روايت تراژيك جاده‌هاي ايران

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
اخراج شده
پست: 5
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۵, ۱۲:۱۲ ق.ظ

روايت تراژيك جاده‌هاي ايران

پست توسط farhad1962 »

در ادامه سفرهاي استاني، كه در راستاي بازديد از مراكز بهداشتي ـ درماني مناطق محروم و رسيدگي به مشكلات منطقه صورت مي‌گرفت، اين بار در جاده همدان ـ فامنين در حركت بوديم. بيرون از اتومبيل، هوا باراني است، هرچند هواي داخل از گپ و گفت‌وگو با استاندار همدان گرم شده است. يادآوري خاطرات شيرين دوران دوستي و بررسي مشكلات همدان، محور صحبت‌‌هاي ما بود. جاده صاف و چهاربانده است، اما هر از گاهي، گودال‌هايي، مسيرهاي رفت و برگشت را كاملا جدا كرده و باران اما همچنان مي‌باريد.

زن جوان همه چيز را برداشته است؛ پتو، غذا، ميوه و حتي توپ زردرنگ كودكش را نيز از ياد نبرده است. مرد اما عجله دارد، مي‌خواهد هرچه سريع‌تر برسد و به جبران تأخير يا شايد تنها و تنها به عشق ويراژ با اتومبيل، پا را بر پدال گاز مي‌فشارد. از مقابل اتومبيل وزير رد مي‌شود، ديري نمي‌پايد كه صدايي مهيب، رشته سخن وزير و استاندار را پاره مي‌كند؛ همان وقت كه بند دل زن از صداي ضجه طفل از هم مي‌گسلد، آن همه شتاب نتيجه‌اش اين شد: سقوط داخل گودال و واژگوني خودرو و اي كاش ماجرا به همين جا پايان مي‌يافت.

پياده مي‌شوم، با ردگيري گريه طفل، او را كه به كناري پرتاب شده، مي‌يابم. خدا را شكر، وضعيت عمومي، نرمال و تنها يك خراش كوچك روي پايش ايجاد شده است. آن‌طرف‌تر زن جوان به روي سينه افتاده است. نيمه هشيار است. او را معاينه مي‌كنم. در ناحيه استخوان‌هاي ران، ساق پا و لگن احتمالا شكستگي وجود دارد. مرد ولي پانزده متر آن‌سوتر از خودرو پرتاب شده است. با خونريزي از ناحيه سر و بيني و با خرخري در گلو به نشانه اين‌كه هنوز نفس مي‌كشد. استخوان‌هاي هر دو ران او اگر دچار شكستگي‌هاي متعدد نشده بود، براي مبارزه با سايه شوم مرگ، كه در حوالي قراضه‌هاي پژو، ميوه‌هاي له شده و سرگرداني توپ زردرنگ پرسه مي‌زد، به پا برمي‌خاست.

با آن‌كه آمبولانس 115 در اولين فرصت، خود را به محل سانحه رسانده و با سرعت وارد عمل مي‌شود و با آن‌كه مديركل نظارت بر درمان وزارت بهداشت، با لوله‌گذاري تراشه، ‌تنفس بيمار را تسهيل‌تر كرد... اما مرد هيچ‌گاه نتوانست برخيزد و به رغم ارائه اقدامات درماني، در حين انتقال به بيمارستان جان سپرد.
بيوه زن جوان از وقتي به هوش آمد، كودك را به سينه فشرد و فرياد يا حسين(ع)، يا حسين(ع) سر داده، هنوز درك فاجعه بي‌سرپرستي براي كودك خردسالش زود است؛ فاجعه‌اي كه سرعت غيرمجاز، استفاده نكردن از كمربند ايمني و البته ايمن نبودن حاشيه جاده، آفريد.

از زماني كه مسافران جاده سرنوشت تغيير مقصد داده‌اند، چند ساعتي مي‌گذرد. مرد راهش را براي هميشه جدا كرده و ديگر برنمي‌گردد. زن اما با وجود شكستگي دنده‌ها، هنوز نگران سرنوشت كودك است، بايد بماند و بسوزد و بسازد، فعلا در يكي از بيمارستان‌هاي همدان بستري مي‌شود. او علاوه بر شكستگي‌هاي متعدد اندام‌ها، دچار تجمع خون و هوا در اطراف ريه نيز شده است.
مي‌گويند: خداوند جاي حق نشسته است، كودك كه در بستن كمربند ايمني و رعايت حريم سرعت، فاقد قدرت تأثيرگذاري بود، جراحتي جز همان خراشيدگي ناحيه ران و زانو برنداشت.

اتومبيل ما وقتي سفر خود را به سمت فامنين ادامه داد كه از ارائه خدمات اورژانسي به سرنشينان خودرو حادثه‌ديده اطمينان يافتم و شاهد انتقال حادثه‌ديدگان با آمبولانس به بيمارستان بودم.
جاده همچنان صاف و چهاربانده است. گودال‌هاي مشابهي همچنان، بخش‌هايي از مسير رفت و برگشت را از يكديگر جدا كرده‌اند. بيرون از اتومبيل، هوا همچنان باراني است، هواي داخل اما سرد و يخزده است، آسمان دلم گرفته،‌ پلك‌هايم را كه بر هم مي‌فشارم، رگبار آغاز مي‌شود، دلم خون است؛ هم‌رنگ مايعي كه سر و صورت مرد بدان آغشته بود؛ مردي كه به جاي «دقت» و «احتياط»، تنها «عجله» داشت.
با آن كه در آن روز بلاخيز، از همه اختيارات و امكانات تخصصي خويش براي امداد حادثه‌ديدگان بهره گرفتم، اما باز هم نمي‌توانم، نسبت به اين وضعيت بي‌تفاوت باشم، دست به جيب بغل بردم و قلم را برداشته و خطاب به مردمي كه تپش‌هاي قلبم را با عشق «سلامت» آنان تنظيم كرده، نگاشتن را ادامه مي‌دهم.

در كشور ما ساليانه سي هزار نفر به همين طريق از دست مي‌روند و عامل 70 درصد اين‌گونه مرگ و ميرها نيز عامل انساني شناخته شده است، براي همين، توجه رانندگان به رعايت مقررات رانندگي يك ضرورت است. اينجانب عاجزانه از همه رانندگان عزيز مي‌خواهم، اصول رانندگي را بيشتر رعايت كرده با دقت و بهتر رانندگي كنند. بايد جلوي اين فاجعه انساني را گرفت. جوانان بايد دقت كنند، عاقبت عجله در رانندگي، عاقب خوشي نيست. چرا بايد با جان خود و ديگران بازي كرد؟

نمي‌دانم چرا دست به قلم شدم، لابد براي تسكين خودم و شايد براي تأثير در ديگران، نمي‌دانم، اما به هر حال بايد همه بكوشيم تا اين‌گونه حوادث را در كشور به حداقل برسانيم. اورژانس، وزارت راه‌وترابري، نيروي انتظامي و همه ارگان‌ها، بايد ايمن‌سازي جاده‌ها و خيابان‌ها و گذرگاه‌ها را پيگيري و براي كاهش مرگ و مير جاده‌اي برنامه‌ريزي و اقدام كنند. البته اقدامات مؤثري تاكنون انجام شده و كارهاي فراوان ديگري نيز بايد انجام شود كه همت همه مسئولان را مي‌طلبد. بايد همه با هم براي سلامتي مردم تلاش كنيم.
Colonel II
Colonel II
نمایه کاربر
پست: 4122
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴, ۶:۱۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 4507 بار
سپاس‌های دریافتی: 4337 بار
تماس:

پست توسط Reza6662 »

farhad1962,
متشکرم از مطلب زيباي شما
چند روز قبل، چرخ جلوي اتومبيل من در وسط ميدان کاج سعادت آباد تهران (شمال غرب تهران) به درون چاله اي افتاد که باعث شد رينگ چرخ به شدت کج شود و قالپاق بشکند.
وقتي در منطقه اي از شمال شهر تهران، چنين چاله هايي عميقي وجود دارند (آن هم در وسط ميدان)، چه انتظاري از جاده هاي بيرون شهر و مناطق دورافتاده داريد. (باور کنيد پاي قاطر در آن چال مي افتاد مي شکست)
بهتر نيست به جاي کمک به افغانستان، فلسطين، بورکينافاسو، غنا، سيرالئون و . . . کمي به فکر مردم ايران و مشکلات گوناگون آنها باشيم؟ :-o
[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”