[HIGHLIGHT=#e5b9b7][COLOR=#c00000] رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل
ترین مفتی وهابیون عربستان سعودی که نام او با ترور خونین شیعیان عراق و تخریب مرقد امامان شیعه توأم شده بود درگذشت.
گزارش خبرگزاریها، «عبدالله بن جبرین» مفتی وهابیت عربستان در حالیکه چند روز پیش برای مداوا به آلمان سفر کرده بود، به دلیل افزایش بیماری جسمی خود، در ساعات پایانی دوشنبه شب هلاک شد و قرار است فردا در قبرستان «العود» شهر ریاض دفن شود.
این مفتی زمانی بر زبانها جاری شد که بن جبرین همراه با چندی دیگر از مفتیان وهابی علاوه بر مهدورالدم دانستن شیعیان، با صدور فتاوایی خواستار انهدام حرم حضرت رسول اکرم(ص) و مراقد امامان شیعه شدند.
فتاوا مدتی پیش از آغاز حمله به بارگاه عسکریین در سامرا، در سطح گستردهای توزیع و در آن از هر اقدامی برای محو آنچه آثار شرک بهویژه در کشور عراق و شهر کربلا خوانده شده بود، استقبال شد.
از این فتوا از حرم امامان شیعه به عنوان بتهایی یاد کرده بود که باید با خاک یکسان شود. این فتوا حتى با واکنش تند مسلمانان غیر وهابی، بخصوص مسلمانان اهل سنت مواجه شد.
جبرین در عمل به پشتیبان ایدئولوژیک اقدامات افراطی دولت سعودی در مناطق شیعهنشین تبدیل شده بود، همچنان که وی درباره حزبالله لبنان گفته بود: «یاری کردن این حزب رافضی جایز نیست. جایز نیست تحت فرمان آنان رفت و جایز نیست برای پیروزی و قدرتمند شدن آنان دعا کرد. نصیحت ما به اهل سنت این است که از آنان بیزاری بجویند.»
[External Link Removed for Guests]
مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 2371
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷, ۱۱:۰۳ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 6261 بار
- سپاسهای دریافتی: 11083 بار
مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
دانستني که تو را اصلاح نکند گمراهي است. حضرت علي (ع)
[FONT=tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif][COLOR=#444444]==================================
دانلود مقاله در
انجمن علمي تامين رايگان مقالات گيگا پيپر
[External Link Removed for Guests]
==================================
[FONT=tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif][COLOR=#444444]==================================
دانلود مقاله در
انجمن علمي تامين رايگان مقالات گيگا پيپر
[External Link Removed for Guests]
==================================

- پست: 55
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۲:۳۸ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 20 بار
- سپاسهای دریافتی: 105 بار
Re: مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
عبدالله بن جبرین سلام منو به تمام جهنمی ها برسون.خوش باشی
من يک آشغال به تمام معنا هستم

- پست: 3309
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶, ۵:۵۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3096 بار
- سپاسهای دریافتی: 11996 بار
Re: مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
بچه ها یک چند لحظه بروید توی بحر قیافه اش! عین هیولا میمونه
خدا در همین دنیا چنان قیافه کریهی از او درست کرده که فقط خودش میدونه آخرتش چه شکلیه! یک نکته دیگه سلف این آقا اسمش بن باز بود و در سال 1999 مرد...در جایی خوندم که بن باز گفته بود خدا را شکر که کورم و حرم محمد را نمی بینم!
آقا محسن عزیز البته اطلاعاتشون از من بیشتر و اگر خواستند بیشتر توضیح می دهند..هرچند در سایت اعتقادات مطالب جامعی پیرامون وهابیت هست
لینک زیر هم بیانیه رسمی مرگ این بابا است در سایت شخصی اش! عربی ساده ای دارد ...به القابی که به این بابا داده اند توجه کنید
[External Link Removed for Guests]
اولی عکس شیخ بن جبرین!
دومی هم عکس بن باز ملعون!
ببینید چقدر چهره شیطانی دارند!


خدا در همین دنیا چنان قیافه کریهی از او درست کرده که فقط خودش میدونه آخرتش چه شکلیه! یک نکته دیگه سلف این آقا اسمش بن باز بود و در سال 1999 مرد...در جایی خوندم که بن باز گفته بود خدا را شکر که کورم و حرم محمد را نمی بینم!
آقا محسن عزیز البته اطلاعاتشون از من بیشتر و اگر خواستند بیشتر توضیح می دهند..هرچند در سایت اعتقادات مطالب جامعی پیرامون وهابیت هستلینک زیر هم بیانیه رسمی مرگ این بابا است در سایت شخصی اش! عربی ساده ای دارد ...به القابی که به این بابا داده اند توجه کنید

[External Link Removed for Guests]
اولی عکس شیخ بن جبرین!
دومی هم عکس بن باز ملعون!
ببینید چقدر چهره شیطانی دارند!


بی

- پست: 55
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۲:۳۸ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 20 بار
- سپاسهای دریافتی: 105 بار
Re: مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
در کراهت قیافه و کراهت نفس به شیطان 10 تا سور زده
من يک آشغال به تمام معنا هستم
Re: مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
وقتی که یک دروغگو میمیره، در دنیا حقیقت رشد میکند! انشاالله جهنم برایش خیلی گرم نیست!

- پست: 191
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ فروردین ۱۳۸۸, ۹:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 870 بار
- سپاسهای دریافتی: 695 بار
Re: مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
ابی جهنم نوش جونت .....
تا باشه از مفت مردن این مفتی ها
تا باشه از مفت مردن این مفتی ها
[FONT=Courier New]من در کشوری زندگی می کنم که زبانش پارسی است، اما به آن فارسی می گویند [FONT=Courier New][COLOR=#7030a0]چون "پ" ندارد!
[FONT=Microsoft Sans Serif]دکتر علی
[FONT=Microsoft Sans Serif]دکتر علی

- پست: 70
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۸۷, ۵:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 147 بار
- سپاسهای دریافتی: 80 بار
Re: مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
Mil@d نوشته شده:هرچند در سایت اعتقادات مطالب جامعی پیرامون وهابیت هست
آدرسش رو ذکر نکردید .
این هم آدرسش .
[External Link Removed for Guests]
محیطی دوستانه و بسیار صمیمی برای تقویت باور های دینی .
[HIGHLIGHT=#FF0000][HIGHLIGHT=#92D050][HIGHLIGHT=#FF0000][HIGHLIGHT=#92D050][HIGHLIGHT=#00B050][HIGHLIGHT=#92D050][External Link Removed for Guests]
[HIGHLIGHT=#FF0000][HIGHLIGHT=#92D050][HIGHLIGHT=#FF0000][HIGHLIGHT=#92D050][HIGHLIGHT=#00B050][HIGHLIGHT=#92D050][External Link Removed for Guests]

- پست: 934
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷, ۸:۲۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1043 بار
- سپاسهای دریافتی: 3151 بار
Re: مرگ رهبر وهابیون و فتوادهنده قتل شیعیان
درود
ما هم از این خبر مسرور شدیم.مسرورتر خواهیم شد که روزی این تفکر که محصول وحشیان نجد می باشد، برای همیشه به نابودی گراید.(به امید خدا).
حال تاریخ کوتاهی از به قدرت رسیدن این وهابی ها:
در اواخر سده هفدهم و اوایل سده هیجدهم،در قبیله تمیم،در نجد،واقع در فلات مرکزی عربستان،شخصی به نام محمد بن عبدالوهاب متولد شد.وی فقه و الهیات را آموخت و به رسم کهن،مدارس بزرگ پایتخت های اسلامی خاور را دید.در بغداد وی عقیده احمدبن خلیل را مطالعه کرد.وی موسس واپسین مذهب،از مذاهب چهارگانه سنی،و مخالف فقهای پیشین بود که قیاس و استنباط را نیز معتبر می دانستند،و سپس نظریه جانشین وی ،احمدبن تیمیه،را که در سده چهاردهم ،این عقاید اهریمنی را تجدید کرد،نیز مورد مداقه قرار داد.مطالعه این دونظر وی را معتقد ساخت که مرام اسلام در دوران وی ،و عهد ترک های عثمانی به زواید و ملحقاتی مشوب شده است.پس از مراجعت به وطن ،سعی کرد در اجتماعات کوچک زندگانی ای را طبق عقاید خود معمول سازد،ولی هنگامی که وی درآن جا سکنا داشت ،خواست از زیارت "سعد" که از اولیای محل محسوب می شد جلوگیری کند و زنی که متهم به زنای محصنه بود سنگ سار کند و این قانون شرعی را که مدت بسیار زیادی ،متروک شده بود به اجرا گذارد؛وی را اخراج کردند.
در1740،وی به شیخ محمدبن سعود،که ساکن درعیه،واقع در شش ساعتی عیینه،بود و ریاست عنزه راداشت،و با شیخ عیینه خصومت داشت،پناه برد و از طرف او مورد پذیرایی گرمی قرار گرفت و برای عقاید و تعلیمات اهریمنی خویش پیروانی پیدا کرد.وی تجلیل وتعظیم پیامبر و اولیای دین را که رایج بود،ممنوع کرد و مرتکبان این عمل را کافر می دانست و اگر عقیده خود را ترک نمی کردند ،به تشخیص وی ،مستوجب اعدام بودند و با اصرار زیاد مریدان خودرا وادار به نماز جمعه می کرد و تجمل در لباس و پوشیدن جامه های ابریشم و تزیین مسجد ها و آرامگاه هارا حرام می دانست و منع مواد مخدره را چنان تشدید کرد که شامل توتون نیز می شد.
باری،این شخص که به اصطلاح درصدد اصلاح مذهب بود،که به زعم خودش از لحاظ کم و کیف با عقاید پیامبر تفاوتی نداشت.
در ظرف ده سال ،محمد بن سعود،خطه ای را که سی فرسنگ مربع وسعت داشت ،به فرمان خود درآورد و مطیع این عقیده کرد و فقط در 1757،جانشین امیر احساء،که پیشتر این به اصطلاح مصلح دین را از عیینه اخراج کرده بود علیه وی قیام کرد ولی شکست خورد و ملکش ضمیمه متصرفات وهابی هایی شد که از طرف باختر نیز پیشروی کرده بودند.در1765،پس از مرگ محمد بن سعود،پسرش،عبدالعزیز،که در زمان پدر فرمانده لشکر بود،و ابراز لیاقت کرده بود جانشین وی شد و سیاست جهان گشایی پدر!!!! را تعقیب کرد و در 1788،به کویت که تنها بندر عربستان شمالی است رسید،و سال پیش،سعود پسر خود را در یک اجتماع به اصطلاح ملی!،که عبدالوهاب ریاست آن را داشت به جانشینی خود منصوب کرد و در 1792،پس از مرگ محمدبن عبدالوهاب پسرش به عنوان مفتی جانشین وی شد.
پیش رفت وهابی ها به تدریج اسباب نگرانی و زحمت همسایگان شد.امیر غالب شریف مکه که نیاکانش از خاندان حضرت علی(ع) بودند و از سده دهم،دراین شهر مقدس حکومت می کردند ابدا،تصور می کرد که به تنهایی از عهده این وهابی ها برخواهد آمد ولی در 1790،سپاهیانی که به نجد فرستاد کاری از پیش نبردند بلکه،هنگام عقب نشینی متاسفانه از سعود شکست خوردند.سال های بعد،وهابی ها پیش رفت خودرا به سوی شمال ادامه دادند؛به طوری که سلیمان پاشا،حاکم بغداد،مجبور شد بعضی اقدامات احتیاطی بکند و در 1797،با7000 ترک و دو برابر آن سرباز عرب ثروتمندترین و حاصل خیزترین متصرفات وهابی ها،یعنی الاحساء،را در محاصره کرد.ولی به جای آن که به مرکز آن ها یعنی درعیه،حمله کند یک ماه وقت خود را در الاحساء تلف کرد و هنگامی که سعود به سراغ وی آمد جرئت حمله نکرد.وهابی ها دیگر از وی بیمی نداشتند و در 1801،به حوزه فرمان رواییش حمله کردند.(یعنی رخ دادن آن حادثه جان سوز)منظور ایشان تصرف کربلا و دست یابی به حرم امام حسین(ع) نواده پیامبر(ص) و زیارت گاه شیعیان جهان بود و در 28 آوریل،که عید فطر بود،شهر به دست این وحشیان افتاد و گنبد زیبای حسین(ع) خراب شدو غنیمت بسیار به چنگ این اهریمن صفتان افتاد.
سال بعد،تقریبن تمام قبایل صحرانشین نجد،با وهابی ها هم دست شدند و در 1803،هنگام حج به مکه حمله کردند و این شهر که خارجی های زیادی درآن اقامت داشت پس از کمی مقاومت تسلیم شد و امیر غالب شریف شهر به جده گریخت و عبدالله پاشا امیرالحاج و حاکم دمشق مجبور شد پس از سه روز،از شهر خارج شود؛ولی همان سال و روز عاشورا،مطابق 15 نوامبر،یکی از شیعیان،امیر عبدالعزیز را به درک واصل کرد.
پسر وی سعود،که از طرف مادر نوه محمد بن عبدالوهاب بود دست از محاصره جده برداشت و شریف را به عنوان تابع خود به مکه باز گردانید.در بهار 1804،مدینه نیز به دست وهابی ها افتاد و قبور ائمه(ع) و بزرگان دین و...خشم وهابی هارا برانگیخت و ترک های زیادی که درآن جا اقامت داشتند،اخراج شدند.گنبدهای مجلل قبور خراب و اشیای قیمتی برداشته شد و بدین ترتیب ،تمام حجاز به تصرف وهابی ها در آمد.و لکه ننگی برای همیشه به دامان این دودمان نشست.
«به امید ظهور پادشاه هشت و چهار»
ــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده:مرداویز.م
ما هم از این خبر مسرور شدیم.مسرورتر خواهیم شد که روزی این تفکر که محصول وحشیان نجد می باشد، برای همیشه به نابودی گراید.(به امید خدا).
حال تاریخ کوتاهی از به قدرت رسیدن این وهابی ها:
در اواخر سده هفدهم و اوایل سده هیجدهم،در قبیله تمیم،در نجد،واقع در فلات مرکزی عربستان،شخصی به نام محمد بن عبدالوهاب متولد شد.وی فقه و الهیات را آموخت و به رسم کهن،مدارس بزرگ پایتخت های اسلامی خاور را دید.در بغداد وی عقیده احمدبن خلیل را مطالعه کرد.وی موسس واپسین مذهب،از مذاهب چهارگانه سنی،و مخالف فقهای پیشین بود که قیاس و استنباط را نیز معتبر می دانستند،و سپس نظریه جانشین وی ،احمدبن تیمیه،را که در سده چهاردهم ،این عقاید اهریمنی را تجدید کرد،نیز مورد مداقه قرار داد.مطالعه این دونظر وی را معتقد ساخت که مرام اسلام در دوران وی ،و عهد ترک های عثمانی به زواید و ملحقاتی مشوب شده است.پس از مراجعت به وطن ،سعی کرد در اجتماعات کوچک زندگانی ای را طبق عقاید خود معمول سازد،ولی هنگامی که وی درآن جا سکنا داشت ،خواست از زیارت "سعد" که از اولیای محل محسوب می شد جلوگیری کند و زنی که متهم به زنای محصنه بود سنگ سار کند و این قانون شرعی را که مدت بسیار زیادی ،متروک شده بود به اجرا گذارد؛وی را اخراج کردند.
در1740،وی به شیخ محمدبن سعود،که ساکن درعیه،واقع در شش ساعتی عیینه،بود و ریاست عنزه راداشت،و با شیخ عیینه خصومت داشت،پناه برد و از طرف او مورد پذیرایی گرمی قرار گرفت و برای عقاید و تعلیمات اهریمنی خویش پیروانی پیدا کرد.وی تجلیل وتعظیم پیامبر و اولیای دین را که رایج بود،ممنوع کرد و مرتکبان این عمل را کافر می دانست و اگر عقیده خود را ترک نمی کردند ،به تشخیص وی ،مستوجب اعدام بودند و با اصرار زیاد مریدان خودرا وادار به نماز جمعه می کرد و تجمل در لباس و پوشیدن جامه های ابریشم و تزیین مسجد ها و آرامگاه هارا حرام می دانست و منع مواد مخدره را چنان تشدید کرد که شامل توتون نیز می شد.
باری،این شخص که به اصطلاح درصدد اصلاح مذهب بود،که به زعم خودش از لحاظ کم و کیف با عقاید پیامبر تفاوتی نداشت.
در ظرف ده سال ،محمد بن سعود،خطه ای را که سی فرسنگ مربع وسعت داشت ،به فرمان خود درآورد و مطیع این عقیده کرد و فقط در 1757،جانشین امیر احساء،که پیشتر این به اصطلاح مصلح دین را از عیینه اخراج کرده بود علیه وی قیام کرد ولی شکست خورد و ملکش ضمیمه متصرفات وهابی هایی شد که از طرف باختر نیز پیشروی کرده بودند.در1765،پس از مرگ محمد بن سعود،پسرش،عبدالعزیز،که در زمان پدر فرمانده لشکر بود،و ابراز لیاقت کرده بود جانشین وی شد و سیاست جهان گشایی پدر!!!! را تعقیب کرد و در 1788،به کویت که تنها بندر عربستان شمالی است رسید،و سال پیش،سعود پسر خود را در یک اجتماع به اصطلاح ملی!،که عبدالوهاب ریاست آن را داشت به جانشینی خود منصوب کرد و در 1792،پس از مرگ محمدبن عبدالوهاب پسرش به عنوان مفتی جانشین وی شد.
پیش رفت وهابی ها به تدریج اسباب نگرانی و زحمت همسایگان شد.امیر غالب شریف مکه که نیاکانش از خاندان حضرت علی(ع) بودند و از سده دهم،دراین شهر مقدس حکومت می کردند ابدا،تصور می کرد که به تنهایی از عهده این وهابی ها برخواهد آمد ولی در 1790،سپاهیانی که به نجد فرستاد کاری از پیش نبردند بلکه،هنگام عقب نشینی متاسفانه از سعود شکست خوردند.سال های بعد،وهابی ها پیش رفت خودرا به سوی شمال ادامه دادند؛به طوری که سلیمان پاشا،حاکم بغداد،مجبور شد بعضی اقدامات احتیاطی بکند و در 1797،با7000 ترک و دو برابر آن سرباز عرب ثروتمندترین و حاصل خیزترین متصرفات وهابی ها،یعنی الاحساء،را در محاصره کرد.ولی به جای آن که به مرکز آن ها یعنی درعیه،حمله کند یک ماه وقت خود را در الاحساء تلف کرد و هنگامی که سعود به سراغ وی آمد جرئت حمله نکرد.وهابی ها دیگر از وی بیمی نداشتند و در 1801،به حوزه فرمان رواییش حمله کردند.(یعنی رخ دادن آن حادثه جان سوز)منظور ایشان تصرف کربلا و دست یابی به حرم امام حسین(ع) نواده پیامبر(ص) و زیارت گاه شیعیان جهان بود و در 28 آوریل،که عید فطر بود،شهر به دست این وحشیان افتاد و گنبد زیبای حسین(ع) خراب شدو غنیمت بسیار به چنگ این اهریمن صفتان افتاد.
سال بعد،تقریبن تمام قبایل صحرانشین نجد،با وهابی ها هم دست شدند و در 1803،هنگام حج به مکه حمله کردند و این شهر که خارجی های زیادی درآن اقامت داشت پس از کمی مقاومت تسلیم شد و امیر غالب شریف شهر به جده گریخت و عبدالله پاشا امیرالحاج و حاکم دمشق مجبور شد پس از سه روز،از شهر خارج شود؛ولی همان سال و روز عاشورا،مطابق 15 نوامبر،یکی از شیعیان،امیر عبدالعزیز را به درک واصل کرد.
پسر وی سعود،که از طرف مادر نوه محمد بن عبدالوهاب بود دست از محاصره جده برداشت و شریف را به عنوان تابع خود به مکه باز گردانید.در بهار 1804،مدینه نیز به دست وهابی ها افتاد و قبور ائمه(ع) و بزرگان دین و...خشم وهابی هارا برانگیخت و ترک های زیادی که درآن جا اقامت داشتند،اخراج شدند.گنبدهای مجلل قبور خراب و اشیای قیمتی برداشته شد و بدین ترتیب ،تمام حجاز به تصرف وهابی ها در آمد.و لکه ننگی برای همیشه به دامان این دودمان نشست.
«به امید ظهور پادشاه هشت و چهار»
ــــــــــــــــــــــــــ
نویسنده:مرداویز.م
Work hard in silence
Let your success
Be your noise
Let your success
Be your noise
