاه داراى اول ، به آنان اجازه ساختن داد و آنها ساختمان معبد را به سال 515 ق .م به اتمام رساندند(28).

استيلاى ايرانيها بر يهوديان از سال 539 ق .م تا 331 ادامه يافت و در اين مدت كورش و كمبوجيه و داريوش اول (دارا) و خشايارشا و اردشير معاصر عزيز پيامبر عليه السلام فرمانروائى كرده و پس از آنان تعدادى از سلاطين ايرانى از جمله داريوش دوم و اردشير دوم و سوم فرمانروائى نمودند، داريوش سوم آخرين فرمانرواى ايرانى بود كه بدست اسكندر مقدونى از پاى در آمد. در تورات فعلى پيرامون بيشتر اين فرمانروايان سخن به ميان آمده است .


17- دوران استيلاى يونانى ها

اسكندر مقدونى به مصر و سرزمين شام و فلسطين لشكركشى كرد و آن مناطق را فتح نمود و هواداران ايرانى و قدرتهاى محلى را كه رودر روى وى ايستاده بودند در هم شكست و وارد قدس گرديد و آنجا را كاملا تحت فرمان خود در آورد، آنگاه اسكندر به فرمانروائى داريوش سوم و سپاه او در نبرد سختى كه در اردبيل شمال عراق رخ داد پايان بخشيد و با ادامه پيشروى خود، ايران و مناطق ديگر را به اشغال و تصرف خويش در آورد. و بدين گونه يهوديان به سال 331 ق .م زير سلطه يونان در آمدند.
بعد از درگذشت اسكندر، كشمكش و درگيرى ميان فرماندهان ارتش وى بر سر امپراطورى بزرگ او روى داد، و پس از نزاعى كه بيست سال به طول انجاميد، بطالسه (منسوب به بطلميوس ) در مصر بر اكثر بخش هاى حكومت ، استيلا يافتند و سلوكيها (منسوب به سلوكوس ) در سوريه بر قسمتهاى ديگر مسلط گرديدند.

و بدينسان ، قدس در سال 312 ق .م زير سلطه بطلميوسيان در آمد، اما انتيوكوس ، سلوكى سوم ، در سال 198 ق .م قدس را از تصرف آنان خارج نمود، سپس بطالسه بار ديگر بر قدس غلبه كردند و تا فتح روم ، سال 64 ق .م در آنجا باقى ماندند.
تورات فعلى شش تن از بطالسه را به نام بطلميوس اول و دوم ... تا آخر ياد كرده است و مى گويد: نخستين فرد از آنان روز شنبه داخل اورشليم گرديد و شمارى از يهوديان را دستگير كرد و به مصر گسيل داشت(29).
همچنين پنج تن از سلوكيها را به نام ((انتيوكوس )) اول و دوم ... تا آخر، ياد نموده است و مى گويد كه : چهارمين آنها به سال 175 تا 163 ق .م ، به قدس ‍ لشكركشى كرد و تمام اشياء گرانبهاى معبد را به غارت برد و پس از دو سال ضربه بزرگى به قدس وارد نموده و آنچه داشت به يغما برد و خانه ها و ديوارهاى آن را ويران كرد و زنان و كودكان را به اسارت در آورد و مجسمه معبود خود زفس (زئوس ) را در معبد نصب نمود و يهوديان را به پرستش آن فرا خواند، كه بسيارى از آنها دعوت او را پذيرفتند.. در حاليكه در اثر جنبش ‍ يهوديان مكابى ، در سال 168 ق .م ، برخى از آنان به برخى از آنان به مخفى گاهها و غارها پناهنده شدند(30).

انقلابى را كه يهوديان به آن افتخار مى كنند، شباهت زيادى به جنگ گروهها و دسته هايى دارد كه معتقدين به آئين يهود، عليه يونانيان بت پرست بر پا كردند و در زمانهاى مختلف پيروزيهاى محدودى را بدست آوردند و اين تا سلطه روميان همچنان ادامه يافت .


18- دوره استيلاى روميان


بومبى ، فرمانرواى روم در سال 64 ق .م با اشغال سوريه ، آن را به امپراطورى روم ملحق ساخت و در سال دوم ، قدس را به تصرف خويش در آورد و آن را تابع فرمانرواى رومى سوريه قرار داد، در انجيل متى آمده است كه : در سال 39 ق .م قيصر روم ، ((اگوست هيروديس ادومى )) را به عنوان فرمانرواى يهوديان برگزيد و او بنائى نو وسيع و زيبا را بر معبد بنياد كرد و به سال 4 ق .م در گذشت(31).
چنانكه انجيل ها آورده اند: پسر وى هيروديس دوم ، كسى است كه از سال 4 ق .م تا سال 39 ق .م ، فرمانروائى كرد و حضرت مسيح عليه السلام در زمان او ديده به جهان گشود و هم او بود كه يحيى بن زكريا عليهما السلام را به قتل رساند و سر وى را بر طبقى زرين ، نزد سالومه يكى از عناصر بد كاره بنى اسرائيل هديه فرستاد(32).

انجيل ها و تاريخ نويسان ، از آشفتگى ها و آشوب هايى كه در عهد نرون به سالهاى 54 م 68 م . در قدس و فلسطين به وقوع پيوست و ماجراهايى كه ميان يهوديان و رومى ها و ميان خود يهوديها اتفاق افتاد ياد مى كنند، كه فسبسيان قيصر روم فرزند خود تيطس را به عنوان فرمانرواى منطقه ، در سال 70 م . منصوب كرد وى به قدس يورش برد و يهوديان در آنجا متحصن گشتند تا آنكه آذوقه آنان تمام شده ضعيف گرديدند، تيتوس ديوار شهر را خراب كرد و آن را به اشتغال خويش در آورد و با كشتن هزاران يهودى ، خانه هاى آنها را ويران ساخت و معبد را در هم كوبيد و به آتش كشيد و به گونه اى آن را از بين برد كه مردم جاى آن را نيافتند و زندگان باقى مانده را به روم سوق داد.

مسعودى در كتاب خود (التنبيه و الاشراف ) مى گويد: شمار كشتگان در اين حمله از يهوديان و مسيحيان به سه هزار يعنى سه ميليون تن رسيد كه ظاهرا اين رقم مبالغه آميز است پس از اين حوادث ، روميان با يهوديها شدت عمل بيشترى نشان دادند كه اوج آن هنگامى بود كه كنستانتين و قيصرهاى بعد از وى ، آئين خود را بر پايه اعتقاد به مسيحيت نهاده و يهوديان را تحت آزار شكنجه قرار دادند، از اين رو يهوديان نسبت به جنگ خسرو پرويز كه در سال 620 م ، در زمان پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با مردم سرزمين شام و فلسطين پيش ‍ آمد و از پيروزى او بر روميان خوشحال بودند، همچنانكه يهوديان حجاز نيز نسبت به اين نبرد شادمانى مى نمودند و پيروزى آنها را به مسلمانان آرزو مى كردند، كه اين آيه هاى شريفه نازل گشت :

((الف ، لام ، ميم )) سوگند به اين حروف روم مغلوب گرديد. در نزديك ترين سرزمين و آنان پس از مغلوب شدنشان بزودى غالب مى گردند، در اندك سالى ، از پيش و در آينده امر از آن خداست و آنروز ايمان آورندگان شاد مى گردند به يارى خدا، و او هر كسى را كه بخواهد يارى مى كند و اوست غالب و مهربان .))(33)
به گفته مورخان ، يهوديان ، شمار زيادى از اسيران مسيحى را كه بالغ بر 90 هزار تن مى شد از ايرانيان ، هنگام پيروزى آنان بر روميان خريدارى كرده و آنها را سر بريدند.
پس از چندين سال كه هراكليوس بر ايرانيان پيروز گشت ، يهوديان را مجازات نموده و هر كه را از آنان در قدس باقى مانده بود بيرون راند و اين شهر نزد نصارى بر يهوديان تحريم گشت ، از اين رو با خليفه عمربن خطاب شرط كردند كه هيچ يهودى در آن اقامت نكند و او به خواسته آنان پاسخ مثبت داد و اين مطلب را براى آنان در عهدنامه صلح نوشت(34) و اين امر در سال 638 م ، يعنى سال 17 هجرى بود، كه قدس و فلسطين جزء دولت اسلامى محسوب گرديد و تا سال 1343 ه ق ، 1925 م ، يعنى تاريخ سقوط خلافت عثمانى بدست غربيان ادامه داشت .

اين مختصر از تاريخ يهوديان ، امور متعددى را بر ما روشن مى سازد كه جلمه تفسير آيات مقدس سوره اسراء و غير آن ، پيرامون يهوديان ... و نتيجه تفسير آن و مقصود از گفتار خداى سبحان كه فرمود: ((شما دوبار در زمين فساد مى كنيد.)) يعنى يك بار پيش از بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ديگر بار، بعد از آن و اين تنها تقسيم بندى مناسب ، درباره تبهكارى زياد آنهاست كه تاريخ يهود، مملو از آن مى باشد.

و مراد از اين فرموده خداوند كه : ((بندگانى از ناحيه خود را كه پر صلابت هستند عليه شما برانگيزيم )) مسلمانان مى باشند، چه اينكه خداند در صدر اسلام ما را بر آنان مسلط ساخت و پيشينيان ما درون خانه هاى آنها به جستجو پرداخته و سپس وارد مسجد اقصى شدند و هنگامى كه ما از اسلام فاصله گرفتيم ، خداوند قدرت يهود را عليه ما به آنها باز گرداند و آنان را بوسيله اموال و فرزندان يارى رساند و از حيث جمعيت آنها را در جهان بيش از ما قرا داد، آنگاه بار دوم در نهضت زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) و حركت ظهور آن بزرگوار، خداوند، ما مسلمانان را بر آنها مسلط خواهد ساخت و ما در تاريخ ، غير از مسلمانان قومى را نمى بينيم كه خداوند آنها را بر يهود چيره ساخته و سپس قدرت يهود را عليه آنها باز گردانده باشد.

اما برترى طلبى وعده داده شده يهويان بر ملتها و ساير مردم ، تنها يك بار است ، دو بار نخواهد بود و اين حسن برترى جوئى همزمان با تبهكارى دوم و يا نتيجه آن است ... و ما اين برترى طلبى را در هيچ دوره اى از تاريخ يهوديان به جز بعد از جنگ جهانى دوم نمى بينيم .
امروز يهوديان در مرحله دوم تبهكارى و برترى جوئى بزرگى بسر مى برند و ما در آغاز سلطه الهى خويش بر آنان و مرحله رسوا شدن چهره كريه آنان هستيم ... تا زمانى كه خداوند فتح و پيروزى عنايت كرده و ما قبل از ظهور امام مهدى (عليه السلام) و يا همراه آن حضرت وارد مسجد اقصى گرديم ، آن چنان كه نخستين بار نياكان ما داخل آن شدند و شيوه خود بزرگى آنها را در جهان درهم كوبيده و براندازيم .

اما اين سخن خداوند كه فرمود: ((اگر باز گرديد و توبه كنيد باز مى گرديم و ما جهنم را براى كافران زندان قرار داديم .)) دلالت دارد بر اينكه بسيارى از يهوديان بعد از نابودى اسرائيل در جهان باقى مى مانند و كسانى كه اسلام نمى آورند به دست حضرت مهدى (عليه السلام) از سرزمين هاى عربى رانده مى شوند و بنا به گفته روايات آنها دوباره دست به تبهكارى مى زنند و اين امر هنگام حركت دجال يك چشم خواهد بود، كه حضرت مهدى (عليه السلام) و مسلمانان به زندگى آنان خاتمه مى دهند و خداوند دوزخ را براى كسانى كه از آنها كشته مى شوند زندان قرار مى دهد و مسلمانان ، با بازداشت و زندانى نمودن باقيمانده آنان از حركت و تبهكارى آنها جلوگيرى مى كنند.


--------------------------------------------------------------------------------
(1) بشاره الاسلام ، ص 297.
(2) الزام الناصب ص 224.
(3) كتاب دوم ، باب 33: 50 53.
(4) كتاب دوم ، باب 1: 38.
(5) داوران ، باب 3:13.
(6) داوران ، باب 4:2.
(7) دوران ، باب 1:8.
(8) داوران ، باب 13:1.
(9) بقره 246.
(10) كتاب صموئيل ، اصحاح 24:24 و سفر اول اخبار، اصحاح 21:22: 28.
(11) شورى / 27.
(12) سفر اول (فرمانروايان ) اصحاح 11: 1 13.
(13) كتاب (فرمانروايان ) باب 12:26 33.
(14) كتاب اخبار فرمانروايان باب 12:31 و كتاب دوم فرمانروايان باب 11:13 15 و باب 13:9.
(15) كتاب اول اخبار فرمانروايان باب 14:21 24 و كتاب دوم باب 11:13 17 و باب 12.
(16) كتاب اخبار فرمانروايان باب 14:25 26.
(17) كتاب دوم فرمانروايان ، باب 13:3 13.
(18) كتاب دوم فرمانروايان ، باب 21:16 17.
(19) كتاب دوم فرمانروايان ، باب 24:3 و باب 12 17 18.
(20) كتاب دوم فرمانروايان باب 14:11 14 و باب 25:2124.
(21) كتاب دوم اخبار فرمانروايان ، باب 15:29.
(22) اخبار روزها، باب 5:29.
(23) كتاب دوم فرمانروايان ، باب 17:5 و 6 و 18.
(24) كتاب اخبار فرمانروايان ، باب 18:13 15.
(25) كتاب عزرا، باب 4:10.
(26) كتاب دوم فرمانروايان ، باب 24: 17 20 و 25 و كتاب دوم اخبار، باب 36: 11 21 و كتاب ارميا،باب 39: 1 4.
(27) كتاب عزرا، باب 6:3 7 و باب 1:7 11.
(28) كتاب عزرا، باب 6:1 15.
(29) كتاب دانيال ، باب 11:5.
(30) كتاب مكابيان ، باب 1:4153.
(31) انجيل متى ، ص 2.
(32) انجيل مرقس ، 6:16 28.
(33) روم : 1 5.
(34) تاريخ طبرى : ج 3، ص 105.
آخرین ويرايش توسط 1 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

19- اعراب و نقش آنان در دوران ظهور


روايات بسيارى درباره اعراب و اوضاع و احوال آنها و فرمانروايانشان در زمان ظهور و نهضت ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) آمده است . از جمله روايات مربوط به حكومت زمينه ساز آن حضرت در يمن كه بطور عموم ، روايات در مدح و ستايش آن وارد شده است و ما انشاء الله جداگانه آنها را يارى خواهيم كرد.
و از آن جمله ، روايات جنبش مصريان است كه از آن روايات ، مدح و تعريف آنان استفاده مى شود، بويژه رواياتى كه مى گويد، برخى از ياران امام مهدى (عليه السلام) و معاونان برگزيده آن حضرت از مصر مى باشند و نيز روايات ديگرى كه دلالت دارد مصر بعنوان منبر حضرت مهدى (عليه السلام) يعنى پايگاه انديشه و تبليغات جهان اسلام خواهد بود و رواياتى كه مربوط به ورود حضرت به مصر و ايراد سخن برفراز منبر آن مى باشد از اين رو ممكن است جنبش مصريان در شمار حركتهاى زمينه ساز ظهور وى و شركت در نهضت ظهور آن حضرت بحساب آيد، كه ذكر آن جداگانه خواهد آمد.

همچنين روايات مربوط به ((گروههاى موجود در عراق)) و ((مؤ منان حقيقى آنجا)) مى باشد كه ذكر آنان در زمره ياران حضرت مهدى (عليه السلام) خواهد آمد.
و از جمله آن احاديث ، روايات مربوط به مغربى هاست كه از ايفاى نقش ‍ متعدد نيروهاى ارتش مغرب در مصر و سوريه و اردن و عراق سخن مى گويد، نكوهش اين نيروها از اين دسته روايات استفاده مى شود و به احتمال قوى اين نيروها از سوى دشمنان اسلام ، بر ضد زمينه سازان حضرت مهدى (عليه السلام) و ضد جنبش اسلامى در سرزمين هاى عربى به كار گرفته مى شوند، كه شباهت به نيروهاى ميانجى گر بين المللى و يا نيروهاى دفاع از عربيت است كه بزودى آن را بيان خواهيم كرد.

هم چنين در منابع شيعه و اهل سنت ، رواياتى در نكوهش فرمانروايان عرب به نحو كلى آمده است كه از آن جمله اين روايت مستفيض(1) است :
((واى بر اعراب (و يا بر طاغيان عرب ) از شرى كه بزودى گريبان گير آنان خواد شد.))

از اميرمؤمنان (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
((به خدا سوگند، مثل اينكه او را بين ركن و مقام مى بينم كه مردم با او و با كتابى نوين بيعت مى كنند، در حالى كه اين امر بر عرب سخت و دشوار است ، واى بر سركشان عرب از شرى كه بزودى دامنگير آنان خواهد شد.)) (2) و در مستدرك حاكم چنين است : ((واى بر اعراب از شرى كه بزودى به آنها مى رسد.))(3)

مراد از كتاب نوين : قرآن است كه متروك مى گردد و حضرت مهدى (عليه السلام) از نو آن را بر مى انگيزد و حيات تازه مى بخشد. از امام صادق (عليه السلام) نيز نقل شده كه فرمود:
((چون قائم قيام نمايد، مردم را از نو به اسلام دعوت مى كند و آنان را به امرى كه متروك مانده است و عموم مردم از آن جدا شده و به گمراهى رفته اند راهنمائى مى كند و او از اين جهت مهدى ناميده شده است كه مردم را بسوى امرى گم شده هدايت مى كند. و قائم خوانده شده است چرا كه قيام به حق مى كند.))(4)
و علت اينكه اسلام بر فرمانروايان و بسيارى از مردم سخت و ناگوار مى باشد، اين است كه آنها به دورى و جدائى از آن عادت كرده اند، از اين رو بازگشت به قرآن و اسلام راستين و بيعت با حضرت مهدى (عليه السلام) و عمل به احكام اسلام براى آنان سخت و دشوار است .
ممكن است منظور از كتاب جديد و نوين ، همين قرآن با نظم و ترتيب جديد سوره هاو آياتش باشد. و در روايت آمده است كه نسخه قرآن ياد شده با اشياء بازمانده از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و ساير پيامبران الهى (عليهم السلام) نزد حضرت مهدى (عليه السلام) محفوظ مى باشد و آن قرآن هيچ گونه اختلاف با قرآنى كه در دسترس ماست ندارد، حتى بدون زيادتى و كاستى يك حرف .

تنها تفاوت آن در ترتيب سوره ها و آيات است كه با املاء رسول الله (صلى الله عليه وآله) و خط على (عليه السلام) است. مانعى ندارد كه قرآن به لحاظ هر دو معنى (ترتيب سوره ها و آيات - اجراى دستورات قرآن كه فراموش شده ) جديد باشد.
از عبدالله بن ابى يعفور نقل شده كه گفت از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود:
((واى بر گردنكشان عرب از شرى كه نزديك است آنها را فراگيرد گفتم فدايت شوم : چه تعدادى از عرب با حضرت قائم خواهند بود؟
فرمود: تعدادى اندك ، گفتم : به خدا سوگند كسانى كه اين امر را توصيف مى كنند از آنان بسيارند، فرمود: البته مردم بايد امتحان شوند و از يكديگر جدا شده و غربال شوند و افراد زيادى از غربال امتحان خارج مى گردند.))(5)

و از آن جمله ، رواياتى است پيرامون اختلافات ميان اعراب در زمان ظهور كه منجر به نبرد ميان برخى از آنان مى شود. از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه فرمود:
((حضرت قائم قيام نمى كند مگر در حالى كه ترسى شديد و فتنه و بلائى بر مردم فرارسد و قبل از آن گرفتار طاعون مى شوند، آنگاه شمشير برنده ميان اعراب حاكم مى شود و اختلاف ميان مردم و پراكندگى در دين و دگرگونى در حال آنان بوجود مى آيد و به گونه اى كه هر كسى در اثر مشاهده درنده خوئى كه در ميان برخى از مردم نسبت به بعض ديگر وجود دارد، صبح و شام آرزوى مرگ مى كند.))(6)

و مانند اين ، رواياتى است كه به فاصله گرفتن اعراب از عقايد و ارزشهاى خود و ابراز راءى نمودن هر صاحب انديشه اى نسبت به انديشه خود و دعوت كردن ديگران به سوى آن ، مربوط مى شود.
و نيز از زمره همين روايات ، احاديث مربوط به اختلاف ميان عرب و عجم يعنى ايرانيان ، يا بين فرمانروايان ايران و عرب است كه اين درگيرى تا ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) همچنان ادامه مى يابد
وقتى ما، روايات مربوط به حركت زمينه سازان ، ياران درفش هاى سياه و روى آوردن نيروهاى آنها به سوى قدس و نيز حركت خصمانه سفيانى را كه مى خواهد راه بر آنها ببندد ملاحظه كنيم ، نتيجه مى گيريم كه در ميان فرمانروايان و حكام عرب ، جو عمومى بر ضد ياران درفش هاى سياه خواهد بود، مگر جنبش يمنى كه زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (عليه السلام) است و غير از حركت هاى اسلامى كه يارى رسان زمينه سازان ظهور آن حضرت و ياران خود وى مى باشند.

دسته اى ديگر از احاديث ، روايات نبرد حضرت مهدى (عليه السلام) با اعراب و نيز رواياتى پيرامون كارزار آن حضرت است با اندك باقيمانده هاى رژيم حجاز، بعد از آزاد سازى مكه مكرمه كه در نبردى شديد پس از آزادى مدينه منوره و چه بسا هنگام آزاد سازى آن انجام مى گيرد...و سپس نبردهاى متعدد آن حضرت با سفيانى در عراق و جنگ بزرگ امام (عليه السلام) با سفيانى در فلسطين مى باشد. و در برخى از آن روايات آمده است كه آن حضرت با خوارج مخالف خود در عراق مبارزه مى كند و خون هفتاد قبيله را مباح مى شمارد (گفتگو پيرامون اين جريانات در حوادث عراق و سرزمين شام خواهد آمد) از اين رو از امام صاق (عليه السلام) رسيده است :

((وقتى كه قائم ظهور نمايد، ميان او و اعراب و قريش چيزى جز شمشير ((حاكم )) نخواهد بود.))(7)
و از جمله روايات ، احاديث مربوط به فرو رفتن زمين و زمين لرزه ها در جزيرة العرب و در شام و در بغداد و بابل و بصره و پديدار شدن آتش در حجاز يا در شرق حجاز است كه سه يا هفت روز ادامه دارد و از جمله نشانه هاى ظهور بحساب مى آيند.


20- سرزمين شام و جنبش سفيانى

شام و سرزمين شام و شامات ، در منابع تاريخ اسلام و حديث شامل منطقه سوريه فعلى و لبنان كه بيابان شام و كوهستان لبنان نيز ناميده مى شود و هم چنين شامل اردن و چه بسا فلسطين نيز مى گردد هر چند غالبا به تمام اين منطقه سرزمين شام و فلسطين اطلاق مى شود.. و شام همان موقع نام دمشق پايتخت سرزمين شام بود.

روايات مربوط به سرزمين شام و حوادث شخصيت هاى آن در زمان ظهور فراوان است و محور اساسى آن روايات جنبش سفيانى است كه بر سرزمين شام استيلاء يافته و آن را بطور يكپارچه تحت فرمان خود در مى آورد، لشكريان سفيانى ، نزديك ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) و نهضت ظهور وى نقش بسزايى دارند، بگونه اى كه سفيانى پس از تصفيه دشمنان خود در شام ، دست به نبرد با تركان (روسها) در كارزار بزرگ قرقيسيا مى زند. و آنگاه در عراق درگير نبردهايى با ايرانيان زمينه ساز حكومت حضرت مى شود، چنانكه وى در حجاز نيز نقش داشته و مى كوشد به منظور از بين بردن قيام حضرت مهدى (عليه السلام) نيروهاى خود را به يارى فرمانروائى حجاز در آورد اما معجزه وعده داده شده (فرو رفتن در زمين ) نزديك مكه به وقوع ى پيوندد.

به طور كلى بزرگترين جنگ هاى سفيانى ، نبرد بزرگ فتح فلسطين و جنگ با حضرت مهدى (عليه السلام) است و يهوديان و رومى ها در اين نبرد، سفيانى را پشتيبانى مى كنند و غائله با شكست و كشته شدن سفيانى و پيروزى حضرت مهدى ارواحنا فداه و آزادى فلسطين توسط آن حضرت و ورودش ‍ به قدس پايان مى پذيرد... و ما اين حوادث رابا شرحى اندك ياد مى كنيم .


21- حوادث شام پيش از خروج سفيانى

استخراج نوارى از حوادث جنبش سفيانى از آغاز تا پايان شكست او در نبرد آزادى قدس از احاديث مربوط به ظهور، كار نسبتا آسانى است بر عكس ، جدا نمودن حوادثى كه قبل از سفيانى است كار دشوارى مى باشد، زيرا احاديث آن ، غالبا به اختصار بيان شده و در روايات تقديم و تاءخيرى در ترتيب حوادث بكار رفته است . اما نتيجه همه آنها بدين ترتيب است :

1 پديد آمدن فتنه اى فراگير همه مسلمانان و استيلاى روم و ترك (يعنى غربيها و روسها) برآنان .

2 بوجود آمدن فتنه ويژه اى در سرزمين شام كه باعث اختلافات و ضعف و تنگناهاى مالى در ميان آنان مى گردد.

3 كشمكش و درگيرى بين دو گروه اصلى قدرتمند، در شام .

4 پديدار شدن زلزله در دمشق كه بر اثر آن سمت غربى مسجد آن شهر و برخى نواحى آن ويران مى شود.

5 ورود نيروهاى ايرانى و غربى به سرزمين شام .

6 درگيرى سه تن از سران ، بر سر قدرت در سرزمين شام : ابقع و اصهب و سفيانى ، و چيره شدن سفيانى بر آن دو نفر و استيلاى وى بر سوريه و اردن و يكپارچگى منطقه در تحت فرمان او.

همچنين روايات ، حوادث ديگرى را پيش از حركت سفيانى بيان مى كند كه قبلا گذشت و يا در فصلهاى ويژه آن خواهد آمد، مانند درگيرى روم و ترك (يعنى غربيها و روسها) و روى آورى نيروهاى آنها به سوى منطقه ... و خروج انقلابگر مصرى در مصر و ورود نيروهاى غربى به مصر و شورش ‍ شيصبانى در عراق و غير آن.

اما ظاهر شدن يمنى موعود، در روايت آمده كه او همزمان با خروج سفيانى يا نزديك به ظاهر خواهد شد، اما ياران درفش هاى سياه كه ايرانيان مى باشند نخستين زمينه سازان بشمار مى روند، كه مدتى قبل از حركت سفيانى ظاهر مى شوند و نيروهاى آنان پيش از حركت وى در سرزمين شام حضور مى يابند چنانكه خواهد آمد، رهبر آنها سيد خراسانى و فرمانده نيروهايشان شعيب بن صالح كه هر دو (وعده داده شده اند) مى باشند ظاهر مى گردند و برخى روايات مى گويد ظاهر شدن آن دو، نزديك خروج سفيانى است و بعضى مى گويند ظاهر شدن آن دو بيش از پنج سال قبل از سفيانى خواهد بود كه بخواست خدا در جاى خود خواهد آمد.


22- فتنه همگانى و فتنه سرزمين شام

روايات ، فتنه ويژه اى را در سرزمين شام ياد مى كند كه قبل از خروج سفيانى واقع خواهد شد. و اين فتنه غير از فتنه غربى و شرقى است كه مسلمانان گرفتار آن مى شوند و قبلا درباره اش سخن گفتيم . به احتمال قوى تر، فتنه ياد شده متصل به فتنه همگانى و يا ثمره آن است . كه گاهى روايات مربوط به آنها و حالات راويان درباره اين دو فتنه با هم مخلوط مى شود.

بارزترين چيزى كه در فتنه سرزمين شام وجود دارد، اختلافات و درگيرى هايى است كه سبب ضعف حكومت و عدم مقاومت شاميان در برابر دشمنان خود مى گردد تا جايى كه از اداره كشور ناتوان مى شوند. و امير مؤ منان (عليه السلام) آن را فتنه اختلاف احزاب كه در قرآن از آن ياد شده است ، مى نامد، چه اينكه درباره اين گفته خداى سبحان از آن حضرت سؤ ال شد:
((طوائف مردم از پيش خود (درباره مسيح ) اختلاف كردند واى بر اين مردم كافر هنگام آن روز بزرگ (قيامت ).))(8)

فرمود:
((از سه نشانه ، انتظار فرج داشته باشيد، پرسيدند اى اميرمؤ منان آنها كدامند؟ فرمود: اختلاف اهل شام در بين خودشان درفش هاى سياه از خراسان ، صيحه آسمانى در ماه رمضان . سؤ ال شد صيحه آسمانى در ماه رمضان چيست ؟ آيا نشنيده ايد گفته خداوند را در قرآن ((اگر بخواهيم از آسمان نشانه اى را بر آنها فرو فرستيم به گونه اى كه همه در برابر آن سر تسليم فرود آورند.))(9) نشانه اى كه دختر جوان را از سراپرده برون مى آورد و خفته را بيدار مى كند و بيدار را به وحشت مى اندازد.))(10)

البته دو نشانه از نشانه هاى ظهور تحقق يافته است ، يكى آنگاه كه ميان اهل شام اختلاف بوجود آمد و ديگرى زمانيكه پرچمهاى سياه از خراسان آشكار گرديد، اما اميرمؤمنان (عليه السلام) زمان شروع اختلاف اهل شام و ظاهر شدن درفش هاى سياه تا صيحه ماه رمضان را معين نفرموده است و ممكن است سالهاى درازى به طول انجامد.
و در روايت آمده است كه فرياد يا ندا و يا بانگ آسمانى در سال ظهور رخ مى دهد كه پس از آن در ماه محرم ، ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) واقع مى شود.

از پيامبر(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود:
((قبل از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) فتنه اى پديد مى آيد كه مردم را سخت در محاصره قرار مى دهد، پس مبادا اهل شام را دشنام دهيد زيرا مؤ منان حقيقى از آن سامان هستند، بلكه ستمگران آنها را نفرين كنيد و خداوند بزودى قضا و قدرى از آسمان مى فرستد تا آنها را پراكنده سازد بگونه اى كه اگر روبهان با آنها درآويزند، بر آنان پيروز مى گردند، آنگاه خداوند حضرت مهدى (عليه السلام) را حداقل در ميان دوازده هزار و حداكثر در بين پانزده هزار تن بر مى انگيزد و نشانه آنها كلمه ((بميران )) ((بميران )) است سه گروه پرچمدار هستند كه طرفداران هفت درفش با آنان مبارزه مى كنند هيچ پرچمدارى نيست مگر اينكه طمع حكومت و رياست دارد آنگاه حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور مى فرمايد و مهربانى و دوستى و نعمتهاى مسلمانان را به آنان باز مى گرداند.))(11)

در روايتى آمده است :
((خداوند كسى را بر شاميان مى فرستد كه جمعيت آنها را پراكنده مى سازد حتى اگر روبهان با آنها درگير شوند بر آنان چيره مى شوند، در اين هنگام مردى از خاندان من با سه گروه پرچمدار ظهور مى كند تا آخر حديث ))(12)
و معنى كلمه ((ابدال )) كه در روايت منقول از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده ((يعنى مؤ منان راستين و واقعى )) و شرح معنى آن در ذكر اصحاب حضرت مهدى (عليه السلام) خواهد آمد.
و در روايتى به جاى ((قضا و قدر)) سبب آمده است و معنى اينكه خداوند كسى را بر شاميان مى فرستد كه جمعيت آنها را پراكنده مى سازد يعنى مردمى را بر آنها بر مى انگيزد كه سبب تفرقه جمعيت آنها و كشمكش ‍ ميان آنها مى شود.
و جمله هاى ((بميران )) ((بميران )) و يا، ((اى يارى شده از ناحيه خدا، بميران )) شعار نظامى در ميان برخى از ياران مهدى (عليه السلام) مى باشد.

و عبارت ((سه گروه پرچمدار)) يعنى ياران حضرت مهدى (عليه السلام) سه فرقه هستند كه هواداران هفت زمامدار، جهت كارزار با حضرت مهدى (عليه السلام) و يارانش ، با يكديگر متحد مى شوند و از آن جا كه هر يك از آنها به پادشاهى و رياست طمع مى ورزد بين آنان اختلاف بوجود مى آيد، اما اين اختلاف مانع آن نيست كه فرمانده همه آنها سفيانى باشد، زيرا در اثر حملات نظامى به عراق و حجاز و شكستهاى لشكريان او حكومت وى بسرعت ضعيف مى شود و اين از چيزهايى است كه فرصت مناسبى را براى ياران طمعكار و مخالفين وى ، در رسيدن به قدرت مهيا مى سازد در حاليكه آنان درگير كارزار با حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشند.
روايات ديگر، پيرامون محاصره اقتصادى غرب در مورد سرزمين شام و بحران ارزاق و قحطى است كه مردم بدان گرفتار مى شوند، بدون آنكه مدت آن مشخص گردد و طبيعى است كه اين بحران همراه با فتنه خارجى و داخلى است و ابزارى است در دست غرب براى تحت فشار قرار دادن مسلمانان ...

برخى از روايات مى گويد: امر گرسنگى و تشنگى در سال ظهور به اوج خود مى رسد، از پيامبر(صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود:
((ديرى نمى پايد كه مردم شام ، دينار و پيمانه اى نزدشان يافت نمى شود، پرسيديم اين امر از كجاست ؟ فرمود: از جانب روميان . آنگاه اندكى سكوت كرد سپس فرمود: در آخرالزمان خليفه اى مى آيد كه به مردم اموال كمى داده و آن را به شمارش نمى آورد.))(13)
باعث اين فشار اقتصادى و مالى و مواد غذائى ، روميان يعنى غربى ها هستند.

از جابر جعفى نقل شده است كه از امام باقر(عليه السلام) درباره اين گفته خداى سبحان سؤ ال كردم :
((براستى ما شما را با چيزهايى هم چون ترس و گرسنگى مورد آزمايش قرار مى دهيم ))
حضرت فرمود: گرسنگى بر دو گونه است عام و خاص اما گرسنگى خاص ‍ در كوفه است كه خداوند آن را ويژه دشمنان آل محمد مى گرداند و آنان را هلاك مى سازد، اما گرسنگى عام در شام خواهد بود و آن ترس و گرسنگى است كه تا آن زمان هرگز بدان گرفتار نشده اند لكن ، گرسنگى ، قبل از قيام حضرت قائم و وحشت و اضطراب ، بعد از قيام آن حضرت خواهد بود.))(14)

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:
((پيش از ظهور قائم ، بطور حتم سالى فرا مى رسد كه مردم در آن دچار قحطى گرفتار ترس شديدى از كشته شدن و كمبود اموال و جان ها و ثمرات مى گردند)) و اين مطلب در قرآن به روشنى ديده مى شود، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
((براستى ما شما را با چيزهايى همچون ترس و گرسنگى و كاهش مال و جان و ثمر مورد آزمايش قرار مى دهيم و صبر پيشگان را بشارت بده .))(15)
زمان اين فشار و تنگنا در سال ظهور طبق اين روايت ، مانع آن نيست كه اين وضع مدتى قبل از ظهور وجود داشته و سپس در سال ظهور شديدتر از گذشته بوجود آيد، آنگاه ظهور بوقوع پيوندد.

اما روايات مدت اين فتنه را در سرزمين شام ، طولانى ياد مى كند، هر وقت مى گويند تمام شد طولانى مى گردد. ((و از آن راه فرار مى جويند اما نمى يابند))(16) و روايات اين فتنه را با همان اوصاف فتنه غربى و شرقى توصيف مى كند كه داخل هر خانه اى از خانه هاى عربها و مسلمانان خواهد شد و اينكه ((هرگاه آن را از سوئى اصلاح كنند از سوى ديگر گسيخته مى شود و يا از جانب ديگر آشوب برخيزد.))(17)
اينها ويژگيهاى طبيعى اين فتنه است ، ماداميكه ثمرده اى از ثمرات فتنه بزرگ خارجى باشد.. بلكه پاره اى از روايات بطور صريح آن را ((فتنه فلسطين )) مى نامد، چنانكه قبلا از نسخه خطى ابن حماد ص 63 گذشت .
برخى از احاديث مدت آن را 12 و 18 سال تعيين كرده است و ممكن است اين مدت مربوط به مرحله پايانى آن باشد نه تمام مدت آن .. و ما اميدواريم اين آخرين زمان مرحله جنگ داخلى لبنان باشد.

.. از سعيد بن مسيب روايت شده كه گفت :
((فتنه اى در سرزمين شام پديد مى آيد كه ابتداى آن همچون بازى كودكان است و پس از آن ديگر كارشان سامان نپذيرد و ديگر نيرويى نخواهند داشت تا آنكه ندا كننده اى از آسمان فرياد سردهد، بر شما باد، به فلانى روى آوريد و در آنحال دستى بر آيد و اشاره كند.))(18)
و بانگ آسمانى ياد شده نام مهدى (عليه السلام) را مى خواند همچنين دستى كه از آسمان اشاره مى كند نيز جزء نشانه هاى ظهور آمده است.
در روايتى ديگر از پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيده است كه فرمود:
((فتنه چهارم 18 سال طول مى كشد و بهنگام خود پايان مى پذيرد و نهر فرات از كوهى از طلا بيرون مى آيد و مردم به گونه بر آن هجوم مى آورد كه از هر نه نفر هفت نفر بهلاكت مى رسند.))(19) و بزودى گفتگو پيرامون درگيرى قرقيسيا بر سر گنج فرات خواهد آمد.))

--------------------------------------------------------------------------------

(1) خبر واحدى است كه راويان آن از سه نفر تجاوز كنند.
(2) بحار ج 52 ص 11.
(3) مستدرك حاكم ، ج 4، ص 239.
(4) ارشاد مفيد ص 364.
(5) بحار، ج 52، ص 214.
(6) بحار، ج 52، ص 231.
(7) بحار، ج 52، ص 355.
(8) مريم 37.
(9) شعراء 4.
(10) بحار، ج 52، ص 229.
(11) بشارة الاسلام ص 183.
(12) نسخن خطى ابن حماد ص 92.
(13) بحار، ج 51، ص 92.
(14) بحار، ج 52، ص 92.
(15) بحار، ج 52، ص 229.
(16) بحار، ج 52، ص 298.
(17) نسخه خطى ابن حماد ص 9 و 10.
(18) نسخه خطى ابن حماد ص 93.
(19) نسخه خطى ابن حماد ص 92.
آخرین ويرايش توسط 1 on mpo, ويرايش شده در 0.
Novice Poster
Novice Poster
پست: 70
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳, ۶:۳۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 293 بار
سپاس‌های دریافتی: 308 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط Null Observer »

ضمن تشکر از زحماتی که کشیده اید
باید بگویم من این کتاب و احادیث را چندبار مطالعه کرده ام. چند نکته:
1- اکثر احادیث مربوط کمتر از یکسال مانده به ظهور است که حوادث پشت سرهم چنان رخ می دهند که کسی در وقوع ظهور تردیدی نمی کند. لذا باید اینها رو فعلاً کناری گذاشت. چون قابل تفسیر نیست. و فعلاً برای تحلیل اوضاع جاری کمکی نمی کند. خوبست در این انجمن در مورد انطباق سایر احادیث با وضع موجود گمانه زنی منطقی شود.
2-تفسیر آقای کورانی برخی اوقات اشتباه بوده است. مثلاً اصرار ایشان بر تفسیر ترکها به روسها خالی از واقعیت است. الان با شروع فتنه شام دیگر همه می دانیم ترکها یعنی واقعاً همان ترکها.
3-برخی موارد را هم ایشان در 20 سال پیش نتوانسته تفسیر کنند ولی ما الان می توانیم. مثلاً خوارج روم را می توان به همین داعشی های اروپایی نسبت داد.
4- نکته آخر این که از احادیث چنین برمی آید که روز بروز وضع مردم بدتر میشود و اوضاع سوریه، عراق و منجمله یمن پیوسته بی ثبات خواهد بود تا این که آقا تشریف بیاورند. لذا این که فکر کنیم ایران وضع آشفته سوریه، عراق و یمن را سروسامان خواهد داد؛ اشتباه است.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

Null Observer نوشته شده:ضمن تشکر از زحماتی که کشیده اید
باید بگویم من این کتاب و احادیث را چندبار مطالعه کرده ام. چند نکته:
1- اکثر احادیث مربوط کمتر از یکسال مانده به ظهور است که حوادث پشت سرهم چنان رخ می دهند که کسی در وقوع ظهور تردیدی نمی کند. لذا باید اینها رو فعلاً کناری گذاشت. چون قابل تفسیر نیست. و فعلاً برای تحلیل اوضاع جاری کمکی نمی کند. خوبست در این انجمن در مورد انطباق سایر احادیث با وضع موجود گمانه زنی منطقی شود.
2-تفسیر آقای کورانی برخی اوقات اشتباه بوده است. مثلاً اصرار ایشان بر تفسیر ترکها به روسها خالی از واقعیت است. الان با شروع فتنه شام دیگر همه می دانیم ترکها یعنی واقعاً همان ترکها.
3-برخی موارد را هم ایشان در 20 سال پیش نتوانسته تفسیر کنند ولی ما الان می توانیم. مثلاً خوارج روم را می توان به همین داعشی های اروپایی نسبت داد.
4- نکته آخر این که از احادیث چنین برمی آید که روز بروز وضع مردم بدتر میشود و اوضاع سوریه، عراق و منجمله یمن پیوسته بی ثبات خواهد بود تا این که آقا تشریف بیاورند. لذا این که فکر کنیم ایران وضع آشفته سوریه، عراق و یمن را سروسامان خواهد داد؛ اشتباه است.


با سلام خدمت دوست عزیزم Null Observer

1- من هم با نظر شما موافقم
2- دیدم با توجه به شرایط و اتفاقات منطقه و روزگار نزدیک به عصر ظهور آقا، وجود این مطلب و این تاپیک برای آگاهی دوستان مفیده ، همین که این کتاب در سال 62 یا 63 چاپ شده برای خواننده در این زمان جذاب جلوه میکنه
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

23- زمين لرزه اى در دمشق و اطراف آن


روايات فراوان و روشنى درباره اين زلزله وجود دارد به گونه اى كه برخى از مكانها و خسارتهاى آن و حتى وقت آن را پيش از ورود سپاهيان غربى مشخص مى سازد. گرچه از بعضى روايات استفاده مى شود كه سپاه غرب بهنگام وقوع زلزله در دمشق بسر مى برد. همچنين احاديث ، اين زمين لرزه را ((الرجفة ، والخسف ، و الزلزله )) (تكان شديد، فرو رفتن ، لرزش ) مى نامد، مانند روايتى كه از امام باقر(عليه السلام) (از اميرمؤ منان (عليه السلام)) نقل شده است . كه فرمود:
((وقتى در شام دو گروه نظامى اختلاف كنند، نشانه اى از نشانه هاى الهى آشكار مى شود، پرسيدند: اى اميرمؤ منان آن نشانه چيست ؟ فرمود: زمين لرزه اى در شام رخ مى دهد كه صد هزار در اثر آن هلاك مى گردند و اين را خداوند رحمتى براى مؤ منان و عذابى براى كافران قرار مى دهد. وقتى آن هنگام فرا رسد، نظاره گر سوارانى داراى اسبهاى سفيد و درفشهاى زرد رنگ ، باشيد كه از مغرب روى مى آورند تا وارد شام مى شوند و در آن لحظات است كه فرياد و بى تابى بزرگ و مرگ سرخ فرا مى رسد. وقتى آن وضع پيش آمد پس بنگريد فرو رفتن آبادى اى از روستاهاى دمشق را كه به آن حرشا (خريشا مرمرستا نسخه بدل ) مى گويند، در اين هنگام فرزند هند جگرخوار (سفيانى ) از بيابان خروج كرده و بر منبر دمشق قرار مى گيرد در اين بحبوحه در انتظار ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) باشيد.))(7)

و احتمال مى رود زلزله مذكور در اين روايت و روايات ديگر غير از فرو رفتن دمشق و اطراف آن باشد و ممكن است بين آن دو فرو رفتن ، مدتى طولانى يا كوتاه فاصله باشد. اما اينكه چرا آن زلزله براى مؤ منان رحمت و براى كافران عذاب خواهد بود؟ ممكن است علت آن اين باشد كه به خانه هاى كافران و پيروانشان زيان وارد مى شود، نه بر مؤ منان مستضعف ، و يا اينكه به سبب آن زلزله و يا پس از آن تغييراتى سياسى بنفع مؤ منان ، صورت مى گيرد.
و در روايات ديگر دو مكان را مشخص ساخته است كه در آنها زمين فرو مى رود بنام : حرستا و جابيه ، و به نظر مى رسد كه كلمه حرستا در اين روايت اشتباه ذكر شده است چنانكه در روايت مربوط به لشكريان غرب خواهد آمد، و ديوار غربى مسجد دمشق خراب مى شود.
منظور از عبارت ((اسبهاى سفيد)): اسبهاى ابلق غربى هاست كه گوشهاى آنها بريده شده و وسيله سوارى آنهايند.
و مقصود از پسر جگرخوار: يعنى فرزند هند زن ابوسفيان ، زيرا سفيانى از فرزندان معاويه است چنانكه خواهد آمد و در روايتى محل خروج سفيانى از ((وادى يابس )) (بيابان خشك ) آمده كه در منطقه حوران نزديك اذرعات (درعا) در مرز سوريه و اردن قرار دارد.


24- ورود سپاه ايران و مغرب به سرزمين شام

روايات مربوط به ورود نيروهاى مغربى به شام روشن است كه در پى برخورد و درگيرى تند و يا جنگ ميان دو گروه مى باشد، مانند روايتى كه قبلا گذشت :
((وقتى در شام دو گروه نظامى اختلاف كنند، نشانه اى از نشانه هاى الهى آشكار مى شود، پرسيدند: اى اميرمؤ منان آن نشانه چيست ؟ فرمود: زمين لرزه اى در شام رخ مى دهد كه صد هزار نفر در اثر آن هلاك مى گردند و اين را خداوند رحمتى براى مؤ منان و عذابى براى كافران قرار مى دهد. وقتى آن هنگام فرا رسد، نظاره گر سوارانى داراى اسبهايى سفيد و درفشهايى زردرنگ باشيد كه از مغرب روى مى آورند تا وارد شام مى شوند.))

ابن حماد از ابوسحاب روايت كرده است كه وى در زمان هشام (پسر عبدالملك ) گفت :
((سفيانى را نمى بينيد مگر آنكه مغربيها نزد شما بيايند، پس ‍ هرگاه ديديد كه او خروج نمود و بر منبر دمشق قرار گرفت ، اندكى نمى گذرد كه اهل مغرب را مى بينى .))(8)
و رواياتى اين چنين ، دلالت دارد كه معروف نزد راويان تابعين ، اين است كه ورود نيروهاى مغربى به شام قبل از خروج سفيانى خواهد بود.

و مراد از ((اهل مغرب )) و ((مغربى )) در اين روايات ، مغرب دولت اسلامى است كه در برگيرنده ليبى و تونس و الجزائر و مغرب (مراكش ) كنونى مى باشد و منظور، نيروهاى دولتهاى غربى و يا دولت مغرب كه با آن مراكش گفته مى شود نيست ... و آنچه كه اين گفته را تاءييد مى كند اين است كه نيروهاى مغربى در برخى از روايات ، لشكر بربر و بربر ناميده شده است .
و روايت ديگر، آغاز رسيدن آن نيروها را معين مى كند كه همزمان با زمين لرزه و فرو رفتن زمين خواهد بود. ابن حماد از محمد حنفيه نقل كرده است كه فرود:
((نخستين گروههاى لشكريان مغربى وارد مسجد دمشق مى شوند و در حاليكه مشغول تماشاى ديدنى هاى شگفت انگيز آن هستند، ناگهان زمين فرو رفته و بخش غربى مسجد دمشق و آبادى اى به نام حرستا فرو مى رود، در اين هنگام سفيانى خروج مى كند.))(9)

اما اين نيروها براى چه مى آيند و نقش آنها چيست ؟ احتمال مى رود، جهت يارى مردم شام بر ضد دشمنان خارجى آنها، يعنى يهوديان و رومى ها و يا به منظور كمك رساندن به بعضى از طرفهاى درگير در داخل شام حضور پيدا كنند.. اما از برخى روايات بر مى آيد كه آنها براى روياروئى با نيروهاى خراسانى زميه ساز كه داخل شام گرديده اند وارد مى شوند.. از آنجا كه هدف طرفداران درفشهاى سياه ، طبق همه روايات ، قدس مى باشد، ناگزير آمدن قواى مغربى مخالف آنها براى بازداشتن آنها از دست يافتن به هدف خود خواهد بود، بويژه با ملاحظه روايتى كه از نبرد بين آن دو گروه در قنيطره سخن مى گويد، پيداست كه قنيطره همين شهر اشغال شده كنونى سوريه مى باشد.

ابن حماد از زهرى نقل كرده است كه او گفت :
((ياران درفش هاى سياه و دارندگان درفش هاى زردرنگ (يعنى مغربى ها) در محل قنيطره با يكديگر برخورد نموده و به كارزار مى پردازند تا اينكه وارد فلسطين مى گردند در اين هنگام سفيانى بر اهل مشرق خروج مى كند وقتى مردم مغرب زمين در اردن فرود مى آيند، سركرده آنان مى ميرد و آنها به سه گروه تبديل مى شوند: دسته اى به جايگاه خود باز مى گردند و دسته اى حج انجام مى دهند و دسته اى باقى مى مانند. سفيانى با آنها به نبرد پرداخته و آنها را شكست مى دهد و آنان به اطاعت او در مى آيند.))(10)

اين روايت مرسل(11)، از يكى از تابعين نقل شده كه دلالت دارد بر اينكه فتنه و درگيريهاى داخلى در سرزمين شام به نيروهاى ايرانى اجازه مى دهد كه براى مبارزه با يهوديان ، در منطقه ، دخالت نمايند اما روميان و يا غير روميان ، نيروهاى مغربى را جهت روياروئى با آنها تحريك مى كنند و محل اين نبرد را در قنيطره مى داند، تا اينكه ايرانيها در فلسطين حضور پيدا مى نمايند و نيروهاى مغربى را كه اندكى بعد از شكست در اردن مستقر مى شوند، منهدم مى سازند در همين زمان سركرده آنها در مغرب و يا حاكم اردن كه ميزبان نيروهاى مغربى است از دنيا مى رود و در نتيجه كارشان به ضعف مى گرايد، آنگاه سفيانى بقيه را تحت اطاعت خود در مى آورد، و بطوريكه برخى از روايات اشاره مى كند نيروهاى ايرانى پس از خروج سفيانى از شام عقب نشينى مى كنند.

ما توجه خواننده و پژوهشگر در اين زمينه را جلب مى كنيم به اينكه روايات مربوط به سپاهيان مغرب و ياران درفش هاى سياه در اين مورد و ديگر موارد، با جنبش فاطميون مغربى و جنبش درفش هاى سياه عباسيان در هم آميخته است . همچنانكه روايات مربوط به روميان با حملات صليبى و بلواى كور و كر اخير آنان آميخته شده است و راه شناخت بين حركت هاى قبل از زمان ظهور و جنبش هاى متصل به آن زمان اين است كه در روايات ، بطور صريح ، پيوند اين حادثه به خروج سفيانى و ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) آمده است ، همچنانكه در رواياتى كه ما به آن استشهاد نموديم و يا نشانه هاى ديگر مربوط بزمان ظهور و حوادث آن و جنبش نيروهاى مؤ ثر در آن نيز آمده است.

از اين رو شمار زيادى از روايات ، بين احاديث ظهور، نسبت به جنبشهاى فاطمى هاى مغربى يا عباسيان كه داراى درفش هاى سياه اند و يا حركت هاى رومى هاى صليبى و استعمارگران وجود دارد و تا روايت و يا قرينه اى بر وجود اين گونه حركتها در زمان ظهور موجود است ، صحيح نيست كه آن حديث دليلى بر نفى جنبش هاى آنان در زمان ظهوربحساب آيد.



25- كشمكش بر سر قدرت بين اصهب و ابقع


از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:
((در آن سال در تمام سرزمين هاى ناحيه مغرب اختلاف بسيار خواهد بود نخستين زمينى كه ويران مى شود شام است ، هواداران درفش هاى سه گانه طرفداران اصهب ، لشكريان ابقع و سپاه سفيانى ، با يكديگر اختلاف مى كنند.))(12)

بنظر مى رسد كه ابقع فرمانروا، (يعنى كسى كه نقطه سياه و سفيد در چهره دارد) در فرمانروائى شام از رقيبش اصهب يعنى (زرد چهره ) سابقه دارتر است ، زيرا روايات خاطرنشان مى سازد كه قيام اصهب از خارج پايتخت يا مركز بوجود مى آيد و وى بر سر استيلاى بر آن شكست مى خورد.. در حاليكه ابقع قدرتمند اصلى و يا انقلاب گرى است كه تا اندازه اى پيروز مى شود و اصهب به رقابت با او برخاسته و از خارج پايتخت بر او حمله ور مى شود اما هيچكدام نمى توانند بر ديگرى پيروزى قطعى را بدست آورند، از اين رو سفيانى از اين فرصت استفاده نموده و از خارج پايتخت دست به يورش مى زند و هر دوى آنها را تارومار مى كند احتملا اصهب غير مسلمان است زيرا برخى از روايات او را با صفت ((علج )) كه معمولا وصف كفار است تعريف نموده است .

چنانكه بنظر مى رسد، مروانى ، كه در منابع درجه اول همچون كتاب غيبت نعمانى از او ياد شده است همان ابقع است و زمامدارى بعنوان رقيب سفيانى محسوب نمى گردد.
اما گرايش سياسى ابقع و اصهب ، از رواياتى كه آن دو را نكوهش نموده است بر مى آيد كه آنها مخالف و دشمن اسلام و طرفدار هواداران دشمنان اسلام و كفار مى باشند و از روايت بعدى استفاده مى شود كه اصهب هوادار روس (تركان ) مى باشد.
((وقتى آن كافر، اصهب قيام كند و اقامت در پايتخت يا مركز بر او دشوار شود طولى نمى كشد كه او كشته مى شود و آنگاه تركان فرمانرواى آن حكومت مى گردند.))(13)
چنانچه اين روايت صحيح باشد بواسطه ضعف ابقع كه طرفدار غرب است ، در اندك مدتى روس ها با نفوذ خود بر آنان چيره خواهند شد آنگاه غربى ها و يهوديان براى اعاده سلطه خويش بر ساير سرزمينها براى جنبش ‍ سفيانى هم پيمان خود برنامه ريزى مى كنند، كه بيان خواهيم كرد.

بنابراين ، معناى اختلاف و درگيرى دو گروه نظامى در سرزمين شام كه در روايات آمده است اختلاف دو زمامدار و نماينده روميان و تركها يعنى غربيها و روس هاست كه بين آنها درگيرى و رقابت شديدى بر سر زمامدارى منطقه بوجود مى آيد بگونه اى كه نيروهاى خود را بدآنجا گسيل داشته و منجر به جنگ مى شود. در همان روايت پيشين از امام باقر(عليه السلام) آمده است كه به جابر جعفى فرمود:
((پيوسته بر جاى خود باش و دست و پاى مجنبان تا علامتهايى را كه براى تو بيان مى كنم مشاهد كنى : اختلاف در بين خاندان فلان و پيدايش ندا كننده اى كه از آسمان پيام مى دهد و اين صدا از ناحيه دمشق شنيده مى شود و مژده ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) را مى دهد و فرو رفتن آبادى اى از شام كه آن را جابيه نامند و هواداران تركها روى آورده تا در جزيره فرود آيند و خوارج روم در رمله مستقر خواهند شد در آن سال در هر نقطه اى از زمين از ناحيه غرب اختلاف و درگيرى وجود دارد نخستين سرزمينى كه نابود مى شود شام است و ميان سه لشكر اصهب و ابقع و سفيانى اختلاف ايجاد مى شود.))

مراد از نزاع و اختلاف بين خاندان فلان ، چنانكه در مبحث حركت ظهور از آن آگاه خواهيد شد، اختلاف و كشمكش بين اعضاء خاندان حاكم بر حجاز قبل از ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشد.
و صدايى كه از ناحيه دمشق مى آيد همان پيام آسمانى است كه مردم تصور مى كنند از جانب شام يا غرب مى آيد. و يا اينكه براى مردم عراق اينگونه جلوه مى كند. زيرا گفتگوى آن حضرت (امام باقر)(عليه السلام) با جابر جعفى كوفى است و عبارت آن چنين است :
((آن صدا (پيام آسمانى ) از جانب دمشق به گوش مى رسد.))
نكته قابل ملاحظه در اين روايت آوردن عبارت ((برادران حاميان ترك )) و ((از دين برگشتگان رومى )) است كه تفسير تركان را به روس ها تاءييد مى كند.

در روايتى ديگر چنين آمده است:
((گروه شورش كننده اى از جانب تركان خروج مى كند و در پى آن فته روم رخ مى دهد..))(14)
كه خروج اين دسته از خوارج را از جانب تركان بيان كرده است .

خيلى روشن است كه هر كسى در روايات مربوط به كشمكش و نزاع بين ابقع و اصهب و بر سر به قدرت رسيدن در اين برهه و نيز بين آن دو و سفيانى و حضور نيروهاى مغربى و ايرانى در سرزمين شام مطالعه كند.. در مى يابد كه تمام اين حوادث ارتباط و پيوستگى محكمى با حركت ابرقدرتها و اختلافات آنها و حكام دست نشانده آنان و ايستادگى امت در برابر آنها دارد.
اينك به روايتى اشاره مى كنيم كه درباره سه گروه كه در شام با يكديگر اختلاف پيدا مى كنند وارد شده است كه آن گروهها عبارتند از: لشكريان حسنى و اموى و نيروهاى قيس . و سفيانى با آمدن خود آنها را شكست مى دهد، اين روايت در بحار از امام صادق (عليه السلام) چنين روايت شده است :
((اى سدير!: همواره در خانه باش ، همچون گليم فرش شده آن و آرامش گزين همچون شب و روز، پس همينكه سفيانى خروج كرد بسوى ما كوچ كن ولو با پاى پياده . گفتم : فدايت شوم آيا پيش از آن چيزى هست ؟ فرمود: بلى و با سه انگشت دست خود به شام اشاره نمود و فرمود: در شام سه درفش (لشكر) حسنى ، اموى و قيس جمع مى شوند در حاليكه با يكديگر اختلاف دارند، ناگاه سفيانى خروج مى كند و آنها را همچون كشتزار درو مى كند و من هرگز نظير اين را نديده ام .))

قبول اين روايت مشكل است ، زيرا با روايات زيادى كه گروههاى سه گانه را تعيين مى كند و آنها را مربوط به ابقع و اصهب و سفيانى مى داند در تعارض ‍ است بعلاوه مرحوم كلينى در كافى ج 8، ص 264 اين روايت را فقط تا ((ولو با پاى پياده )) نقل كرده است . و احتمال مى رود اين قسمت آخر اضافه و يا تفسيرى از بعضى راويان باشد كه با اصل روايت در آميخته است ... تا آخر.
و بر فرض صحت آن ، بايد درفش حسنى با حسينى اشتباه شده باشد كه همان درفش خراسانيان و ياوران درفش هاى سياه است و چنانكه سابقا گفتيم نيروهاى آنها با قواى مغربى در شام خواهند بود و درفش اموى همان درفش اصهب است و درفش قيس همان درفش ابقع كه تعدادى از روايات ارتباط او را با مصر بيان مى كند. بلكه برخى از آن روايات نشانگر اين است كه وى حركت خود را از مصر آغاز مى كند و يا اينكه از اهالى مصر و از قبيله قيس مى باشد.. همانگونه كه رواياتى وجود دارد كه خاطر نشان مى سازد، سفيانى بر مصر حكمرانى مى كند.. و الله العالم .

همچنين روايت ديگرى است كه مى گويد:
((مردى از بنى هاشم فرمانروائى مى كند و بنى اميه را بقتل مى رساند بگونه اى كه جز اندكى از آنها را باقى نمى گذارد و غير ايشان را نمى كشد، آنگاه مردى از بنى اميه خروج مى كند و در برابر هر مردى دو مرد را مى كشد به طورى كه جز زنان كسى را باقى نمى گذارد در اين هنگام حضرت مهدى (عليه السلام) ظهور مى كند.))(15)
اما اين روايت قلمرو حكومت اين مرد هاشمى را قبل از سفيانى است مشخص نمى سازد كه آيا حجاز است يا عراق .. و اگر روايات ، قلمرو حكومت را سرزمين شام مى داند بايد پيش از ابقع باشد، چرا كه روايات همداستانند بر اينكه سفيانى عليه وى و اصهب قيام مى كند و آن دو را بقتل مى رساند و احاديث آن دو را از دشمنان اهل بيت و شيعيان ايشان توصيف مى كند.


--------------------------------------------------------------------------------

(7) بحار، ج 52، ص 253.
(8) ابن حماد ص 76.
(9) نسخه خطى ابن حماد، ص 71.
(10) نسخه خطى ابن حماد.
(11) روايتى است كه راوى آن را از معصوم (عليه السلام) نقل كرده ، اما او را بدون واسطه درك نكرده و اگر بواسطه هم بوده فراموش كرده مثل اينكه بگويد پيامبر فرمود: چنين و چنان و يا بگويد از مردى و يا از بعضى اصحاب ما نقل شده است .
(12) بحار، 52، ص 212.
(13) الزام الناصب ، ج 2 ص 204.
(14) بحار، ج 52، ص 237.
(15) نسخه خطى ابن حماد ص 75.
آخرین ويرايش توسط 1 on mpo, ويرايش شده در 0.
Captain I
Captain I
پست: 1190
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶, ۱۱:۱۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1244 بار
سپاس‌های دریافتی: 9775 بار

Re: نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) و حوادث منطقه

پست توسط mpo »

26- جنبش سفيانى

سفيانى از شخصيتهاى بارز در نهضت حضرت مهدى (عليه السلام) است . او دشمن سرسخت و روياروى آن حضرت مى باشد، هر چند كه امام (عليه السلام) در حقيقت با نيروهاى كافرى كه از سفيانى پشتيبانى مى كنند ربروست ، چنانكه آشنا خواهيد شد.
روايات تصريح كرده است كه خروج سفيانى از وعده هاى حتمى خداوند است ، از امام زين العابدين (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
((امر قائم از سوى خداوند حتمى است و امر سفيانى نيز از جانب خداوند قطعى مى باشد و قائم ظهور نمى كند مگر پس از آمدن سفيانى ))(2)
روايات مربوط به سفيانى متواتر اجمالى است(3) و پاره اى از آنها متواتر لفظى است(4) و اينك ما شمه اى از چگونگى شخصيت و جنبش او را ذكر كرده سپس به ارائه اخبار آن بطور پيوسته ، آنطور كه روايات نقل كرده اند مى پردازيم .



27- بيوگرافى سفيانى


بين دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است ، چرا كه وى از تبار ابوسفيان بشمار مى آيد، همانگونه كه فرزند زن جگرخوار نيز مى باشد به علت نسبت وى با جده اش هند زن ابوسفيان كه در جنگ احد وقتى حمزه سيدالشهداء به شهادت رسيد هند كوشيد تا جگر حمزه را از فرط كينه بدندان بكشد.

از اميرمؤ منان على (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
((فرزند هند جگرخوار از وادى يابس (دره خشك ) خروج مى كند. او مردى است چهارشانه و بدقيافه ، داراى سرى بزرگ ، بر صورت او اثر آبله پيداست وقتى او را مى بينى پندارى كه يك چشم دارد، نامش ‍ عثمان و پدرش عيينه (عنبسه نسخه بدل ) او از فرزندان ابوسفيان است وارد سرزمين قرار و معين (با آرامش و آبى گوارا) مى شود و بر بالاى منبر آنجا قرار مى گيرد.))(5)

ميان شيعه معروف است كه او از اولاد عنبسه پسر ابوسفيان است و شايد از اين رو آن را عيينه دانسته اند كه كلمه عيينه در روايت با عنبسه اشتباه شده است . و در روايتى ديگر كه شيخ طوسى آن را روايت كرده است وى را از فرزندان عتبه پسر ابوسفيان ياد مى كند(6). و فرزندان ابوسفيان پنج نفرند: عتبه ، معاويه ، يزيد، عنبسه و حنظله .
ولى در يكى از نامه هاى اميرمؤ منان (عليه السلام ) به معاويه ، بطور صريح آمده است كه سفيانى از فرزندان معاويه است .

((اى معاويه ، مردى از فرزندان تو، بدخوى و ملعون و سبك مغز و ستمكار و واژگون دل و سختگير و عصبانى است . خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائى هاى او همچون سگ خون آشام اند. گوئيا من ، هم اينك او را مى بينم اگر مى خواستم او را نام مى بردم و توصيف مى كردم كه او پسرى چند ساله است ، لشكرى به سوى مدينه گسيل مى دارد. آنها وارد مدينه مى شوند و بيش از اندازه دست به كشتار و فحشاء مى زنند در اين حال مردى پاك و پرهيزكار از آنها فرار مى كند، كسى كه زمين را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است و من نام او را مى دانم و مى دانم كه در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چيست .))

از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
((او از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان است ))(7)
و ممكن است جدش عنبسه يا عتبه يا عيينه يا يزيد از نسل معاويه پسر ابوسفيان باشد كه در اين صورت اشتباه ، برطرف مى شود.
و مشهور نزد علماى سنت اين است كه نام وى عبدالله است و در نسخه خطى ابن حماد ص 74 نامش عبدالله پسر يزيد است و نيز در روايتى از منابع ما نام او عبدالله آمده است(8) ولى همچنانكه گفتيم ، مشهور اين است كه نام او عثمان است .



28- پليدى و سركشى سفيانى

راويان حديث ، در نفاق و بدسرشتى و دشمنى او با خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله وسلم و حضرت مهدى (عليه السلام ) اتفاق نظر دارند و رواياتى كه شيعه و سنى درباره شخصيت و كردار او نقل كرده اند يكسان يا تقريبا نزديك بهم است ، چنانكه از اين قبيل روايت شده است كه گفت :
((سفيانى بدترين فرمانرواست ، دانشمندان و اهل فضل را مى كشد و نابود مى سازد و از آنها براى رسيدن به مقاصد خود يارى مى خواهد هركس سر باز زند او را به قتل مى رساند.))(9)

و در جائى ديگر از ارطاة نقل شده است كه گفت :
((سفيانى در مدت شش ماه كسانى را كه نافرمانى وى كنند مى كشد و با اره آنها را سر مى برد و در ديگها مى پزد.))(10) و از ابن عباس ‍ روايت شده است كه گفت :
((سفيانى خروج مى كند و دست به كشتار مى زند حتى شكم زنان را مى درد و اطفال را در ديگهاى بزرگ مى جوشاند.))(11)

از امام باقر (عليه السلام ) روايت شد است كه فرمود:
((اگر سفيانى را مشاهده كنى ، در واقع پليدترين مردم را ديده اى . وى داراى رنگى بور و سرخ و كبود است ، هرگز سر به بندگى خدا فرو نياورده مكه و مدينه را نديده است مى گويد: پروردگارا انتقام من با آتش ‍ است .))(12)



29- فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى

روايات ، نشانگر اين معناست كه سفيانى فرهنگ و آموزش غربى دارد و چه بسا در همانجا نشو و نما كرده باشد. در كتاب غيبت طوسى از بشر بن غالب بصورت مرسل روايت شده است كه گفت :
((سفيانى در حاليكه رهبرى گروهى را بعهده دارد مانند شخص ‍ نصرانى صليب برگردن دارد و از سرزمين روميان روى مى آورد.))(13)

در روايت كلمه منتصر آمده اما در اصل بايد ((متنصر)) باشد، چنانكه در بحار ج 52 ص 217 آمده است ، يعنى ، مسلمان مسيحى شده . و جمله ((از سرزمين روميان مى آيد)) يعنى كسى كه از سرزمين روم (غرب ) به شام مى آيد و آنگاه دست به جنبش و قيام مى زند. و نيز نشانگر اين است كه او رهبرى سياسى غربى ها و يهوديان را بر عهده دارد و با حضرت مهدى (عليه السلام ) كه دشمن روم يعنى غربيهاست به نبرد مى پردازد و با تركان يا هواداران تركها كه بنظر ما روسها هستند وارد جنگ مى شود. و سفيانى پايتخت خود را در حوادث زمان ظهور و در پيشاپيش لشكركشى حضرت مهدى (عليه السلام ) از دمشق به رمله فلسطين منتقل مى سازد همانجائى كه طبق روايت ، شورشيان رومى در آنجا فرود مى آيند.

بلكه به طوريكه پيداست ، بعنوان خط مقدم دفاعى بنفع يهوديان و رومى ها وارد پيكار با حضرت مهدى (عليه السلام ) مى شود و روايات ، بطوريكه خواهيد دانست درباره شكست او كه به شكست يهوديان منتهى خواهد شد سخن مى گويد.
همچنين دليل ديگر برگرايش وى به غربى ها اين است كه پس از شكست و كشته شدن او باقيمانده نيروهايش به سوى غرب مى گريزند، آنگاه ياران امام مهدى (عليه السلام ) آنها را بازگردانده و بقتل مى رسانند.
از ابن خليل ازدى ، روايت شده است كه گفت : از ابوجعفر (امام باقر) (عليه السلام ) شنيدم كه درباره اين آيه شريفه ((وقتى آنان خشم و عذاب ما را احساس كنند از آن ديار مى گريزند فرار نكنيد و باز گرديد به سوى آنچه اسراف مى كرديد و خانه هايتان . شايد از شما سئوال شود.)) فرمود:

((وقتى قائم قيام كند و سپاهى بسوى بنى اميه به شام گسيل دارد آنان به سوى روم (غرب ) بگريزند روميان به آنها گويند ما شما را در سرزمين خود راه ندهيم مگر اينكه به آئين مسيحيت درآئيد، آنگاه صليب به گردن خود آويزند و روميان آنان را به سرزمين خود راه دهند وقتى ياران قائم (عليه السلام ) به قصد نبرد با روميان ، روياروى آنان فرود آيند، روميان از آنها درخواست امان و صلح كنند اما ياران قائم مى گويند: امان نمى دهيم تا آنكه افرادى را كه از ما نزد شماست به ما برگردانيد سپس روميان آنها را به ياران قائم (عليه السلام ) باز مى گردانند و اين است معنى فرموده خداوند: ((فرار نكنيد و بازگرديد به سوى آنچه اسراف مى كرديد و خانه هايتان شايد مورد سئوال واقع شويد)) سپس فرمود: او از آنها درباره گنجها سئوال مى كند. در حاليكه او بهتر از هر كس از آنها آگاه است آنها مى گويند واى برما كه سخت ستمكار بوديم پيوسته اين گفتار: حسرت آميز برزبانشان بود تا آن كه ما همه را طعمه شمشير مرگ و هلاكت ساختيم .))(14)

و معنى اين جمله كه ((هنگاميكه ياران قائم روياروى آنان قرار مى گيرند، آنها امان مى طلبند)) اين است كه ياران حضرت ، انبوه نيروهاى خود را در مقابل روميان گسيل داشته و آنان را تهديد مى كنند و مراد از بنى اميه در اين روايت ياران سفيانى است كه در ديگر روايات نيز بدان تصريح شده است . بنظر مى رسد كه آنها مشاوران و فرماندهان سپاه اويند كه داراى موقعيت سياسى عمده اى مى باشند از اين رو ماجراى آنان تا بدانجا كشيده مى شود كه ، حضرت مهدى (عليه السلام ) و يارانش روميان را، در صورت تسليم نكردن اين افراد، تهديد به كارزار مى نمايند.



30- تلاش سفيانى براى مذهبى جلوه دادن جنبش خود

با توجه به گسترش آئين اسلام و عظمت يافتن آن تا ظهور حضرت مهدى (عليه السلام ) و با توجه به اينكه جنبش سفيانى در برابر ياوران درفش هاى سياه و گسترش اسلام ، در حقيقت يك طرح غربى يهودى است ، پژوهشگرى كه روايات مربوط به سفيانى را بررسى نمايد، دليلها و نشانه هاى تلاش وى را براين معنى مى يابد از جمله آن خبرها عبارتى است كه در نسخه خطى ابن حماد ص 75 آمده است كه ((سفيانى در: اثر عبادت بسيار زردرنگ بنظر مى رسد)) از اين عبارت چنين برمى آيد كه او خود را به ظاهر متدين نشان مى دهد و البته اين حالت طبق روايت ديگرى تنها در آغاز امر او ديده مى شود.

گاهى به جمع بين حالت تدين و نصرانى بودن او در حاليكه صليب به گردن دارد و از سرزمين غرب مى آيد، اشكال مى شود، ولى ما آنچه را كه از حالتهاى سياستمداران مزدور غرب سراغ داريم اشكال را برطرف مى سازد، حتى برخى از آنها به گونه اى با مسيحيان زندگى مى كنند كه نمى توان بين آنها فرق گذارد، آنچنان به آنان نزديك مى گردند كه صليب زرين به ساعت و يا به گردن خود مى آويزند و به هنگام انجام مراسم در كليساهاى آنها حضور مى يابند.. تا آينكه او را به جهت تظاهر به نماز و ديانت ، فرمانرواى مسلمانان گردانند تا مسلمانان را با اين ترفند كه وى از خود آنهاست فريب دهد، بلكه عبارت روايت قبل كه ((اهل فضل و دانش ‍ را مى كشد و نابود مى سازد و براى نيل به مقاصد خود، از آنها يارى مى خواهد و هر كس سر باز زند او را به قتل مى رساند))(15) حاكى از اين است كه وى به شدت خواستار اين است كه به جنبش و حكومت خود رنگ اسلامى و شرعى بدهد.

از اين رو علماء را بر آن امر وارد مى سازد و شايد كلمه ((آنان را نابود مى سازد)) بجاى كلمه ((آنان را مى آزمايد)) اشتباه ذكر شده باشد.



31- كينه سفيانى نسبت به اهل بيت و شيعيان

كينه توزى ، از بارزترين ويژگيهاى سفيانى است كه روايات مربوط به او از آن ياد مى كند بلكه از آن روايات چنين برمى آيد كه نقش سياسى او ايجاد فتنه مذهبى در ميان مسلمانان و تحريك تسنن عليه شيعيان تحت شعار يارى اهل سنت است ... در حاليكه وى هوادار زمامداران كفر پيشه غربى و يهوديان و مزدور آنهاست ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
((ما و اولاد ابوسفيان دو خاندان هستيم كه بخاطر خدا با يكديگر دشمنى داريم .. ما گفتيم خداوند راست گفت و آنها گفتند خداوند دروغ گفت ... ابوسفيان به جنگ پيامبر برخاست و معاويه فرزند ابوسفيان به جنگ على بن ابى طالب رفت و يزيد پسر معاويه به نبرد با حسين بن على (عليه السلام ) پرداخت و سفيانى به مصاف حضرت قائم (عليه السلام ) برمى خيزد.))(16)

همچنين از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
((گويا من سفيانى (يا رفيق او) را مى بينم كه در زمينهاى سرسبز شما در كوفه اقامت گزيده و منادى اوندا مى دهد، هر كس سر يك تن از شيعيان على را بياورد هزار درهم پاداش اوست ، در اين هنگام همسايه بر همسايه حمله برده و مى گويد اين شخص از آنهاست ، گردن او را مى زند و هزار درهم جايزه مى گيرد، آگاه باشيد كه در آن روز، فرمانروائى شما بدست حرامزادگان خواهد بود ... و گويا هم اينك ((شخص نقابدار)) را مى بينم . پرسيدم : شخص نقابدار كيست ؟ فرمود: مردى است از شما كه به خواسته شما سخن مى گويد، نقاب مى پوشد، شما را گرد آورده و مى شناسد اما شما او را نمى شناسيد و مردان شما را يكايك با عيب جوئى بدنام مى كند، آگاه باشيد كه او جز زنازاده اى نيست .))(17)

البته ما در لبنان ، نمونه هايى از اين نقابدارها را كه از مزدوران يهود و فالانژها و ديگران هستند ديده ايم كه باهم به مناطق تحت نفوذ مسلمانان وارد شده و در حاليكه چهره هاى سياه خود را زير ماسكهاى سياه رنگ يا رنگهاى ديگر مخفى ساخته اند مؤ منان را شناسائى و به همدستان خود معرفى مى كنند و آنها مسلمانان انقلابى را محاصره و دستگير و زندانى مى كنند و يا به قتل مى رسانند و سفيانى از دست آموزان اين دشمنان است و نقابداران وى از نوع نقابداران اين گروه هستند.

روايت ديگرى نيز وجود دارد كه مى گويد:
((سواران سفيانى به جستجوى اهل خراسان مى آيند و شيعيان آل پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را در كوفه مى كشند، آنگاه اهل خراسان در جستجوى حضرت مهدى (عليه السلام ) بيرون مى آيند.))
و ما سياست سفيانى را در سرزمين شام ، با شيعيان در روايت مربوط به آغاز جنبش وى از ((وادى يابس )) (دره خشك ) بيان خواهيم كرد.


--------------------------------------------------------------------------------

(2) بحار ج 53 ص 182.
(3) تعريف متواتر اجمالى گذشت .
(4) تواتر لفظى در احكام شرع فراوان است مانند نماز واجب ، شماره ركعتهاى آن ، روزه و حج و مانند آن .
(5) بحار ج 52 ص 205.
(6) بحار 52 ص 213.
(7) نسخه خطى ابن حماد ص 75.
(8) بحار ج 52 ص 208.
(9) نسخه خطى ابن حماد ص 76.
(10) نسخه خطى ابن حماد ص 80.
(11) نسخه خطى ابن حماد ص 84.
(12) بحار ج 52 ص 354.
(13) غيبت طوسى ص 278.
(14) بحار ج 52 ص 377.
(15) نسخه خطى ابن حماد ص 76.
(16) بحار ج 52 ص 190.
(17) بحار ج 52 ص 215.
آخرین ويرايش توسط 1 on mpo, ويرايش شده در 0.
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”