ماجرای عشقت

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

ارسال پست
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

ماجرای عشقت

پست توسط ganjineh »

از ماجرای عشقت رو سفید بیرون آمدند موهایم......
با اجازه تو!
جای خالی ات را به انتشار بوی شاخه گلی هدیه کرده ام.

بدون تو اینجا قلبم ته مانده آرزوهایش را بدرقه می کند،
و نا امیدانه نفسهای گرمت را به روی
کاغذ مقابلش حک می کند و بعد؛
به اجاق خاموش خاطرات پرتاب می کند.

از تو چه پنهان دوباره بغض کرده ام؛
باید وضو بگیرم؛
از بس اذان چشمهای تو را نشنیده ام
تمام نمازهای نگاهم
قضا شده است
و گفتی که معنای عشق در انتظار است و در فاصله ها..

و من تمام اين فاصله ها را با صبر و انتظار..
به تماشا نشسته ام!

چه رازيست در اين فاصله.. نمی دانم

که هر چه ميگذرد مرا شيداتر می کند...

و من؛ شيدا می مانم..

بگذار از عشق سخن نگويم؛


وحالا یک دقیقه سکوت برای مرگ عشق.
دل را زجفا لبریز کردی
محبت را زمن پرهیز کردی
برای این مریض غم فقط تو
به هستی مرگ را تجویز کردی.


حاجی حواست رو جمع کن(الیاس)


منبع :گنجینه دانش
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”