شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 875
- تاریخ عضویت: جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷, ۷:۳۶ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 1385 بار
- سپاسهای دریافتی: 3738 بار
- تماس:
شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
شهادت حضرت فاطمه (س) را به تمام مسلمانان جهان به خصوص شیعیان ، تسلیت عرض می نمایم .
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
کارت پستال درخواستی اعضای سنترال
[External Link Removed for Guests]
کارت پستال درخواستی اعضای سنترال

-
- پست: 3324
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴, ۲:۱۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 941 بار
- سپاسهای دریافتی: 1474 بار
- تماس:
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
بنده هم تسلیت میگم .
بزرگترین ننگی که بر دامان خلفا راشدین وارد شد و تا قیام قیامت وجود دارد و ان شا الله انتقام مادرمون را با ظهور منتقم آل محمد ، می گیریم .
این هم به مناسبت این ایام : (کلیک کنید)
[External Link Removed for Guests]
بزرگترین ننگی که بر دامان خلفا راشدین وارد شد و تا قیام قیامت وجود دارد و ان شا الله انتقام مادرمون را با ظهور منتقم آل محمد ، می گیریم .
این هم به مناسبت این ایام : (کلیک کنید)
[External Link Removed for Guests]

- پست: 756
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷, ۱۰:۲۳ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 559 بار
- سپاسهای دریافتی: 3796 بار
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
هیچ کلمه ای نمی تونه حزن شیعه رو این روزها بیان کنه .
تسلیت خدمت اقا امام زمان
تسلیت خدمت اقا امام زمان
ان الارض یرثها عبادی الصالحون ......

- پست: 1606
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۵ آذر ۱۳۸۷, ۱:۴۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 18344 بار
- سپاسهای دریافتی: 12308 بار
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
برای پی بردن به عظمت یگانه بانوی قدیس جهان شما رو به خواندن گوشه کوچکی از عظمت این بانوی والا مقام دعوت می کنم
دهکده فاطیما در پرتغال :
[FONT=Fixedsys] [FONT=Fixedsys] بانوى صاحب تسبيح
واقعه از آنجاآغاز مىشود كه سه كودك روستائى، در اطراف دهكده چشم برحقيقتى مىگشايند كه بعد از آن ريشه عقيده مردم آن منطقه مىشود.
جيكا 7 ساله فرانسيكو 9 ساله و لوسيا 10 ساله. شاهد اصلى اين واقعه، لوسيا است، و واقعه از زبان اين سه كودك اينچنين نقل شده است.

درسال 1916 ميلادى، يك سال قبل از ديدار با بانوى درخشنده، فرشتهاى بر ماظاهر شد، و 3 بار اين گفته را تكرار كرد: من فرشته صلح
هستم، خدايا منايمان دارم، و باور دارم و عشق مىورزم بتو، و من طلب استغفار مىكنم ازآنان كه باور ندارند، و عشق نمىورزند، و ايمان
ندارند. فرشته 2 بار ديگردر تابستان و پائيز بر آنها ظاهر شد، و هر بار يك چيز را از آنان خواهشكرد: قربانى بدهند و استغفار كنند براى
گناهكاران، و دعا كنند براى متحولشدن آنها، اين 3 برخورد بود كه بچهها را براى ديدن بانوى صاحب تسبيحآماده كرد. در سال 1917
ميلادى بچهها 2 بار نور درخشندهاى را ديدند، وسپس بر بالاى درخت بلوط نور عظيمى ظاهر شد، بانوئى درخشندهتر از خورشيد،بنام
فاطيما، او فرمود نمىخواهم شما را بترسانم، بچهها گفتند شماكيستيد؟ فرمود من فاطمه دختر پيامبر گفتند شما از كجا آمدهايد؟ فرمود
مناز بهشت آمدهام گفتند از ما چه مىخواهيد؟ فرمود من آمدهام از شمابخواهم باز اينجا بيائيد، بعد به شما خواهم گفت كه از شما چه
مىخواهم.بانوى صاحب تسبيح بعد از آن هر ماه ظاهر شد، از ماه مى تا4 اكتبر، درآخرين و ششمين ديدار او، معجزه بزرگى را در مقابل
ديدگان 70000 نفر جمعيتىكه گرد آمده بودند، نمايان ساخت.

در برابر ديدگان منتظر جمعيت، باران بطورناگهانى ايستاد، و ناگهان
خورشيد به لرزش درآمد، و ايستاد، و دوباره چرخيدو ايستاد، بطورى كه مردم احساس كردند هر لحظه مىرود كه خورشيد بر آنانفرود آيد،
پس از اين واقعه خورشيد به جاى اول خود بازگشت، و به همان درخششمعمول و زيباى خود ادامه داد. اولين عكس از اين واقعه، در
روزنامه ليبوندر 5 اكتبر همان سال منتشر شد، خبر همين واقعه هم بود كه چشم جستجو گر خيلمشتاقان را متوجه مدعاى سه بچه روستائى كرد، و هم اكنون ديگر هر آنچه كهمىگفتند، مورد قبول افرادى بود كه به چشم خويش نخستين كرامت حضرت فاطمهرا ديده بودند.
لوسيا وارد زندگى مذهبى شد، و زنده ماند زيرا كه عهدكرده بود با بانو كه در ترويج عبوديت تلاش كند، و زنده بماند، فرانسيسكو وجسيكا، در 3 و 4 سال بعد، در اثر بيمارى ريوى از بين رفتند.
لوسيا، هم صدا را شنيد و هم سخن گفت و هم بانو را ديد، جسيكا هم بانو را ديد و هم صدايش را شنيد، و فرانسيسكو فقط بانو را ديد.
حقانيتبچهها را ابتدا پدر و مادر آنها باور مىكردند، چرا كه مىگفتند: آنها درزندگى هرگز دروغ نگفتهاند. در هر حال، نه تنها مرگ دو كودك كوچك از حقاعتقاد آنان نكاست، بلكه چون بانوى درخشنده به 2 كودك قول داده بود كهآندو را به بهشت ببرد، اعتقاد آنها را نسبت به عمق مسئله افزود، اينكودكان در چشم مردم كودكانى مقدس و مذهبى شدهاند.

در سال 1919 عبادتگاهى در دهكده فاطميا ساخته شد، و 3 سال بعد توسط افراد متعصب منفجر شد، ولى بعد از مدتى دوباره برپاگشت.
درسال 1928 اولين سنگ ساختمان اصلى بنا نهاده شد، در سال 1930 استعف ليبريااجازه برگذارى آئين پاك فاطيما را صادر كرد، اجازه كليسا در سال 1932 براىبرگزارى مراسم عبادت بانوى ما فاطيما بود، كه سرانجام در سال 1353 به اينزيارتگاه پشتوانهاى رسمى داد، اگرچه اين همه فقط در جهان سياست مىگذشت،ولى قلوب مردم از همان روز وقوع واقعه خورشيد، دهكده فاطيما محلى براىزيارت قلوب مردم شد.
هر ساله در 13 ماه مى، دوستداران فاطيما از تمامىنقاط پرتغال، و كشورهاى اطراف براى زيارت و نيز دعا و توبه، و طلب شفا وتزكيه روح به اين منطقه مىآيند، رخسار معنوى اين سفر، رخسارى بس شگفت آوراست، شهر بانوى صاحب تسبيح، آنجا كه آنچنان اثرى عميق در قلوب زائران قرارداده، كه هر ساله آنها را به آنجا مىكشاند، آنجا مردم از حضرت فاطيما شفامىگيرند، از او طلب شفاعت مىكنند، و خود را مديون دعاى مستجاب بزرگبانوى درخشنده مىدانند.
هيچكس نمىتواند كرامت جارى در بستر اين واقعهتاريخى را كتمان سازد، كه موج روز افزون جمعيت مشتاق زيارت فاطيما موجىنيست كه بتوان در برابر عظمت پرشگفتى آن، با كتمان و پرده پوشى بر خاست ،شهر فاطيما در پشت اين اعتقاد هاست كه چهرهاى از توسل و اكرام بين پيداكرده است، هر كسى با آئين مرسوم خاص خود از فاطيما تجليل مىكند، نذرشمعها، با پاى پياده به زيارت آمدنها، به پا داشتن مراسم شب احياء و دعا،برگزار كردن مراسم ذكر و انابه، همه و همه جلوهاى از توسل قلبى مردم بهحضرت فاطيما است، در اين بين ذكر تسبيحات از همه بيشتر رواج دارد، كه درآخرين ديدار بانوى بزرگ اسلام، از مردم خواسته است كه هر روز به اينتسبيحات ادامه دهند. اين تسبيحات به زبانهاى مختلف است، و از مهمترينادعيه در مراسم پاك بانوى فاطيما است. زوار مىآيند تا مجسمه سفيد را بهياد حضرت فاطيما ببينند، همه برگرد مجسمه براى درخواست و تشكر بسيجمىشوند، برخى التماس دعا دارند، و برخى طلب شفاعت و بازگشت ايمان بهقلبهاى آنان. آنان در انتظار طلوع خورشيد عدالت از فاطيما طلب عوض شدنزندگيشان را مىنمايند، معمولا اتفاق نمىافتد كسى دلت خالى از شهر فاطيمابرگردد.
در سمت چپ عبادتگاه، بيماران براى طلب شفا يا طلب قدرت تحملبيمارى، شب را به انتظار صبح، در حال احياء به سر مىبرند، هيچ زبانىياراى بيان آن جاذبه عميق را ندارد كه ميان اين مردم و توسل به اين بانوره گشوده است اين همه صبر و شكيب در محيا شدن براى بزرگداشت خاطره ديداراين بانوى بزرگ آيا عجيب نيست؟آيا عجيب نيست كه اين مردم در سفرى از جهانمسيحيت به جان اسلام دخيل عشق و انابه و ارادت عجيب خود را نسبت به دختپيامبر گرامى اسلام مىبندند.
آنان براى فاطيما نذر مىكنند، و كليومترها راه را با پاى پياده وزانوانى زخمى مىپيمايند، تا به او برسند و بار سنگين دردهاى خويش را درجهان تشنه معرفت، به حقيقتى بسپارند كه در نظر آنان سمبل نجات و پاكى ورستگارى است، كه اگر اين نيست چيست اين موج جمعيت و تبلور احساس
اين مردم هر آنچه از مذهب مىشناسند، در حد وسع و فهم و توان خود، بهپاى فاطيما مىريزند، آنان به تصورات خود از قداست فاطيما در آئينى پاك وروحانى جسميت مىبخشد.
موج حضور مردم هر ساله در اين مراسم افزايشمىيابد، و آنان كه مىبينند و آنان كه نمىفهمند و حقيقت حضور فاطيما رادر اين شهر مقدس حس مىكنند، آنان را كه نديدهاند، و آنها را كهنمىفهمند، و آنان را كه تشنه حقيقت حضورهاى نورانى در جامعهاى بىولايتند، به سمت ولايت فاطمه مىخوانند
محل يكى از اين ديدارها در كنار چاه خانه پدر لوسيا است كه در آنجا آنها با حضرت زهرا آشنا شدند
اشاره است، به ديدارهائى كه در سال 1917 سه نوجوان دهكده، داشتهاند و در اول داستان، مورد اشاره قرار گرفت
در 13 مى1967 پاپ ژان پل ششم در پنجاهمين سالگرد آئين فاطيما شركت كرد
در 13 مى1982 پاپ ژان پل دوم براى تشكر از حفظ جان خود به زيارت فاطيما آمد
شباصلى دعا شب 13 ماه مى است كه به وصيت بانوى صاحب تسبيح بايد به دعا وتسبيح و استغفار سپرى شود، اين درسى است كه مردم از فاطيما گرفتم و بهساحت باورهاى قلبى و قبلى خويش افزودهاند، و اين چنين است كه مراسمفاطيما، از واقعهاى كه مىتوانست در تاريخ فراموشى سپرده شود، اكنون بهگواه شاهدان، تبديل به يك محل عبادت در شهر فاطيما شده است، خواه معرفت بهفاطمه داشته باشند يا نداشته باشند، و بايد گفت كه اكنون حضرت فاطيما مظهربرآوردن آرزوهاى مردم اين بخش جهان شده، و موج روز افزون فاطيما، به شهرفاطيما، ابعاد گسترده بين المللى داده است، و اين فقط تأثير نام است، چهرسد به پيام، آنهم بر قلب مردمى كه نام فاطمه را بر دختران خود مىگذارند.
زوار در آخرين مرحله آئين فاطيما، در هنگام خداحافظى، اين جملات را زمزمه مىكنند:
بانوىما، فاطيما، بانوى صاحب تسبيح، بانوى درخشنده، من اكنون مجبورم از تو جداشوم، اما از خدا مىخواهم اين آخرين ديدار من با تو نباشد، و هميشه اينالتماس و شوق در وجود من زنده باشد، يا فاطمه خداحافظ اى بانوى پاك ما
نكتههائىمهم درپخش مجدد فيلم فاطيما، سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران(شبكه دوم) ميزگردى را ترتيب داده و پخش نمود، كه چند نفر از دستاندركاران تهيه فيلم و گزارش شهر زيارتى فاطميا، نكات مهمى را در توضيحمحتوى و چگونگى برنامه فيلم ياد شده. بيان نمودند، كه ذيلا به چند مورد ازآنها اشاره مىنمائيم
1 در منطقهاى كه شهر فاطيما، قرار گرفته، نام فاطيما فراوان است، و از اسم هائى است كه مورد علاقه شديد مىباشد،
ونه تنها در پرتغال بلكه در غرب اسپانيا و جنوب فرانسه نيز همين علاقه وجوددارد، بلكه علاقه به فاطيما در بسيارى از قسمتهاى آسيا و افريقا نيزموجود مىباشد.
2 كليپ هائى بنام فاطيما وجود دارد (كه اين نشان دهنده توجه عميق مردم آن مناطق به بانوى بزرگ، فاطيما است)
3 جايگاهها و قدمگاههائى در كشورهاى مختلف، بنام فاطمه (فاطيما) وجود دارد.
4 از سراسر جهان براى زيارت شهر فاطيما مىآيند
5عنوان بانوى صاحب تسبيح، نشانه جالبى است براى اينكه مقصود از فاطيما،فاطمه زهرا هستند، زيرا آنحضرت هستند كه تسبيحات مخصوص و مشهور دارند(تسبيحات حضرت زهرا(س)).
6 بانوى درخشنده مرادف و هم معناى زهرا است، و درخشندهتر از خورشيد، اشاره به معنى زهرة الزهرا است
7در فيلم مستندى كه كليسا ساخته است، در آن فيلم نام (فاطيما، دختر محمد)ذكر شده است (كه به صراحت نشان مىدهد كه فاطيما، حتما همان فاطمه زهرادختر پيامبر گرامى اسلام، حضرت محمد(ص) مىباشند)
8 گاهى تعبير مىشود به بانوى پاك، كه مرادف به طاهره و صديقه طاهره مىباشد.
9در مورد فاطيما محزون بودن مطرح شده است، كه مىدانيم در اواخر عمر حضرتحزن و اندوه و گريهاى داشتند كه در مورد هيچكدام از بانوان بزرگ تاريخنظير نداشته است
10 آمارهائى وجود دارد، از شفاهائى كه به ثبت رسيده،و رقم آنها به 15000 مىرسد (كه البته در اين موارد، رقم موارد ثبت نشده،بسيار، بسيار بيشتر خواهد بود)
11 در همه جاى شهر فاطيما، اين نام مقدس، روى تابلوها و در ديد عموم وجود دارد
12 مردم آن شهر، با صراحت مىگفتند: فاطيما دختر پيامبر اسلام است
13 در آنجا مشهور بود كه اگر كسى نام فاطيما داشته باشد، از آتش جهنم دور خواهد شد
14در زيارت فاطيما، فقط پيران و سالخوردگان نبودند كه به زيارت مىآمدند،بلكه جوآنهاو تحصيل كردههاى فراوانى بودند كه با عشق و علاقه فراوان وباورهاى جدى، براى عرض حاجت و استمداد معنوى آمده بودند
15 اسامى عربى، هنوز وجود دارد، و نشان مىدهد كه اين محيط با مسلمانها كاملا آشنا است
16 جمعيت هائى كه مىآمدند، چه بسا مساحت طولانى رابا سر زانو و تسبيح به دست، مىپيمودند (و گاهى زانوها زخمى مىشود)
17سياه پوست و سفيد پوست، پير و جوان، زن و مرد، تحصيل كرده و عامى، خود رابه فاطيما مىرسانند، و همه در قلبهايشان كشش و گرايش شديد معنوى وجوددارد
18 به معنى عالم، بازگشت انسانها به دين و معارف الهى و حالات روحانى و معنوى، به طور جدى و قطعى، احساس مىشود
.[External Link Removed for Guests]
تنظیم :shola
دهکده فاطیما در پرتغال :
[FONT=Fixedsys] [FONT=Fixedsys] بانوى صاحب تسبيح
واقعه از آنجاآغاز مىشود كه سه كودك روستائى، در اطراف دهكده چشم برحقيقتى مىگشايند كه بعد از آن ريشه عقيده مردم آن منطقه مىشود.
جيكا 7 ساله فرانسيكو 9 ساله و لوسيا 10 ساله. شاهد اصلى اين واقعه، لوسيا است، و واقعه از زبان اين سه كودك اينچنين نقل شده است.

درسال 1916 ميلادى، يك سال قبل از ديدار با بانوى درخشنده، فرشتهاى بر ماظاهر شد، و 3 بار اين گفته را تكرار كرد: من فرشته صلح
هستم، خدايا منايمان دارم، و باور دارم و عشق مىورزم بتو، و من طلب استغفار مىكنم ازآنان كه باور ندارند، و عشق نمىورزند، و ايمان
ندارند. فرشته 2 بار ديگردر تابستان و پائيز بر آنها ظاهر شد، و هر بار يك چيز را از آنان خواهشكرد: قربانى بدهند و استغفار كنند براى
گناهكاران، و دعا كنند براى متحولشدن آنها، اين 3 برخورد بود كه بچهها را براى ديدن بانوى صاحب تسبيحآماده كرد. در سال 1917
ميلادى بچهها 2 بار نور درخشندهاى را ديدند، وسپس بر بالاى درخت بلوط نور عظيمى ظاهر شد، بانوئى درخشندهتر از خورشيد،بنام
فاطيما، او فرمود نمىخواهم شما را بترسانم، بچهها گفتند شماكيستيد؟ فرمود من فاطمه دختر پيامبر گفتند شما از كجا آمدهايد؟ فرمود
مناز بهشت آمدهام گفتند از ما چه مىخواهيد؟ فرمود من آمدهام از شمابخواهم باز اينجا بيائيد، بعد به شما خواهم گفت كه از شما چه
مىخواهم.بانوى صاحب تسبيح بعد از آن هر ماه ظاهر شد، از ماه مى تا4 اكتبر، درآخرين و ششمين ديدار او، معجزه بزرگى را در مقابل
ديدگان 70000 نفر جمعيتىكه گرد آمده بودند، نمايان ساخت.

در برابر ديدگان منتظر جمعيت، باران بطورناگهانى ايستاد، و ناگهان
خورشيد به لرزش درآمد، و ايستاد، و دوباره چرخيدو ايستاد، بطورى كه مردم احساس كردند هر لحظه مىرود كه خورشيد بر آنانفرود آيد،
پس از اين واقعه خورشيد به جاى اول خود بازگشت، و به همان درخششمعمول و زيباى خود ادامه داد. اولين عكس از اين واقعه، در
روزنامه ليبوندر 5 اكتبر همان سال منتشر شد، خبر همين واقعه هم بود كه چشم جستجو گر خيلمشتاقان را متوجه مدعاى سه بچه روستائى كرد، و هم اكنون ديگر هر آنچه كهمىگفتند، مورد قبول افرادى بود كه به چشم خويش نخستين كرامت حضرت فاطمهرا ديده بودند.
لوسيا وارد زندگى مذهبى شد، و زنده ماند زيرا كه عهدكرده بود با بانو كه در ترويج عبوديت تلاش كند، و زنده بماند، فرانسيسكو وجسيكا، در 3 و 4 سال بعد، در اثر بيمارى ريوى از بين رفتند.
لوسيا، هم صدا را شنيد و هم سخن گفت و هم بانو را ديد، جسيكا هم بانو را ديد و هم صدايش را شنيد، و فرانسيسكو فقط بانو را ديد.
حقانيتبچهها را ابتدا پدر و مادر آنها باور مىكردند، چرا كه مىگفتند: آنها درزندگى هرگز دروغ نگفتهاند. در هر حال، نه تنها مرگ دو كودك كوچك از حقاعتقاد آنان نكاست، بلكه چون بانوى درخشنده به 2 كودك قول داده بود كهآندو را به بهشت ببرد، اعتقاد آنها را نسبت به عمق مسئله افزود، اينكودكان در چشم مردم كودكانى مقدس و مذهبى شدهاند.

در سال 1919 عبادتگاهى در دهكده فاطميا ساخته شد، و 3 سال بعد توسط افراد متعصب منفجر شد، ولى بعد از مدتى دوباره برپاگشت.
درسال 1928 اولين سنگ ساختمان اصلى بنا نهاده شد، در سال 1930 استعف ليبريااجازه برگذارى آئين پاك فاطيما را صادر كرد، اجازه كليسا در سال 1932 براىبرگزارى مراسم عبادت بانوى ما فاطيما بود، كه سرانجام در سال 1353 به اينزيارتگاه پشتوانهاى رسمى داد، اگرچه اين همه فقط در جهان سياست مىگذشت،ولى قلوب مردم از همان روز وقوع واقعه خورشيد، دهكده فاطيما محلى براىزيارت قلوب مردم شد.
هر ساله در 13 ماه مى، دوستداران فاطيما از تمامىنقاط پرتغال، و كشورهاى اطراف براى زيارت و نيز دعا و توبه، و طلب شفا وتزكيه روح به اين منطقه مىآيند، رخسار معنوى اين سفر، رخسارى بس شگفت آوراست، شهر بانوى صاحب تسبيح، آنجا كه آنچنان اثرى عميق در قلوب زائران قرارداده، كه هر ساله آنها را به آنجا مىكشاند، آنجا مردم از حضرت فاطيما شفامىگيرند، از او طلب شفاعت مىكنند، و خود را مديون دعاى مستجاب بزرگبانوى درخشنده مىدانند.
هيچكس نمىتواند كرامت جارى در بستر اين واقعهتاريخى را كتمان سازد، كه موج روز افزون جمعيت مشتاق زيارت فاطيما موجىنيست كه بتوان در برابر عظمت پرشگفتى آن، با كتمان و پرده پوشى بر خاست ،شهر فاطيما در پشت اين اعتقاد هاست كه چهرهاى از توسل و اكرام بين پيداكرده است، هر كسى با آئين مرسوم خاص خود از فاطيما تجليل مىكند، نذرشمعها، با پاى پياده به زيارت آمدنها، به پا داشتن مراسم شب احياء و دعا،برگزار كردن مراسم ذكر و انابه، همه و همه جلوهاى از توسل قلبى مردم بهحضرت فاطيما است، در اين بين ذكر تسبيحات از همه بيشتر رواج دارد، كه درآخرين ديدار بانوى بزرگ اسلام، از مردم خواسته است كه هر روز به اينتسبيحات ادامه دهند. اين تسبيحات به زبانهاى مختلف است، و از مهمترينادعيه در مراسم پاك بانوى فاطيما است. زوار مىآيند تا مجسمه سفيد را بهياد حضرت فاطيما ببينند، همه برگرد مجسمه براى درخواست و تشكر بسيجمىشوند، برخى التماس دعا دارند، و برخى طلب شفاعت و بازگشت ايمان بهقلبهاى آنان. آنان در انتظار طلوع خورشيد عدالت از فاطيما طلب عوض شدنزندگيشان را مىنمايند، معمولا اتفاق نمىافتد كسى دلت خالى از شهر فاطيمابرگردد.
در سمت چپ عبادتگاه، بيماران براى طلب شفا يا طلب قدرت تحملبيمارى، شب را به انتظار صبح، در حال احياء به سر مىبرند، هيچ زبانىياراى بيان آن جاذبه عميق را ندارد كه ميان اين مردم و توسل به اين بانوره گشوده است اين همه صبر و شكيب در محيا شدن براى بزرگداشت خاطره ديداراين بانوى بزرگ آيا عجيب نيست؟آيا عجيب نيست كه اين مردم در سفرى از جهانمسيحيت به جان اسلام دخيل عشق و انابه و ارادت عجيب خود را نسبت به دختپيامبر گرامى اسلام مىبندند.
آنان براى فاطيما نذر مىكنند، و كليومترها راه را با پاى پياده وزانوانى زخمى مىپيمايند، تا به او برسند و بار سنگين دردهاى خويش را درجهان تشنه معرفت، به حقيقتى بسپارند كه در نظر آنان سمبل نجات و پاكى ورستگارى است، كه اگر اين نيست چيست اين موج جمعيت و تبلور احساس
اين مردم هر آنچه از مذهب مىشناسند، در حد وسع و فهم و توان خود، بهپاى فاطيما مىريزند، آنان به تصورات خود از قداست فاطيما در آئينى پاك وروحانى جسميت مىبخشد.
موج حضور مردم هر ساله در اين مراسم افزايشمىيابد، و آنان كه مىبينند و آنان كه نمىفهمند و حقيقت حضور فاطيما رادر اين شهر مقدس حس مىكنند، آنان را كه نديدهاند، و آنها را كهنمىفهمند، و آنان را كه تشنه حقيقت حضورهاى نورانى در جامعهاى بىولايتند، به سمت ولايت فاطمه مىخوانند
محل يكى از اين ديدارها در كنار چاه خانه پدر لوسيا است كه در آنجا آنها با حضرت زهرا آشنا شدند
اشاره است، به ديدارهائى كه در سال 1917 سه نوجوان دهكده، داشتهاند و در اول داستان، مورد اشاره قرار گرفت
در 13 مى1967 پاپ ژان پل ششم در پنجاهمين سالگرد آئين فاطيما شركت كرد
در 13 مى1982 پاپ ژان پل دوم براى تشكر از حفظ جان خود به زيارت فاطيما آمد
شباصلى دعا شب 13 ماه مى است كه به وصيت بانوى صاحب تسبيح بايد به دعا وتسبيح و استغفار سپرى شود، اين درسى است كه مردم از فاطيما گرفتم و بهساحت باورهاى قلبى و قبلى خويش افزودهاند، و اين چنين است كه مراسمفاطيما، از واقعهاى كه مىتوانست در تاريخ فراموشى سپرده شود، اكنون بهگواه شاهدان، تبديل به يك محل عبادت در شهر فاطيما شده است، خواه معرفت بهفاطمه داشته باشند يا نداشته باشند، و بايد گفت كه اكنون حضرت فاطيما مظهربرآوردن آرزوهاى مردم اين بخش جهان شده، و موج روز افزون فاطيما، به شهرفاطيما، ابعاد گسترده بين المللى داده است، و اين فقط تأثير نام است، چهرسد به پيام، آنهم بر قلب مردمى كه نام فاطمه را بر دختران خود مىگذارند.
زوار در آخرين مرحله آئين فاطيما، در هنگام خداحافظى، اين جملات را زمزمه مىكنند:
بانوىما، فاطيما، بانوى صاحب تسبيح، بانوى درخشنده، من اكنون مجبورم از تو جداشوم، اما از خدا مىخواهم اين آخرين ديدار من با تو نباشد، و هميشه اينالتماس و شوق در وجود من زنده باشد، يا فاطمه خداحافظ اى بانوى پاك ما
نكتههائىمهم درپخش مجدد فيلم فاطيما، سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران(شبكه دوم) ميزگردى را ترتيب داده و پخش نمود، كه چند نفر از دستاندركاران تهيه فيلم و گزارش شهر زيارتى فاطميا، نكات مهمى را در توضيحمحتوى و چگونگى برنامه فيلم ياد شده. بيان نمودند، كه ذيلا به چند مورد ازآنها اشاره مىنمائيم
1 در منطقهاى كه شهر فاطيما، قرار گرفته، نام فاطيما فراوان است، و از اسم هائى است كه مورد علاقه شديد مىباشد،
ونه تنها در پرتغال بلكه در غرب اسپانيا و جنوب فرانسه نيز همين علاقه وجوددارد، بلكه علاقه به فاطيما در بسيارى از قسمتهاى آسيا و افريقا نيزموجود مىباشد.
2 كليپ هائى بنام فاطيما وجود دارد (كه اين نشان دهنده توجه عميق مردم آن مناطق به بانوى بزرگ، فاطيما است)
3 جايگاهها و قدمگاههائى در كشورهاى مختلف، بنام فاطمه (فاطيما) وجود دارد.
4 از سراسر جهان براى زيارت شهر فاطيما مىآيند
5عنوان بانوى صاحب تسبيح، نشانه جالبى است براى اينكه مقصود از فاطيما،فاطمه زهرا هستند، زيرا آنحضرت هستند كه تسبيحات مخصوص و مشهور دارند(تسبيحات حضرت زهرا(س)).
6 بانوى درخشنده مرادف و هم معناى زهرا است، و درخشندهتر از خورشيد، اشاره به معنى زهرة الزهرا است
7در فيلم مستندى كه كليسا ساخته است، در آن فيلم نام (فاطيما، دختر محمد)ذكر شده است (كه به صراحت نشان مىدهد كه فاطيما، حتما همان فاطمه زهرادختر پيامبر گرامى اسلام، حضرت محمد(ص) مىباشند)
8 گاهى تعبير مىشود به بانوى پاك، كه مرادف به طاهره و صديقه طاهره مىباشد.
9در مورد فاطيما محزون بودن مطرح شده است، كه مىدانيم در اواخر عمر حضرتحزن و اندوه و گريهاى داشتند كه در مورد هيچكدام از بانوان بزرگ تاريخنظير نداشته است
10 آمارهائى وجود دارد، از شفاهائى كه به ثبت رسيده،و رقم آنها به 15000 مىرسد (كه البته در اين موارد، رقم موارد ثبت نشده،بسيار، بسيار بيشتر خواهد بود)
11 در همه جاى شهر فاطيما، اين نام مقدس، روى تابلوها و در ديد عموم وجود دارد
12 مردم آن شهر، با صراحت مىگفتند: فاطيما دختر پيامبر اسلام است
13 در آنجا مشهور بود كه اگر كسى نام فاطيما داشته باشد، از آتش جهنم دور خواهد شد
14در زيارت فاطيما، فقط پيران و سالخوردگان نبودند كه به زيارت مىآمدند،بلكه جوآنهاو تحصيل كردههاى فراوانى بودند كه با عشق و علاقه فراوان وباورهاى جدى، براى عرض حاجت و استمداد معنوى آمده بودند
15 اسامى عربى، هنوز وجود دارد، و نشان مىدهد كه اين محيط با مسلمانها كاملا آشنا است
16 جمعيت هائى كه مىآمدند، چه بسا مساحت طولانى رابا سر زانو و تسبيح به دست، مىپيمودند (و گاهى زانوها زخمى مىشود)
17سياه پوست و سفيد پوست، پير و جوان، زن و مرد، تحصيل كرده و عامى، خود رابه فاطيما مىرسانند، و همه در قلبهايشان كشش و گرايش شديد معنوى وجوددارد
18 به معنى عالم، بازگشت انسانها به دين و معارف الهى و حالات روحانى و معنوى، به طور جدى و قطعى، احساس مىشود
.[External Link Removed for Guests]
تنظیم :shola
منم مرگ، مادر تو، منم که دوباره تو را از نو میزایم.

- پست: 155
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۷, ۲:۴۸ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 446 بار
- سپاسهای دریافتی: 506 بار
- تماس:
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
مريم از يك نسبتِ عيسي عـزيـز
از سه نسبت حضرت زهرا عـزيـز
نـور چـشـم رحـمة لـلـعـالـمــيــن
آن امــام اولـــيــن و آخــــريــــــن
آنكه جان در پيكـر گيــتـي دمـيـد
روزگـار تــازه آيــيـن آفــريــد
بــانــوي آن تـاجـدار هـل اتي
مرتـضي مشگل گشا شـيـرخدا
پــادشـاه و كـلـبـه اي ايــوان او
يك حـسـام و يك زره سامـان او
مــادر آن مـركـز پــرگـار عـشــق
مـادر آن كـاروانــســالار عـشـق
آن يكي شمع شـبسـتان حـرم
حـافـظ جـمـعـيـّت خـيــر الامـم
تا نشـيـنـد آتـش پيـكار و كـيـن
پـشـت پـا زد بر سر تاج و نگين
وان دگـر مـولاي ابـرار جـهـان
قـوت بــازوي احـرار جـهـان
در نـواي زندگي سوز از حسين
اهل حـق حريّت آموز از حسين
سـيـرت فـرزنـدهـا از امـهـات
جوهـر صـدق و صـفـا از امـهـات
مـزرع تسليـم را حاصـل بتـول
مـادران را اســوۀ كـامـل بتـول
بَهر مُحتاجـي دلـش آنـگـونه سوخت
با يهـودي چـادر خود را فروخت
نــوري و هـم آتشي فرمانبرش
گم رضايش دررضاي شوهرش
آن ادب پــروردۀ صـبــر و رضــا
آسيـا گـردان و لـب قـرآن سـرا
گـريـه هاي او ز بالين بي نيــاز
گوهر افشـاندي به دامان نماز
اشـك او برچيد جبريل از زمين
همچو شـبنم ريخت برعـرش بـريـن
رشتۀ آيين حق زنـجـير پاست
پاس فرمان جناب مصطفاست
ورنـه گـرد تـربـتـش گرديدمي
سـجـده ها بر خـاك او پاشـيـدمـي
بنده نيز بنوبۀ خويش اين شعر علامه اقبال لاهوري را به مركز پرگار عشق، حضرت زهرا «س»، و همچنين فرزندش حضرت حجت، مهدي موعود پيشكش مي نمايم،
و اين سوگ را بهمۀ انسانهاي آزاده و پيرو رهنمودهاي آن خاندان تسليت عرض ميكنم.
اين مناسبت ها، زمانهاي بسيار مناسبي ست تا دوباره با مطالعۀ احوال و درسهاي آن بزرگواران (خاندان پيامبر «ص»)، از ياد رفته هاي خويش را بياد آريم و ديگر بار با ايشان ميثاقِ پيروي بنديم.
با تشكر از همۀ اعضاي گرامي و معتقد CentralClubs.
از سه نسبت حضرت زهرا عـزيـز
نـور چـشـم رحـمة لـلـعـالـمــيــن
آن امــام اولـــيــن و آخــــريــــــن
آنكه جان در پيكـر گيــتـي دمـيـد
روزگـار تــازه آيــيـن آفــريــد
بــانــوي آن تـاجـدار هـل اتي
مرتـضي مشگل گشا شـيـرخدا
پــادشـاه و كـلـبـه اي ايــوان او
يك حـسـام و يك زره سامـان او
مــادر آن مـركـز پــرگـار عـشــق
مـادر آن كـاروانــســالار عـشـق
آن يكي شمع شـبسـتان حـرم
حـافـظ جـمـعـيـّت خـيــر الامـم
تا نشـيـنـد آتـش پيـكار و كـيـن
پـشـت پـا زد بر سر تاج و نگين
وان دگـر مـولاي ابـرار جـهـان
قـوت بــازوي احـرار جـهـان
در نـواي زندگي سوز از حسين
اهل حـق حريّت آموز از حسين
سـيـرت فـرزنـدهـا از امـهـات
جوهـر صـدق و صـفـا از امـهـات
مـزرع تسليـم را حاصـل بتـول
مـادران را اســوۀ كـامـل بتـول
بَهر مُحتاجـي دلـش آنـگـونه سوخت
با يهـودي چـادر خود را فروخت
نــوري و هـم آتشي فرمانبرش
گم رضايش دررضاي شوهرش
آن ادب پــروردۀ صـبــر و رضــا
آسيـا گـردان و لـب قـرآن سـرا
گـريـه هاي او ز بالين بي نيــاز
گوهر افشـاندي به دامان نماز
اشـك او برچيد جبريل از زمين
همچو شـبنم ريخت برعـرش بـريـن
رشتۀ آيين حق زنـجـير پاست
پاس فرمان جناب مصطفاست
ورنـه گـرد تـربـتـش گرديدمي
سـجـده ها بر خـاك او پاشـيـدمـي
بنده نيز بنوبۀ خويش اين شعر علامه اقبال لاهوري را به مركز پرگار عشق، حضرت زهرا «س»، و همچنين فرزندش حضرت حجت، مهدي موعود پيشكش مي نمايم،
و اين سوگ را بهمۀ انسانهاي آزاده و پيرو رهنمودهاي آن خاندان تسليت عرض ميكنم.
اين مناسبت ها، زمانهاي بسيار مناسبي ست تا دوباره با مطالعۀ احوال و درسهاي آن بزرگواران (خاندان پيامبر «ص»)، از ياد رفته هاي خويش را بياد آريم و ديگر بار با ايشان ميثاقِ پيروي بنديم.
با تشكر از همۀ اعضاي گرامي و معتقد CentralClubs.

از خون جوانان وطن لاله دميده
از ماتم سرو قدشان، سرو خميده
در سايۀ گل، بلبل ازين غصه خزيده
گل نيز چو من، در غمشان جامه دريده
از ماتم سرو قدشان، سرو خميده
در سايۀ گل، بلبل ازين غصه خزيده
گل نيز چو من، در غمشان جامه دريده

-
- پست: 3324
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴, ۲:۱۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 941 بار
- سپاسهای دریافتی: 1474 بار
- تماس:
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
Mardaviz, محترم
من از نوشته و عکسی که گذاشتید ، چیزی نفهمیدم !
ممکنه درموردش کمی توضیح بفرمایید ؟
با تشکر
من از نوشته و عکسی که گذاشتید ، چیزی نفهمیدم !
ممکنه درموردش کمی توضیح بفرمایید ؟
با تشکر


-
- پست: 949
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۴, ۲:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2396 بار
- سپاسهای دریافتی: 1355 بار
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
محسن جان ، "هشت و چهار" کنایه از ائمه اطهار (علیهم السلام) هست ، لفظ "پادشاه هشت و چهار" یا "تاجدار هشت و چهار" را هم می توان به حضرت بقیه الله (عج) ارجاع داد ... 

...آن ها که بر فراز آسمان درس پرواز آموخته بودند ، دیگر زیستن بر خاک زمین میسرشان نبود و جنگ بهانه ای بود تا مشق نیمه کاره ی آسمانی بودنشان را کامل کنند ....

- پست: 934
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷, ۸:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1043 بار
- سپاسهای دریافتی: 3151 بار
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
Reza 313 نوشته شده:محسن جان ، "هشت و چهار" کنایه از ائمه اطهار (علیهم السلام) هست ، لفظ "پادشاه هشت و چهار" یا "تاجدار هشت و چهار" را هم می توان به حضرت بقیه الله (عج) ارجاع داد ...
درود
آفرین درست حدس زدی.(ولی از دوست گرامی آقا محسن بیش از این ها توقع داشتم)
"هشت و چهار" رمزی بوده بین شیعیان در دوران خفقان خلافت عباسی.
ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب
Work hard in silence
Let your success
Be your noise
Let your success
Be your noise

-
- پست: 3324
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴, ۲:۱۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 941 بار
- سپاسهای دریافتی: 1474 بار
- تماس:
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
Mardaviz نوشته شده:Reza 313 نوشته شده:محسن جان ، "هشت و چهار" کنایه از ائمه اطهار (علیهم السلام) هست ، لفظ "پادشاه هشت و چهار" یا "تاجدار هشت و چهار" را هم می توان به حضرت بقیه الله (عج) ارجاع داد ...
درود
آفرین درست حدس زدی.(ولی از دوست گرامی آقا محسن بیش از این ها توقع داشتم)
سلام

همیشه باید سعی کنیم به راحتی از واژه "نمیدونم" استفاده کنیم و واقعاً اگر به مساله ای علم نداریم توجیه بی مورد نکنیم.
منم چون نمیدونستم پرسیدم که یاد بگیرم و الحمد لله به دانسته هایم افزوده شد

البته درمورد تقیه ای که اون زمان میشد بین حضرات و اصحابشون اطلاع داشتم چون حتی احتمال می رفت نزدیکترین یارشون هم از افراد حکومتی باشند.
حالا که تقیه لازم نیست همون اسم حضرت را مینوشتید

ضمناً عکسی هم که گذاشتید خیلی برازنده حضرت نیست .
سعی کنید هیچگاه از تمثال ائمه استفاده نکنید چون هرگز نمیتونیم حقش را ادا کنیم

موفق باشید و در پناه خداوند


- پست: 934
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷, ۸:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1043 بار
- سپاسهای دریافتی: 3151 بار
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
Mohsen1001 نوشته شده:Mardaviz نوشته شده:Reza 313 نوشته شده:محسن جان ، "هشت و چهار" کنایه از ائمه اطهار (علیهم السلام) هست ، لفظ "پادشاه هشت و چهار" یا "تاجدار هشت و چهار" را هم می توان به حضرت بقیه الله (عج) ارجاع داد ...
درود
آفرین درست حدس زدی.(ولی از دوست گرامی آقا محسن بیش از این ها توقع داشتم)
سلام
همیشه باید سعی کنیم به راحتی از واژه "نمیدونم" استفاده کنیم و واقعاً اگر به مساله ای علم نداریم توجیه بی مورد نکنیم.
منم چون نمیدونستم پرسیدم که یاد بگیرم و الحمد لله به دانسته هایم افزوده شد
البته درمورد تقیه ای که اون زمان میشد بین حضرات و اصحابشون اطلاع داشتم چون حتی احتمال می رفت نزدیکترین یارشون هم از افراد حکومتی باشند.
حالا که تقیه لازم نیست همون اسم حضرت را مینوشتید
ضمناً عکسی هم که گذاشتید خیلی برازنده حضرت نیست .
سعی کنید هیچگاه از تمثال ائمه استفاده نکنید چون هرگز نمیتونیم حقش را ادا کنیم
موفق باشید و در پناه خداوند
درود
دوست من
بنده اصولا در این انجمن بحث پیرامون مذهب نمی کنم.
در مورد به گفته شما «تمثال» باید بگویم که تزئینی است. [مولا علی فرمود:«که قائم ظهور نمی کند مگر وقتیکه سرخی در آسمان ظاهر گردد،و این سرخی از اشک چشمان حاملان عرش است که بر احوال زمین گریه کرده اند-از ج13 بحار] اما به هر روی از برخی سخنان آلوده به تعصب،بهتر حق مطلب را ادا می کند.
به نگر بنده دادن برخی آگاهی های تاریخی [مستند] و ... بهتر و شایسته تر فرد را به مقصود میرساند.تا....
به قول مولانا:
از مقلد تا محقق فرقها است کاین چو داود است و آن دیگر صداست.
فرموده بودید «حالا که تقیه لازم نیست» باید بگویم که استدلال جالبیست.!
بنده دوستان بسیاری دارم که واقعن دوستدار اهل بیت می باشند،ولی هنگامی که از اینان ساده ترین پرسشی که هر شیعه باید بداند می پرسم در می مانند.بسیاری از آنها حتی نمی توانند نام امامان دوازده گانه مان را با نام پدرانشان به ترتیب بر بشمارند.
دوست من در پایان مایلم بیفزایم دانسته های خود را در مورد تاریخ تشیع و چگونگی شکل گیری آن تقویت کن.
سخن بسیار است ،به امید خدا شاید وقتی دیگر.
مرداویز.م
Work hard in silence
Let your success
Be your noise
Let your success
Be your noise

-
- پست: 184
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۶, ۷:۰۰ ب.ظ
- محل اقامت: بی سرزمین تر از باد
- سپاسهای ارسالی: 327 بار
- سپاسهای دریافتی: 353 بار
Re: شهادت حضرت فاطمه زهرا به روايتي
فكر نمي كردم انجمن هم به تعصب و كنايه به ديگر عقايد آلوده بشه!!
ببخشيد اينقدر رك گفتم!
چون دوستاني كه در بالا افاضات فرمودند بيشتر حول محور تفرقه سخن راندند. به نظر من ما بايد بيشتر حول محور وحدت سخن برانيم.
ببخشيد اينقدر رك گفتم!
چون دوستاني كه در بالا افاضات فرمودند بيشتر حول محور تفرقه سخن راندند. به نظر من ما بايد بيشتر حول محور وحدت سخن برانيم.
دستم بوي گل مي داد . مرا به جرم چيدن گل محكوم كردند. ولي كسي نيانديشيد شايد گلي كاشته باشم. چه