زندگي كلاغ سياه خط خطي

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 441
تاریخ عضویت: شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۵, ۳:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: essi8689@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 28 بار
سپاس‌های دریافتی: 188 بار
تماس:

زندگي كلاغ سياه خط خطي

پست توسط essi10 »

خواهشاً اين مطلب رو بخونيد و بعد از خوندش احساستون رو بيان كنيد
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کلاغه دلش گرفته بود، کلاغ سياه پاپتی پريد روی شاخه درخت گفت : غار و غار از يه جايی صدا اومد که : زهر مار.
بغض کلاغه ترکيد يه قطره اشک از روی گونه هاش چکيد قطره اشک لابه لای پرای سياه گم شد و رفت يه تيکه سنگ از تو حياط يه خونه اومد و اومد نشست رو سينه کلاغ قلب کلاغ ترکيد کلاغ افتاد رو زمين
يه صدا اومد: اون کلاغ زشتو ببين ..
کلاغه چشاش تار شده بود همه جا ها رو سياه ميديد عين خودش زشت و سياه و خط خطی کلاغ مُرد...
کسی نفهميد که کلاغ دلش خيلی گرفته بود آخه شب قبل يه گربه ناز و ملوس بچه هاشو گرفته بود کلاغ هم دلی داشت همدم و همدلی داشت کلاغ هم عاشق بود کلاغ سياه پاپتی زشت و سياه و خط خطی واسه خودش کسی
بود کی از دل کلاغ با خبر بود ؟ کی حالشو می فهميد حيف کلاغ پاپتی با رنگ زشت و خط خطی...
راستی مگه ما آدما از دل هم خبر داريم ؟ما آدمای رنگارنگ زشت و قشنگ رد ميشيم از کنار هم سلام و عليک حالت چطوره اصغری ؟ حرفای بيخود ميزنيم خنده هامون شيشه ايه درد دلامون الکی، عاشقيمون دروغکی، ما لای دودا گم شديم تصويرامون خياليه، هرچی که داره مغزمون، شکلکای سئواليه دل چيه ؟ يک تيکه خون پر از : نرو , پيشم بمون ...
دلم ميخواست کلاغ بودم همون کلاغ پاپتی زشت و سياه و خط خطی پر ميزدم تو آسمون کسی نمی گفت که : بمون می پريدم رو يه درخت گريه می کردم : غار و غار پشت سرش يه زهر مار حداقل اين فحشه که راستکی بود
اينجوری هيچکسی دلش واسم الکی نمی سوخت کسی برام لباس پادشاه توی قصه ها رو نمی دوخت نه عاشق کسی بودم ، نه کسی عاشقم بود کلاغ تنهايی بودم، گمشده تو شهر دود اشک کلاغ و هيچکسی نمی تونه ببينه حال دلش ؟! عجب ..مگه حالی واسش ميمونه؟ دلم ميخواست کلاغ بودم تا که يه روز،
زخم يه سنگ راستکی، که درد اون بهتره از زخم زبون آدما دلم رو با تموم اين نگفته هاش بترکونه
کسی دلش واسه کلاغ زنده که نمی سوزه کسی دلش واسه کلاغ مرده هم ,نمی سوزه...
صبح سحر يه رفتگر کلاغه رو انداخت لابه لای آشغالا کلاغ با دلش پريد تو قصه ها
دلش نگو , يه تيکه خون پر از : برو پيشم نمون :lol:
رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره خالی قابم نکنه
دارم از فکر رسیدن به تو آباد میشم ،تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه
Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 441
تاریخ عضویت: شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۵, ۳:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: essi8689@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 28 بار
سپاس‌های دریافتی: 188 بار
تماس:

پست توسط essi10 »

من خودم احساسم رو بيان ميكنم

واقعا هر چي نوشته شده عين حقيقته من كه خيلي دلم مي خواد جاي كلاغ باشم
همون كلاغ پاپتي زشت و سياه و خط خطي :sad:
رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره خالی قابم نکنه
دارم از فکر رسیدن به تو آباد میشم ،تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 2833
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵, ۱:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 158 بار
سپاس‌های دریافتی: 747 بار

پست توسط Leila »

ولي من اصلا دوست نداشتم جاي اون كلاغ زشت باشم :-(
اگر مي توانستيد خريدار باور باشيد، كدام باور از همه برايتان مفيد تر بود؟؟
New Member
پست: 10
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۴, ۹:۲۳ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 1 بار

پست توسط gust night »

مگه همين كه هستيم چه ايرادي داره كه حالا كلاغ زشت پا پتي بشيم.
و احساسي كه به آدم دست مي ده ناراحتيه :sad:
وخداوند عشق را آفريد....
Rookie Poster
Rookie Poster
پست: 30
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵, ۹:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 3 بار

پست توسط saeed13608285 »

در مورد متن:
از 8خط اول خوشم اومد(مخصوصا"اشاره به گربه ي ناز و ملوس) كاملا" قابل دركه(البته براي كسي كه قبلا" احساس كلاغ رو تجربه كرده باشه)
در مورد احساس نويسنده:
اينكه آدم عاشق كسي باشه و كسي هم عاشق اون چيز خيلي خوبيه. براي همه پيش نمياد. اينكه شما گفته ايد كه دوست داشتيد بجاي كلاغ بوديد،(توجه داشته باشيد كه كلاغ خيلي هم معصوم نيست ولي بي عدالتي در اينه كه مسايل با هم قاطي شده اند.) شايد شما از شلوغي دور و برتون خسته ايد، خوب به نظر من يكم استراحت بد نيست.
ولي لازم نيست كه حتما بجاي كلاغ باشيد،( گر چه به نظر نمياد كه جدي گفته باشيد چون از خط 14 كمي بوي غرور به مشام ميرسه ) فكر كنم جغد بودن خيلي بهتر باشه. :grin: حداقل جغد مرموز و مغروره نه مزاحم و منفور.
اين فرق كسيه كه تنهايي رو انتخاب كرده با كسي كه هست ولي تحويلش نميگيرن. به نظرم اولي خيلي قشنگتره نظر شما چيه؟

:shock: ــــــــاگه اصلا" از حرفام سر در نياورديد ، نگران نشيد . اشكال از فرستنده ست. :grin:

:? :? :? :? :?
saeed
Rookie Poster
Rookie Poster
پست: 30
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵, ۹:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 3 بار

پست توسط saeed13608285 »

ضمنا" يه چيزيرم اضافه كنم.... جغد زنده و مردش به دلسوزي كسي نيازي نداره . جنازه اش رو هم تاكسيدرمي ميكنن نگه ميدارن. :razz:
saeed
Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 441
تاریخ عضویت: شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۵, ۳:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: essi8689@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 28 بار
سپاس‌های دریافتی: 188 بار
تماس:

پست توسط essi10 »

Leila نوشته شده:ولي من اصلا دوست نداشتم جاي اون كلاغ زشت باشم :-(

ممنون از نظري كه دادي ليلا خانم نظرت محترم است ولي اگر خودت رو بزاري جاي نويسنده يا من خيلي دلت ميخواد همون كلاغ باشي
رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره خالی قابم نکنه
دارم از فکر رسیدن به تو آباد میشم ،تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه
Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 441
تاریخ عضویت: شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۵, ۳:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: essi8689@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 28 بار
سپاس‌های دریافتی: 188 بار
تماس:

پست توسط essi10 »

gust night نوشته شده:مگه همين كه هستيم چه ايرادي داره كه حالا كلاغ زشت پا پتي بشيم.
و احساسي كه به آدم دست مي ده ناراحتيه :sad:

ممنون از نظري كه دادي تو هم نظرت محترم است
ولي آدم بودن تو اين شرايط خيلي سخت خواهد بود كه بدوني داره با دروغ و كلك باهات حرف ميزنه بهت ميخنده وكارهاي ديگه اما زهر ماري كه به كلاغ گفته شد خود كلاغ مي دونست كه اين فحش راستراسكيه و دروغ نيست
رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره خالی قابم نکنه
دارم از فکر رسیدن به تو آباد میشم ،تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه
Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 441
تاریخ عضویت: شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۵, ۳:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: essi8689@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 28 بار
سپاس‌های دریافتی: 188 بار
تماس:

پست توسط essi10 »

آقا سعيد با تشكر از نظرتون بايد بگم كه نويسنده ميخواد بگه كه كلاغ عاشق بوده يك عاشق واقعي و دلش هم براي بچه هاش گرفته بود كه ازش گرفته بودند
من از شما يه سوال دارم: تو اين دوره زمونه ميشه به كسي كه ميگه من عاشقم اعتماد كرد؟
چون كلاغ عشقش واقعي بوده از شخصيتش خوشم اومد
رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره خالی قابم نکنه
دارم از فکر رسیدن به تو آباد میشم ،تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه
Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 441
تاریخ عضویت: شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۵, ۳:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: essi8689@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 28 بار
سپاس‌های دریافتی: 188 بار
تماس:

پست توسط essi10 »

و اما در مورد كساني كه ميان به اين تاپيك سر ميزنند و بدون دادن نظر ميرن خواهشاً از اين به بعد هر كس اومد اين تاپيك رو خوند دو سه كلمه هم شد شد بنويسن كه احساسشون چيه براي من مهم است باتشكر
رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره خالی قابم نکنه
دارم از فکر رسیدن به تو آباد میشم ،تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه
Rookie Poster
Rookie Poster
پست: 30
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵, ۹:۰۴ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 3 بار

پست توسط saeed13608285 »

esmail1
من فكر كردم متنو خودتون نوشتيد.
جواب سوالتون مسلما" ،نه، هست ولي اين هيچ ربطي به موضوع متنتون نداره.فكر نميكنم هدف متن اصلا" تاكيد به عاشق بودن كلاغ باشه.
راستي جمله ي قشنگي براي امضاتون انتخاب كرديد :D
saeed
Major II
Major II
نمایه کاربر
پست: 441
تاریخ عضویت: شنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۵, ۳:۴۸ ق.ظ
محل اقامت: essi8689@yahoo.com
سپاس‌های ارسالی: 28 بار
سپاس‌های دریافتی: 188 بار
تماس:

پست توسط essi10 »

saeed جان متن مال خودم و من به عشق واقعي كلاغ تاكيد داشتم و زندگي روزمره ي خودمون
بازم متشكرم از نظري كه دادي
رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره خالی قابم نکنه
دارم از فکر رسیدن به تو آباد میشم ،تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”