انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده امريکا

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Captain II
Captain II
پست: 577
تاریخ عضویت: جمعه ۱۵ دی ۱۳۸۵, ۷:۲۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 502 بار
سپاس‌های دریافتی: 231 بار

انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده امريکا

پست توسط hedayat.m »

انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده امريکا که طبق برنامه قبلي قرار است چهارم نوامبر سال جاري ميلادي برگزار شود، پنجاه و ششمين انتخابات رياست جمهوري در اين کشور خواهد بود. در جريان انتخابات رياست جمهوري که هر چهار سال يک بار در امريکا برگزار مي شود، رئيس جمهوري و معاون رئيس جمهوري اين کشور براي يک دوره چهار ساله انتخاب مي شوند. برگزاري اين انتخابات با برگزاري انتخابات سنا، مجلس نمايندگان، فرمانداري و نيز بسياري از انتخابات هاي ايالتي و محلي همزمان شده است. اين انتخابات براي حدود 9 ماه تقريباً همه تحولات سياسي اجتماعي امريکا را تحت تاثير قرار مي دهد و عملاً شرکاي امريکا نيز به تدريج ادامه روابط با واشنگتن را متناسب با پيشرفت مبارزات انتخاباتي مورد ارزيابي قرار مي دهند.

انتخابات رياست جمهوري امريکا را بايد در ابعاد مختلف تجزيه، تحليل و کنکاش کرد. در رسانه هاي امريکايي اطلاعات و داده هاي بسياري پخش مي شود ولي بايد نقطه ها را به هم وصل کرد که اين جريان در يک چارچوب و قالب معنادار قرار گيرد. در درجه اول نامزدان حزب دموکرات و جمهوريخواه امسال در اين دوره انتخابات بايد معرفي شوند که نماينده چه جرياني هستند؟ در درجه ديگر، سيستم انتخابات امريکا بايد تا حدودي باز شود و ديد که آيا اين سيستم منحصر به فرد، نقش دموکراتيک مردم در تصميم گيري و مشارکت مردم را در انتخابات مي کاهد يا افزايش مي دهد؟ انتخابات را بايد در بستر روايات کلان قرار دهيم و در تحليل نهايي نامزدهاي انتخاباتي را در رابطه با «سيستم قدرت» بسنجيم. از يک زاويه چندين مقوله و مساله اجتماعي در فضا مطرح مي شود که در انتخابات تاثيرگذارند. امريکا حدود 5 سال درگير جنگ عراق بوده است. مشاوران «نومحافظه کار» کاخ سفيد از وقايع 11 سپتامبر يک ايدئولوژي خطر و دشمن سازي ساخته است که از آن بهره برداري مي کند. ديگر اينکه امريکا در آستانه يک رکود جزيي اقتصادي است که هر 8 يا 10 سال سيکل رکود پيش مي آيد. از نظر فرهنگي، مي توان اذعان داشت که باراک اوباما يک حرکت و جريان شده است که بخشي از نسل جوان را به طور محدودي به دنبال کشيده است. از طرف ديگر جريان بنيادگرايان «مسيحيان راست گرا» بعد از 8 سال حکومت متحدان سياسي خود براي اولين بار به خود مي انديشد که آيا همچنان به قرائت جزم مذهبي بينديشد يا در مورد محيط زيست و عدالت اجتماعي هم مسووليت دارند؟ چرا که جزم انديشان مذهبي مسيحيان راست گرا و متحدان سياسي آنها (حلقه حاکم بر حزب جمهوريخواه) در اين 8 سال به محيط زيست و توسعه اجتماعي (بيمه اجتماعي) و کرامت انساني (قانونمند کردن شکنجه) صدمه زده اند. در اين انتخابات هنوز هم نامزدان جمهوريخواه تلاش مي کنند از واقعه تاسف آور 11 سپتامبر استفاده سياسي کرده و شکست هاي 8 سال حکومت خود را در زير گفتمان «ترس و ترور» و رسالت امريکا در دنيا پنهان کنند.

شکي در اين نيست که مديريت دولت جرج بوش (چه سياست داخلي و چه سياست خارجي) از ديد اکثر مردم موفق نبوده است و نظرسنجي ها اين را منعکس مي کنند. از طرف ديگر حزب جمهوريخواه در اين هنگام تا حدودي از بحران هويت رنج مي برد. در قديم محافظه کاران کلاسيک به اصولي پايبند بودند که حزب جمهوريخواه امروز از آن فاصله گرفته است. جمهوريخواهان کلاسيک به تعديل اعتقاد داشتند و مخالف کسري بودجه بودند ولي رونالد ريگان و جرج بوش با در نظر گرفتن منافع سرمايه داران هر دو بيشترين کسري بودجه را در تاريخ امريکا به وجود آوردند. در اين مرحله حزب جمهوريخواه بايد تصميم بگيرد کدام جنبه هويت غالب خواهد بود؛ نومحافظه کاران، سرمايه داران محافظه کار يا بنيادگرايان؟ کدام محافظه کار غالب بر حزب است؟

در مقطع کنوني دموکرات ها 14 درصد از جمهوريخواهان در نظرسنجي ها بالاتر هستند ولي شخص «جان مک کين» در نظرسنجي ها از هيلاري کلينتون کمي بالاتر است. اين همان نکته را مي رساند که در انتخابات و رسانه هاي امريکا کاراکتر شخص اهميت مجازي و خرافي پيدا کرده و برنامه يک نامزد از سياست هاي يک حزب هم با اهميت تر جلوه مي کند. از حالا تا نوامبر 2008 که انتخابات صورت مي گيرد شرايط قابل تغيير است. در سال گذشته از نظر اولويت مسائل انتخاباتي جنگ عراق در مقام اول و مساله اقتصادي در درجه دو يا سه بود. ولي اکنون نظرسنجي ها نشان مي دهند به خاطر رکود پيش بيني شده اقتصاد اول بوده و جنگ عراق به رتبه دوم رفته است. اين الزاماً به پيروزي اتوماتيک دموکرات ها در انتخابات تبديل نخواهد شد. معمولاً تبليغات حزب جمهوريخواه به طور تهاجمي است و موفق مي شوند اعتبار نامزد حريف را هدف قرار دهند. اين روش جنگ تبليغاتي رسانه ها را Mud Slinging (لجن پراکني) ناميده اند. از اواخر دهه 1950 که تلويزيون به عنوان مهم ترين رسانه تبليغاتي در انتخابات بوده است و جمهوريخواهان در اکثر انتخابات از اين شيوه بهره برده اند. در انتخابات نيکسون عليه کندي 1964 موفق نشد ولي در 1972 نيکسون عليه مک گاورن، 1980 ريگان عليه کارتر، 1988 بوش پدر عليه دوکاکيس، 2000 بوش عليه مک کين و ال گور، 2004 بوش عليه جان کري اين شيوه به جمهوريخواهان کمک کرده است. از اين جهت دموکرات ها هم هيجان ايجاد کرده اند که براي اولين بار يا يک زن رئيس جمهور خواهد شد يا يک سياهپوست. عده يي معتقدند با نزديک شدن انتخابات جمهوريخواهان تعصب و شوونيسم مردم را نسبت به يک کانديداي زن يا سياهپوست تحريک کنند.

بنا به تئوري دموکراسي و سنت تاريخي هدف اين بوده که هر ايالت در حد خود در انتخاب کانديداي يک حزب مشارکت داشته باشد. بر اين اساس ساختار سياسي دولت امريکا يک فدراسيون است که ايالت در مقابل دولت فدرال (مرکزي) حقوقي دارد. در زمان رقابت انتخاباتي در يک ايالت به کانديداي برنده تعداد معيني نماينده تعلق مي گيرد. تعداد نماينده ها بستگي به جمعيت هر ايالتي دارد. در انتهاي اين پروسه هر کانديدايي که نماينده بيشتري داشته باشد پيروز شده و در کنگره نهايي حزب کانديداي رسمي حزب دموکرات يا جمهوريخواه خواهد شد که در مرحله بعدي اين دو کانديدا براي مقام رياست جمهوري با هم رقابت مي کنند. براي انتخابات رياست جمهوري گروه «الکتروال کالج» مطرح مي شود. اين گروه نمايندگان در تابستان قبل از انتخابات رياست جمهوري که در پائيز است (4 يا 5 نوامبر) در هر ايالت انتخاب مي شوند که به نمايندگي از مردم هر ايالت در روز انتخابات راي دهند. پس راي مستقيم مردم به تنهايي نقش ندارد. اين ساختار از نظر دموکراتيک چند اشکال عمده دارد؛ اول اينکه افراد خيلي کمي در انتخابات نمايندگان الکتروال کالج در ايالت ها مشارکت دارند و اکثر مردم به آن آگاه نيستند. در سطح کل جامعه مردم در مورد الکتروال کالج اطلاعاتي ندارند. اشکال ديگر اينکه چرا اين نمايندگان براي انتخاب رئيس جمهور بايد از جانب مردم راي دهند؟ ثالثاً نه تنها بيش از 90 درصد مردم در انتخاب الکتروال کالج نقش ندارند بلکه با ساختار الکتروال کالج آشنا نبوده و نمي دانند چگونه عمل مي کند. در انتخابات سال 2000 بين ال گور دموکرات و بوش جمهوريخواه، ال گور تعداد راي بيشتري از طرف مردم داشت ولي به خاطر الکتروال کالج انتخابات را باخت. نمايندگان الکتروال کالج يا دموکرات هستند يا جمهوريخواه، اين سيستم مشارکت و حضور يک کانديداي سوم و مستقل را خيلي مستقل مي سازد چرا که کانديداي مستقل بايد نمايندگان الکتروال کالج را متقاعد کند که به حزب خود راي دهند.

در رابطه با پديده رسانه بايد گفت رسانه هاي رسمي در امريکا شرکت هاي بزرگ سرمايه داري بوده، در «مناسبت قدرت» سهم و نقش دارند. آنها فقط يک کانال اطلاع رساني نيستند و نمي شود گفت فقط منعکس کننده شفاف وقايع هستند. رسانه ها پارامترهايي براي ذهنيت عموم ايجاد مي کنند که گفتمان اجتماعي خارجي از حريم پارادايم قدرت فراتر نرود. به همين جهت رسانه ها بيشتر به جنبه مسابقه، سرگرمي و هيجان مي پردازند. در همين راستا رسانه ها موضوعات را نمي شکافند و بيشتر به خصوصيات شخصي و تصوير فرد مي پردازند. بدين صورت در نهايت مردم امريکا به اندازه کافي با سياست ها و مواضع کانديداها آشنا نمي شوند.

در حزب دموکرات داوطلب زياد بود. حدود 8 نامزد وجود داشت. فردي که مورد قبول سيستم قدرت نباشد به مرحله نهايي نمي رسد. بين 8 کانديداي دموکرات ما «دنيس کوسونيچ» نماينده اهايو را داشتيم. «مايک گراول» فرماندار سابق آلاسکا و «ريچاردسون» فرماندار نيومکزيکو را داشتيم. کوسونيچ و گراول واقعاً مترقي و تحول خواه بودند و نظرات خود را در مورد سياست داخلي و خارجي تا فرصت داشتند منعکس مي کردند. به طور کلي کانديداها بايد خود را در دايره يي قرار دهند که مورد قبول سيستم قدرت باشد. اگر مورد قبول نباشند حمايت نشده و کم کم حذف مي شوند. رسانه هاي رسمي نظرات آنها را افراطي جلوه مي دهند و تدريجاً به حاشيه کشيده مي شوند. آنهايي که به مرحله رقابت نهايي مي رسند تصادفي نيست. پشتوانه سياسي و ملي تعيين کننده است. بيش از 100 ميليون دلار به کيسه انتخاباتي هيلاري کلينتون و باراک اوباما ريخته شده است. نفر سوم جان ادواردز فقط 12 ميليون توانست جمع کند. سيستم قدرت با مقدار پولي که به خزانه انتخاباتي يک نامزد انتخاباتي مي ريزد جدي بودن کانديداتوري وي را تعيين مي کند. پس يک سناريوي ديگر که خوب رويت نمي شود در عمل است و بازيگر آن سرمايه يي است که منتقل مي شود. يک کانديداي جدي قبل از اعلام نامزدي خود به گونه يي با جلساتي يا اعلان نظرات به طور عمومي ثابت مي کند که در آن دايره قابل قبول قدم مي زند. به هر حال يک کانديدا براي انتخابات رياست جمهوري ناشناخته نيست، معمولاً يا فرماندار است يا سناتور يا نماينده کنگره يا شهردار يک کلانشهر. به طور استثنا اتفاق افتاده کسي که در دايره مورد قبول قدرت نباشد از زير رادار و ف_ * ل*_ ت ر نامرئي رد شود و به راي مستقيم مردم به کنگره راه يابد مثل سناتور «جيمز ابورزک» از ايالت داکوتاي جنوبي در 25 سال پيش يا کوسونيچ از ايالت اهايو. ولي براي مرحله بالاتر، رياست جمهوري، فشار بيشتر است. به عبارت ديگر «ناظم قدرت» با يک سيستم ظريف و نامرئي نامزدها را غربال مي کند. در قرن 20 حزب جمهوريخواه با قدرت گره خورده پس کم اتفاق مي افتد که يک نامزد جمهوريخواه در دايره تعيين شده قرار نگيرد. امسال بين 8 نامزد جمهوريخواه «ران پائول» يک استثنا است. ران پائول هم از نظر اقتصادي و هم سياست خارجي دولت بوش و کاخ سفيد را مورد انتقاد شديد قرار مي دهد به همين جهت از نظر مالي به وي کمک نشده و تنها از حمايت جوانان برخوردار است و طبيعتاً شانسي ندارد. مي شود گفت در دوران بعد از جنگ جهاني دوم فقط جرج مک گاورن توانست کانديداي حزب دموکرات براي انتخابات رياست جمهوري در سال 1975 شود که در عين حال مترقي بوده و در دايره تعيين شده قرار نمي گرفت. دقيقاً در واکنش به پيروزي مک گاورن در حزب دموکرات بود که نطفه اوليه نومحافظه کاران در حزب دموکرات شکل گرفت. البته وي انتخابات را به ريچارد نيکسون جمهوريخواه باخت. از طرف جمهوريخواهان هم جرالد فورد انسان صادقي بود. وي تصادفاً رئيس جمهور شد و از ف_ * ل*_ ت ر قدرت و پروسه غربال انتخاباتي رد نشده بود چون معاون نيکسون آقاي «اسپيرو آگنيو» مشکل حقوقي داشت مجبور به استعفا شد. بدين صورت جرالد فورد به سمت معاونت نيکسون رسيد. چون نيکسون به خاطر ماجراي رسوايي واترگيت مجبور به استعفا شد فورد که معاون رئيس جمهور بود در مقام رياست جمهوري نشست.

[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”