شغل پيشين شخصيت هاي نام آور دنيا

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

ارسال پست
Novice Poster
Novice Poster
نمایه کاربر
پست: 96
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۶, ۲:۲۲ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

شغل پيشين شخصيت هاي نام آور دنيا

پست توسط mqx »

آيا تاکنون فکر کرده ايد شخصيت هاي نام آور دنيا که همه آنها را مي شناسند و اغلب از ثروتمند ترين هاي جهان هستند کار خود را با چه شغلي آغاز کردند و در ابتدا چه کاره بودند؟ بسياري از آنها شغل هايي داشتند که هيچ ارتباطي با حرفه کنوني شان نداشت و بعضي ديگر به کارهايي آنچنان ابتدايي مي پرداختند که برخي از ما انسان هاي گمنام و معمولي، انجام آن را دور از شان خود مي دانيم.
راد استوارت
راد استوارتخواننده سرشناس انگليسي در هاي گيت در شمال لندن به دنيا آمد و پدر و مادرش روزنامه فروشي داشتند. راد استوارت مدتي با باشگاه هاي «سلتيک» و «برنت فورد» کار مي کرد بعد «گورکن» شد. در اوايل دهه شصت با «ويز جونز» خواننده فولکور آشنا شد و به موسيقي روي آورد و يک خواننده خياباني شد. او دور اروپا سفر مي کرد و آواز مي خواند و پول جمع مي کرد. جالب است بدانيد که يک بار به جرم ولگردي از اسپانيا اخراج شد.
مايکل دل
مايکل دلموسس و رئيس شرکت سهامي کامپيوتري DELL در يک رستوران چيني ظرفشور بود و ساعتي 2/5 دلار دستمزد مي گرفت. او از اين تجربه اش به نيکي ياد مي کند و مي گويد: «بهترين بخش آن دوران، عقل و منطق صاحب رستوران بود و اگر کمي زودتر به رستوران مي رفتم مي توانستم نهايت استفاده را از او بکنم.» او به کارش افتخار مي کرد و به هر کسي که از در رستورانش وارد مي شد اهميت مي داد.
اوپرا وينفري
اوپرا وينفريمجري سرشناس آمريکايي در «مي سي سي پي» به دنيا آمد. پدر و مادرش بيش از حد جوان بودند و به همين خاطر مادربزرگش به او رسيدگي مي کرد. او از سه سالگي خواندن و نوشتن را به اوپرا آموخت و او را به کليساي محلي فرستاد. او مي توانست آيات انجيل را به خوبي از حفظ بخواند. در شانزده سالگي يک روز در مسابقه راديويي شرکت کرد و برنده يک ساعت مچي شد. وقتي براي گرفتن جايزه خود به ايستگاه راديويي شهر رفت، مطلبي را براي تهيه کنندگان خواند و از همان زمان با حقوق صد دلار در هفته به عنوان «خبرنگار» استخدام شد.
شون (ديدي) کومبز
شون (ديدي) کومبزهنرپيشه و خواننده آمريکايي «روزنامه پخش کن» بود. در آن زمان او دوازده سال داشت و شايد هرگز فکر نمي کرد اين شغل آغازي براي رسيدن به وضعيت کنوني اوست. او از همان ابتدا بلند پرواز بود.
پول پوت
پول پوتکامبوجي قبل از اين که يک خيانت کار جنگي معروف و جهاني شود، «سالوت سار» نام داشت. او در جواني در رشته نجاري و مهندسي راديو تحصيل مي کرد و بالاخره يک «معلم» شد و در يک مدرسه خصوصي در «پنوم پنه» تدريس مي کرد ولي به خاطر گرايش به کمونيسم اخراج شد. پس از آن او نام خود را به «پول پوت» تغيير داد و عضو فدايي حزب کمونيسم کامبوج شد. سال ها بعد او فرمانده ارتش «خمر سرخ» بود و در چهار سال حکمراني بيش از يک ميليون کامبوجي را کشت.
تري هچر
تري هچرهنرپيشه هاليوود در پنج سالگي توسط شوهر خاله اش مورد آزار قرار گرفت و به همين خاطر مبتلا به مشکلات روحي شد. وقتي کمي بزرگ تر شد به تحصيل در رشته بازيگري پرداخت ولي اولين شغل هچر در سال 1984 شغلي عجيب بود. او تشويق کننده تيم راگبي «سان فرانسيسکو49 »بود و به خاطر آن پول مي گرفت.
آدولف هيتلر
آدولف هيتلردر کودکي به مدرسه کليسا مي رفت و آرزو داشت کشيش بشود ولي در سال 1903 و پس از مرگ پدر از مدرسه بيرون انداخته شد. سپس به رشته هنر پرداخت ولي به دليل بدقول بودن دو بار از آکادمي هنرهاي زيباي وين اخراج شد. آدلف خسته، تنها، جوان و غمگين شب ها را در پانسيون مي گذراند و براي پول درآوردن «نقاشي» مي کرد و کارت پستال مي کشيد. اگر جنگ جهاني اول شروع نمي شد شايد او يک نقاش شکست خورده مي شد. ولي پس از شروع جنگ هيتلر قلم را کنار گذاشت و اسلحه به دست گرفت و به ارتش آلمان پيوست. او آنقدر از جنگ لذت مي برد که چند سال بعد تصميم گرفت يک جنگ ديگر به راه بيندازد.
سيلوستر استالونه
سيلوستر استالونههميشه آدم خشني بود. او زماني «جاروکش قفس شيرها» بود. در پانزده سالگي همکلاسي هايش مي گفتند او بيش از همه احتمال دارد که زندگيش را روي صندلي الکتريکي به پايان برساند. او بعدها با فيلم «راکي» به شهرت جهاني دست يافت.
جنيفر لوپز
جنيفر لوپزمدتها قبل از آن که به خوانندگي روي آورد و تبديل به يک ستاره شود هر روز لباس ساده اي بر تن مي کرد و به دادگستري مي رفت تا به شغل خود بپردازد، چون او يک «مشاور قضايي» بود.
بنيتو موسوليني
بنيتو موسولينيديکتاتور فاشيست ايتاليايي براي يک روزنامه کار مي کرد و داستان دنباله دار مي نوشت. يکي از داستان هاي او «معشوقه کاردينال» نام داشت که داستان اندوهبار يک کاردينال قرن هفدهمي و معشوقه اش را بيان مي کرد.
بيل گيتس
فکر نمي کنم فردي در جهان وجود داشته باشه که «بيل گيتس» رو نشناسد. مردي که سال هاي متوالي ثروتمندترين مرد جهان بود. (البته امسال ثروتمندترين مرد جهان يک برزيلي شناخته شده است.) بيل گيتس در عمارت کنگره واشنگتن پادو بود.
فيدل کاسترو
شايع است که «فيدل کاسترو» رهبر کوبا «بيسباليست» بود و براي يکي از تيم هاي مهم ليگ آمريکا بازي مي کرد ولي اين گفته اشتباه است. حقيقت اين است که کاسترو فقط در دوران دانشگاه و آن هم در حد معمولي بيسبال کار مي کرد. او در سال 1946 در مسابقات بيسبال دانشگاه هاي حقوق هاوانا مسئول پرتاپ توپ بود و آن کار ساده را هم بد انجام مي داد. نکته اين جاست که به گفته خودش به دانشگاه نرفته بود که توپ بازي کند بلکه رفته بود تا علم «حقوق» بياموزد.
ويليام واتکينز
ويليام واتکينزرئيس فعلي تکنولوژي Seagate در شيفت شب يک بيمارستان رواني کار مي کرد. کار او اين بود که مراقب بيماراني که از کنترل خارج مي شدند، باشد.
تامي هيل فايگر
تامي هيل فايگراز طراحان بنام و معروف لباس که لباس هاي طرح او امروزه بر تن بسياري از اهالي سرشناس هاليوود ديده مي شود، زماني که هيچ فروشنده اي حاضر نشد شلوارهاي جين طرح او را در مغازه اش بگذارد و به فروش برساند در کنار خيابان و پشت يک وانت آنها را مي فروخت.
دمي مور
دمي مورکه سال هاست دوستدارانش براي گرفتن امضا از او هم به او دسترسي ندارند; زماني براي يک مغازه ظروف کرايه کار مي کرد.
استفان کينگ
استفان کينگنويسنده، در يک مدرسه «سرايدار» بود و وقتي داشت کمدهاي دانش آموزان را تميز مي کرد داستان اولين رمانش به ذهنش خطور کرد.
هريسون فورد
هريسون فورد نجاري مي کرد و به اين کار خيلي علاقه داشت. او هنوز هم هر وقت فرصتي داشته باشد به چوب و نجاري روي مي آورد.
دن براون
دن براون نويسنده رمان معروف «رمز داوينچي» که قبل از ساخته شدن، فيلم آن به زبان هاي مختلف ترجمه شده بود، در يک دبيرستان به «تدريس» مشغول بود.
گارت بروکس
گارت بروکسچند ماه قبل از اين که رکورد جهاني را در موسيقي بشکند، فروشنده يک مغازه چکمه فروشي بود.
آدم ها دو دسته اند: اونايي که اسلحه دستشونه و اونايي که زمين رو ميکنن (کيلينت ايستوود در فيلم خوب بد زشت)
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”