آیا می دانستید که . . . ؟(1)
- آیا می دانستید که واژه ی "هالو" که در عبارت اصطلاحی "هالو گیر آوردن" وجود دارد، در گذشته نه تنها در معنای منفی، بلکه درست برعکس، برای اظهار ادب و ادای احترام به کار گرفته می شده است؟
عبارت "هالو گیر آوردن" امروزه در مورد افراد زودباور و ساده لوح به کار می رود و از آن معنی احمق و نفهم نیز برداشت می شود. مثلن می گویند: «خیال می کنی هالو گیر آوردی که می خواهی جنس بنجل آب کنی ؟»
"هالو" تغییر یافته ی واژه ی "خالو" به معنی دایی است که لرها و بختیاری ها آن را تلفظ می کنند، زیرا آنان مخرج «خ» ندارند و به همین قیاس مثلن خدا را هدا و خرما را هرما می گویند.
همان گونه که در میان شیرازی ها واژه ی "کاکو" به رسم احترام به جای آقا به یکدیگر گفته می شود، لرها و بختیاری ها نیز واژه ی هالو را برای بزرگ ترهای خود به کار می برند و از آن برای اظهار ادب و ادای احترام استفاده می کنند، مثلن هنگامی که می خواهند بگویند: ای آقا می گویند: هی هالو.
در دوران های گذشته، بیش تر اهالی لرستان به علت دشواری جاده ها با شهرها ارتباط زیادی نداشتند و بسیاری از عادات و آداب شهرنشینان را نمی دانستند. تنها شمار اندکی از اهالی ثروتمند که مورد احترام مزدم بودند و از این رو به آنان طبقه ی هالو (خالو) می گفتند، گه گاه به منظور تجارت و مبادله ی کالا به شهرهای بزرگ می رفتند و شهریان به ویژه کسبه و بازاری ها از سادگی و زودباوری آنان سوء استفاده می کردند و در خرید و فروش اشیا و اجناس به این ساده دلان روشن ضمیر هر چه را دلشان می خواست تحمیل می کردند.
در پایان معامله هنگامی که از آن کاسب زورگو و بازاری بی انصاف درباره ی استفاده سرشار و سود کلانش می پرسیدند، با پوزخند مسخره آمیزی پاسخ می داد : «امروز هالو گیر آوردم» یعنی آدم ساده لوح زودباوری را به تور زدم و هر چه کالای بنجل و پس افتاده داشتم آب کردم.
- آیا می دانستید که شیخان فرمان روا در برخی از کشورهای همسابه ی ایران که به برکت دلارهای نفتی و پشتیبانی امپریالیستی حکومت و دم و دستگاهی یافته اند، دست آوردهای فرهنگ و ادب و هنر ایرانی و فارسی را زیر عنوان "هنرهای اسلامی" در موزه های جهان زده بندی می کنند و با بی شرمی با انتشار تمبر با چهره ی پورسینا، پزشك، دانشمند و فیلسوف بلند آوازه و جهان شناخته ی ایرانی را فیلسوف و پزشك دولت عربی می نامند؟
در تاریخ خوانده ایم كه انوری ابیوردی، چكامهسرای نامدار سدهی ششم هجری قمری، روزی از راهی میگذشت. مردی را دید كه در برابر گروهی از مردم، سرگرمِ خواندن شعرهایی از اوست. با شگفتیزدگی و خشنودی از این كه شعرهایش چنین مردم پسند شدهاست، گام سستكرد و به شنیدن شعرخوانیِ آن مرد، درایستاد. آن گاه ار او پرسید: «این شعرها كه خواندی، از كیست؟» مرد پاسخ داد: «از انوریست.» شاعر پرسید: «انوری كیست؟ آیا او را میشناسی؟» مرد شعرخوان، با بیشرمی تمام پاسخ داد: "انوری خود منم!» انوری – كه از فریب کاری و گستاخیِ او سخت برآشفته بود – گفت: «شعر دزدی شنیدهبودیم؛ اما شاعر دزدی نشنیدهبودیم!»
اکنون حكایت این شیخان فرمان روا بر سرزمینهای همسایهی میهنِ ماست كه به بركت دلارهای نفتی، حكومت و دم و دستگاهی یافتهاند و برآنند تا آن چه را كه در تاریخ و فرهنگ خود ندارند، یا در بازارمكارهی جهانی در ساخت و پاخت با سوداگران آزمند، بخرند و انگ و رنگ خود را بر بخشهایی از موزهها و مجموعهها بزنند و یا با دروغ پردازی و دست یازی به گنج شایگان فرهنگ كهن بُنیاد همسایه ی ایرانی خود، صاحب شوند و مُهر ِ «عربی!» یا «عربی – اسلامی» را نقش و شناسهی آن كنند. یك روز می کوشند تا به خیال خام خود، نامِ خلیج فارس را با گِل نامی ساختگی بپوشانند! روزِ دیگر، با هزینهكردن دلارهای نفتی، در موزههای جهان، دست آوردهای فرهنگ و هنر ایرانیان را در بخشی زیر عنوان «هنرهای اسلامی» ردهبندی میكنند؛ در حالی كه در هیچ یك از آن موزهها، بخشهایی همچون "هنرهای یهودی / مسیحی / بودایی (و مانند آن ها)" دیده نمیشود.
و سرانجام، روزی نیز شاهد آنیم كه دولت نفتی «كویت»، دست به یك دزدی آشكار و رسوای فرهنگی زده و با انتشار تمبری با خیال نگارهای از چهرهی پور ِ سینا (ابن سینا)، پزشك، دانشمند و فیلسوف بلندآوازه و جهان شناخته ی ایرانی، عنوان مضحک "ذكری مرور الف عام علی مولد ابن سینا فیلسوف الدّولة العربیة الاسلامیة و طبیبها" (یادواره ی هزارمین سال ِ زاد روز ابنِ سینا، فیلسوف و پزشك دولت عربی اسلامی) را بر آن نهادهاست! زهی گستاخی و بیشرمی! به راستی جای حافظ بزرگمان خالیست كه بگوید: «یا رب این نو دولتان را بر خر خودْشان نشان!...»
[External Link Removed for Guests]
دانشمندان، فیلسوفان، ادیبان و هنرمندان – در هرجا كه زادهشده و اثرهاشان را به هر زبان كه نوشته و پیرو هر كیش و مرامی كه باشند – پیش از هر نسبت و عنوانی كه بدانها دادهشود، وابسته به جامعهی بشریاند و هیچ كس و هیچ دستگاهی، نمیتواند آنان را به استناد زبان نگارش ِ تألیفها یا جایی كه در آن اقامتگزیده و دانش آموختهاند و یا دین و مذهبی كه بدان باورداشتهاند، به انحصار ِ كشور یا قوم یا دین ویژهای درآورد و در مقولهی خاصّی از این گونه وابستگیها، ردهبندیكند. پورسینا نیز از این حكم كلی جدا نیست. او كه در سال ٣٧٠ ه. ق. از پدری ایرانی و مسلمان به نام عبدالله از مردم بلخ (در شمال افغانستان كنونی) و مادری ایرانی و مسلمان به نام ستاره از مردم روستای خورمیثن در نزدیكیِ شهرِ ایرانیِ بُخارا (در ازبكستان كنونی) زاده شد و در بزرگ سالی اثرهای جهان شمولش را هم به فارسی – زبان مادریاش – و هم به عربی – زبان جهانی و دانشی دورانش نوشت. سپس، بسیاری از آن اثرها در درازنای هزارهی گذشته به شماری از زبانهای زندهی جهان برگردانده شد؛ چنان كه ترجمهی لاتینی دانش نامه ی نام دار او قانون در پزشكی، چندین سده، كتاب درسی دانشگاههای اروپا بود. اما جز عربها، هیچ قومی، شخصیت او را مصادره نكرد و ندزدید و به سرزمین و تیره و تبار خود وابسته نشمرد. ملتهای متمدن، او را یك دانشمند و پزشك و فیلسوف ایرانی جهانی و در خدمت نوع بشر دانستند و با همین عنوان (نه با هیچ عنوان ساختگی دیگری)، گرامی داشتند و میدارند. برای نمونه، بنگرید به این تمبرِ به عنوان یادواره و گرامیداشت پورسینا كه در لهستان و بی هیچ نشانی از مصادره ی شخصیت او به سود تهیهكنندگانش چاپ و پخششدهاست و آن را با تمبر مضحک كویتی بسنجید تا ببینید «تفاوت رَه از كجاست تا به كجا». (از: کانون پژوهش های ایران شناختی)
[External Link Removed for Guests]
- آیا می دانستید که به دلیل شیوه ی زندگی ترکان و مغولان که چادر نشینی بوده است، در زبان فارسی نیز واژه ی "اتاق" به جای "خانه" و واژه ی "خانه" به جای "سرا" نشسته است؟
در زبان پارسی واژهی ”سرا“ یا ”سرای“ به ساختمانی گفته میشود كه مردمی در آن زندگی میكنند. هر سرای چندین ”خانه“ دارد كه فضایی است مستقل و با دیواری از "خانه" ی دیگر جدا می شود. این تمایز در تركیبهای فراوانی در زبان ادبی فارسی همچنان برقرار است. برای نمونه "كاروانسرا" ساختمانی بوده است كه كاروان در آن جا بار میانداخته و كاروانیان استراحت میكرده اند. "میهمانسرا" ساختمانی است كه میهمانان در آن استراحت میكنند. همچنین است تركیبهای آشپزخانه. آبدارخانه، موتورخانه و مانند آن ها. در بازی شترنج و نرد نیز خانه به همین معنی است. در ”بالاخانه را اجاره داده“ نیز كنایه از خالی بودن سر و تهی مغزی وجود دارد و با طرح چهارخانه و از این قبیل.
در زبان پارسی "سراپرده" نیز (سرای پردهای) به چادری گفته میشده است كه در گردش و سفر برای شاه زده میشد تا در آن استراحت كند.
تركان و مغولان مردمی چادرنشین بودند و سرای آنان تنها یك چادر بوده است. در تركی به این سرا ”اتاق“ (اطاغ، اتاغ یا اطاق) گفته میشود. از آن جا كه اتاق فضایی مستقل و ”ساختمانی“ بود كه تركان در آن میزیستند، سرای و خانه برای آنان یكی بود و كم كم زیر تاثیر این موضوع، در زبان پارسی نیز واژهی خانه با اتاق جایگزین شد و سرای با خانه. البته هنوز نیز در برخی شهرستانها به اتاق، خانه گفته میشود. (از: روزنوشته های پرویز رجبی)
- آیا می دانستید که عبارت اصطلاحی "هر را از بر تشخیص نمی دهد" از زبان چوپانان روستایی گرفته شده و در میان شهرنشینان رایج شده است؟
این عبارت برای کسانی به کار می رود که نیروی درک و تشخیص آنان تا آن اندازه ضعیف است که حتا دو کلمه ی ساده ی «هر» و «بر» را که هر شبانی می شناسد و جای کار برد آن ها را می داند، از هم تمیز نمی دهند.
صدای «هر» برای طلبیدن و خواندن گوسفندان و صدای «بر» با لهجه و آهنگ ویژه ای که تنها شبانان می توانند ادا کنند برای دور کردن و به جلو راندن گوسفندان به کار می رود. چوپانان ورزیده و کارکشته البته با همه ی صداهای چوپانی آشنا هستند ولی دو صدای "هر" و "بر" را هر چوپان تازه کاری نیز می داند و باید بداند، زیرا هر و بر در واقع الفبای اصطلاحات چوپانی است و فراگرفتن آن حتا برای بچه چوپان ها نیز اشکال و دشواری ندارد.
از این رو است که اگر کسی هیچ نداند به مثابه چوپانی است که از فرط بی استعدادی "هر" را هم از "بر" تمیز نمی دهد.
- آیا می دانستید که تقریبن همه ی اهل کتاب و دست اندرکاران ادب فارسی کتاب مشهور "حسین کرد" را به اشتباه "حسین کرد شبستری" می نامند؟
حسین كرد نام شخصیت كتابی است به همین نام و متعلق به ادبیات داستانی طبقات عادی و عامی جامعه. وی شخصیتی است نظیر سمك عیار زرنگ، دلیر، مردم دوست، گول نخور، نیرومند و باهوش. متأسفانه این شخصیت در ایران به "حسین كرد شبستری " معروف شده و این ناشی از یك خطای دید است، زیرا كه چاپ نخست آن که به صورت سربی منتشر شده بود، توسط ناشری در تهران به نام «شبستری» به چاپ رسید و روی جلد این کتاب كلمه ی «شبستری» با خط درشت در زیر نام کتاب یعنی حسین كرد چاپ شده بود و بدین ترتیب مردم آن را «حسین كرد شبستری» خواندند. حال آن که كردستان با شبستر اصلن ارتباطی ندارد و در هیچ كجای كتاب نیز از شهر شبستر سخنی در میان نیست.
حتا در کتاب های درسی دوره ی دوم دبیرستان نیز بخش هایی از این داستان با همین عنوان: «حسین كرد شبستری» آمده است و مؤلفان این کتاب ها درنیافته اند كه شبستری نام همان ناشری است كه در خیابان ناصر خسرو تهران انتشاراتی داشته است و نام او در زیر نام كتاب آمده و سبب این اشتباه در حقیقت خنده آور شده است. حتا دكتر علی حصور، زبان شناس و استاد محترم دانشكده ی ادبیات دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۴ شمسی در مجموعه ی "زبان و فرهنگ ایران" شماره ی ۳۹، این داستان را با همان عنوان اشتباه «حسین كرد شبستری» منتشر كرد و عجبا كه این پژوهنده ی محترم نیز متوجه این خطای فاحش نشد.[دوستی از شبستر نیز برایم تعریف میکرد که در اصل «گرد شبستریست-مرداویز]
- آیا می دانستید که تقریبن همه ی مردم ایران زبانی را که امروز در آذربایجان ایران بدان سخن گفته می شود، آذری می نامند؟
«آذری» یعنی منسوب به آذربایجان و نیز نام زبان کهن مردم آذربایجان و یکی از لهجه های ایرانی است که امروز نیز هنوز در برخی از جاهای آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان به آن سخن می گویند. لهجه ی «آذری» مانند «تاتی»، چون نزد مردم کوه نشین مانده است، به زبان پهلوی نزدیک تر است و بسیاری از واژه های کهن ایرانی که امروزه از یاد رفته اند، هنوز در این لهجه بر جای مانده اند.
مولوی در ملمعات خود دارد: «اگر تات، ساک، رومساک وگر تورک زبانی، بی زبانی را بیاموز»
بنابراین این که برخی از مردم، حتا دانشمندان به اصطلاح قوم شناس، زبان ترکی مردم کنونی آذربایجان را با پافشاری «آذری» می نامند، راه درستی نمی روند. «آذری زبان» تقریبن تنها در روستاهای کوهستانی آذریایجان داریم. اما «ترک زبان» در سراسر ایران.
زبان آذری (و نه ترکی آذری) از گروه زبانهای ایرانی بوده و در اصطلاح ادبی نیز بدان پهلوی یا فهلوی گفته میشده و شعرهایی که بدین زبان در ادبیات ثبت شده به نام «فهلویات» شناخته میشوند. معروفترین فهلویات دوبیتیهای باباطاهر همدانی است.
وجود آثار ادبی شاعران و نویسندگانی چون قطران تبریزی، همام تبریزی، خاقانی شروانی، شیخ محمود شبستری و مهمتر از همه کشف «سفینهی تبریز» که اثری است از سدهی هشتم خ / چهاردهم م به نظم، و نثر و نوشتهها و گفتههایی از مردم و دانشوران و شخصیتهای تبریز به زبان پهلوی نیز در آن ثبت است، دلیل کافی است برای رد نظریهی کسانی که بر این باورند که آذربایجان از قدیم ترکزبان بوده است. فراوانی شاعران پارسیگوی به ویژه در آن زمان که مانند امروز امکان فروش کتاب در بیرون و دور از محل زندگی نویسندگان و شاعران نبوده دلیلی است بر این که باید مردم محلی نیز هم زبان شاعر و نویسنده بوده باشند. برای مثال همام تبریزی، که هم دورهی سعدی شیرازی (سدهی هفتم خ / سیزدهم م) بوده، غزلی دارد که در پایان به شهرت سعدی اشاره میکند و با این بیت تمام میشود:
همام را سخنان دلفریب و شیرین است / ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی
حتا با توجه به سفرنامههای اروپاییان در زمان قاجار نیز متوجه میشویم که تا دویست سال پیش نیز زبان ترکی این اندازه رایج نبوده است و زبان اصلی مردم زبان پارسی بوده است و بدان گفت و گو میکردند. چند نمونه از متن سفرنامههای اروپایی :
جورج فولر سیاستمدار و جهانگرد باذوق انگلیسی (۱۸۳۱ تا ۱۸۳۶ م/ ۱۲۱۰ تا ۱۲۱۵ خ) خاطرهها و مشاهدههای خود را به تفصیل نگاشته. از گفت و شنود تبریزیان، لغات و جملات را در گزارشهاى خود ثبت کرده: «صاحب آمده است - خوش آمدید - بخشش - خبردار - صبر کن - ماست - گزانگبین - بالاخانه - قنات». وى نوشته است: تبریز چندین بار به تصرف ترکان [عثمانی؟] درآمده است. ادامه و استمرار زبان آنان، دارد ترکى را یکى از لهجههاى رایج روز مىسازد.» (ص ۲۶۸)
جیمز بیلى فریزر. چندین سفرنامهی معتبر نوشته است، ولی تنها سفرنامهی معروف به «سفر زمستانى» وى به فارسى ترجمه شده است. دکتر منوچهر امیرى، در مقدمهی مترجم، نوشته: فریزر مانند تمام جهان گردان آن دوران، غالب کلمهها را به صورتى که از مردم عادى و عامى مىشنیده است مینوشته است ... با دو سرباز ایرانی که از سر خدمت به خانههاى خود بازگشته بودند، به گفت و شنود مىپردازد. آنان از لشکرکشىهاى عباس میرزا سخن مىرانند. گفتههاى یکى از سربازان را فریزر در کتابش ثبت کرده است. الفاظى که سرباز دهاتى بر زبان رانده، با خط ایتالیک به شرح ذیل مشخص شده است: «سراپرده، به سر مبارک شما، صبر کن و ...»
بارون فیودور کورف، دیپلمات روسى از ورود خود به تبریز و آشنایى با اعضاى سفارت انگلستان، سخن مىراند و مینویسد افسران انگلیسی تقریبن تمامشان کم و بیش به فارسى دست و پا شکستهاى سخن مىگفتند.» (ص ۱۱۱) «برخى از سربازان در همان حال آمادهباش بودند ... افسرى انگلیسى در کنار ایستاده بود و به زبان فارسى به ایشان فرمان مىداد. همین که بانگ شیپور شامگاه برخاست، وى با صداى بلند فریاد کشید «به راست، راست» ... (ص ۱۶۵)
رخنه زبان ترکی در زبان مردم آذربایجان ایران از رویدادی تاریخی سرچشمه گرفته است که مربوط به فتح خوارزم به دست سلطان محمود غزنوی در سال ٤٠٨ ه.ق است. بر اثر این پیروزی، هزاران تن از ترکان ماورالنهر به خراسان مهاجرت کردند. دسته ای از این مهاجران در سال ٤١١ ه.ق از راه اصفهان به آذربایجان رفتند و در آن جا ساکن شدند و دسته دیگری نیز در سال ٤٢٩ ه.ق از راه ری به این سرزمین کوچ کردند. سبب سکونت این دو گروه در آذربایجان نیز وجود چراگاه های مناسب برای پرورش اسب در این سرزمین بود.
مدتی بعد مهاجرانی که در خراسان مانده بودند به سرکردگی طغرل بیگ، بر سلطان مسعود غزنوی شوریدند و پادشاهی سلجوقیان را تشکیل دادند و در سال ٤٤٦ ه.ق آذربایجان را به تصرف خود در آوردند . پس از آنان نیز اتابکان آذربایجان، که از فرزندان و نوادگان ایلدگز و از مردم ماورالنهر بودند، تا سال ٦٢٢ ه.ق بر آذربایجان فرمان روایی کردند. در این دوره که بیش از دویست سال به درازا کشید، مهاجران دیگری نیز پی در پی از ماورالنهر به آذربایجان رفتند.
بدین ترتیب تسلط نظامی و سیاسی ترکان ماورالنهر و زندگی آنان در میان مردم شهرهای آذربایجان سبب شد که رفته رفته مردمان بومی این منطقه با زبان ترکی آشنا شوند و ترکی در زبان آذری راه یابد.
از این رو زبان امروز مردم آذربایجان نه "آذری" که زبان کهن مردم آذربایجان و از لهجه های ایرانی است، بلکه "ترکی" است. (از: شهربراز)
- آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان معنی واژه ی " پندار" را "اندیشه" دانسته و به نادرستی عبارت " پندار نیک، گفتار نیک، رفتار نیک" را در گفتار و نوشتار خود به کار می برند ؟
پندار به معنی گمان، خیال، وَهم (توهّم)، انگاشت و تصور بی بنیاد و برابر با illusion در انگلیسی است؛ حال آن كه «هومَتَ» ی اوستایی، مفهوم "اندیشهی نیك" دارد.
دهخدا به گفتاورد (نقل قول) از برهان، آورده است: پندار: فکر (برهان قاطع)، اندیشه : صد چون مسیح زنده ز انفاسش / روح الامین تجلی پندارش (ناصرخسرو )
برداشت برهان از معنی ی "پندار" در این بیت ناصرخسرو – كه دهخدا نیز آن را تكراركرده است – دقیق و درست نیست. شاعر می گوید كه روح الامین (= جبرئیل) – كه هستیاش، در اندیشهی آدمی، نمیگنجد – تنها جلوه و نمودی از پندار ِ(= وَهْم و انگاشت ِِ) اوست.
برای كاوش و پژوهش بیش تر، متن كاملِ آن چه را كه دهخدا در زیر درآمد ِ "پندار" آورده است، نگاه می کنیم:
پندار: (اِ مص، اِ)، تکبّر و عُجب را گویند. (برهان قاطع). و به معنی ... خود را بزرگ پنداشتن نیز آمده است (برهان قاطع). بادسری . خودبینی . باد. برمنشی . خودپسندی . خودپرستی . نخوت . پغار. منی . برتنی (مقابل فروتنی ). بزرگ خویشتنی (کیمیای سعادت ). خویشتن بینی. کبر. استکبار. خودفروشی . بالش . خودنمایی . خودستایی .خودخواهی . بَطَر: نور من در جنب نور حق ظلمت بود. عظمت من در جنب عظمت حق عین حقارت گشت. عزت من در جنب عزت حق عین پندار شد. ای بر در بامداد [ کذا ] پندار فارغ چو همه خران نشسته نامت بمیان مردمان درچون آتشی از خیار جسته. (تذکرةالاولیاء عطار).
انوری: برو پیل پندار از کعبه ٔدل برون / ران کز این به وغایی نیابی.
خاقانی: چو خطبه ٔ لمن الملک بر جهان خواند برون / برد ز دماغ جهانیان پندار.
ظهیر (از فرهنگ سروری): گرچه حجاب تو برون از حد است / هیچ حجابیت چو پندار نیست.
عطار: تا کی از تزویر باشم خودنمای / تا کی از پندار باشم خودپرست.
عطار: چون همه ی رخت تو خاکستر شود / ذرّه ٔ پندار تو کم تر شود.
عطار.: یکی را که پندار در سر بود / مپندار هرگز که حق بشنود.
سعدی: نبیند مدعی جزخویشتن را / که دارد پرده ٔ پندار در پیش.
سعدی (گلستان): اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن / شکر ایزد که نه در پرده ٔ پندار بماند.
حافظ: رندی یی کان سبب کم زنی من باشد / به ز زهدی که شود موجب پندار مرا.
اوحدی: بندگی طاعت بود پندار نی / علم دانستن بود گفتار نی.
امیرحسینی سادات: فرمودند کار صاحب پندار در این راه بغایت مشکل است (بخاری ). خیال و تصور. (برهان قاطع). گمان . خیاله . تخیل . ظن . وهم . حَسبان . (منتهی الارب). پندار به معنی پنداشت و به معنی کبر و عجب در فردوسی نیامده است و در دو جا که در لغت نامه ها استشهاد کرده اند یکی غلط و مصحّف بیدار است و دیگری از ابیات الحاقی است: به تو حاجت آنستم ای مهربان / که پندار باشی و روشن روان .
فردوسی: ز دشمن چه آید جز این ها بگوی/ جز این است آیین و پندار اوی.
نظامی: به خسرو بیش از آنش بود پندار / کزان نیکوترش باشد طلبکار.
نظامی: لیکن ار کس حریف پنداری / عقل طعن آورد بر این پندار.
خاقانی: گفت کان شهباز در نَسْرَین ِ گردون ننگرد / بر کبوتر پرگشاید؛ اینت پنداری خطا.
خاقانی: هر جا که در ره آمد لاف یقین بسی زد / لکن نصیب جانان پندار یا گمان نیست.
عطار: به پندار نتوان سخن گفت زود / نگفتم ترا تا یقینم نبود.
سعدی: ندیدم چنین نیک پندار کس / که پنداشت عیب من اینست و بس.
سعدی: مشو غرّه بر حسن گفتار خویش / به تحسین نادان و پندار خویش.
سعدی (گلستان): چه زنار مغ در میانت چه دلق که در پوشی از بهر پندار خلق .
سعدی: ای به ناموس کرده جامه سفید / بهر پندار خلق و نامه سیاه .
معنیی ِ پندار در دو نمونهی اخیر از سعدی – كه در لغتنامهی دهخدا "نامعلوم" شمردهشده – آشكارست. شاعر می گوید: فریبكاران و نیرنگبازان، برای آن كه خلق را نسبت به درون خویش دچارِ پندار (/ گمان / وَهم) گردانند، بیرون ِ خود را میآرایند و جلوه میفروشند.
از مجموع این گفتاوردها از دهخدا و دقت در نمونه های كاربرد این واژه در نوشته ها و سروده های پیشینیان، برمی آید كه "پندار" هیچ گاه به معنی ی اندیشه به كار نرفته و همواره مفهوم انگاشت و وَهم و خیال داشته است. حتا معنی های برتنی، تكبر و خودستایی نیز – كه دهخدا به گفتاورد از دیگر فرهنگ ها برای "پندار" آورده است – در واقع، فرعی و برآمده از معنی ی بنیادین ِ آن ست. یعنی بر اثر گمان و وَهم دچار ِ اشتباه و خودبرترانگاری شدن.
عبدالحسین نوشین نیز در "واژه نامك"، پنداشت ( = پندار) را در شاهنامه، به معنی ی وَهم و گمان می شناسد و این بیت ِ دقیقی را از گشتاسپ نامه ی گنجانیده در شاهنامه، شاهد می آورد:
"... چگونه بُوَد در میان، آشتی/ ولیكن مرا بود پنداشتی."
نوشین یادآوری نكرده است كه خود ِ فردوسی در جاهایی از شاهنامه، مپندار را به معنی ی گمان مَبَر، دچار وَهم مشو، به كار برده است. دو نمونه ی جداگانه ی زیر، از آن جمله است:
مپندار کان لشکری دیگرست
مپندار کاین نیز نابودنیست
از مجموع دلایل آورده شده در بالا باید گفت که عبارت مورد نظر فارسی زبانان باید به صورت "اندیشه ی نیک، گفتار نیک، رفتار نیک" گفته و نوشته شود. (از: کانون پژوهش های ایران شناختی)
- آیا می دانستید که لباسی که در غرب، دانش آموختگان به هنگام دریافت دانش نامه ی دکترای خود بر تن می کنند، برای ادای احترام به پدر دانش جهان، افتخار ایرانیان، "پور سینا" است؟
لابُد شما هم تا کنون دیده اید كه در دانشگاه های غرب، هنگامی که یك دانشجو می خواهد دانش نامه ی دكترای خود را بگیرد، یك لباس بلند مشكی بر تن می كند و یك كلاه چهارگوش كه از یك گوشه آن منگوله ای آویزان است بر سر می گذارد و سپس لوح ِ دانش آموختگی خود را می خواند.
اگر از اروپایی، ژاپنی و یا آمریكایی بپرسید: این جامه چیست كه شما بر تن ِ دانش آموختگان تان می كنید؟ می گوید: ما به احترام "آوی سنت" (پور ِ سینا) پدر ِ دانش ِ جهان، این جامه را به گونه ای نمادین (سمبلیک) می پوشیم.
یعنی آنان به احترام «آوی سنت» كه همان "ابن سینا" است، جامه ی ِ بلند ِ رداگونه ای را بر تن دانشمندان خود می كنند. آن كلاه نشانه ی همان دستار است و منگوله ی آن نمادی از گوشه ی دستار خراسانی است كه ما ایرانیان در قدیم از آن آویزان می كردیم و بر دوش می انداختیم. (از: کانون پژوهش های ایران شناختی)
[External Link Removed for Guests]
- آیا می دانستید که کسانی در زبان های اروپایی، (به ویژه در زبان انگلیسی) نام زبان فارسی را (که در انگلیسی "پرشن" (Persian) گفته می شود،) به نادرستی "فارسی" (Farsi) می نامند ؟
نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پرژن (یا پرشن) (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید، ولی در سال های اخیر در زبان انگلیسی به گونه ای روز افزون به جای واژه ی پرژن (Persian)، از واژه ی فارسی (Farsi) استفاده می شود
سده ها است که در غرب برای نامیدن زبان فارسی از واژه ی پرژن (Persian) استفاده می کنند که اصل آن به واژه های "پارس" و "پارسی" بر می گردد. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح قوم های آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند، نامشان پارس و زبانشان نیز پارسی شناخته شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه ی آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد زنده بوده)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده ی نهم پس از میلاد رایج بوده) و پارسی نو که پس از تسلط عرب ها "فارسی" نامیده شد. ولی در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان زا پرژن (Persian) - یا با تلفظی شبیه به آن خواندند. اکنون ولی ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی به جای نام انگلیسی (Persian) یا فرانسوی (Persane) یا آلمانی Persisch)) آن، واژه ی "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در ایران یا کشورهای فارسی زبان است، به کار برده می شود
کسانی که (با انگیزه ها و دلایل گوناگون) به رایج کردن این واژه در زبان های خارجی کمک کردند اینان بودند:
- مدیران کشوری پس از انقلاب که در اخبار انگلیسی و دیگر زبان های خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهان گردی، و در اعلامیه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. با انقلاب بهمن و سپس با رویداد گروگان گیری، ایران نا گهان در مرکز توجه قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولان انقلاب ایران چه می گفتند و اینان از واژه ی فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند. برای مثال حتا امروز نیز دریک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد به نام "فارسی سرویسس" (Farsi Services). هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را در انگلیسی فارسی بخواند، طبعن بسیاری از وابسته های سیاسی کشور های دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام می خوانند. به ویژه اگر آنان از کشورهایی باشند که در آن جا نیز به زبان ما فارسی می گویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی زبان ما راFarsi می نامند.
- گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند، برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه ی گزارش به ایران سفر می کردند. با توجه به زمان محدودی که ایشان در آن جا می گذراندند، شگفت آور نبود که تنها کلمه ای را که حتمن یاد می گرفتند همین واژه ی "فارسی" بود به ویژه که از مسئولان هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان به انگلیسی، کلمه ی پرژن را نمی شنیدند.
- گروه بعدی که از واژه ی فارسی (Farsi) برای نامیدن این زبان در انگلیسی استفاده می کنند برخی از زبان شناسان هستند. این ها معتقدند که برای تشخیص زبان هایی که در ایران، افغانستان، و تاجیکستان رایج است به تراست که زبان ایران را فارسی (Farsi)، زبان افعانستان را دری (Dari) و زبان تاجیکستان را تاجیک (Tajik) بنامند و اطلاق واژه پرژن (Persian) به همه ی آن ها درست نیست. و این اعتقاد بر این پایه استوار است که این ها سه زبان مختلف، یا بر طبق نظرات برخی دیگر از آنان، دست کم سه گویش گوناگون هستند. دلایل بسیاری برای رد این نظریه ی زبان شناسانه وجود دارد. برای مثال زبان انگلیسی در انگلستان و انگلیسی در آمریکا با یکدیگر تفاوت هایی دارند، ولی این دو گونه را دو زبان مختلف به نام های انگلیسی و امریکایی نمی خوانند بلکه در صورت لزوم به آن ها انگلیسی (English) و انگلیسی امریکایی (American English) اطلاق می کنند. به همین روال فرانسوی فرانسه و فرانسوی کبک (در کانادا) با یکدیگر تفاوت های فاحشی دارند، اما هر دو فرانسوی هستند: French و Canadian French. .
- کسان دیگری که از این واژه برای نامیدن زبان فارسی در زبان های دیگر تا حدی به طور طبیعی استفاده می کنند، عبارتند از آنان که نام این زبان در زبان مادری اشان نیز فارسی است. این ها شامل هندی ها، پاکستانی ها، عرب ها، ترک ها، پنجابی ها، و غیره هستند که در هنگام مکالمه به انگلیسی تمایل دارند که از همان واژه آشناتر در زبان خود استفاده کنند.
- گروه بعدی و عامل عمده ی رواج واژه ی "فارسی" در زبان انگلیسی، مهاجران و پناهندگان سیاسی / اقتصادی پس از انقلاب هستند. این گروه از همه بزرگ تر بوده و دسترسی به آنان برای گفت و گو پیرامون نام زبان فارسی در زبان های خارجی نیز از همه دشوارتر است. بیش تر این افراد به هنگام ورود به غرب به هیچ زبانی به جز فارسی آشنایی نداشته اند و برخی از آنان هنوز هم زبان کشور میزبان را به خوبی فرا نگرفته اند. آنان هنگام پر کردن درخواست نامه های اداره های مهاجرت در امریکا و کانادا و کشورهای اروپایی و در برابر پرسش "زبان مادری شما چیست؟" می نوشتند فارسی (Farsi) و نمی دانستند یا هنوز هم نمی دانند که نام زبان آنان در انگلیسی یا دیگر زبان های اروپایی فارسی (Farsi) نیست. نتیجه این که که در سال های اخیر ما شاهد ظهور این واژه در اسناد و ادبیات اداره های مهاجرت کشورهای غربی بوده ایم.
- گروه بعد و در ادامه گروه قبلی، ایرانیان نسل دوم هستند. اینان از پدر و مادر خود شنیده اند که نام زبان مادری اشان فارسی (Farsi) است و این احتمالن همان چیزی است که در مدارس آخر هفته که برخی از آنان برای فراگیری زبان فارسی در آن شرکت می کنند نیز بدان ها آموزش داده شده است، ولی از آن جا که بسیاری از جوانان نسل دومی مطالعه ی چندانی در باره ی زبان و فرهنگ خود به زبان انگلیسی ندارند، هیچ گاه این فرصت را نیافته اند که نام زبان خود را در کشور دومشان کشف کنند. از این ها گذشته، برخی از نسل دومی ها بنا به عادت، هنگامی که به زبان دیگری سخن می گویند، از واژه های زبان دیگر استفاده می کنند و واژه های فارسی هم از این عادت در امان نیست و رفت و برگشت بر سر آن از یک زبان به زبان دیگر به آسانی صورت می گیرد. ولی مجامع علمی، فرهنگی، هنری و دانشگاهی درز این کشورها همچنان از همان واژه ی پرژن (Persian) در زبان انگلیسی و سایر زبان های اروپایی استفاده می کنند. ایران شناسان غربی که از زمره ی نخستین کسانی هستند که به مطالعه ی علمی و نظام مند فرهنگ ایران باستان و ادبیات فارسی کلاسیک پرداختند، در استفاده از نام درست زبان فارسی در زبان های خارجی نهایت دقت را به خرج داده و به ندرت کسی را می توان یافت که از این قاعده خطور کرده باشد.
برای آشنایی با دلایل متعدد نادرست بودن کاربرد Farsi به جایPersian به مقاله ی "نام زبان فارسی در انگلیسی" در موضوع "مسایل امروز زبان فارسی" نگاه کنید.
ادامه دارد......................................
گرداورنده:مرداویز.م
آیا می دانستید که....؟(1)
در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد
مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت
پرش به
- بخشهاي داخلي
- ↲ اخبار و قوانين سايت
- ↲ سوالات، پيشنهادات و انتقادات
- ↲ مرکز جوامع مجازي - CentralClubs Network
- ↲ سرويس ميزباني وب - CentralClubs Hosting
- ↲ مجله الکترونيکي مرکز انجمنهاي تخصصي
- بخش تلفن همراه
- ↲ نرم افزار تلفن همراه
- ↲ Symbian App
- ↲ Android App
- ↲ Windown Phone App
- ↲ iOS App
- ↲ JAVA Mobile App
- ↲ بازيهاي تلفن همراه
- ↲ Symbian Games
- ↲ Android Games
- ↲ iOS Games
- ↲ Windows Phone Games
- ↲ JAVA Mobile Games
- ↲ گوشيهاي تلفن همراه
- ↲ Sony
- ↲ Samsung
- ↲ GLX
- ↲ Dimo
- ↲ Huawei
- ↲ Motorola
- ↲ Nokia
- ↲ گوشيهاي متفرقه
- ↲ سرگرميهاي تلفن همراه
- ↲ خدمات و سرويسهاي مخابراتي
- ↲ تازه ها و اخبار تلفن همراه
- ↲ مطالب كاربردي تلفن همراه
- ↲ متفرقه در مورد تلفن همراه
- ↲ سوالات و اشکالات تلفن همراه
- بخش كامپيوتر
- ↲ نرم افزار كامپيوتر
- ↲ گرافيک و طراحي کامپيوتري
- ↲ طراحي صفحات اينترنتي
- ↲ سوالات و اشکالات نرم افزاري
- ↲ برنامه نويسي
- ↲ C Base Programming
- ↲ Dot Net Programming
- ↲ Web Programming
- ↲ Other Programming
- ↲ Software Engineering
- ↲ Java Programming
- ↲ Database Programming
- ↲ سخت افزار كامپيوتر
- ↲ امنيت و شبكه
- ↲ امنيت
- ↲ شبکه
- ↲ تازه ها و اخبار دنياي کامپيوتر
- ↲ مطالب كاربردي كامپيوتر
- ↲ متفرقه در مورد کامپيوتر
- بخش هوا فضا
- ↲ نيروي هوايي ايران
- ↲ متفرقه درباره نیروی هوایی
- ↲ نیروی هوایی و سازندگی
- ↲ حماسه و حماسه آفرینان نيروي هوايي
- ↲ تیزپروازان در بند
- ↲ شهدا و جانباختگان نیروی هوایی
- ↲ عملیاتهاي نيروي هوايي
- ↲ دستاوردها و اخبار نيروي هوايي
- ↲ تاریخچه نیروی هوایی در ایران
- ↲ هوانيروز ايران
- ↲ حماسه و حماسه آفرينان هوانيروز
- ↲ شهدا و جانباختگان هوانيروز
- ↲ دستاوردها و اخبار هوانيروز
- ↲ هواپيماها
- ↲ هواپيماهاي نظامي
- ↲ هواپيماهاي غير نظامي
- ↲ هواپيماهاي بدون سرنشين
- ↲ بالگردها
- ↲ بالگردهاي نظامي
- ↲ بالگردهاي غير نظامي
- ↲ بالگردهاي بدون سرنشين
- ↲ اخبار بالگردها
- ↲ تسليحات هوايي
- ↲ موشكهاي هوا به هوا
- ↲ موشكهاي هوا به زمين
- ↲ موشکهاي دريايي
- ↲ موشکهاي زمين به هوا
- ↲ موشکهاي زمين به زمين
- ↲ ديگر مباحث هوانوردي
- ↲ الکترونيک هواپيمايي
- ↲ موتورهاي هوايي
- ↲ شبيه سازهاي پرواز
- ↲ گالري تصاوير هوافضا
- ↲ تصاوير هواپيماهاي جنگنده
- ↲ کليپهاي هوايي
- ↲ تصاوير هواپيماهاي بمب افکن
- ↲ تصاوير هواپيماهاي ترابري
- ↲ تصاوير هواپيماهاي مسافربري
- ↲ تصاوير هواپيماهاي شناسايي
- ↲ تصاوير بالگردهاي نظامي
- ↲ تصاوير بالگردهاي غير نظامي
- ↲ تصاوير نمايشگاههاي هوايي
- ↲ تصاوير متفرقه هوايي
- ↲ انجمن نجوم
- ↲ منظومه شمسي
- ↲ كيهانشناسي
- ↲ گالري تصاوير نجوم
- ↲ اخبار نجوم
- ↲ اخبار هوافضا و هوانوردي
- ↲ مدرسه هوانوردي
- ↲ كتابخانهي هوا فضا
- ↲ متفرقه در مورد هوا فضا
- بخش جنگ افزار
- ↲ ادوات زميني
- ↲ ادوات زرهي
- ↲ تجهيزات انفرادي
- ↲ تسليحات سنگين و توپخانهاي
- ↲ خودروهاي نظامي
- ↲ تسليحات ضد زره
- ↲ ادوات دريايي
- ↲ ناوهاي هواپيمابر
- ↲ ناوشکنها
- ↲ رزم ناوها
- ↲ ناوچهها
- ↲ زيردرياييها
- ↲ تجهيزات و تسليحات دريايي
- ↲ ساير ادوات دريايي
- ↲ گالري تجهيزات و ادوات دريايي
- ↲ اخبار ادوات دريايي
- ↲ اخبار نظامي
- ↲ گالري نظامي
- ↲ متفرقه در مورد جنگ افزار
- بخش دفاع مقدس
- ↲ حماسه دفاع مقدس
- ↲ تخريب و خنثي سازي
- بخش خودرو و وسايل نقليه
- ↲ مباحث فنی و تخصصی خودرو
- ↲ معرفي خودرو
- ↲ تازهها و اخبار خودرويي
- ↲ گالري خودرو
- ↲ متفرقه وسايل نقليه
- بخش پزشکي
- ↲ پزشكي و درمان
- ↲ پزشکي
- ↲ سوال پزشکي
- ↲ بهداشت
- ↲ بهداشت عمومي
- ↲ بهداشت مواد غذايي
- ↲ لوازم آرايشي و بهداشتي
- ↲ متفرقه در مورد پزشکي
- ↲ روانشناسي و روان پزشكي
- بخش فرهنگ، تمدن و هنر
- ↲ فرهنگي هنري
- ↲ شعر و ادبيات
- ↲ فيلم و سينما
- ↲ هنرهاي نمايشي
- ↲ فرهنگ هنرهاي نمايشي
- ↲ موسيقي
- ↲ عكس و نقاشي
- ↲ تاريخ، فرهنگ و تمدن
- ↲ تاريخ ايران
- ↲ تاريخ جهان
- ↲ فلسفه
- ↲ زبانهاي خارجي
- ↲ زبان انگليسي
- ↲ زبان اسپانيايي
- ↲ هنر آشپزي
- بخش علم، فناوري و آموزش
- ↲ انجمن علم و فناوري
- ↲ انجمن آموزش
- ↲ کتاب و فرهنگ مطالعه
- ↲ دانش عمومی
- ↲ کنکور و دانشگاه
- ↲ جامعه شناسي
- ↲ خانواده
- ↲ متفرقه جامعه شناسي
- ↲ حقوق و قضا
- ↲ علوم
- ↲ فيزيک
- ↲ شيمي
- ↲ رياضي
- ↲ متالورژي
- ↲ پليمر
- ↲ علوم کشاورزي
- ↲ گياهان زراعي و باغي
- ↲ گياهان دارويي
- ↲ طبیعت و محیط زیست
- ↲ زيست شناسي
- ↲ عمران
- ↲ بتن و سازههاي بتني
- ↲ معماري و شهرسازي
- ↲ سبکها و مشاهير معماري
- ↲ شهرسازي
- ↲ معماري داخلي
- ↲ معماري منظر
- بخش الکترونيک و رباتیک
- ↲ مفاهیم اولیه و پایه در الکترونیک
- ↲ نرم افزارهای کمکی الکترونیک
- ↲ مدارهای مجتمع
- ↲ سوالات و پرسشهای مفاهیم پایه
- ↲ مدارات ساده و آسان
- ↲ مدارهای آنالوگ و دیجیتال
- ↲ شبیه ساز و طراحی مدار
- ↲ مدارات صوتی
- ↲ مدارات، منابع تغذیه سویچینگ و اینورتوری
- ↲ مدارات مخابراتی
- ↲ میکروکنترلرهای AVR
- ↲ آموزش و مثالها AVR
- ↲ طرح آماده و کامل شده AVR
- ↲ میکروکنترلرهای ARM
- ↲ سایر میکروکنترولرها و پردازندهها
- ↲ سایر میکروکنترلرها
- ↲ مدار مجتمع برنامه پذیر FPGA
- ↲ رباتیک
- ↲ اخبار و مصاحبه ها در رباتیک
- ↲ آموزش و مقالات رباتیک
- ↲ پروژهها تکمیل شده رباتیک
- ↲ مدارها و مکانیک در رباتیک
- ↲ رباتهای پرنده
- ↲ برق و الکترونیک عمومی
- ↲ تعمیر لوازم برقی
- ↲ اخبار برق و الکترونیک
- بخش بازيهاي رايانهاي
- ↲ بازيهاي رايانهاي
- ↲ كنسولهاي بازي
- ↲ PSP
- ↲ اخبار بازيها
- بخش تجاري اقتصادي
- ↲ بخش اقتصادی و مالی
- ↲ تجارت آنلاين
- ↲ بورس
- ↲ تحلیل و سیگنال روز
- ↲ کار آفرینی
- بخشهاي متفرقه
- ↲ بخش ويژه
- ↲ ساير گفتگوها
- ↲ صندلي داغ
- ↲ اخبار و حوادث
- ↲ انجمن ورزش
- ↲ آکواريوم و ماهيهاي زينتي
- ↲ معرفي سايتها و وبلاگها