مصاحبه با نسرين مقانلو(بازيگر نقش مينا رازي سريال ساعت شني)

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Major I
Major I
نمایه کاربر
پست: 352
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۳ دی ۱۳۸۵, ۶:۴۱ ب.ظ
محل اقامت: saboonat- kazamon
سپاس‌های ارسالی: 16 بار
سپاس‌های دریافتی: 62 بار
تماس:

مصاحبه با نسرين مقانلو(بازيگر نقش مينا رازي سريال ساعت شني)

پست توسط alenkita »

 مصاحبه با نسرين مقانلو 
مدت زماني است كه نويسندگان فيلمنامه‌هاي تلويزيوني به نوشتن كارهايي مي‌پردازند كه آنچه عيني و واقعي است با آنچه ذهني است در كنار هم مي‌نشيند و از آن‌جا كه همواره هنر تاثيرش را از جامعه مي‌پذيرد، اين نكته قابل تامل و تحقيق خواهد بود كه چه چيز در پوست جامعه ما وجود دارد كه در چند سال اخير موضوع ياد شده درون مايه اصلي فيلم‌هاي ما گشته است. غير از «او يك فرشته بود» و «اغما» كه شيطان جسميت يافته و واقعي شده را به تصوير كشيدند هم‌اكنون از سيما شاهد پخش حلقه سبز و ساعت شني هستيم. در ساعت شني كه بحث اصلي اين مقال است، «ماهرخ گلستان» گاه آنقدر دچار توهمات ذهني مي‌شود و واقعيات و ذهنيات براي او آنقدر در هم تنيده است كه نمي‌تواند مرز درستي بين آنچه كه واقعا هست با آنچه كه فقط در ذهنش مي‌گذرد تفاوتي قائل شود. در اين فيلم به چند جريان در كنار هم پرداخته مي‌شود. تم اصلي داستان زندگي چند زن است.شايد بتوان گفت فيلمي بيشتر زنانه. ماهرخ گلستان دكتر متخصص زنان خود به درد ناباروري دچار است. مهشيد قرار است بچه او را به دنيا آورد. مينا زن غيرقابل پيش‌بيني با اخلاقيات و روحيات خاص خود و مهتاب هم كه دچار فرار از خويشتن و خانواده‌اش شده ملوك و احتمالا اكثر مردهاي اين كار كه به سه، چهار نفر مي‌رسد، احتمالا براي ايجاد سوال در ذهن مخاطب و قلمبه شدن هيجان، حضور دارند. در اين كار نقش مردها كمرنگ بوده، حامد و اميرعلي كه تنها براي كمك به مشكلات زن‌ها حاضر مي‌شوند و در داستان دخل و تصرف خاصي ندارند، منوچهر كه هر‌از چند گاهي به ياد مهشيد مي‌افتد و لحظاتي آفتابي مي‌شود و يادمان مي‌افتد كه برزو ارجمند هم حضور دارد و خسروخاني كه تمام حضورش را در حكم به بچه‌دار شدن و پايدار ماندن نام نامي گلستان خلاصه كرده. پوريا پورسرخ كارش زبانبازي است و هر چند قسمت يك‌بار در حالي مقابل دوربين ظاهر مي‌شود كه در حال گفتگو با يك دختر است. ساعت شني از حضور بازيگران خوب و نامي بهره‌مند است و همين مسئله يكي از دلايل پربيننده بودن آن به حساب مي‌آيد. البته تنوع شخصيت‌ها و داستان‌هاي متنوع فيلم نيز مزيد بر علت آن است. ساير بازيگران اين كار با توانايي‌هاي خود در بهتر شدن كار سهم داشتند. از ژاله علو كه بي‌صدا و تكلم در نقش عمه ملوك ظاهر شده تا مهراوه شريفي‌نيا كه يادآور آزيتا حاجيان است گو اين‌كه حاجيان به سال‌هاي گذشته خود برگشته و ، رويا نونهالي؛ شايد نقش اصلي... بازيگر تواناي كشورمان كه با اداي مخصوص به خود ديالوگ‌ها و نوع خاص بازي كردنش در اين نقش پيچيده مورد توجه قرار گرفته است و نسرين مقانلو كه چون گذشته بازي باور پذير و به قول اهالي سينما زيرپوستي را ارايه مي‌كند، نگاه‌هاي آرام تا فريادش بر سر روشنك و...

نسرين مقانلو، يكي از بازيگران اصلي وكليدي كار است كه مانند كارهاي پيشين‌اش از عهده نقش به خوبي برآمده، او با مينا رازي چنان يكي شده كه با نقش سيمين در مسافري از هند به گونه‌اي كه بازيگر ديگري را نمي‌توان به جاي او تصور كرد.


[External Link Removed for Guests]

مقانلو در سال 1347 در خانواده‌اي هنري متولد شد، مادرش از بازيگران تئاتر و تلويزيون بود و پدرش در عرصه موسيقي فعاليت مي‌كرد.
وقتي كمال خليليان (فوتباليست تيم‌ملي) كه در آمريكا زندگي مي‌كرد براي ديدار با خانواده‌اش به ايران آمد، از طريق اقوام به او معرفي و دو ماه بعد پاي سفره عقد نشست و پس از آن راهي آمريكا شد.
ثمره اين ازدواج دو پسر به نام‌هاي عرشيا (يازده ساله) و آرين (هفت ساله) است.

چرا معمولا برخلاف شخصيت گرم و آرامي كه داريد، نقش‌هاي پر سر و صدا و سرد و دور از عاطفه را بازي مي‌كنيد؟
مقانلو: با نظر شما چندان موافق نيستم، چون هميشه سعي كردم نقش‌هاي متفاوتي را انتخاب و كار كنم، نقش‌هايي كه جاي مانور داشته و خاص باشند و بازتاب يكسري عادات و گويش‌ها و اعمال اجتماعي كه در اطرافمان وجود دارد. از اين‌رو سخت كار مي‌كنم و بر همين اساس هم مشكل نقشي را مي‌پذيرم، شايد در سال از تمام سناريو‌هايي كه برايم مي‌فرستند فقط به يكي جواب مثبت دهم به‌طور مسلم در انتخابم تفاوت نقش با كارهاي قبلي‌ام از معيارهاي اساسي خواهد بود يعني اگر در يك كار پر سر و صدا هستم در كارهاي پيشنهادي، چيزي را انتخاب مي‌كنم كه آرام باشد و متفاوت كه اين تفاوت، هم در نوع ارايه محسوس بوده و به چشم بيايد، هم در خود شخصيت، فكر مي‌كنم امروز زمان انتخاب من رسيده.

زمان انتخاب؟
مقانلو: هر بازيگري از ابتداي كار نمي‌تواند انتخاب كند يعني اساسا گزينشي برايش وجود ندارد، فقط توسط كارگردان يا ديگر عوامل انتخاب مي‌شود، اما در ادامه راه بازيگر به جايگاهي مي‌رسد كه انتخاب كند، گزينه‌هاي انتخابي بيشتر مي‌شود و اينجاست كه او مي‌تواند براي خود براساس معيارهايش برگزيند.
شباهت نقش كه در ابتدا پرسيدم،

شايد در كارهاي تلويزيوني شما بيشتر محسوس باشد، چون در مهمان مامان اصلا از آن زن پر سر و صداي مسافري از
هند خبري نبود...
مقانلو: فكر مي‌كنم اين شباهت‌ها فقط به نوع صدا و فيزيك بازيگر برمي‌گردد، چون مينا رازي با سيمين مسافري از هند تفاوت زيادي دارد، اين تفاوت در نوع تصميم‌گيري‌هاي اين دو، در نوع شخصيت، افكار و... كاملا عيني و محسوس است. اصولا دو نفر مانند يكديگر وجود ندارد، هر كدام شايد از نظر ظاهري شبيه باشند ولي در باطن و اصل شخصيت و تصميم‌گيري كاملا متفاوت خواهند بود، من معتقدم يك بازيگر نبايد تنها به يك شيوه بازيگري و نوع شخصيت تكرار شود، اين تكرار شدن او را به سمت كليشه شدن رهنمون مي‌كند مسلما بازيگر كليشه‌اي، بازيگر چندان هنرمندي نخواهد بود.


[External Link Removed for Guests]

مينا رازي را چگونه تعريف مي‌كنيد؟
مقانلو: او زني است كه از همسرش جدا شده، اصولا آدم منفي و بدي نيست، درون بسيار تنهايي دارد هر چند در مواجهه با اتفاقات، بسيار تند و شتابزده عمل مي‌كند البته اين شخصيت او تا به اين جاي كار است كه پخش شده.

پيش از تصويربرداري چه شناختي از او داشتيد؟
مقانلو: اوايل كار در نوع برخوردهاي متقابل، فردي بود كه مي‌خواست حقش را بگيرد و براي هدفش، تلاش مي‌كرد از مردها متنفر بود به همين جهت با تيغ زدن آن‌ها كسب درآمد مي‌كرد، اما كم‌كم با تنهايي دروني كه دارد تغيير كرده و با هر آدمي مثل خودش برخورد مي‌كند، شما مي‌بينيد كه با مهشيد كاملا دوستانه و عاطفي برخورد مي‌كند و در مواجهه با معين كاملا بالعكس، همين‌طور با آدم‌هاي ديگر قصه، نمونه اين اتفاق، رويارويي با زهره و روشنك بود كه نشان مي‌داد او سعي مي‌كند با هر آدمي مثل خودش روبه‌رو شود.

الان نسبت به اين آدم چه قضاوتي داريد؟
مقانلو: خيلي دوستش دارم، البته پيش از شروع كار هم، چنين حسي به او داشتم تا نقشي را دوست نداشته باشم و يا ارتباط برقرار نكنم، قبول نخواهم كرد.

امثال مينا رازي تا چه اندازه برايتان ملموس هستند؟ از نزديك با آنها ارتباط داشتيد؟
مقانلو: از نزديك كه ارتباط نداشتم، اما براساس شنيده‌ها سعي كردم خود را به اين آدم نزديك كنم، براي اين كار لازم بود خود را جاي او بگذارم با افكار و عقايدش آشنا شوم و مهمتر از همه دركش كنم.

شخصيت‌هاي ساعت شني چقدر واقعي هستند؟ آيا براي دكتري كه از نظر روحي دچار مشكل است مي‌توانيم مصداق
عيني پيدا كنيم؟
مقانلو: اينگونه افراد در جامعه كم نيستند هرچند ممكن است از چشم ما دور بمانند، البته شايد به‌طور صددرصد اين شخصيت‌هايي كه در كار مي‌بينم نباشند، اين سريال چند موضوع اجتماعي مهم را در زندگي چندين شخصيت بررسي مي‌كند، مطمئنا شخصيت‌هاي ديگردر مقابل اين موضوعات واكنش متفاوتي نشان خواهند داد.

طرح چنين موضوع جديدي براي اين بود كه موضوعات اجتماعي ديگر را كه شايد بارها و بارها در قالب‌هاي مختلف
بدان پرداخته شده بود، پوشش دهد؟
مقانلو: مطرح كردن موضوع علمي رحم اجاره‌اي كاملا ظريف و جامع است كه در كنار آن موضوعات جديد ديگر هم مطرح شده، اين كار نشان مي‌دهد كه هر آدمي در هر سطح اجتماعي و طبقه‌ كاري كه باشد، مشكلات خاص خود را دارد، مثلا دختري كه روياهايش را در بيرون از منزل جستجو مي‌‌كند، امروز شايد مشكل خيلي از خانواده‌ها اين باشد، يا در كنار اين آدم، مهشيد دختر زحمت‌كش و درستكاري است كه از راه صحيح زندگي مي‌كند و براي خواسته‌هايش بدون طمع تلاش مي‌‌كند، مينا رازي كه از راه تيغ‌زني افراد، ‌گذران زندگي مي‌كند شايد در باطن با اين كار مخالف باشد اما به‌ آن عادت كرده، چيدن اين شخصيت‌ها كنار هم نشان مي‌دهد، مي‌شود درست زندگي كرد، همه راه‌ها بسته نيست و اين راه انتخابي تنها راه رسيدن به مقصود نيست، در مقابل همه اين‌ها پزشكي است كه شايد هيچ كدام از اين گرفتاريها را نداشته باشد اما او هم درگيريهاي زيادي براي خودش دارد.

قبول داريد ساعت شني ديد فمينيستي دارد و داستان كاملا زنانه را روايت ‌كند، فقط در سكانس‌هاي محدودي
آقايان را مي‌‌بينم كه تنها براي كمك به خانم‌ها مي‌آيند.
مقانلو: كاملا درست است، اين كار زنانه است و مشكلات زنان را روايت مي‌كند، همه نوع آدم در دنيا وجود دارد، خوب و بد. من معتقدم آدم ميانه نداريم براي انتخاب دو راه پيش رو خواهيم داشت يا راه درست كه به خوبي ختم مي‌شود يا راه اشتباه كه به بدي مي‌رسد ، بايد انتخاب كنيم.فاصله اين دو راه به باريكي يك تار مو است، از اين‌رو تشخيص و انتخاب را برايمان سخت مي‌‌كند. به آقاي بهراميان تبريك مي‌گويم، فكر مي‌كنم در به تصوير كشيدن اين داستان موفق شده‌اند.

با توجه به اين‌كه بهراميان تازه‌كار است، دليل پذيرفتن شما چه بود؟ حضور محمدرضا شريفي‌نيا و تازگي قصه و نوع
نقش؟
مقانلو: هر چند نوع قصه من را به شدت جذب كرد، اما در همان برخورد اولي كه با آقاي بهراميان داشتم احساس كردم خيلي خوب مي‌داند چه مي‌خواهد بكند، و انتظارش از بازيگر كاملا مشخص بود ضمن اين‌كه برخورد بسيار خوب و شخصيت جالبي دارند.

به قدري باورپذير كار كرديد كه به نظرم براي اين نقش جز شما، بازيگر ديگري را نمي‌توان متصور شد، فكر كنم ايشان هم جز شما به فرد ديگري فكر نكرده‌اند.
مقانلو: اين نظر لطف شماست، اما غير از من دو، سه نفر ديگر هم كانديدا بودند كه چون سر كار ديگري حضور داشتند و يا دلايل ديگر قسمت نشد...
اما جالب اينجاست ابتدا به آقاي بهراميان گفتم: اين كار قصه بسيار زيبايي دارد اما اگر اجازه دهيد، من كار نكنم.

چرا؟ پرداخت به نقش راضي‌تان نكرده بود؟
مقانلو: نه، اصلا جريان اين نبود، براي من نوعي (بازيگر) قدم اول اين است كه بايد با نقش زندگي كنم، از اين رو نقش‌ها مثل بچه‌هايم هستند كه با گرفتن هر پلان تلنگري به من وارد مي‌شود، به‌طور مسلم اين نقش تاثيرات فراواني در روحيه من مي‌گذاشت، به خاطر همين با كارگردان شرط كردم چيزي از سكانس‌هاي من حذف نشود.

شايد بهتر بود براي مسئولين ارشد صدا و سيما و هيئت نظارت چنين شرطي مي‌گذاشتيد؟
مقانلو: بالاخره با اين وضعيت بايد ساخت، شايد تشخيص آن‌ها بر اين است كه اگر سكانس‌هاي مذكور پخش شود، بازتاب خوبي نخواهد داشت، شايد هم اشتباه مسئولين مربوطه اين است كه فقط اول كار را مي‌بينند و بعد سريع قضاوت كرده و تصميم مي‌گيرند، مسلما ابتداي كار، همه‌چيز را نشان نخواهد داد، اين كار مي‌تواند به خيلي از آدم‌ها كه مشكلات اين چنيني دارند، كمك كند.

در حال حاضر سر چه كاري هستيد؟
مقانلو: «آبي گاهي آسمان» به كارگرداني خانم پرند زاهدي.

چند سوال خصوصي آقاي خليليان و عرشيا و آرين هنوز ايران هستند؟
مقانلو: نه، از آغاز سال تحصيلي به آمريكا رفتند، عرشيا و آرين متولد آنجا هستند و در آنجا تحصيل مي‌كنند، تابستان آمده بودند ايران.

شما چرا همراهشان نرفتيد؟
مقانلو: مشغول كار هستم.

چرا به ايران آمديد؟
مقانلو: من در وهله اول عاشق ايران و بعد عاشق كارم هستم، زندگي در آنجا واقعا برايم سخت بود. كمال(همسرم) مي‌گفت: من نمي‌توانم تو را از عشقت جدا كنم و براي همين آمديم ايران و من كارم را دوباره شروع كردم.

چطور دوري فرزندانتان را تحمل
مي‌كنيد؟
مقانلو: واقعا به سختي، هر شب يك ساعت با هم تلفني صحبت مي‌كنيم و بعد از هر تلفن يك ساعت گريه. به احتمال زياد مجبور هستم تا سه سال ديگر باز از ايران بروم...

براي هميشه؟
مقانلو: تقريبا(با خنده) اما اگر كاري پيشنهاد شود براي انجامش خواهم آمد و هر تابستان نيز به همراه خانواده به ايران سفر مي‌كنم.

الان عرشيا و آرين با همسرتان زندگي مي‌كنند؟
مقانلو: بله، جا دارد از همسرم تشكر ويژه‌اي كنم، او به خاطر كار و علاقه من، براي بچه‌ها هم مادري مي‌كند و هم پدري، هر روز مجبور است زودتر به خانه برگردد تا آن‌ها زياد دلتنگي مرا نكنند، او آدم خانواده‌دوست و مهرباني است، به نظر من او يك فرشته به تمام معناست.

بچه‌ها دلتنگي نمي‌كنند؟
مقانلو: عرشيا (پسر بزرگترم) از نظر اخلاقي بسيار به من نزديك است. كاملا احساساتي و برون‌گراست و هروقت تلفن مي‌زنم بغض مي‌كند اما آرين درون‌گراست و كمتر احساساتش را بروز مي‌دهد، اما خوشحالم كه پيش پدرشان هستند چون اينجا به خاطر مشغله كاري من كمتر در خانه حضور داشتم و از اين‌رو كمتر همديگر را مي‌ديديم، ضمن اين‌كه فكر مي‌كنم همسرم خيلي بهتر از من مراقبشان است.

اين دوري آنها را زودتر براي زندگي آماده مي‌كند؟
مقانلو: دقيقا، بالاخره يك روزي هم مي‌رسد كه ما نيستيم تا از آنها نگهداري كنيم و بايد روي پاي خودشان بايستند. به هر حال سر دوراهي بزرگي قرار داشتم كه انتخاب را مشكل مي‌كرد ايران و بچه‌ها كه گذشتن از هركدام برايم غيرممكن بود.
حالا بيشتر به فوتبال علاقه نشان‌مي‌دهند يا سينما؟
مقانلو: هردو، به شدت كارهاي من را دنبال مي‌كنند، الان هم كه اينجا نيستند هركاري انجام مي‌دهم فيلمش را برايشان مي‌فرستم.

بچه‌ها قرار است فوتباليست شوند يا هنرپيشه؟
مقانلو: بازيگري را دوست دارند، اما همين الان هم فوتباليست‌هاي خوبي هستند.
منم کورش
شاهنشاه هخامنشی ، آزاده ای از ایران فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی کردن به خاک سپارند
تا اجزای بدنم خاک ایران را تشکیل دهد.
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”