قدم زدن در شهري كه خاطره ها را به سختي در خود جاي مي دهد آنقدرها آسان نيست نماد زدایی از شهری که بخاطر مسائل سیاسی و مذهبی بشدت مورد توجه است ظاهراً در دستور کار شهرداری قرار گرفته، گرچه در کشور ما نابود کردن یادبودهای گذشته امری ساده و روزمره است.
اخيراً ميدان ضد (پانزده خرداد )نيز تخريب شد. خيلي راحت كلمه تخريبرا بكار مي برم و احتمالاً شهردار خيلي راحتتردستور آنرا صادر كردندو يكي از خاطره انگيزترين ميادين مشهد در سكوتي سنگين نابود شد.
ناميدن اين ميدان به فلكه ضد به اين علت بوده است كه در سال هزار و سيصد و بيست كه ايران توسط قواي روس اشغال شد تيپ ضد يكي از لشگرهاي روس در اين ميدان اردو زده و اين ميدان مقر آنها شد. مونومان وسط ميدان شامل پنج ستون با ارتفاعات متفاوت است كه در سال پنجاه و پنج توسط رژيم گذشته نصب شد و توسط استاد «بوربور» كه بازار رضای مشهد را نیز طراحی كرده بود طراحی شده بود اين نماد در وسط دايره ميدان قرار داشت و متشكل از پنج ستون از بلند تا كوتاه بود كه در قسمت پاييني به صورت قوسي به هم مي رسیدند و از اطراف هم شيب داشتند و یکی از طراحیهای خلاقانه و سمبلیک این شهر به حساب میآمد.
(میدان در حال تخریب توسط بولدوزرها)
پنج ستون به عنوان پنج دهه افتخار حكومت پهلوي و هر ستون نشان يك دهه حكومت و ترقي مملكت بود . كوتاهترين ستون دهه اول و بلندترين آن نشان دهه پنجم حكومت و سرعت و ادامه داشتن پيشرفت و رشد بود .
گرچه اكثر مردم از تاريخچه و معناي ميدان بي اطلاع بودند, براي آنها اين ستونها نماد ماندگار شهرنشيني مدرن بود كه از خيابانهاي اطراف دیدهای متفاوتی را ایجاد می نمود و در واقع نشانی بود که به خوانایی شهر و یافتن موقعیت جغرافیایی می انجامید.
شهردار مشهد با اعلام این که این میدان نماد رژیم ستم شاهی بود گفت: "این نمادحاصل چند نمودار مربوط به ۵۰ سال سلطنت پهلوی بوده و ارزشی از نظر جامعه نداشته و بی معنی بوده است، حتی با توجه به اینکه در سال ۱۳۵۴ ساخته شده قدمت تاریخی هم نداشتهاست".
ولی نظر مردم چیز دیگری ست ،به اعتقاد برخي از مردم اين المان نماد آهوانی بود که امام رضا ضامن آنها شده بود، و برای برخی نماد پنج تن آل عبا و مهمتر از همه خاطره 30 ساله از یک شهر , خاطره ای جاوید از هویت یک شهر برای زائرین و ساکنان که فضای شهر را برای آنها آشنا می نمود.
بی شک ساکنین آن منطقه بخاطر می آورند بازیهای کودکانه خویش را،در اطراف آن میدان و تمام مراسمی که در آن نقطه برگزار شده بود.
اقعاً آیا هرچه که نام و شمایلش به نحوی با دوره های قبل آمیخته شده است باید از صفحات کتاب زندگی ما حذف شود؟ استاد مسعود بهنود در مقاله ای شیوا نوشته اند : در فرانسه که مهد لیبرال دموکراسی و دشمنی و مبارزه با مارکسیسم است. میدان و خیابانی وجود دارد با نام مارکس , و این برای این است که کودکان و نسل آینده ,همۀ تاریخ بشری را بشناسند چه قسمتهای خوب آنرا و چه قسمتهای بد آنرا.
و اما نماد میدان ضد با هزینه ای معادل100 میلیون تومان تخریب شد و قرار است به جای آن فضای سبز و آبنما ایجاد میشود!!
و البته شهرداری برای این عمل متهورانه که قسمت اعظم آن شبانه انجام گرفت و اجازه هرگونه اظهار نظر را از مردم , مسئولان و رسانه ها گرفت دلایل قانع کننده ای نداشت و قطعاً از بین بردن هویت سی ساله یک منطقه به هیچ وجه توجیه پذیر نیست و شهرداری میتوانست با این مبلغ که بابت تخریب این میدان خرج کرده بسیاری از پروژههای عمرانی نیمه تمام را تکمیل کند!
بعلاوه علت اصلی تخریب میدان بسته شدن دید مسافرانی بوده که از پایانه مسافربری عازم حرم بودند در حالیکه همه می دانند پایانه نسبت به حرم در ارتفاع بالاتری قرار دارد و شیب راسته منتهی به حرم عملاً این دید را فراهم می نمود.با این حال همین تصور اینکه حرم امام رضا دستاویز قلع یک بنای تاریخی و نمادین شهر شده است،مردم را آزرده می سازد.
(شیب مشهود راسته منتهی به حرم و دید از سمت ترمینال به حرم )
جالب است كه چندی پیش حداد عادل، رئیس مجلس در پاسخ به بازگرداندن شیرهای سر در مجلس قبلی به بهارستان، گفته است كه اگر مردم آن شیرها را نماد رژیم قبل ندانند، نصب مجدد آن مجسمهها بلامانع است!!!
به هر حال این روزها در محافل زمزمه تخریب میدان راه آهن مشهد هم که جزو نشانههای دوران پهلوی محسوب میشود، به گوش میرسد. برخی میگویند نگرشی در شهرداری حکم فرماست که مایل است هیچ گونه سمبلی در مشهد به جز حرم امام رضا وجود نداشته باشد
در این بین یک سوال مطرح می شود آیا اين نماد را نمي توانستیم به عنوان يك يادگار حفظ كنیم تا نسلها همواره نشانی مصور از شهر خویش را بخاطر آورند؟
الکساندر دوما در سفرنامه ایتالیا می گوید ایتالیا کشوری است کههیچ چیز در آن فراموش نمی شود و درست است که ما هم بگوئیمایران هم کشوری است که همه چیز در آن فراموش می شود.
و سخن بسیار است از تخریب شهر دیروز، باورهای امروز ، خاطرات فردا.
لحظه ای سکوت ، ودر انتها , تنها یک چیز باقی می ماند ؛ قدم زدن در شهری بی خاطره.




.بازم شهردار شهر من که بیخیال زیبایی شهر شده 

