ميدونستم
که تو قصد جون من رو کردي
نکنه ميخواهي فروشگاه رو هم از دستم در بياري؟ مشکوککککککککککککککک
1 چیزی رو خیلی وقته می خواستم بهت بگم . میدونم میگی برو بابا ولی من ....
من.... واقعا عاشق ....من واقعا عاشق تو ..... من واقعا عاشق توروبچه با خیارم !!!
از نظر علمي چون جن از آتش ساخته شده (منظور همون نور هست) و نور به خودي خود قابل روئيت نيست چون که از جنس ماده نيست بالفرض خورشيد از خودش نور منتشر ميکنه ايا شما ميتونيد نور اون رو در فضا ببينيد؟
تنها زماني ميشه ديد که به يک جسم مادي برخورد کنه دليل ديده شدن خورشيدم اينه که از جنس ماده هست
مثال ديگه امواج راديويي و مغناطيسي که از جنس ماده نيستند ميشه ديدشون؟
بنا بر اين جن هم قابل روئيت نيست
اينم بگم انسان خطرناکترين موجود روي زمين هست وشکي نيست که اشرف مخلوقات هست بالفرض همين بمب اتم
و در قرآن هم داریم که خداوند وقتی که انسان روآفرید فرمود فتابارک الله احسن الخالقین
البته غير از اينها موجوداتي هستن که در کرات ديگر زندگي ميکنن و گفته شده اونها از نظر علم خييلي جلوتر از انسانها هستند همون موجودات فضايي من خودم يه شب که آسمان رو تماشا ميکرد يک دسته جسم نوراني کنار هم رو که آرايش خاصي داشتن البته از دور به شکل ستاره بودن ديدم که از شمال به جنوب حرکت ميکردن سرعت تقريبا زيادي داشتن حسابي ترسيدم اومدم تو خونه
آن نورها ، نور هواپیما بوده !
من صد بار از آنها دیده ام. حتما" فکر کردی نور بشقاب پرنده هست ؟؟؟
اما این داستانی که safol تعریف کرد خیلی ترسناک بود !
یارو چه دلی داشته ، خود روح اومده بهش بالشت داده. این هنوز متوجه نشده !! نه یکدفعه ای می خواهی بیاید یک مشت و مال هم بهت بدهد که یکخورده خستگی از تنت در بره !!؟؟
يكي از مسائل بسيار جذاب قابل بررسي در مبحث موجودات ماوراؤالطبيعه ، ارتباط برقرار كردن با آنهاست . برقراري ارتباط با اين موجودات به طرق گوناگون و به دلايل متفاوتي ممكن است صورت گيرد. يكي از انواع ارتباطات ، تسخير جن است ، كه البته امري است ممكن و واقعي . بنابر مشاهدات عيني ، عده اي قادرند جن و حتي شيطان را به استخدام خويش درآورند، مانند مرتاضان و ساحران كه در بعضي از كشورهاي آسيايي مانند هند با نام «جوكيه » (هنديان طايفه اي از عابدان و عالمان را جوكيه مي نامند) معروفند و با رياضتهاي خاص ، كه اكثر آنها نيز غير شرعي است ، قادر به اين امر مي شوند و حتي افرادي ، بعضي از جنيان را براي مقاصد سودجويانه خود به كار برده و از آنها براي يافتن اموال مسروقه يا برخي امور پنهاني بهره مي گيرند. نوع ديگري از برقراري ارتباط كه از قديم الايام در جاي جاي دنيا و در بين اقوام مختلف مرسوم بوده ، روش جن گيري است ، كه معمولا براي انسانهايي كه مورد هجوم شيطان و يا يك جن شرير قرار مي گيرند و به اصطلاح جن زده مي شوند، مورد استفاده قرار مي گيرد. در چنين شرايطي جهت خارج كردن جن و شيطان از كالبد و وجود انسانهاي مبتلا عملياتي صورت
مي گيرد و به گفته شخص مبتلا و شاهدان ، در بسياري از مواقع نتيجه مثبت حاصل و شخص جن زده درمان شده است . حتي در كشور خودمان نيز افرادي وجود دارند با نام «مامازار» و يا «بابازار» كه با مراسم خاصي اقدام به اين كار مي كنند.
نوع ديگري از ارتباط، احضار ارواح مي باشد و همانطور كه گفتيم در واقع اين نوع ارتباط، تماس با جنيان است و در واقع جن با اختيار خود با اين مدعيان تماس مي گيرد و به واسطه تواناييهايش آنها را راهنمايي مي كند و گاهي با شيطنتهايي موجب فريب آنها نيز مي گردد. اما قرآن كريم راجع به تسخير جن و شيطان تنها از حضرت سليمان (ع) ياد مي كند، چنان كه آمده است :
«و برخي از شيطانها براي حضرت سليمان (ع) غواصي مي كردند و كارهاي ديگري جز اين انجام مي دادند و ما نگهبان آنها بوديم ». (سوره انبيا آيه ??) بنابراين آيه ، جن هايي كه در تسخير حضرت سليمان (ع) بودند، از نوع جن هاي شرير و بد بوده اند
نه از نوع صالحان و خوبان و بنا به روايات موجود، جن هاي صالح و خوب به اذن الهي از روي رضا و ميل در خدمت پيامبران و امامان و بزرگان در مي آيند. قسمتي از جنيان مانند باد در هوا پراكنده اند، ممكن است همه جا باشند و در بين انسانها رفت و آمد كنند و با آنان همزيستي مسالمت آميزي داشته باشند، چنان كه در پاره اي از مناطق معتقدند كه «اين موجودات در همه جا وجود دارند، ولي در دل شبها فعاليت آنها بيشتر شده و مجالس عروسي يا بزم خود را در حمامها، سردابها، مخروبه ها، گورستانها، زيرزمينها، آب انبارها و... برپا مي كنند، ولي در صحراها، كنار چشمه ها، زيردرختان بي خار هم وجود دارند و شبها در خانه ها به بازي و گشتن مشغولند و چه بسا بارها از روي رختخواب انسانهاي در حال خواب نيز عبور مي كنند». (روح هاي تسخير شده ، ص ) و يا در اقيانوس آرام جزيره اي است به نام «كارينا»، در آن جزيره در خانه هر يك از مردم تختخوابي مجلل است كه بهترين فرشها و پارچه ها را روي آن گسترده اند و عجيب آن است كه اهل منزل حق ندارند روي اين تختخواب بخوابند; چرا كه معتقدند ارواح به سراغ آنان مي روند و اين ارواح به چند ساعت خواب احتياج دارند و اين تختخواب هم
براي خفتن آنها در نظر گرفته شده و بانوي خانه موظف است هر روز صبح وسايل روي تختخواب را در معرض نور خورشيد قرار دهد و آماده استقبال از روحها شود. (اشباح و ارواح ) آيا واژه بسم الله موجب دوري جن مي شود پر واضح است كه «بسم االله » نه تنها در دفع و جلوگيري از شيطان (جن شرير و بد) مفيد است ، بلكه در رفع و دور كردن آن نيز مي تواند موثر واقع شود، چنان كه امام صادق (ع) از رسول گرامي اسلام (ص ) نقل مي كند كه فرمود: «هنگامي كه سفره غذا را
مي گسترانند چهارهزار فرشته بر دور آن جمع مي شوند، اگر بنده بسم الله گفت ، فرشتگان مي گويند: خدا بر شما و غذايتان بركت فرستد و به شيطان خطاب مي كنند كه بيرون رو اي فاسق ! تو را برايشان سلطنتي نيست و اگر بسم الله نگفت ، فرشتگان به شيطان مي گويند: بيا اي فاسق و با اينها غذا بخور». (كافي ، ج ?، ص ) علامه طباطبايي (ره ) مي فرمايد: «تقسيم آيه مباركه (بسم الله الرحمن الرحيم ) در مربعات به حروف ابجد براي جنيان و افراد مبتلا به جن مفيد است .
آنچه مسلم است ، اين است كه گفتن نام خدا مي تواند در دور كردن جني كه با خدا دشمن است موثر واقع شود، ولي در بسياري از اوقات اذيت و آزار جنيان به واسطه عملي است كه از سوي انسان به طور ناخودآگاه صورت گرفته و موجب خشم بسيار جن گرديده است و اين دليلي بر بي ايماني و بي اعتقادي جن به اين واژه نيست ، بنابراين ذكر آن نه تنها او را دور نخواهد ساخت ، بلكه عاصي خواهد كرد و البته جنيان بي آزار و صالح هم هرگز با واژه كريمه بسم الله دور نخواهند شد.
جن در اديان ديگر چگونه است
همه مذاهب الهي در جهت رشد و آگاهي انسان نسبت به نظام آفرينش شكل گرفته و به يك اندازه از روح الهي برخوردار گرديده اند. هر يك از پيامبران نيز در طول بشريت براي تكميل دين ديگري مبعوث شده و انسانها را به سوي كمال و هدايت رهبري كرده اند. بنابراين وقتي كاملترين و آخرين دين خدا موجودي با نام جن را مسجل مي دارد، خود مهمترين دليل براي حجت داشتن اين موجود در اديان ديگر است . آيه اي از سوره احقاف كاملا مبين اين موضوع است كه قبل از ظهور دين اسلام جنياني بوده اند كه يهودي و مسيحي بوده اند و بعد از استماع آيات خداوند به دين اسلام ايمان آوردند. جنيان گفتند: «اي قوم ما! ما كتابي شنيديم كه بعد از موسي نازل شده و كتابهاي پيشين را تصديق مي كند و به حق و راه راست هدايت مي نمايد». (سوره احقاف ) در انجيل آمده است : «آنان (جنيان ) با تو مي جنگند، ولي بر تو پيروز نمي شوند». (انجيل مقدس )در تورات و انجيل پيش از اين كه نامي از جن به ميان آيد، از شيطان و ابليس ياد شده و البته از آنجايي كه هيچ كدام از اين كتابها مرجع اصلي نمي باشد به مفاد آن نمي توان استناد كرد، در هر حال از آيه هاي قرآن كريم اين طور مستفاد مي گردد كه عيسي (ع) و موسي (ع) جنيان را باور داشته و آنها را به دين خود درآورده اند.
و اما جنيان در آيين زرتشت
در آيين زرتشت موجودات و مخلوقات جهان به دو دسته خير و شر تقسيم مي گردند; خيرات آنهايي هستند كه وجودشان براي نظام عالم لازم است و آفريده اهورامزدا هستند و شرات آنهايي را گويند كه موجب شر و زيانند و مخلوق اهريمن . در روايات دين زرتشتي نيز از جن با عنوان «جني » نام برده شده و آن را به صورت ماده ديوي كه در موقع آفرينش آسمانها
توسط اهورامزدا، با نعره هاي مكرر خود اهريمن خفته را بيدار و او را براي نبرد با اهورا مزدا تعليم داد، معرفي مي كند. قابل ذكر است كه جهان بيني اسلامي همانند زرتشت ، جهان و موجودات را به خير و شر تقسيم نمي نمايد و معتقد است كه همه چيز زيبا و به جا آفريده شده و همه چيز مخلوق ذات احديت است .
خرافات درباره جن
خرافه در هر قوم و ملتي جايگاه خاص خويش را داراست ، حتي امروزه كه اغلب حوادث و مسائل را مي توان از طريق علم و فلسفه ثابت كرد، ولي هنوز بشر به خرافه هاي پيشين خود پاي بند است . حال كه ما به واقعيت جن پي برديم ، به راحتي مي توانيم خرافه و افسانه را از واقعيت جدا سازيم ; به طور مثال گفته مي شود كه جن ها شبيه به انسان هستند
ولي با كالبدي كوتاهتر و پوشيده از موهاي زرد و ظريف كه شيار چشمان آنها عمودي است . البته اگر چه جنيان مي توانند به اشكال مختلفي ظاهر شوند، ولي هيبت واقعي آنان قابل ديدن نيست ، چون از جنس آتشند. و يا بسياري از اقوام ، آنان را موجوداتي ترسو مي دانند كه اسلحه سرد و يا شمشير موجب فرار آنها مي گردد، ولي مي دانيم كه ذات خلقت جن به صورتي نيست كه اسلحه سرد در آن نفوذ داشته باشد. و يا در بعضي از اقوام ، چه قبل از اسلام در طوايف عرب و چه امروزه در قبايل افريقايي اين موجود را پرستش كرده و همچون خدا عبادت مي كنند. دكتر ايزوتسو در اين باره مي نويسد: «علاوه بر آنچه به اصطلاح خدايان ناميده مي شد، در دوران جاهليت گونه هاي ديگري از موجودات فوق طبيعي مورد پرستش قرار داشت كه بر حسب جاها و قبايل مختلف از آنها مي ترسيدند و به درجات مختلف به تقديس و تكريم آنها مي پرداختند?(خدا و انسان در قرآن ، دكتر تشي هيكو ايزوتسو، ص ??) قابل ذكر است هم اكنون نيز عده اي هستند كه در بعضي از كشورها شيطان پرست هستند، و يا پيشينيان هر نوع ميكروب يا ويروسي را به عنوان شيطان قلمداد مي كردند و مريضي هاي ناشناخته را ناشي از نفوذ نفس شيطان مي دانستند، مثل بيماري سالك و يا آبله و اين دو علت داشت ; چرا كه هم از ديدگان پنهان بودند و هم سبب بيماريهاي گوناگون مي شدند(يعني به هر شكلي در مي آمدند)، ولي حال با علم به واقعيت جن مي دانيم كه ميكروب هيچ ارتباطي با جن ندارند; چرا كه ميكرب نمي تواند آن مخلوقي باشد كه بايد در مقابل خداوند جوابگو بوده و مورد مواخذه قرار گيرد.
و سخن آزاد
حال كه واقعيت جن را پذيرفته و او را كاملا شناخته ايم ، آيا حاضريد او را ببينيد? قطعا جوابها متفاوت خواهد بود و هر كسي بنا به روحيه خود به آن پاسخ خواهد داد. ولي از آنجايي كه آنها از چشم ما پنهانند ماهيت خير و شري آنها بر هيچ كس معلوم نخواهد بود و عقل سليم حكم مي كند كه هميشه آماده مواجهه با او باشيم . ايمان قلبي به پروردگار، ذكر نام خدا در انجام
هر كاري ، دوري جستن از اعمال و رفتار شيطاني و انجام احكام ديني (به خصوص انجام مستحبات و ترك مكروهات ) همچنين خواندن دعاهاي مخصوص (مانند دعاهاي هفدهم از صحيفه سجاديه ) مي تواند ما را تا اندازه اي از شر جنهاي
خبيث رهايي بخشد. ولي مهمتر از همه اين است كه ما با آگاهي و علم به وجودجن و خصايص و ويژگيهايش ، ديگر در مواجهه با او نمي هراسيم و اگر خوش شانس باشيم و جن خوبي را ملاقات كنيم ، حداقل ديوانه نخواهيم شد.
# مكان جنيان
از آنجايي كه نوع خلقت جنيان با انسانها و حيوانات متفاوت است، واضح است كه مكان زندگي آنها نيز متناسب با نوع خلقت آنها باشد، ولي آن مكانها كجاست. در بين عوام شايع است كه زيرزمينها، جاهاي تاريك و مرطوب مانند حمامها، چاهها و عمق جنگلها جايگاه جنيان است. اما بررسي ها حاكي از آن است كه قطعا آنها در جايي زندگي ميكنند كه از انسانها به دور باشند. در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده كه: «در وادي شقره (بياباني كه رنگ خاكش سرخ مايل به زرد است) نماز نخوان، زيرا در آن جا منازل جن است.» (وسائل الشيعه،) قابل ذكر است يكي از معروفترين مساجد مكه با نام «مسجد الجن» در غرب شهر مكه محل نزول جنيان در مكه است و مستحب است حاجيان در آن مسجد رفته و دو ركعت نماز به جا آورند.
توليد مثل جنيان
آنچه مسلم است اين است كه بنابر ذات وجودي جنيان آنها نيز مانند انسان داراي غريزه جنسي بوده و توالد و تناسل دارند و لازمه ادامه و بقاي نسلشان آميزش جنس مونث و مذكر است، اما اين سوال كه آيا آنها هم مانند انسانها و يا ساير جانداران با عمل لقاح
و تشكيل نطفه تولد مييابند، چيزي نيست كه از كلام خداوند بتوان استنباط كرد ولي ابن عربي در فتوحات گفته است: «تناسل بشر به القاي آب نطفه در رحم است و تناسل جن به القاي هوا در رحم اثني (جنس ماده) ميباشد». (جن و شيطان )
روايتي است از بخشي از وصيت حضرت رسول (ص) به اميرالمومنين (ع) كه فرمود: «اي علي، در شب اول، وسط و آخر ماه آميزش مكن و... همانا جنيان در اين سه شب به پيش زنان خويش (براي مقاربت) ميروند». (وسائل الشيعه، ) و در آيه اي براي وصف حوريان بهشتي آمده است: «حوريان بهشتي را قبل از شوهرانشان، نه آدمي و نه جن دست زده است». (سوره الرحمن، )
خواب جنيان
«الله خدايي است كه هيچ خدايي جز او نيست. زنده و پاينده است. نه خواب سبك او را در برمي گيرد و نه خواب سنگين». (سوره بقره، ) و از حضرت صادق (ع) روايت است كه ميفرمايند: «به غير از خداوند متعال همه خواب دارند، حتي فرشتگان». (ميزان الحكمه، ) . آنچه از اين مطالب ميتوان دريافت اين است كه به غير از ذات اقدس الهي همه موجودات داراي خواب هستند.
مرگ جنيان
جنيان نيز مانند هر جانداري همان طور كه داراي حيات هستند مرگ هم شامل حالشان ميشود. چنان كه در قرآن كريم آمده: «و بر آنها (خطا كاران) نيز همانند پيشينيانشان از جن و انس عذاب مقرر شد». (سوره فصلت، ) «به ميان امتهايي كه پيش از شما بوده اند، از جن و انس در آتش داخل شويد». (سوره اعراف،) از اين آيات چنين برمي آيد كه نه تنها آنها هم مانند
انسان مرگ دارند، بلكه مانند انسان از عقوبت خدا بر حذر نيستند.
تكاليف جنيان در مقابل ذات پروردگار
همان طور كه در مباحث قبل گفتيم، انسان فرشته و جن سه موجودي هستند كه بنابر مصلحت خداوندخلق شده اند و هدف از آفرينش آنها نيز عبادت پروردگار است. چنان كه در قرآن كريم آمده است: «جن و انس را جز براي پرستش خود نيافريده ام». (سوره ذاريات، ) ناصر خسرو نيز اين طور ميسرايد: داخل اندر دعوت او جن و انس تا قيامت امتش هر نوع و جنس جن نيز مانند انسان مختار است و حق انتخاب دارد و مانند ما در اجراي قوانين ديني مكلف است، چگونگي عبادت و اجراي احكام در ميان آنها، مشخص نيست ولي آنچه مسلم است، اين است كه پيامبراني كه براي هدايت مخلوق برگزيده شده اند، جنيان را نيز هدايتگرند. چنان كه علامه طباطبايي (ره) فرمودند: «اتفاقا در اين باره از خود جنيان هم سوال شده كه آيا پيغمبر شما از جنس خود شماست؟ در پاسخ گفته اند: «پيامبران ما انسانند و اينك ما به رسالت حضرت ختمي مرتب ايمان آورده ايم و او را آخرين پيامبر ميدانيم». (جن و شيطان) از بسياري از آيات، روايات و احاديث نيز اين طوراستنباط ميشود كه بعضي از جنيان كافر و بعضي مسلمانند و حتي قبل از ظهور اسلام برخي از آنها
يهودي بوده اند كه بعد از اسلام به پيشگاه حضرت محمد(ص) آمده و مسلمان شده اند، و براي آنها عقوبتي همانند عقوبت انسانها در نظر گرفته ميشود. در قرآن آمده است: «بعضي از ما مسلمانند و بعضي از حق دور و آنان كه اسلام آورده اند در جست
و جوي راه راست بوده اند، اما آنان كه از حق دورند هيزم جهنم خواهند بود و اگر بر طريق راست پايداري كنند، از آبي فراوان سيرابشان كنيم». (سوره جن، ) از آيه اين چنين برمي آيد كه جنها همانند انسان به گونه هاي مختلفند، بعضي كافر و بعضي فاسق و ظالم البته برخي نيز نيكوكار و صالح بوده و داراي عقايد مختلف و اديان مختلف هستند. در سوره احقاف آمده است كه: «حضرت رسول (ص) پس از آن كه از مكه به طايف رفت تا مردم را به سوي اسلام دعوت كند، كسي به دعوت او پاسخ مثبت نداد، در بازگشت به محلي رسيد كه آن را «وادي جن» ميگفتند، شب را در آنجا ماند و به تلاوت آيات الهي
مشغول شد، در آن هنگام گروهي از جنيان صداي صوت آن حضرت را شنيدند، پس از آن كه رسول اكرم (ص) از تلاوت فراغت يافت، جنيان به سوي قوم برگشتند و اين طور مشاهدات خود را بازگو كردند: «اي قوم، كتابي را شنيديم كه بعد از موسي نازل شده و تصديق كننده مطالب آن است و به حق و راستي هدايت ميكند». (سوره احقاف، آيه ?? و ??) و روايت است كه حتي برخي از جنيان از گروه شيعيان ميباشند از آن جمله روايتي است كه از ابوحمزه ثمالي نقل شده: «روزي جهت شرفيابي به
حضور امام باقر (ع) اجازه خواستم، گفتند كه عده اي خدمت آن حضرت هستند، لذا اندكي صبر كردم تا آنها خارج شوند. پس كساني خارج شدند كه آنها را نمي شناختم و غريب به نظرم آمدند. چون اجازه شرفيابي گرفتم، داخل شدم و به حضرت عرض كردم، فدايت شوم، الان زمان حكومت بني اميه است و شمشيرهاي آنها خونريز ميباشد. امام فرمود: اي اباحمزه! اينان گروهي از شيعيان، از طايفه «جن» بودند و آمده بودند تا از مسائل ديني خود سئوال كنند». (جن و شيطان، ص ??)
آيا فرشتگان و شياطين از تبار جنيانند؟
همان طور كه گفته شد بنا بر قرآن كريم سه موجود انسان، فرشته و جن داراي عقل و شعورند و بنا بر مصلحت خداوند در صحنه گيتي ظاهر شدند و نامي از شيطان به طور مستقل به ميان آورده نشده است. بنابراين شيطان يا بايد از جنس فرشته باشد و يا از
جنس جن. بهتر است باز از قرآن كريم مدد بگيريم: «آن گاه كه به فرشتگان گفتيم تا آدم را سجده كنيد، همه جز ابليس كه از جن بود و از فرمان پرودگارش سر برتافت سجده كردند». (سوره كهف،) همچنين خداوند در قرآن كريم فرشتگان را معصوم و مبرا از خطا و گناه دانسته: «فرشتگان هرگز نافرماني خدا را نمي كنند و همان كاري را ميكنند كه به آن مامور شده اند». (سوره تحريم، آيه ?) و بنا به روايتي از رسول خدا(ص): «فرشتگان از نور آفريده شده اند». بنابراين ابليس كه بزرگترين خطا را در درگاه
خداوند مرتكب شده هرگز نمي تواند از جنس فرشته باشد. (اگر چه با همه اين مستندات هنوز در بين علماي اسلامي در نوع خلقت ذاتي شيطان اختلاف نظر وجود دارد.)
ارواح شرير كدامند و چه تفاوتي با جن دارند؟
مطالعات بر روي آثار بشر بدوي از قبيل نقاشي ها و كنده كاريهاي غارها نشان ميدهد كه انسان از ابتداي آفرينش وجود موجوداتي غير از خود را در محيط پيرامونش حس كرده است. موجوداتي كه ترس، وحشت و حتي نوعي پرستش و كرنش را در
آنها ايجاد ميكرده است. پس از اختراع زبان و خط، هر قوم و قبيله اي نامي برآنان گذاردند و براي ارتباط يا دفع آنان آدابي را براي خود قائل شدند و اين آداب نسل به نسل تداوم يافت چنان كه امروز هنوز در افريقا رسومي با همان روش سنتي براي ارتباط با اين موجودات و يا دفع آنان صورت ميگيرد. به عنوان مثال در آيين مسيحيت، جن گيري يك سابقه ديرينه دارد كه اغلب كشيش ها اقدام به آن ميكنند و در واقع معتقدند كه شيطان در قالب جسم فردي رسوخ ميكند. البته تقريبا به غير از مسلمانان همگي اين موجودات را ارواح شرير مينامند و براي دفع شر آنان اعتقادات مخصوص به خود دارند. مثلا برخي از اروپاييان امروزي بر مبناي يك تفكرسنتي وقتي در خيابان راه ميروند دستهاي خود را تكان ميدهند تا از ارواح شرير دور بمانند و يا در روز معيني از سال مراسمي برپا ميكنند كه در آن عده اي بسيار از مردم لباسي شبيه به لباس اتاق عمل ميپوشند، بوقي در دست ميگيرند و در آن ميدمند. اما بنا بر اعتقادات مسلمانان تنها موجودات ماوراؤالطبيعه فرشته ها و جن ها هستند و روح انسان وقتي كاملا از بدن انسان خارج شود، نه تنها قدرتي ندارد بلكه انسان هم نمي تواند هيچ گونه تسلطي برآن داشته باشد، مگر به خواست خداوند.
در كتاب «ارتباط با ارواح» اين طور آمده: «تسلط ارواح عقب مانده بر انسانها را در اصطلاح عاميانه «جن زدگي» ميگويند كه در واقع به همان مفهوم افسون و تسخير است. ما استفاده از اين اصطلاحات را به دو علت صلاح نمي دانيم؛ اول اين كه، جن
واژه اي است مخصوص موجودات هوشمند كه برطبق روايتي عاميانه معمولا براي ايجاد شر خلق گشته اند، و همواره محكوم به بدي كردن ميباشند حال آنكه هيچ موجودي به خاطر بدي كردن آفريده نمي شود، مشيت پروردگار چنان است كه راه تكامل و
تعالي همواره به روي تمام موجودات هوشمند باز باشد. دوم اين كه اصطلاح «جن زدگي» غالبا بدين معني به كار ميرود كه جسم شخص جن زده را يك جن ديگر و يا روح متصرف شود. يعني در واقع دو نوع سكونت در قالب يك بدن و اين فقط يك نوع
استثناست نه يك تصرف يا دشمني و آزار، بدين جهت واژه جن زدگي به مفهوم عاميانه آن براي ما قابل قبول نيست».
آنچه از اين متون و بسياري از متون ديگر برمي آيد اين است كه واژه «جن» در فرهنگ هاي ديگر نيز وجود دارد ولي عموما آن را شيطان و يا ارواح شرير مينامند. در حالي كه ما مسلمانان معتقديم كه در ميان جنيان، جن صالح و نيكوكار نيز وجود دارد.
اسماعيل حسين زاده سرابي در كتاب «سيماي جن»اين طور مينويسد: «سالها پيش در مشهد مسئله احضار روح غوغايي عجيب به راه انداخته بود تا اين كه دو نفر از علماي معتبر مشهد خواستار شركت در آن مجلس شدند و پس از حضور، از نزديك جريان حركت ميز را مشاهده كردند. در جلسه ديگر يكي از آن دو درخواست كرد كه ميز (مقصود ميز مخصوص احضار روح است كه روي آن همه حرفها نوشته شده و جنها توسط اشاره اي ميز راتكان ميدهند تا روي حرف مورد نظر بايستد) را بگردانند، اين عالم چون داراي علوم و معنويت خاصي بود و راه مكالمه صحيح با موجودات نامرئي را بلد بود، گرداننده ميز را به اسمايي كه حضرت سليمان (ع) ميدانست و با آن اسما جنيان را مسخر كرده بود، قسم داده و پرسيده بود: شما روح انسان هستيد يا موجودي ديگر؟ و شروع به خواندن حروف الفبا كرده در نهايت اين جمله ها حاصل شد: من جن هستم». زمرديان نيز در كتاب «شيطان كيست» ميگويد: «مدتهاست (ارتباط گيرندگان با روح) با وسيله هاي گوناگون با جن تماس ميگيرند... البته جن خود را به آنها با نام روح يكي از افراد معرفي ميكند و آنها بر اين باورند كه با روح آدمي تماس گرفته اند، در حالي كه اغلب تماس آنها با جن و شيطان است.»
آيا جن علم غيب دارد
قابليت هاي موجود در جن كه ناشي از نوع خلقتش ميباشد (مانند پنهان بودن از چشم، طي مسافت كردن و غيره) اين تصور را در ذهن انسانها ايجاد ميكند كه اين موجودات از عالم غيب آگاهند. البته بسياري از ارتباط برقراركنندگان آگاهانه به قصد سوؤ
استفاده و فريب مردم و يا ناآگاهانه به اين باورها دامن زده اند، ولي حقيقت آن است كه تنها خداوند است كه آگاه به غيب ميباشد و لاغير، چنان چه ميفرمايد: «خداوند داناي غيب است و غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمي سازد، مگر بر آن پيامبري كه از اوخشنود باشد». و البته بسيار ديده شده در جريان همين احضار روح كه ما آن را احضار جن ميدانيم، جنيان توانسته اند پاسخ هاي درست و مناسبي را ارائه دهندكه آن را نبايد ناشي از علم غيب آنان دانست، زيرا جنها از آنجايي كه به راحتي ميتوانند طي طريق كنند، ميتوانند از همنوعان خود كه در جريان ماجرا قرار دارند پاسخ را جويان شده و به شخص رابط اطلاع دهند و يا از امكانات ديگري استفاده كنند كه ما از آن بي خبريم. به هر حال علم غيب چه براي انسان و چه براي جن منتفي است مگر براي عده اي خاص كه از طرف خداوند اين توانايي برايشان ممكن ميشود.
ترس از جن
آيا بايد از جنها ترسيد؟
براي در امان ماندن از آنها چه بايد كرد؟ ظرفيتها و عكس العملهاي انسانها در ارتباط با موجودات ناشناخته بسيار متفاوت و غيرقابل
پيش بيني است. بنابر اعتقاداتي كه سينه به سينه و نسل به نسل منتقل شده همواره جن ها موجوداتي آزاردهنده و موجب شر و فساد بوده اند، هرگاه بيماري لاعلاجي پيش آمده و يا اتفاق غيرقابل توجيهي روي داده به جن و شيطان نسبت داده شده است. موارد زيادي از بيماران روان پريش ديده شده اند كه بيماري خود را ناشي از ديدن اين موجودات ميدانند و از سوي اطرافيان جن زده لقب گرفته اند. مسلم است كه وحشت، ترس و اضطراب بيش از حد، موجب بسياري از اختلالات روحي و رواني خواهد شد. به راستي كدام انسان است كه در برخورد با اين موجودات بيم در دلش راه نيابد. ولي آيا ميتوان همه اين بيماريها را منسوب به جن و شياطين دانست؟ به طور حتم شما هم عارضه «آل زدگي» را به كرات از سالخوردگان شنيده ايد، عارضه اي كه مردم در ايام قديم و امروزه در برخي از روستاها و مناطق دورافتاده آن را باور داشته و معتقدند كه اين موجود جان زن زائو
و طفلش را به خطر مياندازد. (چنان كه چند سيخ پياز پوست كنده را در بالاي سرزائو ميگذاشتند تا آل و جن از بوي بد پياز فرار كرده و به زائو نزديك نشوند.) در حالي كه امروزه از طريق علمي ثابت شده است عامل بسياري از بيماري ها، ميكروب و موجودات
ميكروسكوپي بوده و وجود ميكروب و نفوذ آن در بدن ضعيف زائو و طفلش موجب بيماري ميشده و خاصيت ميكروب زدايي پياز عامل سلامت و محافظت بوده و نه بوي بد آن. و يا عوام بيماري بسياري از كساني كه به بيماري صرع گرفتارند را به
جن ها نسبت ميدهند. حال اين ها تا چه حد واقعيت دارد، سوالي است كه ميتوان با استناد بر اين آيه آن را پاسخ گفت:
«آنان كه ربا ميخورند، در قيامت چون كساني از قبر برمي خيزند كه به افسون شيطان ديوانه شده اند». (سوره جن،) نابراين بسياري از اعمال نادرست كه جنبه شيطاني دارند و در واقع در اثر نفوذ شيطان در روح انسان اعمال ميشوند موجب اختلالات روحي، رواني گشته و در واقع يك جنون شيطاني را در فرد ايجاد ميكنند.علامه طباطبايي (ره) ميگويد: «تشبيهي كه در اين آيه شده كه رباخوار را به كسي تشبيه كرده كه از طريق تماس با شيطان ديوانه شده، خالي از اين معنا نيست كه چنين چيزي (يعني ديوانه شدن) امري است ممكن، چون هر چند آيه شريفه دلالت ندارد كه همه ديوانگان در اثر «مس شيطان» ديوانه شده اند ولي اين قدر دلالت دارد كه بعضي از جنونها در اثر مس شيطان رخ ميدهد». (سوره بقره، آيه ) شايد بهترين راه براي در امان ماندن از آزار جنيان بالا بردن دانش و آگاهي نسبت به آنهاست؛ چرا كه جنيان نيز مانند انسان، خوب و بد دارند و از آنجايي كه در ميان انسانها زندگي ميكنند و تعدادشان نيز بسيار زيادتر از انسانهاست ديدار با آن ها براي هيچ كس غير ممكن نيست ولي چه بسا بسياري از اختلالات روحي، رواني كه به جسم هم آسيب جدي وارد ميسازد، ناشي از ديدار با يك جن خوب و
نيكوكار بوده و تنها ترس از ديدار با اين موجود، فرد را دچار عارضه ساخته و هيچ قصد و عمدي از سوي جنيان در كار نبوده است.
انتقال از جهان حیات به عوالم روحی معمولا به دو صورت انجام می گیرد
1-مرگ معمولی یا طبیعی
عده ای از افراد پس از آنکه به کسالتی دچار می شوند مدتی در بستر بیماری بسر می برند و از نیروی حیات جسمانی آنها بتدریج کاسته می شود و کلیه سیالات حیات بتدریج قدرت خود را از دست می دهند و وقتی که سیالت حیات از بین رفتند و از جسم جدا شدند سر انجام آن فرد فوت می کند
2-مرگ ناگهانی
این حالت از مرگ بر اثر ثانحه یا سقوط یا جنگ و یا دلایل ناگهانی دیگری در مدت زمان کوتاهی رخ می دهد و فردی جان خود را به سرعت از دست می دهد . در این صورت دگرگونی در تعغییر حالتهای روحی و جسمی بسیار سریع و ناگهانی برای وی به وجئد می آید که شناخت و درک چگونگی انتقال روح و تنپوش در این حالت به جهانهای روحی در زمان مرگ برای بشر مهم و ارزنده است
در یکی از جلسات روحی از روح حاضر در جلسه درباره چگونگی حالت و زمان مرگ سوال شد که وی در پاسخ چنین گفت
من در آخرین روزهای بیماری به بیمارستان منتقل شدم ودر یک اتاق چهار تخته بستری شدم و قرار بود صبح روز بعد از من آزمایشاتی به عمل بیاید.از آغاز غروب به من احساس بسیار شاد و خوبیدست داده بود و هر لحظه این احساس خوشی در وجود من بیشتر می شد به طوری که در اواخر شب حالت خلسه کاملی فرو رفته بودم.در نیمه های شب متوجه شدم که بدنم در رخوت و سستی خاصی فرو رفته است. در وهله نخست فکر کردم که به علت داروهای مختلف و یا محیط بیمارستان چنین حالتی به من دست داده ولی هر چه زمان می گذشت بدنم بیشتر کرخت و سنگین می شد به طوری که دیگر نمی توانستم پلک چشمهایم را باز کنم ضمن اینکه احساس لذت و آرامش زیادی در من بوجود آمده بود.حس می کردم پاهایم سرد شده گویی بدنم در داخل آب سردی فرو رفته و این سرما بتدریج تمامی بدنم را در بر گرفت با قدرتی زیاد تلاش کردم تا توانستم خود را از آن کوه یخ برهانم.در این حال خود را کاملا آزاد احساس کردم ولی جسمم چون تکه چوبی روی تخت بیمارستان ساکت و آرام افتاده بود . در تعجب بودم که چگونه تا کنون توانسته بودم با این جسم سنگین و سرد زندگی کنم.در آن وقت در چنان حالت خوب و آرامشی بسر می کردم که هرگز در تمام طول عمر خود به این گونه لذت و خوشی و احساسی دست نیافته بودم
در این زمان پرستار جهت دادن دارو به بیماران وارد اتاقشد و تا چشمش به صورت من افتاد متوحش شد و دیگران را صدا زد در این هنگام همه به تکاپو افتاده بودند و هر یک عملی انجام می داد که جسم مرا دوباره زنده کند ولی من از این کارهای بی نتیجه آنها نگران بودم زیرا تمایلی به زندگی با جسم مادی نداشتم . در همین کشمکش های روحی و جسمی بودم که صدای خنده بلنی دقت مرا جلب کرد و متوجه شدم پدر و مادر و برادر و خواهر و پسر خاله و ... وارد اتاق شدند.جوان نیرو مندی را دیدم که مرا بوسید تاکنون او را ندیده بودم و خود را به من معرفی کرد فهمیدم که امیر پسری است که در دو سالگی او را از دست داده بودم.آنان می خواستند مرا از بیمارستان خارجشده وهمراه آنها به عوالم روحی بروم من برای آخرین بار نگاه نفرت باری به جسم مادی خود انداختم وبا سرعت زیادی فاصله بین بیمارستان و منزل را پیمودم.زمانی که وارد خانه شدم همگی افراد خوانواده غیر از همسرم خوابیده بودند .خیلی کوشش کردم که حقیقت را به او بگویم ولی نتوانستم. همراهانم به من فهماندند که در حال حاضر نمی توانم با کسی از افراد خانواده تماس بر قرار کنم.لذا به همراه آنان منزل را ترک کرده و در مسیری حرکت کردم که برایم ناشناس بود . در راه خیلی ها را می دیدم که در رفت و آمد هستند و ارواح زیادی هم با ما همراه بودند تا اینکه به جایی رسیدیم که من هیچگونه آگاهی از از آن محل نداشتمکه پی از آن دانستم که در جهان سوم روحی یا بهشت و در طبقه سوم مکان دارم.مدتی به فراگیری علوم مختلف روحی والهی پرداختم و پی از آموزشهای بسیاربه سمت استاد نقاشی در همان جهان مشغول بکار شدم و به ارواح درس نقاشی روحی می دهم. برای بالا بردن سطح زندگیم می بایست کارهای مفید تری را نیز انجام دهم لذا جهت این منظور باید حفاظت یک نفر را در جهان های مادی به عهده می گرفتم و من روح نگهبان یکی از فرزندانم شدم و اکنون به نگهبانی و مراقبت از او بر مبنای سرنوشت مشغول هستم
سوال شد منظور شما از روح نگهبان چیست؟
وی گفت:
در عوالم روحی زمان و مکان برای ارواح مفهومی ندارد و ارواح در هر لحظه از زمان قادر خواهند بود میلیون ها کیلومتر راه را بپیمایند همان طوری که رشته های حیات در زمان زندگیبین جسم و روح افراد در ارتباط است رشته های حیات روحی هم بین من و فرزندم بر قرار است و .یعنی همان طوری که شب فردی در خواب است و روح وی از جسم فاصله بسیار زیادی دارد و در اثر کوچکترین حرکت و یا سر و صدا یا ارتعاش این رشته های روحی فورا به جسم باز می گردد و شخص از خواب بیدار می شود .درست همین حالت و با سرعت زیادتری بین من و روح فرزندم برقرار است و در اثر کوچکترین نیاز و یا خواستهایبا به ارتعاش در آمدن این رشته ها من که روح نگهبان وی هستم از ماجرا خبر دار می شوم و به سوی او خواهم شتافتیعنی با اولین فرکانس مغزی و روحی وی که انعکاس آن به رشته های پیوند روحی من اثر می گذارد خود رابه محلی که وی در آنجاست می رسانم
مجددا از روح حاضر سوال شد:
زمانی که شما به جهان روحی سفر کردید محیط برایتان چگونه بود؟
در پاسخ گفت:پس از مرگ به جهانی انتقال پیدا کردم درست محیطی مانند کره زمین را مشاهده کردم ولی بمراتب زیباتر و بهتر از آن بود.ساختمان و خیابان و درخت و گل و تمام زیبایی هایی را که در زمین می توان یافت در هر نقطهای از این جهان وجود دارد
از وی سوال شد:آیا زمانی که وارد جهان سوم شدی پی شیده بودی یعنی لباس به تن داشتی؟
او جواب داد بلی مدت ها با همان لباس زمان حیات زندگی می کردم ولی پس از تسلط بر عقل آنها را با لباس مورد علاقه ام تعویض کردم و لباس تازه ای به تن کردم
از روح سوال شد :
از گریه و زاری زن و فرزندانت پس از مرگ چه احساسی داشتی؟
در این باره گفت:از این کار لذت نمی بردم بسیار هم ناراحت می شدم.خیلی کوشش کردم که در خواب و یا بیداری به افراد خانواده ام بفهمانم که اشتباه می کنند چون وضع من در جهان روحی خیلی بهتر از زندگی در زمان مادی است ولی موفق نشدمو مدت های زیادی از گریه و زاری خانواده ام افسرده و ناراحت بودم .این مطلب باید به افراد نسل بشر گفته شود که انجام کلیه این اعمال گریه و زاری ها و دلسوزی ها را می بایست به خاطر آینده خود پس از مردن داشته باشند و روح فرد سالمی که زندگی پاکی داشته نیاز به گریه و غم و اندوه ندارد تا ارواح بتوانند با اجرای آخرین مراسم زندگی مادی در جلساتی که برای یادبود آنان تشکیل شده و همگان حظور دارند شرکت داشته باشند در غیر این صورت ارواح در مراسم خانوادگی شرکت نمی کنند.
جهت بیان حالت و چگونگی زیستن در جهان سوم روحی , در مرحله نخست می بایست یک بررسی سطحی درباره نحوه و خواست زندگی افراد کره زمین بنمائیم , چون کسی که در صحراهای سوزان زندگی می کند , بهشت را محلی با آب های خنک و گوارا و صاف و درختانی پر سایه و سبزه و پر میوه تصور می کند , و کسی که در قطب زندگی می نماید , بهشت را محلی با گرمای مطبوع و آفتابی درخشان تصور می کند که می تواند در تمام مدت عمر در آنجا حمام آفتاب بگیرد . به همین منوال , هر فردی از بهشت تصوری متناسب با محیط زندگی خویش دارد و وجود آن را در ذهن خود مجسم می نماید.
ارواح در تماس های روحی در مورد نحوه زیستن , طرز کار کردن و معیشت , نحوه تهیه غذا , خوردن و آشامیدن , لباس پوشیدن , مسکن و ... اطلاعات زیادی را از جهان سوم در اختیار اشخاص گذاشته اند.
در مباحث و نوشته های قبلی , در مورد قدرت های ذاتی افراد , مطالبی بیان گردید . یکی از این قدرتها یا انرژی های نهان , قدرت اکتوپلاسمی آنها است که از طرف خداوند متعال به بشر عطا گردیده است . این عنصر روحی در کلیه افراد به نسبت های متفاوتی وجود دارد و این نیرو , ساده ترین عنصری است که قابل استفاده به وسیله ارواح در مواقع تاثیر گذاری عقل بر ماده می باشد . در اثر تاثیرگذاری عقل بر ماده , تطابق فرکانس های امواج , بسیار با اهمیت است , زیرا در صورتی که فرکانس های موج عقل به طور کامل بر ماده انطباق یابد , عقل خواهد توامست ماده را به هر شکلی که بخواهد تبدیل کند یا تغییراتی در آن بوجود آورد و حتی آن ماده را جابجا نماید.
در عوالم اثیری , امواج کاملا منطبق بر ارتعاشات عقل است و در چنین شرایطی ارواح می توانند با تاثیر گذاری بر محیط خود به کلیه خواست و نیازشان دست یابند. تاثیرگذاری و تاثیرپذیری عقل از ماده و ماده از عقل , به نسبت تکامل و رشد عقلی ارواح افزایش می یابد و هرچه روحی در طبقه بالاتر جهان های روحی قرار گرفته باشد , به همان نسبت هم می تواند بر محیط خود تاثیرات عالی تر و مهمتری بگذارد . ارواح با استفاده از همین قدرت عقلی است که می توانند برای زندگی خود , بناهایی را به نسبت تعالی روحی خویش خلق کنند و یا در اثر عدم نیاز آن بناها را به اثیر عالم تبدیل نمایند.
اکثر ارواح در مواقع تماس اظهار می دارند که در عوالم روحی زندگی آسوده و آرامی دارند , منزل دلخواه را بنا به سلیقه و قدرت عقلی خود ساخته اند . در بین آنها بعضی ارواح هم یافت می شوند(البته در طبقات پائین تر ) که اظهار می نمایند , منزل باب میل و دلخواه خود ندارند و در حسرت منزلی آرام می باشند. ارواح منازل خود و محیط اطراف آن را با استفاده از قدرت عقل بر ماده اثیری برپا می کنند و به نحو دلخواه و در حد تکامل و مقدورات عقلی خویش آن را به شکل زیبائی زینت می دهند. پس از ساختن بنا , اطراف و باغچه های منزل را با زیبا ترین گل های دلخواه که هرگز پژمرده نمی شوند و درختان میوه مورد علاقه خود که همیشه بر شاخه هایشان میوه و گل دارند , زینت می دهند.
این ساختمان ها طوری ساخته می شوند که عطر گل ها در فضای آن استشمام می شود و هرچه درجه تعالی ارواح بالاتر می رود , در ساختن خانه و تزئین آن , ظرافت های بیشتری بکار برده می شود . ساختن بنا ها , همراه با مشکلاتی شبیه آنچه در زمین است نمی باشد , بلکه هر زمان که روحی تصمیم بگیرد ساختمانی بسازد, کافی است شکل و ترکیب ساختمان را , در ذهن خود طراحی کند , آنگاه اراده بر ساختن آن در نقطه مورد نظرش بنماید , سپس خواست ذهنی وی در همانجا و به همان شکل به وجود می آید و ساختمان در مدت بسیار کوتاهی قابل استفاده می گردد. تزئینات داخلی ساختمان هم به همین کیفیت توسط روح و در زمان بسیار کوتاه و مطابق با سلیقه او تکمیل و تزئین می شود.
وقتی روحی از طبقه ای به طبقه ای دیگر ارتقاء می یابد , او با نیروی عقل خود می تواند تمام آنخانه و وسائل و تزئیناتی را که ساخته بود , مجددا به اثیر همان طبقه تبدیل نماید و در طبقه جدیدی که انتقال یافته است , با استفاده از اثیر آن طبقه , خانه ای نو و بهتر برای خود بنا کند.
در جهان سوم روحی , ساختمان ها دارای شکل و ابعاد و رنگ های گوناگونی هستند . این گوناگونی ها فقط در این جهان وجود دارند و در سایر جهان ها به چشم نمی خورند و در این مورد ارواح دلائل آن را بشرح زیر بیان می نمایند.
1- ارواحی که پس از تحمل مرارت و سختی های فراوان , از جهان اول و یا دوم به طبقه اول جهان سوم می رسند , به داشتن هر نوع محل زیستی قناعت می نمایند , زیرا در جهان های قبلی , از استقلال معیشت و آرامشی برخوردار نبوده اند . این ارواح در حد تکامل و فکر و عقل خود مبادرت به ساختن منازلی محقر می کنند و از این که توانسته اند به سطح جهان سوم دست یابند , از خدای خود سپاسگذارند و احساس آرامش بسیار خوبی می نمایند.
2- ارواحی که پس از مرگ جسم مادی زمینی , وارد بهشت می شوند و دارای تکامل عقلی مطلق نیستند , در آنها هنوز اثرات ماده دوستی و ماده گرائی و وابستگی های منتسب به ماده وجود دارد , لذا به همین دلیل هم در آنجا سعی می کنند منزل بهتری از دیگران داشته باشند و این عمل آنها یکی از دلائل متنوع بودن شکل و رنگ ساختمان ها در بهشت است.
3- ارواح تا زمانی که ثقل مادی خود را به طور کامل از دست ندهند , به طریقی به تجمل پرستی گرایش دارند , ولی از زمانی که خود را به جهان چهارم می رسانند , از آن پس دگرگونی و تغییر ناگهانی عجیبی در کردار و رفتار آنها به وجود می آید و از آن پس , به فکر تجمل و زیبا سازی و امور ظاهری بر نمی آیند , بلکه نمام فکر و ذکرشان متوجه کسب قدرت و انرژی بیشتری برای رسیدن به قدرت اصلی , یعنی جهان هفتم روحی می شود , لذا این ارواح مترقی , سعی می کنند هرچه زودتر هر نوع ثقل و سنگینی ای را که از تعلقات مادی دارند , از خود دور سازند تا هرچه بیشتر بتوانند سبک شوند و قابل صعود به مراحل بالاتر خلقت گردند.
منازلی را که ارواح در جهان های روحی می سازند , دارای اختلافات زیادی با جهان های مادی است , فرضا در آنها مکان های مانند آشپزخانه و نهارخوری و توالت و ... دیده نمی شود.
نحوه غذا خوردن و بهره گیری از مواد خوراکی , در عوالم روحی , به گونه ای که بشر زنده از آن استفاده می کند , نیست , چون ارواح به هنگام نیاز به غذاهای گوناگون , از مزه و طعم و بوی اثیری آن غذا در حد نیاز استفاده می کنند و غذا را به صورت موادی حجیم نمی خورند . مثلا سیبی را از درخت می چینند و در دهان می جوند و می بلعند , ولی چیزی وارد معده آنها نمی شود , بلکع سیب جویده شده , مجددا وارد اثیر جهان سوم می شود.
در بعضی ساختمان ها یک اتاق یا قسمتی از ساختمان را ؛ به محل عبادت اختصاص می دهند که ارواح برای عبادت و نیایش در آنجا با خدای خویش راز و نیاز می نمایند . در جهان های دیگر عموما چنین محلی مشاهده نمی شود . وقتی که در مورد وجود این اطاق در برخی از ساختمان های روحی از ارواح سئوال می شود , آنها اظهار می دارند , هدف از نیایش به درگاه خداوند این است که
اولا : از لطف و مرحمت و نعمت های خداوندی سپاسگذاری نمائیم .
ثانیا: خداوند به آنها سعادتی بیشتر عنایت فرماید تا بتوانند هرچه زودتر تکامل روحی را در همان جهان ادامه دهند و از بهشت پائین نجات پیدا کرده و به بهشت علیا یا به جهان چهارم روحی که به مراتب جذابتر از بهشت است قدم بگذارند.
ارواح تا رسیدن به طبقه نهم جهان سوم , از آینده خود بی اطلاع هستند و همیشه از این حقیقت نگرانند که مبادا به دلایلی , جهت تکامل , مجددا به یکی از جهان های ماده انتقال یابند.
منازل ارواح معمولا از یکدیگر فاصله دارند و در اطراف ساختمان , محوطه بازی که باغچه های پر از گل , درختان میوه , جویهای آب جاری , استخر و آب نما و وسائل تفریحی و سرگرمی اختصاص یافته , دیده می شود . میز و صندلی و نیمکت هائی را در کنار جوی های آب در زیر درختان میوه یا کنار استخر گذاشته اند که ارواح اغلب با یاران موافق در آنجا به استراحت و گفتگو می پردازند.
ارواح در بهشت معمولا به صورت اجتماعی زندگی می کنند و شهر های فراوانی هم در طبقات مختلف جهان سوم وجود دارند . در اغلب این شهر ها ساختمان های بلند و سر به فلک کشیده ای وجود دارند که اکثر این محل ها , جهت رفع احتیاجات و تبادل اطلاعات و معلومات عوالم روحی بکار گرفته می شوند . ارواح تمام مایحتاج خود را از مغازه های فراوان و مختلف تهیه می کنند و بهای آن را به صورت بذل محبت می پردازند . این عمل برای فروشنده کالا امتیاز زیادی ببار می آورد و جمع شدن این امتیازات باعث ترقی آنها به طبقات بالاتر می گردد.
زندگی در شهر ها به صورت عشیره های متجانس روحی است , یعنی کلیه ارواحی که از نظر عقلی تقریبا در یک سطح قرار دارند , در محل هایی مانند یک شهر یا شهرک , گرد هم جمع می شوند . در تمام شهرها مراکزی جهت تحصیل علوم مختلف وجود دارد . بیشتر علومی که در این مراکز تدریس می شوند , مربوط به علوم الهی , سماوات , کائنات , وجود خداوند یا عقل کل عالم هستی است . ارواح آنچه را که از تدریس استاد در می یابند , در عقل خود جای می دهند , زیرا در آنها مراکز ناخودآگاهی وجود ندارد که باعث فراموشی بعضی مطالب از ضمیر آگاه آنها شود و در ضمیر ناخودآگاه جای گیرد.
ارواح اکثرا ساختمان های مسکونی خود را یک طبقه بنا می کنند و در عوالم روحی , وسیله نقلیه برای رفت و آمد وجود ندارد , زیرا در آنجا نقل و انتقال احتیاج به زمان و مکان و وسیله بخصوصی نیست و هرگاه ارواح تصمیم بگیرند از محلی به محلی دیگر بروند , با استفاده از امواج اثیری , در یک لحظه خود را در محل جدید خواهند یافت.
ارواح خستگی ناپذیرند و احتیاج به استراحت و خوابیدن ندارند , ولی دوست دارند پس از مراجعت از مشاغل یا تحصیلات خود , در محلی خاص , تجدید قوا کرده و سیاله های روحی خویش را تقویت بنمایند و نیازهای شخصی خود را بر طرف سازند.
از نظز تغذیه , غذاهایی را که ارواح در منازل خود تهیه می کنند , مانند غذای زمینی ها نیست , زیرا در عالم روحی فقط جهت لذت بردن است نه برای کسب انرژی و رشد جسمی . ارواح غذای خود را از اثیر عالم و از طریق تاثیر عقل بر ماده سریعا تهیه می کنند. در زمان تهیه غذا ارواح ابتدا غذای خود را در ذهن خویش مجسم می کنند , سپس توسط عقل آنها را به وجود می آورند . بدین جهت هر غذایی را می توانند بدون محدودیت و به حد وفور میل کنند( لذت بردن از غذا از خواستن آن غذا شروع و پس از دیدن , بوئیدن , جویدن و بلعیدن خاتمه می یابد).
منظور از کار و کوشش در جهان های روحی , کسب امتیاز برای تعالی و تکامل است , وگرنه ارواح برای امرار معاش , نیازی به کار کردن ندارند . کار و کوشش در عوالم روحی باعث می گردد تا عقل آنها در حین کار و رویاروئی با مشکلات آن , فضیلت و تعالی بیشتری پیدا کند . همچنین جهد در دستیابی به علم بیشتر و بالا بردن شناخت , یکی دیگر از عواملی است که تکامل روحی را تسریع می نماید. یکی از این آموزش ها که مشابه آن در زمین خیلی کم به چشم می خورد , نحوه گسترش نیروی عقلانی و چگونگی دست یافتن به عقل کملتر می باشد . این آموزش در موسسات عالی و توسط استادان مخصوص تعلیم داده می شود. یکی دیگر از مراکز آموزشی مهم جهان سوم روحی , محلی است که آموزش و نگهداری و پرورش کودکان را بر عهده دارد , چون این ارواح , پس از فراغت از تحصیل , به مرکز نگهداری و پرورش کودکان اعزام می گردند و در آنجا خدمت می کنند , در این محل ها معمولا دو گروه از اطفال نگهداری می شوند.
1- کودکانی که از زمان انعقاد نطفه تا رسیدن به سن رشد عقلی فوت کرده اند.
2- کودکانی که در جهان سوم روحی متولد می شوند.
یکی دیگر از مراکز آموزشی مهمی که در جهان سوم روحی وجود دارد موسسات تدریس علوم روح درمانی است , زیرا بسیاری از ارواح پس از انتقال به جهان روحی , بیماری های روحی و روانی زمان حیات زمینی را هم با خود به جهان اثیری می برند . مثلا فرد دیوانه , تا مدت ها همان حالت زمینی قبل از مرگ خود را در عالم اثیری دارا می باشد , تا اینکه کم کم و به کمک روح درمان های عوالم روحی , به عقل قبل از دیوانه شدن دست یابد و بعدا مداوا گردد. اگر در عوالم روحی , فرد دیوانه ای فوری به عقل آید و به صورت عاقلی تبدیل شود , این دگرگونی سریع , مسلما او را به نوعی دیگر از دیوانگی می کشاند , چون فردی که مدتها و یک عمر دیوانه بوده است فورا نمی تواند تغییر حالت روحی دهد و به حالت عادی بازگردد.
یکی دیگر از مشاغل عمده ای که در جهان سوم روحی وجود دارد , روح نگهبان یا همان فرشته نگهبان شدن جهت نسل افراد بشر است و ارواح نگهبان در این شغل , فقط مسئولیت حفظ و نگهداری افراد بشر را , طبق دستورات صادره از عوالم روحی , از سوانح و خطرات و اتفاقاتی که جزو سرنوشت آن افراد است, بعهده دارند و تا زمان فرارسیدن مرگ , اجازه نمی دهند که اتفاقات روزگار و ناملایمات و ... آنها را از پای در آورد و در صورتی که این ارواح بتوانند به وظایف خود به طور کامل بپردازند , پس از اندکی صاحب امتیازاتی از سوی نیروهای الهی می شوند و در جهان های روحی به طبقات بالاتری صعود می نمایند.