......:::::: جن و ارواح ::::::......
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
ترجمه سوره جن
به نام خداوند بخشنده
بگو: به من وحى شده است كه جمعى از جن به سخنانم گوش فرادادهاند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجيبى شنيدهايم... (1)
كه به راه راست هدايت مىكند، پس ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرارنمىدهيم! (2)
و اينكه بلند است مقام باعظمت پروردگار ما، و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است! (3)
و اينكه سفيه ما (ابليس) درباره خداوند سخنان ناروا مىگفت! (4)
و اينكه ما گمان مىكرديم كه انس و جن هرگز بر خدا دروغ نمىبندند! (5)
و اينكه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مىشدند! (6)
و اينكه آنها گمان كردند -همانگونه كه شما گمان مىكرديد- كه خداوند هرگز كسى را (به نبوت )مبعوث نمىكند! (7)
و اينكه ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهاب يافتيم! (8)
و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مىنشستيم; اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مىيابد! (9)
و اينكه (با اين اوضاع) ما نمىدانيم آيا اراده شرى درباره اهل زمين شده يا پروردگارشان خواسته است آنان را هدايت كند؟! (10)
و اينكه در ميان ما، افرادى صالح و افرادى غير صالحند; و ما گروههاى متفاوتى هستيم! (11)
و اينكه ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم و نمىتوانيم از (پنجه قدرت) او بگريزيم! (12)
و اينكه ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم; و هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مىترسد و نه از ظلم! (13)
و اينكه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند; هر كس اسلام را اختيار كند راه راست را برگزيده است، (14)
و اما ظالمان آتشگيره و هيزم دوزخند! (15)
و اينكه اگر آنها ( جن و انس) در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مىكنيم! (16)
هدف اين است كه ما آنها را با اين نعمت فراوان بيازماييم; و هر كس از ياد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شديد و فزايندهاى گرفتار مىسازد! (17)
و اينكه مساجد از آن خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد! (18)
و اينكه هنگامى كه بنده خدا ( محمد (ص)) به عبادت برمىخاست و او را مىخواند، گروهى پيرامون او بشدت ازدحام مىكردند!» (19)
بگو: «من تنها پروردگارم را مىخوانم و هيچ كس را شريك او قرار نمىدهم!» (20)
بگو: «من مالك زيان و هدايتى براى شما نيستم!» (21)
بگو: «(اگر من نيز بر خلاف فرمانش رفتار كنم) هيچ كس مرا در برابر او حمايت نمىكند و پناهگاهى جز او نمىيابم; (22)
تنها وظيفه من ابلاغ از سوى خدا و رساندن رسالات اوست; و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مىمانند! (23)
(اين كار شكنى كفار همچنان ادامه مىيابد) تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببينند; آنگاه مىدانند چه كسى ياورش ضعيفتر و جمعيتش كمتر است! (24)
بگو: «من نمىدانم آنچه به شما وعده داده شده نزديك است يا پروردگارم زمانى براى آن قرارمىدهد؟! (25)
داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد، (26)
مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد... (27)
تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كردهاند; و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصار كرده است!» (28)
منبع : مرکز اطلاع رسانی شهیذ مرتضی آوینی
به نام خداوند بخشنده
بگو: به من وحى شده است كه جمعى از جن به سخنانم گوش فرادادهاند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجيبى شنيدهايم... (1)
كه به راه راست هدايت مىكند، پس ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرارنمىدهيم! (2)
و اينكه بلند است مقام باعظمت پروردگار ما، و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است! (3)
و اينكه سفيه ما (ابليس) درباره خداوند سخنان ناروا مىگفت! (4)
و اينكه ما گمان مىكرديم كه انس و جن هرگز بر خدا دروغ نمىبندند! (5)
و اينكه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مىشدند! (6)
و اينكه آنها گمان كردند -همانگونه كه شما گمان مىكرديد- كه خداوند هرگز كسى را (به نبوت )مبعوث نمىكند! (7)
و اينكه ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهاب يافتيم! (8)
و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مىنشستيم; اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مىيابد! (9)
و اينكه (با اين اوضاع) ما نمىدانيم آيا اراده شرى درباره اهل زمين شده يا پروردگارشان خواسته است آنان را هدايت كند؟! (10)
و اينكه در ميان ما، افرادى صالح و افرادى غير صالحند; و ما گروههاى متفاوتى هستيم! (11)
و اينكه ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم و نمىتوانيم از (پنجه قدرت) او بگريزيم! (12)
و اينكه ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم; و هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مىترسد و نه از ظلم! (13)
و اينكه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند; هر كس اسلام را اختيار كند راه راست را برگزيده است، (14)
و اما ظالمان آتشگيره و هيزم دوزخند! (15)
و اينكه اگر آنها ( جن و انس) در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مىكنيم! (16)
هدف اين است كه ما آنها را با اين نعمت فراوان بيازماييم; و هر كس از ياد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شديد و فزايندهاى گرفتار مىسازد! (17)
و اينكه مساجد از آن خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد! (18)
و اينكه هنگامى كه بنده خدا ( محمد (ص)) به عبادت برمىخاست و او را مىخواند، گروهى پيرامون او بشدت ازدحام مىكردند!» (19)
بگو: «من تنها پروردگارم را مىخوانم و هيچ كس را شريك او قرار نمىدهم!» (20)
بگو: «من مالك زيان و هدايتى براى شما نيستم!» (21)
بگو: «(اگر من نيز بر خلاف فرمانش رفتار كنم) هيچ كس مرا در برابر او حمايت نمىكند و پناهگاهى جز او نمىيابم; (22)
تنها وظيفه من ابلاغ از سوى خدا و رساندن رسالات اوست; و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مىمانند! (23)
(اين كار شكنى كفار همچنان ادامه مىيابد) تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببينند; آنگاه مىدانند چه كسى ياورش ضعيفتر و جمعيتش كمتر است! (24)
بگو: «من نمىدانم آنچه به شما وعده داده شده نزديك است يا پروردگارم زمانى براى آن قرارمىدهد؟! (25)
داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد، (26)
مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد... (27)
تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كردهاند; و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصار كرده است!» (28)
منبع : مرکز اطلاع رسانی شهیذ مرتضی آوینی

- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
اين مسجد مشهورترين و مسجد كهن مكه است. موقعيت آن در پايين كوه حجون به مت حرم، حدود پنجاه متر بعد از پل حجون و در حاشيه قبرستان حجون است. خيابان كوچكى است در كنار مسجد با نام«شارع مسجد الجن» كه هنوز تابلوى قديمى آن بر ديوار وجود دارد.
از نامهاى ديگر اين مسجد،«مسجد الحرس»است. به نقل ازرقى،اين نام از آن جهت است كه صاحب الحرس، كه در مكه گشت شبانه داشت، به اين محل مىآمد و در آنجا با عرفا- چهرههاى شناخته شده و برگزيده قبائل- و حراس ديگر،از شعب عامر و ثنية المدنيين، ديدار مىكرد.
بنا به نقل برخى از روايات، نامگذارى آن به مسجد جن به جهت رابطهاى است كه با سوره جن دارد. مىدانيم كه سوره جن يكى از سورههاى قرآن است. خداوند در اين سوره فرموده است: جنها آيات الهى را شنيده و به آنها ايمان آوردند. گويا اين آيات در محلى كه به نام مسجد جن شهرت دارد، نازل شده است. برخى ناميده شدن آن را به مسجد البيعه، به دليل بيعت جن با آن حضرت دانستهاند.
برخى روايات تاريخى به اين نكته اشاره كردهاند كه رسول خدا- ص - محل مسجد را براى عبد الله بن مسعود مشخص و معين فرمود.
از تاريخ بناى اين مسجد،اطلاعى در دست نيست،اما مىدانيم كه مسجد در قرن دوم و پس از آن، به همين نام سرپا بوده و مورخان در طول قرون مختلف از آن ياد كردهاند.
مسجد جن در ناحيه شمالى مسجد الحرام،اندكى پس از پل حجون، واقع شده است. در شرق مسجد، خيابان مسجد الحرام و در غرب آن، خيابان جن قرار دارد و مسجد تقريبا در محل تلاقى اين دو خيابان قرار گرفته است.
محل فعلى مسجد دقيقا در محل قبلى آن است و در بازسازى جديد، مساحت آن به ۶۰۰ متر مربع رسيده است. بناى مسجد محكم و منارهاى در ركن شمال شرقى آن قرار دارد

- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
فلاسفه مسلمين در شناخت
۱:ملاصدرا در مفاتيح الغيب می نويسد:بدان که جن از اجتناب به معنی پنهانی و پوشيدگی است...لذا ما فرشته و جن را نمی بينيم در حالی که شيطان و جن ما را آشکار می بينند و ما به آنها ايمان غير عيانی داري
۲:ابوعلی سينا در کتاب (حدود) خود می نويسد :جن حيوانی است هوائی،ناطق،دارای جسم و قدرت تشکل باشکال مختلفه.
۳:از فارابی پرسيدند: جن چيست؟گفت: جن موجوديست غير ناطق و برايش مرگ وجود ندارد.
۴:غزالی می گويد:ملائکه،جن و شيطان موجوداتی هستند قائم به نفس،مختلف الحقائق بين نوعهای خود)). يعنی به صورتهای مختلف جلوه می کند.
۵:ابن خرم در کتاب (الفصل) می نويسد:طائفه جن امتی هستند دارای عقل،فکر و تميز که به ايشان از طرف خدا وعده و وعيد نازل شده و آنها نيز پزيرفته اند،آميزش می کنند،اولادی از آنها بوجود می آيد و مرگ نيز آنها را در بر می گيرد و تمامی مسلمانان نيز بر اين نظر توافق و اجماع دارند. جنيان دارای اجسام لطيف،شفاف و هوائی هستند يعنی زندگی در هوا و زمين برای آنها امکان دارد زيرا عنصر آنها از آتش است. همچنانکه عنصر انسانه از خاک است.
۶:فخر رازی،در مباحث استعاذه گفته: همه توافق دارند که جن و شيطان دارای جسم کثيف يعنی قابل رويت مانند حيوانات و انسان نيستند. بلکه اجسامی هستند هوائی يعنی در هوا هم زندگی می کنند مثل انسانسنگين نيستند و بشکلهای گوناگون متشکل می شوند. دارای عقل و فهم و قدرت هستند کارهايطاقت فرسا را قادرتد انجام بدهند.
۷:ماوردی در کتاب (اعلام النبوه) گفته: جن موجودی دانا،ناطق و دارای تشخيص می باشد،آميزش و توليد مثل می کنند،و مانند انسانها می ميرند. اجسامشان از چشم پنهانست لکن وجود آنها از آثارشان فهميده می شود مگر خداوند توانائی ديدن آنها را به کسی عنايت کند.انسانها بوسيله کتب الهی و از قوه متخيله(که آثارش روشن است) آنها را می شناسند.
۸:قاشانی گفته:جن نفوس ارضيه با بدنهای لطيفه مرکب می شوند که حکمای فارس آن را (صور معلقه) گويند.زيرا آن نفوس با بدنهای لطيف تجسم پيدا می کنند به همين ملاحظه ملقب به ثقلين شده اند.
۹:فرا گفته:جن موجودی است مرکب و ممثل يعنی به مثالهای گوناگون می افتد،هم می تواند از انظار پنهان شود و هم می تواند قابل رويت گردد. بر خلاف اعتماد معتزله که گفته اند :جن موجود رقيق و لطيف است به همين جهت قابل رويت نمی باشد.
۱۰:شيخ الاسلام(ابن يتيمه) گفته است:هيچ يک از مذاهب مسلمين با يکديگر در وجود جن اختلاف ندارند،حتی جهود و کفار هم بر وجود جن معتقدند؛زيرا وجود جن در اخبار پياميران با تواتر معلوم و ثابت شده است. گروه خاص و عام همه بر وجود جن معترف و معتقد هستند و کسی انکار نکرده،جز گروه بسيار کمی از فلاسفه و انسانهای نادان و بی اطلاع.
۱۱:مسعودی گفته است:گروهی از جنها در ميان اعراب به هواتف معروفند يعنی وقتی که اعراب به بيابانهای لم يزرع و دور دست مسافرت می کردند آنها را جنيان از دور صدا می زدند لکن کسی صاحب صدا را نمی ديد گاه راهنمائی و گاه ايذائ و اذيت می کردند.
۱:ملاصدرا در مفاتيح الغيب می نويسد:بدان که جن از اجتناب به معنی پنهانی و پوشيدگی است...لذا ما فرشته و جن را نمی بينيم در حالی که شيطان و جن ما را آشکار می بينند و ما به آنها ايمان غير عيانی داري
۲:ابوعلی سينا در کتاب (حدود) خود می نويسد :جن حيوانی است هوائی،ناطق،دارای جسم و قدرت تشکل باشکال مختلفه.
۳:از فارابی پرسيدند: جن چيست؟گفت: جن موجوديست غير ناطق و برايش مرگ وجود ندارد.
۴:غزالی می گويد:ملائکه،جن و شيطان موجوداتی هستند قائم به نفس،مختلف الحقائق بين نوعهای خود)). يعنی به صورتهای مختلف جلوه می کند.
۵:ابن خرم در کتاب (الفصل) می نويسد:طائفه جن امتی هستند دارای عقل،فکر و تميز که به ايشان از طرف خدا وعده و وعيد نازل شده و آنها نيز پزيرفته اند،آميزش می کنند،اولادی از آنها بوجود می آيد و مرگ نيز آنها را در بر می گيرد و تمامی مسلمانان نيز بر اين نظر توافق و اجماع دارند. جنيان دارای اجسام لطيف،شفاف و هوائی هستند يعنی زندگی در هوا و زمين برای آنها امکان دارد زيرا عنصر آنها از آتش است. همچنانکه عنصر انسانه از خاک است.
۶:فخر رازی،در مباحث استعاذه گفته: همه توافق دارند که جن و شيطان دارای جسم کثيف يعنی قابل رويت مانند حيوانات و انسان نيستند. بلکه اجسامی هستند هوائی يعنی در هوا هم زندگی می کنند مثل انسانسنگين نيستند و بشکلهای گوناگون متشکل می شوند. دارای عقل و فهم و قدرت هستند کارهايطاقت فرسا را قادرتد انجام بدهند.
۷:ماوردی در کتاب (اعلام النبوه) گفته: جن موجودی دانا،ناطق و دارای تشخيص می باشد،آميزش و توليد مثل می کنند،و مانند انسانها می ميرند. اجسامشان از چشم پنهانست لکن وجود آنها از آثارشان فهميده می شود مگر خداوند توانائی ديدن آنها را به کسی عنايت کند.انسانها بوسيله کتب الهی و از قوه متخيله(که آثارش روشن است) آنها را می شناسند.
۸:قاشانی گفته:جن نفوس ارضيه با بدنهای لطيفه مرکب می شوند که حکمای فارس آن را (صور معلقه) گويند.زيرا آن نفوس با بدنهای لطيف تجسم پيدا می کنند به همين ملاحظه ملقب به ثقلين شده اند.
۹:فرا گفته:جن موجودی است مرکب و ممثل يعنی به مثالهای گوناگون می افتد،هم می تواند از انظار پنهان شود و هم می تواند قابل رويت گردد. بر خلاف اعتماد معتزله که گفته اند :جن موجود رقيق و لطيف است به همين جهت قابل رويت نمی باشد.
۱۰:شيخ الاسلام(ابن يتيمه) گفته است:هيچ يک از مذاهب مسلمين با يکديگر در وجود جن اختلاف ندارند،حتی جهود و کفار هم بر وجود جن معتقدند؛زيرا وجود جن در اخبار پياميران با تواتر معلوم و ثابت شده است. گروه خاص و عام همه بر وجود جن معترف و معتقد هستند و کسی انکار نکرده،جز گروه بسيار کمی از فلاسفه و انسانهای نادان و بی اطلاع.
۱۱:مسعودی گفته است:گروهی از جنها در ميان اعراب به هواتف معروفند يعنی وقتی که اعراب به بيابانهای لم يزرع و دور دست مسافرت می کردند آنها را جنيان از دور صدا می زدند لکن کسی صاحب صدا را نمی ديد گاه راهنمائی و گاه ايذائ و اذيت می کردند.

-
- پست: 3324
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴, ۲:۱۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 941 بار
- سپاسهای دریافتی: 1474 بار
- تماس:

- پست: 3047
- تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۹:۴۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 58 بار
- سپاسهای دریافتی: 384 بار
- تماس:
خواستگاري جن از انسان
حجه الاسلام آقا سيد محمد ابراهيم حسيني (صدر)نقل فرمودند که :من در سال1374 در روستاي کرزان از توابع تويسرکان منبر مي رفتم.روز تاسوعا بود. باميزبان خود اقاي محمود افشاري براي گردش به صحرا رفتيم .پدري با دوفرزندش را ديديم که لوبياي قرمز مي کاشتند.بعد از احوالپرسي سخن معجزه ائمه به ميان آمد.
آقاي کريمي داستان جالبي نقل کرد وگفت :يکي از بچه ها به نام عباس مرد متدين ودقيق در انجام تکاليف شرعي است که با مادر وهمسر خود زندگي مي کند.روزي از محل کار خود خارج شده به سوي منزل ميرود در بين راه صداي دختري به گوش ميرسد که ايشان را با نام صدا ميزند.وقتي که بر ميگردد دختري زيبا با قيافه بسيار دلفريبي را مشاهده ميکند آن دختر اظهار مي کند عباس من عاشق تو شدم و در خواست ازدواج با تو را دارم .عباس با شنيدن اين کلام در حالي که از اتهام مردم هراسان است که در کوچه با چنين دختري مشغول صحبت گرديده گفت : من همسر و مادري در تحت تکلف خود دارم و هيچ گونه توانايي اراده دو همسر ومادرم را ندارم .دختر اظهار ميکند که من از شما توقع مخارج وغيره را ندارم بلکه نيازهاي مادي شما را هم هرچه باشد برطرف خواهم کرد .
عباس مي گويد چون نمي خواستم در جايي که مردم متوجه بودند با او صحبت کنم تا مبادا آبرويم خدشه دار شود لذا بي اعتنايي کرده و به سوي منزل روانه شدم . وقتي به منزل رسيدم ديدم جلوتر از من آمده و در منزل نشسته است .گفتم: من تا به امروز اصلا تو را نديده ام تو چطور نديده عاشق من شده اي؟ گفت : من از طايفه جن هستم انسان نيستم ولي چکنم عاشق و دلباخته تو شده ام از تو تقاضاي ازدواج دارم و تمام زندگي ترا تضمين ميکنم که با خوشبختي زندگي کني .عباس ميگويد او هرچه اصرار مي کرد من مخالفت ميکردم تا اينکه گفت : عباس من ميروم تو تا فردا با مادر و همسرت مشورت کن.
در همين حال مادر وهمسرم نشسته بودند گفتند : گويا تو با کسي صحبت ميکني ما که غير از تو کسي را نمي بينيم من جريان را شرح دادم مادرم گفت : عباس جن زده نشده باشي؟ آن روز گذشت فردا من طبق معمول به دکان رفته مشغول کار شدم ودر وقت هميشگي به خانه بر گشتم وقتي که وارد شدم ديدم باز آن دختر نشسته و منتظر است . بعد از سلام و جواب گفت : عباس! با مادر وهمسرت مشورت کردي؟ گفتم: ديروز من به تو گفتم من نيازي به ازدواج دوم ندارم و خواهش ميکنم که دست از من بردار. او گفت : من در عشق تو بيقرارم و مي سوزم استدعا ميکنم با من ازدواج کني و همين طور اصرار ميکرد .
گفتم : خلاصم کن من ابدا به ازدواج دوم تن نخواهم داد باز ديدم رهايم نمي کند ناچار براي خلاصي خود سيلي محکمي به صورتش زدم . نگاه به من کرد وگفت: اگر من چنين سيلي به تو بزنم زنده نخواهي ماند .در همين حال وقتي از من مايوس شد يک سيلي به من زد .ديگر نفهميدم جريان چه شد وقتي مادر وهمسرم مي بينند من نقش زمين شدم مرا به پزشک مي رسانند . ولي چون کاملا لال شده بودم از معالجه من نا اميد مي شوند. عباس بعد از مدت مديدي با همين حال که قادر به سخن نبود زندگي ميکند تا اينکه روزي آرزو ميکند که به زيارت امام رضا (ع) نائل آيد و اين آرزو را با اشاره به نزديکان خود ميفهماند .
مادر وهمسر و برادري که در تهران زندگي ميکرد به همراه عباس به مشهد مقدس عازم ميشوند . يک هفته در مشهد ميمانند و هر روز به زيارت مشرف ميشوند تا اينکه روزي در منزل عباس امام رضا(ع) وامام زمان (عج) را در خواب ميبيند و شفاي کامل پيدا ميکند ..
آقاي کريمي داستان جالبي نقل کرد وگفت :يکي از بچه ها به نام عباس مرد متدين ودقيق در انجام تکاليف شرعي است که با مادر وهمسر خود زندگي مي کند.روزي از محل کار خود خارج شده به سوي منزل ميرود در بين راه صداي دختري به گوش ميرسد که ايشان را با نام صدا ميزند.وقتي که بر ميگردد دختري زيبا با قيافه بسيار دلفريبي را مشاهده ميکند آن دختر اظهار مي کند عباس من عاشق تو شدم و در خواست ازدواج با تو را دارم .عباس با شنيدن اين کلام در حالي که از اتهام مردم هراسان است که در کوچه با چنين دختري مشغول صحبت گرديده گفت : من همسر و مادري در تحت تکلف خود دارم و هيچ گونه توانايي اراده دو همسر ومادرم را ندارم .دختر اظهار ميکند که من از شما توقع مخارج وغيره را ندارم بلکه نيازهاي مادي شما را هم هرچه باشد برطرف خواهم کرد .
عباس مي گويد چون نمي خواستم در جايي که مردم متوجه بودند با او صحبت کنم تا مبادا آبرويم خدشه دار شود لذا بي اعتنايي کرده و به سوي منزل روانه شدم . وقتي به منزل رسيدم ديدم جلوتر از من آمده و در منزل نشسته است .گفتم: من تا به امروز اصلا تو را نديده ام تو چطور نديده عاشق من شده اي؟ گفت : من از طايفه جن هستم انسان نيستم ولي چکنم عاشق و دلباخته تو شده ام از تو تقاضاي ازدواج دارم و تمام زندگي ترا تضمين ميکنم که با خوشبختي زندگي کني .عباس ميگويد او هرچه اصرار مي کرد من مخالفت ميکردم تا اينکه گفت : عباس من ميروم تو تا فردا با مادر و همسرت مشورت کن.
در همين حال مادر وهمسرم نشسته بودند گفتند : گويا تو با کسي صحبت ميکني ما که غير از تو کسي را نمي بينيم من جريان را شرح دادم مادرم گفت : عباس جن زده نشده باشي؟ آن روز گذشت فردا من طبق معمول به دکان رفته مشغول کار شدم ودر وقت هميشگي به خانه بر گشتم وقتي که وارد شدم ديدم باز آن دختر نشسته و منتظر است . بعد از سلام و جواب گفت : عباس! با مادر وهمسرت مشورت کردي؟ گفتم: ديروز من به تو گفتم من نيازي به ازدواج دوم ندارم و خواهش ميکنم که دست از من بردار. او گفت : من در عشق تو بيقرارم و مي سوزم استدعا ميکنم با من ازدواج کني و همين طور اصرار ميکرد .
گفتم : خلاصم کن من ابدا به ازدواج دوم تن نخواهم داد باز ديدم رهايم نمي کند ناچار براي خلاصي خود سيلي محکمي به صورتش زدم . نگاه به من کرد وگفت: اگر من چنين سيلي به تو بزنم زنده نخواهي ماند .در همين حال وقتي از من مايوس شد يک سيلي به من زد .ديگر نفهميدم جريان چه شد وقتي مادر وهمسرم مي بينند من نقش زمين شدم مرا به پزشک مي رسانند . ولي چون کاملا لال شده بودم از معالجه من نا اميد مي شوند. عباس بعد از مدت مديدي با همين حال که قادر به سخن نبود زندگي ميکند تا اينکه روزي آرزو ميکند که به زيارت امام رضا (ع) نائل آيد و اين آرزو را با اشاره به نزديکان خود ميفهماند .
مادر وهمسر و برادري که در تهران زندگي ميکرد به همراه عباس به مشهد مقدس عازم ميشوند . يک هفته در مشهد ميمانند و هر روز به زيارت مشرف ميشوند تا اينکه روزي در منزل عباس امام رضا(ع) وامام زمان (عج) را در خواب ميبيند و شفاي کامل پيدا ميکند ..

- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:

- پست: 1790
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۵, ۳:۴۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 8 بار
- سپاسهای دریافتی: 258 بار




