مبدأ و منشأ تغییر حال عوامل بیرونی و محیطی نیست! ---(بلکــــه!)---

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Major II
Major II
پست: 451
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵, ۶:۵۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 52 بار
سپاس‌های دریافتی: 22 بار

مبدأ و منشأ تغییر حال عوامل بیرونی و محیطی نیست! ---(بلکــــه!)---

پست توسط ASHK HIKAYESI »

سلام !

این مطلب به نظرم خیلی جالب اومد حیفم اومد نگذارمش . :( :o

قواعد تربيتي (قسمت اول)

در آيات قرآن و روايات معصومين(ع)آمده است كه خداوند انسان‌ها را معيوب آفريده تا حاجت و نياز آنها را به اصلاح و تربيت و بهره‌مندي از ربوبيت خود كه به سبب ولايت محمد و آل محمد(ع) حاصل مي‌شود، معلوم نمايد و به اين منظور با ايجاد حوادث در آنها تغييرحال ايجاد نموده و عيوب آنها را برملا مي‌سازد. به عبارت ديگر ناآرامي، عصبانيت، بدخلقي، عيب‌جويي، حسودي، بخيلي، اضطراب، سوءظن، تعمق و تجسس و بيماري‌هاي روحي و جسمي، محصول عوامل دروني يعني عيوب و خصال زشتي است كه خداوند در وجود انسان‌ها قرار داده و از طرفي آنها را مكلف نموده تا با تمسك به ولايت علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) كه عامل بهره‌مندي از ربوبيت ذات اقدس الهي است، نابساماني‌هاي روحي و جسمي‌ ناشي از عيوب خود را برطرف نمايند. يعني از آنها خواسته است كه مبدأ و منشأ تغييرحال و آثار و تبعات آن را به عوامل دروني نسبت داده و از نسبت دادن آن به عوامل بيروني خودداري نمايند و عوامل محيطي را بسترساز و معرف عيوب يا ابزار اصلاح و تربيت خود بدانند.
لذا قصد داريم، مجموعه دستورالعمل‌هايي را كه در آيات و روايات، به عنوان قواعد كاربردي تربيتي وجود دارد استخراج نموده و در اختيار شيفتگان معارف زلال اهل بيت(ع) قرار داده و آنها را با اين معارف تربيتي آشنا نماييم. چرا كه اين قواعد نيز مصداق اصول و اركاني است كه معصومين(ع) درباره‌اش فرموده‌اند:
عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْاُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيع
«ما اصول و قواعد را تعليم مي‌دهيم اما شما بايد اين اصول را بر جزئيات امور خود كه مصداق اين قواعد است، تطبيق داده و مورد استفاده قرار دهيد.»
اين اصول، شاملِ قواعد فقهي و نيز قواعد تربيتي مي‌باشد كه فقها و علما(رضوان الله تعالي عليهم اجمعين) به تبيين اين قواعد پرداخته‌اند. اما آنچه ما ذيل عنوان قواعد تربيتي بيان خواهيم نمود، مجموعه اصول و دستورالعمل‌هايي است كه از آيات و روايات و كتب اخلاقي علماي شيعه استخراج نموده‌ايم.
قاعده اول:

مبدأ و منشأ تغييرحال، در دل شرايط، عيوب و عوامل دروني است نه عوامل بيروني و محيطي
كليد واژه‌ها:

تغيير حال، شرايط، عوامل دروني، عوامل بيروني
1ـ تغييرحال، به معناي ناآرامي و تلاطم و دگرگوني روحي است كه به صورت خشم، اندوه، ستيزه‌جويي، عصبانيت و ميل به گناه، ظهور مي‌كند. چنانكه امام صادق(ع) در تفسير«جزع» كه نوعي ناآرامي و تلاطم روحي است، مي‌فرمايد:
اَلْجَزَعُ اضْطِرَابُ الْقَلْبِ وَ تَحَزُّنُ الشَّخْصِ وَ تَغَيُّرُ السُّكُونِ وَ تَغَيُّرُ الْحَال
«جزع و بي‌تابي از اضطراب قلب و اندوه دروني و ناآرامي و تغييرحال خبر مي‌دهد.»
2ـ واژه شرايط، كه در تركيب «دل شرايط» به كار مي‌رود، اشاره به همان معناي عرفي اين واژه دارد يعني حوادثي‌كه زمينه لازم را براي ظهور عيب و تغييرحال ناشي از آن و نيز بستر لازم را براي انجام وظيفه، فراهم مي‌نمايد. مثلاً مواجهه با نامحرم شرايطي را ايجاد مي‌كند كه موجب آشكار شدن عيوب نفس و در نتيجه ميل به نامحرم مي‌گردد.
3ـ عوامل دروني، اشاره به رذائل و صفات زشتي همچون كبر و بخل و حسد دارد كه خداوند به منظور تحقق طاعت و معصيت و ثواب و عقاب، در وجود انسان‌‌ها قرار داده است.
4ـ عوامل بيروني و محيطي، مجموعه اموري از قبيل اقوال، افعال و ديگر حوادثي است كه محرك و معرف عيوب انسان‌ها بوده و موقعيت‌هاي لازم را براي ظهور و بروز عيوب فراهم مي‌نمايد. عيوبي‌ كه منشأ ميل به معاصي و انواع ستيزه‌جويي‌ها مي‌گردد.
آيات و رواياتي كه بيانگر اين قاعده تربيتي است عبارتند از:
1ـ آيات

در قرآن آيات فراواني وجود دارد كه بر اثبات اين قاعده دلالت دارند كه براي نمونه به ذكر چند آيه مي‌پردازيم:
ـ وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَامَّارَةٌ بِالسُّوء
«هرگز نفس خود را(از عيب و نقص) تبرئه نمي‌كنم(زيرا كه مي‌دانم) نفس فرمان دهنده به بدي‌ها و زشتي‌هاست.»
ـ بَلِ الْإِنْسانُ عَلي‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقي‏ مَعاذِيرَه‏
«بلكه انسان به نفس خود(و به رذائلي كه او را به ستيزه‌جويي و گناه ميل مي‌دهد) بصيرت دارد گرچه (به ظاهر) عذر و بهانه آورد.»
ـ إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعا
«هر آينه آدمي را حريص و ناشكيبا آفريده‏اند. چون شري به او رسد بي‌قراري كند، و چون مالي به دستش افتد، بخل مي‏ورزد.»
2ـ روايات:

اهل بيت(ع) در احاديث و روايات بي‌شماري به تبيين اين موضوع پرداخته‌اند كه در دل شرايط، مبدأ تغييرحال، عيوب دروني ماست نه عوامل محيطي و بيروني. لذا براي روشن‌تر شدن موضوع، برخي از آنان را مورد بررسي قرار مي‌دهيم.
ـ ثَلَاثَةٌ مُرَكَّبَةٌ فِي بَنِي آدَمَ الْحَسَدُ وَ الْحِرْصُ وَ الشَّهْوَةُ
«سه خصلت ِحسد، حرص و شهوت، در وجود بني‌آدم نهاده شده است.»
ـ أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَي‌ الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ‌عَلَيْهَا
«خود را به كسب فضائل وادار نما زيرا رذائل در نهاد تو قرار داده شده (و برايت جاذبه دارد)».
ـ الشَّرُّ كامِنٌ في طَبيعَةِ كُلُّ أَحَدٍ فَإِنْ غَلِبَهُ صَاحِبُهُ بَطَنَ و إِنْ لَمْ يَغْلِبْهُ ظَهَرَ
«عيوب(كه منشأ زشتي‌هاست) در وجود انسانها نهان است. اگر شخص در دل شرايط بر اين عيوب، غالب شود، پنهان مي‌ماند و الا ظاهر مي‌شود(و منشأ معاصي و ذنوب مي‌گردد)»
ـ تَكَلَفَّوا فِعْلَ الْخَيْرِ وَ جاهِدوا نفوسَكُمْ عَلَيْه فإنَّ الشَّرَّ مطبوعٌ عليه الْاِنسانَُ‏
خود را به انجام اعمال نيك(كه بر خلاف ميل و دلخواه شماست) وادار نماييد و با خواسته‌هاي نفساني، ستيز كنيد چرا كه شر، چيزي است كه سرشت انسان‌ها بر آن آفريده شده است.
ـ لِلنُّفوسِ طَبائِعُ سوءٍ و الْحِكْمةُ تَنهي عَنْها
«نفوس بشري، مبتني بر طبايع سوء است(و آلوده به عيوب بوده و بدي‌ها و عوامل سلب امنيت از آن ناشي مي‌شود) و تنها حكمت (يعني ولايت) از اين‌آلودگي‌ها، نهي مي‌كند.»
- أَلْكِبْرُ شَرُّ الْعُيُوبِ
11 «كبر، بدترين عيب‌هاست.»
- أَلْحِقْدُ أَلْاَمُ الْعُيوبِ
12 «كينه، دردناكترين عيب‌هاست.»
ـ مَعْرِفَةُ الْمرءِ بِعُيوبِه أَنْفَعُ الْمَعارفِ
13 «شناخت انسان نسبت به عيوبش، سودمندترين شناخت‌ها مي‌باشد.»
ـ در حديث ديگري امام صادق(ع) فرمودند: هنگامي كه حواريون به عيسي(ع) گفتند: اي تعليم دهنده خير! مبدأ غضب چيست؟ عيسي(ع) در پاسخ آنها فرمود:
الكِبْرُ و التَّجَبُّرُ و مَحْقَرَةُ النّاسِ
14 «كبر، تجبر و تحقير مردم»
ـ إيّاكَ و الشُّحَّ فإنّه جُلبابُ ‌الْمَسْكَنَةِ و زِمامٌ يُقادُ بِه إلى كُلِّ دَنائَةٍ
«از شح بپرهيز كه لباس فقر و سبب گرايش به همه پستي‌هاست.»
مي‌بينيم در احاديث فوق و ده‌ها حديث مشابه ديگر، عيوبي چون بخل، حرص، حسد، كبر، طمع، شح و... منشأ معاصي و ذنوب از جمله قطع معاشرت‌ها و حلال شدن حرام‌ها و ارتكاب جنايات معرفي گرديده است و با جمله زِمامٌ يُقادُ بِه إلى كُلِّ دَنائَةٍ سبب گرايش به همه پستي‌ها، از آن ياد شده است.
غضب، مهم‌ترين مصداق تغييرحال

امام باقر(ع) در تبيين تغييرحالي كه به صورت غضب در مخلوق حادث مي‌شود، مي‌فرمايد:
إِنَّمَا يَغْضَبُ الْمَخْلُوقُ الَّذِي يَأْتِيهِ الشَّيْ‏ءُ فَيَسْتَفِزُّهُ وَ يُغَيِّرُهُ عَنِ الْحَالِ الَّتِي هُوَ بِهَا إِلَى غَيْرِهَا
«تنها مخلوقات‌اند كه هرگاه، چيزي بر آنها، تأثير بگذارد، مضطرب‌شان نموده، و موجب تغييرحال‌شان مي‌گردد و غضبناك‌شان مي‌كند.(كه اين امر در خداوند، موجود نيست).»
در حديث ديگر درباره آثار غضب مي‌فرمايند:
إِذَا غَضِبْنَا تَغَيَّرَتْ طَبَائِعُنَا وَ تَرْتَعِدُ أَحْيَاناً مَفَاصِلُنَا وَ حَالَتْ أَلْوَانُنَا
«وقتي غضبناك مي‌شويم طبيعت و مزاجمان تغيير مي‌كند و بر اعضاء و جوارح ما لرزش مي‌افتد و رنگ چهره‌مان عوض مي‌شود.»
داوري و انصاف
عقل پس از مواجه شدن با حق و درك نقطه مقابل آن يعني باطل مي‌تواند درصدد تشخيص حق از باطل برآمده و اين دو را از هم جدا كند. چنان‌كه در حديث نبوي‌ مي‌خوانيم:
كُنْ مَعَ الْحَقِّ حَيْثُ كانَ و مَيِّزْ مَا اشْتَبَهَ عَلَيكَ بِعَقْلِك فَاِنَّ حُجّةَ اللهِ عَلَيك وَديعةٌ فيكَ و بَرَكاتُهُ عِنْدَكَ
«هرجا كه حق هست تو نيز آنجا باش و هر گاه(در تشخيص حق) دچار شبهه شدي، عقلت را به كار گير كه عقل به عنوان حجت الهي، امانتي نزد توست و بركت‌هاي او پيش توست.»
حال با توجه به آيات و رواياتي كه پيرامون قاعده اول ذكر نموديم، بايد ببينيم كه در مقام داوري آيا عقل، منشأ ناآرامي، اضطراب، اندوه و ميل به گناه را عوامل بيروني و محيطي مي‌داند و يا اين‌كه منشأ اين امور را به عيوب نفس و عوامل دروني بازگردانده و عوامل بيروني را زمينه بروز عيب، مي‌داند. مسلماً عقل، پاسخ دوم را صحيح مي‌شمرد. چرا كه اگر مبدأ تغييرحال، عوامل بيروني يعني اقوال و افعال ديگران و ديگر حوادث باشد، در اين صورت بايد در موارد مشابه، يكسان پاسخ بگيرد. در حالي كه گاهي مشاهده مي‌كنيم، فردي به دو نفر توهين مي‌كند، اما فقط يكي از آنها عصباني شده و تغييرحال مي‌دهد و ديگري آرام بوده و تغييرحال نمي‌دهد، در اين‌جاست كه متوجه مي‌شويم مبدأ عصبانيت، عاملي غير از توهين است و الا بايد هر دو نفر غضبناك مي‌شدند. به همين دليل معصومين(ع) كه از وجود عيب مبرا هستند، در قبال عوامل بيروني هرگز تغييرحال نداده و مبتلا به خشم و اندوه نابجا نمي‌شدند. چنان‌چه امام باقر(ع) در پاسخ به مرد نصراني كه نام او را به جاي باقر، بقر صدا زد، فرمود:
أَنَا بَاقِرٌ قَالَ أَنْتَ ابْنُ الطَّبَّاخَةِ قَالَ ذَاكَ حِرْفَتُهَا قَالَ أَنْتَ ابْنُ السَّوْدَاءِ الزِّنْجِيَّةِ الْبَذِيَّةِ قَالَ إِنْ كُنْتَ صَدَقْتَ غَفَرَ الله لَهَا وَ إِنْ كُنْتَ كَذَبْتَ غَفَرَ الله لَكَ قَالَ فَأَسْلَمَ النَّصْرَانِيُّ
«من باقرم، آن مرد گفت: تو پسر زن آشپزي، فرمودند: شغل و حرفه‌اش بوده. گفت: تو پسر زن سياه‌پوست زنگي و بدزباني، فرمودند: اگر تو راست مي‌گويي، خدا او را بيامرزد، اگر دروغ مي‌گويي خدا تو را بيامرزد. با اين سخنان آن نصراني تسليم شد.»
وظيفه و تكليف ديني

با توجه به آنچه ذكر نموديم، اهل بيت(ع) دوستان خود را هنگامي‌كه خشم و غضب بر آنها غالب مي‌شد، به اين بينش سوق مي‌دادند كه چون منشأ اين ناآرامي، عيب آنهاست لذا بايد صبوري پيشه نمايند و به هنگام مواجهه با اقوال و افعالي كه خلاف ميل آن‌هاست، گرچه آن اقوال و افعال، خطا و زشت و مستحق كيفر باشد، پيام تربيتي الهي را نسبت به خود دريافت كنند و تذكر و امر و نهي به فرد مقابل را، ضمن رعايت شرايط و مراتبي كه براي تذكر و امر و نهي ذكر شده است، به مرحله پس از آرامش و سكون محول نمايند. چنانكه اميرالمؤمنين(ع) هنگامي كه شنيد مردي به قنبر دشنام مي‌دهد و قنبر در صدد پاسخ‌گويي به او برآمده است، او را صدا زد و فرمود:
يَا قَنْبَرُ دَعْ شَاتِمَكَ مُهَانًا تُرْضِي الرَّحْمَنَ وَ تُسْخِطُ الشَّيْطَانَ وَ تُعَاقِبُ عَدُوَّك
«اي قنبر! اهانت كننده به خود را خوار و سرشكسته رها كن تا خداوند را خشنود و شيطان را خشمگين گرداني و دشمنت را مجازات نمايي.»
ثمره تربيتي قاعده:

نتيجه و ثمره اين قاعده كه مبدأ و منشأ خشم و اندوه نابجا و ميل به معاصي را عوامل دروني معرفي مي‌كند، آن است كه در دل شرايط، خشم، اندوه، ناراحتي و ميل به گناه خود را به ديگران نسبت نداده و از آثار شوم آن يعني عيب‌جويي، ستيزه‌جويي، ارتكاب انواع معاصي و مفاسد و ايجاد ناامني، مصون مي‌گرديم و ضمن ايجاد آسايش و آرامش براي خود و اطرافيان، زمينه اصلاح و تربيت خود و آنها را فراهم مي‌‌آوريم.
منابع:

1ـ وسائل‏الشيعه، ج 27، ص 62/ 2ـ بحار الانوار، ج 71، ص 90/ 3ـ سوره يوسف، آيه 53/ 4ـ سوره قيامت، آيه 14/ 5ـ سوره معارج، آيات 19 الي 21، بحارالأنوار، ج91، ص 137/ 6ـ بحار الانوار، ج 75، ص 232/ 7ـ مستدرك، ج 11، ص 324/ 8ـ غررالحكم، ص 105/ 9ـ مجموعه ورام، ج 2، ص 119/ 10ـ غررالحكم، ص 63/ 11ـ غررالحكم، ص 309/ 12ـ غررالحكم، ص 299/ 13ـ غررالحكم، 235/ 14ـ بحار الانوار،ج14، ص287/ 15ـ غررالحكم 293/ 16ـ بحار الانوار، ج4، ص 67/ 17ـ شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 322/ 18ـ العقل و الجهل في‌الكتاب و السنه، ص 74/ 19ـ بحارالانوار، ج 46، ص289/ 20ـ مستدرك الوسايل، ج11، ص 291


[External Link Removed for Guests]

:razz: :razz: :razz:
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”