اما اين دقيقا همان کاری است که صونا بابايی انجام داده است. او در 99 سالگی به آمريکا مهاجرت کرد و پس از شش سال اقامت در اين کشور اکنون به يکی از تازه ترين و سالخورده ترين شهروندان اين کشور بدل شده است.
خانم بابايی يکی از هفت هزار نفری بود که سه هفته پيش در روز 25 اکتبر طی چند مراسم در شهر پومونا واقع در ناحيه بزرگتر لس آنجلس سوگند شهروندی ياد کردند

وقتی خانم بابايی که تنها با کمک عصا راه می رود با موهای يکدست سفيد و چشمان درخشان در جايگاه خود نشست تا آماده مراسم شود يکی از مقام ها با صدای بلند اعلام کرد که "توجه بفرمائيد: ما يک بانوی 105 ساله داريم که هنوز راه می رود". جمعيت حاضر در سالن با شنيدن اين حرف از جا بلند شد و به کف زدن و هورا کشيدن پرداخت.
روز بعد از مراسم عکس خانم بابايی صفحه اول روزنامه لس آنجلس تايمز را مزين کرد. بسياری ديگر از رسانه های آمريکايی هم خبر شهروند شدن او را منعکس کردند.
خانم بابايی به لس آنجلس تايمز گفت: "آمريکا چتر بزرگی است که به خيلی ها فرصت می دهد زيرش پناه بگيرند. به خاطر خوش قلبی مردم آمريکا می خواهم جزوی از آنها باشم."
او نه تنها يکی از تازه ترين بلکه همچنين يکی از سالخورده ترين شهروندان آمريکاست. به گفته اداره خدمات شهروندی و مهاجرت آمريکا در ميان کسانی که شهروند اين کشور می شوند خانم بابايی از نظر سنی در جای چهارم قرار دارد.
يک مرد ارمنی 117 ساله پيرترين مهاجری بود که در سال 1997 در لس آنجلس تابعيت اين کشور را پذيرفت.
آنتوان بابايی، کوچکترين فرزند خانم بابايی که 57 سال دارد، می گويد که مادرش هنوز سوزن نخ می کند، قوه بينايی اش 20/20 است و گوش هايش هم خوب می شنود.
خانم بابايی اکنون با يکی از فرزندانش در دامنه رشته کوه های سن جاسينتو در شهر "پام دزرت" (Palm Desert) کاليفرنيا که از لحاظ جغرافيايی و طبيعی بی شباهت به زادگاهش نيست زندگی می کند.
او در سال 1901 در روستای کوهستانی قاراباغ در غرب درياچه اروميه متولد شد و در 12 سالگی ازدواج کرد.
حاصل اين ازدواج 10 فرزند است که اکثر آنها به آمريکای شمالی مهاجرت کرده اند. سابقه مهاجرت فرزندان خانم بابايی به اواسط دهه 60 ميلادی برمی گردد. او همچنين 13 نوه و شش نتيجه دارد.
مختار، همسر خانم بابايی در 103 سالگی پس از 84 سال زندگی مشترک فوت کرد. بزرگترين فرزند او، محمد، 11 سال قبل در سن 68 سالگی دار فانی را وداع گفت.
خانم بابايی که در حدود 70 سال پيش شناسنامه گرفته راز طول عمر خود را در هوا و غذای خوب می داند. با خنده می گويد آب و هوا و غذای سالم به علاوه يک خانواده خوب سلامتم را تضمين کرده است. به خصوص به انگور و ماست قاراباغ اشاره می کند.
اما پرس و جويی درباره خانواده اش نشان می دهد نقش وراثت در سلامت و طول عمر او کمرنگ نيست.
برادر بزرگ او 117 سال زندگی کرد و خواهر و برادر کوچکترش که به ترتيب 97 سال و 101 سال دارند هنوز در قيد حياتند. دو برادر ديگر او فوت کرده اند.
اما زندگی برای خانم بابايی خالی از مشقت نبوده است. چنانچه بسياری از ايرانيان تا پيش از فرا رسيدن عصر مدرن تجربه کرده اند ناامنی به خصوص در اثر درگيری های قبيله ای گريبانگير کشور بود.
او تعريف می کند که در کودکی برای گريز از قبايل متجاوز مجبور بوده است با خانواده اش در چاه های آب پنهان شود. سال هايی را به ياد می آورد که با خانواده شوهرش در قلعه ای موسوم به "سنگ کاظم" در کنار درياچه اروميه تحت محاصره کردها بود. شوهر خانم بابايی از سرداران کاظم خان بود.
اشتياق و علاقه ای که با آن خاطراتش را نقل می کند نشان می دهد نور زندگی تا چه حد در وجودش می تابد.
او در پاسخ به اين سوال که شگفت انگيزترين چيزی که در اين 105 سال ديده چه بوده است روزی را به ياد می آورد که در صفحه تلويزيون ها شاهد پا گذاشتن انسان بر کره ماه بود. با خنده ای زيرکانه تعريف می کند که آدم ها روی سطح ماه بند نمی شدند و با هر قدم به هوا می رفتند.
هرچند زندگی در آمريکا و در کنار فرزندانش را با آغوش باز پذيرفته اما از گذشته و ريشه هايش با حسرت ياد می کند.

او که به زبان آذری حرف می زند با افتخار می گويد که اسم پدرش حبيب و نام مادرش دلبر بود. اما وقتی از پدرش صحبت می کند به فارسی می گويد: "پدرم خيلی خوشگل بود." و البته اين زيبايی به او هم به ارث رسيده است.
در پاسخ به اين سوال که آيا هنوز به ديدار خانواده اش در قاراباغ می رود برای يک لحظه بغض گلويش را می گيرد و می گويد برادرش هنوز آنجا زندگی می کند و در سفرهای ايران به ديدارش می رود.
اما معلوم است که در آمريکا به او خوش می گذرد و می گويد که "من هم مال اينجا هستم و هم مال ايران." خانواده هم بی دريغ به او محبت می کنند. آنتوان، پسر خانم بابايی، در دقايقی که به ديدار او رفته ايم چندين بار روی مادر را می بوسد.
اکثر بچه ها، نوه ها و نتيجه هايش در آمريکای شمالی زندگی می کنند و دلبستگی به آنها بوده که او را در اين سن به اين سرزمين دوردست کشانده است.
اداره مهاجرت آمريکا خانم بابايی را به خاطر ملاحظات سنی از انجام آزمون تاريخ و زبان انگليسی معاف کرد.
او پس از ياد کردن سوگند شهروندی در پاسخ به سوال خبرنگاران که به عنوان شهروند جديد چه خواهد کرد گفت: "من حالا يک آمريکايی هستم. می خواهم رای بدهم."
منبع : بی بي سي