
آنچه که اوایل سال 2009 میلادی رخ داد، یعنی [External Link Removed for Guests] از طریق پاکستان و روند [External Link Removed for Guests] منجر به تغییراتی جدی در اوضاع سیاسی منطقه شد.

اطلاعاتی در دست هستند مبنی بر اینکه بین نمایندگان ایران و آمریکا فعالانه مذاکراتی انجام می شوند. آگاه شدن از محتوای مذاکرات بسیار دشوار است، زیرا نه تنها محتوا و موضوعات آن و بلکه خود واقعیت مذاکرات پنهان می شود. این مذاکرات در خاکی بی طرف، در کابل، انجام می شوند.
موضوع اول و اصلی،
[External Link Removed for Guests]. انتقال نیروها به افغانستان از طریق خاک پاکستان و از دو پایگاه هوایی در قرقیزستان و ازبکستان انجام می شد. اکنون مسیر پاکستانی عملاً بسته شده و بنظر می رسد که برای مدتی بسیار طولانی نیز بسته خواهد ماند. پایگاه ازبکستان در سال 2005 بسته شد، پایگاه ماناس قرقیزستان نیز طی چند ماه آینده بسته خواهد شد.

آمریکایی ها در ماه های ژانویه-فوریه 2009 موفق شدند مذاکراتی انجام داده و امکان ترانزیت بار از طریق خاک روسیه، قزاقستان، ازبکستان و نیز تاجیکستان را بیابند. اما ترانزیت از چنین مسیری طولانی تر و گران تر تمام می شود. علاوه بر این، کشورهای یادشده رسماً تنها اجازه ترانزیت بارهای غیر نظامی را داده اند.
آمریکا نیاز به کشوری دارد که به دریا راه داشته باشد، بندرها و شبکه راه های آن توسعه یافته بوده و هم مرز با افغانستان نیز باشد. بغیر از پاکستان، یک چنین کشوری ایران است.
ترانزیت احتمالی از طریق ایران، کوتاهترین راه از پایگاه های بزرگ نظامی در خلیج فارس است که بهنگام عملیات علیه عراق در سال های 1991 و 2003 بخوبی توسعه یافته اند. این پایگاه ها می توانند تا 400 هزار نفر را به همراه ذخایر انبوه سلاح، تجهیزات، مهمات نظامی، مواد غذایی و غیره در خود جای دهند. انتقال بار می تواند از طریق دریا و خشکی، از مرز ایران-عراق صورت گیرد و پس از آن، توسط راه آهن به هرات عرضه شده و از آنجا بارها بین تمامی پادگان های افغانستان تقسیم شوند.

مسئله دوم، از بسیاری لحاظ از مسئله اول بر می آید. ناتو نیاز به اجازه رسمی کشور ترانزیتور برای انتقال تمامی انواع بارها و حکم ویژه انتقال بار دارد، علاوه بر این باید این را نیز تامین کرد که نمونه های تجهیزات و تسلیحات و اطلاعات محرمانه بدست مامورین اطلاعاتی نیفتند. چنین چیزی را تنها کشوری می تواند تامین کند که با آمریکا متفق بوده، تمامی توافقنامه های لازم را با آن منعقد کرده و همکاری نیز برقرار شده باشد. از این رو دومین
[External Link Removed for Guests] تنها می تواند انعقاد توافقنامه روابط متفقانه باشد که همه مشکلات را حل می کند.
آری، این چرخشی غیر منتظره در سیاست خاور نزدیک است. هنوز جنجال ها پیرامون برنامه هسته ای ایران و شایعات مصرانه درباره احتمال حمله نظامی به ایران از یاد نرفته اند. در چنین شرایطی به سختی می توان تصور کرد که پیشنهاد روابط متفقانه با آمریکا به ایران داده شود.
اما نباید امکانات دیپلماسی آمریکایی را دست کم گرفت. آمریکا توان این را دارد که توافق کند و حتی با دشمن خود روابط متفقانه پایدار برقرار کند. با توجه به این توان آمریکا، امکان انعقاد توافقنامه روابط متفقانه با ایران باورنکردنی به نظر نمی رسد.
[External Link Removed for Guests] نیز باید گفت که این ها در همین حد شایعه باقی ماندند.

بعید است که بتوان فرض کرد خود توافقنامه در دست تدوین است. به احتمال زیاد، فعالانه در رابطه با شرایط چنین امکانی برای همکاری تبادل نظر می شود. مطالبه ایران از آمریکا ساده و قابل درک خواهد بود: برسمیت شناخته شدن از سوی آمریکا و برقراری روابط دیپلماتیک، وارد ساختن کشور به شورای امنیت سازمان ملل متحد، برسمیت شناختن برنامه هسته ای ایران و توقف حمایت از اسرائیل. مطالبه آمریکا نیز حدوداً چنین خواهد بود: تامین ترانزیت دائم و دراز مدت به افغانستان، کمک از سوی ایران به اجرای سیاست آمریکا در عراق و افغانستان، امتناع ایران از حمایت از حزب الله. شاید شرایطی دیگر نیز مطرح شوند.
جالب توجه ترین نکته این است که اگر دو طرف انعطاف پذیری لازم را نشان دهند، می توانند برای عمل به تمامی این شرایط توافق کنند. کاملاً ممکن است که ایران بخاطر اشغال سفارت آمریکا در سال 1979 برای برقراری روابط دیپلماتیک (که به نفع هر دو طرف است) عذرخواهی کند. آمریکا پس از مدتی پیشبرد ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد را آغاز می کند. آمریکا براحتی می تواند برنامه هسته ای ایران را برسمیت بشناسد، زیرا قابل درک است که ایران به دلایل فنی توان این را ندارد که ذخایری هسته ای بسازد، آنهم بشکلی که تهدیدی برای آمریکا و یا متفقین آن در ناتو باشند. علاوه بر این، در صورت برقراری روابط متفقانه سلاح هسته ای دیگر ضروری نخواهد بود.

آمریکا می تواند از حمایت خود از اسرائیل دست بردارد، زیرا این کشور مدت بسیاری است که عامل بازدارنده در منطقه نیست. از این رو بین ایران و آمریکا می تواند معاوضه انجام شود: آمریکا حمایت از اسرائیل را متوقف می کند و ایران حمایت از حزب الله را. تبادل تقریباً برابر است و هر دو کشور نیز چیز زیادی از دست نمی دهند.
اما این منجر به چه چیزی خواهد شد؟ منجر به آشتی گسترده در منطقه و توقف مناقشات متعدد می شودکه منطقه را طی ده ها سال متزلزل ساخته اند.
این هم به نفع ایران است و هم به نفع آمریکا. ایران عضو تمام و کمال جامعه جهانی خواهد بود و جایگاه این کشور و برنامه های هسته ای و موشکی آن برسمیت شناختن می شوند. آمریکا منطقه خلیج فارس را عاری از مناقشه های دراز مدت بدست می آورد که همیشه می توانند به جنگ تبدیل شوند. منطقه که منبع اصلی تامین نفت برای کشورهای توسعه یافته است، امن تر می شود و عرضه نفت مرتب تر خواهد شد.

در کل، وضعیتی منحصر بفرد ایجاد می شود که می تواند منجر به تغییراتی بزرگ و کلی شود که تاثیر آنها در سراسر جهان محسوس خواهد بود. مسلم است که دورنمای انعقاد توافقنامه برقراری روابط متفقانه بین آمریکا و ایران در حال حاضر یک فرض است و نه واقعیت، اما پیشرفت آن در جهت عملی شدنش نیز غیر ممکن بنظر نمی رسد.
"دمیتری ورخاتوروف" کارشناس مرکز مطالعه افغانستان معاصر، پایگاه اطلاع رسانی افغانستان.رو، خبرگزاری [External Link Removed for Guests]