هنوز وقتش نرسیده! (خرید و فروش سؤالهای کنکور)

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Major II
Major II
پست: 162
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۲۱ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 24 بار
سپاس‌های دریافتی: 91 بار

هنوز وقتش نرسیده! (خرید و فروش سؤالهای کنکور)

پست توسط aliaminfar »

«اگر سؤال‌های کنکور فردا را می‌خواهی؟! همین الان با دو میلیون پول بیا مؤسسه و سؤال‌ها را ببر.» این را منشی آموزشگاه، شب قبل از کنکور پشت خط می‌گوید. ساعت نزدیک 10 شب است.

- آخه ما که الان، توی خونه دو میلیون پول نداریم. این وقت شب هم که بانک تعطیل است!»

- «اشکالی نداره. یه مقدار پول بیار. یک مدرک معتبر مثل شناسنامه، سند و پاسپورت هم همراهت باشه. فردا بعد از امتحان باقی پول را می‌آوری و شناسنامه‌ات را می‌بری.»

این اتفاق سال 1382 برای یکی از داوطلبان افتاده. سؤال‌ها را خریده! سؤال‌های رشته ریاضی دانشگاه آزاد!

او این حکایت را تعریف می‌کند و می‌گوید: «200 هزار تومان پول برداشتیم با شناسنامه رفتیم آموزشگاه. ساعت 11 شب بود. اما آموزشگاه پر از آدم بود. تقریباً همه بچه‌های کلاس را دیدم. دو میلیون تومان برای بچه‌هایی که برای هر درس تخصصی، 500 هزار تومان و برای هر درس عمومی 300 هزار تومان به حساب آموزشگاه ریخته بودند، پول زیادی برای خرید کل سؤال‌ها نبود.»

- به همین راحتی همه به حرف آموزشگاه اعتماد کرده بودند؟

«راستش آموزشگاه‌ ما، از آموزشگاه‌های معتبر تهران بود که هر سال قبولی‌های زیادی داشت و کلی تبلیغ می‌کرد. با این حال خیلی‌ها هم شک داشتند. می‌گفتند: اگر سؤال‌ها واقعی نباشد؟ اما آموزشگاه شک همه ‌آنها را برطرف کرد. آنجا گفتند هر کس شک دارد و فکر می‌کند سؤال‌ها واقعی نیست، می‌تواند چک بدهد. تاریخ چک هم برای یک روز بعد از کنکور باشد. در صورت واقعی بودن سؤال‌ها چک را نقد می‌کنیم.» چند لحظه مکث می‌کند و می‌گوید: «راستش آن شب که یادم می‌افتد. تصویر کشوی منشی را می‌بینم. یک کشو که پر از شناسنامه، پاسپورت، گواهینامه و حتی چند سند بود. از حجم مدارک ترسیده بودم و می‌گفتم: نکند شناسنامه‌ام بین این همه شناسنامه گم شود.»

- پدر و مادرت هم همراهت آمده بودند؟ اصلاً این موضوع را می‌دانستند؟ مخالفتی نداشتند؟

«بله پدرم همراهم بود. نه راستش مخالف نبودند. توی خانواده من درسخوان نبودم. اما دو تا خواهر دارم که هر دو از من بزرگ‌ترند و هر دو پزشکی می‌خواندند. پدر و مادرم دلشان می‌خواست هر طور که شده من هم در یک رشته مهندسی قبول شوم. خیلی هم پول خرجم کردند. اما همان موقع، یعنی سال پیش‌دانشگاهی هم من از سه تا درس افتادم. دیفرانسیل، فیزیک و شیمی. دیگر آنها فهمیده بودند که معلم خصوصی و کلاس‌های کنکور هم فایده ندارد و من قبول بشو نیستم. برای همین وقتی از آموزشگاه‌ تماس گرفتند خودش هم همراهم آمد.»

سؤال‌های فروخته شده جواب ندارد و تازه از ساعت 12 شب که خریداران سؤال به خانه می‌رسند، مشکل شروع می‌شود: «من برعکس همه کنکوری‌ها، شب نخوابیدم. تمام مدت مشغول پیدا کردن جواب سؤال‌ها در کتاب‌های تستم بودم. تازه جواب خیلی از تست‌ها را هم اصلاً پیدا نکردم!»

بالاخره آن شب تمام می‌شود و کنکور هم به خیر می‌گذرد! فردای آن روز چک‌ها نقد می‌شود و شناسنامه‌ها برگردانده می‌شود. او هم پدر و مادر را به آرزویشان می‌رساند: «مهندسی متالوژی، دانشگاه‌ ساوه قبول شدم، اما هنوز سه تا از درس‌هایم مشکل داشت. اما شانس آوردم. ورودی بهمن بودم و با زور معلم، درس‌ها را پاس کردم.»

- برای کنکور سراسری هم پیشنهاد فروش سؤال داشتی؟

«از طرف آموزشگاه نه. اما از چند تا از دوست‌هام شنیده بودم که سؤال می‌فروشند، ولی اعتماد نکردم. اصلاً دنبالش را نگرفتم. پدرم می‌گفت: دردسر دارد. این بار پیشنهاد از طرف آموزشگاه بود و وضع فرق می‌کرد.»

از آن روزها و آن داستان، چهار سال گذشته است. امتحانات پایان ترمش نزدیک است و ترم هشت را تمام می‌کند.

- پس امسال لیسانس می‌گیری؟

«نه بابا، من توی این هشت ترم، فقط 62 واحد پاس کردم، که بیشتر آنها از درس‌های عمومی بوده. دو ترم هم مشروط شده‌ام.»

- چرا؟

«آخه، من که توی شیمی و فیزیک و ریاضی دبیرستان مشکل داشتم. چطوری می‌توانم استاتیک را بفهمم. شیمی دانشگاه را پاس کنم، نه به درس‌ها علاقه‌ دارم. نه آنها را می‌فهمم. فقط به خاطر پدر و مادرم که هر ترم کلی شهریه می‌دهند مانده‌ام، وگرنه تا به حال انصراف داده بودم. شاید هم بدهم نمی‌دانم.»

موقع خداحافظی باز هم سفارش می‌کند و می‌گوید: « من به شما اعتماد کردم. نکند اسمم را چاپ کنید.»

***
از آن موقع، چهار سال گذشته است. از آن سال که خبر فروش سؤال‌های کنکور تیتر روزنامه‌ها بود. چندی بعد خبر شناسایی متخلفان گزارش شد. اما رئیس دانشگاه آزاد اسلامی اعتقاد بر جعلی بودن سؤال‌های فروخته شده داشت و فروش سؤال‌های جعلی را به افراد سودجو نسبت می‌داد. کشمکش‌ها ادامه داشت، تا این که قاضی رئیسی، بازپرس شعبه اول دادسرای شمیران اعلام کرد: «مطابق بررسی‌های انجام شده، مشخص شده که سؤال‌های واقعی کنکور سال‌های 81 و 82 دانشگاه آزاد فروخته شده است و مدارک مستندی در دست است که ثابت می‌کند سؤال‌های واقعی به فروش رسیده است.» بعد از این ماجرا، جلسات کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورا با رؤسای دانشگاه آزاد آغاز شد. عبدالله جاسبی، رئیس مرکز آزمون دانشگاه آزاد را عوض کرد. اما در این میان اخبار دیگری هم به گوش می‌رسید و فروش سؤال‌ها به افراد با نفوذی نسبت داده می‌شود مثل پسر عبدالله جاسبی! اما رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در حاشیه جلسه علنی مجلس در جمع خبرنگاران در پاسخ به سؤال خبرنگاری که پرسید: «گفته می‌شود فرزند شما در فروش سؤال‌ها نقش داشته و شما از افشای نام فروشندگان ممانعت می‌کنید» گفت: «تکذیب می‌کنم. همه اینها دروغ است و واقعیت ندارد.»

درست دو سال از فروش سؤال‌ها گذشته بود که خبر رسید: «با شکایت سازمان سنجش و آموزش کشور، حراست دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور و وزارت علوم تحقیقات و فناوری تعدادی از دبیران و متخلفان که کلید سؤال‌های آزمون را در جلسه امتحان به برخی افراد رسانده بودند و افرادی که سؤال‌ها را از مخزن خارج کرده بودند دستگیر شدند.» (روزنامه کیهان، 24 آذر 1384)

همان موقع‌ها بود که مجلسیان هم به نتیجه رسیدند و نمایندگان مجلس شورای اسلامی لایحه مجازات تخلف و تقلب در کنکور را تصویب کردند: «متخلفان در آزمون‌های سراسری، به ابطال قبولی، محرومیت از شرکت در آزمون از یک تا 10 سال و پرداخت 10 میلیون تا یک میلیارد ریال جریمه و تحمل یک تا پنج سال حبس محکوم می‌شوند.»

گرچه از سال 82 به بعد، مدام بحث‌هایی بر سر فروشندگان سؤال، تخلف و تقلب مطرح بوده است، اما از آن سال به بعد هم هر سال خبر فروخته شدن سؤال‌های کنکور، مثل برق از کنار گوشمان می‌گذرد. پس شال و کلاه کردیم و راه افتادیم سمت بازار خرید و فروش سؤال‌های کنکور! چقدر طول می‌کشد تا به سؤال‌های کنکور برسیم؟!

اولین مکان، یک آموزشگاه است که کلاس‌های کنکور در آن برگزار می‌شود. شنیده‌ام مسئولانش سال‌های قبل، دستی هم در فروش سؤال‌های کنکور داشته‌اند. به قدری مشهور است که در هر کجای شهر چشم بگردانید حتماً شعبه‌ای از آن را می‌بینید. سراغ شعبه مرکزی را می‌گیرم و راه می‌افتم سمت یکی از خیابان‌های اصلی شهر. آخرین جلسه برگزاری کلاس‌های آموزشگاه است و داوطلبان کتاب در دست، دور استادها جمع شده‌اند و سؤال پیچشان می‌کنند. خانم منشی می‌گوید: «امرتون؟»

«برای مشاوره آمده‌ام. می‌خواهم با مدیر آموزشگاه صحبت کنم.»

«مشاوره؟ الان؟ برای سال بعد؟»

«بله، تقریباً»

«مهمان دارند. چند دقیقه منتظر بنشینید.» طولی نمی‌کشد تا آقای مهندس مهمانش را بدرقه می‌کند و من را به اتاقش دعوت می‌کند و در را می‌بندد. مهندس جوان است. در اتاق را می‌بندد و بیش از حد احساس صمیمیت می‌کند!

«امسال کنکور شرکت کرده‌ام. اما نتونستم درس بخونم. شنیدم می‌گن آموزشگاه شما قبولی رو تضمین می‌کنه. می‌خواستم از الان برای سال بعد ثبت‌نام کنم. و مشاوره.»

مهندس برنامه‌های آموزشگاه را توضیح می‌دهد و اول از هزینه‌ها می‌گوید: «هزینه ثبت‌نام شما سه میلیون است که در کلاس‌های نیمه‌خصوصی ثبت‌نام می‌شوید. البته اگر کلاس خصوصی بخواهید هزینه‌تان بیشتر می‌شود.»

- «پولش مسئله‌ای نیست. حاضرم از این بیشتر هم پول بدهم. اما امسال قبول شوم.» حالا آقای مهندس شروع به نصیحت کردن می‌کند و می‌گوید: «البته ناامید هم نباشید. شاید با همین اطلاعاتتان هم بتوانید دانشگاه آزاد یا پیام نور قبول شوید. اگر هم نشد می‌ماند برای سال دیگر.»

«یعنی هیچ راهی نداره؟» این را من می‌پرسم.

«منظورتون چیه؟»

جرأتم را بیشتر می‌کنم و می‌گویم: «مثلاً نمی‌شه سؤال‌ها رو قبل از کنکور خرید؟!» مهندس مکثی می‌کند، اما نه از روی تعجب! سرش را به علامت نه تکان می‌دهد و می‌گوید: «نه، امسال هیچی از خرید و فروش نشنیده‌ام. ضمن این که پارسال یه عده کمی پول گرفتند و سؤال جعلی به مردم دادند. تو هم اعتماد نکن. اگر هم کسی گفته سؤال دارم دروغ محضه، با این همه مجازات که برای خرید و فروش سؤال‌ها گذاشتن کسی دیگر جرأت این کار را نداره. خیلی‌ها هم از این فرصت استفاده می‌کنند. سؤال تقلبی می‌دهند و پول زیاد می‌گیرند هیچ شکایتی هم باقی نمی‌ماند. پس گول نخورید. ان‌شاءالله سال بعد.»

به یکی از معلمان کنکور که از قبل می‌شناسم زنگ می‌زنم و سراغ سؤال‌های کنکور را می‌گیرم: «امسال هنوز چیزی راجع به خرید و فروش سؤال‌ها نشنیدم. فکر کنم هنوز وقتش نیست. زوده.»

« خب مگه وقت داره، الان 10 روز به کنکور مونده دیگه!»

«بله وقت داره، همیشه دو سه روز مونده به کنکور خبر خرید و فروش سؤال‌ها میاد. اگر هم قرار شه معامله‌ای انجام بشه یا یه روز مونده به کنکور یا شب قبل از کنکور انجام می‌شه. هنوز موقعش نیست.» قرار می‌شود اگر از کسی شنید یا سؤال‌ها به دستش رسید من را هم در جریان بگذارد. سراغ یک آموزشگاه دیگر می‌روم. از این آموزشگاه‌های عمومی که سر هر کلاس حداقل 40 نفر می‌نشینند و شهریه‌اش را آموزش و پرورش تعیین می‌کند. این بار خودم را قاطی بچه‌ها می‌کنم و از آنها درباره سؤال‌ها می‌پرسم. یکی از آنها می‌گوید: «من تا به حال نشنیدم ولی سالی که خواهرم برای کنکور درس می‌‌خوند، یک روز مونده بود به کنکور استاد زبان آموزشگاه به عنوان آزمون سؤال‌ها را به بچه‌ها داده بود. سؤال‌های آزمونشان عین سؤال‌های کنکور بود. حتی جای سؤال‌ها هم عوض نشده بود و کلاسش قبولی صد در صد داد و کلی هم معروف شد.» اسم دبیر کنکور را می‌گوید و می‌خندد. دوستش به او اشاره‌ای می‌کند و می‌گوید: «پس بیا توی آزمون شیمی دکتر [...] شرکت کنیم. شاید سؤال‌های کنکور باشد.» برای شرکت در آزمون شیمی هر نفر باید 10 هزار تومان پرداخت کند و سؤال‌ها را بگیرد. شاید همان آزمون سؤال‌های کنکور باشد! دختری یک مشاور معرفی می‌کند و می‌گوید: «اگر قرار باشد سؤال‌ها خرید و فروش بشه، حتماً دکتر [...] می‌دونه. شنیدم قبلاً سؤال فروخته.» سراغ دکتر را می‌گیرم. توی دفتر نشسته. جلو می‌روم می‌گویم: «من را یکی از شاگردانتان به نام خانم حسینی معرفی کرده.» با خودم فکر کردم که توی این همه سال دکتر [...] حتماً یک شاگرد داشته که فامیلی‌اش حسینی باشد. ترفندم جواب می‌دهد، انگار که دکتر می‌گوید: «بله، بله. خوش آمدید.»

نگاهی به اطرافش می‌اندازم و می‌گویم: «کار خصوصی دارم.» با تعجب از دفتر بیرون می‌آید و در راهرو می‌ایستد و می‌گوید: «امر؟»

«خانم حسینی، سلام رسوندند و گفتند: به نشونی سال 82، اگر سؤال کنکور دارید من را خبر کنید.» دکتر نگاهم می‌کند، کمی سرخ و سفید می‌شود و می‌گوید: «خانم کدوم خانم حسینی؟» چند تا نشانی می‌دهم: «پوست سبزه دارد، صورت گرد، از شاگردانتان بوده» کمی فکر می‌کند و می‌گوید: «به جا نمی‌آورم.» فوری تیر آخر را رها می‌کنم و می‌گویم: «سؤال‌های سال 82 را از شما خریده بود.» دکتر دیگر صبر نمی‌کند. راهش را به طرف دفتر کج می‌کند و می‌گوید: «خانم اشتباه گرفته‌اید، من اصلاً ایشان را نمی‌شناسم.» هر چه صدایش می‌کنم، فایده‌ای ندارد. 10 روز به کنکور مانده، شاید تا 10 روز دیگر سؤال‌ها به دستم برسد!

[External Link Removed for Guests]
ناپلئون بناپارت : کساني که روح ناميد دارند مقصرترين مردم هستند.
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 529
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۵, ۱۲:۱۱ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 42 بار
سپاس‌های دریافتی: 99 بار
تماس:

پست توسط mach1 »

سلام
سال 82 عجب سالی بود سوالهای کنکور آزاد رو مثل روزنامه می فروختن :::P حتی زیر پله سید خندان سوال می فروختن
وضعی بود وقتی هم گندش دراومد یک سری بدبختو که معدلشون به ترازشون نمیخورد مردود کردند
ولی در کل سوالهای آزمون های دانشگاه آزاد معمولا لو میره ولی دانشگاه سراسری اینجوری نیست :smile:
Super Moderator
Super Moderator
نمایه کاربر
پست: 1166
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵, ۱۱:۴۹ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 946 بار
سپاس‌های دریافتی: 2887 بار

پست توسط SHAHRAM »

به نظر من سراسري هم لو ميره ولي صداش در نمياد(چون خيلي گسترده نيست مثل ازاد) :-P
"هرکس از راه رسید نانش دهید و از ایمانش مپرسید . چه ، آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد ، قطعا بر سفره بوالحسن به نان ارزد "
( شیخ ابوالحسن خرقانی )
Major II
Major II
پست: 162
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۲۱ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 24 بار
سپاس‌های دریافتی: 91 بار

پست توسط aliaminfar »

mach1 و SHAHRAM عزیز
فقط اینومی تونم بگم :
الله اعلم :-x
ناپلئون بناپارت : کساني که روح ناميد دارند مقصرترين مردم هستند.
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”