مباني نقد ادبي و عيار نقد در ايران

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

ارسال پست
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 825
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۸۵, ۸:۴۵ ق.ظ
محل اقامت: pejman.daie@gmail.com
سپاس‌های دریافتی: 20 بار
تماس:

مباني نقد ادبي و عيار نقد در ايران

پست توسط pejman »

■ اپيزود اول:
بنده ديشب شعري سرودم بدين قرار:
«آن روي ديگرت
زشتي‌ هلاکت‌باري‌ست
اي نيم‌رخ ِ حيات‌بخش ِ ژانوس!»

● منتقد اولي:
اگر منظور شما از ژانوس، قمر ژانوس است بايد مي‌نوشتيد: «آن سوي» ديگرت نه آن روي ديگرت و اگر منظور اسطوره‌ي ديني است شما بي‌سواديد و چيزي در مورد آن نمي‌دانيد. پس بيخود زور نزنيد.
● منتقد دومي:
شعري بود بغايت مزخرف و بسي ملال‌آور كه چركين جامه‌اي از تفاخر ادبي بر آن پوشانده شده است.
● منتقد سومي:
تو اسم خودتو گذاشتي شاعر؟ تو بايد بري بوقلمون پرورش بدي. تو بايد بري غاز پرورش بدي. تو بايد بري گوسبند پرورش بدي. تو بايد بري...
● منتقد چهارمي:
اصلاً ژانوس نام يكي از پادشاهان رومي است و هيچ ربطي به اين شعر فطير ندارد.
● منتقد پنجمي:
تركيب نيم‌رخ حيات‌بخش بسيار ثقيل است. به جاي حيات‌بخش مي‌شد نوشت زندگي‌بخش كه تمام شعر واژگان پارسي داشته باشد.
● منتقد ششمي:
شعر زعيفي است مي‌باشد اما خوب است كه همين تور ادامه دهيد و سياه‌مشغ تمرين كنيد. شما هنوز جوان و خام و در آقاز راه هستيد. توسيه مي‌كنم اشعار شاعران پيشكسوت را بخونيد.
● منتقد هفتمي:
بار ديگر نيما در گور لرزيد. من نمي‌دانم چرا به شما اجازه مي‌دهند شعر بگوييد؟ كاش پروانه‌ي شعر به افراد مي‌دادند كه هر كسي بلند نشود شعر بگويد. آخر اين چه شعر مسخره‌اي است؟ ژانوس يعني چه؟ زشتي هلاكت‌بار و نيم‌رخ حيات‌بخش چه تركيب نامتجانسي است؟
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
■ اپيزود دوم:
ببخشيد حالا كه يادم آمد اين شعر از شاملو بود نه من!

● منتقد اولي:
بسيار بسيار زيبا بود. تعبير «آن روي ديگرت» چقدر استادانه بر پيشاني شعر خودنمايي مي‌كند.
● منتقد دومي:
شعري بود بسيار زيبا با آرايه‌هاي ادبي و استعارات و تشبيهات بي‌بديل.
● منتقد سومي:
اينجاست كه تفاوت استاد مشخص مي‌شود. شعر يعني اين. باقي شاعران هر چه گفته‌اند اباطيلي بيش نبوده است.
● منتقد چهارمي:
آن استعاره‌ي ژانوس كنايه از دين چقد زيبا به كار رفته با دو نيمه‌ي زشتي و زندگي.
● منتقد پنجمي:
به نظر من زيباترين بخش شعر آن نيم‌رخ حيات‌بخش است كه يك كنتراست بسيار زيبا با سطر قبل ايجاد كرده است.
● منتقد ششمي:
شعري عالي و بي‌نظير. يك شاهكار ادبيات پارسي و يك قطعه‌ي ادبي به تمام معنا كه بايد با آب طلا نوشت.
● منتقد هفتمي:
بار ديگر روح نيما شاد شد. شعر اين است و غير از اين شعر نيست.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
■ اپيزود سوم:
بله اين شعر هم از شاملوست:
«توپي دارم، قلقلي بودا
سرخ و سفيد و آبي بودا
مي‌زنم بر زمين، هوا رودا
نمي‌داني تا كجا ‌رودا»

● منتقد اولي:
اين ادبيات مردمي و فولكلوريك همواره مورد تحسين من بوده است. دست مريزاد استاد. حتي بهتر از شعر قبلي است.
● منتقد دومي:
آن بوداي قافيه‌ي شعر يكي از بديع‌ترين صنايع شعري است كه تاكنون نگاشته شده است.
● منتقد سومي:
زيباترين بخش شعر آن مصرع پاياني است كه كنايه از ناكجا و شهر آرزوهاست كه شاعر به خوبي در استعاره‌اي بي‌بديل آن را بازگو كرده است.
● منتقد چهارمي:
تركيب سه رنگ سرخ و سفيد و آبي نشان از توجه شاعر به ادبيات ليريك فرانسه و اشراف كامل او به ادبيات بين‌المللي دارد.
● منتقد پنجمي:
چقدر زيبا و لطيف احساسات كودك درون در اين شعر بازگو شده و از همان مطلع شعر به طرز هنرمندانه‌اي اين احساسات لطيف خودنمايي مي‌كند.
● منتقد ششمي:
آن نمي‌داني به نظر معناي لاادري مي‌دهد كه بسيار مناسب در بيت آخر به كار رفته است و كنايتي بر جهل انسان است.
● منتقد هفتمي:
مهارت شاعر در تركيب زمين و هوا در بيت سوم بي‌نظير است. دو عنصر باد و خاك و در بيت قبلي با رنگ‌هاي آب و آتش، به عناصر اربعه اشاره لطيفي نموده است.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
■ اپيزود چهارم:
من واقعاً معذرت مي‌خواهم. مثل اين كه كاغذهايم امشب جابجا شده. بله آن شعر توپ قلقلي از خود من بود!

● منتقد اولي:
اي درد بگيري با اين شعرت. سرمان را به درد آورد و خاطرمان را پرملال كرد.
● منتقد دومي:
گفتم اين شعر به شعر آدميزاد نمي‌ماند. سخافت و دنائت از ابيات نامعمور آن مي‌بارد.
● منتقد سومي:
اصلاً كي به تو گفته با يه شعر دبستاني شاعر ميشي؟ اين رطب و يابس‌ها چيه به هم بافتي؟ توپ قلقلي! هه!
● منتقد چهارمي:
ياوه‌سرايي‌هايي اين‌چنين آبروي ادبيات پارسي را به افلاك فنا داده است.
● منتقد پنجمي:
اصلاً اين شعر ناتوان از نظر عروض و قافيه اشكال كامل دارد و قابل اعتنا نيست.
● منتقد ششمي:
اي واي كه ادبيات پارسي به فنا رفت. اي واي كه بايد بر چنين بي‌حرمتي و گستاخي گريست. اي واي كه بايد چنين اشعار موهن و شاعران دون‌مايه را به زباله‌دان تاريخ ادبيات سپرد.
● منتقد اولي:
تو خجالت نمي‌كشي؟ تو شرم نمي‌كني؟ تو حيا نمي‌كني؟ تو غلط كردي اصلاً همچين معري گفتي. به اين هم مي‌گويند شعر؟

○ نتيجه:
«نقد» يعني من نوكر شمام نه نوكر بادمجان! اصلاً وقتي مشهور باشي گور باباي بادمجان هم كرده[External Link Removed for Guests]
Empty spaces - what are we living for?


از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”