ما شما تابحال چندبار به اين نقاط دنيا سفر كرديد ؟ چند بار با مردم اين مناطق گفتگو و تعاملات داشتيد و چه اطلاعي از تفكر اين مردم نسبت به ايران داريد ؟
من به سبب شغلم هم به خيلي از مناطق دنيا سفر كردم و چه در ايران و چه در خارج از ايران با اين مردم گفتگو كردم . فكر ميكنيد نظر اين مردم نسبت به ما چيه ؟ فكر ميكنيد اين مردم چه تصويري از ايران در ذهن خودشون دارند ؟
اجازه بديد من بگم . دنياي اين مردم BBC,CNN, FOX العربيه و....... هست , و تصويري كه از ما در ذهنشون دارن تصوير هدلاين همين خبرگزاري هاست
من به واسطه کارم مجبورم دائم با افراد مختلف از کشورهای مختلف تعامل داشته باشم، پس میدونم در کشورهای دیگه چه ذهنیتی درباره ایران وجود داره. در اینکه رسانه های main stream چشم و گوش مردم دنیا هستند، شکی نیست، ولی همه این مردم عناد ندارند. با اکثرشان که صحبت کنید، و واقعیات را در فضایی بدور از تعصب برایشان توضیح دهید، خیلی راحت قبول می کنند. عده قلیلی هستند که تحت هیچ شرایطی، بجز زور، حرف حالیشان نمیشود!
مشکل من با نوع دیدگاه شما در دیدگاه قومیتی شما ست. مثلا مسئله اسرائیل را مسئله اعراب و اسرائیل می دانید، یا به قول دوست دیگه ایی که در بحث شرکت کردند؛ امیر عبدالله با شیمون پرز مشروب می خورد. در این نوع از دیدگاه، شما مبارزه با اسرائیل را مساوی دوستی با اعراب، و حمایت از فلسطین را حمایت از اعراب می دانید! من چندین بار در این انجمن دیدگاه خودم نسبت به ایران و خاورمیانه را مطرح کردم، مسائل خاورمیانه بسیار عمیق تر از آن چیزی ست که به نظر می آید. مسائل خاورمیانه در تمامی صحنه های بینالمللی نقشی پر رنگ دارند. مسئله اسرائیل مسئله جنگ یک عده آدم مزدور با یک عده عرب جاهل نیست! بلکه مسئله تسلط یک نوع دیدگاه، و یک نوع ایدئولوژی بر کل دنیا ست. فلسطین فقط خط مقدم این جنگ هست، نه اینکه کل مسئله اسرائیل در اشغال فلسطین خلاصه شده باشد!
از چندین قرن قبل اندیشه انحرافی شکل گرفته، و به تدریج در نقاط مختلف دنیا شایع شده، اندیشه ایی مخلوط با برخی دیدگاه های مذهبی، و مادی گرایانه که خود را منجی بشریت می داند، و سعی دارد بشر را با زور متقاعد کند که اندیشه ایی برتر از خودش موجود نیست. اندیشه ایی که سعی دارد به بشر بقبولاند که مدینه فاضله ایی جز آنچه که این اندیشه مطرح می کند، وجود خارجی ندارد. در مقابل هجوم این اندیشه ستیزه جو، واکنش ملت های مختلف به چند دسته تقسیم می شود:
1- ملت هایی که اصولا نسبت به هر چیزی جز خوردن و خوابیدن بی تفاوت هستند؛ برای این گروه فرق نمی کند که چه کسی یا چه اندیشه ایی بر دنیا حاکم باشد، تا زمانی که بساط عیش و نوش این گروه برپا باشد، هر اتفاق دیگری در دنیا بیافتد مهم نیست.
2- گروهی که تابع زور هستند، یعنی شاید با آن اندیشه برتری جویانه مشکل داشته باشند، اما اعتقادشان این است که چون آن اندیشه در حال حاضر پر زور تر هست، ما هم باید تسلیم آن باشیم، و کاری نکنیم که آن جریان از ما برنجد، و موجب سلب آسایش ما شود.
3- گروهی که در برابر این اندیشه ادعاهایی داشته و دارند، و مدعی هستند که راهکاری بهتر از راهکار حاکم دارند، و سعی می کنند راهکار خود را حاکم کنند.
گروه اول در هر جای دنیا و در هر ملتی پیدا می شوند، نمونه اش سران عربی هستند. مثال گروه دوم ملت های عربی هستند که بیشترین ستم ها را از آن اندیشه برتری جویانه می بینند، کینه هایی هم از آن در دل دارند، ولی رفتاری منفعلانه و ذلت بار دارند. گروه سوم خودشان به سه شاخه تقسیم می شدند:
1- کمونیست ها و افرادی که به هر نحوی اندیشه های شبه کمونیستی داشته و دارند؛ این افراد یا به خاک سیاه نشسته اند، یا فقط اسم کمونیست را یدک می کشند، و عملا دست از آرمان های خود کشیده اند، و به آرمان های اندیشه حاکم تن در داده اند، نمونه اش کشور چین هست.
2- اروپائیان، این افراد اصولا مشکلی با تفکر حاکم ندارند، تنها مشکل شان این است که چرا باید همیشه یک نفر پرچم دار این جریان باشد؟! اگر آمریکا در پیشرفت این جریان نقشی ایفا کرده، ما هم نقش بسزایی داشتیم، پس ما هم حق داریم که پرچم دار این نهضت باشیم. پس این گروه اصلا از نظر مبانی تفکر تضادی با اندیشه حاکم ندارد، بلکه رفتار آن نوعی رقابت درون گروهی برای کسب پرچمداری جریان است.
تا سال ها این دو اندیشه به عنوان اندیشه های به ظاهر مدعی مطرح بودند. اوضاع کمونیسم که هر روز بدتر می شد، البته تضادش هم با اندیشه حاکم فقط در امور مادی بود، و در امور فرا مادی حرفی برای گفتن نداشت. گروه دوم هم که اصولا همراه اندیشه حاکم بودند، فقط به رئیس گروه ایراداتی را وارد می کردند. پس این اندیشه هیچ رقیبی در پیش روی خود نمی دید. تمام دنیا با آن سمتی که این اندیشه می خواست میل می کرد. از نظر این اندیشه تکلیف دنیا باید در خاورمیانه روشن می شد. با حذف تمامی رقبا، عرصه برای به هدف رسیدن این اندیشه کاملا هموار بود، اما ناگهان اتفاق غیر منتظره ایی در دنیا رخ داد:
3- انقلاب اسلامی ایران در میان بهت و حیرت همگان به پیروزی رسید. بزرگترین ویژگی آن هم این بود که اندیشه ایی قوی در برابر اندیشه حاکم بر دنیا مطرح می کرد. اندیشه ایی که از تمام جهات بر اندیشه حاکم برتری داشت، و با تمایلات درونی ملت ها هم متناسب تر بود. از همه بدتر، این اندیشه در نقطه ایی شکل گرفت که از نظر اندیشه حاکم، باید تکلیف دنیا در آنجا مشخص می شد! ضربه حاصل از ظهور انقلاب اسلامی بسیار شدیدتر از هر ضربه ایی بود که اندیشه حاکم در گذشته دریافت کرده بود. اصلا اندیشه مطرح شده در انقلاب اسلامی تنها اندیشه ایی بود که از نظر نظام حاکم یارای مقابله با تفکرات شان را داشت، به همین دلیل از سالها قبل نگران شکل گیری آن بودند. من قبلا درباره نامه گرترود بل به وزارت خارجه انگلیس در زمان تشکیل حکومت مستقل عراق در اوایل قرن بیستم صحبت کردم؛ گرترود بل که از اصلی ترین عوامل شکل گیری کشورهای عربی فعلی، بخصوص عراق هست، بزرگترین چالش انگلستان در عراق را شیعیان می دانست، و در نامه ایی با ذکر خطرات شیعیان متذکر می شود که نباید تحت هیچ شرایطی شیعیان به حکومت برسند، بلکه باید همیشه توسط اقوام دیگر مستضعف نگاه داشته شوند! پس انقلاب اسلامی ایران مسئله ایی بود که نظام حاکم از سالهای بسیار دور آن را خطری جدی برای خود می دانست، و همواره از شکل گیری آن وحشت داشت. اگر گفته می شود که انقلاب ما انفجار نور بود، این جمله در این Context معنی پیدا می کند، نه اینکه یک محمد رضایی بود، ظلم می کرد، ما هم او را بیرون انداختیم، و بعد با حالت اغراق گفتیم: انقلاب ما انفجار نور بود! بلکه آن اندیشه مخوف داشت بر تمام دنیا حاکم می شد، و در ظلمتی که آن اندیشه حاکم کرده بود، انقلاب ما انفجار نوری بود که آنها از آن می ترسیدند.
اندیشه انقلاب اسلامی اندیشه ایی برای تمام ملت ها ست. اگر غرب مدعی است که اندیشه اش و فرهنگش برتر از هر اندیشه ایی ست و همه را بزور وادار به پذیرش آن می کند، ما هم معتقدیم که اندیشه ما برترین اندیشه ها ست، و اهداف ما برترین هدف ها ست، البته ما برای پیشرفت اندیشه خود نیاز به وارد آوردن زور به ملت ها نداریم، فقط کافی است که این اندیشه در فضایی آزاد برای ملت ها تبیین شود، چیزی که غرب، و سران کشورهایی که به ارباب خود چسبیده اند، از آن وحشت دارند، و سعی می کنند با تبلیغات سنگین و جنگ روانی نه تنها ملت های دیگر را، بلکه حتی ملت ایران را هم از آن اندیشه دور کنند.
دقت کنید که من از اندیشه انقلاب اسلامی، و آرمان های انقلاب اسلامی صحبت می کنم، نه از فلان مسئول، یا آقای X , Y، پس لطفاً نگویید چرا وضع اقتصاد مان اینطور است، یا چرا فلان مسئول فلان غلط را می کند، اینکه افراد مختلف تا چه حد به آن اندیشه ها و آرمان ها ملتزم هستند، یک بحث جدای از این بحث است.
در چنین شرایطی دو اندیشه مقابل هم قرار گرفته اند، و با گذشت زمان هر روز مرز بین آنها پررنگ تر می شود، و دیر یا زود همه مجبورند موضع خود را نسبت به این دو اندیشه مشخص کنند. میدان مبارزه این دو اندیشه هم در همین منطقه خاورمیانه است، و هر تحولی که بین این دو رخ دهد، در همین منطقه خواهد بود، و نتیجه آن از اینجا به سایر نقاط کشیده می شود. برای همین هم چند ماه پیش در تاپیک دیگری به بعضی از دوستان توصیه کردم که اگر خواهان آرامش دنیوی و زندگی مرفه و مشابه سایر کشورها هستند، بهترین گزینه ترک کشور، و مهاجرت به کشورهای دور و مرفه همچون کشورهای اسکاندیناوی، کانادا، یا استرالیا ست. اینجا معرکه مشخص شدن تکلیف دنیا ست! تمام مدعیان دنیا از هر نقطه ایی خود را به اینجا می رسانند تا در این معرکه نقشی داشته باشند، و با حمایت از جناح مورد نظر خود، غنایمی بدست آورند. کسانی که خواهان این رویارویی نیستند، خواهان مشخص شدن تکلیف کل دنیا نیستند، و صرفا دنبال یک زندگی دنیوی آرام و بی دغدغه هستند، باید کشور و منطقه را ترک کنند، و گرنه ضرر می کنند. در معرکه جنگ خانه و ویلا و خوردن و خوابیدن معنی ندارد، حتی از یک مرحله ایی شاید باید از زن و فرزند هم گذشت. الان ایرادی که می توان به برخی سیاست ها گرفت آن است که چرا سیاست های ما به گونه ایی نیست که خودمان و سایر ملت ها را آماده این معرکه کنیم؟! نه اینکه چرا همین اندک فعالیت هایی که در این باره صورت می گیرد را قطع نمی کنیم! مشکل ما با اسرائیل یا با آمریکا بر سر قوم عرب و عجم نیست. هدف ما هم یاری کردن یک قومیت خاص نیست! هدف اصلاح کل عالم هست. این هدف، هدف کوچکی نیست. حتی درکش هم مشکل هست، برای همین هست که سوالاتی مثل اینکه: "چرا ما باید در خط مقدم جبهه حق با باطل باشیم " مطرح می شود.
این افتخار ما هست اگر خدا بوسیله ما احقاق حق کند، و به وسیله ما حق را در کل دنیا بر باطل پیروز گرداند. در این را هم بیشتر از اینکه به توپ و تانک و موشک نیاز داشته باشیم، به ایمان قوی - نه ایمان آب دوغ خیاری که بعضی ها می خواهند با تشکیل کلاس های عقیدتی سیاسی بزور ایجاد کنند - نیاز داریم. توپ و تانک و موشک و غیره برای کسب آمادگی خوب هستند، ولی درصد بسیار کوچکی از آمادگی ما را تشکیل می دهند. اگر ایمان قوی وجود داشته باشد، حتی اگر سلاح مادی هم به اندازه کافی وجود نداشته باشد، کار پیش می رود. البته ممکن هست عده ایی شاکی شوند که اگر سلاح مادی نباشد، مثل جنگ با عراق باید 8 سال بجنگیم و کشور ویران شود، اما اگر سلاح مادی زیادی داشته باشیم، در کوتاه مدت به نتیجه می رسیم، در حالی که این حرف درست نیست! صدام هم در سال 1991 سلاح زیادی داشت، نیروی هوایی اش بسیار از نیروی هوایی فعلی ما قوی تر بود. سلاح های جنگی اش هم در زمان خودش از مدرنترین ها محسوب می شدند، تجربه 8 سال جنگ را هم داشت و نیروهایش از بسیاری از سربازان اروپایی و آمریکایی جنگ دیده تر و با تجربه تر بودند، ولی دیدید که چقدر راحت زمین گیر شد. از طرفی، با مراجعه به قرآن می بینیم که سپاه کوچک طالوت در مقابل سپاه عظیم جالوت در لحظه های اول نبرد، و فقط با یک سنگ (!!)، یا به قولی دو سنگ، به پیروزی رسید؛ و مکروا و مکر الله، والله خیر الماکرین.
ما و ملت ما باید یاد بگیریم که آرامش ما در پیروزی در این معرکه بزرگ است. هر پیروزی قبل از پیروزی در این معرکه بزرگ، اگر توام با سکون و راحت طلبی باشد، موجب شکست سنگین است. فقط با نابودی باطل می توان آرامش داشت. اگر این ایده در میان ما تقویت شود، بجای غر زدن های مختلف درباره وضع اقتصاد و هزاران مشکل دیگر، سعی می کنیم که هر روز در برطرف کردن مشکلات بیشتر تلاش کنیم، و هر روز خود را برای نبردهای سنگین تر آماده کنیم، تا انشاء الله نصرت واقعی حاصل شود.
باید تلاش شود که وسعت دیدمان گسترش پیدا کند، و بجای دیدن یک خانواده، یک شهر، یک استان، یک کشور، یا یک منطقه، کل عالم را ببینیم، و رفتارمان در جهت اصلاح کل عالم باشد. شما می گویید اینها چه ربطی به من و شما دارد؟
من می گویم من و شما برای همچین کاری در پیشگاه خداوند، قبل از ورود به دنیا، میثاق بسته ایم، و اگر به تعهد خود عمل نکنیم، فردا در پیشگاه خداوند مسئولیم، نه اینکه از سر بیکاری و خوشگذرانی به این اندیشه رسیده ایم که باید عالم را اصلاح کرد، بلکه عهدی ست که بستیم، و در دنیا فراموش کردیم، اما خدا فراموش نخواهد کرد!
در پایان، برای مستند شدن بحث، یکسری آیات و احادیث مرتبط را در اینجا ذکر می کنم.
برخی آیات و احادیث مربوط به عهد و میثاق
الاعراف 172: /b]]
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلینَ (172)
و(به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریّه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود: ) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، گواهی می دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطری توحید بیخبر ماندیم)»! (172)
ترجمه جلد هفتم بحار الانوار ج4 200 ص : 199
تفسیر قمی: حضرت صادق علیه السّلام در باره آیه أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ این پیمان عبارت بود از ربوبیت برای خدا و نبوّت برای پیامبر اکرم و امامت برای امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلام فرمود «أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ» من خداى شما نیستم و محمّد پیامبر تان و على امامتان و امامهاى راهنما ائمه شما گفتند چرا فرمود تا روز قیامت مدعی نشوید که ما غافل بودیم از این مطلب.
اول پیمانی که خداوند گرفت از انبیاء بود در باره ربوبیت این آیه همان مطلب است «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیینَ مِیثاقَهُمْ» ابتدا گروهی از انبیاء را گوشزد کرده آنگاه شخصیتهاى برجستهتر را بنام یاد کرده (و منک) از تو اى محمّد او را بر دیگران مقدم داشته چون او از همه انبیاء برتر است (وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ) این پنج نفر بهترین انبیاء هستند که پیامبر اکرم بهترین آنها است.
پس از این میثاق از انبیاء پیمان گرفت راجع به ایمان به پیامبر اکرم و اینکه یاری کنند على بن ابى طالب را و فرمود وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ که منظور پیامبر اکرم است «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» باو ایمان آورید
و او را یاری نمائید یعنی امیر- المؤمنین صلوات اللَّه علیه را به امت خود جریان آنها و ائمه جانشین ایشان را گوشزد کنید.
(3) آلعمران : 81
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدینَ (81)
و(به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران(و پیروان آنها)،پیمان مؤکد گرفت، که هر گاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق میکند، به او ایمان بیاورید
و او را یاری کنید! سپس(خداوند) به آنها گفت: «آیا به این موضوع، اقرار دارید؟ و بر آن، پیمان مؤکد بستید؟» گفتند: «(آری) اقرار داریم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشید! و من نیز با شما از گواهانم.» (81)
ترجمه جلد هفتم بحار الانوار ج2 293 ص : 260
فرج بن ابى شیبه گفت شنیدم از حضرت صادق پس از تلاوت این آیه وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ یعنی ایمان به پیمبر اکرم بیاورید وَ لَتَنْصُرُنَّهُ
یعنی وصی و جانشینش امیر المؤمنین را یاری کنید فرمود خداوند هیچ پیامبر و رسولی را مبعوث نکرد مگر اینکه از او پیمان گرفت به رسالت حضرت محمّد و امامت حضرت علی علیه السّلام.
ترجمه جلد سیزدهم بحار متن 1189 باب سی و چهار
فیض بن ابى شیبه روایت میکند که گفت: شنیدم حضرت صادق علیه السّلام آیه وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ ... را تلاوت نمود و سپس فرمود: تمام پیغمبران به رسول اکرم ایمان میآورند و على علیه السّلام را یاری مینمایند و بعد فرمود: آری و اللَّه خداوند از زمان آدم تا پیغمبر خاتم هر پیغمبری را که مبعوث گردانید دوباره بدنیا برمیگرداند، تا در رکاب امیر المؤمنین علیه السّلام جهاد کنند. در تفسیر عیاشى این روایت بسند دیگر هم از فیض بن ابى شیبه نقل شده است.
النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین 3
روى الثقة علی بن إبراهیم فی الصحیح عن أبی عبد الله ع قال ما بعث الله نبیا من لدن آدم فهلم جرا
إلا و یرجع إلى الدنیا و ینصر أمیر المؤمنین ع و هو قوله تعالى [و لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ یعنی برسول الله ص و لتنصرن أمیر المؤمنین ع ثم قال لهم فی الذر أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکمْ إِصْرِی أی عهدی قالُوا قد أَقْرَرْنا قال الله فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِین
(5) المائدة : 70
لَقَدْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیهِمْ رُسُلاً کلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کذَّبُوا وَ فَریقاً یقْتُلُونَ (70)
ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم؛ و رسولانی به سوی آنها فرستادیم؛ (ولی) هر زمان پیامبری حکمی بر خلاف هوسها و دلخواه آنها میآورد، عدهای را تکذیب میکردند؛ و عدهای را میکشتند. (70)
ترجمه جلد سیزدهم بحار متن 1208 ص : 1200
از حمران بن اعین نقل میکند که گفت به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم:
آیا چیزی در بنی اسرائیل بوده است که در این امت نباشد؟ فرمود:
نه!
برخی از آیات و احادیث مربوط به شکستن عهد و پیمان با خداوند
(2) البقرة : 27
الَّذینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ (27)
فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد میکنند؛ اینها زیانکارانند. (27)
ترجمه جلد هفتم بحار الانوار ج2 321 ص : 260
الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ کسانى که پیمان خدا را که از ایشان به ربوبیت و رسالت محمّد و امامت علی و محبت و مقام شیعیان آن دو گرفته میشکنند مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ با اینکه
بسیار پیمانی شدید و محکم بود. وَ یقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ و قطع رابطه خویشاوندی که باید توجه به آن داشته باشند و حقوقشان را ادا کنند مینمایند، مهمترین خویشاوند و لازم ترین حق خویشاوندان محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم هستند زیرا حق آنها به واسطه حضرت محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم است.
چنانچه حق خویشاوندان بواسطه پدر و مادر لازم مىشود و حق محمّد گرامىتر از حق پدر و مادر شخص است همین طور حق خویشاوندانش و قطع آن بدتر و ناروا تر است.
حضرت باقر فرمود: وَ یفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ در زمین تبهکارى میکنند با دشمنی نسبت به کسانى که امامت آنها از جانب خدا تعیین شده و اعتقاد به امامت کسانی که خداوند مخالفت با آنها را لازم شمرده: أُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ چنین اشخاصی زیان کردهاند چون رهسپار جهنم میشوند و از بهشت محرومند وای چه زیانی که برای همیشه انسان را در عذاب قرار دهد و برای همیشه از نعمت محروم نماید.
[در ادامه همان حدیث] حضرت باقر علیه السّلام فرمود برای کسی که وفا به عهد و پیمان و قسمها و وعدههاى خود نموده به ملائکه میگویند
این بنده در دنیا به عهد و پیمان خود وفادار بوده اینک وفا کنید به وعدهاى که به او دادهایم و با او به مسامحه رفتار کنید و اشکالتراشى نکنید ملائکه او را بجانب بهشت مىبرند.
برخی از آیات و احادیث مربوط به نصرت بندگان صالح:
الانبیاء 105:
وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ (105)
در«زبور» بعد از ذکر(تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث(حکومت) زمین خواهند شد!» (105)
ترجمه جلد هفتم بحار الانوار ج2 25 ص : 22
سماعه گفت: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم در باره آیه: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیناهُمْ ماءً غَدَقاً میفرمود: یعنی اگر پایدار باشند بر ولایت که در موقع میثاق خداوند از فرزندان آدم گرفت عالم اشباح لَأَسْقَیناهُمْ ماءً غَدَقاً یعنی از آب صاف خوشگوار بآنها مىآشامانیم.
توضیح: یعنی بر سرشت و طینت آنها آب خوشگوار میافشانیم نه آب تلخ و شور چنانچه در اخبار طینت گذشت. کنز: ابو بصیر گفت: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم در مورد آیه وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیناهُمْ ماءً غَدَقاً یعنی آنها را به علم و دانش مدد میکنیم علمی که از ائمه علیهم السّلام بیاموزند
غافر 51:
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهادُ (51)
یوْمَ لا ینْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (52)
ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی دنیا و(در آخرت) روزی که گواهان به پا مىخیزند یاری مىدهیم! (51)
روزی که عذرخواهی ظالمان سودی به حالشان نمىبخشد؛ و لعنت خدا برای آنها، و خانه(و جایگاه) بد نیز برای آنان است. (52)
ترجمه جلد سیزدهم بحار متن 1203 ص : 1200
و نیز در کتاب «منتخب البصائر» از جمیل بن دراج روایت کرده که گفت: تفسیر این آیه را إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهادُ از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم، فرمود:
بخدا قسم این در رجعت است. نمىدانى که بسیاری از پیغمبران در دنیا یاری نشدند و کشته گشتند و ائمه هم کشته شدند و کسی آنها را یاری نکرد؟ تأویل این آیه در رجعت است.
عرض کردم: تأویل این آیه چیست؟: وَ اسْتَمِعْ یوْمَ ینادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ قَرِیبٍ یوْمَ یسْمَعُونَ الصَّیحَةَ بِالْحَقِّ ذلِک یوْمُ الْخُرُوجِ یعنی: بشنو روزی را که گوینده از محل نزدیک صدا میزند، روزی که مردم صدای حق را میشنوند، آن روز، روز قیام است، حضرت فرمود:
این آیه نیز مربوط به رجعت است. در تفسیر على بن ابراهیم قمى این حدیث را آورده و در پایان میگوید:
امامان بعد از پیغمبران کشته شدند و در دنیا یاری نشدند. مؤلف: پوشیده نماند که این معنى از آنچه مفسرین گفتهاند (که آیه مربوط به قیامت است) روشنتر میباشد.
زیرا یاری ائمه و گرفتن انتقام آنها از کافران و دشمنان آنها باید در دنیا و زمان ظهور امام زمان باشد. [color=Font Color]