rfm,
منم با شما و جناب MASTER موافقم.HARD از ادبيات دلخراشي نسبت به خواهر عزيزمون استفاده کرد.
جناب HARD چند کلام هم از اين پشت کوهي حقير بشنو..شايد نظرت عوض بشه.
من هم مثل خيليهاي هاي ديگه من جمله زهرا جان متولد روستا هستم.با عادات اونا آشنام.جديدا اوناييي هم که دم از شهري بودن و با فرهنگ بودن ميزنند هم عاداتي شبيه به همون مردم روستايي پيدا کردند.البته به اونايي که مورد خطاب من هستند بيشتر بايد گفت دهاتي تا روستايي.
خلاصه .....خدا نکنه يه جشن عروسي يا خداي نکرده مراسم عذاداري دعوت بشن.فقط کافيه مثلا غذاي اونجا به مزاجشون خوش نياد......اونوقت ابروي طرف رو ميبرن و از کاري که کرده پشيمونش ميکنند.دگه پيش خودشون نميگند که اين بنده خدا هم مثلا داره دخترش يا پسرش رو ميفرسته خونه بخت و ممکنه دستش خالي باشه.تا ميتونند براش لغز موخونند.(ما پشت کوهي ها به غيبت کردن ميگيم لغز).البته همه اينطور نيستند.ولي 10 تا ادم اينطوري پيدا بشه ديگه همه کارها خراب ميشه.(غذاش بد بود.خورشتش کم بود.بو بد ميداد.چرا کباب نداد.و....)
از گناهش هم همينقدر بگم که يه عده جوون از خدا بي خبر هم از فرصت به دست اومده استفاده ميکنند و شروع ميکنند به خوردن مشروب و اين طور چيزا.که البته گناهش پاي کسي که جشن رو راه انداخته هم حساب ميشه.
در ضمن اصلا ادم براي چي اول زندگي اينهمه خودش رو توخرج بندازه در حالي که ميتونه اين پول رو براي داشتن زندگي اسوده از همان ابتداي زندگي به کار ببره.به خدا يکي از دايي هاي من هنوز هم بعد از 2 سال از گذشت عروسيش داره بدهي هاي عروسيش رو ميده.چرا؟چون زنش خيلي پر توقع بود و به يک عروسي ساده قناعت نکرد.حالا هم داره چوبش رو مي خوره.
در اخر هم براي خواهر خوبم, زهرا جان ارزوي خوشبختي ميکنم.اميدوارم شما هم مثل خواهرت خوشبخت بشي.
راستي زهرا خانم ميتوني يه عکس خوب از پيشاني خواهر زادت بگيري و اينجا بزاري؟اخه من خيلي طالب اينجور عکس ها هستم.زياد هم دارم.مثل اون نوزادي که تو لاله گوشش اسم معزز الله نقش بسته.
ديگه ببخشيد,پر حرفي کردم.سرتون رو بيشتر درد نميارم.الله يارتون.يا علي.باي
