فلسفيون فلسفيان فلسفه
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 189
- تاریخ عضویت: جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷, ۲:۱۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 71 بار
- سپاسهای دریافتی: 194 بار
فلسفيون فلسفيان فلسفه
به نام اهوره مزدا
خب راهي كه گفته بودم آمدم حالا نوبت شماست كه درباره مباحث فلسفي مخصوصن مرگ و دنيا سخن به ميان بياريد
ببينيد مرگ چيزي است ناشناخته اما در عين حال تمام دين ها مخصوصن اسلام در مورد ظان به بحث زيادي پرداخته به هر حال اين يه موضوع اما نخست به قولمان عمل كنيم در مورد ماكيا ولي سياست مدار و فيلسوف ايتاليايي كه به موارد بسيار جالبي اشاره مي كند كه جاي بحث دارد
پارس هميشه جاويد
خب راهي كه گفته بودم آمدم حالا نوبت شماست كه درباره مباحث فلسفي مخصوصن مرگ و دنيا سخن به ميان بياريد
ببينيد مرگ چيزي است ناشناخته اما در عين حال تمام دين ها مخصوصن اسلام در مورد ظان به بحث زيادي پرداخته به هر حال اين يه موضوع اما نخست به قولمان عمل كنيم در مورد ماكيا ولي سياست مدار و فيلسوف ايتاليايي كه به موارد بسيار جالبي اشاره مي كند كه جاي بحث دارد
پارس هميشه جاويد
است كه ايران ويران

- پست: 36
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۱۵ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 21 بار
- سپاسهای دریافتی: 32 بار
Re: فلسفيون فلسفيان فلسفه
من به اين سخن پيامبر معتقدم كه : علم را بجوييد و لو در چين باشد .
و همچنين به اين سخن ديگر كه نمي دانم از كدام معصوم است هم معتقدم : حرف حق را از اهل باطل بگيريد ولي حرف باطل را از اهل حق نگيريد .
بر پايه اين دو حكم قوي و همچنين حكم عقل كه مسير يابي قوي است ، من از ميان انبوهي از نظرات و عقايد نيكلو ماكياولي ؛ برخي از انها را كه ديدم درست و در عين حال كارا و لازم است را برگزيدم . همين .
و اينكه نام كاربري خود را ماكياولي و عكس آواتورم را عكس وي قرار دادم ، نه به دليل پيروي كامل از وي ، بلكه به دليل اين بود كه مي خواستم نامي كه انتخاب مي كنم ، عكسي متناسب هم داشته باشد .
همين
و همچنين به اين سخن ديگر كه نمي دانم از كدام معصوم است هم معتقدم : حرف حق را از اهل باطل بگيريد ولي حرف باطل را از اهل حق نگيريد .
بر پايه اين دو حكم قوي و همچنين حكم عقل كه مسير يابي قوي است ، من از ميان انبوهي از نظرات و عقايد نيكلو ماكياولي ؛ برخي از انها را كه ديدم درست و در عين حال كارا و لازم است را برگزيدم . همين .
و اينكه نام كاربري خود را ماكياولي و عكس آواتورم را عكس وي قرار دادم ، نه به دليل پيروي كامل از وي ، بلكه به دليل اين بود كه مي خواستم نامي كه انتخاب مي كنم ، عكسي متناسب هم داشته باشد .
همين

- پست: 36
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۸, ۴:۱۵ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 21 بار
- سپاسهای دریافتی: 32 بار
Re: فلسفيون فلسفيان فلسفه
يكي از نظريه هاي ماكياولي اين است :
* هر كشوري بايد داراي نيروي نظامي قوي و در عين حال بومي باشد . نيروي غير بومي به دلايلي كه خود ماكياولي به درستي ذكر مي كند به درد مملكت نمي خورد .
از جمله اينكه : به دليل اينكه نيروهاي غير آن سرزمين كه مزدور شده اند و قرار است براي آن سرزمين بجنگند ، به دليل عدم دارا بودن حس تعلق به آن سرزمين ، در موقع دشواري و شدت پس خود را ترك مي كنند و فرار مي كنند و يا زود تسليم مي شوند .
اين يكي از نظريه هاي ماكياولي كه البته نظريه اي سطحي است و معمول همه ي سرزمين ها است ، ( البته در زمان او اين رسم وجود داشته كه نيروي بومي كمتر استفاده مي شده ) به هر حال اين يكي از نشريه هايي است كه من با آن موافقم . بقيه بماند بعد بحث درباره ي اين مورد .
* هر كشوري بايد داراي نيروي نظامي قوي و در عين حال بومي باشد . نيروي غير بومي به دلايلي كه خود ماكياولي به درستي ذكر مي كند به درد مملكت نمي خورد .
از جمله اينكه : به دليل اينكه نيروهاي غير آن سرزمين كه مزدور شده اند و قرار است براي آن سرزمين بجنگند ، به دليل عدم دارا بودن حس تعلق به آن سرزمين ، در موقع دشواري و شدت پس خود را ترك مي كنند و فرار مي كنند و يا زود تسليم مي شوند .
اين يكي از نظريه هاي ماكياولي كه البته نظريه اي سطحي است و معمول همه ي سرزمين ها است ، ( البته در زمان او اين رسم وجود داشته كه نيروي بومي كمتر استفاده مي شده ) به هر حال اين يكي از نشريه هايي است كه من با آن موافقم . بقيه بماند بعد بحث درباره ي اين مورد .

- پست: 189
- تاریخ عضویت: جمعه ۹ اسفند ۱۳۸۷, ۲:۱۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 71 بار
- سپاسهای دریافتی: 194 بار
Re: فلسفيون فلسفيان فلسفه
درود
اين بحث را نميدانم چه جوري جواب بدم اما بگم اين نشانۀ آينده بيني ماكيا ولي را نشان مي دهد اما نظريات او در مورد اخلاقيات پادشاه چگونه باشد را به هيچ وجه نمي توان پذيرفت
او در اين مسير بسيار زياده روي كرده و اين نشانۀ اين است كه او نمي توانسته هيچ ديني را بپذيرد زيرا مايۀ تمام دينها ميانه روي است
در واقع به نظر من ماكيا ولي براي متفاوت نشان دادن خود از ديگر دانشمندان دوران خود اين سخنان را به ميان آورده است
اما بايد پذيرفت كه ماكيا ولي فصل جديدي در سياست و فلسفه باز كرد كه قابل انديشيدن است.
اين بحث را نميدانم چه جوري جواب بدم اما بگم اين نشانۀ آينده بيني ماكيا ولي را نشان مي دهد اما نظريات او در مورد اخلاقيات پادشاه چگونه باشد را به هيچ وجه نمي توان پذيرفت
او در اين مسير بسيار زياده روي كرده و اين نشانۀ اين است كه او نمي توانسته هيچ ديني را بپذيرد زيرا مايۀ تمام دينها ميانه روي است
در واقع به نظر من ماكيا ولي براي متفاوت نشان دادن خود از ديگر دانشمندان دوران خود اين سخنان را به ميان آورده است
اما بايد پذيرفت كه ماكيا ولي فصل جديدي در سياست و فلسفه باز كرد كه قابل انديشيدن است.
است كه ايران ويران

- پست: 934
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷, ۸:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1043 بار
- سپاسهای دریافتی: 3151 بار
Re: فلسفيون فلسفيان فلسفه
درود
شهریار ماکیاولی
در سال 1513 نیکولو ماکیاولی اهل ایتالیا (1469-1527)که فلسفه سیاسی عصر وی بنام او مشهور است .
سرشت ماکیاولیستی فرمانروایان دوران رنسانس را بهتر از همه میتوان در ویژگی ها و اقدامات پادشاه فرانسه لویی یازدهم که از سال 1461تا1483 حکومت میکرد ،نشان داد.
این پادشاه به عنکبوت کیهانی شهرت داشت زیرا همیشه مشغول تنیدن تارهای دسیسه بود.
این هم گزیده هایی از کتاب شهریار نوشته ماکیاولی برای علاقه مندان به سیاست:
«شهریار میباید خواهان آن باشد که به نرمدلی نامدار شود تا به سنگدلی؛اما میباید بپاید که وی را نرمدلی بیجا نباشد .چزاره بورجا را سنگدل شمرده اند ،بااین همه سنگدلی وی رومانیا را سامان بخشید.......
پس هرگاه پای یگانگی و فرمانبرداری رعایا درمیان باشد ،شهریار را نمی باید باکی ازآن باشد که وی را سنگدل بنامند،چراکه با گرفتن چند زهر چشم نشان خواهد داد نرمدل تر از آنانی است که ازسر نرمدلی بی اندازه وامیگذارندکه آشوب درگیرد و کار به خونریزی و غارت بیانجامد.زیرا از آشوب تمامی جماعت آسیب میبینند ،حال آنکه بر دار کردن چند کس به فرمان شهریار تنها جان چند کس را میستاند.....
این جا این پرسش پیش می آید که ازاین دو حال کدامین بهتر است:«بهتر آنست که بیش دوستمان بدارند تاازمابترسند یا آنکه بیش بترسند تا دوستمان بدارند؟
....اگر میباید یکی ازآن دورا برگزید،همان به که بیش بترسند تادوست بدارند .زیرا ...آدمیان...ناسپاس..و فریبکارند..و شهریاری که تنها به نویدهای ایشان دل خوش کرده و اندیشه ای در کار خویش نکرده باشد سرنوشتی جز نابودی نیست....آدمیان رااز آزردن آن کس که بخواهد دردل ایشان جایی داشته باشد ،باکی نیست؛اما نه ازآن کس که ازوی هراسی به دل داشته باشند»
علاقمندان میتوانند به کتاب شهریار ترجمه داریوش آشوری (نشر مرکز ،ویرایش دوم.1375) رجوع کنند.
ــــــــــــــ
و این جمله هم از یکی سیاست مداران اروپا :
«مردم را در حکومت شریک کن ولی آنها را دخالت نده»
مرداویز.م
شهریار ماکیاولی
در سال 1513 نیکولو ماکیاولی اهل ایتالیا (1469-1527)که فلسفه سیاسی عصر وی بنام او مشهور است .
سرشت ماکیاولیستی فرمانروایان دوران رنسانس را بهتر از همه میتوان در ویژگی ها و اقدامات پادشاه فرانسه لویی یازدهم که از سال 1461تا1483 حکومت میکرد ،نشان داد.
این پادشاه به عنکبوت کیهانی شهرت داشت زیرا همیشه مشغول تنیدن تارهای دسیسه بود.
این هم گزیده هایی از کتاب شهریار نوشته ماکیاولی برای علاقه مندان به سیاست:
«شهریار میباید خواهان آن باشد که به نرمدلی نامدار شود تا به سنگدلی؛اما میباید بپاید که وی را نرمدلی بیجا نباشد .چزاره بورجا را سنگدل شمرده اند ،بااین همه سنگدلی وی رومانیا را سامان بخشید.......
پس هرگاه پای یگانگی و فرمانبرداری رعایا درمیان باشد ،شهریار را نمی باید باکی ازآن باشد که وی را سنگدل بنامند،چراکه با گرفتن چند زهر چشم نشان خواهد داد نرمدل تر از آنانی است که ازسر نرمدلی بی اندازه وامیگذارندکه آشوب درگیرد و کار به خونریزی و غارت بیانجامد.زیرا از آشوب تمامی جماعت آسیب میبینند ،حال آنکه بر دار کردن چند کس به فرمان شهریار تنها جان چند کس را میستاند.....
این جا این پرسش پیش می آید که ازاین دو حال کدامین بهتر است:«بهتر آنست که بیش دوستمان بدارند تاازمابترسند یا آنکه بیش بترسند تا دوستمان بدارند؟
....اگر میباید یکی ازآن دورا برگزید،همان به که بیش بترسند تادوست بدارند .زیرا ...آدمیان...ناسپاس..و فریبکارند..و شهریاری که تنها به نویدهای ایشان دل خوش کرده و اندیشه ای در کار خویش نکرده باشد سرنوشتی جز نابودی نیست....آدمیان رااز آزردن آن کس که بخواهد دردل ایشان جایی داشته باشد ،باکی نیست؛اما نه ازآن کس که ازوی هراسی به دل داشته باشند»
علاقمندان میتوانند به کتاب شهریار ترجمه داریوش آشوری (نشر مرکز ،ویرایش دوم.1375) رجوع کنند.
ــــــــــــــ
و این جمله هم از یکی سیاست مداران اروپا :
«مردم را در حکومت شریک کن ولی آنها را دخالت نده»
مرداویز.م
Work hard in silence
Let your success
Be your noise
Let your success
Be your noise

- پست: 367
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۸۵, ۵:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آبادان شهر خوبان- آبادان شهر خدا
- سپاسهای ارسالی: 10 بار
- سپاسهای دریافتی: 339 بار
Re: فلسفيون فلسفيان فلسفه
سلام دوستان
این انصاف نیست که شما یه بحثی رو شروع کردید که برای دیگران گنگ و نامفهومه
برای شروع هر بحثی ابتدا شخص طرفدار نظر میاد یه تاریخچه ایی کارنامه سابقه ایی نظریات و..... رو مینویسه نه اینکه شما دوست عزیز و محترم اریو از انتخاب نام کاربری و اواتار شروع به بحث کردید
همچنین شما دوست عزیز و محترم ماکیاولی شما بیایید یه تاریخچه و زندگی نامه ایی از این بابا بذارید ببینیم اصلا کی بوده چی بوده چی شده از کجا شروع کرده و در سالهای بعد از نظریه پردازی این نظریات تا چه حدی عملی شده اند و تا چه حدی در سطح تئوری مونده اصلا این نظریات در چه زمانی کاربد داشته و ایا امروز هم این نظریات مورد قبول هست ؟؟؟ طرد و رد شده اند؟؟؟؟ و یا با دید شک و تردید به ان نگریسته میشود؟؟؟؟
این انصاف نیست که شما یه بحثی رو شروع کردید که برای دیگران گنگ و نامفهومه
برای شروع هر بحثی ابتدا شخص طرفدار نظر میاد یه تاریخچه ایی کارنامه سابقه ایی نظریات و..... رو مینویسه نه اینکه شما دوست عزیز و محترم اریو از انتخاب نام کاربری و اواتار شروع به بحث کردید
همچنین شما دوست عزیز و محترم ماکیاولی شما بیایید یه تاریخچه و زندگی نامه ایی از این بابا بذارید ببینیم اصلا کی بوده چی بوده چی شده از کجا شروع کرده و در سالهای بعد از نظریه پردازی این نظریات تا چه حدی عملی شده اند و تا چه حدی در سطح تئوری مونده اصلا این نظریات در چه زمانی کاربد داشته و ایا امروز هم این نظریات مورد قبول هست ؟؟؟ طرد و رد شده اند؟؟؟؟ و یا با دید شک و تردید به ان نگریسته میشود؟؟؟؟
به کودکان پابرهنهء شهرم،به شهداي خونين کفن آبادان،به غيرت جوانان غيور آبادانم،به عرق جبين کارگران زحمتکش شهر خدا......سوگند مي خورم که وامدار هيچکس نيستم به جز .......آبادان

- پست: 934
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷, ۸:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1043 بار
- سپاسهای دریافتی: 3151 بار
Re: فلسفيون فلسفيان فلسفه
درود
به نظر بنده اگر بحث رو از انسانگرایی آغاز کنیم بهتر است و پیش از آن بنده تاریخی از انسان گرایی را شرح میدهم و سپس از پدر انسانگرایی یعنی فرانچسکو پترارکا (پترارک) بحث را آغاز میکنیم.
اگر مایلید بنام خدا
به نظر بنده اگر بحث رو از انسانگرایی آغاز کنیم بهتر است و پیش از آن بنده تاریخی از انسان گرایی را شرح میدهم و سپس از پدر انسانگرایی یعنی فرانچسکو پترارکا (پترارک) بحث را آغاز میکنیم.
اگر مایلید بنام خدا
Work hard in silence
Let your success
Be your noise
Let your success
Be your noise

- پست: 934
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷, ۸:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1043 بار
- سپاسهای دریافتی: 3151 بار
Re: فلسفيون فلسفيان فلسفه
درود
بله چنین است دوست گرامی،بحث را از انسان گرایی آغاز میکنیم.
و بایسته است در اینجا از دوست گرامی جناب آریو برای ارسال طرح موضوع سپاسگذاری شود.
(همچنین از گردانندگان محترم،خواستارم،این تاپیک را به بخش تاریخ،فرهنگ و تمدن ،منتقل نمایند)
نخست تاریخ کوتاهی در رابطه با پیشینه انسانگرایی شرح میدهم و سپس گام به گام بحث را به پیش میبریم.
انسان گرایان و فرهنگ
قرن پانزدهم یکی از مهمترین دورانها از لحاظ کنکاشهای تاریخی بود.در سراسر اروپا و خاور میانه ،محققین قفسه های غبارگرفته صومعه ها و ساختمانهای عمومی قدیمی را جستجو کردند و گنج هایی درآن یافتند ؛این گنج ها زر و سیم نبودند،بلکه دست نوشته های یونانی و رومی بودند.در نتیجه،نوشته های باقی مانده از نویسندگان کلاسیک از جمله افلاطون،سیسرو[چیچرو]،سوفوکل،و پلوتارک به دوران رنسانس رسید.محققین که شاهزادگان ،بازرگانان و سایر افراد توانگر ازآنان حمایت میکردند،کارشان را به خوبی انجام دادند؛درسال 1500،آنها تقریبا تمام متون باستانی ای را که امروزه موجودند،یافته بودند.
دانش نو
مطالعه آثار کلاسیک در دوران رنسانس،دانش نو نامیده میشد.درآن زمان ضمن احیای علاقه به نوشته های کلاسیک ،به ارزش فردی نیز توجه شد.
این گرایش "انسان گرایی" نام گرفت.
زیرا طرفداران آن به جای موضوعات روحانی و الهی بیش ازهرچیز مسائل انسانی را درنظر میگرفتند.اگر چه انسانگرایی بر نوع بشر تاکید و تمرکز داشت ،پیروان این مکتب وجود خدارا انکار نمیکردند و بین انسانگرایی و مسیحیت تضادی نمیدیدند.در واقع،بسیاری از پیشگامان انسانگرایی دردوره رنسانس خود جزو روحانیون کلیسای کاتولیک بودند .از نظر انسانگرایان خداوند امر مسلمی بوده و «آنها [ازاین نقطه نظر] به بررسی انسان و ظرفیت ها ،اعمال و دستاوردهای او می پرداختند».
ظهور انسان گرایی
انسانگرایی نیز مثل خود رنسانس از ایتالیا ظهور کرد.دو عامل عمده،علاقه و اشتیاق به مطالعات کلاسیک را بر انگیخت؛اشتیاقی که در قرن چهاردهم و پانزدهم در ایتالیا جریان داشت .اولین عامل وجود بقایای امپراتوری روم در ایتالیا بود که سبب میشد دانش پژوهان ایتالیایی که به منبع جذاب باستانی دسترسی داشتند مجذوب و مفتون دوران گذشته شوند.این تمایل ،به جستجو برای یافتن نوشته های باقیمانده از دوران روم باستان منجر شد.
عامل دوم ورود آوارگان امپراتوری درهم شکسته بیزانس بود که باعث ایجاد علاقه روزافزون به مطالعه آثار کلاسیک یونان گردید.امپراتوری بیزانس در واقع ادامه نیمه خاوری امپراتوری روم بود که طی قرون وسطی حاکمیتش ادامه داشت .مرکز امپراتوری بیزانس شبه جزیره بالکان و زبان رسمی آن یونانی بود .کتابخانه های این امپراتوری حاوی بسیاری ازآثار یونانی بود ؛آثاری که در غرب ازبین رفته بودند.
در قرن چهاردهم ترکهای عثمانی به امپراتوری بیزانس حمله کردند و با فتح قسطنطنیه ،پایتخت امپراتوری،در سال 1453 آنرا شکست دادند.بسیاری از بیزانسی ها در گریز از ترک ها و در جستجویی جایی امن ،به غرب گریختند.این آوارگان که رونوشتهایی از دست نوشته های اصلی یونانی همراه داشتند،به عنوان دانشمندان و آموزگاران یونانی شروع به کار کردند.
ویل دورانت میگوید:
«دانشمندان یونانی (بیزانسی)...قسطنطنیه را ترک کردند...ودرواقع به عنوان حامل جوانه آثار کلاسیک عمل کردند،به این ترتیب ایتالیا سال به سال یونان را بهتر و بیشتر می شناخت».
عامل دیگر در گسترش انسان گرایی صنعت چاپ بود .تادوران رنسانس،کتابهارا را با دست مینوشتند .کتابها نسخه برداری و سپس صحافی میشد.حدود سال 1450 صنعت چاپ درآلمان اختراع شد [johannes gutenberg]
ادامه دارد...........
بله چنین است دوست گرامی،بحث را از انسان گرایی آغاز میکنیم.
و بایسته است در اینجا از دوست گرامی جناب آریو برای ارسال طرح موضوع سپاسگذاری شود.
(همچنین از گردانندگان محترم،خواستارم،این تاپیک را به بخش تاریخ،فرهنگ و تمدن ،منتقل نمایند)
نخست تاریخ کوتاهی در رابطه با پیشینه انسانگرایی شرح میدهم و سپس گام به گام بحث را به پیش میبریم.
انسان گرایان و فرهنگ
قرن پانزدهم یکی از مهمترین دورانها از لحاظ کنکاشهای تاریخی بود.در سراسر اروپا و خاور میانه ،محققین قفسه های غبارگرفته صومعه ها و ساختمانهای عمومی قدیمی را جستجو کردند و گنج هایی درآن یافتند ؛این گنج ها زر و سیم نبودند،بلکه دست نوشته های یونانی و رومی بودند.در نتیجه،نوشته های باقی مانده از نویسندگان کلاسیک از جمله افلاطون،سیسرو[چیچرو]،سوفوکل،و پلوتارک به دوران رنسانس رسید.محققین که شاهزادگان ،بازرگانان و سایر افراد توانگر ازآنان حمایت میکردند،کارشان را به خوبی انجام دادند؛درسال 1500،آنها تقریبا تمام متون باستانی ای را که امروزه موجودند،یافته بودند.
دانش نو
مطالعه آثار کلاسیک در دوران رنسانس،دانش نو نامیده میشد.درآن زمان ضمن احیای علاقه به نوشته های کلاسیک ،به ارزش فردی نیز توجه شد.
این گرایش "انسان گرایی" نام گرفت.
زیرا طرفداران آن به جای موضوعات روحانی و الهی بیش ازهرچیز مسائل انسانی را درنظر میگرفتند.اگر چه انسانگرایی بر نوع بشر تاکید و تمرکز داشت ،پیروان این مکتب وجود خدارا انکار نمیکردند و بین انسانگرایی و مسیحیت تضادی نمیدیدند.در واقع،بسیاری از پیشگامان انسانگرایی دردوره رنسانس خود جزو روحانیون کلیسای کاتولیک بودند .از نظر انسانگرایان خداوند امر مسلمی بوده و «آنها [ازاین نقطه نظر] به بررسی انسان و ظرفیت ها ،اعمال و دستاوردهای او می پرداختند».
ظهور انسان گرایی
انسانگرایی نیز مثل خود رنسانس از ایتالیا ظهور کرد.دو عامل عمده،علاقه و اشتیاق به مطالعات کلاسیک را بر انگیخت؛اشتیاقی که در قرن چهاردهم و پانزدهم در ایتالیا جریان داشت .اولین عامل وجود بقایای امپراتوری روم در ایتالیا بود که سبب میشد دانش پژوهان ایتالیایی که به منبع جذاب باستانی دسترسی داشتند مجذوب و مفتون دوران گذشته شوند.این تمایل ،به جستجو برای یافتن نوشته های باقیمانده از دوران روم باستان منجر شد.
عامل دوم ورود آوارگان امپراتوری درهم شکسته بیزانس بود که باعث ایجاد علاقه روزافزون به مطالعه آثار کلاسیک یونان گردید.امپراتوری بیزانس در واقع ادامه نیمه خاوری امپراتوری روم بود که طی قرون وسطی حاکمیتش ادامه داشت .مرکز امپراتوری بیزانس شبه جزیره بالکان و زبان رسمی آن یونانی بود .کتابخانه های این امپراتوری حاوی بسیاری ازآثار یونانی بود ؛آثاری که در غرب ازبین رفته بودند.
در قرن چهاردهم ترکهای عثمانی به امپراتوری بیزانس حمله کردند و با فتح قسطنطنیه ،پایتخت امپراتوری،در سال 1453 آنرا شکست دادند.بسیاری از بیزانسی ها در گریز از ترک ها و در جستجویی جایی امن ،به غرب گریختند.این آوارگان که رونوشتهایی از دست نوشته های اصلی یونانی همراه داشتند،به عنوان دانشمندان و آموزگاران یونانی شروع به کار کردند.
ویل دورانت میگوید:
«دانشمندان یونانی (بیزانسی)...قسطنطنیه را ترک کردند...ودرواقع به عنوان حامل جوانه آثار کلاسیک عمل کردند،به این ترتیب ایتالیا سال به سال یونان را بهتر و بیشتر می شناخت».
عامل دیگر در گسترش انسان گرایی صنعت چاپ بود .تادوران رنسانس،کتابهارا را با دست مینوشتند .کتابها نسخه برداری و سپس صحافی میشد.حدود سال 1450 صنعت چاپ درآلمان اختراع شد [johannes gutenberg]
ادامه دارد...........
Work hard in silence
Let your success
Be your noise
Let your success
Be your noise