به بهانه کشتار درختان...
سال 1396است. گزارشي را که ميخوانيد از شهر تهران با كمترين امکانات و در وضعيتي دشوار تهيه شده است.
در پيام يكي از بينندگان «بازتاب» آمده است: از بالاي تنها تپه باقيمانده در حوالي منطقه عباسآباد سابق، دورنماي شهر به سختي قابل تشخيص است. بالا رفتن از اين تپهً نه چندان مرتفع با ماسک و تجهيزات ايمني، برايم کلي دشواري داشت؛ چشمانداز کنوني اين مکان براي کساني که اين منظره را در دوران جواني خود ديدهاند، بسيار تاًسفبار است؛ قدرت ديد به فاصلهاي در حدود سي متر محدود است، فضا آکنده از غباري خاکستري و تيره است که آسمان شهر را به حالت ابري مينمايد، چند درخت زخمي با شاخ و برگهايي که زير تودهاي از ذرات معلق عفن، به سختي نفس ميکشند، حجم وسيعي از خودروها که آرام آرام پهناي اتوبان را پشت سر ميگذراند، تنها تحرک قابل رويت است. حتي چمنهايي را که زماني سبز و زرد ميديديم، سوختهاند.
آرام آرام پايين ميآيم تا با وسيلهاي به نقطهاي ديگر بروم، اتومبيلي ميايستد و سوار ميشوم، حتي در داخل خودرو نيز به اجبار از ماسک استفاده ميشود، خروج افراد مسن بيمار و کودکان از مدتها پيش، ممنوع و خطرناک اعلام شده است؛ هرچند عدهاي که تمکن مالي داشتند از شهر خارج شدهاند.
در طول راه، هيچ عابر پيادهاي به چشم نميخورد و مغازهها در حالت نيمه تعطيلند، گويي شهر دچار طاعون شده است. به راستي كه اين فضاي مهگونه خاکستري، دلگير و رقتبار است.
ميدان هفتتير پياده و به سمت ايستگاه مترو روانه ميشوم. مقرر شده است که همه پرسنل راهنمايي رانندگي از ماسکهايي که ما شبيه آن را در زمان جنگ به کار ميبرديم، استفاده کنند. اتومبيلهاي وطني را به تجهيزات خاصي مجهز کردهاند تا مانع از نفوذ هواي بيرون به داخل شود؛ هواي مصرفي نيز ف_ * ل*_ ت ر ميشود. ساختمانهاي اطراف ميدان را ديگر نميتوان به درستي تشخيص داد، بيشتر نماها به رنگي تيره درآمدهاند و به تازگي دکلهايي حامل ف_ * ل*_ ت رهاي عظيم را در ميادين شهر نصب کردهاند.
هرچند تعدادي از ادارات و دواير دولتي يا خصوصي از شهر خارج شده است، جمعيت سي ميليوني تهران همچنان مبتلا به معضلات و ناهنجاريهاي گوناگون است و روز و هفتهاي نيست که از دورترين نقاط دنيا، متخصصان و مشاوراني براي حل مشکلات شهري دعوت نکنند. با وجود اين که حدود دو سالي است همه خودروها از سوخت پاک استفاده ميکنند و از افزايش خودرو نيز جلوگيري ميشود، گويي اين شهر را علاج و مرهمي نيست.
اوضاع بهداشتي، رواني مردم مناسب نبوده و بيماريهاي متنوع قلبي و ريوي آنان را تهديد ميکند، افسردگي، همچون خوره به جان مردم افتاده و در حال گسترش است. به ندرت ميتوان دوستان و آشنايان را در ميهمانيها ملاقات نمود و غالب مردم به اجبار، در خانهها هستند و اسباب تفريح و تفرجي به غير از تلويزيون يا کامپيوتر و ماهواره ندارند، آلودگي حتي بهره هوشي و سطح علمي مراکز دانشگاهي را نيز دچار آسيب کرده است. ديگر از املاک ميلياردي تهران خبري نيست و ارزش و اعتبار خود را از دست داده است، دولت به خانوادهها به صورت نوبتي يا قرعهکشي وام و تسهيلات مهاجرت و اسکان در شهرهاي ديگر ميدهد، همه مدارس و مؤسسات آموزشي تحت مراقبت مداوم و شديد حفاظتي هستند و براي تاًمين اين امر، هزينههاي کلاني از محل بودجه به مصرف رسيده است، اما تنها وسيله حمل و نقل نسبتا safe متروست که تمامي شهر را تحت پوشش دارد. ورودي مترو هنوز رنگ و لعابي دارد، مردم به سرعت وارد شده و حرکت ميکنند. اينجا تنها مکاني است که ميتواني براي لحظاتي ماسک و وسايل ايمني را به کناري بگذاري و نفسي تازه کني، اما ديري نميپايد که به مقصد ميرسي.
وارد ميدان توپخانه ميشوم و به سمت شمال حرکت ميکنم، ديگر از آن همه جنبوجوش سالهاي گذشته و خريد و فروش، خبري نيست. در کنار پيادهرو صحنهً دردآوري توجه من را به خود جلب ميکند؛ جواني بدون ماسک روي زمين نشسته و به سختي نفس ميکشد، اورژانس سريعا در محل حاضر ميشود و پس از چند پرسش، متوجه ميشوم ماسکي را که به صورت داشته معيوب بوده و او بيخبر از نيت فروشندهً خبيث، دچار چنين حادثهاي شده است. به هر حال، ختم به خير ميشود.
به راهم ادامه ميدهم، هرچند اين منطقه در zone حفاظتي است، شايد ارزش تهيه اين گزارش را داشته باشد. تقريبا همه مغازههاي اينجا نيز تعطيل است و فروشندگان از مدتها قبل، محصولات خود را در فروشگاههاي اينترنتي و با ارسال محمولههاي پستي به فروش ميرسانند. به ايستگاه بعدي مترو ميرسم و مسيرم را به سمت پارک ساعي تغيير ميدهم. در جريان حرکت، متناوباً از بلندگوها توصيههاي ايمني و حفاظتي پخش ميشود، پارک ساعي پياده ميشوم تا شايد تجديد خاطرهاي کنم. نماي ورودي پارک، چنان گذشته است، اما بدون گل و چمن. آن همه درخت و سروهاي زيبا، گويي در حال و هوايي زمستاني به سر ميبرند، رنگ دلنواز سروها به صورت سبز سياه تيرهاي درآمده، مثل اين که تمامي برگهاي سوزني آنها را عمدا با رنگ مشکي درآميختهاند، نه هياهويي و نه جنبوجوشي، هيچکس نيست. ديگر صداي فرياد شادي بچهها در منطقه بازي به گوش نميرسد، گلي براي بوييدن نمانده و عطر مرطوب خاک و چمن را اينجا کسي حس نخواهد کرد. غرق در افکار خودم شدم و به ياد مطلبي افتادم که در سال 85 در يوميهاي منتشر شده بود؛ «قطع چهار هزار اصله درخت در غرب تهران ... سه ميليون خودرو اضافه ... روزانه 1400 خودرو در تهران شمارهگذاري ميشود ... براي حل مشکل ترافيک، چارهاي جز قطع درختان و احداث اتوبان نداريم ... يک دهه بعد تهران شهر مخروبهاي خواهد بود ... شهرداري، منابع طبيعي، محيط زيست. به راستي چه کرديم، آن هم براي فروش خودرو و حملونقل از جايي به جاي ديگر؟
آيا واقعاً انديشهً توانمند آدمي و ذهن خلاق و مسئوليتپذيري در اين جا به کار آمده است؟
عجايبي از تهران سال 1396!
مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
عجايبي از تهران سال 1396!
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
-
- پست: 681
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ مهر ۱۳۸۵, ۱:۵۱ ب.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای دریافتی: 104 بار
- تماس: