آمنه بهرامي نوا - قرباني اسيد پاشي

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1910
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۳۸۶, ۱۲:۳۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1693 بار
سپاس‌های دریافتی: 4853 بار

آمنه بهرامي نوا - قرباني اسيد پاشي

پست توسط Miliali »

 آمنه بهرامي نوا - قرباني اسيد پاشي 



متن زیر از وبلاگ خانم آمنه بهرامی نوا برداشته شده است . تغییر رنگ یا بولد کردن در متن توسط اینجانب صورت گرفته است


آمنه بهرامي نوا – صادره از تهران - متولد 7/7/1356- فوق ديپلم الكترونيك- دانشكده واحد اسلام شهر- آدرس محل زندگي خانواده- تهران- جنت آباد جنوبي كوچه نسترن يكم- ساختمان گل- پلاك 1 واحد25 – به شماره تلفن 44450416 - بدين گونه است كه آمنه بعد از فارغ التحصيل شدن در رشته الكترونيك مشغول به كار مي شود، شايان ذكر است كه قبل از تحصيل هم مشغول به كار بوده است و همواره به خانواده كمك مي كرد.


 
تصویر
تصویر

 

در سال 1383 از طريق تماس تلفني يكي از همكلاسي هايش متوجه شد كه يكي از بچه هاي سابق دانشگاه به او ابراز علاقه كرده و از وي خواستگاري كرده كه بعد از پرس و جو متوجه مي شود كه آن شخص 4 سال از خودش كوچكتر مي باشد و هيچ وجه مشتركي با هم ندارند و جواب رد مي دهد از همان موقع مزاحمت هاي تلفني شروع مي شود و حتي مادر آن شخص تلفني با آمنه صحبت مي كند كه او مجددا مي گويد نه و فرد ايده آل من با توجه به سن و اخلاقيات پسر ايشان نمي باشد، منتهي مدت ها اين فرد تلفني با التماس و تهديد مي خواست به خواسته اش برسد كه حتي يكبار تهديد كرده بود كه بلايي سر او مي آورد اگر جواب نه بگويد، كه البته آمنه سعي مي كرد توجه نكند و شايد با كم محلي دست از سرش بردارد كه بالاخره متأسفانه در 12 آبان 1383 مصادف با شب نوزدهم ماه مبارك رمضان حادثه بسيار تلخي رخ داد در حالي كه آمنه عازم رفتن به خانه از محل كار مي شد در پارك روبروي بيمارستان رسالت واقع در زير پل سيد خندان به يكباره مورد حمله قرار گرفت و در يك لحظه آن پسر را ديد كه ظرفي در دست دارد و محلول محتوي آن ظرف را سريع به روي صورت او ريخت و پا به فرار گذاشته كه آمنه بعد از چند ثانيه دچار سوزش زياد و درد وحشتناكي مي شود كه با داد و فرياد، مردم به سوي آمنه و او را به بيمارستان رسالت رسانده صورت او را مي شويند ولي موفق به بازكردن چشم هايش نمي شوند و او را به بيمارستان مطهري منتقل مي كنند و بعد از ساعتي به بيمارستان لبافي نژاد. متأسفانه آسيب رسيده به چشم ها و صورت به قدري زياد است كه تاب و توان را از او گرفته و قادر به ديدن تصاوير به صورت واضح نبود و چندين بار چشم هايش را مورد عمل جراحي قرار مي دهند ولي موفقيتي حاصل نمي شود، پوست او هم كه بدتر. حدود 2 روز بعد آن پسر سنگدل دستگير مي شود ولي چه فايده؟ آمنه چند ماهي در بيمارستان بستري مي شود پزشكان عزم جزم مي كنند تا بتوانند كمكي به او بكنند ولي آسيب اسيد روز به روز بر چشم او تأثيرات بدي مي گذاشت به طوري كه تمام كره ي چشم و رگ هايش را كوچك كرده و از ميان برده بود كه بعد از چند ماه مرخص مي شود و از نظر ديدن قطع اميد مي كنند پوست او هم كه روز به روز عمق سوختگي اش بيشتر مي شود. در اين مدت هركس هر كمكي از او بر مي آمد براي وي انجام مي داد بالاخره بعد از چندين ماه مرخص شد و به خانه آمد ولي با چشم هاي بسته كه درد و سوزش زيادي داشت و صورت و دستي سوخته



دكترها گفتند در ايران براي چشم او كاري نمي شود كرد و در كشور اسپانيا شهر بارسلونا كه در زمينه ي چشم تخصص زيادي دارند شايد بتوان كاري كرد. و هزينه رفتن به آنجا مشكل ساز بود، خانواده آمنه چند ماه كوشش فراوان كردند و در اواخر سال 83 خواهر آمنه توانست مجوز خروج آمنه از كشور و پول بليط رفت به آن جا را از وزارت بهداشت تهيه كند.

مقداري هم اطرافيان پول فراهم كردند و در فروردين 84 آمنه به همراه خواهرش راهي كشور اسپانيا شدند پس از رسيدن به آنجا بعد از معاينات فراوان دكترهاي آمنه اعلام كردند كه اگر زودتر مي آمد ممكن بود زودتر به نتيجه برسند و الان زمان زيادي بايد صرف شود. چشم چپ وي كه در ايران مي خواستند تخليه كنند و هنوز هم بخيه شده بود را گفتند به علت اينكه كره ي چشم كوچك شده فعلا دست نمي زنند. و چند هفته بعد چشم راست او را عمل كردند ولي گفتند فعلا بايد بسته باشد در چند ماه چون آمنه پلك نداشت و تمام پلك او سوخته بود چندين عمل جراحي روي او انجام شد كه از بدنش پوست مي گرفتند و بر چشم او پيوند مي زدند كه پلك درست شود. دوبار ديگر هم چشم راست را عمل كردند بعد از يكسال حدود 35% بينايي خيلي ضعيف حاصل شد ولي به علت هزينه ي بالا عمل ها كه آمنه توان پرداخت پول هاي آنان را نداشت و دائم به آنها بدهكار مي شد و هزينه داروهاي چشم بسيار بالا بود كه تا پولي تهيه مي شد براي آن زمان دير مي شد و همزمان بنيه ي جسماني اش را بر اثر اين عمل ها و تزريق داروهاي مسكن تحمل درد از دست داده بود. بر روي چشم او اثر خوبي نمي گذاشت من خودم هر وقت با او صحبت مي كردم از درد مي ناليد و ديگر توان تحمل نداشت ولي هميشه از خدا مي خواست كه به او توان بدهد.

با همان 35% بينايي انگار دنيا را به او داده بودند. بعد از مدتي چون هزينه ها بالا و تغذيه هم نامناسب بود و روحيه وي خراب دوباره فشار چشم او بالا رفت و بينايي يه صفر رسيد و دكترها به او تأكيد كردند كه بايد استراحت مطلق داشته باشد و روحيه اش را بالا ببرد و دائم تحت نظر دكترها باشد اما مگر مي شود با اين همه درد در تنهايي و نديدن روحيه اي را حفظ كرد حدود يكسال ديگر سپري شد و دوبار ديگر چشم هاي او را عمل كردند و چندين بار تا مرز نور ديدن پيش رفت و حدود چند ماه پيش پوست صورت او را عمل كردند و سلولهاي بنيادي را تزريق كردند تا پوست زيرين ترميم شود. كه البته تا 3 نوبت ديگر مي بايست پوست وي عمل شود. و در مورد چشم ها تا 3 سال ديگر تاريخ دادند كه زمان مي برد تا نتيجه اي حاصل شود. و الان در حال حاضر آمنه در پانسيوني دانشجويي در شهر بارسلونا به سر مي برد كه به او مهلت دادند كه بايد هرچه سريعتر آن جا را تخليه كند.

البته مردم شهر آنجا ديگر او را مي شناسند و تا الان نسبت به او كمك هاي زيادي كردند تا الان ياري خداوند و كمك هاي مردم ايران و اسپانيا او را ياري كرده و تا الان دوام آورده است. در حدود يك ماه ديگر عمل جراحي ديگري روي پوستش دارد در مورد چشم هايش هم همين طور الان به سختي روزگار مي گذراند بدون ديدن در تاريكي مطلق با درد زندگي مي كند او هنوز كه هنوز دردهاي فراواني دارد بر اثر خوردن داروهاي مسكن قوي در اين 3 سال معده اي او هم ناراحتي پيدا كرده و تحت مداوا مي باشد هزينه ها در آن جا بسيار بالاست او مي بايست داروهاي چشم خود را به موقع تهيه كند ولي به خاطر نبود پول به موقع گاهي آنقدر دير مي شود كه دوباره بر مي گردد سرجاي اول و همان دردها. او با صرفه جويي روزي يك وعده غذا مي خورد تا دچار بي پولي نگردد ولي آنقدر داروها گران است كه راه به جاي نمي برد در اين جا اين سوال مطرح كه آن جوان با ندانم كاري خودش چه بلاي وحشتناكي را بر سر آمنه و خانواده اش آورده است. مادر آمنه 3 سال است كه عملا زندگي اش فلج شده او نان آور خانواده است كه به سختي روزگار مي گذراند و در غم فرزندش و درد و رنج او زحمت هاي فراواني كشيده و به هر كجا كه مي شده و مي توانسته سر زده است ولي آن قدر گرفتار و بدبخت بيچاره زياد است كه در اين مملكت كه به هركس كه برسي تعدادي ديگر مي مانند خدا بايد ياري كند همه چيز در دست اوست در اين جا با تشكر از تمام كساني كه در اين مدت به آمنه كمك كرده اند و او را ياري داده اند شايان ذكر مي باشد كه او الان در وضعيت بدي به سر مي برد و نيازمند كمك و ياري مي باشد تمام سعي و تلاش او اين است كه بعد از تحمل اين همه درد و رنج بتواند حداقل بينايي يك چشم به او برگردد و اين مستلزم اين است كه از نظر مالي هم دستش باز باشد از تمام كساني كه توان كمك به او را دارند استدعا مي نمايد كه او را ياري دهند تا بتواند به مقصود خود برسد واقعا خيلي سخت است به اين شكل زندگي كردن كه بدون هيچ گناهي به دست شخصي سنگدل نعمت سلامتي و ديدن از آدم گرفته شود و جواني آدمي در درد و رنج و غصه و افسوس سپري گردد. و اي كاش كه قانوني تصويب مي شد كه مي توانست به كل جلوي اين قسم جنايات را مي گرفت كه اين طور با زندگي كسي به راحتي بازي نكنند و در اين طور مواقع خداوند متعال همه ي انسان ها را مورد آزمايش قرار مي دهد كه نظاره گر اعمال ماست كه بايد به مدد و ياري همنوعان خود بشتابيم تا از اين آزمون سربلند بيرون بياييم چرا كه هركس در اين دنيا دست ياري به سوي هم نوع خود دراز كند خداوند او را قرين رحمت خود قرار مي دهد. با آرزوي سلامتي براي كساني كه از اين موضوع مطلع مي گردند اميدوارم كه هيچ انساني محتاج و نيازمند كسي نباشد و در سلامتي به سر ببرد و الان آمنه نيازمند ياري شما عزيزان است. او را دريابيد خداوند نگهدارتان باشد.



مرجع: وبلاگ آمنه:

[External Link Removed for Guests]
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1910
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۳۸۶, ۱۲:۳۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1693 بار
سپاس‌های دریافتی: 4853 بار

پست توسط Miliali »

متاسفانه ديروز ايشان در مصاحبه با يک رسانه فارسي زبان خارج از کشور اظهار داشتند که بعد از 17 بار عمل جراحی به نقطه بدون بازگشت رسيده اند و ايشان ديگر قادر به ديدن نخواهند بود .

البته درمان دست و صورت و آسیب های جانبی باقیمانده است امیدوارم که هموطنان در صورت امکان به این خانواده کمک کنند .لازم نیست این کمک ها حتما مادی باشد به نظر من حتی یک تلفن محبت آمیز می تواند تسکین دهنده باشد تا حداقل کمی بر این درد مرحم گذاشته شود .

مي توانيد اين برنامه را روي يو توب تماشا کنيد .
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1910
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۳۸۶, ۱۲:۳۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1693 بار
سپاس‌های دریافتی: 4853 بار

پست توسط Miliali »

لينک برنامه مورد نظر

قسمت اول
[External Link Removed for Guests]

قسمت دوم
[External Link Removed for Guests]

قسمت سوم
[External Link Removed for Guests]

قسمت چهارم
[External Link Removed for Guests]
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 3309
تاریخ عضویت: شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶, ۵:۵۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3096 بار
سپاس‌های دریافتی: 11996 بار

پست توسط Mil@d »

به جاي کور کردن آن جوان بيرحم چشمانش را درآورند وتوسط بهترين چشم پزشکان به چشم اين دختر پيوند زنند.

البته اگر عصب بينايي ايشان از بين نرفته باشد.

لااقل هم بينايي شان را بدست مي آورند هم آن مرد مجازات مي شود.
  بی  
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1910
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۳۸۶, ۱۲:۳۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1693 بار
سپاس‌های دریافتی: 4853 بار

پست توسط Miliali »

نقل قول
سرانجام بهرامی را از آپارتمانش در بارسلونا بیرون کردند و اعضای یک سازمان اسپانیایی وی را به پناهنگاه بی خانمان ها در این شهر سپردند: "پس از چند روز فهمیدم که در بین معتادان، دائم الخمرها و فاحشه ها گرفتار شده ام! به سختی گریه کردم، مگر چه کار کرده بودم که مستوجب این همه مصیبت بودم؟"




چند تا سئوال
واقعا چرا بايد يک تبعه اين کشور در غربت به چنين روزي بيوفتد ؟
چرا اين هزينه ها قطع شده؟
چرا سفارت ايران در اسپانيا کاري نکرده؟
کسی پاسخگو هست؟
مگر اين خانوم ايراني نبوده؟
چرا ما ايراني ها با هموطن هامون این طور برخورد می کنیم؟ اون وقت چه انتظاري از خارجي هست! :-?
Junior Poster
Junior Poster
پست: 165
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲ فروردین ۱۳۸۶, ۶:۰۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 26 بار

پست توسط forodo »

سلام
يك سئوال برام پيش اومد اون شخصي كه اين عمل احمقانه انجام داده خودشو عاشق معرفي كرده و مثلا براي رسيدن به عشقش مرتكب اين عمل شده در حاليكه به نظر من يك فرد عاشق حاضر جان خودشو فدابشه اما كسي كه دوستشه داره صدمه اي نبينه شما چطور اگر يك روز عاشق شديد حاضريد از چه چيز خودتون به خاطرش بگذريد لطفا اگر خواستيد نظرتون بگيد


عشق يعني دوست داشتن از اعماق درون
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1910
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۳۸۶, ۱۲:۳۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1693 بار
سپاس‌های دریافتی: 4853 بار

پست توسط Miliali »

forodo عزيز


با يک نگاه به کاري که اين شرير انجام داده مي شه اين مشخصه هارو گمانه زد 1- خودخواه 2- جاهل و نادان 3 - قصي القلب و بي عاطفه 4- بي حيا گستاخ و وقيح ( به خاطر حرف هايي که تو دادگاه به اين خانواده درد کشيده زده) 5- احمق

البته اگر فکر بشه صفات بيشتري هم مي شه نوشت ولي عاشق اون دختر بودن ... قطعا نه!

چون که گفته عاشق اون دختر بوده به 5 مورد فوق مورد ششم رو هم اظافه مي کنم : 6- دروغگو

در مورد سئوالی که پرسیدید قطعا از خیلی چیز ها می شه گذشت ولی آقای جمشید مشایخی در این مورد خاص جوابی دادند که بهتره خودتون اون رو ببینید (لینک چهارم).


حالا من چند سئوال مطرح مي کنم اميدوارم که دوستان ديگر هم در گفتگو شرکت کنند.


ريشه اين نوع خشونت ها در کجاست؟


چه کار مي شه کرد که اين مسئله در جامعه ريشه کن بشه ؟
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 1334
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷, ۱:۰۸ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 80 بار
سپاس‌های دریافتی: 238 بار

پست توسط samanrossonero »

با ميلاد کاملآ موافقم...
با توجه به کور شدن به خاطر اسيد فکر نکنم عصب بينايي ز بين رفته باشه...
ميلاد خوب راه حلي ارائه داد...
واقعآ براي اين خانوم متاسف شدم...
موارد اين چنيني زياد هست......
:razz: :razz: :razz:
(( خدا دوست دارد آن لب که ببوسد نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد



خدا دوست دارد من و تو بخندیم نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم ))



تصویر تصویر تصویر
Junior Poster
Junior Poster
پست: 165
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲ فروردین ۱۳۸۶, ۶:۰۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 26 بار

پست توسط forodo »

چرا كسي به سئوالي كه مطرح كردم جواب نميده

بذاريد خودم اولين جوابه بدم
من حاضري به خاطر كسي كه دوستش دارم از جونم بگذرم و اگر بخواد براي خوشبختي اون خودم كنار بكشم و با ياد اون تو قلبم سركنم




دقيقا مثل يونگ جان :smile: :grin:
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1910
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ فروردین ۱۳۸۶, ۱۲:۳۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1693 بار
سپاس‌های دریافتی: 4853 بار

پست توسط Miliali »

forodo,
من جواب دادم .


اميدوارم دوستان هم ديگر در اين تاپيک مشارکت داشته باشند. اين نوع مسائل خيلي مهم هستند و به همه مربوط مي شوند.
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 3309
تاریخ عضویت: شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶, ۵:۵۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3096 بار
سپاس‌های دریافتی: 11996 بار

پست توسط Mil@d »

1ريشه اين نوع خشونت ها در کجاست؟
2چه کار مي شه کرد که اين مسئله در جامعه ريشه کن بشه ؟
3چطور می شه فرهنگ جامعه روبه حدآرمانی ای رسوندکه اجازه نده مراحل پستی حیوانی در انسان عمیق تروعمیق تر بشه تا جایی که به خشونت بیانجامه؟
-4چطورمیشه ازتولد جانیان بالفطره جلوگیری کرد؟

1.ريشه اين خشونت ها در ذات احساسي و معيوب و محدود در زمان بعضي انسانهاست که براي رسيدن به خواسته خود هر کاري را بدون فکر به عواقبش انجام مي دهند

2.جواب اين خيلي مفصله ولي مهمترين راهش تبليغاته تلويزيونيه مردم پسنده.تاثير تلويزيون خيلي بالاست.ميدانم قياس مالفارغ است ولي در سال 2001 با شيوع ويروس آنتراکس(سياه زخم)در پاکت هاي نامه در امريکا و بيمار شدن کمتر از 10 نفر چنان حجم تبليغي درباره ين مسئله صورت گرفت که حتي شرکت پست آمريکا در آستانه ورشکستگي رفت.ببينيد براي يک موضوع بسيار محدود با تلويزيون مي توان ملتي را آگاه کرد .

3.و سنت هاي زيبا قشنگ ايراني و همچنين بخش هاي عرفاني دين را بيشتر در جامعه ترويح داد.اگر اين کار انجام شود تاثير به سزايي دارد

4.سوال عجيبي است.ولي اگر من بودم مراکزي براي درمان رواني اين افراد اختصاص ميدادم چون اينها بيمارند و بايد دور از جامعه نگهداري شوند
  بی  
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: شنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۷, ۷:۵۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 9 بار

پست توسط arash88 »

يكي به من بگه چرا سفارت ايران هيچ كاري نميكنه؟پس سفير اونجا چيكارس؟فقط رفته اونجا كه يه قل دوقل بازي كنه و...!.؟
به لطف خدا اينجا كه ديگه برخورد بد خارجيا با ايرانيا نيست كه سفير نتونه !!!هيچ كاري بكنه!يه ايراني احتيلج به كمك داره!
دولت مهرپرور هم كه....
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”