غرور گمشده ي ايران
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 2732
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۳۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 12804 بار
- سپاسهای دریافتی: 4580 بار
غرور گمشده ي ايران
اساسین یا فدائیون چه کسانی هستند؟
[External Link Removed for Guests]
داستانهای اسرار آمیز اساسیون یا حشاشین یا حشیشیون یا فدائیون ،از قرن دوازدهم میلادی تا کنون مورد توجه بسیاری بوده است .
[External Link Removed for Guests]
پیروان مکتب صباح که به الموتیان و اسماعیلیه نیز شناخته میشدند ، به نام حشیشیون (حشاشین)معروف بودند که ریشهٔ کلمهٔ Assasination در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است.
اسماعيليه يكى از فرقههاى شيعه محسوب می شود.
آنان گروهى بودند كه به امامت اسماعيل گرويده و مرگ او را انكار كرده، گفتند او زنده و غايب است و روزى ظهور خواهد كرد. و در توجيه عمل امام صادق عليهالسلام كه جنازه اسماعيل را تشييع و تدفين كرد، گفتند اينها همگى جنبه ظاهرى داشت و مقصود اين بود كه بدخواهان به گمان اينكه او مرده است درصدد سوء قصد به جان او برنيايند.
انشعابات زيادي در اين گروه رخداده است كه خود داستان مفصل دارد. اما حسن صباح که يك ايراني شيعه اثني عشري بود اما بر اثر القائات و تبليغات دين گروه به شيعه اسماعيلي گرائيد. با رفتن به مصر كه مركز علمي اسماعيليه به شمار ميآمد به آموختن تعاليم اسماعيليه پرداخت كه در سال 472 به دليل طرفداري وي از شيعه نزاري از مصر به مغرب تبعيد ميشود. و سرانجام به ايران در اصفهان ميرسد. و با حكومت سلجوقيان مخالفت علني ميكند و مورد تعقيب آنان واقع ميشود. و بالاخره به دژهاي الموت پناه ميگيرد. و فعاليت خود را براي تربيت نيروي ورزيده و رزمآور شروع ميكند.
مشهورترين نام و لقب اين فرقه همان «اسماعيليه» است، كه چون به امامت اسماعيل فرزند امام جعفر صادق عليهالسلام معتقدند، به اين نام خوانده شدهاند. گذشته بر اين نام، القاب ديگرى نيز دارند كه برخى از آنها عمومى و برخى خصوصى است؛ آنها عبارتند از:
باطنيه: از ديگر القاب عمومى آنان لقب باطنيه است و بدان جهت به اين نام شهرت يافتهاند كه براى هر ظاهرى به باطنى قايلاند.
سبعيه: لقب ديگر آنان سبعيه است. علت ناميده شدن آنان به اين نام اين است كه به امامان هفتگانه قايلاند و رهبرى الهى را بر پايهى حجتهاى هفتگانه تفسير مىكنند.
تعليميه: از القاب ديگر اسماعيليه تعليميه است. وجه تسميهى آنان به اين نام اين است كه امام را عالم به باطن امور دانسته و معتقدند هيچ كس حتى پيامبر، جز به واسطهى تعليم امام، بر باطن آگاه نمىگردد.
ملحده: بدان جهت به اين لقب خوانده شدند كه گاهى ظواهر شريعت را رها كرده و به باطن بسنده كردند.
اما یکی از القاب این گروه حشیشیون ، حشاشین می باشد.
در اینکه چرا این گروه را به این نام می خوانند دو دیدگاه وجود دارد
الف: زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی دارو فروش و حشاشین جمع عربی حشاش میباشد
ب: حشیشیان گروه اند که با مصرف حشیش ،در کمال شجاعت اقدام به عمليات انتحارى و ترور اشخاص می نمودند.
بررسى و تحقيق تاريخ اسماعيليان كارى بسيار دشوار است. محققان براى پژوهش در باره اين فرقه با مشكلاتى رو به رو هستند كه در بررسى ساير سلسلهها و فرقهها وجود ندارد. كمتر فرقهاى را مىتوان يافت كه مانند اسماعيليان دچار ابهام و پيچيدگى شده باشد. تاريخچه زندگانى سران آنها و افكار و عقايدشان بسيار تاريك و مبهم است و اين مشكل با مراجعه به منابع متعصبانه و مغرضانه دشمنان اسماعيليان كه اجبارا به آنها رجوع خواهد شد، برطرف نمىشود. ابهام در تاريخ اين گروه دلايل مختلفى دارد;از جمله اين كه منابع تاريخى خود اسماعيليه نوعا از بين رفته و ماخذ عمده اطلاعات، كتابهايى به قلم مخالفان ايشان است. از اين رو، به ناچار بايد به منابع تاريخنويسانى اتكا كرد كه يا كوركورانه دشمن تحولات درونى اسماعيليان بودند، و يا آن را ناديده مىگرفتند، لذا بر محقق منصف و بىغرض كه تا اندازهاى با تاريخ آن عصر، انس دارد، غرضورزى در بسيارى از نسبتها كه به اين فرقه و پيروان آن داده اند، آشكار است، و اغلب آنها به نظر كلى، ساختگى مىآيد.
محققان غربى نیز كه شايسته بود با مسئله، منصفانه و محتاطانه برخورد كنند در نخستين وهله، تحت تاثير خيال پردازىهاى صليبيان و شخص ماركوپولو و روش مخالفان قرار گرفتند و تاريخ را همانند «داستان پليسى» دنبال نمودهاند و اسماعيليان را نه انسانهايى پاىبند به اعتقادات محكم حاكمشان «شيخ الجبل» بلكه انسانهاى شيطانصفتى به حساب آورد كه پاىبند «طريقتحشاشين» بودند.
روحانى كاتوليك آلمانى بروكاردوس (Brocardus) در سال ۱۳۳۲ (ميلادى) درباره آنها نوشت: «آنها تشنه خون بشر هستند و بيگناهان را در قبال گرفتن پول مى كشتند.»
بى باكى جسورانه «حشاشين» در اروپا با وجود شيطانى بودن اين فرقه از نظر آنها زبانزد خاص و عام شد. بدين ترتيب در نامه هاى عاشقانه ايتاليايى قرن دوازدهم ميلادى عباراتى مانند اين باب شد: «من اساسين توام و در حالى كه به فرامينت گردن مى نهم اميدوارانه به بهشت چشم دوخته ام.» يا «همچون اساسين ها كه در ثابت قدم در خدم استادشان بوده اند من نيز با وفايى خدشه ناپذير در خدمت عشق بوده ام.»
در موردنام حشاشین و متناظر قراردادن آن با "کسانی که حشیش استعمال می کردند" باید گفت که نمی توان گروه سازمان یافته و منسجمی مثل آنها را که کسی جز مغولها نتوانست قلعه اصلی آنها یعتی الموت را تصرف کند ، با چنین داستانهایی بی آبرو کرد . گفته می شود که حشاشین کسانی را فریب داده و پس از خوراندن حشیش به آنها ،با قرار دادن آنها در باغهای خرم و باصفا و با چند زن ، با آنها القا می کردند که آنها اکنون در بهشت هستند و اگر می خواهند که از آن اخراج نشوند باید شخصی را به قتل برسانند ، در حالی که اگر آنها اینگونه زندگی می کردند هرگز نمیتوانستند در دراز مدت دوام آورده و شخصیتهای مهمی در تاریخ را نیز به قتل برسانند .
[External Link Removed for Guests]
داستانهای اسرار آمیز اساسیون یا حشاشین یا حشیشیون یا فدائیون ،از قرن دوازدهم میلادی تا کنون مورد توجه بسیاری بوده است .
[External Link Removed for Guests]
پیروان مکتب صباح که به الموتیان و اسماعیلیه نیز شناخته میشدند ، به نام حشیشیون (حشاشین)معروف بودند که ریشهٔ کلمهٔ Assasination در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است.
اسماعيليه يكى از فرقههاى شيعه محسوب می شود.
آنان گروهى بودند كه به امامت اسماعيل گرويده و مرگ او را انكار كرده، گفتند او زنده و غايب است و روزى ظهور خواهد كرد. و در توجيه عمل امام صادق عليهالسلام كه جنازه اسماعيل را تشييع و تدفين كرد، گفتند اينها همگى جنبه ظاهرى داشت و مقصود اين بود كه بدخواهان به گمان اينكه او مرده است درصدد سوء قصد به جان او برنيايند.
انشعابات زيادي در اين گروه رخداده است كه خود داستان مفصل دارد. اما حسن صباح که يك ايراني شيعه اثني عشري بود اما بر اثر القائات و تبليغات دين گروه به شيعه اسماعيلي گرائيد. با رفتن به مصر كه مركز علمي اسماعيليه به شمار ميآمد به آموختن تعاليم اسماعيليه پرداخت كه در سال 472 به دليل طرفداري وي از شيعه نزاري از مصر به مغرب تبعيد ميشود. و سرانجام به ايران در اصفهان ميرسد. و با حكومت سلجوقيان مخالفت علني ميكند و مورد تعقيب آنان واقع ميشود. و بالاخره به دژهاي الموت پناه ميگيرد. و فعاليت خود را براي تربيت نيروي ورزيده و رزمآور شروع ميكند.
مشهورترين نام و لقب اين فرقه همان «اسماعيليه» است، كه چون به امامت اسماعيل فرزند امام جعفر صادق عليهالسلام معتقدند، به اين نام خوانده شدهاند. گذشته بر اين نام، القاب ديگرى نيز دارند كه برخى از آنها عمومى و برخى خصوصى است؛ آنها عبارتند از:
باطنيه: از ديگر القاب عمومى آنان لقب باطنيه است و بدان جهت به اين نام شهرت يافتهاند كه براى هر ظاهرى به باطنى قايلاند.
سبعيه: لقب ديگر آنان سبعيه است. علت ناميده شدن آنان به اين نام اين است كه به امامان هفتگانه قايلاند و رهبرى الهى را بر پايهى حجتهاى هفتگانه تفسير مىكنند.
تعليميه: از القاب ديگر اسماعيليه تعليميه است. وجه تسميهى آنان به اين نام اين است كه امام را عالم به باطن امور دانسته و معتقدند هيچ كس حتى پيامبر، جز به واسطهى تعليم امام، بر باطن آگاه نمىگردد.
ملحده: بدان جهت به اين لقب خوانده شدند كه گاهى ظواهر شريعت را رها كرده و به باطن بسنده كردند.
اما یکی از القاب این گروه حشیشیون ، حشاشین می باشد.
در اینکه چرا این گروه را به این نام می خوانند دو دیدگاه وجود دارد
الف: زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی دارو فروش و حشاشین جمع عربی حشاش میباشد
ب: حشیشیان گروه اند که با مصرف حشیش ،در کمال شجاعت اقدام به عمليات انتحارى و ترور اشخاص می نمودند.
بررسى و تحقيق تاريخ اسماعيليان كارى بسيار دشوار است. محققان براى پژوهش در باره اين فرقه با مشكلاتى رو به رو هستند كه در بررسى ساير سلسلهها و فرقهها وجود ندارد. كمتر فرقهاى را مىتوان يافت كه مانند اسماعيليان دچار ابهام و پيچيدگى شده باشد. تاريخچه زندگانى سران آنها و افكار و عقايدشان بسيار تاريك و مبهم است و اين مشكل با مراجعه به منابع متعصبانه و مغرضانه دشمنان اسماعيليان كه اجبارا به آنها رجوع خواهد شد، برطرف نمىشود. ابهام در تاريخ اين گروه دلايل مختلفى دارد;از جمله اين كه منابع تاريخى خود اسماعيليه نوعا از بين رفته و ماخذ عمده اطلاعات، كتابهايى به قلم مخالفان ايشان است. از اين رو، به ناچار بايد به منابع تاريخنويسانى اتكا كرد كه يا كوركورانه دشمن تحولات درونى اسماعيليان بودند، و يا آن را ناديده مىگرفتند، لذا بر محقق منصف و بىغرض كه تا اندازهاى با تاريخ آن عصر، انس دارد، غرضورزى در بسيارى از نسبتها كه به اين فرقه و پيروان آن داده اند، آشكار است، و اغلب آنها به نظر كلى، ساختگى مىآيد.
محققان غربى نیز كه شايسته بود با مسئله، منصفانه و محتاطانه برخورد كنند در نخستين وهله، تحت تاثير خيال پردازىهاى صليبيان و شخص ماركوپولو و روش مخالفان قرار گرفتند و تاريخ را همانند «داستان پليسى» دنبال نمودهاند و اسماعيليان را نه انسانهايى پاىبند به اعتقادات محكم حاكمشان «شيخ الجبل» بلكه انسانهاى شيطانصفتى به حساب آورد كه پاىبند «طريقتحشاشين» بودند.
روحانى كاتوليك آلمانى بروكاردوس (Brocardus) در سال ۱۳۳۲ (ميلادى) درباره آنها نوشت: «آنها تشنه خون بشر هستند و بيگناهان را در قبال گرفتن پول مى كشتند.»
بى باكى جسورانه «حشاشين» در اروپا با وجود شيطانى بودن اين فرقه از نظر آنها زبانزد خاص و عام شد. بدين ترتيب در نامه هاى عاشقانه ايتاليايى قرن دوازدهم ميلادى عباراتى مانند اين باب شد: «من اساسين توام و در حالى كه به فرامينت گردن مى نهم اميدوارانه به بهشت چشم دوخته ام.» يا «همچون اساسين ها كه در ثابت قدم در خدم استادشان بوده اند من نيز با وفايى خدشه ناپذير در خدمت عشق بوده ام.»
در موردنام حشاشین و متناظر قراردادن آن با "کسانی که حشیش استعمال می کردند" باید گفت که نمی توان گروه سازمان یافته و منسجمی مثل آنها را که کسی جز مغولها نتوانست قلعه اصلی آنها یعتی الموت را تصرف کند ، با چنین داستانهایی بی آبرو کرد . گفته می شود که حشاشین کسانی را فریب داده و پس از خوراندن حشیش به آنها ،با قرار دادن آنها در باغهای خرم و باصفا و با چند زن ، با آنها القا می کردند که آنها اکنون در بهشت هستند و اگر می خواهند که از آن اخراج نشوند باید شخصی را به قتل برسانند ، در حالی که اگر آنها اینگونه زندگی می کردند هرگز نمیتوانستند در دراز مدت دوام آورده و شخصیتهای مهمی در تاریخ را نیز به قتل برسانند .
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif] این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود,
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر

- پست: 2732
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۳۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 12804 بار
- سپاسهای دریافتی: 4580 بار
renger, جان نويسنده خودش اشاره مي كنه كه دروغي بيش نيست
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
من يه مورد شنيدم كه گويا يكي از فرماندهان دشمن جهت مذاكره يا اختيار اوارد قلعه مي شه و فرماده ي ايراني ها با اشاره اي به يكي از سرباز هاي خود سرباز خودش رو از بالاي قلعه به پايين پرت مي كنه كه فرمانده ي دشمن ........
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
من يه مورد شنيدم كه گويا يكي از فرماندهان دشمن جهت مذاكره يا اختيار اوارد قلعه مي شه و فرماده ي ايراني ها با اشاره اي به يكي از سرباز هاي خود سرباز خودش رو از بالاي قلعه به پايين پرت مي كنه كه فرمانده ي دشمن ........
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif] این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود,
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر

- پست: 44
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۵, ۱۲:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 15 بار
- سپاسهای دریافتی: 5 بار

-
- پست: 386
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۲:۱۵ ب.ظ
- محل اقامت: کرمان
- سپاسهای ارسالی: 1523 بار
- سپاسهای دریافتی: 1169 بار
ولی این گروه توسط شیعه اثنی اعشری اون زمان طرد شده بودند و اصلا به رسمیت شناخته نمیشدند(اما اگه کمی سیاست داشتند و با حسن مصباح مذاکره میکردند و کمتر بر سر اینکه آب وضو رو از بالا باید ریخت یا از پایین! ما حالا اسپانیا و ...کشورهای اروپایی مسلمان شده رو از دست نمیدادیم و توسط مغول ها تار و مار نمیشدیم در کل شاید تاریخ کشورمون عوض میشد.)
بخصوص وقتی که طومارهای آموزش ساخت قالیچه پرنده کهع در الموت بودند توسط چنگیزخان (خان بخوره تو سرش) سوخته شدن واقعا دردناکه بقیش بماند.
بخصوص وقتی که طومارهای آموزش ساخت قالیچه پرنده کهع در الموت بودند توسط چنگیزخان (خان بخوره تو سرش) سوخته شدن واقعا دردناکه بقیش بماند.
اندکی صبر...

-
- پست: 154
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۸۶, ۴:۱۰ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 13 بار
اين داستان ساختگی نيست. اسماعيليان در واقع پيروانشون را با مصرف حشيش و نشون دادن باغ و چند زن بعنوان حوريان بهشتي فريب ميدادند تا دست به عمليات هاي انتحاري بزنند. اينکه چرا دوام آوردند، به اين دليله که افراد بلند پايه اين کارها را نمي کردند. بلکه اين بلاها را سر پيروانشون در مي آوردند.
همزمان با اسماعيليه شيعه اثني عشري زياد نبودند و قدرتي هم نداشتند. قدرت حاکم در آن زمان ، حکومت سلجوقيان بود که بزرگترين وزيرشان خواجه نظام الملک توسي نام داشت و پيرو مذهب شافعي بود. وي نظاميه هاي بزرگي براي اشاعه اين مذهب ساخت و بزرگترين دشمن اسماعيليان به شمار مي رفت و در نهايت نيز به دست يکي از فداييان اسماعيلي به راحتي کشته شد.
همزمان با اسماعيليه شيعه اثني عشري زياد نبودند و قدرتي هم نداشتند. قدرت حاکم در آن زمان ، حکومت سلجوقيان بود که بزرگترين وزيرشان خواجه نظام الملک توسي نام داشت و پيرو مذهب شافعي بود. وي نظاميه هاي بزرگي براي اشاعه اين مذهب ساخت و بزرگترين دشمن اسماعيليان به شمار مي رفت و در نهايت نيز به دست يکي از فداييان اسماعيلي به راحتي کشته شد.

- پست: 2732
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۳۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 12804 بار
- سپاسهای دریافتی: 4580 بار
دوستان صحبت پشت مرده اصلا درست نيست شما اگر براتون سخته كه جان نثاري آنها رو درك كنيد احتياج به تهمت و اينها نداريد هر آدمي مي دونه همچين چيزي در مقياس بالا و به اين اندازه اصلا كاربرد نداره ....... 

[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif] این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود,
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر
[FONT=lucida grande, tahoma, verdana, arial, sans-serif]ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر
