می دانستید که....؟(2)
آریاادیب
- آیا می دانستید که نام خیابان [COLOR=#7030a0]"جردن" در تهران نه آن گونه که بسیاری گمان می کنند، از نام انگلیسی کشور "اردن"، بلکه از نام بنیادگذار امریکایی دبیرستان البرز (مدرسه ی امریکایی سابق) در تهران گرفته شده است؟
بسیاری گمان می کنند که نام خیابان مشهور تهران، "جردن"، از نام کشور اردن که به انگلیسی "جردن" گفته می شود، گرفته شده است، به این دلیل که شاید سفارت این کشور در این خیابان است. در حالی چنین چیزی نیست و از سفارت این کشور در این خیابان خبری نیست.
ساموئل مارتین جردن (Samuel Martin Jordan) در سال ۱۸۷۱ م / ۱۲۵۰ش در نزدیکی شهر یورک در ایالت پنسیلوانیای امریکا زاده شد. وی سال ۱۸۹۸ م / ۱۲۷۷ش درجهی استادی علوم الاهی را از دانشگاه پرینستون دریافت کرد. جردن در سال ۱۸۹۸ م / ۱۲۷۷ ش در ۲۷ سالگی به ایران آمد و یک سال بعد رییس مدرسهی امریکایی (بعدها دبیرستان البرز) در تهران شد. در سال ۱۹۱۳ م / ۱۲۹۲ ش با راهاندازی کلاسهای باقیمانده، دورهی دوازده سالهی این دبیرستان کامل شد. در سال ۱۹۱۸ م / ۱۲۹۷ ش نخستین ساختمان شبانهروزی که در آن زمان، تالار مککورمیک (McCormick Hall) نامیده میشد و یک ساختمان دیگر پایان یافت. جردن بنیادگذار دبیرستان البرز و مدرسهی دخترانهی آمریکایی تهران است و از سال ۱۸۹۹ تا سال ۱۹۴۰م ریاست کالج آمریکایی تهران (دبیرستان البرز) را به عهده داشت.
وی به پاس خدمات فرهنگی خود در کالج البرز، دو نشان از دولت ایران دریافت کرده است:
۱) در سال ۱۹۲۱ م / ۱۳۰۰ ش، نشان و مدال درجه ی دوم علمی
۲) در سال ۱۹۴۰ م / ۱۳۱۹ ش، نشان درجه ی یک علمی (به همراه همسرش)
وی در سال ۱۹۳۵ م / ۱۳۱۴ ش از کالج واشنگتن و جفرسون درجهی دکتری حقوق گرفت. دکتر جردن، در سال ۱۹۴۰ م / ۱۳۱۹ ش پس از ۴۲ سال زندگی در ایران در سن ٦۹ سالگی به امریکا بازگشت. او ایران را میهن دوم خود مینامید و همواره از آن به نیکی یاد میکرد. وی در سال ۱۹۴۴ م / ۱۳۲۳ ش دوباره به ایران آمد و مورد استقبال شاگردان و دوستدارانش قرار گرفت. دکتر جردن در سال ۱۹۵۴ م / ۱۳۳۳ ش ، در ۸۱ سالگى در آمریكا درگذشت.
در واقع بزرگراهی که در تهران، امروزه «بزرگراه آفریقا» نامیده میشود، پیش از انقلاب به یادبود وی «خیابان جردن» نام داشت. این نام هنوز هم در میان مردم کاربرد دارد. زندهیاد استاد محمدتقی بهار (ملک الشعرا) نیز دو شعر زیر را برای دکتر جردن سروده است:
تا کشور ما جایگه جُردن شد / بس خارستان کز مددش گلشن شد
این باغ هنر که دور از او بود، اکنون / چشمش به جمال باغبان روشن شد
و نیز:
نادانی چیست جز به غفلت مردن / باید به علاج از این مرض جان بردن
گفتم به طبیب، درد نادانی چیست / پیر خردم گفت که: «جُردن! جُردن!»
از گفتههای دکتر جردن خطاب به دانشآموزان ایرانی:
- « بچه ها! مملکت شما سابقه ی درخشانی داشته است. بازگشت به آن روزگار درخشان، بستگی به همت و شجاعت و کوشش شما دارد. امیدوارم حرف من در گوش و قلب شما باشد و برای ملت و کشورتان مفید واقع شوید.» - «من میلیونر هستم، زیرا هزاران فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیون ها ارزش دارد.» (از: شهربراز)
- آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان واحد شمارش [COLOR=#7030a0]"یک" را به جای "یای" نکره به کار می برند؟
در بیش تر زبانها، اسم از نظر دستوری بر دو نوع است:
- مَعرِفه (شناخته، در انگلیسی: definite که با the می آید)
- نَکَره (ناشناخته، در انگلیسی indefinite که با a/an می آید).
در زبان پارسی نشان نکره حرف «ی» است که در پایان اسم افزوده میشود مانند:
مردی را در خیابان دیدم.
در کلاسمان پسری هست که درس خوان نیست.
در عقد بیع سرایی مُرَدد بودم. (گلستان سعدی)
در نوشتههای قدیمیتر از «یکی» نیز به نشانه ی نکره استفاده شده است:
یکی روستایی سقط شد خرش / عَلَم کرد بر تاک بستان سرش (بوستان سعدی)
یکی بر سر شاخ، بُن میبرید / خداوند بستان نظر کرد و دید (بوستان سعدی)
ولی «یک» به تنهایی هیچ گاه نشان نکره نبوده است. حتا در مثل معروف میگوییم «یک آشی برایت بپزم که رویش یک وجب روغن باشد». «یک» نخست، نشانهی نکره است و همراه «آشی» آمده است، «یک» دوم هم واحد شمارش است.
در سالهای اخیر، شاید به دلیل بیدقتی مترجمان و بیش تر شدن آثار ترجمه ای نسبت به نوشتههای داخلی، و نیز به دلیل کمکاری در آموزش زبان فارسی در مدرسهها (و نیز آموزش زبانهای خارجی)، در فارسی به جای «یای» نکره از «یک» استفاده میشود. حال آن که «یک» واحد شمارش است نه نشانهی نکره. مثلن دو جمله ی «برادرم خانهای در شیراز خریده است» و «برادرم یک خانه در شیراز خریده است» با هم فرق معنایی دارند. جملهی نخست پاسخی است برای «برادرت چه خریده است؟» ولی جملهی دوم پاسخی است برای «برادرت چندتا خانه خریده است؟» و سخن بر سر تعداد خانههای برادرم است. جملهی دوم میتواند این معنا را نیز در خود داشته باشد که برادرم چندین خانه دارد که یکی از آنها در شیراز است و شاید در جاهای دیگر نیز خانه داشته باشد.
در واقع فرق «ی» و «یک» در فارسی مانند فرق a/an با one در انگلیسی است. اگر بخواهیم برابر انگلیسی این دو جمله را بنویسیم، میشود گفت:
My brother bought a house in Shiraz برای اولی و one house in Shiraz My brother bought برای دومی.
امروزه در بسیاری از پایگاههای اینترنتی و بیش تر کتابهای ترجمه شده این اشتباه دیده میشود. مثلن به جای «امروز روزی تاریخی است» مینویسند: «امروز یک روز تاریخی است»، یا می نویسند: «میتوانید یک متغیر را تعریف کنید؟» یا «پس از اجرای این دستور یک صفحه باز میشود» که باید نوشت: «میتوانید متغیری را تعریف کنید؟» یا «پس از اجرای این دستور صفحهای باز میشود». یعنی این نویسندگان به جای "یای نکره" از واحد شمارش "یک" استفاده می کنند.
این بیدقتی گاه نتیجههای خندهآوری به بار میآورد. برای نمونه، دکتر محمد ملکی، استاد پیشین دانشگاه تهران و فعال سیاسی، در نامهای نوشته است که "من یک استاد دانشگاه نیستم" . و اشاره کرده است که این عنوان از کتاب «من یک مسیحی نیستم» نوشتهی «برتراند راسل» (Bertrand Russell) گرفته شده است و در همین جا تاثیر ترجمه های غلط دیده می شود. وقتی کسی بگوید: «من یک استاد دانشگاه نیستم» میتوان از او پرسید: «پس چندتا استاد دانشگاه هستید؟ دو تا، سه تا؟» در این جمله در واقع هیچ نیازی به «یک» نیست. نویسنده برای تاکید میتوانست بنویسد: «من دیگر استاد دانشگاه نیستم». (عنوان کتاب برتراند راسل در انگلیسی نیز چنین است: Why I Am Not a Christian که برگردان درست آن به فارسی می شود: «چرا مسیحی نیستم») (از: شهربراز)
- آیا می دانستید که مصدر [COLOR=#7030a0]"چاپیدن" در زبان فارسی پس از آمدن [HIGHLIGHT=#7030a0]"صنعت چاپ" به ایران و چاپ اسکناس ساخته شده و برخاسته از بدبینی مردم نسبت به دولتمردان آن زمان است؟
صنعت چاپ که سالها پیش از اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ آلمانی، توسط چینی ها اختراع شده بود، با ورود کاغذ و چاپ چینی، در حدود سده ی هفتم هجری (اواخر سده ی سیزدهم میلادی) به ایران نیز وارد شد. در آن زمان دستگاه چاپ چینی با نام اصلی آن یعنی ”کااو CaoA“ خوانده میشد که در ایران به آن ”چاو“ می گفتند و چون چاو بر روی کاغذ چاپ میشد، مبنای پول کاغذی (اسکناس) قرار گرفت که بههمین نام ”چاو“ خوانده شد. این امر در عهد ایلخانان مغول و در زمان امیر طغاجا و آقبوق و صدر جهان ثبت گردیده است و در همین زمان بود که نخستین اسکناس و پول کاغذی در ایران چاپ شد. پول های کاغذی آن دوره برابر نیم درهم تا ده دینار ارایه میگردید که با نام ”چاو“ منتشر می .[واژه چاو به مانای گله و رمه نیز میباشد – مرداویز] ولی مردم از پذیرش این پول حوداری کردند و سر به شورش نهادند. سرانجام وزیر سلطان مجبور شد فرمان دیگری دایر بر فسخ چاو صادر کند و ”چاو“ را ”چاو نامبارک“ خواند و مردم، صدر جهان، وزیر سلطان را ”چاویان“ نامیدند، و این نخستین شکست پول کاغذی و ورشکستگی بانک مرکزی وقت بود که هنوز راه نیفتاده، شکست خورد. در آن زمان مردم احساس میکردند دولت وقت میخواهد، طلا و نقره ی با ارزش آنان را بگیرد و در مقابل مشتی کاغذ بیارزش به آنان بدهد از این رو مردم طلا و نقره خود را با "مشتی کاغذ" عوض نکردند و طرح چاپ اسکناس با شکست روبهرو شد این امر تبدیل به سابقهای فریبکارانه برای "چاو" شد که تا امروز در زبان فارسی به صورت اصطلاحات و واژه هایی مانند ”چاو زدن“ یا ”چاپ زدن“ به معنی دروغ گفتن و ”چاپچی“ به معنی ”دروغ گو“ به کار میرود (کتاب صنعت چاپ ـ هوشنگ دانشور ـ انتشارات سازمان جغرافیایی) و همچنین مصدر بسیار متداول ”چاپیدن“ که امروز به معنی غارت کردن، به یغما بردن و سرکیسه کردن به کار برده می شود (فرهنگ عمید).
- آیا می دانستید که واژه ی [COLOR=#7030a0]"آباد" در عبارت "تو رو به جد و آبادت" که عوام به کار می برند، ارتباطی به "آباد" و "آبادی" ندارد؟
عوام می گویند: "تو رو به جد و آبادت". این آباد به معنی آن "آبادی" نیست که در ذهن ماست. آباد در این جا همان "آباء" عربی است که جمع "اَب" به معنی پدر است. یعنی "آباد" در این جا یعنی آباء به معنی پدران که با "جد" هم معنی است.در زبان فارسی عامیانه همزهی پایانی کلمه های عربی تلفظ نمی شود. یعنی تا این جا داریم: "آبا" و پیدا شدن "د" نیز در نتیجهی قیاس با "جد" است. چون "جد" در پایان دال دارد، به مرور به پایان "آبا" نیز دال افزوده شده است.
نمونه این کار در زبان عامیانه فراوان است: مثلن اصل واژه ی "زمین"، "زمی" بوده است که به قیاس با "آسمان" به پایان آن "ن" افزوده اند.[هنوز نیز در آذربایجان"زمی"میگویند – مرداویز] حتا گاهی این قیاس ها سبب شده است واژه ی نوی زاده شود. مثلن عوام در قیاس با "گفتن" فعل "شنیدن" را تبدیل به "شنفتن" کرده اند و می گویند: "گفت و شنفت". (از: سرای دانای توس)
- آیا می دانستید که چرا ایرانیان [COLOR=#7030a0]"کُشتی کج" را چنین می نامند؟
آن چه که امروز در زبان فارسی "کشتیکج" می نامندش در زبان انگلیسی Professional wrestling یا به طور مختصر pro wrestling به معنی "کشتی حرفهای" نامیده می شود. اما این که چرا ایرانیان آن را "کشتیکج" می نامند، چنین است:
در اروپا نوعی کشتی سنتی وجود داشته و دارد شبیه به کشتی پهلوانی خودمان که در انگلیسی و فرانسه wrestling نامیده می شود و Professional wrestling با افزودن حرکاتی نمایشی و قوانین جدید از دل همین کشتی بیرون آمده است. ایرانیان در آغاز، این کشتی را همان کشتی کچ (یعنی ترجمهی Catch wrestling) می نامیدند، ولی هنگامی که این کشتی به مرور زمان تبدیل به Professional wrestling شد، دیگر نام جدید آن را به کار نبردند و همان کشتی کچ نامیدندش. اما چون تلفظ Catch زیاد به گوش ایرانیان آشنا نبود، با گذشت زمان آن را با واژهی "کج" آشنا به گوش خودشان یکی دانسته و در نهایت نام این کشتی امروز در فارسی "کشتیکج" شده است . (از: سرای دانای توس)
- آیا می دانستید که ایرانیان در گذشته به شناسنامه، [COLOR=#7030a0]"سه جلدی" می گفته اند و هنوز هم در برخی جاها می گویند؟
قدیمیها در ایران به شناسنامه "سه جلدی" می گفتند و هنوز هم در بسیاری از جاها می گویند. یافتن علت این نامگذاری نیز ساده است. با ورود سیستم قانون گذاری در ایران و نظاممند شدن زاد و ولد و الزامی شدن ثبت وقایع مهم (مانند تولد، مرگ ، ازدواج، طلاق و ...) انواع سند در ایران درست شد که نام آان ها را "اسناد سِجـِل احوال" گذاشتند (سجل یعنی ثبت) که مهم ترین آنها شناسنامه بود. و در عرف ثبتی و قضایی ایران به شناسنامه می گفتند سند سجلی (یعنی سند ثبتی). عوام هم که واژه ی (سجلی) برایشان ناآشنا بود آن را تبدیل کردند به "سهجلدی" و به سندی که یک جلد بیش تر ندارد سه جلدی گفتند.
- آیا می دانستید که پس از اختراع دستگاه چاپ، نخستین کتاب های چاپ شده در جهان به زبان و خط فارسی، کتاب هایی درباره [COLOR=#7030a0]تورات و مسیح بوده است؟
نخستین کتاب فارسی چاپ شده در جهان، توراتی است که به خط عبری و به چهار زبان چاپ کردهاند که یکی از آنها به زبان فارسی است و در سال ۹۵۳ هجری قمری در استانبول از چاپ بیرون آمده است. نخستین کتابی نیز که در جهان به خط فارسی انتشار یافته است کتاب "سیرت مسیح" نام دارد که در سال ۱۰۴۹ هجری قمری در لیدن (Lyden) از شهرهای هلند به چاپ رسیده است. نخستین کتاب عربی نیز که در جهان به چاپ رسیده است کتاب "طب محمدبن زکریای رازی" است که در سال ۹۱۵ هجری قمری در ایتالیا چاپ شده است.
- آیا می دانستید که حرف عطف [COLOR=#7030a0]" وَ " متعلق به ما نیست و از زبان عربی وارد زبان فارسی شده است؟
بسیاری گمان می کنند که حرف عطف "وَ " va در دستگاه زبان فارسی وجود دارد و از فارسی وارد زبان عربی شده است. ولی پیشینهی زبان فارسی چیز دیگری، یعنی وارونه ای این را می گوید. حرف عطف در زبان پارسی پهلوی " اُد" ud بوده است. که امروزه همین حرف در دیگر زبان های خانواده ی هند و اروپایی به صورتand در زبان انگلیسی و und در زبان آلمانی وجود دارد. این حرف در بستر زمان فرسایش یافته و در زبان فارسی دری واژ "د " از پایان آن افتاده و تنها حرف صدادار كوتاه ــُ (o) از آن مانده است که در گفت و گو های میان مردم همواره به كار می رود. مانند: من ـُ تو ( "منو تو " به جای من وَ تو)
در شعر فارسی نیز به جز مواردی در شعر نو امروز ، برای عطف نه از " وَ " va ، بلکه همواره از حرف صدادار كوتاه ــُ "o"استفاده شده است ( البته در نوشتار از همان " وَ " بهره می برند، ولی در هنگام خواندن هیچ گاه va خوانده نمی شود). فردوسی می گوید:
به روز نبرد آن یل ارجمند / به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست / یلان را سر و سینه و پا و دست
كه واو های عطف جملگی "o" خوانده می شود نه "va"
" وَ " va حرف عطفی اصیل در زبان عربی است كه در همهی نوشتههای تازی از گذشته تا كنون وجود داشته و دارد و ما آن را از این زبان گرفته ایم. ولی همان گونه که گفته شد، مردم ایران در گفتار غیر رسمی و همچنین در شعر، هنوز از حرف عطف فارسی ( ــُ o ) بهره می برند. (از:سرای دانای توس)
- آیا می دانستید که در قلب ایالات متحد امریکا شهری با نام [COLOR=#7030a0]ایران وجود دارد ؟
در غرب ایالت آیووا Iowa که در شمال شرقی مرکز ایالات متحده ی آمریکا قرار دارد، شهرکی هست که جمعیت آن بر اساس سرشماری سال ٢٠٠٠ میلادی ، ٣٦٣ نفر بوده است. مساحت این شهر حدود ۳ / ١ کیلومتر مربع است و تنها دارای ١٠٤ خانواده است. این شهرک در سال ١٨٨٢ به دلیل حضور یک ایرانی در میان نخستین ساکنان این محل که فعالانه در کشیدن راه آهن به این محل شرکت کرده بود، ایران (پرشیا Persia) نام گذاری شده است. برای آشنایی بیش تر با پرشیا به این نشانی نگاه کنید: [External Link Removed for Guests]
- آیا می دانستید که در زبان فارسی واژه های عربی بسیاری وجود دارد که عرب ها اصل آن ها را از خود ما فارسی زبانان گرفته، با دستگاه آوایی و صرفی زبان خود تغییر شکل داده و سپس آن ها رابه عنوان واژه های عربی دوباره به خود ما [COLOR=#7030a0]پس داده اند؟
به جز واژه های فارسی که با تلفظ عربی در زبان فارسی به کار می رود مانند: عشق (که اِشک بوده است)، هندسه (که اندازه بوده است)، فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (کندک)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، زنجبیل (زنجفیل)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، کنز (گنج)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژه های دیگر، واژه های بسیاری نیز از زبان عربی وارد زبان فارسی شده است که اصل آن ها فارسی است و با تغییر شکلی که در دستگاه های آوایی و صرفی زبان عربی پیدا کرده است به صورت عربی، دوباره به زبان فارسی وارد شده و بسیاری از فارسی زبانان آن ها را واژه های عربی اصل می دانند.
زبان عربی واژگانی به صورت دست نخورده و واژگان زیادی به صورت برهم زده شده (به شکل قالب های معرب) از زبان فارسی وام گرفته است. جوالیقی در "المعرب" ٨۳٨ کلمه و لویس معلوف در المنجد ۳٢١ کلمه و ادی شیر در کتاب خود "واژه های فارسی عربی شده" ١٠۷٤ واژه را که زبان عربی از زبان فارسی وام گرفته است توضیح داده اند. برای نمونه از کلمه ی پادشاه در زبان عربی ده ها کلمه ساخته شده است. واژه های اشتها، شهوت، شهی، شهیوات، شاهین، شیخ، بدشا، پاشا و باشا همگی از کلمه ی فارسی "پادشاه" گرفته شده است. استیناف از کلمه ی "نو" و کلمه هایی مانند: جناه، جنایی، جنحه و جنایت، از واژه ی فارسی "گناه" آمده است و کسی که با قاعده ها و قالب های زبان عربی آشنا باشد به آسانی می پذیرد که حاشیه از "گوشه" و شکایه از "گلایه" گرفته شده است .
دست کم ١۵ نویسنده ی بزرگ ایرانی در شکل دهی ادبیات عرب نقش داشته اند که سیبویه از جمله ی آنان است. این دانشمندان از مصدرهای فارسی با استفاده از باب ها و قالب های دستور زبان عربی صدها كلمه ی جدید ابداع کرده و به غنای ادبیات عرب افزوده اند. آنان همچنین در ادبیات فارسی با استفاده از مصدر ها و قالب های عربی کلماتی ساخته اند که بعدها بسیاری از آن ها به ادبیات عرب وارد شده اند، مانند: سوء تفاهم، منتظر و. . . ولی در ادبیات فارسی نیز از واژگان پارسی با کمک قالب های عربی نیز واژگانی ساخته شده است که تعدادی از آن ها به زبان عربی نیز راه یافته اند مانند: استیناف (از واژه ی "نو" به معنی درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه (از واژه ی فارسی "هوا" به معنی عوض کردن هوا) و ...
زبان های گروه سامی و عربی بخش بزرگی از واژگان خود را از فارسی گرفته اند که در مورد عربی به دلیل ماهیت صرفی و قالب های متعدد آن، واژگان فارسی بیش تر در شکل مفرد و ساده ی آن قابل رد یابی است و به دلیل ذوب شدن مفردات در قالب ها و صیغه ها رد یابی آن ها مشکل می شود. کلمه هایی مانند جنایی، جنایت، جناح، جنحه و ... همگی از ریشه ی "جناه" که معرب شده ی "گناه" فارسی است ساخته شده است. استیناف از بردن واژه ی نو به باب استفعال به دست آمده و استانف، یستانف و ... از آن به دست آمده است. فن از واژه ی پَن (پَند) ساخته شده و در صیغه های گوناگون عربی فن، یفن، فنان، تفنن، متفنین و ... از آن ساخته شده است. صبح از صباح و صباح از پگاه فارسی ساخته شده و مصباح و ... از آن ساخته شده است. نظر عربی شده ی " نگر" است و انظر، ینظر، منظر و .... از آن ساخته شده است .خیمه از واژه پهلوی گومه و کیمه ( به معنی کلبه) گرفته شده و خیام، مخیم، خیم و یخیم از آن صرف شده است.
به ندرت کسی در عربی بودن کلمه های کم (چن، چند)، جص (گچ )، رباط، بیان، نور، دار الاخره، تکدی، رجس، نجس و یا باکره (پاکیزه) تردید کرده است. اما در حقیقت همه ی این کلمات یا به طور کامل فارسی هستند و یا معرب شده هستند. به طور نمونه کلمه ی نور بر وزن کور و دور و خور است. اگر نور با همین شکل فارسی نباشد حتمن معرب شده ی خور ( به معنی روشنایی و خورشید) است، رباط در فارسی به معنی استبل است. "رباط الخیل" به معنی خانه یا پرورشگاه اسب است و ریشه ی آن به رهپات و یا ره باد برمی گردد. نجس و رجس هر دو از واژه ی زشت و جش گرفته شده اند. دار در زبان فارسی به معنی های دارنده، پایه، ستون و تنه درخت به کار می رود، مانند دیندار، داربست، دار درخت. اما در عربی آن را در معنی خانه به کار گرفته اند مانند دار الحکمه، کتاب نیز از اصل کتاو و واژه ی اوستایی kota است و ...
شمار زیادی از عربی شناسان از جمله پژوهشگر نامی انگلیسی آرتور جفری و نیز طبرسی و سیوطی ریشه ی فارسی بسیاری از واژه های عربی را توضیح داده اند که برخی از آن ها در قرآن نیز به کار رفته است. نمونه های دیگری از واژه های عربی که اصل فارسی دارند به قرار زیر است :سجیل: معرب سنگ و گل، ابریق معرب آبریز، تنور از واژه ی اوستایی tanura ، مقالید: جمع مقلاد (از کلید فارسی)، بیعانه (بیانه) قسمتی از پیش پرداخت. جهنم (از جهنام فارسی به معنی چاه ژرف) ، دینار ازDenar پهلوی، پول رایج ایران قدیم (یک صدم ریال)، سُرادِق: از سراپرده ی فارسی، ورده: از اوستایی vardda به معنی گل سرخ، قرطاس: کرباس، اقفال: جمع قفل (از کوپال فارسی)، کافور (ازkapur پهلوی)، سراج = از چراغ، غُلمان = گُلمان به معنی جوان گل رو، زور = قوه، نیرو (از پهلوی zor)، عبقری = آبکری (آبکاری)، زبانیه = نگهبانان دوزخ، زبانه کشیدن شعله های آتش، اریکه = اورنگه = ارائک به معنی بالش و متکا، چندبار در قران تکرار شده است. برج = از تبرج فارسی، زینت = زیور، الجزیه = گزیت، الجُند = از واژه ی پهلوی gund گُند به معنی سپاه، بیض (بیضه) = از وئجو اوستایی به معنی تخم و نژاد است که در پهلوی به ویج تبدیل شده و سپس بیج شده است.
نمونه های دیگری از واژه های فارسی که در واژه های عربی به کار رفته است، چنین است:
آب = الآب (لعاب)، آگُر = آجر، اباش = اوباش، اسب سوار = اسوار، انبار = الانبار، انجمن = الهنزمن، اندازه = هندسه، اندام = هندام، باذنجان = باذمجان، بار چین (به معنی قاشق) = بارجه، بارگاه = بارجاه (کاخ و قصر)، باروت = بارود، بازو بند = باصوبند، باژ = باج (مالیات و زورگیری)، پیله = باله (جوراب محکم، و رقص باله نیز از این کلمه است)، بالگون = بلکون (بالکن)، برو = رو = روح، بغ داد (خدا داد)، بغ، بگ، بیك (برخی به غلط این واژه را ترکی می دانند) به معنی ارباب، امیر، خداوند، بقچه = بقجه، بورگ = برج، بوسه = بوس = بشارت، بوش (خسارت) = پوچ، بهترین زر = بهزر، پاتیل = بادیه = باطیه، پادشاه = پاشا = باشا، پاره = باره = بهره، پاکیزه = پاک = باك، باكره، بکر، پالوده = پالوته = بالوظه = فالوذج، پَت (قوی دریایی، اردک) = بط، پُرذوق (پر نشاط) = بُرزغ، پرژک = برزخ، پگاه = پگاح = صباح، پلاس (زیلو و زیر انداز درویشان) = بلاس، پلشت = بلشت (نجس)، پلنک = بلنگ، پلوس = بلس = ابلیس، پند = پن = فن، پوست پهن کردن = بسط = بساط، پیژامه (پای جامه) = بیجامه، تب = طب، طبیب، جان = جن، جایگاه = الجاه، جم = الجم = عجم، جهان = كیهان، چسب = جبس، جبص (برخی اشتباهن این کلمه را یونانی دانسته اند)، چغندر = شمندر، چکش = جاکوش، چهار سو = شارسو، خرپا = حربا، خنچه = غنچه = غنجه، روزیک = رزق، روستا = روستاق (الرزداق)، رونگ = رونق، رهبان = ربان، زشت = رجس، زنگول (زنگ دام و گله) = جلجول، زور (تزویر)، زیور = زینت، سبد = سبط، ستون، استون، استوانه، سر طاق = سرداق، سرد= برد، سوگ (تونل) = سوق (بازار)، شاهراه = الشَهرَه، شاهی = شهی (لذیذ)، شکر= سکر، شلوار = سروال، سراویل، صندل (نوعی گیاه دارویی)، صندلی = صیدلی (داروخانه)، فنجان = فستان، قاب (كاب) = كعب، مکعب، قاشق = خاشوقه، قند = گند، کاری = الکاری = العقاری (سازنده، بنا)، کفگیر (کفچلیز) = قفشلیل، کوشک (قصر) = جوسق، كاروان = قیروان، كرباس = قرتاس، كشیش = قسیس، كلات = قلات = قلعه، قلاع، كیمیا (شیمی)، گاوشیر = الجاوشیر، گاومیش = الجاموس، گچ = جص، گدا = كدا، تكدی، گرداب = جرداب، گرده = گردگه (یک دانه نان) = جردقه، گرز = الجُرز، گزاف (زیاد، بی اندازه) = الجَزف، گل = الجل، گل نسرین = جلنسرین، جم = الجم (عجم)، گلاب = الجلاب، گلستان = جلستان، گلشن = الجلسان، گلگون = الجلجلون، گلنار (گل انار) = الجلنار، گمرک = جمرک، گنبد = الجنبذه، گنجینه = خزینه (انبان، انبار)، گُند (سرباز، سپاه) = جُند، گون = لون، گوهر = جوهر، جواهر، لشگر = لسکر = عسکر لک لک = لق لق، لگام = لجام، لنگر = لنکر، ماما (مادر)، موج = فوج، میثرا (الهه ی خورشید) = مصر، میر = المیر = امیر، نرگس = نرجس، هزاره = حضاره (تمدن).
- آیا می دانستید که برخی ها به جای به کار بردن عبارت [COLOR=#7030a0]"به مناسبتِ " می نویسند "به بهانه ی" ؟
برخی از قلم به دست گرفتگان که گمان هم می کند دست به نوآوری زده اند، هرگاه که مثلن بخواهند بنویسند: « به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب مشروطه»، می نویسند: " به بهانه ی صدمین سالگرد انقلاب مشروطه».
معنای "بهانه" توسل به علتی آشکار ولی دروغین برای انجام مقصودی پنهانی است. مثلن وقتی می گوییم: « احمد سردرد خود را بهانه کرد و به مهمانی من نیامد». یعنی: احمد چون دلش نمی خواست که به مهمانی من بیاید، سردرد خود را بهانه کرد و نیامد.از این رو، آن نویسنده ای که صدمین سالگرد انقلاب مشروطه را بهانه کرده و مقاله ی خود را نوشته است، در حقیقت مقصودش از نوشتن آن مقاله چیز دیگری بوده است و برای او و مقصود اصلی او، اشاره به سالگرد انقلاب مشروطه، بهانه ای بیش تر نبوده است.ما به این گونه نویسندگان کمرو توصیه می کنیم جرات بیش تری داشته باشند و به جای بهانه کردن چیزی، مقصود اصلی خود را بدون پرده و آشکارا با دیگران در میان بگذارند تا دیگران به نیت واقعی آنان پی برده و دچار گمراهی نشوند.
- آیا می دانستید که واژه ی عربی [COLOR=#7030a0]"عیال" که ایرانیان آن را به معنی "همسر" و "زن" به کار می برند، از اختراع های ایرانیان است و در عربی بدین معنی وجود ندارد؟
در زبان عربی "عَیال" وجود ندارد. در عربی "عِیال" (به کسر ع) هست که جمع صفت "عیِّل" است که معنی "عضو واجب النفقه خانواده" یعنی "نانخور" خانواده را می دهد. بدین ترتیب "عیال" در زبان عربی اولن به کسر عین است نه فتح. دوم این که جمع است نه مفرد و سه دیگر این که این واژه در اصل نه تنها زن بلکه فرزندان را هم شامل می شود و بدین ترتیب افراد خانواده یا "اهل بیت" معنی می دهد.
- آیا می دانستید که اصطلاح[COLOR=#7030a0] "شانس خرکی" تا نزدیک به صد سال پیش، در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی "نقش آوردن" و "نقش خرکی" گفته می شده است و تنها پس از آشنایی فارسی زبانان با زبان فرانسوی به "شانس خرکی" تغییر شکل داده است ؟
اصطلاح "شانس خرکی" هم معنی با "نقش آوردن" و کنایه از بخت و اقبالی غیرمترقبه است که تصادفی و بدون انتظار قبلی به کسی روی کند. اصطلاح "نقش آوردن" در گذشته به صورت جدی و مثبت به کار برده می شده است، ولی امروزه عبارت "شانس خرکی" در لباس شوخی و در مقام تحقیر و به صورتی منفی گفته می شود.
"نقش آوردن" از اصطلاحات بازی "سه قاپ" است که در گذشته از بازی های مورد علاقه ی طبقات پایین اجتماع بوده است، زیرا هم وسایل و تشریفات خاصی لازم نداشت و هم بازی مشغول کننده ای بود. این بازی همان گونه که از نام آن پیداست با ریختن سه قاپ انجام می شد که به آن ها جیک، اسب و خر می گفتند و نتیجه ی قاپ ریختن ِ هر یازیکن بسته به آن داشت که چه شکلی از حالات ترکیبی این سه قاپ پیدا شود. اشکالی را که بازیکن با آن ها دور بازی را می برد نقش می نامیدند. اشکال خنثی را که نه برد بود و نه باخت و تنها نوبت بازی را به بازیکن بعدی می داد بهار می گفتند که هجده شکل داشت و آن اشکالی را که موجب باخت بازیکن می شد (که پنج شکل داشت) و او را مجبور به پرداخت مبلغ شرط بندی می کرد بز می نامیدند و پیش آمدن آن را بز بیاری می گفتند که نهایت بد شانسی بود، زیرا مبلغ باخت در این بازی معمولن بسیار بالا بود. ولی برنده ی بازی در اشکال ششگانه ی "نقش"، از یک تا سه برابر مبلغ شرط بندی را از حریفانش می برد. این اشکال چنین بودند:
١- اگر قاپ ها یکی اسب و دو تا جیک و یا یکی خر و دو تا جیک بنشیند یک نقش به شمار می آید و برنده همان مبلغ شزط بندی را می برد.
٢- اگر دو تا از قاپ ها اسب یا خر و قاپ سوم جیک بنشیند دو نقش به شمار می آید و برنده دو برابر مبلغ شرط بندی را می برد.
۳- اگر هر سه قاپ اسب یا خر یعنی سه اسب یا سه خر بنشیند، این بزرگ ترین نقش برای قاپ باز است (سه نقش) و او سه برابر مبلغ شرط بندی را می برد.
در حالت نقش سه خر تماشاچیان بازی، به شوخی و یا تحقیر درباره ی برنده ی بازی می گفتند که طرف "نقش خرکی" آورده است، یعنی برد کلانی کرده است.
تا نزدیک به یک صد سال پیش این اصطلاح به صورت "نقش خرکی" در میان مردم ضرب المثل و رایج بوده است. ولی پس از وارد شدن واژه ی فرانسوی "شانس" به زبان فارسی، به صورت "شانس خرکی" تغییر شکل داده است و در همان مورد به کار برده می شود.
گرداورنده:مرداویز.م
[مرداویز]
آیا میدانستید که......؟(2)
در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت
پرش به
- بخشهاي داخلي
- ↲ اخبار و قوانين سايت
- ↲ سوالات، پيشنهادات و انتقادات
- ↲ مرکز جوامع مجازي - CentralClubs Network
- ↲ سرويس ميزباني وب - CentralClubs Hosting
- ↲ مجله الکترونيکي مرکز انجمنهاي تخصصي
- بخش تلفن همراه
- ↲ نرم افزار تلفن همراه
- ↲ Symbian App
- ↲ Android App
- ↲ Windown Phone App
- ↲ iOS App
- ↲ JAVA Mobile App
- ↲ بازيهاي تلفن همراه
- ↲ Symbian Games
- ↲ Android Games
- ↲ iOS Games
- ↲ Windows Phone Games
- ↲ JAVA Mobile Games
- ↲ گوشيهاي تلفن همراه
- ↲ Sony
- ↲ Samsung
- ↲ GLX
- ↲ Dimo
- ↲ Huawei
- ↲ Motorola
- ↲ Nokia
- ↲ گوشيهاي متفرقه
- ↲ سرگرميهاي تلفن همراه
- ↲ خدمات و سرويسهاي مخابراتي
- ↲ تازه ها و اخبار تلفن همراه
- ↲ مطالب كاربردي تلفن همراه
- ↲ متفرقه در مورد تلفن همراه
- ↲ سوالات و اشکالات تلفن همراه
- بخش كامپيوتر
- ↲ نرم افزار كامپيوتر
- ↲ گرافيک و طراحي کامپيوتري
- ↲ طراحي صفحات اينترنتي
- ↲ سوالات و اشکالات نرم افزاري
- ↲ برنامه نويسي
- ↲ C Base Programming
- ↲ Dot Net Programming
- ↲ Web Programming
- ↲ Other Programming
- ↲ Software Engineering
- ↲ Java Programming
- ↲ Database Programming
- ↲ سخت افزار كامپيوتر
- ↲ امنيت و شبكه
- ↲ امنيت
- ↲ شبکه
- ↲ تازه ها و اخبار دنياي کامپيوتر
- ↲ مطالب كاربردي كامپيوتر
- ↲ متفرقه در مورد کامپيوتر
- بخش هوا فضا
- ↲ نيروي هوايي ايران
- ↲ متفرقه درباره نیروی هوایی
- ↲ نیروی هوایی و سازندگی
- ↲ حماسه و حماسه آفرینان نيروي هوايي
- ↲ تیزپروازان در بند
- ↲ شهدا و جانباختگان نیروی هوایی
- ↲ عملیاتهاي نيروي هوايي
- ↲ دستاوردها و اخبار نيروي هوايي
- ↲ تاریخچه نیروی هوایی در ایران
- ↲ هوانيروز ايران
- ↲ حماسه و حماسه آفرينان هوانيروز
- ↲ شهدا و جانباختگان هوانيروز
- ↲ دستاوردها و اخبار هوانيروز
- ↲ هواپيماها
- ↲ هواپيماهاي نظامي
- ↲ هواپيماهاي غير نظامي
- ↲ هواپيماهاي بدون سرنشين
- ↲ بالگردها
- ↲ بالگردهاي نظامي
- ↲ بالگردهاي غير نظامي
- ↲ بالگردهاي بدون سرنشين
- ↲ اخبار بالگردها
- ↲ تسليحات هوايي
- ↲ موشكهاي هوا به هوا
- ↲ موشكهاي هوا به زمين
- ↲ موشکهاي دريايي
- ↲ موشکهاي زمين به هوا
- ↲ موشکهاي زمين به زمين
- ↲ ديگر مباحث هوانوردي
- ↲ الکترونيک هواپيمايي
- ↲ موتورهاي هوايي
- ↲ شبيه سازهاي پرواز
- ↲ گالري تصاوير هوافضا
- ↲ تصاوير هواپيماهاي جنگنده
- ↲ کليپهاي هوايي
- ↲ تصاوير هواپيماهاي بمب افکن
- ↲ تصاوير هواپيماهاي ترابري
- ↲ تصاوير هواپيماهاي مسافربري
- ↲ تصاوير هواپيماهاي شناسايي
- ↲ تصاوير بالگردهاي نظامي
- ↲ تصاوير بالگردهاي غير نظامي
- ↲ تصاوير نمايشگاههاي هوايي
- ↲ تصاوير متفرقه هوايي
- ↲ انجمن نجوم
- ↲ منظومه شمسي
- ↲ كيهانشناسي
- ↲ گالري تصاوير نجوم
- ↲ اخبار نجوم
- ↲ اخبار هوافضا و هوانوردي
- ↲ مدرسه هوانوردي
- ↲ كتابخانهي هوا فضا
- ↲ متفرقه در مورد هوا فضا
- بخش جنگ افزار
- ↲ ادوات زميني
- ↲ ادوات زرهي
- ↲ تجهيزات انفرادي
- ↲ تسليحات سنگين و توپخانهاي
- ↲ خودروهاي نظامي
- ↲ تسليحات ضد زره
- ↲ ادوات دريايي
- ↲ ناوهاي هواپيمابر
- ↲ ناوشکنها
- ↲ رزم ناوها
- ↲ ناوچهها
- ↲ زيردرياييها
- ↲ تجهيزات و تسليحات دريايي
- ↲ ساير ادوات دريايي
- ↲ گالري تجهيزات و ادوات دريايي
- ↲ اخبار ادوات دريايي
- ↲ اخبار نظامي
- ↲ گالري نظامي
- ↲ متفرقه در مورد جنگ افزار
- بخش دفاع مقدس
- ↲ حماسه دفاع مقدس
- ↲ تخريب و خنثي سازي
- بخش خودرو و وسايل نقليه
- ↲ مباحث فنی و تخصصی خودرو
- ↲ معرفي خودرو
- ↲ تازهها و اخبار خودرويي
- ↲ گالري خودرو
- ↲ متفرقه وسايل نقليه
- بخش پزشکي
- ↲ پزشكي و درمان
- ↲ پزشکي
- ↲ سوال پزشکي
- ↲ بهداشت
- ↲ بهداشت عمومي
- ↲ بهداشت مواد غذايي
- ↲ لوازم آرايشي و بهداشتي
- ↲ متفرقه در مورد پزشکي
- ↲ روانشناسي و روان پزشكي
- بخش فرهنگ، تمدن و هنر
- ↲ فرهنگي هنري
- ↲ شعر و ادبيات
- ↲ فيلم و سينما
- ↲ هنرهاي نمايشي
- ↲ فرهنگ هنرهاي نمايشي
- ↲ موسيقي
- ↲ عكس و نقاشي
- ↲ تاريخ، فرهنگ و تمدن
- ↲ تاريخ ايران
- ↲ تاريخ جهان
- ↲ فلسفه
- ↲ زبانهاي خارجي
- ↲ زبان انگليسي
- ↲ زبان اسپانيايي
- ↲ هنر آشپزي
- بخش علم، فناوري و آموزش
- ↲ انجمن علم و فناوري
- ↲ انجمن آموزش
- ↲ کتاب و فرهنگ مطالعه
- ↲ دانش عمومی
- ↲ کنکور و دانشگاه
- ↲ جامعه شناسي
- ↲ خانواده
- ↲ متفرقه جامعه شناسي
- ↲ حقوق و قضا
- ↲ علوم
- ↲ فيزيک
- ↲ شيمي
- ↲ رياضي
- ↲ متالورژي
- ↲ پليمر
- ↲ علوم کشاورزي
- ↲ گياهان زراعي و باغي
- ↲ گياهان دارويي
- ↲ طبیعت و محیط زیست
- ↲ زيست شناسي
- ↲ عمران
- ↲ بتن و سازههاي بتني
- ↲ معماري و شهرسازي
- ↲ سبکها و مشاهير معماري
- ↲ شهرسازي
- ↲ معماري داخلي
- ↲ معماري منظر
- بخش الکترونيک و رباتیک
- ↲ مفاهیم اولیه و پایه در الکترونیک
- ↲ نرم افزارهای کمکی الکترونیک
- ↲ مدارهای مجتمع
- ↲ سوالات و پرسشهای مفاهیم پایه
- ↲ مدارات ساده و آسان
- ↲ مدارهای آنالوگ و دیجیتال
- ↲ شبیه ساز و طراحی مدار
- ↲ مدارات صوتی
- ↲ مدارات، منابع تغذیه سویچینگ و اینورتوری
- ↲ مدارات مخابراتی
- ↲ میکروکنترلرهای AVR
- ↲ آموزش و مثالها AVR
- ↲ طرح آماده و کامل شده AVR
- ↲ میکروکنترلرهای ARM
- ↲ سایر میکروکنترولرها و پردازندهها
- ↲ سایر میکروکنترلرها
- ↲ مدار مجتمع برنامه پذیر FPGA
- ↲ رباتیک
- ↲ اخبار و مصاحبه ها در رباتیک
- ↲ آموزش و مقالات رباتیک
- ↲ پروژهها تکمیل شده رباتیک
- ↲ مدارها و مکانیک در رباتیک
- ↲ رباتهای پرنده
- ↲ برق و الکترونیک عمومی
- ↲ تعمیر لوازم برقی
- ↲ اخبار برق و الکترونیک
- بخش بازيهاي رايانهاي
- ↲ بازيهاي رايانهاي
- ↲ كنسولهاي بازي
- ↲ PSP
- ↲ اخبار بازيها
- بخش تجاري اقتصادي
- ↲ بخش اقتصادی و مالی
- ↲ تجارت آنلاين
- ↲ بورس
- ↲ تحلیل و سیگنال روز
- ↲ کار آفرینی
- بخشهاي متفرقه
- ↲ بخش ويژه
- ↲ ساير گفتگوها
- ↲ صندلي داغ
- ↲ اخبار و حوادث
- ↲ انجمن ورزش
- ↲ آکواريوم و ماهيهاي زينتي
- ↲ معرفي سايتها و وبلاگها
